درک قوانین جهان در قرآن کریم | قسمت 1 - صفحه 10 (به ترتیب امتیاز)

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری درک قوانین جهان در قرآن کریم | قسمت 1
    378MB
    60 دقیقه
  • فایل صوتی درک قوانین جهان در قرآن کریم | قسمت 1
    59MB
    60 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

354 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    طیبه مزرعه لی گفته:
    مدت عضویت: 778 روز

    به نام ربّ

    سلام با بی نهایت عشق برای شما

    رد پای روز 30 مهر رو با عشق مینویسم

    اول بگم اینو که خیلی خوشحالم از اینکه رفتارهامو سعی میکنم آگاهانه دقت کنم تا بیشتر در راستای پیشرفتم در تغییر شخصیتم قدم بردارم

    خدایا شکرت

    قبل اینکه شگفتی های امروزم رو بنویسم، درمورد دیروز یه چیزی رو فراموش کردم که در رد پای روزم بنویسم

    و الان بهم یادآوری شد

    وقتی دیروز تو ورکشاپ بودم و استادم کار میکرد و ساعت 4 کلاس داشت و نتونست بره سرکلاسش و به استاد طراحی گفت تا به جاش بره و رنگ روغن رو به بچه های کلاسش یاد بده

    بعد که کلاسشون تموم شد همه هنرجوهاش اومدن تو سالنی که داشتیم نقاشی میکشیدیم

    با استاد صحبت کردن و وقتی دیدن منم پشت سر استاد نشستم سلام دادن بهم

    چون منو میشناسن، تو این تقریبا 9 هفته که از صبح تا غروب برای ورکشاپ میرم و بعد اتمام کارم میرم و نقاشیمو نشون میدم به استادم سر کلاس ، بچه هایی بودن که اومدن پیش استاد و منم میشناختن

    بعد یکیشون اومد گفت طیبه کارتو ببینم

    و وقتی دید ، یهویی برگشت گفت من از روزی که دیدمت انقدر حس خوبی ازت گرفتم که خیلی ازت خوشم میاد

    تو اون لحظه تو دلم گفتم خدای من

    تویی که داری همه کار برای من انجام میدی و دلها رو برای من نرم میکنی

    یادمه استاد عباس منش میگفت که تو وصل بشو به خدا، تو به منبع وصل بشو ، خودش آدما رو میاره سمتت

    خودش رفتار آدمارو باهات تغییر میده و با احترام باهات صحبت میکنن

    البته که اول باید خودت رفتارت رو تغییر بدی و خوب باشی تا در جهان اطرافت هم خوبی ببینی

    و خودش همه چی رو به سمتت میاره

    و من امروز متوجه یه چیزی هم شدم با گفتن حرف دختری که گفت

    طیبه خیلی به دلم نشستی و حس خوبی گرفتم ازت ، از روزی که اومدی سر کلاسمون و با استاد حرف زدی چهره ات آرامش خاصی داره و خوشم اومده ازت

    متوجه شدم که من سعی کردم تو وجود آدما ، عشق رو ببینم ،منبع این عشق رو ببینم

    و با هربار دیدن آدما سعی کردم یادم بیارم که پاره ای از وجود خدا هستن و تا جایی که سعی کردم رفتارهام رو محترمانه تر و مودبانه و خوش برخورد حرف بزنم

    و متوجه شدم که چقدر نتایج قابل لمسه که من تغییر کردم

    آخه من تا یکی دو سال پیش یه دختری بودم که هر کس از فامیل و آشنا که میشناخت پشت سرم میگفتن به بقیه ، که طیبه عصبیه و نمیشه حرفی بهش گفت

    و من با وجود اینکه واقعا عصبی و زود جوش بودم ولی از درونم اینجوری نبودم و وقتی یهویی عصبانی میشدم چند لحظه بعدش پشیمون میشدم و میرفتم معذرت خواهی میکردم ولی دوست داشتم تغییر بدم این رفتارمو و همیشه به خودم یا دوستایی که داشتم میگفتم من چه کاری باید انجام بدم تا اینجوری زود عصبانی نشم و واقعا تلاش میکردم اون روزا که خودمو اصلاح کنم ولی نمیشد

    الان که این موضوع بهم یادآوری شد و فکر میکنم ، میبینم که من با خودم در صلح نبودم

    من خودمو دوست نداشتم اون موقع ها

    من وقتی خودم رو دوست نداشتم پس نمیتونستم با جهان اطرافم ارتباط برقرار کنم و عشق بورزم و یا اینکه آدما وقتی منو میبینن بگن به دل میشینی

    و این بود که سبب واکنش من به شکل عصبانیت و به قول اطرافیان زود جوش بودن میشد

    وای خدای من شکرت

    من چقدر تغییر کردم

    الان خیلی خیلی کمتر شده که من واکنش سریع نشون بدم .

    چقدر عجیبه واقعا حیرت زده میشم وقتی به این فکر میکنم که یه نکته از دیروزم فراموشم شد تا در رد پام بنویسم و وقتی یادم اومد که میخواستم اتفاقات روز امروزم رو بنویسم و مرتبط بود با عصبانیت امروزم

    که بهم گفته شد ببین طیبه تو خیلی وقت بود اینجوری عصبانی نشده بودی

    و از این به بعد دقت کن و بیشتر به رفتارات آگاه باش تا دلیلش رو متوجه بشی و بدونی که چه افکاری داشتی که سبب این عصبانیت و یا هر واکنش دیگه ای شده

    خدایا شکرت بی نهایت سپاسگزارم

    تو چقدر چیدمانت بی نظیره ربّ من

    امروز صبح که بیدار شدم حاضر شدم برم مدرسه پسرونه ابتدایی، که طرحی که تو مسابقه سایت سازمان زیبا سازی شهری شرکت کرده بودم رو نشون بدم به مدیر مدرسه و بگم که میتونم باتوجه به موضوعی که شما مد نظرتونه براش طرح رو آماده کنم

    و بهش گفتم آقای نقاش که قراره زیر ساری رو انجام بده ، که براتون چند تا طرح فرستادن ،من گفتم طرح های خودمو بهتون بگم و مدیر گفت نقاش رو بیخیال من با تو کار دارم ،تویی که باید نقاشی مدرسه رو بکشی

    پس من بهت موضوع رو میدم تا برام طرح بزنی

    دیروز خدا یهویی به دلم انداخت که طرحی که تو مسابقه شرکت کرده بودم رو ببرم نشون بدم

    خودم به کل فراموش کرده بودم

    همه کارهارو خدا داره برای من انجام میده

    وقتی صحبتاشو گفت من برگشتم خونه و یکم گل سر بافتم و یکم بعدش طرح تمرین کلاسی رنگ روغنم رو روی بوم طرحشو انداختم

    و ظهر خواهرم گفت بیا الان بریم دوشنبه بازار خرید کنیم و شب دیگه نریم ،منم گفتم بذار به داداش بگم پول واریز کنه

    بازم باور محدودم مانعم میشد

    میگفت از پول خودت خرج نکنیا ،از داداشت بگیر

    و میگفتم الان که یه ماه و نیم شده که فروشم از گل سرا خوب بود ، دیدن پول دستم میاد ، یهویی شرایطی شد که من باید پول بدم و البته این یه الگوی تکرار شونده هست برای من

    که وقتی پول زیادی دستم میاد هزینه های غیر مترقبه به قول استاد عباس منش ،پیش میاد و من به خانواده پول رو میدم

    و باید فکر کنم ببینم چه الگوی تکرار شونده ای هست که سبب شده که من این اتفاق رو زمانی که پول بیشتری دستم اومد ببینم

    و همه اینا نجواهای ذهن بود که منو وادار میکرد به ادامه دادن و گفتن این حرفا

    و من سعی میکردم آگاهانه یادم بیارم که به یادت بیار های چند روز پیش خدا چجوری به یادت آورد کمک های برادرت رو

    و بعد که با خواهرم رفتیم دوشنبه بازار محله مون ،من به مادرم زنگ زدم و داشتیم صحبت میکردیم که خواهرم گفت طیبه سیب بخر

    گفتم بپرس چنده

    گفت کیلویی 25

    من داشتم با مادرم حرف میزدم و مادرم میگفت نخر طیبه برو از فروشنده ای بخر که 20 تمن میده

    تا من بیام به خواهرم بگم ،خواهرم گفت سیباش خوبه ،آقا یه کیلو بده

    من نمیخواستم بخرم و چون یکم ارزونترش تو یه فروشنده دیده بودم و میخواستم برگردم و از اون بخرم .

    وقتی وزن کرد سیبا رو گفت 30 تمن شد

    گفتم کمش کنین، یه کیلو بشه و با آرامش گفتم البته آرامش کامل هم نبود از درون آشوب بودم به دلیل باور محدودی که در درونم بود و باعث این رفتار ها در من میشد

    فروشنده شروع کرد با خلق ناخوب گفت 5 تمن بیشتره دیگه 5 تمن نداری بدی ؟! به ما که میرسه همه ندار میشن

    منم داشتم با مادرم صحبت میکردم و نمیدونم چی شد یهویی گفتم کمش کن ،یا یه کیلو بده یا اینکه نمیخوام

    و یه جورایی لج کردم

    و خواهرم گفت طیبه چرا اینجوری رفتار میکنی بگیر دیگه ،گفتم نه پول ندارم و خواهرم گفت اینجوری نگو پول ندارم

    نمیدونم چی شد یهویی انقدر عصبانی شدم و با فروشنده بحث کردم و گفتم نمیخوام و رفتم ، البته اون لحظه میدونستما ولی نمیخواستم قبول کنم که باور محدودم سبب این لج و گفتن اینکه پول ندارم و عصبانیتم شده

    و داشتم میرفتم و فروشنده گفت بیا کمش میکنم بخر چرا بارتو نمیبری

    منم باز میگفتم و بحث رو ادامه میدادم

    اون لحظه حس میکردما کارم درست نیست و نباید این کارو میکردم ولی ادامه دادم و نتونستم آگاهانه خودمو کنترل کنم

    و برگشتم که کارتمو بهش بدم ، کارتمو با عصبانیت گرفت و کشید و من بلند بلند داشتم میگفتم وقتی بهشون میگی یه کیلو بدین به زور میخوان بیشتر بدن

    اون لحظه یه حسی بهم میگفت که دنبال مقصر در اطرافت نگرد از درونت جوبا باش حتی رفتار اون فروشنده میوه هم ،انعکاس درون من بود

    همه اینا رو میدونستم و خودمو میشناسم ،چون قشنگمیدونستم عصبانیتم دلیل این رفتارام از کجاست ولی مقاومت داشتم و نمیخواستم قبول کنم که من مسئول تمام این اتفاقات هستم

    نجوای ذهنم نمیذاشت و من اون لحظه داشتم با ذهنم میجنگیدم

    از یه طرف سعی میکردم از درون خودم پیدا کنم

    از طرفی هم نمیتونستم قبول کنم

    بعد گفتم

    خب هرچقدر میخوام همونو باید وزن کنید

    و تو بازار نتونستم کنترل کنم خودمو و عصبانی شدم

    و همه اینا نشونه ای از محدود بودن باور من بود

    که چند روزی بود با شنیدن حرف داداشم که میگفت من دیگه سرکار نمیرم و برای خودم کار شروع میکنم تا چند ماه شما کمک کنین تو خرج خونه و پرداخت قسط های بانکا

    از اونروز نجواهای ذهنم هی میخواست منو درگیر کنه که باعث این عصبانیتم و بحثم شد

    و باید بشینم فکر کنم که چه باور دیگه ای داشتم که سبب شد من این واکنش رو داشته باشم

    وقتی برگشتیم تو راه میپرسیدم چی شد یهویی که انقدر قاطی کردی طیبه؟؟

    و انگار نجوای ذهنم میخواست این واکنشم رو زیبا جلوه بده و نمیخواستم قبول کنم که عصبانی شدم

    و کاملا دلیلش رو میدونستم ولی مقاومت داشتم

    همین که یکم آروم شدم

    و گفتم به خودت بیا طیبه ،باید باور محدودت رو قوی کنی و اگر قوی نکنی اتفاقات مشابه برات رخ میدن که عصبانی بشی

    و وقتی رسیدم خونه دیدم نمیتونم نقاشیمو کار کنم و اگر کار کنم خراب میشه کنار گذاشتم و قلاب بافیارو انجام دادم و گل سر درست کردم

    داشتم کار میکردم به دلم افتاد برم بازار حسن آباد کاموا بخرم و از اونجا برم پانزده خرداد گیره تق تقی بخرم و برگردم خونه

    سریع حاضر شدم و رفتم و تو راه کلی گل بافتم و وقتی رسیدم بازار خریدامو انجام دادم و برای رنگ روغن هام دو تا ظرف پلاستیکی خریدم خیلی خوب بودن که رنگای اضافه مو بذارم توش و تو یخچال بذارم

    و کلی کاموا گرفتم و از بازار 15 خرداد کلی خرید کردم و برگشتم خونه و دوباره رفتم دوشنبه بازار و خرید کردم

    چقدر حس خوبیه

    کل روز رو در فعالیت باشی ولی پر از انرژی باشی

    وقتی شب که رفتم خرید کنم ،اون فروشنده رو دیدم به خودم گفتم اون مقصر نبود ،این من بودم که نتونستم خودمو کنترل کنم و سبب بحث شد

    و یه جورایی پشیمون شدم و از خدا طلب بخشش کردم

    و برگشتم خونه و دوباره کارامو انجام دادم

    شب با دیدن پاسخ دو تا از دوستان برای رد پای روز 22 و 23 مهرم ، خدا بهن نشونه هایی برای خرید دوره 12 قدم داد که جریانشو نوشتم در پاسخ دوستان آگاهم

    به طرز شگفت انگیزی خدا هدایتم کرد تا تصمیم بگیرم دوره رو بخرم

    بی نهایت از خدا سپاسگزارم بابت همه چیز

    برای تک تکتون بی نهایت عشق و شادی و سلامتی و آرامش و ثروت از خدا میخوام

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  2. -
    فرزاد حضوری گفته:
    مدت عضویت: 2706 روز

    سلام خدمت استاد عزیز

    صحبت از فرعون زمان موسی شد ، من یک زمانی نمیدونم چرا دغدغم و یک سوال بزرگ واسم شد که این فرعون از نظر تاریخی دقیقا کی بوده ، خیلی تحقیق کردم دربارش چه از مستند هایی که ساخته شده تا کتاب ها(چه کتاب های تاریخی و چه کتاب های مذهبی از عهدین تا قرآن) وحتی از هوش مصنوعی…وقتی محققان تمام نکته ها رو مثل پازل کنار هم میذارن به این نتیجه رسیدن که به احتمال خیلی بالا اون فرعون رامسس دوم(رامسس کبیر) یا با احتمال کمی کمتر پسرش مرنپتاه هست ، به دلایل مختلف از کارهایی که کرده و شخصیتی که داشته تا پیدا شدن نمک دریا در مومیاییش که میگن نشونه غرق شدن در دریاست ،دوستانی که تاریخ مصر رو خوندن میدونن که رامسس دوم بزرگترین و مقتدرترین شاه در تاریخ حدود 3000 سال حکومت فراعنه از بین حدود 180 نفر فرعون بوده ، یعنی به نوعی قوی ترین و غول مرحله آخر حتی بین فرعون های دیگه بوده و توی دوره اون خود خدا پنداری فرعون ها در بالاترین حد ممکن بوده، رامسس دوم بنای ابو سیمبل رو برای پرستش خودش ساخته که اگه عکس هاش رو ببینید 4 تا مجسمه عظیم از خودش در ورودی این بنا قرار داده ، و خدای آمون فقط یکدونه با سایز خیلی کوچیکتر در کنارش (انا ربکم الاعلی ) این خودش عظمت کار حضرت موسی رو بیشتر نشون میده

    نکته ای که خیلی منو تحت تاثیر قرار داد و ایمانمو به قرآن بیشتر کرد اینه که ،از بین حدود 180 فرعون مصر باستان اگر سرچ کنید مومیایی فقط حدود 10 تاش پیدا شده و از اون 10 تا 3 تاش از همه سالم تره ، مومیایی های ستی اول (پدر رامسس دوم) ، خود رامسس دوم و پسرش مرنپتاه…و الان در موزه قاهره در معرض دید عموم هستن

    حالا قرآن چی گفته…سوره یونس ،وقتی فرعون داره غرق میشه و جون میده لحظات آخر میگه من الان ایمان آوردم که خدایی جز خدایی که بنی اسرائیل بهش ایمان دارن نیست ، خدا میگه: الان؟! در حالی که تمام زندگیت از مفسدان و تبهکاران بودی؟

    حالا آیه 92 یونس :

    فَالْیَوْمَ نُنَجِّیکَ بِبَدَنِکَ لِتَکُونَ لِمَنْ خَلْفَکَ آیَهً وَإِنَّ کَثِیرًا مِّنَ النَّاسِ عَنْ آیَاتِنَا لَغَافِلُونَ

    امروز بدنت را نگه میداریم ، تا برای کسانی که بعد از تو هستند نشانه ای باشی ، و بسیاری از مردم از نشانه های ما غافلند

    فکرش رو بکنید ، از بین 180 تا فرعون فقط 10 تاش میمونه(3 تاش به شدت سالم) که یکیش رامسس دومه ، و مابقی هم همه پدران و فرزندان و قومش هستن …از 3200 سال پیش ، از تمام دزدی ها و غارت ها و خطر پوسیدن و جنگ ها و زلزله ها عبور میکنه و الان صحیح و سالم توی موزه خوابیده تا مردم برن و تماشاش کنن…

    فکرشو بکنید جنازه میتونست تو دریا بمونه و هرگز پیدا نشه ، کما اینکه معمولا پادشاها زره به تن میکنن و همون زره میتونسته بکشش زیر آب ، اما پیداش میکنن و مومیاییش میکنن و 3200 سال هم دووم میاره

    و نحوه پیدا شدنش هم بسیار عجیبه که کاهن های باستان برای جلوگیری از غارت جایی تو دل کوه قایمش میکنن که عقل جن هم نمیرسیده ، در سال 1881 یعنی حدود 140 سال پیش یه چوپان گویا یکی از بز هاش گم میشه و به دنبال بزش میره و اون محل رو پیدا میکنه و به باستان شناسا خبر میده

    تمام چیزهایی که گفتم مبنای تاریخی داره و دوستان میتونن از سایت های علمی و باستان شناسی چک کنن

    اینم بگم که فقط در قرآن اشاره میشه که چی به سر بدن فرعون میاد و در عهدین فقط اومده که فرعون غرق میشه

    زمانی که این آیه به حضرت محمد نازل میشه حدود 1900 سال بوده که مومیایی تو دل خاک بوده و کسی نمیدونسته چی به سرش اومده ، این خودش یه نشونه اعجاز قرآن نیست؟

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
    • -
      Smaeil rostami گفته:
      مدت عضویت: 641 روز

      سلام فرزاد دوست همفرکانسی من ،

      با خوندن کامنت زیبای شما یاد یک گفته از آقای جورج سارتون افتادم که میگند یک دونه سنجاب کفایت میکنه برای مجاب کردن صد هزار کافر

      و واقعا برای کسی که دلش سنگ نشده باشه و خدای ناکرده رها نشده باشه به حال خودش ، حتی نگاه کردن به یک دونه برگ برای ایمان آوردن و خاشع شدن کافیه. در پناه خدای رحمان باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      مهتاب محمدی گفته:
      مدت عضویت: 527 روز

      سلام به شما دوست عزیز هم فرکانسی

      بسیار لذت بردم ازین نوع تحقیق شما

      واقعیت من اصلا اطلاعات زیادی نداشتم از تاریخ مصر

      خداوند و شاکرم برا وجود استاد عزیز و خانم شایسته نازنین و دوستانی مثه شما

      در پناه خداوند قادر مطلق پاینده باشید و خوشبخت و سعادتمند

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
      • -
        فرزاد حضوری گفته:
        مدت عضویت: 2706 روز

        خواهش میکنم خانم محمدی عزیز

        والا من از طریق استاد عباس منش و سبک تفسیر بسیار متمایز ایشون خیلی به قرآن علاقمند شدم ، قبلش اصلا آشنایی با قرآن نداشتم و در خانواده مذهبی ای هم نبودم

        و به واسطه قرآن هم خیلی به تاریخ مصر باستان علاقه مند شدم و سعی کردم نشانه هایی که در قرآن ذکر شده رو در تاریخ مستند و علم باستان شناسی و منابع علمی هم تایید بگیرم

        بجز این مطلبی که در کامنت اشاره کردم نکته های جالب بسیاری پیدا کردم ،و خیلی دوست دارم نکاتی رو که بهشون رسیدم با دوستان هم فرکانسیم در میون بذارم تا شاید ایمانشون قویتر بشه و انرژی مثبتش به من هم برسه ،نکاتی که اگه نگم معجزه ،بسیار جالب و شگفت انگیزن چونکه تمام اون نکات از طریق رمز گشایی خط هیروگلیف در باستان شناسی مدرن به دست اومدن که این خط بعد از فروپاشی فراعنه(چندین قرن قبل از پیامبر اسلام) کلا منقرض شد و کسی نمیتونست اون رو بخونه و صد و اندی سال پیش باستان شناسان تونستن دوباره رمزگشاییش کنن و به خیلی جزئیات مصر باستان دست پیدا کنن.

        اگه بخوام به یک نکته دیگه اشاره کنم اینه که اگر دقت کرده باشید در قرآن ، در مورد فرمانروای مصر در زمان حضرت یوسف فقط و فقط از کلمه ملک به معنی پادشاه استفاده شده ، اما در تمام سوره هایی که در مورد حضرت موسی هست ، فقط از کلمه فرعون برای خطاب قرار دادن فرمانروای مصر استفاده شده…در حالی که ما تمام پادشاهان کل تاریخ مصر رو به عنوان فرعون میشناسیم و در ذهنمون داریم و حتی در تورات و انجیل هم از هر دو فرمانروا با کلمه فرعون یاد شده اما قرآن به یکی میگه ملک و به دیگری میگه فرعون ، بنظرتون چرا؟…این من رو به فکر انداخت ، و برای همین نکته ریز هم از نظر باستان شناسی جواب هست ، دوست دارم اگر علاقه مند هستید درباره این قضیه سرچ کنید و خوشحال میشم اگر به جواب رسیدید همینجا برام ریپلای کنید و اگر هم نرسیدید خودم میگم براتون..

        شاد و موفق باشید

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
        • -
          مهتاب محمدی گفته:
          مدت عضویت: 527 روز

          سلام و عرض ادب و ارادت خدمت شما هم فرکانسی محترم و عزیز

          بسیار سپاسگزارم از توجه و پاسخگویی شما

          چقدر خداوند و سپاسگزارم که با آموزه های استاد عباسمنش و آشنایی با شما دوستان با ذوقم که برا دریافت جواب هاتون و جواب هامون سراغ قرآن میرید و تحقیق میکنید جناب حضوری من هنوز خیلی راه دارم و تلاش میکنم که از طریق قرآن و آموزه های استاد عزیزم و هدایت خداوندم به آرامش برسم و زندگیم و بسازم؛ خوش به سعادتتون لذت بردم از نوع دید و کنکاشتون

          سپاسگزارم ازتون

          حتما استفاده میکنم از اطلاعاتتون

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  3. -
    سمیه زحمتکش گفته:
    مدت عضویت: 1706 روز

    به نام خداوند بخشاینده مهربان

    خداوندا تو را سپاس بابت جهان پهناورت .

    خداوندا توراسپاس بابت اینکه مرا خالق زندگیم ساختی .

    خداوندا تو را سپاس بابت این فایل که خالص خالص بود وتورا احساس کردم که داری با بنده هایی که در این فرکانس هستند صحبت می‌کنی .

    سلام بر استاد عزیزم ومریم جان

    استاد باورتون میشه همین دیروز خدا شاهداست، داشتم به خدا میگفتم دوست دارم استاد در مورد موسی وقران وتوحید یه فایل بزاره .

    امروز وقتی اسم فایل را دیدم گفتم خدایا چقدر شنوا ودانایی .

    این است که واقعا استاد هدایت میشه .

    واقعا این حرف های امروز چقدر خالص بود استاد

    چقدر دیدم به خالق بودنم بزرگتر شد و مقاومت هام کمتر وکمتر شد .

    استاد من هم از دوران راهنمایی عاشق خواندن قرآن بودم و همیشه وقتی درصف مدرسه بودم ومیگفتند کی میاد قرآن بخونه ؟من دستم بالا می‌رفت وتو مسابقات قرآن شرکت می‌کردم

    ولی فقط صوت وکلمات عربی را می‌خواندم وتمام .

    هیچی نمی‌دونستم که خدا قانون داره تو هرچیزی .

    فقط از قرآن قسمت ترس هاش واینکه مارا تو آتیش جهنم می سوزونه گفته بودند.

    هم خدا را دوست داشتم هم ترس هام که بیشتر بود .

    خدایا اگر با اون باور می مردم ،هیچی از عشق نمی فهمیدم .

    عشق خالص که از زبان استاد عباسمنش فهمیدم ودرک کردم .

    می‌خوام به داستانی تعریف کنم از زمانی که یه اپسیلون اعتماد کردم به خدا و چطور نتایج برام تغییر کرد.

    یه دوسال پیش با همسرم داشتیم از بیرون می‌رفتیم منزل و همسرم جلوی یه مغازه که طلبکار بود ازش ایستاد و رفت ودیدم در برگشت یه خانم با عصبانیت اومد و تهدید کرد که فلان میکنم .

    فهمیدم که شوهرم از شوهرش پول میخواست و همسرش داشت با من درگیر میشد .

    رفتم پایین ودر مغازه همسرش ودرگیری ایجاد شد .

    من همسرش را هل دادم اون هم با من درگیر وکار به پاسگاه کشید .

    حالامغازه اش دوربین داشت و تهدید کرد که فیلم داریم .

    خلاصه پاسگاه که رفتیم وصاحب مغازه آشنا تو پاسگاه داشت وبا اینکه حق با ما بود من را تهدید کرد .

    ولی همسرم محکم ایستاد ونترسید .

    خلاصه بدهکار و همسرش هرروز می‌رفتند دادگاه واز من و همسرم شکایت میکردند .

    ولی خدا شاهده من فقط تو خونه وگفتم خدایا من تو را دارم وتو باید کمکم کنی وتو دستانت را بفرست برام .

    یه ایده اومد که برو سراغ مغازه بغلی وفیلم را ازشون بگیر .

    رفتم وبا اینکه مغازه بغلی شون اجاره ای بود مغازه دار گفت فیلم را از صاحب مغازه میگیرم و براتون می‌فرستم .

    وبرامون فرستاد و قشنگ تو فیلم همه چیز معلوم بود .

    اون خانم که من با هاش درگیر شدم خیلی با ادعا که من فیلم دارم وبه همه افراد پاسگاه نشان میداد

    که ببینید این خانم چکار کرده .

    خلاصه با وکیل اومد پاسگاه وبا خواهرش وفیلم ومن هم با ایمان و فیلم رفتم .

    خداوکیلی ورق برگشت ووقتی فهمید فیلم دارم مثل خودشون، گریه کنان رفت که رفت

    اون خانم اومد که مثلاً آبروی من راببره ولی خدا وکیل من بود و همه چیز به نفعم شد .

    هم طلبی همسرم زنده شد ،هم از من رضایت گرفتند وهم گریه کنان اون خانم رفت که رفت .

    می‌خوام بگم این جوری خدا کار می‌کنه برات وقتی شک نداری وقتی ایمان داری وقتی شرک نداشته باشی وقتی فقط بگی خداوتو ذهنم نگم باید این کمکم کنه .

    استاد من خیلی دوست داشتم از فرکانس افراد خانواده واقوامم جدا بشوم ولی شرک داشتم .

    میگفتم خواهرم وبرادرم حامی منه کمکم می‌کنند نباید ازشون دوربشوم وگرنه به مشکل میخورم .

    یعنی همش شرک وشرک .

    تا اینکه یه ماشین از خواهرم گرفتم وبه خاطر باقیمانده پولم ،خواهرم کلا رفتارش تغییر کرد وگفت مثل یه غریبه فکر کن ویا پول را بیار یا ماشین را پس بده .

    وبعدش هم از برادرم یه درس های یاد گرفتم که فهمیدم فقط خدا یاری دهنده ام هست فقط وفقط .

    روی هیچ کس حساب نکنم واین باور باعث شد زود مهاجرت کنم به تهران والان 4ماه میشه احساس خیلی خوبی دارم تو این شهر .

    دیگه دور دور شدم از افرادی که می شناختم وروشون حساب میکردم .

    خدایا من را خالق زندگی خودم کردی وقران را برای هدایت ما فرستادی واستاد عباس منش را سرراهم قرار دادی تا از شرک نجاتم بدی .

    استاد این حرف های شما از قرآن را هیچ‌کس نگفته

    هرجا چک‌ ولگد خوردم از شرک از درک نکردن قانون

    خوردم .

    استاد آیه ها را که تو این فایل گفتید را که شما داشتید می‌گفتید آوردم وخواندم ودقیقا با حرف هاتون یکی بود .

    این است که من ایمان دارم به حرف هاتون .

    چون یکیه با قلبم، چون با منطق قوی میاد ،چون ریشه ای است .

    چه لذتی داره که تو‌خالق زندگی خودت باشی وخداوند هر لحظه داره به خواسته هات پاسخ میده

    پس شرک برای چیه

    پس چرا باورمیکنم به انسانی که مثل خودمه وحساب می‌کنم برای چیه

    استاد چقدر این فایل فرکانس بالایی داشت وچقدر توحید داشت

    ممنونم از شما وخداوند شما را زنده نگه داره واز شما توجهان زیاد بشه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
  4. -
    امیر قره قاشلو گفته:
    مدت عضویت: 388 روز

    به نام خداوند جان و خرد

    سلام استاد عزیزم

    استاد امسال سال کنکور من هست.

    توی دینی ما توحید عملی هست و توحید در خالقیت مالکیت ربوبیت اشاره شده ولی به شفاعت معصومین تاکید داره و میگه کسانی که به این اعتقاد ندارن تکفیری هستن مثال هاش هم داعش و القاعده بود.

    حالا کاری نداریم.

    دیروز یک اتفاقی افتاد توی یک کامنت گفتم.

    امروز امتحان داشتیم و من صبح ساعت 5:30 قرار بود بیدار شم بگم که دیروز ساعت 6 خوابیدم و ساعت 10 بیدار شدم دیدم همه خوابیدن گفتم بابا جان چه زود خاموشی زدید گفت تو که نبودی ما هم حال و حوصله نداشتیم.

    بیدار شدم یکم خوندم دیدم نمیتونم درس بخونم.

    اومدم سراغ سایت و دیدم بله بگو برچی نمی‌تونستم درس بخونم استاد فایل گذاشته.

    اومدم فایل رو دانلود کردم زدم خواستم کلمات آخر کتاب رو بخونم (ادبیات فارسی که آخر کتاب کلمات مهم داره) صفحه رو اشتباه باز کردم دیدم پایین صفحه نوشته:ارتباط درس با آیه زیر چیست؟

    ما رمیت اذا رمیت ولکن الله رمیٰ

    صفحه 149 فارسی دوازدهم

    بعد فهمیدم خدا میگه نگران امتحان نباش من برات می‌نویسم شاید توی اون لحظه این رو نفهمیدم ولی عمل کردم حتی عملم هم اختیار خودم نبود واقعا فکرم خیلی بالا پایین میشد.

    قبل فایل استاد رفتم یک دوش آب یییخخخخخخ

    گرفتم اومدم پای گوشیم بسم الله که با داستان موسیٰ عمران شروع شد.

    و به بزرگترین راکت دنیا و اهرام ثلاثه مصر و رستگاری در شاوشنگ ادامه رفت.

    واقعا بی نظیر بود وقتی استاد از آیات صحبت میکرد از تغییر آیات متناسب با شرایط.

    و اگر این رو در نظر نگیریم بسیار کار سخت خواهد بود چون گرفتن چند زن برای بزرگان ادامه پیدا می‌کرد.

    من یکی از دوستان دیدم گفت گرفتن دو زن تنها برای رابطه جنسی هست در حال حاضر ولی من میگم برای رابطه جنسی و اعتیاد هستش و جهان به سمتی می‌ره که زنان همواره به سمت برابری با مردان میان و خب نمیشه انگار کرد تفاوت گذاشتن بین زن و مرد در برخی جوامع مخصوصا ایران رو که من میبینم زن ها هیچ هدف و انگیزه ای ندارم یعنی دختره از بچگی تا 20 سالگی لنگ جیب باباشه از اون به بعد لنگ شوهر و خب یعنی هیچ اقدامی نمیکنه میشینه تا شوهر بیاد و شرایط که بهتر نمیشه هیچ بد تر میشه.

    و این شده برخی مردان فقط زنان رو وسیله ای برای رابطه جنسی و غذا درست کردن و سرگرم کردن بچه ها و شستن ظرف ها و و و و یک روز معلم ما گفت استفاده از فعل مذکر برای خدا در قرآن برای اینه که مرد ها نسبت به زن ها برتری دارن.

    گفت بیشتر پیامبران مرد بودن و بیشتر افراد ثروتمند مرد هستند.

    خب الان 17 مین ثروتمند جهان یک زنه به 89.5 میلیارد دلار ثروت این چی رو نشون میده؟

    یک زن از تمام مردان کره زمین به جز این 16 نفر ثروتمند تره!

    حالا داستان فرعون:

    آدم وقتی معلم میگه برو پیش مدیر می‌ترسه حالا فکر کن بری پیش فرعون فرعون ‌یکی از بزرگترین قاتلان تاریخ هستش اون میلیون ها نفر رو فقط زیر شکنجه های خودش کشت فرعون از خیلی از پادشاه ها و حاکمان و جهان امروز و تاریخ رزومه بیشتری داره که اون اهرام اصلا هنوز توی ساخت اون ها مبهم هست برای دانشمند ها که اونجا اصلا خاکه و سنگ وجود ندارد و معدن سنگ ها کیلومتر ها فاصله داشته و حتی بزرگترین جرثقیل های امروزی توانایی جا به جایی سنگ ها رو ندارن.

    فَالْیَوْمَ نُنَجِّیکَ بِبَدَنِکَ لِتَکُونَ لِمَنْ خَلْفَکَ آیَهً وَإِنَّ کَثِیرًا مِنَ النَّاسِ عَنْ آیَاتِنَا لَغَافِلُونَ ٩٢﴾ [یونس:92]

    پس امروز تو را با زره خودت به بلندی [ساحل] می‌افکنیم تا برای کسانی که از پی تو می‌آیند عبرتی باشد و بی‌گمان بسیاری از مردم از نشانه‌های ما غافلند.

    سالها بعد از مرگ فرعون مومیایی اون پیدا شد اگه میخواید تحقیق کنید اسم فرعون زمان موسی رامسس دوم هست.

    و مومیایی فرعون نسبت به تمام مومیایی ها سالم تره و حتی رنگ موهای اون که قرمز بودن حفظ شده پس از 3000 سال.

    و خدا میگه ما فرعون رو همون روز از آب گرفتیم و جسد تو را نگه خواهیم داشت تا عبرتی باشی برای آیندگان اما بسیاری غافلند.

    آزمایش ها روی فرعون نشون داره که توی آب دریا غرق شده و نمک های روی بدنش نمک های رود نیل بوده و همون روز از آب درآمده و حتی محققی که تحقیق میکرد روی فرعون و مکان عبور بنی اسرائیل پس از دیدن این آیه مسلمانان شد.

    من فکر میکنم غروری که فرعون رو گرفت باعث شد بدترین نوع مرگ رو داشته باشه.

    خب داشتم میگفتم که امتحان داشتیم و بعد فایل همراه با فایل خوابیدم و صبح ساعت 5:30 گوشیم زنگ خورد انگار یک فیل روم خوابیده بود و نمی‌تونستم بیدار بشم بعد یه فکری اومد از فایل اصل بقای اصلح و فایل قبلی گفت جهان کاری نداره تو چقدر خدا خدا میکنی اگه نخونی امتحان رو خراب می‌کنه مثل دستگاه آبمیوه گیری اگه هلو بدی آب هلو رو بهت میده اگه سیب بدی آب سیب بهت میده و شنیدم یه صدایی میگه. آخ آخ دقیقا مثل شکلی که به پیامبر میگفت یعنی وقتی احساسم یک چیزی میگه میشه کلمات رو عوض کرد چون خدا مفهوم رو میگه و شنیدم که مثل قرآن گفت به یاد بیار جنگ احد که مسلمانان احساسات بر اونها غالب شد و شکست خوردن و بعد من پرسیدم من که الان احساس ندارم و شنیدم که احساس خواب آلودگی من نباید بر اساس احساس خواب‌آلودگی تصمیم بگیرم و خوندم و یک ساعت خوندم و بعد زدم نمونه سوال فارسی دوازدهم درس اول و همه رو بلد بودم و تقریبا نصف اونها عینش توی امتحان اومد.

    یه داستان دیگه هم بگم.

    یک روز من پول جزوه رو از بابام گرفتم گذاشتم توی جیب شلوار خونم و با اینکه صبح با شلوار مدرسه میرم مدرسه و خب یادم رفت بردارم و خب به معلم گفته بودم فردا برات میارم.

    من به شدت توی حافظه کوتاه مدت ضعیفم خیلی حافظه ضعیفه.

    صبح پا شدم شلوار توی خونه روی شلوار بیرون بود (از این جا لباسی های پشت دری) و اومدم برش دارن دقیقا دستم رو از قسمتی گرفتم که پول داخلش بود شاید به چشم میاد ولی همونجا گفتم خدا رو میخوای ببینی این خداست.

    شاید کوچیک ولی این نشون میده :من هستم:)

    امیدوارم لذت برده باشید.

    به صحرا بنگرم

    صحرا تو بینم

    به دریا بنگرم

    دریا تو بینم.

    شاد باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
  5. -
    حسین طالبی گفته:
    مدت عضویت: 993 روز

    سلام به استاد عزیز و همه دوستان

    ممنون به خاطر این فایلهای عالی و تاثیرگذار.

    داشتم در مورد توحید فکر میکردم که یه سوال ذهنم رو درگیر کرد. توی قرآن بارها گفته شده که اگه به خدا توکل کنیم پیروزیم و قدرتی به جز خداوند نیست و اینو در زندگی همه پیامبرانی که ازشون نام برده شده میبینیم، حضرت ابراهیم با اینکه تنها بود و یه عالمه آدم میخواستند بسوزوننش، خداوند آتش رو بر او سرد کرد، حضرت محمد با اینکه بارها میخواستند بکشنش هرگز نتونستند، حضرت موسی که مقابلش فرعون با اون عظمت بود به راحتی خداوند پیروزش کرد، حضرت عیسی همینطور، نوح همینطور و… هیچ وقت هیچ پیامبری آسیبی ندیده و همیشه در امان بوده و همیشه اینو میگفتند که شما هرکاری از دستتون برمیاد انجام بدید شما منتظر باشید ما هم منتظریم و در کل قدرتی به غیر خدا نمیدادند و ترسی نداشتندو رفتارهاشونم اینو نشون میده چون با هیچ کس سرِ جنگ نداشتند و کار خودشونو انجام میدادن و درکل به کسی باج نمیدادن و تمرکزشون روی خودشون بوده؛ ولی داستان در زندگی امامان چیز دیگریست و همه‌ی اونا به یه نحوی به شهادت رسیده‌اند،بعضیشون شکنجه و زندانی شده‌اند، آیا موضوع میزان توحیده یا چیز دیگری است؟

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
  6. -
    شهیده گفته:
    مدت عضویت: 1021 روز

    به نام خدای هدایتگر

    سلام به استاد عزیز که خداوند منو به سمت آموزه هایش هدایت کرد

    سلام به هم فرکانسی هایی که نمی شناسمشان

    چقدر قشنگه که هدایت میشیم به سمت تفکر در مورد آنچه که اصل هست

    مدتیه سردرگمم که چرا به هدفم نمیرسم

    و چقدر قشنگ باز هدایت شدم

    شاید آنچه که به ذهنم رسید ربطی به این فایل نداشته باشه ولی در نتیجه گوش کردن به این فایل بوجود اومد

    ناگهان نگاهم رفت به گذشته به زمانی که این روزها را تصور نمی‌کردم بدون انتظار از هیچکس کاری را استارت زدم که حتی اولش به چشم کار بهش نگاه نمی‌کردم فقط عاشقش بودم و اون شد شغل من و منو به درآمد رسوند ولی بعد از اون درگیر مسائلی شدم که اصل نبودند

    مدام آرزوهای بزرگی که دیگران به اون رسیده بودند را تجسم می‌کردم بعد درگیر مقایسه‌ها و چرایی‌ها چگونگی‌ها شدم

    امروز اما به طرز شگفت انگیزی ذهنم به عقب برگشت انگار که در گذشته بودم و یادم آورد که من از هیچ از صفر بدون توقع از هیچ کس و هیچ چیزی به جاهایی رسیدم که اصلا بهش فکر هم نکرده بودم

    ذهنم بزرگتر شده بود ولی مسیر رو اشتباه رفتم

    خداوندا از تو ممنونم

    امیدوارم که هدایت امروز همیشه و هر لحظه در خاطرم باشه و درسش رو درست گرفته باشم و از این به بعد درست حرکت کنم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
  7. -
    افسانه نوشادی گفته:
    مدت عضویت: 786 روز

    سلام

    قرآن کتابی مبین و آشکاره که به سادگی میشود درک کرد و فهمیدش و بسیار با منطق درست و منطبق با قوانین الهی ست

    شرک یعنی قدرت دادن به هر عامل بیرونی ای و گرفتن قدرت از خودت

    هر خواسته ای امکان پذیره شدنیه حتی اگر برای دیگران غیر ممکن باشد اگر تو محدودیت ها را باور نکنی و باور داشته باشی میشود خداوند راه ها را می گشاید و تو را هدایت خواهد کرد که به اون خواسته برسی ،حتی خواسته ای که شاید با شرایط الانت غیر ممکن باشد برای خودت و دیگران فقط کافیست محدودیت ها را باور نکنی و برایت باور پذیر شود خداوند تو را هدایت خواهد کرد به مسیر رسیدن به خواسته

    الهی شکرت.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
  8. -
    مرضیه توسلی گفته:
    مدت عضویت: 466 روز

    به نام خدا

    سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته عزیز

    امروز اومدم سالن سرکارم…استاد عزیز من سالن ماساژ دارم و الان یه ماهیه که افتتاحش کردم…از همین ابتدا دارم فقط با راهنمایی های شما جلو میرم و باورهای درست رو تو وجوذم میسازم….خیلی ذوست دارم بنای کاری که خودم اونو با کمک الله ایجاد کردم یع پایه ی ذرست و قوی باشع و اصلن مهم نیس کع چقدر طول میکشه…استائ من هر روز اون کاری که باید انجام بدم رو انجام میدم و حالم خوبه…از شما شنیدم که گفتین من کاری ندارم که بقیع چیکار میکنن مهم اینه که من کار ذرست رو انجام بدم…منم اصلن کاری ندارم که همکارا و رقیبام چیکار میکنن چون من اصلن رقیب نندارم … دنیای من دنیای فراوانیه و کافیه من فقط کارم رو درست انجام بدم همه چیز درست میشه…..استاد من دیگه با اینستا کاری ندارم مگر بخام یه فایل یا پستی در خصوص کارم بدارم و تمام…این روزا بیشتر وقتم رو روی خودم و خانواده ام میذارم….استاد بخدا تو همین مدت یک ماه اصلن زندگیم تغییر کرده یه چیزی شذه که حاضر نیستم با هیچ چیزی عوضش کنم… من ماه قبل حدود یک میلیون هفتصد تومان پول ساختم با توانایی خودم و کمک الله و این ماه که گذشت شد حدود 4 میلیون و پانصد و این واقعا برای من عالیع …استاد من اصلن به کسی ذیگه نکفتم برام تبلیغ کنه چون گفتم اول خداوند و بعذ کار خوب من بهترین مبلغ برای منه….استاد من خیلی حالم خوبه میدونم یه روز نزدیک به اون آرزوهایی کع الان دارم گام های کوچیک براشون برمیدارم میرسم….استاد امرور این فایل رو گوش کردم و واقعا چقدر ما دور بودیم از حقیقت….استاد تمام تلاشم رو میکنم در زندگیم توجه کنم به وروذی های ذهنم توجه کنم به شکرگزاری نعمت های زنذگیم…توجه کنم به زیبایی ها ..توجه کنم به آنچه گه ذوست دارم برام اتفاق بیفته و الهیی شکر که خدا شما و این آگاهی ها به زندگی من وارد کرد…شکرگزارم چون این خواسته ی هر روز من بود و هر روزتوی دفترم مینوشتم خدایا ممنون از اینکه امروز رو به من هدیه دادی برای یگ زندگی شاد آگاهانه شاکرانه و عاشقانه…. و میبینم که داره همه چیز محقق میشه

    استاد ممنونم ازتون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
  9. -
    سمانه گفته:
    مدت عضویت: 2003 روز

    سلام به استاد عزیزم و مریم جان و همه دوستانم

    خیلیییی سپاسگزارم به خاطر این فایل توحیدی که حسابی جای تفکر و تعمق داره

    میخوام برداشت خودم رو نسبت به فرکانس و دریافت خودم بگم

    چیزهایی که به ظاهر امکان پذیر نیست اگه محدودیت ذهنی رو برداریم و جور دیگه ای فکر کنیم و باور کنیم که ما خالق شرایط زندگی خودمون هستیم و باور داشته باشیم که خدا راه ها رو قدم به قدم نشون میده و هدایتمون میکنه اون وقت همه چیز امکان پذیره

    می شود اگر جور دیگه ای نگاه کنیم با منطق آیه های سخّر

    خیلییییی این آگاهی بهم تلنگر زد قرآن یه جایی میگه که جهان و آسمون و زمین و… به تسخیر خدا دراوردیم جای دیگه هم همیگه آسمون و زمین و دریاها و جهان رو به تسخیر انسان دراوردیم

    یعنی خدا خودش و بنده ش رو یکی میدونه توی آیه های سخّر

    خداااای من چقدر ما قدرت داریم فقط باید باورش کنیم

    مثال میزنم از خودم چیزهایی که باور نداشتم ولی شد

    اینکه کل بدهیمون داده بشه غیرممکن بود چون این باور رو داشتم که باید قرض کرد یا وام گرفت که بشه زندگی رو پیش برد ولی زمانی که نگاهم عوض شد همه چی تغییر کرد و الان بدهی صفر شد بماند نقدی خرید میکنیم

    یه روز برام خرید کلی از فروشگاه غیر ممکن بود چون باور داشتم گرانیه و نمیشه ولی نگاهم رو تغییر دادم و الان ماهی چند بار راحت از فروشگاه خرید میکنیم

    اینکه خودم پول در بیارم برام غیرممکن بود ولی الان شد

    و باید قدم به قدم این باور رو رشد بدیم برای هر غیرممکنی که توی زندگیمون داریم

    خدا مسخر ما کرده هر چیزی رو که مسخر خودش ‌کرده . الله اکبر . چقدر ما قدرت خلق کنندگی داریم فقط باید باورش کنیم

    الهی شکررت به خاطر آگاهی ای که دریافت کردم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
  10. -
    حمیده اسماعیلی گفته:
    مدت عضویت: 2157 روز

    به نام خداوند بخشنده مهربان…

    خدای وهاب که بی حد و حصر میبخشه

    سپاسگزار خداوندم که منو در مسیر شنیدن، نوشتن، درک و عمل کردن به سبک این آگاهی ها قرار داده…

    سلام به عزیزان دلم….

    خداوند رو بینهایت سپاسگزارم برای وجود ارزشمند شما استاد عزیزم که اینقدر روان قوانین اصلی که در قرآن آمده رو برای ما توضیح میدین….

    هزاران بار تحسینتون میکنم برای این حد از اراده و تمایل برای پیدا کردن قوانین در قرآن….

    این فایل رو دو بار گوش دادم و باید بیشتر گوش کنم تا به درک بهتری برسم از آموزه هاش….

    جمله نابتر این فایل برای من …..

    با توجه به شرایطم، با توجه به گذشته ای که داشتم، با توجه به استوریم، با توجه به توانایی هام و با توجه به اهداف و خواسته هام خداوند کوتاه ترین و درست ترین مسیر رو به من الهام می‌کنه

    وقتی بیشتر به این جملات فکر میکنم، چند تا قانون اصلی رو متوجه میشم….

    اول اینکه خداوند همیشه و در هر لحظه داره ما رو هدایت می‌کنه….

    دوم اینکه همه رو هدایت میکنه، بخوای بری بهشت کمکت می‌کنه ،بخوای بری بهشت هم کمکت می‌کنه….

    سوم اینکه مهمترین اصل و اساس رو بهت یادآوری می‌کنه و اونم توحیده

    دیشب یه جمعی بودم تو اون جمع دو تا آقا بودن که یه استاد دیگه داشتن، از همین اساتید موفقیت…یکیشون گفت من استاد عباس منش رو خیلی قبول دارم، بهش از 100 نمره 1000 رو میدم اما آموزشهاش باید کنارش آموزش های این استاد من هم قرارداده بشه چون مکملشه….می‌دونی ریشه این آموزه های فلان استاده….بعد به من نگاه کرد گفت ناراحت نشینا، انگیزه تون کم نشه ها‌‌‌…چون میدونست من شاگرد شمام….منم در جواب گفتم اصلا ناراحت نشدم….شما درست می فرمایید….و فقط گوش دادم….اما تو دل خودم بارها شما رو تحسین کردم چون اساس آموزش های شما توحیده…..

    امروز که این فایل رو دیدم و شنیدم گفتم ببین خدا هم داره تاییدیه میده که همین مسیر درسته.‌…

    استاد عاشقتم‌‌‌‌….نگاه منو، احساس منو، قلب منو نسبت به خداوند. تغییر دادی..‌‌

    مریم جان عاشقتم، تو این 22 روز از من ورژن بهتری ساختی با این پروژه گام به گام خانه تکانی ذهن….

    دوستان ارزشمندم عاشقتوووونم که با کامنتاتون همیشه باعث این چرخه انرژی مثبت هستید و این چرخه رو خیلی خوب ادامه میدید…..

    هممون باید منتظر ورود معجزات واضح به زندگیمون باشیم، چرا که داریم در مسیر هر روزه بهبود و پیشرفت قدم بر میداریم….

    عاشقتوووونم بینهایت….

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای: