چندبرابر کردن درآمد در یک سال | قسمت ۲ - صفحه 24 (به ترتیب امتیاز)


  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • دانلود با کیفیت HD
    194MB
    16 دقیقه
  • فایل صوتی چندبرابر کردن درآمد در یک سال | قسمت ۲
    15MB
    16 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

1179 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    بهار ثروتمند گفته:
    مدت عضویت: 2454 روز

    سلام به همه عزیزانم

    استاد چقدر این فایل ها خوبه و توی هر فایل میشه چند تا باور درست و چند تا باور اشتباه رو پیدا کرد و درباره ش فکر کرد

    الان یه جوری شده که میگم آره همنیجوریه دیگه این همه نعمت کی گفته کمه😂در صورتی که همین من چند وقت پیش موقع ظرف شستن با خودم مسابقه میزاشتم که کمترین مقدار آب رو مصرف کنم 🤦🏻‍♀️

    یا با یه لیوان آب مسواک بزنم: چیزی که توی مدرسه بهمون یاد داده بودن

    نمیگم الان اسراف میکنم… یاد گرفتم که استفاده کنم و لذت ببرم… مگه مسواک زدن چقدر آب میخواد مصرف کنه…

    اگه این بشر دو پا تونسته ابن همه آب شور دنیا رو شیرین کنه برای استفاده و لذت بردن، از این به بعد هم میتونه و راه های بهتری براش پیدا میکنه

    بریم سراغ تمرین این جلسه

    اولی: حذف کردن آدم هایی که ورودی نامناسب بهمون میدن

    حذف این آدم ها از چند سال پیش برام شروع شد حتی نزدیک ترین آدم های زندگیم

    یعنی از وقتی که شروع کردم روی خودم کار کردن انگاری یه سری آدم خودشون رفتن و یا اگه پیش من هستن دو حالت دارن😂یا روزه سکوت میگیرن یا خیلی عجیب راجع به چیزای مورد علاقه من صحبت میکنن

    ولی برای این تمرین بازم نشستم و فکر کردم که الان چه کسایی ورودی منفی میدن که دوباره برم سراغ حذف

    دومی: قطع کردن تلویزیون و ماهواره

    درباره قطع شدن تلویزیون و ماهواره هم باید بگم بازم این اتفاق از چند سال پیش شروع شده توی خونه ما

    یادمه یه زمانی بابام همه اخبارا از ۸ صبح تا ۱۰ شب رو میدیدن😂حالا شما فکر کنین از ۸ صبح باید میشنیدی که فلان جا جنگه، فلان جا آتش سوزیه، فلان جا خشکسالی، مرگ بر کل دنیا به غیر ما😂

    و اوایل خب منم گوش میدادم و حس اضطراب و حس بد میگرفتم

    برای شروع تصمیم گرفتم موقع اخبار برم توی اتاق که لااقل نشنوم

    توی مرحله بعدی انگار یه تغییراتی توی مامانم به وجود اومد که اعتراض میکرد از این حجم از اخبار

    مرحله بعدی که کلا اخبار توی خونه ما حذف شد و الان ماهواره روشنه نه روی شبکه من و تو یا بی بی سی یا صدای آمریکا

    روی شبکه های موزیک که باعث میشن در کل روز در حال قر دادن و حرکات موزون باشیم توی خونه😂

    اگرم آهنگ غمگین بیاد به راحتی میره یه شبکه موزیک دیگه و یه آهنگ شاد دیگه و واقعا این مسئله بهم خیلی حس خوبی میده، چون من عاشق رقصیدنم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  2. -
    بشیراحمد نیازی گفته:
    مدت عضویت: 1787 روز

    بنام خداوند بخشنده مهربان

    سلام استاد عزیزم و خانم شایسته عزیز و دوستان هم فرکانسی ام

    روز شما تحول زندگی من روز بیستم

    من قبلا هم این فایل رو گوش کرده بودم و اونجایی که قرار شد افراد نامناسبی که از لحاظ فرکانسی در فرکانس من نیستن رابطه مو باهاشون قطع کنم و طبق گفته استاد نیازی به جر و بحث و دعوا نیست همین که من از شون فاصله بگیرم اونا هم از من فاصله می گیرن و دیگه کاری به کار من ندارن یکی دو نفر از دوستانم رو ازشون فاصله گرفتم والان هر ۶ ماه یا یک سال اگه اتفاقی هم دیگرو ببینیم و دیگه با هم ارتباطی نداریم و حتی چند نفر از فامیلام هم ازش فاصله گرفتم و دیگه با هم ارتباطی نداریم تو این موضوع تضادی که من باهاش برخوردم مادرم بود که توی افکار گذشته گیر کرده بود و من سعی داشتم مادرمو تغییر بدم هر چقدر زور زدم و زمان گذاشتم نشد چون دوست نداشتم ذهنش همش درگیر گذشته باشه و تو غم غصه گذشته بمونه ولی مادرم خودش نمی خواست تغییر کنه و از دست من کاری بر نمیومد تا اینکه به این نتیجه رسیدم و به خودم گفتم هر موقعه مادر خودش دوستداشت تغییر کنه با کمال میل بهش کمک می کنم در غیر این صورت بهتره دست از تلاش بخود بردارم و تمرکزم رو بزارم روی خودم و سعی کنم دیگه همون ادم گذشته با افکار نامناسب نباشم و از اون لحظه به بعد به خودم متعهد شدم که دیگه به کسی که خودش نمی خواد تغییر کنه کاری نداشته باشم و تمرکزم رو بزارم روی کار خودم

    و تمرین دوم که تلوزیون و ماهواره رو دیگه نگاه نکنم اوایل کنار اومدن باهاش سخت بود چون قبلا خیلی سریال می دیدم و یه جورایی پیگیر سریال ها بودم که کم کم و به مرور زمان به این نتیجه رسیدم که فیلم و سریال ها نکاتی رو به خورد ذهنم می ده که من در ناخوداگاه همش بهشون فکر می کنم و موقعی که می خوام تصمیم بگیرم همون الگوی تو فیلم یادم می یاد و قبل اینکه بخوام بهش فکر کنم از همون الگوهه ناخوداگاه استفاده می کنم و به این نتیجت رسیدم چه فیلم های ایرانی و چه فیلم های خارجی همه دارن روی بد بختی ها ، مشکلات ، افسردگی ،غم و کمبود منابع تمرکز می کنن و بهمون ناخو اگاه این باور رو درست می کنن که ما ادم های بد بخت و بیچاره هستیم و هیچ کاری از دستتمون بر نمی یاد و یا از لحاظ مالی تو همه ی فیلم های ادم های ثروتمند رو ادم های خلافکار و جنایتکار و بدی نشون می ده و باور اینکه ثروت بده رو در ضمیر ناخو اگاه ما میکاره و ما هم غافلیم ازش و بهش توجه نمی کنیم الان که نزدیکه یک ساله با سایت اشنا شدم و گه گاهی وارد سایت می شم و فایل هارو می بینم الان خودم به این نتیجه رسیدم که ۹۹ درصد فیلم های تلوزیون نامناسبه و باعث می شه که افکار فقیرانه و غم و افسردگی در ما ریشه کنه و ما ناخود اگاه بهش فکر می کنیم و در ظاهر همش تلاش می کنیم که وضع مالیمون خوب بشه که همه چیز به ضمیر ناخود اگاه ما مربوط می شه و موقعه فکر کردن همش فرکانس های نامناسب به جای اون چیزی که می خوایم به جهان می فرسته و جهان هم دوباره همون شرایط و همون وضعیت رو برای ما فراهم می کنه

    و ایت چرخه تا ابد ادامه داره و ما هم که از فرکانس قافلیم همیشه در جا می زنیم و کلی سختی و بد بختی می کشیم و الانه که با نگاه کردن به سریال زندگی در بهشت و تکرار انها در ضمیر ناخود اگاهم دارم به نعمت ها، شادی ها و ثروت ها فکر می کنم واینه اون اصلی که استاد بهش اشاره کردن و گفتن که دیگه تلوزیون و ماهواره نگاه نکید

    و من الان به این توصیه شما هم عمل می کنم و برای خودمم که شده دیگه تلوزیون نمی بینم و ذهنمرو درگیر فیلم ‌و سریال ها نمی کنم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  3. -
    الهه سلیمانی گفته:
    مدت عضویت: 1771 روز

    سلام استاد گلم و دوستان بی نظیرم و مریم جانم🌹

    برای اینکه حقیقت ثروت رو بفهمم باید بیام حقیقت جهان خدا و خودمو بفهمم،من موجودی هستم نه از جنس سنگ و آهن بلکه از جنس خدا از روح مقدس تنها خالق و فرمانروا پس منم خالقم منم فرمانروای زندگیم هستم منم میتونم این ویژگی خدارو داشته باشم :انا اقول له کن فیکون

    و حقیقت جهان اینه که من در هرلحظه فکرهای با توجه به ورودی هام دارم که تو ذهنم پردازش میشه نتیجه گیری میشه و چکیده اش ،اصلشتوسط فرکانس به جهان ارسال میشه و از اونجایی که جهان به تسخیر من دراومده کارش اثبات فکر و باور منه و و آدم‌ها و اتفاقات رو دقیقا متناسب با فرکانس من برای تجربه این جهان در اختیار من قرار میده .

    استاد عزیزم گل گفتین دقیقا یک رابطه بده بستانی در هر لحظه .

    و این پاسخ جهان و خداوند با ورودی من دقیقا هم جنس به طور مثال من نمیتونم سیب زمینی بریزم تو چرخ گوشت و منتظر باشم گوشت چرخ کرده بهم تحویل بده اون سیستم دقیقا سیب زمینی چرخ کرده به من میده و من تا ده سال دیگه هم سیب زمینی بریزم تو این سیستم باز گوشت چرخ کرده به من نمیده .

    استاد عزیزم خداروصدهزار بار سپاسگزارم که به گفته شما تلویزیون رو حذف کردم کاملا ،وخیلی رابطه هامم با کنترل من پیش میره چون مثال چرخ گوشت رو حسابی فهمیدم 😅😅

    داشتم فکر میکردم تلویزیون برای من تفریح محسوب می‌شد چون هیچ تفریح دیگه نداشتم چون دقیقا خود اون تلویزیون داشت منو از رشد و تفریح و نعمت دور میکرد که دقیقا بشینم جلوش و نتونم جای دیگه ای برم ،من فکر میکنم اگر تمرکز کنم روی خودم و ورودی هام، انقدر ثروت میسازم که به جای نشستن جلو تلویزیون انقدر وقت و فضا و موقعیت برای مسافرت رفتن ،تفریحات دریای و تفریحات پروازی و شهربازی و کل امکانت دیگه باز میشه که نگو‌.،که دیگه وقتی نداشته باشم که بشینم و تلویزیون ببینم .

    خدای عزیزم ،استاد مهربانم ازتون سپاسگزارم🌹🌹🌹🌹

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  4. -
    Zahra گفته:
    مدت عضویت: 1446 روز

    به نام خدا

    سلام به استاد عزیز و افرادی که برای پیشرفت خود ارزش قائل هستند و میخواهند خداوند را با تمام وجود درک کنند .

    امروز عصر که فایل ۳ برابر کردن پول در یک سال رو وقتی نگاه کردم( فایل سوم ) مدتی طول نکشید که واقعا نمیدونم چطور به ایده ای خلاق رسیدم( به صورت تصادفی که من بهش میگم هدایت خداوند ) یعنی اولش که نا امید شدم و اون ایده ای که از قبل داخل ذهنم بود با شرایطم هیچ جوره توافق نداشت ( سرمایه میخواست )

    ولی واقعا خودم هم شگفت زده شدم که چجوری به این ایده ی راحت و پرکاربردی که میتونم با پیشرفت در این زمینه بعد از مدتی به اون ایده ای که عاشقشم برسم .( ایده بزرگ و رویایی من که همیشه تجسمش میکنم )

    امروز خیلی اتفاق ها افتاد یعنی یجور چالشی برای من بود که به خودم نشون بدم آیا منی که تا الان حرف میزدم میتونم عمل کنم یا نه …

    وقتی صبح تو تب میسوختم ( الان خیلی عالیم و اون تب شدیدی که توان راه رفتنم هم ازم گرفته بود شده فقط سوزش کم چشمانم که مطمعنم فردا با اینکه تمام خانوادم سرما خورده بودن 😂 من بینشون سالمم ؛ یعنی باورتون نمیشه امروز سرحالتر از همشون من بودم که اونا هم نامردی نکردن و همه ی کارا رو ریختن روی سر من )

    خلاصه بگم که برای اولین بار میخواستم از سوی باورهام حالم رو خوب کنم ، چون خیلی هم داخل عقل کل و جاهای دیگه گفتم باور من درمورد بیماری اینه که همون باورهامون و فرکانس های منفیمون میسازه ( یعنی الان که از طریق همین روش انجامش دادم ایمانم درمورد این قوانین صد برابر شد .😍 خدایا شکرت که این چالشو بهم هدیه دادی و سربلند هم ازش بیرون اومدم ..)

    الان حتما میگید خوب که چی تو فایل سوم رو گوش دادی چرا داخل اینجا نظرت رو میگی .؟!

    من وقتی فایل رو تموم کردم و در اصل به ایده ام هم که اولش اصلا تو ذهنم نبود بهش رسیدم؛ با شوق و شور دفتری برداشتم و برنامه هام رو نوشتم .

    به خودم افتخار میکنم که توی همین دو ساعت یا کمتر یه عالمه برنامه ای که والا خودش یه دفعه ای میومد تو ذهنم رو داخل دفترم نوشتم که در مورد ایده ی ناب و جدیدم کم کم عملیشون کنم …

    تا اینجا که خوب بودم .

    یه حس اطمینانم در موردهمین ایده دارم که مطمعنم پیشرفت میکنم و به اون ایده مورد علاقم میرسم ..

    خوب گفتم بیام داخل سایت به نیت عملی کردن این ایده داخل نشانه های من برم 😊

    یعنی هر فایلی جز این فایل ۳ برابر کردن پول در یک سال میومد اینقدر اطمینان کسب نمیکردم …

    تصمیم دارم ایده رو خیلی جدی عملی کنم ( بدون هیچ سرمایه ای که خدا قطعا در راه هم هدایتم میکنه ) و به خودم ثابت کنم که میشود .‌.

    میخوام روی باور هام خیلی بیشتر کار کنم ( چون اطمینان دارم رسیدن به این ایده ی ناب و راحت ، منو به اون آینده ای که همیشه تجسمش میکردم میرسونه ، اون شرایط و اون ایده ی بزرگتری که عاشقانه دوسش دارم )

    خیلی ممنون .. هم از این قسمت سایت ( نشانه ها ی من )

    و هم از فایل های بی نظیرتون که هر چقدر میگذره من اشتیاقم و تعهدم بیشتر میشه …

    ( گفتم این اتفاق شگفت انگیزی که اصلا انتظار این فایل رو در قسمت نشانه هام نداشتم رو با شما اشتراک بگذارم و کلی شاهد هم جمع کنم که بگم زهرا نگاه این همه شاهد های تو هستند که تو در این تاریخ اولین قدم رو برداشتی ونشون بده که در سال بعد به شرایط دلخواهی که در دفترت نوشتی میرسی)

    شاید این فایل در نشانه های امروز من و زوق و شوق من برای این نشانه براتون بی معنا باشه ولی واقعا این نشانه ها و هدایت هایی که همشون میگن زهرا شروع کن برام لذت بخش ترین اتفاق بوده ‌‌…

    اون احساس و اطمینانم به این موضوع تعریف نشده هست .

    به زمان بندی خدا ایمان دارم 😍💗

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  5. -
    علی گفته:
    مدت عضویت: 1459 روز

    بنام خدای مهربان

    سلام براستاد عزیز وهمراهان گرامی

    روز بیستم

    الهی شکرت من یکماه پیش مهر ۱۴۰۰ تعهدم را نوشتم

    ودقیقا چند اتفاق به ظاهر ساده ولی جالب افتاد من هر روز باور درست مالی یا پیشنهاد مالی یا پولی یا ایده ای که وارد زندگی م میشد مینوشتم

    دوستان من به یه حقیقت رسیدم اونم اینکه به یکباره همه چیز عوض نمیشه به قول استاد ورودی های مناسب وکار کردن رو باورها باعث میشه اروم اروم تغییرات بیاد اولش اینکه من بدهکارم پیگیر یه وام بودم حالا استاد فرمودن وام هم اشتباس ولی من قبل از ورود به سایت پیگیرش بودم حالا این وام درست شد وما دو سه نفر اول که بدهکار بودیم پرداخت کردیم الهی شکرت ولی در ظاهر هنوز شرایط همون بود ولی من میدونستم یه پا ارامتر شده ام

    یه دوتا معامله کوچیک انجام شد خدایا شکرت

    خبری از بقیه طلبکار ها نیست فعلا الهی شکرت شرایط شغلی م دوشیف کار میکنم پیگیر یه کار بودم که با زمان کمتر پول بیشتری بهم برسانه که به لطف خدا امروز مصاحبه شدم ودنبال کارهای استخدام با قابلیت درامد بالا

    حالا ترسی اگر هم باشه ولی من این چالشو طی میکنم وبرنده ازش بیرون میام

    بچه دو ماه کمتر با سایت همراهم بیست روزم سفرنامه رو مینویسم یه هفته هم هست شبی یه صفحه قران میخونم البته مذهبی نیستم دنبال درک ایات هستم

    باور کنید حدود یک هفته س با تمام شرایط موجود خیلی ارام هستم واین ارامش نشانه همون ورودی های مناسب هست که از استاد یاد گرفته ام

    ایمان دارم به شش ماه برسه انقلابی به راه میندازم

    الهی شکرت بابت استاد عزیزم که به رایگان این همه مطالب ارزشمند را در اختیارم گزاشت

    وهمچنین خانم شایسته وهمراهان عزیز

    دوستان جفت شش اوردیم خدا شاهده از همین الان برنده ایم

    من به خدا اعتماد دارم

    من استاد را باور دارم

    من به خودم و قدرت درونم ایمان دارم

    خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  6. -
    مینا الیاسی گفته:
    مدت عضویت: 1562 روز

    به نام خدای بخشنده مهربان

    سلام به استاد عزیزم

    برگ بیستم از سفرنامه

    دو مورد از مهمترین موارد رعایتی برای بالا رفتن فرکانس همین دو موردی هست که استاد گفتن.

    ۱:قطع ارتباط با افراد سمی

    ۲:کنترل ورودی ها

    از وقتی کار کردن روی خودمو شروع کردم کم کم تمام دوستام محو شدن😂اصلا یطور عجیبی دیگ نیستن نه اینک حرفی پیش اومده باشه نه ولی دیگ نه پیامی نه زنگی خداروشکر میکنم چون این نشون میده من مدارم بالا رفته و الان تقریبا هیچ دوست و آشنایی در کنارم ندارم الا خانوادم.

    دومین مورد هم با همسرم تصمیم گرفتیم و الان چند سالی هست که دیگ نه فیلمی چه ایرانی چه خارجی نه سریالی نه حتی فوتبال هیچی نمیبینیم و فقط و فقط سریال زندگی در بهشت و سفر به دور آمریکا میببنیم و بشدت فضای خونه عالی و آرام و مثبت شده حالمون خیلی خوبه خیلی شادتر شدیم سلامتتر شدیم آرام تر شدیم و خیلی بیشتر حرف میزنیم.وقتی کسی میاد خونمون تعجب میکنه چون ما سیم آنتنو کندیم😂

    خداروشکر میکنم روز به روز زندگیمون داره بهتر میشه و رو به جلو حرکت میکنیم و نظم بیشتری داریم.ممنونم از این مطالب بی نظیرتون استاد عزیزم.

    بی نهایت خدارو سپاسگزارم بابت وجودتون تو زندگیمون.خدا شمارو برای ما نگه داره.الهییی

    آمین.

    در پناه حق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  7. -
    پریای ره یافته گفته:
    مدت عضویت: 1684 روز

    به نام خداوندی که قدرت خلق کردن و تغییر کردن و به ما عطا کرد.و سلام خدمت استادم که واقعا استاده تغییر کردنه و عزیز دلشون مریم جان.و سلام خدمت همسفران با اراده ام در برگ بیستم این سفر لذت بخش.

    استاد عزیزم واقعا مثل همیشه درست میفرمایید ما جهان و به دلخواه خودمون تغییر دادیم.چون ما داریم فرکانس ارسال میکنیم و پاسخ مناسب و میگیریم.اما نمیپذیریم که اتفاقات که برامون رخ میده هماهنگ با خودمونه.

    بنابراین اگر ورودی مناسب باشه خروجی هم مناسب میشه در نتیجه فرکانس خروجی ما هماهنگ میشه با اتفاقات ما.

    باید بپذیریم و باور کنیم ثروت خوبه و ثروتمندان خوب هستند.

    باور کنیم که ثروتمند شدن معنوی هست.باور کنیم که ثروتمندان به بهشت میرن و …..

    استاد عزیزم آگاهانه روی باورها کار کردن و ادامه دادن و اتفاقات عالی رقم زدن.👌👌👌

    استاد عزیزم البته که شما روشنگری سخاوتمند هستید و ما راهتونو ادامه میدیم و با نتایجمون شما رو شاد میکنیم.

    خدای من بارها گوش کرده بودم این فایلها رو و لذت برده بودم اما به نوشتن کامنت معتقد و مقید نبودم و حالا که بعداز چند بار گوش کردن و دقت کردن برای نوشتن و تعهد دادن فهمیدم که اصلا درک نکرده بودم.خدایا هزاران مرتبه شکرت واسه این همه آگاهی.

    خدا رو شکر واسه دو تا جذب امروز

    💥اول اینکه دیشب با آرامش ایده ی جذاب واسه حس خوب و بعد درآمد خواستم و صبح اول وقت تو اینستا بالا اومد و گل ااز گلم شکفت چون من به طرز عجیبی عاشق کارهای هنری و دست ساز هستم و بسیار استعداد و خلاقیت دارم.اشک شوق ریختم و کلی سپاسگزاری کردم و تا نیم ساعت با شوق و ذوق میدیم و بالاخره طاقت نیاوردم و همسرمو بیدار کردم که امیر پاشو ببین همون که استاد میگه چیزی که عاشقی برو سمتش.امیر من دو سال پیشم علاقه ام به این هنر و فهمیدم ولی باور محدود کننده و زیاد بودن مشغله نذاشت.

    اما حالا

    با کار کردن.با طی کردن هفت جلسه ی قدم اول و سفرنامه….. 😭خدایا شکرت.

    همسرم به شدت استقبال کرد و حس شادی تو وجودمون فریاد میزد.من چه تجسمها کردم و تو ذهنم چه کارهایی خلق کردم و ….

    💥و دوم اینکه امروز قرعه کشی داشتیم و من چون تا عید باید ۵۰ میلیون پول پرداخت کنم دو تا نوشتم که هر کدوم ۳۰ تومن بود و قرعه با کلی امید و رویا انجام شد و نه امسال حتی سال دیگه هم به نام ما در نیومد و اسم ما واسه اواسط سال ۱۴۰۲ شد🙃

    خب اولش یکم بهم ریختم ولی چون خودمو برای هم برای زود برنده شدن آماده کرده بودم هم برای دیر شدن

    زود خودمو کنترل کردم و گفتم حکمتی داشته و ما باید فقط رو خدا حساب میکردیم و حساب کنیم و تمام.

    خلاصه گذشت بعد از نیم ساعت برادر همسرم تماس گرفت و گفت من مبلغ ۱۵ میلیون و اسفند ماه به شما میدم و دوماه بعد بهم بدین و حسابی خوشحال شدم و سپاسگزاری کردم هم از ایشون و هم از فرمانروای کل کائنات.

    شکر که اگه فقط به تو توکل کنیم درهایی به طرف ما باز میکنی که از شدت شوق فقط زانو بزنیم و سجده کنیم.

    خدایااااا شکررررت واسه این همه احساس خوب🙏🙏🙏

    استاد خوبم سپاسگزارم که فرمودین بجای دوندگی و این در اون در زدن بیایم

    💥روزی چند ساعت روی باورمون کار کنیم

    💥و بعد با آرامش بریم طرف عشق و علاقمون.

    و بازهم فرمودین

    💥به شدت روی ورودی هامون کار کنیم.

    💥حذف انسانهای منفی اطرافمون و انجام بدیم .

    💥💥خدا رو شکر از چهار مورد بالا سه تاشونو واقعا خوب انجام دادم.

    فقط باورسازی و واقعا ضعیف عمل کردم.

    و متعهدانه تعهد میدم🤚 که در کنار احساس خوب و شکرگزاری تمام نکات فایل و انجام بدم و به زودی بیام و از نتایج شگفت انگیزم بگم هم برای استاد عزیزم و هم برای همسفران موفقم.

    خدا رو هزاران مرتبه شکر که بالاخره تونستم بیست روز متعهدانه کامنت بنویسم در هر شرایطی.🙏

    استاد عزیزم ممنونم که جای خالی برادرمو واسم پر کردین🙏🙏🙏

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  8. -
    یاسمن اسدنژاد گفته:
    مدت عضویت: 1963 روز

    روز بیستم

    سلام بر عزیزانم امیدوارم که حالتون خوب باشه

    نکاتی که برام تکان دهنده بود:

    ۱- پول یک فرکانسه که باید بهش نزدیک شی

    ۲- هیچ تاثیری نداره که تو بگی من چیو میخوام یعنی جهان نگاه نمیکنه که تو چی میگی نگاه میکنه که تو چه فرکانسی رو میفرستی

    🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  9. -
    لیلا گفته:
    مدت عضویت: 1160 روز

    سلام و خسته نباشید خدمت استاد عزیز و بچه های دوست داشتنی سایت

    تمرین اول استاد که برای من فوق العاده راحت هست چون من اصلا تی وی نگاه نمیکنم اخبار نمی‌بینیم حوادث و اتفاقات اخیر مطالعه نمی‌کنم

    یه مدتی درگیر این چیزا شده بودم ولی الان به لطف خدای مهربانم بیشتر از هفت الی هشت ماه هست که اصلا تی وی خونمون روشن نشده هیچ سایت خبری و پیجی هم فالو نمیکنم چون نمیخوام با دیدن اتفاقات و حوادث نامناسب ورودی نامناسب برای ذهنم ایجاد کنم که خروجی نامناسبی در زندگی ام داشته باشم

    ولی خب تمرین دوم، مشکل من خانواده هست من دوستام خیلی راحت کنار گذاشتم یعنی از وقتی با این مسائل آشنا شدم جهان هستی ما از هم جدا کرد ولی خانواده من اهل اخبار و گلایه و شکایت و سیاست هستند و من می‌دونم با تمرین کردن گوش من برای شنیدن حرف های آن ها کر و چشم من برای دیدن کار های آن ها کور میشود.من هر کجا که باشم همه جا برای من خوش یمن و مبارک و پر برکت است این جمله من روزی چند بار تکرار می‌کنم .خانواده من جوری از سیاست حرف میزنند مثل اینکه چند سال درسش خوندن و خودشون سیاستمدار هستند و توقع دارن که سیاست مدار ها برای اونا خونه و ماشین و پول و شغل فراهم کنند ولی من دارم تلاش می‌کنم که نشنوم که کور و کر بشوم مثل همین دیشب که اونا داشتن در این مورد صحبت میکردن ومن چون دارم کنترل میکنم ورودی های ذهنم به هلال ماه و آسمان و اون تیکه ها ابری که دور ماه بود نگاه می‌کردم و ذهنم از حرف های اونا دور نگه داشتم گوش نمی‌دادم به حرف هاشون ولی شنیدم و به امید خدا مهاجرت نزدیک است و به دور از این همه ورودی ها نامناسب به لطف خدای مهربانم

    دوستتون دارم

    یا حق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    • -
      صفورا کوشککی گفته:
      مدت عضویت: 1249 روز

      لیلای عزیزم سلام…سپاسگذارم بابت دیدگاهت

      مسئله ای که الان باهاش روبه رو هستم همین موضوع خانواده ی منفی هستش.البته من ازدواج کردم و از خونواده ام دورم و الان سه سالی میشه که دارم رو خودم کارم میکنم و شکر خدا تونستم تمام افراد منفی رو از زندگیم حذف کنم.حتی خونواده ام رو خیلی خیلی کم میبینم و کم میرم دیدنشون ولی مسئله ی من وابستگی فکریه.با اینکه ازشون دورم و نمیخوام زیاد بهشون زنگ بزنم و اخبار منفی ازشون بشنوم ولی همیشه ته ذهنم از این قطع ارتباط عذاب وجدان دارم و حسم از این بابت بده.و دلم میخواست یه راهی پیدا کنم که هم خونوادمو خوشحال ببینم هم کنترل داشته باشم روی روابطم بدون اینکه خونواده ام ازم دلگیر بشن.خداییش خونواده ی خیلی خوبی دارم و خیلی مراعات منو میکنن و میدونن چون من تو این فضا ها هستم پیش من زیاد از منفیا حرف نمیزنن ولی خب ناخودآگاه چون اونجوری برنامه ریزی شدن نمیتونن منفی نباشن .ولی من دلم میخواد فقط خوبیاشونو ببینم و بشنوم این جملتون خیلی به دلم نشست که…من می‌دونم با تمرین کردن گوش من برای شنیدن حرف های آن ها کر و چشم من برای دیدن کار های آن ها کور میشود.من هر کجا که باشم همه جا برای من خوش یمن و مبارک و پر برکت است این جمله من روزی چند بار تکرار می‌کنم ….من هم این جمله رو یاداشت میکنم تا همیشه تکرارش کنم.به امید روزی فقط با تغییر باورهامون از خیر و خوشی و پیشرفت خونوادمون بشنویم و خوشحالیمون چند برابر شه…

      در پناه الله یکتا برات اول یک تنهایی مقدس و بعد هدایت شدن به افراد و مکان های فوق العاده مثبت رو آرزومندم عزیزم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
      • -
        لیلا گفته:
        مدت عضویت: 1160 روز

        سلام صبا عزیزم مرسی دوست موفق من.

        ببین صبا جان ما همیشه نمی‌تونیم صد صد باشیم یا صفر صفر ما داریم تلاش میکنیم.شما فک کن من هم تو خانواده همسر و هم تو خانواده خودم افکار منفی دارن نمیتونم قطع ارتباط کنم ولی توجه هم نمی‌کنم.مثلا چند روز پیش دورهمی خانوادگی داشتیم در مورد گرونی حرف میزدن در مورد اینکه وای 4کیلو روغن فلان قیمت شده اون موقع ها ارزونی بود فراوانی بود ولی من اصلا باور ندارم ولی باهاشون مبارزه هم نکردم چون وقتی تو فرکانسش نباشن توضیح دادن بی جای من خودم از هدفم دور می‌کنه و کمکی به اونا نمیکنه. تو ذهن خودم گفتم ولی خدایا شکرت که من الان نعمت و فراوانی در زندگی ام وجود دارد و خیلی راحت میتونم با پول هایی که دارم رفاه زندگی ام فراهم کنم متشکرم از فراوانی و برکت زندگی ام اینو با خودم تکرار کردم ولی یهو حرف استاد که واقعا نمی‌دونم تو کدوم فایل گوش دادم اومد توی ذهنم که جهان در حال گسترش هست جهان استپ ندارد وقتی قیمت ماشین خونه مواد غذایی و …بالا میره یعنی بجنب که عقب نمونی تو هم باید روز به روز در حال گسترش باشی باید هم راستا با جهان پیشرفت کنی آپدیت بشی تلاش ذهنی انجام بدی تا چند برابرش بیاد توی زندگیت

        این بود جمله ای که اومد توی ذهن من اصلا شاید باورتون نشه ولی من این جمله یادداشت نکردم نمی‌دونم توی کدوم فایل هست ولی خیلی واضح صدای استاد تکرار شد توی ذهن من

        صبا جان یکی از کار های که من انجام میدم موقع تلفنی حرف زدن با خانواده ام اول اینکه مدت حرف زدن کوتاه میکنم دوم اینکه در مورد خیر خوبی خوشی و برکت صحبت میکنم مثلاً فلان چیز خریدم فلان چیز می‌خوام بخرم ب نمیذارم که اون ها سر صحبت با گلایه و شکایت باز کنن هنوز توی این کار صد درصد موفق نشدم ولی دارم سعی میکنم.

        دوست من اصلا عذاب وجدانی نباید داشته باشی بخاطر دوری از خانواده بهشون سر بزن حتی تلفنی محبت کن بهشون براشون مادو بخرم ولی باهاشون در مورد نتایجت از این قوانین صحبت کن مثلاً بگو وای چقدر رابطه ام با همسرم خوب شده چقدر آرامشم زیاد شده چقدر راحت تر میتونم خرید کنم تو فکر خرید ماشین بهتر و خونه بهتر هستم من وقتی پیش خانواده ام هستم از خوشبختیم زیاد میگم و جالبه چقدر مادرم خوشحال و خشنود میشه وقتی حرفام می‌شنوه.و اینکه من وقتی نمره قبولی بگیرم از این امتحان جهان من به جایی هدایت می‌کنه که فقط خوبی و خوشی و زیبایی و ثروت هست اگر میبینی که الان هم من هم شما داریم با این تمرین اذیت میشیم یعنی هنوز خیلی جا داره برای تمرین کردن وقتی دیگه قبولی جهان تایید کنه که اذیت شدن نداره شاگرد اولیم و پیروز و موفق در برابر ورودی های نامناسب ذهن

        و باز هم میگم اگر من در این درس موفق سوم گوش من کر و چشمان من نابینا و زبان من لال و در وودی ذهن و دل و جان من بسته میشه در برابر همه منفیات و فقط قشنگی وجود دارد همون حرف استاد از دل تضاد ها به خواسته ها و هدف ها برسین

        امیدوارم خودم همه دوستان عزیزم و صبا جان شما هم توی کنترل ورودی های ذهنی نمره بیست بگیریم

        یا حق

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
        • -
          صفورا کوشککی گفته:
          مدت عضویت: 1249 روز

          سلام لیلای عزیزم

          بسیار سپاسگذارم ازت

          راه حلی که پیشنهاد دادی خیلی خوب بود از طرفی هم یک اصل رو بهم یاد آوری کردی اصل هماهنگی با محیط و آدمای اطرافم.من هنوز به همانگی نرسیدم وگرنه نباید اذیت میشدم.این تقلاهای من برای قطع روابط که با احساس بد هستش نشون از این داره که من فکر میکنم اون بیرون مشکله و من باید اون بیرونو درستش کنم .

          بی نهایت سپاسگذارم ازتون تلنگر به جایی بود برام.

          در پناه الله یکتا شاد و ثروتمند باشید

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
          • -
            لیلا گفته:
            مدت عضویت: 1160 روز

            خواهش میکنم دوست عزیز من

            دقیقا همین طور هست وقتی ما از انجام تمرینی اذیت میشیم و مشکل هست برامون یعنی پاشنه آشیل مون هست یه جای کارمون عچایراد داره وگرنه نتیجه انجام تمرین ها شادی و آرامش هست نه عذاب وجدان

            موفق باشی دوست عزیز

            یا حق

            میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  10. -
    صفورا کوشککی گفته:
    مدت عضویت: 1249 روز

    بنام یکتای هستی بخش

    روز بیستم سفرنامه

    چطور درامد خود را در عرض یکسال 3 برابر کنیم؟ قسمت 2

    اول از همه سپاسگذار خداوند جانم هستم که در این 20 روز متعهد موندم به این مسیر و خداوند هر لحظه داره درهای جدیدی از آگاهی هارو به روم بازمیکنه.

    استاد عزیزم من سه سال پیش قبل از اینکه باشما آشنا شم استادی داشتم که قانون جذب رو از طریق ایشون باهاش آشنا شدم.

    و من در اون زمان خیلی متعهدانه تمریناتی که ایشون میگفتن انجام میدادم البته در حد درک و مدار خودم .اونموقع تصمیم گرفتم که به کل تلویزیون رو حذف کنم منی که به شدت اهل فیلم و سریال بودم اونم نه سریالای جدید بلکه سریالهایی که بارها و بارها از تلویزیون پخش میشد و من حتی تکرار فیلمارم از دست نمیدادم زمانی که فهمیدم چقدر تلویزیون باورهای مخربی رو به ذهنم تزریق میکنه مثل وحی منزل پذیرفتمش و دیگه اصلا سمت تلویزیون نرفتم(مگر اینکه اتفاقی یه تیکه هایی میدیدم)به کل حذفش کردم.

    اونموقع چون از قانون زیاد اطلاع نداشتم خیلی سعی میکردم که خونوادمم با خودم همراه کنم و اونارم نذارم که تلویزیون ببینن ولی اونا به شدت مقاومت داشتن و میگفتن تلویزیونم نگاه نکنیم چیکار کنیم حالا سرگرم میشیم‌.، و من بعد از مدتی فهمیدم که خودم تنهایی باید مسیرو ادامه بدم.الان که دارم فکرشو میکنم میبینم اونا حق داشتن که اینطور فکر کنن برای کسی که هیچ برنامه ای تو زندگیش نداره و هیچ هدفی نداره خب تلویزیون خاموش کنه میخواد چیکار کنه میخواد درو دیوارو نگاه کنه دیگه.فهمیدم که برای توانایی انجام این کار باید هدف داشته باشی هدفی والا که من داشتم و با جون و دل تو قلبم پرورشش میدادم.فهمیدم هر عادتی که رو بخوای تغییر بدی باید انگیزه و هدفی بالاتر از اون عادت در وجودت شکل بگیره که بتونی اون عادتهارو با جرئت حذفشون کنی.

    من از استاد قبلیم یاد گرفتم که باید دوست ، فامیل، و اشناهای سمی رو از زندگیم حذف کنم.

    این یکی کمی برام سخت تر بود .زندگی من پر بود از آدمها و روابط سمی چون خودمم سمی بودم .اون روزها به قدری ترسهای واهی داشتم اینقدر افکارم محدود بود به قدری عزت نفسم پایین بود که نمیتونستم از مهمونیا و مجالس فامیلی که فقط احساس بد رو بهت تزریق میکردن احساس اینکه تو بی ارزشی بهت تزریق میکردن احساس اینکه تو تا حالا نتونستی یه کار مفید تو عمرت بکنی رو بهت تزریق میکردن بگذرم چون ترس داشتم از اینکه نکنه من نرم و اونا در موردم بد فکر کنن، نکنه من نرم و اونا پشت سرم بد بگن، نکنه من نرم و از جریانات زندگی خصوصی فک و فامیل بی خبر بمونم و نفهمم دور و برم چه اتفاقی داره میفته….اونروزها چنین افکاری تو سرم میچرخید.ولی کم کم یاد گرفتم ، ادامه دادم و بیشتر فهمیدم و بیشتر درک کردم که اون بیرون توهمی بیش نیست و تنها باید روی خودم کار کنم.ولی این خیلی زمان برد و من باطی تکاملم خیلی چیزهارو درک کردم که البته حتی اونموقع نمیدونستم که تکامل چیه.ولی ادامه دادم، (ولی قبل از این داستانا آشنا شدن با قانون من دوستای زیادی داشتم که هم کلاسی دبیرستانم بودن و من همیشه رابطم رو سعی میکردم با همشون حفظ کنم که مبادا ازم ناراحت شن و آدمی بودم که همیشه سعی میکردم همه رو مخصوصا دوستامو از خودم راضی نگه دارم و نمیشد اونا چیزی ازم بخوان و جرئت کنم بگم نه.ولی ناخود آگاه بعد از اینکه نامزد کردم و درگیر مسائل شخصی شدم خود به خود اونارو از زندگیم حذف کردم)،ولی بعد از آشنایی با قانون اول از خانواده و فامیل مادریم شروع کردم به حذف کردن چون بالاترین حد احساس بد و منفی رو از اونا میگرفتم و همیشه تو جمعاشون احساس حقارت میکردم از اینکه دوست داشتن همیشه یکیو سوژه کنن و با حرفا و حرکاتشون تخریبش کنن، خیلی برام سخت و ترسناک بود حرفایی که قراره بعد از این قطع روابط پشت سرم زده شه ولی کم کم که پیش رفتم و کمی به این پی بردم که منم ارزشمند هستم منم حق انتخاب دارم اینکار برام راحتتر شد، دیگه نه مهمونیاشونو میرفتم نه تلفناشونو جواب میدادم.فامیلای پدریم رو هم به همین شکل حذفشون کردم البته در مورد اونا زیاد مقاومت نداشتم چون زیاد بهم کاری نداشتن و فقط چون منفی بودن حذفشون کردم.نوبت رسید به خانواده ی همسرم.بعد از اینکه عروسی کردیم رفت و آمدها خیلی زیاد بود و چون من با مادرر همسرم یکجا زندگی میکردم مجبور بودم که هر جا میگه باهاش برم و همیشه هم خونمون مهمون بود. و خانواده ی همسرمم خیلی پرجمعیت و خیلی اهل دورهمی های شبانه.و چون مادر شوهرم بزرگ بود قاعدتا همیشه همه خونه ی ما جمع میشدن خیلی فرصت نمیکردم که با خودم تنها باشم و خیلی اذیت میشدم ولی ادامه دادم ، ادامه دادم کم کم سعی کردم که تو همون شلوغیا وقت گیر بیارم و برم تو خونه ی خودم و رو خودم کار کنم و این تو جمع بودن رو آهسته آهسته کمش کردم و جوری شده که دیگه بقیه عادت کرده بودن که من زیاد از اتاقم بیرون نمیام.همیشه آرزوم میکردم که یه خونه ی مستقل داشته باشیم ولی در عین حال همیشه رو خودم کار میکردم و سعی میکردم احساسم عالی باشه و انصافا از نظر خودم تو اون شرایط عالیتر از ایده آل خودم بودم‌.یکسال از زندگی تو یه حیاط مشترک با مادرشوهر گذشت و منی که همیشه رویای یه خونه ی مستقل رو داشتم که فقط بتونم تنها باشم روی خودم کار کنم خالق من منو به یه شهر دیگه آورد جایی که از بچگی آرزوم بود تو این شهر زندگی کنم تو یه ساختمون هفت طبقه که طبقه ی سومش رو اجاره کردیم و الان بعد از یه سال و نیم هر بار که از پنجره شهر رو نگاه میکنم بارها و بارها خدارو شکر میکنم بابت این لطف خداوند…

    اون اوایل که اسباب کشی کرده بودیم بازم اون رفت و آمدها بود البته بیشتر اونا میومدن من خیییلیی کم میرفتم تا اینکه این مسئله هم کم کم آروم آروم حل شد.جوریه که الان تقریبا از عید که 6، 7 ماه میگذره هیچکسی خونمون نیومده یا شاید در حد یکی دوبار نمیدونم.نه از فامیلای خودم نه همسرم.یه روزایی میشد که با خودم فکر میکردم نکنه که از دستم ناراحت شدن و گرنه خیلی غیر طبیعیه که هیچ کسی خونمون نمیاد.گاهی از این بابت عذاب وجدان داشتم.ولی فهمیدم این فکر به خاطر کمبود عزت نفس منه.وگرنه این خواسته ی قلبی من بوده که این رفت و آمدها به کل حذف بشه.چون هرجور که فکر میکنم حتی یک آدم مثبت تو فک و فامیل پیدا نمیکنم که بخوام باهاش رفت و آمد کنم.ولی من این تنهایی رو ترجیه میدم به رفت و آمد با آدمایی که هیچ هدفی تو زندگیشون ندارن و برای خودشون ارزش قائل نیستن.ایمان دارم خداوند به موقعش منو به دوستان بی نظیری هدایت میکنم که باهاشون رفت آمد خونوادگی داشته باشم و هر با دیدنشون کلی چیزای خوب و مثبت ازشون یاد بگیرم…

    و اما استاد عزیزم استاد عشقم از زمانی که مدارم رفت بالاتر و فهمیدم دیگه آگاهی های استاد قبلیم عطش منو رفع نمیکنه و خداوند منو باشما آشنا کرد انگار درهایییی از زیبایی ها به روم باز شد که هیچ وقت تو زندگیم نه دیدم نه شنیدم.

    من با استاد قبلیم تا اینجا تونستم پیش بیام و تلویزیون و فضای مجازی و دوست و فامیل های نامناسب رو با جرئت از زندگیم حذف کردم.و از حالا به بعد (یعنی از عید امسال(401)به بعد ) دارم با شما پیش میرم و روز به روز پیشرفت میکنم تو همه ی جنبه ها.و مطمئنم که با شما میتونم اوج اوج جوهره ی وجودیم رو تجربه کنم و بترکونم.

    میدونم که خیلیییییی کامنتم طولااااانییی شد ولی حتما دلم میخواست اینارو یه جا ثبت کنم که بعدا تو اوج برگردم و ببینم از کجا شروع کردم و چه جایی بهتر از سایت استاد برای ثبت ردپا…

    و اما نکته هایی که از فایل امروز برداشت کردم…

    من قبلا فکر میکردم که احساسه که همه چیو رقم میزنه.یعنی بارها و بارها میشنیدم که استاد میگه فرکانس ولی ناخودآگاه برداشتم این بود که خب منظورش همون احساسه.در صورتی این دوتا کاملا از هم جدا هستن و احساس فقط و فقط یک آلارمه یک هشداره.ولی فرکانس چیزیه که از فکر تو ساخته میشه.یعنی فرکانس اولویت داره به احساس.یعنی اینجوری نیست که تو فکر کنی با احساست شرایط رو برای خودت خلق میکنی، و بگی خب الان احساسم خوبه پس دارم شرایط خوب خلق میکنم احساسم بده دارم شرایط بد خلق میکنم احساسم خنثی هستش پس هیچی رو در حال حاضر خلق نمیکنم.این جور طرز فکر و برداشت من باعث شده بود که زیاد به افکاری که تو سم میچرخید توجه نمیکردم وفقط زمانی توجه میکردم که میدیدم حسم خیلی داره بد میشه.یعنی چون حساس نبودم روی ورودی هام روی اینکه الان داره چی از ذهنم میگذره پس همون لحظه ی اول زنگ خطر رو متوجه نمیشدم و همینجوری هی بهش فکر میکردم تا یه جایی یهو میدیدم چقدر حسم بده حالم بده چقدر قلبم گرفته است.بعد به خودم میگفتم خب این حال بد نشون از اینه که من دارم به یه چیز اشتباه فکر میکنم و باید تغییرش بودم و چون از همون لحظه اول حساس نبودم روش از همون لحظه ی اول به احساسم توجه نکردم از همون لحظه ی اول مچ ذهنمو نگرفتم و یه خط فکری رو یکی دوساعت تو ذهنم مرورش کردم یهو به خودم اومدم دیدم چقدررر حالم بده.در صورتی که اگر درک میکردم که این فکری که داره تو سرم میگذره داره لحظه ی بعد من رو خلق میکنه نه احساسی که تو قلبمه.واحساس فقط و فقط یه آلارمه از همون اول که میدیدم یه فکر اشتباهه سریع تغییرش میدادم.ولی چون میگفتم خب هنوز که حسم بد نشده پس بذار یکم به این موضوع ناخواسته فکر کنم و تو دلم بدو بیراه بگم بهش بعد ذهنمو تغییرش میدم و این باعث شده بود من تغییر احساسی رو همون لحظه ی اول نفهمم و چون این حس بد به صورت تکاملی خیلی آهسته آهسته زیاد میشد من متوجه احساس بدم نمیشدم تا اینکه یکی دو ساعت بعد از دنبال کردن اون خط فکری به خودم میومدم و میدیدم چقدر حالم بده.و خب بازم هم چقدرررر کار سخت و زجر آوری میشد که دوباره من بیام هی ورودی های جدید بدم و احساسم رو خوب کنم.

    خب آدم عاقل اگه از همون لحظه ی اول مچ ذهنتو بگیری و به یه چیز ناخواسته فکر نکنی دیگه اینقدر کارت سخت نمیشه که هر دفعه هی بخوای اینجوری افت کنی و با هزار زحمت با هزار نجوا (که من چرا پس نمیتونم نتیجه بگیرم، چرا پس برای من نمیشه، چرا رو احساسم کنترل ندارم، چرا اینقدر حالم بده) به زور بخوای خودتو بالا بکشی.بعد دوباره بایه غفلت ساده ذهنتو ول کنی به هرچی میخواد فکر کنه.باز روز از نو روزی از نو…

    خداااااااااااای مننننننننننننننن عاشقتممممممم باورم نمیشه من قبل اینکه اینارو بنویسم یه چیزای مبهمی تو ذهنم بود ولی وقتی نوشتم چقدرررر واضح شد برام.که چه نکته ی مهمی رو کشفش کردم.خداااااجوونمممم شکرت.واقعا نوشتن معجزه میکنه…

    و نکته ی دومی که از این فایل برداشت کردم اینه که استاد هر تمیرینی رو که میدن هررررررررر تمیرنییییی قبل از انجامش باید تکامل رو رعایت کنیم و آروم آروم پیش بریم.مثلا وقتی استاد میگه دوستای منفیتون رو با جرئت حذف کنید شما یه به علاوه ی تکامل هم کنارش بذارید…مثلا (با رعایت تکامل) با جرئت دوستای منفیتون رو حذف کنید.چون اگر روی خودتون به اندازه ی کاف کار نکرده باشید و کلی ترس و باورهای اشتباه داشته باشید و یه دفعه بخواید اون آدم رو حذف کنید دچار درد سر میشید.مثلا ممکنه چون شما نظر دیگران براتون مهمه اون آدم بره پشت سرتون حرف بزنه و شما حستون بد بشه و نتونید ذهنتون رو کنترل کنید و پشیمون میشید از کاری که کردید و دوباره بر میگردید به روال قبل …ولی اگر آروم آروم پیش برید اول سعی کنید رفت و آمدرو کم و کمو کمتر کنید بعد از یه مدت خود به خود حذف میشه.

    این تکامل رو تو هر تمرینی که استاد میگه باید در نظر بگیرید.یعنی اینجوری نباشه که شما کلی باور محدود و کلی ترس داشته باشید و استاد یه تمرین بزرگ بگه(بزرگ از نظر شما نه از نظر استاد) بعد بیای با خودت بگی خب چون استاد گفته پس من همین الان باید انجامش بدم.چون در اینصورت یهو از هم میپوکی و نمیفهمی که از کجا خوردی.درست مثل خودم که بارها و بارها از این نقطه ضربه خوردم، اونوقت با خودت میگی بابا راهکار استاد برای من جواب نمیده.در صورتی که راه حلهای استاد برای همه بلا استثنا جواب میده به شرطی که در مدارش باشن و تکامل رو رعایت کنن.خود استاد هم تک تک کارهایی رو که میگه با رعایت تکامل انجام داده ولی چون این رعایت تکامل اینقدر رفته تو ناخودآگاهش که فکر میکنه ما هم رعایتش میکنیم و لزومی نمبینه که هی تکرار کنه تکامل تکامل تکامل

    در پناه الله یکتا بهترین زندگی و حال خوب و بهترین کیفیت رو برای تک تک انسانهای روی زمین آرزو میکنم از ته قلبم❤❤❤

    استادمممممم عاشقتم

    مریم جانم الگوی بی نظیری هستی برام عاشقتممممممم❤❤❤❤❤

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای: