این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.
https://elmeservat.com/fa/wp-content/uploads/2022/06/abasmanesh-5.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2022-06-18 23:26:062022-06-30 20:27:59تنها راه گذار از ثروت، تجربه ثروت است
728نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
سلام استاد عزیز من هم در شهر مذهبی زندگی میکنم و همه این صحبت های شما رو به عینه دیدم و شنیدم من هم فک میکردم چرا خدا اینقدر باید ترسناک باشه و چرا من باید هم بترسم و هم بپرستم همیشه دنبال زندگی شاد و خدایی بودم ولی با این مباحث اشنا نبودم اما الان با تمام وجود خدا رو دوست دارم من توی خونه ام با گل هام و پرنده اام صحبت میکنم
کامل متوجه میشم وقتی با پرندم حرف میزنم خدا بهم جوابم رو میده
میخوام از عمق وجودم فریاد بزنم و خدا رو صدا کنم
من تازه وارد خانواده عالی عباس منش شدم و لان دارم فایل های دانلودی رو گوش میکنم و هر لحظه یک کلام زیبا و عالی دریافت میکنم
من خیلی از تفسیر های استاد که در مورد قرآن هست دوست دارم گوش کنم
خدا من رو کمکم کنه بتونم یک شاگرد ممتاز بشم هم برای استادم هم برای خدای قشنگم
خدارو شکر که با سایت شما آشنا شدم و خدارو شکر که تصمیم گرفتم هر آنچه که میگویید انجام دهم من آدمی بودم که میگفتم اینا همش حرفه اگه راست میگن چرا خودشون به هیچ جا نرسیدند و خدا رو شکر که شما فایل های رایگانی گذاشتید که من نوعی از سر کنجکاوی و اینکه به کجا رسیدید اومدم در سایت ثبت نام کردم و خداروشکر میکنم
همیشه دلم میخواست و میخواد که برم سفر و همه جا رو ببینم خیلی جالبه که با همین فایل اینقدر گوش دادم که ملکه ذهنم شده برسم به خواسته ام بعد فکر کنم میخواهم یا نه الان سفر برام پیش میاد و پولش زودتر
خیلی عالیه همیشه میگفتم شاید به صلاحم نباشه. شاید ضرر کنم ولی با دیدگاهی که شما به من دادید و از ته دل از خدا سپاسگذارم منی که برای پول میدویدیم الان پول واسم جور میشه دیگه کارمند نیستم . مربی شنا هستم و شاگرد میاد همه چی خیلی عالی پیش میره
واقعا ممنونم از خدا که شما رو واسطه رسیدن به خواسته هام کرده و باعث شدید به خدا نزدیک بشم
خداروصدهزار مرتبه شکر خیلی بهتون تبریک میگم عاشق کسانی هستم که قدرت خداو خودشون رو قبول دارند و سطح خواسته هاشون رو هیچ وقت کوچیک نمیبینند.ازته قلبم براتون بهترینها رو از الله مهربونم میخوام.امیدوارم منم به زودی مثل شما بیام بگم کارمند بودم والان مربی کارهای هنری هستم.هرچند دارم منم مثل تمامی دوستانم روی خودم وباورهام کار میکنم.
استثنایی ،، خاص ،، رویایی ،، بی نظیر ،، خیلی خاص بود این کلیپ برای من ،،
خیلی لذت بردم از اینکه پروردگارم از طریق استاد عزیزم باهام صحبت کرد و گفت که بیا عزیزم بیا همین فرمون بیا که دقیقاً توی مسیر مستقیم منتهی به خودمی به ثروت به فراوانی به چیزی که لیاقتت به سعادت و خوشبختی ،،
تک تک مثال های استاد عزیزم رو لمس کردم با پوست و استخونم که چقدر از بچگی توی تموم جمع ها توی تموم فیلم ها توی تموم مدارس و درسا و همه جا همه جا فقط همه و همه تو مغذ ما چپوندن که فقیر با خداست ،، ثروتمندا اون دنیا سیخ و مذاب میزنن بهشون ،، از این شستشوی مغذا ،، واقعاً خیلی جاها اصلا من خودم به شخصه پولی که یک قدمیم بوده و الان درک میکنم با آگاهی الانم که خودم پروندمش با باور نکردنش ،، الله اکبر ،، واقعاً هر روز که پیشتر میریم بچه ها چقدر دلیل بعضی چیزا رو که اتفاق افتاده برام دارم یکی یکی تازه میفهمم ،، یادمه کتاب اسکاول شیل اولش که خوندم از ترس این همه مسئول بودن در مورد زندگی خودم تا چندید وقت اصلا سمتشم نرفتم ،، ولی الان دارم بی نهایت به این هدایت میشم که از این موهبت الهی استفاده کن ،، تا حالا ناخواسته هاتو خلق کردی از الان به بعد خواسته هاتو خلق کن ،، تو قدرت خلق داری برای همین تو جانشین خداوندی در میان مخلوقات خداوند متعال ،، احساس لیاقت نداری !!؟؟ دیگه چی باید یادت بیاد از اینکه اشرف مخلوقات خودش نامیدتت خداوند ،،
همین که هدایت شدی به این سایت مقدس کار خودش ،، خداوند همیشه و تو هر زمینه ای کنارت بوده ،، نترس و قدم بردار ،، شکرگذار تک تک داشته هات باش و ازش بخواه هر روز بیشتر و بیشترش کنه ،،
خدایا صد هزار مرتبه شکرت برای این سایت مقدس و استاد عزیزم و خانوم شایسته عزیز که هر روز با آگاهی های این سایت بهت نزدیک و نزدیک تر میشوم ،،
خدایا صد هزار مرتبه شکرت که لایق رسیدن به ثروتت هستم و احساس آمادگی برای دریافت ثروتت را دارم ،،
خدایا صد هزار مرتبه شکرت که باورهای محدود کننده ذهنم درباره ثروتت را کشف و تغییر دادم به یاریت ،،
خدایا صد هزار مرتبه شکرت که باور های محدود کننده راجب رابطه را در ذهنم کشف و تغییر دادم به یاری ات ،،
خدایا صد هزار مرتبه شکرت که تک تک لیست خواسته هامو در کنارم بودی تا تیک زدم ،،
خدایا صد هزار مرتبه شکرت برای دوره مقدس قانون سلامتی ات که بهم عطا کردی ،،
خدایا صد هزار مرتبه شکرت برای دوره بی نظیر عزت نفس ات که بهم عطا فرمودی ،،
من مدتهاست دارم روی باورهام کار میکنم ولی همیشه همیشه وسط کار، از خودم میپرسیدم نکنه اشتباه باشه این کارم؟
نکنه باید بیشتر معنوی باشم تا مادی؟
نکنه همه این مسیر باورسازی کشک باشه و من دچار گناه بزرگی شده باشم؟
انقدرررر شنیدن این فایلتون چسبید که تا آخر عمرم جواب سوالم رو گرفتم. انصافا تجربه شما هم خیلی جالب بود در رابطه با فروش املاکتون .
واقعا از وقتی درآمد مثبت صدمیلیون رو تجربه کردم زندگیم شگفت انگیز شده. شادی بیشتر حال خوب بیشتر
خنده های از ته دل انرژی مثبت بالا
ولی خب! برای رسیدن درآمد مثبت سیصد میلیون ترمز زیاد داشتم که مهم ترین ترمز من همین باور دینی بود که
اگر به ثروت برسی ، از خدا دورمیشی، مغرور میشی، متکبر میشی، خودخواه میشی
در صورتی که باز اومدم به پرونده چندسال اخیرم نگاهی انداختم و دیدم که واااااای…خدای من! من اتفاقا از وقتی ثروت وارد زندگیمشده با مردم مهربون تر شدم. خوش اخلاق تر شدم. بیشتر دوست دارم بهشون کمک کنم. انفاقم بیشتر شده: خب درنتیجه همه این صفات خوب میشه گفت من الهی تر شدم و به خدا نزدیکتر
خداروشکر میکنم که این فایل رو دیدم و با تک تک سلولهام لذت بردم. الحمدلله الحمدلله الحمدلله
بنده، حدودا 7سال پیش با کتاب راز، آموزه های قانون جذب آشنا شدم
در همان سالها در صفحه اینستاگرام جناب عرشیانفر، باشما آشنا شدم وبصورت پراکنده با سخنان شما در همان شبکه اجتماعی برخورد کردم
وچند ماهی است در سایت شما هستم واین را مدیون عزیزترین شخص هستم که باهم، در مکتب شما مشغول آموزش دیدن هستیم
از همان روزها، به قدرت جذب خواسته ها با فرکانس وباور خودم رسیدم
وبا قدرت نوشتن، خواسته 5ساله من تحقق پیدا کرد
باور ثروت فراوانی رو همیشه با خودم داشتم اما هیچ تلاشی برای رسیدن بهش نداشته ام
روزهایی بوده که باخودم گفتم ایکاش الان مبلغی به حسابم واریز شه واز جایی که خودم نمیدونستم این مورد انجام شده، ومن به خودم گفتم خدا حرفمو شنید وشکر خدا رو بجا آوردم
این یعنی، در مدار ثروتمند شدن هستیم ولایق رسیدن به آن ثروت
استاد، آنقدر الگوهای ذهنی مخرب به ما انتقال شده که همه اینها باید پاکسازی شه
سلام خدمت استاد عزیز و مریم خانم زیبا و دوستان عزیز همفرکانسی.
خدا رو سپاسگزارم که به سمت این فایل هدایت شدم، استاد ازتون بی نهایت سپاسگزارم به خاطر این فایل ارزشمند، از تک تک دوستان عزیزم که کامنت نوشتند در این جلسه و خوندن کامنتاشون بی نهایت به بالا رفتن درکم از صحبت های استاد کمک کرد سپاسگزارم.
اسم این کامنتم رو میزارم داستان “بلوبری های با برکت” ؛
و میخوام با جزئیات بگم اجابت کردن کوچکترین خواسته های ما چقدر میتونه باعث رشد ما و بزرگ شدن ظرف وجودمون بشه و اینکه تمام خواسته های ما از کوچکترین اونا تا بزرگترینشون ارزشمند هستن.
ابتدا بگم که من از صفحه ی اول تا صفحه ی 40 کامنت خریداران رو مطالعه کردم و یه سری چراغ ها توی ذهنم روشن شد، اولش قصد داشتم تمام 48 صفحه رو مطالعه کنم و بعد کامنت بگذارم اما حس ام که بهش خیلی اعتماد دارم گفت همین الان درکم رو مکتوب کنم، من حین خوندن کامنت دوستان به کامنت هایی که خودم قبلا نوشته بودم هم رسیدم و دیدم بارها هدایت مجدد شدم به این فایل و چندین کامنت از سال 1401 تا الان توی این جلسه گذاشتم و آخرین کامنتم مربوط به اسفند 1402 بود و با خوندن کامنت هام و مقایسه با قبلیا متوجه شدم هر بار به صورت تکاملی در برداشتن این ترمز کمی پیشرفت و بهبود داشتم خوندن کامنتای دوستان و بالاخص کامنتای خودم من رو ترغیب کرد که باز هم رد پا بگذارم تا روند تکاملم ثبت بشه و در آینده بتونم با مطالعه ی کامنتم و دیدن پیشرفتم انگیزه بگیرم برای ادامه دادن این مسیر زیبا.
چند وقتی هست که به لطف خداوند هدایت شدم به بهبود باورهای مالی و آماده تر شدم که اهداف مالی ام رو تیک بزنم، از چند ماه پیش که هدایت شدم به باور فراوانی خیلی اتفاقات خوب مالی سرعت بیشتری گرفتن و درآمدم با سرعت بیشتری شروع به تغییر کرده، خصوصا بعد از کار روی جلسات هشتگانه ی فراوانی ثروت یک، قدم به قدم شرایط مالیم بهبود پیدا کرد و درآمدم بالاتر رفت بعد از اون ایده اومد که خریدای روزمره ی خونه رو هم خودم انجام بدم تا قبل از این چون خودم رو آدم ولخرجی میدونستم جرات اینکه کارت همسرم دستم باشه نداشتم و به بهانه های مختلف از زیر این مسئولیت شونه خالی میکردم اما به لطف جلسه ی شانزدهم ثروت و باگ هایی که تونستم با کار کردن روی این جلسه رفع کنم فهمیدم که پول دردسر نداره و اگر برای من داره ایجاد دردسر میکنه به خاطر باورهای غلطم هست بیام پذیرای پول باشم و با توجه به رفتارهایی که با پول دارم ردپای باورهای غلطم رو پیدا کنم این شد که کارت همسرم رو به دست گرفتم و به شکل یه دانشگاه به این داستان مدیریت پول نگاه کردم که قراره کلی درس و رشد برام داشته باشه، داستان هدایت مجدد من به این جلسه برمیگرده به خریدی که چند روز پیش از میوه فروشی داشتم، یه بک بزنم به عقب تر، چند ساعت قبل از رفتن برای خرید توی دفترم داشتم ترمزهایی که مانع خرید ماشین میشد رو دونه دونه مینوشتم و براش منطق درست میاوردم و خیلی حالم خوب شد اما باز زیاد برام واضح نبود که علت اینکه بارها تصمیم به خرید ماشین گرفتم اما شرایطش فراهم نشده چیه و چرا با اینکه مدت طولانی ای هست که این خواسته رو دارم هنوز اجابت نشده (من خواسته ام اینه که بدون وام و تسهیلات یا روشای عجیب غریب دیگه، خیلی طبیعی به اینخواسته ام برسم یعنی پولش رو بسازم و خیلی راحت نقد برم کارت بکشم و ماشین بخرم و تنها راهی که فعلا به ذهنم رسیده اینه که یه بخشی از درآمدم رو پس انداز کنم بارها به صورت آنلاین طلای آب شده خریدم اما به یه عددی که میرسید تسویه میزدم و پولم رو برمیداشتم خرج میکردم و نمیدونستم ایراد از کجاست که نمیتونم متعهد باشم به پس انداز، کلا با نگه داشتن پول توی حسابم مشکل دارم و نمیدونستمم علتش چیه و فقط بهانه ام این بود که دارم آیویش هام رو پر میکنم اما بارها به اضطرار مالی رسیدم و فهمیدم یه چیزی این وسط توی ذهنم در مورد پول ایراد داره و بحث پر کردن آیویش ها نیست طبیعی نیست که حساب من اکثر اوقات خالی باشه اگرمیگم باورام تغییر کرده این تغییر باید خودش رو در حساب بانکی بهتر نشون بده اونم نه اینکه دو روز پول تو حسابم باشه چند هفته گیر یه تومن پول باشم، تا اینکه چند روز پیش شروع کردم به نوشتن در مورد خواسته ی ماشین، بعد از نوشتن در موردش هدایت شدم برم بیرون برای خرید (تا قبل از این تمام خریدهای خونه رو همسرم انجام میداد).
بعد از خرید از میوه فروشی وقتی فیش رو چک کردم و علت رو از فروشنده پرسیدم متوجه شدم بابت چند تا دونه بلوبری که توی یه جعبه ی کوچولو اندازه ی کف دست بود چند صد هزار تومن پول پرداخت کرده ام به اسم اینکه بلوبری خارجی و وارداتی هست، اولش حالم خیلی گرفته شد و خیلی حسم بد شد و نمیدونستم چرا، فکر میکردم به خاطر باور کمبوده اما بعد که خودم رو واکاوی کردم دیدم دلیل اصلی باور کمبود نیست من احساس گناه دارم به دلایلی. (خوردن بلوبری رو اولین بار بود میخواستم تجربه کنم و تا قبل از دوره ی سلامتی اصلا به خریدش و خوردنش توجه نکرده بودم، حقم بود تجربه اش کنم با هر قیمتی و کیفیتی) اما نجواهای ذهنی میگفت نباید اینقدر از خرج خونه رو هزینه ی چند تا دونه میوه برای خودت میکردی (احساس عدم لیاقت) و دوم اینکه ذهن کمالگرام مدام سرزنشم میکرد که تو اصلا به درد مدیریت مالی نمیخوری تو اصلا نمیدونی با پول چطور رفتار کنی تو رو چه به این کارا، تو از وقتی یادمه توی مدیریت پول افتضاح بودی، تو پول بساز بده دست کس دیگه ای برات مدیریت کنه تو برای اینکار ساخته نشدی و این مدل نجواهای ذهنی.
دیدم یه جا هم که آگاهانه خواستم ولخرجی نکنم پول خود به خود داره فرار میکنه از حسابم داستان چیه؟ چه باوری تو ناخودآگاهم هست که پول با من راحت نیست چون چند مورد هزینه های اینجوری قبلش پیش اومده بود.
اومدم خونه و شروع کردن به نوشتن توی دفترم و با خودم حرف زدن، با این منطق خودمو آروم کردم که من کاری ندارم که طعم این میوه رو دوست نداشتم یا به نسبت تعداد و کیفیتش عددی که پرداخت کردم زیاد بود من اصلا کاری به اینا ندارم من برای تجربه ی جدید حاضرم چند صد تومن که هیچی، هر چقدر لازم باشه پرداخت کنم چون این تجربه کردن باعث گذر کردن و رها شدن میشه دیگه گوشه ی ذهنم نیست که فلان چیزو نخوردم یا نپوشیدم یا تجربه نکردم و ذهنم دیگه درگیرش نیست همین حین که میگفتم تنها راه گذرکردن و بزرگ شدنم تجربه کردنه یهو اسم این فایل توی ذهنم پلی شد، فوری اومدم سراغ این فایل و شروع کردم به گوش دادن و خوندن کامنتا بعد از چند صفحه خوندن دیدم خدای من تازه میفهمم چرا به خواسته ی وسیله نقلیه که مدت هاست دارم نمیرسم چرا هر بار که بهم الهام میشه کمی از درآمدت و ورودیت رو پس انداز کن ذهنم با قدرت این ایده رو پس میزنه؟ چرا ظرفم سوراخه؟
اگر اون بلوبری ها رو نمیخریدم اصلا هدایت نمیشدم به این جلسه و اگر این جلسه رو مجدد نمیشنیدم اصلا نمیدونستم ترمز اصلی ام و علت نرسیدن هام چیه؟
هنوز توی ذهن من بین خدا و پول تعارض هست یعنی من فقط تونستم تا حدی باورام رو اصلاح کنم که پول بتونه وارد زندگی ام بشه اما چون هنوز بین خدا و پول توی ذهنم تعارض و دوگانگی هست و نمیتونم بین خدا و پول جمع ببندم کف ظرفم سوراخه و به محض ورود پول سریع یه چاله ای براش میکنم، خیلی فکرکردم ببینم منطق من برای این شکل رفتارا چیه؟ و این باورها از کدوم ورودی هام درگذشته نشات میگیره؟
رسیدم به باورهای اسکاول شینی، من کتاب چهار اثر از فلورانس اسکاول شین رو چند ده بار خوندم و چند صدبار توی ذهنم مرور کردم و صدها بار هم بهش عمل کردم، من این کتاب رو نخوندم بلکه جویدمش، هفت سال این کتاب با من بود از سال هشتاد و نه تا سال نود و شش هفت، خیلی باورای خوبی تو اون کتاب بود که باعث شد خیلی جاها با ایمان بدون هیچی بتونم کارای بزرگی بکنم اما به هیچ وجه شک نکردم که داره یه سری باورای مخرب در مورد پول هم در قالبی موجه به خوردم میره، تازه فهمیدم چرا استاد میگه خیلی از کتابا مسیر رو برام طولانی کردن و باورای اشتباه دادن.
اینکه خود فلورانس اسکاول شین هم توی یه آپارتمان متروکه در فقر از دنیا رفته نشون میده که چطور باورهای اون کتاب در عین حال که میتونه توی خیلی از جاها کمک کننده باشه اگر مخاطب حواسش نباشه چطور میتونه از نظر مالی به قهقرا ببرتش.
بارها توی جای جای کتاب چندین داستان به شکل های مختلف بود از افرادی که بدون دغدغه و ترس و ایمان به خدا تمام پولشون رو خرج کردن و به خداوند ایمان داشتن و مشکلات مالیشون به طرز جادویی حل شده، خیلی هاشون در دقیقه ی نود یعنی در اوج ترس و ناامیدی.
و من اینقدر این داستان ها رو خوندم و تکرار کردم اونم با برداشتی غلط که به این نتیجه رسیدم تنها راه لایق شدن برای ثروت اینه که ایمان خودم رو به خدا ثابت کنم و راه ثابت کردن ایمانم هم اینه که هر چی پول دارم خرج کنم و نگران اومدن پول بعدی نباشم.
این هر بار کلا حسابم رو صفر کردن و ایمانم رو به خدا این شکلی ثابت کردن تکرار شد و هر بار اضطرار مالی… و بعد نشون دادن ایمانم… بعد دوباره ورود پول… و بعد دوباره خرج کردن با باور ایمان به خدا و باور به مثلا فراوانی… و بعد دوباره صفر شدن… و منتظر ورودی بعدی بودن و… این داستان ادامه داشته و همواره بوده تو زندگیم.
اما یه جا شنیدم استاد میگفت ظاهر حرفا مهم نیست که چقدر قشنگه، از احساست میتونی بفهمی که یه باوری درسته یا غلط، دیدم این حالت اضطرار مالی اصلا حس خوبی نیست، چرا من همش میخوام این مدلی ایمانم رو به خدا ثابت کنم؟ چرا همیشه باید صفر بشم و بعد ورودی بعدی بیاد؟ تِم این باور شبیه هموناست که دوست دارن اول ورشکست بشن و بعد موفق بشن و با افتخار از ورشکستگی هاشون و سختی کشیدناشون و اینکه ناامید نشدن و ادامه دادن حرف میزنن.
گفتم نمیشه یه بارم شده من پول توی حسابم باشه و قبل از کامل خرج شدن دوباره پول بیاد تو حسابم؟ نمیشه مدام صفر نشم؟ چرا یه ارتباطی و لینکی توی ذهنم بین ایمان به خدا و خرج کردن و از دست دادن پول و صفر شدن هست، دیدم بله دلیلش اینه که من هنوز پول رو نقطه ی مقابل خدا میدونم، ایمان به خدا یک طرف و پول طرف دیگه، اگر پول توی حسابم بود یعنی توکل کردم به پول نه به خدا، اینکه وجود پول توی حسابم داره بهم احساس امنیت میده احساس خیال راحتی میده غلطه، پول رو تماما مادی تصور کردم و ماموریت پول توی زندگی ام و معناش برای من فقط خرج کردن و برآوردن نیازهای مادی بود چون پول رو فقط مادی دیدم و نه معنوی، این دیدگاه باعث شده که نزارم این نعمت ارزشمند الهی بخش معنوی ماموریتش رو یعنی احساس امنیت و آرامش و تقوایی که با حضورش میاره، آسون شدن کنترل ذهن که با خودش میاره برام انجام بده، من وقتی پول دارم خیلی کنترل ذهن برام راحتتر میشه راحتتر و با حوصله ی بیشتر و تمرکز بیشتر به کار کردن روی باورام و انجام ایده های کاری میپردازم مسیر رشد برام لذتبخشتر و راحتتره، اما همه ی اینا توی ذهنم احساسات اشتباهی بودن میگفتم نباید اینجوری باشه. این کمالگرایی و سختی دادن به خودم و خودم رو لایق آرامش و امنیت مالی ندونستن، تمام این احساس عدم لیاقت ها از این باور ریشه دارِ تضاد خدا و معنویت با پول و ثروت میومد.
همیشه برام سوال بود که چرا بعضی از اطرافیانم عجله دارن برای رسیدن به خواسته هاشون حتی یه فرش رو قسطی میارن همیشه میگفتم خب تو که میخوای سه ماه قسط بدی خب پولاتو بزار رو هم سه ماه شد برو فرشو بخر سه ماه صبر کردن که نمیکشه کسی رو، بعدش دیدم نه هر بار خودمم سعی کردم این شکلی به یه خواسته ای برسم پوله نمونده به یه طریقی خرج شده و هیچ وقت فکرنکردم این یه ایراده، هیچ وقت از خودم نپرسیدم چرا پول ازم فراریه؟ این دیالوگ ثابت تمام ذهن های فقیره: پول پیش من نمیمونه… میترسم خرج کنم…
مامانم همیشه تو بچگیم یه جمله رو تکرار میکرد میگفت پول مثل ریگ کف دسته تو دستت میگیری از لای انگشتات سُر میخوره میریزه، این باور رفته بود توی مغز من، یا به بهانه ی اینکه پول ارزشش رو از دست میده به طلا تبدیلش میکردم یا یه چیزی باهاش میخریدم و نمیزاشتم پول پیشم بمونه، تمام این زنجیره ی هدایت های پربرکت و درک تازه ی من از برآورده کردن خواسته ی یه خوراکی استارت خورد، اگر میخوام از لحاظ مالی رشد کنم راهی ندارم جز اینکه یه جهاد اکبر راه بندازم علیه این باور موذی، مخرب و ضربه زننده.
سلام خدمت استاد عزیزم وخدمت خانم شایسته عزیزودوستانی هم مسیرهستیم
واقعاممنونم ازت که این کامنت زیبا را نوشتی دقیقا مشکل من همین بود وامروز هدایت شدم به این فایل ودقیقا جوابم درصحبتهای شماست وایمان دارم همانطور که به این فایل وکامنت شما هدایت شدم به نتایج وخواسته های هم که دارم میرسم ومن هم یه روز ی مثل استاد گذرمیکنم ازمادیات واین به شرطی هست که بهشون برسیم من به این نتیجه وباور رسیدم خواسته های من مقدس هستند ودقیقا من را به خدا میرساند.
خدایاشکرت که هرلحظه مارا هدایت میکنی به مسیر رشد وآگاهی
وازتون ممنونم بابت کامنت بسیار زیبا وپرازآگاهیتون
وازخدامیخوام هروز دراین مسیر ثابت قدم باشیم وروزبروز به خداوند نزدیکتر بشویم
من نه تنها در مورد پول این طرز فکر و دادم که من و از خدا دور میکنه و مغرورم میکنه، در مورد رابطه عاطفی هم دارم، که من و از خدا دور میکنه و باعث غرورم شده، و بارها و بارها موقعیت های خوب ازدواج و دوست شدن برام پیش اومده و همینطور بارها و بارها موقعیت ها خوب پروژه ای و کاری پیش اومده ،ولی اینقدر برای وجودم قبول نا پذیر بوده که خودم سر موضوعات الکی و بی اهمیت همه چیز و بهم زدم ، و فقط این طرز فکر که ترس از داشتن همزمان پول و رابطه عاطفی که منجر به مغرور شدنم و دور شدن از خدا و از دست دادن خانوادم و دوست هام میشه بارها و بارها به لب مرز خواسته هام رسیدم و مثل گار نه من شیر ده همه چیز زدم خراب کردم، امیداورم که بعد از این همه تجربه های لب مرزی این باور و بتونم به صورت عملی بیشتر اجراش کنم که تجربه پول و عشق و دوست داشتن، من و به خدا نزدیک میکنه
لحن دلنشینی که اولین بار در فایل ” ابراهیم, که او موحد بود و مشرک نبود” شنیدم و جذب این صدای دلنشین و ارامش بخش شدم و اشنایی من از اون کلیپ تلگرامی شروع شد.
با تمام وجود اون رهایی و بی نیازی رو که ازش صحبت کردین در کلامتون حس کردم.
استاد عزیزم
من در یک خانواده ی کاملا مذهبی بزرگ شدم و افتخار میکنم که توکل و دیدگاه پدرم بگونه ای بود که با وجود هر کمبود یا فراز و نشیب در مراحل مختلف بهیچ عنوان نگرانی بابت نبود ثروت رو در هیچ مقطع زندگیم احساس نکردم,
یعنی بخاطر باور عمیق پدرم که خدا به راحتی و از جایی که گمان نمی بری خواسته هات رو بهت میده, من هم همین باور و به دنبال اون اسایش و ارامش رو داشتم و دارم.
خدارو شکر میکنم بخاطر وجود نازنین پدرم.
که گذر از ثروت و بخشش رو من از کودکی به وضوح در وجودشون دیدم .
این ثروت بی اندازه و بی حد و حساب نبوده ولی در مقایسه با بقیه دوستان و فامیل و مذهبی بودن پدرم, همیشه رفاه نسبتا خوب و خانه ی بسیار بزرگ و نعمات فراوان و البته احساس رضایتمندی از هر انچه که در اون زمان داشتیم, که با وجود 7 فرزند , باعث پیشرفت و حرکت رو به جلو در زندگی مون میشد.
و با این صحبت های شما استاد عزیزم, انگار یه بخش گمشده یا فراموش شده در وجود خودم رو که ایمان و ارامش رو دوباره به روحم تزریق کرده پیدا کردم.
دقیقا این تمایل به سادگی و دوری از تجملات رو در زندگیم دارم.
بقول استاد عزیزم, نه اینکه نتونم در حد نرمال تجملاتی باشم, بلکه برام جذابیتی نداره و در واقع حوصله ی وقت صرف کردن برای تجملات رو ندارم, و راحتی و هر چه که بهم حس خوب میده رو فارغ از هزینه ای که داره یا نداره , ترجیح میدم.☺️
باور “الخیر فی ما وقع ” یکی از بزرگترین و ارامش بخش ترین باور ها برای من بوده و هست.
و همیشه در نهایت خیر بودن اتفاقات بظاهر خیلی بد, همیشه و در هر شرایطی به من ثابت شده.
و حتی در چندین مورد از تحمیل هزینه های گزاف جلوگیری شده یا از اسیب جدی به زندگی و روابطم پیشگیری کرده.
طوری که به این یقین رسیدم که وقتی خدا منو در مسیر کار و کسب درامد قرار داده, قطعا هر اتفاقی چه خوب و چه بد در جهت طی کردن مسیر و رسیدن به موفقیت بیشتر هست, و اگر غیر از این بود, خدا اصلا این راه رو پیش پای من قرار نمی داد.
و این باور روز به روز در ذهنم قدرت بیشتری پیدا کرده و ارامشم بیشتر و بیشتر شده.
از چند روز قبل با گوش دادن به یکی از فایل هاتون, دارم اگاهانه و خیلی دقیق تر به الهامات و نشانه هایی که میبینم, توجه میکنم
و بطور اعجاب انگیزی مسائل و کارهام حل میشه.
یعنی انگار یه جورایی وسط مشغله ها و شلوغی ها, خدا کارهای مهم و ضروری رو بهم یاداوری میکنه 😍
عاشششقتونم استاد
بخاطر این رشد و بزرگی که بهش رسیدین و دارید عملا نشون میدید که خداوند انسان رو چققققدر توانمند افریده که میتونه درجه و مقامش رو به بالاتر از ملائکه هم بالا ببره❤️
استاد عزیزم فقط یک معما توی ذهنم هست:
در زندگی خودم در کنار همسرم, بارها و بارها پیش اومده که در مورد خرید ملک یا ماشین یا … پیشنهاد و پافشاری برای خرید داشتم که البته با مقاومت بیش از حد همسرم روبرو شده و میشم
و تازه بعد از از دست دادن اون فرصت ها و موقعیت ها, همسرم به این نتیجه میرسه که باید اون کار یا معامله رو انجام میدادیم
و افسوس خوردن و ضرری که کردیم هم که فایده ای نداشته.
و این ماجرا همچنان در موضوعات مختلف ادامه داره. و البته عواقب و ضرر و زیانش به من هم میرسه.
واقعا نمیدونم چه عاملی باعث تکرار این اتفاقات میشه؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!😒
چه مانعی در ذهن من هست که باید از بین ببرم.
در اینکه همسرم با وجود قدرت مدیریت مشاوره ای در کار خودش واقعا بینظیر هست
ولی در ثروت و اینجور مسائل قدرت حتی یه ذره ریسک کردن رو هم نداره و همیشه مثل یک سد محکم مقاومت میکنه
من حالا که فکر میکنم واقعاً این دیدگاه عمیقاً توسط فیلمهای زمان بچگی ما ریشه ای در وجود ما رخنه کرده انگار یه عمدی در کار بوده یا شایدم از نا آگاهی های فیلمسازای اون دوران بوده که چنین باورهای مخربی رو تو ذهن ما کاشتند
باز خدارو میلیونها بار شکر و سپاس که استاد رو پیش روی ما گذاشت که اینقدر با مثالهای زیباشون این قضیه رو برا ما باز میکنن
من توی یه کتاب خوندم که شما همیشه به این فکر کنید که فردا میمیرید و از دنیا میرید و پس فردا برای بار دیگر پا به این دنیا میذارید حالا شروع کنید بنویسید که چه کارهایی رو با ورودتون برای بار دوم به این جهان دیگه انجام نمیدهید و چه کارهایی رو صد در صد انجام میدید
حالا با همین تمرین شما میتونید یه زندگی جدید بسازید
باز هم تشکر میکنم از استاد عزیز دلم و خانم شایسته
در پناه خدا هر روز باورهای عالی در زندگی همه شما هم فرکانسی های عزیز پدیدار بشود
ودرود وسلام براستاد جان که درس های زندگی آموختم ومی آموزم
اول ازهمه بگم که فایل جدید را دیدم کلی ذوق کردم وخداراشکر کردم که در مدارشنیدن این سخن های ناب وتوحیدی هستم
استاد جان چقدر این فایل مثل همه فایل ها به دلم نشست چقدر پاشنه آشیل من وخیلی ازانسانهاست که باور اینکه اگر به فلان آرزوم برسم اینجور میشه اونجوری میشه اگر وشایدو۰۰۰
استاد جان از وقتی دوره قانون افرینش را تهیه کردم باورهایی که چقدر مضر بودند ومثل سیمان چسبیده بودند دارند جدا میشوند از ذهنم
چقدر درکم ازصحبت های شما بیشتر شده چقدر امروز ذهنم درگیر حرف های شما شد که سمیه چقدر باورهای فقر داری چی باعث میشه نرسی به آرزوهات که جوابش را در وجودم درونم یافتم که من هنوز به این باوردارم که اگر به فلان آرزوم برسم خوب نباشه نخوام وهزاران هدف که تا نزدیک رسیدن بودن ونشد
مثل کلاس حسابداری که تا مقدماتی رفتم و رها کردم مثل خیاطی مثل زمانی که چندین بار خواستم وزن کم کنم ونشد تا اینکه جهان گوشم را پیچاند به جای اینکه خودم خواسته ام رابه جهان ابرازکنم وبا عمل جراحی وبیماری وبیمارستان درس گرفتم و بعد عمل کردم وحرکت کردم ورفتم تا ته این داستان وموفق شدم ۳۰ کیلو کم کنم و۵سال است که همچنان موفق هستم و وزن ایده آل دارم
مثال دیگری که میخوام بگم زمانی که باور به خانه دارشدن داشتم وراحت خانه ساختیم وچندسال درهمین باور بودم که دیگه همین خانه کافی است دیگه خانه نمیخوام ومن خانه خوب دارم درهمین مکان ۱۵ سال ماندم وباهمه مسائل میگفتم که خانه دارم بی آب باشم مشکلی نیست امکانات نباشد مشکلی نیست خودم را گول زدم وباور به فقر داشتم که نمیشه
تا اینکه اقوام و بقیه را دیدم که چطور باور به فراوانی دارند و۲تا ۳تا خانه دارند و بهترین را باز میخواهند وبا سایت استاد که آشنا شدم و دوره قانون آفرینش متوجه شدم باورها زندگی ما را میسازد چقدر باور ها وافکاری که از هزاران افکار پوچ رسیده به ما وقبول کردیم ومارا به کجا برده
زمانی که قانون افرینش را تهیه کردم متوجه شدم که باید شخصیتم تغییر کند باید باور همانند ثروتمندان داشته باشم تا مثل آنها نتیجه بگیرم
استاد. با این فایل کلا زیر وروشدم تلنگرخوردم که هرچه برسرمان میآید از خودمان وباورهایمان هست
میخواهم ثروت و هرچه خوبی هست تجربه کنم من هم باور مثل شما دارم که باید تجربه کرد ثروت وهر چیز را تا از آن گذشت وقتی داری میگذری ومی بخشی
استاد خیلی حرف زیاد دارم ولی کامنت طولانی میشه
از خدا برایتان آرزوی سعادت و خوشبختی وثروت وسلامت را آرزومندم
سلام استاد عزیز من هم در شهر مذهبی زندگی میکنم و همه این صحبت های شما رو به عینه دیدم و شنیدم من هم فک میکردم چرا خدا اینقدر باید ترسناک باشه و چرا من باید هم بترسم و هم بپرستم همیشه دنبال زندگی شاد و خدایی بودم ولی با این مباحث اشنا نبودم اما الان با تمام وجود خدا رو دوست دارم من توی خونه ام با گل هام و پرنده اام صحبت میکنم
کامل متوجه میشم وقتی با پرندم حرف میزنم خدا بهم جوابم رو میده
میخوام از عمق وجودم فریاد بزنم و خدا رو صدا کنم
من تازه وارد خانواده عالی عباس منش شدم و لان دارم فایل های دانلودی رو گوش میکنم و هر لحظه یک کلام زیبا و عالی دریافت میکنم
من خیلی از تفسیر های استاد که در مورد قرآن هست دوست دارم گوش کنم
خدا من رو کمکم کنه بتونم یک شاگرد ممتاز بشم هم برای استادم هم برای خدای قشنگم
درود بی پایان خدمت استاد عزیز
خدارو شکر که با سایت شما آشنا شدم و خدارو شکر که تصمیم گرفتم هر آنچه که میگویید انجام دهم من آدمی بودم که میگفتم اینا همش حرفه اگه راست میگن چرا خودشون به هیچ جا نرسیدند و خدا رو شکر که شما فایل های رایگانی گذاشتید که من نوعی از سر کنجکاوی و اینکه به کجا رسیدید اومدم در سایت ثبت نام کردم و خداروشکر میکنم
همیشه دلم میخواست و میخواد که برم سفر و همه جا رو ببینم خیلی جالبه که با همین فایل اینقدر گوش دادم که ملکه ذهنم شده برسم به خواسته ام بعد فکر کنم میخواهم یا نه الان سفر برام پیش میاد و پولش زودتر
خیلی عالیه همیشه میگفتم شاید به صلاحم نباشه. شاید ضرر کنم ولی با دیدگاهی که شما به من دادید و از ته دل از خدا سپاسگذارم منی که برای پول میدویدیم الان پول واسم جور میشه دیگه کارمند نیستم . مربی شنا هستم و شاگرد میاد همه چی خیلی عالی پیش میره
واقعا ممنونم از خدا که شما رو واسطه رسیدن به خواسته هام کرده و باعث شدید به خدا نزدیک بشم
بهترین ها برای شما
سلام خدمت همه ی دوستان عزیزم واستاد مهربونم.
خداروصدهزار مرتبه شکر خیلی بهتون تبریک میگم عاشق کسانی هستم که قدرت خداو خودشون رو قبول دارند و سطح خواسته هاشون رو هیچ وقت کوچیک نمیبینند.ازته قلبم براتون بهترینها رو از الله مهربونم میخوام.امیدوارم منم به زودی مثل شما بیام بگم کارمند بودم والان مربی کارهای هنری هستم.هرچند دارم منم مثل تمامی دوستانم روی خودم وباورهام کار میکنم.
خداییییییییییا شکرررررررررت
بهترینها برای شما
سلام و درود فراوان ،،
استثنایی ،، خاص ،، رویایی ،، بی نظیر ،، خیلی خاص بود این کلیپ برای من ،،
خیلی لذت بردم از اینکه پروردگارم از طریق استاد عزیزم باهام صحبت کرد و گفت که بیا عزیزم بیا همین فرمون بیا که دقیقاً توی مسیر مستقیم منتهی به خودمی به ثروت به فراوانی به چیزی که لیاقتت به سعادت و خوشبختی ،،
تک تک مثال های استاد عزیزم رو لمس کردم با پوست و استخونم که چقدر از بچگی توی تموم جمع ها توی تموم فیلم ها توی تموم مدارس و درسا و همه جا همه جا فقط همه و همه تو مغذ ما چپوندن که فقیر با خداست ،، ثروتمندا اون دنیا سیخ و مذاب میزنن بهشون ،، از این شستشوی مغذا ،، واقعاً خیلی جاها اصلا من خودم به شخصه پولی که یک قدمیم بوده و الان درک میکنم با آگاهی الانم که خودم پروندمش با باور نکردنش ،، الله اکبر ،، واقعاً هر روز که پیشتر میریم بچه ها چقدر دلیل بعضی چیزا رو که اتفاق افتاده برام دارم یکی یکی تازه میفهمم ،، یادمه کتاب اسکاول شیل اولش که خوندم از ترس این همه مسئول بودن در مورد زندگی خودم تا چندید وقت اصلا سمتشم نرفتم ،، ولی الان دارم بی نهایت به این هدایت میشم که از این موهبت الهی استفاده کن ،، تا حالا ناخواسته هاتو خلق کردی از الان به بعد خواسته هاتو خلق کن ،، تو قدرت خلق داری برای همین تو جانشین خداوندی در میان مخلوقات خداوند متعال ،، احساس لیاقت نداری !!؟؟ دیگه چی باید یادت بیاد از اینکه اشرف مخلوقات خودش نامیدتت خداوند ،،
همین که هدایت شدی به این سایت مقدس کار خودش ،، خداوند همیشه و تو هر زمینه ای کنارت بوده ،، نترس و قدم بردار ،، شکرگذار تک تک داشته هات باش و ازش بخواه هر روز بیشتر و بیشترش کنه ،،
خدایا صد هزار مرتبه شکرت برای این سایت مقدس و استاد عزیزم و خانوم شایسته عزیز که هر روز با آگاهی های این سایت بهت نزدیک و نزدیک تر میشوم ،،
خدایا صد هزار مرتبه شکرت که لایق رسیدن به ثروتت هستم و احساس آمادگی برای دریافت ثروتت را دارم ،،
خدایا صد هزار مرتبه شکرت که باورهای محدود کننده ذهنم درباره ثروتت را کشف و تغییر دادم به یاریت ،،
خدایا صد هزار مرتبه شکرت که باور های محدود کننده راجب رابطه را در ذهنم کشف و تغییر دادم به یاری ات ،،
خدایا صد هزار مرتبه شکرت که تک تک لیست خواسته هامو در کنارم بودی تا تیک زدم ،،
خدایا صد هزار مرتبه شکرت برای دوره مقدس قانون سلامتی ات که بهم عطا کردی ،،
خدایا صد هزار مرتبه شکرت برای دوره بی نظیر عزت نفس ات که بهم عطا فرمودی ،،
استاد عزیزم واقعا ممنون از این فایل بی نظیر
واقعااااا شوکه شدم واقعا عالی بود
من مدتهاست دارم روی باورهام کار میکنم ولی همیشه همیشه وسط کار، از خودم میپرسیدم نکنه اشتباه باشه این کارم؟
نکنه باید بیشتر معنوی باشم تا مادی؟
نکنه همه این مسیر باورسازی کشک باشه و من دچار گناه بزرگی شده باشم؟
انقدرررر شنیدن این فایلتون چسبید که تا آخر عمرم جواب سوالم رو گرفتم. انصافا تجربه شما هم خیلی جالب بود در رابطه با فروش املاکتون .
واقعا از وقتی درآمد مثبت صدمیلیون رو تجربه کردم زندگیم شگفت انگیز شده. شادی بیشتر حال خوب بیشتر
خنده های از ته دل انرژی مثبت بالا
ولی خب! برای رسیدن درآمد مثبت سیصد میلیون ترمز زیاد داشتم که مهم ترین ترمز من همین باور دینی بود که
اگر به ثروت برسی ، از خدا دورمیشی، مغرور میشی، متکبر میشی، خودخواه میشی
در صورتی که باز اومدم به پرونده چندسال اخیرم نگاهی انداختم و دیدم که واااااای…خدای من! من اتفاقا از وقتی ثروت وارد زندگیمشده با مردم مهربون تر شدم. خوش اخلاق تر شدم. بیشتر دوست دارم بهشون کمک کنم. انفاقم بیشتر شده: خب درنتیجه همه این صفات خوب میشه گفت من الهی تر شدم و به خدا نزدیکتر
خداروشکر میکنم که این فایل رو دیدم و با تک تک سلولهام لذت بردم. الحمدلله الحمدلله الحمدلله
درود ونور خدمت استاد بزرگوار
بنده، حدودا 7سال پیش با کتاب راز، آموزه های قانون جذب آشنا شدم
در همان سالها در صفحه اینستاگرام جناب عرشیانفر، باشما آشنا شدم وبصورت پراکنده با سخنان شما در همان شبکه اجتماعی برخورد کردم
وچند ماهی است در سایت شما هستم واین را مدیون عزیزترین شخص هستم که باهم، در مکتب شما مشغول آموزش دیدن هستیم
از همان روزها، به قدرت جذب خواسته ها با فرکانس وباور خودم رسیدم
وبا قدرت نوشتن، خواسته 5ساله من تحقق پیدا کرد
باور ثروت فراوانی رو همیشه با خودم داشتم اما هیچ تلاشی برای رسیدن بهش نداشته ام
روزهایی بوده که باخودم گفتم ایکاش الان مبلغی به حسابم واریز شه واز جایی که خودم نمیدونستم این مورد انجام شده، ومن به خودم گفتم خدا حرفمو شنید وشکر خدا رو بجا آوردم
این یعنی، در مدار ثروتمند شدن هستیم ولایق رسیدن به آن ثروت
استاد، آنقدر الگوهای ذهنی مخرب به ما انتقال شده که همه اینها باید پاکسازی شه
وبه قول شما تنها راه گذر از مادیات رسیدن بهش است
من عاشق ذکر یا رزاق، یا وهاب هستم
ایمان دارم روزی به آن میرسم خواهم رسید
قشنگ تر بگم رسیده ام
مانا وپایدار بمانید
بنام خداوند بخشنده و مهربان.
سلام خدمت استاد عزیز و مریم خانم زیبا و دوستان عزیز همفرکانسی.
خدا رو سپاسگزارم که به سمت این فایل هدایت شدم، استاد ازتون بی نهایت سپاسگزارم به خاطر این فایل ارزشمند، از تک تک دوستان عزیزم که کامنت نوشتند در این جلسه و خوندن کامنتاشون بی نهایت به بالا رفتن درکم از صحبت های استاد کمک کرد سپاسگزارم.
اسم این کامنتم رو میزارم داستان “بلوبری های با برکت” ؛
و میخوام با جزئیات بگم اجابت کردن کوچکترین خواسته های ما چقدر میتونه باعث رشد ما و بزرگ شدن ظرف وجودمون بشه و اینکه تمام خواسته های ما از کوچکترین اونا تا بزرگترینشون ارزشمند هستن.
ابتدا بگم که من از صفحه ی اول تا صفحه ی 40 کامنت خریداران رو مطالعه کردم و یه سری چراغ ها توی ذهنم روشن شد، اولش قصد داشتم تمام 48 صفحه رو مطالعه کنم و بعد کامنت بگذارم اما حس ام که بهش خیلی اعتماد دارم گفت همین الان درکم رو مکتوب کنم، من حین خوندن کامنت دوستان به کامنت هایی که خودم قبلا نوشته بودم هم رسیدم و دیدم بارها هدایت مجدد شدم به این فایل و چندین کامنت از سال 1401 تا الان توی این جلسه گذاشتم و آخرین کامنتم مربوط به اسفند 1402 بود و با خوندن کامنت هام و مقایسه با قبلیا متوجه شدم هر بار به صورت تکاملی در برداشتن این ترمز کمی پیشرفت و بهبود داشتم خوندن کامنتای دوستان و بالاخص کامنتای خودم من رو ترغیب کرد که باز هم رد پا بگذارم تا روند تکاملم ثبت بشه و در آینده بتونم با مطالعه ی کامنتم و دیدن پیشرفتم انگیزه بگیرم برای ادامه دادن این مسیر زیبا.
چند وقتی هست که به لطف خداوند هدایت شدم به بهبود باورهای مالی و آماده تر شدم که اهداف مالی ام رو تیک بزنم، از چند ماه پیش که هدایت شدم به باور فراوانی خیلی اتفاقات خوب مالی سرعت بیشتری گرفتن و درآمدم با سرعت بیشتری شروع به تغییر کرده، خصوصا بعد از کار روی جلسات هشتگانه ی فراوانی ثروت یک، قدم به قدم شرایط مالیم بهبود پیدا کرد و درآمدم بالاتر رفت بعد از اون ایده اومد که خریدای روزمره ی خونه رو هم خودم انجام بدم تا قبل از این چون خودم رو آدم ولخرجی میدونستم جرات اینکه کارت همسرم دستم باشه نداشتم و به بهانه های مختلف از زیر این مسئولیت شونه خالی میکردم اما به لطف جلسه ی شانزدهم ثروت و باگ هایی که تونستم با کار کردن روی این جلسه رفع کنم فهمیدم که پول دردسر نداره و اگر برای من داره ایجاد دردسر میکنه به خاطر باورهای غلطم هست بیام پذیرای پول باشم و با توجه به رفتارهایی که با پول دارم ردپای باورهای غلطم رو پیدا کنم این شد که کارت همسرم رو به دست گرفتم و به شکل یه دانشگاه به این داستان مدیریت پول نگاه کردم که قراره کلی درس و رشد برام داشته باشه، داستان هدایت مجدد من به این جلسه برمیگرده به خریدی که چند روز پیش از میوه فروشی داشتم، یه بک بزنم به عقب تر، چند ساعت قبل از رفتن برای خرید توی دفترم داشتم ترمزهایی که مانع خرید ماشین میشد رو دونه دونه مینوشتم و براش منطق درست میاوردم و خیلی حالم خوب شد اما باز زیاد برام واضح نبود که علت اینکه بارها تصمیم به خرید ماشین گرفتم اما شرایطش فراهم نشده چیه و چرا با اینکه مدت طولانی ای هست که این خواسته رو دارم هنوز اجابت نشده (من خواسته ام اینه که بدون وام و تسهیلات یا روشای عجیب غریب دیگه، خیلی طبیعی به اینخواسته ام برسم یعنی پولش رو بسازم و خیلی راحت نقد برم کارت بکشم و ماشین بخرم و تنها راهی که فعلا به ذهنم رسیده اینه که یه بخشی از درآمدم رو پس انداز کنم بارها به صورت آنلاین طلای آب شده خریدم اما به یه عددی که میرسید تسویه میزدم و پولم رو برمیداشتم خرج میکردم و نمیدونستم ایراد از کجاست که نمیتونم متعهد باشم به پس انداز، کلا با نگه داشتن پول توی حسابم مشکل دارم و نمیدونستمم علتش چیه و فقط بهانه ام این بود که دارم آیویش هام رو پر میکنم اما بارها به اضطرار مالی رسیدم و فهمیدم یه چیزی این وسط توی ذهنم در مورد پول ایراد داره و بحث پر کردن آیویش ها نیست طبیعی نیست که حساب من اکثر اوقات خالی باشه اگرمیگم باورام تغییر کرده این تغییر باید خودش رو در حساب بانکی بهتر نشون بده اونم نه اینکه دو روز پول تو حسابم باشه چند هفته گیر یه تومن پول باشم، تا اینکه چند روز پیش شروع کردم به نوشتن در مورد خواسته ی ماشین، بعد از نوشتن در موردش هدایت شدم برم بیرون برای خرید (تا قبل از این تمام خریدهای خونه رو همسرم انجام میداد).
بعد از خرید از میوه فروشی وقتی فیش رو چک کردم و علت رو از فروشنده پرسیدم متوجه شدم بابت چند تا دونه بلوبری که توی یه جعبه ی کوچولو اندازه ی کف دست بود چند صد هزار تومن پول پرداخت کرده ام به اسم اینکه بلوبری خارجی و وارداتی هست، اولش حالم خیلی گرفته شد و خیلی حسم بد شد و نمیدونستم چرا، فکر میکردم به خاطر باور کمبوده اما بعد که خودم رو واکاوی کردم دیدم دلیل اصلی باور کمبود نیست من احساس گناه دارم به دلایلی. (خوردن بلوبری رو اولین بار بود میخواستم تجربه کنم و تا قبل از دوره ی سلامتی اصلا به خریدش و خوردنش توجه نکرده بودم، حقم بود تجربه اش کنم با هر قیمتی و کیفیتی) اما نجواهای ذهنی میگفت نباید اینقدر از خرج خونه رو هزینه ی چند تا دونه میوه برای خودت میکردی (احساس عدم لیاقت) و دوم اینکه ذهن کمالگرام مدام سرزنشم میکرد که تو اصلا به درد مدیریت مالی نمیخوری تو اصلا نمیدونی با پول چطور رفتار کنی تو رو چه به این کارا، تو از وقتی یادمه توی مدیریت پول افتضاح بودی، تو پول بساز بده دست کس دیگه ای برات مدیریت کنه تو برای اینکار ساخته نشدی و این مدل نجواهای ذهنی.
دیدم یه جا هم که آگاهانه خواستم ولخرجی نکنم پول خود به خود داره فرار میکنه از حسابم داستان چیه؟ چه باوری تو ناخودآگاهم هست که پول با من راحت نیست چون چند مورد هزینه های اینجوری قبلش پیش اومده بود.
اومدم خونه و شروع کردن به نوشتن توی دفترم و با خودم حرف زدن، با این منطق خودمو آروم کردم که من کاری ندارم که طعم این میوه رو دوست نداشتم یا به نسبت تعداد و کیفیتش عددی که پرداخت کردم زیاد بود من اصلا کاری به اینا ندارم من برای تجربه ی جدید حاضرم چند صد تومن که هیچی، هر چقدر لازم باشه پرداخت کنم چون این تجربه کردن باعث گذر کردن و رها شدن میشه دیگه گوشه ی ذهنم نیست که فلان چیزو نخوردم یا نپوشیدم یا تجربه نکردم و ذهنم دیگه درگیرش نیست همین حین که میگفتم تنها راه گذرکردن و بزرگ شدنم تجربه کردنه یهو اسم این فایل توی ذهنم پلی شد، فوری اومدم سراغ این فایل و شروع کردم به گوش دادن و خوندن کامنتا بعد از چند صفحه خوندن دیدم خدای من تازه میفهمم چرا به خواسته ی وسیله نقلیه که مدت هاست دارم نمیرسم چرا هر بار که بهم الهام میشه کمی از درآمدت و ورودیت رو پس انداز کن ذهنم با قدرت این ایده رو پس میزنه؟ چرا ظرفم سوراخه؟
اگر اون بلوبری ها رو نمیخریدم اصلا هدایت نمیشدم به این جلسه و اگر این جلسه رو مجدد نمیشنیدم اصلا نمیدونستم ترمز اصلی ام و علت نرسیدن هام چیه؟
هنوز توی ذهن من بین خدا و پول تعارض هست یعنی من فقط تونستم تا حدی باورام رو اصلاح کنم که پول بتونه وارد زندگی ام بشه اما چون هنوز بین خدا و پول توی ذهنم تعارض و دوگانگی هست و نمیتونم بین خدا و پول جمع ببندم کف ظرفم سوراخه و به محض ورود پول سریع یه چاله ای براش میکنم، خیلی فکرکردم ببینم منطق من برای این شکل رفتارا چیه؟ و این باورها از کدوم ورودی هام درگذشته نشات میگیره؟
رسیدم به باورهای اسکاول شینی، من کتاب چهار اثر از فلورانس اسکاول شین رو چند ده بار خوندم و چند صدبار توی ذهنم مرور کردم و صدها بار هم بهش عمل کردم، من این کتاب رو نخوندم بلکه جویدمش، هفت سال این کتاب با من بود از سال هشتاد و نه تا سال نود و شش هفت، خیلی باورای خوبی تو اون کتاب بود که باعث شد خیلی جاها با ایمان بدون هیچی بتونم کارای بزرگی بکنم اما به هیچ وجه شک نکردم که داره یه سری باورای مخرب در مورد پول هم در قالبی موجه به خوردم میره، تازه فهمیدم چرا استاد میگه خیلی از کتابا مسیر رو برام طولانی کردن و باورای اشتباه دادن.
اینکه خود فلورانس اسکاول شین هم توی یه آپارتمان متروکه در فقر از دنیا رفته نشون میده که چطور باورهای اون کتاب در عین حال که میتونه توی خیلی از جاها کمک کننده باشه اگر مخاطب حواسش نباشه چطور میتونه از نظر مالی به قهقرا ببرتش.
بارها توی جای جای کتاب چندین داستان به شکل های مختلف بود از افرادی که بدون دغدغه و ترس و ایمان به خدا تمام پولشون رو خرج کردن و به خداوند ایمان داشتن و مشکلات مالیشون به طرز جادویی حل شده، خیلی هاشون در دقیقه ی نود یعنی در اوج ترس و ناامیدی.
و من اینقدر این داستان ها رو خوندم و تکرار کردم اونم با برداشتی غلط که به این نتیجه رسیدم تنها راه لایق شدن برای ثروت اینه که ایمان خودم رو به خدا ثابت کنم و راه ثابت کردن ایمانم هم اینه که هر چی پول دارم خرج کنم و نگران اومدن پول بعدی نباشم.
این هر بار کلا حسابم رو صفر کردن و ایمانم رو به خدا این شکلی ثابت کردن تکرار شد و هر بار اضطرار مالی… و بعد نشون دادن ایمانم… بعد دوباره ورود پول… و بعد دوباره خرج کردن با باور ایمان به خدا و باور به مثلا فراوانی… و بعد دوباره صفر شدن… و منتظر ورودی بعدی بودن و… این داستان ادامه داشته و همواره بوده تو زندگیم.
اما یه جا شنیدم استاد میگفت ظاهر حرفا مهم نیست که چقدر قشنگه، از احساست میتونی بفهمی که یه باوری درسته یا غلط، دیدم این حالت اضطرار مالی اصلا حس خوبی نیست، چرا من همش میخوام این مدلی ایمانم رو به خدا ثابت کنم؟ چرا همیشه باید صفر بشم و بعد ورودی بعدی بیاد؟ تِم این باور شبیه هموناست که دوست دارن اول ورشکست بشن و بعد موفق بشن و با افتخار از ورشکستگی هاشون و سختی کشیدناشون و اینکه ناامید نشدن و ادامه دادن حرف میزنن.
گفتم نمیشه یه بارم شده من پول توی حسابم باشه و قبل از کامل خرج شدن دوباره پول بیاد تو حسابم؟ نمیشه مدام صفر نشم؟ چرا یه ارتباطی و لینکی توی ذهنم بین ایمان به خدا و خرج کردن و از دست دادن پول و صفر شدن هست، دیدم بله دلیلش اینه که من هنوز پول رو نقطه ی مقابل خدا میدونم، ایمان به خدا یک طرف و پول طرف دیگه، اگر پول توی حسابم بود یعنی توکل کردم به پول نه به خدا، اینکه وجود پول توی حسابم داره بهم احساس امنیت میده احساس خیال راحتی میده غلطه، پول رو تماما مادی تصور کردم و ماموریت پول توی زندگی ام و معناش برای من فقط خرج کردن و برآوردن نیازهای مادی بود چون پول رو فقط مادی دیدم و نه معنوی، این دیدگاه باعث شده که نزارم این نعمت ارزشمند الهی بخش معنوی ماموریتش رو یعنی احساس امنیت و آرامش و تقوایی که با حضورش میاره، آسون شدن کنترل ذهن که با خودش میاره برام انجام بده، من وقتی پول دارم خیلی کنترل ذهن برام راحتتر میشه راحتتر و با حوصله ی بیشتر و تمرکز بیشتر به کار کردن روی باورام و انجام ایده های کاری میپردازم مسیر رشد برام لذتبخشتر و راحتتره، اما همه ی اینا توی ذهنم احساسات اشتباهی بودن میگفتم نباید اینجوری باشه. این کمالگرایی و سختی دادن به خودم و خودم رو لایق آرامش و امنیت مالی ندونستن، تمام این احساس عدم لیاقت ها از این باور ریشه دارِ تضاد خدا و معنویت با پول و ثروت میومد.
همیشه برام سوال بود که چرا بعضی از اطرافیانم عجله دارن برای رسیدن به خواسته هاشون حتی یه فرش رو قسطی میارن همیشه میگفتم خب تو که میخوای سه ماه قسط بدی خب پولاتو بزار رو هم سه ماه شد برو فرشو بخر سه ماه صبر کردن که نمیکشه کسی رو، بعدش دیدم نه هر بار خودمم سعی کردم این شکلی به یه خواسته ای برسم پوله نمونده به یه طریقی خرج شده و هیچ وقت فکرنکردم این یه ایراده، هیچ وقت از خودم نپرسیدم چرا پول ازم فراریه؟ این دیالوگ ثابت تمام ذهن های فقیره: پول پیش من نمیمونه… میترسم خرج کنم…
مامانم همیشه تو بچگیم یه جمله رو تکرار میکرد میگفت پول مثل ریگ کف دسته تو دستت میگیری از لای انگشتات سُر میخوره میریزه، این باور رفته بود توی مغز من، یا به بهانه ی اینکه پول ارزشش رو از دست میده به طلا تبدیلش میکردم یا یه چیزی باهاش میخریدم و نمیزاشتم پول پیشم بمونه، تمام این زنجیره ی هدایت های پربرکت و درک تازه ی من از برآورده کردن خواسته ی یه خوراکی استارت خورد، اگر میخوام از لحاظ مالی رشد کنم راهی ندارم جز اینکه یه جهاد اکبر راه بندازم علیه این باور موذی، مخرب و ضربه زننده.
سلام خدمت استاد عزیزم وخدمت خانم شایسته عزیزودوستانی هم مسیرهستیم
واقعاممنونم ازت که این کامنت زیبا را نوشتی دقیقا مشکل من همین بود وامروز هدایت شدم به این فایل ودقیقا جوابم درصحبتهای شماست وایمان دارم همانطور که به این فایل وکامنت شما هدایت شدم به نتایج وخواسته های هم که دارم میرسم ومن هم یه روز ی مثل استاد گذرمیکنم ازمادیات واین به شرطی هست که بهشون برسیم من به این نتیجه وباور رسیدم خواسته های من مقدس هستند ودقیقا من را به خدا میرساند.
خدایاشکرت که هرلحظه مارا هدایت میکنی به مسیر رشد وآگاهی
وازتون ممنونم بابت کامنت بسیار زیبا وپرازآگاهیتون
وازخدامیخوام هروز دراین مسیر ثابت قدم باشیم وروزبروز به خداوند نزدیکتر بشویم
خدایاشکرت
من نه تنها در مورد پول این طرز فکر و دادم که من و از خدا دور میکنه و مغرورم میکنه، در مورد رابطه عاطفی هم دارم، که من و از خدا دور میکنه و باعث غرورم شده، و بارها و بارها موقعیت های خوب ازدواج و دوست شدن برام پیش اومده و همینطور بارها و بارها موقعیت ها خوب پروژه ای و کاری پیش اومده ،ولی اینقدر برای وجودم قبول نا پذیر بوده که خودم سر موضوعات الکی و بی اهمیت همه چیز و بهم زدم ، و فقط این طرز فکر که ترس از داشتن همزمان پول و رابطه عاطفی که منجر به مغرور شدنم و دور شدن از خدا و از دست دادن خانوادم و دوست هام میشه بارها و بارها به لب مرز خواسته هام رسیدم و مثل گار نه من شیر ده همه چیز زدم خراب کردم، امیداورم که بعد از این همه تجربه های لب مرزی این باور و بتونم به صورت عملی بیشتر اجراش کنم که تجربه پول و عشق و دوست داشتن، من و به خدا نزدیک میکنه
سلام بر استاد عزیزم
چقدر با شنیدن صداتون احساس ارامش کردم
و چقدر به یه همچین فایلی نیاز داشتم🥰
لحن دلنشینی که اولین بار در فایل ” ابراهیم, که او موحد بود و مشرک نبود” شنیدم و جذب این صدای دلنشین و ارامش بخش شدم و اشنایی من از اون کلیپ تلگرامی شروع شد.
با تمام وجود اون رهایی و بی نیازی رو که ازش صحبت کردین در کلامتون حس کردم.
استاد عزیزم
من در یک خانواده ی کاملا مذهبی بزرگ شدم و افتخار میکنم که توکل و دیدگاه پدرم بگونه ای بود که با وجود هر کمبود یا فراز و نشیب در مراحل مختلف بهیچ عنوان نگرانی بابت نبود ثروت رو در هیچ مقطع زندگیم احساس نکردم,
یعنی بخاطر باور عمیق پدرم که خدا به راحتی و از جایی که گمان نمی بری خواسته هات رو بهت میده, من هم همین باور و به دنبال اون اسایش و ارامش رو داشتم و دارم.
خدارو شکر میکنم بخاطر وجود نازنین پدرم.
که گذر از ثروت و بخشش رو من از کودکی به وضوح در وجودشون دیدم .
این ثروت بی اندازه و بی حد و حساب نبوده ولی در مقایسه با بقیه دوستان و فامیل و مذهبی بودن پدرم, همیشه رفاه نسبتا خوب و خانه ی بسیار بزرگ و نعمات فراوان و البته احساس رضایتمندی از هر انچه که در اون زمان داشتیم, که با وجود 7 فرزند , باعث پیشرفت و حرکت رو به جلو در زندگی مون میشد.
و با این صحبت های شما استاد عزیزم, انگار یه بخش گمشده یا فراموش شده در وجود خودم رو که ایمان و ارامش رو دوباره به روحم تزریق کرده پیدا کردم.
دقیقا این تمایل به سادگی و دوری از تجملات رو در زندگیم دارم.
بقول استاد عزیزم, نه اینکه نتونم در حد نرمال تجملاتی باشم, بلکه برام جذابیتی نداره و در واقع حوصله ی وقت صرف کردن برای تجملات رو ندارم, و راحتی و هر چه که بهم حس خوب میده رو فارغ از هزینه ای که داره یا نداره , ترجیح میدم.☺️
باور “الخیر فی ما وقع ” یکی از بزرگترین و ارامش بخش ترین باور ها برای من بوده و هست.
و همیشه در نهایت خیر بودن اتفاقات بظاهر خیلی بد, همیشه و در هر شرایطی به من ثابت شده.
و حتی در چندین مورد از تحمیل هزینه های گزاف جلوگیری شده یا از اسیب جدی به زندگی و روابطم پیشگیری کرده.
طوری که به این یقین رسیدم که وقتی خدا منو در مسیر کار و کسب درامد قرار داده, قطعا هر اتفاقی چه خوب و چه بد در جهت طی کردن مسیر و رسیدن به موفقیت بیشتر هست, و اگر غیر از این بود, خدا اصلا این راه رو پیش پای من قرار نمی داد.
و این باور روز به روز در ذهنم قدرت بیشتری پیدا کرده و ارامشم بیشتر و بیشتر شده.
از چند روز قبل با گوش دادن به یکی از فایل هاتون, دارم اگاهانه و خیلی دقیق تر به الهامات و نشانه هایی که میبینم, توجه میکنم
و بطور اعجاب انگیزی مسائل و کارهام حل میشه.
یعنی انگار یه جورایی وسط مشغله ها و شلوغی ها, خدا کارهای مهم و ضروری رو بهم یاداوری میکنه 😍
عاشششقتونم استاد
بخاطر این رشد و بزرگی که بهش رسیدین و دارید عملا نشون میدید که خداوند انسان رو چققققدر توانمند افریده که میتونه درجه و مقامش رو به بالاتر از ملائکه هم بالا ببره❤️
استاد عزیزم فقط یک معما توی ذهنم هست:
در زندگی خودم در کنار همسرم, بارها و بارها پیش اومده که در مورد خرید ملک یا ماشین یا … پیشنهاد و پافشاری برای خرید داشتم که البته با مقاومت بیش از حد همسرم روبرو شده و میشم
و تازه بعد از از دست دادن اون فرصت ها و موقعیت ها, همسرم به این نتیجه میرسه که باید اون کار یا معامله رو انجام میدادیم
و افسوس خوردن و ضرری که کردیم هم که فایده ای نداشته.
و این ماجرا همچنان در موضوعات مختلف ادامه داره. و البته عواقب و ضرر و زیانش به من هم میرسه.
واقعا نمیدونم چه عاملی باعث تکرار این اتفاقات میشه؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!😒
چه مانعی در ذهن من هست که باید از بین ببرم.
در اینکه همسرم با وجود قدرت مدیریت مشاوره ای در کار خودش واقعا بینظیر هست
ولی در ثروت و اینجور مسائل قدرت حتی یه ذره ریسک کردن رو هم نداره و همیشه مثل یک سد محکم مقاومت میکنه
و البته بعدش هم به حرف من میرسه.
نمی فهمم ایراد کار در ذهن من کجاست😒
با سلام خدمت استاد جان
با سلام به هم مداری های گل
من حالا که فکر میکنم واقعاً این دیدگاه عمیقاً توسط فیلمهای زمان بچگی ما ریشه ای در وجود ما رخنه کرده انگار یه عمدی در کار بوده یا شایدم از نا آگاهی های فیلمسازای اون دوران بوده که چنین باورهای مخربی رو تو ذهن ما کاشتند
باز خدارو میلیونها بار شکر و سپاس که استاد رو پیش روی ما گذاشت که اینقدر با مثالهای زیباشون این قضیه رو برا ما باز میکنن
من توی یه کتاب خوندم که شما همیشه به این فکر کنید که فردا میمیرید و از دنیا میرید و پس فردا برای بار دیگر پا به این دنیا میذارید حالا شروع کنید بنویسید که چه کارهایی رو با ورودتون برای بار دوم به این جهان دیگه انجام نمیدهید و چه کارهایی رو صد در صد انجام میدید
حالا با همین تمرین شما میتونید یه زندگی جدید بسازید
باز هم تشکر میکنم از استاد عزیز دلم و خانم شایسته
در پناه خدا هر روز باورهای عالی در زندگی همه شما هم فرکانسی های عزیز پدیدار بشود
آمین
سلام بر عشق مطلق وخدایی که عاشق بنده هایش هست
ودرود وسلام براستاد جان که درس های زندگی آموختم ومی آموزم
اول ازهمه بگم که فایل جدید را دیدم کلی ذوق کردم وخداراشکر کردم که در مدارشنیدن این سخن های ناب وتوحیدی هستم
استاد جان چقدر این فایل مثل همه فایل ها به دلم نشست چقدر پاشنه آشیل من وخیلی ازانسانهاست که باور اینکه اگر به فلان آرزوم برسم اینجور میشه اونجوری میشه اگر وشایدو۰۰۰
استاد جان از وقتی دوره قانون افرینش را تهیه کردم باورهایی که چقدر مضر بودند ومثل سیمان چسبیده بودند دارند جدا میشوند از ذهنم
چقدر درکم ازصحبت های شما بیشتر شده چقدر امروز ذهنم درگیر حرف های شما شد که سمیه چقدر باورهای فقر داری چی باعث میشه نرسی به آرزوهات که جوابش را در وجودم درونم یافتم که من هنوز به این باوردارم که اگر به فلان آرزوم برسم خوب نباشه نخوام وهزاران هدف که تا نزدیک رسیدن بودن ونشد
مثل کلاس حسابداری که تا مقدماتی رفتم و رها کردم مثل خیاطی مثل زمانی که چندین بار خواستم وزن کم کنم ونشد تا اینکه جهان گوشم را پیچاند به جای اینکه خودم خواسته ام رابه جهان ابرازکنم وبا عمل جراحی وبیماری وبیمارستان درس گرفتم و بعد عمل کردم وحرکت کردم ورفتم تا ته این داستان وموفق شدم ۳۰ کیلو کم کنم و۵سال است که همچنان موفق هستم و وزن ایده آل دارم
مثال دیگری که میخوام بگم زمانی که باور به خانه دارشدن داشتم وراحت خانه ساختیم وچندسال درهمین باور بودم که دیگه همین خانه کافی است دیگه خانه نمیخوام ومن خانه خوب دارم درهمین مکان ۱۵ سال ماندم وباهمه مسائل میگفتم که خانه دارم بی آب باشم مشکلی نیست امکانات نباشد مشکلی نیست خودم را گول زدم وباور به فقر داشتم که نمیشه
تا اینکه اقوام و بقیه را دیدم که چطور باور به فراوانی دارند و۲تا ۳تا خانه دارند و بهترین را باز میخواهند وبا سایت استاد که آشنا شدم و دوره قانون آفرینش متوجه شدم باورها زندگی ما را میسازد چقدر باور ها وافکاری که از هزاران افکار پوچ رسیده به ما وقبول کردیم ومارا به کجا برده
زمانی که قانون افرینش را تهیه کردم متوجه شدم که باید شخصیتم تغییر کند باید باور همانند ثروتمندان داشته باشم تا مثل آنها نتیجه بگیرم
استاد. با این فایل کلا زیر وروشدم تلنگرخوردم که هرچه برسرمان میآید از خودمان وباورهایمان هست
میخواهم ثروت و هرچه خوبی هست تجربه کنم من هم باور مثل شما دارم که باید تجربه کرد ثروت وهر چیز را تا از آن گذشت وقتی داری میگذری ومی بخشی
استاد خیلی حرف زیاد دارم ولی کامنت طولانی میشه
از خدا برایتان آرزوی سعادت و خوشبختی وثروت وسلامت را آرزومندم
عاشقتونم که اینقدر خوب هستید