این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.
https://elmeservat.com/fa/wp-content/uploads/2024/10/abasmanesh-3.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2024-10-22 04:04:312024-10-22 04:10:16درک قوانین جهان در قرآن کریم | قسمت 1
354نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
سال ها شرکت کردم در این مجالس ب ظاهر مذهبی و خدایی
همیشه میگفتن خدا جیزه اگر بهش دست بزنی میسوزی
من نمیدونم آخه این خدا و امام حسینی ک شناخته بودن چ فایده ای در زندگیشون داشت هیچی واقعا هیچی چون من دقیق از زندگی هاشون خبر داشتم ک در تمام زمینه ها داغون و اگر تعداد کمی از اونا مثلا 2 درصد وضعیت مالیشان خوب بود ولی در بقیه موارد داغون بودن
منم ک هیچ وقت نمیخاستم شبیه اونا باشم ی جیزی همیشه در وجودم فریاد میزد ک نه این مسیر درست نیس
تا این ک با یکی از دوستان کسبی رو شروع کردیم و اونجا تو بن بست گیر کردیم و دنبال رشوه دادن وشیرینی دادن افتادیم برای حل شدن کارمون اما ب لطف خدا همه جا بن بست بود
چرا میگم لطف خدا؟چون خداوند ب هرکسی لطف نمی کنه و راهش رو بن بست نمی کنه تا برگرده ب سمتش
با همون شیرینی ها کارش رو راه میندازه تا همیشه در ترس و ذلت زندگی کنه دائم مشغول قدرت دادن ب این و اون و دادن رشوه باشه
خدایا شکرت واقعا
تو بن بست بودیم ک خدا در هارو ب شکل جادویی برامون باز کرد منی ک ب ظاهر مذهبی و فکر میکردم خیلی خدا رو میشناسم تازه فهمیدم اصن کلا راهی ک در هیئت ها گذروندم اشتباه بوده
گفتم خدای من چ ظلمی کردم ب خودم ک رها نکردم
جالبیش و نقطه اوج داستان اینجا بود ک اون دوستان مثلا مذهبی بهم میگفتن خاک تو سرت فلان فلان شده ک رشوه نمیدی
تازه میگفتن زنگ زدیم ب یکی از دفاتر مداجع تقلید و بهمون گفتن اگر مجبور شدین بدین مشکلی نداره
اینو ک گفتن دیگه فهمیدم ک چ اشتباهی کردم و روی چ کسانی حساب کرده بودم
گفتم اینایی ک از مذهب دم میزنن هیچ کدوم خدا رو ندیدن در زندگی هاشون
فقط خدا یک اسمه ک ب هیچ دردی نمیخوره
ن بندگی وجود داشت نه خداییه خدا
اونجا بود ک زدم بیرون از اونجا و از هر چی ک بود
طلب مغفرت کردم
و دیگه چسبیدم ب این سایت و خدای واقعی
خدایی ک نتونه برات کاری بکنه ب چ درد میخوره اصن اون خدا نیس
مثل یک بته ک هیچ حرکتی نداره
خدایی خوبه ک خدایی کنه
من این خدارو میپرستمش
خدایی ک از رگ گردن بهم نزدیک تره
خدایی ک بهم گفته تو فقط حرکت کن جهان رو برات بسیج میکنم همه کارها با من
درسته ک خیلی روزهای سختی بود خیلیییی
روزهای بی خدایی
روزهای در توهم با خدا بودن با ی تسبیح ب دست
در خالی ک من خداروفراموش کرده بودم یادم رفته بود ک اون بود ی بار از طوفان نجاتم داد
خودش میدونه ک از قصد نبود فراموشیم و درگیر وسوسه شیطان بودم
با همه اون شرایط سخت بی خدایی و کابوس وار
اما اگر بگردم ب اون زمان با ساعت تمام دوباره همون مسیر رو میرم تا خدا رو در جنین روزهایی پیدا کنم
خیلی شیرینه خیلییی
سختی ها ب همراه آسونی ها این جهان رو زیبا کردن
خدایا بابت سختی ها هم شکرت
اگر اونها نبودن دیگه شیرینی آسونی طعمی نداشت
خدایا شکرت ک خودتو بهم نشون دادی دوباره
ک اگر نشون نمیدادی از گمراهان بودن و در جهنم دنبا و آخرت میسوختم
داداش آفرین به تو واقعا کیف کردم از طرز فکرت و خوشحالم بابت هدایت شدنت واقعا چند سال پیش داشتم فکر میکردم به یه بیت از شعر توی یه آهنگکه میگفت : قربونت برم خدا چقدر غریبی تو زمین و من بغض میکردم که ما از اصل کاری و از انرژی منبع چقدر دوریم و خیلی حالم خوب شد و خوبتر میشه وقتی امثال شما رو مبینم
اگر در راه سختی ها هستم حواسم باشه ک راهم غلطه و فکنکنم ک دارممقاومت میکنم و خداوند ب این سختی من راضیه
سریع باید برگردم ب سمت خدا و بگم خدایا راهو اشتباه رفتم و خودم ظلم کردم ب خودم
ابوالفضل جان سلام
واقعا از این قسمت کامنتت خیلی لذت بردم و راستش یه جورایی جانا سخن از دل ما میگویی و این یک اصل پایدار هستش که هر وقت حال دلمون خوب نیست یعنی اینکه از جاده اصلی خارج شده ایم و در واقع به خودمون ظلم کرده ایم.
واقعا هر دفه دارع باورم به اینکه خداوند همیشه در هر لحظه هدایت مون میکنه بیشتر میشه من یه سری سوالات تو ذهنم بود که بعد از شنیدن این فایل جدید که روی سایت گذاشته شد جواب سوالات من داده شد و این داره در من تقویت میشع که خداوند هر لحظه مارو هدایت میکنه و جواب سوالاتمون رو بهمون میده فقط باید ارام باشیم و آرامش خودمون رو در مسیر حفظ کنیم اون موقس که هدایت خداوند میاد و بهمون گفته میشه. اما چه زمانی ؟؟ زمانی که ما آرام هستیم اما زمانی که ترس ها و نگرانی ها مارو فرا گرفتن ما صدای خداوند رو نمیشنویم وقتی حالمون بده و احساس خوبی نداریم صدای خداوند رو که در لحظه داره با صحبت میکنع با نشونه هاش نمیشنویم چون هدایت خداوند زمانی میاد که ما آرام هستیم
چن وقتی هستش که دارم با کار کردن رو اموزهای دوره دوازده قدم دارم به این نتیجه میرسم که مسیر خیلی ساده هستش و این سادگیش داره مارو گول میزنه و استاد جان این رو بگم که من هنوز قذم دوم دوازده قدم هستم هرچقد که. هر روز جلسات رو گوش میدم بازم سیر نمیشم و دوباره گوش میدم و هربار چیزهایی میشنوم که انگاری قبلا اصلا نشنیدم انگاری تمومی نداره هرچقد گوش میدم قلبم میگه بازم گوش بده همش دلم میخاد گوش بدم و تا جایی که میتونم عمل کنم واقعا دوره دوازده قدم شاهکاره…
و اینجا که در مورد شرک صحبت کردید دیدم که چقد ریز بینانه به موضوع نگاه کردید و دارید توضیحش میدید واقعا برام لذتبخشه این درک زیبایی که از قرآن دارید چون من هم مثه شما کودکی که داشتم شبیه بوده و اون نگاه مذهبی که همه خانواده و افراد فامیل به همه موضوعات داشتن و من بعد از آشنایی با شما نگاهم به زندگی و دنیا خیلی باز تر شد و از منظر دیگری به جهان نگاه میکنم ینی دارم سعی میکنم که جور دیگه به مساعل نگاه کنم از دید قانون
من همیشه روی قواعد عربی کار کردم و همیشه قران رو باز میکردم و فعل و فاعل و نکات صرفی و نحویشو بررسی میکردم و اما هیچ وقت به مفهوم و معنای آیات دقت نمیکردم همیشه فک میکردم کتاب سختیه اصن قابل فهم نیست خیلی موقه ها نماز شب میخوندم و حس بدی میگرفتم و فک میکردم که ثواب داره و خدا شاهده که همیشه بعد از اینکه نماز شبم تموم میشد و نماز صبح رو میخوندم تو اون خلوت خودم با خدا حرف میزدم میگفتم یه جوری هدایتم کن بهم بگو چیکار کنم بخدا من اصن نمیدونم که باید چیکار کنم احساس پوچی میکنم احساس بدی داشتم همیشه و و …
مساعل مختلف که بخام در موردش بگم طولانی میشه
بعد خداوند هدایت کرد و با استادعزیز آشنا شدم درس رو گذاشتم کنار چون من هیچ وقت از درس خوشم نمیومد اما صحبتای استاد یه جسارتی رو در دلم ایجاد کرد که این کارو کردم و چشمم رو بستم رو حرفای تمام مردم و اینو بگم من با یه فایلی تو تلگرام که تیکع تقطیع شده از فایل توحید عملی قسمت پنجم هستش که در مورد حرف مردم صحبت میکنه استاد با استاد آشنا شدم که یکی از دوستانم برام فرستاد انگاری به اون صحبت ها احتیاج داشتم و اون صحبت ها چنان ارامشی در قلبم جاری میکرد که قلبم ارام میشد واقعا منی که کلی سخنرانی های سیاسی و افراد دیگه رو گوش کرده بودم هیچ صحبتی به اون شکل به قلبم نمی نشست و احساس ارامش بهم میداد خدا شاهده
هی گوشش میدادم میگفت مردم کین اصن؟ در مورد شرک صحبت میکرد چیزهایی که تاحالا نشنیده بودم از کسی اما انگاری قلبم اینارو میدونست و قبول داشت خلاصه اون شروع آشنایی من با استاد بود
بعد من پدرم کشاورزه تصمیم گرفتم برم کشاورزی کنم با پدرم چون استاد تو فایل های مصاحبه گفته بودن که اگع نمیدونید چع کاری انجام بدید از یه جایی فقط شروع کنید و من خداوند به دلم انداخت که کشاورزی رو شروع کنم با پدرم شروع کردم به کشاورزی کاره سختی بود اما من سعی میکردم لذت ببرم و کارمو به نحو احسن انجام میدادم در همون موقع ها تو صحرا تو هوای گرم و سوزان و تنهایی و سکوت صحرا من فقط فایل های مصاحبه استاد رو گوش میدادم اینقد گوش دادم که خیلیاشو داشتم حفظ میشدم خلاصه بعدش به دلم افتاد وارد بازار کار ازاد بشم گفتم خدایا چجوری شروع کنم من که نمیدونم چه کاری کنم هیچی بلد نیستم یکیاز عمو های من بازاری هست و تو شهرستانمون لوازم خانگی داره یه روز خودش اومد پیشنهاد داد که عمو اگر میخای بیا باهم کار کنیم بازاری بشید منم گفتم این نشونس و قبول کردم و بعد از یک سال کشاورزی وارد بازار کار لوازم خانگی شدم خلاصه خیلی چیزا از عموم یاد گرفتم دستش درد نکنه خدا همراهش باشه هرجا که هست بعدش که دیدم دیگه اونجا برام کوچیکه دنبال پیشرفت بودم تصمیم یه هجرت گرفتم تصمیم گرفتم برم تهران و اومدم رو دوره قانون افرینش کار کردم این خواسته هم تو دلم بود اینو هم بگم یکی از ارزوهای بچگیمم بود خلاصه بعد از ده ماه کار کردن روی دوره قانون افرینش و درک بهتر قانون این اتفاق افتاد و من مهاجرت کردم تهران و اینجا یه مسیر کاملا جدید روزای سخت داشت که نمیخام در موردش حرف بزنم اما من دست خالی اومدم و خداوند هدایت کرد الان یه فروشنده خیلی خوب شدم توی تهران در بورس لوازم خانگی به لطف الله مهربانم و همیشه هوامو داشت خیلی جاها هم شرک ورزیدم و خسته شدم اما جا نزدم ادامه دادم و بهتر بهتر شدم
اگر بخام قضیه مهاجرتم و ماجراهایی که اتفاق افتاد رو بگم خیلی طولانی میشه و قضیه مفصله که انشالله نتایج مالی و نتایج بهتری که در راهم هستن رو بگیرم میام کامل تعریف میکنم همرو الان از نتایجم بخوام بگم در تهران مستقل شدم و تنها زندگی میکنم به دور از خانواده رابطه عاطفی عالی دارم در سلامت کامل هستم دوستان فوق العاده ای دارن وارد زندگیم میشن و دارم روی خودم کار میکنم دارم سعی میکنم ارام باشم که خود به خود شرایطم بهتر بشه… همه چیز توحیده فقط ارام باش حمید….
استاد عزیزم دوستت دارم تو تنها صدایی هستی که همیشه در گوش من بوده و بهترین از استاد بودی برای من خداروشکر بابت وجودت انشالله که شاگرد خوبی هستم و با نتایجم خوشحالت میکنم و بهم افتخار میکنی در پناه خدا باشی استاد جانم
سلام و عرض ادب و احترام به استاد عزیزم و خانم شایسته نازنین و دیگر دوستان سایت
استاد شما دقیقا درست فرمودید
منم هیچوقت درک نکردم قرآن چی هست ؟
اصلا به ذهنم خطور نکرده بود اهمیت قرآن در چیه؟
قرآن که خوبه اصلا هیچوقت من به خدا هم فکر نمیکردم
اصلا خدا کیه ؟ خدا چیه ؟
تنها چیزی که شنیدم و میدونم
نماز بود
حجاب بود
روزه
اگر نماز نخونی میری جهنم
شب اول قبر اولین سوالی که ازت میپرسن نمازه
نباید موهات معلوم باشه وگرنه روی هر تار مو مار میشینه
اگر روزه نگیری باید 60 روز روزه بگیری
باید جواب پس بدی
فقط و فقط ترس بود و وحشت و استرس
ک مبادا من بمیرم …اگر بمیرم چی میشه …مادرم بمیره من چیکار کنم …پدرم بمیره چیکار کنم …..
با اینجور تعاریفات من داغون شدم وقتی ینفر میمرد من می مردم و زنده میشدم …
بعد از آشنایی با استاد میتونم به جرأت بگم اولین نتیجه ای که من از آموزش های استاد گرفتم اینبود که ترسیدن من از مرگ از 100 رسید به 40 به 30 و من خیلی خیلی آروم شدم …
خدا رو صد هزار هزار هزار بار شکر میکنم ک من تو مسیر هدایت و الهی سایت قرار گرفتم و به اندازه ای رشد کردم که با خیال راحت نفس میکشم که با خیال راحت میخابم و بیدار میشم و با خیال راحت به سوالات پسر یازده ساله ام جواب میدم …
مامان خدا چجوری بوجود اومد ؟
مامان خدا از کی هست ؟
مامان خدا حواسش بمن هست ؟
مامان خدا اسم مارا گذاشت انسان؟
مامان الان خدا کجاست ؟
مامان خدا ما را چجوری بوجود آورد ؟
مامان شیطان کجاست ؟ چرا خدا شیطان را بوجود آورد ؟
مامان اگه آدم سیب نمیخورد ما الان بهشت بودیم ؟
و ….
با خیال راحت وقتی همه میرن به دست و پای نماینده کلاس میفتن که امسال فلانی معلم کلاسمون بشه من میگم الخیر فی ماوقع و دفترمو برمیدارم تو ستاره قطبی از خدا میخام امسال معلم خوب و همکلاسی های خوب نصیب پسرم کن که هم از لحاظ درسی و هم از لحاظ نظم و انضباط و تربیت پیشرفت کنه…
با خیال آسوده و راحت درخواست ها در دفتر نوشته میشن و شب تیک میخورن
میتونم بگم نگرانی های من از صد به پنجاه رسیده با شش ماه بودن در سایت و کار کردن روی خودم .
سه سال کتاب قرآن را با معنی میخونم اما اینبار به دلیل قرار گرفتن در دوره دوازده قدم و اون احساس خوب و اتصالی که با منبع پیدا کردم با تمرکز و توجه عمیق به معانی قرآن و با توجه به قوانین جهان میخونم که بیشتر درک کنم بیشتر خدا را بشناسم بیشتر یاد بگیرم و بدونم که خداوند از من چی میخاد …
در حالیکه این کتاب تو خونه ی من داشت خاک میخورد و سال به سال سمتش نمیرفتم …
صبح تا شب با خدا حرف میزنم با خدا آرامم با خدا حالم خیلی خوبه وقتی خلوت میکنم با خدا تمام وجودم آرام میشه تمام وجودم شفا میگیره تمام وجودم درمان میشه تمام وجودم لذت میبره …
خدای عزیزم سپاسگزارم برای درک امروز برای آگاهی امروز
استاد عزیزم من با شما به خدا رسیدم
من با شما خدا را شناختم
استاد من هیچ آشنایی هیچگونه درکی از خدا و قرآن نداشتم
کامنت دوستانو میخوندم دنیا دنیا غم میومد سراغم میگفتم اینا چی میگن ؟ چرا اینجوری در مورد خدا حرف میزنن ؟ آخه خدا مگه چیه ؟ مگه چیکار میکنه ؟؟؟؟
امروز به لطف الله مهربان نمیگم به اندازه شما یا یکسری از دوستانی که اتصال عمیق با خداوند دارند
ولی رسیدم به الله
ولی وصلم به الله
دیگه در گمراهی و تاریکی بسر نمیبرم
قلبم باز شده قلبم نورانی شده با حضور الله
هرچقدر هرچقدرم عصبانی بشم ناراحت باشم نتونم کنترل ذهن داشته باشم اما بالاخره بعد یساعت دوساعت
فقط یاد خدا بشدت آرامم میکنه …
یاد خدا احساس خوبی بمن میده
من الان با دیدن یک گل تو پارک یاد خدا میفتم
با دیدن ماه یاد خدا میفتم
با دیدن درخت یاد خدا میفتم
با راه رفتن روی چمن یاد خدا میفتم
با دیدن صندلی تو پارک و نشستن روی صندلی یاد خدا میفتم
با شنیدن صدای گنجشک حتی کلاغ یاد خدا میفتم
با شنیدن صدای کلاغ یاد خدا میفتم
با دیدن مردم که در آرامش هستن و در رفت و آمد یاد خدا میفتم
با دیدن میوه تو یخچال یاد خدا میفتم
با دیدن گوشت و مرغ تو فریزر یاد خدا میفتم
با حمام کردن یاد خدا میفتم
و با دیدن اینهمه زیبایی ، دیگه من وجود ندارم چون غرق در شادی لذت میشم مثل پر در آسمان میشم …
استاد جان الهی نور به قلب و جان شما بباره که راهم را تغییر دادید و مسیر خدا را بمن نشان دادین….
من چند وقتی است که تمرکزی روی باور فراوانی کار میکنم.
استاد در دوره ثروت 1 و جلسات اولیهی ثروت 3، بسیار بر ساختن باور فراوانی تاکید دارد و میگوید وقتی این باور ساخته می شود، هزاران باور محدودکننده خود به خود از وجودت حذف میشود.
چند وقت پیش خبری خواندم که برایم جالب بود:
سود خالص بانک صادرات ایران، در گزارش عملکرد سه ماه نخست سال، 56 درصد بیشتر شد و به 581.4 میلیارد تومان رسید.
یعنی بانک صادرات در مدت 93 روز رقمی بالغ بر 581.400.000.000 تومان سود خالص به دست آورده است.
سود خالص هم که می دانید به معنای کسر هزینهها و مالیات و ……. است.
این رقم برابر است با روزی تقریباً 6.250 میلیارد تومان!
یعنی اگر حقوق معمول کارمندان را خوشبینانه 20 میلیون تومان در نظر بگیریم، بانک صادرات فقط در یک روز معادل 367 ماه کارمندی، سود خالص به دست آورده است = یعنی بیش از 30 سال!!
تازه این مربوط به یک بانک است در ایران
و حال آن که بانکهای ایران به دلیل شرایط تحریم نمی توانند با بانکهای غیرایرانی ارتباط و همکاری داشته باشند، و طبیعتاً همین موضوع، خیلی از سود و درآمد آنها کم میکند.
از طرف دیگه، در ایران بانکهای دولتی و غیردولتی متعددی مشغول فعالیت هستند.
نتیجه این که یک بانک از بانکهای ایرانی، در شرایط تحریمی توانسته در یک روز به اندازه حقوق بیش از 30 سال یک کارمند، سود خالص بسازد.
پس پول هست، ثروت هست، فراوانی هست
در همین ایران، و با همین اقتصاد، و در همین شرایط تحریم و اوضاعی که بعضی ها میگویند خیلی بد است و پول دست مردم نیست و چه و چه
سلام من چقدر منتظر چنین فایلی بودم خدایا شکرت استاد لطف کردید آنقدر هیجان زده شدم که قبل از گوش دادن فایل کامنت گذاشتم به نظر من همان طور که خودتان فرمودید باید به اصل پرداخت وچه چیزی از این موضوع اصل تر میتونه باشه حتما فایل رو گوش میدم ومشتاقانه منتظر قسمتهای بعدی هستم سالهاست که میخوام قوانین این دنیا رو بدونم تا بتونم مثل الگویی چون شما بازیکن خوبی روی زمین باشم من خیلی خوشحالم که استادم رو بالاخره پیدا کردم و ممنونم از استادم
این فایل منو به یاد تصمیم های خودم انداخت که چقدرم سختم بود حتی فکر کردن بهشون اما هدایت الله رو گوش کردم انجام دادم و الان چقدر از زندگی لذت میبرم
من 5سال تو مسیر غلط کنکور بودم و همچنان فکر میکردم که مسیرم درسته هرروز از خواب پا میشدم با زجر و ب زور برم سراغ درس که مثلا درس بخونم که کنکور رشته دندان قبول شم به خیال خودمم خوش بودم که اره فاطمه مسیر درست همینه چون تو خانواده آیی بزرگ شدم که از همون اول گفتن درس خوبه آدم اگه درس نخونه ارزش نداره و دندان بخونی ما افتخار کنیم و…..
یعنی من به صورت پیش فرض اینجوری بودم که من به درد نمیخورم مگر اینکه دندان قبول شم و از اون ور به دلیل اینکه هییییچ علاقه آیی اصلا به رشته تجربی نداشتم من هیچ نتیجه آیی نمیگرفتم درس میخواندم ب زور ولی همونجا بودم انگار درجا میزدم دریغ از ذره آیی پیشرفت
من نه تفریح داشتم نه حتی ی بازار میرفتم خودم رو حبس کرده بودم تو خونه برای درس همون درسم به هیچ وجه پیش نمیرفت
حالا همین رنج و عذاب رو تصور کنید حرف خانواده و فامیل هم یه طرف ماجرا که اره فاطمه خنگه و…
در صورتی که من فوق العاده باهوشم فقط در مسیر علاقم نبودم و من نمیپذیرفتم این حرف رو
همینجوری گذشت من دیگه نمی کشیدم از خدا هدایت خواستم که خدایا من نمیدونم تو بهم بگو چطور از این بدبختی دربیام
هدایت شدم به یه مشاور کنکور خلاصه من هزینه رو پرداخت کردم شروع کردیم بعد من همون اول فهمیدم ایشون هم عباسمنشیه
اینو نشونه دیدم خلاصه با هم صحبت کردیم به من برنامه داد شروع کردم من برنامه آیی که در روز انجام میدادم رو انجام دادم بعد چند بهم گفت فلان ساعت تماس بگیر
بهش زنگ زدم برگشت گفت که فاطمه این گزارشی که تو به من میدی کاملا داره نشون میده تو هیچ علاقه آیی به این رشته نداری و فقط برای حرف مردم 5سال پشت کنکور موندی که ثابت کنی اره سرت به تنت می ارزه در صورتی که اصلا اینطور نیست ربطی به درس نداره یه کاری کن تو خودت رو چقدر قبول داری؟ منم خیلی واضح گفتم وحشتناک زیاد گفت پس این نشون میده پتانسیلت به شدت بالاس فقط تو مسیر اشتباهی گذاشتی همین پتانسیل رو بگرد پیدا کن به چی علاقه داری تو اون بذار و پیشرفت کن
خلاصه ما قط کردیم و من به فکر فرو رفتم من شوک شدم گریه کردم به خودم گفتم یعنی چی علاقه نداری 5سال از عمرت رو بذار بعدش بفهمی مسیر و اشتباه اومدی؟
حالا همه این درگیریهای ذهنی یه طرف مادرم که غول ماجرا بود یه طرف
خلاصه باز من هدایت خواستم گفتم خدایا حالا که بهم گفتی از این مسیر بیا بیرون حالا چجوری چیکار کنم بهم گفت که برو بگو به مادرتم بگو یعنی اگه به من میگفتن برو پشت کوه قاف یا این حرفو برو بگو کوه رو انتخاب میکردم بس که برام وحشتناک بود یاد حرف استاد افتادم یه جا گفت ایمانی که عمل نیاورد حرف مفت است
گفتم فایده نداره بالا پشت بوم بودم هی داشتم با خدا حرف میزدم یهو اومدم پایین مادرم تنها خونه بود برگشتم گفتم دیگه نمیخوام وقتم رو بذارم برای چیزی که بهش علاقه ندارم نمیخوام کنکور شرکت کنم مامانم برگشت گفت یعنی چی؟!شروع کرد به خود زنی و غش و ضعف و فحش و………
همش یه ندایی درونم بهم قوت قلب میداد آروم باش مسیرت درسته داری خوب پیش میری
نگران نباش من پیشتم و من قلبم آروم میگرفت
خلاصه پدرم اومد خونه و برادرم مادرم بهشون گفت اونام رفتن تو فاز نصیحت و…..
بازم میگفت آروم باش از سرشون میوفته خلاصه یک هفته دو هفته آیی گذشت آروم شدن
من در این حین که خونه به این جو بود از خدا هدایت میخواستم خوب خدایا گفتی مسیرت اشتباس بیا بیرون منم گفتم چشم انصافا هم راحت شدم حالا بگو چیکار کنم؟یه چند وقتی گذشت
دختر عموم بهم پیام داد که این متن رو برام ترجمه میکنی؟
جرقه ها تو ذهنم زده شد که فاطمه تو در طول دوران دبیرستان همیار زبان بودی عاشق زبانی و…حالا بارها بارها بهم گفته بودن ولی من طبق باورهای غلطم در مسیر اشتباه بودم و همین محدودیت ذهنی که استاد گفتن اجازه نمیداد من بیوفتم تو مسیر درست
و الان هم که دارم زبان میخونم بعدشم که کسب مهارت کردم میخوام با روانشناسی ثروت 1و دوره احساس لیاقت(که دانشجوشم). ثروت رو وارد زندگیم کنم
میخوام بگم که وقتی ما هدایت میشیم باید بدون چون و چرا انجامش بدیم( که نیازمند تکامله)
که قدم های بعدی به ما گفته بشه و بیفتیم تو مسیر سرپایینی و همینطور سوت زنان جلو بریم لذت ببریم و تمام نعمت ها بهمون داده بشه.
و اینکه اگر ما محدودیت های ذهنمون رو برداریم (کارکردن روی باورها)ثروت و نمعمت فراوانی از مسیرهای کاملا آسون و درست وارد زندگیمون میشه.
در رابطه با توحید واقعا من به این حرف استاد رسیدم که شرک بسیااااار بسیاااار راحت آدم رو گول می نه و انسان درگیرش میشه آنقدر راحت که خودت گاها متوجه نمیشی
من هر وقت که به کسی قدرت دادم خدارو شاهد میگیرم بدون استثنا من رو همون شخص ناامید کرده هر وقت قدرت ندادم به طرز جادویی کارا برام پیش رفته برای همین به محض اینکه ذهنم میخواد بگه عع فاطمه فلانیم هستا میتونی بهش بگی بابت این موضوع سریع به خودم میام میگم چرتو پرت نگو اره دیدم فلان جا و فلان جا به بعضیا گفتم چطور نتیجه داد چون براش منطق میارم خاموش میشه و من در این مسیر پیروز میشم
میدونی هر چقدر توحیدی تر آرامش بیشتر لذت بیشتر عشق بیشتر زندگی با کیفیت تره
خدایا هزاران مرتبه شکرت بابت این مسیری که درش قرار گرفتم ازت کمک میخوام که تا موقعی که جان در تن دارم دستمو بگیری و نذاری از این مسیر خارج شم .
خدایا بابت تمام نعمت هات بابت این سایت و این استاد بی نظیرررر سپاسگزارم.
سلامی به زیبایی قطرات باران و صدای دلنشین اش که روح وروانم را نوازش می دهد خدمت استادعزیزم ومریم جانم
وهمه دوستانم در این مسیر سراسر یادونام خداوند مهربان مان
تبریک به متولدین این ماه زیبا
و چه سعادتی بودن در این مسیر با هدایت خداوند وکنار استاد عزیزکه باید هرروز جشن گرفت وپایکوبی کرد.
خداروشاکروسپاسگزارم بابت اولین روز ماه وشروع بارانِ رحمت الهی و دیدن استاد جان وشنیدن صدای زیبای ایشان در فایلی که مزین شده به نور قرآن و کلام خداوند ودیگر نورعلی نور
صبح به لطف خداوند باعشق وشکرگزاری بیدارشدم و اول گوشی زیبایم را برداشتم وبا نام خداوند وارد سایت شدم ودیدن روی ماه استادم وگفتم کزین بهتر نخواهد شد و بعد به مصطفی جان گفتم استاد فایل جدید گذاشته اند .
مشغول انجام کارهایم شدم و بعد دیدن نشانه روزانه ونوشتن کامنت که یه جورایی عادت هرروزم شده وچه عادتی بی نظیرتر از این شنیدن صحبت های استادت وآموختن وذهن را حسابی جلا دادن وبرق انداختن برای عمل کردن درست ودرمون به آنها وطببعیه که ثمره اش شده سعادت وخوشبختی وحال واحوالی عالی ،خدایاشکرت.
ناهار هم در کنار سرآشپزمعروف خداجان پختم و همزمان گوش جان سپردن به صحبتهای ناب استاد وبعد صدای اولین نم نم باران شروع شد ومن که از خود بیخود و حسابی شاد وشنگول و شکرگزار ودر حیاط دور خودم می چرخیدم و بعد مصطفی پیشنهاد داد ناهار در حیاط یا کنار دریا میل کنیم ،ولی احساسم بهم گفت داخل حیاط و جاتون سبز سفره انداختیم وزیر آسمان خداوند، آی چه لذتی داشت .
خلاصه بعد دوساعتی خوابیدیم و بیدارشدیم عجب هوایی وآسمانی و در حیاط نشستم و کامنت دوستان عزیز رو خواندن وبعد پیاده روی زیر باران والان هم محضر شما و کامنت نوشتن با صدای نم نم باران ،خدایاشکرت.
استاد جان من هم در دوران راهنمایی ودبیرستان قاری قرآن بودم و برای صف صبحگاهی می خواندم و از پدرم قرآن رو آموخته بودم .
یادش بخیر در مسابقات شرکت می کردم وجایزه ها اکثرا بشقاب با طرح برجسته میگو وگل بودندکه هنوز هم دارم برا دکوری خوبن خخخخخخ
استاد بسم الله الرحمن الرحیم رو چه زیبا قرابت کردیدبه به عجب صدایی .
بله من هم همچین قرآن می خواندم که نگو و نزدیک بود یه مدت بعد که بزرگتر شدم بشم مداح ولی خدایی صدا دارما منتها بیشتر متمایل به صدای خانم گوگوش وجمیرا وحتی آقای ابی بود والان خداروشکر می کنم که مداح نشدم با روحیات من سازگار نبووووووود .چقدر خندیدم .
ایران هیچ تغییری به ویژه در زمینه قرآنی نداشته که بدتر هم شده و اکثریت به همه چیز رسیده اند ولی ناشکری وبی ایمانی در خانواده ها موج می زند فقط بشینن اخبار گوش کنند و در مراسم ها ومساجد شرکت کنند و دنبال شهادت ها در تقویم که تا می توانند گریه کنند وبر فرق مبارک بکوبند .
من خودم قبلا اگر مراسمی می رفتم تعجب می کردم این حجم از گریه رو که می دیدم انگار دنبال جایی بودند که بیایند فقط گریه وزاری کنند ولی من خنده ام می گرفت وبیشتر مشغول خواندن قرآن می شدم تا کسی متوجه نشود بعد هم دستمال کاغذی حی وحاضر برای اینکه حتما باید گریه صورت بگیرد وااای کاش اثری در شخصیت مان داشت بدتر میشدیم که بهتر نه .
من که والا کسی در این چند ساله عمرم ندیدم قرآن بخواند و از لحاظ روحی وروانی ورفتار،گفتاروکردار همخوانی داشته باشد با مطالبی که بعداز آشنایی با استاد شنیدم همه زندگی ها داغون وناآگاهی بیداد می کرد واقعا عصر جاهلیت تمام نشده وروزی هزار مرتبه باید سجده شکر بگذارم بابت بودنم در این مسیر سراسر توحیدی وکنار چنین الگویی که به واقع دستان خداوند برای هدایت مان در تمام زمینه ها هستندکه اینطور بیایند و باعشق وزبان شیوایشان از قرآن صحبت کنند و روز به روز شخصیت مان تغییر کند و آرام آرام خداوند ما را از جاهلیت دور کند وبه واسطه استادمان به نور ایمانش منور گرداند .
این همه در گذشته قرآن خواندم دریغ از فهم ودرکی که به من کمک کند، چون از کسی یک کلام نشیندم که بابا معنی فارسی آن را بخوان فقط بلد بودن برامون شاخ وشونه بکِشن بعد هم نگاه به زندگی هاشون می کردی پوکیده و درب وداغون از بی ایمانی وشرک…
خدایا هرروز در نمازهایم خواندم ما را به راه راست هدایت فرما البته به عربی وهیچ اتفاقی نیفتاد…..
چطور میشود که معجزه صورت می گیرد و دو سال هست من این راه را شناخته وپیش می روم و وجود وزندگیم هرروز عالی تر وخدایی تر می شود چون من در گذشته برای رفع تکلیف می خواندم بخاطر ترس نه از روی عشق
امروز با عشق روبه نو می خوانم و چقدر تاثیر گذاشته روی روح و روانم وحس وحالم
،همین امشب آمدم در حیاط وزیر آسمانت نمازم را خواندم و اشک شوقم جاری و تو را شکر می گفتم ،چقدر تفاوت هست زمین تا آسمان و زندگی مان سراسر شده لبریز از نور ایمان .
استاد جانم از نظر من همین تعداد دوستانی که دور هم جمع شده ایم در این فضای ملکوتی واگر واقعا شما را الگوی خود قرار داده باشیم وعمل کنیم به تک تک صحبتهای تان بی شک می توانیم با خدا باشیم وپادشاهی کنیم واین ایمان واقعی است و مصداق آیه 139 آل عمران
درود به استاد واقعی زندگیم و درود به مریم بانوی شایسته
و درود به خانوادهی بزرگ و آگاه عباسمنش و دوستان عزیزم در سایت
ی سوال دارم استاد !!!
شما دوتا عزیز کنترات برداشتید؟ که مدام ما و دانشجوهاتون رو آچمز کنید؟
بابا استاد، جان ما بسه؟؟
بخدا من مخم نمیکشه استاد جان( به قول ابراهیم عزیز)
من از بچههای دورهی 12 قدم هستم
و اینکه چطور به 12 قدم هدایت شدم خودش ی عالمه حرفه
اما در انتهای جلسهی آخر قدم دوم اونجایی که شما تو فایل آگاهیهای قرآنی در مورد روزه صحبت کردید و در مورد آیهی خیلی دوست داشتنی 186 بقره که خداوند میفرماید من اینقدر نزدیکم که اجابت میکنم درخواسته درخواست کننده رو.!!
تو پس ذهن من این بود که خب حسین کهن الان که دیگه تو سنت رفته بالا و نزدیک 47 سالی،
دیگه آخر آخرش بتونی ی خونه بخری یا ی دونه ماشین و
دیگه بعدشم باید ریق رحمتو سر بکشی.
استاد تو همین افکار بودم و مدام محدودیتهای ذهنم داشت رومخم راه میرفت.
همین محدودیتهایی که به دنبال خودش
ناامیدی میاره
ترس میاره
تنبلی میاره
بی انگیزگی میاره
بی هدفی میاره
از لحاظ فیزیکی کرختت میکنه…….
استاد جان دقیقا در همین زمان که داشتم فکر میکردم که چطور میخواد این اتفاق بیوفته یهویی ی فایل توحیدی از شما میاد رو سایت که خانومم بهم خبر داد
استاد فایل جدید گذاشته
تازه اینم الان یادم افتاد همین خانومم زمانی وارد زندگیم شد که میگفتم عمرا دیگه کسی بیاد کنار من عاشقانه و صادقانه کنارم بمونه هر کی بیاد میخواد ی سواستفادهای چیزی بکنه و بره. و در ناباورانه ترین حالت ممکن عزیزی وارد زندگیم شد که همین خانوم دورهی 12 قدم رو روز تولدم بهم هدیه داد که بارها ازش تشکر کردم بخاطر ارزشمندترین هدیهی زندگیم.
برگردیم سر موضوع خودمون
من با اینکه ی تجربهی اینطوری دارم بازم ذهنم خیلی هرز میپره با خودم بارها تصمیم گرفتم که مدام تو سایت باشم
کامنت پر از هدایت دوستان رو بخونم ولی بازم بعضی وقتا میپره لامصب
به هر حال استاد اینو خواستم بگم که ذهنم در شلوغترین حالت ممکن بود که خانومم خبر داد به این فایل رایگان فوقالعاده
مخصوصا اون قسمتهای آخرش که زندگی خودتون با الان مقایسه کردید
یا نظریات ایلان ماسک در مورد همین راکت جدید
یا اینکه حضرت موسی با اینکه یک نفر کشته میاد و میشه پیغمبر
خب اینا نشون داد به من که بابا، حسین کهن، پسر خوووب هیییییچ محدودیتی در دنیا نیست هیییچ محدودیتی نیییییسسسسسسست
من ذهنم محدوده
الان که 46، 7 سالمه میتونم بهترینها رو اتفاقا بهتر رقم بزنم
چون تجربهی بیشتری دارم
خلاصه استاد الان با این همه آگاهی،
واقعا دریا دریا آگاهی تو این فایل هست
از توکل بگیر تااااااا
توحید
ایمان
تقوا یا کنترل ذهن
منطقی بودن قرآن
هدایت
تسلیم بودن
ظلم کردن به خودمون و……. هزاران آگاهی دیگه
موندم چطوری شکرشو بجا بیارم چطوری اینارو کنار هم هضم کنم که مخم اِرور نده یا قفلی نزنه
واقعا !!!دوستان عزیزم!!! فقط به این فکر کنیم که اگر فقط همین مورد ظلم به خودمون رو میخواستن تو دانشگاه آزاد ایران تدریس کنن
چقدر از بغلش رشته تحصیلی ساخته میشد.و چقدر ما باید هزینه میکردیم تا همین آگاهیهایی که استاد عزیزمون بصورت رایگان در اختیارمون گذاشته رو کج دار مریض یاد میگرفتیم
دوس دارم برم ی جایی سمت دشت لار تهران که کسی نباشه
ی دل سیییررر از این هیجان داااااااااد بزنم و خدارو شکر کنم
خدای مهربونم شکرت که استادمون عباسمنشه
خدای عزیز شکرت که منم عضو این سایتم
خدایا شکرت که منم کنار این اعضای باحال دارم به رشد این جهان کمک میکنم
خدایا شکرت هنوز تو درک 12 قدم استادم و تو گامهای مریم بانو، یهو استاد ی فایل تکمیلی برامون میزاره که باعث میشه دوباره تو مسیرمون محکمتر قدم برداریم
اونم چه فایل قدرتمندی
خدایا شکرت که این سالهای اخیر تو این سایت
هی ساخته شدم و هنوزم دارم ساخته میشم
استاد من با فایلهای رایگانتون هم عشق و رابطهی خووب وارد زندگیم شد و هم اعتیاد رو که از سال 78 تو دامنم بود و خودم داشتم به خودم ظلم میکردم رو ترک کردم من دقیقا زمستون 1400 پاک شدم تا الان
میخوام بگم به (قول نقش ارسطو تو سریال پایتخت) طلا تو مشتمه و نتیجه گرفتم و مطمعنم بقیه رو هم میگیرم
به زودی و به راحتی چون افکارم عوض شده چون من دارم تغییر میکنم
استاد واقعا حیف که ایرانم وگرنه میومدم سراغت اینقدر ماچت میکردم که صورتت خیییس بشه
به هر حال دم شما گرم
دم همهی بچههای این سایت گرم با کامنتای پر از عشقشون
این قسمت کامنتت که در رابطه با اراده قوی ات بود برای پاکسازی بدنت، برای من خیلی الهام خوبی بود از سوی خدا،
من الان تو سن 33 هستم که میگفتم خدایا من فکر نکنم بتونم تو این سن کانون های توجه ام رو به راحتی تغییر بدم دیگه سخته ،( و همچنین یه حس نا میدی که جوانیم رفته و به کارم نمیاد، اما وقتی استاد رو میبینم که تو این سنشون البته نمیدونم چند سالشونه ، بدن زیبا ساختن و…)
اتفاقا همیشه برای اراده تغییر ذهن و اینکه میشه ، یکی از همشهری هامون رو که مشکل پاکسازی داشت برای خودم مثال میزدم ، میگفتم مری ببین ایشون با این همه نا خالصی در بدن و کارهایی که کرده بود ، اراده قوی داشت، چون از نظر من ذهن باعث شده که دنبال این نا خالصی( مواد) بره
و این آدم اراده قوی تو کنترل ذهنش داشته تو اون شرایط سخت که الان پاکسازی شده، تقوا یعنی این ،
که تو همین فکر ها بودم که کامنت شما رو دیدم ، آفرین به تقوا تون حسین جان،
تقوا تقوا بهترین پاداش ها رو داره ، تقوا یعنی اینکه توی شرایط سخت، شرایطی که همه چیز حس بد داره ، بتونی کانون توجه ات رو کنترل کنی ، که پاداش های پایدار داره ،
خیلی خیلی اراده خوبی دارید خیلی خیلی خالق خوبی هستید صدرصد هر چه بخوایین میتونید خلق کنید،
این پاکسازی بهترین مهارت شماست ، هر روز یاد آور خودتون کنید.
یعنی امشب که من مینوشتم در مورد اینکه من خالق زندگی خودم هستم وامشب متوجه شدم که چقدر درونم پر از شرکه این همه هدایت این همه عظمت خدا وندای درونم گفت بنویس ومن شروع کردم به نوشتن
چه فایل معجزه ای برای ما گذاشتین
خدا هدایتی کرد بیام ببینم از فایل امروز که قدم بعدی خانه تکانی ذهن رو چون دندانپزشکی بودم امروز صبح ونرسیدم ببینم قدم 23
که دیدم این فایل همون نوشته های ندای خدای منه
استاد چقدر همزمانی برام داشت اونقدر وارد سایت شدم که هر دفعه این هدایت هارو دیدم که داره عادی داش میشد واین دفعه برام خیلی هماهنگتر ودقیقا همون کلمه های خدای من درون این فایل تکرار شده
مگه داریم مگه میشه شما آمریکا هستین
و من تو شهر مذهبی کاشان
مگه این معجزه نباشه چیه این لحظه فقط احساس کردم خدا نفسم شد خدا چشمم شد وگوشم شد
راجب شرکت امروز فهمیدم که من چقدر شرک کردم وقومی که ظالم هستن قومی که خدایی جای خدا میپرستن ونا امید میشن
ای وای ای وای
خدا بهم رحم کن من در گمراهی بودم
خدا دستم امشب گرفته
ومنو آگاه کرده به آنچه می نویسم
آگاهانه وبیدار
من سالهاست در یه ظلم به خود دچار بودم
وهمش میگفتم خدایا نجاتم بده وغافل از اینکه من باور واعتمادم رو از دست داده بودم اون خدا همیشه همون طوری میشد که من فکر میکردم یعنی وقتایی که امید به دلم میدادم برام امید میشد مثل یه خونه ،مثل ماشین ،مثل همون چیزی که من فکر میکردم که میشه وخلق میشد وپدیدار میشد
ای وای ای وای
ومن قدرشو نداشتم دوباره انسان غافل ونا امید می شدم ونگ آنی ها میومد ومنو نام امید می کرد ومنو میترسوند که باز از دست میدی ازت میگیرن
فلانی نمی خواد وفلانی خوشش نمیاد وفلان وبهما ن
واین ذهن آشفته وپریشان شروع میکرد به سخن ومنو مغلوب میکرد
من امروز خودم رو به باغبان تشبیه کردم و با خودم می گفتم ما باغبانیم استاد
یعنی میتونیم گیاه بکاریم ورشد گیاه رو به خدا بسپاریم وفقط باید علف هرزش رو بچینیم وهر روز سرکشی کنیم
رشد گیاه با خداس خدا سمتش رو خوب بلده وهمیشه گیاهان رشد میکنن
البته ما باید بکاریم واین همون در ذهن فکر کردنه ووادامه بدیم به نگهداریش
خوب تمام اتفاقات زندگی رو خودمون میسازیم خودمون با امید وحذف محدودیت ها توی ذهنمون اونها و در واقعیت هم میبینیم
البته با تکرار واستمرار این خیلی مهمه
حالا اون مورد که در شهر کاشان در تمامی جلسات در کودکی و نوجوانی شرکت کرده بودم وشده بودم یه تعصبی به کنار البته الان نه شکر خدا ولی تمام این تعصبات رو با شنیدن بعضی فایل های شما ریز ریز کنار گذاشتم وخوبی صحبتهای شما این بود که اصل رو از قرآن میگید
ومن چند ساله دارم کم کم اون تعصبات مذهبی و محدودیتهای عجیب بدون دلیل رو کنار میزارم وچنان تغیراتی رو در باطن وظاهرتجربه کردم که دیگه با اون دوستان اون افراد قبلم نمیشه دوستی رو بر قرار کنم و البته جهان منو به سمت افراد دیگه ای هدایتم کرده واز همون اول از خیلی از اونا طرد شدم ومن خودم هم پذیرفتم که این مرضیه اون مرضیه قبل نیس خوب که توقعات آدما رو بر آورده کنه شاید بدون فکر فقط خواستم خدای واقعی رو بشناسم وزندگی که بهم فرصت داده رو با شناخت بهتر از خودم وخدای خودم تجربه کنم
البته همون که شما گفتین هم در مورد ما هم چنین بود که قلا فکر میکردیم آره ما مسلمونا بنده های خدا هستیم خصوصا شیعه ها وتمام وبقیه که گنهکاران جهنمی هستن
ای وای ای وای
حتی الان که من دیگه اون مرضیه قبل نیستم وبا شیعه و سنی وبقیه ادیان خودم رو یکسان میدونم ومیخوام بدونم دوستان قبلم و خانواده های خودم و همسرم نگاهشون به ما فرق کرده وخیلی راحت ما رو ترد شده میدونم
ومن الان میفهمم که چقدر قبلاً دچار قضاوت کردن بودم وچقدر خوب شد که از اون لاک اومدم بیرون و حالا همه آدما رو با هر دین و مذهبی دوست دارم و
میتونم با همه آدما به راحتی ارتباط بگیرم و خالصانه با انسانها دوست بود و هیچ فرقی با هم نداریم
امروز وقتی شروع کردم به دیدن فایل از همون اول با خوندن موضوع فایل درک قوانین جهان در قرآن کریم و کلام خداوند قلبم باز شد برای شنیدن آگاهی های جدید و چشمانم پر از اشک.استاد هر وقت از خدا کمک خواستم همون لحطه شما با یه فایل جدید میاید اصلا دیوانه میشم اون لحظه از اینکه خداوند چقدر زیبا وراحت من رو به شما هدایت میکنه و میگه برو به سمت سایت استاد عباس منش . هر چی شما استاد عزیزم از قرآن میگفتید توی ذهنم تصویرشو میدیدم .
استاد عزیزم با اینکه مثل شما قاری قران بودم و قران رو حفظ میکردم ولی نمیدونم چرا تا قبل از آشنایی با شما ،نشده بود که بشینم معنی قرآن رو بخونم شاید به قول شما دوره ما یا تاثیر خانواده مون و…ولی منم مثل شما یه روزی از خدا خواستم کمکم کنه و بگه اصل زندگی چیه که هم با شما آشنا شدم به طرز معجزه آسایی .منم مثل شما میگفتم اگر خارجی ها بد هستند چرا رفتاراشون از ما بهتره و……
وقتی داستان های قران رو میخونم از قدرت بی اندازه خداوند مبهوت میشم و به قول شما استاد عزیزم آدم محکم تر پاشو رو زمین میزاره
اون تاییده رو خداوند بهمون داده و فقط کافیه یکتاپرست باشیم .
چقدرکلام خداوند راحت و ساده در قرآن اومده و لی ما آدم ها به قول استاد فقط دوست داریم اون چیزی که خوشمون میاد اتفاق بیفته یا بشنویم.
استاد عزیزم باز هم امروز مثل همیشه درس بزرگی از خداوند و شما فرشته زمینی گرفتم و من هرروز شما را دعا میکنم و از خداوند و شما استاد عزیزم و مریم عزیزم بی نهایت سپاسگزارم و بی انتها خوشحالم بابت اینکه عضو خانواده عباس منش هستم
سلام خدمت استاد و دوستانی که کامنت رو میخونند
سال ها شرکت کردم در این مجالس ب ظاهر مذهبی و خدایی
همیشه میگفتن خدا جیزه اگر بهش دست بزنی میسوزی
من نمیدونم آخه این خدا و امام حسینی ک شناخته بودن چ فایده ای در زندگیشون داشت هیچی واقعا هیچی چون من دقیق از زندگی هاشون خبر داشتم ک در تمام زمینه ها داغون و اگر تعداد کمی از اونا مثلا 2 درصد وضعیت مالیشان خوب بود ولی در بقیه موارد داغون بودن
منم ک هیچ وقت نمیخاستم شبیه اونا باشم ی جیزی همیشه در وجودم فریاد میزد ک نه این مسیر درست نیس
تا این ک با یکی از دوستان کسبی رو شروع کردیم و اونجا تو بن بست گیر کردیم و دنبال رشوه دادن وشیرینی دادن افتادیم برای حل شدن کارمون اما ب لطف خدا همه جا بن بست بود
چرا میگم لطف خدا؟چون خداوند ب هرکسی لطف نمی کنه و راهش رو بن بست نمی کنه تا برگرده ب سمتش
با همون شیرینی ها کارش رو راه میندازه تا همیشه در ترس و ذلت زندگی کنه دائم مشغول قدرت دادن ب این و اون و دادن رشوه باشه
خدایا شکرت واقعا
تو بن بست بودیم ک خدا در هارو ب شکل جادویی برامون باز کرد منی ک ب ظاهر مذهبی و فکر میکردم خیلی خدا رو میشناسم تازه فهمیدم اصن کلا راهی ک در هیئت ها گذروندم اشتباه بوده
گفتم خدای من چ ظلمی کردم ب خودم ک رها نکردم
جالبیش و نقطه اوج داستان اینجا بود ک اون دوستان مثلا مذهبی بهم میگفتن خاک تو سرت فلان فلان شده ک رشوه نمیدی
تازه میگفتن زنگ زدیم ب یکی از دفاتر مداجع تقلید و بهمون گفتن اگر مجبور شدین بدین مشکلی نداره
اینو ک گفتن دیگه فهمیدم ک چ اشتباهی کردم و روی چ کسانی حساب کرده بودم
گفتم اینایی ک از مذهب دم میزنن هیچ کدوم خدا رو ندیدن در زندگی هاشون
فقط خدا یک اسمه ک ب هیچ دردی نمیخوره
ن بندگی وجود داشت نه خداییه خدا
اونجا بود ک زدم بیرون از اونجا و از هر چی ک بود
طلب مغفرت کردم
و دیگه چسبیدم ب این سایت و خدای واقعی
خدایی ک نتونه برات کاری بکنه ب چ درد میخوره اصن اون خدا نیس
مثل یک بته ک هیچ حرکتی نداره
خدایی خوبه ک خدایی کنه
من این خدارو میپرستمش
خدایی ک از رگ گردن بهم نزدیک تره
خدایی ک بهم گفته تو فقط حرکت کن جهان رو برات بسیج میکنم همه کارها با من
درسته ک خیلی روزهای سختی بود خیلیییی
روزهای بی خدایی
روزهای در توهم با خدا بودن با ی تسبیح ب دست
در خالی ک من خداروفراموش کرده بودم یادم رفته بود ک اون بود ی بار از طوفان نجاتم داد
خودش میدونه ک از قصد نبود فراموشیم و درگیر وسوسه شیطان بودم
با همه اون شرایط سخت بی خدایی و کابوس وار
اما اگر بگردم ب اون زمان با ساعت تمام دوباره همون مسیر رو میرم تا خدا رو در جنین روزهایی پیدا کنم
خیلی شیرینه خیلییی
سختی ها ب همراه آسونی ها این جهان رو زیبا کردن
خدایا بابت سختی ها هم شکرت
اگر اونها نبودن دیگه شیرینی آسونی طعمی نداشت
خدایا شکرت ک خودتو بهم نشون دادی دوباره
ک اگر نشون نمیدادی از گمراهان بودن و در جهنم دنبا و آخرت میسوختم
داداش آفرین به تو واقعا کیف کردم از طرز فکرت و خوشحالم بابت هدایت شدنت واقعا چند سال پیش داشتم فکر میکردم به یه بیت از شعر توی یه آهنگکه میگفت : قربونت برم خدا چقدر غریبی تو زمین و من بغض میکردم که ما از اصل کاری و از انرژی منبع چقدر دوریم و خیلی حالم خوب شد و خوبتر میشه وقتی امثال شما رو مبینم
سلام برادر
خوشحالم ک باعث ذره ای خوشحالی شما شدن
کامنتت باعث شد یکبار دیگه کامنت خودمو بخونم و کلی بهم کمک کرد یقینا ک دست خدا بودی برای هدایت دوباره ام ب سمت راه درست و صحیح
همون راه نعمت ها و خوشی ها و آسونی ها
و هر چیز غیر از این هشدار از طرف خداست برای غلط بودن مسیر
البته ک اون هشدار و تضاد هم لطف خداست و باید شکرگزاری باشیم
تو هر لحظه حواسم باید ب این باشه ک آیا در راه درست قرار دارم یا خیر
آیا دارم سختی میکشم و نعمت هام هر روز کمتر میشه یا برعکس؟
اگر در راه سختی ها هستم حواسم باشه ک راهم غلطه و فکنکنم ک دارممقاومت میکنم و خداوند ب این سختی من راضیه
سریع باید برگردم ب سمت خدا و بگم خدایا راهو اشتباه رفتم و خودم ظلم کردم ب خودم
هدایتم کن ب راه درست ب راه آسانی ها
ب راهی ک آسان پول در بیارم راهی ک هرروز ثروتم بیشتر بشه راهی ک آسان ب عاشقانه ترین رابطه برسم
راهی ک آسان ب اون نعمت هایی ک برای من خلق شدن برسم به بهترین ماشین ها و سفرها و خونه ها و محل زندگی
راحته راحت راحت
منلایقم و باید راه رسیدن ب آرزوهام اسونه آسون باشه
باید آسون باشه چون خداوند اینطوری میخاد اراده ای نیس جز اراده الله
منباید در راستای اراده الله ب خواسته هام برسم من باید قبول کنم ناتوانیم رو و طبق مشیت خدا پیش برم ک اون میخاد ک من ب اون رویاهایی ک رویا نیستن برسم
اون رویا ها باید واقعیت زندگی من باشن اگر اونطوری نباشه یعنی من ب خودم ظلم کردم چون من خیلی ارشمندم
برادر اینارو برا خودم نوشتم جسارت نکردم ب شما
از قلبم اومد
هر حا ک هستی سلامت و موفق باشی ان شاءالله
اگر در راه سختی ها هستم حواسم باشه ک راهم غلطه و فکنکنم ک دارممقاومت میکنم و خداوند ب این سختی من راضیه
سریع باید برگردم ب سمت خدا و بگم خدایا راهو اشتباه رفتم و خودم ظلم کردم ب خودم
ابوالفضل جان سلام
واقعا از این قسمت کامنتت خیلی لذت بردم و راستش یه جورایی جانا سخن از دل ما میگویی و این یک اصل پایدار هستش که هر وقت حال دلمون خوب نیست یعنی اینکه از جاده اصلی خارج شده ایم و در واقع به خودمون ظلم کرده ایم.
پاینده و سلامت و سربلند باشید همیشه و در همه حال
سلام و عرض ادب خدمت استاد عزیزم
واقعا هر دفه دارع باورم به اینکه خداوند همیشه در هر لحظه هدایت مون میکنه بیشتر میشه من یه سری سوالات تو ذهنم بود که بعد از شنیدن این فایل جدید که روی سایت گذاشته شد جواب سوالات من داده شد و این داره در من تقویت میشع که خداوند هر لحظه مارو هدایت میکنه و جواب سوالاتمون رو بهمون میده فقط باید ارام باشیم و آرامش خودمون رو در مسیر حفظ کنیم اون موقس که هدایت خداوند میاد و بهمون گفته میشه. اما چه زمانی ؟؟ زمانی که ما آرام هستیم اما زمانی که ترس ها و نگرانی ها مارو فرا گرفتن ما صدای خداوند رو نمیشنویم وقتی حالمون بده و احساس خوبی نداریم صدای خداوند رو که در لحظه داره با صحبت میکنع با نشونه هاش نمیشنویم چون هدایت خداوند زمانی میاد که ما آرام هستیم
چن وقتی هستش که دارم با کار کردن رو اموزهای دوره دوازده قدم دارم به این نتیجه میرسم که مسیر خیلی ساده هستش و این سادگیش داره مارو گول میزنه و استاد جان این رو بگم که من هنوز قذم دوم دوازده قدم هستم هرچقد که. هر روز جلسات رو گوش میدم بازم سیر نمیشم و دوباره گوش میدم و هربار چیزهایی میشنوم که انگاری قبلا اصلا نشنیدم انگاری تمومی نداره هرچقد گوش میدم قلبم میگه بازم گوش بده همش دلم میخاد گوش بدم و تا جایی که میتونم عمل کنم واقعا دوره دوازده قدم شاهکاره…
و اینجا که در مورد شرک صحبت کردید دیدم که چقد ریز بینانه به موضوع نگاه کردید و دارید توضیحش میدید واقعا برام لذتبخشه این درک زیبایی که از قرآن دارید چون من هم مثه شما کودکی که داشتم شبیه بوده و اون نگاه مذهبی که همه خانواده و افراد فامیل به همه موضوعات داشتن و من بعد از آشنایی با شما نگاهم به زندگی و دنیا خیلی باز تر شد و از منظر دیگری به جهان نگاه میکنم ینی دارم سعی میکنم که جور دیگه به مساعل نگاه کنم از دید قانون
من همیشه روی قواعد عربی کار کردم و همیشه قران رو باز میکردم و فعل و فاعل و نکات صرفی و نحویشو بررسی میکردم و اما هیچ وقت به مفهوم و معنای آیات دقت نمیکردم همیشه فک میکردم کتاب سختیه اصن قابل فهم نیست خیلی موقه ها نماز شب میخوندم و حس بدی میگرفتم و فک میکردم که ثواب داره و خدا شاهده که همیشه بعد از اینکه نماز شبم تموم میشد و نماز صبح رو میخوندم تو اون خلوت خودم با خدا حرف میزدم میگفتم یه جوری هدایتم کن بهم بگو چیکار کنم بخدا من اصن نمیدونم که باید چیکار کنم احساس پوچی میکنم احساس بدی داشتم همیشه و و …
مساعل مختلف که بخام در موردش بگم طولانی میشه
بعد خداوند هدایت کرد و با استادعزیز آشنا شدم درس رو گذاشتم کنار چون من هیچ وقت از درس خوشم نمیومد اما صحبتای استاد یه جسارتی رو در دلم ایجاد کرد که این کارو کردم و چشمم رو بستم رو حرفای تمام مردم و اینو بگم من با یه فایلی تو تلگرام که تیکع تقطیع شده از فایل توحید عملی قسمت پنجم هستش که در مورد حرف مردم صحبت میکنه استاد با استاد آشنا شدم که یکی از دوستانم برام فرستاد انگاری به اون صحبت ها احتیاج داشتم و اون صحبت ها چنان ارامشی در قلبم جاری میکرد که قلبم ارام میشد واقعا منی که کلی سخنرانی های سیاسی و افراد دیگه رو گوش کرده بودم هیچ صحبتی به اون شکل به قلبم نمی نشست و احساس ارامش بهم میداد خدا شاهده
هی گوشش میدادم میگفت مردم کین اصن؟ در مورد شرک صحبت میکرد چیزهایی که تاحالا نشنیده بودم از کسی اما انگاری قلبم اینارو میدونست و قبول داشت خلاصه اون شروع آشنایی من با استاد بود
بعد من پدرم کشاورزه تصمیم گرفتم برم کشاورزی کنم با پدرم چون استاد تو فایل های مصاحبه گفته بودن که اگع نمیدونید چع کاری انجام بدید از یه جایی فقط شروع کنید و من خداوند به دلم انداخت که کشاورزی رو شروع کنم با پدرم شروع کردم به کشاورزی کاره سختی بود اما من سعی میکردم لذت ببرم و کارمو به نحو احسن انجام میدادم در همون موقع ها تو صحرا تو هوای گرم و سوزان و تنهایی و سکوت صحرا من فقط فایل های مصاحبه استاد رو گوش میدادم اینقد گوش دادم که خیلیاشو داشتم حفظ میشدم خلاصه بعدش به دلم افتاد وارد بازار کار ازاد بشم گفتم خدایا چجوری شروع کنم من که نمیدونم چه کاری کنم هیچی بلد نیستم یکیاز عمو های من بازاری هست و تو شهرستانمون لوازم خانگی داره یه روز خودش اومد پیشنهاد داد که عمو اگر میخای بیا باهم کار کنیم بازاری بشید منم گفتم این نشونس و قبول کردم و بعد از یک سال کشاورزی وارد بازار کار لوازم خانگی شدم خلاصه خیلی چیزا از عموم یاد گرفتم دستش درد نکنه خدا همراهش باشه هرجا که هست بعدش که دیدم دیگه اونجا برام کوچیکه دنبال پیشرفت بودم تصمیم یه هجرت گرفتم تصمیم گرفتم برم تهران و اومدم رو دوره قانون افرینش کار کردم این خواسته هم تو دلم بود اینو هم بگم یکی از ارزوهای بچگیمم بود خلاصه بعد از ده ماه کار کردن روی دوره قانون افرینش و درک بهتر قانون این اتفاق افتاد و من مهاجرت کردم تهران و اینجا یه مسیر کاملا جدید روزای سخت داشت که نمیخام در موردش حرف بزنم اما من دست خالی اومدم و خداوند هدایت کرد الان یه فروشنده خیلی خوب شدم توی تهران در بورس لوازم خانگی به لطف الله مهربانم و همیشه هوامو داشت خیلی جاها هم شرک ورزیدم و خسته شدم اما جا نزدم ادامه دادم و بهتر بهتر شدم
اگر بخام قضیه مهاجرتم و ماجراهایی که اتفاق افتاد رو بگم خیلی طولانی میشه و قضیه مفصله که انشالله نتایج مالی و نتایج بهتری که در راهم هستن رو بگیرم میام کامل تعریف میکنم همرو الان از نتایجم بخوام بگم در تهران مستقل شدم و تنها زندگی میکنم به دور از خانواده رابطه عاطفی عالی دارم در سلامت کامل هستم دوستان فوق العاده ای دارن وارد زندگیم میشن و دارم روی خودم کار میکنم دارم سعی میکنم ارام باشم که خود به خود شرایطم بهتر بشه… همه چیز توحیده فقط ارام باش حمید….
استاد عزیزم دوستت دارم تو تنها صدایی هستی که همیشه در گوش من بوده و بهترین از استاد بودی برای من خداروشکر بابت وجودت انشالله که شاگرد خوبی هستم و با نتایجم خوشحالت میکنم و بهم افتخار میکنی در پناه خدا باشی استاد جانم
حمید معینی:)
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیم
بِه نامِ خُداوَندِ بَخشَنده مِهرَبان
سلام و عرض ادب و احترام به استاد عزیزم و خانم شایسته نازنین و دیگر دوستان سایت
استاد شما دقیقا درست فرمودید
منم هیچوقت درک نکردم قرآن چی هست ؟
اصلا به ذهنم خطور نکرده بود اهمیت قرآن در چیه؟
قرآن که خوبه اصلا هیچوقت من به خدا هم فکر نمیکردم
اصلا خدا کیه ؟ خدا چیه ؟
تنها چیزی که شنیدم و میدونم
نماز بود
حجاب بود
روزه
اگر نماز نخونی میری جهنم
شب اول قبر اولین سوالی که ازت میپرسن نمازه
نباید موهات معلوم باشه وگرنه روی هر تار مو مار میشینه
اگر روزه نگیری باید 60 روز روزه بگیری
باید جواب پس بدی
فقط و فقط ترس بود و وحشت و استرس
ک مبادا من بمیرم …اگر بمیرم چی میشه …مادرم بمیره من چیکار کنم …پدرم بمیره چیکار کنم …..
با اینجور تعاریفات من داغون شدم وقتی ینفر میمرد من می مردم و زنده میشدم …
بعد از آشنایی با استاد میتونم به جرأت بگم اولین نتیجه ای که من از آموزش های استاد گرفتم اینبود که ترسیدن من از مرگ از 100 رسید به 40 به 30 و من خیلی خیلی آروم شدم …
خدا رو صد هزار هزار هزار بار شکر میکنم ک من تو مسیر هدایت و الهی سایت قرار گرفتم و به اندازه ای رشد کردم که با خیال راحت نفس میکشم که با خیال راحت میخابم و بیدار میشم و با خیال راحت به سوالات پسر یازده ساله ام جواب میدم …
مامان خدا چجوری بوجود اومد ؟
مامان خدا از کی هست ؟
مامان خدا حواسش بمن هست ؟
مامان خدا اسم مارا گذاشت انسان؟
مامان الان خدا کجاست ؟
مامان خدا ما را چجوری بوجود آورد ؟
مامان شیطان کجاست ؟ چرا خدا شیطان را بوجود آورد ؟
مامان اگه آدم سیب نمیخورد ما الان بهشت بودیم ؟
و ….
با خیال راحت وقتی همه میرن به دست و پای نماینده کلاس میفتن که امسال فلانی معلم کلاسمون بشه من میگم الخیر فی ماوقع و دفترمو برمیدارم تو ستاره قطبی از خدا میخام امسال معلم خوب و همکلاسی های خوب نصیب پسرم کن که هم از لحاظ درسی و هم از لحاظ نظم و انضباط و تربیت پیشرفت کنه…
با خیال آسوده و راحت درخواست ها در دفتر نوشته میشن و شب تیک میخورن
میتونم بگم نگرانی های من از صد به پنجاه رسیده با شش ماه بودن در سایت و کار کردن روی خودم .
سه سال کتاب قرآن را با معنی میخونم اما اینبار به دلیل قرار گرفتن در دوره دوازده قدم و اون احساس خوب و اتصالی که با منبع پیدا کردم با تمرکز و توجه عمیق به معانی قرآن و با توجه به قوانین جهان میخونم که بیشتر درک کنم بیشتر خدا را بشناسم بیشتر یاد بگیرم و بدونم که خداوند از من چی میخاد …
در حالیکه این کتاب تو خونه ی من داشت خاک میخورد و سال به سال سمتش نمیرفتم …
صبح تا شب با خدا حرف میزنم با خدا آرامم با خدا حالم خیلی خوبه وقتی خلوت میکنم با خدا تمام وجودم آرام میشه تمام وجودم شفا میگیره تمام وجودم درمان میشه تمام وجودم لذت میبره …
خدای عزیزم سپاسگزارم برای درک امروز برای آگاهی امروز
استاد عزیزم من با شما به خدا رسیدم
من با شما خدا را شناختم
استاد من هیچ آشنایی هیچگونه درکی از خدا و قرآن نداشتم
کامنت دوستانو میخوندم دنیا دنیا غم میومد سراغم میگفتم اینا چی میگن ؟ چرا اینجوری در مورد خدا حرف میزنن ؟ آخه خدا مگه چیه ؟ مگه چیکار میکنه ؟؟؟؟
امروز به لطف الله مهربان نمیگم به اندازه شما یا یکسری از دوستانی که اتصال عمیق با خداوند دارند
ولی رسیدم به الله
ولی وصلم به الله
دیگه در گمراهی و تاریکی بسر نمیبرم
قلبم باز شده قلبم نورانی شده با حضور الله
هرچقدر هرچقدرم عصبانی بشم ناراحت باشم نتونم کنترل ذهن داشته باشم اما بالاخره بعد یساعت دوساعت
فقط یاد خدا بشدت آرامم میکنه …
یاد خدا احساس خوبی بمن میده
من الان با دیدن یک گل تو پارک یاد خدا میفتم
با دیدن ماه یاد خدا میفتم
با دیدن درخت یاد خدا میفتم
با راه رفتن روی چمن یاد خدا میفتم
با دیدن صندلی تو پارک و نشستن روی صندلی یاد خدا میفتم
با شنیدن صدای گنجشک حتی کلاغ یاد خدا میفتم
با شنیدن صدای کلاغ یاد خدا میفتم
با دیدن مردم که در آرامش هستن و در رفت و آمد یاد خدا میفتم
با دیدن میوه تو یخچال یاد خدا میفتم
با دیدن گوشت و مرغ تو فریزر یاد خدا میفتم
با حمام کردن یاد خدا میفتم
و با دیدن اینهمه زیبایی ، دیگه من وجود ندارم چون غرق در شادی لذت میشم مثل پر در آسمان میشم …
استاد جان الهی نور به قلب و جان شما بباره که راهم را تغییر دادید و مسیر خدا را بمن نشان دادین….
استاد جان الهی پایدار و برقرار باشید….
الْحَمْدُ للّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ
سلام استاد عزیزم
سلام خانم شایسته ی شایسته
سلام دوستان گُلم در این سایت بهشتی
من چند وقتی است که تمرکزی روی باور فراوانی کار میکنم.
استاد در دوره ثروت 1 و جلسات اولیهی ثروت 3، بسیار بر ساختن باور فراوانی تاکید دارد و میگوید وقتی این باور ساخته می شود، هزاران باور محدودکننده خود به خود از وجودت حذف میشود.
چند وقت پیش خبری خواندم که برایم جالب بود:
سود خالص بانک صادرات ایران، در گزارش عملکرد سه ماه نخست سال، 56 درصد بیشتر شد و به 581.4 میلیارد تومان رسید.
یعنی بانک صادرات در مدت 93 روز رقمی بالغ بر 581.400.000.000 تومان سود خالص به دست آورده است.
سود خالص هم که می دانید به معنای کسر هزینهها و مالیات و ……. است.
این رقم برابر است با روزی تقریباً 6.250 میلیارد تومان!
یعنی اگر حقوق معمول کارمندان را خوشبینانه 20 میلیون تومان در نظر بگیریم، بانک صادرات فقط در یک روز معادل 367 ماه کارمندی، سود خالص به دست آورده است = یعنی بیش از 30 سال!!
تازه این مربوط به یک بانک است در ایران
و حال آن که بانکهای ایران به دلیل شرایط تحریم نمی توانند با بانکهای غیرایرانی ارتباط و همکاری داشته باشند، و طبیعتاً همین موضوع، خیلی از سود و درآمد آنها کم میکند.
از طرف دیگه، در ایران بانکهای دولتی و غیردولتی متعددی مشغول فعالیت هستند.
نتیجه این که یک بانک از بانکهای ایرانی، در شرایط تحریمی توانسته در یک روز به اندازه حقوق بیش از 30 سال یک کارمند، سود خالص بسازد.
پس پول هست، ثروت هست، فراوانی هست
در همین ایران، و با همین اقتصاد، و در همین شرایط تحریم و اوضاعی که بعضی ها میگویند خیلی بد است و پول دست مردم نیست و چه و چه
خدایا شکرت
سلام من چقدر منتظر چنین فایلی بودم خدایا شکرت استاد لطف کردید آنقدر هیجان زده شدم که قبل از گوش دادن فایل کامنت گذاشتم به نظر من همان طور که خودتان فرمودید باید به اصل پرداخت وچه چیزی از این موضوع اصل تر میتونه باشه حتما فایل رو گوش میدم ومشتاقانه منتظر قسمتهای بعدی هستم سالهاست که میخوام قوانین این دنیا رو بدونم تا بتونم مثل الگویی چون شما بازیکن خوبی روی زمین باشم من خیلی خوشحالم که استادم رو بالاخره پیدا کردم و ممنونم از استادم
سلام به استاد نازنینم
این فایل منو به یاد تصمیم های خودم انداخت که چقدرم سختم بود حتی فکر کردن بهشون اما هدایت الله رو گوش کردم انجام دادم و الان چقدر از زندگی لذت میبرم
من 5سال تو مسیر غلط کنکور بودم و همچنان فکر میکردم که مسیرم درسته هرروز از خواب پا میشدم با زجر و ب زور برم سراغ درس که مثلا درس بخونم که کنکور رشته دندان قبول شم به خیال خودمم خوش بودم که اره فاطمه مسیر درست همینه چون تو خانواده آیی بزرگ شدم که از همون اول گفتن درس خوبه آدم اگه درس نخونه ارزش نداره و دندان بخونی ما افتخار کنیم و…..
یعنی من به صورت پیش فرض اینجوری بودم که من به درد نمیخورم مگر اینکه دندان قبول شم و از اون ور به دلیل اینکه هییییچ علاقه آیی اصلا به رشته تجربی نداشتم من هیچ نتیجه آیی نمیگرفتم درس میخواندم ب زور ولی همونجا بودم انگار درجا میزدم دریغ از ذره آیی پیشرفت
من نه تفریح داشتم نه حتی ی بازار میرفتم خودم رو حبس کرده بودم تو خونه برای درس همون درسم به هیچ وجه پیش نمیرفت
حالا همین رنج و عذاب رو تصور کنید حرف خانواده و فامیل هم یه طرف ماجرا که اره فاطمه خنگه و…
در صورتی که من فوق العاده باهوشم فقط در مسیر علاقم نبودم و من نمیپذیرفتم این حرف رو
همینجوری گذشت من دیگه نمی کشیدم از خدا هدایت خواستم که خدایا من نمیدونم تو بهم بگو چطور از این بدبختی دربیام
هدایت شدم به یه مشاور کنکور خلاصه من هزینه رو پرداخت کردم شروع کردیم بعد من همون اول فهمیدم ایشون هم عباسمنشیه
اینو نشونه دیدم خلاصه با هم صحبت کردیم به من برنامه داد شروع کردم من برنامه آیی که در روز انجام میدادم رو انجام دادم بعد چند بهم گفت فلان ساعت تماس بگیر
بهش زنگ زدم برگشت گفت که فاطمه این گزارشی که تو به من میدی کاملا داره نشون میده تو هیچ علاقه آیی به این رشته نداری و فقط برای حرف مردم 5سال پشت کنکور موندی که ثابت کنی اره سرت به تنت می ارزه در صورتی که اصلا اینطور نیست ربطی به درس نداره یه کاری کن تو خودت رو چقدر قبول داری؟ منم خیلی واضح گفتم وحشتناک زیاد گفت پس این نشون میده پتانسیلت به شدت بالاس فقط تو مسیر اشتباهی گذاشتی همین پتانسیل رو بگرد پیدا کن به چی علاقه داری تو اون بذار و پیشرفت کن
خلاصه ما قط کردیم و من به فکر فرو رفتم من شوک شدم گریه کردم به خودم گفتم یعنی چی علاقه نداری 5سال از عمرت رو بذار بعدش بفهمی مسیر و اشتباه اومدی؟
حالا همه این درگیریهای ذهنی یه طرف مادرم که غول ماجرا بود یه طرف
خلاصه باز من هدایت خواستم گفتم خدایا حالا که بهم گفتی از این مسیر بیا بیرون حالا چجوری چیکار کنم بهم گفت که برو بگو به مادرتم بگو یعنی اگه به من میگفتن برو پشت کوه قاف یا این حرفو برو بگو کوه رو انتخاب میکردم بس که برام وحشتناک بود یاد حرف استاد افتادم یه جا گفت ایمانی که عمل نیاورد حرف مفت است
گفتم فایده نداره بالا پشت بوم بودم هی داشتم با خدا حرف میزدم یهو اومدم پایین مادرم تنها خونه بود برگشتم گفتم دیگه نمیخوام وقتم رو بذارم برای چیزی که بهش علاقه ندارم نمیخوام کنکور شرکت کنم مامانم برگشت گفت یعنی چی؟!شروع کرد به خود زنی و غش و ضعف و فحش و………
همش یه ندایی درونم بهم قوت قلب میداد آروم باش مسیرت درسته داری خوب پیش میری
نگران نباش من پیشتم و من قلبم آروم میگرفت
خلاصه پدرم اومد خونه و برادرم مادرم بهشون گفت اونام رفتن تو فاز نصیحت و…..
بازم میگفت آروم باش از سرشون میوفته خلاصه یک هفته دو هفته آیی گذشت آروم شدن
من در این حین که خونه به این جو بود از خدا هدایت میخواستم خوب خدایا گفتی مسیرت اشتباس بیا بیرون منم گفتم چشم انصافا هم راحت شدم حالا بگو چیکار کنم؟یه چند وقتی گذشت
دختر عموم بهم پیام داد که این متن رو برام ترجمه میکنی؟
جرقه ها تو ذهنم زده شد که فاطمه تو در طول دوران دبیرستان همیار زبان بودی عاشق زبانی و…حالا بارها بارها بهم گفته بودن ولی من طبق باورهای غلطم در مسیر اشتباه بودم و همین محدودیت ذهنی که استاد گفتن اجازه نمیداد من بیوفتم تو مسیر درست
و الان هم که دارم زبان میخونم بعدشم که کسب مهارت کردم میخوام با روانشناسی ثروت 1و دوره احساس لیاقت(که دانشجوشم). ثروت رو وارد زندگیم کنم
میخوام بگم که وقتی ما هدایت میشیم باید بدون چون و چرا انجامش بدیم( که نیازمند تکامله)
که قدم های بعدی به ما گفته بشه و بیفتیم تو مسیر سرپایینی و همینطور سوت زنان جلو بریم لذت ببریم و تمام نعمت ها بهمون داده بشه.
و اینکه اگر ما محدودیت های ذهنمون رو برداریم (کارکردن روی باورها)ثروت و نمعمت فراوانی از مسیرهای کاملا آسون و درست وارد زندگیمون میشه.
در رابطه با توحید واقعا من به این حرف استاد رسیدم که شرک بسیااااار بسیاااار راحت آدم رو گول می نه و انسان درگیرش میشه آنقدر راحت که خودت گاها متوجه نمیشی
من هر وقت که به کسی قدرت دادم خدارو شاهد میگیرم بدون استثنا من رو همون شخص ناامید کرده هر وقت قدرت ندادم به طرز جادویی کارا برام پیش رفته برای همین به محض اینکه ذهنم میخواد بگه عع فاطمه فلانیم هستا میتونی بهش بگی بابت این موضوع سریع به خودم میام میگم چرتو پرت نگو اره دیدم فلان جا و فلان جا به بعضیا گفتم چطور نتیجه داد چون براش منطق میارم خاموش میشه و من در این مسیر پیروز میشم
میدونی هر چقدر توحیدی تر آرامش بیشتر لذت بیشتر عشق بیشتر زندگی با کیفیت تره
خدایا هزاران مرتبه شکرت بابت این مسیری که درش قرار گرفتم ازت کمک میخوام که تا موقعی که جان در تن دارم دستمو بگیری و نذاری از این مسیر خارج شم .
خدایا بابت تمام نعمت هات بابت این سایت و این استاد بی نظیرررر سپاسگزارم.
درود به شما خانم احمدیانی
این جملتون که فرمودید
هر چقدر توحیدیتر،
آرامش بیشتر.
لذت بیشتر.
عشق بیشتر.
و مهمتر از همه زندگی با کیفیتتر.
زندگی با کیفیتتر
خیلی برام دلچسب و آرامبخش بود
سپاسگزارم از کامنت تأثیر گذارتون
در جریان نعمت و ثروت و سلامتی باشید… آمییین
هُوَ الَّذِی أَنزَلَ السَّکِینَهَ فِی قُلُوبِ الْمُؤْمِنِینَ(فتح4)
او کسی است که آرامش را در دلهای مومنان نازل کرد
بیاموزیم بدون نگرانی زندگی کنیم
چون خدا در همه حال هوای مان را خواهد داشت.
سلامی به زیبایی قطرات باران و صدای دلنشین اش که روح وروانم را نوازش می دهد خدمت استادعزیزم ومریم جانم
وهمه دوستانم در این مسیر سراسر یادونام خداوند مهربان مان
تبریک به متولدین این ماه زیبا
و چه سعادتی بودن در این مسیر با هدایت خداوند وکنار استاد عزیزکه باید هرروز جشن گرفت وپایکوبی کرد.
خداروشاکروسپاسگزارم بابت اولین روز ماه وشروع بارانِ رحمت الهی و دیدن استاد جان وشنیدن صدای زیبای ایشان در فایلی که مزین شده به نور قرآن و کلام خداوند ودیگر نورعلی نور
صبح به لطف خداوند باعشق وشکرگزاری بیدارشدم و اول گوشی زیبایم را برداشتم وبا نام خداوند وارد سایت شدم ودیدن روی ماه استادم وگفتم کزین بهتر نخواهد شد و بعد به مصطفی جان گفتم استاد فایل جدید گذاشته اند .
مشغول انجام کارهایم شدم و بعد دیدن نشانه روزانه ونوشتن کامنت که یه جورایی عادت هرروزم شده وچه عادتی بی نظیرتر از این شنیدن صحبت های استادت وآموختن وذهن را حسابی جلا دادن وبرق انداختن برای عمل کردن درست ودرمون به آنها وطببعیه که ثمره اش شده سعادت وخوشبختی وحال واحوالی عالی ،خدایاشکرت.
ناهار هم در کنار سرآشپزمعروف خداجان پختم و همزمان گوش جان سپردن به صحبتهای ناب استاد وبعد صدای اولین نم نم باران شروع شد ومن که از خود بیخود و حسابی شاد وشنگول و شکرگزار ودر حیاط دور خودم می چرخیدم و بعد مصطفی پیشنهاد داد ناهار در حیاط یا کنار دریا میل کنیم ،ولی احساسم بهم گفت داخل حیاط و جاتون سبز سفره انداختیم وزیر آسمان خداوند، آی چه لذتی داشت .
خلاصه بعد دوساعتی خوابیدیم و بیدارشدیم عجب هوایی وآسمانی و در حیاط نشستم و کامنت دوستان عزیز رو خواندن وبعد پیاده روی زیر باران والان هم محضر شما و کامنت نوشتن با صدای نم نم باران ،خدایاشکرت.
استاد جان من هم در دوران راهنمایی ودبیرستان قاری قرآن بودم و برای صف صبحگاهی می خواندم و از پدرم قرآن رو آموخته بودم .
یادش بخیر در مسابقات شرکت می کردم وجایزه ها اکثرا بشقاب با طرح برجسته میگو وگل بودندکه هنوز هم دارم برا دکوری خوبن خخخخخخ
استاد بسم الله الرحمن الرحیم رو چه زیبا قرابت کردیدبه به عجب صدایی .
بله من هم همچین قرآن می خواندم که نگو و نزدیک بود یه مدت بعد که بزرگتر شدم بشم مداح ولی خدایی صدا دارما منتها بیشتر متمایل به صدای خانم گوگوش وجمیرا وحتی آقای ابی بود والان خداروشکر می کنم که مداح نشدم با روحیات من سازگار نبووووووود .چقدر خندیدم .
ایران هیچ تغییری به ویژه در زمینه قرآنی نداشته که بدتر هم شده و اکثریت به همه چیز رسیده اند ولی ناشکری وبی ایمانی در خانواده ها موج می زند فقط بشینن اخبار گوش کنند و در مراسم ها ومساجد شرکت کنند و دنبال شهادت ها در تقویم که تا می توانند گریه کنند وبر فرق مبارک بکوبند .
من خودم قبلا اگر مراسمی می رفتم تعجب می کردم این حجم از گریه رو که می دیدم انگار دنبال جایی بودند که بیایند فقط گریه وزاری کنند ولی من خنده ام می گرفت وبیشتر مشغول خواندن قرآن می شدم تا کسی متوجه نشود بعد هم دستمال کاغذی حی وحاضر برای اینکه حتما باید گریه صورت بگیرد وااای کاش اثری در شخصیت مان داشت بدتر میشدیم که بهتر نه .
من که والا کسی در این چند ساله عمرم ندیدم قرآن بخواند و از لحاظ روحی وروانی ورفتار،گفتاروکردار همخوانی داشته باشد با مطالبی که بعداز آشنایی با استاد شنیدم همه زندگی ها داغون وناآگاهی بیداد می کرد واقعا عصر جاهلیت تمام نشده وروزی هزار مرتبه باید سجده شکر بگذارم بابت بودنم در این مسیر سراسر توحیدی وکنار چنین الگویی که به واقع دستان خداوند برای هدایت مان در تمام زمینه ها هستندکه اینطور بیایند و باعشق وزبان شیوایشان از قرآن صحبت کنند و روز به روز شخصیت مان تغییر کند و آرام آرام خداوند ما را از جاهلیت دور کند وبه واسطه استادمان به نور ایمانش منور گرداند .
این همه در گذشته قرآن خواندم دریغ از فهم ودرکی که به من کمک کند، چون از کسی یک کلام نشیندم که بابا معنی فارسی آن را بخوان فقط بلد بودن برامون شاخ وشونه بکِشن بعد هم نگاه به زندگی هاشون می کردی پوکیده و درب وداغون از بی ایمانی وشرک…
خدایا هرروز در نمازهایم خواندم ما را به راه راست هدایت فرما البته به عربی وهیچ اتفاقی نیفتاد…..
چطور میشود که معجزه صورت می گیرد و دو سال هست من این راه را شناخته وپیش می روم و وجود وزندگیم هرروز عالی تر وخدایی تر می شود چون من در گذشته برای رفع تکلیف می خواندم بخاطر ترس نه از روی عشق
امروز با عشق روبه نو می خوانم و چقدر تاثیر گذاشته روی روح و روانم وحس وحالم
،همین امشب آمدم در حیاط وزیر آسمانت نمازم را خواندم و اشک شوقم جاری و تو را شکر می گفتم ،چقدر تفاوت هست زمین تا آسمان و زندگی مان سراسر شده لبریز از نور ایمان .
استاد جانم از نظر من همین تعداد دوستانی که دور هم جمع شده ایم در این فضای ملکوتی واگر واقعا شما را الگوی خود قرار داده باشیم وعمل کنیم به تک تک صحبتهای تان بی شک می توانیم با خدا باشیم وپادشاهی کنیم واین ایمان واقعی است و مصداق آیه 139 آل عمران
وَلَا تَهِنُوا وَلَا تَحْزَنُوا وَأَنْتُمُ الْأَعْلَوْنَ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ
ایمان، نیرویی است که ما را از تاریکیها به اوج روشنایی میبرد. حتی در سختترین لحظات
، این وعدۀ خداوند را به یاد داشته باشیم: اگر ایمان داریم، بالاترین هستیم.
در پناه خداوندمهربانم هرنفس شاد، سلامت وعالی باشید و بدرخشید، عاشقتونم.
خدایاشکرت خدایاشکرت خدایاشکرت
متشکرم متشکرم متشکرم
درود به استاد واقعی زندگیم و درود به مریم بانوی شایسته
و درود به خانوادهی بزرگ و آگاه عباسمنش و دوستان عزیزم در سایت
ی سوال دارم استاد !!!
شما دوتا عزیز کنترات برداشتید؟ که مدام ما و دانشجوهاتون رو آچمز کنید؟
بابا استاد، جان ما بسه؟؟
بخدا من مخم نمیکشه استاد جان( به قول ابراهیم عزیز)
من از بچههای دورهی 12 قدم هستم
و اینکه چطور به 12 قدم هدایت شدم خودش ی عالمه حرفه
اما در انتهای جلسهی آخر قدم دوم اونجایی که شما تو فایل آگاهیهای قرآنی در مورد روزه صحبت کردید و در مورد آیهی خیلی دوست داشتنی 186 بقره که خداوند میفرماید من اینقدر نزدیکم که اجابت میکنم درخواسته درخواست کننده رو.!!
تو پس ذهن من این بود که خب حسین کهن الان که دیگه تو سنت رفته بالا و نزدیک 47 سالی،
دیگه آخر آخرش بتونی ی خونه بخری یا ی دونه ماشین و
دیگه بعدشم باید ریق رحمتو سر بکشی.
استاد تو همین افکار بودم و مدام محدودیتهای ذهنم داشت رومخم راه میرفت.
همین محدودیتهایی که به دنبال خودش
ناامیدی میاره
ترس میاره
تنبلی میاره
بی انگیزگی میاره
بی هدفی میاره
از لحاظ فیزیکی کرختت میکنه…….
استاد جان دقیقا در همین زمان که داشتم فکر میکردم که چطور میخواد این اتفاق بیوفته یهویی ی فایل توحیدی از شما میاد رو سایت که خانومم بهم خبر داد
استاد فایل جدید گذاشته
تازه اینم الان یادم افتاد همین خانومم زمانی وارد زندگیم شد که میگفتم عمرا دیگه کسی بیاد کنار من عاشقانه و صادقانه کنارم بمونه هر کی بیاد میخواد ی سواستفادهای چیزی بکنه و بره. و در ناباورانه ترین حالت ممکن عزیزی وارد زندگیم شد که همین خانوم دورهی 12 قدم رو روز تولدم بهم هدیه داد که بارها ازش تشکر کردم بخاطر ارزشمندترین هدیهی زندگیم.
برگردیم سر موضوع خودمون
من با اینکه ی تجربهی اینطوری دارم بازم ذهنم خیلی هرز میپره با خودم بارها تصمیم گرفتم که مدام تو سایت باشم
کامنت پر از هدایت دوستان رو بخونم ولی بازم بعضی وقتا میپره لامصب
به هر حال استاد اینو خواستم بگم که ذهنم در شلوغترین حالت ممکن بود که خانومم خبر داد به این فایل رایگان فوقالعاده
مخصوصا اون قسمتهای آخرش که زندگی خودتون با الان مقایسه کردید
یا نظریات ایلان ماسک در مورد همین راکت جدید
یا اینکه حضرت موسی با اینکه یک نفر کشته میاد و میشه پیغمبر
خب اینا نشون داد به من که بابا، حسین کهن، پسر خوووب هیییییچ محدودیتی در دنیا نیست هیییچ محدودیتی نیییییسسسسسسست
من ذهنم محدوده
الان که 46، 7 سالمه میتونم بهترینها رو اتفاقا بهتر رقم بزنم
چون تجربهی بیشتری دارم
خلاصه استاد الان با این همه آگاهی،
واقعا دریا دریا آگاهی تو این فایل هست
از توکل بگیر تااااااا
توحید
ایمان
تقوا یا کنترل ذهن
منطقی بودن قرآن
هدایت
تسلیم بودن
ظلم کردن به خودمون و……. هزاران آگاهی دیگه
موندم چطوری شکرشو بجا بیارم چطوری اینارو کنار هم هضم کنم که مخم اِرور نده یا قفلی نزنه
واقعا !!!دوستان عزیزم!!! فقط به این فکر کنیم که اگر فقط همین مورد ظلم به خودمون رو میخواستن تو دانشگاه آزاد ایران تدریس کنن
چقدر از بغلش رشته تحصیلی ساخته میشد.و چقدر ما باید هزینه میکردیم تا همین آگاهیهایی که استاد عزیزمون بصورت رایگان در اختیارمون گذاشته رو کج دار مریض یاد میگرفتیم
دوس دارم برم ی جایی سمت دشت لار تهران که کسی نباشه
ی دل سیییررر از این هیجان داااااااااد بزنم و خدارو شکر کنم
خدای مهربونم شکرت که استادمون عباسمنشه
خدای عزیز شکرت که منم عضو این سایتم
خدایا شکرت که منم کنار این اعضای باحال دارم به رشد این جهان کمک میکنم
خدایا شکرت هنوز تو درک 12 قدم استادم و تو گامهای مریم بانو، یهو استاد ی فایل تکمیلی برامون میزاره که باعث میشه دوباره تو مسیرمون محکمتر قدم برداریم
اونم چه فایل قدرتمندی
خدایا شکرت که این سالهای اخیر تو این سایت
هی ساخته شدم و هنوزم دارم ساخته میشم
استاد من با فایلهای رایگانتون هم عشق و رابطهی خووب وارد زندگیم شد و هم اعتیاد رو که از سال 78 تو دامنم بود و خودم داشتم به خودم ظلم میکردم رو ترک کردم من دقیقا زمستون 1400 پاک شدم تا الان
میخوام بگم به (قول نقش ارسطو تو سریال پایتخت) طلا تو مشتمه و نتیجه گرفتم و مطمعنم بقیه رو هم میگیرم
به زودی و به راحتی چون افکارم عوض شده چون من دارم تغییر میکنم
استاد واقعا حیف که ایرانم وگرنه میومدم سراغت اینقدر ماچت میکردم که صورتت خیییس بشه
به هر حال دم شما گرم
دم همهی بچههای این سایت گرم با کامنتای پر از عشقشون
خدایا شکرت
خدایا شکرت
خدایا شکرت
سلام حسین جان
این قسمت کامنتت که در رابطه با اراده قوی ات بود برای پاکسازی بدنت، برای من خیلی الهام خوبی بود از سوی خدا،
من الان تو سن 33 هستم که میگفتم خدایا من فکر نکنم بتونم تو این سن کانون های توجه ام رو به راحتی تغییر بدم دیگه سخته ،( و همچنین یه حس نا میدی که جوانیم رفته و به کارم نمیاد، اما وقتی استاد رو میبینم که تو این سنشون البته نمیدونم چند سالشونه ، بدن زیبا ساختن و…)
اتفاقا همیشه برای اراده تغییر ذهن و اینکه میشه ، یکی از همشهری هامون رو که مشکل پاکسازی داشت برای خودم مثال میزدم ، میگفتم مری ببین ایشون با این همه نا خالصی در بدن و کارهایی که کرده بود ، اراده قوی داشت، چون از نظر من ذهن باعث شده که دنبال این نا خالصی( مواد) بره
و این آدم اراده قوی تو کنترل ذهنش داشته تو اون شرایط سخت که الان پاکسازی شده، تقوا یعنی این ،
که تو همین فکر ها بودم که کامنت شما رو دیدم ، آفرین به تقوا تون حسین جان،
تقوا تقوا بهترین پاداش ها رو داره ، تقوا یعنی اینکه توی شرایط سخت، شرایطی که همه چیز حس بد داره ، بتونی کانون توجه ات رو کنترل کنی ، که پاداش های پایدار داره ،
خیلی خیلی اراده خوبی دارید خیلی خیلی خالق خوبی هستید صدرصد هر چه بخوایین میتونید خلق کنید،
این پاکسازی بهترین مهارت شماست ، هر روز یاد آور خودتون کنید.
موفق باشی حسین
به نام خدای مهربون
و درود به همگی مخصوصاً استاد و مریم بانو و مریم خانوم اکبری عزیز
اولا خیلی سپاسگزارم که وقت گذاشتید و کامنت بنده رو خوندید
دوم اینکه واقعا اعتبارشو میدم بخدا
چون واقعا خدا هدایتم کرد که چیکار کنم
خیلی خیلی از شما ممنونم که این یادآوری رو بهم متذکر شدید تا من عکس قبل از عملم یادم نره
یادم نره که چقدر داغون بودم و الان واقعاً کجا قرار گرفتم که اصلا قابل مقایسه نیست
من حتما به تاکید شما برای یادآوری مهارتم کوش میکنم و عمل میکنم
خیلی سپاسگزارم از شما دوست خوبم
در مسیر نعمت و سلامتی و ثروت باشید.
آمیییین
به نام خدایی که همین نزدیکیست
استاد سلام
چه قدر خدا نزدیکه
یعنی امشب که من مینوشتم در مورد اینکه من خالق زندگی خودم هستم وامشب متوجه شدم که چقدر درونم پر از شرکه این همه هدایت این همه عظمت خدا وندای درونم گفت بنویس ومن شروع کردم به نوشتن
چه فایل معجزه ای برای ما گذاشتین
خدا هدایتی کرد بیام ببینم از فایل امروز که قدم بعدی خانه تکانی ذهن رو چون دندانپزشکی بودم امروز صبح ونرسیدم ببینم قدم 23
که دیدم این فایل همون نوشته های ندای خدای منه
استاد چقدر همزمانی برام داشت اونقدر وارد سایت شدم که هر دفعه این هدایت هارو دیدم که داره عادی داش میشد واین دفعه برام خیلی هماهنگتر ودقیقا همون کلمه های خدای من درون این فایل تکرار شده
مگه داریم مگه میشه شما آمریکا هستین
و من تو شهر مذهبی کاشان
مگه این معجزه نباشه چیه این لحظه فقط احساس کردم خدا نفسم شد خدا چشمم شد وگوشم شد
راجب شرکت امروز فهمیدم که من چقدر شرک کردم وقومی که ظالم هستن قومی که خدایی جای خدا میپرستن ونا امید میشن
ای وای ای وای
خدا بهم رحم کن من در گمراهی بودم
خدا دستم امشب گرفته
ومنو آگاه کرده به آنچه می نویسم
آگاهانه وبیدار
من سالهاست در یه ظلم به خود دچار بودم
وهمش میگفتم خدایا نجاتم بده وغافل از اینکه من باور واعتمادم رو از دست داده بودم اون خدا همیشه همون طوری میشد که من فکر میکردم یعنی وقتایی که امید به دلم میدادم برام امید میشد مثل یه خونه ،مثل ماشین ،مثل همون چیزی که من فکر میکردم که میشه وخلق میشد وپدیدار میشد
ای وای ای وای
ومن قدرشو نداشتم دوباره انسان غافل ونا امید می شدم ونگ آنی ها میومد ومنو نام امید می کرد ومنو میترسوند که باز از دست میدی ازت میگیرن
فلانی نمی خواد وفلانی خوشش نمیاد وفلان وبهما ن
واین ذهن آشفته وپریشان شروع میکرد به سخن ومنو مغلوب میکرد
من امروز خودم رو به باغبان تشبیه کردم و با خودم می گفتم ما باغبانیم استاد
یعنی میتونیم گیاه بکاریم ورشد گیاه رو به خدا بسپاریم وفقط باید علف هرزش رو بچینیم وهر روز سرکشی کنیم
رشد گیاه با خداس خدا سمتش رو خوب بلده وهمیشه گیاهان رشد میکنن
البته ما باید بکاریم واین همون در ذهن فکر کردنه ووادامه بدیم به نگهداریش
خوب تمام اتفاقات زندگی رو خودمون میسازیم خودمون با امید وحذف محدودیت ها توی ذهنمون اونها و در واقعیت هم میبینیم
البته با تکرار واستمرار این خیلی مهمه
حالا اون مورد که در شهر کاشان در تمامی جلسات در کودکی و نوجوانی شرکت کرده بودم وشده بودم یه تعصبی به کنار البته الان نه شکر خدا ولی تمام این تعصبات رو با شنیدن بعضی فایل های شما ریز ریز کنار گذاشتم وخوبی صحبتهای شما این بود که اصل رو از قرآن میگید
ومن چند ساله دارم کم کم اون تعصبات مذهبی و محدودیتهای عجیب بدون دلیل رو کنار میزارم وچنان تغیراتی رو در باطن وظاهرتجربه کردم که دیگه با اون دوستان اون افراد قبلم نمیشه دوستی رو بر قرار کنم و البته جهان منو به سمت افراد دیگه ای هدایتم کرده واز همون اول از خیلی از اونا طرد شدم ومن خودم هم پذیرفتم که این مرضیه اون مرضیه قبل نیس خوب که توقعات آدما رو بر آورده کنه شاید بدون فکر فقط خواستم خدای واقعی رو بشناسم وزندگی که بهم فرصت داده رو با شناخت بهتر از خودم وخدای خودم تجربه کنم
البته همون که شما گفتین هم در مورد ما هم چنین بود که قلا فکر میکردیم آره ما مسلمونا بنده های خدا هستیم خصوصا شیعه ها وتمام وبقیه که گنهکاران جهنمی هستن
ای وای ای وای
حتی الان که من دیگه اون مرضیه قبل نیستم وبا شیعه و سنی وبقیه ادیان خودم رو یکسان میدونم ومیخوام بدونم دوستان قبلم و خانواده های خودم و همسرم نگاهشون به ما فرق کرده وخیلی راحت ما رو ترد شده میدونم
ومن الان میفهمم که چقدر قبلاً دچار قضاوت کردن بودم وچقدر خوب شد که از اون لاک اومدم بیرون و حالا همه آدما رو با هر دین و مذهبی دوست دارم و
میتونم با همه آدما به راحتی ارتباط بگیرم و خالصانه با انسانها دوست بود و هیچ فرقی با هم نداریم
خدا رو شکر که در زندگی بیدار شدیم
خدارو شکر که آشنا شدم با اصل
خدا رو شکر که بیشتر با قرآن آشنا شدم
خدا رو شکر که متوجه شرک درونم شدم
ممنونم از لطفتون استاد با این فایل توحیدی بزرگ
این فایل از فایل های خیلی مهم زندگی کنه
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام به استاد بی نظیرم و مریم نازم
امروز وقتی شروع کردم به دیدن فایل از همون اول با خوندن موضوع فایل درک قوانین جهان در قرآن کریم و کلام خداوند قلبم باز شد برای شنیدن آگاهی های جدید و چشمانم پر از اشک.استاد هر وقت از خدا کمک خواستم همون لحطه شما با یه فایل جدید میاید اصلا دیوانه میشم اون لحظه از اینکه خداوند چقدر زیبا وراحت من رو به شما هدایت میکنه و میگه برو به سمت سایت استاد عباس منش . هر چی شما استاد عزیزم از قرآن میگفتید توی ذهنم تصویرشو میدیدم .
استاد عزیزم با اینکه مثل شما قاری قران بودم و قران رو حفظ میکردم ولی نمیدونم چرا تا قبل از آشنایی با شما ،نشده بود که بشینم معنی قرآن رو بخونم شاید به قول شما دوره ما یا تاثیر خانواده مون و…ولی منم مثل شما یه روزی از خدا خواستم کمکم کنه و بگه اصل زندگی چیه که هم با شما آشنا شدم به طرز معجزه آسایی .منم مثل شما میگفتم اگر خارجی ها بد هستند چرا رفتاراشون از ما بهتره و……
وقتی داستان های قران رو میخونم از قدرت بی اندازه خداوند مبهوت میشم و به قول شما استاد عزیزم آدم محکم تر پاشو رو زمین میزاره
اون تاییده رو خداوند بهمون داده و فقط کافیه یکتاپرست باشیم .
چقدرکلام خداوند راحت و ساده در قرآن اومده و لی ما آدم ها به قول استاد فقط دوست داریم اون چیزی که خوشمون میاد اتفاق بیفته یا بشنویم.
استاد عزیزم باز هم امروز مثل همیشه درس بزرگی از خداوند و شما فرشته زمینی گرفتم و من هرروز شما را دعا میکنم و از خداوند و شما استاد عزیزم و مریم عزیزم بی نهایت سپاسگزارم و بی انتها خوشحالم بابت اینکه عضو خانواده عباس منش هستم
در پناه الله یکتا شاد و سعادتمند و ثروتمند باشید.