درک قوانین جهان در قرآن کریم | قسمت 2 - صفحه 20 (به ترتیب امتیاز)


  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری درک قوانین جهان در قرآن کریم | قسمت 2
    378MB
    58 دقیقه
  • فایل صوتی درک قوانین جهان در قرآن کریم | قسمت 2
    57MB
    58 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

434 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    خورشید گفته:
    مدت عضویت: 1736 روز

    سلام و درود خداوند بر شما استاد عزیز و بانو شایسته ی بزرگوار.

    خداوند رو به خاطر توفیق شنیدن این آگاهی ها و فهم آنها سپاس میگم. استاد من اومدم بنویسم و ردپایی برای خودم به جای بگذارم که بعدها مسیری رو که دارم طی میکنم رو به یاد بیارم. دیروز صبح داشتم این فایل لطیف و زیبا رو گوش میدادم در حالیکه دراز کشیده بودم و چشمانم از خستگی کارهای روزانه بسته شده بود و وقتی صدای شما در گوشم طنین انداز شد که فرمودید خداوند به حضرت موسی فرمود که ما قبلاً هم بر تو منت گذاشتیم و تورو از مشکلات نجات دادیم پس این بار هم من همان خدا هستم ناخودآگاه تمام پهنای صورتم پر از اشک شد و تمام گذشته ام و الطاف خداوند رو به یاد آوردم. من همیشه تو کنج ذهنم با خداوند از مشکلی که داشتم صحبت میکردم و همیشه مشکلم مثل سوهانی بود که بر لطافت افکار و آرزوهام کشیده میشد و وقتی جواب خداوند به حضرت موسی را شنیدم که در پاسخ به اظهار عجز و ناتوانی موسی(ع) فرمود هرگز اینطور نیست با خودم گفتم شاید همیشه پاسخ خداوند به من هم همین بوده . من احساس ناتوانی میکردم و البته که الان هم این باور تو گوشه ی ذهنم هست ولی با شنیدن این آیه از این زاویه باورم عوض شد. من به خداوند نگفتم خدایا من توان انجام این کار رو ندارم و مستأصل هستم من به خداوند گفتم بار الهی من رو به مسیر درست هدایت فرما. الهی تمام قدرت ها به دست توست پس به من قدرت و توان انجام این کار رو عطا کن و مسیر رو به من نشون بده من میخوام آسانی ها ثروت لذت و احساس خوب ارزشمندی رو تجربه کنم و ان شاءالله پاسخ خداوند به من هم مثل پاسخی که به موسی (ع) فرمود اجابت هست.

    خوابم برد و وقتی از خواب بلند شدم ایده ای به ذهنم رسید . ایده ای که قبلاً هم به ذهنم رسیده بود ولی به خاطر باور ناتوانی ام در انجامش هرگز بهش فکر هم نمی‌کردم. من بعد از مقطع دکتری عمومی ام به اصرار پدرم و همسرم با وجود عدم میل باطنی خودم در آزمون تخصص شرکت کردم در رشته ای که بسیار ناآگاهانه انتخاب کرده بودم و چند سال سختی و مشقت رو تحمل کردم. من عاشق درس خواندن بودم و هستم ولی چون تو اون شرایط خسته بودم دوست داشتم چند مدت بعد تو آزمون تخصص شرکت کنم خلاصه الان 6سال از فارغ التحصیلیم تو مقطع تخصص میگذره و من هیچ استفاده‌ای از مدرک تخصصی ام نکردم. وقتی از خواب بیدار شدم به ایده ای که قبلاً به ذهنم میومد ولی اصلا بهش فکر هم نمی‌کردم فکر کردم این که الان با آگاهی های الآنم تو آزمون تخصص 1404شرکت کنم و همون طور که تو دوره ی ثروت شما فرمودید من باید مهارتهام رو افزایش بدم و بهترین جایی که بدون منت و با آغوش باز میتونم آزادانه یاد بگیرم و بپرسم و تمرین کنم دانشگاه هست. من تو اونجا میتونم مهارت هام رو برای رسیدن به ثروت افزایش بدم و این بار با تجربه هایی که تو این چند سال کسب کردم و شرایطی که تو درمانگاهمون داریم تصمیم گرفتم دوباره تو تخصص رشته ی رادیولوژی شرکت کنم. با شنیدن این فایل دلم خیلی به خداوند گرم شد رفتم ببینم زمان ثبت نام آزمون کی هست چون همیشه اواسط آبان شروع میشد اما دیدم که پایان مهلت ثبت نام رو زده 5 آبان و جالبه که امروز 6 آبان بود حالا جالبه که من امروز باید به این فکر می افتادم با خودم گفتم این همزمانی الکی نیست میرم کافی نت توکل به خدا . وقتی رفتم متوجه شدم که تا 8ام تمدید شده و من ثبت نام کردم.

    من دوره ی ثروت رو گوش دادم و شما همیشه تاکید بر افزایش مهارت ها دارید. من این مسیر رو برای افزایش مهارت و تخصصم و تمرکز روی یک کار خاص میخوام انجام بدم و از خداوند قدرت و توان انجام این کار رو میخوام و آسانیهای فراوان رو در این مسیر طلب میکنم چون دو تا دختر کوچولوی ناز دارم. تصمیم گرفتم در مورد این تصمیم با هیچ کسی صحبت نکنم همون طور که شما فرمودید در مورد اهدافتون با کسی صحبت نکنید از دیروز نجواها در ذهنم شروع شده. الان با وجود این همه دانشجو تو چجوری میخوای قبول بشی اگر همون 10سال پیش می‌رفتی خیلی راحت قبول می‌شدی. حالا قبول شدی بچه هارو میخوای چی کار کنی. پایان نامه ات رو میخوای چی کار کنی. اما پاسخ من به تمام این نجواها تنها یک جمله است که از شما یاد گرفتم

    تو پای به ره در نه و از هیچ مپرس

    خود راه بگویدت که چون باید رفت

    استاد سپاسگزارم که آگاهی هایی که به لطف خداوند یکتا درک میکنید رو با عشق و با بیان شیوا به ما می آموزید. خدا را سپاس بابت وجود شما.

    برای شما و خودم و تمام دوستان توفیق روزافزون رو طلب میکنم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  2. -
    سیداحمد میرابوالقاسمی گفته:
    مدت عضویت: 1910 روز

    بنام خدا و بیاد خدا و برای خدا

    هرگز به شما دیر توصیف نمی‌گردد زان طرفه ای که خدا به شما تقدیر داشت

    سلام بر استاد عزیز و گرامی و مریم بانو همراه شایسته و بینظیر استاد

    و سلام خدمت دوستان هم فرکانسی این سایت بزرگ به وسعت جهان

    إیّاک‌َ نَعبُدُ وَ إِیّاک‌َ نَستَعِین‌ُ(پرورداگارا) تنها تو را می‌پرستیم (تسلیم تو هستیم) و تنها از تو (فقط خودت) یاری می‌جوییم.

    خدا رو شکر باز هم یک فایل جدید و بینظیر از استاد و پر از درس و نکته

    چقدر عالی چقدر عالی نگاه جالب و متفاوت و چقدر نکته بین و عالی و چه درک بالایی و اینکه درس بگیریم از این همه نکات و آموزش

    توجه به درخواستهایی که از خداوند داشتیم و خدا بهمون داده ولی ما دچار روزمرگی و شدیم و فراموش کردیم و با دیدن این فایل استاد به ما یادآوری کرد که بیاد بیاریم چقدر داشته ها داریم و یک روزی هم حسرت این داشته ها رو داشتیم ولی وقتی به اونها رسیدیم به مرور زمان اونها فراموش کردیم و دوباره باید با یادآوری داشته های قبلی و فعلی شکرگزار باشیم و خدا رو سپاسگزاری کنیم

    خدایا هزاران بار شکرت خدایا سپاسگزارم سپاسگزارم سپاسگزارم

    خدایا هدایت هر ثانیه زندگیمو به خودت سپردم.

    خدایا من نمیدونم چکار کنم خودت بهم بگو چکار کنم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  3. -
    محمد رکابساز گفته:
    مدت عضویت: 2428 روز

    سلام به استاد مهربان و یکتا پرست وخانم شایسته ی بی‌نظیر این فایل باز هم شرح صدری بود برای قلب من مثل تمام فایل های شما سپاسگزارم که‌ شما زبان خدا شدی برای ما که در مدار شما هستیم بینهایت سپاسگزارم از خداوند متعال و از شما که پیغام رسان پیام حق هستید من با کلام شما و راهنمایی های شما زندگی می کنم من این آرامش و لذت بردن از زیبا یها را تجربه کردم با شنیدن این فایل باز هم بیشتر باورهایم قوی شدند به تمرکز بر خواسته انگار بعد از این همه گفتن الان گوش جان و قلبم شنید با تمام وجود سپاسگزارم دوست عزیزم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  4. -
    محمد صدرا شهبازیان گفته:
    مدت عضویت: 3078 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    استاد عباسمنش عزیز سلام

    سالهاست که پیگیر شما هستم

    و شما دستی بودید که خدا را به من نشان دادید

    علیرغم اینکه در خانواده ای فوق مذهبی به دنیا امده ام هیچوقت یاد نگرفته بودم طوری که شما به من یاد دادید دوست خدا باشم از شما

    پس شکر میکنم خدا رو که شما رو که من رو با استاد عباسمنش عزیز اشنا کرد و تشکر میکنم از شما برای تمام تغیراتی که در نوع تفکر من ایجاد کردید

    شاید یکی از مهم ترین مطالبی که به من اموختید مقایسه خودم با خودم باشه

    همین الان ذهن من میگه سالهاست پیگیر عباسمنشی اما نتیجه بزرگی نگرفتی اما باید خودم رو با خودم مقایسه کنم و دستاورد های خودم رو در نظر بگیرم که با توجه به بکگراند و گذشته من برای خودم نتایج قابل ذکری هم هستن

    مثلا من همین چند وقت پیش مدرک ارایشگریم رو گرفتم

    یا با وجود اینکه چند ماه بیکار بودم از وقتی که دوباره روی خودم کار کردم برگشتم سر کار

    و چقدر این کار کردن روی خود محیط و شرایط اطراف مارو عوض میکنه

    انگار ادم رو وصل میکنه به جریان هدایتی که خدا دستت رو میگیره و به سمت خواسته تو میبرتت و باهات میاد

    همین چند روز فایل تسلیم بودن در مقایل خداوند بارها گوش کردم

    تسلیم بودن به انسان ارامش میده

    برخلاف شخصیتی که قبلا داشتم الان اصلا دوست ندارم تقلا کنم و با چنگ و دندون به دست بیارم

    دوست دارم بشینم توی قایق خدا لم بدم روی بالش نرم و خدا منو ببره به هرجایی که باید برم و توی راه مناظر قشنگ هم نشونم بده

    چون خودش گفته بخانید من را اجابت میکنم شما را و در ادامه گفته هرکسی که بخاظر تکبرش من رو عبادت نکنه به خواری وارد جهنم میشه

    من ازش برداشت میکنم که اگر تکبر داشته باشی و بجای درخاست از خدا روی توان خودت حساب کنی برای خودت جهنم درست میکنی

    هممون هم دیدیم که همینطوره

    وقتی با عقل خودم خواستم کار رو جلو ببرم بیشتر گره توی کارم ایجاد کردم

    در حالی که وقتی تسلیم خدا شدم گره ها همشون شل شد

    قطعا خدا بهتر از خود من ضعف ها و توانایی های من رو میدونه و وقتی که من تسلیمش هستم بهترین مسیر و پلن رو میچینه که از همون مسیر که بهتره قایق رو هدایت کنه به مقصد

    یاد برداشتی از کتاب کیمیاگر افتادم در مورد چوپانی که بار ها بار ها درخواب میدید که فلان جا توی کشور یه جایی هست با این مشخصات و اونجا گنج هست و اخرش میره اونجا و چی عایدش میشع؟ کسی رو میبینه که اون هم مشابه خوابی دیده ولی توی خوابش مشخصات روستای همون چوپان و جایی رو میخابید میدیده

    یعنی کل مسیر رو رفت که بفهمه گنج زیر سر خودشه

    درست مثل انسان که همه چیز رو توی زندگیش میخاد که ارامش داشته و وقتی تسلیم خدا میشه و از خدا میخاد همون لحظه ارامش رو به دست میاره و بعد خواسته هاش بهش داده میشه که یک بار دیگه هم ارامش بیشتر رو به دست بیاره

    خوشبختی یک موقعیت یا یک جای بخصوص از زندگی نیست

    خوشبختی یک نوع نگاهه

    یک دیدگاه نسبت به زندگیه

    خوشبختی ارامشه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  5. -
    سعیده آقایاری شیخ نشین گفته:
    مدت عضویت: 1971 روز

    بنام خداوند بخشنده مهربان روزی رسان بی حساب خداوند موفق و ثروتمندم

    خدایا هدایتم کن تا اون چیزی که به درک بهترم کمک میکنه رو بنویسم تا به شناخت بهتری از خودم برسم…تا نقاط ضعف شخصیتی ام رو بهتر بشناسم و بدونم چطور باید بهترشون کنم…من چیزی نمیدونم جز آنچه از فضل شما به من رسیده

    برچسب هایی که به خودم میزنم:

    یکبار که روی بحث شکرگزاری کار میکردم…یادمه راجع خودم حرف میزدم بعد یهو یه حرف ناشایستی در مورد خودم زدم…فکر کنم گفتم پاهام چقدر لاغره و از جنبه تعریف کردن نبود…بلکه عیب جویی…کمی بعدش یهو یه احساسی بهم دست داد از اینکه چرا این حرف رو زدی؟ خجالت نکشیدی از آفریده خدای بزرگوارت که از فضل بی پایانش دو جفت پای عالی بهت داده ایراد گرفتی؟ از داشتن دو پای سالم خجالت میکشی؟ بارها ندیدی آدمهایی که به خاطر نداشتن فقط یکی یا بخشی از فقط یکی از پاها دچار چه رنج و سختی هستند؟ آیا نمیدونستی وقتی این حرف رو میزدی خداوند اونجا بود و صدای تو رو شنید و احساست رو ثبت کرد؟ واقعا اون احساس شرمندگی در اون لحظه رو با هیچ چیزی نمیشه از بین اش برد جز با اینکه باز توبه کنیم و باز خدا رو و بخشندگی اش رو به یادمون بیاریم…به یاد آوردم چقدر بارها اینکارو به راحتی انجام دادم و اصلا هیچ حس بدی هم نداشتم…تازه گفتم ببین چقدر بهتر شدم که میفهمم که اشتباه کردم

    واقعا برای هر آفریننده ای سخت ترین کار قبول انتقادات در مورد آفریده اش هست… حتی برای پدر و مادر وقتی به خودش چیزی بگی شاید اونقدر بهشون برنخوره تا وقتی ایرادی به بچه شون میذاریم…بهش فکر کنیم که آفریده ای که براش زحمت کشیدیم حتی اگه یه غذاست حتی اگه شعره یا یک صفحه نوشته اگه مورد انتقاد قرار بگیره بخصوص انتقاد بیخود…چقدر ما احساسمون بد میشه

    حالا ما داریم راجع به آفریده خالقی حرف میزنیم که احسن الخالقین هست…دارای تمام صفات ستوده است و همه اون صفات رو در ما به امانت گذاشته….ما به یک جسم و ذهن خارق العاده ای مجهز شدیم که تنظیمات کارخانه داره اما امکان آپدیت کردن و ارتقا دادن داره…این نیست که به همین شکل که هستیم بمونیم…بلکه میتونیم با درخواست از سیستم عامل مادرمون بخوایم که ما رو همیشه ارتقا بده

    من قبل از آشنایی به مفهوم شکرگزاری و قوانین جهان انسان بسیار عیب جویی بودم که از خودم یا بقیه همیشه ایراد میگرفتم…اما همین حالا هم تا میام روی یه موضوع کار میکنم از ویژگی دیگه خودم ایراد میگیرم…روی جسم ام کار میکنم به ویژگی های ذهنی ام ایراد میگیرم روی تمرکز روی صفات اخلاقی عالی ام کار میکنم بعد به ذهنم و توانایی هایی مثل هوش و حافظه ام گیر میدم…

    اما این نوع نگاه که وقتی دارم از خودم انتقاد میکنم در حقیقت دارم از خالق خودم انتقاد میکنم و آفریده اش رو زیر سوال میبرم باعث میشه که شرم کنم و بهم احساس توبه دست بده…تا خدا هدایتم کنه به مسیر درست..به مسیر تمرکز روی نکات مثبت ام تمرکز روی خوبی هام…

    بیام به جای انتقاد از لاغری پاهام بگم اینا همون پاهای کشیده و خوشگلی هستن که عده زیادی دوست دارن داشته باشن و لطف خدا اونها رو نصیب من کرده

    اینها همون پاهای سالمی هستند که عده زیادی دوست دارن داشته باشن ولی از فضل خدا نصیب من شدند

    اینها همون ابزارهای عالی و چابکی هستند که خدا از فضل اش روی من نصب کرده تا بتونم باهاش در مسیر کشف زیبایی های ازشون استفاده کنم

    آخه چقدر این پاها قوی و متوازن و انعطاف پذیر و زیبا و تحسین شدنی هستند

    باید بگم خدایا بر قدرت و توانایی این پاهای توانا بیفزا

    چقدر خوبه به جای برچسب زدن به خودم روی نکات مثبت ام تمرکز کنم و تحسین شون کنم و در مورد نکاتی که خیلی توش قوی نیستم از خدا بخوام تا بهترم کنه تا توانا ترم کنه…با این باور که میتونم بهتر بشم

    استمرار در اینکار اول یک باور درست میخواد که اصلا چنین چیزی میتونه رخ بده…من میتونم بهتر بشم

    چه دلیلی بالاتر و محکم تر از باورهای قرآنی که در کتاب خدا نگاشته شده

    ضمنا این تمرین میخواد…این ویژگی همینجوری ایجاد نمیشه…

    اما من مجهز به سلاحی هستم به نام اراده….

    همونطور که تونستم از اون انسان عیب جو بیام تبدیل بشم به این بنده مثبت نگر و شاد…از این بهترم میتونم بشم با اراده برای بهتر شدن

    اصلا من وظیفه دارم بهتر بشم…وگرنه توی یکی از دورهای این بازی زندگی دنیایی که برای خوب ها و شجاع ها و قوی ها و برای بهبود یابنده ها و بهتر شونده هاست، حذف میشم میرم پی کارم

    اگه میخوام بمونم باید با هماهنگ بشم با خالق این سیستم

    من اصلا اگه برم روی همین نکته فایل کار کنم خیلی هست….یعنی اگه این دو فایل همین یک اصل رو بهمون یاد بده و من ملزم بشم به تمرین روزانه اش برام کافیه

    چون تمرکز داشتن روی توانایی هام همون “احساس لیاقت و خود ارزشمندی” هست همون “عزت نفسه” همون “جهانبینی توحیدی” هست همون “رویاهایی که رویا نیستند” هست…

    مگه میشه من باور داشته باشم عالی آفریده شدم و بعلاوه قابل بهتر شدن هم هستم و خدایی دارم که میتونه بهترم کنه و اصلا مسیر رسیدن به هر خواسته نشدنی با توجه به دیدگاه الانم مثل همین حرکت تاریخی موسی پیامبر که به نظرش نشدنی بوده از راه همین باور به توانستن هست و اصلا مگه میشه “رویایی باشه که برام رویا باقی بمونه” …من باید توی این مهارت بهتر بشم

    پس برم بیش از این حرف نزنم و فایل رو باز گوش بدم…تا بهتر درک کنم و اجراش کنم

    یک تصمیم مهمی هم دارم که قراره امروز اجراییش کنم…خیلی برام سخت بوده و هی به تعویق انداختمش…اما مصمم شدم که انجامش بدم

    سپاس از استاد مهربانم که اینهمه آموزش رایگان برامون تهیه میکنید…بعد بعضی هامون از قیمتها نگرانیم…شما انصافا همه چیز رو توی همین فایلهای رایگان گفتید…فقط ما گاهی گوش شنوا نداریم

    به جای تمرکز روی ناخواسته میگم خدایا به درک ما به بینایی ما به اراده ما به عملگرایی ما بیفزا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      سعیده آقایاری شیخ نشین گفته:
      مدت عضویت: 1971 روز

      سپاس از الله مهربانم

      به خودم تبریک میگم که برای رسیدن به خواسته ام و حرکت در مسیر مورد علاقه ام این تعهد رو هم اجرا کردم…یعنی بعد از نوشتن این کامنت و صلاه مغرب رفتم و کار رو انجام دادم…

      مدتی بود که نمیخواستم با مرکزی که الان حدود 3 ساله کار میکنم ادامه بدم…بخشی از اون به خاطر اتفاقاتی که اونجا در حال رخ دادن و گسترش پیدا کردن هست که برخلاف ارزش های من هست…

      استاندارهای شخصی من رو ندارند…

      بخشی هم به خاطر تمرکزی که میخوام روی مسیر علاقه ام بذارم و در حال آماده سازی خودم برای هجرتی جدید و آغاز فصل جدید زندگی ام هستم

      3 سال قبل که اومدم به این شهر تنها جایی بود که بهم کار دادند و رئیس ام بهم کمک کرده بود که بتونم مجوزهای مربوط به اجازه کار در این شهر رو بگیرم…. به همین دلیل و چند دلیل دیگه حتی زمانی که یه شیوه ای از مدیریت رو در پیش گرفتند که کمی برای من توهین آمیز بود و باید همون چند ماه قبل از کارم در می اومدم اما با اینکه کارم رو کم کرده بودم اما توی ذهنم سخت بود که ازشون جدا بشم…حالا بخشی هم درآمد و بهانه های دیگه ذهن … بود

      برای شکل دهی کسب و کار خودم آماده میشم و به خودم گفتم این یکی از کارهایی هست که باید انجام بدم تا رشد کنم…

      من باید آدمی بشم که در خلق خواسته هام به هیچ کس جز خودم و خدای خودم وابسته نباشم…باید وقتی میدونی که همکاری با کسی دیگه بهت کمک نمیکنه و اون همکاری فقط به علت باورهای محدودکننده ادامه پیدا میکنه باید تمومش کنی…حالا هر نوعی از رابطه و همکاری…باید رابطه ای که توش شرک هست رو به راحتی با جسارت و شجاعت قطع کنی…و این یکی از تمرین های تو هست برای تبدیل شدن به چنین فردی

      صبح که رفتم سرکار دیدم اون فرد رفته مسافرت…گفتم خوب میرم بهش تلفنی میگم…میخواستم به هیچ راهی اون تعهدی که به خودم دادم که امروز انجامش میدم و نشکنم تا این مسیرهای عصبی عدم تعهد رو در ذهنم قدرتمند نکنم….تا به ذهنم این پیغام رو ندم که تعهدات من به راحتی شکستنی هستند…صبح هم وقتی قرآن رو باز کرده بودم آیه 57 سوره انبیا در مورد بت شکنی ابراهیم توضیح میداد و اینکه چطور خداوند از ابراهیم حفاظت کرده…با ز هم اراده من تقویت شد

      بعد شنیدم که اون شخص اصلا خارج رفته که امکان تماس تلفنی نداشتم اما گفتم باید برم حتما انجامش بدم…توی واتساپ براش وویس میذارم…تازه حتی نمیدونستم چی بگم…اما گفتم خدایا مثل موسی که بهش یاد دادی چی بگه…به منم یاد بده و زبان من باش که آنچه لازمه صریح و شفاف گفته بشه

      و انجام شد…و بلافاصله ایشون هم پیام دادن که هفته بعد که برگشتن حضوری حرف میزنیم

      جالب بود که انقدر برای من سخت بود با این آدم حرف بزنم که حتی با اینکه تصمیم داشتم از پیش شون برم اما ماه قبل مسئولیت یه کاری رو هم توی مجموعه قبول کردم و این کار رو برام بارها سختتر هم کرده بود چون او حالا باید یه فردی رو برای مسئولیت پیدا کنه

      باز هم ذهنم رو قانع کردم که این به من ربطی نداره…خدا براش فردی مناسب رو میفرسته

      و خیلی خوشحال شدم که این قدم سخت رو هم برداشتم…به خودم افتخار میکنم

      این رو بعنوان رد پا مینویسم تا در مسیرم ثابت قدم بمونم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  6. -
    لیلا جهانی گفته:
    مدت عضویت: 1925 روز

    بنام خدای همواره پاسخگو

    بنام خدای هدایتگرم

    سلام ب دوستان عزیزم،سلام ب استادِ جانم و‌سلام ب مریم جانِ شایسته

    همیشه خیلی خوشحال بودم از اینکه خداوند ب من لطف داشته ‌و متفاوتم از اطرافیانم. متفاوتم از همه تفکر های سمی ک اطرافمه. از همه انسان های بیماری ک هم خودشون پر هستن از باورهای غلط ‌و هم منو پر کرده بودن از اون باورهای سمی. خوشحال بودم ک درونم حقیقت رو‌طلب میکرد و خداوند اگاهی هایی بهم داده ک هدایتم کنه توی سایت.

    همیشه روح من این حرف ها رو ،این اگاهی هارو باور داشت ،و میدونستم ک‌واقعیت زندگی میتونه متفاوت باشه از واقعیتی ‌ک من تجربه میکنم.

    هیچ وقت گارد نداشتم نسبت ب چیزهایی ک می‌گیید استاد و میتونم بگم ک هفتاد هشتاد درصد حرف هاتون رو براحتی میپذیرفتم.

    اولین فایلی ک از شما دیدم فایل تغییر باورها بود ک مثال یادگیری یک‌زبان ژاپنی رو‌ زدید ک نیاز ب تلاش داره،تلاشی زیاد ‌.

    همون فایل چنان ب دلم نشست ‌چنان باورش کردم ک انگار ‌نه انگار ک اولین بار بود میشنیدم

    اون حرف ها با درون من عجین بود

    اوایل خوشحال هم‌بودم ک حداقل تو این زمینه از اطرافیانم بالاترم

    خوشحال بودم ک میتونم مثلا هدایتشون کنم

    از اونا آروم تر باشم

    قانون رو‌بهتر بدونم

    ب اصطلاح ارشادشون کنم

    منو‌ب عنوان یک فرد انگیزه بخش بشناسن

    منو ب عنوان یک انسان شاد موفق بشناسن و‌من مدام با حرفام آرومشون کنم.

    اما بعد دیدم یه مشت آدم ضعیف متوقع دور و‌برم هستن

    ‌‌وقتی الگوهای تکرار شونده رو‌پیدا کردم دیدم من خیلی حس دلسوزی ،قربانی ،مسعولیت و‌وظیفه نسبت ب دیگران دارم.

    با کلللی کار کردن لیزری روی خودم موفق شدم خیییلی زیاد این آدم ها رو دور کنم از خودم(نمیگم کامل چون هنوز کامل نشده)

    با از بین بردن حس مسعولیتم و احساس گناهم‌تونستم تا حد زیادی خودم ،رویاهای خودم و‌خواسته های خودم رو زندگی کنم.و با دوره احساس خودارزشمندی احساس میکردم روز ب روز موفق ترم

    اما دروغ چرا گاهی اوقات دلم‌ میخواست یکی‌کنارم بود،یکی‌مثل همسر مادر خواهر دوست ک انگیزه بخشم باشه

    ک حمایتگرم باشه

    ک مشوقم باشه

    ‌بجای اینکه من الگو باشم ،اون الگوم باشه

    کسی ک یاورم باشه

    اما راستش حتی میترسیدم درخواست کنم ،فکر میکردم شرکه

    فکر‌میکردم‌نشان دهنده ی ضعفه در من.

    همیشه دوستانی ک میدیدم با شوهراشون رفیق و‌حامی هم هستن یه غبطه پنهانی در من بوجود می آورد اما من نادیده میگرفتمش ‌وب اصطلاح ب این نیازم توجه نمیکردم،فکر میکردم نیازم یه شرکه

    میگفتم لیلا تو‌خودت باید برای خودت کافی باشی

    حتی وقتی تو‌جلسه شانزدهم احساس خودارزشمندی ،استاد جملات من لایق رابطه ی خوب هستم رو‌میگفتن ،میگفتم من نیازی ب رابطه ای ندارم ک‌کسی کنارم باشه،مشوقم باشه،حمایت گرم باشه و…

    اینها شرکه…

    تا اینکه امشب ک نیاز حضرت موسی رو‌شنیدم ،دعاش رو ،درخواستش رو برای داشتن یک همراه،واقعا دلم یه جوری شد،هم لذت بردم ،هم یه درک عمیقی نسبت بهشون تو‌وجودم اومد

    فهمیدم اول ک بعد از پنج سال بودن تو سایت و یه عالمه کار کردن هنوززز خیلی چیزا رو‌نمیدونم،هنوز‌خیلی کج فهمی دارم

    و‌فهمیدم چقدر این خواستم،نه تنها شرک‌نبوده،بلکه اتفاقا نشون دهنده ی احساس لیاقت بالام بوده.

    اره من لایق یک رابطه ی خوبم

    اره من لایق اینم ک‌کسی کنارم باشه ک درکم کنه

    مسیر رو‌برام هموارتر کنه

    دست خدا باشه ،مشوقم‌باشه

    نه تنها الگوم باشه ک‌انگیزه بخش باشه بهم

    کمکم کنه قدم هامو بهتر بردارم

    جای اینکه پاشنه اشیلم‌باشه،دست خدا باشه برام

    چقدددر این آرزو قشنگ‌بود واقعا

    چققققدر من دوست دارم این ادمارو

    چقدر دوست دارم این انسان ها وارد زندگیم شن

    انسان های والایی ک از من جلوترن و‌من ازشون یاد میگیرم

    انسان هایی مثل استاد اما نزدیکتر،جوری ک‌نضور فیزیکیشون رو‌حس کنم

    خدایا هزاران مرتبه شکرت ک همیشه جوابگو هستی

    و‌امشب فهمیدم خوبه اگر اینو‌بخوام

    بقول شما استاد:انگار من واسه باورهام خواسته هام دنبال یه تاییدیه هستم

    دنبال یه تاییدیه از طرف خدا

    و‌حالا امشب ک فهمیدم خداوند چقدر این نیاز حضرت موسی رو‌درک‌کرده ،با تمام‌وجودم ازش میخوام همراه یا همراهانی در‌کنارم قرار بده ک منو ب جلو‌هل بدن

    ک‌یارم باشن

    ک‌هدایتگرم باشن

    از ش میخوام ک‌خدایا کارم رو آسون کن

    خدایا مسیر راحت رو‌بهم‌نشون بده

    خدایا همسرم رو‌باهام همراه تر‌کن

    جوری ک‌مشوقم‌باشه

    جوری ک حمایتگرم باشه

    جوری ک بهم‌انگیزه بده و‌حتی اگر جایی من خسته شدم کم‌ آوردم اون مشوقم باشه دست تو‌باشه ک‌کمکم کنه

    العی صد هزار مرتبه شکرت

    خدایا میخوام‌هر لحظه بیشتر باور کنم ک‌تو‌ وهابی،تو‌حکیمی،تو دانایی،تو‌ توانایی ،تو قادری،تو‌قدرت قدرتمندانی،تو بیشتر از من میخوای ‌ک من موفق شم

    دوستت دارم خدا

    واسه منی ‌ک یه دختر مذهبی بودم و‌با یه عالمه باورهای مذهبی بزرگ شدم(باورهای غلط مذهبی البته)،هیچ چیزی مثل قران نمیتونه کمکم کنه ک منطق کنم حقیقت رو.

    نور بباره ب زندگیت ک‌نور‌ باروندی ب زندگیم استاد

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  7. -
    باران گفته:
    مدت عضویت: 421 روز

    بنام خدای هدایتگرم

    سلام به استادعزیزم وهمه دوستان عزیز

    چند وقته خدا بمن الهام میکنه این فایل جدید رواستادت برات درست کرده نگاه کن جواب سوالاتت روپیدامیکنی چون برای تودرست کرده گوش کن وعمل کن گوش کردم واز ذوق گریه میکردم چون چندوقته خدابمن میگه میخای کسب وکارتو راه بندازی ونیاز به دلگرمی داری که کمکت کنه تا بتونی بادلگرمی کسب وکارتوشروع کنی ومثل موشک ثروت بسازی مثل داستان حضرت موسی که گفته حضرت هارون برام فرست خدایامسیرو برام اسونش کن منم حدودا دوماهه شایدم بیشتر خدازیرگوشم همش میگه همسری متوکل وثروتمند وخوشتیپ ومهربان وخوش اخلاق برات میفرستم تا بهت کمک کنه کسب وکارتو راحتتر شروع کنی وبه شغلی که بشدت بهش علاقه داری برسی وثروت بسازی ودرایران وقتی ثروت عالی ساختی تو ودختر دوسالت وهمسرتو میفرستم امریکا برای همیشه زندگی کنید

    من خیلی شک داشتم میگفتم الان باید از زیرصفر خودم تنهایی پدرم دربیاد وشغلموراه بندازم بیوفتم درمدار ثروت بعدش باهمسر ایدالم ازدواج کنم واسترس میگزفتم

    این دوتا فایل استادروگوش کردم درک کردم حرف خدا رو وفهمیدم خدا درکم میکنه به الهاماتی که خدا بمن چندماهه میگه زیرگوشم میگه اول ازدواج با فردی ثروتمند داشته باش بافرزندت برو غرق ثروت. خوشبختی بشو پشتت گرم باشه بعدش کسب وکارت راه بنداز .

    خدایا 3سال قبل بهت گفتم من ازحضرت مریم چیزی کم ندارم بمن سلامتی بده ومنو راحت بچه دارکن تو مگه به من بچه سالم صالح زیبا ندادی البته که راحت بچه دارم کردی خدایا توچندماهه داری بمن میگی وهمش نشانه میاری که الانم ازدواج وکسب وکارت رو به اسانترین شکل برات درست میکنم مهاجرتت به امریکارو راحت درست میکنم تونترس بمن اعتمادکن ارامش داشته باشه خدایاشکرت چقدر برای این الهامت داری بمن نشانه میدی که همین مسیر درسته ورها باش مطمین باش که درسته مسیر وبهش میرسم خدایاشکرت اینقدر واضح بامن حرف میزنی ومنم حالا که مطمین شدم این الهامته صددرصد باش عمل میکنم وخیالم راحته بنده شکرگزارتم وتومسیر درستم .

    مرسی استاد بابت اگاهی که بمن دادید ومنو اگاه کردی دستی شدی ازدستان خدا بالاخره بعدازچندسال امشب راحت میخوابم وفهمیدم باید چکارکنم مرسی خدایاشکرت ️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  8. -
    سعید گفته:
    مدت عضویت: 627 روز

    به نام رب العالمین

    سلام به استاد عزیزم و همه دوستان

    این که خداوند از دو نگاه و بازه در مورد موسا صحبت کرده یا اینکه اتفاقات و نوع نگاه رو در قران و جواب درستش رو بیان کرده نشون میده چقدر این کتاب درس ها داره و تفکر و باور درست رو در تمام ایاتش نشان میده که اینجوری فکر و عمل کن و یک دستورالعمل برای ساختن دنیا و اخرت داده

    و تمامی مسائلی که اون دوران و تفکرات انسان ها بود در همین زمان هم هست و خداوند میگه ایطوری عمل کن.

    در ابتدا که موسا از باورها و برچسباش میگه یاد خودم افتادم که سالها پیش چون باور نداشتم به خودم که میتونم لاغر بشم بارها دست کشیدم و مسیر بسار سخت بود و سالها بعد که اعتماد به نفس گرفتم و یه الگو دیدم که تونسته بود و تلنگر به من زد و منم شروع کردم اما باهر گرم کاهش باور گرفتم و هی بیشتر جلو رفتم و تونستم سرانجام وزن کم کنم و سالها لاغر بودم و این باور از نتیجه قبلی توی ذهنم بود که “به راحتی” میشه و بعد سالها که دوباره چاق شدم چون باور داشتم لاغر شدن اسونه با قانون سلامتی استاد اشنا شدم و به راحتی لاغر شدم .

    یا سالها این باور رو داشتم که در ریاضی چیزی نمیشم و همش میوفتادم اما چند ماه پیش به طور اتفاقی با چندتا تکنیک متفاوت ریاضی رو دیدم و شروع کردم تمرین حل کردم و دیدم چقدر اسونه و فکرم رو در مورد ریاضی عوض کرد.

    خیلی از ما اگر در کاری موفق نمیشیم به خاطر نگرشی هست که نسبت به اون کار و خودمان داریم . یعنی از همون اول با کنترل نکردن ذهن ورودی بد گرفتیم و و در باورهامون نشسته و محدود شدیم . مثال استاد که در زمینه کارش باور درست داشته و با وجود نداشتن مدرک که بقیه میگفتن اما موفق شده

    سلیمان به خاطر باورهاش و چیزهایی که دیده بود از پدرش خداوند رو وهاب باور کرده بود و لیاقت خودش تخت پادشاهی رو میدید و خداوند در راستای باورهاش جواب داد . ایوب پیامبر هم در راستای باورهاش از ثروت به اون فقر رسید و بعد که باورهاش رو عوض کرد دوباره به زندگی قبل برگشت

    نکته اخر فکر میکردم چرا موسا با دیدن اون معجزه ها هنوز نیاز به دل گرمی داشته ؟

    بعد یادم اومد که روز اول کار جدید رو فروشگاه شروع کردم یه دوست حسابدار بود که میومد سر میزد و بهم انگیزه میداد که ادامه بده و یا رفتم توی بیزنس رستوران اولش برام سخت بود که خودم رو هماهنگ کنم اما افرادی دست خدا میشدن و میومدن کمک تا من راه بیوفتم و بهم یاد میدادن که این کارو بکن و همه این ها باعث میشد که خودم توی کار راه بیوفتم و بعد اعتماد به نفس بگیرم و هی رشد کنم .

    هارون برای موسا حکم اون حسابداری برای من داشت که بهم ثبت ها رو یاد اوری میکرد و بعد که من راه میوفتادم و حساب ها رو دستم میگرفتم و نیازی به کسی نداشتم و رو پای خودم می ایستادم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  9. -
    ایمان گفته:
    مدت عضویت: 1006 روز

    سلام و درود بی کران، امیدوارم که حالتون همیشه عالی باشه و تنتون در بهترین حالت خودش باشه و هروز ثروتمند تر باشید

    امیدوارم که همیشه در های رحمت و نعمت الهی به سمتتون باز باشه و هم در این دنیا و هم در آخرت به لذت بخش ترین حالتی که وجود داره زندگی کنید.

    استاد من واقا ممنونم ازتون، چقدر این فایلی که گذاشتید، تکمیل کننده و شفاف بود، انگار سند محکمی بود بر تمامی گفته هاتون و اون سبک زندگی که تا الان اجراش‌ کردید،

    من زمانی که با شما آشنا شدم از اولین فایل دانلودی که رایگان روی سایت گذاشتید (یعنی درواقع الان میشه اولین فایل در آخرین صفحه) شروع کردم فهرست فایل های دانلودی رو باز کردم و از آخرین صفحه شروع کردم به گوش دادن فایل ها و صحبت هاتون و سعی کردم اون هارو توی زندگیم اجرا کنم،

    استاد جان من 25 سالمه ولی تجربیاتی که دارم شاید دو‌ و حتی سه برار سنم باشه، من سعی کردم زندگی رو واقا تجربه کنم، کلی داخل ایران سفر کردم و دیدگاه ها و زندگی های افراد مختلف رو بار ها و بار ها تجربه کردم و به قول شما که همیشه هم میگید با یه سری الگو های تکرار شونده داخل شخصیت ها آشنا شدم، خلاصه که بخام بهتون بگم به درک نسبتا خوب و عمیقی درمورد شخصیت افراد رسیدم

    و خدارو شکر بعد از یکی دو برخورد متوجه میشم که طرف مقابل دارای چه شخصیت و چه نوع دیدگاه و چه نوع ویژگی های شخصیتی داره و خدارو شکر میکنم که این محبت الهی نصیبم شده

    این بک گراندو توضیح دادم که خدمتتون بگم شخصیتی که شما دارین خیلی خیلی خالص، صادق و پاکه و تمام گفته هاتون از روی صداقته، چیز هایی که میگید رو بار ها و بار ها توی زندگیتون به شیوه های مختلف هم خودتون تجربه کردید هم تجربه اطرافیانتون رو دیدید و این باعث میشه که انقدر خالصه صحبت کنید و یه ویژگی خیلی خوبی که دارین اینه که هرچیزی که میدونید رو بیرون میریزد و به همه میگید حالا این فایل حتی اگه پولی هم نباشه و قرار نباشه بهایی هم بابتش دریافت کنید واستون اهمیتی نداره چون باور های خیلی قوی ساختید و میدونید که برکتش بار ها و بار ها بیشتر وارد زندگیتون میشه

    اینا رو گفتم که بتونم احساسی که دارم نسبت بهتون رو گفته باشم، من از وقتی که با نوع نگاه شما راجب قوانین زندگی آشنا شدم و فایل هاتون رو دنبال میکنم اصلا نیازی ندارم که برم ببینم بقیه چی میگن، اصلا نیازی ندارم که کتاب دیگه ای رو مورد مطالعه قرار بدم فقط نیاز دارم به فهمیدن این دیدگاه و تجربه کردنش توی زندگی خودم با شرایطی که دارم

    و این واسه من شده بهترین و کامل ترین دانشگاه تمام علم ها

    من همیشه از بچگی انسان های اطرافم رو میدیدم که کار های نا جالبی انجام میدادن و نتیجه کارشون واسشون چقدر سخت، خشن، خشک و طاقت‌فرسا بود از اون طرفم یه سری هارو میدیدم که چقدر زندگی نرم، رنگی، شاد و گرمی دارن

    همیشه از خدا میخاستم که منو به راه راست، به راه خودش، به مسیری که پر از نعمت ها و برکت های خودشه هدایت کنه و ایشون هم منو با نوع دیدگاه و درک شما از جهان آشنا کرد،

    البته من قبل از این که با شما آشنا بشم اصلا راجب این نوع نگاه زیبا و ساده به جهان اطلاعی نداشتم

    و باورم بر این بود که همیشه جهان سخت و ادیت کننده هست و به معنای واقعی توی چند سال گذشته مسیر زندگیم میشه گفت از وسط جهنم عبور کردن بود من توی این مسیر خیلی اذیت نشدم ولی خب واقا وقتی بهش فکر میکنم خیلی سنگین و ترسناک بود

    و همین مسیر باعث شد که الان با تمام وجودم قدردان این همه آسانی و لذت باشم.

    استاد عباسمنش عزیزم این دوتا فایلی که گذاشتید بسیار بسیار زیبا، کامل و بدون حاشیه مقصود اصلی خداوند که برای انسان هاش بوده رو گفتید، به قول معروف لپ کلام رو گفتید

    این در صورتیه که ما اصلا همچین چیزی از بزرگان دینی و مذهبی نشنیدیم و باعث شده حتی دیدگاه بی تفاوت نسبت به قرآن داشته باشیم یا حتی در خیلی از آدم ها که میگن بابا قرآن چیه همش چرتو پرته

    من واقا لذت بردم استاد جان که انقدر کامل توضیح دادین

    امیدوارم که خدا هدایتتون که اون اصلی که از قرآن درک کردید رو همین طوری بیاید آیه به آیه به صورت فایل توضیح بدید

    من مطمعنم که این دوتا فایل رو افراد زیادی دیدن و با جرئت میتونم بگم که به شدت تحت تاثیر قرار گرفتن و خدا میدونه چه در های بزرگی توی باور های ذهنیشون باز شده که جرئت کنن به سمت خاسته هاشون برن

    کلی احساس عمیق توی وجودم هست که میتونم تا چند روز بدون توقف واستون توی این کامنت بگم اما هدف از این کامنت این بود که بهتون بگم سپاسگذارتونم تمام فایل هایی که روی سایت قرار میدین واسه‌ ما ها دریایی از آگاهی هست و کلی از در های بسته توی ذهنمون رو باز میکنه

    امیدوارم خدا بهتون قدرت بده که این کارو ادامه بدین

    ازتون با تمام وجودم ممنونم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  10. -
    نرگس گلی گفته:
    مدت عضویت: 1833 روز

    سلام بر پیامبر زمان حال

    استاد عزیزم این فایل هم مثل فایل قبلش بی نظیر تر بود اشک منو دراورد وقتی داشتین حرفای حضرت موسی رو که میخونذین که میگف میترسمو فلانو بمان و جمله ای که شما خوندین مه خدا گفت اصلا اینطوری نیس واقعا قلبم وایساد تکونی که بهم داد انگار مرده بودم و با اون فقط کلمه زنده شدم چقدرررررررر اون یه جمله تو ذهن من از صبح تا حالا زنگ زد بعد اون چندتا نجوا اومد تو ذهنم که الو بل و جمله خدارو گفتم به عربی بلند و به فارسی محکم گفتم اصلا اینطوری نیس خدایا واقعا ممنون استاذ جانم ممنون که به اشتراک میزاری باما همون یه جمله بس نبود که شما داستان موسی رو‌گفتین چقدر حسم خوب میشه وقتی میفهمم که پیامبراهم از شکم مادر پیامبر نبودن چیزی که همیشه ما برعکس فکر میکردیم که پیامبرا از اول قدیسه بودن و پاک و ما ناپاکو نجس و گناهکار و چقدر بین خودمون و خدا و اونا حجاب کشیدیم و وقتی امروز شما این ایاتو خوندین گفتم خدایا شکرت که حضرت موسی دعوایی بوده این به من میفهمونه که از شرک میتونی موحد بشی به شرط زاویه دید اینا از اول موحد نبودن و قلبم اروم شد واقعا عجب فایلی بود انصافا کم اشک مارو درنیاورد :) اصلا این فایل باز شد که من سریع برم جلسه اول احساس لیاقتو گوش بدم و‌هرجا رفتم تو کار تخریب گفتم اصلا اینطوری نیس من دیگه جملرو پیدا کردم منطقشم دستمه :))تازه فایلو من یکبار گوش دادم روانی شدم بخام باز گوش بدم که خدا میدونه چی میشه باز از شما سپاسگزاری میکنم که هم قرانو شفافو‌واضح به ما میگین هم تفاوتارو من اگه صدبار دیگه قرانو میخوندم عمرا اگه دقت میکردم به این فرق دو سوره امروز اولین بار از خدا درخواستی کردم که به اسم رب صداش کردم و چقدر بعدش اشک ریختم از فقط اسمش از سر شوق که قدرت دست خوب کسی افتاده که خیالم ازش راحته وای که بگم دیوانه شدم دروغ نگفتم دلم میخواد ساعتها اشک بریزم فقط با همین یک کلمه رب چقدرحالم خوبه ارانش پیدا کردم واقعا مرسی از شما و خدای بزرگم که هدایتمون کرده عاشقتونم مرسی استاد عزیزم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای: