پیروی از هدایت الهی و پدیده همزمانی - صفحه 36 (به ترتیب امتیاز)


  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • دانلود با کیفیت HD
    1006MB
    69 دقیقه
  • فایل صوتی پیروی از هدایت الهی و پدیده همزمانی
    66MB
    69 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

857 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    اعظم حامد گفته:
    مدت عضویت: 2841 روز

    سلام روز همگی بخیر

    یکی از تجربه های من:ما در یک منطقه ای زندگی میکنیم که سالها اینجارو دوست نداشتم یک روز تصمیم گرفتم از قانون جذب استفاده کنم و از اینجا برم🙂🙃دقیقا از روزی که این تصمیم رو گرفتم راه ها داشت برام باز میشد خواهرم اومد خونمون پدرمو راضی کرد و با کلی سختی و البته با جنگیدن با پدرومادرم(چون راضی نمیشدن)از اینجا رفتیم کجا؟به منطقه ای که من چندسال آرزوم بود اونجا زندگی کنم.خیلی دنبال خونه گشتم تا بالاخره یک روز که خسته شده بودم و دیگه تصمیم نداشتم ادامه بدم در آخرین روز و آخرین خونه ای که برای بازدید رفتیم همون خونه مال ما شد البته رهن کردیم دقیقا همون روز قبل از اینکه اون خونه رو ببینیم از خدا خواستم بعد از این همه تلاش هوامو داشته باشه که خدا هم جواب تلاش ها و ایمانمو داد😊البته من خونه دلخواهمو تجسم هم میکردم که دقیقا با مشخصاتی که میخواستم همون شد.خلاصه که ۲سال اونجا بودیم ولی باز هم چون پدرومادرم مخصوصا پدرم اونجارو دوست نداشتن برگشتیم خونه خودمون و منطقه قبلی😔این دفعه میخوام فقط خودم به تنهایی از اینجا برم و تلاشمو میکنم با کمک خدا و استفاده ازقانون جذب از اینجا برای همیشه برم.دوستان با توجه به تجربه من و اینکه دوباره برگشتم با اینکه اصلا دلم راضی نبود اگر راهنمایی میتونید بکنید خوشحال میشم.و همچنین در مورد پولدار شدن چون چند وقتی هست مدام فکرم درگیر پولدار شدن هست‌.

    درود بر آقای عباسمنش مهربان

    درود بر اعضای سایت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  2. -
    fatemeh saeeidi گفته:
    مدت عضویت: 1865 روز

    سلام

    به نام رب العالمین به نام خداوند بخشنده مهربان سلام خدمت روح الهی پروردگار عزیزم

    خدایا بینهایت سپاسگزارم بابت اینکه در این زمان که اوضاع ایران این چنین هست و حتی خانه من. من را به استاد عزیزم و مریم شایسته وصل کرده ای تا بتوانم زیبایی ها را ببینم تحسین کنم و آموزش ببینم و عمل کنم

    خدایا شکرت

    این فایل که شرو ع شد متوجه شدم استاد داره شوخی میکنه و این صحرا ی شنی سفید را میگه برفی هست

    خدایا بابت این صحرای عالی که انقدر زیبایی و شگفتی داره و این شن های زیبای سفید بینهایت سپاسگزارم

    خدایا من هم از شما می‌خواهم ما را به راه راست راه کسانی که به آنها نعمت داده ای هدایت کن نه راه آنهایی که مورد غضب تو قرار گرفتند و نه راه گمراهان

    ایاک نعبد و و ایاک نستعین خدایا تنها تو را میپرستیم تنها و تنها از تو یاری می‌جوییم

    خدایا ما فقط فقط از تو کمک می‌خواهیم و فقط و فقط از خودت هدایت میجوییم

    چقدر قشنگ استاد گفت در این مکان روحانی درخواستهایمان را گفتیم و خداوند مهر زد به خواسته هامون و خداوند گفت چشم

    فقط شما در مسیر درست باشید من هدایتتون میکنم.

    استادو مریم جان به شما تبریک میگم و تحسینتون میکنم که هدایت شدین به این مکان روحانی و آرام

    خدایا من را هم هدایتم کن به مکان درست زمان درست موقعیت‌های درست و افراد درست و خوب خدایا شکرت

    خدایا با من هم صحبت کن و هدایتم کن

    عاشقتونم استاد جان که چقدر هم زمانی هایی در این سفر داشتین

    استاد درست در همان لحظه که گفتین خودم را آماده کردم برای سفر

    من همان لحطه به دلم افتاد که استاد ایران را داره میگه ها

    که بعدش خود شما توضیح دادین بله ایران بود میخواستم سفر کنم که نشانه هایی آمد و من منصرف شدم

    من از پروردگارم می‌خواهم و درخواست میکنم که هر چه زودتر در بهترین مکان و بهترین زمان بتوانم استاد عزیزم و مریم جان را ملاقات کنم خدایا شکرت

    استاد من خرید تراک کمپر را به شما تبریک میگم که چقدر هدایتی خرید کردین خدایا شکرت.

    استاد گفتین مثال هایی از خودمون بزاریم برلی هدایتهامون

    استاد من هم ریز و درشت زیاد خداهدایتم کرده و همان لحظه با اعماق وجودم درک کردم مثلا خرید دوره قانون سلامتی بود

    گام به گام هدایت شدم

    من اول سال این قانون سلامتی را خرید کردم ولی اون موقع شرایط شروع دوره را نداشتم

    درست از اول مهر من در زمان مناسب و مکان مناسبش قرار گرفتم و شروع به انجام دوره شدم و چقدر تا همین لحظه همه قوانینش را انجام دادم و بسیار موفقم و خوشحالم

    استاد هر برنامه ای که برای انجام قانون سلامتی میخواستم انجام دهم جلوتر همه کارهایش توسط افراد دیگر برام انجام می‌شد یا اونها به من می‌گفتند و من خیلی راحت بدون. بدو بدو انجام می‌دادم

    به عنوان مثال انجام آزمایش کجا برم چه دکتر برم تهیه مکمل‌های تهیه آب قلم

    پیاده روی هایم محیطی برام فراهم شد که به راحتی بتوانم اعراض کنم از ناخواسته هایم از خوراکی هایی که برام خوب نیست و خیلی چیزهای دیگه

    خدایا بینهایت سپاسگزارم

    خدایا هدایتم کن

    خدایا هدایتم کن به صراط مستقیم

    خدایا من دوست دارم استاد عزیزم و مریم جان را از نزدیک ببینم و با آنها باشم خدایا این کار را برایم انجام بده خدایا شکرت

    وقتی با جایی هم مدار نباشی جهان به تو این اجازه را نمی‌دهد که اونجا باشی

    متل استاد که ایران نیامد

    خدایا من می‌خواهم روی خودم کار کنم روی باورهایم کار کنم سپاسگزار تر باشم

    و به شرایط بهتری هدایت شوم

    تمام اتفاقات زندگی ما بدون استثناء بدون استثناء حاصل کانون توجه ما و باورهای خودمان هست

    استاد عاشقتم که مثل بچه ها داری باشنها بازی میکنی

    عاشقتم که در لحظه حال هستی

    من همیشه این را در شما خیلی پررنگ دیدم که چقدر در لحظه حال هستی و در همان لحظه داری از زندگیت لذت میبری

    خدایا شکرت

    استاد عاشقتونم با هم زمانی هایی که با مریم جان تعریف کردین تحسینتون میکنم

    خدایا من ذهنم را خاموش میکنم من هیچی نمی‌دانم تو خودت من را هدایت کن من مسیر بعدی زندگیم را نمی‌دانم خدایا من به هیچ کس باج نمی‌دهم خدایا قلبم را باز کن تا بشنوم هدایت هایت را خدایا من را هدایت کن به مسیر درست به صراط مستفیم

    خدایا من روی دوش خودت می‌نشینم تو خودت من را ببر هر کجا که باید بروم خدایا من به خودت ایمان دارم خدایا هدایتم کن خدایا خودت کارهایم را انجام بده خدایا من با هیچ کس و هیچ چیزی نمیجنگم میدانم من را به زیبایی ها هدایت میکنی

    اینها دعاهایی بود که از زبان استاد برای همه مون گفتم خدایا شکرت

    آخر فایل چه تصاویر خیره کننده ای بود که با درون دیدم خدایا شکرت

    خدایا اینجا بهشتت هست چقدر زیباست من تا به حالا چنین صحرای شنی سفید خیره کننده ای ندیده بودم خدایا شکرت

    خدایا تپه های شنی خیلی زیباست خدایا شکرت

    خدایا عاشقتم

    خدایا دوستت دارم

    برای همه دوستانم در سفر به دور امریکا و استاد عباس منش و مریم شایسته و همه دعا میکنم

    شاد و سلامت و موفق و ثروتمند باشید به تمام خواسته هایتان برسید و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید

    🤲🤲🤲🤲❤️❤️❤️🌳🌳🌳💧💧💧🌴🌴🌴🌼🌼🌼🌻🌻🌻🌷🌷🇲🇾🇲🇾

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  3. -
    ریحانه رحمتی گفته:
    مدت عضویت: 1526 روز

    سلام به استاد جان جان جان ما و مریم جان مهربانم

    الهی بی نهایت شکرت شکرت شکرت به خاطر این ویدئو زیبا

    امروز ۲۷ ماه آبان و این عدد در ایران باستان بسیار عدد خوب میدونستن و به آن عدد آب هم میگفتند . و این، هم زمانی شد با این فایل پر از انرژی روحانی و عالی .

    و اما هم زمانی من

    استاد ما وارد فصل سرما شدیم و ذهن استدلالی ما هم میگه هر روز هوا سردتر میشه و از طرفی دیگر و ما انتظار باران داشتیم و من این رو از سایت هواشناسی هم دیده بودم اما به یک باره دیشب در نیمه شب هوا یک باره گرم شد و باعث شد که ما در این فصل پنجره رو تا صبح باز بزاریم . در همون دل شب، یه چیزی در درون به من گفت هیچ چیز آنقدر عجیب نیست که پیش نیاید (اسکاویل شین)

    به خودم گفتم معجزات خداوند هم اینگونه هست . در مسیر درست باشی معجزات و اتفاقات غیر منتظره خوب برایت اتفاق میفتد.ببین طبیعت اینطور به تو نشان داد، بدون که او بزرگترین آموزگار توست . و به خاطر این آگاهی که به من داده شد از خدایم سپاسگزارم .

    و بعد صبح هم که ویدئو شما را دیدم و اون طبیعت روحانی که تا حالا ندیده بودم و این اتفاقی نیست ، که همه پشت هم اتفاق افتاده .

    امروز ، روز معجزه است .

    استاد ممنونم از شما به خاطر این همه آگاهی عالی را به ما میدهید و به خاطر آهنگ بسیار زیبا که در آخر فیلم بود که دیگه آخرش بود و من کلی گریه کردم به خاطر این همه برکت و فراوانی و دیدن عظمت خداوند ، الهی شکرت

    استاد من شما را مثل شمس تبریزی میبینم و اومدید که هر کدام از ما را با آگاهی هایی که میدید ، معنایی از جنس حقیقت در وجود تک تک ما باردار کنید و ان شاء الله همچون مولانا، مثنوی هایی را زایمان کنیم که باعث پیشرفت جهان بشویم ، الهی آمین

    در آخر به خاطر تمامی کارهای ارزشمندتون بی نهایت سپاسگزارم

    در پناه خدا باشید

    دوستتون دارم آرامش من

    ❤❤🥰🥰🗽🗽🦋🦋🦋

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  4. -
    علی حسین حاجیوند گفته:
    مدت عضویت: 2129 روز

    سلام به استاد راه راستین،

    خدا را شاکرم که شما هستین وبه ما کمک می کنید تا اگر بخواهیم ذهنمون را کنترل کنیم

    وبه زیبای های جهان.

    من سال هاست که دارم از قدرت الله آموزش آموزش می گیرم! ولی هیچ استادی نتوانسته مثل شما ما را به او نزدیک کنه!

    از خدا سپاسگزارم.

    واز شما هم خیلی خیلی سپاسگزارم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  5. -
    مهدی نامجوفر گفته:
    مدت عضویت: 1481 روز

    به نام خدای مهربانم

    سلام استاد عزیزم

    سلام مریم خوش ذوق

    سلام دوستان هم راهم

    استاد الله اکبر از این همه زیبای و جلال استاد یکی از درخواست های من در این مدت یک ماهه این بود که شرایطی ایجاد بشه و من برم کویر و از دل کویر به آسمان شب نگاه کنم و تزئین پروردگارم را با ستارگانش ببینم و سکوت طبیعت را با گوش هایم بشنوم که امروز برای چندمین با نشانه را دیدم بسیار واضح با فایلی که استاد عشق من گذاشتند در سایت خداروصد هزاران بار شکرش

    خیلی خیلی سپاسگزارتم استاد جان و سپاسگزار مریم عزیز که با همکاری یکدیگر به من و بچه های سایت که تصمیم به تغییر بنیادی در زندگیمان کردیم و مهم ترینش توحید و یکتاپرستی تنها مالک من و جهانیان رب است را با دل و جانمان بیاموزیم و درک کنیم با پوست و استخوانمان و شما دو نفر عشق بیسار در این مسیر با این صحبت های که قیمت ندارد باین تصاویری که کلام قاصد از بیانش است به ما نشان میدهین تا ایمانمان قوی تر و با قدرت بیشتر یبه مسیر ادامه بدیم از خداوندم بارها و بارها سپاسگزاری کردم و میکنم وجود شما دو عزیز را در زندگیم و حضور بچه های سایت و همراهان عزیزم خدارو شکرش

    استاد جان راجب سوال ارزشمندی که پرسیدین و هدایت الله یکتا و ایمان به الهاماتش من همین دیشب تجربه اش کردم و داستان ایگونه بود.

    بعد از دیدن فایل های سفر به دور امریکا و توجه به زیبای ها بعداز یک پیاده روی در یک مسیر فوق العاده از هخداوند هدایت خواستم که به مسیرم در پیاده روی ادامه دهم یا برگردم خانه که ی حسی گفت خسته نکن خودت رو و برگرد و من به قول شما گفتم چشم و برگشتم به سمت خانه و با اینکه بسیار هم انرژی داشتم و از یک هوای ابری که از شب گذشته باران فراوان باریده بود لذت میبردم به خانه رسیدم و دست عزیزم را دیدم و گفت سلام مهدی چطوری داداش من با یک دوست زندگی می کنم که بسیار پسر بامعرفت و سخاوتمندی است که بسیار به من احترام میگزارد و من گفتم سلام رضا عالی تو چطوری گفت من عالی داداش نظرت چی بریم بیرون من گفتم بریم و ماشینش را که مدتها بود خراب بود درست کرده بود و میدانست من عاشق طبیعت و لذت بردن از بیرون از شهر هستم گفت بریم حاجب بیرون شهر گفتم جای بلد هستی و گفت اره بابا من بچه این شهر هستم ما استاد جان اهواز هستیم و من از کرج به این شهر مهاجرت کردم که داستانش را گفتم فکر می کنم

    خلاصه آقا لوازم جمع شد و ماشین چک شد و من رانندگی خوبی دارم دوستم گفت خودت رانندگی کن گفتم چشم

    اقا حرکت کردیم و من گفتم حدایا ما را در زمان مناسب در مکان مناسب هدایت کن و افتادیم در جاده و بدون مقصد خیلی باحال همش تو فکرم شما و حرف های شما میچرخید

    خلاصه تو مسیر گفت دوستم بریم پارک جنگلی من گفتم بریم کجا هست گفت جاده مسجد سلیمان بعد از مولاثانی گفتم بریم و چند لحظه بعدش گفتم خدا کنه الاچیق داشته باشه دوستم گفت نمیدونم ایشالله که داشته باشه رفتیم و حالا رفتیم در مسیر دوستم گفت من به یکی زنپگ یزتم که مدارکم دستش هست بریم بگیریم گفتم بریم داداش و زنگ زد و اون بنده خدا گفت من روستا هستم بیاین اینجا خلاصه هوا عالی آسمان سیاه ابر و معلوم بود بارانی عظیم در دل دارد رعد و برق میزد من کف کرده بودم صدا می داد من از خوشحالی خندهای کودکانه ام یادم آمد افتادیم توی جاده روستا که خاکی هم بود و من ارام رانندگی می کردم و از دو طرف جاده که زمین های کشاورزی بود میدیدم و لذت میبردم که متوجه شدیم کمی جلو تر چندتا ماشین ایستادن و مسیر بسته شده بود مسیر عرضی حدود دو تا ماشین کنار هم رد بشن جا داشت که متوجه شدیم یکی که از سمت روستا می آمد منحرف شده بود و چپ کرده بود من توجه نکردم و به سمت دیگه ای نگاه کردم و پیش خودم گفتم این جتده گلی هست باید آرام رانندگی کنی تا این اتفاقات رخ نده و خلاصه رسیدم و مدارک رو گرفتیم و برگشتیم و من یه حسی به من گفت که برف پاکن ماشین رو چک کنم هنوز در اون جاد خاکی بودیم و هنوز گیر باران نیفتاده بودیم زدم بغل و دیدم تیغه برف پاکن سمت من کار نمی کنه و خواستم درستش کنم دیدن اصلا پیچ باز نمیشه و یک ماشین توقف کرد و یم انسان نازنین گفت کمک میخواین گفتم نه پیچ باز نمیشه و رفت خلاصه تو ذلم گفتم خدایا ما تا پارک جنگلی شاید ده دقیقه فاصله داشته باشیم تا سر جاده دو راهی که سمت چپ به اد امه مسیرمان هست بروم یا به سمت راست که از همان مسیری که آمدم برگردم خدایا فرمان دست خودت به من بگو هدایتم کنم 50 متری دو راهی اتوبان دوستم گفت حاجی بریم سمت مولاثانی یه جای بشینیم غذا درست کنیم نظرت چیه و من گفتم چشم بریم

    و برگشتم به مسیری که آمده بودیم ازش که حدود 10 دقیقه بعد دیدم یک پارک بزرگ زیبا عالی و نورانی هست همون سمت ما سمت راستم و هوا هم به شدت تاریک بود ساعت حدود 3 بعدظهر بود

    خلاصه رفتیم دیدم عجب جای پسر آلاچیق چمن وسیع و سر سبز نیمکت های زیبا پرژکتورهای زیاد و نورانی تمیز خلوت حاجی پارک کردم دیدم باربیکیو داره فراوان رفتم سمتش دیدم جان تو زغال آماده برای چای درست کردن و غذا درست کردن اصلا همون جا فریاد زدم خدایاشکرت همه چی هست من و رفیقم باید میومدیم

    خلاصه رفتیم داخل الاچیق چای درست کردم از اونجای که مربی تربیتی سگ هستم استاد دیدم چندتا سگ گردن گلفت هست پیش خودم گفتم خدارو شکر وسیله بازی من هم جور شد

    استاد چای درست کردم نوش جان کردیم آمدیم حال بیشتر کنیم یعنی تو محیط بچرخیم و لذت بیشتر دیدم ای دل غافل پرژکتورها رو خاموش کردن شد سیاهی آسمان گفتم داش رضا فکر کنم واسه خاطر بارون قطع کردن هین رو که گفتم استاد به خدا رفتیم زیر آلاچیق چنان بارونی گرفت چنان بارونی گرفت به الله من یاد نوح و طغیان آب از آسمان و زمین رو که خداوند فرموده بودن در قرآن به چشم دیدم استاد با اینکه خودمون رو به سقف آلاچیق از زیر رسونده بودیم خیس آب و من واقعا قدرت پروردگارم را در لحظه دیدم که چقدر عاجزیم در برابر قدرت الله استاد به عمرم این همه آب ندیده بودن انگار زیر آبشار نیاگارا ایستاده بودم نمی دونم چقدر میتونید متوجه حرف من بشید

    خلاصه با هر داستانی بود رفتیم تو ماشین و جاتون سبز چای زغالی نوش جان کردیم با بیسکویت ساقه طلای جاتون سبز به خدا انقدر حال داد که نگم برات

    استاد بارون قطع شد و من پیاده شدم پرژکتورها روشن شد زغال ها همه خاموش دنیای من شسته شد و من به بزرگی و عظمتش ایمانم قوی تر شد و اگر من به کله و مغز خودم که مثل یک هارد بی نهایت وسیع با باورها و شنیدهای خودم میخواستم اقدام کنم و میرفتم پاک جنگلی نمیدونم چه اتفاقاتی برای من با دیدن نشانه چپ شدن یک پراید و کار نکردن برف پاکنم سمت خودم ووووو هزاران نشانه دیگر می افتاد و خدا اینکونه من را هدایت کرد و درس بزرگی داد از هم نعمت های بی نهایتش و هم از شکوه و عظمتش و هم اگر ظلم کنم به خودم کردم و این باران رحمت الهی که از خیس شدن و دیدن عظمتش که میلیون ها تن آبئ پاک یکجا روی سرمان ریخت شاید جان بدر می کردم و خداروشکر که به هدایت و نشانه هایش توجه کردم خدایاشکرت ایشالله که همیشه بتوانم در این مسیر با قلبم و هدایت الله یکتا پیش بروم

    این تمرین من بود از نزدیک ترین و تازه ترین اتفاق هدایتی خداوند که گفتین و نوشتم

    خیلی خیلی خیلی سپاسگزارتون هستم و از دوستانم که کامنت من رو خوندن و این هم اضافه کنم که من همیشه در اکثر مواقع البته با خوم غذای سک دارم و بعد از پایان باران یکی از اون همه سگ بومی آمد و با غروری که داشت پیش من آمد و به من اعتماد کرد و من هم کلی غذای خوشمزه بهش دادم و کلی هم نوازشش کردم خدایاشکرت که در این مسیر هستم

    در پناه الله یکتا شاد و ثروتمند و سعادتمند در دنیا و اخرت باشین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  6. -
    زهرا بهنام گفته:
    مدت عضویت: 1359 روز

    به نام خداوند مهربان

    سلام استاد عزیزم و مریم جانم و همه دوستان همفرکانسی

    استاد از اول ویدئو که داشتین حرف میزدین بغض تو گلوم بود،موقعی که تصاویری که با درون گرفتین و دیدم دیگه اشک امون نمیداد

    ۲بار این قسمت رو دیدم،سری دوم نکته و باورهای فوق العاده ای که شما ومریم جان گفتین رو یادداشت کردم

    امروز صبح تو ستاره قطبی از خدا خواستم که حسش کنم درکش کنم،قانون رو بهتر متوجه بشم

    و امروز این فایل بینظیر روزیم شد

    اون جایی که مریم جان گفتن شما میخاستین بیاین و ایشون بمونن و روی دوره ها و سایت کار کنن،چقدررر تحسینشون کردم

    چقدر عزت نفس دارن چقدر حرف مردم براشون بی اهمیته که بعد ۷ سال زمان کمی نیستا

    میخان با علاقه روی سایت و دوره ها کار کنن

    من یه ترمزی دارم خانوادم ازم دورن و من بعضی موقعها که همسرم میرن شهرستان دوست دارم تنها بمونم و غلبه بکنم به ترسهام، روی خودم تو تنهایی کار کنم، اصن ببینم میتونم یه روز بدون همسرم سر کنم یا نه

    اما مادرم اسرار داره که همسرت داره میاد ماشین خالی چرا تو خونه موندی

    و من نمیتونم نه بگم

    تو قدم سه انقدر شما از ترمزا میگین و ذهن من درگیره که همینجوری داره پیدا میشه ترمزا

    استاد خیلی خوشحالم که با شما تو این مسیر هستم

    بی نهایت سپاسگزار خداوند هسم که من رو هدایت کرد به این مسیر زیبا،اون جاده آسفالته که شما مثال زدین

    چ دعای زیبایی بود: خدایا تنها تو را میپرستیم،وتنها از تو یاری میجوییم،به هیچ کس دیگه به هیچ قدرت دیگه ای کاری نداریم،فک نمیکنیم زندگیمون دست هیچ کس دیگه ایه

    فقط تو هستی پروردگار،تو هستی که ربی،تو هستی که قدرت دستته، از تو میخواییم که ما رو هدایت کنی به جاهای زیباتر،به ما علم بگی،به ما عزت بدی،به ما دانش بدی به ما آگاهی بدی و هدایت کنی

    آمین❤

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  7. -
    حمید عشقی گفته:
    مدت عضویت: 1138 روز

    سلام.وقت همگی بخیر و خوشی

    خدایا مرا ببخش بخاطر همه درهایی که زدم و خانه تو نبود

    بابت هر شبی که بی شکر تو سر با بالین گذاشتم

    بابت هرصبحی که بی سلام به تو آغاز کردم

    بابت لحظات شادی که به یادت نبودم

    بابت هر گره که به دست تو باز شد و من به شانس نسبت دادم

    بابت هر گره که به دستم کور شد و مقصر تو را دانستم

    مرا ببخش که کم طاقتم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  8. -
    زری گفته:
    مدت عضویت: 2150 روز

    سلام استاد جان جانان سلام مریم بانوی عزیز

    چقد قشنگ هدایت میشم به فایل هایی که توش پر از حرف و نکته های شما استاد عزیزم هستش

    آخه همیشه پنل صفحه اول سایت را چک میکنم و چون هنوز قسمت های هشتاد سفرنامه هستم دوست دارم بترتیب بیام جلو

    اما عنوان این فایل را که چک کردم دیدم تایپ نشده سفرنامه قسمت ….

    و با اینکه از ظهر دو سه بار سایت را باز کرده بودم الان حس ام بهم گفت این فایل را باز کنم هنوز تا دقیقه ۲۸ را بیشتر ندیدم استاد و دیگه طاقت نداشتم که بیام پیامم را بگذارم

    وای استاد جانم قرار بوده بیاید ایران اما کنسل شد …..

    از این خبر تو دلم ذوق کردم گفتم پس بالاخره استاد تو ذهنش بوده که باز هم به ایران بیان پس امیدی هست که بیان.

    استاد زمانی که یوسف بنا بر مشیت خدا در مصر ساکن شد وقتی دوره هجران بپایان رسید یوسف ب کنعان برنگشت اما قوم بنی اسرائیل را به مصر فرا خوند….

    درست میگین مطمئنا فرکانس حاکم بر جو ایران با فرکانس شما میلیاردها فاصله داره تو دلم خیلی امید دارم ک ایران ببینمتون اما بسیار امیدوارترم که در فضای فرکانسی مناسبتر و بالاتری که من هم به اون مدار رسیده باشم شما را ملاقات کنم

    اگه اومده بودید ایران ک من صد در صد جزو شرکت کنندگان برنامتون بودم حالا تو هر شهری ک میخاست باشه حتما می اومدم و برای خودتون تمرین آگهی بازرگانی تو دوره عزت نفس را هم اجرا میکردم براتون😂

    واقعا استاد همزمانی های خدا حرف نداره، شرایط فعلی ایران، همقدم بودن من در دوره قدم هفتم از دوازده قدم و آموزش ناب شما مبنی بر مهاجرت و تصمیمی که من گرفته بودم برای نقل مکانم فعلا به تهران… و بخاطر شرایطی که فعلا هست خانوادم مخالف بودند…. میخاستم مقاومت کنم و حتما کار خودم را انجام بدم اما ب خودم گفتم زری تو قانون می‌دونی مقاومت کردن کار درستی نیست هنوز به مدارش نرسیدی و گرنه مهاجرت کردنت بسیار راحتتر باید انجام بشه پس منم فعلا صبر کردم تا خدا هدایتم کنه و من هم در مدار دقیقش قرار بگیرم.

    ی چیز قشنگ بهت بگم استاد امروز که روز جمعه است و داشتم فایل ها را مرور میکردم و بیشتر تو کامنت بچه ها بودم ی چیزی به دلم الهام شد

    «معنای ایمان داشتن به خدا برام اینطور معنا شد که مطمئن باشی ایمان داشته باشی که خدا تمام خواسته هات رو اجابت می‌کنه. پس ذهن حسابگرت را بگذار کنار. جنگیدن و مقاومت کردن را بگذار کنار. از خدا بخواه خدا هم اجابت می‌کنه.

    الان از این گشایشی که برام اتفاق افتاده و معنای ایمان داشتن برام اینطور معنا شد آنقدر تو دلم ذوق و شوق دارم که نگو الان ب اون مرحله ای رسیدم که بقول خودتون دلم میخواد روی شونه های خدا بشینم و بهش بگم بزن بریم رفیق😍😍»

    استاد عزیزم و مریم بانو جان به خدای مهربان و هدایتگر و عاشقم میسپارمتون

    تقدیم با دنیایی از عشق و احترام 🌹🌹🙏🙏

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  9. -
    محمد جواد میگلی گفته:
    مدت عضویت: 3006 روز

    سلام به استاد و خانم شایسته جان 💖💖

    آقا این فایل از اون فایل هایی هست که دست هر جنبده ایی رو حرکت میده تا بیاد کامنت بنویسه 😁

    از اون فایل هایی هست که هم حال آدمو خوب می کنه هم انرژی میده برای حرکت کردن هم این ایده میده که فرواردش کنی برای بقیه هم خدایت میکنه اصلا میبرتت تو کهکشان ها

    این فایل های توحیدی استاد به تک تک سلول های من میشینه و خوب میکنه هر مرضی که از شرک درون من ایجاد شده تا حالا بخدا

    چقدر عالی بود خدایا شکرت

    رفتم که ادامه جلسه ۳ روانشناسی ثروت رو ببینم بعد بیام کامنت بنویسم نتونستم گفت اول بیا بنویس بعد برو سر وقت جلسه ۳

    همزمانی هدایت ها چقدر عالیه

    من الان ۱ ماه و ۸ روز است که از کارم استعفا دادم و دارم برای خودم به صورت آزاد کار میکنم

    هر چی توی این سایت از کامنت گرفته تا دوره و فایل دانلودی اصلا انگار برای شرایط فعلی من داره تولید میشه و می خوات منو هدایت کنه

    گل گفتی خانم شایسته و استاد اگر فرکانس ما به شرایط یا مکانی که دلمون میخواد بریم اونجا نخوره جهان اصلا اجازه نمیده که این اتفاق بیافته حالا یا اون مکان و شرایط فرکانسش بالاتر از فرکانس منه یا پایین تر در هر صورت نمیزاره جهان من به اونجا برم

    هدایت و راه خدا اینه دیگه فقط تو یه قدم و قدم اول رو می دونی مابقی بعد از قدم اول برات واضح میشه این راه هدایته راه خداونده مثل سفر استاد

    اونی که همش مشخصه راه خدا نیست راه خود ساخته ذهن ماست چیزی بوده که از ذهن ما مسیر داره مشخص میشه

    وگرنه موسی قدم اولش این بود که قوم رو ببره دم رود قدم بعدی با برداشتن قدم اول بهش گفته شد

    راه خدا همش رشده پیشرفته سرافرازیه عشقه لذته سازندگیه ولی راه ما و خودساخته ذهنمون معلوم نیست به نا کجا آباد ما رو میبره

    هی میگم خدایا منو چرا هدایت نمیکنی

    گفتی برو از کارت گفتم نشونه بده تا با ایمان برم نشونه دادی منم حرکت کردم و همه چیزم رو جمع کردم اومدم حالا چرا نمی گی قدم بعدی و هی هدایت میشم به سایت به دوره ها فایل ها کامنت ها

    ذهنم میگه این که هدایت نیست هدایت اونه که توش پول باشه تو پول میخوای

    هی زور میزنم که هدایته هماهنگ کنم با چیزی که ذهنم میگه و برم این در و اون در بزنم ولی باز نتیجه حاصل نمیشود دوباره برم میگردونه به سایت و دروه ها و کامنت ها و فایل های دانلودی

    هدایت و همزمانی از این واضح تر

    خدایا شکرت

    حاصل مرور کردن دوره روانشناسی ثروت این بود برای من که شجاعت پیدا کردم از کارم استعفا بدم و بیام بیرون کاری که دیگه تاریخ مصرفش برای من تموم شده بود و چیزی نداشت که به من اضافه کنه فقط یه واریز به حساب داشت و خیلی ذهنم منو فریب داد بابت همین واریز به حساب

    اما من گفتم نه من این مسیر علاقه ام نیست مسیر علاقه من چیز دیگه ایی هست

    ذهنم گفت توی مسیر علاقه ات پول نیست که

    ولی استاد اومد مثل یک شوالی به این باور من با این صحبتش که تو توی مسیر علاقه ات که قرار بگیری بعد باورهای مناسبی هم داشته باشی ثروت خودش دنبال تو راه می افته ثروت از در و دیوار برات میباره حمله کرد😍

    مسیر علاقه من کاریه که من نمیتونم انجامش ندم اصلا به خاطر پول نیست انجام دادنش عشق میکنم که یه دوره آموزشی در مورد نرم افزار یا سخت افزار تولید کنم بزارم روی سایتم و مجانی و رایگانم این کار رو انجام میدم وقتی که یک نفر میگه راهنماییم کن تمام وجودم رو برای اینکه یاد بگیره میزارم و براش توضیح میدم تا یاد بگیره کیف می کنم با این کارم ارزش به جهان اضافه کنم

    خدا را شکر که در این مسیر زیبا هستم

    ممنوم استاد جان

    کیف کردم

    این فایل رو باید روی اتومات بزاری که هر وقت لپ تاپ یا کامپیوترت روشن میکنی خودش ران بشه یعنی ۱۰۰۰۰۰ بار ببینی بازم کمه و هی باید نگاه کنی هی وجودت خدایی بشه هی ریزش کنه این کثیفی های شرک و ناسپاسی از درونت

    مرسی استاد جان

    سعادت دنیا و آخرت برای همه دوستانم آرزو میکنم

    من برم سر وقت جلسه ۳ روانشناسی ثروت ۱ که خیلی هم متعهد هستم به انجامش

    ✌💖

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  10. -
    ثريا حشمتي گفته:
    مدت عضویت: 1885 روز

    سلام

    هدایت و موضوع رها بودن

    چیزی که من بعد از اشنایی بااستاد با این مفاهیم اشنا شدم و چققدر دلم اروم میشه وقتی که میدونم

    نیروی برتری هست که میتونم تو هرررر زمینه ای بهش

    تکیه کنم

    اعتماد کنم

    بسپارم بهش

    بهم ایده بده

    مسیر راه بده

    همزمانی هارو معجزه وار برام پیش بیاره

    ومن فقط

    یه کار انجام بدم

    اونم

    لذت بردن و ارامش داشتنه

    ولی واقعااا

    چقدر تونستم این وظیفه خودمو انجام بدم ؟؟؟

    خیلی وقتا خوب وخیلی وقتا اسیر ذهن و نجواهاش شدم

    اسیر برنامه ریزیاش شدم و خواستم خودم وارد عمل شم و مدیریت کنم

    ولی

    بی نهااااایت مثال دارم که همزمانی هایی رخ داد

    هدایتهایی کرد این خدا منو

    که در این کامنت نمیگنجه بگم

    ولی تو دفترهام بیش از یکسال میشه که تمام این هدایتها رو مینویسم و خدا وکیلی این تمرین رو با تعهد انجام دادم تا به الان

    از این مثالهایی که این اواخر بیاددارم مینویسم

    تو این روزای اشفته ی ایران

    قسم میخورم شایددر کل نیم ساعت هم نشده کلا که من

    چیزی به گوشم خورده باشه،یا یه خبری،یا کلیپی دیده یا شنیده باشم

    انصافاااا خوب کنترل ذهن داشتم والبته این روند تکاملی بوده که الان به این حد رسیده

    حذف کامل تی وی ،دی اکتیو کردن پیج اینستام ،کمتر با همکارام معاشرت کردن و تو خلوت فقط روی خودم کار کردن،تو سایت بودن و روی مسیر علاقم زمان گذاشتن و حالا اگه بالا پایین هم داشتم ولی اکثرا روند صعودی بوده تو این دو سالی که با استاد اشنا شدم

    حتی نت من اون روزای ابتدایی این قضایای ایران وصل نمیشد و از دوستان و همکاران پیگیر شدم و اونا ازاین مسایل خبر داشتن

    ولی نمیدونستن که فیلتر شده و من حتی گوشیم رو بردم موبایل فروشی و دفتر خدماتی و ،..دو روز پیگیر بودم😂😂

    خلاصه بعدا که برا همه فیلتر شد کلی به من خندیدن که از دنیا بی خبری🤣

    من فقط پیج کاری دارم تو اینستا که اونجا هم دیدم خیلی از اونایی که فالو کردم که همگی تو زمینه کاریم هستن،مطالب غیر مرتبط و این قضایا رو میذارن بدون استثنا میوت کردم و میشه گفت هیچ ورودی ذهنی نداشتم

    من همون اوایل مهر رفتم ولیعصر تبریز و با ماشینم رستوران رفتم دو جا برای خریدرفتم و بااااور کنید

    انگااار هیچ خبری نبود فقط دوتا پلیس خروجی یه مرکز خرید دیدم

    والسلام

    ینی کاملااااا تغییر مدارم رو درک کردم

    چیزی که تجربه دوستم بود که دکتر رفته بود تبریز و چقدر درگیر اغتشاشات و گاز اشک اور و این مسایل شده بود

    و من فقط ارامش رو تجربه کردم

    شهر خودمون هم کوچیکه و هیچ خبری نیست

    پاداش خدا داده شد

    و تو این اوضاع برام یه مسافرت بصورت جادوییی فراهم کرد

    من اومدم تو یه دفتر هر چیزی که خواسته قلبیم بود نوشتم

    نوشتم دوست دارم یه چمدون بخرم

    نوشتم گوشی ١۴پرو داشته باشم

    نوشتم دوست دارم تو این پاییز یه مسافرت تجربه کنم که درختان پاییزی و ابرهای پفکی و اسمون ابی رو ببینم

    من کمتر از یک ماه بود که این خواسته هام و خیلی از ارزوهای ریز و درشتم که به ذهنم میرسید رو نوشتم

    باور کنید

    خدا جوری برنامه هارو جلو برد که به خیلیاش رسیدم

    گوشیم بیشتر از ده روز بود اصلا با فیلترشکن هم وصل نمیشد و نتش اصلا به سختی وصل میشد که این تضاد باعث شد یه جورایی من که درخواست گوشی داده بودم و

    منتظر بودم ورژن جدید ایفون بیاد

    این تضاد منو هل داد که اقدام کنم و وقتی رفتم بخرم باور کنید سپردم به خدا و قبلش یکم اطلاعات بدست اوردم ولی زیاد قیمتها رو چک نمیکردم و میگفتم حتما ۶۵-٧٠ میشه

    ولی ته دلم دوست داشتم که ١۴پرومکس داشته باشم ولی صب که میرفتم گفتم خدایا خودت یه کاری بکن البته رها بودم

    خدای من باورم نمیشد قیمت کردم دیدم زیاد تفاوتی با ١٣پرو نداره و بعدا قراره بابت ریجستری اقدام کنم که این باعث شد من دقیقا اون مبلغی که تو ذهنم بود ١۴پرو مکس بخرم

    انقققققدر خداروشکر کردم

    که خدا میگه تو بخاه کاری نداشته باش

    کی فکرشو میکرد با قیمت مناسب بتونم بخرم

    همون روز چمدون هم خریدم

    گفتم خدایا من خریدم تو سفرش رو جور کن

    هم دلم سفر خارجی میخاد هم یه سفر تو پاییز

    باور کنید من ٨ابان اینارو خریدم و خیلی ذوق داشتم از معجزات خدا

    یادمه ١١ابان زن داداشم شب اس داد که اکی هستی مامان و بابات رو بردار بیا قزوین بریم دو روز چالوس!!

    الله اکبر!

    هنوز هیچ اتفاقی رخ نداده بود ولی من شب از فرط شکر گزاری نمیدونستم بخابم

    فقط بخاطر این سریع الاجابه بودن خدای مهربانم❤️

    خلاصه

    من اینو نشونه دونستم و خانوادم اکی نبودن برن ولی من گفتم میرم با داداشم اینا باهم میریم

    من کارمندم و برنامه ماهانه ما اول ماه نوشته میشه

    و لی بصورت کاملا معجزه وار برنامه کشیکام جوری بود که فقط یه روز تعویض میکردم براحتی میتونستم برم

    نمیدونید بابت این قضیه هم چقدرخدارو شکر کردم که بفکر راحتی منه (حتی یه روز قبل با خیال راحت اماده شدم،روزی هم که رسیدم خونه استراحت کردم و فرداش رفتم کشیک)

    من رفتم قزوین و صب زود راهی چالوس شدیم

    من همش قبل از رفتن میگفتم وای الان داداش و زن داداشم مدام میخان راجب این مسایل ایران حرف بزنن و اصلا دوست نداشتم

    ولی گفتم من اعراض میکنم،و گفتم ثریا مدارت عوض شده شاید اصلا اونها هم ببینن تو بی خبری ادامه ندن

    بطور معجزه وار باور کنید داداش وزن داداشم خیییلی کم راجب این قضایا حرف زدن و حتی از بی خبر بودن من خیلی تعجب کردن !!

    !و اونا هم بصورت معجزه وار

    فقط هی به محیط اطرافمون توجه میکردیم و اونا هم مث من مدام میگفتن خدایا شکرت وبابت طلوع زیبا،درختا،کوهها،جاده بی نظیر،و…ذوق میکردیم

    این بار برخلاف دفعات قبل جالبه که داداشم اینا هم بدون رزور ویلا راهی سفر شدن !الله اکبر!

    رفتیم اونجا و قصد داشتیم ویلای استخر دار بگیریم و خدا به یه ویلای خوب هدایت کرد و خیلی هم معطل نشدیم وبا قیمت عالی

    اینم دلم نمیاد نگم

    🙈🙈

    من نزدیک روزای پریودیم بود و انقدر منظم هست که میگفتم حتما پریود میشم و نمیتونم از استخر استفاده کنم

    هر طور حساب میکردم میافتاددقیقا به روزایی که ویلا بودیم

    ولی هر بار حسم رو خوب کردم

    گفتم ثریا

    مگه هورمونها توسط خدا کار نمیکنن؟؟

    مگه خدا اجابت نکرد این درخواستت رو ؟

    ایا قدرت نداره هورمونهات رو هدایت کنه که دیرتر پریود بشی؟؟

    البته که خدا میتونه

    و با ذووووق بی نهایتی که برای استخر داشتم و از طرفی نجواها که نمیتونم استفاده کنم

    ولی با این جملات حسم رو خوب نگه داشتم و رها بودم

    گفتم نهایتش از طبیعت لذت میبرم بی خیال

    الله اکبر

    با وجود علایم و حساب کتاب زمان پریودی من ،اون سه روز که ویلا بودیم ،من تونستم از استخر استفاده کنم

    و دقیقاااااا شبی که رسیدیم خونه من پریود شدم 🙈

    دیگه نمیدونستم ججوری از خدا شکر گزاری کنم

    فقط بارها و بارها یاداور شدم به خودم و مبهوت معجزه خدا شدم

    تو استخر روی اب اروم تو تنهایی دراز میکشیدم و بابت تمام این اتفاقات شکر میکردم

    مگفتم ببین خییلیا درگیر حواشی هستن تو این روزا،تو ثریا خییلی از این مسایل خبر نداری و کنترل ذهن کردی و ذره ای حتی از سر کنجکاوی پیگیری نکردی و حتی مث سابق نخواستی از این قوانین که استاد میگه به کسی چیزی بگی

    بحثی کنی موعظه کنی

    وببین تو رو خدا کجا اورده ❤️

    زیر اب تجسم خواسته هام رو میکردم و میگفتم اگه انقدر هدایتی و نرم و سریع و راحت به خیلی از ارزوهات رسیدی به بقیه ارزوهات هم میرسی و ساعتها با لذت این تجسم رو انجام میدادم

    اینم بگم که با کار کردن روی عزت نفس

    با کلی هیجان و بدون ترس

    رفتم زیپ لاین و پل معلق رو تجربه کردم

    یه ذره ترس اومد ولی مدام

    گفتم من در مدار خوبیها هستم هیچی نمیشه

    خوب اگه هـیچی نمیشه دیگه ترس برا چی ؟؟

    روی پل معلق عمدا پایین رو نگاه میکردم

    حتی ترانه میخودنم که دوتا دختر که جلوتر از من میرفتن و ترس داشتن میگفتن اواز میخونی ما بیشتر حرص میخوریم و میترسیم

    شروع کردم نوحه خوندم کلی خندیدن 🤣

    گفتم خوب چیکار کنم خوبه نوحه ؟؟

    نتیجه این مدت کار کردن روی خودم اینجا در عمل خودشو نشون داد

    کاش میشد ویس فرستاد که کلللی از این هدایتهای خدا رو با جزییات مث استاد و مریم که یه ساعت تو این فایل حرف زدن ادم صحبت کنه

    از خرید ماشینم

    از مسافرت هایی که ججوری جور شدن

    مکانهایی که خدا هدایت کرد

    از مسیر علاقم که خدا هدایتم کرد

    از ایده هایی که موقع انجام کارم هدایتم میکنه و بهم میگه

    وووو

    از خیییییلی اتفاقات

    واقعا با تایپ کردن حق مطلب ادا نمیشه

    اخه ججوری بشه که

    پسر برادرم مریض بشه و زن داداشم بهش قول بده اگه داروهاتو بخوری میبرم شمال ویلای استخر دار

    ججوری بشه که مث اب خوردن شیفتای من اکی باشه برا رفتنم (باور کنید اگه یه هفته دیرتر یا زودتر میرفتن من نمیتونستم چون فشرده بود کشیکام)

    چجوری خدا هورمونهای منو هدایت کنه که روزای که ویلا بودیم پریود نشم🤣(این یه مورد واقعاااا یه معجزه س )

    چجوری بشه که حتی با نگرانی و مخالفت بابام که الان اغتشاش هست نرید ولی خدا جوری اکی کنه که بتونیم در ارامش بریم و برگردیم

    چجوری بشه که اون روزایی که شمال بودیم هوا بی نظیر باشه با نم نم بارون صبحگاهی و بقیه روز هوای عالی

    خدایاااا

    هدایتهات بوده

    هست

    خواهد بود

    خدایااااا عاشقتم که همواره منو هدایت میکنی

    حتی من ایمان خیلی قوی نشون نمیدم

    ولی تو

    مداااااااام

    دستم رو میگیری و میاری تو صراط مستقیم

    که فقط توش نعمت هست

    قاصرم از سپاسگذاریت 🙏

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای: