اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
به نام خدای مهربانم خدای دوست داشتنی من که هر لحظه حواسش به من هست و من رو هدایت میکنه
سلام به دوستان عزیزم و استاد و مریم جانم
خدای مهربانم بیامرز گناهانی رو که امید مرا قطع میکنه” (این یعنی به نحوی درخواست هدایت کردن)
قانع و خشنود بودن از نصیب شده ها’( یعنی همون سپاسگزاری از نعمت هایی که دارم)
یعنی شکرگذاری از داشته ها که منجر به نعمت و فراوانی بیشتری خواهد شد
حضرت ابراهیم از خدا خواست که هدایتش کنه و خواست که خودش رو نشون بده و درکش کنه (خدای من ،من هم میخوام خودت من رو هدایت کنی به شناخت خودت به درک کردنت)
خداوندا بیامرز ان گناهان که نعمتها رو دگرگون میکنه
از خدا درخواست میکنه که منو با خودت نزدیک کنی
خدایا کمک کن همیشه یادت باشم
همه به الله فقیریم هر چقدر در مقابل خداوند عاجزترین در جهان قدرتمند تریم.و هر چه سرکشتر ضعیفتر
خداوندا در همه حال بر من مهربان باش
کلیدی ترین باور و نکته اینه که خداوند رو به عنوان قدرت و رب بدونیم و به یگانگی قبول داشته باشه
وقتی اینطوری باشه نه نگرانیم نه ترس داریم و فقط از خودش بخواهیم هر چیزی رو ، نه دست جلو بقیه دراز میکنیم و نه از دیگران شغلها و کارها و پول بخوام فقط خدا وند فقط خدا
خداوند وعده داده جای مومنان بهشته نمیتونم با ترس خدا خداپرست بشم من از مقام خداوند میترسم نه از خودش
جهنم چیزی نیست غیر از رابطه و دوری از خدا وند این جهنم یک جهنم خود ساختس (استاد چقدر عالی جهنم رو درک کردین و توضیح دادین)
در این دنیا وقتی از خدا دور باشیم ما تنهاییم و این تنهایی مارو عذاب میده
تنها معیار نزدیکی به خدا ارامشه و نداشتن ترس و نگرانی
وقتی ارمش دارم من با خدا هماهنگم
خدا کمکتم کن تورو درک کنیم بشناسمت تا خودمون پیدا کنیم تورو درک کنیم راه خیر برکت بهمون نشون بدی من به تو محتاجم
خدایا خودت اجابت دعای منو تصضمین کردی
باید باور داشته باشم که اجابت میشه باور کنم که قدرتش داره
باید در باور من بگنجه
اجابت پرودگار به اندازه باور منه چقدر باورش دارم هر چقدر باورش کنم همونقدر جواب میده
خداوند وعده داده و قول داده که اجابت میکنه اما به اندازه باور من نه بیشتر
خدای من کمک کن باورت کنم به اندازه ای که باید درکت کنم به اندازه ای که بشناسمت
خدایا من رو هدایت کن به راه کسانی که به انان نعمت داده ای نه انان که غضب کرده ای و نه گمراهان امین یا رب العالمین
ای آنکه به آفرینش ویاد و پروش وغذادادنم پرداختی! بهم یادآوری کرد اونی که منو رورش وغذا میده و… خداست
وقتی درخواستی از خدا داریم چقدر باور داریم که میتونه زورش میرسه اجابت کنه؟ من برای اینکه باور کنم نیاز دارم اتفاقاتی که در گذشته برام رخ داده بیاد بیارم واگر تو اون زمینه ندارم دنبال الگو بگردم تا ذهنم ساکت بشه به قول استاد ذهنمون نیاز به واقعیت داره تا منطقی یبشه براش.
واونجایی که امام علی میگه اگر تو جهنم باشم بازم به سپاسگزاری تو مشغولم. و چقدر آدم باید بزرگ باشه تا تو عذاب و جهنم درحال سپاسگزاری وحس خوب باشه
وجهنم چیزی نیست جز دوری رابطه باخدا.
وانسان یکتاپرست به جهنم نمیره وعذاب نمیشه
این خدایی که قدرت زنده کردن ومرگ داره- خدایی که داره جهان رو اداره میکنه این خداروباید باور کرد واز تهدید کسی نترس جلوی کسی دولا نشو جلوی کسی نیفت بخاطر چندرقاز پول به کسی التماس نکن. قدرت رو در دستان کس دیگه ای قرار نده اگر میخوای به بهشت بری ودر این دنیا واون دنیا عزت داشته باشی.
بخاطر گناهانم از خداوند آمرزش بخوام. واز هر نعمت وبخشش حتی گناهان وخطاهامون از خداوند فراوان بخوایم
خدایاشکرت شکرت شکرت
من هر چیزی که شکر داخلش باشه مصرف نمیکنم امروز عکس بستنی رو در ایمیلم دیدم ودلم بستنی خواست وهدایت شدم به سرچ در مورد بستنی بدون شکر و همون لحظه بلندشدم رفتم درست کردم الان تو یخچاله داره آماده میشه نوش جانش کنم
وحین نوشتن کامنت یکسری از کلیدها کار نمیکرد واز خدا خواستم درست بشن ودرست شدن وراحت تایپ کردم
خدایاشکرت بابت نعمت درخواست و باور به قدرت اجابت درخواست های ما توسط تو ای مالک وصاحب من
میخوام یه داستان از خودم بگم بهتون که به این فایل و فایل روی خدا حساب کن، ربط داره.
من جایی کار می کنم که باید قرارداد داشته باشیم و یکی از مدارک لازم، آوردن 200 میلیون سفته هست. 4 ماهی هست که من بدون اینا اینجا کار کردم و الان که برج 6 تموم شد، چون کنترل ذهنم رو از دست دادم و خودم داشتم با ذهنم جلو خواسته هامو میگرفتم، کارامو انجام دادم که تسویه حساب کنم و برم. من قبلا و همین دو روز پیش با رئیس صحبت کردم و اون قبول نکرد. امروز این دوتا فایل رو گوش کردم و رفتم که دوباره با رئیس صحبت کنم. قبلش تو ذهنم. گفتم خدایا تو دل اونو نرم کن تا قبول کنه و کمکم کن که من فقط روی خودت حساب کنم. وقتی رفتم داخل، خدا رو شکر کسی داخل نبود و من راحتتر تونستم حرفمو بزنم و اون گفت مشکلی نداره و به کارتون ادامه بدین. خیلی خدا رو شکر میکنم و پیش خودم گفتم هر چیزی میشه، فقط کافیه توکلت به خدا باشه.
این مثال ها و داستان ها خیلی به من کمک می کنه تا باورهام قوی تر بشه.
امیدوارم هر روز توحید در زندگی ما پررنگ تر بشه و از زندگی امام علی (ع) بتونیم درس بگیریم.
تحسینت میکنم که تونستی از این آموزه های توحیدی به صورت عملی استفاده کنی، و اینکه این داستان رو اومدی اینجا منتشر کردی، تا به منم کمک کنی باور هام بیشتر تقویت بشه.
واقعا بچه ها و کامنت هاشون گتجینه ایی بی انتهاست که باور های داخل اون کامنت ها سعادت دنیا و آخرت رو برای ما به ارمغان میاره
دوست خوبم حسم گفت که برات دیدگاه بزارم و ازت تشکر کنم که تعریف کردی مثال عملی خودت رو از استفاده از قوانین بدون تغییر الهی..
این مطالب، اولین کامنت های من توی سایته. دیروز کامنت خانم سعیده شهریاری رو میخوندم و از نقطهی آبی گفته بودن. متوجه نشدم نقطهی آبی چیه. صبحی که اومدم توی سایت، فهمیدم.پاشخ شما انگیزه منو بیشتر کرد تا کامنت بذارم توی سایت. خیلی ممنونم از شما
خیلی خوشحالم از وجود شما دوستان عزیزم و این سایت و استاد مهربانم و مریم جون
خدایا شکرت بخاطر خودت و امام علی و استادم عباسمنش ؛ قبل این اسم دعا میومد غم هم همراش بود ولی الان دعا کردن بهم آگاهی میده آرامش میده صبر میده احساس قدرت و افتادگی میده احساس صیقل شدن بهم میده : و من متعهد هستم برای تغییر برای رشد برای بلند پروازی برای درخواست دیگه نمیترسم درخواست کنم ؛ همه درخواستام بر پایه رشد هستش بر پایه لذت بردن از زندگیم و حضور خداوند رو در قلبم زنده نگه داشتن هستش دیگه نمیترسم از اینکه تغیان کنم از داشته هام میدونم که برا من نیست در یه لحظه میشه ازم گرفته بشه عریان و بی پناه و درمانده شم اگه ازش دور باشم ؛ خدایا جز تو کی رو میتونم صدا بزنم خدایا بهم یاد بده هر لحظه دلم باتو باشه خدایا بهم یاد بده چطوری ازت کمک بخام وقتی توی تاریکی ها گیر کردم خدایا دستم رو بگیر خدایا من چه بدونم چه کاری فریبم میده چه کاری بهم عزت میده خدایا تو بهم عزت ندی و توی عزت نگهم نداری من معنای عزت رو نخاهم فهمید خدایا تا الان همش ادای آدم با خدا رو در میاوردم و نمیدونستم که خالی از تو هستم ظاهرم تو بودی باتنم تاریکی خدایا تو در وجودم نباشی من معنای زیبایی رو درک نمیکنم خدایا من گیر کردم در شهوات خدایا دستم رو بگیر خدایا نجاتم بده
از دعاها- به ویژه دعاى کمیل- چنین پیداست که: بنده باید تمام همّ و غمش را در جهت بخشیده شدن گناهان به کار بندد و براى گناهانش هر چند هم که ناچیز و کوچک باشند طلب آمرزش کند.
لذا در این جملات مشاهده مىکنید که حضرت على (ع) نیز بر این مطلب اصرار مىکند و حتى در ضمن درخواست وفور نعمت، آمرزش گناهان و پوشش خطاها را هم در ردیف آنها بر مىشمارد و این بهترین و بالاترین آرزوى بنده خوب خداست.
امیدواریم خداوند تبارک و تعالى همه ما را مورد بخشش خود قرار دهد.
واقعا با گوش دادن این فایل حس و حالم خیلی خوب شد احساس میکنم دارم به لطف پروردگار به خدا نزدیک میشم انشالله که منو بنده لایقش بدونه و من هر موقع و هر لحظه و هر مکان منو تنها نذاره و هر زمان همراهم باشه خدایاشکرت بخاطر این اگاهیها خدایا شکرت بخاطر این همه فضل و بخشش خودت خدایا کمکم کن تو هر لحظه فقط از خودت یاری و درخواست داشته باشم نه از بنده خودت
خدایا کمکم کن در مسیر زندگی مرتکب گناه و خطا نشم و هر لحظه از یاد تو غافل نشم
خدایا منو ببخشش و بیامرز بخاطر گناهانی که انجام دادم
خدایا تو مهربانی ، تو رحمان ، تو رحیمی ، تو بخشنده ای ، تو کریمی ، تو عظیمی ، تو غفوری تو رب العالمینی
🙏🙏🙏🙏🙏🌹🌹🌹🌹🌹🙏🙏🙏🙏
خدایا سپاسگذارم بخاطر این مسیر زیبا و دوست داشتنی که منو هدایت کردی
خدایا ازت میخوام کمکم کنی که بیشتر رو خودم کار کنم و خدای خودم رو بشناسم و هر لحظه که زنده ام به یاد تو و محتاج تو باشم
🙏🙏🙏🙏
ممنون و سپاس فراوااااااااااااااااااان از استاد عباس منش عزیز و دوست داشتنی بخاطر این اموزهای زیبا که در اختیار ما قرار میدن و برای پیشرفت جهان هستی بدون هیچ چشم داشتی کمک میکنند
انشالله که هر چی از خداوند بخواهید به شما بدهد چون شما لایق بهترینها هستید
الهی ّاحمِلنیِ علیَ عّفوِک و لا تّحمِلنی علی عّدلِک
در تفسیر از یکی مناجات های امام علی علیه السلام.
الهی :
ای آنکه جنبش فکر را در شیارهای باریک مغز بنگری و عواطف مبهم قلب را بر صفحه لوح نیش قلم بنگاری،
چو دانیم که از تو پنهان باشد !
چو گوئیم که آوای ما از حجاب آسمانها نگذرد !
و بگوش خلوت نشینان سرداق ( تخت ) ملکوتی تو نرسد ؟!
معبودا :
ما از پیشگاه تو طمع نداریم که ذات بزرگی همی بباید ، که جفا بیند و وفا کند .
اللهم احملنی علی عفوک و لا تحملنی علی عدلک ،
نه علی توانمش گفت،
نه خدا توانمش خواند،
متحیرم چه نامم شهه ملک لافتی را
همواره در خلوت خود چنین می اندیشم، که قرآن را خداوند بر محمد ص ابلاغ کرد و از آسمانها بر زمین آویخت و پیامبر حسب رسالت و وظیفه ای که بر عهده داشت آیات خداوند را برای سعادت افراد جامعه در آن زمانه جهل و خرافه پرستی در میان قوم عرب ابلاغ کرد و در آن برهه به وظیفه پیغمبری بین خدا و خلق و پرسش های خلق و پاسخ های خداوند برای تبیین آیات مشابهه تمام وقت مشغول بود ، اما انکس که با تمام وجود و بر اساس آیین ابراهیمی کلام خداوند در لابلای آیات خداوند عمیقا درک کرد و مفهوم توحید و یگانه پرستی را با عمق جان فهمید و در عمل توحیدی و خدامحوری زندگی کرد امام علی ع است ،
خیلی اوقات من شخصا برای درک مسائل و یا فهم آیه ای از قرآن دنبال تفسیر مام علی ع هستم و گاه در نامه و توصیه های امام در نهج البلاغه خدا را می یابم و برایم رسیدن به ذات حق آسان و گوارا میشود
اکنون که با آموزشهای استاد عباسمنش عزیز آشناشده ام و قوانین زندگی را بخصوص وقتی که بر پایه احکام و آیات قرآن تطبیق میدهد از شوق دریافت انچه باید درک گنم بغض در گلویم میترکد، و اشکم سرازیر میشود و خدا را برای وجود سید حسین عزیزم سپاسگزاری میکنم
وقتی فایل صوتی نامه ۲۵ نهج البلاغه خطاب امام علی ع بفرزند ارشدش امام حسن ع را گوش میدهم از فرط شادی برداشتن فاصله ها و واسطه ها بین خودم و خدایم بوجد می آیم
براستی جز علی ع چه کسی را سراغ داریم که اینچنین کلام خداوند را از نای جان و با عطش شوق دیدار معبود درک کرده باشد ، و هر روز هزاران بار خدایش را در هر نفس ملاقات کند و جز خدا نبیند و بهر چه نظر کند گمال روی او بیند ؟!
استاد عباسمنش عزیز خوشا بحال ما اعضای سایت که در این دنیا سعادت شاگردی و مریدی تو را داریم تا با کلام حق ، با قوانین زندگی ، با فلسفه زندگی که شادیست ، تا با رهایی از شرک بخداوند و سپردن خویش بخداوند و تسلیم او بودن ، تا با نترسیدن و عجله نکردن و درک مفهوم صبر در مدار :
اِنَ اللًه مَعَ الصابرین قرار بگیریم و با آرامش بفهمیم که در هر گرفتاری و بظاهر ناخوشایندی ، خداوند وعده داده ای بنده من نگران نباش که ؛
اِنً مّعَ العُسرَ یُسرا ،
و درک کنیم که خداوند همواره در ما ، بر ما ، همراه ما، نگهدار ما، یاری دهنده ما و هدایتگر ماست ، بشرطیکه ما بخواهیم و خودمان را لایق گفتگو، درخواست و همصحبتی با خداوند بدانیم.
استاد عزیزم از تمام زحماتی که با عشق برای هدایت انسانها بسوی سعادتمندی در دنیا و آخرت میکشی با تمام وجود عاشقتم و ازت متشکرم و از خالق مهربان برایت تندرستی و خوشتیپی روز افزون، موفقیت در تمام شئون زندگی ، و رسیدن به بالاترین مدارج تدریس قوانین الهی زندگی در جهان برای جامعه بشریت آرزومندم
در خاتمه برای همه دوستان و همراهان خوب فهیم و ارزشمندم در گروه خانواده گرم و صمیمی عباسمنش بهره مندی از آموزشهای استاد عباسمنش در لایه لایه های زندگی و زندگی شادمانه در تمام جنبه ها خواهانم .
اینبارم شروع به نوشتن کردم تاببینم چی به ذهنم میاد بگم .
درمورداین قسمتی که استادگفتن فریاد زدنه، اینکه من شیعه ام مهم نیست بلکه عمل مهمه.
خاستم بگم تودنیای امروزماازاین قبیل آدمازیادشدن .که سینه جلومیندازن که مذهبی هستن وشیعه هستن وبرتری به تمام ادیان دارن وفقط وفقط خودشونوقبول دارن.
وروزبه روزتعصبشون به این داستان بیشترمیشه ،طوری که به هیچ وجه تونمیتونی بااوناهم کلام بشی.
هرجا هم که توکاری بهشون نداری ولی اوناباتوکاردارن.
بقدری بااین مذهبشون اجین شدن که انگارخدافقط این عده ی کم روخلق کرده که منجی عالم بشن وبخان همه روهدایت کنن.
راسش من ازاولم هیچ کاری به هیچ کس نداشتم ازوقتی هم که باقوانین استادآشناشدم سعی کردم کاری به کارکسی نداشته باشم وهم صحبت وهم کلام بااینجورآدماوحتی باآدمای معمولی نشم.
فهمیدم هرکسی دنیای خودشومیسازه وهرکسی آزاده که به هر شکل وهرنحوی که خودش معتقده ،خداروبپرسته.
امایه چیزی جدیدن خیلی اذیتم میکنه ولی بازخداروشکرازوجوداستادتونستم کنترلش کنم وحرکت اشتباهی نزنم البته فعلن تونستم مهارش کنم .انشالله که بازم بتونم .
ما7تاخواهربرادریم .واعتقادات همه ی ما تقریبابه یک شکله .حالادرست یاغلط ،شبیه هم هستیم .که خب بازمن ازهمه به نظرم تفاوت ترم چون کسی مثل استادرودارم که ازطریق استادباخدای خودم بیشترآشناشدم.
ولی یه خواهری دارم که تهران زندگی میکنه درحالیکه بقیه ی خواهربرادرهای من همگی قم هستیم .
این خواهرم مذهبی بودولی چندسال اخیر مذهبی بودنش خیلی شدیدترشده ،طوری که اعتقادداره دین از سیاست جدانیست .ونمیدونم باچ قشرآدمهایی میگرده که تعصبش بی اندازه زیادشده .
هروقت میادقم وجودش بقدری انرژی منفیه که حال هممون خراب میشه.
بی نهایت سختگیره واجازه ی هیچ کاری به کسی نمیده مگراینکه طبق شرایط وضوابط دین اون باشه.
من بااین چیزاش مشکلی ندارم چون هیچ ربطی به من نداره .ویادگرفتم در مقابلش سکوت کنم .اماهرباری که میادومیره ،اخلاق پدرومادرم وتوقعاتشون نسبت به مابخصوص منی که ازهمه بزرگترهستم زیادمیشه ومن متوجه میشم خیلی غیبت منومیکنن وازدست من ناراحتن ،چون ب نظراوناحجاب من مشکل داره چون چادرسرم نمیکنم .
متاسفانه پدرومادرمن ازاون دسته افرادی هستن که کل دین رودرنمازخوندن وحجاب میدونن وبس .
هرکسی این دو موردروداشت ازبهترین بنده های خداس واگرنداشته باشه،ازدین خارجه.
حالاپدرومادرمن تواین سن عذاب وجدان گرفتن که چرانتونستن منوخوب تربیت کنن که من محجبه باشم .
پیش خودمم زیادنمیگن چون خداروشکرحواس من به قوانین هست.ونمیدونم چه جوری هستش که پیش خودمبازگونمیکنن ولی متاسفانه خواهر کوچیکم گزارش خونه ی بابام رامیده .
بازم به همه ی ایناکارندارم چون من مسیرخودم رومیرم .چیزی که کمی نگرانم کرده ودچارتردیدهستم اینه که من به عنوان فرزندش حقی نسبت به پدرومادرم دارم؟اینکه من نسبت بهشون احساسم خوب نیست وتمایل ندارم برم دیدنشون آیاکاراشتباهیه؟
من این حق روبه خودم میدم که اگه کسی به من بی احترامی کنه حتی اگه پدرومادرم باشن ،من ازشون فاصله بگیرم و هروقت که احساسم بهشون خوب شدبرم خونشون .من که تمایلی ندارم باهاشون بحثی کنم چون بی فایدس .ولی اعتراض خودم روکه میتونم ازاین طریق نشون بدم.
خواهرم میگه وظیفه من امریه معروف و نهی ازمنکرتوجامعس .واگرنه بندگیموبه خداثابت نکردم.
جالبه نمیدونم چرااینجورافراد،انقدتلخ ب نظرمیرسن ومن هیچ انرژی خدایی تووجوداینادریافت نمیکنم.
نمیدونم خداکجای دلشونه که انقدسنگشوبه سینه میزنن ولی توعمل فقط مردم آزاری میکنن.
من که جزدیکتاتوری هیچی نمیبینم.
نمیدونم کارمن چقدردرسته ،ولی هرچی وهرکی که هستم به هیچ کس کاری ندارم .
میدونم اول راهم .تازه فهمیدم من در مقابل خداوندعاجزهستم .واقعن همیشه ازخداخواستم ومیخام که راه درست رونشونم بده.
من چکارکنم که احساساتم وعملکردهام بااین افرادفرق داره.
چ جوری یه سری ازکارهاروبه خودم تحمیل کنم که انجام بدم .
خب اگه بهم لذت میداد،منم انجام میدادم ولی وقتی نمیده چکارش کنم .چندسال خودم وذهنمواسیراین موضوعات کردم و هیچ اتفاقی نیفتاد .
چقدربه خاطراحساس گناه ،ازمسیرخارج شدم و گفتم بی خیال من درست نمیشم .وبه خاطراین دوست نداشتم آدم خوبی باشم .
ولی حالا که رهاهستم ودلم میخادخودم به درک هرچیزی برسم بعد انجامش بدم .حالم خیلی بهتره واحساس خوبی دارم.
منی که همه ی اتفاقات زندگیم بااین احساسم شکل میگیره چرابیام دوباره رفتارهای تقلیدی وکارهای تکراری روانجام بدم.؟!واقعن اگه به منم لذت میدادمنم انجام میدادم.
من میگم تویی که نمازوداشتن حجاب بهت لذت میده ،کسی بت نمیگه بی حجاب شو یانمازنخون .چون توداری لذت میبری ماکه به توکاری نداریم ،پس توهم کاری به مانداشته باش.
به قول استادحرف قشنگی میزنه که میگن ببینیدآیانتایج زندگیهاشون خوبه ؟نه من که چیزی جز احساس بدنمیبینم .
من دست وپای بیخودی برای رفع بعضی ازچیزهامیزدم که ازآیندش خبری نداشتم .
توکامنتهای فایلهای دیگه هم گفتم که امسال میخام صدخودموبرای زندگیم بزارم وتاجایی که میتونم مثل استادعزیزم عباس منش زندگی کنم .
باورهاوافکاری مثل ایشون داشته باشم .میدونم که ایمانی مثل ایشون روندارم اماازخداخاستم تومسیرهدایتم کنه .منم که دارم وظیفموانجام میدم.
میخام دنبال اهدافی درست و خوب برم.
تاحالاشم اهدافم اوکی بود،ولی من تلاش صدخودمونزاشته بودم وهنوزتویه جاهایی سیرمیکردمکه خیلی مسخره بودانگارمیخاستم سر خداوقوانین کلاه بزارم .نگوقوانین جهان خیلی زرنگ تر،ازمنه.
وتامسیردرست رانرم ،به هیچ جاوهیچ چیزی نمیرسم.
طبق باورای ایرانی هاامشب شب اول قدربود.
من به اینکه واقعن امشب چ شبی هستش،اعتقادی ندارم.ولی اینومیدونم که امشب خیلی هاتوفازمثبت هستن وسیم ارتباطشون باخداوصله واین حس خوبی بهم میده.ب همین جهت شرکت کردم.
موقعه اومدن چندتابوسشم کردم .گفت باهام قهرکردی؟گفتم نه عزیزم.
توضیح دیگه ای هم ندادم.
ازاینکارخودم خوشم اومد،باوجوداینکه این هفته کلی غیبت منوکرده بودن ولی برای من مهم نبودواحساسم بهش بدنبود.
خوبه که آدم یادبگیره درست ازخودش وافکارش مراقبت کنه.
بدون کینه ورنجش ازکسی.
میدونم هرچی درمسیرخداباشم ،لطف خداوندبیشترشامل حال منه.
توتعطیلات عیدچندتاپیام ازاقوام گرفتم که شایداون لحظه ناراحت کننده بودولی وقتی درموردش فکرکردم ،متوجه شدم من هنوز ایرادهاواشتباهات آشکارو واضحی دارم که حواس خودمبهشون نبود.به همین جهت تصمیم گرفتم امسال بهتر عمل کنم .
من اینوخیلی قبول دارم که خداوندفقط خیربرای ماانسانهامیخادواگرشری هست ازجانب خودمونه.
این ماهستیم که بهشت وجهنم روهمین دنیابرای خودمون میسازیم .
امشب به خاطرخیلی از داشته هام بخصوص توروابط با همسرم که اصلن قدرشونونمیدونستم،سپاسگزاری کردم.
تصمیم گرفتم ازاین به بعدب خاطرآسایش وراحتی که ازطرف همسرم دارم ازش تشکرکنم .
خیلی وقتافکرمیکردم وظیفشه.اماحالافهمیدم که لطفشوبه من نشون داده.
خوب میبینم که هرچقدر من درست اززندگی میکنم ،همسرم بیشترانگیزه وانرژی میگیره که تومسیرباهم باشیم .چون ایشون هم استادروقبول دارن منتهی توفایل گوش کردن تنبل هستن.
ولی خوب بلده ادای منودربیاره وزمانی اینکارومیکنه که ازمن احساس رضایت داره.
توقع خاصی ازمن نداره فقط میخادمن دوسش داشته باشم دیگه هیچی ازمن نمیخاد.اینکارش ایرادداره ولی انقدرغرقه توش که هیچ توضیحی رومتوجه نمیشه .منم بدون کنترلش ، رهاش کردم ونمیخام اصراری به تغییرش داشته باشم.
البته منم بی دلیل تاقچه بالابراش میزاشتم .امادارم روی خودم کارمیکنم تاتغییربنیادین کنم .اصلن بشم یه ناهید دیگه .نه اینکه همسرم ازم راضی بشه .
به خاطرخودم که ازروابطم لذت ببرم.
افکاروباورهایی که استادتومبحث روابط توضیح دادن روخوب یادگرفتم .گفتم که یه کم بی جهت ازروی مرض با همسرم خوش رفتاری نمیکردم.
جهان باید،ادبم میکردکه دستش دردنکنه اینکاروکرد.
منم زودمتوجه شدم وبرگشتم توجاده اصلی .
فعلن که خوب شروع کردم .امیدزیادی دارم.
میخام جای ترسهاونگرانی هام خداروجایگزین کنم .برای بدست اووردن باورهای توحیدی به ایمان زیادخدااحتیاج دارم.
میدونم تاچشم به هم بزنم سال تموم شده ،حداقل نتیجه ی این ایمانم میخام ببینم چی میشه.؟
هم توروابط هم توثروت هم توسلامتی هم توهمه چی .خودم ازنقطه ضعفهام خوب آگاهم پس روی اونهابایدبیشترتمرکزکنم.
به قول استاد اگه باورم نمیکنی که همه چیزرومیشه راحت بدست اوورد،امتحان کنیداگه نشددوباره برگردیدتومسیرخودتون .
منم میخام امتحان کنم .خیلی کارا،روپیش کسی بگی مسخرت میکنن امامیخام محک بزنم ،چون ایمان دارم مسیری که استادرفتن ،مسیررسیدن به تمام خواسته هاس.
استادجونم امشب خیلی یادتون کردم.
دعای جوشن کبیرازدعاهای دلنشینیه که من خیلی دوسش دارم .
هروصفی ازخداکه میشدتودلم میگفتم عباس منش میگه ها.من زیادجدی نمیگیرم..
خیلی لذت بردم .من این شباروطبق اصول خودم برگزارمیکنم .
وبه ندای قلبم گوش میدم وکاری به اینکه کی چکارمیکنه کی چکارنمیکنه ،ندارم.واقعن ارتباط باخدا،یه موضوع کاملن شخصیه .
به خدا هم گفتم میخام چ کارابکنم ،ازش خاستم حواسش به من باشه.میدونم که هست .اگه من شیطونی نکنم.
خداروشکرمیکنم که احساس خوبی دارم .
امیدم به همه چی خیلی زیاد شده .نشونه های خوبی میبینم .همه چی خوبه همه چی عالیه وقتی من عالی باشم.
حیفه که قدرلحظات روندونیم .
میخام عاقلانه تر به موضوعات توجه داشته باشم .
ممنون وسپاسگزاراستادهستم که کل مسیرروازایشون یادگرفتم وادامه خواهم داد.
من به تنهایی ،هیچ کاری نمیتونم انجام بدم .
اراده وحرکت ازمن .
نشون دادن مسیرازاستاد.
هدایت هم ازخدا.
عاشقتم استادجونم به امیداینکه ازدعاهای دیگه برامون فایل درست کنید که وقتی اززبون شمامیشنویم خدایی یه مزه ی دیگه میده .من که به درک و فهم بهتری میرسم وواقعن لذت میبرم.
قربونت بشم که انقدباکمالاتی عباس منش عزیزودوست داشتنی.
خداوندی که هر لحظه در حال هدایت و حمایت من می باشد…
امروز لحظه ایی هست،’.. که روزها از خواندن تک به تک نوشته های دوستانم..فارغ شده ام…
و لطف خداوند شامل حالم شد که با شروع این سفرنامه چه برکتهایی از خداوند دریافت کنم و چقدر در بیزنسم موفق بشم!…و چه درهایی از باورهای شرک امیز را در درونم پیدا کنم..
حقیقتا دقیقا چند ماه پیش.نسبت به این فایل خیلی باورهای اشتباه داشتم…ولی امروز به این درک رسیدم…همه ما انسانها راز خوشبختیمون اینه،’که در مسیر درست قرار بگیریم!و از قوانین خداوند به نحوه درستش استفاده کنیم..
خارج از نگاه جامعه!
خارج از تفکر جامعه!
خارج از باورهای اکثریت مردم..
حقیقتا منم نسبت به دینم خیلی باور نادرست داشتم…و با این تفکر که واقعا برای من تکاملی بود..لطف خداوند شامل حالم شد…که دیدگاه علی (ع)رو با دقت بیشتری گوش بسپارم..بدونم علی خالص از عشق الهی بوده…
و اون هیچ قدرتی از خودش نداشته..حتی نسبت به پیامبرم همین دیدگاه رو داشته…که ما فقط خودمون مسئول زندگی خودمون هستیم..
هر کسی میخاد هدایت بشه خودش میخاد هدایت بشه ..و اون شخص تو مسیر درست قرار میگیره…و درهای لطف رحمت ،’پروردگار وارد زندگیش می شود! …
چقدر یه انسان با دیدگاه توحیدی میتونه،’ خوشبخت بشه!خوشبختی که فقط با ایمان و توکل انجام میشه….
امروز صبح،’ با هدایت الله و خوندن ایات زیبای قرآن..نور الهی روی تک به تک ایات مهم و اصل برام روشن میشد…و خداوند با نورش مهر تایید را بر دلم می نشاند و باهام صحبت میکرد…
کل هدایت من.آیات قرآن با نور الهی هست!…خودش از این طریق باهام صحبت میکنه..اینروزا مخصوصا این نور الهی بیشتر بهم استقامت میده این مسیر رو ادامه بدم!خدایا هزاران هاااااااا بارهاااااااا شکرت….سپاسگزارم..
…………….. ایات الهی ،’صحبت خداوند با منه،. بنده محتاج خودش!…
وَ لَسَوْفَ یُعْطیکَ رَبُّکَ فَتَرْضى [5]
و بهزودى پروردگارت آنقدر به تو عطا خواهد کرد که راضى شوى….خوشنود شوی.(خداوند میگه راضیت میکنم.)
ٱلَّذِی یُؤۡتِی مَالَهُۥ یَتَزَکَّىٰ
همان کسى که مالش را [در راه خدا] مىدهد تا پاک شود
و آیه زیبای شرح!
آیا سینه ات را گشایش ندادیم.
و بار گرانت را فرو ننهادیم
همان که پشتت را شکست
و آوازه ات را بلند نکردیم.؟
پس به راستی با هر دشواری آسانی است!
آری بی شک با هر دشواری آسانی است
هنگامی که ارامش یافتی باز خود را وادار!
و مشتاقانه به سوی پروردگارت توجه کن..بهش متصل شو…
….
همه چیز خداونده…هر چقدر نظر میکنم به روند زندگی ام و اتفاقات زندگیم..نمیدونم از کوچکترینش تا بزرگترینشو کردیت بدم بخودم!…
از لحظه که شروع به تعقییر بیشتر میگیرم..درها یکی پس از دیگری برویم باز میشه…
و زندگی من در تمامی جنبه ها لذت بخشه…من ارامش دارم…واقعا هیچ دوستی مثل خداوند نمیشه!…
خداوندی که تمام جهان و هستی در دستشه…خداوندی که تمام نعمتها و ثروتها در دستانشه…اگه یه لحظه درهای امید برومون بسته بشه هیچ سر پناهی بجز خداوند ندارییم…
.انسانی که در گمراهیه همجوره حالش بده!
انسانی که غرور منیت وجودشو میگیره زیر چرخ دنده های جهان له میشه…
چقدر علی (ع)بزرگوار بودن که فقط تو این ایات داره عجز و ناتوانی خودشو بخداوند ثابت میکنه…
چقدر این دعا از زبان استاد شرح شد زیبا بود…الله اکبر…
چقدر این فایل داره ما رو غربال میکنه…و به ما میفهمونه ما در برابر بزرگی خداوند هیچی نیستیم…
چقدر افراد برام کوچیک میشن…حدودا چند روز پیش طبق هدایت الله بجایی هدایت شدم..یه صحبتی باید میکردم..همون لحظه گفتم خدایا من هیچی نمیدونم من عاجزم خودت کمکم کن.همون لحظه با اشاره از ته دل بخداوند گفتم..
همون لحظه این شخص در برابر حرفهام تسلیم شد…و کارم هون لحظه انجام شد…
خدای من! من چقدر گذشته ام نسبت به تو که دردرونم بودی شرک میورزیدم.چقدر ادمها و اداره جات و کارمنداش برام،’ اشخاصی بزرگ بودن.هر موقع ازشون کمک میخاستم..ناتوانی خودمو در برابرشون میدیدم..چقدر منو له کردی ..چقدر درسها رو بهم نشون دادی…
حالا هر چقدر داره ذهنم یه سوراخ پیدا کنه..تا منو برگردونه به گذشته…دیگه حریف قلبم نمیشه ..
آه خدایا !…من چی بگم از بزرگیت…چقدر بها های من..باعث شد..تا اطرافیانمو روی سرم شیرک کنم…مثل زنبوری که چوب میکردم تو لونشون…چقدر درد کشیدم..
چقدر نتایج زندگیم گواه بر همین اعمال شرک امیز بود…
منم دارم برای خودم دعای کمیلی میسازم…دعایی که خودم ساخته بودمش…
چیزی که سالها عجز ناتوانیم را در تمامی جنبه ها چشیدم…
فقط یچیزی منو سوق میداد به این تجربیات توحیدی…اونم ناامید شدن از بتهایی که میپرسیدمشون…
دیگه خسته و کوفته شده بودم..از بس میخاستم همرنگ جامعه بشم..جامعه ایی که از گذشتگانم به ارث رسیده بود…
و لطف خدا شامل حالم شد..که امروز در راه توحیدی قدم بردارم.و ناتوانیمو و محتاج بودنمو در برابرت عرضه کنم…و بگم خدایا من نیاز به ارامش دارم.من نیاز یه چیز با ارزشم..اسمشو نمیدونم.خدایا هر دری زدم که نتایجم درست بشه…دیدم نشد..از اونبر که نشد..هیچ… و منو در درونش غرق کرد…
خدایا اهدنا الصرات المستقیم…
و مدام اونروزهای پر از اشوب بودم.و سوره حمد میخوندم..ولی معناشو درک نمیکردم.فقط میدونستم اون خدا که تو اسمونهاست بهم کمک میکنه…
و خداوند دستمو گرفت..آورد گذاشت تو این بهشت..از همون روزهای اول بلند بهم گفت برو سر توحید..
همون روز اول فقط میخاستم وجود خودمو بشناسم.که چه کسی می باشم!؟
میخاستم وجود خودمو در دنیا بشناسم!
من چه کسی هستم و چرا باید این اتفاقات و این بلا ها و قربانیها بر سرم ریخته بشه…
و از اون به بعد..توحید پله به پله یکی پس از دیگری برام روشن شد..
هر چقدر به خودشناسی میرسم هر چقدر بیشتر حالیم میشه بیشتر بیشتر خدا رو میشناسم..بیشتر میدونم من ناتوانم من فقیر خداوندم من محتاج این شخصم!
هر چقدر میگذره بیشتر میدونم عاجزم و نمیتونم خودم با ذهن دربه در گشته ام.به خاسته ام برسم..و میدونم تنها
و میدونم تنها …
تنها ابزار من دعا و تسلیم در برابر خداوند هست..و من از تمام وجودم.بگم خدایا تو بهم کمک کن.من هیچی نمیدونم..واقعا نمیدونم!…
خداوندم ای بهترینم هدایتم کن که همیشه بیشتر محتاج تو باشم!..
همیشه در برابر تو تسلیم باشم..
و با خودم مدام مرور کنم.درهای رحمتت فقط با لطف تو باز میشه…
مثل یوسفت.در اون شرایط گفت خدایا من بسوی تو پناه میاورم.و درها رو برویش باز نمود تا در برابر شیطان تسلیم نشه..
چند شب پیش بخاطر یکی از کارهای نادرستم خواب شیطان رو دیدم.و تو خواب خداوند اون اعمال زشتمو که اون باورم بود بهم نشون داد بازم بهم گوشزد کرد…و من داشتم راه ناصحیحشو میرفتم!…
چون حقیقتا سالیان سال من داشتم این باور زشت نادرست رو با خودم حمل میکردم.چند بار خداوند بهم آلارام داد..ولی این الگو،’ مدتش زیاد شد ولی ادامه داشت…
همون دعایی که در این دعا میگه و لطف و مهربانی خداوند شامل حالم شد تا سعی کنم دست از اینکار بردارم..لطف خداونداومد،’…. سردسته بزرگ این شیطان نابود شد…و رفت پی کارش….
و تکه هاش هنوز تو وجودم بود..و اون تکیه ها داشت منو تشویق میکرد برای انجام اون کار بزرگ…
فقط گفتم خدایا کمکم کن که دست از اینکار بردارم..و خداوند بهم کمک کرد…
فقط میخام بگم خدایا یه لحظه هم منو بحال خودم واگذار مکن..وقتی روی ذهنم حساب باز میکنم همجوره منو از یاد خودت دور میکنه!….خدایا کمکم کن که ثانیهام اسم بزرگیت بر زبانم جاری باشد.
و همیشه و در همه حال ستایش،’ تو را بکنم!
چون تنها امید من فقط تویی!…
چون تمام وجودم ،شوق روی تو می باشد.
چون تمام من تویی…
خداوندم ازت سپاسگزارم که این دعای توحیدی را با درک واضحتری بهم فهموندی.تا بدانم خارج از باورهای دینی ام…بسوی تو بشتابم.و بدون هیچ کتگوری که فقط بزکها می باشد.تو را با زبان یکتاپرستی بستانم!
خدایا من تو یکی هستیم..خدایا من بدون تو هیچی نیستم!…من قلبی پر از عشق به تو دارم..اگه این عشق پایدار نباشد ،’تپشهایش از کار می افتد…و ذهن من نمیتواند کارکردی خوبی رو خودش،’ بتنهایی بارگذاری کند…
خدایا تنها تو را می پرستم و فقط از تو که ربمی سرورمی پروردگارمی یاری می جوییم..
خدایا ما را در مسیر راست پایدار کن..راهی که فقط نعمت و برکت و احساس خوب می باشد..و مرا از گزند شیطان دور کن!الهی امین یا رب العالمین.
کامنتتون واقعا نشات گرفته از یک گفتگوی درونی با خداوند بود . از اون جنس کامنتهایی که حس کردم بعد از نوشتنش احساس سبکبالی داشتید . تحسینتون میکنم برای نگاه ارزشمندتون . و لذت بردم .
در پناه الله یکتا شاد و سلامت و ثروتمند و سرشار از ارامش الهی باشین
این پیام من برای 26شهریور ماه هست..نزدیک الان یکماه ازش میگذره…چه همزمانی روز بعد 26هست..
این یکماه چه درهایی خدادند تو زندگیم برام باز نمود چه هدایتهایی درک کردمو عمل کردم..
امروز تو،جایگاهی هستم که زبانم قاصره از اینهمه سپاسگزاری…
بخدا بخدا بخدا!…کلاممم کم میاره..اون نوشته من.برام یه مروری از کارکردم بود…
الان دیگه من اون ادم چند ماهمم نیستم .
چه گشایشی…..
نمیشه بیانش کرد..
من عاشق زندگی،’با عملکرد عالی هستم.نمیگم خیلی خوبم.چون ما تو دنیا..هیچ وقت کامل نمیشیم…
کامل فقط خداست..ولی خیلی خوشحالم نحوه تفکرم نحوه هدایتهایی که بهم میشه…هر روز متفاوتر..
هر چقدر که میگذره …
باوری که من دارم…و تو نوشته هام میگم…
که هر چقدر که میگذره بیشتر میدونم که نمیدونم.
واقعا ما در برابر الهاماتی که میشیم..اصلا قبلا عقلمونم نمیرسیده..اون اتفاقات گذشته آینده…بهش پی میبری..برات خیلی عالی و خوب بوده..
خیلی سپاسگزار خدادندم که هدایتم نمود بنده اش باشم..
بنده ایی که عزت نفس بالا داشته باشه..و تو مسیر راست ادامه بده..و کم نیاره حتی وقتی شرایط یکم سخت میشه..
که حتی اون سختی برای بزرگتر شدنش بوده…
واقعا درک با فهمیدن زمین تا اسمان متفاوته…
وقتی درک میکنی و میدونی برات خوبه…عمل میکنی..
ولی فهمیدن بدون عمل…هیچ تاثیری نداره..
خیلی سپاسگزار خدادندم که با رساندن پبام شما..منو برگردوند..که بیشتر بهش توکل کنم..و با عزت نفس بالا تو مسیری که هدایت شدم استقامت داشته باشم و ادامه بدم…
چون این مهمه که باید ادامه بدییم و کم نیارییم. تشکر از شما!
درود ها . فاطمه جان واقعا لذت بردم و تحسین کردم تغیراتی که در شما رخ داده و همچنین هدایت ها و الهاماتی که دریافت کردین رو . امیدوارم باز هم با کامنتهای انرژی بخشتون روبه رو بشم و حس خوبی که گسترش میدین رو دریافت کنم
هر کسی برای اثبات باورهاش تا بی نهایت استدلال میاره مثل همین بحثهای اینجا و این یعنی جهان ماشین اثبات باورهای ما است .
این باور که حضرت ابراهیم انسانی مثل ما بوده یا نه . نه غلطه نه درست فقط هر کدومش نتایجی داره که باید ببینیم نتایج کدومش برای ما بهتره و به قول استاد به درد ما میخوره.
مقدس کردن انسانها و کتاب و یا هرچیزی دیگه باعث خاص جلوه کردن آنها از نظر ما شده و ازشون دور میشیم خود خدا در مورد خودش میگه اگه از من پرسیدند بگو من نزدیکم یعنی احساس نزدیکی کنیم بهش . یا اینکه پیامبر میگه من بشری مثل شما هستم فقط به من وحی میشود باز هم میخاد که بهش نزدیک شویم .در واقع بتش نکنیم
مقدس کردن انسانها باعث میشه ازشون دور شویم و اگه بپذیریم اونا هم انسان هستند مثل ما اونوقت میگیم اون تونست پس من هم میتونم فقط کافیه مثل اون باور کنم و عمل کنم .
مشهور است که عالمی بزرگ از فرزندش پرسید الگوت کیه و اون گفت شما پدرم ،عالم گفت من میخاستم امام جعفر صادق بشم و………..
نتیجه باور انسانی مثل ما بودن پیامبران اینه که سعی میکنیم مثل اونا بشیم یا حداقل بهشون خیلی نزدیک بشیم .
از استاد جمشید خدادادی یادم است که گفتند برای کشف آیات قران و به ویژه آیات مربوط به تغذیه و طب قزآنی به دنبال تفسیرها رفتم و هیچ نیافتم زمانی که خودم قرآن را خوندم خیلی مطالب قرآنی یافتم ایشان بر طبق آیات قرآنی ثابت کردند سلول بنیادی کشف عصر جدید در قران است و یا روش درمان یک نوع سرطان از قرآن
قطعا کتابی که قراره روشنگر و هدایت گر انسانها باشه بایستی خیلی راحت و ساده اینطوری باشه و همه درکش کنند نه اینکه با برخی تفسیرهای سخت و پیچیده اصلا سمتش نریم .
به نام خدای مهربانم خدای دوست داشتنی من که هر لحظه حواسش به من هست و من رو هدایت میکنه
سلام به دوستان عزیزم و استاد و مریم جانم
خدای مهربانم بیامرز گناهانی رو که امید مرا قطع میکنه” (این یعنی به نحوی درخواست هدایت کردن)
قانع و خشنود بودن از نصیب شده ها’( یعنی همون سپاسگزاری از نعمت هایی که دارم)
یعنی شکرگذاری از داشته ها که منجر به نعمت و فراوانی بیشتری خواهد شد
حضرت ابراهیم از خدا خواست که هدایتش کنه و خواست که خودش رو نشون بده و درکش کنه (خدای من ،من هم میخوام خودت من رو هدایت کنی به شناخت خودت به درک کردنت)
خداوندا بیامرز ان گناهان که نعمتها رو دگرگون میکنه
از خدا درخواست میکنه که منو با خودت نزدیک کنی
خدایا کمک کن همیشه یادت باشم
همه به الله فقیریم هر چقدر در مقابل خداوند عاجزترین در جهان قدرتمند تریم.و هر چه سرکشتر ضعیفتر
خداوندا در همه حال بر من مهربان باش
کلیدی ترین باور و نکته اینه که خداوند رو به عنوان قدرت و رب بدونیم و به یگانگی قبول داشته باشه
وقتی اینطوری باشه نه نگرانیم نه ترس داریم و فقط از خودش بخواهیم هر چیزی رو ، نه دست جلو بقیه دراز میکنیم و نه از دیگران شغلها و کارها و پول بخوام فقط خدا وند فقط خدا
خداوند وعده داده جای مومنان بهشته نمیتونم با ترس خدا خداپرست بشم من از مقام خداوند میترسم نه از خودش
جهنم چیزی نیست غیر از رابطه و دوری از خدا وند این جهنم یک جهنم خود ساختس (استاد چقدر عالی جهنم رو درک کردین و توضیح دادین)
در این دنیا وقتی از خدا دور باشیم ما تنهاییم و این تنهایی مارو عذاب میده
تنها معیار نزدیکی به خدا ارامشه و نداشتن ترس و نگرانی
وقتی ارمش دارم من با خدا هماهنگم
خدا کمکتم کن تورو درک کنیم بشناسمت تا خودمون پیدا کنیم تورو درک کنیم راه خیر برکت بهمون نشون بدی من به تو محتاجم
خدایا خودت اجابت دعای منو تصضمین کردی
باید باور داشته باشم که اجابت میشه باور کنم که قدرتش داره
باید در باور من بگنجه
اجابت پرودگار به اندازه باور منه چقدر باورش دارم هر چقدر باورش کنم همونقدر جواب میده
خداوند وعده داده و قول داده که اجابت میکنه اما به اندازه باور من نه بیشتر
خدای من کمک کن باورت کنم به اندازه ای که باید درکت کنم به اندازه ای که بشناسمت
خدایا من رو هدایت کن به راه کسانی که به انان نعمت داده ای نه انان که غضب کرده ای و نه گمراهان امین یا رب العالمین
در پناه خدای مهربانم باشید
به نام خدا
نکاتی که از این فایل بهم چشمک زد:
ای آنکه به آفرینش ویاد و پروش وغذادادنم پرداختی! بهم یادآوری کرد اونی که منو رورش وغذا میده و… خداست
وقتی درخواستی از خدا داریم چقدر باور داریم که میتونه زورش میرسه اجابت کنه؟ من برای اینکه باور کنم نیاز دارم اتفاقاتی که در گذشته برام رخ داده بیاد بیارم واگر تو اون زمینه ندارم دنبال الگو بگردم تا ذهنم ساکت بشه به قول استاد ذهنمون نیاز به واقعیت داره تا منطقی یبشه براش.
واونجایی که امام علی میگه اگر تو جهنم باشم بازم به سپاسگزاری تو مشغولم. و چقدر آدم باید بزرگ باشه تا تو عذاب و جهنم درحال سپاسگزاری وحس خوب باشه
وجهنم چیزی نیست جز دوری رابطه باخدا.
وانسان یکتاپرست به جهنم نمیره وعذاب نمیشه
این خدایی که قدرت زنده کردن ومرگ داره- خدایی که داره جهان رو اداره میکنه این خداروباید باور کرد واز تهدید کسی نترس جلوی کسی دولا نشو جلوی کسی نیفت بخاطر چندرقاز پول به کسی التماس نکن. قدرت رو در دستان کس دیگه ای قرار نده اگر میخوای به بهشت بری ودر این دنیا واون دنیا عزت داشته باشی.
بخاطر گناهانم از خداوند آمرزش بخوام. واز هر نعمت وبخشش حتی گناهان وخطاهامون از خداوند فراوان بخوایم
خدایاشکرت شکرت شکرت
من هر چیزی که شکر داخلش باشه مصرف نمیکنم امروز عکس بستنی رو در ایمیلم دیدم ودلم بستنی خواست وهدایت شدم به سرچ در مورد بستنی بدون شکر و همون لحظه بلندشدم رفتم درست کردم الان تو یخچاله داره آماده میشه نوش جانش کنم
وحین نوشتن کامنت یکسری از کلیدها کار نمیکرد واز خدا خواستم درست بشن ودرست شدن وراحت تایپ کردم
خدایاشکرت بابت نعمت درخواست و باور به قدرت اجابت درخواست های ما توسط تو ای مالک وصاحب من
خدایاشکرت شکرت
23/3/1401
سلام به استاد و دوستان یکتاپرستم
میخوام یه داستان از خودم بگم بهتون که به این فایل و فایل روی خدا حساب کن، ربط داره.
من جایی کار می کنم که باید قرارداد داشته باشیم و یکی از مدارک لازم، آوردن 200 میلیون سفته هست. 4 ماهی هست که من بدون اینا اینجا کار کردم و الان که برج 6 تموم شد، چون کنترل ذهنم رو از دست دادم و خودم داشتم با ذهنم جلو خواسته هامو میگرفتم، کارامو انجام دادم که تسویه حساب کنم و برم. من قبلا و همین دو روز پیش با رئیس صحبت کردم و اون قبول نکرد. امروز این دوتا فایل رو گوش کردم و رفتم که دوباره با رئیس صحبت کنم. قبلش تو ذهنم. گفتم خدایا تو دل اونو نرم کن تا قبول کنه و کمکم کن که من فقط روی خودت حساب کنم. وقتی رفتم داخل، خدا رو شکر کسی داخل نبود و من راحتتر تونستم حرفمو بزنم و اون گفت مشکلی نداره و به کارتون ادامه بدین. خیلی خدا رو شکر میکنم و پیش خودم گفتم هر چیزی میشه، فقط کافیه توکلت به خدا باشه.
این مثال ها و داستان ها خیلی به من کمک می کنه تا باورهام قوی تر بشه.
امیدوارم هر روز توحید در زندگی ما پررنگ تر بشه و از زندگی امام علی (ع) بتونیم درس بگیریم.
در پناه حق
سلام به فائزه عزیزم
تحسینت میکنم که تونستی از این آموزه های توحیدی به صورت عملی استفاده کنی، و اینکه این داستان رو اومدی اینجا منتشر کردی، تا به منم کمک کنی باور هام بیشتر تقویت بشه.
واقعا بچه ها و کامنت هاشون گتجینه ایی بی انتهاست که باور های داخل اون کامنت ها سعادت دنیا و آخرت رو برای ما به ارمغان میاره
دوست خوبم حسم گفت که برات دیدگاه بزارم و ازت تشکر کنم که تعریف کردی مثال عملی خودت رو از استفاده از قوانین بدون تغییر الهی..
خداوند یار و نگهدارت..
سلام آقای سینای عزیز
این مطالب، اولین کامنت های من توی سایته. دیروز کامنت خانم سعیده شهریاری رو میخوندم و از نقطهی آبی گفته بودن. متوجه نشدم نقطهی آبی چیه. صبحی که اومدم توی سایت، فهمیدم.پاشخ شما انگیزه منو بیشتر کرد تا کامنت بذارم توی سایت. خیلی ممنونم از شما
خیلی خوشحالم از وجود شما دوستان عزیزم و این سایت و استاد مهربانم و مریم جون
در پناه پروردگار متعال
به نام خدای مهربان سلام استاد عزیزم
خدایا شکرت بخاطر خودت و امام علی و استادم عباسمنش ؛ قبل این اسم دعا میومد غم هم همراش بود ولی الان دعا کردن بهم آگاهی میده آرامش میده صبر میده احساس قدرت و افتادگی میده احساس صیقل شدن بهم میده : و من متعهد هستم برای تغییر برای رشد برای بلند پروازی برای درخواست دیگه نمیترسم درخواست کنم ؛ همه درخواستام بر پایه رشد هستش بر پایه لذت بردن از زندگیم و حضور خداوند رو در قلبم زنده نگه داشتن هستش دیگه نمیترسم از اینکه تغیان کنم از داشته هام میدونم که برا من نیست در یه لحظه میشه ازم گرفته بشه عریان و بی پناه و درمانده شم اگه ازش دور باشم ؛ خدایا جز تو کی رو میتونم صدا بزنم خدایا بهم یاد بده هر لحظه دلم باتو باشه خدایا بهم یاد بده چطوری ازت کمک بخام وقتی توی تاریکی ها گیر کردم خدایا دستم رو بگیر خدایا من چه بدونم چه کاری فریبم میده چه کاری بهم عزت میده خدایا تو بهم عزت ندی و توی عزت نگهم نداری من معنای عزت رو نخاهم فهمید خدایا تا الان همش ادای آدم با خدا رو در میاوردم و نمیدونستم که خالی از تو هستم ظاهرم تو بودی باتنم تاریکی خدایا تو در وجودم نباشی من معنای زیبایی رو درک نمیکنم خدایا من گیر کردم در شهوات خدایا دستم رو بگیر خدایا نجاتم بده
از دعاها- به ویژه دعاى کمیل- چنین پیداست که: بنده باید تمام همّ و غمش را در جهت بخشیده شدن گناهان به کار بندد و براى گناهانش هر چند هم که ناچیز و کوچک باشند طلب آمرزش کند.
لذا در این جملات مشاهده مىکنید که حضرت على (ع) نیز بر این مطلب اصرار مىکند و حتى در ضمن درخواست وفور نعمت، آمرزش گناهان و پوشش خطاها را هم در ردیف آنها بر مىشمارد و این بهترین و بالاترین آرزوى بنده خوب خداست.
امیدواریم خداوند تبارک و تعالى همه ما را مورد بخشش خود قرار دهد.
سلام خدمت دوستان و استاد عباس منش عزیز
واقعا با گوش دادن این فایل حس و حالم خیلی خوب شد احساس میکنم دارم به لطف پروردگار به خدا نزدیک میشم انشالله که منو بنده لایقش بدونه و من هر موقع و هر لحظه و هر مکان منو تنها نذاره و هر زمان همراهم باشه خدایاشکرت بخاطر این اگاهیها خدایا شکرت بخاطر این همه فضل و بخشش خودت خدایا کمکم کن تو هر لحظه فقط از خودت یاری و درخواست داشته باشم نه از بنده خودت
خدایا کمکم کن در مسیر زندگی مرتکب گناه و خطا نشم و هر لحظه از یاد تو غافل نشم
خدایا منو ببخشش و بیامرز بخاطر گناهانی که انجام دادم
خدایا تو مهربانی ، تو رحمان ، تو رحیمی ، تو بخشنده ای ، تو کریمی ، تو عظیمی ، تو غفوری تو رب العالمینی
🙏🙏🙏🙏🙏🌹🌹🌹🌹🌹🙏🙏🙏🙏
خدایا سپاسگذارم بخاطر این مسیر زیبا و دوست داشتنی که منو هدایت کردی
خدایا ازت میخوام کمکم کنی که بیشتر رو خودم کار کنم و خدای خودم رو بشناسم و هر لحظه که زنده ام به یاد تو و محتاج تو باشم
🙏🙏🙏🙏
ممنون و سپاس فراوااااااااااااااااااان از استاد عباس منش عزیز و دوست داشتنی بخاطر این اموزهای زیبا که در اختیار ما قرار میدن و برای پیشرفت جهان هستی بدون هیچ چشم داشتی کمک میکنند
انشالله که هر چی از خداوند بخواهید به شما بدهد چون شما لایق بهترینها هستید
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏
الهی ّاحمِلنیِ علیَ عّفوِک و لا تّحمِلنی علی عّدلِک
در تفسیر از یکی مناجات های امام علی علیه السلام.
الهی :
ای آنکه جنبش فکر را در شیارهای باریک مغز بنگری و عواطف مبهم قلب را بر صفحه لوح نیش قلم بنگاری،
چو دانیم که از تو پنهان باشد !
چو گوئیم که آوای ما از حجاب آسمانها نگذرد !
و بگوش خلوت نشینان سرداق ( تخت ) ملکوتی تو نرسد ؟!
معبودا :
ما از پیشگاه تو طمع نداریم که ذات بزرگی همی بباید ، که جفا بیند و وفا کند .
اللهم احملنی علی عفوک و لا تحملنی علی عدلک ،
نه علی توانمش گفت،
نه خدا توانمش خواند،
متحیرم چه نامم شهه ملک لافتی را
همواره در خلوت خود چنین می اندیشم، که قرآن را خداوند بر محمد ص ابلاغ کرد و از آسمانها بر زمین آویخت و پیامبر حسب رسالت و وظیفه ای که بر عهده داشت آیات خداوند را برای سعادت افراد جامعه در آن زمانه جهل و خرافه پرستی در میان قوم عرب ابلاغ کرد و در آن برهه به وظیفه پیغمبری بین خدا و خلق و پرسش های خلق و پاسخ های خداوند برای تبیین آیات مشابهه تمام وقت مشغول بود ، اما انکس که با تمام وجود و بر اساس آیین ابراهیمی کلام خداوند در لابلای آیات خداوند عمیقا درک کرد و مفهوم توحید و یگانه پرستی را با عمق جان فهمید و در عمل توحیدی و خدامحوری زندگی کرد امام علی ع است ،
خیلی اوقات من شخصا برای درک مسائل و یا فهم آیه ای از قرآن دنبال تفسیر مام علی ع هستم و گاه در نامه و توصیه های امام در نهج البلاغه خدا را می یابم و برایم رسیدن به ذات حق آسان و گوارا میشود
اکنون که با آموزشهای استاد عباسمنش عزیز آشناشده ام و قوانین زندگی را بخصوص وقتی که بر پایه احکام و آیات قرآن تطبیق میدهد از شوق دریافت انچه باید درک گنم بغض در گلویم میترکد، و اشکم سرازیر میشود و خدا را برای وجود سید حسین عزیزم سپاسگزاری میکنم
وقتی فایل صوتی نامه ۲۵ نهج البلاغه خطاب امام علی ع بفرزند ارشدش امام حسن ع را گوش میدهم از فرط شادی برداشتن فاصله ها و واسطه ها بین خودم و خدایم بوجد می آیم
براستی جز علی ع چه کسی را سراغ داریم که اینچنین کلام خداوند را از نای جان و با عطش شوق دیدار معبود درک کرده باشد ، و هر روز هزاران بار خدایش را در هر نفس ملاقات کند و جز خدا نبیند و بهر چه نظر کند گمال روی او بیند ؟!
استاد عباسمنش عزیز خوشا بحال ما اعضای سایت که در این دنیا سعادت شاگردی و مریدی تو را داریم تا با کلام حق ، با قوانین زندگی ، با فلسفه زندگی که شادیست ، تا با رهایی از شرک بخداوند و سپردن خویش بخداوند و تسلیم او بودن ، تا با نترسیدن و عجله نکردن و درک مفهوم صبر در مدار :
اِنَ اللًه مَعَ الصابرین قرار بگیریم و با آرامش بفهمیم که در هر گرفتاری و بظاهر ناخوشایندی ، خداوند وعده داده ای بنده من نگران نباش که ؛
اِنً مّعَ العُسرَ یُسرا ،
و درک کنیم که خداوند همواره در ما ، بر ما ، همراه ما، نگهدار ما، یاری دهنده ما و هدایتگر ماست ، بشرطیکه ما بخواهیم و خودمان را لایق گفتگو، درخواست و همصحبتی با خداوند بدانیم.
استاد عزیزم از تمام زحماتی که با عشق برای هدایت انسانها بسوی سعادتمندی در دنیا و آخرت میکشی با تمام وجود عاشقتم و ازت متشکرم و از خالق مهربان برایت تندرستی و خوشتیپی روز افزون، موفقیت در تمام شئون زندگی ، و رسیدن به بالاترین مدارج تدریس قوانین الهی زندگی در جهان برای جامعه بشریت آرزومندم
در خاتمه برای همه دوستان و همراهان خوب فهیم و ارزشمندم در گروه خانواده گرم و صمیمی عباسمنش بهره مندی از آموزشهای استاد عباسمنش در لایه لایه های زندگی و زندگی شادمانه در تمام جنبه ها خواهانم .
سلام به استادعزیز ونازنینم.
باورهای توحیدی علی (ع)دردهای کمیل.
این فایل نه تنها زیباست بلکه خیلی هم ارزشمنده.چون نگاه انسان روخیلی به باورهای توحیدی بازمیکنه.
تاحالاچندین بارگوش کردم وهربارازگوش کردنش لذت بردم وهربارپیام جدیدی ازش دریافت کردم.
فک کنم تاحالادوبارهم کامنت گذاشتم .
اینبارم شروع به نوشتن کردم تاببینم چی به ذهنم میاد بگم .
درمورداین قسمتی که استادگفتن فریاد زدنه، اینکه من شیعه ام مهم نیست بلکه عمل مهمه.
خاستم بگم تودنیای امروزماازاین قبیل آدمازیادشدن .که سینه جلومیندازن که مذهبی هستن وشیعه هستن وبرتری به تمام ادیان دارن وفقط وفقط خودشونوقبول دارن.
وروزبه روزتعصبشون به این داستان بیشترمیشه ،طوری که به هیچ وجه تونمیتونی بااوناهم کلام بشی.
هرجا هم که توکاری بهشون نداری ولی اوناباتوکاردارن.
بقدری بااین مذهبشون اجین شدن که انگارخدافقط این عده ی کم روخلق کرده که منجی عالم بشن وبخان همه روهدایت کنن.
راسش من ازاولم هیچ کاری به هیچ کس نداشتم ازوقتی هم که باقوانین استادآشناشدم سعی کردم کاری به کارکسی نداشته باشم وهم صحبت وهم کلام بااینجورآدماوحتی باآدمای معمولی نشم.
فهمیدم هرکسی دنیای خودشومیسازه وهرکسی آزاده که به هر شکل وهرنحوی که خودش معتقده ،خداروبپرسته.
واینکه درنهایت هرکسی نتایج وپاسخ فرکانسهای خودشو میبینه.
امایه چیزی جدیدن خیلی اذیتم میکنه ولی بازخداروشکرازوجوداستادتونستم کنترلش کنم وحرکت اشتباهی نزنم البته فعلن تونستم مهارش کنم .انشالله که بازم بتونم .
ما7تاخواهربرادریم .واعتقادات همه ی ما تقریبابه یک شکله .حالادرست یاغلط ،شبیه هم هستیم .که خب بازمن ازهمه به نظرم تفاوت ترم چون کسی مثل استادرودارم که ازطریق استادباخدای خودم بیشترآشناشدم.
ولی یه خواهری دارم که تهران زندگی میکنه درحالیکه بقیه ی خواهربرادرهای من همگی قم هستیم .
این خواهرم مذهبی بودولی چندسال اخیر مذهبی بودنش خیلی شدیدترشده ،طوری که اعتقادداره دین از سیاست جدانیست .ونمیدونم باچ قشرآدمهایی میگرده که تعصبش بی اندازه زیادشده .
هروقت میادقم وجودش بقدری انرژی منفیه که حال هممون خراب میشه.
بی نهایت سختگیره واجازه ی هیچ کاری به کسی نمیده مگراینکه طبق شرایط وضوابط دین اون باشه.
من بااین چیزاش مشکلی ندارم چون هیچ ربطی به من نداره .ویادگرفتم در مقابلش سکوت کنم .اماهرباری که میادومیره ،اخلاق پدرومادرم وتوقعاتشون نسبت به مابخصوص منی که ازهمه بزرگترهستم زیادمیشه ومن متوجه میشم خیلی غیبت منومیکنن وازدست من ناراحتن ،چون ب نظراوناحجاب من مشکل داره چون چادرسرم نمیکنم .
متاسفانه پدرومادرمن ازاون دسته افرادی هستن که کل دین رودرنمازخوندن وحجاب میدونن وبس .
هرکسی این دو موردروداشت ازبهترین بنده های خداس واگرنداشته باشه،ازدین خارجه.
حالاپدرومادرمن تواین سن عذاب وجدان گرفتن که چرانتونستن منوخوب تربیت کنن که من محجبه باشم .
پیش خودمم زیادنمیگن چون خداروشکرحواس من به قوانین هست.ونمیدونم چه جوری هستش که پیش خودمبازگونمیکنن ولی متاسفانه خواهر کوچیکم گزارش خونه ی بابام رامیده .
بازم به همه ی ایناکارندارم چون من مسیرخودم رومیرم .چیزی که کمی نگرانم کرده ودچارتردیدهستم اینه که من به عنوان فرزندش حقی نسبت به پدرومادرم دارم؟اینکه من نسبت بهشون احساسم خوب نیست وتمایل ندارم برم دیدنشون آیاکاراشتباهیه؟
من این حق روبه خودم میدم که اگه کسی به من بی احترامی کنه حتی اگه پدرومادرم باشن ،من ازشون فاصله بگیرم و هروقت که احساسم بهشون خوب شدبرم خونشون .من که تمایلی ندارم باهاشون بحثی کنم چون بی فایدس .ولی اعتراض خودم روکه میتونم ازاین طریق نشون بدم.
تواین سالهاهرباری که همچین اتفاقاتی افتاده با،رفتارم اعتراض خودم رونشون دادم.
راسش چون خودمومیشناسم ومیترسم نتونم خودموکنترل کنم وصدام بالابره ،ترجیح میدم سکوت کنم واگرنه خیلی ضایعس که پدرومادرمن مثل بچه هابشینن ودرموردمنی که توجمعشون نیستم صحبت کنن ورفتارهای منوتجزیه تحلیل کنن .
فقط اگر بدونم من بااین رفتارم که فاصله گرفتن ازشونه ،مرتکب گناه یااشتباهی نمیشم خیالم راحت میشه.
به خواهرمم میخام بگم دیگه نیادبه من حرفی بزنه.
من توخونم هیچ توجهی به کارای اوناندارم واجازه نمیدم حالم خراب شه ولی وقتی خواهرم میادگزارش خونه ی بابامومیده ،تواونلحظه یه کم به هم میریزم .
جالبه مدام حجاب ونمازخوندن اون خواهرمو،توسرمن میکوبن.
ماخانواده ی خوبی بودیم اماوجوداین خواهرمذهبیم داره ماروازهم میپاشونه.
خواهرم میگه وظیفه من امریه معروف و نهی ازمنکرتوجامعس .واگرنه بندگیموبه خداثابت نکردم.
جالبه نمیدونم چرااینجورافراد،انقدتلخ ب نظرمیرسن ومن هیچ انرژی خدایی تووجوداینادریافت نمیکنم.
نمیدونم خداکجای دلشونه که انقدسنگشوبه سینه میزنن ولی توعمل فقط مردم آزاری میکنن.
من که جزدیکتاتوری هیچی نمیبینم.
نمیدونم کارمن چقدردرسته ،ولی هرچی وهرکی که هستم به هیچ کس کاری ندارم .
میدونم اول راهم .تازه فهمیدم من در مقابل خداوندعاجزهستم .واقعن همیشه ازخداخواستم ومیخام که راه درست رونشونم بده.
من چکارکنم که احساساتم وعملکردهام بااین افرادفرق داره.
چ جوری یه سری ازکارهاروبه خودم تحمیل کنم که انجام بدم .
خب اگه بهم لذت میداد،منم انجام میدادم ولی وقتی نمیده چکارش کنم .چندسال خودم وذهنمواسیراین موضوعات کردم و هیچ اتفاقی نیفتاد .
چقدربه خاطراحساس گناه ،ازمسیرخارج شدم و گفتم بی خیال من درست نمیشم .وبه خاطراین دوست نداشتم آدم خوبی باشم .
ولی حالا که رهاهستم ودلم میخادخودم به درک هرچیزی برسم بعد انجامش بدم .حالم خیلی بهتره واحساس خوبی دارم.
منی که همه ی اتفاقات زندگیم بااین احساسم شکل میگیره چرابیام دوباره رفتارهای تقلیدی وکارهای تکراری روانجام بدم.؟!واقعن اگه به منم لذت میدادمنم انجام میدادم.
من میگم تویی که نمازوداشتن حجاب بهت لذت میده ،کسی بت نمیگه بی حجاب شو یانمازنخون .چون توداری لذت میبری ماکه به توکاری نداریم ،پس توهم کاری به مانداشته باش.
به قول استادحرف قشنگی میزنه که میگن ببینیدآیانتایج زندگیهاشون خوبه ؟نه من که چیزی جز احساس بدنمیبینم .
جالبه خواهرم ،تمام اتفاقات بدزندگیشومیزاره پاحساب امتحان خدا.وبااین حرف خودشوآروم میکنه .
خداروشکروقتی مشکلی توزندگی ماهامیفته ،دنبال حل مسئله ازریشه میگردیم و صورت مسئله روپاک نمیکنیم .وروی هیچ کس جزخودمون زوم نمیکنیم .
من لطف خداروتوزندگیم خیلی میبینم .اگه تاحالامشکلاتی توبعضی ازمسائل میدیدم ،متوجه شدم ایرادازمنه .
من دست وپای بیخودی برای رفع بعضی ازچیزهامیزدم که ازآیندش خبری نداشتم .
توکامنتهای فایلهای دیگه هم گفتم که امسال میخام صدخودموبرای زندگیم بزارم وتاجایی که میتونم مثل استادعزیزم عباس منش زندگی کنم .
باورهاوافکاری مثل ایشون داشته باشم .میدونم که ایمانی مثل ایشون روندارم اماازخداخاستم تومسیرهدایتم کنه .منم که دارم وظیفموانجام میدم.
میخام دنبال اهدافی درست و خوب برم.
تاحالاشم اهدافم اوکی بود،ولی من تلاش صدخودمونزاشته بودم وهنوزتویه جاهایی سیرمیکردمکه خیلی مسخره بودانگارمیخاستم سر خداوقوانین کلاه بزارم .نگوقوانین جهان خیلی زرنگ تر،ازمنه.
وتامسیردرست رانرم ،به هیچ جاوهیچ چیزی نمیرسم.
طبق باورای ایرانی هاامشب شب اول قدربود.
من به اینکه واقعن امشب چ شبی هستش،اعتقادی ندارم.ولی اینومیدونم که امشب خیلی هاتوفازمثبت هستن وسیم ارتباطشون باخداوصله واین حس خوبی بهم میده.ب همین جهت شرکت کردم.
اتفاقامادرمو،یه هفته ، بودندیده بودم .خیلی محترمانه به خاطرش بلندشدم ،دست دادم وحالشوپرسیدم.
موقعه اومدن چندتابوسشم کردم .گفت باهام قهرکردی؟گفتم نه عزیزم.
توضیح دیگه ای هم ندادم.
ازاینکارخودم خوشم اومد،باوجوداینکه این هفته کلی غیبت منوکرده بودن ولی برای من مهم نبودواحساسم بهش بدنبود.
خوبه که آدم یادبگیره درست ازخودش وافکارش مراقبت کنه.
بدون کینه ورنجش ازکسی.
میدونم هرچی درمسیرخداباشم ،لطف خداوندبیشترشامل حال منه.
توتعطیلات عیدچندتاپیام ازاقوام گرفتم که شایداون لحظه ناراحت کننده بودولی وقتی درموردش فکرکردم ،متوجه شدم من هنوز ایرادهاواشتباهات آشکارو واضحی دارم که حواس خودمبهشون نبود.به همین جهت تصمیم گرفتم امسال بهتر عمل کنم .
من اینوخیلی قبول دارم که خداوندفقط خیربرای ماانسانهامیخادواگرشری هست ازجانب خودمونه.
این ماهستیم که بهشت وجهنم روهمین دنیابرای خودمون میسازیم .
امشب به خاطرخیلی از داشته هام بخصوص توروابط با همسرم که اصلن قدرشونونمیدونستم،سپاسگزاری کردم.
تصمیم گرفتم ازاین به بعدب خاطرآسایش وراحتی که ازطرف همسرم دارم ازش تشکرکنم .
خیلی وقتافکرمیکردم وظیفشه.اماحالافهمیدم که لطفشوبه من نشون داده.
خوب میبینم که هرچقدر من درست اززندگی میکنم ،همسرم بیشترانگیزه وانرژی میگیره که تومسیرباهم باشیم .چون ایشون هم استادروقبول دارن منتهی توفایل گوش کردن تنبل هستن.
ولی خوب بلده ادای منودربیاره وزمانی اینکارومیکنه که ازمن احساس رضایت داره.
توقع خاصی ازمن نداره فقط میخادمن دوسش داشته باشم دیگه هیچی ازمن نمیخاد.اینکارش ایرادداره ولی انقدرغرقه توش که هیچ توضیحی رومتوجه نمیشه .منم بدون کنترلش ، رهاش کردم ونمیخام اصراری به تغییرش داشته باشم.
البته منم بی دلیل تاقچه بالابراش میزاشتم .امادارم روی خودم کارمیکنم تاتغییربنیادین کنم .اصلن بشم یه ناهید دیگه .نه اینکه همسرم ازم راضی بشه .
به خاطرخودم که ازروابطم لذت ببرم.
افکاروباورهایی که استادتومبحث روابط توضیح دادن روخوب یادگرفتم .گفتم که یه کم بی جهت ازروی مرض با همسرم خوش رفتاری نمیکردم.
جهان باید،ادبم میکردکه دستش دردنکنه اینکاروکرد.
منم زودمتوجه شدم وبرگشتم توجاده اصلی .
فعلن که خوب شروع کردم .امیدزیادی دارم.
میخام جای ترسهاونگرانی هام خداروجایگزین کنم .برای بدست اووردن باورهای توحیدی به ایمان زیادخدااحتیاج دارم.
میدونم تاچشم به هم بزنم سال تموم شده ،حداقل نتیجه ی این ایمانم میخام ببینم چی میشه.؟
هرچی روخودمحساب وا،کرده بودم ،تموم شد.میخام روخداحساب واکنم اونم همه جوره .
هم توروابط هم توثروت هم توسلامتی هم توهمه چی .خودم ازنقطه ضعفهام خوب آگاهم پس روی اونهابایدبیشترتمرکزکنم.
به قول استاد اگه باورم نمیکنی که همه چیزرومیشه راحت بدست اوورد،امتحان کنیداگه نشددوباره برگردیدتومسیرخودتون .
منم میخام امتحان کنم .خیلی کارا،روپیش کسی بگی مسخرت میکنن امامیخام محک بزنم ،چون ایمان دارم مسیری که استادرفتن ،مسیررسیدن به تمام خواسته هاس.
استادجونم امشب خیلی یادتون کردم.
دعای جوشن کبیرازدعاهای دلنشینیه که من خیلی دوسش دارم .
هروصفی ازخداکه میشدتودلم میگفتم عباس منش میگه ها.من زیادجدی نمیگیرم..
خیلی لذت بردم .من این شباروطبق اصول خودم برگزارمیکنم .
وبه ندای قلبم گوش میدم وکاری به اینکه کی چکارمیکنه کی چکارنمیکنه ،ندارم.واقعن ارتباط باخدا،یه موضوع کاملن شخصیه .
به خدا هم گفتم میخام چ کارابکنم ،ازش خاستم حواسش به من باشه.میدونم که هست .اگه من شیطونی نکنم.
خداروشکرمیکنم که احساس خوبی دارم .
امیدم به همه چی خیلی زیاد شده .نشونه های خوبی میبینم .همه چی خوبه همه چی عالیه وقتی من عالی باشم.
حیفه که قدرلحظات روندونیم .
میخام عاقلانه تر به موضوعات توجه داشته باشم .
ممنون وسپاسگزاراستادهستم که کل مسیرروازایشون یادگرفتم وادامه خواهم داد.
من به تنهایی ،هیچ کاری نمیتونم انجام بدم .
اراده وحرکت ازمن .
نشون دادن مسیرازاستاد.
هدایت هم ازخدا.
عاشقتم استادجونم به امیداینکه ازدعاهای دیگه برامون فایل درست کنید که وقتی اززبون شمامیشنویم خدایی یه مزه ی دیگه میده .من که به درک و فهم بهتری میرسم وواقعن لذت میبرم.
قربونت بشم که انقدباکمالاتی عباس منش عزیزودوست داشتنی.
بسم الله الرحمن الرحیم!
بنام خداوند بخشنده بخشایشگر…
خداوندی که هر لحظه در حال هدایت و حمایت من می باشد…
امروز لحظه ایی هست،’.. که روزها از خواندن تک به تک نوشته های دوستانم..فارغ شده ام…
و لطف خداوند شامل حالم شد که با شروع این سفرنامه چه برکتهایی از خداوند دریافت کنم و چقدر در بیزنسم موفق بشم!…و چه درهایی از باورهای شرک امیز را در درونم پیدا کنم..
حقیقتا دقیقا چند ماه پیش.نسبت به این فایل خیلی باورهای اشتباه داشتم…ولی امروز به این درک رسیدم…همه ما انسانها راز خوشبختیمون اینه،’که در مسیر درست قرار بگیریم!و از قوانین خداوند به نحوه درستش استفاده کنیم..
خارج از نگاه جامعه!
خارج از تفکر جامعه!
خارج از باورهای اکثریت مردم..
حقیقتا منم نسبت به دینم خیلی باور نادرست داشتم…و با این تفکر که واقعا برای من تکاملی بود..لطف خداوند شامل حالم شد…که دیدگاه علی (ع)رو با دقت بیشتری گوش بسپارم..بدونم علی خالص از عشق الهی بوده…
و اون هیچ قدرتی از خودش نداشته..حتی نسبت به پیامبرم همین دیدگاه رو داشته…که ما فقط خودمون مسئول زندگی خودمون هستیم..
هر کسی میخاد هدایت بشه خودش میخاد هدایت بشه ..و اون شخص تو مسیر درست قرار میگیره…و درهای لطف رحمت ،’پروردگار وارد زندگیش می شود! …
چقدر یه انسان با دیدگاه توحیدی میتونه،’ خوشبخت بشه!خوشبختی که فقط با ایمان و توکل انجام میشه….
امروز صبح،’ با هدایت الله و خوندن ایات زیبای قرآن..نور الهی روی تک به تک ایات مهم و اصل برام روشن میشد…و خداوند با نورش مهر تایید را بر دلم می نشاند و باهام صحبت میکرد…
کل هدایت من.آیات قرآن با نور الهی هست!…خودش از این طریق باهام صحبت میکنه..اینروزا مخصوصا این نور الهی بیشتر بهم استقامت میده این مسیر رو ادامه بدم!خدایا هزاران هاااااااا بارهاااااااا شکرت….سپاسگزارم..
…………….. ایات الهی ،’صحبت خداوند با منه،. بنده محتاج خودش!…
وَ لَسَوْفَ یُعْطیکَ رَبُّکَ فَتَرْضى [5]
و بهزودى پروردگارت آنقدر به تو عطا خواهد کرد که راضى شوى….خوشنود شوی.(خداوند میگه راضیت میکنم.)
ٱلَّذِی یُؤۡتِی مَالَهُۥ یَتَزَکَّىٰ
همان کسى که مالش را [در راه خدا] مىدهد تا پاک شود
و آیه زیبای شرح!
آیا سینه ات را گشایش ندادیم.
و بار گرانت را فرو ننهادیم
همان که پشتت را شکست
و آوازه ات را بلند نکردیم.؟
پس به راستی با هر دشواری آسانی است!
آری بی شک با هر دشواری آسانی است
هنگامی که ارامش یافتی باز خود را وادار!
و مشتاقانه به سوی پروردگارت توجه کن..بهش متصل شو…
….
همه چیز خداونده…هر چقدر نظر میکنم به روند زندگی ام و اتفاقات زندگیم..نمیدونم از کوچکترینش تا بزرگترینشو کردیت بدم بخودم!…
از لحظه که شروع به تعقییر بیشتر میگیرم..درها یکی پس از دیگری برویم باز میشه…
و زندگی من در تمامی جنبه ها لذت بخشه…من ارامش دارم…واقعا هیچ دوستی مثل خداوند نمیشه!…
خداوندی که تمام جهان و هستی در دستشه…خداوندی که تمام نعمتها و ثروتها در دستانشه…اگه یه لحظه درهای امید برومون بسته بشه هیچ سر پناهی بجز خداوند ندارییم…
.انسانی که در گمراهیه همجوره حالش بده!
انسانی که غرور منیت وجودشو میگیره زیر چرخ دنده های جهان له میشه…
چقدر علی (ع)بزرگوار بودن که فقط تو این ایات داره عجز و ناتوانی خودشو بخداوند ثابت میکنه…
چقدر این دعا از زبان استاد شرح شد زیبا بود…الله اکبر…
چقدر این فایل داره ما رو غربال میکنه…و به ما میفهمونه ما در برابر بزرگی خداوند هیچی نیستیم…
چقدر افراد برام کوچیک میشن…حدودا چند روز پیش طبق هدایت الله بجایی هدایت شدم..یه صحبتی باید میکردم..همون لحظه گفتم خدایا من هیچی نمیدونم من عاجزم خودت کمکم کن.همون لحظه با اشاره از ته دل بخداوند گفتم..
همون لحظه این شخص در برابر حرفهام تسلیم شد…و کارم هون لحظه انجام شد…
خدای من! من چقدر گذشته ام نسبت به تو که دردرونم بودی شرک میورزیدم.چقدر ادمها و اداره جات و کارمنداش برام،’ اشخاصی بزرگ بودن.هر موقع ازشون کمک میخاستم..ناتوانی خودمو در برابرشون میدیدم..چقدر منو له کردی ..چقدر درسها رو بهم نشون دادی…
حالا هر چقدر داره ذهنم یه سوراخ پیدا کنه..تا منو برگردونه به گذشته…دیگه حریف قلبم نمیشه ..
آه خدایا !…من چی بگم از بزرگیت…چقدر بها های من..باعث شد..تا اطرافیانمو روی سرم شیرک کنم…مثل زنبوری که چوب میکردم تو لونشون…چقدر درد کشیدم..
چقدر نتایج زندگیم گواه بر همین اعمال شرک امیز بود…
منم دارم برای خودم دعای کمیلی میسازم…دعایی که خودم ساخته بودمش…
چیزی که سالها عجز ناتوانیم را در تمامی جنبه ها چشیدم…
فقط یچیزی منو سوق میداد به این تجربیات توحیدی…اونم ناامید شدن از بتهایی که میپرسیدمشون…
دیگه خسته و کوفته شده بودم..از بس میخاستم همرنگ جامعه بشم..جامعه ایی که از گذشتگانم به ارث رسیده بود…
و لطف خدا شامل حالم شد..که امروز در راه توحیدی قدم بردارم.و ناتوانیمو و محتاج بودنمو در برابرت عرضه کنم…و بگم خدایا من نیاز به ارامش دارم.من نیاز یه چیز با ارزشم..اسمشو نمیدونم.خدایا هر دری زدم که نتایجم درست بشه…دیدم نشد..از اونبر که نشد..هیچ… و منو در درونش غرق کرد…
خدایا اهدنا الصرات المستقیم…
و مدام اونروزهای پر از اشوب بودم.و سوره حمد میخوندم..ولی معناشو درک نمیکردم.فقط میدونستم اون خدا که تو اسمونهاست بهم کمک میکنه…
و خداوند دستمو گرفت..آورد گذاشت تو این بهشت..از همون روزهای اول بلند بهم گفت برو سر توحید..
همون روز اول فقط میخاستم وجود خودمو بشناسم.که چه کسی می باشم!؟
میخاستم وجود خودمو در دنیا بشناسم!
من چه کسی هستم و چرا باید این اتفاقات و این بلا ها و قربانیها بر سرم ریخته بشه…
و از اون به بعد..توحید پله به پله یکی پس از دیگری برام روشن شد..
هر چقدر به خودشناسی میرسم هر چقدر بیشتر حالیم میشه بیشتر بیشتر خدا رو میشناسم..بیشتر میدونم من ناتوانم من فقیر خداوندم من محتاج این شخصم!
هر چقدر میگذره بیشتر میدونم عاجزم و نمیتونم خودم با ذهن دربه در گشته ام.به خاسته ام برسم..و میدونم تنها
و میدونم تنها …
تنها ابزار من دعا و تسلیم در برابر خداوند هست..و من از تمام وجودم.بگم خدایا تو بهم کمک کن.من هیچی نمیدونم..واقعا نمیدونم!…
خداوندم ای بهترینم هدایتم کن که همیشه بیشتر محتاج تو باشم!..
همیشه در برابر تو تسلیم باشم..
و با خودم مدام مرور کنم.درهای رحمتت فقط با لطف تو باز میشه…
مثل یوسفت.در اون شرایط گفت خدایا من بسوی تو پناه میاورم.و درها رو برویش باز نمود تا در برابر شیطان تسلیم نشه..
چند شب پیش بخاطر یکی از کارهای نادرستم خواب شیطان رو دیدم.و تو خواب خداوند اون اعمال زشتمو که اون باورم بود بهم نشون داد بازم بهم گوشزد کرد…و من داشتم راه ناصحیحشو میرفتم!…
چون حقیقتا سالیان سال من داشتم این باور زشت نادرست رو با خودم حمل میکردم.چند بار خداوند بهم آلارام داد..ولی این الگو،’ مدتش زیاد شد ولی ادامه داشت…
همون دعایی که در این دعا میگه و لطف و مهربانی خداوند شامل حالم شد تا سعی کنم دست از اینکار بردارم..لطف خداونداومد،’…. سردسته بزرگ این شیطان نابود شد…و رفت پی کارش….
و تکه هاش هنوز تو وجودم بود..و اون تکیه ها داشت منو تشویق میکرد برای انجام اون کار بزرگ…
فقط گفتم خدایا کمکم کن که دست از اینکار بردارم..و خداوند بهم کمک کرد…
فقط میخام بگم خدایا یه لحظه هم منو بحال خودم واگذار مکن..وقتی روی ذهنم حساب باز میکنم همجوره منو از یاد خودت دور میکنه!….خدایا کمکم کن که ثانیهام اسم بزرگیت بر زبانم جاری باشد.
و همیشه و در همه حال ستایش،’ تو را بکنم!
چون تنها امید من فقط تویی!…
چون تمام وجودم ،شوق روی تو می باشد.
چون تمام من تویی…
خداوندم ازت سپاسگزارم که این دعای توحیدی را با درک واضحتری بهم فهموندی.تا بدانم خارج از باورهای دینی ام…بسوی تو بشتابم.و بدون هیچ کتگوری که فقط بزکها می باشد.تو را با زبان یکتاپرستی بستانم!
خدایا من تو یکی هستیم..خدایا من بدون تو هیچی نیستم!…من قلبی پر از عشق به تو دارم..اگه این عشق پایدار نباشد ،’تپشهایش از کار می افتد…و ذهن من نمیتواند کارکردی خوبی رو خودش،’ بتنهایی بارگذاری کند…
خدایا تنها تو را می پرستم و فقط از تو که ربمی سرورمی پروردگارمی یاری می جوییم..
خدایا ما را در مسیر راست پایدار کن..راهی که فقط نعمت و برکت و احساس خوب می باشد..و مرا از گزند شیطان دور کن!الهی امین یا رب العالمین.
دوست عزیزم سلام به شما
و همه ی دوستان
کامنتتون واقعا نشات گرفته از یک گفتگوی درونی با خداوند بود . از اون جنس کامنتهایی که حس کردم بعد از نوشتنش احساس سبکبالی داشتید . تحسینتون میکنم برای نگاه ارزشمندتون . و لذت بردم .
در پناه الله یکتا شاد و سلامت و ثروتمند و سرشار از ارامش الهی باشین
سلام و درود بشما دوست عزیزم..
این پیام من برای 26شهریور ماه هست..نزدیک الان یکماه ازش میگذره…چه همزمانی روز بعد 26هست..
این یکماه چه درهایی خدادند تو زندگیم برام باز نمود چه هدایتهایی درک کردمو عمل کردم..
امروز تو،جایگاهی هستم که زبانم قاصره از اینهمه سپاسگزاری…
بخدا بخدا بخدا!…کلاممم کم میاره..اون نوشته من.برام یه مروری از کارکردم بود…
الان دیگه من اون ادم چند ماهمم نیستم .
چه گشایشی…..
نمیشه بیانش کرد..
من عاشق زندگی،’با عملکرد عالی هستم.نمیگم خیلی خوبم.چون ما تو دنیا..هیچ وقت کامل نمیشیم…
کامل فقط خداست..ولی خیلی خوشحالم نحوه تفکرم نحوه هدایتهایی که بهم میشه…هر روز متفاوتر..
هر چقدر که میگذره …
باوری که من دارم…و تو نوشته هام میگم…
که هر چقدر که میگذره بیشتر میدونم که نمیدونم.
واقعا ما در برابر الهاماتی که میشیم..اصلا قبلا عقلمونم نمیرسیده..اون اتفاقات گذشته آینده…بهش پی میبری..برات خیلی عالی و خوب بوده..
خیلی سپاسگزار خدادندم که هدایتم نمود بنده اش باشم..
بنده ایی که عزت نفس بالا داشته باشه..و تو مسیر راست ادامه بده..و کم نیاره حتی وقتی شرایط یکم سخت میشه..
که حتی اون سختی برای بزرگتر شدنش بوده…
واقعا درک با فهمیدن زمین تا اسمان متفاوته…
وقتی درک میکنی و میدونی برات خوبه…عمل میکنی..
ولی فهمیدن بدون عمل…هیچ تاثیری نداره..
خیلی سپاسگزار خدادندم که با رساندن پبام شما..منو برگردوند..که بیشتر بهش توکل کنم..و با عزت نفس بالا تو مسیری که هدایت شدم استقامت داشته باشم و ادامه بدم…
چون این مهمه که باید ادامه بدییم و کم نیارییم. تشکر از شما!
به امید بهترینها برای شما!بردار عزیزم.!…
درود ها . فاطمه جان واقعا لذت بردم و تحسین کردم تغیراتی که در شما رخ داده و همچنین هدایت ها و الهاماتی که دریافت کردین رو . امیدوارم باز هم با کامنتهای انرژی بخشتون روبه رو بشم و حس خوبی که گسترش میدین رو دریافت کنم
در پناه الله سرشار از ارامش الهی باشید
سلام و خدا قوت
این نظر من است البته از استاد آموختم :
هر کسی برای اثبات باورهاش تا بی نهایت استدلال میاره مثل همین بحثهای اینجا و این یعنی جهان ماشین اثبات باورهای ما است .
این باور که حضرت ابراهیم انسانی مثل ما بوده یا نه . نه غلطه نه درست فقط هر کدومش نتایجی داره که باید ببینیم نتایج کدومش برای ما بهتره و به قول استاد به درد ما میخوره.
مقدس کردن انسانها و کتاب و یا هرچیزی دیگه باعث خاص جلوه کردن آنها از نظر ما شده و ازشون دور میشیم خود خدا در مورد خودش میگه اگه از من پرسیدند بگو من نزدیکم یعنی احساس نزدیکی کنیم بهش . یا اینکه پیامبر میگه من بشری مثل شما هستم فقط به من وحی میشود باز هم میخاد که بهش نزدیک شویم .در واقع بتش نکنیم
مقدس کردن انسانها باعث میشه ازشون دور شویم و اگه بپذیریم اونا هم انسان هستند مثل ما اونوقت میگیم اون تونست پس من هم میتونم فقط کافیه مثل اون باور کنم و عمل کنم .
مشهور است که عالمی بزرگ از فرزندش پرسید الگوت کیه و اون گفت شما پدرم ،عالم گفت من میخاستم امام جعفر صادق بشم و………..
نتیجه باور انسانی مثل ما بودن پیامبران اینه که سعی میکنیم مثل اونا بشیم یا حداقل بهشون خیلی نزدیک بشیم .
از استاد جمشید خدادادی یادم است که گفتند برای کشف آیات قران و به ویژه آیات مربوط به تغذیه و طب قزآنی به دنبال تفسیرها رفتم و هیچ نیافتم زمانی که خودم قرآن را خوندم خیلی مطالب قرآنی یافتم ایشان بر طبق آیات قرآنی ثابت کردند سلول بنیادی کشف عصر جدید در قران است و یا روش درمان یک نوع سرطان از قرآن
قطعا کتابی که قراره روشنگر و هدایت گر انسانها باشه بایستی خیلی راحت و ساده اینطوری باشه و همه درکش کنند نه اینکه با برخی تفسیرهای سخت و پیچیده اصلا سمتش نریم .
سپاسگزارم