مقدمه دوره «راهنمای عملی دستیابی به رویاها» - صفحه 26


توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

475 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    صفورا کوشککی گفته:
    مدت عضویت: 1183 روز

    بنام یکتای هستی بخش

    روز 29 سفرنامه

    راهنمای عملی دستیابی به رویاها

    من تقریبا آبان ماه سال 98بود که با قانون جذب آشنا شدم از طریق یه استاد دیگه.

    مهم ترین انگیزه و تنها ترین انگیزه ای که من به خاطرش وارد دوره های قانون جذب شدم این بود که دوست داشتم انسان تاثیر گذاری باشم.و همیشه رویای این خواسته رو داشتم که بتونم اطرافیانم رو تحت تاثیر قرار بدم .و اونموقع هیچ آگاهی ای نداشتم که اصلا این دوره ها چیه و قراره چی به من بگه و در مورد چه موضوعاتیه . و هیچ انگیزه ی مالی یا روابطی نداشتم که وارد این دوره شدم.چون اصلا فکرشم نمیکردم که دوره ای باشه که بشه با استفاده ازش بشه زندگینو در تمام جنبه ها و ابعادش زیر و رو کرد.من فقط به مباحث روانشناسی خیلی علاقه داشتم.و فکر میکردم که خب قراره در مورد موضوعات روانشناسی توش گفته بشه.و من آدمی بودم که بدون اینکه به این فکر کنم اول باید زندگی خودمو درست کنم تا بتونم به بقیه هم کمک کنم فقط صرفا دوست داشتم که مطالبی رو که یاد میگیرم انتقال بدم.و یه جورایی عالم بی عمل بودم.در اون زمان زندگی من از همه ی جنبه ها در افتضاح ترین حالت ممکن بود نمیدونم ولی نمیدونم چرا فقط رویای اینو داشتم که بتونم به دیگران کمک کنم که زندگی خوبی داشته باشن.

    ولی بعدها که آگاهی هام بیشتر شد و همینطور با استاد که آشنا شدم فهمیدم که من نمیتونم دیگرانو تغییر بدم حتی خونواده ی خودمو و فقط میتونم خودمو تغییر بدم و به خواسته هام برسم.

    ولی همیشه انگار این رویا تو وجود من بود که میخواستم انسان تاثیر گذاری باشم.

    تا اینکه امروز این فایل استاد رو دیدم و واقعا ذوق زده شدم که رویام میتونه به حقیقت بپیونده.

    من سال 99 یه نامه ای نوشتم اون زمان یه سال از آشنایی من با قانون جذب میگذشت.

    این نامه رو برای زمانی نوشته بودم که موفق شدم و به خواسته هام رسیدم و خواستم به دیگران هم کمک کنم که به خواسته هاشون برسن و بهشون بگم که من از کجا شروع کردم.وقتی که این فایل استاد رو دیدم یاد اون نامه افتادم….

    عین اون نامه رو اینجا مینویسم

    21/8/99

    ساعت12:15دقیقه ظهر

    نامه ای به آیندگان

    این نامه رو مینویسم برای تمام کسایی که در آینده زندگی میکنن و شرایط الان منو دارن چون من ایمان دارم که موفق میشم و جذب بزرگ برای من هم اتفاق می افته…

    میخوام از شرایط الان و گذشته ی نه چندان دورم بگم .من 25 همین ماه میشه یکسال که با قانون جذب آشنا شدم .و دوره های قانون جذب رو تهیه کردم.

    جذبای ریز زیاد داشتم ولی به هیچ عنوان جذب بزگی نداشتم که بخواد ذهن منو قانع کنه که جذب واقعا جواب میده.

    من تو این مدت فراز و نشیب زیاد داشتم، روزای خیلی زیادی بوده که کاملا ناامید شدم ولی هر جوری بوده با هر سختی دوباره برگشتم و با گوش دادن به فایلا و کتاب خوندن امیدرو تو خودم پیدا کردم.

    گذشته ی من به شدت افتضاح بود.روابطم، وضعیت مالی خونوادم، اعتماد به نفسم ، سلامتیم.از روابط عاطفیم بگم که دوبار شکست خیلی بزرگ خوردم و بار دوم جوری بود که فقط تبدیل به یه مرده ی متحرک شده بودم و بزرگترین اشتباهم این بود که هنوز با وجود اینکه اون رابطه به طور کامل تموم نشد برای من و زخم های عمیق اون رابطه تو وجود من بود تصمیم گرفتم ازدواج کنم تا شاید بتونم تو رابطه ی جدید روحمو درمان کنم که البته به سرعت در عرض یک هفته متوجه شدم بزرگترین اشتباه زندگیم رو مرتکب شدم.

    من به اولین خواستگاری که تو اون شرایط برام اومد جواب مثبت دادم بدون اینکه درباره اش و خونواده اش و گذشته اش چیزی بدونم.اون روزها حتی وقتی یکی از اقوام رفته بود تحقیق گفت که یکسری ها میگن این آدم اعتیاد داره.ولی ایییییینقدررررر کور و کر بودم که خودمو به نشنیدن زدم.گفتم شاید مردم دروغ بگن از کجا معلوم.یعنی میخواستم به هر قیمتی شده شده خودمو از اون منجلاب بکشم بیرون و درواقع از چاله در اومدم افتادم تو چاه.

    کم کم متوجه یه سری چیزها شدم در مورد نامزدم اون موقع دیگه شک من به یقین تبدیل شد که چه کار اشتباهی کردم.

    در مورد کارش که آدم بسیار بی مسولیتی بود و اکثرا سر کار نمیرفت.در مورد سلامتیش پادردهای شدید داشت همینم بهانه ای شده بود که نتونه یه جا ثابت کار کنه،در مورد خونوادش وضع مالیشون به شدت ضعیف بود و آدمی بود که افسرده بود و گذشته ی خوبی نداشت.و به خاطر اینکه تو بچگی پدرش ولشون کرده بود و با کس دیگه ای ازدواج کرده بود و کلا از اینها جدا بود نامزد من و خواهر برادراش با مادرشون زندگی میکردن و به خاطر مشکلاتی که باهاش بزرگ شده بودن هر کدوم به یه شکلی تو زندگیشون موفق نبودن.وقتی من وارد اون خونواده شدم نامزدم و برادشوهرام بیکار بودن و سر کار نمیرفتن.همین واسه من یه الگو تو ذهنم ساخته بود که اینها به شدت آدمهای بی مسولیتی هستن.از اون زمان متوجه شدم که به هیچ عنوان نباید روی نامزدم حساب کنم.خونواده ی همسرم برای اینکه به ضعم خودشون برای اینکه نامزدم از این شرایط در بیاد و اوضاعش خوب بشه من رو پیشنهاد داده بودن برای ازدواج .شرایط من هم که از قبل مشخص بود.

    ما سال 95 تیر ماه عقد کردیم و شرایطمون روز به روز بدتر میشد و چندین بار تصمیم به طلاق گرفتیم ولی هربار به دلایل مختلف از جمله خونواده هامون به نتیجه نرسیدیم.

    در طی این مدت هر چند روح و روان من داغون بود ولی همیشه یه نور امیدی ته دلم بود که من یه روزی به موفقیت میرسم و این روزای سخت تموم میشه. با اینکه تا انموقع اصلا اسم قانون جذب هم به گوشم نخورده بود چیزی از موفقیت نمیدونستم همیشه ته دلم یه امیدی بود که من یه روزی آدم بزرگی میشم.به همین دلیل از همون دوران سخت و تاریک زندگیم یعنی اوایل نامزدیم شروع کردم به نوشتن خاطراتم چون مطمئن بودم روزی میرسه که آدما مشتاق میشن در مورد مسیر رسیدن من به موفقیت بدونن و اونموقع من دفترمو در اخیارشون میذارم که بدونن مسیر موفقیت من از نقاط تاریک زندگیم شروع میشه.

    اوایل نامزدیم بود که من به طور کامل امیدمو از این رابطه برداشتم و یه جورایی مطمئن بودم که رابطه هیچ وقت درست نمیشه و یه جورایی تلاشمو بیهوده میدونستم برای درست کردن این رابطه.به خاطر همین سعی کردم فقط به خودم بپردازم .

    با اینکه امیدی به رابطمون نداشتم ولی طلاق روتصمیم خوبی برای خودم نمیدونستم بر حسب شرایط اون موقع خودم و آگاهی های اون زمانم و فکر میکردم هر طور شده باید تو این رابطه بمونم که خونواده ام و اطرافیانم فکر کنن که من زندگی خوبی دارم.

    وبا تمام تنش هایی که تو رابطه ام در دوران نامزدی داشتم همیشه در تلاش بودم تا راهی برای نجات خودم پیدا کنم. که وارد کار آرشگری شدم اوایلش فقط به خاطر اینکه سرگرم بشم و از فضای منفی ذهنم بیام بیرون چون اصلا به آرایشگری علاقه نداشتم.ولی کم کم به مرور زمان و با تشویق برادرم تصمیم گرفتم به طور جدی به این کار نگاه کنمدو با حمایت برادرم بعد از حدود یکسال شاگردی تو یه آرایشگاه کوچیک تو کلاسهای آرایشگری شرکت کردم وبعد از اتمام دوره های کارآموزیم تو یه سالن معروف شروع به شاگردی کردم.

    اونجا که بودم خیلی انگیزه گرفتم برای اینکه منم بخوام یه همچین سالنی بزنم ولی اصلا شرایطش رو نداشتم.نه مالی نه مهارتی.

    تا اینکه یکی از دوستام که قبلا هم پیشش شاگرد بودم تو یه آرایشگاه کوچیک پیشنهاد داد که باهم شریک بشیم و منم قبول کردم و از اون سالن معروفه بعد از تقریبا یکسال در اومدم و رفتم پیش دوستم و باهاش شریک شدم.

    و بعد از چند ماه کار کردن اونجا بود که به طور اتفاقی وارد دوره های قانون جذب شدم.(که اصلا هم اتفاقی نبود و این خودش یه قضیه ی خیلی مفصل داره که چه اتفاقاتی افتاد و چه نقاط تاریکی از زندگیم که نقطه ی عطف من شد و خواسته ای در من شکل گرفت که جواب درخواستم هدایت شدن به این مسیر بود)

    در اون زمان من مطمئن بودم که این همون دوره ایه که من همیشه دنبالش بودم البته ناخودآگاه چون اصلا نمیدونستم که ممکنه همچین دوره هایی هم وجود داشته باشه ولی سالها با تمام وجودم در پی اش بودم.

    من تو شرایطی وارد دوره شدم که 4 سال بود نامزد بودم و تو این 4 سال کوچیترین وسیله ای نتونسته بودیم برای شروع زندگیمون بگیریم .

    نامزدم بیشتر اوقات بیکار بود و زمانی هم که میرفت سر کار هیچ پولی از اون کار نسیبمون نمیشد.اعتماد به نفسم زیر صفر بود رابطه ام با همه خراب بود.همیشه فکر میکردم بهترین راه واسه اینکه حالم خوب شه اینه که برم یه جایی زندگی کنم که هیچ کدوم از اطرافیانم نباشن و این بای من اصلا امکان پذیر نبود با شرایطی که داشتم.

    به شدت تو گذشته ام تحقیر شده بودم و به لحاظ مالی هم عملا هیچ درامدی نداشتم با اینکه آرایشگاه کار میکردم ولی همیشه خرجمون بیشتر از دخلمون میشد.

    و من با این شرایط وارد دوره ها شدم و تصمیم گرفتم از ریشه زندگیمو بسازم و آهسته و پیوسته شروع کردم به گوش دادن فایلا و انجام تمریناتش .اوایل خیلی ذهنم مقاومت میکرد ولی بعد از مدتی تونستم با فایلا ارتباط بگیرم.

    من همیشه تو تمام رویاهایی که برای خودم داشتم خودمو جدا از همسرم تصور میکردم.چون ازش متنفر بودم و همیشه ته ذهنم بود که روزی که به موفقیت برسم تنها زندگی خوام کرد.

    کم کم که تو دوره پیش رفتم متوجه خیلی چیزا شدم.

    اینکه ریشه ی تمام این مشکلات و بدبختیایی که کشیدم تو خودم بوده .درک این قضیه خیلی سخت بود برام و نمیتونستم به راحتی قبول کنم ولی کم کم پذیرفتم چون وقتی که خوب با خودم فکر کردم دیدم که نمیتونه جز این باشه.

    و من مسئول تمام اتفاقاتی ام که تا به امروز برام افتاده.

    با اینکه هیچ امیدی به این نداشتم که حتی بتونیم عروسی بگیریم و بریم سر خونه زندگیمون بعد از چهار سال و نیم یعنی 5 ماه پیش ما عروسی کردیم و جهیزیه ام که خیلییی نگرانش بودم که خونواده ام نتونن تهیه کنن به لطف الله به راحتی جور شد.

    ولی یکی از چیزهایی که من همیشه ازش متنفر بودم زندگی کردن تو خونه ی مادر شوهرم بود و همیشه بابتش نگران بودم و در آخر با وجود تمام مقاومتهایی که داشتم الان دارم اینجا تو خونه ی مادر شوهرم زندگی میکنم یه اتاق با دوتا 12 متری

    با حمام و آشپزخانه و سرویس مشترک با مادرشوهرم.

    و همه چیم با مادر شوهرم مشترکه حتی غداخوردنمون.

    چیزی که من شبانه روزی میترسیدم از که مبادا اتفاق بیفته ولی اتفاق افتاد.

    یکی دو هفته اول ازدواجم به شدت با همسرم به تنش بر خوردیم و من به کل خودمو باختم و هیچ امیدی به ساختن این زندگی نداشتم با این که داشتم روی دوره ها کارمیکردم.

    دوره ها هم درو اون مقطع هیچ کمکی نمیتونست به من بکنه و من به شدت عصبی بودم جوری که دوهفته ی اول زندگیمون فقط به دعوا و جر وبحث میگذشت تا اینکه دیگه تحمل این زندگی رو نداشتم و بعد از 20 روز که از عروسیم میگذشت برگشتم خونه ی مادرم با کوهی از نامیدی .

    با اینکه دیگه حتی امید نداشتم که تو خونه ی مادرمم بتونمددوباره آرامش قبلم رو پیدا کنم ولی رفتم چند روزی که اونجا موندم با حرفای مادرم و خواهرم کمی آرومتر شدم و کم کم تونستم فکر کنم و اونجا بود که دفترمو برداشتم یه سری چیزا توش نوشتم و یه سری قولا به خودم دادم اینکه برگردم و زندگیمو درست کنم و اینبار رو حرف و کمک هیچ کس حساب نکنم و و فقط به خدا توکل کنم.وقتی همسرم اومد دنبالم من بر گشتم از اون روز تقریبا 4 ماهی میشه که دارم به طور جدی دوره رو دنبال میکنم.و الان که 4 ماه گذشته احساس آرامش زیادی میکنم.به خدا خیلی نزدیک شدم .تنشهام با همسرم خیلی خیلی کم شده و به هیچ عنوان درگیرش نیستم و فقط رو خودم متمرکزم.با اینکه همسرم به خاطر پادردش عملا بیکاره و هیچ درامدی نداره و همش خونه است ولی تاثیری روی من و اهدافم نمیذاره و سعی میکنم اصلا بهش فکر نکنم.درامد من الان تو آرایشگا تقریبا 200 الی 300 هزار تومنه و با وجود تلاشهای زیادی که کردم هیچ جذب مالی بزرگی نداشتم.ولی اعتماد به نفسم خیلی بهتر شده.و خیلی کمتر به حرف دیگران اهمیت میدم.خونمو خیلی دوست دارم خیلی بهم ارامش میده منی که متنفر بودم از اینجا حالا عاشق خونمم.

    و رابطه ام با مادر شوهرم و خواهر شوهرام خیلی خیلی خوب شده چون من خیلی تمرین کردم و به نکات مثبتشون توجه کردم و مطمئن بودم که درست میشه.الانم تمرکزم رو ثروته و فقط میخوام تمرینهایی که منجر به جذب ثروت بشه رو انجام بدم و تا جذب بزرگ ثروت روز به روز تلاش و امید و انگیزمو بیشتر میکنم و مطمئنم که به هرچی که بخوام میرسم.و روزی که به موفقیت بزرگ برسم تجربه ام رو با همه ی آدمایی که میخوان موفق شن ولی نمیدونن از چه راهی و چجوری به اشتراک میزارم و تا جایی که بتونم کمکشون میکنم.من همه ی جنبه های زندگیمو میسازم.ثروت ، روابط ، سلامتی…

    به امید خدا

    تمام نوشته های بالا خط به خط اون نامه ای بود که من سال 99 نوشتم و الان 401 هستیم و تقریبا 3 سال از نوشتن اون نامه میگذره.و من تا امروز کلیییی جذب داشتم کلی از هدفامو تیک زدم .ولی فعلا حرفی ازشون نمیزنم تا به اون موفقیت بزرگ دلخواهم برسم اونوقت میام و نشون میدم نتایجم رو…نه اینکه فقط حرف بزنم در موردشون.

    اینم از ردپای امروزم از سفرنامه روز 29

    در پناه الله یکتا همیشه شاد ثروتمند سعاددتمند در دنیا و آخرت باشید.

    و کلام آخر…

    تک تکتون لایق بهترین هایید

    به کم تر از بهترین قانع نشید…❤❤❤

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  2. -
    فهیمه زارع گفته:
    مدت عضویت: 2979 روز

    بنام خداوند مهربان

    سلام به استاد عزیزم ومریم جان ودوستان گلم

    روزشمار تحول زندگی من روز 29

    همه‌ی رویاها معنوی‌اند چون جهان را گسترش می‌دهند. چون با تحقق شان گویاترین، شیواترین و نفوذ پذیر ترین پیامِ جهان فریاد می زند اگر آرزویی در دلت متولد شده، یعنی خداوند قبل از آن آرزو، توانایی تحقق آن رؤیا را نیز به تو داده است… ما توانایی کنترل زندگیمون را داریم وهمه چیز ازراه طبیعی خودش وبه موقعه اش وارد زندگیمون میشه اگر از مسیر درست قرار بگیریم روی باورهامون کار کنیم به زیباییها ونکات مثبت هر چیزی توجه کنیم استاد تمام این حرفها را الان که دارم رو خودم کار میکنم با گوشت وپوستم لمس میکنم هرچی احساسم خوب باشه آرام باشم ونجوی های ذهنم را کنترل کنم میتونم به همه رویاهام برسم الان مسائل روزمره زندگی را داریم خلق میکنیم با انجام ستاره قطبی هرروز وقانون یکی هست وتغییر نمیکنه وقتی من به خواسته های کوچک با این روش میرسم اعتماد به نفس پیدا میکنم که دست یافتن به خواسته های بزرگترم هم انجام شدنی هست خدا را شکر که امروز هم قدمی در جهت عمل به تعهدم برداشتم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  3. -
    الهه امینی گفته:
    مدت عضویت: 1065 روز

    سلام و عرض ادب خدمت استاد عزیز و خانم شایسته عزیزم و تمام دوستان

    امروز من با شنیدن این فایل یه بار دیگه به قدرت خداوند به این نظم عمیقا فرو رفتم خدایا تو چه طوری اینکارا رو میکنی!؟

    از روز اول این سفر با اینکه بیست و نه روز شده ولی هر بار انگار هر فایلی جواب همون روزمِ خدایا الان شاید فقط تو بدونی که من در این شرایط چقدر به این حرفا به این ورودی‌ها لازم دارم که بتونم خودمو در مسیر نگه دارم استاد عزیز و دوستان من از همتون بینهایت سپاسگزارم که خانوادم شدید ‌

    استاد چه آدمهایی رو کار ندارم فقط خودِ من یکی رو از چه وضعیتی نجات دادید راه درست راه مستقیم و نقشه خونی رو یادم دادید و هر بار میترسم یا کم میارم یا حتی سوالی دارم باز هم خود شما با این فایلها در بهترین زمان طبق قانون همزمانی راهنمایی میکنید شما زبانِ خداوندی که قوانین رو بیان میکنه و واقعا دست خداوندی خدایا ای معبودِ من ای ربِّ من از تو برای این نظم و برنامه ریزی دقیق بینهایت ممنونم که تو ای آگاهترین از قبل میدانستی که من در هر روز به چه آگاهی نیاز داشتم و مهیا نموده بودی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  4. -
    محدثه قاسمی گفته:
    مدت عضویت: 1065 روز

    روز۲۹

    بنام ایزد منان

    سلام به دوستان و استاد عزیز و دوست داشتنی که مسیر درست رو به ما نشان میده و ما رو هدایت میکنه

    من از این فایل استاد درسی که گرفتم اینه که من اگر به هر آرزویی و خواسته ای برسم در واقع باعث شدم که دنیا جای بهتری بشه و باعث نه تنها پیشرفت خودم بلکه باعث پیشرفت جهان بشم به خودم و اطرافیانم انگیزه بدم و انرژی بدم و به خودم و بقیه هم بگم باور کنید که شما هم میتوانید

    استاد چقدر زیبا گفتند که هر خواسته ای به ذهن ما خطوط میکنه یعنی اینکه ما توانایی آن را داشته ایم که خداوند آن ایده را به ذهن ما انداخت

    ما توانایی کنترل زندگی خودمون رو داریم و میتوانیم اتفاقات رو اونجوری که دوست داریم برای خودمون رقم بزنیم همه چیز از راه های طبیعی خودش و به شکل خیلی درستش و به موقع وارد زندگیمون میشه وقتی قانون تکامل رو طی کنیم اتفاقات خوب همین جور برامون میوفته وقتی احساس خوب رو در خودمون ایجاد کنیم وقتی سپاس گزار باشیم و تمرکزمون رو روی موضوعات مهم میذاریم و حواشی رو از خودمون دور میکنیم همه چیز خیلی زود اتفاق میوفته

    وقتی من قانون گذاشتم که به اندام دلخواهم برسم و باورش کردم و این قانون تکامل را طی میکنم به اندام دلخواهم هم دارم میرسم و ذهنم رو هر روز تمیز و مرتب میکنم و به اتفاقات خوب تمرکز میکنم

    احساسات خوب=اتفاقات خوب هستند

    من هم ایمانم داری قوی میشه و ذهنم هم باور داره که به تمام خواسته هام به زودی میرسم

    دوستتان دارم شاد و پیروز باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  5. -
    سیدابوالفضل رسولی گفته:
    مدت عضویت: 1310 روز

    سلام استاد عزیزم . خداروهزار مرتبه شکر میکنم که هستین یه راهنمای عالی درتمام جنبه های زندگی – یه دوست خوب یه الگوی بینظیر با کلی علم ودانش

    استاد من وقتی دوره هاتون رو خریدم وآروم آروم تونستم به قوانین عمل کنم خیلی اتفاقات عالی توزندگیم رخ داد. عشق ومحبت باخانواده – همسرم -دخترم عشقی که به خدا دارم یه طور خاصیه یه جنس دیگس که هیچ وقت تجربه نکرده بودم. حالم عالیه عالیه . سعی میکنم کمتر غصه بخورم دیگه نگران نباشم . بی خیال باشم. آزاد باشم. رها کنم چون خدا هست …

    استاد میگید آرزو؟ من اصلا نمیدونستم چی میخوام نمیدونستم کی بخوام از کی بخوام تو بهم یاد دادی “تو آگاهم کردی من این و مدیون شما هستم

    (واقعا سپاسگزارم بی نهایت سپاسگزارم)

    اینقدر حرفهاتون، زندگیتون قشنگه که هرروز صبح بادیدنشون مسیر روپیدا میکنم انگیزه میگیرم وهرروز به خودم میگم ((اگه خسته شدی ناامید نشو. وقتی دیگران تونستن من هم میتونم.خدای من وخدای تمام ادمها یکی هست و اون به وعده هاش عمل میکنه . باید صبورباشم، تلاش کنم و ایمان بیارم. دورههای استاد رو وحی منزل بدونم وبی شک وتردیدبهشون عمل کنم . وخداوند بهترین هدایتگر و راهنماست.توکل کن ایمان داشته باش به تمام آرزوهات میرسی حتی بیشتر ازاونی که تصورش رو بکنی))

    استاد اینقدر به خودم میگم تا باایمان واقعی ادامه بدم . استاد دوره هاتون بی نظیره نمیدونم دیگه چی باید بگم .چه جور دیگه خداروشکر کنم فقط وقتی این کامنت رو میخونید برام دعا کنید .از خدا برای شما ودوستان عزیزم بهترین ها رو آرزو دارم . موفق سربلند ثروتمند وسعادتمند باشین .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  6. -
    رویا محمدیان گفته:
    مدت عضویت: 1111 روز

    به نام یگانه معبودم که ارامش قلبمه💞

    .

    سلام استاد عزیز تر از جانم و خانوم شایسته ی مهربونم که با اون قلم زیباتون متن های دوره رو مینویسین و من دوست ندارم این جملات تموم بشن

    .

    فایل بیست و نهم سفرم

    استاد من تو همین مدت کم به خیلی نتایج رسیدم نتایجم هم از نظر خودم بزرگ بودن

    اولین دلیلم برای موندن در هماهنگی با خدای خودم ،ارامش عمیق و قلبیمه که از همه چیز مهم تره و دلیل بعدیش بخاطر بچهامه که میخوام من الگوشون باشم نه بخاطر اینکه بگم من مادر کاملی هستم به این خاطر که میخوام بچهام از اول مسیر درست با باور های درست رو داشته باشن تا از همون اول مثل همه ی ما ارتباط با اصل و منبعشون رو فراموش نکنن و غرق دنیای مادی و تک بعدی نشن

    خدای بزرگم ای تنها معبودم کمکم کن تو راه رسیدن به خودت ثابت قدم باشم و همیشه تو مسیر استاد عزیزم بمونم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  7. -
    حسین رمضانی گفته:
    مدت عضویت: 1148 روز

    سلام

    خدمت خودم و استاد عزیزم

    واقعا این موضوع که استاد میگه اول خودت موفق شو تا دیگران قبول کنن حرفاتو یه حقیقته

    نه فقط یه حقیقت معمولی یه حقیقت ساختاری انسانی

    مثل زمانی هست که کسی بتونه یه معجونی درست کنه و بگه این معجون جاودانگیه

    خب

    خب

    کِی اون معجون مقبولیت پیدا میکنه ؟؟

    زمانی که سازندش خودش استفاده کنه و جاویدان بشه

    همه ما در درونمون همینو میخایم

    اگه کسی غذای خاصی برامون درست کنه بگه اینو بخوری اگه کچلی موهات در میاد

    و خودش هم کچل باشه

    ما میخوریم ؟؟؟؟

    قطعا خیر

    اولین خواستمون اینه که خب خودت بخور ما نتیجشو ببینیم بعدا به ما تجویز کن

    مصداق بارز صرب المثل

    کل اگر طبیب بودی ……

    استاد واقعا دلیل اینکه من اینجا هستم اینکه که ذهن به شدت منطق پسند منو شما ارضا میکنید

    مو لا درز این قوانین نمیره

    بخاطر همینه که من نمیتونم خلافشو ثابت کنم

    و قبول کردم

    به امید خرید اولین محصولم که نمیدونم چیه

    (عزت نفس _ روانشناسی ثروت ۱)

    و برداشتن اولین قدم

    و شروع این ماجراجویی بزرگ

    همتونو می دوستم

    بوس بوس

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  8. -
    تنها خدا برایم کافیست گفته:
    مدت عضویت: 1118 روز

    فتبارک الله احسن الخالقین

    تعهدآور بیست و نهم

    سلام استادعزیز و تمای هم فرکانسی های محترم

    از شنیدن دوباره این باورکه خدا میخواد من به همه چی از بهترینش برسم و خوشحال میشه از خوشحالیم واقعا خرسند و شادم ازینکه باور داشته باشم به فراوانی به داشتن احساس لیاقت داشتن،به اینکه تکیه و اعتماد کنم به خودش و اینکه باور قلبی داشته باشم به اینکه تنها خدا برایم کافیست.دوس دارم و میخوام از هرچیزی بهترینش رو داشته باشم من لایق داشتن هر چیزی در بالاترین سطح کیفیتش هستم خدا منو بیهوده خلق نکرده که الان اینجور بخوام ذلت و خوری بکشم!من محدود نباید باشم خیلی خوبه حرف خوب زدن ولی میخوام در عمل هم برسم اونوقته که همه ایمان میارن به اینکه می‌شود اگر بخواهیم

    خدایا شکرت و در پناه الله یکتا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  9. -
    Miss love گفته:
    مدت عضویت: 1385 روز

    بسم حبیب

    قدم ۲۹ ام 👣💜

    سلام به استاد عزیز و مریم جان و همه دوستان💜

    هر خواسته ای که ما داریم ما قطعا میتونیم به اون خواسته برسیم

    هر خواسته ای درون ما ذوق و شورش بوجود میاد قطعا پتانسیل داشتن اون خواسته در درون ماست

    هیچ آرزویی اونقدر بزرگ نیست که نتونیم برسیم

    همه چیز از راه های طبیعی خودش و از راه درستش و به موقش صدر صد وارد زندگی میشه

    اگر همسر خوب میخوای صدرصد ب موقع و زود اتفاق میوفته خواستهای ما برای رسیدن هستن

    فقط لازمه اش تعهده حاشیه ها رو دور بریزیم و تمرکز کنیم اتفاقا زودم میرسیم

    الهی شکر شکر شکر🤲😍

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  10. -
    فخرالسادات حسنی عطار گفته:
    مدت عضویت: 1104 روز

    سلام چندوقتیه حال واحساسم هرروز بهتر از روز قبله،واین رو مدیون این سایت واستادعزیزم هستم من بیشتر اوقات درطول روز رو دارم به فایلها گوش میدم فایلهای زندگی دربهشت وسفربه امریکا رو میبینم وخیلی برام تاثیرگذار بوده درکمتر از ده روز پول ماهیانه ای که دریافت میکنم دوبرابرشده چون من شاغل نیستم ومیدونم ازجاهایی که فکرش رو نمیکنم خدا بهم رزق وروزی میده سعی کردم متهعد به گوش کردن وعمل کردن به فایلها باشم تصمیم گرفته بودم یاروانشناسی ثروت رو بخرم یا دوازده قدم ولی به خودم گفتم تانتایج بزرگی از فایلهای رایگان نگیرم اینکارو نمیکنم من هروقت بابت چیزی ازقبل سپاسگذاری میکنم خیلی زود بهش میرسم وفهمیدم که خودم هرچیزی رو که واقعا بخوام نه اینکه مشتاقش نباشم رو به دست میارم خدایاشکرت که هرلحظه درقلبمی ومن رو هدایت حمایت وحفاظت میکنی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای: