توجه به داشته ها، راهِ رسیدن به خواسته ها - صفحه 52 (به ترتیب امتیاز)


  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • دانلود با کیفیت HD
    414MB
    11 دقیقه
  • فایل صوتی توجه به داشته ها، راهِ رسیدن به خواسته ها
    9MB
    11 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

2649 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    طیبه مزرعه لی گفته:
    مدت عضویت: 795 روز

    به نام ربّ

    سلام با بی نهایت عشق برای شما

    من تو رو میخوام ، تو بگو، چی بگم؟

    رد پای روز 10مرداد رو با عشق مینویسم

    نصف شب وقتی تمرین رنگ روغنمو تموم کردم و اذان صبح گفته شد و نمازمو خوندم ، با خدا حرف میزدم

    یه لحظه خواستم حرف بزنم ، گفتم خدا من اینو میخوام ، من اونو میخوام ،یهویی گفتم نه ، خدا تو چی میخوای ، ته دلم گذشت که چیزایی که من میگمو بیخیال ، تو بگو چی باید بخوام ازت

    گوشیم دستم بود ، حدود ساعت 4 صبح ، رفتم تو گالری گوشیم و نزدیک 1000 تا فیلم تیکه ای از اینستاگرام دانلود کردم که حرفای استاد عباس منش یا استاد الهی قمشه ای هست ، رندم یکی رو انتخاب کردم

    چی بود به نظرت ؟!

    مفهوم دعا

    دعا یعنی

    درخواست

    خدا من تو رو میخوام

    الهی قمشه ای میگفت

    دعا این نیست که آدم دائما بگه اینو جمع کن ، اونو پهن کن ، اینو بزن به زمین گرم ،یکی رو نابودش کن ، اونیکی رو بالا ببر ، سهام کجا رو ببر بالا و …

    خدا اونجا منتظر نشسته که مردم دعا بکنن

    اینا دعا نیست

    اینا هوای نفسانی ماست

    دعا این هست که من تو رو میخوام

    ( یاد حرف استاد عباس منش افتادم که میگفت تنها راه گذر از ثروت رسیدن به ثروته و تنها راه رسیدن به خدا ثروتمند شدن ،عاشق شدن ،مهربان بودن و هر صفتی که عشقه و برای خداست و با هر خواسته ام و برآورده شدنش به خدا نزدیک و نزدیک تر میشم

    در اصل خواسته راهیه برای رسیدن به درک خدا

    و در مورد اینه باورامونه که کارو انجام میده وگرنه ما بگیم سهام بره بالا که نمیره ،اگر در راستای باورامون بود میشه ،یا دعایی که برای کسی میکنیم، اگر دعای من ، چیزی باشه که اون بهش باور داشته باشه چه من بخوام و چه نخوام و دعا کنم براش ، اون براش رخ میده )

    تو کجایی که شوم من چاکرت

    ز آفتاب رخ یار ذره ذره شدیم

    مولانا میگه

    تو را که این هوس اندر جگر نخاست بخسب

    وقتی من این فایل تیکه ای رو دیدم لبخند زدم و زیاد بهش توجه نکردم که چرا خدا این گفته ها رو از زبون الهی قمشه ای بهم گفت

    فقط حس خوبی داشتم به این فایل ، که خدا گفت ، طیبه تو گفتی بی خیال خواسته هام، تو بگو خدا ، من تو رو میخوام تو هرچی بگی برای من همون بشه

    منم بلدم چجوری برات قشنگ و زیبا و طبیعی و ساده بچینم

    بعد باز ازش خواستم دوباره از طریق فایلی باهم حرف بزنیم

    دوباره رندم یکی رو انتخاب کردم

    یه فایلی اومد از آیه 3 سوره طلاق بود

    وَیَرۡزُقۡهُ مِنۡ حَیۡثُ لَا یَحۡتَسِبُۚ وَمَن یَتَوَکَّلۡ عَلَى ٱللَّهِ فَهُوَ حَسۡبُهُۥٓۚ إِنَّ ٱللَّهَ بَٰلِغُ أَمۡرِهِۦۚ قَدۡ جَعَلَ ٱللَّهُ لِکُلِّ شَیۡءࣲ قَدۡرࣰا 3

    و از جایى که گمان نَبَرد به او روزى عطا کند، و هر که بر خدا توکل کند خدا او را کفایت خواهد کرد که خدا امرش را نافذ و روان مى سازد و بر هر چیز قدر و اندازه اى مقرّر داشته است

    و اینجا خدا دوباره بهم گفت که خودش برای من کافی هست

    اینو که خوندم حس خوبی گرفتم و بعد یهویی خوابم برد

    صبح که بیدار شدم ، یه خوابی دیدم که خیلی مشتاق بودم تو خواب عکس بگیرم از چیزی که نورانی بود و زیبا ، ولی یه مانعی بود که نمیشد عکس بگیرم

    (اینجوری احساس میکنم که هنوز یه سری چیزارو کامل نگذشتم و رها نشدم هنوز که باید رها بشم و اون مانعی که تو خوابم نشد عکس بگیرم همون نگذشتن و رها نشدن کامله

    جدیدا خوابایی که میبینم از این دید نگاه میکنم که چه پیامی برای من داره که فرکانسام و یا باورامو تصحیح کنم )

    خواب دیدم یه جاییم که خیلی زیبا بود و پر از مردمی که انگار برای تفریح و گردش اونجا بودن یه جور شبیه یه مهمونی قشنگ

    من به آسمون نگاه کردم و مثل زمانی که تو واقعیت ابرارو شکل فرشته دیدم و عکس گرفتم تا یه روز نقاشیش کنم ، تو خوابم میخواستم عکس بگیرم ،چون دیدم یه ابر که شکل یه فرشته زیباست و من انقدر واضح میدیدمش با تمام جزئیات چهره فرسته که تو خواب گفتم وای باید عکسشو بگیرم تا نقاشیشو بکشم و وقتی خواستم عکس بگیرم آدما میرفتن میومدن و مانع از گرفتن عکس میشدن، تو خواب که نشد عکس بگیرم ، وایساده بودم که باز کلی ستاره دیدم و کلی رنگای زیبا خیلی زیبا بودن و وقتی بیدار شدم گفتم خدا کی وقتش میشه بهم طرح هایی الهام کنی که به تصویر بکشم

    خواب قشنگی بود

    وقتی بیدار شدم قشنگی ستاره ها و رنگی بودنشون منو یاد شفق قطبی انداخت

    ،قبل اینکه اتفاقات روز رو بگم

    مهم ترین چیز رو از امروزم بگم که واقعا وقتی درک کردم گریم گرفت و پرسیدم یعنی یک سال شد و البته دقیق نمیدونم یک سال شده یا نه ،ولی ، خدا ، گفته بودی بهم بعد یکسال اجازه دارم

    پارسال که تازه من پا تو مسیر آگاهی گذاشته بودم

    البته از سال 1401 شروع کردم از شهریور ماه که کتاب خوندم و تلاش کردم تا مدار هام هی تغییر کرد تا هدایت بشم

    ولی از 1402 مرداد ماه وارد سایت شدم فکر کنم 19 مرداد بود که ثبتنام کردم

    ولی فایلای استادو گوش نمیدادم و از 7 مهر 1402 شروع کردم که هر روز فایلارو گوش میدم

    من دقیق نمیدونم قبل ورودم به سایت بود یا بعد ورودم به سایت ولی میدونم که پارسال از بازه مرداد ماه تا نهایت آبان ماه بود

    خدا من رو هدایت کرد به خوندن یه متن تو گوگل که باعث شد خیلی گریه کنم

    و دقیقا خواسته ای که داشتم و تضادهای زیادی رو برای من بوجود آورده بود و دلیل بیشتر اینکه تصمیم گرفتم تغییر کنم این خواسته ام بود

    که نمیتونستم از خواسته ام دل بکنم و شدید وابسته اش شده بودم و میخواستم به هر قیمتی که شده بدستش بیارم

    میدونستم کار درستی انجام نمیدم ولی نمیتونستم هم از خواسته ام بگذرم که دوست داشتم داشته باشمش ، طبق باور های محدودی که از بچگی داشتم و طبق باورهایی که از بچگی نا آگاهانه ساخته بودم و ارزشی برای خودم قائل نبودم از درون

    ، طبق شنیده هام ، از بچگی فکر میکردم باید برای بدست آوردن چیزی که میخوام تلاش کنم و به هر قیمتی که شده بدستش بیارم

    و همه این کارهام از ناآگاهی و ندونستن قوانین بود که بعد ها آگاهی های سایت رو که درک کردم ، فهمیدم خودم بودم که با باورهای پنهان و آشکاری که داشتم اون اتفاق رو رقم زدم که به تضاد برخوردم و احساس گناه داشتم و اینکه از دوست نداشتن خودم و خیلی چیزای دیگه بود که چسبیده بودم به این خواسته ام

    و من از اونموقع بود که تصمیم گرفتم تا برای اینکه به خواسته ام برسم ، شروع کنم و اطلاعات و کتابایی بخونم که منو به خواسته ام برسونه

    فکر و ذکرم شده بود تلاش کردن برای به هر قیمتی بدست آوردن بدون اینکه بفهمم ریشه تمام این اتفاق در اصل از درون خودم و باورهای خودم بوده و حتی من بودم که با افکارم و باورهام رقم زده بودم و باید به درونم رجوع میکردم و اینو نمیدونستم که باید به درونم سفر کنم ، و تو فکر این بودم اتفاقات بیرونم رو کنترل کنم

    هی خوندم هی خوندم به مرور که گذشت دیدم تمرکزم داره از خواسته ام برداشته میشه و روی خودم گذاشته میشه و (کم کم داره الان حتی از روی خودمم برداشته میشه و متمرکز میشم روی خدا )

    که من میخواستم نظر یه نفر رو در مورد موضوعی تغییر بدم

    در اصل میخواستم کتاب بخونم تا ارتباط برقرار کردن درست رو یاد بگیرم تا بتونم حرفمو بگم و قانعش کنم ، وقتی میدیدم نمیتونم درست صحبت کنم اذیت میشدم ،بلد نبودم چجوری ارتباط برقرار کنم ،انقدر خجالتی بودم که حتی قدرت اینو نداشتم که حرفمو بزنم احساس درونیمو بیان کنم ، ویه عالمه تضاد دیگه که از همین یه خواسته ام شروع شد و من تصمیم گرفتم تغییر کنم ،

    ولی دیدم نه من دارم روی خودم کار میکنم و در اصل خدا کاری باهام کرد که من به سمت خدا برم

    نه به سمت خواسته ام که اصرار به داشتنش داشتم

    من اونموقع که رفتم گوگل و اون متن شعر رو دیدم دقیق یادم نیست کی بود ولی پارسال بود

    ته دلم همون خواسته ام هم بود و از خدا کمک میخواستم که هدایت شدم به این متن و شعری که مولانا گفته که یه جورایی این حکایت مربوط به اون شعر و معنیش هست

    اون موقع این متن هدایتی من بود

    حکایتی از یک عاشق و معشوق

    عاشقی، در خانه ی معشوقش را زد.

    معشوق از آن سوی در پرسید:

    «کیستی؟»

    عاشق گفت:

    «منم.»

    معشوق او را به خانه اش راه نداد و گله کرد که:

    «تو هنوز خامی؛ باید که آتش فراق، پخته ات کند؛ جایی در این خانه نداری؛ برو!»

    عاشق اگرچه دلش پیش معشوق بود؛️ اما از دستور اطاعت کرد و با حالی زار و نزار یک سال در آتش دوری از معشوق سوخت و با غم ندیدن معشوق ساخت.

    پس از یک سال، بار دیگر در خانه ی معشوق را زد.

    معشوق بار دیگر پرسید:

    «کیستی؟»

    عاشق پاسخ داد:

    «تویی؛ تو؛ تو خودت هستی!»

    این بار معشوق در را گشود و عاشق را به داخل تعارفش کرد و گفت:

    «حالا دیگر تو و من یکی شده ایم.»

    مولانا در این داستان اشاره دارد که سر نخ اگر دو شاخه شود، نمی شود آن را از راه سوزن گذراند و عاشق و معشوق نیز اگر از هم جدا شوند، دیگر در رهگذر عشق کاری ندارند.

    به عبارتی دیگر، در راه عشق، تفکیک میان عاشق و معشوق ناممکن است.

    اونموقع طبق درکی که داشتم حس کردم باید یکسال روی خودم کار کنم و کتاب بخونم تا به خواسته ام برسم

    فکر میکردم اگر یکسال کار کنم درست میشه ولی بعد ها فهمیدم که نه باید تا آخر عمرم در این جهان هستی مراقب رفتارهام و کنترل ذهنم باشم و یادم باشه که من ناتوانم در تغییر دیگران

    فکر و ذکرم شده بود اون خواسته ، ولی نمیدونستم خدا با این نشونه بهم گفته یکسال روی خودت کار کنی میفهمی چی به چیه

    و من توی این یکسال خیلی سخت بود برام کنترل ذهن ولی تلاش میکردم ،بارها و بارها خسته میشدم ولی میدیدم که هرچی سعی میکنم آروم تر میشم ،مهربون تر میشم ،ارتباطم با آدما بهتر شده و خجالتی بودنم هی کم و کمتر میشد و بیشتر با خودم در صلح بودم و با آدما سعی داشتم خوب حرف بزنم و بیشتر مراقب رفتارام باشم و کم کم دیدم تمرکزم از روی خواسته ای که شدیدا وابسته داشتنش شده بودم ، برداشته شده و هی رفته رفته دارم رها تر میشم جوری که جدیدا وقتی صبحا بیدار میشم و قراری که با خدا دارم و باهاش حرف میزنم بهش میگم کمکم کن اگر ذره ای چسبیدن به اون خواسته هست ،رهاش کنم

    و دعا و خواسته ام شده که ازت میخوام کمکم کنی بهت چشم بگم هرچی تو بگی بشه درسته هنوز اون خواسته ام رو میخوام چون یه سری نشونه ها از خدا گرفتم که از قرآن بهم گفته آیه 7 سوره قصص که آرومم کرده و وعده داده بهم ولی الان دیگه میگم کمکم کن که مثل استاد عباس منش بگم اگر شد خوشحال میشم و اگر نشد باز هم خوشحالم که خیری درش هست و تو هرآنچه خیر بدی به من من به اون خیر محتاجم

    و کلی اتفاقات خوب دیگه که باعث شد علاقه مند بشم به ادامه دادن به این مسیر پر از عشق

    و حس میکردم که باید رها بشم نسبت به خواسته ای که اصرار بر، داشتنش داشتم و انگار با اینکه هنوز قشنگ از فایلای استاد گوش نداده بودم و در مورد هدایت خدا خیلی نمیدونستم ولی با دیدن این حکایت فهمیدم که اجازه داشتنشو ندارم

    حتی اینم متوجه شدم که باید روی خودم کار کنم و تغییر کنم و به خدا نزدیک تر بشم

    اون روز خیلی گریه کردم و بارها این متن رو خوندم و از خدا کمک خواستم که در اصل خدا میخواست بهم بفهمونه تو باید به یکی بودن برسی

    اینجوری نمیشه

    اون روزا گذشت و گهگاهی من این متن رو به یاد میاوردم و میپرسیدم که یعنی اون متن نوشته بود که بعد یکسال در خانه معشوق را زد

    من به خواسته ام میرسم ؟

    یا منظور چی بود؟؟؟

    و زیاد درگیرش نمیشدم

    ولی الان میفهمم وقتی زمانش برسه خدا خودش اون چیزی رو که باید بهت بفهمونه رو میفهمونه

    وقتی الان اومدم تا بنویسم و رد پامو بذارم ، متن الهی قمشه ای رو که نوشتم و نوشته بود ز آفتاب رخ یار ذره ذره شدیم

    گفتم بذار ببینم کدوم شعره کاملشو بخونم ، رفتم از گوگل نوشتم و خوندم ولی درست متوجه شعر نشدم

    نوشتم معنی شعر ز آفتاب رخ یار …

    و دنبال معنی یا تفسیرش میگشتم که برام قابل فهم باشه

    حتی من وقتی دنبال معنی این شعر میگشتم دوباره از دلم ،این متن حکایت گذشت و انگار حس میکردم یعنی کی وقتش میشه یکسال شده فکر کنم ، یا هنوز یکسال نشده

    همینجوری که گفتم و بعد دنبال معنی شعر میگشتم

    این شعر که کاملش تو گوگل هست

    زآفتاب رخ یار ذره ذره شدم

    که هدایت شدم به صفحه ای ، اصلا فکرشو نمیکردم

    دیدم نوشته حکایتی از یک عاشق و معشوق

    وقتی دیدم گریه کردم پرسیدم خدای من یعنی الان وقتشه ؟؟؟؟

    یکسال شد

    خدا بهم گفته بودی نیا ، برو یکسال بعد بیا در بزن

    و با این نوشته آخر متن بهم گفت که تو این یکسال تو خیلی تغییر کردی

    معشوق بار دیگر پرسید:

    «کیستی؟»

    عاشق پاسخ داد:

    «تویی؛ تو؛ تو خودت هستی!»

    این بار معشوق در را گشود و عاشق را به داخل تعارفش کرد و گفت:

    «حالا دیگر تو و من یکی شده ایم.»

    یعنی من فهمیدم که من خدام و خدا منه

    حتی هر آنچه که در این جهان هستی هست خود خداست

    و ما یکی هستیم و چند ماهه که من و خدا با هم حرف میزنیم

    تغییرت درسته ، به یادت بیار صبح چی گفتی ؟؟؟؟؟

    گفتی من اینو میخوام ،من اونو میخوام ،حتی خواسته یکسال پیشت ،که حتی تو ماه محرمم میخواستی داشته باشیش و کربلا رفتنت نشد و از اونروز تصمیم گرفتی ،و از دلت گذروندی

    ولی صبح تو گفتی نه

    من هیچی نمیخوام ،تو بگو خدا ، تو چی میخوای

    و ازم خواستی تا نشونه بهت بدم

    و من این شعر رو نشونه دادم تا الان وقتش شد و این متن رو ببینی که بدونی یکسال شده و فهمیدی تویی وجود نداره

    و تو هیچی و هیچ

    و باید سعی کنی به چیزی وابسته نشی و از تمام این دنیا رها باشی

    وقتی خوندم حس کردم اون خواسته ام هم به وقتش رخ میده فقط باید اصل رو توجه کنم که ربّ هست ،من باید به تغییرم و ادامه دادن این مسیر آگاهی ، ادامه بدم

    که به طبیعی ترین شکل ممکن رخ میده

    همه چی رخ میده

    طبق گفته استاد تو فایل توجه به داشته ها،راه رسیدن به خواسته ها ، یا تو فایل های دیگه

    که میگفت من باید به اصل توجه کنم ،اگر اصل رو توجه کنم همه چیز رخ میده ،اگر اجازه بدی تا رو شونه های خدا بشینی اونموقع همه چی رخ میده

    چقدر خدا قشنگه ،چقدر ماچ ماچیه ، واقعا دلم میخواد همه اش بهش بگم ماچ ماچی

    انقدر که داره دلبری میکنه برای من و هر لحظه مراقبمه

    این همه سال عمر داشتم تو این دنیای مادی، خدایی که بهم معرفیش کردن رو حتی نمیشناختم ، درسته باهاش صحبت میکردم ولی ترس داشتم ازش ، انقدر حس نکرده بودم که یکی هست که هرلحظه مراقبمه ، قهر نمیکنه با من و خیلی سریع میبخشه و باهام حرف میزنه ،بهم میگه این کار برات خوبه ،این کار برات خوب نیست ، هر لحظه همراهمه و انقدر نزدیکه که من دیگه هیچ حسی نمیکنم که تنهام

    من دیگه هر روز وقتی شروع میکنم و تا جایی که تونستم سعی کردم باهاش حرف بزنم و وقتی صداشو میشنوم یا حسش میکنم بهترین لحظات زندگیم هست

    یکساله که دارم با خدایی صحبت میکنم که هر لحظه همراهیم کرده ، و انقدر عاشقمه که هیچ عشقی نمیتونه جای عشقشو نسبت به من بگیره

    و یاد گرفتم که اگر هم کسی یا چیزی رو قراره دوست داشته باشم به خاطر خدا دوست داشته باشم و هر لحظه خدا رو درش ببینم و دارم تلاش میکنم این روزا ، که هر کس رو دیدم تو دلم تکرار کنم که پاره ای از وجود من پاره ای وجود خداست و خدا رو در هر چیزی ببینم

    وقتایی که میرم بیرون و تو دلم باهاش حرف میزنم و میگم تو بگو چیکار کنم و میگه و من یهویی میخندم و خوشبخت ترین عالمم اون لحظه و یه وقتایی شده خندیدم مردمی که قبلا من حتی بیرون از خونه جدی راه میرفتم و هی حس میکردم که دارن منو نگاه میکنن ولی الان مردمی نمیبینم اطرافم ، وقتایی که با خدا صحبت میکنم هیچی نمیبینم هیچی

    اینم بگم که وقتی با خودم به صلح رسیدم عشقش رو دریافت کردم وقتی دید دارم تلاش میکنم برای این عشق ، کمکم کرد و هر لحظه سپاسگزارشم و بی نهایت برای من کمک کرده

    درسته درمورد ثروت هنوز دستاوردی نداشتم ولی خدا تا اینجای کار که من کلاس رنگ روغن ثبتنام کردم و از روزی که خودش هدایتم کرد که برم کلاس ثبتنام کنم تو این 7 ماه پول کلاسارو خودش داده و من فقط دارم چشم میگم و مهارتامو پیشرفت میدم

    حتی پول چند تا کلاس مجازی نقاشی خودکار رنگی و مداد رنگی و طراحی رو هم بهم عطا کرد و من روزانه دارم تلاش و تمرین میکنم

    و خدا این روزا با فایلای مختلف بهم فهموند که طیبه الان باید کنار صحبت کردن با من روی باوراتم کار کنی تا یکی یکی هر آنچه که درخواست کردی از من با تغییر باورهات و پیدا کردن الگو های مناسب ، و تکرار و استمرار ، یکی یکی رخ بدن

    پس باید این یه کارو آگاهانه تلاش کنی هر لحظه انجام بدی

    مثل آقای شهسان که تو فایل گفتگو با دوستان قسمت 58 گفتن که به خودشون گفتن که

    تنها راه نجات تو همینه که باوراتو تغییر بدی

    پس منم هر روز به خودم میگم طیبه تنها راه نجات تو اینه که باورهای خوب رو هر روز آگاهانه تکراری کنی تا نتایج رو ببینی

    این یادت باشه 99 درصد تلاش برای کنترل ذهنه و 1 درصد تلاش فیزیکی‌

    پس تلاش فیزیکی تو وقت بذار روی پیشرفت در مهارت هات ،تلاش برای هر روز نسبت به دیروز مهربان تر ،ارتباط برقرار کردن خوب و خداگونه با آدما و خیلی کارای دیگه که با هر قدم کوچیکت که مثل آینه عمل میکنه بهت برمیگردونه

    آرام باش و به مسیر پر از آگاهی و آرامش دل بده و ادامه بده که همه چی رخ میده و لذت ببر از مسیر

    خدا رو بی نهایت سپاسگزارم و برای تک تکتون بی نهایت عشق و شادی و سلامتی و آرامش و ثروت و سعادت در دنیا و آخرت از خدا میخوام

    دوستتون دارم با عشق ، طیبه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  2. -
    زهره جبار گفته:
    مدت عضویت: 2992 روز

    با عرض سلام و ادب و تبریک سال نو خدمت همه دوستان و و اعضا سایت و همچنین استاد گرامی.

    قبل از پرداختن و نوشتن داشته هایم در سال 96 دوست دارم چگونگی آشنا شدنم با سایت تحقیقاتی عباس منش که بزرگترین دستاورد سال گدشته برای من بود رابرایتون بنویسم و در ادامه می پردازم به چیزها و اتفاقات عالی که در سال گدشته بدست آوردم. قبل از هر چیز از شما عزیزان که وقت گرانبهایتون را میگذارید و مطلب منو میخونید و امتیاز میدهید، بسیار تشکر کنم.

    چند ماه اول سال 96یکی از سخت ترین و پر فشارترین ماههای زندگی از نظر مالی و عاطفی برای من بود. طی یک معامله ناموفق من سرمایه 20 ساله زندگی ام را از دست دادم و همزمان دو تن از عزیزانم را. شب و روزهایی بود که به زور میتوانستم دو سه ساعتی به کمک قرص خواب بخوابم. سه ماهی بود که درگیر گرفتن وام از بانکهای مختلف بودم چون شرایط وام همزمان با عقد قرداد خرید ملک در کشوری که من زندگی میکنم عوض شده بود به همین خاطر نگرانی از دست دادن پول پیش و اینکه آیا میتوانم وام بگیرم یا نه، خواب وآرامش و از من گرفته بودیکی از روزها که دیگه طاقتم طاق شده بود از ته دل فریاد زدم خدایا اگه صدای مرا میشنوی اگه تو از رگ گردن به من نزدیکتری جوابم را بده و مرا از این شرایط برزخ نجات بده. به خداوندی خدا چند دقیقه ای نگذشت که زنگ تلفن به صدا در آمد و خبر دادند که وامی که قرار بود من بگیرم برای خریدی که پول پیش آن همه سرمایه چندین ساله ام بود رد شده و طی قرارداد من تمام پول پیش پرداخت را از دست میدادم. شاید احمقانه به نظر بیاید ولی خدا شاهده اون لحظه از اینکه از اون شرایطی که سه ماه داشتم رها شدم حداقل دیگه فهمیدم که دیگه اون شرایط برزخی که داشتم (اگه اون وام درست میشد مبلغ هنگفتی سود باید میدادم واگه درست نمیشد سرمایه ام را از دست میدادم) تمام شده بود. دو سه روزی گذشت یک شب نشسته بودم توی حیاط و به آسمان خیره شده بودم وبه خدا شکایت میکردم که چرا من؟ من که تمام این سرمایه را از طریق زحمتکشی بدست آوردم چرا اینگونه باید از دست بدهم. همانطور که آرام آرام اشک از گو نه هایم جاری بود توی یه گروه تلگرام میچرخیدم که دیدم یه نفر که اصلا نمیدانم که بود یکی از فایل های استاد عباس منش( ایمان و توکل واقعی) را که راجب یکی از شعرهای پروین اعتصامی بود را استاد میخواند را گذاشته بود و نوشته بود که خیلی از دوستان من اعتراف کردن که مسیر زندگیشون با آشنا شدن با این سایت عوض شده. من در حینی که فایل را گوش می دادم اشک از چشمانم سرازیر شد مثل اینکه طرف صحبت استاد و اون شعر من بودم و شرح حال اوضاع و احوال اون موقعه من بود. این آغاز آشنا شدن من با گروه تحقیقاتی عباس منش بود. در همون موقع بود که از خداوند طلب توبه کردم واز خداوند خواستم که مرا ببخشد بخاطر ناسپاسی ها و شکایت هایم و از خداوند طلب بخشش کردم و به خاطر چیزهایی که داشتم ، سلامتی و خانواده ای سالم و دوست داشتنی و هزاران هزار نعمتی که چشمم را تا اون لحظه به رویش بسته بودم و دنبال نداشته هایم بودم ، شکرگزاری کردم. و از همان شب تاکنون بیشترین اوقاتم را صرف گوش دادن به فایل های استاد کرده ام. و اون شب من چنان آرامشی گرفتم و بعد از چندین ماه یک خواب عمیق و راحت رفتم. اون شب نقطه عطف زندگی من بود وبعد از آن چقدر اتفاقات خوب و نعمتهای جدید خداوند سرازیر زندگی من شد. نمی خواستم از اتفاقات به ظاهر بد صحبت کنم، البته الان من خودم میدونم که آشنا شدن با این مسیر و تغییر دیدگاهم به خداوند و هستی ارزشش خیلی بیشتر از اون پولی بود که من در آن معامله از دست دادم که به واسطه اون اتفاق و شرایط با این گروه واین مسیر آشنا شدم و این یکی از بزرگترین دستاوردهای سال 96 برای من بود. اتفاقات خوبی که پس از آن برای من اتفاق افتاد:

    آرامش وصف نشدنی برای من و همه اعضا خانواده ام

    رابطه نزدیکتر با خالق همه خوبیها رب العالمین

    خریدهای متعددی از محصولات سایت

    چندین سفر وصف نشدنی و رویایی به اتفاق خانواده که زمانی آرزویمان بود

    بدست آوردن موقعیت شغلی بهتر

    اجاره کردن منزلی که یکی از رویاهای من بود با قیمتی باور نکردنی

    گرفتن هدایای متعددی از طرف خانواده و دوستان و همکاران

    توانایی کمک کردن مالی که یکی از آرزوهای دیرینه ام بود به دوستان و فامیل

    توانایی پس انداز کردن، البته من هنوز از لحاظ مالی تغییر چندانی با قبل نکرده ام ولی به لطف الهی برکتی به درآمدم داده شده که نه تنها بدهی ندارم بلکه توانستم هم پس انداز کنم و همینکه به دیگران کمک کنم اونهم مبلع چشم گیری که همیشه آرزویم بوده

    خرید وسایلی برای منزل که چندین سال جزو آرزوهایم بود

    زندگی در خونه ای که از صبح تا شب با هر قدم خداوند را شکر میکنم به خاطرداشتنش

    توانایی پرداخت ماهیانه به فرزندانم

    خرید لباس های برندبرای فرزندانم که جزو آرزو هاشون بود

    بالا رفتن قدرت خرید اعضائ خانواده بطور کلی

    آشنا شدن و استفاده از قانون بزرگ شکر گزاری

    برخوردار شدن از عزت و احترام زیاد از طرف دوستان و آشنایان و عزیزتر شدن پیش همه

    و خیلی چیز های کو چک و بزرگ دیگری که ممکنه الان بیاد نیاورم .

    و اما خواسته های سال 97 :

    در این سال آرزو دارم خودم و تمام استعدادهای الهی که خداوند بهم هدیه کرده را بهتر و بیشر بشناسم و از انها در جذب ثروت الهی بیشتر استفاده کنم

    توانایی خرید ثروت 1

    رابطه ام را با خالق هستی نزدیکتر کنم و خودم را لایق درخواستهای بیشتر از وهاب یگانه بدانم.

    افزایش ظریفت وجودم برای دریافت نعمتهای بیشتر الهی

    همفاز و هم فرکانس بودن با تمام مخلوقات و همچنین خالق هستی برای دریافت آرامش و جذب نعمتهای بیشتر

    شکر گزاری بیشتر از خداوند و به یاد آوردن داشته هایم در هر لحظه برای جذب خواسته های بیشتر

    افزایش توانایی بخشیدن دیگران

    عمل کردن به آموزه های استاد عباس منش

    هدایت شدن به مسیری که مرا به شغل مورد علاقه ام برساند

    افزایش درآمد حداقل سه برابر با کار فیزیکی حداقل

    گذراندن اوقات فراعت بیشتر با خانواده و لذت بردن از هر لحظه از زندگی

    بازگشتن سرمایه ای که از دست دادم چطور و چگونگی اش را میسپارسم به قادر توانا.

    به امید رسیدن به تمام خواسته ها و آرزوهاتون . در پناه حق شاد و خوش و خرم باشید.ممنون ومتشکر از اینکه وقت گذاشتید و مطلب منو را خواندید. انشاله که توانسته باشم با نوشتن این مطالب ایمان و باورقویتری در شما ایجاد کرده باشم.

    با خدا باش و پادشاهی کن بی خدا باش هرچه خواهی کن.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
    • -
      الهام گفته:
      مدت عضویت: 3435 روز

      سرکار خانم جبار سلام

      روند آشنایی شما با سایت در غمگینترین روزهای زندگیتون چقدر شبیه منه

      آقای جوان، یکی از دوستان عزیز عضو در این سایت یکبار متن جالبی رو نوشته بودند که امشب با خوندن تجربیات شما بی اختیار به یادشون افتادم ایشون نوشته بودند :

      دقیقا ببینید هر کدام از شما توسط پیدا کردن چه فایلی با استاد و سایتشون آشنا شدید ؟

      پاشنه آشیل شما همانجاست

      درست میگفتند

      وقتی روی خدا حساب باز نمیکنیم احتمالا با فایل فقط روی خدا حساب باز کن وارد سایت میشویم

      اگر نیاز مالی داریم فایل 3 برابر کردن درآمد

      اگر از رحمت حضرت حق ناامید هستیم و فقط به تلخکامیها نگاه میکنیم و نمیدانیم خدایی 70 بار مهربانتر از پدر و مادر عاشقانه منتظر یک “یا رب” گفتن ماست تا نجاتمان دهد حتما با فایل شعر پروین وارد سایت میشویم

      تفاوت جایگاه شما و تفاوت اتفاقات زندگیتان در طول یکسال بیانگر همه چیز هست

      خدا هیچ وقت دیر نمیکند

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
      • -
        زهره جبار گفته:
        مدت عضویت: 2992 روز

        سلام خانم اقبال

        ممنون از پاسخ فوق العاده تون. هیچ وقت به این موضوع فکر نکرده بودم. همیشه فکر می کردم امیدم به خداست البته زمانهایی که از همه جا بردیدم و با تمام وجود از او خواستم درهای رحمتش به رویم باز شده. ممنون که این نکته را یادآور شدید. لطف بزرگی کردید. در پناه حق شاد باشید.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  3. -
    فاطمه گفته:
    مدت عضویت: 4011 روز

    به نام خدای مهربان

    سلام به استاد عزیزم و سایر دوستان

    اول از هر چیز سپاسگذارم از خدا که من رو در این مسیر سراسر زیبایی قرار داد و سپاسگذارم از استاد خوبم بابت طرح این سوال.

    راستش من همون روز اول این فایل رو دانلود کردم و بارها گوش کردم و جوابها رو در دفترم نوشتم

    اما هر سری که اومدم اینجا بنویسم نمیشد هر بارهم که کامنت دوستان رو میخوندم راستش غبطه میخوردم که چقدر عالی پیشرفت کردن و من شاید چیزی برای گفتن نداشته باشم اما باز تصمیم گرفتم تجاربم رو حتی خیلی جزیی بنویسم

    تا اینکه امروز این فرصت برام مهیا شد وقتی دیدم حال دلم اونطور ک باید خوب نیست شروع کردم به نوشتن و به لطف الله حالم الان خیلی بهتره.

    من مدت شاید 3 سال هست که استاد رو میشناسم و فایلهاشون رو کم و بیش گوش میدادم اما مدام از مدار خارج میشدم اما اواخر سال 96 به صورت مداوم دارم گوش میدم و تمرین میکنم و خدا رو ازین بابت شکر میکنم

    اما دستاوردهای سال 96:

    1٫ روزای اولی که شروع کردم به گوش دادن فایلها و تمرین احساس خوب وقتی ی روز با دوستم رفتیم پارک دربند دیدیم که سورتمه داره تصمیم گرفتیم که وقتی وارد پارک شدیم اول ی دور بزنیم بعد سوار بشیم اما وقتی وارد شدیم هنوز جند قدمی نرفته بودیم که یهو دیدیم ی آقایی از دور صدامون میزنه و بهمون گفت که سورتمه سوار میشید؟؟ بعد بلیط سورتمه رو داد بهمون و تا خواستیم حساب کنیم گفت نه و رفت!!!!!

    خداایااا شکرررت

    2٫ من از خوشحالی میپریدم بالا و میخندیدم و خدرئشکر میکردم و کیگفتم که جواب داد و چقدررر حس خوبی داشتم چون برام معجزه بود نه بابت پولش بیشتر بخاطر اینکه خدا از جایی که به عقلم نمیرسید برام رسوند

    خدااایااا شکررررت

    3٫ من قبل از عید فایل صوتی شکرگزاری رو خوندم و تمرینهاش رو انجام دادم تو ی تمرین گفته بود رو قبضی که هنوز پرداخت نشده بنویسید بب پولش سپاسگذارم و من هم این کارو کردم یکی مبلغ 300 و دیگری 900 و دوستان به طور معجزه آسایی این مبالع توسط برادرم پرداخت شد.

    خدااایااا شکرررت

    4٫ قبل عید نگران هزینهای عید بودم چون امسال اولین سالیه ک پدرم در کنار ما نیست و کنترل هزینه ها به عهده من بود اما همه چیز خیلی عاالی پیش رفت و خدارو هزار بار سپاسگذارم

    خدااایاا شکرررت

    5٫ دوستان من عاشق آش رشته هستم یادمه استاد میگفتند اگه تو مدار باشی اون چیزایی که دوست داری رو دریافت میکنی حتی اگه غذای مورد علاقه ات باشه ما همیشه شاید ماهی یکبار یا40 روز یکبار آش میخوردیم اما از وقتی تو مدار قرار گرفتم شاید هفته ای یکبار یا حتی دوبار آش خوردیم

    خدااایاا شکرررت

    6٫ من هیچ سالی به اندازه امسال عیدی نگرفتم امسال 600 هزار تومن عیدی گرفتم و این یعنی ورود ثروت و نعمت از جایی که به عقلم نمیرسه

    خدااایاا شکرررت

    7٫ در حال حاضر تو یک رابطه عاطفی هستم که خداروشکر خوبه هر چند که ی سری تضاد وجود داره ولی سعی میکنم که از اونها به خواسته ام برسم جالب اینجاست که من رابطه های قبلیم اضلا خوب نبود و من همیشه در حال باج دادن بودم و همیشه هم زود تموم میشد اما این بار نه به لطف خا کسی وارد زندگیم شده که دوستم داره و بیستر همیشه بینمون صلح و آشتی بوده

    خدااایاا شکرررت

    8٫ تونستم تو جند ماه اخیر فایلهای استاد رو با تعهد بیشتری گوش بدم رو خودم بیشتر کار کنم

    خداایاا شکرررت

    9٫ من همیشه ازینکه با ماشین خودم برم پارک جنگلی میترسیدم اما تو عید تونستم بر این ترس خودم غلبه کنم و وقتی که رفتم دیدم چه ترسی بی دلیلی داشتم و تونستم برم تو پارک و با خودم خلوت کنم و خوایته ام رو بنویسم

    خدااایااا شکرررت

    10٫ هر بار که رفتم بیرون با ماشین هر بار تو پارک مشکل پیدا میکردم یکی میومد و راهنماییم میکرد بدون اینکه من ازش بخوام و این یعنی همه افرادی که وارد زدگیم میشن دستانی از دستان خدا هستند

    خداایااا شکرررت

    11٫ من فیبروکیستیک دارم اما تصمیم گرفتم دیگه دارویی مصرف نکنم و مطمئنم که خوب میشم

    خداایااا شکرررت

    12٫ تو عید یکی از دندون هام بدون هیچ دلیلی درد شدیدی گرفت که تا چند روز هم ادامه داشت و من میدونستم به خاطر فرکانسی بوده که فرستادم اولش گفتم نه من خوب میشم ولی انقدر درد داشتم که تحکمش برام سخت بود مجبور شدم قرض استفاده کنم اما تا وقتب بهتر میشد خدارو شکر میکردم و از دندونم تشکر میکردم و دیگ قرض نخوردم و الان خیلی بهتر شده و ابن یعنی سلامتی هم دست خودمونه

    خداایااا شکرت

    13٫ به لطف خدا تونستم همه رسانه ها و شبکه های مجازی رو حذف کنم و همه اولش خیلی انتقاد کردن و کنایه زدن اما بعد همون ها تشویقم کردن و متعجب بودن از اینکه تونستم از عهده اش بر بیام

    خدایااا شکررررت

    14٫ من همیشه علاقه داشتم که ی عالمه کفش و کیف و لباس و… داشته باشم و سال 96 تونستم بیش از 6 جفت کفش و جندتا کیف اون هم از ی برند معتبر با قیمت خوب بخرم

    خداایااا شکرررت

    15٫ من همیشه به دیگران میگفتم دوستت دارم اما تو این مدت هر ورز تو آینه با خودم حرف زدم و خودم رو تحسین کردم و دیشب برای اولین بار با تمام وجود به خودم گفتم دوستت دارم و اشک تو چشمام حلقه ز و گریه کردم

    خداایااا شکرررت

    و اما خواسته هام در سال 97

    1٫ امسال توحیدی ترین سال زندگیم در طول 33 سال عمرم باشه

    خداایااا شکرررت

    2٫ امسال سالی باشه که شرایط ازدواجی صد در صد موفق برام فراهم بشه که از هر جنبه ای عااالی باشه و با پسری ازدواج کنم که در کنارش احساس آرامش رئ داشته باشه و ابطه ای داشته باشم که تا به حال تجربه نکردم و سراسر عشق و آرامش و محبت و خوشبختی باشه

    خداایااا شکرررت

    3٫ بتونم بسته روانشناسی1و دوره عشق و مودت و عزت نفس و هدف گذاری استاد رو تهیه کنم و اونقدر از لحاظ مالی در سطح بالایی باشم که بتونم هزینه هاش رو پرداخت کنم

    خداایااا شکرررت

    4٫ وقت آزاد بیشتر و اراده بیشتری داشته باشم برای کار کردن رو باورهام و دنبال کردن فایلهای استاد

    خداایااا شکرررت

    5٫ در هر لحظه و هر آن ،حتی در خواب هم احساس بسیار خوبی داشته باشم و بتونم فقط و فقط به خواسته هام و داشته هایی که حس خوب بهم میدن توجه کنم

    خداایااا شکرررت

    6٫ هفته ای یکبار به دامن طبیعت برم و با خودم خلوت کنم و از تنهاییم لذت ببرم.

    خداایاا شکرررت

    7٫ رو اعتماد به نفسم کار کنم تا به کسی وابسته نباشم و قائل به ذات باشم و خودم رو با تمام وجود دوست داشته باشم و برای خودم ارزش قایل باشم که این ها پاشنه آشیل من هستند

    خداایااا شکرررت

    8٫ همواره در فرکانس خدا باشم و بتونم فکر خدا رو بخونم.

    خداایااا شکرررت

    9٫ درآمدم حداقل 3 براببر و بیشتر بشه

    خداایااا شکرررت

    10٫ بتونم قرآن رو کلمه به کلمه و با دقت بخونم و درک کنم و با اراده بهش عمل کنم

    خداایااا شکرررت

    11٫ من به میکاپ علاقه زیادی دارم و دوره اش رو هم گذروندم اما همیشه ترس از نداشتن مهارت و تجربه و پول و اینکه منو کسی با این شرایط قبول نمیکنه و ندونستن اینکه از کجا باید شروع کنم همیشه مانع شد. دوست دارم بهترین و معروف ترین میکاپ کاره ایران باشم و بعدش بتونم بزرگترین و مشهورترین و با کیفیت ترین مجموعه و سالن آرایش رو تو منطقه شمال تهران تأسیس کنم

    خداایااا شکرررت

    12٫ تو کلاس زبان انگلیسی ثبت نام کنم و با انگیزه و علاقه بتونم ادامه بدم و هر رو پیشرفت چشمگیری در همه جنبه ها ( مکالمه، گرامر و …) داشته باشم و هر دوره رو با نمرات عالی بگذرونم

    خداایاا شکرررت

    13٫ بتونم تندخوانی رو ییاد بگیرم تا کتابهایی رو که میخوام با سرعت و یادگیری بیشتر بخونم چون خیلی کتاب دارم که باید بخونم. کتاب رویاهایی که رویا نیست استاد، از دولت عشق، چهار اثر، سنگفرش هر خیابان از طلاست و کیمیای محبت و نهج البلاغه رو با درک عالی بخونم .

    خداایااا شکرررت

    14٫ روابطم با خانوادم ، اطرافیانم و کسانی که دوستشون دارم و …. در سطح عااالی از هر جنبه ای باشه

    خداایااا شکرررت

    15٫ بتونم دندون هام رو که نیاز به ترمیم یا لمینیت یا ایمپلنت ارن رو کارشون رو انجام بدم و اونقد از لحاظ مالی در سطح بالا باشم که به راحتیبتونم انجامشون بدم

    خدایااا شکرررت

    16٫ ماشین 206 سفید با کیفیت عااالی بخرم

    خداایااا شکرررت

    17٫ جدیدترین مدل لپ تاپ ایسوس رو بخرم

    خدااایااا شکرررت

    عذر خواهی میکنم که طولانی شد و تشکر میکنم که با سعه صدر کامنت من رو مطالعه میکنید

    امیدوارم سال 97 سالی سرشار از عشق به خدا و به خودمون، سلامتی، ثروت، روابط عااالی، خوشبختی، آرامش و پر از معجزه و انگیزه و هدایت باشه و همه ما در این مسیر به لطف خای متعال در این مسیر ابت قدم باشیم و وقتی به انتهای سال 97 رسیدیم ازینکه به تمام خواسته هامون رسیدیم خوشحال باشیم .

    خدایا شکرررت خدایااشکرررت خدایا شکرررت

    پایدار باشید .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
    • -
      سیدمحمد لایق گفته:
      مدت عضویت: 2366 روز

      سلام فاطمه عزیز من کامننتو امشب خوندم و از نتایج سال۹۶خیلی خوشحال شدم بعدش رفتم تو پروفایلت و دیدم دوره دوازده قدمو کامل پیش رفتی و مشخص شد واسم که چقدر پیشرفت کردی و خیلی تحسینت میکنم واقعا عالیه خدایاشکرت

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  4. -
    MM گفته:
    مدت عضویت: 2908 روز

    سلام خدمت استاد عزیز وامید بخشم

    سلام خدمت دوستان عزیز

    جای همه دوستان خالی با خانواده اومدیم اردبیل جنگل فندوقلو واقعا عالیه .مسافرهای زیادی اومدن به شهرمون همه شادن وخندون.من که بادیدن این صحنه ها لذت میبرم.

    اما در مورد مسابقه :سال 96 سال خوبی برام بود اتفاقهایی خوب زیادی داشتم البته اتفاقهای ناخوشایند هم داشتم.

    من تنها یک اتفاق خوبی که برام افتاده میگم بدون اغراق وازصمیم دل میگم بهترین اتفاق من اشنایی با استاد عزیز وامید بخشم بود نه برای سال 96 بلکه برای تمام عمرم. حالا دوستان عزیزم خودتون بقیه اتفاقات رو بخونید…

    همه دوستانم میدونن که بعد این اشنایی اللهی وخداگونه چه اتفاقهایی تو زندگی رخ میده…

    زندگی خیلی قشنگه

    شاد شاد باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  5. -
    عادل حقیقی گفته:
    مدت عضویت: 2759 روز

    سلام استاد عزیز

    موفقیت هایم در سال 96

    تغییر شغلم و از یک طرف از نظر فیزیکی کارم 10 برابر ساده تر و 5 برابر افزایش درامد داشتم

    چیزهایی که به مادرم از نظر مادی قول داده بودم انجام دادم

    به خاطر شغلم تونستم برای 3 نفر کار افرین باشم

    کاری دارم که عاشقش هستم

    این شغل با هماهنگ ترین شکل ممکن جور شد یعنی من بابت دستگاه کامل چک دادم و چکم هم خیلی راحت پاس شد

    ترس های مالیم خیلی کم شده

    دیگه از دیگران پول نمیگیرم بلکه بهشون پول میدم

    ارتباطم با خدا خیلی بهتر شده

    وسرعت جذب هام هم بیشتر شده

    نگرانی هام درباره ی مسایل خیلی کمتر شده

    خودمو درگیر مسایل الکی دیگران نمیکنم

    کمتر حرف میزنم

    با دوستان قدیمیم خیلی کم ارتباط دارم تا جایی که ماهی 1 بار میبینمشون

    ارامشم خیلی بیشتر شده

    10 درصد درامدم رو میبخشم

    حرف دیگران دیگه اصلا برام مهم نیست

    اگر یه موقع پول نیاز بشم فقط از خدا میخوام که کمکم کنه و راه رو بهم نشون بده

    خواسته های سال 97

    میخوام ارتباطم رو با خدا بیشتر کنم و بهتر درکش کنم

    میخوام امسال به اندازه ی 10 سال رشد کنم

    میخوام درامدم 50 برابر شه

    میخوام ماشین دلخواهم رو بگیرم

    تو جایی که دلم میخواد برای خودم خونه بسازم

    تمام دوره های شما رو تهیه کنم

    حساب مالی تپلی واسه خودم درست کنم

    با ماشین خودم برم مشهد

    راحت تر و ازاد تر و بیشتر پول در بیارم

    گردش و تفریحم رو بیشتر کنم

    به تمام تعهداتم هم مالی و هم معنوی عمل کنم

    کلا امسال رو به بهترین سال زندگیم تا الان تبدیل میکنم

    استاد متشکرم

    خدایا شکرت خدایا شکرت خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  6. -
    منیره نوری گفته:
    مدت عضویت: 2777 روز

    با عرض سلام و تبریک سال جدید به تک تک اعضای خانواده و استاد بسیار بسیار عزیزم .

    من سالیان سال بود که در عالم گم شده بودم … چندین بار تو مخمصه های بزرگی گیر افتاده بودم … خیلی تقلا میزدم … دقیق بخوام براتون حالم رو توصیف کنم که مثل پرنده ی آزادی بودم که توقفس انداخته بودنش و از شدت نارضایتی بالهاش رو انقدر به در و دیوار قفس زده که زخمی شده … حال روحی خوبی نداشتم و به تپش قلب هم دچار شده بودم و اصلا خواب آرامی نداشتم … و چندین سال هم بود که استاد رو میشناختم ولی محصولاتشون رو نخریده بودم ولی همیشه میرفتم و به محصول عشق ومودت نگاه میکردم ولی به خاطر قیمتش منصرف میشدم و از جهتی هم به شدت نیاز داشتم تا اینکه به برکت تولدشون قیمت ها off خورد و من بالاخره تونستم این دوره رو تهیه کنم … به به چه دوره ی جالبی به به واقعا ازتون سپاسگزارم استاد .

    اولین دستاورد برای من که بالهام شکسته بود سکینه ی قلب بود که به دست آمد خدا رو هزاران بار شکر به دست آمد .

    دومین دستاوردم این بود که سالهای زیادی به دنبال خدا بودم و خدا رو شکر با احساس سپاسگزاری فراوان احساس میکنم که دستهای خدا منو بغل گرفته و تو ابرها داره تکونم میده .

    استادمن خیلی به این در و اون در زده بودم که مشکل رابطم حل شه و خدا یکی یکی درها رو میبست تا من فقط خودش رو ببینم و با یاری شما این اتفاق افتاد وقتی فایل توحید عملی 3 رو گوش دادم بلند بلند گریه میکردم و باورهای قلبیم زیر و رو میشد . استاد از خداوند سپاسگزارم که بهم شما رو نشون داد .

    الان حدود یک ماه هست یا کمتر که دوره عشق و مودت رو تهیه کردم و تاثیرات بینظیزش رو دارم میبینم و شما در فایل هشتم میگید اگه حالتون بهتر از قبل شده پس ادامه بدید چون من از همین راه به این جا رسیدم و من حالم بسیار خوبه چون خدا رو دارم و سپاسگزارم در هر لحظه و دیگه تپش قلب ندارم و دارو نمیخورم و انقدر راحت میخوابم خدا رو شکر که شاید در دوران نوزادی انقدر راحت خوابیده بودم قبلا و بدون اینکه از همسرم بخوام خود به خود داره رفتارش با من بهتر میشه و من واقعا خدای عزیزم رو شاکرم و واقعا متعجبم واقعا دارم میگم .

    دلم میخواد برنده بشم و بتونم رانشناسی ثروت 1 رو تهیه کنم و این از آرزوهای منه که البته با توکل صد در صد به خدای مهربونم بهش برسم و زندگیم رو متحول کنم .

    استاد همسرم مرد ثروتمندیه و من خدا رو شکر تو یک خونه مجلل زندگی میکنم که باغ و استخر و همه چی داره ولی میخوام ثروت بدست بیارم که باورهای توحیدیم رو قوی بشه .

    میخوام رابطم عالییییییییی بشه که زندگی قبلیم از یادم بره .

    میخوام مترجم خوبی بشم و speaking ام قوی بشه .

    میخوام مادری بسیار بسیار بهتر از قبل باشم .

    میخوام خدا رو تو تک تک لحظاتم شکر کنم .

    میخوام ثروت هام در سال 97 زیاد بشه تا باورهام عالی تر از قبل بشه .

    امیدوارم که سالی سرشار از سلامتی و موفقیت و ثروت و خوشبختی در تمام جنبه های زندگی داشته باشید و در پناه خدای نزدیک .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  7. -
    حسنخانی گفته:
    مدت عضویت: 3734 روز

    سلام

    از اول سال 96 قانون بهتر وارد زندگیم شد همسرم بامن هم فرکانس شد و فایلهای استاد را گوش داد و باور کرد تمام عکسهای ما با لبخند و اعتماد به نفس گرفته شدند کار جدیدی را آغاز کردیم که هردو عاشقش هستیم با پته کرمان به سبک جدید و سلیقه خودمان طرحهای جدید و کارهای متفاوتی را انجام دادیم اما در خانه بدون هیچ درآمد و سرمایه ای فقط گفتیم خدا و کارت ویزیت پخش کردیم جالب آنکه از مسافرهای تهران به دنبال کیف و کفش پته به منزل ما آمد و اولین فروش انجام شد خیلی لذت بخش بود چون او دست خدا را به ما نشان داد سپس بدون هیچ تلاشی و فقط با نام خدا یک محل کار عالی توسط یکی از دوستان برای ما جور شد با کرایه پایین و ما فقط خنده را تجربه میکردیم وبرای همه از محل کار جدید و ویو عالی آن که یک مکان قدیمی و بازسازی شده است تعریف میکردیم (اکونوموزه بانوحیاتی)من و همسرم عاشق این بنای تاریخی هستیم.فروش ما بسیار پایین بود و ما گاهی ناامید حرفها و پیشنهادات اطرافیان نیز ما را از راه رفته منصرف میکرد اما باز با یاری خدا تحمل میکردیم. رابطه من و همسرم از 6 سال گذشته عاشقانه تر شده و سلامتی و شادی زیادی را تجربه میکردیم و لذت میبردیم.دلم میخواست دخترم بده مهد اما دخترم با هیچ مهدی ارتباط برقرار نمی کرد.از خدا خواستم بهترین مهد را برام بفرسته و دیگه دنبالش نرفتم.تا یک ماه بعد یکی از دوستام گفت چرا دخترت را من بفرستی مهد پسرم عالیه یک بار امتحانش کن.دخترم را بردم همون روز اول عاشق مهد شد و هر روز با خوشحالی تمام می ره مهد.در بی پولی کامل عروسی داداشم شد گفتم خدایا یک لباس مجلسی زرد خوشکل بفرست در خونه زنگ بزنن بگویند بفرمائید برای شما سفارشی. یک روز مامانم گفت بیا بریم یک لباس خوشکل دیدم بپوش ببین پسندت هست با خجالت از نداشتن پول بدون گفتنش رفتم لباس را انتخاب کردم پوشیدم و خیلی خوشم آمد احساس کردم ملکه ای شدم خاص‌.شب مامانم گفت پسندت شد گفتم عالیه گفت میخواستم برات بخرمش بیا این پول برو بخر وای خدای من چه هدیه فوق العاده ای همان جور که خواسته بودم.همسرم هم گفت من باید سه روزه کت شلوار جذب کنم. باهم رفتیم به بهترین مغازه ها و از گرانترین کت و شلوارها پسند کردیم و پوشید. فردای آن روز فروشی عالی داشتیم و یک کت وشلوار خوب و مناسب خریدیم. این خنده ها از اعماق وجود زندگی ما را فوق العاده کرده بود. شب عروسی از خدا خواستم با بچه کوچک بهم خوش بگزره اذیتم نکنن و هم اینچنین شد. بازهم خوشحالی خوشحالی خوشحالی. ما کار انجام میدادیم و فروش گاهی به سه هفته یک بار می رسید و ما تقاضای بزند جهانی داشتیم. گاه ناامیدی و نداشتن بود اما باز رابطه خوب و عشق و بوی زیبای خوشبختی صدای آواز گنجشکها خنده های بچه هامون بیشتر بود. مامانم به همراه مادربزرگم رفتند کربلا پول بهم دادن برا بچه ها سوغاتی بخرم آمدند بدهند دستشان.منم رفتم بهترین لباس عید را براشون خریدم.من و همسرم عاشق خریدیم خیلی بهمون خوش گذشت. دخترم دلش عروسک میخواست مامانم که آمد براشون عروسک هم خریده بود. خوشحالی بیشتر از این؟ خوب بهمن ماه همه خانواده شوهرم دسته جمعی رفتند قشم. ما که عاشق سفر بودیم ناراحت نشدیم گفتیم یک روز می ریم سواحل مدیترانه الان صبر میکنیم به لطف خدا.ده روز بعد یک میلیون پول داشتیم ماشین مان آماده سفر شد.فقط کسی همراهی مان نمی کرد.همسرم دوست نداره تنها سفر برود. اما من دلم سفر تنهایی میخواست این آرزو را عید یادداشت کرده بودم. عکس ساحل را زمینه گوشیم کردم و گفتم خدایا تنهایی برییم قشم. سه روز بعد من و همسرم و دخترهام تو راه قشم بودیم. گفتیم خدایا سفری عالی و شاد برایمان به وجود آور.در راه بچه ها اصلا اذیت نکردند خیلی خیلی خوش گذشت.هرجا خوش آب و هوا بود ایستادیم بستنی خریدیم خوردیم.همان اول شهر گفتیم خدایا بهترین مکان را برایمان برسان.یک کارت ویزیت هتل آپارتمان به ما دادن‌.زنگ زدیم قرار گزاشتیم رفتیم هم عالی بود هم قیمت مناسب.سه روز قشم بودیم. از 8 صبح تا 11 شب می گشتیم بهترین رستورانها را می رفتیم یک روز تا عصر رفتیم ساحل طلایی عالی نه فوق العاده بود بهترین احساسات در کنار ساحل داشتیم و شاد از این جذب فوق العاده و لطف بی دریغ خدا. روز آخر اجازه گرفتیم شب هم مجانی همان جا بخوابیم و با کمال خوشحالی قبول کردند‌. صبح روز بعد حرکت کردیم با 100 هزار تومان پول باقی مانده که پول بنزین و غذایتان شد و در آخربا 20 هزار تومان برگشتیم خانه.عالی بود عالی خدایا سپاسگزارم.شب مامانم برامون خورشت سبزی پخته بود جاتون خالی حسابی مزه داد.خلاصه اسفند تمام شد و ما فقط امیدوار به آینده هرچه می فروختیم کار جدید تولید میکردیم.عید 97 با ورود مسافرهای نوروزی بهترین فروش را تجربه کردیم.خدایا سپاسگزارم از این همه شادی

    خدایا درخواست دارم در سال 97 تولیداتمان را در سراسر کشور پخش کنیم.و برندی خاص و عالی داشته باشیم.یک کارخانه بزرگ همراه با بهترین و خلاق ترین کارمندان را میخام.خدایا یک ماشین دنده اتوماتیک شاسی بلند میخام.یک خونه باغ خوشکل با باغبان و مستخدم برای رسیدگی به امور. یک ویلا در بهترین مکان و زیباترین امکانات و حیوانات خانگی.خدایا مسافرتهای عالی و سلامتی و خوشی دل بیشتر میخام. خدایا رفتن به کنسرت 25 باند را میخام.خدایا گوشت کوب برقی وماکرووی میخام.بهترین جنس سرویس قابلمه و قاشق وچنگال را میخام.یک سرویس آشپزخانه از جنس مس میخام.مانتو خوشکل میخام.بهترین پیش دبستانی واسه دخترم میخام.به راحتی دختر کوچولو را از شیر و پوشک بگیرم.رابطه فوق العاده عاشقانه ای را تجربه کنیم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  8. -
    جعفر سلیمانی گفته:
    مدت عضویت: 3146 روز

    با نام و یاد خدا و سپاس از نعمت ها و ثروت های بی کرانش

    با سلام و درود خدمت شما استاد عزیز و همکاران گرامیتان و تمام دوستانی که در این محفل جمع شدیم ، محفلی که در هیچ جای دنیا برپا نیست ، دور هم جمع شدیم تا بخواهیم و بتوانیم زندگیمان را طبق خواسته هایمان برآورده کنیم پس از خدا و شما استاد عزیز سپاسگزاریم. از دوستان عذرخواهی میکنم که مطالبم خیلی طولانی هست ولی ارزش خوندن رو داره.

    بنده حدود یکسال است که با استاد آشنا شدم و این اولین بارم هست که دارم پست میزارم. خواستم نحوه آشنایی با استاد و تغییراتی که توی زندگیم ایجاد شد رو بیان کنم . سال 96 رو میتونم سال متولد شدن ذهنم ، استارت شروع زندگی جدید با دیدگاه منطقی ، باور ، نعمت و ثروت بدونم.

    نحوه آشنایی بنده با استاد از اواخر سال 95 :

    بنده دوستی به نام محمد دارم که حدود 10 سال با هم دوست و مثل برادر هستیم و هر کاری که انجام دادیم با هم بودیم و خیلی شکست ها خوردیم و خیلی سختی و فشار روحی روانی رو تحمل کردیم ، همیشه برای هر کاری یه ایرادی میگرفتیم مثلا توی هر کاری میگفتیم که ما شانس نداریم این کار نمیشه یا ای بابا کی به ما کار میده و خیلی فکرهای منفی شدید دیگه ، داستان از اینجا شروع شد که داداش محمد توی کار گل و گلدان مصنوعی فعالیت داشت و محمد که به پیشنهاد خودش گفت که ماهم واسه عید96 مثل داداشش بزنیم تو این کار ، و ما هم که دار و ندارمون 2 الی 3 میلیون بود شروع کردیم.

    یک روز که برامون بار گلدان اومد در این میان یکی دیگه از داداشای محمد بنام مجید اومد پیشمون که بهمون کمک کنه که بارهارو خالی کنیم هنوز پیشم نرسیده گفت سلام خوبی آقای عباسمنش رو میشناسی منم شوکه شدم گفتم عجب آدمیه ، نرسیده سریع گفت عباس منش رو میشناسی منم گفتم نه نمیشناسم خلاصه شروع کرد یه چند تا تعریف از استاد کرد و منم گفتم باشه میرم سایتشو میبینم. بعد کارمون تموم شد و من به کل یادم رفت بعد از یک هفته تازه یادم افتاد که مجید چنین کسی رو معرفی کرده بود گفتم برم ببینم که چیه قضیه ، رفتم توی سایت و یه مختصر گشتم چند تا از محصولات استاد رو دیدم که پولین گفتم ای بابا این که همش پولیه گفتم اینم مثل آدمای دیگه اس بیخیال شدم میخواستم از سایت خارج بشم که تا اینکه چشم به فایل چگونه در عرض یک سال درآمد خود را سه برابر کنیم؟ افتاد وسوسه شدم ، دانلود کردم و شروع کردم به گوش دادن و تمرین های که داخل فایل بود رو انجام دادم و طبق قانونی که استاد گفته بود بنده هم تاریخ رسیدن به اون ثروت رو هم همین سال 97 قراردادم .

    بعد متن های که در مورد تجربه دوستان در صفحه های اول سایت قرار گرفته بود رو هم خوندم و داستان زندگی استاد رو هم که شنیدم دیگه بعد از این برام جالب شد و پیگیری فایل ها و یکسری فایل های رایگان شدم . دومین فایلی که گوش دادم توی اتاقم دراز کشیده بودم و فایل فقط خدا رو گوش کردم باورتون نمیشه وقتی فایل رو کامل گوش کردم ، انگاری آدمی بودم که داشتم پرواز میکردم یک حس عجیبی وجودم رو فراگرفته بود حس خیلی خوبی بود که این حس رو با هیچ چیزی عوض نمیکردم دیگه بعد از این شد که تمامی فایل های رایگان استاد رو دانلود کردم و گوش دادم و همین کار رو هم به همسرم انتقال دادم.

    ( اینم بگم که من با همسرم خیلی اختلافات شدید داشتیم و به امید خدا و حرفای استاد این مشکلات هم خیلی کم شده و روح و روان بهتری نسبت به گذشته پیدا کردیم. الان میتونم بگم خوشبخترین مرد روی زمینم )

    (حالا یه داستان کوچیک در مورد دوستم محمد بگم براتون که این هم برای خودم جالب هست و هم برای شما)

    زمانی که بنده داشتم این فایل رو گوش میکردم هر از گاهی به محمد هم انتقال میدادم و در مورد خدا حرف میزدم و میگفتم اینجوری اونجوری چون انقدر از لحاظ روحی و مالی آسیب دیده بودیم و اون هم شرایط خودش رو داشت همش از خدا بد می گفت ، می گفت کو خدای که تو میگی ، منم میگفتم باید صبر کنیم و از خدا باید بخواهیم که بهمون بده و خیلی از این حرفای خلاصه انقدر در گوشش خوندم که باورتون نمیشه زمانی که گل های که تولید میکردیم رو به مشتری داده بودم بر می گشتیم محمد گفت خدا ازت یک دختری میخوام چشم رنگی باشه دختری میخوام که منو به خاطر خودم بخواد نه ماشین و پول ، باورتون نمیشه فردا اون روز دیدیم دختری به شماره اش تماس گرفته همون دختری که با همون توصیفی که از خدا خواست به سمتش اومد و خدا رو اون موقع باور کرد و ایمانم به خدا و خواستن از خدا قوی تر شد بعد شروع کردم براش از اینکه ما ذهنمونه که ما رو به ثروت نزدیک میکنه و خیلی چیزای دیگه در مورد استاد و قدرت بی نظیر خدا براش گفتم بعد از این قضایا خیلی اتفاقات خوب هم برای من و محمد افتاد و قدرت خدا رو نظاره گر بودیم و لذت می بردیم. اینم بگم که همین قبل عید جشن عقدشون بود. )

    میتونم بگم که من در سال 96 تونستم خودم رو اصلاح کنم ، خدارو بهتر درک کنم ، قانون خدا رو درک کنم ، عشق بین خودم و همسرم بهتر کنم نسبت به مشکلات گذشته فکر نکنم به موفقیت فکرکنم ، سال 96 رو با اینکه قانون رو درک کردم با اینکه هنوز به اون وضعیت مالی که میخواستم نرسیدم ولی بگم که خدا یه گوشه ای از اون موقعیت مالی و ثروت رو برام نشون داده اینکه هنوز نتونستم بهش برسم دلیلش اینکه من هدف ثروتمند شدنم رو گذاشتم برای سال 97

    پس در سال 96 روح و روانم رو برطرف کردم و شرایط مالی رو برای سال 97 گذاشتم و میدونم که بهش خواهم رسید و این چیزیه خدا از ما میخواد .

    اتفاقات خوب سال 96:

    1- آشنایی با استاد و شناخت دقیق و بهتر از خداوند و تغییر باورها و تغییر عقاید

    2- برطرف شدن مطالب و مسائلی که یک عمر برام سوال بود و از درون اذیتم میکرد.

    3- آرامش خاص در زندگی و رابطه بهتری با همسرم

    4- خواسته های کوچیکی که از خدا خواستم و به صورتی برام برآورده شد و این امر من رو به قدرت ذهن و قدرت خداوند نزدیک تر کرد.

    5- اتفاقاتی که برای دوستم محمد افتاد بهترین باور برای من و برای محمد بود که خیلی چیزا در مورد خدا برامون روشن شد . بابت این اتفاقات از خداوند سپاسگزاریم.

    6- سال 96 رو با سخنان دلنشین استاد عزیزم روی باورهام ، رفتارم ، شخصیتم ، دیدگاهم ، ذهنم شنیدم و کار کردم و ایشان نور ایمان رو در وجودم قرارداد شروع کردم .

    7- مسائل کوچیکی که برام پیش اومد و قانون رو بهتر درک کردم این بود که وقتی میخواستم اداره مالیات برم خیلی ها میگفتن بری فعلان میکنن و از این حرفا اولش ترسیدم ولی یاد حرفای استاد افتادم و قاطعانه گفتم من میرم و هیچ مشکلی پیش نمیاد و همینطور هم شد. هیچ مشکلی پیش نیومد اتفاقا به آرامی و با احترام باهام رفتار کردن.

    8- یه اتفاق دیگه ای که برای محمد افتاد این بود با وجود وضعیت مالی خیلی بد که توان خرید حتی یه گوشی معمولی رو نداشت و با همون گوشی ساده که خیلی اذیتش میکرد از خدا خواست یه گوشی آیفون 5 بهش بده باورتون نمیشه خدا از یه طریقی بهش گوشی رو رسوند که جفتمون شوکه شدیم.

    8- خودم یک روزی خیلی شدید نیازمند دیدن شخصی بودم و مدام باهاش تماس میگرفتم و پاسخگو نبود یک روز شد گفتم خدایا بیاد پیشم کارش دارم دیدم نیم ساعت نشده اومد. بهش گفتم شرمنده انقدر زنگ زدم جواب ندادی به خاطر اون اومدی گفت اصلا گوشی پیشم نبود که بدونم تو زنگ زدی کار دیگه داشتم. این شد فهمیدم ذهنم ازش خواست که بیاد نه زنگ تلفنم.

    برنامه ام برای سال 97:

    1- با آرامش درون سال 97 رو با خوشی ، مسافرت های فراوان ، ثروتی بیشتر از خواسته ام ، فرزندی سالم و صالح و غیره خواستارم و میدونم که خداوند این خواسته ها رو نه تنها برای من بلکه به تمام کسانی که لایق بهترین ها هستن رو میدهد.

    2- از خدا خواستم وقتی به اون گوشه ای از نعمت و ثروتی که بهم نشون داده رسیدم بسته های استاد رو به عنوان هدیه خریداری کنم و به کسانی که خواستار رسیدن به این امر الهی هست بدهم تا آنها هم وجود خدا رو درک کنن به طوری که تمام دنیا به این قانون پی ببرن و از بزرگی خداوند مطلع و شکرگزار نعمتها خدا باشند.

    4- سخن آخر آرزوی سلامتی برای تک تک اعضای گروه و استاد عزیز آقای عباسمنش و آرزوی ثروتی بی نهایت که همه انسان ها لایق اون هستند.

    با سپاس

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  9. -
    رحیم خان گفته:
    مدت عضویت: 3565 روز

    سلام بردانشگاه بزرگ عباسمنش

    سلام استاد. سلام عزیز سلام شریف

    چگونه میتونم این همه زیبایی زندگیم رابرای شما بیان کنم

    چگونه میتوانم از آتش عشقی که دردلم روشن شد برایتان بنویسم که تمام آبهای جهان توان خاموش کردنش راندارند

    شما میتوانید شکر آن همه زیبایی زندگیت را بیان کنی جزاینکه بگویی معبودا: سپاسگزارم سپاسگزارم

    چطورمیتوانم این همه احساس بزرگ وزیبا رادرزندگیم برایتان بیان کنم جزاینکه بگویم خداجونم تشکر

    بنده ی خدا ؛ عباس گل ممنون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  10. -
    توحید علی جانی گفته:
    مدت عضویت: 3408 روز

    سلام

    همه ما ثروتمندیم .

    ثروتمندیم که هدف داریم و آرزوهای زیبا

    ثروتمندتریم که باورهای عالی میسازیم

    و ثروتمندتر و ثروتمندتریم که خدا رو به عنوان رب جهانیان با جون و دل قبول داریم

    و این ثروتها باعث ایجاد احساس خوب در ما میشه و ما تعهد دادیم که هر روز برروی اونا کار کنیم .

    بر طبق قانونی که جناب استاد عباس منش به یاد ما آوردند سیستم اتفاقات خوبی رو سر راه ما قرار میده تا ما به خواسته هامون برسیم ، اون هم با شکرگزاری – شادی -سلامتی -عزت و همه ی نعمتهای خوب دنیا .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای: