اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
سلام به استاد عزیزم و مریم خانم شایسته و دوستان گل
استاد من تصمیم گرفتم حتی کامنتهای خودم رو هم برای خودم آرشیو کنم تا با مرور چندین بارهشون باورهام تقویت بشه و یادم نره که از هر فایل چه درسی گرفتم
نکته و آگاهیای که من از این فایل دریافت کردم اینه که حتی شرایط به ظاهر سخت فعلی که ممکنه توش باشیم هم خیر و برکت درونشه. چون همین تضادها و کمبودهاست که عامل محرکی میشه برای حرکت کردن.
وقتی به گذشته نگاه میکنم میبینم هر جا به مشکل و سختیای خوردم همون مشکل باعث شد که من برای رفعش به تکاپو و تلاش بیوفتم. تو این پروسه گاهی برای رفع مشکل مجبور شدم مهارت جدیدی رو یاد بگیرم. و بعد یه مدت نه تنها اون مشکل رفع شد بلکه یه مهارت جدید هم بهم اضافه شد که سرچشمه جدیدی از اعتماد به نفس و منبع ثروت شد برام. پس خدایا شکرت بابت موانع و مشکلات. چرا که همونا عامل محرک میشه برای حرکت به سمت جلو
درس دیگهای که از این فایل بهم الهام شد اینه که توحید واقعی اینه که مطمئن باشم دستم در دست قدرتمندترین وجودیت عالم است و هر کاری را با او میتوانم انجام دهم. بدون ترس و دلهره میرم جلو.
و فهمیدم اون چیزی که باعث سعادت و خوشبختی من هست توحید و یکتا پرستی و قدرت ندادن به عاملی به غیر از خداونده. خدایا شکرت بابت این آگاهیها. کمک همهمون کن که تو این مسیر زیبا بمونیم برای همیشه
خواستم یک موردی که 29 و 30 بهمن 1401 برام پیش اومد رو تعریف کنم
استاد یه مسئله ای رو من و همکارم باید تا پایان بهمن انجام میدادیم ، مسئله ای که بخاطر زمان کم باقی مانده تو ذهنمون دور از دسترس بود ، و هیچ ایده ای براش نداشتیم ، من با یکی از دوستان به قصد کمک این مورد رو مطرح کردم و ایشون کامل آب پاکی رو ریختن که نمیتونن کمک کنن.
دلگیر و ناامید و ناراحت شدم ، طبق روال ( مدتهاس که فایل های سایت رو دنبال میکنم و الان رسیدم روز شمار زندگی فصل سوم و فایل 65 ) رفتم فایل سایت رو گوش بدم و اینجا شما از شرک گفتین ، و یادم اومد توصیف شما که گفتین شرک از راه رفتن مورچه سیاه روی سنگ سیاه در دل تاریکی شب مخفی تر است و به پهنای صورت اشک ریختم
به همکارم گفتم خدا خودش اینو حل میکنه و خوابیدم ، تا ساعت 16 روز بعد هم هیچ خبری نبود ولی انگار ته دلم یه امیدی بود که انجام میشه
و یکی یکی ایده ها اومد و ساعت 11 شب مسئله حل شد
درس بزرگی گرفتم اگه کاری نمیشود یا به سختی میشود یا با زجر میشود به خاطر باورهای اشتباه مون در مورد خدا و اون مسئله اس
بی نهایت ممنون بابت تمام آموزش های یکتا پرستی با این توضیحات واضح و روشن که هیچ کلاس درس و دانشگاهی نشنیدم و من به واسطه شما با خدا آشتی کردم
خاستم تموم کوچه ها و خیابون های بویین رو بگردم بهش برسیدم
خاستم پول دربیارم بهش رسیدم
خاستم ارتباطاتم بهتر بشه بهش رسیدم
خاستم دوستای جدید داشته باشم بهش رسیدم
من با اون شکست چقدر بزرگتر شدم؟
اما اگر اون شکست نبود و من طبق خاسته امبااون ازدواج میکردموای خدا من نابود بود همه عمرم
زندگیم جوونیم عمرم آزادی هام ارزوهام همه و همه زیره خاک میرفت
.
خدا بهمگفت چیمیگی؟ چی داری میگی تو؟
تو باید رشد کنی تو باید قوی بشی مگه الکیه؟
مگه من تورو افریدم زجر بکشی؟
بیا من بهت بگمراه درست کدومه
بیا تا من بهت بگم که باید چیکار کنی؟
تنها کسی ک تو این روزها و ماه ها کنارم بودم خداوند بود و یک فرشته ای ک وقتایی که دلش میگرفت خودشو در اغوش میکشید و با گفتن قوی باش فرشته خودش رو اروم میکرد
و الان که دارم تایپمیکنم یک دختری شدم با کلییییی شجاعت عاشق خود و خدای خود کلییی از ایرادای شخصیتیم رو پیدا کردم و دارم ذره ذره بهبودش میدم
ارزوهام و رویاهام عوض شده
چندین نفر تو این مدت خاستن باهام اشنا شن
و حتی یکیشون اول کاری منو دیده بهم میگه من تورو میخام میام خاستگاریت ول کن هم نبود خخخخخخ
.
کلییییی احساسم بهتر شده
ارزش و لیاقت خودم رو فهمیدم
فرشته دیگه باج نمیده به کسی
قوی شده شجاع شده از رفتن کسی نمیترسه
دیگبراش محم نیست کسیی دوستش داره یا ن
چون کسی ک هم مدار من نباشه حتی اگه خیلیی دوستم داشته باشه بازم نمیخامش و با خیال راحت بهش میگمن
چون میدونم که این جهان زیبا فراوانه از پسرهایی که من رو میخان
.
من با خدای خودم عشق میکنم همه چیز در زمان مناسبش اتفاق میوفته
.
دوست عزیزی ک کامنت به این زیبایی رو نوشتی و باعث ایجاد یک فایل بینهایت زیبا شدی
خیلی ازت ممنونم خیلی زیاد
نمیدونی امشب چقدر گریه کردم
کامنتت و صدای زیبای استاد تمام اتفاقات گذشته خودمرو به یادم اورد
و من خیریت رو تو اون شکست دیدم
اون بود نقطه عطف و نقطه شروع زندگیِ زیبای من
خدایا تو رو بینهایت شکر که میدونی هرکسی رو چجوری هدایت کنی
سلام به استاد عزیزم مریم جان و دوستان هم فرکانسی ام
استاد عزیز وقتی ماجرای اتفاقات انفجار تو محل کارتون تعریف میکردین چند تا چیز تو گوش من و تو ذهن من زنگ خورد
عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد
این حرف شما که طلاس میگید شما تمام تمرکزت بزار رو کار خودت هر کسی هر کاری کنه در نهایت به نفع تو هست
وقت متن کامنت دوستمون میخوندیم فقط اشک در چشم آدم حلقه میزنه و آرامشی هست که مثل یک دوش آب تمام وجود آدم میشوره و تمیز میکنه واقعا قلب آدم باز میشه
بعضی حرفا که تو ذهن میچرخه واقعا انگار خدا داره باهات حرف میزنه و چه گفتگو های جذابی هست و دلت میخواد هیچ وقت تموم نشه اون لحظه
وقتی میگفتین خدا پروانه هست درسته من تو مسیر محل کارم خیلی زیاد اتفاق میوفته پروانه میبینم و هر بار که میبینم خدا رو شکر میکنم واسه مهربانی اش واسه زیبایی اش واسه قدرتش ولی خدا با این همه قدرت همچین موجودات ظریف و زیبایی آفریده شاید واقعا خود خداست که در شکل پروانه داره بهم یادآوری میکنه من هستم
مسیری که اومدم در رابطه با خداوند ، خیلی پر پیچ و خم بود. از توضیحات و فهم غلطی که توی کله ام کردن تا نماز اجباری مدرسه و دعوای با خانواده و فحش خدا دادن و کفر و ناسزا.از بی خدایی و منکر خدا بودن و روی اعتقادات مذهبی ها راه رفتن تا فاز با خدا بودن رو گرفتن من.
چه صفت هایی که به خدا دادم. میگفتم با من ضد هست. منو اورده زجر بده. زندگی درد اوری که داشتم رو با سرزنش کردن پدر مادر بخاطر تولدم و خداوند بخاطر افرینشش ، خیلی تند و گلایه امیز و شاکی از همه چی مرور میکردم و تعریف میکردم
وارد مرحله ای زندگی شدم که اروم تر شدم . بعد از اعتیاد و زندان و…. که از دوازده سیزده سالگی شروع شده بود توی بیست سالگی به جلسات و اتاق های بهبودی رسیدم . خدا رو همه جا سرچ کردم . توی قدم های انجمن. کافی نبود رفتم توی کتابای معنوی . کتابهای اشو و حتی انجین خوندم. بخاطر برچسب مذهب خاصی بهم نخوره توی گمنامی برای خودم مطالعه میکردم. چون دیده بودم که تا اسم مسیح کسی میاره یا از گیاه خاری میگه ، بهش برچسب میزدن
رفتم مکانهای خاص . رفتم توی کوه هفتن شیراز با دراویش حرف بزنم ولی ارتباط نگرفتم.
مدیتیشن و یوگا و همه چی ر امتحان کردم نصف نیمه و دست و پاشکسته . روابط ناسالم بوجود اومد و درد زیادی کشیدم از اعتیاد مواد بدتر .
توی کلاس های فروش همکلاسی بود دمش گرم اسم استاد اورد وقتی دید من دنبال استادهای معروف هستم. جالبه با اینکه عباس منش معروف بودن ولی اسمش رو نشنیده بودم. حالا میفهمم تو مدار نبودم
الهی شکر با فایل های به قول استاد از راه نادرست شروع شد . البته الان همه رو پاک کردم ….
بگذریم.
رابطه من با خدا مثل یک رابطه انسانی بود تا رابطه معنوی و هی ارتقا پیدا کرده تا به اینجا
میخام بگم تا به این حالت خلسه رسیدم جونم بالا اومد
میگم خلسه چون تجربش کردم و میخاسم این حالت رو که نمیشه با یک کلمه مثل خلسه هم توصیفش کرد. توی نعشگی و مستی و جدا شدن از حالت طبیعی میخاسم برسم بهش . به ارامش به خدا
توی سکس برای چند لحظه هست این حالت. چیزی که توی مغز ترشح میشه و نامهای علمیش رو دقیق نمیدونم اندروفین یا دوپامین یا هرچیزی مثل هروئین و بخاطر همین افراط میکردم توی خوارضایی و فیلم سکس دیدن(چقدر توی چیزای بیرونی مثل دیدن فیلم سکسی میخاسم ذهنم و نجواهای دیوانه کننده رو اروم کنم)
خلاصه کلام فرق استاد با من اینه که ایشون تامل و تعقل کردن توی اتفاقات زندگی ولی من فرار کردم. مغزم با چسبیدن به چیزای اعتیاد اور همش فرار کرده و بجای حل مشکل ، رفته سراغ مشکل جدید درست کردن
هیچی نیسم و این حس منه . بخاطر احساس بی ارزشی حتی کامنت هم نمینوشتم . میگفتم بنویسم که چی بشه مگه ارزشی داره.
داشتم فکر میکرم به سوالی که برای استاد پیش اومده بود، که قراره من چکار کنم؟رسالتم چیه؟
بارها چنین اتفاقاتی پیش اومده که باید می ایستادم و سوال میکردم و فکر میکردم که چرا من جون سالم بدر بردم چرا من نجات پیدا کردم و جهان با من چکار داره؟ ولی ولی ولی ، من زدمش پای شانس یا اینکه مگه حالا چی شده و من که خاص نیسم و عددی نیسم و چون رابطم با خدا نگاه انسانی بود میگفتم خدا که نگاه ما نمیکنه
واقعا چرا ؟
امیدوارم اونقدر درونم اروم بشه و نجواها ساکت بشن که جواب رو که فریاد میزنه و نمیشنوم رو متوجه شوم
در کنار ترتیب این فایل ها دارم کتاب چگونه فکر خدا رو بخانیم رو جلو میرم. و درک بهتری از خداوند پیدا کردم
بنام خداوندی که هرلحظه من و تمام جهان هدایت میکند.
سلام
استاد
یکی از بزرگترین قانون های خداوند فضل خداوند است. در هر حادثهای که اتفاق میافتد هزاران مورد و مسائل دیگر هست که میتواند من را شکر گزار خداوند نگهدارد.
استاد به نظر من شما با بر سجاده نشستن و اشک ریختن و دنبال چرای خود بودن ، شکر گزاری کردید از مهلتی که دارید. فرست خود را یافتید. خداوند شما را هدایت کرد. مثل کودکی که دستش به دست مادرش است. دستان در دست خداوند دادید و بدون ترس ، بلکه با عشق و ایمان دنبالش رفتید. برایت چیزها خرید. به اسباب بازی های خوبی راهنمایی کرد. به زیباییها رساند. ترا در ترن هوایی سوار کرد و بر صدر برد. چون به هدایش دل دادی. چون به نعمتهایش شکر گزاری کردی.
آفرین.
که چه زیبا این کار را انجام دادی.
خدای من قدیمی ترین بخشنده است.
خدای من تا ابد بخشنده است.
خدای من تنها قدرت جهان است.
خدای من تنها ثروت جهان است.
خدای من تنها فضل کننده جهان است.
خدای من تنها کسی است که چندین برابر میدهد.
خدای من تنها هدایتگری است همیشه و بدون یک لحظه کوتاهی، من و جهان راهدایت میکند.
خدای من تنها بخشنده ای است که از خودش میبخشد.
فضل خداوند قانونی ، عمومی است.یعنی بر همگان میبخشد.
فضل یک نکته دارد که، تو نمیتوانی کاری انجام بدهی که شامل فضل شوی بلکه باید کاری کنی یا انجام بدهی تا خداوند خوشنود شود و ترا شامل فضل گرداند. آنگاه خداوند در ترا با بخشندگی اش ترا مدهوش، سورپرایز میکند.
ابراهیم آیه 7
و آنگاه که خداوند فرمود اگر شگر کنید شما را زیاد میکنم.
وقتی شما را زیاد میکند سورپرایز میشوید.
مورچگان چو بود اتفاق
شیر ژیان را بدرانند پوست
وقتی همه کارهایت را خداوند انجام میدهد تو در بهشت هستی.
این قوانین خداوند است که درجهان جریان دارد.
هر کسی در ایستگاه باشد سوار سیستم هدایت میشود.
هر کسی در ایستگاه باشد سوار سیستم فضل خداوند میشود.
و به درستیکه خداوند بر مردم دارای بخشش است و بیشتر آنان ناسپاس هستند.
نمل آیه 73
وقتی در ایستگاه نیستی قطار نعمت ها می رود و غافل هستی. شاید اصلاً قطار را نبینی.
دقیقاً ایستگاه دارد،
دقیقاً فرودگاه دارد،
سیستم قوانین خداوند. من باید قسط سفر کنم. باید بلیط بگیرم. باید ایستگاه را با تمام علائمی که دارد پیدا کنم. باید خود را به قرار عاشقی برسانم. من باید خداوند را انتخاب کنم.
آن وقت سوار هواپیمای رویاهام میشوم و مهماندار با دیسی از غذاهای مورد علاقهام میآید. من میگویم میشود یک دیس بیشتر بردارم؟ خداوند لبخند میزند.
من احساس خوبی دارم.
این سورپرایز خداوند است.
واقعا خداوند همه چیز است.
این 65مین نامه عاشقانه من از سفرنامه عاشقی است.
انشالله تحولات زندگیتان در نهایت سلامتی و آرامش باشد.
وقتی همه چیز خداوند است.
وقتی من جزئی از خداوند هستم.
انا لله و انا الیه راجعون
وقتی هر چیزی بخواهی خداوند میدهد.
ادعونی استجب لکم
وقتی به هرچیزی توجه کنی وارد زندگیات میشود.
وقتی خداوند نزدیک است.
إذا سالک عبادی عنی فانی قریب
وقتی چندین برابر میدهد.
دلم میخواهد آرام و ثروتمند و سلامت در این بهشت خداوند زندگی کنم. آر این بهشت لذت ببرم.
انشالله در پناه خداوند آرام و سلامت وثروتمند باشید.
اول از همه تشکر میکنم از خداوندم که انقدر عاشقانه هوای من رو داشته و بنده رو تا اینجا هدایت کرد، که الان بعد از مدت 400 روز عضویت در سایت امروز میخواهم اولین کامنت خودم را بزارم.
خداروشکر که الان دارم این متن رو مینویسم ، قبلا اعتماد به نفس این کار نداشتم و به قسمت نظر ها اهمیت خاصی نمیدادم. ولی الان میفهمم معنی حرف استاد رو که میگفت هر ناشناخته ای فقط تا زمانی ترسناک به نظر میرسد که واردش نشده ایم. فقط کافی است وارش شویم تا آن را بشناسیم.
.
.
.
خدایا شکرت بابت هدایت من به این فایل الهی
ازت ممنونم که انقدر انسان های توحیدی دور و اطراف من هست.
سلام به استاد عزیزم و مریم خانم شایسته و دوستان گل
استاد من تصمیم گرفتم حتی کامنتهای خودم رو هم برای خودم آرشیو کنم تا با مرور چندین بارهشون باورهام تقویت بشه و یادم نره که از هر فایل چه درسی گرفتم
نکته و آگاهیای که من از این فایل دریافت کردم اینه که حتی شرایط به ظاهر سخت فعلی که ممکنه توش باشیم هم خیر و برکت درونشه. چون همین تضادها و کمبودهاست که عامل محرکی میشه برای حرکت کردن.
وقتی به گذشته نگاه میکنم میبینم هر جا به مشکل و سختیای خوردم همون مشکل باعث شد که من برای رفعش به تکاپو و تلاش بیوفتم. تو این پروسه گاهی برای رفع مشکل مجبور شدم مهارت جدیدی رو یاد بگیرم. و بعد یه مدت نه تنها اون مشکل رفع شد بلکه یه مهارت جدید هم بهم اضافه شد که سرچشمه جدیدی از اعتماد به نفس و منبع ثروت شد برام. پس خدایا شکرت بابت موانع و مشکلات. چرا که همونا عامل محرک میشه برای حرکت به سمت جلو
درس دیگهای که از این فایل بهم الهام شد اینه که توحید واقعی اینه که مطمئن باشم دستم در دست قدرتمندترین وجودیت عالم است و هر کاری را با او میتوانم انجام دهم. بدون ترس و دلهره میرم جلو.
و فهمیدم اون چیزی که باعث سعادت و خوشبختی من هست توحید و یکتا پرستی و قدرت ندادن به عاملی به غیر از خداونده. خدایا شکرت بابت این آگاهیها. کمک همهمون کن که تو این مسیر زیبا بمونیم برای همیشه
سلام استاد محترم
الهی هدایتم را سپاس ، آرامشم را سپاس
خواستم یک موردی که 29 و 30 بهمن 1401 برام پیش اومد رو تعریف کنم
استاد یه مسئله ای رو من و همکارم باید تا پایان بهمن انجام میدادیم ، مسئله ای که بخاطر زمان کم باقی مانده تو ذهنمون دور از دسترس بود ، و هیچ ایده ای براش نداشتیم ، من با یکی از دوستان به قصد کمک این مورد رو مطرح کردم و ایشون کامل آب پاکی رو ریختن که نمیتونن کمک کنن.
دلگیر و ناامید و ناراحت شدم ، طبق روال ( مدتهاس که فایل های سایت رو دنبال میکنم و الان رسیدم روز شمار زندگی فصل سوم و فایل 65 ) رفتم فایل سایت رو گوش بدم و اینجا شما از شرک گفتین ، و یادم اومد توصیف شما که گفتین شرک از راه رفتن مورچه سیاه روی سنگ سیاه در دل تاریکی شب مخفی تر است و به پهنای صورت اشک ریختم
به همکارم گفتم خدا خودش اینو حل میکنه و خوابیدم ، تا ساعت 16 روز بعد هم هیچ خبری نبود ولی انگار ته دلم یه امیدی بود که انجام میشه
و یکی یکی ایده ها اومد و ساعت 11 شب مسئله حل شد
درس بزرگی گرفتم اگه کاری نمیشود یا به سختی میشود یا با زجر میشود به خاطر باورهای اشتباه مون در مورد خدا و اون مسئله اس
بی نهایت ممنون بابت تمام آموزش های یکتا پرستی با این توضیحات واضح و روشن که هیچ کلاس درس و دانشگاهی نشنیدم و من به واسطه شما با خدا آشتی کردم
سلام
برگ زرین 65ام سفرنامه زیبای ما
توحید یعنی اعتماد به قدرتی که جهان را در بر گرفته
توحید یعنی سپردن و رها کردن
توحید یعنی نگران نبودن
توحید یعنی اول صبح خواستن و دادن افسار زندگی به دست خدا
توحید یعنی شکرگزاری از اعماق وجود
توحید یعنی اقدام و عمل
توحید یعنی ایمان به رب واحد
توحید یعنی باور به اینکه هر چیزی که پیش میاد دست آخر برای من خیر و خوشی داره
توحید یعنی باور به اینکه،تمام اتفاقات رو خودم رقم میزنم،چه خوب و چه بد
توحید یعنی سر خم نکردن جلو قدرت های کشوری و اداری،
توحید یعنی یه چیزی رو میخوام و فقط از خدا بخوامش،،
توحید یعنی یکتا پرستی
توحید یعنی،درک قدرت خداوند در درون خودم
توحید یعنی پیدا کردن مسیر اتصال بین خودم و خداوند،که ما از هم جدا نیستیم،
توحید یعنی درک این که من از جنس خداوندم
توحید یعنی ارزش دادن به خودم
توحید یعنی باور به فراوانی
توحید یعنی باور به وجود بی نهایته همه چیز
خدایا شکرت،
خدایا تو کمکم کن هر رور بیشتر تو رو بشناسم و درکت کنم
بنام خدای مهربان
سلام استاد عزیزم و سلام به همه هم خانواده های عزیزم
باورکنید اینقدر احساسم عالیه چشماماشکیه بغض شادی تو گلومه و قلبم از شدت احساس ذوق داره میزنه بیرون
استاد شما از نقطه شروعتون گفتید من هممیخام بگم
خدای من اول از همه بابت همه اتفاقاتی ک برام افتاد تا به مسیر زیبات بچسبم و الان اینجا باشم خیلییییی ازت ممنونم
خدای من پروردگار من کمکم کن اشکام امونم رو بردن خودت توانی بده تا بنویسم
بنویسم که چقدر منرو دوستداری چقدر عاشق منی
چطوری آغوش پراز عشقت رو برای من باز کردی
و گفتی فرشته بدو بیا بغلم
.
من یک رابطه عاطفی خیلی عالی داشتم ولی بخاطر عدم احساس لیاقت به یک کابوس برام تبدیل شد
نقطه عطف زندگی من شد اون شکست عاطفی
.
خدایا یادت چجوری اتیش گرفته بودم؟
یادته چجوری بخاطر شرکم زمین خوردم؟
یادته خدای مهربونم بهم چه دره گوشیی هایی زدی؟
الان که چندین ماه گذشته و حالم اینقدر عالیه
ازت واقعننننننننن خیلییییی ممنونم خیلی ممنونم برای اون ضربه ها
خدایا شکرت چقدر منو دوستداشتی که اونجوری زمین خوردم؟
.
خدایا اون موقع یادته ازت گله کردم؟
گفتم چرا اینجوری کردی بامن؟
گفتم من که خیلی دوستش دارم چرا ازم گرفتیش؟
خدایا الان با تمام وجودم میگم که ازت ممنونم که ازم گرفتیش
خدایا تو با اون زمین زدن منو به اسمون بردی
خدایا حتی نمیخام فکر کنم ک اگر بااون پسر ازدواج میکردم چه بلاهایی سرم میومد
واییییییی خداییییااااااااااا بخدا نمیدونم چطوری بگم ممنونم
.
بعد از اون شکست من به خودم قول دادم قوی بشم
چه اشکایی ریختم
تو ایینه نگاه کردم گفتم بزا بریزه قوی میشم
یجاهایی خیلیییی بیرحم شدم نسبت به خودم
همونجاها خیلیییی قوی شدم
همونروزا بود که خاسته آزادی رو خاستم
بهش رسیدم
خاستم برم کلاس بهش رسیدم
خاستم دستیار شم بهش رسیدم
خاستم تموم کوچه ها و خیابون های بویین رو بگردم بهش برسیدم
خاستم پول دربیارم بهش رسیدم
خاستم ارتباطاتم بهتر بشه بهش رسیدم
خاستم دوستای جدید داشته باشم بهش رسیدم
من با اون شکست چقدر بزرگتر شدم؟
اما اگر اون شکست نبود و من طبق خاسته امبااون ازدواج میکردموای خدا من نابود بود همه عمرم
زندگیم جوونیم عمرم آزادی هام ارزوهام همه و همه زیره خاک میرفت
.
خدا بهمگفت چیمیگی؟ چی داری میگی تو؟
تو باید رشد کنی تو باید قوی بشی مگه الکیه؟
مگه من تورو افریدم زجر بکشی؟
بیا من بهت بگمراه درست کدومه
بیا تا من بهت بگم که باید چیکار کنی؟
تنها کسی ک تو این روزها و ماه ها کنارم بودم خداوند بود و یک فرشته ای ک وقتایی که دلش میگرفت خودشو در اغوش میکشید و با گفتن قوی باش فرشته خودش رو اروم میکرد
و الان که دارم تایپمیکنم یک دختری شدم با کلییییی شجاعت عاشق خود و خدای خود کلییی از ایرادای شخصیتیم رو پیدا کردم و دارم ذره ذره بهبودش میدم
ارزوهام و رویاهام عوض شده
چندین نفر تو این مدت خاستن باهام اشنا شن
و حتی یکیشون اول کاری منو دیده بهم میگه من تورو میخام میام خاستگاریت ول کن هم نبود خخخخخخ
.
کلییییی احساسم بهتر شده
ارزش و لیاقت خودم رو فهمیدم
فرشته دیگه باج نمیده به کسی
قوی شده شجاع شده از رفتن کسی نمیترسه
دیگبراش محم نیست کسیی دوستش داره یا ن
چون کسی ک هم مدار من نباشه حتی اگه خیلیی دوستم داشته باشه بازم نمیخامش و با خیال راحت بهش میگمن
چون میدونم که این جهان زیبا فراوانه از پسرهایی که من رو میخان
.
من با خدای خودم عشق میکنم همه چیز در زمان مناسبش اتفاق میوفته
.
دوست عزیزی ک کامنت به این زیبایی رو نوشتی و باعث ایجاد یک فایل بینهایت زیبا شدی
خیلی ازت ممنونم خیلی زیاد
نمیدونی امشب چقدر گریه کردم
کامنتت و صدای زیبای استاد تمام اتفاقات گذشته خودمرو به یادم اورد
و من خیریت رو تو اون شکست دیدم
اون بود نقطه عطف و نقطه شروع زندگیِ زیبای من
خدایا تو رو بینهایت شکر که میدونی هرکسی رو چجوری هدایت کنی
خیلیییی سپاسگزارمازت رب من
عاشقتم استاد عزیزم دوستت دارم خانوم شایسته عزیزم
بچها همتونو خیلیییی دوستتون دارم
از کامنتهای زیبایی ک مینویسید لذت میبرم
مرسی برای بودنتون
فعلا در پناه الله یکتا و قدرتمند باشیم
درود دوست عزیزونازم فرشته جان،
خداروشکر برای کامنت زیبا،پرازحال خوب وزیباتون.
تکامل وایمان ورشد وصلح باخودتون،ارزشمندی وباورلیاقتتون قابل ستایشه احسنت لذت بردم ،فرشته عزیز.
چقدرعالی ازتکامل،موفقیت وحال خوبتون کامنت گذاشتید،یکی از عالیترین وباحال ترین کامنتها بود
الخیرفی ماوقع،همیشه خدارودرکنارخودت حس کن،دستت روتوی دست خدابزار مطمئن باش موفقی،باخداباش وپادشاهی کن عزیزم.
جهان روپرازخیروبرکت،زیبایی،فراوانی وموفقیت تصورکن که حتماًدرزندگیت نتیجش رومیبینی،عزیزم شما دختر خوب وشجاع ،پرکاروزیبایی،احسن المخلوقات،قابل ستایش وقابل سجده فرشتگان این رویادت باشه.
موفقیت،عشق وامید،زیبایی وزندگی عالی رو براتون ارزومندم که شما بهترینید.️
شعری ک ازاین دوست عزیزهم رشدمون خوندین استادواقعاقشنگ وبی نهایت پراحساس بود، منو یاد دلنوشته خودم انداخت ک همینجوری بهم الهام شد ومن نوشتم
هرکجاروکه میبینی فریادازوجودتومیزنه
توکیستی یاچیستی که یه عالم نشان ازتودارد
باتومیشودبه زمان ومکان سفرکرد
لبخندزدوبی مهاباخطرکرد
توبی نظیرترینی که من ندیدم به عمرم
عمریستی که تومنی ومن به دنبال توگشتم
سپاسگذارم ازت استادبابت تدریس فوق العاده اتون وهرکی باشما اشنامیشه یه عاشق واقعی میشه ومن به شماعجیییییب افتخارمیکنم
سلام به استاد عزیزم مریم جان و دوستان هم فرکانسی ام
استاد عزیز وقتی ماجرای اتفاقات انفجار تو محل کارتون تعریف میکردین چند تا چیز تو گوش من و تو ذهن من زنگ خورد
عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد
این حرف شما که طلاس میگید شما تمام تمرکزت بزار رو کار خودت هر کسی هر کاری کنه در نهایت به نفع تو هست
وقت متن کامنت دوستمون میخوندیم فقط اشک در چشم آدم حلقه میزنه و آرامشی هست که مثل یک دوش آب تمام وجود آدم میشوره و تمیز میکنه واقعا قلب آدم باز میشه
بعضی حرفا که تو ذهن میچرخه واقعا انگار خدا داره باهات حرف میزنه و چه گفتگو های جذابی هست و دلت میخواد هیچ وقت تموم نشه اون لحظه
وقتی میگفتین خدا پروانه هست درسته من تو مسیر محل کارم خیلی زیاد اتفاق میوفته پروانه میبینم و هر بار که میبینم خدا رو شکر میکنم واسه مهربانی اش واسه زیبایی اش واسه قدرتش ولی خدا با این همه قدرت همچین موجودات ظریف و زیبایی آفریده شاید واقعا خود خداست که در شکل پروانه داره بهم یادآوری میکنه من هستم
خدایا شکرت
درود بر شما
فایل بیست و سوم. توحید
مسیری که اومدم در رابطه با خداوند ، خیلی پر پیچ و خم بود. از توضیحات و فهم غلطی که توی کله ام کردن تا نماز اجباری مدرسه و دعوای با خانواده و فحش خدا دادن و کفر و ناسزا.از بی خدایی و منکر خدا بودن و روی اعتقادات مذهبی ها راه رفتن تا فاز با خدا بودن رو گرفتن من.
چه صفت هایی که به خدا دادم. میگفتم با من ضد هست. منو اورده زجر بده. زندگی درد اوری که داشتم رو با سرزنش کردن پدر مادر بخاطر تولدم و خداوند بخاطر افرینشش ، خیلی تند و گلایه امیز و شاکی از همه چی مرور میکردم و تعریف میکردم
وارد مرحله ای زندگی شدم که اروم تر شدم . بعد از اعتیاد و زندان و…. که از دوازده سیزده سالگی شروع شده بود توی بیست سالگی به جلسات و اتاق های بهبودی رسیدم . خدا رو همه جا سرچ کردم . توی قدم های انجمن. کافی نبود رفتم توی کتابای معنوی . کتابهای اشو و حتی انجین خوندم. بخاطر برچسب مذهب خاصی بهم نخوره توی گمنامی برای خودم مطالعه میکردم. چون دیده بودم که تا اسم مسیح کسی میاره یا از گیاه خاری میگه ، بهش برچسب میزدن
رفتم مکانهای خاص . رفتم توی کوه هفتن شیراز با دراویش حرف بزنم ولی ارتباط نگرفتم.
مدیتیشن و یوگا و همه چی ر امتحان کردم نصف نیمه و دست و پاشکسته . روابط ناسالم بوجود اومد و درد زیادی کشیدم از اعتیاد مواد بدتر .
توی کلاس های فروش همکلاسی بود دمش گرم اسم استاد اورد وقتی دید من دنبال استادهای معروف هستم. جالبه با اینکه عباس منش معروف بودن ولی اسمش رو نشنیده بودم. حالا میفهمم تو مدار نبودم
الهی شکر با فایل های به قول استاد از راه نادرست شروع شد . البته الان همه رو پاک کردم ….
بگذریم.
رابطه من با خدا مثل یک رابطه انسانی بود تا رابطه معنوی و هی ارتقا پیدا کرده تا به اینجا
میخام بگم تا به این حالت خلسه رسیدم جونم بالا اومد
میگم خلسه چون تجربش کردم و میخاسم این حالت رو که نمیشه با یک کلمه مثل خلسه هم توصیفش کرد. توی نعشگی و مستی و جدا شدن از حالت طبیعی میخاسم برسم بهش . به ارامش به خدا
توی سکس برای چند لحظه هست این حالت. چیزی که توی مغز ترشح میشه و نامهای علمیش رو دقیق نمیدونم اندروفین یا دوپامین یا هرچیزی مثل هروئین و بخاطر همین افراط میکردم توی خوارضایی و فیلم سکس دیدن(چقدر توی چیزای بیرونی مثل دیدن فیلم سکسی میخاسم ذهنم و نجواهای دیوانه کننده رو اروم کنم)
خلاصه کلام فرق استاد با من اینه که ایشون تامل و تعقل کردن توی اتفاقات زندگی ولی من فرار کردم. مغزم با چسبیدن به چیزای اعتیاد اور همش فرار کرده و بجای حل مشکل ، رفته سراغ مشکل جدید درست کردن
هیچی نیسم و این حس منه . بخاطر احساس بی ارزشی حتی کامنت هم نمینوشتم . میگفتم بنویسم که چی بشه مگه ارزشی داره.
داشتم فکر میکرم به سوالی که برای استاد پیش اومده بود، که قراره من چکار کنم؟رسالتم چیه؟
بارها چنین اتفاقاتی پیش اومده که باید می ایستادم و سوال میکردم و فکر میکردم که چرا من جون سالم بدر بردم چرا من نجات پیدا کردم و جهان با من چکار داره؟ ولی ولی ولی ، من زدمش پای شانس یا اینکه مگه حالا چی شده و من که خاص نیسم و عددی نیسم و چون رابطم با خدا نگاه انسانی بود میگفتم خدا که نگاه ما نمیکنه
واقعا چرا ؟
امیدوارم اونقدر درونم اروم بشه و نجواها ساکت بشن که جواب رو که فریاد میزنه و نمیشنوم رو متوجه شوم
در کنار ترتیب این فایل ها دارم کتاب چگونه فکر خدا رو بخانیم رو جلو میرم. و درک بهتری از خداوند پیدا کردم
سپاس از شما و دوستان همراه
بنام خداوند هادی
بنام خداوندی که هرلحظه من و تمام جهان هدایت میکند.
سلام
استاد
یکی از بزرگترین قانون های خداوند فضل خداوند است. در هر حادثهای که اتفاق میافتد هزاران مورد و مسائل دیگر هست که میتواند من را شکر گزار خداوند نگهدارد.
استاد به نظر من شما با بر سجاده نشستن و اشک ریختن و دنبال چرای خود بودن ، شکر گزاری کردید از مهلتی که دارید. فرست خود را یافتید. خداوند شما را هدایت کرد. مثل کودکی که دستش به دست مادرش است. دستان در دست خداوند دادید و بدون ترس ، بلکه با عشق و ایمان دنبالش رفتید. برایت چیزها خرید. به اسباب بازی های خوبی راهنمایی کرد. به زیباییها رساند. ترا در ترن هوایی سوار کرد و بر صدر برد. چون به هدایش دل دادی. چون به نعمتهایش شکر گزاری کردی.
آفرین.
که چه زیبا این کار را انجام دادی.
خدای من قدیمی ترین بخشنده است.
خدای من تا ابد بخشنده است.
خدای من تنها قدرت جهان است.
خدای من تنها ثروت جهان است.
خدای من تنها فضل کننده جهان است.
خدای من تنها کسی است که چندین برابر میدهد.
خدای من تنها هدایتگری است همیشه و بدون یک لحظه کوتاهی، من و جهان راهدایت میکند.
خدای من تنها بخشنده ای است که از خودش میبخشد.
فضل خداوند قانونی ، عمومی است.یعنی بر همگان میبخشد.
فضل یک نکته دارد که، تو نمیتوانی کاری انجام بدهی که شامل فضل شوی بلکه باید کاری کنی یا انجام بدهی تا خداوند خوشنود شود و ترا شامل فضل گرداند. آنگاه خداوند در ترا با بخشندگی اش ترا مدهوش، سورپرایز میکند.
ابراهیم آیه 7
و آنگاه که خداوند فرمود اگر شگر کنید شما را زیاد میکنم.
وقتی شما را زیاد میکند سورپرایز میشوید.
مورچگان چو بود اتفاق
شیر ژیان را بدرانند پوست
وقتی همه کارهایت را خداوند انجام میدهد تو در بهشت هستی.
این قوانین خداوند است که درجهان جریان دارد.
هر کسی در ایستگاه باشد سوار سیستم هدایت میشود.
هر کسی در ایستگاه باشد سوار سیستم فضل خداوند میشود.
و به درستیکه خداوند بر مردم دارای بخشش است و بیشتر آنان ناسپاس هستند.
نمل آیه 73
وقتی در ایستگاه نیستی قطار نعمت ها می رود و غافل هستی. شاید اصلاً قطار را نبینی.
دقیقاً ایستگاه دارد،
دقیقاً فرودگاه دارد،
سیستم قوانین خداوند. من باید قسط سفر کنم. باید بلیط بگیرم. باید ایستگاه را با تمام علائمی که دارد پیدا کنم. باید خود را به قرار عاشقی برسانم. من باید خداوند را انتخاب کنم.
آن وقت سوار هواپیمای رویاهام میشوم و مهماندار با دیسی از غذاهای مورد علاقهام میآید. من میگویم میشود یک دیس بیشتر بردارم؟ خداوند لبخند میزند.
من احساس خوبی دارم.
این سورپرایز خداوند است.
واقعا خداوند همه چیز است.
این 65مین نامه عاشقانه من از سفرنامه عاشقی است.
انشالله تحولات زندگیتان در نهایت سلامتی و آرامش باشد.
وقتی همه چیز خداوند است.
وقتی من جزئی از خداوند هستم.
انا لله و انا الیه راجعون
وقتی هر چیزی بخواهی خداوند میدهد.
ادعونی استجب لکم
وقتی به هرچیزی توجه کنی وارد زندگیات میشود.
وقتی خداوند نزدیک است.
إذا سالک عبادی عنی فانی قریب
وقتی چندین برابر میدهد.
دلم میخواهد آرام و ثروتمند و سلامت در این بهشت خداوند زندگی کنم. آر این بهشت لذت ببرم.
انشالله در پناه خداوند آرام و سلامت وثروتمند باشید.
به نام خدا
اول از همه تشکر میکنم از خداوندم که انقدر عاشقانه هوای من رو داشته و بنده رو تا اینجا هدایت کرد، که الان بعد از مدت 400 روز عضویت در سایت امروز میخواهم اولین کامنت خودم را بزارم.
خداروشکر که الان دارم این متن رو مینویسم ، قبلا اعتماد به نفس این کار نداشتم و به قسمت نظر ها اهمیت خاصی نمیدادم. ولی الان میفهمم معنی حرف استاد رو که میگفت هر ناشناخته ای فقط تا زمانی ترسناک به نظر میرسد که واردش نشده ایم. فقط کافی است وارش شویم تا آن را بشناسیم.
.
.
.
خدایا شکرت بابت هدایت من به این فایل الهی
ازت ممنونم که انقدر انسان های توحیدی دور و اطراف من هست.
الهی شکرت:)
به نام رب وهاب و هدایتگرم
سلام به دوستان عزیزم
روز 65 ام سفرنامه
خدایاشکرت برای امروز و هر چه که به امروز ختم شد
خدایاشکرت برای اینکه همزمانی هات قوانینت اینقدر عالین
یاد گرفتنشون اینقدر عالیه و حال خوب کنه
من عاشقتم خدا
شکرت برای اینکه زندم و فرصت دارم برای تغییر زندگیم و هماهنگ شدن با قوانینت
شکرت که هر لحظه هدایتم میکنی به سوی راحت زندگی کردن و به سمت نعمت های بیشتر
شکرت که برای اینکه در سلامتی کامل هستم برای اینکه میتونم راه برم به راحتی نفس بکشم، فعالیت هام رو انجام بدم
شکرت برای توانایی دیدن، شنیدن این آگاهی ها نوشتن در موردشون و خوندنشون
شکرت برای این که من رو به این مسیر هدایتم کردی
شکرت که هر لحظه پاسخ درخواست هام رو میدی و خوشحالم میکنی
این روزا حالم بات عالیه
واقعا عاشقت شدم
خیلی دنبال این احساس بودم
همیشه داشتمش ولی انگار کامل نبود
اما الان احساس می کنم که وصل وصلم وصل بودم متوجهش نبودم و این وصل بودن به تو رو مقید کرده بودم به شروطی
در حالی من چه بخوام چه نخوام وصلم به تو چون تو اصل منی
خداجونم شکرت برای آشنا شدن با استاد مریم جون و این خانواده
شکرت برای این آگاهی ها
شکرت که هر لحظه میتونم زندگیم رو تغییر بدم و زندگی من در هر لحظه رخ میده و تو هر لحظه جوابگوی من هستی
خیلی خوبه که اینقدر عاشقمی
خیلی خوبه که اینقدر عاشقتم
دوست دارم دوست دارم دوست دارم دوست دارم دوست دارم
(این فایل های توحید عملی رو دارم یه جور دیگه میفهمم :)) ).
عاشقتونم
در پناه الله یکتا باشید.