این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.
https://elmeservat.com/fa/wp-content/uploads/2024/11/abasmanesh.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2024-11-06 08:42:112024-11-08 04:53:08مفهوم عملی ایمان به غیب
441نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
سلام خدمت استاد عزیز و خانم شایسته ی گرامی و تمام ساکنین این بهشت زیبا
همیشه اینگونه فایل ها رو صوتی گوش میکردم ولی وقتی خانم شایسته به قسمت دریم بورد استاد اشاره کردند،فایل تصویری رو دانلود کردم و از اول گوش دادم چون همیشه میخواستم بدونم که پاور پوینت استاد که چندین ساله پیش طراحی کرده بودند چطور هست؟
وقتی بعده توضیحات خانم شایسته،تک تک عکس هایی رو که استاد چندین سال قبل بعنوان خواسته در این پوشه ذخیره کرده بودند،دیدم!اشک در چشم هایم جمع شد،چقدر واضح و دقیق و بیشتر و با کیفیت تر از اون چه که خودشون خواسته بودند خدا تو زندگیشون نمایان کرده بود!
انگار خدا میخواد بواسطه ی این فایل ها بگه که نیاز به آیه و قرآن و پیامبر نیست اینها بزرگترین نشانه ی ایمان شما در این عصر و زمانه است!
فکر میکنم خوده من مثل یاران موسی هستم در عین حال که معجزاتی رو که خدا بوسیله ی حضرت موسی آشکار میکرد ولی اغلب دلیل و بهانه میاوردند یا اصلا نمی دیدند اون نشونه ها رو که از طرف خدا بود و وقتی خوده من،این آیات قرآن رو میخونم میگم اگه من اون زمان بودم صد در صد به گفته های حضرت موسی با این معجزات آشکار ایمان میاوردم ولی دروغ میگم!
چون الان استاد داره با سند و مدرک،راهی رو که خودش رفته و نتیجه گرفته رو،زمانی که هیچ کس نمیدونست قانون جذب چیه و قانون درخواست و اجابت و کلا آرزو کردن با اون مدار و امکانات چیه؟
اومده و کلی عکس و خواسته هایی رو که داشته بدون اینکه مثل الان ما دسترسی به اینترنت راحت تر باشه و کلا یه نمونه عکس بخوای و کل گوشیت با برنامه هایی چون پینترست پر بشه از اون نمونه کارها،ولی ایمان داشته و میدونسته اون چه که گفته میشه جنسش فرق داره از چیزایی که تا حالا شنیده بوده و عمل کرده و خیلی وقته که ما شاهده این معجزات خداوند در زندگی استاد هستیم ولی ما انگار باور نداریم که برای ما هم میشه و خدا داره توسط استاد و خانم شایسته مثل زمانی که در عصر پیامبر و زمان نزول قرآن چندین و چند بار یه موضوعی رو مطرح میکرده تا مردم درک کنند و ایمان بیارند الان بوسیله ی اینا داره میگه بابا نیاز به هیچ چیز نیست قانون ساده ست ولی انگار گوش ها و چشم هایمان کور و کر هستند!
خداجانم!نباشیم از این دسته از آدم ها،چون ما ایمان داریم به غیب و هزاران هزار بار برامون معجزه کردی!
آنان [که روی گردانند] کسانی هستند که خدا لعنتشان کرده و گوش [دل] شان را کر و چشم [بصیرت] شان را کور کرده است.
ولی اینا هینت هایی هستند که باید شاخک هامون رو تیز کنیم و بفهمیم و درک کنیم که اگه چیزی،خواسته ای به دلت افتاده تو نگران اجابت کردنش و راههای رسیدنش نباش!
خدا از هزاران راه ممکن تو رو به سمت اون خواستت می رسونه!
اون قدر این فایل برام دلچسب و گوارا بود و منو به سمت خواسته هایی که با وجوده استاد در دلم شکل گرفته اند سوق داده که حد و اندازه نداره و میدونم قبل از مرگم به همه ی اونا می رسم حتی اگه الان هیچ ایده ایی و هیچ راهی به نظرم نرسه که چگونه و چطوری ولی راهها باز میشن به لطف خودش و هدایت ها میاد همان طوری که برای استاد و خانم شایسته ی عزیز امکان پذیر شد!
خانم شایسته از شما واقعا ممنونم به خاطر حجم انرژی ای که گزاشتین برای ادیت این فایل
من میدونم چه قدر زمان بره ادیت این مدل فایل
و جمع کردن منابعی که نیازه واقعا دمتون گرم
من اگر جای شما بودم حتی یک درصد این انرژی رو نمیزاشتم
ولی جالبه برام این فایل دقیقا دست گزاشت رو یکی از ترمز هام
اینکه بخوام
دقیقا میترسیدم بخوام چون میگفتم اگه نشه خیلی نا امید میشم بزار فعلن چیزی نخوام
حتی یادمه وقتی سنم پایینتر بود بین 12 تا 14 سالگیم قشنگ میگفتم خدایا من نمیخوام چیزی ازت تو خودت میدونی من چی میخوام ولی بهم نمیدی ، و اون روزا من هر شب با گریه خوابم میبرد
هرشب
یا این اواخر میگفتم خب دریم برد برای چی بسازم مگه اون قبلیا الان تو زندگیمم که بسازم یکی دیگه شو؟
در صورتی که من مثلن یه دریم برد جداگونه ساخته بودم برای گوشی مثلا a50 ، خدا چند وقت بعدش بهم s21 داد!و من اینو نتیجه حساب نمیکردم هی میگفتم چه فایده دریم برد بسازم آخه
یا حتی راجع به اینم دریم برد ساخته بودم که کلیییی سفارش دارم و به این خواستمم یکی دوسال بعدش رسیدم اینقدر سفارش داشتم که تا سه ماه بعدم رزرو بود
نمیدونم چرا فکر میکردم خدا که این دریم بردای منو نمیبینه یا توجهی نشون نمیده پس ولش کن
الان چند روزه دارم یه دریم برد چند دقیقه ای کوتاه برای خودم آماده میکنم مجدد ، در کنار دریم بردهای قبلیم
یه داستان دیگم هست من چند وقت پیش به خاطر اینکه درخواست داشتم یک مدل فروش دیگه رو تو کارم تجربه کنم هدایت شدم به انجام یک چالش ، چالش 30 هنرمند اسمشو گزاشتم و جریانات دقیقا به شکلی پیش رفت که من اون مدل فروشی که میخواستم رو دارم هر ماه تجربه میکنم
خیلی ساده بود الان که فکر میکنم
هیچ گونه کار عجیب و غریبی انجام ندادم
الانم هدایت شدم که 150 تا اثر بعد از این چالشت باید خلق کنی و تو سایتت بزاری
لابد اینم جواب یدونه از درخواستهامه که الان نمیدونم ولی قانون واقعا سادست من هیچ کار عجیب و عریبی نکردم که چند ماه بعد از ساخت اون دریم برد به اون گوشی ده برابر بهتر برسم ، یا برسم به اون مدل فروشهایی که سالها آرزوم بود!
سلام به استاد گرامی مریم جان بی نظیر و تمام دوستان بهشتیم!
چند روز پیش داشتم فکر می کردم که چگونه احساس لیاقتم رو نسبت به ظاهرم ببرم بالا
به خدا می گفتم خدایا هر طریقی رو میرم احساس لیاقت نمی کنم در مورد چهره ، سلامتی و ظاهرم چه کنم تو از مسیر هموار و آسان هدایتم کن و راه رو نشونم بده ، وقتی به دنبال فایل جدید خانه تکانی ذهن اومدم سراغ سایت چشمم به فایل جدید افتاد وقتی بازش کردم دیدم مریم جان از تمرکز لیزری که روی دوره قانون آفرینش گذاشتن دارن صحبت می کنن و بخصوص راجع به قانون در خواست اولش گفتم من که در خواست کردن رو از آدما و خدا خوب بلدم این فایل برای من نیست اما خوب که دقیق شدم متوجه شدم که در سلاید های که مریم جان ساختن اشاره شده به این که درخواست کردن ریشه احساس لیاقت است با دیدن این جمله متعجب شدم که چقد دقیق خدا ریشه مشکلم رو شناسایی و چه دقیق راه حل رو بیان کردن چیزی که من همیشه ازش می گذشتم و میگفتم من این موضوع رو بلدم .
یکی از باور های قدرتمند کننده در مورد خداوند:
هرچه از خداوند بیشتر بخواهیم بیشتر برای ما می بخشد زیرا ابزار جهان برای رشد از طریق در خواست های ما است
حضرت سلیمان میگه به من حکومتی عطا کن که پس از من کسی را سزاوار نباشد
خداوند هم باد رو میگه رامش کردیم که به فرمان او هر جا خواست به نرمی برود
هم چنان دیوان غواص و بنّا
و گروه دیگری را که همه در غل و زنجیر بودن
خداوند آن چه در زمین و آسمان است رام من کرده مثل سلیمان
خدا در قرآن به در خواست ذکریا پاسخ میده و بهش یحیی رو عطا میکنه
به در خواست یونس پاسخ میده و از شکم ماهی نجاتش میده
به در خواست ایوب پاسخ میده و رنج و بیماری رو ازش دور میکنه و خانواده ش و همسان اونو بهش بر می گردونه
به در خواست همسر عمران پاسخ میده و حضرت مریم رو بهش عطا میکنه
خداوند به در خواست همه پاسخ میده
پس اولین قدم برای تجربه خواسته ها چیست ؟
در خواست کردن
قدم دوم برنامه ریزی و عملی کردن راهکار ها و ایده ها
قدم سوم هم دریافت خواسته است پس از طی شدن مسیر تکامل
از وقتی دوره خانه تکانی را با هم شروع کردیم زندگیم شده سراسر عشق و زیبایی و اتفاقات خوب
کنترل ذهنم صدها برابر شده هرکجا میرم فقط و فقط آدمهای خوب و اتفاقات خوب در مسیرم هستند
خدایا شکرت
خدایا هزاربار شکرت
الان اونقدر انرژیم بالاست که تو حیاط بیمارستان شهید بهشتی قم روی نیمکت منتظر همسرم هستم که ماشین رو بیاره، گفتم بگذار کامنت بذارم و حال خوبم رو به استادان عزیزم و دوستان سایت هدیه بدم.
پسرم با موتور تصادف کرده
اونقدر بچههای اورژانس از جوان خدمات،از پرستاری که پاش رو بخیه کرد، از پرستار تریاژ، و … همه و همه برای من کوه آرامش و لبخند و حال خوب بودند که اشکم در میاد از اینهمه حال خوب دادنهای بی منت
خدایا شکرت بخاطر اینهمه آدمهای خوبت
راستی چند روز پیش روز پرستار بود
اول به همه همکاران عزیزم در سراسر جهان تبریک میگم و
مریم جان عزیزم
من معمولا تو جشنها و دور همی های خودمونی مجری میشدم
اما همیشه همسرم تشویقم میکرد که تو توانایی بیشتر از اینها رو داری و یک آرزوی شیرین رو توی دلم کاشته بود.تو این مدتی که دوره جدید رو کار میکردم این آرزو برام به حقیقت پیوست. ازم خواستن که چون اداره پول نداره مجری از صدا و سیما بیاره، میخوایم یه جشن مفصل با حضور تمام مقامات رده بالای علوم پزشکی قم بگیریم ولی مجری نداریم. تو میتونی بیایی و من با کمال میل قبول کردم. جالبه که اصلاً ذوق زده نبودم. خیلی خوشحال بودم، ولی انگار که 100 بار این کار را انجام داده باشم، ذوق زده نبودم. قبول کردم، از اعتماد به نفس من مسئولینمون ترس عجیبی پیدا کرده بودند. جالبه مدام میگفتند مطمئنی میتونی؟ دکتر مصری و دکتر اصغری هم هستند،ها… ؟ مطمئن باشیم؟؟؟ از پسش برمیایی؟ و من با خیال راحت و در کمال آرامش قرص و محکم میگفتم خیالتون راحت. یه جشن سطح بالا میگیریم و میترکونیم. انصافاً اصلاً ناراحت یا نگران نبودم. فقط به خدا گفتم متنش رو خودت بهم بده وگرنه اجرای متن که کاری نداره. وقتی تو باشی کوهم جابجا میکنم. خلاصه خیلی خیلی مجلسی خوبی بود. بدون حتی یک بار توق زدن که همه انتظارش رو داشتند. به قول دوستام من اون بالا، سِن رو ترکوندم. چیزی که خیلی واضح تو یادمه اینه که از همون اول دوست داشتم لذت این روز رو که همه دوستان و همکلاسی ها و همکاران قدیمی جمع بودیم، ببرم و باهاشون خوش از ته دل خوش بگذرونم.
و برای خودم که
اما بعد که کار انجام شد و اومدم خونه و تنها شدم خیلی عجیب ذوق کردم. ذوقم از این بود که خدایا دمت گرم. خیلی آقایی. و مدام با خودم این رو میگم: ما رمیت اذ رمیت لاکن الله رما
استادهای گلم
استاد عباس منش عزیز
و استاد شایسته عزیز
هیچ وقت فراموش نمیکنم روزهایی رو که به نماز شب میایستادم زارزار گریه میکردم و میخواستم.
خواسته من در اصل و در واقع خودش بود.
امروز میفهمم که اون روزها من خودش رو میخواستم خودش رو گم کرده بودم اما اون اینجا بود نزدیکتر از رگ گردن به من حالا دیگه مدتهاست که همیشه روی شونه راستمه همیشه کنارمه هیچ وقت نمیخوابه هیچ وقت حواسش از من پرت نمیشه اصلاً من نمیدونم کارهای دیگشو چه جوری انجام میده چون تمام وقتش با منه فقط به کارهای من رسیدگی میکنه
دوسش دارم
خیلی دوسش دارم
یواش یواش میخوام اینو بهش بگم که میخوام تنها اونو بپرستم و تنها از خودش مدد بگیرم
یواش یواش میخوام به جایی برسم که بهش بگم بیا و منو به راه راست هدایت کن
راه اونهایی که دوسشون داری و بهشون نعمت دادی
منم دلم نعمتهای زیادتو میخواد
پس منم جزو اونایی ببر که نعمتهای زیاد ازت گرفتن
گفتنی زیاد دارم اتفاقات ریز و درشت خیلی خیلی زیادی رو تو این مدت تجربه کردم
افتادم تو مسیر همون جادهای که سوت بزنم کیف کنم و لذت ببرم و برام اتفاق بیفته
خدایا شکرت
خدایا استادهای من و بچههای سایت روکه اونها هم استادهای من هستند لعلک ترضی کن و
سلام به همه رفقای عزیز و هم خانواده ام در این سایت توحیدی
.من از وقتی وارد دوره دوازده قدم شدم،خیلی بیشتر خودم رو شناختم. فهمیدم ای باباااااا اصلا به شغلم علاقه ندارم.
نه تنها توش حالم خوب نیست،کللللی هم توش استرس تحمل میکنم.
و فقط دلم رو خوش کردم به جایگاه اجتماعیش.دلم رو خوش کردم که شغل دهن پر کنیه.
دلم رو خوش کردم که باعث افتخار پدر مادرم شدم.
دلم رو خوش کردم که از بقیه جلوترم.
و توی جمع از همه تحصیلات و جایگاه شغلیم بالاتره.
ولی الان فهمیدم با اصلم، با روحم ،سازگار نیست.
استاد تو قدم اول یا دوم میگه خیلی فکر احمقانه ای هست اگر فکر میکنید شغلی که توش هستید مورد علاقتون نیست ولی حاضر به ترک اون نیستید فقط به خاطر اینکه با خودتون میگید کلی برای رسیدن به این شغل زحمت کشیدم.
استاد میگه هر کاری که میدونی اشتباهه رو متوقف کن.
حتی اگه الان ندونی کار درست چیه.
وقتی کار نادرست رو متوقف کردی،کار درست،بهت گفته میشه.
همیشه بچه هایی که شجاعت داشتن و نترسیدن و توکل کردن و رفتن دنبال عشقشون رو تحسین میکنم.
من هنوز نتونستم خودم رو راضی کنم که از شغلی که مورد علاقه ام نیست بیام بیرون.حتی اوایل تجسم خروج از شغلم هم خیلی برام سخت بود.
ولی الان دارم یواش یواش قدم برمیدارم.
الان یه کم در تجسم کردن خروج از شغلم راحت تر شدم.
ولی همیشه به خودم میگم ببین الگو های موفق سایت رو.
ببین سعیده شهریاری رو.
سعیده هم مثل تو حداقل 4 سال دانشگاه درس خونده.قبلش هم حتما کلی تو مدرسه درس میخونده.
بعد هم ازمون ورودی داده تا این که شده پرستار دانشگاه دولتی.
ولی ببییییین شجاعتشو.
ببین با وجووووود تحمل کلللللی زحمت برای رسیدن به این شغل،وقتی دید دیگه باب دلش نیست گذاشت کنار.با ایمان به خدا.با توکل.با توحید.با ایمان به اینکه روزی من رو که شغل پرستاری نمیده.
روزی من دست خداست.
با ایمان به اینکه خداوند از طریق هزاران دست روزیشو میرسونه.
با ایمان به اینکه روزی دختراش دست اون نیست.دست شغل خاصی هم نیست.
من همه اینا رو میدونم.ولی الان میفهمم حرف استاد که میگه ایمانی که عمل نیاورد حرف مفت یعنی چی.
من اگاهی دارم ولی عمل ندارم.
با خودممیگم ببین شهرزاد رو.
با وجود اینکه توی شرکتی که کار میکرد و کللللی حقوقش رفته بود بالا و حتی پورسانت دلاری میگرفت،وقتی احساس کرد دیگه اونجا جاش نیست،با وجود تهدیدها و کارشکنی های سهامدارها،با شجاعت استعفا داد.
ببین هیچوقت نه تنها از استعفاش پشیمون نشد بلکه کللللی هم باعث پیشرفتش شد.
ببین رضا عطار روشن رو.
از همون لحظه اول که از استاد شنید چک خوب نیست.سریع دست چک هاشو پاره کرد.سعیده دقت کن.رضا عطارروشن نرفت دسته چکشو به بانک پس بده ها.
چکشو پارررره کرد.
دیگه جنس قرضی نیاورد مغازه.
دیگه به مشتری جنس قرضی نداد.
حتی وقتی میخواست به مشتری بگه جنس قرضی نمیدم،پاهاش میلرزید و سست میشد.
تا این حد اقای عطار روشن به اموزشهای استاد عمل کردن.
ببین جایگاه الانِ اقای عطار روشن رو.اصلا با گذشتش قابل مقایسه نیست.
سعیده ببین حمید امیری رو.
اولش افسر نظامی فکر میکنم نیروی دریایی بود.
ولی وقتی دید به این شغل علاقه نداره و باعث پیشرفتش نمیشه قشننننگ بوسید گذاشت کنار و رفت دنبال شغل مورد علاقش.
ببین اندیشه افشین رو.
از وکالت استعفا داد.
با وجود اینکه برای رسیدن به این شغل کلی زحمت کشیده بود.
حداقل 4 سال دانشگاه درس خونده بود.
کللللی برای ازمون وکالت درس خونده بود.کلی کتاب کمک درسی و تستی خونده بود.
بعد از قبولی 2 سال کاراموزی طی کرد.
بعد از دو سال کاراموزی برای گرفتن پروانه پایه یک دوباره ازمون سختی به نام اختبار داد.
و بعد از گرفتن پروانه پایه یک و چند سال کار کردن دید دیگه نمیتونه ادامه بده و با شجاعت تمااااام از شغلی که دیگه دوست نداشت استعفا داد.
از هیچی نترسید.
از حرف بقیه نترسید.
از پس نجواهای ذهن براومد.
رفت دنبال کار مورد علاقش.فکر میکنم ساخت یه محصول هنری چوبی باشه.
خداااای من.چقدرررررر الگو توی این سایت هست.
سعیده،شهرزاد،حمید،اندیشه،رضا….
اصلا خود خود خود استاااااااااد.
وقتی بهشون الهام شد که دوره تند خوانی رو از روی سایت بردارند،با وجود اینکه براشون کللللی سود دهی داشت اما این کار رو کردن.خدائیش خیلی شجاعت میخواد.
یا وقتی به پیشنهاد یکی از بچه های سمینار میخواستند برند توی کار فروش بیمه و مطمعن بودن از پسش بر میان و پول خوبی هم توش بود،اما این کار رو نکردن و ادامه ندادند چون فروش بیمه با باورهاشون سازگاری نداشت.خب سعیده تو که اییییین همه الگووووو داری چرا هنوز نمیتونی عمل کنی؟؟؟
نمیدونم کی میامتوی این سایت و از خروجم از کار و تحویل پروانه ام خبر میدم.
ولی الان هم خوشحالم که فهمیدم که به شغل الانم علاقه ندارم.
سلام به همه ی دوستان بخصوص استاد عزیزم و خانم شایسته ی نازنین
استاد من قبلا عکس و کلیپ دریم برد داشتم و نگاهش میکنم، اماا الان چند تا چیزش رو دیگه دوست ندارم و نظرم عوض شده و تنبلی میکردم توی درست کردن یه کلیپ جدید، همین هم باعث میشد اون کلیپ قبلی رو نگاه نکنم میگفتم منکه همه ی اون موارد رو دوست ندارم پس نباید ببینمش، خب الان تصمیم گرفتم دوباره مثل شما برای خودم کلیپ درست کنم، چی شد؟ ذهنم مقاومت میکرد میگفت واسه چیته این وسیله الکی جا میگیره، گرونه تو که الان نمیتونی بخریش پس ولش کن عکسش رو دانلود نکن، اول تکاملت رو طی کن پس عکس مدل پایینتر رو دانلود کن نه مدل پیشرفته رو، اما از طرفی میگم نگین تو نوشتی چه مقدار حقوق ماهانه میخوای دقیییقا همون رو گرفتی، استاد هم تو 12 سال اییین همه تغییر کرده راستش بااورم نمیشد یعنی برای من هم میشه تو این مدت ایین همه تغییر؟!!!
خلاااصه با همه ی این موارد من یه کلیپ درست کردم که ازش حس خوب میگیرم خیلی هاش رو با پول الانم میتونم بخرم اما یکم سختم میشه واسه همین نمیخرمشون و گذاشتمشون توی دریم بردم تا پول اضافه داشته باشم و با اون پول اضاافی این موارد رو بخرم.
استاد حتی عکسای قبلی خودم رو هم توش گذاشتم که مسافرت رفته بودم و اونجا رو دوست دارم اما دیگه جور نشده برم، استاد تونستم خودم رو قانع کنم کنسرت خواننده ی مورد علاقه ام رو سرچ بزنم و یک ساعت بببینم خییلی خوب بود که جلوی نجواهای ذهنم ایستادم (که نگین تو حتی پول نداری بری خارج چه برسه بری این کنسرت گرون)
چنند بار هم کلیپ دریم برد شما رو دیدم خیلی حس خوب ازش گرفتم خانم شایسته ممنونم ازتون برای پخش این کلیپ. [اینجا هم اضافه کنم که من با همین روش با اینکه پول نداشتم اما خونه، ماشین (دقیقا همون مدل ولی با رنگ متفاوت)، النگوی طلا با همون مقدار وزن که تو عکسم بود و ماشین ظرفشویی خریدم اصلا پولش خودبخود جور شد برام]
سلام به استاد عزیزدلم ومریم نازنینم وای مریم عزیزم که چقدر این کاری که انجام دادی فوق العاده بود، الان که دارم مینویسم اشک مهلتم نمیده وای خدای من ، احسنت به تو استاد عزیزم تمام چیزهایی که توی تابلوی آرزوها شما دیدم مال یکروز زندگی شماس وسالهاس که اینطوره ، چقدر تو فوقالعاده یی استادم وچقدر مریم جانم کار زیبایی کرده اینو بصورت فایل درست کرده که من وبقیه اعضای این خانواده ببینیم ، از خدا میخاهم من رو هدایت کنه به عمل کردن به این قوانین- وای که چقدر دگرگون شدم استاد عزیرم خداوند طول عمر با عزت بده به شما و مریم عزیرم که اینقدر با عشق این کارها رو انجام میده از خداوند میخاهم منو در این مسیر استوار کنه که بتونم مثل شما عمل کنم و تسلیم باشم.
با سلام خدمت استاد جان و یه تقدیر و تشکر ویژه از خانم شایسته عزیز بابت این فایل
استاد یعنی داخل این فایل هر چی که بخوای هست اینقدر جامع و کامل هست که چیزی گفتنی نیست درموردش فقط خواستم از صمیم قلبم خداروشکر کنم که با شما هستم و شما هستین هر چند که تا آخر عمر هم سپاس خدارو بجا بیاورم نمی تونیم زحمات بی شائبه شما رو جبران کنیم فقط خود خدا می دونه که چقدر از اینکه شما هستین خوشحالم و هر شب قبل خواب دوبار بخاطر شما خدارو شکر می کنم یک بار برای خودتون یکبار برای این آگاهی های ناب جهان هستی که در اختیار ما می ذارید هر جا هستین دوستون دارم و عاشقتم ای بزرگ مرد
امروز صبح بعد از بیداری ام طبق روزهای دیگه اول توی رختخواب چند تا از کامنتهای ارسالی دوستان رو ک به سایت
میفرستن خوندم و کلی لذت بردم و قانون برام مرور شد .
قانون چیه؟؟
قانون اینه ک من توی زندگیم به هر چیزی ک توجه میکنم ، شرایط افراد و موقعیت هایی از همون جنس رو به زندگیم دریافت میکنم .
قانون چیه ؟؟
قانون اینه ک احساس خوب اتفاقات خوب رو در پی داره .
قانون چیه ؟؟
قانون اینه
ک اعراض کنم و چیزهایی ک نمیخوام رو بهشون توجه نکنم درموردشون حرف نزنم .
شروع صبح من اغلب با پلی کردن یه سابلیمینال پر قدرت از سوره یاسین با صوتی بهشتی برای بازگشایی قلبم بروی آگاهی ها شروع میشه.
خدایا شکرت ک دوتا دسته گل داریم
بهارم و بارانم
همسر عزیزم طبق معمول روزهایی ک سر کار میره چای تازه برای ما هم دم میکنه وقتی ک من پا میشم ایشون رفتن سرکار.
منم لقمه و تغذیه گذاشتم برای بچه ها ..در حالی ک دلم غرق شکرگزاری بود برای نون تازه ..پنیر ..شکلات صبحانه و البته چای تازه دم برای خودم
به سلامتی و شادی بچه ها رو به مدرسه رسوندم و برگشتم .
یه فایل از دوازده قدم رو پلی کردم و صدای گرم استاد پخش شد به نام خدا من سیدحسین عباس منش هستم و سپاسگزار خدایی …
شروع کردم به مرتب کردن سالن ..جمع کردن مداد و برگه هایی ک باران دور خونه پخش کرده بود ..در هال رو باز گذاشتم تا هوای خنک پاییزی خواب رو از سرم ببره ..خدایا شکرت
سالن رو جمع و جور کردم ..لیوان های روی اوپن و روی میز رو توی سینک گذاشتم و شستم ..
لباسها رو از روی بند آوردم داخل ..
یکی یکی تا کردم و توی کشوها جا دادم
یاد روزهایی افتادم ک با عجله صبح رود به بیمارستان میرفتم خدایا شکرت برای آرامش این روزهام
خواهرم کابینت های خونه شونو عوض کردن و من منتظر بودم این چند روزه ک به من زنگ بزنه تا برم کمکش و با هم خونه ش رو مرتب کنیم و وسایلش رو توی کابینت جا بدیم
خبری ازش نشد .
تا دیروز اطلاع داد ک اخرای کارم هست و داره تمام میشه ..خودم انجام دادم
عزیز دلم میثم دست پخت عالی داره . گفت نجمه خورشت بادمجون درست میکنم ببریم اونجا دور هم بخوریم .
هماهنگ کردیم و ظهر رفتیم اونجا
خدایا چقدر قشنگ شده بود خونه شون . کلی شکرگزاری کردم برای اشپزخونه قشنگ خونه خواهرم . کابینت های لمسی سفید های گلاس ..خدایا شکرت برای این همه تنوع و مدل و فراوانی
یکم از ناهارمون اضافه اومد ک توی ظرفها بود خواهرم گذاشت برای باران و بهار ..بچه ها هم چون عصر کیکی ک خواهرم درست کرده بود رو خوردن ،دیگه شب شام نخوردن ..غذا رفت توی یخچال برای ناهار امروزمون
پس من امروز ناهار درست کردن هم نداشتم
با خیال راحت خونه رو جارو کشیدم .
تی کشیدم ..
گردگیری کردم ..
عود خوشبویی رو روشن کردم و توی خونه چرخوندم ..
اتاق بچه ها ..
اتاق خودمون ..
و تصور میکردم ک به زودی خونه ما هم سه تا اتاق خواب داره و باید توی سه تا اتاق عود بچرخونم ..خدایا شکرت کلی حسم عالی شد .
در حالی ک ویس استاد روی ریپلی بود و بعد از هر بار تمام شدن ..دوباره پلی میشد و من درسها رو یکی یکی مرور میکردم
احساس خوب اتفاقات خوب ..
حسم عالی بود .خدایا شکرت
کارهام تمام شد ..
وضو گرفتم موهامو شانه زدم .
یه چای برای خودم ریختم
اومدم نشستم و قرآن رو بغل کردم .
خدایا من ک میدونم تو منو بی هدف به این دنیا نیاوردی ..هدایتم با توعه ..
وظیفه تو ارباب بودن و وظیفه من بندگی کردن ..
هدایتم کن راه ها رو برام باز کن ..قلبم رو باز کن..کارم رو آسون کن
به نام خدای بخشنده ومهربان
همه ستایش ها ویژه خداست ک این کتاب را بر بنده اش نازل کرده و برای آن هیچگونه انحراف و گژی قرار نداد.
کتابی است استوار و برپا دارنده مصالح حیات انسان تا از سوی خود، ستمکاران را به عذابی سخت بیم دهد و مومنانی را ک کارهای شایسته انجام میدهند مژده دهد ک برای آنان پاداشی نیکوست ک در کنار آن پاداش نیکو جاودانه اند
این هم مهر تایید خدا برای درستی این مسیری ک انتخاب کردم.
الهی شکرنزدیکای ظهر یکی از بیمارام بهم زنگ زد و من رفتم براش آمپولهاشو تزریق کردم
خدایا شکرت خدایا تو برکت بشو توی زندگیمون تو ثروت بشو برام
ظهر رفتم دنبال بچه ها از مدرسه آوردمشون
بهارم دیرتر میاد از مدرسه
اون ساعت ک من رفتم دنبال بهار ، عزیز دلم اومده بود خونه و ناهار رو گرم کرده بود و چای تازه هم دم کرده بود و یه هدیه برای روز پرستار برای من داشت .
یه رومیزی خاتم کاری آبی رنگ خیلی خوشگل
گفتم ببین نجمه این یه نشانه است تو فرکانس ت درست بود ..روی فراوانی روی شکرگزاری بود ..خدا هم برات هدیه فرستاد ..خدایا شکرت ..کلی ازش تشکر کردم .میثم جان همیشه برام مناسبتی باشه کادو میگیره .به قول بهار و باران جایزه میگیره برام
از ابتدای درس خوندن بهار و حالا هم باران ، میثم با بچه ها درساشونو کار میکنه ..چون زمانی ک بهار کلاس اول رفت من بیمارستان شیفت میدادم و اغلب شیفت عصر بودم و نمی رسیدم با بهار مشقاشو کار کنم و همین موضوع باعث شد ک کلا رسیدگی به درس و مشق بچه ها با عهده عشقم باشه چون خیلی دقیق آموزش میده و کلا علاقه زیادی به اینکار داره
الان ساعت 16 میثم و باران دارن تکالیف رو انجام میدن ..صدای میثم میاد ک میگه باران بنویس بادام ..بابا ..داماد..نقطه سرخط.
تکامل به من یاد آوری میشه ..باران تا ماه قبل لوح ها رو یاد گرفته بود والان براحتی کلمه مینویسه .خدایا شکرت
من کم کم آماده میشم برم پیاده روی . خدایا شکرت خدایااا شکرت برای تن سالمم ..تن سالم عزیزانم ..خدایا شکرت برای تک تک نفس های بچه هام و همسرم ..برای تک تک ضربان های قلب پدر و مادرم .خدایا من دارم میرم پیاده روی با من بیا ..خدا هیچ وقت نمیگه نمیام ..هر وقت دعوتش میکنم زود حاضر میشه ..نمیگه خسته ام ..کار دارم ..حوصله ندارم ..خدای من همیشه آنلاین ..همیشه آن تایم ..فداااش بشم من به قول طیبه جان خدای ماچ ماچی من
بزن بریم خداجانم کلی باهات حرف دارم ..بزن بریم ک غروب رو از دست ندیم ..این روزها ک پیاده روی میرم به خدا میگم خدایا هدایتم کن به کاری ک براحتی و با شادی ازش پول بسازم ..
درسته من پرستاری رو دوست دارم و شغلم هست ولی دوست دارم راحت تر و با شادی پول بسازم ..تمرکزم رو بزارم روی خلق یه ارزش ..ارزش خلق کنم و تو برکت بدی به کارم مطمانم به زودی منو هدایت میکنه ..مرتب باهاش حرف میزنم و ازش کمک میخوام ..نشانه ها رو دنبال میکنم ..
تایید میکنم ..تحسین میکنم ..من اشرف مخلوقاتم قطعا خدا کمکم میکنه تا یه علاقه جدید در وجودم کشف کنم و با جدیت ادامه بدم از در خونه زدم بیرون ..الهی به امید تو ..
با خودم تکرار میکردم خدایا شکرت خدایا شکرت برای تن سالمم برای پاهای سالمم برای کفشهایی ک پیاده روی رو برای من راحت کردن .خدایا شکرت برای این هوای بهشتی ..این پاییز زیبا ..خدایا شکرت برای این آرامشی ک داریم..
نزدیک خونه ما یه زمین خیلی خیلی بزرگه ک قراره اونجا بیمارستان درست کنن.
این زمین مابین دوتا خیابون هست .من همیشه این زمین رو برای پیاده روی انتخاب میکنم . چون وقتی به وسط این زمین میرسم هر چقدر فایل بزارم گوش بدم ..آهنگ گوش بدم با خدا حرف بزنم هیچ کسی صدای منو نمیشنوه . اونجا راحت میتونم غروب رو ببینم و لذت ببرم ..
دو روز پیش ک رفتم پیاده روی ..سر جنگ داشتم با خدا ..
توی کامنت آقا ابراهیم توحیدی سایت خوندم ک گفت خدایا من ازت یک میلیارد پول میخوام ..دقیقا زمانی ک ما کارمون گیر پنجاه میلیون بود . تا کامنت آقا ابراهیم رو خوندم گفتم عهههههه خدااا پس از اینکارا هم بلدی برای منم انجام بده
عصرش ک رفتم پیاده روی بعد ک شکرگزاری کردم و جملات تاکیدی رو تکرار میکردم تا یهو یادم افتاد ک کارم گیر پنجاه میلیون پول هست ..گفتم خدایا من ک جز تو کسی رو ندارم خودت درستش کن ..
خورشید داشت غروب میکرد و یه رنگ خوشگلی به آسمون داده بود..بغض گلومو گرفت ..گفتم خدایااا خودم دیدم آقا ابراهیم گفت من به خدا گفتم یه میلیارد بهم بده …منم بهت میگم پنجاه میلیون بهم بده ..اگر هم نداری باشه بگو ندارم تا برم به همه بگم ..بگم خدا با این عظمتش پنجاه میلیون بهم نداد ..اصلا خدایا یکی از همین کوها ک خورشید داره پشتش غروب میکنه بزرگتره یا پنجاه میلیون ؟؟عظمت آسمونت بزرگتره یا پنجاه میلیون
واقعا نمیدونستم چطوری باید تضادی ک پیش اومده رو حل کنیم .
خلاصه حرفهامو با خدا زدم و درخواستم رو گفتم .
یادمه به یه عالمه طرقه کوهی ک توی اون زمین بزرگ پرواز میکردن ..سلام کردم گفتم ببینید شاهد باشید ک من زیر این آسمون با این عظمت ک فقط به فرمان خداست ک فرو نمیریزه ،از خدا درخواست کردم و دیگه اگر خدا نده به همه میگم ک خدای من و شما همش حرف زده و برای این اجابت این مورد من رو رد کرد ..اروم شدم یکم گریه کرده بودم .
آروم آروم برگشتم توی راه با همون چشمای پر اشکم گفتم خدایا ..تو حتی اگه پول رو جور نکنی
هم بازم خدای بزرگ منی بازم قبولت دارم من کی باشم ک قهر کنم یا شکایتت رو بکنم ..
و امروز از جایی ک گمان نمیکردم مساله مالی ما براحتی حل شد ..
خداااا خداااایااا بزرگم ..خدای بخشنده و وهابم خدای ماچ ماچی من حلش کرد به راحتی به سادگی و عزتمندانه
دوباره امروزچشمم به طرقه های کوهی افتاد ..عجب صدای قشنگی هم دارن ..گفتم سلااااام بیاید خبر خووووش دارم .. خدا خیلی بزرگه مساله ما رو حل کردااااا و کلی شکرگزاری کردم
خدایا سپاسگزارم ازت ک منو با این سایت با این اساتید با این قوانین آشنا کردی ک براحتی در خواست کنم و تو اجابت کنی
این اولین باری نیست ک ازش چیزی میخوام و براحتی حلش میکنه
خدایا شکرت به خاطر این هوای پاییزی و خنک ..خدایا شکرت برای این همه عظمت ..این همه ابرهای گوگولی پنبه ای ..خدایا شکرت
نجمه این خدا همون خدایی هست ک وقتی براحتی پیش از موعد بازنشسته شدی دل میثم رو نرم کرد ک بزاره بری پرستاری در منزل ..بری برای بیمارات سرم وصل کنی آمپول بزنی ..این خدا همون خداییه ک وقتی ورودی مالی ت از کارت پنجاه هزار تومن بود برکت داد به کارت و این روزها براحتی ده میلیون درامدت شده فقط از این کار ..خیلی راحت و آسون پول میسازی این خدا همون خداست
یادت باشه این روزها ک پیاده روی میرم به خدا میگم خدایا هدایتم کن به کاری ک براحتی و با شادی ازش پول بسازم .
درسته من پرستاری رو دوست دارم و شغلم هست ولی دوست دارم راحت تر و با شادی پول بسازم .
تمرکزم رو بزارم روی خلق یه ارزش ..
ارزش خلق کنم و تو برکت بدی به کارم مطمانم به زودی منو هدایت میکنه.مرتب باهاش حرف میزنم و ازش کمک میخوام ..نشانه ها رو دنبال میکنم ..تایید میکنم ..تحسین میکنم ..من اشرف مخلوقاتم قطعا خدا کمکم میکنه تا یه علاقه جدید در وجودم کشف کنم و با جدیت ادامه بدم من به غیب ایمان دارم.
به نام خدا
سلام خدمت استاد عزیز و خانم شایسته ی گرامی و تمام ساکنین این بهشت زیبا
همیشه اینگونه فایل ها رو صوتی گوش میکردم ولی وقتی خانم شایسته به قسمت دریم بورد استاد اشاره کردند،فایل تصویری رو دانلود کردم و از اول گوش دادم چون همیشه میخواستم بدونم که پاور پوینت استاد که چندین ساله پیش طراحی کرده بودند چطور هست؟
وقتی بعده توضیحات خانم شایسته،تک تک عکس هایی رو که استاد چندین سال قبل بعنوان خواسته در این پوشه ذخیره کرده بودند،دیدم!اشک در چشم هایم جمع شد،چقدر واضح و دقیق و بیشتر و با کیفیت تر از اون چه که خودشون خواسته بودند خدا تو زندگیشون نمایان کرده بود!
انگار خدا میخواد بواسطه ی این فایل ها بگه که نیاز به آیه و قرآن و پیامبر نیست اینها بزرگترین نشانه ی ایمان شما در این عصر و زمانه است!
فکر میکنم خوده من مثل یاران موسی هستم در عین حال که معجزاتی رو که خدا بوسیله ی حضرت موسی آشکار میکرد ولی اغلب دلیل و بهانه میاوردند یا اصلا نمی دیدند اون نشونه ها رو که از طرف خدا بود و وقتی خوده من،این آیات قرآن رو میخونم میگم اگه من اون زمان بودم صد در صد به گفته های حضرت موسی با این معجزات آشکار ایمان میاوردم ولی دروغ میگم!
چون الان استاد داره با سند و مدرک،راهی رو که خودش رفته و نتیجه گرفته رو،زمانی که هیچ کس نمیدونست قانون جذب چیه و قانون درخواست و اجابت و کلا آرزو کردن با اون مدار و امکانات چیه؟
اومده و کلی عکس و خواسته هایی رو که داشته بدون اینکه مثل الان ما دسترسی به اینترنت راحت تر باشه و کلا یه نمونه عکس بخوای و کل گوشیت با برنامه هایی چون پینترست پر بشه از اون نمونه کارها،ولی ایمان داشته و میدونسته اون چه که گفته میشه جنسش فرق داره از چیزایی که تا حالا شنیده بوده و عمل کرده و خیلی وقته که ما شاهده این معجزات خداوند در زندگی استاد هستیم ولی ما انگار باور نداریم که برای ما هم میشه و خدا داره توسط استاد و خانم شایسته مثل زمانی که در عصر پیامبر و زمان نزول قرآن چندین و چند بار یه موضوعی رو مطرح میکرده تا مردم درک کنند و ایمان بیارند الان بوسیله ی اینا داره میگه بابا نیاز به هیچ چیز نیست قانون ساده ست ولی انگار گوش ها و چشم هایمان کور و کر هستند!
خداجانم!نباشیم از این دسته از آدم ها،چون ما ایمان داریم به غیب و هزاران هزار بار برامون معجزه کردی!
أُولَئِکَ الَّذِینَ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فَأَصَمَّهُمْ وَأَعْمَى أَبْصَارَهُمْ ﴿23﴾
آنان [که روی گردانند] کسانی هستند که خدا لعنتشان کرده و گوش [دل] شان را کر و چشم [بصیرت] شان را کور کرده است.
ولی اینا هینت هایی هستند که باید شاخک هامون رو تیز کنیم و بفهمیم و درک کنیم که اگه چیزی،خواسته ای به دلت افتاده تو نگران اجابت کردنش و راههای رسیدنش نباش!
خدا از هزاران راه ممکن تو رو به سمت اون خواستت می رسونه!
اون قدر این فایل برام دلچسب و گوارا بود و منو به سمت خواسته هایی که با وجوده استاد در دلم شکل گرفته اند سوق داده که حد و اندازه نداره و میدونم قبل از مرگم به همه ی اونا می رسم حتی اگه الان هیچ ایده ایی و هیچ راهی به نظرم نرسه که چگونه و چطوری ولی راهها باز میشن به لطف خودش و هدایت ها میاد همان طوری که برای استاد و خانم شایسته ی عزیز امکان پذیر شد!
سلام به دوستان عزیز خانم شایسته و استاد عزیز
خانم شایسته از شما واقعا ممنونم به خاطر حجم انرژی ای که گزاشتین برای ادیت این فایل
من میدونم چه قدر زمان بره ادیت این مدل فایل
و جمع کردن منابعی که نیازه واقعا دمتون گرم
من اگر جای شما بودم حتی یک درصد این انرژی رو نمیزاشتم
ولی جالبه برام این فایل دقیقا دست گزاشت رو یکی از ترمز هام
اینکه بخوام
دقیقا میترسیدم بخوام چون میگفتم اگه نشه خیلی نا امید میشم بزار فعلن چیزی نخوام
حتی یادمه وقتی سنم پایینتر بود بین 12 تا 14 سالگیم قشنگ میگفتم خدایا من نمیخوام چیزی ازت تو خودت میدونی من چی میخوام ولی بهم نمیدی ، و اون روزا من هر شب با گریه خوابم میبرد
هرشب
یا این اواخر میگفتم خب دریم برد برای چی بسازم مگه اون قبلیا الان تو زندگیمم که بسازم یکی دیگه شو؟
در صورتی که من مثلن یه دریم برد جداگونه ساخته بودم برای گوشی مثلا a50 ، خدا چند وقت بعدش بهم s21 داد!و من اینو نتیجه حساب نمیکردم هی میگفتم چه فایده دریم برد بسازم آخه
یا حتی راجع به اینم دریم برد ساخته بودم که کلیییی سفارش دارم و به این خواستمم یکی دوسال بعدش رسیدم اینقدر سفارش داشتم که تا سه ماه بعدم رزرو بود
نمیدونم چرا فکر میکردم خدا که این دریم بردای منو نمیبینه یا توجهی نشون نمیده پس ولش کن
الان چند روزه دارم یه دریم برد چند دقیقه ای کوتاه برای خودم آماده میکنم مجدد ، در کنار دریم بردهای قبلیم
یه داستان دیگم هست من چند وقت پیش به خاطر اینکه درخواست داشتم یک مدل فروش دیگه رو تو کارم تجربه کنم هدایت شدم به انجام یک چالش ، چالش 30 هنرمند اسمشو گزاشتم و جریانات دقیقا به شکلی پیش رفت که من اون مدل فروشی که میخواستم رو دارم هر ماه تجربه میکنم
خیلی ساده بود الان که فکر میکنم
هیچ گونه کار عجیب و غریبی انجام ندادم
الانم هدایت شدم که 150 تا اثر بعد از این چالشت باید خلق کنی و تو سایتت بزاری
لابد اینم جواب یدونه از درخواستهامه که الان نمیدونم ولی قانون واقعا سادست من هیچ کار عجیب و عریبی نکردم که چند ماه بعد از ساخت اون دریم برد به اون گوشی ده برابر بهتر برسم ، یا برسم به اون مدل فروشهایی که سالها آرزوم بود!
سلام به استاد گرامی مریم جان بی نظیر و تمام دوستان بهشتیم!
چند روز پیش داشتم فکر می کردم که چگونه احساس لیاقتم رو نسبت به ظاهرم ببرم بالا
به خدا می گفتم خدایا هر طریقی رو میرم احساس لیاقت نمی کنم در مورد چهره ، سلامتی و ظاهرم چه کنم تو از مسیر هموار و آسان هدایتم کن و راه رو نشونم بده ، وقتی به دنبال فایل جدید خانه تکانی ذهن اومدم سراغ سایت چشمم به فایل جدید افتاد وقتی بازش کردم دیدم مریم جان از تمرکز لیزری که روی دوره قانون آفرینش گذاشتن دارن صحبت می کنن و بخصوص راجع به قانون در خواست اولش گفتم من که در خواست کردن رو از آدما و خدا خوب بلدم این فایل برای من نیست اما خوب که دقیق شدم متوجه شدم که در سلاید های که مریم جان ساختن اشاره شده به این که درخواست کردن ریشه احساس لیاقت است با دیدن این جمله متعجب شدم که چقد دقیق خدا ریشه مشکلم رو شناسایی و چه دقیق راه حل رو بیان کردن چیزی که من همیشه ازش می گذشتم و میگفتم من این موضوع رو بلدم .
یکی از باور های قدرتمند کننده در مورد خداوند:
هرچه از خداوند بیشتر بخواهیم بیشتر برای ما می بخشد زیرا ابزار جهان برای رشد از طریق در خواست های ما است
حضرت سلیمان میگه به من حکومتی عطا کن که پس از من کسی را سزاوار نباشد
خداوند هم باد رو میگه رامش کردیم که به فرمان او هر جا خواست به نرمی برود
هم چنان دیوان غواص و بنّا
و گروه دیگری را که همه در غل و زنجیر بودن
خداوند آن چه در زمین و آسمان است رام من کرده مثل سلیمان
خدا در قرآن به در خواست ذکریا پاسخ میده و بهش یحیی رو عطا میکنه
به در خواست یونس پاسخ میده و از شکم ماهی نجاتش میده
به در خواست ایوب پاسخ میده و رنج و بیماری رو ازش دور میکنه و خانواده ش و همسان اونو بهش بر می گردونه
به در خواست همسر عمران پاسخ میده و حضرت مریم رو بهش عطا میکنه
خداوند به در خواست همه پاسخ میده
پس اولین قدم برای تجربه خواسته ها چیست ؟
در خواست کردن
قدم دوم برنامه ریزی و عملی کردن راهکار ها و ایده ها
قدم سوم هم دریافت خواسته است پس از طی شدن مسیر تکامل
سلام به دو استاد عزیزم و همه دوستان
به نام دوست
خدای مهربونم …
خدایا من اول راه آشناییت هستم
خدایا به من فرصت بده برای بهتر شدن
خدایا به من فرصت بده برای شناخت بیشترت
به من فرصت بده برای درک قدرتت
به من فرصت بده برای یکی شدن جسم و روحم
به من فرصت بده برای کنترل ذهنم
به من فرصت بده برای کار کردن روی خودم
خدای من …
من غیر از تو کسی را ندارم
خدایا پناهم باش
خدایا از همه دل کندم و به تو رو آوردم
خدایا تمام مشکلاتم رو به تو سپردم
خدایا غیر از تو راه چاره ای ندارم
هیچ چیز و هیچ کس نمیتواند به من آرامش ببخشد
غیر از تو هیچ قدرتی را نمیشناسم
خدایا کمکم کن برای توحیدی شدنم
کمکم کن برای ماندن در مسیر درست
کمکم کن برای مهار کردن ذهن
کمکم کن برای این توهماتی که در زندگیم است
کمکم کن بتوانم در این آشوب به حقیقت وجودت و
ارباب بودنت پی ببرم
کمکم کن نعمتهای زندگیم را بهتر ببینم
کمکم کن با ایمان به غیب دلم قرص شود
خدایا من با تمام وجود خواستار تو و هدایت تو ام
از همه دل بریدم و فقط دل به تو بستم
میدانم که هر اتفاقی در زندگیم برای رشد کردن و
بزرگتر شدن خودم است
میدانم باید توکلم را حفظ کنم
پس مینویسم و مکتوب میکنم و درخواست میکنم تا
سندی داشته باشم برای توکل و ایمان قوی ترم
پس دل میبندم و اعتماد میکنم
پس نور امید را در قلبم زنده نگه میدارم
چون یقین دارم با حفظ ایمان و احساس خوب درها
به رویم باز میشود
میدانم تمام این ها برای نزدیک شدن بیشتر من به
توست …
پس من با آغوش باز می پذیرم و تسلیم درگاهت
میشوم
یاریم کن برای واضحتر شدن درخواستم
یاریم کن برای تمرکز بر خواسته ام و ارسال آن به
جهان هستی
یاریم کن برای باز شدن قلبم و باریدن نور ایمان در آن
تویی که خدای منی …
تویی که شنواترین و بیناترینی
تویی که بر همه چیز آگاهی و عالم
تویی که بنده ات را رها نمیکنی و همیشه پاسخگویی
تویی که باز کننده درهایی
تویی که مقدس و پاکی
تویی که توانگری و مهربان
تویی که عادلی و لایق ستایش
ای دوست و رفیق و همدم من …
بنام خدا
خدای خوب و مهربان
استادجان
ممنونم که خدا رو بهم شناسوندین
الان واقعا دیگه نیاز به همراهی احدی ندارم
خودم و خدا خوش خوشیم
حال دلم عالیه
مریم جان ممنونم ازت
از وقتی دوره خانه تکانی را با هم شروع کردیم زندگیم شده سراسر عشق و زیبایی و اتفاقات خوب
کنترل ذهنم صدها برابر شده هرکجا میرم فقط و فقط آدمهای خوب و اتفاقات خوب در مسیرم هستند
خدایا شکرت
خدایا هزاربار شکرت
الان اونقدر انرژیم بالاست که تو حیاط بیمارستان شهید بهشتی قم روی نیمکت منتظر همسرم هستم که ماشین رو بیاره، گفتم بگذار کامنت بذارم و حال خوبم رو به استادان عزیزم و دوستان سایت هدیه بدم.
پسرم با موتور تصادف کرده
اونقدر بچههای اورژانس از جوان خدمات،از پرستاری که پاش رو بخیه کرد، از پرستار تریاژ، و … همه و همه برای من کوه آرامش و لبخند و حال خوب بودند که اشکم در میاد از اینهمه حال خوب دادنهای بی منت
خدایا شکرت بخاطر اینهمه آدمهای خوبت
راستی چند روز پیش روز پرستار بود
اول به همه همکاران عزیزم در سراسر جهان تبریک میگم و
مریم جان عزیزم
من معمولا تو جشنها و دور همی های خودمونی مجری میشدم
اما همیشه همسرم تشویقم میکرد که تو توانایی بیشتر از اینها رو داری و یک آرزوی شیرین رو توی دلم کاشته بود.تو این مدتی که دوره جدید رو کار میکردم این آرزو برام به حقیقت پیوست. ازم خواستن که چون اداره پول نداره مجری از صدا و سیما بیاره، میخوایم یه جشن مفصل با حضور تمام مقامات رده بالای علوم پزشکی قم بگیریم ولی مجری نداریم. تو میتونی بیایی و من با کمال میل قبول کردم. جالبه که اصلاً ذوق زده نبودم. خیلی خوشحال بودم، ولی انگار که 100 بار این کار را انجام داده باشم، ذوق زده نبودم. قبول کردم، از اعتماد به نفس من مسئولینمون ترس عجیبی پیدا کرده بودند. جالبه مدام میگفتند مطمئنی میتونی؟ دکتر مصری و دکتر اصغری هم هستند،ها… ؟ مطمئن باشیم؟؟؟ از پسش برمیایی؟ و من با خیال راحت و در کمال آرامش قرص و محکم میگفتم خیالتون راحت. یه جشن سطح بالا میگیریم و میترکونیم. انصافاً اصلاً ناراحت یا نگران نبودم. فقط به خدا گفتم متنش رو خودت بهم بده وگرنه اجرای متن که کاری نداره. وقتی تو باشی کوهم جابجا میکنم. خلاصه خیلی خیلی مجلسی خوبی بود. بدون حتی یک بار توق زدن که همه انتظارش رو داشتند. به قول دوستام من اون بالا، سِن رو ترکوندم. چیزی که خیلی واضح تو یادمه اینه که از همون اول دوست داشتم لذت این روز رو که همه دوستان و همکلاسی ها و همکاران قدیمی جمع بودیم، ببرم و باهاشون خوش از ته دل خوش بگذرونم.
و برای خودم که
اما بعد که کار انجام شد و اومدم خونه و تنها شدم خیلی عجیب ذوق کردم. ذوقم از این بود که خدایا دمت گرم. خیلی آقایی. و مدام با خودم این رو میگم: ما رمیت اذ رمیت لاکن الله رما
استادهای گلم
استاد عباس منش عزیز
و استاد شایسته عزیز
هیچ وقت فراموش نمیکنم روزهایی رو که به نماز شب میایستادم زارزار گریه میکردم و میخواستم.
خواسته من در اصل و در واقع خودش بود.
امروز میفهمم که اون روزها من خودش رو میخواستم خودش رو گم کرده بودم اما اون اینجا بود نزدیکتر از رگ گردن به من حالا دیگه مدتهاست که همیشه روی شونه راستمه همیشه کنارمه هیچ وقت نمیخوابه هیچ وقت حواسش از من پرت نمیشه اصلاً من نمیدونم کارهای دیگشو چه جوری انجام میده چون تمام وقتش با منه فقط به کارهای من رسیدگی میکنه
دوسش دارم
خیلی دوسش دارم
یواش یواش میخوام اینو بهش بگم که میخوام تنها اونو بپرستم و تنها از خودش مدد بگیرم
یواش یواش میخوام به جایی برسم که بهش بگم بیا و منو به راه راست هدایت کن
راه اونهایی که دوسشون داری و بهشون نعمت دادی
منم دلم نعمتهای زیادتو میخواد
پس منم جزو اونایی ببر که نعمتهای زیاد ازت گرفتن
گفتنی زیاد دارم اتفاقات ریز و درشت خیلی خیلی زیادی رو تو این مدت تجربه کردم
افتادم تو مسیر همون جادهای که سوت بزنم کیف کنم و لذت ببرم و برام اتفاق بیفته
خدایا شکرت
خدایا استادهای من و بچههای سایت روکه اونها هم استادهای من هستند لعلک ترضی کن و
من رو هم
آمین
سلام استاد عباسمنش عزیزم.
سلام استاد شایسته جانم.
سلام به همه رفقای عزیز و هم خانواده ام در این سایت توحیدی
.من از وقتی وارد دوره دوازده قدم شدم،خیلی بیشتر خودم رو شناختم. فهمیدم ای باباااااا اصلا به شغلم علاقه ندارم.
نه تنها توش حالم خوب نیست،کللللی هم توش استرس تحمل میکنم.
و فقط دلم رو خوش کردم به جایگاه اجتماعیش.دلم رو خوش کردم که شغل دهن پر کنیه.
دلم رو خوش کردم که باعث افتخار پدر مادرم شدم.
دلم رو خوش کردم که از بقیه جلوترم.
و توی جمع از همه تحصیلات و جایگاه شغلیم بالاتره.
ولی الان فهمیدم با اصلم، با روحم ،سازگار نیست.
استاد تو قدم اول یا دوم میگه خیلی فکر احمقانه ای هست اگر فکر میکنید شغلی که توش هستید مورد علاقتون نیست ولی حاضر به ترک اون نیستید فقط به خاطر اینکه با خودتون میگید کلی برای رسیدن به این شغل زحمت کشیدم.
استاد میگه هر کاری که میدونی اشتباهه رو متوقف کن.
حتی اگه الان ندونی کار درست چیه.
وقتی کار نادرست رو متوقف کردی،کار درست،بهت گفته میشه.
همیشه بچه هایی که شجاعت داشتن و نترسیدن و توکل کردن و رفتن دنبال عشقشون رو تحسین میکنم.
من هنوز نتونستم خودم رو راضی کنم که از شغلی که مورد علاقه ام نیست بیام بیرون.حتی اوایل تجسم خروج از شغلم هم خیلی برام سخت بود.
ولی الان دارم یواش یواش قدم برمیدارم.
الان یه کم در تجسم کردن خروج از شغلم راحت تر شدم.
ولی همیشه به خودم میگم ببین الگو های موفق سایت رو.
ببین سعیده شهریاری رو.
سعیده هم مثل تو حداقل 4 سال دانشگاه درس خونده.قبلش هم حتما کلی تو مدرسه درس میخونده.
بعد هم ازمون ورودی داده تا این که شده پرستار دانشگاه دولتی.
ولی ببییییین شجاعتشو.
ببین با وجووووود تحمل کلللللی زحمت برای رسیدن به این شغل،وقتی دید دیگه باب دلش نیست گذاشت کنار.با ایمان به خدا.با توکل.با توحید.با ایمان به اینکه روزی من رو که شغل پرستاری نمیده.
روزی من دست خداست.
با ایمان به اینکه خداوند از طریق هزاران دست روزیشو میرسونه.
با ایمان به اینکه روزی دختراش دست اون نیست.دست شغل خاصی هم نیست.
من همه اینا رو میدونم.ولی الان میفهمم حرف استاد که میگه ایمانی که عمل نیاورد حرف مفت یعنی چی.
من اگاهی دارم ولی عمل ندارم.
با خودممیگم ببین شهرزاد رو.
با وجود اینکه توی شرکتی که کار میکرد و کللللی حقوقش رفته بود بالا و حتی پورسانت دلاری میگرفت،وقتی احساس کرد دیگه اونجا جاش نیست،با وجود تهدیدها و کارشکنی های سهامدارها،با شجاعت استعفا داد.
الان ببین جایگاه شهرزاد رو.ببین چقدر پیشرفت کرده.ببین چقدر راضیه از شرایطش.
ببین هیچوقت نه تنها از استعفاش پشیمون نشد بلکه کللللی هم باعث پیشرفتش شد.
ببین رضا عطار روشن رو.
از همون لحظه اول که از استاد شنید چک خوب نیست.سریع دست چک هاشو پاره کرد.سعیده دقت کن.رضا عطارروشن نرفت دسته چکشو به بانک پس بده ها.
چکشو پارررره کرد.
دیگه جنس قرضی نیاورد مغازه.
دیگه به مشتری جنس قرضی نداد.
حتی وقتی میخواست به مشتری بگه جنس قرضی نمیدم،پاهاش میلرزید و سست میشد.
تا این حد اقای عطار روشن به اموزشهای استاد عمل کردن.
ببین جایگاه الانِ اقای عطار روشن رو.اصلا با گذشتش قابل مقایسه نیست.
سعیده ببین حمید امیری رو.
اولش افسر نظامی فکر میکنم نیروی دریایی بود.
ولی وقتی دید به این شغل علاقه نداره و باعث پیشرفتش نمیشه قشننننگ بوسید گذاشت کنار و رفت دنبال شغل مورد علاقش.
ببین اندیشه افشین رو.
از وکالت استعفا داد.
با وجود اینکه برای رسیدن به این شغل کلی زحمت کشیده بود.
حداقل 4 سال دانشگاه درس خونده بود.
کللللی برای ازمون وکالت درس خونده بود.کلی کتاب کمک درسی و تستی خونده بود.
بعد از قبولی 2 سال کاراموزی طی کرد.
بعد از دو سال کاراموزی برای گرفتن پروانه پایه یک دوباره ازمون سختی به نام اختبار داد.
و بعد از گرفتن پروانه پایه یک و چند سال کار کردن دید دیگه نمیتونه ادامه بده و با شجاعت تمااااام از شغلی که دیگه دوست نداشت استعفا داد.
از هیچی نترسید.
از حرف بقیه نترسید.
از پس نجواهای ذهن براومد.
رفت دنبال کار مورد علاقش.فکر میکنم ساخت یه محصول هنری چوبی باشه.
خداااای من.چقدرررررر الگو توی این سایت هست.
سعیده،شهرزاد،حمید،اندیشه،رضا….
اصلا خود خود خود استاااااااااد.
وقتی بهشون الهام شد که دوره تند خوانی رو از روی سایت بردارند،با وجود اینکه براشون کللللی سود دهی داشت اما این کار رو کردن.خدائیش خیلی شجاعت میخواد.
یا وقتی به پیشنهاد یکی از بچه های سمینار میخواستند برند توی کار فروش بیمه و مطمعن بودن از پسش بر میان و پول خوبی هم توش بود،اما این کار رو نکردن و ادامه ندادند چون فروش بیمه با باورهاشون سازگاری نداشت.خب سعیده تو که اییییین همه الگووووو داری چرا هنوز نمیتونی عمل کنی؟؟؟
نمیدونم کی میامتوی این سایت و از خروجم از کار و تحویل پروانه ام خبر میدم.
ولی الان هم خوشحالم که فهمیدم که به شغل الانم علاقه ندارم.
و میتونم خروج از این شغل رو تجسم کنم.
و تونستم راجع به احساسم بنویسم.
خدایا شکرت.
عاشقتوووووونم.
سلام به همه ی دوستان بخصوص استاد عزیزم و خانم شایسته ی نازنین
استاد من قبلا عکس و کلیپ دریم برد داشتم و نگاهش میکنم، اماا الان چند تا چیزش رو دیگه دوست ندارم و نظرم عوض شده و تنبلی میکردم توی درست کردن یه کلیپ جدید، همین هم باعث میشد اون کلیپ قبلی رو نگاه نکنم میگفتم منکه همه ی اون موارد رو دوست ندارم پس نباید ببینمش، خب الان تصمیم گرفتم دوباره مثل شما برای خودم کلیپ درست کنم، چی شد؟ ذهنم مقاومت میکرد میگفت واسه چیته این وسیله الکی جا میگیره، گرونه تو که الان نمیتونی بخریش پس ولش کن عکسش رو دانلود نکن، اول تکاملت رو طی کن پس عکس مدل پایینتر رو دانلود کن نه مدل پیشرفته رو، اما از طرفی میگم نگین تو نوشتی چه مقدار حقوق ماهانه میخوای دقیییقا همون رو گرفتی، استاد هم تو 12 سال اییین همه تغییر کرده راستش بااورم نمیشد یعنی برای من هم میشه تو این مدت ایین همه تغییر؟!!!
خلاااصه با همه ی این موارد من یه کلیپ درست کردم که ازش حس خوب میگیرم خیلی هاش رو با پول الانم میتونم بخرم اما یکم سختم میشه واسه همین نمیخرمشون و گذاشتمشون توی دریم بردم تا پول اضافه داشته باشم و با اون پول اضاافی این موارد رو بخرم.
استاد حتی عکسای قبلی خودم رو هم توش گذاشتم که مسافرت رفته بودم و اونجا رو دوست دارم اما دیگه جور نشده برم، استاد تونستم خودم رو قانع کنم کنسرت خواننده ی مورد علاقه ام رو سرچ بزنم و یک ساعت بببینم خییلی خوب بود که جلوی نجواهای ذهنم ایستادم (که نگین تو حتی پول نداری بری خارج چه برسه بری این کنسرت گرون)
چنند بار هم کلیپ دریم برد شما رو دیدم خیلی حس خوب ازش گرفتم خانم شایسته ممنونم ازتون برای پخش این کلیپ. [اینجا هم اضافه کنم که من با همین روش با اینکه پول نداشتم اما خونه، ماشین (دقیقا همون مدل ولی با رنگ متفاوت)، النگوی طلا با همون مقدار وزن که تو عکسم بود و ماشین ظرفشویی خریدم اصلا پولش خودبخود جور شد برام]
سلام به استاد عزیزدلم ومریم نازنینم وای مریم عزیزم که چقدر این کاری که انجام دادی فوق العاده بود، الان که دارم مینویسم اشک مهلتم نمیده وای خدای من ، احسنت به تو استاد عزیزم تمام چیزهایی که توی تابلوی آرزوها شما دیدم مال یکروز زندگی شماس وسالهاس که اینطوره ، چقدر تو فوقالعاده یی استادم وچقدر مریم جانم کار زیبایی کرده اینو بصورت فایل درست کرده که من وبقیه اعضای این خانواده ببینیم ، از خدا میخاهم من رو هدایت کنه به عمل کردن به این قوانین- وای که چقدر دگرگون شدم استاد عزیرم خداوند طول عمر با عزت بده به شما و مریم عزیرم که اینقدر با عشق این کارها رو انجام میده از خداوند میخاهم منو در این مسیر استوار کنه که بتونم مثل شما عمل کنم و تسلیم باشم.
با سلام خدمت استاد جان و یه تقدیر و تشکر ویژه از خانم شایسته عزیز بابت این فایل
استاد یعنی داخل این فایل هر چی که بخوای هست اینقدر جامع و کامل هست که چیزی گفتنی نیست درموردش فقط خواستم از صمیم قلبم خداروشکر کنم که با شما هستم و شما هستین هر چند که تا آخر عمر هم سپاس خدارو بجا بیاورم نمی تونیم زحمات بی شائبه شما رو جبران کنیم فقط خود خدا می دونه که چقدر از اینکه شما هستین خوشحالم و هر شب قبل خواب دوبار بخاطر شما خدارو شکر می کنم یک بار برای خودتون یکبار برای این آگاهی های ناب جهان هستی که در اختیار ما می ذارید هر جا هستین دوستون دارم و عاشقتم ای بزرگ مرد
سلام خدمت همه شما
خدایا شکرت به خاطر یه صبح عالیه دیگه
امروز صبح بعد از بیداری ام طبق روزهای دیگه اول توی رختخواب چند تا از کامنتهای ارسالی دوستان رو ک به سایت
میفرستن خوندم و کلی لذت بردم و قانون برام مرور شد .
قانون چیه؟؟
قانون اینه ک من توی زندگیم به هر چیزی ک توجه میکنم ، شرایط افراد و موقعیت هایی از همون جنس رو به زندگیم دریافت میکنم .
قانون چیه ؟؟
قانون اینه ک احساس خوب اتفاقات خوب رو در پی داره .
قانون چیه ؟؟
قانون اینه
ک اعراض کنم و چیزهایی ک نمیخوام رو بهشون توجه نکنم درموردشون حرف نزنم .
شروع صبح من اغلب با پلی کردن یه سابلیمینال پر قدرت از سوره یاسین با صوتی بهشتی برای بازگشایی قلبم بروی آگاهی ها شروع میشه.
خدایا شکرت ک دوتا دسته گل داریم
بهارم و بارانم
همسر عزیزم طبق معمول روزهایی ک سر کار میره چای تازه برای ما هم دم میکنه وقتی ک من پا میشم ایشون رفتن سرکار.
منم لقمه و تغذیه گذاشتم برای بچه ها ..در حالی ک دلم غرق شکرگزاری بود برای نون تازه ..پنیر ..شکلات صبحانه و البته چای تازه دم برای خودم
به سلامتی و شادی بچه ها رو به مدرسه رسوندم و برگشتم .
یه فایل از دوازده قدم رو پلی کردم و صدای گرم استاد پخش شد به نام خدا من سیدحسین عباس منش هستم و سپاسگزار خدایی …
شروع کردم به مرتب کردن سالن ..جمع کردن مداد و برگه هایی ک باران دور خونه پخش کرده بود ..در هال رو باز گذاشتم تا هوای خنک پاییزی خواب رو از سرم ببره ..خدایا شکرت
سالن رو جمع و جور کردم ..لیوان های روی اوپن و روی میز رو توی سینک گذاشتم و شستم ..
لباسها رو از روی بند آوردم داخل ..
یکی یکی تا کردم و توی کشوها جا دادم
یاد روزهایی افتادم ک با عجله صبح رود به بیمارستان میرفتم خدایا شکرت برای آرامش این روزهام
خدایا شکرت ک لباسی تمیز برای پوشیدن داریم
خدایا شکرت جاروبرقی دارم براحتی میتونم خونه قشنگمونو جاروبرقی بکشم
خواهرم کابینت های خونه شونو عوض کردن و من منتظر بودم این چند روزه ک به من زنگ بزنه تا برم کمکش و با هم خونه ش رو مرتب کنیم و وسایلش رو توی کابینت جا بدیم
خبری ازش نشد .
تا دیروز اطلاع داد ک اخرای کارم هست و داره تمام میشه ..خودم انجام دادم
عزیز دلم میثم دست پخت عالی داره . گفت نجمه خورشت بادمجون درست میکنم ببریم اونجا دور هم بخوریم .
هماهنگ کردیم و ظهر رفتیم اونجا
خدایا چقدر قشنگ شده بود خونه شون . کلی شکرگزاری کردم برای اشپزخونه قشنگ خونه خواهرم . کابینت های لمسی سفید های گلاس ..خدایا شکرت برای این همه تنوع و مدل و فراوانی
یکم از ناهارمون اضافه اومد ک توی ظرفها بود خواهرم گذاشت برای باران و بهار ..بچه ها هم چون عصر کیکی ک خواهرم درست کرده بود رو خوردن ،دیگه شب شام نخوردن ..غذا رفت توی یخچال برای ناهار امروزمون
پس من امروز ناهار درست کردن هم نداشتم
با خیال راحت خونه رو جارو کشیدم .
تی کشیدم ..
گردگیری کردم ..
عود خوشبویی رو روشن کردم و توی خونه چرخوندم ..
اتاق بچه ها ..
اتاق خودمون ..
و تصور میکردم ک به زودی خونه ما هم سه تا اتاق خواب داره و باید توی سه تا اتاق عود بچرخونم ..خدایا شکرت کلی حسم عالی شد .
در حالی ک ویس استاد روی ریپلی بود و بعد از هر بار تمام شدن ..دوباره پلی میشد و من درسها رو یکی یکی مرور میکردم
احساس خوب اتفاقات خوب ..
حسم عالی بود .خدایا شکرت
کارهام تمام شد ..
وضو گرفتم موهامو شانه زدم .
یه چای برای خودم ریختم
اومدم نشستم و قرآن رو بغل کردم .
خدایا من ک میدونم تو منو بی هدف به این دنیا نیاوردی ..هدایتم با توعه ..
وظیفه تو ارباب بودن و وظیفه من بندگی کردن ..
هدایتم کن راه ها رو برام باز کن ..قلبم رو باز کن..کارم رو آسون کن
به نام خدای بخشنده ومهربان
همه ستایش ها ویژه خداست ک این کتاب را بر بنده اش نازل کرده و برای آن هیچگونه انحراف و گژی قرار نداد.
کتابی است استوار و برپا دارنده مصالح حیات انسان تا از سوی خود، ستمکاران را به عذابی سخت بیم دهد و مومنانی را ک کارهای شایسته انجام میدهند مژده دهد ک برای آنان پاداشی نیکوست ک در کنار آن پاداش نیکو جاودانه اند
این هم مهر تایید خدا برای درستی این مسیری ک انتخاب کردم.
الهی شکرنزدیکای ظهر یکی از بیمارام بهم زنگ زد و من رفتم براش آمپولهاشو تزریق کردم
خدایا شکرت خدایا تو برکت بشو توی زندگیمون تو ثروت بشو برام
ظهر رفتم دنبال بچه ها از مدرسه آوردمشون
بهارم دیرتر میاد از مدرسه
اون ساعت ک من رفتم دنبال بهار ، عزیز دلم اومده بود خونه و ناهار رو گرم کرده بود و چای تازه هم دم کرده بود و یه هدیه برای روز پرستار برای من داشت .
یه رومیزی خاتم کاری آبی رنگ خیلی خوشگل
گفتم ببین نجمه این یه نشانه است تو فرکانس ت درست بود ..روی فراوانی روی شکرگزاری بود ..خدا هم برات هدیه فرستاد ..خدایا شکرت ..کلی ازش تشکر کردم .میثم جان همیشه برام مناسبتی باشه کادو میگیره .به قول بهار و باران جایزه میگیره برام
از ابتدای درس خوندن بهار و حالا هم باران ، میثم با بچه ها درساشونو کار میکنه ..چون زمانی ک بهار کلاس اول رفت من بیمارستان شیفت میدادم و اغلب شیفت عصر بودم و نمی رسیدم با بهار مشقاشو کار کنم و همین موضوع باعث شد ک کلا رسیدگی به درس و مشق بچه ها با عهده عشقم باشه چون خیلی دقیق آموزش میده و کلا علاقه زیادی به اینکار داره
الان ساعت 16 میثم و باران دارن تکالیف رو انجام میدن ..صدای میثم میاد ک میگه باران بنویس بادام ..بابا ..داماد..نقطه سرخط.
تکامل به من یاد آوری میشه ..باران تا ماه قبل لوح ها رو یاد گرفته بود والان براحتی کلمه مینویسه .خدایا شکرت
من کم کم آماده میشم برم پیاده روی . خدایا شکرت خدایااا شکرت برای تن سالمم ..تن سالم عزیزانم ..خدایا شکرت برای تک تک نفس های بچه هام و همسرم ..برای تک تک ضربان های قلب پدر و مادرم .خدایا من دارم میرم پیاده روی با من بیا ..خدا هیچ وقت نمیگه نمیام ..هر وقت دعوتش میکنم زود حاضر میشه ..نمیگه خسته ام ..کار دارم ..حوصله ندارم ..خدای من همیشه آنلاین ..همیشه آن تایم ..فداااش بشم من به قول طیبه جان خدای ماچ ماچی من
بزن بریم خداجانم کلی باهات حرف دارم ..بزن بریم ک غروب رو از دست ندیم ..این روزها ک پیاده روی میرم به خدا میگم خدایا هدایتم کن به کاری ک براحتی و با شادی ازش پول بسازم ..
درسته من پرستاری رو دوست دارم و شغلم هست ولی دوست دارم راحت تر و با شادی پول بسازم ..تمرکزم رو بزارم روی خلق یه ارزش ..ارزش خلق کنم و تو برکت بدی به کارم مطمانم به زودی منو هدایت میکنه ..مرتب باهاش حرف میزنم و ازش کمک میخوام ..نشانه ها رو دنبال میکنم ..
تایید میکنم ..تحسین میکنم ..من اشرف مخلوقاتم قطعا خدا کمکم میکنه تا یه علاقه جدید در وجودم کشف کنم و با جدیت ادامه بدم از در خونه زدم بیرون ..الهی به امید تو ..
با خودم تکرار میکردم خدایا شکرت خدایا شکرت برای تن سالمم برای پاهای سالمم برای کفشهایی ک پیاده روی رو برای من راحت کردن .خدایا شکرت برای این هوای بهشتی ..این پاییز زیبا ..خدایا شکرت برای این آرامشی ک داریم..
نزدیک خونه ما یه زمین خیلی خیلی بزرگه ک قراره اونجا بیمارستان درست کنن.
این زمین مابین دوتا خیابون هست .من همیشه این زمین رو برای پیاده روی انتخاب میکنم . چون وقتی به وسط این زمین میرسم هر چقدر فایل بزارم گوش بدم ..آهنگ گوش بدم با خدا حرف بزنم هیچ کسی صدای منو نمیشنوه . اونجا راحت میتونم غروب رو ببینم و لذت ببرم ..
دو روز پیش ک رفتم پیاده روی ..سر جنگ داشتم با خدا ..
توی کامنت آقا ابراهیم توحیدی سایت خوندم ک گفت خدایا من ازت یک میلیارد پول میخوام ..دقیقا زمانی ک ما کارمون گیر پنجاه میلیون بود . تا کامنت آقا ابراهیم رو خوندم گفتم عهههههه خدااا پس از اینکارا هم بلدی برای منم انجام بده
عصرش ک رفتم پیاده روی بعد ک شکرگزاری کردم و جملات تاکیدی رو تکرار میکردم تا یهو یادم افتاد ک کارم گیر پنجاه میلیون پول هست ..گفتم خدایا من ک جز تو کسی رو ندارم خودت درستش کن ..
خورشید داشت غروب میکرد و یه رنگ خوشگلی به آسمون داده بود..بغض گلومو گرفت ..گفتم خدایااا خودم دیدم آقا ابراهیم گفت من به خدا گفتم یه میلیارد بهم بده …منم بهت میگم پنجاه میلیون بهم بده ..اگر هم نداری باشه بگو ندارم تا برم به همه بگم ..بگم خدا با این عظمتش پنجاه میلیون بهم نداد ..اصلا خدایا یکی از همین کوها ک خورشید داره پشتش غروب میکنه بزرگتره یا پنجاه میلیون ؟؟عظمت آسمونت بزرگتره یا پنجاه میلیون
واقعا نمیدونستم چطوری باید تضادی ک پیش اومده رو حل کنیم .
خلاصه حرفهامو با خدا زدم و درخواستم رو گفتم .
یادمه به یه عالمه طرقه کوهی ک توی اون زمین بزرگ پرواز میکردن ..سلام کردم گفتم ببینید شاهد باشید ک من زیر این آسمون با این عظمت ک فقط به فرمان خداست ک فرو نمیریزه ،از خدا درخواست کردم و دیگه اگر خدا نده به همه میگم ک خدای من و شما همش حرف زده و برای این اجابت این مورد من رو رد کرد ..اروم شدم یکم گریه کرده بودم .
آروم آروم برگشتم توی راه با همون چشمای پر اشکم گفتم خدایا ..تو حتی اگه پول رو جور نکنی
هم بازم خدای بزرگ منی بازم قبولت دارم من کی باشم ک قهر کنم یا شکایتت رو بکنم ..
و امروز از جایی ک گمان نمیکردم مساله مالی ما براحتی حل شد ..
خداااا خداااایااا بزرگم ..خدای بخشنده و وهابم خدای ماچ ماچی من حلش کرد به راحتی به سادگی و عزتمندانه
دوباره امروزچشمم به طرقه های کوهی افتاد ..عجب صدای قشنگی هم دارن ..گفتم سلااااام بیاید خبر خووووش دارم .. خدا خیلی بزرگه مساله ما رو حل کردااااا و کلی شکرگزاری کردم
خدایا سپاسگزارم ازت ک منو با این سایت با این اساتید با این قوانین آشنا کردی ک براحتی در خواست کنم و تو اجابت کنی
این اولین باری نیست ک ازش چیزی میخوام و براحتی حلش میکنه
خدایا شکرت به خاطر این هوای پاییزی و خنک ..خدایا شکرت برای این همه عظمت ..این همه ابرهای گوگولی پنبه ای ..خدایا شکرت
نجمه این خدا همون خدایی هست ک وقتی براحتی پیش از موعد بازنشسته شدی دل میثم رو نرم کرد ک بزاره بری پرستاری در منزل ..بری برای بیمارات سرم وصل کنی آمپول بزنی ..این خدا همون خداییه ک وقتی ورودی مالی ت از کارت پنجاه هزار تومن بود برکت داد به کارت و این روزها براحتی ده میلیون درامدت شده فقط از این کار ..خیلی راحت و آسون پول میسازی این خدا همون خداست
یادت باشه این روزها ک پیاده روی میرم به خدا میگم خدایا هدایتم کن به کاری ک براحتی و با شادی ازش پول بسازم .
درسته من پرستاری رو دوست دارم و شغلم هست ولی دوست دارم راحت تر و با شادی پول بسازم .
تمرکزم رو بزارم روی خلق یه ارزش ..
ارزش خلق کنم و تو برکت بدی به کارم مطمانم به زودی منو هدایت میکنه.مرتب باهاش حرف میزنم و ازش کمک میخوام ..نشانه ها رو دنبال میکنم ..تایید میکنم ..تحسین میکنم ..من اشرف مخلوقاتم قطعا خدا کمکم میکنه تا یه علاقه جدید در وجودم کشف کنم و با جدیت ادامه بدم من به غیب ایمان دارم.
ممنونم از همگی در پناه خدا شاد و ثروتمند باشید
به نام خدای مهربان
سلام ودرود من راازشهر زیبای یزد با مردمانی مهربان ودوست داشتنی پذیرا باشید
نجمه خانم عزیز دوست همفرکانسی نازنین. اول از همه روز پرستار راهتون تبریک میگویم وواقعا سپاسگزار شما وتمام پرستارهای مهربان هستم.
نجمه خانم بی نهایت تحسینتون میکنم بخاطر عشق ودوستی بین شما ورب العالمین
چقدر قشنگ اجابت درخواستتان راتعریف کردید. اشک تو چشمانم جمع شد وبا شما همراه شدم. عظمت کوه ها راموقع غروب دیدم وصدای پرندگان راشنیدم. ومن هم درخواستم رابه ربم گفتم. نشانه ها پشت سرهم میگه مااجابتت کردیم. وقراره کلی اتفاق عالی بیفته
خداروشکر که حاجت روا شدید
منتظر کامنت های سراسر توحیدی وعشق شما هستم
سلام و درود من از نصف جهان به مردمان شیرین زبان شهر قنات و قنوت و قناعت ،یزد زیبا
مرجان عزیز، همسایه نوری و فرکانسی من ، کامنت زیبایت را در بهترین زمان دریافت کردم .
ممنونم ازت
سپاسگزارم ازت ک وقت گذاشتی و برام کامنت نوشتی و بسیار خوشحالم و خداروشکر میکنم ک کامنتم باعث شده شما هم درخواستتون رو به خدا اعلام کنید .
میدونی مرجان عزیز خدا خیلی بزرگه این ماییم ک قلبامون کوچیکه.
خدا جوری به ما توجه میکنه انگار همین یه مخلوق رو روی این کره خاکی داره ولی ما جوری با خدا رفتار میکنیم گویا هزاران خدا داریم .
من مطمانم ته این مسیر خدا با آغوش باز منتظره ک ما رو بغل کنه فقط باید اجازه بدیم ک هدایت بشیم.ان شالله به زودی حاجت روایی شما رو بشنویم
از صمیم قلبم بهترینها رو براتون درخواست میکنم .