اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
سلام به چشمان زیبایی که خداوند هدایتشون کرده تا این کامنت ها بخونن
خیلی کامنت های دوستان برام لذت بخش بود از تجربیات هدایتشون توسط خدا، و همزمانی ها و اینکه کارها به خدا سپردن
انقدر اتفاقات این چند روز برام نشانه داشت که ی حسی بهم گفت که منم باید بنویسم
تحول من میشه به قبل و بعد از توحید عملی 10 تقسیم کرد
چه ترمز سنگینی داشتم بنام منیت خودم و دیگران
اینکه منم که این کارها انجام داده، یا فلانی بوده، که تو حالت دوم احساس بی ارزشی هم میکردم، دیگران خیلی برام بلد میشدن، میدونستم اونم مثل من عاجزه، ناتوانه، اما ذهنم نمیخاست بپذیره که بابا یکی دیگس ک کارها داره انجام میده
من تو کارم تو این مدت روی هرکی حساب کردم یک قدم کارم جلو نرفت، اما جایی که به خدا توکل کردم، منتظر دیگران باقی نموندم تا کاری برام انجام بدن، از خودش هدایت خواستم و هرچی بنظرم میومد که هدایت خداونده انجام میدادم، نتیجش عالی میشد
فقط امروزم میخام بگم که این ذهن فراموش کننده خیلی سریع میخاد این هدایت ها از ذهن ما پاک کنه و من میخام برای خودم مکتوب کنم
امروز که آزمون زبان داشتم و دراصل برای فردا بود و ب هرعلتی به امروز موکول شد و من گفتم خیریتی داره، اول صبح بعد از اینکه کلی با خدا حرف زدم ازش خواستم همونطور که اگر انی و کمتر از آنی مرا هدایت نکنه، توان ب من نده من هیچم، من توان حرکت و نفس کشیدن هم ندارم، سپردم به خودش، گفتم میخام بهم جواب سوال ها بهم بگی
موقع نشستن بر حسب عادت قدیمی دنبال جاهای بکر برای تقلب بودم که به خودم نهیب زدم، جا برای چی میخای، روی کی میخای حساب کنی، کی قراره جواب بهت بگه، برو جلو بنشین مگه ن اینکه سپردی به خدا
نشستم، دوتا مدل سوال دادن، باز ذهنم نجوا کرد با کناری سوال ها عوض کن، ک اگر سخت بود از بقلی کمک بگیری، گفتم مگه از خدا نخواستی تسلیم باش،
گفتم چشم
مشخصاتم روی برگه پاسخنامه نوشتم، سوال اول خووندم، میدونستم جوابش اما اما اما
دیدم دفترچه سوالاتی که من دارم کنار تمام سوالاتش، کنار گزینه صحیح ی نشونه ریزی گذاشته،
هرچی میخوندم با علمی که اونم خودش به من داده بود میدم گزینه صحیح علامت زده دیدم تمام سوالات جواب درست مشخص شده من فقط باید تو پاسخنامه تیک بزنم،
بازم ذهنم نجوا کرد شاید شک کنند، چرا همش درست زدی، دو سه تاشو عمدی غلط زدم
اما هنوز باور نمیشه که انقدر کارها راحت و آسون میتونه برام انجام بده و من دارم بیراهه میرم، بقول کامنت عالی یکی از بچه ها که به ایه 4 لیل اشاره کرده بود
اگر هدایت خدا نباشه ما فقط داریم إِنَّ سَعۡیَکُمۡ لَشَتَّىٰ
چقدر زندگی راحت و روان میشه که در تموم کارها از خودش بخوایم، و به خودم یادآوری کنم هرچه در زندگی دارم خدا به من داده و خدایا آنی و کمتر از آنی منو به حال خودم وا مگذار که بدون تو هیچ قدرتی ندارم، هرجا روی خودم یا بدتر از اون دیگزان حساب کردم گند زدم،
هرجا خیری به من رسیده، چون فقط روی خودش حساب کردم
خدایا من در برابر تو هیچم، عقل من نمیرسه
تو که انقدر کارهامو راحت انجام میدی
خودت که هر اتفاقی میفته خیرتی برای من داره
تو که خودت ابزار حل مسائل بهم میده
تو که خودت هم خریداری، هم فروشنده و هم محصول
خدایا تو که همه چیز خودتی من درخواستم پیش کی ببرم،
تو که همین عزت و عابرو خودت بهم دادی، جز تو از کی بخام که برام حفظش کنه
خدایا واقعا عقل من نمیرسه، تو بهم باید بگی چیکار کنم
تو که از همه قلب ها اگاهی، توکه از حال من خبر داری، من تسلیمم، من به هر خیری از سمت تو فقیرم
خدایا تو مسائل دادی که من ظرفم بزرگتر بشه
ابزار حل مسائلم خودت بهم دادی
خریدار و مشتری هم خودتی
خودتم باید کمکم کنی تا بتونم سمت خودمم انجام بدم
خدایا خوب ربی هستی، همه چیز بهم میدی، نحوه انجامش باید بهم بگی، توان انجامش هم باید بهم بدی تا بتونم سهم خودم انجام بدم، بعد من شرک میورزم، باز تو نازم خریداری
خدایی خوب ربی هستی، من بنده توام و فراموش کار
اگر جایی فراموش کردم، شرک ورزیدم، مغرور شدم تو خودت ببخش، خودت که منو بهتر میشناسی
انسانم و فراموش کار، انسانم و کفور، انسانم و ناتوان تو ربی، تو عظیمی، تو دانایی، تو توانایی، تو رزاقی، تو جبران کننده ای، تو رحیمی، تو رحمانی، تو بهترین مولی و سرپرستی من جز تو از کی کمک بگیرم
خدایا آنی و کمتر از آنی منو به حال خودم وامگذار که من به هر خیری، هر خیری از سمت تو فقیرم
خدایا ازت ممنونم که هدایتم کردی تا لایق شنیدن این هدایت هات باشم، این کامنت های زیبا بخونم و ایمانم به تو قوی بشه
سلام ب خانواده عزیزم، خدایا هر روز مارو ب صراط مستقیم هدایت کن
یه داستانی ب ذهنم رسید ک خالی از لطف نیست
آموزشی سربازی، آباده شیراز بودم
میان دوره مون 25 ام آبان 1402 روز پنج شنبه بود، چون مسافرتی نرفته بودم این خواسته در من ایجاد شد ک همین جوری ک میام خونه یجای دیدنی رو برم ببینم، چند روز قبلش از بچها میپرسیدم ک میخوام برم یجا رو ببینم مثلا تخت جمشید از کدوم طرف باید برم یکی از بچها گفت از اینجا بری تخت جمشد مسیرش سخته چون با اتوبوس میری، شیراز هم خوبه جاهای قشنگی داره منم ازش تشکر کردم
و اومدنی ب خونه ترمینال شیراز بلیطم رو 6-7 ساعت دیر تر ب خونه گرفتم
اصلن هیچ جای شیراز رو نمیدونستم ، ترس داشتم سرم کلاه بزارن تاکسی ها و باید پاروی ترسم میذاشتم
رو صندلی ها توی ترمینال نشسته بودم بعد از خرید بلیط، یه آقائه جلوم بود دست رو شونش زدم و گفتم من میخوام چند جای دیدنی شیراز رو ببینم چه مکان های زیبایی ب اینجا نزدیکه اونم گفت حافظیه، ارگ کریم خان، حمام و بازار وکیل ، سعدیه
من بین اینا اول رفتم حافظیه توی پیاده رو که به حافظیه نزدیک میشدی یه تعداد زیادی ک چادر زده بودن و با لباس محلیم بودن، وسایلی ک با پوست حیوانات مثه کیف پول، کیف دستی و… درست کرده بودن میفروختن یاحتی آش و خیلی چیزای دیگه انگار یه نمایشگاه بود، جالب اینجاست ک اینا فقط 5 شنبه ها میان همزمان با روزی ک من اونجا بودم. انگار همه ی اینا برای این بود ک من ببینم و لذت ببرم، اینم بعدا فهمیدن( ک اونا فقط پنج شنبه ها میان ) اونایی ک اهل شیراز بودن بهم گفتم خلاصه مطب بعد از تماشای این مردم با لباس محلی و محصولاتشون وارد حافظیه شدم
خدای من چقدر زیبا بود، چقدر فضا روحانی بود
درختان با قدی بلند خودشان را عرضه میکردن، همه جا سبزه سبزه سبز بود ، هر طرف از اون مکان بلند گویی بود ک شعر های حافظ رو آهنگین میخوند و چقدر روحم رو جلا میداد جوری ک نشسته بودم و توی دفترچه ای ک همرام بود از زیبایی ها و حسم خوبم نوشتم توی اون مکان
چه نسیم خنکی ک میوزید چقدر لذت بخش بود، آدم ها ثروتمند، خوشتیپ و شاد بودند، من گوشی ک همراه نبود از دونفر درخواست کردم ک ازم عکس بگیرن و برام بفرستن و قبول کردن خدارو شکر(من هدایت شدم ب همون نفر اولی ک درخواست کردم قبول کرد برای اعتماد بنفس خودم از ینفر دیگم درخواست کردم)
بعد از این رفتم ارگ کریم خان و اونجا دیگه چ جای خفنی بود خدایا شکرت و بعد از اون در مسیر رفتن ب حمام وکیل بودم، برام جدید بود دیدم توی خیابون خواننده میخوند و یکی دیگم گیتار میزد چقدر این حرکت رو دوست داشتم و مردم دورشون حلقه زده بودن خیلی دوس داشتم بعد از اون شروع کردم ادامه مسیر ب حمام وکیل رفتم و کم کم بارون میومد رسیدم ب حمام وکیل ولی بسته بود تا ساعت 5 عصر بازه و بعدش تعطیل یه نماز خوندم و برگشتم پیش خواننده خیابونی باروم هنوز کم بود و کم کم اوج میگرفت ک خواننده خوند بارون اومد و یادم داد تو زورت… خیییییلی خوووووب بوددددد بارون اوج گرفت و خواننده ها وسایلشون رو جمع کردن چون وسایلشون خیس میشد من هنوز محو اون روز روی صندلی هایی ک مال فست فودی بود نشسته بودم و بارون رو تماشا میکردم بارووون هم بیشتر شد تقریبا همه رفتن من عین خیالمم نبود ب خودم اومدم دیدم باید برم
چون ن ساعت داشتم و ن گوشی ک بفهمم چند ساعت تا حرکت اتوبوسم مونده، حرکت ن میدویدم توی پیاده رو ها زیر بارون، اصلا نمیدونستم از کدوم طرف باید برم ترمینال کار اندیش فقط داشتم دو میزدم ولی حالم خیلی خوب بود، هر کی رو میدیدم ساعت و ادرس رو میگرسیدم، دست تکون میدادن ماشین واسه منو برسونه ولی توی اون بارررررون هیچی واینمیستاد
عین حاجر شده بودم یبار توی این خیابون میدویدم ب خودم میگفتم اشتباه اومدم میرفتم توی خیابون دیگه میدویدم و دست تکون میدادم ک ماشینی نگه داره ولی هیچ کسی توقف نمیکرد تاکید میکنم خیلی حالم خوب بود اتوبوس خط واحد رو دیدم دست تکون دادم وایساد خدارو شکرت و منو تا نزدیکی ترمینال رسوند و هیچی هم ازم نگرفت
وخیلی اتفاقات خوبی اون روز برام افتاد چه هدایت های قشنگی مسلما من در فرکانس خوبی بودم ک این اتفاقات برام افتاده فرکانس خوب حال خوب و شادی از اینکه ب خونه بر میگرم در آغوش خانواده، الهی دوره بگردم
بخوام همزمانی ها رو جمع بندی کنم
+ همزمانی رسیدن من و روز 5 شنبه و اومدن افراد با لباس محلی در پیاده رو حافظیه
+ همزمانی رسیدن من و هوای خوب شیراز و اون بارون خوبی ک بارید اون روز
+ هدایت من ب افرادی ک از اونا درخواست کنم ازم عکس بگیرم وقبول کنن(دونفر باهم بودن گفتم میتونین یه عکس ازم بگیرین من گوشیم همرام نیست گفتن 4-5 تا ازت میگیرم، خدارو شکرت)
+ افرادی رو سر راهم قرار داد ک با عشق راهنماییم میکرن مسیر رو بهم میگفتن و…
+ هدایت من اون شب در شیراز و همزمان بودن با خوندن خواننده و زدن گیتاریست، یه جای دیگه دهل میزد و یکی با لباس دلقک میرقصید، یه جای دیگه دونفر سنتور جلوشون بود داشتن جمع میکردن،یه جای دیگه دونفر نی با دف میزدن، یه جای دیگه یکی آهنگ گذاشته بود و یه جور باحالی میرقصید عین ربات من همه ی این ها رو اون شب دیدم
+ خدا اتوبوس خط رو ب کمکم فرستاد
الهی دورت بگردم ک این اتفاقات زیبا رو برام رقم زدی خیلی اتفاق خوب دیگه ک الان یادم نیست فقط اینا توی ذهنم بود و دوباره بهم یاد اوری شد، الهی شکرت، الهی شکرت
خدا هر لحظه داره با بینهایت طریق با ما صحبت میکنه مارو هدایت میکنه کافیه ما بشنویم ما ببینیم ما باور کنیم ما جدی بگیریم هدایت رو
مثه زمانی ک حضرت موسی تسلیم خدا شد، هدایت شد ب حضرت شعیب، زنم بهش دادن، دریا براش باز شد و خیلی اتفاقات دیگه
مثه حضرت یوسف ک برادرانش انداختنش داخل چاه ولی خب هرکسی زندگی خودش رو خلق میکنه با فرکانس ها و باوراش و میدانیم ک چقدر زیبا هدایت شد و شد عزیز مصر
الهی گوش منو شنوا کن ک صدای زیبایت را بشنوم وباور کنم، منو تسلیم خودت کن عین حضرت ابراهیم
خانواده ی خوبم خدا حفظتون کنه و ب بهترین مسیر ها هدایتتون کنه
من به شدت از پروردگارم امروز هدایت خواستم و نشانه با فایل شما قبل از ساعت ۱۲ شب مواجه شدم
چند روز درگیر موضوعی بودم که چالش خانواده بود ناخواسته چون مجرد هستم درگیرش میشم و امشب متوجه شدم که من باید توجه تمرکزمو بزارم روی خواسته و نکات مثبت و سپاسگزاری و در دل تاریکی جوری نگاه کنم که جز اعتماد و توکل به خدا هیچ چیزی نباشه … هرچی بیشتر وارد قوانین میشم بیشتر هدایت میشم و میفهمم این دنیا قوانین ساده ای داره که ذهن ما با توجه به ورودی هامون سختش کرده
الهی شکر بابت این فایل گوش جان سپردم و ازشما استاد بی نظیرم … به امید روز که شما رو ملاقات کنم 🙏🏻🌺
توی شکر گذاری هر روزم شکر گذار خداوندم که به شما استادان بی نظیر هدایت کرد و هر روز هم بیشتر و بهتر میتونم روی خودم کار کنم.
چقدر مکان زیبا ساکتو ملکوتی بود و میشه چند روز اینجا موند و خودت رو بشناسی.
خیلی دوست دارم چند روز برم تو طبیعت و با خودم خلوت کنم اما هنوز جای درستی رو پیدا نکردم و هر جا رو هم انتخاب میکنم فکر میکنم حیوانات وحشی و خزندگان میان و بهم اسیب میزنن ام از اونطرف انگیزه زیادی دارم که صبح اول وقت برم تو طبیعت و پیاده روی کنم و لذت ببرم.
چقدر ما انسانها شرک مخفی تو ذهنمون داریم و هرچه بیشتر این فایلهارو میبینیم بیشتر میفهمیم که اصلا به خدا اعتماد نداریم .
چند وقته که تو ذهنپ مرور میکنم که فلانی این کارو برام انجام بده یا اون پول رو واریز کنه یا بهم سفارش بده اما حالا بعد از این فایل فهمیدم که چقدر من هر روز به خدا شرک دارم و از اونطرف هم میگم چرا نعمت و ثروت وارد زندگیم نمیشه و همینجا با خودم حرف زدم که بسه دیگه چقدر تکرار میکنی مگه تا حالا خدا گذاشته که تو بدونه غذا و خوراک و گشنه بمونی مگه خدا گذاشته که تو جای خواب ارامش نداشته باشی مگه خدا گذاشته که تو مشتری و سفارش نداشته باشی نه نذاشته و از جایی که فکرش رو نمیکردم برام اورده پس از این به بعد هم میاره چرا اینقدر تو ذهنت مرورش میکنی چرا از همه انتظار داری .
خدایا منو ببخش که بهت شرک داشتم و از مردم میخاستم
چقدر شیطان راحت مارو گمراه میکنه و ادمهارو تو ذهنمون بزرگ میکنه و خیلی راحت هم ما به حرفش گوش میدیم و اون کارهایی که نباید انجام بدیم رو انجام میدیم و انتظار داریم جهان هستی هم بهمون پاسخ بده .
تا وقتی که دارم با این موضوعات میجنگم و تو ذهنم مرور میکنم جهان هم بیشتر برام به وجود میاره و بیشتر اتفاق میفته
خداراشکر میکنم که دوباره تونستم باورهای توحیدی رو به یاد بیارم و شرک مخفی رو از ذهنم بیرون کنم
چقدر زیباست اسم فایل این قسمت سایت « پیروی از هدایت الهی و پدیده همزمانی» ، من اینو یک نشونه میدونم چون این روزها دارم به قول مریم بانوی نازنین تمرکزی و گوش به زنگ روی دریافت هدایت خداوند الهی کار میکنم ،
استاد چه مکان زیبا و رویایی و روحانی و ملکوتی و چه موضوع خوبی رو برای این مکان انتخاب کردید ؛ اینکه با خدا صحبت کنید و مهر تایید خواسته هاتون و در مسیر صحیح و تسلیم شدن ازش هدیه بگیرید ، اینکه تو این فضای انرژی مثبت با شنهای شبیه برف سفید و مثل آرد نرم که در زمان این فایل داشتید باهاشون بازی میکردید مثل بچه ها ، برامون از همزمانی برای دریافت خواسته هامون گفتید از دریافت الهامات خداوند با قلب و گوش نه با عقل و منطق و استدلال و هوش و برنامه ریزی و استعداد و توانایی ذهنی محدودمون که همه از بطن جامعه و ورودی های اشتباه میاد ، اینکه فقط مسیر لذت بخش و شادی و آرامش و رو با سپاسگزاری و هرروز کار کردن روی باورهای خودمون ، روی قانون جهان هستی و با توجه و تمرکز بر زیبایی بخوایم و با رهایی و به خداوند ونشو نه هاش در هدایت اش اعتماد کنیم و جلو بریم ، خدای بزرگوتوانا قدم به قدم راهها رو به ما نشون میده و اجابت میکنه خواسته هامون رو به شرط ایمان .
استاد مهمترین هدایتی که تا حالا دریافت کردم از خداوند وهمیشه سپاسگزارم هستم ، هدایت به سایت شما و دریافت این آگاهی ها و آموزه هاست، خدا را صدها هزار مرتبه سپاسگزارم
، هدایت ها واقعا الان که فکر میکنم زیاده ، من یاد گرفتم در کوچکترین خواسته هام کارهای روزانه ام از صبح تا شب ،از پخت غذا و مسیرهای هدایتی در رانندگی ام تا اومدن مشتریان و هنرجوها به کسب وکارم از خدا هدایت بخوام ، تو هفته ای که گذشت به اجرای بخشی عملی از کسب و کار شخصی ام که راه انداختم هدایت شدم ، هدایت معجزه آسا به شروع همین کسب و کار مورد علاقه ام با شور و شوق که از مدتها قبل داشتم ولی تو تردید بودم ، در کنار شغل تدریس در دانشگاه براش قدم برداشتم ،مدتها بود دوست نداشتم دیگه وقت ام رو تو شبکه های اجتماعی بزارم و این اوضاع فعلی ایران وفیلترینگ ، منو هدایت کرد که بزارمش کنار ، نزدیکترین هدایت و و بگم اصلا هدایت ام به نوشتن همین کامنتی که دارم مینویسم …و یک عالمه هم زمانی هایی که درزندگی دریافت کردم اما نمیدونستم اینا هدایت خداست مثل یادگیری موسیقی مورد علاقه ام که هدایتی بود ، خرید آپارتمان وماشین مورد علاقه ام ، با دستای بینهایت خداوند مهربان و رزاق و وهاب غنی ، تازه میفهمم که خداوند به هزاران طریق من و به مسیرهای زیبا هدایت میکنه ،
استاد این روزها معنای روی شونه خدا بودن و دارم درک میکنم ، معنای سرسپردگی، معنای نشونه ها رو تو هر جنبه از زندگی ، بیرونی و روابط و … اینکه فقط بگم در جواب هدایت هاش چشم و اجرا کنم بدون حرفی ..
تحسین میکنم شخصیت جدید خودم این روزها ، جدا از هیاهوی جامعه و اکثریت و بدنه جامعه ام ، جدا از جامعه درگیر در نازیبایی ها وجنگو کشتار و اعتراض و …اینکه از شما یاد گرفتم ، اگر حال خوب و خوشبختی یک عامل درونی هست و به عوامل بیرونی دولت و رهبر و جامعه و خانواده و …ربطی نداره ، با تمرکز بر زیبایی و خوبیها لاجرم لاجرم لاجرم به زیبایی بیشتر ، سلامتی و حال خوب، آزادی بیشتر ، مکان ها ودوستان بهتر هدایت میشم .این قانون بدون تغییر خداوند است و تو راه هدایت شدن باید قدمهای تکاملی مون و طی کنیم .
جمله طلایی مریم بانوی در صلح و آرامش : تمام اتفاقات زندگی من ، بدون استثنا حاصل کانون توجه و باورهای خودمون هست .
چقدر ما راه داریم برای کار کردن تو این مسیر توحیدی …
وای چه برفی من عاشق برفک خدای من استااااااد چرا آستین کوتاه یخ میزند سرده
وای صورتم کش اومد وقتی گفتید برفه از دست شما استاد مارا سرکار گذاشتید یک لحظه از ذوق دیدن برف نزدیک بود اشکم بریزه،🤭🤭🤭
عزیزم چه شن های قشنگی مثل برف سفید و یکدسته خدای من شکرت
ایاک نعبد و ایاک نستعین
واقعاً استاد من دوست دارم همیشه روی خواسته هایم تمرکز کنم و سعی میکنم ورویهام و مواظب باشم و همیشه از خداوند میخوام تا منو به بهترین راهها هدایت کنه
خانم شایسته عزیز و استاد عزیزم چقد قشنگ و راحت نشستید
خدایا شکرت بابت این محیط آرام و قشنگی که استاد و خانم شایسته نشسته اندو استاد که بدون کفشه و داره از این شن های نرم و لطیف لذت میبرم و بازی میکنه
استاد بخاطر این راحتی و خاکی بودنتون تحسینتون میکنم
من خودم هم تو بعضی جاها خیلی راحتم
خیلی خوشحال میشدیم اگه میومدید ایران و به سوپرایز برای همه ی بچه ها بود
واقعاً استاد شما لایق بهترینها هستید و به بهترین جاها هم هدایت میشوید
من استاد این اتفاقات اخیر را اصلا بهشون کار ندارن و خودم را درگیر حاشیه ها و فرعیات نمیکنم و وقتی مشتریام میان در مورد این چیزها حرف میزنند با یه پرسیدن در زمینه ی دیگه کلا ذهنشونو وارد یه مسیر دیگه میکنم و کلا حرفشون یادشون میره
با خودم میگم باید ورودیهات و چک کنی
واقعاً استاد حیفه که ما اینقدر روی خودمون کار میکنیم و بعد با یه حرف کلا همه چیز را پر بدیم
و میدونم که شما لایق بهترینها هستید و همیشه خدا شمارا در مکان و زمان مناسب قرار میدهد
چقدر این شنها نرم و لطیفند من دارم احساسشون میکنم ،💞
وقتی ما فقط روی زیباییها ونکات مثبت تمرکز میکنیم فارق از جامعه و رهبر و رییس جمهور و دیگران خداوند مارا به بهترین جاها هدایت میکنه
سلام سلام به استاد زندگی من سلام به مریم بهترین همراه ما سلام به دوستان هم مدار
اصلا نمیخام بزارم برای بعد نوشتن برای این فایل خدایی و ملکوتی و روحانی
میخام برخلاف همیشه تمرین این فایل رو همین حالا انجام بدم
قبلش بگم که چقدر حرف حسابه موضوع این فایل و چقدر به موقع به من گوشزد شد و چقدر مهمه و داستان مسیر ما داستان این مسیر خلاصش همینه.این قسمت صحبتای استاد هی از اول برگردوندم فایل رو و گوش دادم میخاستم حل بشم توش میخاستم این حرف خوب به خورد ذهن و وجود من بره،و باور تشکیل بشه،تو یاداشتم نوشتم دوباره مینویسم:
وقتی ما روی خودمون کار میکنیم هدایت میشیم به آدمها به مکانها به شرایط و موقعیتهایی که بهترن که باعث آرامش بیشتر ما میشوند باعث شادی و لذت بیشتر ما میشوند.وقتی روی خودمون کار نمیکنیم میام پایینتر هدایت میشیم به مکانها ادمها موقعیتها و شرایطی که باعث میشوند احساس بدتری رو تجربه کنیم باعث میشوند از اونجایی که هستیم هم پایینتر بریم.بنابراین خیلی مهمه که ما هر روز روی خودمون کار کنیم باورهامونو درست کنیم تمرکز کنیم روی نعمتهامون روی زیبایی ها چیزهایی که میخایم اتفاق بیوفته درمورد اونها صحبت کنیم نه چیزهایی که نمیخایم.احساس خودمون رو خوب کنیم نعمتهای خدارو ببینیم سپاسگزار باشیم قدردان باشبم تمرکز کنیم روی زیبایی های اطراف و روی باورهامون کار کنیم
و دیگه کاری نداشته باشیم
بذاریم جهان کار خودشو انجام بده.جهان هرجا مارو ببره اونجا جای خوبیه اگر، البته اگر داریم روی خودمون کار میکنیم و هرجا اجازه نمیده که ما بریم اونجا جاییه که نباید بریم وقتی وقتیی داریم روی خودمون کار میکنیم. نشونه ها میاد به ما گفته میشه خداوند از بی نهایت طریق با ما صحبت میکنه.مارو هدایت میکنه به مسیر درست فقط ما سمت خودمون رو انجام بدیم.ما سمت خودمون رو انجام بدیم و مطمئن باشیم که طبق قانون وقتی روی خودمون کار میکنیم وقتی ادم بهتری هستیم وقتی شخصیت قویتری داریم اعتماد بنفسمون رو بالاتر ببریم سپاسگزارتر هستیم روحیه بهتری داریم و وقتی آرامش بیشتری داریم خداوند طبق مشیت مارو هدایت میکنه به شرلیطی که اعتمادبنفسمون بره بالاتر به ادمهای شادتر و آرامتر به موقعیتها و شرایط زیباتر. اینکاررو خدا همیشه داره برای ما انجام میده ما فقط و فقط باید سمت خودمون رو انجام بدیم.
و
تمام اتفاقات زندگی ما⏪بدون استثنا ⏩ حاصل توجه و باورهای ماست.
این قسمت از صحبتهای استاد رو باید هزار باد به خودمون بگیم و من هزاران بار به خودم بگم
و اما تمرین:
من شاید نمونه های هدایت خیلی بزرگی نداشتم اما باید هر چیزی به ذهنم میاد رو بنویسم و ببینم که هدایت تو زندگی من بیشتر شه
منصفانه بگم هر چی بیشتر فکر میکنم میگم کم نبوده اون موارد
میخام بنویسم حتی اگر بنظر چیز خاصی نیاد
داستان موضوع سمینار من در دانشگاه من اصرار داشتم به یک موضوع خاص و استادم مخالف اون، و همش کارو برای من سخت میکرد اولش فکر میکردم استاد داره فقط منو مجاب میکنه به کار و موضوعی که خودش مبخاد بعد صدام زد بامن قحبت کرد که ببین من میخام درنظر گرفتن زمان توی برنامه ریزی رو هم یادت بیاد همونجا گفتم این هدایت خداست دست بردارم از اصرار و گغتم باشه،بعد دیدم که این موضوع چقدر همونیه که من خیلی دوست دارم و کاریه که شروع شده یه قسمت کار انجام شده کار من راحتتر شده و یه نفر دیگه هم قراره کمکم کنه که هرچی پیش میرم میبینم اگر خودم تنها میخاستم انجام بدم چقدر برام سختر میشد و الان چقدر دارم لذت میبرم هم کاری که دوست دارم و هم یک کمک دارم و کارها سریعتر پیش میره و استاد هم بشدت داره منو حمایت میکنه،خداروشکر خداروشکر خداروشکر که هدایت خدارو گوش دادم
یه هدایت دیگه دوروز پیش برای رفتن به جایی طبق براورد من باید هزینه زیاد میکردم،بعد از خدا خاستم اون برکت رو به شکل جلوگیری از هزینه های اضافی وارد زندگیم کنه خاستم و دیگه حتی فکر نکردم بعد خدا یه ادمهایی رو هدایت کرد برای من که با هزینه ی خیلی کمتری از اونچه فکر میکردم انجام شد.اینکه یک چیزی رو میخاستم بفروشم گذاشته بودم درزمان مناسب خدا هدایت کنه و بعد وقتی فروختم که دراوج قیمت خودش بود اون روز که بعدش روز بعد قیمت پایینتر اومد هدایت شدم به ادمی خیلی خوب و درستکار که خیلی عادلانه از من خرید قبلش از خدا خاسته بودم.
و حالا یک موضوع مهم تو زندگیم از خدا هدایت خاستم دارم سمت خودم رو انجام میدم حسم رو خوب نگه داشتم واقعا با مشغول بودن به مسایل خودم و فایلها و سایت تمرکزمو برداشتم و بیخیال موضوع شدم بیخیالیم هم با این نگرش هست که سپردم به خدا که هدایت کنه در این موقعیتی که واقعا هیچکاری هم نمیتونم انجام بدم و اصلا لازم نیست،دارم شخصیت خودم رو قوی میکنم و حالا بعد نتیجه معلوم میشه
خداروشکر که تونستم تا این حد بهتر طبق قانون باشم توی این موضوع مهم و انشالله بعدش نتیجشو میگم،از خدا میخام منو ثابت قدم حفظ کنه
استاد الگوی بزرگ ما برای توحید و ایمان،خیلی ازت متشکرم
خدایا شکرت که توی هر قدم و جز کوچک و بزرگی از زندگیم داری منو هدایت میکنی
به امید روزی که بشینم رو شونه خدا و خدا خودش منو ببره به هرچیزی که برای من خوبه
بنام خدای هدایتگری که در هر لحظه ما رو هدایت میکنه اگر با چشم دل ببینیم و درک کنیم این هدایت رو💝
سلام به استاد عزیز و مریم جان مهربان🥰
استاد جان مرسی که هستین
و ممنون که اینقدر در تغییر شخصیت بهمون کمک میکنین
اینقدر به گوش دادن روزانه ی فایل ها عادت کردم که انگار به این فایل ها و شنیدن صدای شما اعتیاد پیدا کردم , اگه بهر دلیلی مثلا گم کردن هندزفری م نتونم گوش بدم عصبی میشم 😄
امروز با شنیدن این فایل ترغیب شدم به نوشتن کامنت.
توی زندگی پرفراز و نشیب عاطفی که بخاطر کمبود اعتماد بنفس و روحیه حساس داشتم, بارها و بارها هدایت الله رو دیدم و
که هربار با عمل کردن به اون هدایت,
اتفاق معجزه واری رو رقم زده ⭐
که هنوز هم با به خاطر آوردنش شگفت زده میشم
و بی اختیار شکر خدا به زبونم میاد🙏
ولی الان میخوام ماجرای هدایت الله رو در مسیر کسب و کاری بگم که ۳ سال قبل اصلا فکر شم نمیکردم یه روز خودم به یه عده حقوق بدم.
یکی از نزدیکان, ملکی داشت که برای یک کسب و کار به مدت ۶ سال اجاره داده بود, زمانی که مستاجر حرف از رفتن به ملک خریداری شده ی خودش و نقل مکان زده بود,
این خبر به من رسیده بود و توی صحبت با خواهرم بهش پیشنهاد دادم چون اون مکان شناخته شده هست مجوز های لازم رو برای ادامه ی اون شغل بگیره و اون مکان رو اجاره کنه.
(لازمه بگم خواهرم فرهنگی و مدیر توانمند یک مجموعه هست
و من که از اون سه سال بزرگتر هستم بخاطر عدم موافقت همسرم فقط بخاطر علاقه ی شدید خودم بصورت ساعتی و با حقوق خیلی کمتر مشغول به کار هستم)
تخلیه اونجا یکسال و نیم طول کشید و مستاجر بدلایل شخصی از تخلیه طفره میرفت.
بعد از مدتی با مجوز خواهرم برای منطقه ای غیر از اون خونه موافقت شد
و چون مسیر تقریبا خارج شهر بود تصمیم گرفتیم دنبال اجاره مجوز از افرادی که در منطقه نزدیک خونه مجوزشون رو واگزار میکنن باشیم.
در بازدید از جاهایی که مکان و مجوز شون رو واگزار میکردن با کسی آشنا شدیم که فعالیتی مشابه
ولی زیر نظر ارگان دیگه ای رو انجام میداد ,
میخواست مجوز و مکانش رو اجاره بده
ولی وقتی با صاحبخونه ی ایشون و سختگیری هاش روبرو شدیم از اونجا صرف نظر کردیم
در واقع ما با این شغل که کاملا در راستای مجوز خواهرم بود اصصصصلا اشنایی نداشتیم و این ماجرا فقط هدایت الله بود برای این شناخت.
خلاصه اینجوری شد که تصمیم گرفتیم من اون مجوز رو بگیرم
و خواهرم هم دنبال مجوز اموزشی خودش باشه که در کنار هم کار کنیم.
با پیگیری و در کمتر از دو هفته تونستم مجوز رو که محدودیت منطقه نداشت برای مکان مورد نظرمون در زمستان ۹۹ و درست در اوایل اپیدمی بیماری بگیرم.
هنوز هم مثل روز برام روشنه که خداوند از اول این ایده رو به ذهنم انداخت که به خواهرم پیشنهاد بدم و من رو به اون مکان و صحبت با صاحب اون کسب و کار هدایت کرد تا امروز توی این نقطه باشم.
الان در سال ۱۴۰۱ دو سال هست که من با طی کردن مراحل تکاملی و کسب تجربه دارم در همون کار, اعتبار کسب میکنم
الان بعد از ۲۵ سال حقوق بگیر بودن , کسب و کار خودم رو راه انداختم و چهار نفر پرسنل دارم درحالیکه که چندسال قبل اصلا تصورش رو نمیکردم که من به دیگران حقوق بدم
الان با هر تنش و مشکلی که طبیعتا در هر کاری پیش میاد, با خودم میگم این مسیریه که انتهاش موفقیت هست.
چون از اول هدایتی شروع شده و خدا منو توی این مسیر و این شرایط قرار داده
پس هر لحظه روی خودم کار میکنم که نگرانی رو به خودم راه ندم چون خداوند در این مسیر پشتیبان من هست.
و جالب تر اینجاست که مجوز خواهرم بخاطر واگزار شدن از یک ارگان به اداره ی دیگه ای , بعد از گذشت دو سال هنوز به مرحله ی صدور نهایی نرسیده.
فقط یک موضوع برام سوال شده که برای اینکه تمرکزم رو روی همین یک کار بذارم,
هر چند از نظر درامد فقط هزینه های جاری و حقوق پرسنل رو جواب میده,
از شغل آموزشی که ۲۵ سال هست دارم و واقعا هم عاشقش هستم بیام بیرون یا نه؟؟؟؟
چون اونجا صاحب کسب و کار خودم هستم,
ولی این کار اموزش رو هم عاشقانه دوست دارم و درامدش برام خوبه ولی حقوق بگیر هستم…
از خدا خواستم هر زمان لازم باشه کاری انجام بدم خودش بهم الهام کنه و بهم شهامت انجامش رو هم بده.
چون بقول استاد, اینکار شهامت میخواد و البته دل سپردن به هدایت الله با توجه به نشانه ها.✨
برای همه ی همراهان همدل سایت و همینطور خودم , از خدای مهربان هدایت به بهترین مسیر در زندگی و درک کامل نشانه ها رو ارزو دارم.
امشب قبل از اینکه این فایل ببینم به یکی از دوستام که قوانین بلده پیام دادم گفتم نمیدونم چرا نمیتونیم فلان اتفاق رقم بزنم. قرارگذاشت سر این جریان با هم گپ بزنیم،،، خیلی به حرف زدن و راه حل گرفتن از این اون ایمان ندارم، همینجوری طبق عادت اومدم سایت و اولین فایلی که دیدم این فایل بود و چقققققد کیف کردم و چقد جواب مسئله ام واضح بود اینکه تو روی خودت کار کن اتفاقها هر آنچه هست به نفع تو پیش میره تو روی دوش خداوند حرکت میکنی اگه تسلیم باشی اگه روی خودت کار کنی،،،، اینو خیلی تجربه کردم خیلی، که باید تسلیم باشم و هر وقت تسلیم بودم خداوند منو به بهترین نقطه برده به بهترین شکل پاداش داده بهم، هر وقت بیخیال بودم و متوکل در واقع همون موقه بوده که دریافت کردم. خدایا چقد همه چی آسونه و این سخت گرفته که کار در واقعیت هم سخت میکنه. استاد استاد عزیزم مریم نازنین الهی شکر ❤️ که خداوند انسانهای موفق و هدایت شده در مسیرم همواره قرار میده تا از زبان اونها حرف خدارو بشنوم این فایل چقد برای من آگاهی داشت چقد پر از جواب بود برام انگار هر کلمه که میگفتین یکی از سوالات من جواب داده میشد چقد خداروشکر میکنم به این هدایت اصلا مگه ازین زیباتر هم میشه، من هر وقت تسلیم بود و رها دریافت کردم الهی شکر که چقد خداوند مهربان است
خدایا برای این همه زیبایی برای این همه آزادی برای استادم
برای آرامشم
برای این همه آگاهی
برای همه لحظه هایی که هدایت الله شامل حالم شد
و در مسیر درست قرار گرفتم
ایاک نعبد و ایاک نستعین
خدایا ما فقط از تو کمک میخاییم تا همیشه هدایتمون کنی
استاد عاشقتونم
صبح بود که موقع خوردن صبحانه این فایل زیبا رو دیدم
چقد لازم بود برام تو این شرایط و اوضاع
استادم ممنونم که برامون این فایل های بی نظیر رو میزارید که با اوضاع الان ایران که شاید مجبور بشیم چیزایی رو بشنویم و ببینم که نمیخواییم این فایل ها چقد کانون توجهمون رو میبره به سمت زیبایی ها
استاد شما مثل هیچ کس نیستید
طرز فکر شما چقد خاصه
فقط از خدا میخاییم برسم به درجه ای که مثل شما بشم مثل شما فکر کنم مثل شما هدایت بشم
وااای خدای من تو چقد قشنگ همزمانی رو برای بنده ای که بهت توکل کرده و ازت هدایت خواسته رخ دادی
استاد عالی بود این هدایت هایی که مریم جون گفتن کیف کردم واقعا
استاد اونجایی که گفتید قرار بوده بیایید ایران و دودل بودید
وای استاد از طرفی چقد افسوس خوردم که نشد بیایید ایران
اخه نمیدونید چقد دیونه وار دوست دارم ببینمون
از نزدیک بغلتون کنم و حسم رو بهتون بگم استاد خیلی عزیزید برام
و از طرفی چقد تحسین کردم این هدایت ااالله رو
این قوانین بی تغییر خداوند رو
وقتی با جایی هم فرکانس نباشی
وقتی مدار بالاتری داشتت باشی جهان نمیزاره به جایی بری که مدار پایین داره حتی اگه خودت بخوابی
عالی بود عالی
خدایا این فایل رو چقد دوست داشتم
هر چقد بگم کمه حس فوقا العاده ای داشتم با این فایل
من تو زندگی استاد جاها هدایت شدم
که بعدش فهمیدم چقد به صلاحم بوده
ولی یه سوالی دارم از شما و از دوستان
استاد من مشکلی که دارم اینه که هیج وقت از ته دل مطمین نیستم که کی هدایت خداست
یعنی نمیتونم نشونه ها رو بفهمم
میخام بهم بگید چه طوری میشه به این نقطه رسید که درک کنیم هدایت ااالله رو ؟
بنام خداوند هدایتگرم
سلام به استاد و مریم عزیز
سلام به چشمان زیبایی که خداوند هدایتشون کرده تا این کامنت ها بخونن
خیلی کامنت های دوستان برام لذت بخش بود از تجربیات هدایتشون توسط خدا، و همزمانی ها و اینکه کارها به خدا سپردن
انقدر اتفاقات این چند روز برام نشانه داشت که ی حسی بهم گفت که منم باید بنویسم
تحول من میشه به قبل و بعد از توحید عملی 10 تقسیم کرد
چه ترمز سنگینی داشتم بنام منیت خودم و دیگران
اینکه منم که این کارها انجام داده، یا فلانی بوده، که تو حالت دوم احساس بی ارزشی هم میکردم، دیگران خیلی برام بلد میشدن، میدونستم اونم مثل من عاجزه، ناتوانه، اما ذهنم نمیخاست بپذیره که بابا یکی دیگس ک کارها داره انجام میده
من تو کارم تو این مدت روی هرکی حساب کردم یک قدم کارم جلو نرفت، اما جایی که به خدا توکل کردم، منتظر دیگران باقی نموندم تا کاری برام انجام بدن، از خودش هدایت خواستم و هرچی بنظرم میومد که هدایت خداونده انجام میدادم، نتیجش عالی میشد
فقط امروزم میخام بگم که این ذهن فراموش کننده خیلی سریع میخاد این هدایت ها از ذهن ما پاک کنه و من میخام برای خودم مکتوب کنم
امروز که آزمون زبان داشتم و دراصل برای فردا بود و ب هرعلتی به امروز موکول شد و من گفتم خیریتی داره، اول صبح بعد از اینکه کلی با خدا حرف زدم ازش خواستم همونطور که اگر انی و کمتر از آنی مرا هدایت نکنه، توان ب من نده من هیچم، من توان حرکت و نفس کشیدن هم ندارم، سپردم به خودش، گفتم میخام بهم جواب سوال ها بهم بگی
موقع نشستن بر حسب عادت قدیمی دنبال جاهای بکر برای تقلب بودم که به خودم نهیب زدم، جا برای چی میخای، روی کی میخای حساب کنی، کی قراره جواب بهت بگه، برو جلو بنشین مگه ن اینکه سپردی به خدا
نشستم، دوتا مدل سوال دادن، باز ذهنم نجوا کرد با کناری سوال ها عوض کن، ک اگر سخت بود از بقلی کمک بگیری، گفتم مگه از خدا نخواستی تسلیم باش،
گفتم چشم
مشخصاتم روی برگه پاسخنامه نوشتم، سوال اول خووندم، میدونستم جوابش اما اما اما
دیدم دفترچه سوالاتی که من دارم کنار تمام سوالاتش، کنار گزینه صحیح ی نشونه ریزی گذاشته،
هرچی میخوندم با علمی که اونم خودش به من داده بود میدم گزینه صحیح علامت زده دیدم تمام سوالات جواب درست مشخص شده من فقط باید تو پاسخنامه تیک بزنم،
بازم ذهنم نجوا کرد شاید شک کنند، چرا همش درست زدی، دو سه تاشو عمدی غلط زدم
اما هنوز باور نمیشه که انقدر کارها راحت و آسون میتونه برام انجام بده و من دارم بیراهه میرم، بقول کامنت عالی یکی از بچه ها که به ایه 4 لیل اشاره کرده بود
اگر هدایت خدا نباشه ما فقط داریم إِنَّ سَعۡیَکُمۡ لَشَتَّىٰ
چقدر زندگی راحت و روان میشه که در تموم کارها از خودش بخوایم، و به خودم یادآوری کنم هرچه در زندگی دارم خدا به من داده و خدایا آنی و کمتر از آنی منو به حال خودم وا مگذار که بدون تو هیچ قدرتی ندارم، هرجا روی خودم یا بدتر از اون دیگزان حساب کردم گند زدم،
هرجا خیری به من رسیده، چون فقط روی خودش حساب کردم
خدایا من در برابر تو هیچم، عقل من نمیرسه
تو که انقدر کارهامو راحت انجام میدی
خودت که هر اتفاقی میفته خیرتی برای من داره
تو که خودت ابزار حل مسائل بهم میده
تو که خودت هم خریداری، هم فروشنده و هم محصول
خدایا تو که همه چیز خودتی من درخواستم پیش کی ببرم،
تو که همین عزت و عابرو خودت بهم دادی، جز تو از کی بخام که برام حفظش کنه
خدایا واقعا عقل من نمیرسه، تو بهم باید بگی چیکار کنم
تو که از همه قلب ها اگاهی، توکه از حال من خبر داری، من تسلیمم، من به هر خیری از سمت تو فقیرم
خدایا تو مسائل دادی که من ظرفم بزرگتر بشه
ابزار حل مسائلم خودت بهم دادی
خریدار و مشتری هم خودتی
خودتم باید کمکم کنی تا بتونم سمت خودمم انجام بدم
خدایا خوب ربی هستی، همه چیز بهم میدی، نحوه انجامش باید بهم بگی، توان انجامش هم باید بهم بدی تا بتونم سهم خودم انجام بدم، بعد من شرک میورزم، باز تو نازم خریداری
خدایی خوب ربی هستی، من بنده توام و فراموش کار
اگر جایی فراموش کردم، شرک ورزیدم، مغرور شدم تو خودت ببخش، خودت که منو بهتر میشناسی
انسانم و فراموش کار، انسانم و کفور، انسانم و ناتوان تو ربی، تو عظیمی، تو دانایی، تو توانایی، تو رزاقی، تو جبران کننده ای، تو رحیمی، تو رحمانی، تو بهترین مولی و سرپرستی من جز تو از کی کمک بگیرم
خدایا آنی و کمتر از آنی منو به حال خودم وامگذار که من به هر خیری، هر خیری از سمت تو فقیرم
خدایا ازت ممنونم که هدایتم کردی تا لایق شنیدن این هدایت هات باشم، این کامنت های زیبا بخونم و ایمانم به تو قوی بشه
خدایا از تو آرامش ابدی در آغوشت میخام
همتون به آغوش خدا میسپارم، دوستتون دارم بنده های خوب خدا
سلام ب خانواده عزیزم، خدایا هر روز مارو ب صراط مستقیم هدایت کن
یه داستانی ب ذهنم رسید ک خالی از لطف نیست
آموزشی سربازی، آباده شیراز بودم
میان دوره مون 25 ام آبان 1402 روز پنج شنبه بود، چون مسافرتی نرفته بودم این خواسته در من ایجاد شد ک همین جوری ک میام خونه یجای دیدنی رو برم ببینم، چند روز قبلش از بچها میپرسیدم ک میخوام برم یجا رو ببینم مثلا تخت جمشید از کدوم طرف باید برم یکی از بچها گفت از اینجا بری تخت جمشد مسیرش سخته چون با اتوبوس میری، شیراز هم خوبه جاهای قشنگی داره منم ازش تشکر کردم
و اومدنی ب خونه ترمینال شیراز بلیطم رو 6-7 ساعت دیر تر ب خونه گرفتم
اصلن هیچ جای شیراز رو نمیدونستم ، ترس داشتم سرم کلاه بزارن تاکسی ها و باید پاروی ترسم میذاشتم
رو صندلی ها توی ترمینال نشسته بودم بعد از خرید بلیط، یه آقائه جلوم بود دست رو شونش زدم و گفتم من میخوام چند جای دیدنی شیراز رو ببینم چه مکان های زیبایی ب اینجا نزدیکه اونم گفت حافظیه، ارگ کریم خان، حمام و بازار وکیل ، سعدیه
من بین اینا اول رفتم حافظیه توی پیاده رو که به حافظیه نزدیک میشدی یه تعداد زیادی ک چادر زده بودن و با لباس محلیم بودن، وسایلی ک با پوست حیوانات مثه کیف پول، کیف دستی و… درست کرده بودن میفروختن یاحتی آش و خیلی چیزای دیگه انگار یه نمایشگاه بود، جالب اینجاست ک اینا فقط 5 شنبه ها میان همزمان با روزی ک من اونجا بودم. انگار همه ی اینا برای این بود ک من ببینم و لذت ببرم، اینم بعدا فهمیدن( ک اونا فقط پنج شنبه ها میان ) اونایی ک اهل شیراز بودن بهم گفتم خلاصه مطب بعد از تماشای این مردم با لباس محلی و محصولاتشون وارد حافظیه شدم
خدای من چقدر زیبا بود، چقدر فضا روحانی بود
درختان با قدی بلند خودشان را عرضه میکردن، همه جا سبزه سبزه سبز بود ، هر طرف از اون مکان بلند گویی بود ک شعر های حافظ رو آهنگین میخوند و چقدر روحم رو جلا میداد جوری ک نشسته بودم و توی دفترچه ای ک همرام بود از زیبایی ها و حسم خوبم نوشتم توی اون مکان
چه نسیم خنکی ک میوزید چقدر لذت بخش بود، آدم ها ثروتمند، خوشتیپ و شاد بودند، من گوشی ک همراه نبود از دونفر درخواست کردم ک ازم عکس بگیرن و برام بفرستن و قبول کردن خدارو شکر(من هدایت شدم ب همون نفر اولی ک درخواست کردم قبول کرد برای اعتماد بنفس خودم از ینفر دیگم درخواست کردم)
بعد از این رفتم ارگ کریم خان و اونجا دیگه چ جای خفنی بود خدایا شکرت و بعد از اون در مسیر رفتن ب حمام وکیل بودم، برام جدید بود دیدم توی خیابون خواننده میخوند و یکی دیگم گیتار میزد چقدر این حرکت رو دوست داشتم و مردم دورشون حلقه زده بودن خیلی دوس داشتم بعد از اون شروع کردم ادامه مسیر ب حمام وکیل رفتم و کم کم بارون میومد رسیدم ب حمام وکیل ولی بسته بود تا ساعت 5 عصر بازه و بعدش تعطیل یه نماز خوندم و برگشتم پیش خواننده خیابونی باروم هنوز کم بود و کم کم اوج میگرفت ک خواننده خوند بارون اومد و یادم داد تو زورت… خیییییلی خوووووب بوددددد بارون اوج گرفت و خواننده ها وسایلشون رو جمع کردن چون وسایلشون خیس میشد من هنوز محو اون روز روی صندلی هایی ک مال فست فودی بود نشسته بودم و بارون رو تماشا میکردم بارووون هم بیشتر شد تقریبا همه رفتن من عین خیالمم نبود ب خودم اومدم دیدم باید برم
چون ن ساعت داشتم و ن گوشی ک بفهمم چند ساعت تا حرکت اتوبوسم مونده، حرکت ن میدویدم توی پیاده رو ها زیر بارون، اصلا نمیدونستم از کدوم طرف باید برم ترمینال کار اندیش فقط داشتم دو میزدم ولی حالم خیلی خوب بود، هر کی رو میدیدم ساعت و ادرس رو میگرسیدم، دست تکون میدادن ماشین واسه منو برسونه ولی توی اون بارررررون هیچی واینمیستاد
عین حاجر شده بودم یبار توی این خیابون میدویدم ب خودم میگفتم اشتباه اومدم میرفتم توی خیابون دیگه میدویدم و دست تکون میدادم ک ماشینی نگه داره ولی هیچ کسی توقف نمیکرد تاکید میکنم خیلی حالم خوب بود اتوبوس خط واحد رو دیدم دست تکون دادم وایساد خدارو شکرت و منو تا نزدیکی ترمینال رسوند و هیچی هم ازم نگرفت
وخیلی اتفاقات خوبی اون روز برام افتاد چه هدایت های قشنگی مسلما من در فرکانس خوبی بودم ک این اتفاقات برام افتاده فرکانس خوب حال خوب و شادی از اینکه ب خونه بر میگرم در آغوش خانواده، الهی دوره بگردم
بخوام همزمانی ها رو جمع بندی کنم
+ همزمانی رسیدن من و روز 5 شنبه و اومدن افراد با لباس محلی در پیاده رو حافظیه
+ همزمانی رسیدن من و هوای خوب شیراز و اون بارون خوبی ک بارید اون روز
+ هدایت من ب افرادی ک از اونا درخواست کنم ازم عکس بگیرم وقبول کنن(دونفر باهم بودن گفتم میتونین یه عکس ازم بگیرین من گوشیم همرام نیست گفتن 4-5 تا ازت میگیرم، خدارو شکرت)
+ افرادی رو سر راهم قرار داد ک با عشق راهنماییم میکرن مسیر رو بهم میگفتن و…
+ هدایت من اون شب در شیراز و همزمان بودن با خوندن خواننده و زدن گیتاریست، یه جای دیگه دهل میزد و یکی با لباس دلقک میرقصید، یه جای دیگه دونفر سنتور جلوشون بود داشتن جمع میکردن،یه جای دیگه دونفر نی با دف میزدن، یه جای دیگه یکی آهنگ گذاشته بود و یه جور باحالی میرقصید عین ربات من همه ی این ها رو اون شب دیدم
+ خدا اتوبوس خط رو ب کمکم فرستاد
الهی دورت بگردم ک این اتفاقات زیبا رو برام رقم زدی خیلی اتفاق خوب دیگه ک الان یادم نیست فقط اینا توی ذهنم بود و دوباره بهم یاد اوری شد، الهی شکرت، الهی شکرت
خدا هر لحظه داره با بینهایت طریق با ما صحبت میکنه مارو هدایت میکنه کافیه ما بشنویم ما ببینیم ما باور کنیم ما جدی بگیریم هدایت رو
مثه زمانی ک حضرت موسی تسلیم خدا شد، هدایت شد ب حضرت شعیب، زنم بهش دادن، دریا براش باز شد و خیلی اتفاقات دیگه
مثه حضرت یوسف ک برادرانش انداختنش داخل چاه ولی خب هرکسی زندگی خودش رو خلق میکنه با فرکانس ها و باوراش و میدانیم ک چقدر زیبا هدایت شد و شد عزیز مصر
الهی گوش منو شنوا کن ک صدای زیبایت را بشنوم وباور کنم، منو تسلیم خودت کن عین حضرت ابراهیم
خانواده ی خوبم خدا حفظتون کنه و ب بهترین مسیر ها هدایتتون کنه
سلام خدمت استاد عزیزم و همچنین مریم عزیزم
بسیار از خدا سپاسگزارم بابت این فایل جذابتون
من به شدت از پروردگارم امروز هدایت خواستم و نشانه با فایل شما قبل از ساعت ۱۲ شب مواجه شدم
چند روز درگیر موضوعی بودم که چالش خانواده بود ناخواسته چون مجرد هستم درگیرش میشم و امشب متوجه شدم که من باید توجه تمرکزمو بزارم روی خواسته و نکات مثبت و سپاسگزاری و در دل تاریکی جوری نگاه کنم که جز اعتماد و توکل به خدا هیچ چیزی نباشه … هرچی بیشتر وارد قوانین میشم بیشتر هدایت میشم و میفهمم این دنیا قوانین ساده ای داره که ذهن ما با توجه به ورودی هامون سختش کرده
الهی شکر بابت این فایل گوش جان سپردم و ازشما استاد بی نظیرم … به امید روز که شما رو ملاقات کنم 🙏🏻🌺
به نام الله
سلام به استاد عزیزو خانوم شایسته
توی شکر گذاری هر روزم شکر گذار خداوندم که به شما استادان بی نظیر هدایت کرد و هر روز هم بیشتر و بهتر میتونم روی خودم کار کنم.
چقدر مکان زیبا ساکتو ملکوتی بود و میشه چند روز اینجا موند و خودت رو بشناسی.
خیلی دوست دارم چند روز برم تو طبیعت و با خودم خلوت کنم اما هنوز جای درستی رو پیدا نکردم و هر جا رو هم انتخاب میکنم فکر میکنم حیوانات وحشی و خزندگان میان و بهم اسیب میزنن ام از اونطرف انگیزه زیادی دارم که صبح اول وقت برم تو طبیعت و پیاده روی کنم و لذت ببرم.
چقدر ما انسانها شرک مخفی تو ذهنمون داریم و هرچه بیشتر این فایلهارو میبینیم بیشتر میفهمیم که اصلا به خدا اعتماد نداریم .
چند وقته که تو ذهنپ مرور میکنم که فلانی این کارو برام انجام بده یا اون پول رو واریز کنه یا بهم سفارش بده اما حالا بعد از این فایل فهمیدم که چقدر من هر روز به خدا شرک دارم و از اونطرف هم میگم چرا نعمت و ثروت وارد زندگیم نمیشه و همینجا با خودم حرف زدم که بسه دیگه چقدر تکرار میکنی مگه تا حالا خدا گذاشته که تو بدونه غذا و خوراک و گشنه بمونی مگه خدا گذاشته که تو جای خواب ارامش نداشته باشی مگه خدا گذاشته که تو مشتری و سفارش نداشته باشی نه نذاشته و از جایی که فکرش رو نمیکردم برام اورده پس از این به بعد هم میاره چرا اینقدر تو ذهنت مرورش میکنی چرا از همه انتظار داری .
خدایا منو ببخش که بهت شرک داشتم و از مردم میخاستم
چقدر شیطان راحت مارو گمراه میکنه و ادمهارو تو ذهنمون بزرگ میکنه و خیلی راحت هم ما به حرفش گوش میدیم و اون کارهایی که نباید انجام بدیم رو انجام میدیم و انتظار داریم جهان هستی هم بهمون پاسخ بده .
تا وقتی که دارم با این موضوعات میجنگم و تو ذهنم مرور میکنم جهان هم بیشتر برام به وجود میاره و بیشتر اتفاق میفته
خداراشکر میکنم که دوباره تونستم باورهای توحیدی رو به یاد بیارم و شرک مخفی رو از ذهنم بیرون کنم
موفق و ثروتمند باشید
بنام خداوند قدرتمند حامی و وفادارترین به عهد خویش
چقدر زیباست اسم فایل این قسمت سایت « پیروی از هدایت الهی و پدیده همزمانی» ، من اینو یک نشونه میدونم چون این روزها دارم به قول مریم بانوی نازنین تمرکزی و گوش به زنگ روی دریافت هدایت خداوند الهی کار میکنم ،
استاد چه مکان زیبا و رویایی و روحانی و ملکوتی و چه موضوع خوبی رو برای این مکان انتخاب کردید ؛ اینکه با خدا صحبت کنید و مهر تایید خواسته هاتون و در مسیر صحیح و تسلیم شدن ازش هدیه بگیرید ، اینکه تو این فضای انرژی مثبت با شنهای شبیه برف سفید و مثل آرد نرم که در زمان این فایل داشتید باهاشون بازی میکردید مثل بچه ها ، برامون از همزمانی برای دریافت خواسته هامون گفتید از دریافت الهامات خداوند با قلب و گوش نه با عقل و منطق و استدلال و هوش و برنامه ریزی و استعداد و توانایی ذهنی محدودمون که همه از بطن جامعه و ورودی های اشتباه میاد ، اینکه فقط مسیر لذت بخش و شادی و آرامش و رو با سپاسگزاری و هرروز کار کردن روی باورهای خودمون ، روی قانون جهان هستی و با توجه و تمرکز بر زیبایی بخوایم و با رهایی و به خداوند ونشو نه هاش در هدایت اش اعتماد کنیم و جلو بریم ، خدای بزرگوتوانا قدم به قدم راهها رو به ما نشون میده و اجابت میکنه خواسته هامون رو به شرط ایمان .
استاد مهمترین هدایتی که تا حالا دریافت کردم از خداوند وهمیشه سپاسگزارم هستم ، هدایت به سایت شما و دریافت این آگاهی ها و آموزه هاست، خدا را صدها هزار مرتبه سپاسگزارم
، هدایت ها واقعا الان که فکر میکنم زیاده ، من یاد گرفتم در کوچکترین خواسته هام کارهای روزانه ام از صبح تا شب ،از پخت غذا و مسیرهای هدایتی در رانندگی ام تا اومدن مشتریان و هنرجوها به کسب وکارم از خدا هدایت بخوام ، تو هفته ای که گذشت به اجرای بخشی عملی از کسب و کار شخصی ام که راه انداختم هدایت شدم ، هدایت معجزه آسا به شروع همین کسب و کار مورد علاقه ام با شور و شوق که از مدتها قبل داشتم ولی تو تردید بودم ، در کنار شغل تدریس در دانشگاه براش قدم برداشتم ،مدتها بود دوست نداشتم دیگه وقت ام رو تو شبکه های اجتماعی بزارم و این اوضاع فعلی ایران وفیلترینگ ، منو هدایت کرد که بزارمش کنار ، نزدیکترین هدایت و و بگم اصلا هدایت ام به نوشتن همین کامنتی که دارم مینویسم …و یک عالمه هم زمانی هایی که درزندگی دریافت کردم اما نمیدونستم اینا هدایت خداست مثل یادگیری موسیقی مورد علاقه ام که هدایتی بود ، خرید آپارتمان وماشین مورد علاقه ام ، با دستای بینهایت خداوند مهربان و رزاق و وهاب غنی ، تازه میفهمم که خداوند به هزاران طریق من و به مسیرهای زیبا هدایت میکنه ،
استاد این روزها معنای روی شونه خدا بودن و دارم درک میکنم ، معنای سرسپردگی، معنای نشونه ها رو تو هر جنبه از زندگی ، بیرونی و روابط و … اینکه فقط بگم در جواب هدایت هاش چشم و اجرا کنم بدون حرفی ..
تحسین میکنم شخصیت جدید خودم این روزها ، جدا از هیاهوی جامعه و اکثریت و بدنه جامعه ام ، جدا از جامعه درگیر در نازیبایی ها وجنگو کشتار و اعتراض و …اینکه از شما یاد گرفتم ، اگر حال خوب و خوشبختی یک عامل درونی هست و به عوامل بیرونی دولت و رهبر و جامعه و خانواده و …ربطی نداره ، با تمرکز بر زیبایی و خوبیها لاجرم لاجرم لاجرم به زیبایی بیشتر ، سلامتی و حال خوب، آزادی بیشتر ، مکان ها ودوستان بهتر هدایت میشم .این قانون بدون تغییر خداوند است و تو راه هدایت شدن باید قدمهای تکاملی مون و طی کنیم .
جمله طلایی مریم بانوی در صلح و آرامش : تمام اتفاقات زندگی من ، بدون استثنا حاصل کانون توجه و باورهای خودمون هست .
چقدر ما راه داریم برای کار کردن تو این مسیر توحیدی …
بنام خداوند زیباییها و خوبیها
سلام بر استاد عزیزم و خانم شایسته عزیز
وای چه برفی من عاشق برفک خدای من استااااااد چرا آستین کوتاه یخ میزند سرده
وای صورتم کش اومد وقتی گفتید برفه از دست شما استاد مارا سرکار گذاشتید یک لحظه از ذوق دیدن برف نزدیک بود اشکم بریزه،🤭🤭🤭
عزیزم چه شن های قشنگی مثل برف سفید و یکدسته خدای من شکرت
ایاک نعبد و ایاک نستعین
واقعاً استاد من دوست دارم همیشه روی خواسته هایم تمرکز کنم و سعی میکنم ورویهام و مواظب باشم و همیشه از خداوند میخوام تا منو به بهترین راهها هدایت کنه
خانم شایسته عزیز و استاد عزیزم چقد قشنگ و راحت نشستید
خدایا شکرت بابت این محیط آرام و قشنگی که استاد و خانم شایسته نشسته اندو استاد که بدون کفشه و داره از این شن های نرم و لطیف لذت میبرم و بازی میکنه
استاد بخاطر این راحتی و خاکی بودنتون تحسینتون میکنم
من خودم هم تو بعضی جاها خیلی راحتم
خیلی خوشحال میشدیم اگه میومدید ایران و به سوپرایز برای همه ی بچه ها بود
واقعاً استاد شما لایق بهترینها هستید و به بهترین جاها هم هدایت میشوید
من استاد این اتفاقات اخیر را اصلا بهشون کار ندارن و خودم را درگیر حاشیه ها و فرعیات نمیکنم و وقتی مشتریام میان در مورد این چیزها حرف میزنند با یه پرسیدن در زمینه ی دیگه کلا ذهنشونو وارد یه مسیر دیگه میکنم و کلا حرفشون یادشون میره
با خودم میگم باید ورودیهات و چک کنی
واقعاً استاد حیفه که ما اینقدر روی خودمون کار میکنیم و بعد با یه حرف کلا همه چیز را پر بدیم
و میدونم که شما لایق بهترینها هستید و همیشه خدا شمارا در مکان و زمان مناسب قرار میدهد
چقدر این شنها نرم و لطیفند من دارم احساسشون میکنم ،💞
وقتی ما فقط روی زیباییها ونکات مثبت تمرکز میکنیم فارق از جامعه و رهبر و رییس جمهور و دیگران خداوند مارا به بهترین جاها هدایت میکنه
خدایا من تسلیم توام منو به راه راست هدایت کن
ملکا ذکر تو گویم که تو پاکی و خدایی
نروم جز به همون راه که توهم راهنمایی
خدایا شکرت عاشقتم خداجون
از شما استاد عزیزم خانم شایسته کمال تشکر را دارم
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام سلام به استاد زندگی من سلام به مریم بهترین همراه ما سلام به دوستان هم مدار
اصلا نمیخام بزارم برای بعد نوشتن برای این فایل خدایی و ملکوتی و روحانی
میخام برخلاف همیشه تمرین این فایل رو همین حالا انجام بدم
قبلش بگم که چقدر حرف حسابه موضوع این فایل و چقدر به موقع به من گوشزد شد و چقدر مهمه و داستان مسیر ما داستان این مسیر خلاصش همینه.این قسمت صحبتای استاد هی از اول برگردوندم فایل رو و گوش دادم میخاستم حل بشم توش میخاستم این حرف خوب به خورد ذهن و وجود من بره،و باور تشکیل بشه،تو یاداشتم نوشتم دوباره مینویسم:
وقتی ما روی خودمون کار میکنیم هدایت میشیم به آدمها به مکانها به شرایط و موقعیتهایی که بهترن که باعث آرامش بیشتر ما میشوند باعث شادی و لذت بیشتر ما میشوند.وقتی روی خودمون کار نمیکنیم میام پایینتر هدایت میشیم به مکانها ادمها موقعیتها و شرایطی که باعث میشوند احساس بدتری رو تجربه کنیم باعث میشوند از اونجایی که هستیم هم پایینتر بریم.بنابراین خیلی مهمه که ما هر روز روی خودمون کار کنیم باورهامونو درست کنیم تمرکز کنیم روی نعمتهامون روی زیبایی ها چیزهایی که میخایم اتفاق بیوفته درمورد اونها صحبت کنیم نه چیزهایی که نمیخایم.احساس خودمون رو خوب کنیم نعمتهای خدارو ببینیم سپاسگزار باشیم قدردان باشبم تمرکز کنیم روی زیبایی های اطراف و روی باورهامون کار کنیم
و دیگه کاری نداشته باشیم
بذاریم جهان کار خودشو انجام بده.جهان هرجا مارو ببره اونجا جای خوبیه اگر، البته اگر داریم روی خودمون کار میکنیم و هرجا اجازه نمیده که ما بریم اونجا جاییه که نباید بریم وقتی وقتیی داریم روی خودمون کار میکنیم. نشونه ها میاد به ما گفته میشه خداوند از بی نهایت طریق با ما صحبت میکنه.مارو هدایت میکنه به مسیر درست فقط ما سمت خودمون رو انجام بدیم.ما سمت خودمون رو انجام بدیم و مطمئن باشیم که طبق قانون وقتی روی خودمون کار میکنیم وقتی ادم بهتری هستیم وقتی شخصیت قویتری داریم اعتماد بنفسمون رو بالاتر ببریم سپاسگزارتر هستیم روحیه بهتری داریم و وقتی آرامش بیشتری داریم خداوند طبق مشیت مارو هدایت میکنه به شرلیطی که اعتمادبنفسمون بره بالاتر به ادمهای شادتر و آرامتر به موقعیتها و شرایط زیباتر. اینکاررو خدا همیشه داره برای ما انجام میده ما فقط و فقط باید سمت خودمون رو انجام بدیم.
و
تمام اتفاقات زندگی ما⏪بدون استثنا ⏩ حاصل توجه و باورهای ماست.
این قسمت از صحبتهای استاد رو باید هزار باد به خودمون بگیم و من هزاران بار به خودم بگم
و اما تمرین:
من شاید نمونه های هدایت خیلی بزرگی نداشتم اما باید هر چیزی به ذهنم میاد رو بنویسم و ببینم که هدایت تو زندگی من بیشتر شه
منصفانه بگم هر چی بیشتر فکر میکنم میگم کم نبوده اون موارد
میخام بنویسم حتی اگر بنظر چیز خاصی نیاد
داستان موضوع سمینار من در دانشگاه من اصرار داشتم به یک موضوع خاص و استادم مخالف اون، و همش کارو برای من سخت میکرد اولش فکر میکردم استاد داره فقط منو مجاب میکنه به کار و موضوعی که خودش مبخاد بعد صدام زد بامن قحبت کرد که ببین من میخام درنظر گرفتن زمان توی برنامه ریزی رو هم یادت بیاد همونجا گفتم این هدایت خداست دست بردارم از اصرار و گغتم باشه،بعد دیدم که این موضوع چقدر همونیه که من خیلی دوست دارم و کاریه که شروع شده یه قسمت کار انجام شده کار من راحتتر شده و یه نفر دیگه هم قراره کمکم کنه که هرچی پیش میرم میبینم اگر خودم تنها میخاستم انجام بدم چقدر برام سختر میشد و الان چقدر دارم لذت میبرم هم کاری که دوست دارم و هم یک کمک دارم و کارها سریعتر پیش میره و استاد هم بشدت داره منو حمایت میکنه،خداروشکر خداروشکر خداروشکر که هدایت خدارو گوش دادم
یه هدایت دیگه دوروز پیش برای رفتن به جایی طبق براورد من باید هزینه زیاد میکردم،بعد از خدا خاستم اون برکت رو به شکل جلوگیری از هزینه های اضافی وارد زندگیم کنه خاستم و دیگه حتی فکر نکردم بعد خدا یه ادمهایی رو هدایت کرد برای من که با هزینه ی خیلی کمتری از اونچه فکر میکردم انجام شد.اینکه یک چیزی رو میخاستم بفروشم گذاشته بودم درزمان مناسب خدا هدایت کنه و بعد وقتی فروختم که دراوج قیمت خودش بود اون روز که بعدش روز بعد قیمت پایینتر اومد هدایت شدم به ادمی خیلی خوب و درستکار که خیلی عادلانه از من خرید قبلش از خدا خاسته بودم.
و حالا یک موضوع مهم تو زندگیم از خدا هدایت خاستم دارم سمت خودم رو انجام میدم حسم رو خوب نگه داشتم واقعا با مشغول بودن به مسایل خودم و فایلها و سایت تمرکزمو برداشتم و بیخیال موضوع شدم بیخیالیم هم با این نگرش هست که سپردم به خدا که هدایت کنه در این موقعیتی که واقعا هیچکاری هم نمیتونم انجام بدم و اصلا لازم نیست،دارم شخصیت خودم رو قوی میکنم و حالا بعد نتیجه معلوم میشه
خداروشکر که تونستم تا این حد بهتر طبق قانون باشم توی این موضوع مهم و انشالله بعدش نتیجشو میگم،از خدا میخام منو ثابت قدم حفظ کنه
استاد الگوی بزرگ ما برای توحید و ایمان،خیلی ازت متشکرم
خدایا شکرت که توی هر قدم و جز کوچک و بزرگی از زندگیم داری منو هدایت میکنی
به امید روزی که بشینم رو شونه خدا و خدا خودش منو ببره به هرچیزی که برای من خوبه
درپناه رب قادر و بزرگ
بنام خدای هدایتگری که در هر لحظه ما رو هدایت میکنه اگر با چشم دل ببینیم و درک کنیم این هدایت رو💝
سلام به استاد عزیز و مریم جان مهربان🥰
استاد جان مرسی که هستین
و ممنون که اینقدر در تغییر شخصیت بهمون کمک میکنین
اینقدر به گوش دادن روزانه ی فایل ها عادت کردم که انگار به این فایل ها و شنیدن صدای شما اعتیاد پیدا کردم , اگه بهر دلیلی مثلا گم کردن هندزفری م نتونم گوش بدم عصبی میشم 😄
امروز با شنیدن این فایل ترغیب شدم به نوشتن کامنت.
توی زندگی پرفراز و نشیب عاطفی که بخاطر کمبود اعتماد بنفس و روحیه حساس داشتم, بارها و بارها هدایت الله رو دیدم و
که هربار با عمل کردن به اون هدایت,
اتفاق معجزه واری رو رقم زده ⭐
که هنوز هم با به خاطر آوردنش شگفت زده میشم
و بی اختیار شکر خدا به زبونم میاد🙏
ولی الان میخوام ماجرای هدایت الله رو در مسیر کسب و کاری بگم که ۳ سال قبل اصلا فکر شم نمیکردم یه روز خودم به یه عده حقوق بدم.
یکی از نزدیکان, ملکی داشت که برای یک کسب و کار به مدت ۶ سال اجاره داده بود, زمانی که مستاجر حرف از رفتن به ملک خریداری شده ی خودش و نقل مکان زده بود,
این خبر به من رسیده بود و توی صحبت با خواهرم بهش پیشنهاد دادم چون اون مکان شناخته شده هست مجوز های لازم رو برای ادامه ی اون شغل بگیره و اون مکان رو اجاره کنه.
(لازمه بگم خواهرم فرهنگی و مدیر توانمند یک مجموعه هست
و من که از اون سه سال بزرگتر هستم بخاطر عدم موافقت همسرم فقط بخاطر علاقه ی شدید خودم بصورت ساعتی و با حقوق خیلی کمتر مشغول به کار هستم)
تخلیه اونجا یکسال و نیم طول کشید و مستاجر بدلایل شخصی از تخلیه طفره میرفت.
بعد از مدتی با مجوز خواهرم برای منطقه ای غیر از اون خونه موافقت شد
و چون مسیر تقریبا خارج شهر بود تصمیم گرفتیم دنبال اجاره مجوز از افرادی که در منطقه نزدیک خونه مجوزشون رو واگزار میکنن باشیم.
در بازدید از جاهایی که مکان و مجوز شون رو واگزار میکردن با کسی آشنا شدیم که فعالیتی مشابه
ولی زیر نظر ارگان دیگه ای رو انجام میداد ,
میخواست مجوز و مکانش رو اجاره بده
ولی وقتی با صاحبخونه ی ایشون و سختگیری هاش روبرو شدیم از اونجا صرف نظر کردیم
در واقع ما با این شغل که کاملا در راستای مجوز خواهرم بود اصصصصلا اشنایی نداشتیم و این ماجرا فقط هدایت الله بود برای این شناخت.
خلاصه اینجوری شد که تصمیم گرفتیم من اون مجوز رو بگیرم
و خواهرم هم دنبال مجوز اموزشی خودش باشه که در کنار هم کار کنیم.
با پیگیری و در کمتر از دو هفته تونستم مجوز رو که محدودیت منطقه نداشت برای مکان مورد نظرمون در زمستان ۹۹ و درست در اوایل اپیدمی بیماری بگیرم.
هنوز هم مثل روز برام روشنه که خداوند از اول این ایده رو به ذهنم انداخت که به خواهرم پیشنهاد بدم و من رو به اون مکان و صحبت با صاحب اون کسب و کار هدایت کرد تا امروز توی این نقطه باشم.
الان در سال ۱۴۰۱ دو سال هست که من با طی کردن مراحل تکاملی و کسب تجربه دارم در همون کار, اعتبار کسب میکنم
الان بعد از ۲۵ سال حقوق بگیر بودن , کسب و کار خودم رو راه انداختم و چهار نفر پرسنل دارم درحالیکه که چندسال قبل اصلا تصورش رو نمیکردم که من به دیگران حقوق بدم
الان با هر تنش و مشکلی که طبیعتا در هر کاری پیش میاد, با خودم میگم این مسیریه که انتهاش موفقیت هست.
چون از اول هدایتی شروع شده و خدا منو توی این مسیر و این شرایط قرار داده
پس هر لحظه روی خودم کار میکنم که نگرانی رو به خودم راه ندم چون خداوند در این مسیر پشتیبان من هست.
و جالب تر اینجاست که مجوز خواهرم بخاطر واگزار شدن از یک ارگان به اداره ی دیگه ای , بعد از گذشت دو سال هنوز به مرحله ی صدور نهایی نرسیده.
فقط یک موضوع برام سوال شده که برای اینکه تمرکزم رو روی همین یک کار بذارم,
هر چند از نظر درامد فقط هزینه های جاری و حقوق پرسنل رو جواب میده,
از شغل آموزشی که ۲۵ سال هست دارم و واقعا هم عاشقش هستم بیام بیرون یا نه؟؟؟؟
چون اونجا صاحب کسب و کار خودم هستم,
ولی این کار اموزش رو هم عاشقانه دوست دارم و درامدش برام خوبه ولی حقوق بگیر هستم…
از خدا خواستم هر زمان لازم باشه کاری انجام بدم خودش بهم الهام کنه و بهم شهامت انجامش رو هم بده.
چون بقول استاد, اینکار شهامت میخواد و البته دل سپردن به هدایت الله با توجه به نشانه ها.✨
برای همه ی همراهان همدل سایت و همینطور خودم , از خدای مهربان هدایت به بهترین مسیر در زندگی و درک کامل نشانه ها رو ارزو دارم.
در پناه الله مهربان شاد باشید❤️
سلام استاد
امشب قبل از اینکه این فایل ببینم به یکی از دوستام که قوانین بلده پیام دادم گفتم نمیدونم چرا نمیتونیم فلان اتفاق رقم بزنم. قرارگذاشت سر این جریان با هم گپ بزنیم،،، خیلی به حرف زدن و راه حل گرفتن از این اون ایمان ندارم، همینجوری طبق عادت اومدم سایت و اولین فایلی که دیدم این فایل بود و چقققققد کیف کردم و چقد جواب مسئله ام واضح بود اینکه تو روی خودت کار کن اتفاقها هر آنچه هست به نفع تو پیش میره تو روی دوش خداوند حرکت میکنی اگه تسلیم باشی اگه روی خودت کار کنی،،،، اینو خیلی تجربه کردم خیلی، که باید تسلیم باشم و هر وقت تسلیم بودم خداوند منو به بهترین نقطه برده به بهترین شکل پاداش داده بهم، هر وقت بیخیال بودم و متوکل در واقع همون موقه بوده که دریافت کردم. خدایا چقد همه چی آسونه و این سخت گرفته که کار در واقعیت هم سخت میکنه. استاد استاد عزیزم مریم نازنین الهی شکر ❤️ که خداوند انسانهای موفق و هدایت شده در مسیرم همواره قرار میده تا از زبان اونها حرف خدارو بشنوم این فایل چقد برای من آگاهی داشت چقد پر از جواب بود برام انگار هر کلمه که میگفتین یکی از سوالات من جواب داده میشد چقد خداروشکر میکنم به این هدایت اصلا مگه ازین زیباتر هم میشه، من هر وقت تسلیم بود و رها دریافت کردم الهی شکر که چقد خداوند مهربان است
به نام خالق زیبایی ها
خدایا شکرت
خدایا برای این همه زیبایی برای این همه آزادی برای استادم
برای آرامشم
برای این همه آگاهی
برای همه لحظه هایی که هدایت الله شامل حالم شد
و در مسیر درست قرار گرفتم
ایاک نعبد و ایاک نستعین
خدایا ما فقط از تو کمک میخاییم تا همیشه هدایتمون کنی
استاد عاشقتونم
صبح بود که موقع خوردن صبحانه این فایل زیبا رو دیدم
چقد لازم بود برام تو این شرایط و اوضاع
استادم ممنونم که برامون این فایل های بی نظیر رو میزارید که با اوضاع الان ایران که شاید مجبور بشیم چیزایی رو بشنویم و ببینم که نمیخواییم این فایل ها چقد کانون توجهمون رو میبره به سمت زیبایی ها
استاد شما مثل هیچ کس نیستید
طرز فکر شما چقد خاصه
فقط از خدا میخاییم برسم به درجه ای که مثل شما بشم مثل شما فکر کنم مثل شما هدایت بشم
وااای خدای من تو چقد قشنگ همزمانی رو برای بنده ای که بهت توکل کرده و ازت هدایت خواسته رخ دادی
استاد عالی بود این هدایت هایی که مریم جون گفتن کیف کردم واقعا
استاد اونجایی که گفتید قرار بوده بیایید ایران و دودل بودید
وای استاد از طرفی چقد افسوس خوردم که نشد بیایید ایران
اخه نمیدونید چقد دیونه وار دوست دارم ببینمون
از نزدیک بغلتون کنم و حسم رو بهتون بگم استاد خیلی عزیزید برام
و از طرفی چقد تحسین کردم این هدایت ااالله رو
این قوانین بی تغییر خداوند رو
وقتی با جایی هم فرکانس نباشی
وقتی مدار بالاتری داشتت باشی جهان نمیزاره به جایی بری که مدار پایین داره حتی اگه خودت بخوابی
عالی بود عالی
خدایا این فایل رو چقد دوست داشتم
هر چقد بگم کمه حس فوقا العاده ای داشتم با این فایل
من تو زندگی استاد جاها هدایت شدم
که بعدش فهمیدم چقد به صلاحم بوده
ولی یه سوالی دارم از شما و از دوستان
استاد من مشکلی که دارم اینه که هیج وقت از ته دل مطمین نیستم که کی هدایت خداست
یعنی نمیتونم نشونه ها رو بفهمم
میخام بهم بگید چه طوری میشه به این نقطه رسید که درک کنیم هدایت ااالله رو ؟