اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
خداروشکر که این راه را هم خدا برایم مشخص کرد و سبب تعهد من به عمل به فایل ها کرد و من بارها فایل ها را گوش دادم اما این مسیر به من جهت داد تا بتوانم بیشتر روی خودم کار کنم و تک تک روزها متعهد باشم
قبلا تلاش میکردم دوره ها را سریع گوش کنم اما الان هر فایل دوره را یک هفته گوش میدهم و دوره عزت نفس را خیلی خوب یادگرفتم و خیلی هم موثر بود و الان حسم به خودم عالی تر شده
توکل را در مسیر ها یادگرفتم الان به حدی شده که در هر شرایطی فقط میگم الله اعلم و خدایی که برایم کافی است
تکه کلامم شده و الان دیگه مثل قبل نگران نیستم ترس هام کمتره و درهای ثروت و رحمت برام باز شده الان نمیترسم از تجربه کردن و روزبروز قوی تر میشم
خدا بهم هر روز نشونه میده و من انجام میدم و وقتی بیدار میشم میزارم خودش راه نشونم بده
دیگه اصرار به هیج چیزی نمیکنم و خداروشکر همه چیز عالی تر شده
الان من با اینکه دیگه مثل قبل نماز نمیخونم اما ایمانم قوی تره برعکس قبلا نماز میخوندم اما اصلا باور توحیدی نداشتم یک مشت شرک و حرفهای پوچ در ذهنم بود از خدا میترسیدم اما الان اصلا
از مرگ میترسیدم الان کمتر
از تجربه جدید وحشت داشتم الان میرم تو دل تجربه ها
اینا ایمانه نه اون نماز و…
و هر جا گفتم خدا الان بهم میگه جانم
محاله حرفمو رد کنه
الان یکی ببینه فکر میکنه کافر ترم اما من در قلبم ایمان ساختم نه در ظاهر
و چقدر ایمان واقعی با ظاهزی فرق داره
این دید جدید کمک کرد من الان ماهی بدون خیریه و کمک نگذرونم قلبی نشکونم دروغی نگم اذیت نکنم انسان بهتزی باشم
قبلا نماز دعا و… انجام میدادم اما صد تا کار اشتباه هم میکردم
خوشحالم که کامنتت رو مشاهده کردم و جالبه من فایل استاد رو دیدم اما این جمله زیبا رو درک نکردم
من همیشه اون جمله استاد که توحید یعنی : قدرت ندادن به عوامل بیرون و قدرت دادن به درون و خدای درون
شنیدن اما این تعریفی که شرک گفتی : شرک یعنی قدرتی که خدا برای خلق خواسته هات بهت داده نادیده بگیری برام واقعا تاثیرگذار بود خدایا شکرت که این کامنت رو دیدم
خدایا شکرت
از تو ممنونم خواهر عزیزم که این کامنت را منتشر کردی
خدایا سپاسگزارم به خاطر همه چیز مخصوصاً به خاطر اینکه توانایی تغییر و دوست داشتن خودم رو به من عطا کردی
با درود و سپاس خدمت استاد عزیزم، مریم جان و دوستان همفرکانسیم
روز شمار هفدهم
همه ما یک رسالت، در این دنیا داریم و به خاطرش پا به این دنیا گذاشتیم.
در دوره ای که سال 96 شرکت کردم، به افراد کمک می کرد تا رسالتشون رو پیدا کنند من در قدم اول، متوجه شدم، سلامت جسمم باید درست بشه تا بتونم رسالتم رو پیدا کنم.
من اونقدر غرق کار، مسائل زندگی و بزرگ کردن فرزندم بودم که از خودم دور شده بودم، خودم رو فراموش کرده بودم آنقدر بدنم ضعیف شده بود حتی توانایی برطرف کردن نیازهای اولیه ام رو هم نداشتم، چه برسه به پیدا کردن رسالت.
انسانها تا به خودشون احترام نذارن و تا برای خودشون ارزش قائل نشن نمیتونن تغییر کنن.
سال 96 با کمک اون دوره به صورت معجزه آسایی کم خونی و حساسیت من (با وجود اینکه از کودکی همراه من بود) شفا پیدا کرد و تغییرات شروع شد.
خود واقعیم ظاهر شد.
مسیر تکاملم شروع شد.
در سال 1402 بینگ بنگ، رسالتم رو پیدا کردم و فعالیت و پیشرفت در اون رو با کمک خدا و دستانی از دستان خدا (استاد گرامی) آغاز کردم.
دوستان عزیزم بیندیشید و رسالت خود رو پیدا کنید اون وقت می بینید که با چه سرعت عجیبی به سمت زندگی رویائتون پرواز می کنید.
یاد تمام لحظه هایی از زندگیم افتادم که پر از چالشهای عجیب بود و توی تمام اون لحظه ها سالها روی کاغذا مینوشتم به یاد بیار..
توی ذهنم موقع بزرگترین مشکلات وقتی عزیزیم از دستم رفت وقتی تنها بودم وقتی از همه چیز می ترسیدم وقتی هیچ کس نبود هیچ مسیری رو چشمم نمیدید فقط این یک جمله رو تکرار میکردم.. نمیدونستم چیو باید به یاد بیارم اما مدام تکرارش میکردم.
بعد از سالها به یاد آوردم و دگرگون شد جهانم..
به خاطر همین حرفای استاد عباس منش توی این فایل برام با همه ی فایلهای دیگه فرق داشت اشکام تموم نمیشه….
سلام ب استاد عزیزم و مریم خانم شایسته زیبا و تمام هم مسیر هام در این مسیر موفقیت و پیروزی
خداروشکر میکنم که بازم خداوند هدایتمکرد ب این فایل توحیدی زیبا و خداروشکر میکنم که منم اومدم این فایل زیبارو دیدم و خودم. و متعهد کردم که کامنت بزارم و ایمانم و باورم اینه که من برم برای کانت خودش بهم گفته میشه چی بنویسم
از اون دوست خوبمونم تشکر میکنم بابت این کامتت زیبایی که نوشته بوود
خداروشکر بابت این لباس ابی زنگ زیبای استاد که چقدر هم بهش میاد
از وقتی که با استاد اشنا شدم و در مسیر موفقیت دارم روی خودم و باور هام کار میکنم استاد همیشه گفاه توحید همیشه گفته توحید یعنی یگانگی الله توحید ینی قدرت رب وقتی که توی همه ی فایل هاش از توحید صحبت میکنه که قدرتو بغیر از خدا ندیم انرژیم بالا میره من قبلا اگر کسی نظامی بود یا اگر کسی از لحاظ مالی از من سر تر بود یا اگر کسی هیکلش از من درشت تر بود منو تهدید میکرد واقعا میترسیدم و ی طورایی سیع میکردم دلشو به دست بیارم ولی الان به لطف رب که تنها قدرت جهان است و فقط این یک قدرت که برگی بدون اذن اون از درخت نمیفته بر زمین
و دارم درک میکنم دارم بیشتر میشناسمش خداروشاهد میگیرم وقتی کسی تهدیدم میکنه خیلی سریع تر از اون چیزی که بخودم میام و میخندم و لبخند بر روی لبم حاری میشه که فکرشم عالیه ینی خیلی سریع میخندم چون میدونم اون هیچ کاری نمیتونه بر علیه من بکنه چون تنها قدرت جهان رب و تنها یک قدرت وجود داره اونم پروردگار ماست و همیشه همون لحظه با سربلندی و عزت نفس راهمو گرفتم و رفتم .
وقتی کسی میخواا منو از چیزی بترسونه واقعا میخندم چون من وصلم به نیروی که کل دنیارو داره اداره میکنه
ولی قبلا این طور نبودم که نترسم تا کسی منو تهدید میکرد میترسیدم و ارامشو از دست میدادم
استاد عزیزم واقعا ازت ممنونم بایت این همه اگاهی که ما دادی و خداروشکر میکنم بابت وجودت در زندگی ام که دستی از دستان رب هستی برای رشد و هدایت ما
بازم یک کامنت زیبا از خودم استاد عزیزم و مریم خانم و تمام کسایی که توی این سایت عضو هستید عاشقتونم
خدای من خدای من خدای من عاشقتم با تمام وجودم ممنونم که من رو لایق این مسیر موفقیت دونستی عاشقتم
رد پا از حاتم فوقالعاده و بینظیرو خلاق و دوست داشتنی
از خدا میخوام که همهی مارو ثابت قدم در. این مسر موفقیت نگه داره و مارو به راه کسانی که به انها نعمت و ثروت ک سلامتی کصبر و پیروزی و موفقیت داده هدایت کنه نه راه گمراهان .
اینجا دیگر من میروم کنار و خدا میاد جلو. چون به اسم او دارم اغاس میکنم.
حرف زیادی ندارم. دیدگاها و کامنت ها را خواندم از هر کدامش انرژی میگیرم. چرا؟ چون دارند از درون من صحبت میکنند. همه دارند همان حرفی را میزنند که من و قلبم به ان شاهد بودم و هستم. و این ایمان و راه مرا قوی و قوی تر میسازد.
من با شما استاد محترم تقریبا یک 5 یا 6 ساعتی افتخار اشنایی دارم. ولی انگار من خود تو هستم و تو منی…. من تو هستم ولی فرقم بی عمل بودنم هست.
من یک خری هستم که کتاب بار کردم. چرا؟ راه را میدانم چی هست ولی نمیدانم چرا توفیق عمل ندارم؟
فقط از خداوند شکر میکنم که نتیجه عمل و افکار من ، مرا رسانید به شما و شما را سر راه من قرار داد.
منظورم از نتیجه عمل یعنی مطالعاتی داشتم از قران. بلاخره باید یک دوره ای را طی کنم تا حرف ها قابل درک و فهم شود. خلاصه مینویسم: من 15 سال پیش ترک مذهب کردم و گفتم فقط قران و تسلیم بودن به خدا شرط مسلمان بودن هست.
در این راه اتفاقات خوب و بدی پیش امد. مباحث زیادی را با دوستان و عقاربم داشتم. خیلی ها را آزرده کردم، خیلی ها با من دشمن شدند. خیلی از دوستانم را ازرده کردم (نه قصدی، به دلیل اینکه با انها در مورد باور ها بحث میکردم ، ناخواسته اذیت شدند) من از اینکه میگویم فقط الله خیلی مطعن بودم. مرا جو برداشت یک رنگ حق به جانب بودن را به خود گرفتم و اعتماد به نفس و انرژی بحث و کل کل من زد به اوج ….خلاصه در این راه به غیر از خانواده درجه یک ، خیلی ها را از دست دارم. چرا؟ چون من دیگر سنی مذهب نیستم و این عین اعلان جنگ و دشمنی بود. تاثیرات منفی روی من و اطرافم گذاشت. در خانواده ام این کار از طرف من شروع شد و منتقل شد به خانواده درجه اولم ( پدر ، مادر، خواهر و برادر) اینه ها هم به تفکر من لبیک گفتند و انها هم مثل من از دست دادند دوستانی را ووو…
امروز کمی ارامتر شدم از زمانی که با یک فرشته ای به اسم مهسا گلیچ اشنا شدم و از طریق ویدیو های ایشان خوردم امروز به اسم شما جناب عباسمنش. و این احساس میکنم اتفاقی نیست.
حالا خیلی حرف هایم را به درازا نمیکشم. اول خط هستم احساس خیلی خوب دارم و احساس میکنم که به اون کوثر میرسم. خداوند این گنج هست ولی به کی عطا میشود؟ این سوال خیلی مهم هست.
احساس میکنم که راه اون گنج را دارم پیدا میکنم. حالا ببینیم و تجربه کنیم. در حال حاظر همین هست ایمان و باور من .
نوت: من با 12 قدم شروع کردم.
هزینه قدم اول را ارسال کردم. ببینم که خدا مرا کجا میبره.
ویدیو اول تان در مورد توحید را دیدم لذت بوردم. یک فکری در سرم هست که نمیدانم انجام بدم یا خیر؟
کلی ذهنم درگیره با صاحب کارم. 5 ساله که برایش کار میکنم و خیلی هم برای شرکت دستاورد اوردم. ولی احساس میکنم داره با من بی قدری میکنه.
بعد از شنیدن این فایل در مورد توحید به خودم گفتم. نامه استعفا ات را بنویس و بده برایش با کمال احترام… مگر من ایمان ندارم که روزی ام را خدا میدهد؟
خدا یک راه بهتری برایم نشان میدهد؟ خلاصه منتظر یک پیام و اشاره ای از طرف خدا هستم.
نمیدانم فکر میکنم خدا به من قبلش یک جیزی نشان میدهد. شاید هم اشتباه فکر میکنم.
سلام.عیدتون مبارک باشه همسفران راه توحید و خوشبختی.من تقریبا دو ساله که با استاد عباس منش عزیزم آشنا شدم ولی حدودا یک ماهه که به ایشون بعنوان یک مربی خیرخواه ایمان آوردم و هر روز و هر روز باهاشون درارتباطم.من تو این یک ماه نشانه های عجیب و زیبایی دارم دریافت می کنم.احساس میکنم هر ساعت دارم به رویا های صادقه ای که در خواب قبلا زیاد می دیدم نزدیک و نزدیک تر می شم.یقین دارم هر کسی طلب کنه,دریافت میکنه.#آیا خدا برای بنده اش کافی نیست؟!
از خداوند دلی شاد و لبی پرخنده واستون آرزومندم عزیزان???
سلام خدمت دوستان گلم و عزیزم در خانواده صمیمی عباسمنش
سلام خدمت خانم شایسته عزیز و ممنون بابت آغاز این سفر روحانی و پر برکت و توحیدی
و سلام خدمت خانم فرهادی عزیز و ممنون بابت تماس دیروزشون که فول انرژی بودم و با تماس شما فول تر شدم
هدفم تا دیروز بهبود وضع مالی و روابط و اینا بود ولی امروز هدفم خودت شدی،هدفم تو شدی معبودم چون وقتی تو را داشته باشم اون هدفها اندازه سر سوزنه قبلنا وابسته به خیلی چیزا بودم ولی الان دلم میخواد وابسته به خودت باشم قطره ایم که میخوام به دریا بپیوندم میخوام هر روز مثل الان که بغض و اشک امانم نمیده تا بنویسم باشم احساسم در کلمات نمیگنجه دلم میخواد فقط الان من باشم و خدای خودم قدرتمندترین فرمانروای عالم کسی که هر وقت به خودش توکل کردم و رها و تسلیم شدم خواسته هام به کمتر از یک چشم به هم زدن محقق شدند.آره استاد مثبت ترین نکته و تمرکز بر خوبی ها بود این فایل.
وجودم میخواد فریاد بزنه که خدا برای بنده اش کافی است و اجابت میکنه درخواست درخواست کننده را به شرط اعتقاد و پاکی دل . استاد این جمله اش طلاست که میگه به خودش توکل کن گنج ها رو بهت میده دنبال خرده نونا از دست مردمی،به دستش نگاه نکن.
دوستان هر فایلی که هروز در سفرمون هست پیشنهاد میکنم اول متنی که بالای همون فایل در سایت هست رو بخونید و بعد فایل رو ببینید و اینم بهم گفته شد که بنویسمش.
این جای متنم رو با متن درباره خدا از ملاصدرا ادامه میدم :
خدا بی نهایت است و لامکان وبی زمان
اما بقدر فهم تو کوچک میشود
و بقدر نیاز تو فرود می آید
و بقدر آرزوی تو گسترده میشود
و بقدر ایمان تو کارگشا میشود
و به قدر نخ پیرزنان دوزنده باریک میشود
و به قدر دل امیدواران گرم میشود
یتیمان را پدر می شود و مادر
بی برادران را برادر می شود
بی همسرماندگان را همسر میشود
عقیمان را فرزند میشود
ناامیدان را امید می شود
گمگشتگان را راه میشود
در تاریکی ماندگان را نور میشود
رزمندگان را شمشیر می شود
پیران را عصا می شود
و محتاجان به عشق را عشق می شود
خداوند همه چیز می شود همه کس را
به شرط اعتقاد
به شرط پاکی دل
به شرط طهارت روح
به شرط پرهیز از معامله با ابلیس
بشویید قلب هایتان را از هر احساس ناروا
و مغز هایتان را از هر اندیشه خلاف
و زبان هایتان را از هر گفتار ِناپاک
و دست هایتان را از هر آلودگی در بازار
و بپرهیزید
از ناجوانمردیهــا
ناراستی ها
نامردمی ها!
چنین کنید تا ببینید که خداوند
چگونه بر سر سفره ی شما
با کاسه یی خوراک و تکه ای نان می نشیند
و بر بند تاب، با کودکانتان تاب میخورد
و در دکان شما کفه های ترازویتان را میزان میکند
و در کوچه های خلوت شب با شما آواز میخواند
مگر از زندگی چه میخواهید
که در خدایی خدا یافت نمیشود؟
که به شیطان پناه میبرید؟
که در عشق یافت نمیشود
که به نفرت پناه میبرید؟
که در حقیقت یافت نمیشود
که به دروغ پناه میبرید؟
که در سلامت یافت نمیشود
که به خلاف پناه میبرید؟
و مگر حکمت زیستن را از یاد برده اید
که انسانیت را پاس نمی دارید ؟!
آره خدا همه چیز میشود همه کس را به شرطی که تمام قدرت رو به خودش بدیم و این مسیر را ادامه بدیم ،رهرو آن نیست که گهی تند و گهی خسته رود رهرو آن است که آهسته و پیوسته رود.
خدایا شکرت بابت این همه احساس ناب و عالی
خدایا شکرت به خاطر وجود یکی از بینهایت دستانت استاد عزیزم که جاده توحید رو آسفالتش کرد تا ما تخته گاز بریم و لذت ببریم و همه باهم پیکج موفقیت (سلامتی،معنویت،روابط عالی و ثروت) باهم تجربه کنیم
سلام خدمت همه دوستان و کسانی که تصمیم گرفته اند زندگیشان را تغیر بدهند
این فایل خیلی برای من خوب بود حال منو خوب کرد متشکرم واقعا🌹
من توی زندگیم سه چهار باری از مرگ حتمی نجات یافتم و این خیلی برای من جالب بود منم سوال های شما رو از خودم میپرسیدم از خودم میپرسیدم من چرا کشته نشدم من چرا تصادف نکردم من براچی باید زنده میموندم چرا؟. نمیدونم چجوری براتون تعریف کنم ولی من قبل از اینکه به هدایت خداوند گوش کنم و به این سایت بیام خیلی حالم بد بود خیلی داغون بودم اصلا خدایی را که اونوقت میپرسیدم وجود نداشت
من تازه دارم خداوند رو درک میکنم من تازه خداوند و نعمت هاش رو پیدا کردم
من تازه دارم قرآن میخونم
من تازه دارم به هدایت هام گوش میدم
من دارم به آرزو هام نزدیک تر میشم
یه وقت هایی اینقدر ذهنم درگیر میشه خسته میشم کلافه میشم دیگه فکر کردن بهم آزار میده ولی میان اینجا تا حالم خوب بشه تا شارژ بشم و همیشه هم یه نکته ای گرفتم
میخوام بگم اون خدایی که ما رو آفریده ما رو از گل آفریده خیلی خیلی خیلی بزرگ تر از این حرف هاست که ما درکش کنیم ما بفهمیمش اون خدا خیلی مهربونه اون خدا خیلی مارو دوست داره اون خدا خیلی بخشندس الله و اکبر. یه وقت هایی به خودم میگم من زنده موندم تا دنیا رو تغیر بدم، من به همه آرزو هام خواهم رسید 😊😊😊😊😊😊مطمئنم
روز دوم از تعهدی که برای تغییر زندگی مالیم در سال ۱۴۰۰ به خدا دادم.. آره.. بهش قول دادم امسال همه چیو عوض میکنم.. جوری که هم خودم به خودم افتخار کنم و هم اون بهم افتخار کنه.. ولی ازش هدایت خواستم.. گفتم لحظه به لحظه کنارم باش و توی گوشم دااااد بزن که دقیقا باید چکار کنم..
دیروز چکاپ فرکانسی دوازده قدم رو انجام دادم و امروز برنامه ریزی کردم..
ولی..
ولی میخوام بدونم واقعا چطور میشه اسمشو یه “اتفاق” گذاشت که دقیییقا در همین روز اول ، منو میفرسته سراغ “نشانه ی امروز من” توی سایت و این فایل رو نشونم میده؟؟؟ فایل توحید عملی..
خب معلومه.. داره بهم میگه “خانوم جان، هررر مسیری که میخوای بری از یکتاپرستی میگذره..”
راستش چون توی تعهدم به خودم قول داده بودم که توی کامنتهای سایت خیلی فعال بشم تا بتونم ورودیهامو بیشتر کنترل کنم و از کامنتای ارزشمند دوستانم بهره مند شم، خیلی دلم میخواست بیام و دریافت امروزمو توی سایت به اشتراک بذارم.. ولی با خودم گفتم آخه خدایا.. الان من اینو زیر کدوم فایل کامنت کنم؟؟ پیش خودم گفتم الان برم یه جا بنویسم، استاد میگن این متن بی ربط از کجا در اومد؟؟ خلاصه باز دست به دامن خودش شدم گفتم خدایا بیا خودت بگو کجا کامنت بذارم.. امشب میخواستم برم کامنتهای جلسه ی ستاره قطبی رو بخونم که ایده بگیرم، یهو ناخوداگاه گفتم بذار ببینم نشونه ی امروزم چی بوده.. متن بالای فایل رو نوشتم توی دفترم و ویدیو رو باز کردم.. وسطاش یهو گفتم اوه این حتما آدرس همون جاییه که باید دریافت امروزم رو توش کامنت کنم…
قضیه از اونجایی شروع شد که امروز داشتم فکر میکردم به خدا و توی دلم باهاش،صحبت میکردم.. گفتم خدایا.. من الان اینقدر تو حسابم دارم.. اگه تو هم فلان قدر بدی چی میشه؟؟؟ خلاصه همینجور با خودم صحبت میکردم.. بعد دیدم دارم دنبال جواب این سوال میگردم که ” واقعا نگرش من به نعمتهای خدا چیه؟”.. “درباره نعمتهاش چی فکر میکنم؟..” یهو به خودم اومدم و دیدم که ۱۰ دقیقه ست به گل قالی خیره شدم و حالم دگرگونه.. این مکالمه رو یکجا و به وضووووح توی سرم شنیدم.. مثل همیشه ناخودآگاه نزدیکترین دفتری که دم دستم بود ورداشتمو و همینجور خرچنگ قورباغه نوشتم و نوشتم و اشکم میومد..
“آره ه ه.. راست میگی.. ما بنده هات فکر میکنیم کارهای “کوچیک” رو انگار “خودمون” میکنیم ، و قراره کارهای “بزرگ” رو “تو” انجام بدی.. ما فکر می کنیم نعمت های “کوچیک” رو “خودمون” ایجاد می کنیم و نعمت های “بزرگ” رو “تو” میدی.. انگار که چیزهای (از نظر خودمون) کمی که داریم توی زندگیمون رو خودمون خلق کردیم که واسه خواستههای بزرگترمون میگیم روی نیاز به تو بیاریم..
و ما آگاه نیستیم که همون کم و کوچیک رو هم “تو” داری میدی. همونم کار “توئه”..!!!! انگار که مثلاً همین یک تومنی که توی حسابمون هست رو خودمون درست کردیم که واسه اومدن صد تومنش از تو درخواست می کنیم..!!
زهی خیال باطل!!!
یه لحظه به خودم اومدم و گفتم “بابااااااا.. همین مثلا کَمِشم “خداااااا” داده ه ه ه ه… چچچچچی فکر می کنی پیش خودت؟؟؟ همین “کمی” که الان هست، همین یه روز نبوده! پس کی داده؟ کی ایجادش کرده؟ “””چققققدر مغروری ای انسان!! “””
چشماتو باااااز کن ببییییین که همین کارای به قول تو “کوچیکم” خدا داره می کنه… !! اگه الان نون پنیر میخوری و فکر می کنی که “خب، اینو که “خودت” داریش و حالا چلوکباب میخوای، بففففهم که همین نون پنیرم خدا داده..!!! هررررر چی که الان هست، یه روز نبوده!!! همین الانشم میتونست نباشه!!!! ولی خدا بهت “داااااااده” !!! پس چرا رو حساب لطفش نمیذاری؟؟ چرا سپاسگزارش نیستی؟؟ چرا منبع این رزرق رو حتی اگر کم ، “خدا” نمیدونی؟؟ چرا روش برچسب “کم” میزنی؟؟؟ برکت ، برکته!! نعمت، نعمته!! از نظر خدا ، ناخن انگشت کوچیکه ی پات ، به اندازه ی قلبت عزیز و مهمه.. !!! تو “کی” هستی که فکر می کنی یه نعمت که از صفر تا صدش لطف بوده و بیمنت بهت داده شده، مهم تر یا ارزشمندتر از نعمت دیگه ست؟؟
از نظر خدا مورچه به اندازه طاووس قشنگه.. زیباست.. با ارزشه.. حالا تو “کی” هستی که برچسب زشت و زیبا ، بارزش و بی ارزش میزنی به نعمت های خدا؟؟
حالا که اینو فهمیدی پس چرا فکر می کنی یه میلیون کمه و یک میلیارد زیاد؟؟
نعمت که نعمته.. هر قدر شو داری بگو “شککککر”.. بگو “الهی شکککککررررر خدایا.. هرچی هست تو دادی.. من به چشمام می کشم داده هاتو.. تو هر چی بدی ، من دو دستی قبولش می کنم.. تو بی منّت میدی، ولی من ممنوووووونتم..
بگو که برچسب کم و زیاد و بی ارزش و با ارزش روی نعمت هاش نمیزنی.. بگو و ببین که چقققققدر قلبت گشاااااده میشه..
بگو و ببین چققققدر خودتو در مرکز توجهِش میبینی..
اصلا فکر کن و ببین که چقدر دوست داشته تا همین الان.. انقدر به نعمتهاش برچسب کم کم و بی ارزش زدی که دیگه بیشتر از اونش دریغ شده از ازت..
اون وقته که تازه میفهمی کجای کاری.. اون وقته که میشینی با خودت میگی خدایاااا با این همه ناشکری و ناسپاسی که تا الان داشتم به نعمتهام، خوبه که از هستی ساقطم نکردی!!! خوبه که الان بی خانمان کف خیابون نیستم…!!!! گرچه همونی هم که کف خیابونه هم بازم کلی چیز با ارزش داره واسه شکر کردن.. مثلاً چی؟؟ مثلاً دست و پا و تمام اعضای بدنش که سالمه.. مثلا همون لباس هایی که حالا از هر جا بهش رسیده الان تنش رو پوشونده و لخت نمونده..
و بعدش من، همونجایی که نشسته بودم، یه لحظه سَری چرخوندم توی خونه و وسایلم و به خودم و همسرم نگاه کردم و دهنم بااااز موند… دیدم چشمم به هرررر چی میوفته، فقط دارم توی ذهنم میگم: “خدایا.. اینم که “تو”دادی.. ” ، “اونم که تو دادی..” ، اون یکی رو هم که “تو” دادی… الله اکبر.. پس چرا من تا الان نمی دیدمشون؟؟؟
فکر می کردم که انگار اینا رو که خودم ایجاد کردم که حالا از اینجا به بعدشو میگم تو بده..!!!
خدایا.. راستشو بخوای تا الان فقط میخواستم به اجبار واسه تموم شدن مشکلات و اومدن نعمت های جدید به زندگیم شروع کنم به تمرینات شکرگزاری.. ولی از این لحظه فقط می خوام شکر کنم که از تو تشکر کرده باشم.. همین..
همه چیز از توئه..و تو چشممو باز کردی..
خدای بخشنده ی من.. مرا در آغوشت نگه دار.. آغوش تو امن ترین جاست..
روز 23مسیر
خداروشکر که این راه را هم خدا برایم مشخص کرد و سبب تعهد من به عمل به فایل ها کرد و من بارها فایل ها را گوش دادم اما این مسیر به من جهت داد تا بتوانم بیشتر روی خودم کار کنم و تک تک روزها متعهد باشم
قبلا تلاش میکردم دوره ها را سریع گوش کنم اما الان هر فایل دوره را یک هفته گوش میدهم و دوره عزت نفس را خیلی خوب یادگرفتم و خیلی هم موثر بود و الان حسم به خودم عالی تر شده
توکل را در مسیر ها یادگرفتم الان به حدی شده که در هر شرایطی فقط میگم الله اعلم و خدایی که برایم کافی است
تکه کلامم شده و الان دیگه مثل قبل نگران نیستم ترس هام کمتره و درهای ثروت و رحمت برام باز شده الان نمیترسم از تجربه کردن و روزبروز قوی تر میشم
خدا بهم هر روز نشونه میده و من انجام میدم و وقتی بیدار میشم میزارم خودش راه نشونم بده
دیگه اصرار به هیج چیزی نمیکنم و خداروشکر همه چیز عالی تر شده
الان من با اینکه دیگه مثل قبل نماز نمیخونم اما ایمانم قوی تره برعکس قبلا نماز میخوندم اما اصلا باور توحیدی نداشتم یک مشت شرک و حرفهای پوچ در ذهنم بود از خدا میترسیدم اما الان اصلا
از مرگ میترسیدم الان کمتر
از تجربه جدید وحشت داشتم الان میرم تو دل تجربه ها
اینا ایمانه نه اون نماز و…
و هر جا گفتم خدا الان بهم میگه جانم
محاله حرفمو رد کنه
الان یکی ببینه فکر میکنه کافر ترم اما من در قلبم ایمان ساختم نه در ظاهر
و چقدر ایمان واقعی با ظاهزی فرق داره
این دید جدید کمک کرد من الان ماهی بدون خیریه و کمک نگذرونم قلبی نشکونم دروغی نگم اذیت نکنم انسان بهتزی باشم
قبلا نماز دعا و… انجام میدادم اما صد تا کار اشتباه هم میکردم
جفتش با هم خوبه هم نماز این چیزا هم ایمان قلبی
ولی صرفا ظاهر داشتن بدون ایمان بدرد نمیخوره
الان وقتی میگم خدا از ته دلم میگم
وقتی میگم میسپارم بهت ترس ندارم
الان معنای واقعی خدا را درک کردم
به نام خدای یکتا
دیشب وقتی درمانده بودم از شرایط
و نتیجه ی دلخواهم رو نمیگرفتم خدا رو صدا زدم گفتم چرا من دارم رو خودم کارمیکنم نتیجه نمیاد
همون حسیکه بعصی وقتا میتونم صداشو بشنوم البته که همیشه هست ولی من صدای نجواها آنقدر بلند که نمیشنوم
شنیدم گفت رو توحید کارکن
اما فکرکردم یه چیزی شنیدم
ولی گفتم خدایا نشانه بهم نشون بده
که این صدای خودت بود
و زدم رو فایل نشانه و برام توحید عملی 6 اومد
همینجوری تا چند لحطه مات و مبهوت بودم
همیشه دلم میخاست جنساون صدای خدای درون رو حس کنم و تجربه کنم
و دیشب کامل صداشو شنیدم
ووقتی توحید عملی اومد گفتم زینب منتطرچی هستی
باید با تعهد بیشتر رو این موصول کارکنی
تو این فایل استاد میگه اگر ثروت و سلامتی و …نیست تک زندگیت یعنی باورات نسبت به خدا و اون موصوع ایراد داره
و من میدونم باورام نسبت به خدا ایراد داره باید اینا رو درست کنم
خدایا از خودت کمک میخام خودت هدایتم کن
خدایا شکرت هر لحطه داری ما رو هدایت میکنی
دلم به خدا قرصه
خدا همیشه کنارمون و تنهامون نمیزاره
این واقعا ته احساس خوب که قدرتی رو کنارمون داریم که همیشه حواسش بهمون هست و عاشقانه دوستمون داره
یه نکته مهم تو این فایل بود که مطمئنم ایندفعه فقط شنیدمش
شرک یعنی قدرتی که خدا برای خلق خواسته هات بهت داده نادیده بگیری
همش برای پیدا کردن شرک های درونم دنبال این بودم ببینم به چه عوامل بیرونی وابسته هستم ولی این موضوع رو بهش توجه نمیکردم
اینکه من قدرت خلق خودمو نادیده میگیرم یعنی شرک
باید فقط ساعت ها به این جمله فکر کرد
سلام به زینب خانم عزیز
خوشحالم که کامنتت رو مشاهده کردم و جالبه من فایل استاد رو دیدم اما این جمله زیبا رو درک نکردم
من همیشه اون جمله استاد که توحید یعنی : قدرت ندادن به عوامل بیرون و قدرت دادن به درون و خدای درون
شنیدن اما این تعریفی که شرک گفتی : شرک یعنی قدرتی که خدا برای خلق خواسته هات بهت داده نادیده بگیری برام واقعا تاثیرگذار بود خدایا شکرت که این کامنت رو دیدم
خدایا شکرت
از تو ممنونم خواهر عزیزم که این کامنت را منتشر کردی
سلام آقا محمد عزیز
خدا رو هزار مرتبه شکر که دوستای عزیز مثل شما دارم که هر بار از یه مسیری تایید میکنن درست بودن این مسیر رو
خدا رو شکر که کامنت براتون مفید بود
دقیقا من خودم بارها این فایل رو گوش کرده بودم ولی چرا موضوع به این مهمی رو ندیده بودم چون د مدارش نبودم
تو بیشتر فایل ها استاد میگه ما خالق زندگی خودمون هستیم اهمیتش رو درک نمیکردم
انگار سرسری از این جمله میگذشتم
ولی حالا میفهمم چقدر اهمیت داره
چون یکی از بزرگترین شرک هاست اینکه خودتو خالق زندگیت ندونی و به نطرم یکی از بهترین اهرم رنج و لذت
دوست عزیزم ممنونم برام کامنت گداشتی و امروز تولد یکسالگی حضور من تو این سایت بهشتی
پیام شما یه هدیه قشنگ از خداوند به من بود
بهترین ها رو برات ازخدا مهربون میخام دوست عزیز
خدایا سپاسگزارم به خاطر همه چیز مخصوصاً به خاطر اینکه توانایی تغییر و دوست داشتن خودم رو به من عطا کردی
با درود و سپاس خدمت استاد عزیزم، مریم جان و دوستان همفرکانسیم
روز شمار هفدهم
همه ما یک رسالت، در این دنیا داریم و به خاطرش پا به این دنیا گذاشتیم.
در دوره ای که سال 96 شرکت کردم، به افراد کمک می کرد تا رسالتشون رو پیدا کنند من در قدم اول، متوجه شدم، سلامت جسمم باید درست بشه تا بتونم رسالتم رو پیدا کنم.
من اونقدر غرق کار، مسائل زندگی و بزرگ کردن فرزندم بودم که از خودم دور شده بودم، خودم رو فراموش کرده بودم آنقدر بدنم ضعیف شده بود حتی توانایی برطرف کردن نیازهای اولیه ام رو هم نداشتم، چه برسه به پیدا کردن رسالت.
انسانها تا به خودشون احترام نذارن و تا برای خودشون ارزش قائل نشن نمیتونن تغییر کنن.
سال 96 با کمک اون دوره به صورت معجزه آسایی کم خونی و حساسیت من (با وجود اینکه از کودکی همراه من بود) شفا پیدا کرد و تغییرات شروع شد.
خود واقعیم ظاهر شد.
مسیر تکاملم شروع شد.
در سال 1402 بینگ بنگ، رسالتم رو پیدا کردم و فعالیت و پیشرفت در اون رو با کمک خدا و دستانی از دستان خدا (استاد گرامی) آغاز کردم.
دوستان عزیزم بیندیشید و رسالت خود رو پیدا کنید اون وقت می بینید که با چه سرعت عجیبی به سمت زندگی رویائتون پرواز می کنید.
من با این فایل یک ساعته دارم اشک میریزم…
یاد تمام لحظه هایی از زندگیم افتادم که پر از چالشهای عجیب بود و توی تمام اون لحظه ها سالها روی کاغذا مینوشتم به یاد بیار..
توی ذهنم موقع بزرگترین مشکلات وقتی عزیزیم از دستم رفت وقتی تنها بودم وقتی از همه چیز می ترسیدم وقتی هیچ کس نبود هیچ مسیری رو چشمم نمیدید فقط این یک جمله رو تکرار میکردم.. نمیدونستم چیو باید به یاد بیارم اما مدام تکرارش میکردم.
بعد از سالها به یاد آوردم و دگرگون شد جهانم..
به خاطر همین حرفای استاد عباس منش توی این فایل برام با همه ی فایلهای دیگه فرق داشت اشکام تموم نمیشه….
خدایا شکرت
بنام خدای رزاق
سلام ب استاد عزیزم و مریم خانم شایسته زیبا و تمام هم مسیر هام در این مسیر موفقیت و پیروزی
خداروشکر میکنم که بازم خداوند هدایتمکرد ب این فایل توحیدی زیبا و خداروشکر میکنم که منم اومدم این فایل زیبارو دیدم و خودم. و متعهد کردم که کامنت بزارم و ایمانم و باورم اینه که من برم برای کانت خودش بهم گفته میشه چی بنویسم
از اون دوست خوبمونم تشکر میکنم بابت این کامتت زیبایی که نوشته بوود
خداروشکر بابت این لباس ابی زنگ زیبای استاد که چقدر هم بهش میاد
از وقتی که با استاد اشنا شدم و در مسیر موفقیت دارم روی خودم و باور هام کار میکنم استاد همیشه گفاه توحید همیشه گفته توحید یعنی یگانگی الله توحید ینی قدرت رب وقتی که توی همه ی فایل هاش از توحید صحبت میکنه که قدرتو بغیر از خدا ندیم انرژیم بالا میره من قبلا اگر کسی نظامی بود یا اگر کسی از لحاظ مالی از من سر تر بود یا اگر کسی هیکلش از من درشت تر بود منو تهدید میکرد واقعا میترسیدم و ی طورایی سیع میکردم دلشو به دست بیارم ولی الان به لطف رب که تنها قدرت جهان است و فقط این یک قدرت که برگی بدون اذن اون از درخت نمیفته بر زمین
و دارم درک میکنم دارم بیشتر میشناسمش خداروشاهد میگیرم وقتی کسی تهدیدم میکنه خیلی سریع تر از اون چیزی که بخودم میام و میخندم و لبخند بر روی لبم حاری میشه که فکرشم عالیه ینی خیلی سریع میخندم چون میدونم اون هیچ کاری نمیتونه بر علیه من بکنه چون تنها قدرت جهان رب و تنها یک قدرت وجود داره اونم پروردگار ماست و همیشه همون لحظه با سربلندی و عزت نفس راهمو گرفتم و رفتم .
وقتی کسی میخواا منو از چیزی بترسونه واقعا میخندم چون من وصلم به نیروی که کل دنیارو داره اداره میکنه
ولی قبلا این طور نبودم که نترسم تا کسی منو تهدید میکرد میترسیدم و ارامشو از دست میدادم
استاد عزیزم واقعا ازت ممنونم بایت این همه اگاهی که ما دادی و خداروشکر میکنم بابت وجودت در زندگی ام که دستی از دستان رب هستی برای رشد و هدایت ما
بازم یک کامنت زیبا از خودم استاد عزیزم و مریم خانم و تمام کسایی که توی این سایت عضو هستید عاشقتونم
خدای من خدای من خدای من عاشقتم با تمام وجودم ممنونم که من رو لایق این مسیر موفقیت دونستی عاشقتم
رد پا از حاتم فوقالعاده و بینظیرو خلاق و دوست داشتنی
از خدا میخوام که همهی مارو ثابت قدم در. این مسر موفقیت نگه داره و مارو به راه کسانی که به انها نعمت و ثروت ک سلامتی کصبر و پیروزی و موفقیت داده هدایت کنه نه راه گمراهان .
1403.11.05
به نام خداوند رحمان و مهربان.
اینجا دیگر من میروم کنار و خدا میاد جلو. چون به اسم او دارم اغاس میکنم.
حرف زیادی ندارم. دیدگاها و کامنت ها را خواندم از هر کدامش انرژی میگیرم. چرا؟ چون دارند از درون من صحبت میکنند. همه دارند همان حرفی را میزنند که من و قلبم به ان شاهد بودم و هستم. و این ایمان و راه مرا قوی و قوی تر میسازد.
من با شما استاد محترم تقریبا یک 5 یا 6 ساعتی افتخار اشنایی دارم. ولی انگار من خود تو هستم و تو منی…. من تو هستم ولی فرقم بی عمل بودنم هست.
من یک خری هستم که کتاب بار کردم. چرا؟ راه را میدانم چی هست ولی نمیدانم چرا توفیق عمل ندارم؟
فقط از خداوند شکر میکنم که نتیجه عمل و افکار من ، مرا رسانید به شما و شما را سر راه من قرار داد.
منظورم از نتیجه عمل یعنی مطالعاتی داشتم از قران. بلاخره باید یک دوره ای را طی کنم تا حرف ها قابل درک و فهم شود. خلاصه مینویسم: من 15 سال پیش ترک مذهب کردم و گفتم فقط قران و تسلیم بودن به خدا شرط مسلمان بودن هست.
در این راه اتفاقات خوب و بدی پیش امد. مباحث زیادی را با دوستان و عقاربم داشتم. خیلی ها را آزرده کردم، خیلی ها با من دشمن شدند. خیلی از دوستانم را ازرده کردم (نه قصدی، به دلیل اینکه با انها در مورد باور ها بحث میکردم ، ناخواسته اذیت شدند) من از اینکه میگویم فقط الله خیلی مطعن بودم. مرا جو برداشت یک رنگ حق به جانب بودن را به خود گرفتم و اعتماد به نفس و انرژی بحث و کل کل من زد به اوج ….خلاصه در این راه به غیر از خانواده درجه یک ، خیلی ها را از دست دارم. چرا؟ چون من دیگر سنی مذهب نیستم و این عین اعلان جنگ و دشمنی بود. تاثیرات منفی روی من و اطرافم گذاشت. در خانواده ام این کار از طرف من شروع شد و منتقل شد به خانواده درجه اولم ( پدر ، مادر، خواهر و برادر) اینه ها هم به تفکر من لبیک گفتند و انها هم مثل من از دست دادند دوستانی را ووو…
امروز کمی ارامتر شدم از زمانی که با یک فرشته ای به اسم مهسا گلیچ اشنا شدم و از طریق ویدیو های ایشان خوردم امروز به اسم شما جناب عباسمنش. و این احساس میکنم اتفاقی نیست.
حالا خیلی حرف هایم را به درازا نمیکشم. اول خط هستم احساس خیلی خوب دارم و احساس میکنم که به اون کوثر میرسم. خداوند این گنج هست ولی به کی عطا میشود؟ این سوال خیلی مهم هست.
احساس میکنم که راه اون گنج را دارم پیدا میکنم. حالا ببینیم و تجربه کنیم. در حال حاظر همین هست ایمان و باور من .
نوت: من با 12 قدم شروع کردم.
هزینه قدم اول را ارسال کردم. ببینم که خدا مرا کجا میبره.
ویدیو اول تان در مورد توحید را دیدم لذت بوردم. یک فکری در سرم هست که نمیدانم انجام بدم یا خیر؟
کلی ذهنم درگیره با صاحب کارم. 5 ساله که برایش کار میکنم و خیلی هم برای شرکت دستاورد اوردم. ولی احساس میکنم داره با من بی قدری میکنه.
بعد از شنیدن این فایل در مورد توحید به خودم گفتم. نامه استعفا ات را بنویس و بده برایش با کمال احترام… مگر من ایمان ندارم که روزی ام را خدا میدهد؟
خدا یک راه بهتری برایم نشان میدهد؟ خلاصه منتظر یک پیام و اشاره ای از طرف خدا هستم.
نمیدانم فکر میکنم خدا به من قبلش یک جیزی نشان میدهد. شاید هم اشتباه فکر میکنم.
به هر حال در پناه الله باشید.
با احترام ذکی
سلام.عیدتون مبارک باشه همسفران راه توحید و خوشبختی.من تقریبا دو ساله که با استاد عباس منش عزیزم آشنا شدم ولی حدودا یک ماهه که به ایشون بعنوان یک مربی خیرخواه ایمان آوردم و هر روز و هر روز باهاشون درارتباطم.من تو این یک ماه نشانه های عجیب و زیبایی دارم دریافت می کنم.احساس میکنم هر ساعت دارم به رویا های صادقه ای که در خواب قبلا زیاد می دیدم نزدیک و نزدیک تر می شم.یقین دارم هر کسی طلب کنه,دریافت میکنه.#آیا خدا برای بنده اش کافی نیست؟!
از خداوند دلی شاد و لبی پرخنده واستون آرزومندم عزیزان???
سید جان میبوسمت عزیز???
سلامممممممم
سلام خدمت بی نظیرین ترین و توحیدی ترین استاد جهان
سلام خدمت دوستان گلم و عزیزم در خانواده صمیمی عباسمنش
سلام خدمت خانم شایسته عزیز و ممنون بابت آغاز این سفر روحانی و پر برکت و توحیدی
و سلام خدمت خانم فرهادی عزیز و ممنون بابت تماس دیروزشون که فول انرژی بودم و با تماس شما فول تر شدم
هدفم تا دیروز بهبود وضع مالی و روابط و اینا بود ولی امروز هدفم خودت شدی،هدفم تو شدی معبودم چون وقتی تو را داشته باشم اون هدفها اندازه سر سوزنه قبلنا وابسته به خیلی چیزا بودم ولی الان دلم میخواد وابسته به خودت باشم قطره ایم که میخوام به دریا بپیوندم میخوام هر روز مثل الان که بغض و اشک امانم نمیده تا بنویسم باشم احساسم در کلمات نمیگنجه دلم میخواد فقط الان من باشم و خدای خودم قدرتمندترین فرمانروای عالم کسی که هر وقت به خودش توکل کردم و رها و تسلیم شدم خواسته هام به کمتر از یک چشم به هم زدن محقق شدند.آره استاد مثبت ترین نکته و تمرکز بر خوبی ها بود این فایل.
وجودم میخواد فریاد بزنه که خدا برای بنده اش کافی است و اجابت میکنه درخواست درخواست کننده را به شرط اعتقاد و پاکی دل . استاد این جمله اش طلاست که میگه به خودش توکل کن گنج ها رو بهت میده دنبال خرده نونا از دست مردمی،به دستش نگاه نکن.
دوستان هر فایلی که هروز در سفرمون هست پیشنهاد میکنم اول متنی که بالای همون فایل در سایت هست رو بخونید و بعد فایل رو ببینید و اینم بهم گفته شد که بنویسمش.
این جای متنم رو با متن درباره خدا از ملاصدرا ادامه میدم :
خدا بی نهایت است و لامکان وبی زمان
اما بقدر فهم تو کوچک میشود
و بقدر نیاز تو فرود می آید
و بقدر آرزوی تو گسترده میشود
و بقدر ایمان تو کارگشا میشود
و به قدر نخ پیرزنان دوزنده باریک میشود
و به قدر دل امیدواران گرم میشود
یتیمان را پدر می شود و مادر
بی برادران را برادر می شود
بی همسرماندگان را همسر میشود
عقیمان را فرزند میشود
ناامیدان را امید می شود
گمگشتگان را راه میشود
در تاریکی ماندگان را نور میشود
رزمندگان را شمشیر می شود
پیران را عصا می شود
و محتاجان به عشق را عشق می شود
خداوند همه چیز می شود همه کس را
به شرط اعتقاد
به شرط پاکی دل
به شرط طهارت روح
به شرط پرهیز از معامله با ابلیس
بشویید قلب هایتان را از هر احساس ناروا
و مغز هایتان را از هر اندیشه خلاف
و زبان هایتان را از هر گفتار ِناپاک
و دست هایتان را از هر آلودگی در بازار
و بپرهیزید
از ناجوانمردیهــا
ناراستی ها
نامردمی ها!
چنین کنید تا ببینید که خداوند
چگونه بر سر سفره ی شما
با کاسه یی خوراک و تکه ای نان می نشیند
و بر بند تاب، با کودکانتان تاب میخورد
و در دکان شما کفه های ترازویتان را میزان میکند
و در کوچه های خلوت شب با شما آواز میخواند
مگر از زندگی چه میخواهید
که در خدایی خدا یافت نمیشود؟
که به شیطان پناه میبرید؟
که در عشق یافت نمیشود
که به نفرت پناه میبرید؟
که در حقیقت یافت نمیشود
که به دروغ پناه میبرید؟
که در سلامت یافت نمیشود
که به خلاف پناه میبرید؟
و مگر حکمت زیستن را از یاد برده اید
که انسانیت را پاس نمی دارید ؟!
آره خدا همه چیز میشود همه کس را به شرطی که تمام قدرت رو به خودش بدیم و این مسیر را ادامه بدیم ،رهرو آن نیست که گهی تند و گهی خسته رود رهرو آن است که آهسته و پیوسته رود.
خدایا شکرت بابت این همه احساس ناب و عالی
خدایا شکرت به خاطر وجود یکی از بینهایت دستانت استاد عزیزم که جاده توحید رو آسفالتش کرد تا ما تخته گاز بریم و لذت ببریم و همه باهم پیکج موفقیت (سلامتی،معنویت،روابط عالی و ثروت) باهم تجربه کنیم
عاشقتونمممممم عزیزای دلم ??
ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید
به نام خداوند بزرگ
سلام خدمت همه دوستان و کسانی که تصمیم گرفته اند زندگیشان را تغیر بدهند
این فایل خیلی برای من خوب بود حال منو خوب کرد متشکرم واقعا🌹
من توی زندگیم سه چهار باری از مرگ حتمی نجات یافتم و این خیلی برای من جالب بود منم سوال های شما رو از خودم میپرسیدم از خودم میپرسیدم من چرا کشته نشدم من چرا تصادف نکردم من براچی باید زنده میموندم چرا؟. نمیدونم چجوری براتون تعریف کنم ولی من قبل از اینکه به هدایت خداوند گوش کنم و به این سایت بیام خیلی حالم بد بود خیلی داغون بودم اصلا خدایی را که اونوقت میپرسیدم وجود نداشت
من تازه دارم خداوند رو درک میکنم من تازه خداوند و نعمت هاش رو پیدا کردم
من تازه دارم قرآن میخونم
من تازه دارم به هدایت هام گوش میدم
من دارم به آرزو هام نزدیک تر میشم
یه وقت هایی اینقدر ذهنم درگیر میشه خسته میشم کلافه میشم دیگه فکر کردن بهم آزار میده ولی میان اینجا تا حالم خوب بشه تا شارژ بشم و همیشه هم یه نکته ای گرفتم
میخوام بگم اون خدایی که ما رو آفریده ما رو از گل آفریده خیلی خیلی خیلی بزرگ تر از این حرف هاست که ما درکش کنیم ما بفهمیمش اون خدا خیلی مهربونه اون خدا خیلی مارو دوست داره اون خدا خیلی بخشندس الله و اکبر. یه وقت هایی به خودم میگم من زنده موندم تا دنیا رو تغیر بدم، من به همه آرزو هام خواهم رسید 😊😊😊😊😊😊مطمئنم
و امیدوارم همه به آرزو های خوبشون برسن
🌹یاعلی، 🖐️
روز دوم از تعهدی که برای تغییر زندگی مالیم در سال ۱۴۰۰ به خدا دادم.. آره.. بهش قول دادم امسال همه چیو عوض میکنم.. جوری که هم خودم به خودم افتخار کنم و هم اون بهم افتخار کنه.. ولی ازش هدایت خواستم.. گفتم لحظه به لحظه کنارم باش و توی گوشم دااااد بزن که دقیقا باید چکار کنم..
دیروز چکاپ فرکانسی دوازده قدم رو انجام دادم و امروز برنامه ریزی کردم..
ولی..
ولی میخوام بدونم واقعا چطور میشه اسمشو یه “اتفاق” گذاشت که دقیییقا در همین روز اول ، منو میفرسته سراغ “نشانه ی امروز من” توی سایت و این فایل رو نشونم میده؟؟؟ فایل توحید عملی..
خب معلومه.. داره بهم میگه “خانوم جان، هررر مسیری که میخوای بری از یکتاپرستی میگذره..”
راستش چون توی تعهدم به خودم قول داده بودم که توی کامنتهای سایت خیلی فعال بشم تا بتونم ورودیهامو بیشتر کنترل کنم و از کامنتای ارزشمند دوستانم بهره مند شم، خیلی دلم میخواست بیام و دریافت امروزمو توی سایت به اشتراک بذارم.. ولی با خودم گفتم آخه خدایا.. الان من اینو زیر کدوم فایل کامنت کنم؟؟ پیش خودم گفتم الان برم یه جا بنویسم، استاد میگن این متن بی ربط از کجا در اومد؟؟ خلاصه باز دست به دامن خودش شدم گفتم خدایا بیا خودت بگو کجا کامنت بذارم.. امشب میخواستم برم کامنتهای جلسه ی ستاره قطبی رو بخونم که ایده بگیرم، یهو ناخوداگاه گفتم بذار ببینم نشونه ی امروزم چی بوده.. متن بالای فایل رو نوشتم توی دفترم و ویدیو رو باز کردم.. وسطاش یهو گفتم اوه این حتما آدرس همون جاییه که باید دریافت امروزم رو توش کامنت کنم…
قضیه از اونجایی شروع شد که امروز داشتم فکر میکردم به خدا و توی دلم باهاش،صحبت میکردم.. گفتم خدایا.. من الان اینقدر تو حسابم دارم.. اگه تو هم فلان قدر بدی چی میشه؟؟؟ خلاصه همینجور با خودم صحبت میکردم.. بعد دیدم دارم دنبال جواب این سوال میگردم که ” واقعا نگرش من به نعمتهای خدا چیه؟”.. “درباره نعمتهاش چی فکر میکنم؟..” یهو به خودم اومدم و دیدم که ۱۰ دقیقه ست به گل قالی خیره شدم و حالم دگرگونه.. این مکالمه رو یکجا و به وضووووح توی سرم شنیدم.. مثل همیشه ناخودآگاه نزدیکترین دفتری که دم دستم بود ورداشتمو و همینجور خرچنگ قورباغه نوشتم و نوشتم و اشکم میومد..
“آره ه ه.. راست میگی.. ما بنده هات فکر میکنیم کارهای “کوچیک” رو انگار “خودمون” میکنیم ، و قراره کارهای “بزرگ” رو “تو” انجام بدی.. ما فکر می کنیم نعمت های “کوچیک” رو “خودمون” ایجاد می کنیم و نعمت های “بزرگ” رو “تو” میدی.. انگار که چیزهای (از نظر خودمون) کمی که داریم توی زندگیمون رو خودمون خلق کردیم که واسه خواستههای بزرگترمون میگیم روی نیاز به تو بیاریم..
و ما آگاه نیستیم که همون کم و کوچیک رو هم “تو” داری میدی. همونم کار “توئه”..!!!! انگار که مثلاً همین یک تومنی که توی حسابمون هست رو خودمون درست کردیم که واسه اومدن صد تومنش از تو درخواست می کنیم..!!
زهی خیال باطل!!!
یه لحظه به خودم اومدم و گفتم “بابااااااا.. همین مثلا کَمِشم “خداااااا” داده ه ه ه ه… چچچچچی فکر می کنی پیش خودت؟؟؟ همین “کمی” که الان هست، همین یه روز نبوده! پس کی داده؟ کی ایجادش کرده؟ “””چققققدر مغروری ای انسان!! “””
چشماتو باااااز کن ببییییین که همین کارای به قول تو “کوچیکم” خدا داره می کنه… !! اگه الان نون پنیر میخوری و فکر می کنی که “خب، اینو که “خودت” داریش و حالا چلوکباب میخوای، بففففهم که همین نون پنیرم خدا داده..!!! هررررر چی که الان هست، یه روز نبوده!!! همین الانشم میتونست نباشه!!!! ولی خدا بهت “داااااااده” !!! پس چرا رو حساب لطفش نمیذاری؟؟ چرا سپاسگزارش نیستی؟؟ چرا منبع این رزرق رو حتی اگر کم ، “خدا” نمیدونی؟؟ چرا روش برچسب “کم” میزنی؟؟؟ برکت ، برکته!! نعمت، نعمته!! از نظر خدا ، ناخن انگشت کوچیکه ی پات ، به اندازه ی قلبت عزیز و مهمه.. !!! تو “کی” هستی که فکر می کنی یه نعمت که از صفر تا صدش لطف بوده و بیمنت بهت داده شده، مهم تر یا ارزشمندتر از نعمت دیگه ست؟؟
از نظر خدا مورچه به اندازه طاووس قشنگه.. زیباست.. با ارزشه.. حالا تو “کی” هستی که برچسب زشت و زیبا ، بارزش و بی ارزش میزنی به نعمت های خدا؟؟
حالا که اینو فهمیدی پس چرا فکر می کنی یه میلیون کمه و یک میلیارد زیاد؟؟
نعمت که نعمته.. هر قدر شو داری بگو “شککککر”.. بگو “الهی شکککککررررر خدایا.. هرچی هست تو دادی.. من به چشمام می کشم داده هاتو.. تو هر چی بدی ، من دو دستی قبولش می کنم.. تو بی منّت میدی، ولی من ممنوووووونتم..
بگو که برچسب کم و زیاد و بی ارزش و با ارزش روی نعمت هاش نمیزنی.. بگو و ببین که چقققققدر قلبت گشاااااده میشه..
بگو و ببین چققققدر خودتو در مرکز توجهِش میبینی..
اصلا فکر کن و ببین که چقدر دوست داشته تا همین الان.. انقدر به نعمتهاش برچسب کم کم و بی ارزش زدی که دیگه بیشتر از اونش دریغ شده از ازت..
اون وقته که تازه میفهمی کجای کاری.. اون وقته که میشینی با خودت میگی خدایاااا با این همه ناشکری و ناسپاسی که تا الان داشتم به نعمتهام، خوبه که از هستی ساقطم نکردی!!! خوبه که الان بی خانمان کف خیابون نیستم…!!!! گرچه همونی هم که کف خیابونه هم بازم کلی چیز با ارزش داره واسه شکر کردن.. مثلاً چی؟؟ مثلاً دست و پا و تمام اعضای بدنش که سالمه.. مثلا همون لباس هایی که حالا از هر جا بهش رسیده الان تنش رو پوشونده و لخت نمونده..
و بعدش من، همونجایی که نشسته بودم، یه لحظه سَری چرخوندم توی خونه و وسایلم و به خودم و همسرم نگاه کردم و دهنم بااااز موند… دیدم چشمم به هرررر چی میوفته، فقط دارم توی ذهنم میگم: “خدایا.. اینم که “تو”دادی.. ” ، “اونم که تو دادی..” ، اون یکی رو هم که “تو” دادی… الله اکبر.. پس چرا من تا الان نمی دیدمشون؟؟؟
فکر می کردم که انگار اینا رو که خودم ایجاد کردم که حالا از اینجا به بعدشو میگم تو بده..!!!
خدایا.. راستشو بخوای تا الان فقط میخواستم به اجبار واسه تموم شدن مشکلات و اومدن نعمت های جدید به زندگیم شروع کنم به تمرینات شکرگزاری.. ولی از این لحظه فقط می خوام شکر کنم که از تو تشکر کرده باشم.. همین..
همه چیز از توئه..و تو چشممو باز کردی..
خدای بخشنده ی من.. مرا در آغوشت نگه دار.. آغوش تو امن ترین جاست..
ساعت ۵:۲۰ صبحِ ، مبارک روزِ ۱۸ فروردین مبارک سالِ ۱۴۰۰.