اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
روز 177 : سلاااااااااااام ، پروردگارا تنها تورا میپرستم و تنها از تو یاری میخواهم من را به راه درست هدایت کن ، وقتی تسلیم خداوندیم خداوند مارو هدایت میکند این جمله خیییلی مهمه وقتی تسلیم هستیم وقتی میگیم خدایا ما هیچی نمیدونیم خودت هدایتمون کن به مسیر های درست، اگر ما با یه جایی با فضایی هم فرکانس نباشیم حتی اگه بخوایم بزور هم بریم اونجا جهان این اجاره رو نمیده ، وقتی ما رو خودمون کار میکنیم ما هدایت میشیم به آدم ها ، به شرایط ، به اتفاقات بهتر ، خداوندا من از هر خیری که از طرف تو به من برسه نیازمندم ، این مدتی که دارم رو خودم کار میکنم وقتی دیگران رفتارشون با خیلی خوب شده اعتبارشو میدم به خداوند و میدونم که خداوند که داره شرایط و آدمای درست دور من جمع میکنه ، چقد کیف کردم که این همزمانیاتون رو گفتید و این همه اتفاقای باحال، عااااالی بودهه ، من هرچیزی که تو زندگیم دارم و هر اتفاق خوبی که افتاده فقط میتونم بگم که خداوند منو هدایت کرده من هروی دارم به خاطر خداوند ، هر گل خوشگلی که تو فوتبال میزنمو خداوند داره میزنم خداونده که بم میگه کجا وایسا تا توپ بت برسه ، وقتی سپاسگزاریم به خاطر داشته هامون ، وقتی تسلیمیم در برار خداوند ، وقتی با چیزی نمیجنگبم ، وقتی همیشه در هر شرایطی احساس خودمون رو خوب نگه میدارم وقتی با خودمون با خوده خودمون حال میکنیم خداوند مارو هدایت میکنه به جاهای بهتر ، به اتفاقای زیبا تر ، باید ورودی های مناسب بدیم تا نتایج مناسبی بدهد.
من یه هدایتی شدم و خدا بهم گفت ک بیا بنویسش و کامنت کن.
من به شخصه فوتبال رو خیلی دوست دارم. و بعضی اوقات با دوستانم جمع میشیم و سالن سانس میگیریمو و بازی میکنیم.
فوتبال خودمم اوکیه. بگذریم.
من کلا توی فوتبال هیچوقت نبود ک هدایت از خدا بخوام ولی اخرین باری که رفتم به خدا گفتم که امروز هدایتم کن.
اجازه دادم که خدا هدایتم کنه. واقعا به طرز باور نکردنی ای هدایت میشدم. یک بار از بازیکن حریف که توپ رو گرفتم ، خیلی بصورت ناخودآگاه شوت زدم. با خودم گفتم من اصن نمیخواستم شوت بزنم . خیلی ناخودآگاه شوت کردم. اصلا یه جایی شوت زدم ک با دروازه خیلی فاصله داشت ولی ولی ولی واقعا هدایت خداوند بود. انگار خدا داشت کار رو برام انجام میداد. انگار داشت جای من بازی میکرد. انگار من فقط داشتم با توپ میدویدم فقط. توپ به طرز باور نکردنی ای خورد به زانوی هم تیمی خودم و گل شد.خداااااااااااااااا تو چقدر توامندی.اصن گفتم اون چه شوتی بود من زدم آخه و رفت گل شد. خدایا شکرت.
حتی همون روز ، موقع کرنر یه پاسی بهم رسید که اصلا توی حالت درستی برای زدن شوت قرار نگرفته بودم ولی یه لحظه بازم خداوند هدایت کرد ، با یه پاس خیلی خیلی بد یعنی اگه هدایت خداوند نبود اون پاس به هیچ وجه بهش نمیرسید ، خدایا شکرت ، بهش دادم و اونو گل کرد . اصلا من هفته های قبل اونجوری پاس نمیدادم ، و بازم هدایت خداوند.
بله درسته. ما انسان ها باید اجازه بدیم که خداوند مارو هدایت کنه. اون اجازه چی میتونه باشه؟میتونه ایمان به خداوند باشه.میتونه توکل به خود الله باشه.میتونه حساب باز کردن فقط و فقط و فقط روی پروردگار آسمان ها و زمین باشه.
چقدر بازی لذت بخش بود برام. احساس میکردم انگار اون حس خوب قرار نیست تموم شه و ادامه پیدا کنه و کرد و ما بازیو بردیم. یک بازی کاملا دوستانه. نه رقابتی بدی وجود داشت ، هیچی.یک رقابت کاملا سالم. بعد بازی رفتاری نشون نمیدیم که تیم بازنده حس بازندگی بهش دست بده.
خدایا شکرت رو بجا میارم و همیشه میخوام که هدایتم کنی و میخوام با توجه به زیبایی های این جهانی که به ما دادی و گفتی ک لذت ببریم ازش ، زندگی کنم.
این موقع ها خیلی اتفاقات خوبی برام افتاده ، شغلی بهم پیشنهاد شده ک با کار کردن فقط 2 ساعت در روز حقوق خوبی بهم میدن ، اونقدر زیاد نیست ولی چون اول راهه میخوام تکامل رو رعایت کنم.خدایا شکرت.
حتی با اینکه رتبه کنکورم اونقدر خوب نشد ولی میخوام توکل کنم و دوباره با تمرکز بالاتر برای آزمون سال بعد شرکت کنم.خیلی خوب تونستم شب اعلام نتایج ذهن مو کنترل کنم و سعی کردم که ایمان بیارم و احساساتی عمل نکنم و خدا بهم گفت برای ازمون سال بعد شرکت کن. خدایا شکرت.
سپاسگزارم از خداوند که هدایتم کرد برای نوشتن این کامنت و سپاسگزارم از استاد و خانم شان برای این سایت.
ولی من اعراض کردم وسعی کردم بدون نگرانی ذهنمو اگاهانه بزارم روی نکات مثبت حسمو عالی نگه داشتم
امروز تغییرات خودمو دیدم که عالی رفتار کردم وفهمیدم خیلی وقتها دلیل اذیت شدنم باورهای خودم ورفتارهای خودم بود بیشتر وقتی بدون نگرانی ازخدا هدایت خواستم وسپردم نتیجه همونی شد که میخواستم
همسرم اروم بود ومن هم باسکوتم سعی کردم حالمو بدکنم
ممنونم استاد جان وخانم شایسته عزیز خیلی عالی بود لذت بردم هم ازتصاویر هم صحبتها ی نابتون
یه سوال ذهنمو مشغول کرده فرق بین نشونه وهدایت که مسیررو عوض کنی با مواردی که تومسیر کاروهدف پیش میاد ولی باید تمرکز لیزری بزاری وشاخه به شاخه نری چیه؟یعنی گاهی تو کسب وکار یا مسیر خواسته یه مسایلی پیش میاد بزاریم مبنای نشانه که ترک کنیم یا نه براحلش گام برداریم
سلام به عشقام استادعزیزممم وخانم شایسه عزیز❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤
استادبااین حرفا امیدم و ایمانم چندین چندبرابرشد
عاللللی بودعالی
خداروسپاسگذارم بخاطرشما بخاطراین سایت بخاطراین همه اگاهی 🥰🥰🥰🥰🥰🥰
استادیادمه قبل این اتفاقات توی ایران من فایلی ازشماگوش دادم که میگفتین توسال۸۸ وقتی سمینار داشتین تمام سمینارهاتون اجرامیشد وشماخیلی راحت بعدازسمینار میرفتین خونتون وهیچ کسی باشماکاری نداشت
منم این اتفاق برام افتادکه۲تانکته خیلی مهم داشت:
یک اینکه زمانی که هیچ کس هیچ مشتری نداشت من حسابی سرم شلوغ بودوسفارش داشتم که بسیارخدارو شکرمیکنم ونعمت وارد زندگیم شدومن خیلی راحت توی پیج کاریم فعالیت کردم بدون توهین مردم مزاحمت الحمدالله وکارام حسابی بازدیدخورد این درصورتی بودکه درزمان عادی هم مشتریام هم بازدیدازپیج وکارام کم بود
ولی این همه مشتری این همه بازدیدتوی این زمان برام اتفاق افتاد وهمه رو انگشت به دهان گذاشت که خداچجوری داره برام میچینه الحمدالله رب العالمین
دوم اینکه زمانی من میرم بیرون همه چیز عالی پیش میره ومن هیچ اغتشاشی نمیبینم ولی بعدش اخبار روکه از بقیه میشنوم میبینم که مثلا من در یک مکان بودم که کاری داشتم اون لحظه اروم بوده همه چیز ووقتی که رفتم اونجا آشوب شده وحسابی اوضاع بهم ریخته شده دقیقا۱۰دقیقه بعدش اشوب شده
اینکه شمامیگی وقتی به چیزی توجه نکنه حتی اگه بخوای بری جهان نمیزاره
من بااون اهنگ اخراشک ریختم سجده شکربرای پروردگارم بجا آوردم از عمق قلبم شکرگذاری کردم
من سپاسگذارم من خداروشکرمیکنم استادعزیزم ممنونم🥰🥰🥰🥰
سلام به استاد قشنگم و مریم جان بی نظیرم و همه دوستان هم فرکانسی خوبم
استادجانم در این فضای ملکوتی و عرفانی و خداگونه منم خیلی احساساتی شدم و دوست داشتم با خدا گفتگو کنم و ازش سپاسگزاری کنم
خداجونم خدای خوب و مهربونم من فقط به تو ایمان دارم من فقط از تو انتظار دارم خدای خوبم در زمان مناسب منو همیشه در مکان مناسب قرار بده همونجایی که همه نعمت هات یه جا جمع شدن
کمکم کن هدایت هاتو ببینم قلبمو باز کن به روی نشانه ها رها باشم قفل نباشم روی ذهنم . اسیر ذهنم نباشم فقط با شهود و الهام قلبی و هدایت تو جلو برم خداجونم ازت سپاسگزارم که بهم کمک کردی آدم بهتری بشم عاشقانه آدمای مهم زندگیمو دوس داشته باشم کمکم کردی آرامش داشته باشم کمکم کردی هیچ عامل بیرونی ای رو دلیل موفقیت و شکستم ندونم و اینجوری لحظه به لحظه عمیق بشم توی باورها و رفتار خودم تا روز به روز زندگی بهتری رو تجربه کنم
خدای مهربونم ازت سپاسگزارم و میخوام منو یه لحظه به حال خودم واگذار نکنی و از بینهایت دستهات همیشه منو هدایت کنی به سمت بهترین شرایط و اتفاقات
خدایا منو همیشه به راه راست هدایت کن راهی که به آنها نعمت داده ای
استاد عزیزم ازتون سپاسگزارم که این فضای قشنگ رو باهامون به اشتراک گذاشتین کلی لذت بردم
سلام بر استاد بزرگوارم و مریم شایسته ی سپاسگزاریهای ما همسفران
با دیدن این شنهای سفید بی مثال این نفمت بی حساب این روحانیت و تخیل به تصویر کشیده بی اختیار این شعر به ذهنم می آید:
پیش از اینها فکر می کردم خدا
خانه ای دارد کنار ابر ها
مثل قصر پادشاه قصه ها
خشتی از الماس، خشتی از طلا
پایه های برجش از عاج و بلور
بر سر تختی نشسته با غرور
ماه برق کوچکی از از تاج او
هر ستاره پولکی از تاج او
اطلس پیراهن او آسمان
نقش روی دامن او کهکشان
رعد و برق شب طنین خنده اش
سیل و طوفان نعره ی توفنده اش
دکمه ی پیراهن او، آفتاب
برق تیر و خنجر او، ماهتاب
هیچ کس از جای او آگاه نیست
هیچ کس را در حضورش راه نیست
پیش از اینها خاطرم دلگیر بود
از خدا در ذهنم این تصویربود
آن خدا بی رحم بود و خشمگین
خانه اش در آسمان دور از زمین
بود، اما در میان ما نبود
مهربان و ساده و زیبا نبود
در دل او دوستی جایی نداشت
مهربانی هیچ معنایی نداشت
… هر چه می پرسیدم از خود از خدا
از زمین از آسمان از ابرها
زود می گفتند: این کار خداست
پرس و جو از کار او کاری خطاست
هر چه می پرسی جوابش آتش است
آب اگر خوردی جوابش آتش است
تا ببندی چشم کورت می کند
تا شدی نزدیک دورت می کند
کج گشودی دست، سنگت می کند
کج نهادی پای لنگت می کند
تا خطا کردی عذابت می دهد
در میان آتش آبت می کند
با همین قصه دلم مشغول بود
خواب هایم خواب دیو و غول بود
خواب می دیدم که غرق آتشم
در دهان شعله های سرکشم
در دهان اژدهایی خشمگین
بر سرم باران گرز آتشین
محو می شد نعره هایم بی صدا
در طنین خنده ی خشم خدا…
نیت من در نماز و در دعا
ترس بود و وحشت از خشم خدا
هر چه می کردم همه از ترس بود
مثل از بر کردن یک درس بود ..
مثل تمرین حساب و هندسه
مثل تنبیه مدیر مدرسه
تلخ، مثل خنده ای بی حوصله
سخت، مثل حل صد ها مسئله
مثل تکلیف ریاضی سخت بود
مثل صرف فعل ماضی سخت بود
تا که یک شب دست در دست پدر
راه افتادم به قصد یک سفر
در میان راه، در یک روستا
خانه ای دیدیم، خوب و آشنا
زود پرسیدم: پدر! اینجا کجاست؟
گفت: اینجا، خانه ی خوب خداست!
گفت: اینجا میشود یک لحظه ماند
گوشه ای خلوت، نمازی ساده خواند
با وضویی دست و رویی تازه کرد
با دل خود، گفتگویی تازه کرد
گفتمش پس آن خدای خشمگین
خانه اش اینجاست؟ اینجا در زمین؟
گفت :آری خانه ی او بی ریاست
فرش هایش از گلیم و بوریاست
مهربان و ساده و بی کینه است
مثل نوری در دل آیینه است
عادت او نیست خشم و دشمنی
نام او نور و نشانش روشنی
خشم، نامی از نشانی های اوست
حالتی از مهربانی های اوست
قهر او از آشتی شیرین تر است
مثل قهر مهربان مادر است
دوستی را دوست معنی می دهد
قهر هم با دوست معنی می دهد
هیچ کس با دشمن خود قهر نیست
قهر او هم یک نشان از دوستی است
تازه فهمیدم خدایم این خداست
این خدای مهربان و آشناست
دوستی از من به من نزدیک تر
از رگ گردن به من نزدیک تر!
آن خدای پیش از این را باد برد
نام او راهم دلم از یاد برد
آن خدا مثل خیال و خواب بود
چون حبابی نقش روی آب بود
می توانم بعد از این با این خدا
دوست باشم دوست، پاک و بی ریا
می توان با این خدا پرواز کرد
سفره ی دل را برایش باز کرد
می توان در باره ی گل حرف زد
صاف و ساده مثل بلبل حرف زد
چکه چکه مثل باران راز گفت
با دو قطره صد هزاران راز گفت
می توان با او صمیمی حرف زد
مثل یاران قدیمی حرف زد
می توان تصنیفی از پرواز خواند
با الفبای سکوت آواز خواند
می توان مثل علف ها حرف زد
با زبانی بی الفبا حرف زد
می توان در باره ی هر چیز گفت
می توان شعری خیال انگیز گفت
مثل این شعر روان و آشنا:
پیش از اینها فکر می کردم خدا …
تا که چیزی حدود ۱۰۰۰ روز پیش با استاد عباسمنش اگاهم راه افتادیم ب سوی خدای بزرگ و شناخت قانون و اکنون نزدیک به ۱۰۰۰ روز است پراز آگاهی و جدا از نرم جامعه
هرروز پدیده همزمانی را تجربه میکنم
قسم به خدا که عالیترینها را تجربه میکنم
سپاسگزارم خدای افریننده ستاره قطبی خدای استاد خدای شایسته ترین مریم ما خدای من خدا ی حشرست خدا ی سنارست خدا من خدا تو خدا همه
سلام خدمت استاد عزیز و مهربان و دلسوز و سلام خدمت خانم شایسته مهربون و دوس داشتنی،
دوس دارم از اخر این فایل و حس عالی ک این اهنگ و این مناظر زیبا ک با درون نشونمون دادین صحبت کنم چون انقدر احساس خوبی داد بهم ک دوس داشتم این حس ناب تو کامنتم باشه.
استاد با اون دست تکون دادن اخر ب درون و من ناظر؛ اشک تو چشمم جمع شد .
تو دلم گفتم: خدایا شکرت. چقدر این استاد مهربونه ک این فایلها و این زیبایی هارو نشونمون میده. خدایا چقدرررر این بنده ت مهربانه. چقدر مثل خودته خداااا.
چقدر باید سپاسگزار اون تکه ی اخر باشم ک گفتین: هرکسی ب چیزی ک توجه میکنه هدایت میشه، فارغ از اینکه اون بیرون چ خبره؟ چ اتفاقات بدی داره میوفته،
هرکسی ک توجه کنه ب زیبایی ها، خدا هدابتش مبکنه ب زیبایی های بیشتر. . . .
چی ازین بهتر؟!
چی ازین عادلانه تر؟!
واقعا چی ازین عادلانه تر هست تو دنیا؟!!!
استاد عزیز و خانم شایسته مهربون میخام از ۲تا هدایت خداوند ک تو همین چندروز برام اتفاق افتاد براتون بگم ک هر دوش هدایت خداوند بود، ولی ۲ هدایت ک ۲ راه متفاوت.
از اونجایی ک بارها و بارها استاد گفتن ک خداوند هدایتت میکنه؛ ب هر راهی ک تو بخای؛ ن هدایتی ک ب صلاحته،
هدایتت میکنه ب مسیری ک “تو بخای”
برای همین میخام از ۲ هدایت خداوند بگم ک هر دوش رو خودم با توجه م انتخابش کردم.
استاد عزیز واقعا بارها و بارها گفتین ک خییلی باید مراقب توجه مون باشیم. خیلی باید مراقب این ذهن چموش و سرکش مون باشیم.
بارها گفتین این اگاهی ها فرار هستن و باید مدام این فایلهارو ببینید، فکر کنید در موردش. . . .
و اما هدایت اول:
من چند روز پیش فقط با دیدن یک عکس کودک ۹ساله کنجکاو شدم ک ببینم چ اتفاقی براش افتاده و چرا همه جا صحبت این کودکه؟ و چرا همه جا عکسش هست؟
و نا خواسته افتادم تو اخبار منفی و اعتراضات اخیر مردم و کشت و کشتار. . . .
فقط با دیدن یک عکس و ارضا کردن حس کنجکاوی م و بعد اخبار منفی پشت اخبار منفی،
جوری شد ک منی ک اصلا وارد سیاست و این اخبار نمیشدم و اصلا علاقه ای نداشتم ب دنبال کردن مباحث سیاسی و اعتراضات مردم، یک دفعه ب خودم اومدم دیدم چقدر حس بدی دارم، چقدر تنفر دارم ازین دولت، چقدر نگرانم. چقدر دلشوره بچه هام رو دارم ک نکنه این اتفاق برای بچه ی پیش بیاد( همون ذهنی ک همیشه میگید جایگاه شیطانه و مدام میخاد ک وضع رو بد نشون بده و میخاد ک نگرانت کنه). و بعد بقدری اخبار بدتر ب گوشم رسید و فیلمهای ناراحت کننده پشت سر هم دیدم ک حس تنفر و ناامنی بهم داد تو این کشور. . .
و بعد ب خودم گفتم باید از این حس بیام بیرون و اومدم تو سایت ک سعی کنم کم کم این حس تنفر و ناامنی و نگرانی رو در خودم از بین ببرم.
هدایت دوم:
استاد ی فایلی هست تو سایت ک شما گفتین: برید هر چند وقت یکبار جواب گروه تحقیقاتی عباسمنش رو ک ب سوالات دوستان جواب دادن رو بخونید، گفتین ارزش داره، حتی اگر چندین ساعت وقت شمارو بگیره ارزش داره، چون اگاهی هایی ب شما میده ک ارزشش خیییلی خییلی بیشتر از اون زمانیه ک شما برای خوندنش میزارید.
وقتی داشتم یکی از جوابهارو میخوندم ک خانم شایسته عزیز خیییلی کامل جواب داده بودن، ی جایی گفتن ک: اگر مبخای باورهاتون تغییر کنه باید ورودی ها
تون رو تغییر بدین و بهترین ورودی، دیدن فایلهای رایگان( ک از نظر من اصلاااا رایگان نیست و نمیشه اصلا ارزشش رو با پول مشخص کرد) سوال و جواب دوستان، خوندن کامنتها ، خرید محصولات و کتابها و. . .
و در کل گفتن سعی کنید خودتون رو “غرق” در این اگاهی ها بکنید چون بهترین ورودی ها هستن و اومدم این فایل زیبارو دیدم(هدایت دوم) ک چقدر حالمو خوب کرد و باز استاد در پایان این فایل قانون رو برامون یاداوری کردن، ک ب هرچیز توجه کنیم، از اون چیز بیشتر و بیشتر وارد زندگی مون میشه.
میخام بگم این ۲تا هدایت ، هر دوش هدایت خداوند بود ولی از ۲ جنس.
هر دوش هدایت بود از چیزی ک من از خدا خواسته بودم،
و واقعا تو این چند روز متوجه شدم ک ما چقدر داریم هدایت میشیم ب سمتی ک خودمون میخایم، ن ب سمتی ک ب صلاح مون هست یا خدا میخاد، ن
ب سمتی ک من میخام، با (کانون توجه م )
و چقدر زود از مسیر بیرون میایم و چقدر زود فراموش مبکنیم قانون رو
واقعا از خداوند سپاسگزارم بخاطر این قوانینش ک
دخالتی نداره تو سرنوشت ما و قضاوت نمیکنه، فقط و فقط هدایت میکنه مارو ب چ مسیری؟
ب مسیری ک من دارم بهش توجه میکنم
و این عین عدالته و چ کسی عادل تر از خداوند؟؟
از خدا تشکر میکنم بخاطر شما استاد عزیز
از خدا تشکر میکنم بخاطر خانم شایسته عزیز
از خدا تشکر میکنم بخاطر این اگاهی ها ک من رو ب سمتش هدایت کرد
از خدا تشکر میکنم بخاطر وجود این سایت ک هر چقدرررر سپاسگزاری کنم ازش بازم کمه بخدا
چقدر این سایت ارزشمنده، چقدر آگاهی دهنده س و چقدر خوب یاد ما میاره قانون رو
از خدا تشکر میکنم بخاطر جوابهایی گروه تحقیقاتی عباسمنش ب سوالات دوستان دادن. چقدر کامل و عالی توضیح داده شده ب تک تک سوالات و واقعا بقول استاد هر کدوم ازین جوابها بارها و بارها ارزشمندتر از هر کتاب موفقیته، وااااقعا خیییلی با ارزشه
ب دوستانی ک این کامنت رو میخونن، پیشنهاد میکنم حتما برن و این جوابهارو بخونن، خییییلی ارزشمنده.
از خدا تشکر میکنم بخاطر این فایل ک باعث شد من ازون حس بد بیرون بیام ک ب جایی برسم ک با دیدن این فایل ،اشک ذوق تو چشمام جمع بشه.
و تشکر میکنم از دوستانی ک این کامنت منو میخونن.
برای همتون ارزوی ” احساس خوب دائم” رو میکنم ک همه چیز رو همین احساس خوب براتون میاره.
سلام خدمت استاد عزیز که با حرفاش منو به خدا نزدیک کرد و خانم شایسته بزرگوار و محترم،،خیلی خیلی فایل فوق العاده ای بود،،واقعا احساسش بی نظیر بود و واقعا احساسم عالی شد،،با هر جمله نابی که درباره ایمان گفتید استپ کردم و خدا رو حس کردم،ممنونم واقعا سپاسگزارم ازتون،،منم همزمانی های زیادی داشتم هر وقت با ایمان بخدا سپردم نتیجه عالی گرفتم،،بازم ممنونم ازتون و پر شدم از احساس خوب..
به نام خداوند بخشنده و مهربان
روز 177 : سلاااااااااااام ، پروردگارا تنها تورا میپرستم و تنها از تو یاری میخواهم من را به راه درست هدایت کن ، وقتی تسلیم خداوندیم خداوند مارو هدایت میکند این جمله خیییلی مهمه وقتی تسلیم هستیم وقتی میگیم خدایا ما هیچی نمیدونیم خودت هدایتمون کن به مسیر های درست، اگر ما با یه جایی با فضایی هم فرکانس نباشیم حتی اگه بخوایم بزور هم بریم اونجا جهان این اجاره رو نمیده ، وقتی ما رو خودمون کار میکنیم ما هدایت میشیم به آدم ها ، به شرایط ، به اتفاقات بهتر ، خداوندا من از هر خیری که از طرف تو به من برسه نیازمندم ، این مدتی که دارم رو خودم کار میکنم وقتی دیگران رفتارشون با خیلی خوب شده اعتبارشو میدم به خداوند و میدونم که خداوند که داره شرایط و آدمای درست دور من جمع میکنه ، چقد کیف کردم که این همزمانیاتون رو گفتید و این همه اتفاقای باحال، عااااالی بودهه ، من هرچیزی که تو زندگیم دارم و هر اتفاق خوبی که افتاده فقط میتونم بگم که خداوند منو هدایت کرده من هروی دارم به خاطر خداوند ، هر گل خوشگلی که تو فوتبال میزنمو خداوند داره میزنم خداونده که بم میگه کجا وایسا تا توپ بت برسه ، وقتی سپاسگزاریم به خاطر داشته هامون ، وقتی تسلیمیم در برار خداوند ، وقتی با چیزی نمیجنگبم ، وقتی همیشه در هر شرایطی احساس خودمون رو خوب نگه میدارم وقتی با خودمون با خوده خودمون حال میکنیم خداوند مارو هدایت میکنه به جاهای بهتر ، به اتفاقای زیبا تر ، باید ورودی های مناسب بدیم تا نتایج مناسبی بدهد.
سلام سلام سلام
سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته عزیز.
اول از همه تشکر میکنم بخاطر تمامی آگاهی هایتان.
من یه هدایتی شدم و خدا بهم گفت ک بیا بنویسش و کامنت کن.
من به شخصه فوتبال رو خیلی دوست دارم. و بعضی اوقات با دوستانم جمع میشیم و سالن سانس میگیریمو و بازی میکنیم.
فوتبال خودمم اوکیه. بگذریم.
من کلا توی فوتبال هیچوقت نبود ک هدایت از خدا بخوام ولی اخرین باری که رفتم به خدا گفتم که امروز هدایتم کن.
اجازه دادم که خدا هدایتم کنه. واقعا به طرز باور نکردنی ای هدایت میشدم. یک بار از بازیکن حریف که توپ رو گرفتم ، خیلی بصورت ناخودآگاه شوت زدم. با خودم گفتم من اصن نمیخواستم شوت بزنم . خیلی ناخودآگاه شوت کردم. اصلا یه جایی شوت زدم ک با دروازه خیلی فاصله داشت ولی ولی ولی واقعا هدایت خداوند بود. انگار خدا داشت کار رو برام انجام میداد. انگار داشت جای من بازی میکرد. انگار من فقط داشتم با توپ میدویدم فقط. توپ به طرز باور نکردنی ای خورد به زانوی هم تیمی خودم و گل شد.خداااااااااااااااا تو چقدر توامندی.اصن گفتم اون چه شوتی بود من زدم آخه و رفت گل شد. خدایا شکرت.
حتی همون روز ، موقع کرنر یه پاسی بهم رسید که اصلا توی حالت درستی برای زدن شوت قرار نگرفته بودم ولی یه لحظه بازم خداوند هدایت کرد ، با یه پاس خیلی خیلی بد یعنی اگه هدایت خداوند نبود اون پاس به هیچ وجه بهش نمیرسید ، خدایا شکرت ، بهش دادم و اونو گل کرد . اصلا من هفته های قبل اونجوری پاس نمیدادم ، و بازم هدایت خداوند.
بله درسته. ما انسان ها باید اجازه بدیم که خداوند مارو هدایت کنه. اون اجازه چی میتونه باشه؟میتونه ایمان به خداوند باشه.میتونه توکل به خود الله باشه.میتونه حساب باز کردن فقط و فقط و فقط روی پروردگار آسمان ها و زمین باشه.
چقدر بازی لذت بخش بود برام. احساس میکردم انگار اون حس خوب قرار نیست تموم شه و ادامه پیدا کنه و کرد و ما بازیو بردیم. یک بازی کاملا دوستانه. نه رقابتی بدی وجود داشت ، هیچی.یک رقابت کاملا سالم. بعد بازی رفتاری نشون نمیدیم که تیم بازنده حس بازندگی بهش دست بده.
خدایا شکرت رو بجا میارم و همیشه میخوام که هدایتم کنی و میخوام با توجه به زیبایی های این جهانی که به ما دادی و گفتی ک لذت ببریم ازش ، زندگی کنم.
این موقع ها خیلی اتفاقات خوبی برام افتاده ، شغلی بهم پیشنهاد شده ک با کار کردن فقط 2 ساعت در روز حقوق خوبی بهم میدن ، اونقدر زیاد نیست ولی چون اول راهه میخوام تکامل رو رعایت کنم.خدایا شکرت.
حتی با اینکه رتبه کنکورم اونقدر خوب نشد ولی میخوام توکل کنم و دوباره با تمرکز بالاتر برای آزمون سال بعد شرکت کنم.خیلی خوب تونستم شب اعلام نتایج ذهن مو کنترل کنم و سعی کردم که ایمان بیارم و احساساتی عمل نکنم و خدا بهم گفت برای ازمون سال بعد شرکت کن. خدایا شکرت.
سپاسگزارم از خداوند که هدایتم کرد برای نوشتن این کامنت و سپاسگزارم از استاد و خانم شان برای این سایت.
ممنونم که کامنتم رو خوندین.
موفق باشین.
بنام خدا
سلام استاد عزیزم ومریم جان
خداروشکر برای امروز زیبا
روزشمار تحول زندگی من روز 732
بارها برای من اتفاق افتاده که جایی رو نباید میرفتم وکنسل شده ونرفتم اولش شاید ناراحت شدم ولی بعدها فهمیدم چقدر خوب که این اتفاق افتاد
امروز برای من خوب بود تونستم اعراض کنم ،امروز چاه اشپزخونه زده بود بالا وشوهرم هرکاری کرد باز نمیشد
همسرم همیشه موقع انجام کاری به شدت عصبی میشه من چندبار خواستم کمک کنم ولی دیدم عملاً بی فایدس
من رفتم به کارام رسیدم ،ورزش روزانه مو انجام دادم ازاونجا که یوگا ورزش عالی برای ارامش وتمرکز ذهن من دیگه ازذهنم بیرون کردم همه چیرو
بعدش کارای باقی مونده مو کردم ازاونجا که وقت ارایشگاه داشتم آماده شدم برای رفتن باکنترل ذهن
ازاونجا که ارایشگاه برام یه تراپیست وحالم واحساسم وقتی میرم اونجا خوب میشه
این دومین کاری که سعی کردم تمرکزمو بزارم روی خواسته هام راحت نبود ولی من تصمیم خودمو گرفته بودم که نباید تمرکزمو بزارم روی نکات منفی
من رفتم چند ساعتی اونجا بودم بعدهم شام واومدن توسایت یه ارامشی که خیلی لذت بخش
قبل رفتن عبارات تاکیدی قدم نهم زمزمه میکردم خدایا منو درمکان درست در زمان درست قرار بده ونذاشتم ذهنم فریبم بده
اشاره به فایل چگونه ذهنمان مارا فریب میدهد
چون ذهنم باتوجه به یک سری اتفاقات که قبلاً افتاده اجازه نمیده کاری کنی
چون من وقتی میرم ارایشگاه توی این تایم همسرم تنها میموند ومجبوربود جایی بره که دفعه قبل اصلأ خوب نبود
ولی من نگران نبودم به خدا سپردم گفتم من تسلیمم حالا دیگه حالم بهترشد
احساس خوبم بعد برگشتن ازارایشگاه خیلی وقتها باواکنش همسرم خراب میشد
ولی من اعراض کردم وسعی کردم بدون نگرانی ذهنمو اگاهانه بزارم روی نکات مثبت حسمو عالی نگه داشتم
امروز تغییرات خودمو دیدم که عالی رفتار کردم وفهمیدم خیلی وقتها دلیل اذیت شدنم باورهای خودم ورفتارهای خودم بود بیشتر وقتی بدون نگرانی ازخدا هدایت خواستم وسپردم نتیجه همونی شد که میخواستم
همسرم اروم بود ومن هم باسکوتم سعی کردم حالمو بدکنم
خلاصه که امروز هم اینجوری گذشت
خدایا شکرت
استاد عاشقتم امیدوارم خیلی زود شمارو توایران ببینیم
خدارو شکر که توی هرشرایط به شما خوش میگذره ومن خوشحالم لذت بردم ازدیدن این فایل
موفق باشید
ممنونم استاد جان وخانم شایسته عزیز خیلی عالی بود لذت بردم هم ازتصاویر هم صحبتها ی نابتون
یه سوال ذهنمو مشغول کرده فرق بین نشونه وهدایت که مسیررو عوض کنی با مواردی که تومسیر کاروهدف پیش میاد ولی باید تمرکز لیزری بزاری وشاخه به شاخه نری چیه؟یعنی گاهی تو کسب وکار یا مسیر خواسته یه مسایلی پیش میاد بزاریم مبنای نشانه که ترک کنیم یا نه براحلش گام برداریم
ملیحه ام ازجایگاه همسرم کامنت میزارم
سلام به عشقام استادعزیزممم وخانم شایسه عزیز❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤
استادبااین حرفا امیدم و ایمانم چندین چندبرابرشد
عاللللی بودعالی
خداروسپاسگذارم بخاطرشما بخاطراین سایت بخاطراین همه اگاهی 🥰🥰🥰🥰🥰🥰
استادیادمه قبل این اتفاقات توی ایران من فایلی ازشماگوش دادم که میگفتین توسال۸۸ وقتی سمینار داشتین تمام سمینارهاتون اجرامیشد وشماخیلی راحت بعدازسمینار میرفتین خونتون وهیچ کسی باشماکاری نداشت
منم این اتفاق برام افتادکه۲تانکته خیلی مهم داشت:
یک اینکه زمانی که هیچ کس هیچ مشتری نداشت من حسابی سرم شلوغ بودوسفارش داشتم که بسیارخدارو شکرمیکنم ونعمت وارد زندگیم شدومن خیلی راحت توی پیج کاریم فعالیت کردم بدون توهین مردم مزاحمت الحمدالله وکارام حسابی بازدیدخورد این درصورتی بودکه درزمان عادی هم مشتریام هم بازدیدازپیج وکارام کم بود
ولی این همه مشتری این همه بازدیدتوی این زمان برام اتفاق افتاد وهمه رو انگشت به دهان گذاشت که خداچجوری داره برام میچینه الحمدالله رب العالمین
دوم اینکه زمانی من میرم بیرون همه چیز عالی پیش میره ومن هیچ اغتشاشی نمیبینم ولی بعدش اخبار روکه از بقیه میشنوم میبینم که مثلا من در یک مکان بودم که کاری داشتم اون لحظه اروم بوده همه چیز ووقتی که رفتم اونجا آشوب شده وحسابی اوضاع بهم ریخته شده دقیقا۱۰دقیقه بعدش اشوب شده
اینکه شمامیگی وقتی به چیزی توجه نکنه حتی اگه بخوای بری جهان نمیزاره
من بااون اهنگ اخراشک ریختم سجده شکربرای پروردگارم بجا آوردم از عمق قلبم شکرگذاری کردم
من سپاسگذارم من خداروشکرمیکنم استادعزیزم ممنونم🥰🥰🥰🥰
دوستوووووون دارمممممم😍😍😍😍😍
سلام من راجب هدایت ام در داستان معافیت خدمت ام بنویسم
من سال ۹۹ رفتم واکسن مربوط رو زدم اما کار های دفترچه رو نکردم
سال ۱۴۰۰ ک رفتم کاره های دفترچه رو انجام بدم
گفتن دکتر معاینه دوباره باید بری و زمانی ک رفتم دکتر
گفت مسئله نداری گفتم دریچه میترال قلبم مشکل داره آزمایش رو ک دید گفت این طبیعیه ولی تو برو شانس تو امتحان کن برای معافیت دائم
من کاراش کردم بعد آزمایش گفت ن قلبت مشکل داره اما زیاد ن
بعد یادم اومد من تو سن ۷ سالگی تشنج کردم باز از اون طریق اقدام کردم
نشستم دوباره افکار مو بررسی کردم
ترس رو گزاشتم کنار
و رفتم آزمایش ام آر ای اگ اشتباه نکنم دادم و دکتر اولی و دکتر دومی تایید کردن تشنج مو و خیلی راحت معاف دائم شدم
سلام به استاد قشنگم و مریم جان بی نظیرم و همه دوستان هم فرکانسی خوبم
استادجانم در این فضای ملکوتی و عرفانی و خداگونه منم خیلی احساساتی شدم و دوست داشتم با خدا گفتگو کنم و ازش سپاسگزاری کنم
خداجونم خدای خوب و مهربونم من فقط به تو ایمان دارم من فقط از تو انتظار دارم خدای خوبم در زمان مناسب منو همیشه در مکان مناسب قرار بده همونجایی که همه نعمت هات یه جا جمع شدن
کمکم کن هدایت هاتو ببینم قلبمو باز کن به روی نشانه ها رها باشم قفل نباشم روی ذهنم . اسیر ذهنم نباشم فقط با شهود و الهام قلبی و هدایت تو جلو برم خداجونم ازت سپاسگزارم که بهم کمک کردی آدم بهتری بشم عاشقانه آدمای مهم زندگیمو دوس داشته باشم کمکم کردی آرامش داشته باشم کمکم کردی هیچ عامل بیرونی ای رو دلیل موفقیت و شکستم ندونم و اینجوری لحظه به لحظه عمیق بشم توی باورها و رفتار خودم تا روز به روز زندگی بهتری رو تجربه کنم
خدای مهربونم ازت سپاسگزارم و میخوام منو یه لحظه به حال خودم واگذار نکنی و از بینهایت دستهات همیشه منو هدایت کنی به سمت بهترین شرایط و اتفاقات
خدایا منو همیشه به راه راست هدایت کن راهی که به آنها نعمت داده ای
استاد عزیزم ازتون سپاسگزارم که این فضای قشنگ رو باهامون به اشتراک گذاشتین کلی لذت بردم
به نام خدای الحمدلله به نام انک انت الوهاب
سلام بر استاد بزرگوارم و مریم شایسته ی سپاسگزاریهای ما همسفران
با دیدن این شنهای سفید بی مثال این نفمت بی حساب این روحانیت و تخیل به تصویر کشیده بی اختیار این شعر به ذهنم می آید:
پیش از اینها فکر می کردم خدا
خانه ای دارد کنار ابر ها
مثل قصر پادشاه قصه ها
خشتی از الماس، خشتی از طلا
پایه های برجش از عاج و بلور
بر سر تختی نشسته با غرور
ماه برق کوچکی از از تاج او
هر ستاره پولکی از تاج او
اطلس پیراهن او آسمان
نقش روی دامن او کهکشان
رعد و برق شب طنین خنده اش
سیل و طوفان نعره ی توفنده اش
دکمه ی پیراهن او، آفتاب
برق تیر و خنجر او، ماهتاب
هیچ کس از جای او آگاه نیست
هیچ کس را در حضورش راه نیست
پیش از اینها خاطرم دلگیر بود
از خدا در ذهنم این تصویربود
آن خدا بی رحم بود و خشمگین
خانه اش در آسمان دور از زمین
بود، اما در میان ما نبود
مهربان و ساده و زیبا نبود
در دل او دوستی جایی نداشت
مهربانی هیچ معنایی نداشت
… هر چه می پرسیدم از خود از خدا
از زمین از آسمان از ابرها
زود می گفتند: این کار خداست
پرس و جو از کار او کاری خطاست
هر چه می پرسی جوابش آتش است
آب اگر خوردی جوابش آتش است
تا ببندی چشم کورت می کند
تا شدی نزدیک دورت می کند
کج گشودی دست، سنگت می کند
کج نهادی پای لنگت می کند
تا خطا کردی عذابت می دهد
در میان آتش آبت می کند
با همین قصه دلم مشغول بود
خواب هایم خواب دیو و غول بود
خواب می دیدم که غرق آتشم
در دهان شعله های سرکشم
در دهان اژدهایی خشمگین
بر سرم باران گرز آتشین
محو می شد نعره هایم بی صدا
در طنین خنده ی خشم خدا…
نیت من در نماز و در دعا
ترس بود و وحشت از خشم خدا
هر چه می کردم همه از ترس بود
مثل از بر کردن یک درس بود ..
مثل تمرین حساب و هندسه
مثل تنبیه مدیر مدرسه
تلخ، مثل خنده ای بی حوصله
سخت، مثل حل صد ها مسئله
مثل تکلیف ریاضی سخت بود
مثل صرف فعل ماضی سخت بود
تا که یک شب دست در دست پدر
راه افتادم به قصد یک سفر
در میان راه، در یک روستا
خانه ای دیدیم، خوب و آشنا
زود پرسیدم: پدر! اینجا کجاست؟
گفت: اینجا، خانه ی خوب خداست!
گفت: اینجا میشود یک لحظه ماند
گوشه ای خلوت، نمازی ساده خواند
با وضویی دست و رویی تازه کرد
با دل خود، گفتگویی تازه کرد
گفتمش پس آن خدای خشمگین
خانه اش اینجاست؟ اینجا در زمین؟
گفت :آری خانه ی او بی ریاست
فرش هایش از گلیم و بوریاست
مهربان و ساده و بی کینه است
مثل نوری در دل آیینه است
عادت او نیست خشم و دشمنی
نام او نور و نشانش روشنی
خشم، نامی از نشانی های اوست
حالتی از مهربانی های اوست
قهر او از آشتی شیرین تر است
مثل قهر مهربان مادر است
دوستی را دوست معنی می دهد
قهر هم با دوست معنی می دهد
هیچ کس با دشمن خود قهر نیست
قهر او هم یک نشان از دوستی است
تازه فهمیدم خدایم این خداست
این خدای مهربان و آشناست
دوستی از من به من نزدیک تر
از رگ گردن به من نزدیک تر!
آن خدای پیش از این را باد برد
نام او راهم دلم از یاد برد
آن خدا مثل خیال و خواب بود
چون حبابی نقش روی آب بود
می توانم بعد از این با این خدا
دوست باشم دوست، پاک و بی ریا
می توان با این خدا پرواز کرد
سفره ی دل را برایش باز کرد
می توان در باره ی گل حرف زد
صاف و ساده مثل بلبل حرف زد
چکه چکه مثل باران راز گفت
با دو قطره صد هزاران راز گفت
می توان با او صمیمی حرف زد
مثل یاران قدیمی حرف زد
می توان تصنیفی از پرواز خواند
با الفبای سکوت آواز خواند
می توان مثل علف ها حرف زد
با زبانی بی الفبا حرف زد
می توان در باره ی هر چیز گفت
می توان شعری خیال انگیز گفت
مثل این شعر روان و آشنا:
پیش از اینها فکر می کردم خدا …
تا که چیزی حدود ۱۰۰۰ روز پیش با استاد عباسمنش اگاهم راه افتادیم ب سوی خدای بزرگ و شناخت قانون و اکنون نزدیک به ۱۰۰۰ روز است پراز آگاهی و جدا از نرم جامعه
هرروز پدیده همزمانی را تجربه میکنم
قسم به خدا که عالیترینها را تجربه میکنم
سپاسگزارم خدای افریننده ستاره قطبی خدای استاد خدای شایسته ترین مریم ما خدای من خدا ی حشرست خدا ی سنارست خدا من خدا تو خدا همه
الحمدلله رب العالمییین🌹🌹🌹🌹🌹🎯🎯🎯
سلام خدمت استاد عزیز و مهربان و دلسوز و سلام خدمت خانم شایسته مهربون و دوس داشتنی،
دوس دارم از اخر این فایل و حس عالی ک این اهنگ و این مناظر زیبا ک با درون نشونمون دادین صحبت کنم چون انقدر احساس خوبی داد بهم ک دوس داشتم این حس ناب تو کامنتم باشه.
استاد با اون دست تکون دادن اخر ب درون و من ناظر؛ اشک تو چشمم جمع شد .
تو دلم گفتم: خدایا شکرت. چقدر این استاد مهربونه ک این فایلها و این زیبایی هارو نشونمون میده. خدایا چقدرررر این بنده ت مهربانه. چقدر مثل خودته خداااا.
چقدر باید سپاسگزار اون تکه ی اخر باشم ک گفتین: هرکسی ب چیزی ک توجه میکنه هدایت میشه، فارغ از اینکه اون بیرون چ خبره؟ چ اتفاقات بدی داره میوفته،
هرکسی ک توجه کنه ب زیبایی ها، خدا هدابتش مبکنه ب زیبایی های بیشتر. . . .
چی ازین بهتر؟!
چی ازین عادلانه تر؟!
واقعا چی ازین عادلانه تر هست تو دنیا؟!!!
استاد عزیز و خانم شایسته مهربون میخام از ۲تا هدایت خداوند ک تو همین چندروز برام اتفاق افتاد براتون بگم ک هر دوش هدایت خداوند بود، ولی ۲ هدایت ک ۲ راه متفاوت.
از اونجایی ک بارها و بارها استاد گفتن ک خداوند هدایتت میکنه؛ ب هر راهی ک تو بخای؛ ن هدایتی ک ب صلاحته،
هدایتت میکنه ب مسیری ک “تو بخای”
برای همین میخام از ۲ هدایت خداوند بگم ک هر دوش رو خودم با توجه م انتخابش کردم.
استاد عزیز واقعا بارها و بارها گفتین ک خییلی باید مراقب توجه مون باشیم. خیلی باید مراقب این ذهن چموش و سرکش مون باشیم.
بارها گفتین این اگاهی ها فرار هستن و باید مدام این فایلهارو ببینید، فکر کنید در موردش. . . .
و اما هدایت اول:
من چند روز پیش فقط با دیدن یک عکس کودک ۹ساله کنجکاو شدم ک ببینم چ اتفاقی براش افتاده و چرا همه جا صحبت این کودکه؟ و چرا همه جا عکسش هست؟
و نا خواسته افتادم تو اخبار منفی و اعتراضات اخیر مردم و کشت و کشتار. . . .
فقط با دیدن یک عکس و ارضا کردن حس کنجکاوی م و بعد اخبار منفی پشت اخبار منفی،
جوری شد ک منی ک اصلا وارد سیاست و این اخبار نمیشدم و اصلا علاقه ای نداشتم ب دنبال کردن مباحث سیاسی و اعتراضات مردم، یک دفعه ب خودم اومدم دیدم چقدر حس بدی دارم، چقدر تنفر دارم ازین دولت، چقدر نگرانم. چقدر دلشوره بچه هام رو دارم ک نکنه این اتفاق برای بچه ی پیش بیاد( همون ذهنی ک همیشه میگید جایگاه شیطانه و مدام میخاد ک وضع رو بد نشون بده و میخاد ک نگرانت کنه). و بعد بقدری اخبار بدتر ب گوشم رسید و فیلمهای ناراحت کننده پشت سر هم دیدم ک حس تنفر و ناامنی بهم داد تو این کشور. . .
و بعد ب خودم گفتم باید از این حس بیام بیرون و اومدم تو سایت ک سعی کنم کم کم این حس تنفر و ناامنی و نگرانی رو در خودم از بین ببرم.
هدایت دوم:
استاد ی فایلی هست تو سایت ک شما گفتین: برید هر چند وقت یکبار جواب گروه تحقیقاتی عباسمنش رو ک ب سوالات دوستان جواب دادن رو بخونید، گفتین ارزش داره، حتی اگر چندین ساعت وقت شمارو بگیره ارزش داره، چون اگاهی هایی ب شما میده ک ارزشش خیییلی خییلی بیشتر از اون زمانیه ک شما برای خوندنش میزارید.
وقتی داشتم یکی از جوابهارو میخوندم ک خانم شایسته عزیز خیییلی کامل جواب داده بودن، ی جایی گفتن ک: اگر مبخای باورهاتون تغییر کنه باید ورودی ها
تون رو تغییر بدین و بهترین ورودی، دیدن فایلهای رایگان( ک از نظر من اصلاااا رایگان نیست و نمیشه اصلا ارزشش رو با پول مشخص کرد) سوال و جواب دوستان، خوندن کامنتها ، خرید محصولات و کتابها و. . .
و در کل گفتن سعی کنید خودتون رو “غرق” در این اگاهی ها بکنید چون بهترین ورودی ها هستن و اومدم این فایل زیبارو دیدم(هدایت دوم) ک چقدر حالمو خوب کرد و باز استاد در پایان این فایل قانون رو برامون یاداوری کردن، ک ب هرچیز توجه کنیم، از اون چیز بیشتر و بیشتر وارد زندگی مون میشه.
میخام بگم این ۲تا هدایت ، هر دوش هدایت خداوند بود ولی از ۲ جنس.
هر دوش هدایت بود از چیزی ک من از خدا خواسته بودم،
و واقعا تو این چند روز متوجه شدم ک ما چقدر داریم هدایت میشیم ب سمتی ک خودمون میخایم، ن ب سمتی ک ب صلاح مون هست یا خدا میخاد، ن
ب سمتی ک من میخام، با (کانون توجه م )
و چقدر زود از مسیر بیرون میایم و چقدر زود فراموش مبکنیم قانون رو
واقعا از خداوند سپاسگزارم بخاطر این قوانینش ک
دخالتی نداره تو سرنوشت ما و قضاوت نمیکنه، فقط و فقط هدایت میکنه مارو ب چ مسیری؟
ب مسیری ک من دارم بهش توجه میکنم
و این عین عدالته و چ کسی عادل تر از خداوند؟؟
از خدا تشکر میکنم بخاطر شما استاد عزیز
از خدا تشکر میکنم بخاطر خانم شایسته عزیز
از خدا تشکر میکنم بخاطر این اگاهی ها ک من رو ب سمتش هدایت کرد
از خدا تشکر میکنم بخاطر وجود این سایت ک هر چقدرررر سپاسگزاری کنم ازش بازم کمه بخدا
چقدر این سایت ارزشمنده، چقدر آگاهی دهنده س و چقدر خوب یاد ما میاره قانون رو
از خدا تشکر میکنم بخاطر جوابهایی گروه تحقیقاتی عباسمنش ب سوالات دوستان دادن. چقدر کامل و عالی توضیح داده شده ب تک تک سوالات و واقعا بقول استاد هر کدوم ازین جوابها بارها و بارها ارزشمندتر از هر کتاب موفقیته، وااااقعا خیییلی با ارزشه
ب دوستانی ک این کامنت رو میخونن، پیشنهاد میکنم حتما برن و این جوابهارو بخونن، خییییلی ارزشمنده.
از خدا تشکر میکنم بخاطر این فایل ک باعث شد من ازون حس بد بیرون بیام ک ب جایی برسم ک با دیدن این فایل ،اشک ذوق تو چشمام جمع بشه.
و تشکر میکنم از دوستانی ک این کامنت منو میخونن.
برای همتون ارزوی ” احساس خوب دائم” رو میکنم ک همه چیز رو همین احساس خوب براتون میاره.
موفق باشید
سلام خدمت استاد عزیز که با حرفاش منو به خدا نزدیک کرد و خانم شایسته بزرگوار و محترم،،خیلی خیلی فایل فوق العاده ای بود،،واقعا احساسش بی نظیر بود و واقعا احساسم عالی شد،،با هر جمله نابی که درباره ایمان گفتید استپ کردم و خدا رو حس کردم،ممنونم واقعا سپاسگزارم ازتون،،منم همزمانی های زیادی داشتم هر وقت با ایمان بخدا سپردم نتیجه عالی گرفتم،،بازم ممنونم ازتون و پر شدم از احساس خوب..