توانایی کنترل ذهن - صفحه 2 (به ترتیب امتیاز)


  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • دانلود با کیفیت HD
    304MB
    25 دقیقه
  • فایل صوتی توانایی کنترل ذهن
    18MB
    20 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

1080 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    نادر گفته:
    مدت عضویت: 2475 روز

    سلام حسینِ راهنما، مریم زیبانگر، دوستان پر انرژی و و و و مدیر فنیِ عزیز و دوست داشتنی

    قبلش از مدیر فنی تشکر کنم بخاطر امکان جدید سایت به من نشانه‌ای بده که مسیر را برایم واضح‌تر کند که باعث شد من هدایت بشم به صفحه ای که امروز نیاز مبرم به شنیدن حرفهای خداوندِ رحمان از زبان راهنمای عزیزتر از جان حسینِ عزیز و همچنین خوندن بعضی از کامنت های دوستان که بیشتر کمکم کرد تا بتونم ترمزهام رو بهتر بشناسم و حتی راه حل برطرف کردنشون رو هم پیدا کنم، داشتم.

    و البته چیزی که خیلی این امکان رو برام لذت بخش می کنه اینه که از چیزهایی که سر راهم سبز میشن خیلی لذت می برم و بیشتر درسها و هدایت هام رو اینطوری دریافت می کنم، با دیدن این امکان خیلی ذوق کردم، دقیقن درخواستی بود که ی مدت بود از خدا می خواستم و این یکی از جوابهاش بود :-D :-*

    توی فایل شخصی رو دیدم که از زندگی خیلی بد به یه زندگی از نظر من خوب رسیده و این فراوانی هستش که باور دارم فراوانی، کیفیت هست و نه کمیت مثال بارزش خداوندِ رحمان که واحد هست و نامحدود، کمیت یک ولی کیفیت نامحدود! پس اگر شخصی تونسته با کنترل ذهن و دادن خوراک های خوب به ذهنش از کِه به مِه برسه، من هم قطعن می رسم

    در پناه الله یکتا، نامحدود خدایی باشیم :-)

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 23 رای:
  2. -
    فرزانه دستوریان گفته:
    مدت عضویت: 2258 روز

    به نام خدایی که تنها قدرت جهانه وهیچ کسی غیراز او هیچ قدرتی نداره

    سلام

    وای خدای من این محله وخونه هاش ودرختاش و درخت کریسمس ودریاچه اش و مه وبارون و چمن یکدستش واین همه زیبایی پرنده هاش وهوای عالیش واینقدر تنوع که هر خونه وحیاطش یک فرمه وزیباس وزیباست هر محله چندین دریاچه داره محیط شهری وجنگلی کنار هم بخدا اینجا بی نهایت زیباست بی نهایت

    من دیوانه این شهر ومحله هستم خدایاشکرتشکرت

    وای عشق شما بینهایته واقعا رابطه شنگتون رو بی نهایت تحسین میکنم وسلامتیتون روبینهایت تحسین میکنم. خدایاشکرت شکرت

    استاد تو بینظیری فوق العاده ای واقعا با هیچ زبونی نمیتوان قدرت کنترل ذهنتون رو تحسین کنم یک دونه ای استاد

    این نعمت ها وهزاران بار بیشتر ازاین ها نوش جونت دابیشتر وبیشتر بهت بده در همه ابعاد

    وای من دیوانه جمله روی لباستون شدم ican create any things i want

    این جمله ودش یه دنیاست دقیقا گره این چند روزم تو فهم این جمله بود یه جورایی فهمیدن این جمله ورفتارم یه نقصی داشت یه جایی ایراد داشت چند روز پیگیرشم ودیشب متوجه شدم اونم تو کامنت یکی از دوستان زیزم تو عقل کل من پراز شادی وشعف شدم . کنترل ذهن راه ورود نعمت ها به زندگی ماست

    میخوام اینجا بخشی از اون کامنت دوست عزیزم رو بنویسم :

    نجواهای ذهن در مورد اتفاقات 3 زمانه : گذشته -حال و آینده

    مهارت کنترل ذهن برای آینده:

    بدونیم این مسیری که پیش رومونه سفید وسفیده. هیچی توش نیست که بخوایم بهش فکر کنیم وبترسیم ونگرانش باشیم ، الیه خالیه. هیچ اتفاقی توش نیست. هیچ چیزی از قبل مشخص نشده وهیچ چیزی از بل نوشته وتقدیر نشده، یه تابلوی سفیده که باید نقاشیش کنیم. هیچ اتفاقی تو این مسیر پیش رومون نیست. وما میتوانیم این اتفاقات رو بسازیم ما باید اتفاقاتش رو بسازیم وفقط وفقط باید روی باورهامون کار کنیم تا به اون احساس آفرینش که سرشار از آرامش وشادیه برسیم.

    هیچ برنامه ی کاملی ام از قبل وجود نداره که گفته بشه. چون جهان در هر لحظه فقط به فرکانس های اون لحظه ما واکنش نشون میده. قانون اینه که قدم به قدم مسیر روشن میشه. پس ماباید روی باورهامون کار کنیم تا قدم اول گفته شه وقتی اونو اجرا کردیم ودوباره به کارکردن روی خودمون ادامه دادیم قدم بعدی.

    حماقت محضه که از جهانی که داره با فرکانس کار میکنه بخواهیم کل مسیر رو از قبل به ما بگه تا خیالمون راحت بشه./ یا بترسیم ونگران باشیم نکنه اوناتفاقات خوبی که میخوایم نیفته وفلان اتفاقات بدی بیفته. آخه وقتی این مسیری که جلوی ماست، هیچی توش نیست ترس ونگرانی چه معنایی داره؟؟ وقتی ما داریم میسازیمش چرا باترس ونگرانی بسازیمش چرا باترس ونگرانی بسازیمش؟؟ وقتی با احساس خوب ما اتفاقات شکل میگیره ، وقتی با احساس آرامش وشادی وایمان وتوکل واحساس ثروت واحساس عشق اتفاقات این مسیر رقم میخوره چرا با این احساسات نسازیمیش؟!

    وقتی این ها رو به ذهنمون بگیم خودش آروم میشه وباهامون همراهی میکنه.

    اما وقتی ذهنمون درگیر مسائل وتوجه به اتفاقات نامناسب گذشته است روی باور لیاقت وارزشمندی خودمون کار کنیم ذهنمون رو سوال بارون کنیم که از ذهنمون بپرسیم الان من مهم هستم یا اون آدوم ورفتارهیی که داشته ؟؟ من چقدر برای خودم ارزشمندم؟ نتیجه این احساس بد چیهو اهرم رنج ولذت ساختن.

    اما موضوعی در زمان حال ذهنمون رو درگیر کرده : از هر دو روش بالایی کمک میگیریم..

    الان بهتر جمله روی پیراهنتون رو درک کردم هنوز این باور باهام بود که یر وصلاح هست یه چیزی از قبل مشخصه ولی با این کامنت دوستمون ذهنم باز شد ودرک کردم وامروز صبح همین رو به خودم گفتم وهمین امروز به یه آرزوی کودکیم به آسونی رسیدم وهزاربار خدارو شکر کردم.واقعا از دوستمون واستاد وخداجونم که هدایتم کرد بی نهایت سپاسگزارم.

    کنترل ذهن =تقوا=ایمان به غیب

    وقتی ذهنم درگیر موضوعی میشه وسعی میکنه ناامیدم کنه تصور کنم ذهنم دوستم هست وباهاش صحبت کنم که احساسش خوب بشه وامیدوار .

    از کامنت دوستانم اینم خوب یاد گرفتم که منظور خدا از اینکه از راهای که به ذهنتون نمیرسه به خواستتون میرسونم ویادم باشه که برای خدا مسیر مشخص نکنم. که متاسفانه ذهنم عادت کرده وکم کم باید این عادت رو حذف کنم ودست خدار روباز بزارم

    خدایا شکرت امروز پراز شادیم

    سپاسگزارم از همه دوستان واستاد وخانم شایسته عزیزم

    سپاسگزارم از خود عزیزم که کامنت نوشتم

    سپاسگزارم از خداجون که هدایتم کرد

    خدایاشکرت شکرت شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 22 رای:
    • -
      مصطفی خدابخشی گفته:
      مدت عضویت: 2045 روز

      فرزانه عزیز و دوست داشتنی

      چقدر با خواندن کامنتت آگاه تر شدم که راه رو به خدا نشون ندم…من خواسته ای دارم و همون رو مینویسم و با تمام وجودم از خدا میخوامش و با در همین حال سعی میکنم از آنچه که همین حالا دارم استفاده کنم و بتونم حال خوب خودم رو حفظ کنم. ممنونم که بازهم بهم یاد آوری کردی که به صراط مستقیم برگردم که مسیر همین است

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  3. -
    امیر غفاری گفته:
    مدت عضویت: 3825 روز

    سلام

    وقت بخیرو شادی

    تو صف نانوایی سنگکی بودمو اون دو نفری که نان سنگکو اماده میکردن، یه صحبتی بالا گرفتو حرفهای ناجالب به هم میزدنو، دستشونو رو همدیگه بلند میکردنو خلاصه صحنه ی قشنگی نبود و …….

    همون موقع به خدا گفتم من دیگه نمیام نانوایی و دوست ندارم تو صف وایسم، خودت باید برای من نان بخری بیاری دم در خونه تحویلم بدی

    هفت روز بعد:

    خدا بهم گفت برو نانوایی، بهش گفتم قرار شد خودت برای من نون بگیری به من چه، بازم گفت برو نون بگیر، بهش گفتم الان بارون میاد، بازم گفت همین الان باید بری، پیش خودم گفتم، حتما یه چیزی میدونه که میگه حتما باید همین الان برم، بهش گفتم باشه ولی انقدر باید باید نکن ???

    رفتم نانوایی، نان من اماده شد، نونهارو گذاشتم روی فنسها تا خنک تر بشه، تو همین فاصله یه اقا پسر ( جابرادری خیلی خوشتیپ، قد بلند، تپل :) با موتورش امد تا نون بخره، رو موتورش یه جعبه (box ) متفاوت گذاشته بود

    به پسره گفتم این جعبه ای که روی موتورت گذاشتی چرا این شکلی، این مدلیشو تا حالا ندیده بودم

    گفت من واسه شرکت …. کار میکنم، مردم هر خریدی که داشته باشن براشون انجام میدم، گفت دیگه نیازی نیست بیایی تو صف نانوایی وایسی، اینم کارت شرکتمون، ادرس شرکت دقیقا تو محل خودمونه (داراباد).

    فقط تو دلم گفتم خدایا شکرت، خدایا شکرت

    همیشه شاد باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 26 رای:
  4. -
    حمید امیری Maverick گفته:
    مدت عضویت: 1274 روز

    «وَإِذِ اعْتَزَلْتُمُوهُمْ وَمَا یَعْبُدُونَ إِلَّا اللَّهَ فَأْوُوا إِلَى الْکَهْفِ یَنشُرْ لَکُمْ رَبُّکُم مِّن رَّحْمَتِهِ وَیُهَیِّئْ لَکُم مِّنْ أَمْرِکُم مِّرْفَقًا» (ﻭ ﺍﻛﻨﻮﻥ ﻛﻪ ﺍﺯ ﺁﻧﺎﻥ ﻭ ﺁﻧﭽﻪ ﻏﻴﺮ ﺧﺪﺍ ﻣﻰﭘﺮﺳﺘﻨﺪ، ﻛﻨﺎﺭﻩ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺍﻳﺪ، ﭘﺲ ﺑﻪ ﺍﻳﻦ ﻏﺎﺭ ﭘﻨﺎﻩ ﮔﻴﺮﻳﺪ ﺗﺎ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺗﺎﻥ ﺍﺯ ﺭﺣﻤﺘﺶ ﺑﺮ ﺷﻤﺎ ﺑﮕﺴﺘﺮﺍﻧﺪﻭ ﺩﺭﻛﺎﺭﺗﺎﻥ ﺁﺳﺎﻳﺶ ﻭ ﺁﺳﺎﻧﻲ ﻓﺮﺍﻫﻢ ﺁﻭﺭﺩ.کهف16)

    سلام و درود

    برای سومین بار این فایل نشانه روزانه ام شد. این فایل از اون فایلهاییه که باید به هم صورت تصویری و هم صوتی چندین بار دید و شنید. هم تمرکز بر زیبایی های طبیعی و مناظر اطراف و هم تمرکز بر نکات طلایی صحبتهای استاد عباس منش.

    یه وقتهایی که فکر میکنیم که الان داریم احساس خوشبختی میکنیم و حواسمون نیست که کنترل ذهن کنیم و حواسمون نیست که به هدایتها توجه کنیم، اون موقع است که خودمون رو به یه شرایط سخت میندازیم. و چیزی که طی این روزها برای من اتفاق افتاد این بود که وقتی هدایتی رو دریافت میکردم از کار کردن روی خودم غافل شدم و یادم رفت که هر چقدر شرایط الان عالی باشه من کماکان باید روی خودم کار کنم. روی عزت نفس و احساس ارزشمندی و احساس لیاقتم کار کنم. وقتی متوجه میشی که چک و لگد های جهان هستی اومده سراغمون(خودمون خلقش کردیم)

    و خدا رو شکر در مورد من کار کردن ادامه داشت فقط از جدیتش کم شده بود، و وقتی چک و لگد ها اومد فقط نشانه های چک و لگد بود و باعث شد بازم من برگردم به غار تنهایی خودم.

    عاشق این آیه 16 سوره کهف هستم که هر بار از خداوند چیزی رو درخواست میکنم هدایت میشم به این آیه و خداوند بهم میگه برو توی غار توحیدی، از بدنه منفی جامعه جدا شو، کنترل ذهن و رفتار کن، هر چیو بخوای خودم بهت میدم. احساس خوشبختی ، روابط عاشقانه ، آرامش، نعمت و ثروت و … هر چیو بخوای من از راه درست بهت میدم. مدتهاست این باور رو ساختم که نعمتهای خداوند رو نمیشه از راه نادرست کسب کرد یا در راه نادرست استفاده کرد.

    زمان نعمت خداست نباید در راه منفی‌ها مصرفش کرد ، پول نعمت خداست نباید برای منفی ها و کارهای نادرست مصرفش کرد، احساس خوب نعمت خداست، جسم و ذهن سالم نعمت خداست نباید در راه منفی‌ها به کار گرفتشون. اسباب و وسایل زندگی، جایگاه اجتماعی ، شغل و هزاران نعمت دیگه که توی زندگی داریم همه شون باید و باید به درستی به کار گرفته بشن. و چه عالی میشه اگر در مسیر توحید باشه.

    خداوند از راه توحید همه جور نعمت و ثروتی رو بهمون میده. خدا رو شکر میکنم بخاطر هدایت‌های رب العالمین ، بخاطر این فایل و بخاطر این قدمی که از خودم به یادگار گذاشتم…

    الهی صد هزار مرتبه شکر.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 28 رای:
    • -
      محمد حسین تجلی گفته:
      مدت عضویت: 2230 روز

      به نام الله مهربانی ها

      سلام و درود به شما دوست خوش قلبم حمید عزیز

      امیدوارم همین الان که داری دیدگاه من رو می خوانی حال دلت بی نهایت عالی باشه

      حمید جان چقدر این دیدگاهت متفاوت بود!

      خیلی برای من این خلاقیت شما در ساختن باور ها تحسین بر انگیزه

      این که میگی یه باوری رو ساختی که نعمت های خداوند رو نمیشه در راه نادرست استفاده کرد…

      یه نگاه به درون و پیرامون خودم کردم دیدم هر آنچه که هست نعمت خداونده!! الله اکبر

      چی میشه اگه من این باور رو به صورت ریشه ای بسازم و نفوذ کنه در وجود من

      فقط خدا میدونه چقدررر آدم بهتری میشم هم برای خودم هم برای جامعه

      خیلی برای من تحسین بر انگیزه این ذهن خلاق شما

      که میای با ساختن یک باور اهرم رنج و لذت درست می کنی

      دمت گرم

      خداوند رو شاکرم که مطالعه‌ی این دیدگاه رو روزی امروزم کرد

      دوستت دارم رفیق

      پایدار و ثروتمند و شاد در پناه خداوند یکتا باشی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  5. -
    AMIRREZA گفته:
    مدت عضویت: 2381 روز

    به نام او👑

    سلام به استاد عزیزم💙

    سلام به خانم شایسته دوست داشتنی💙

    سلام به الماس های سایت💎

    این فایل کنترل ذهن رو هرچقدر هم که ادم گوش کنه هربار یه درک تازه از یه زاویه ی جدید به شکل یه آگاهی بهت الهام میشه که فقط میتونی بابتش خدا رو شکر کنی و سجده ی سپاسگزاری به جا بیاری.

    خدایا هدایتم کن تا بتونم این انرژی آگاهی ای که این لحظه در وجودم جریان داره رو به انرژی واژگان و جملات آگاهی بخش در قالب یه کامنت تبدیل کنم…عاشقتم💗

    هر چقدر که آدم بیشتر متعهد میشه تا روی خودش کار کنه تا بقیه و هرچقدر مسئولیت پذیرتر میشه در قبال فرکانسایی که میفرسته،به همون میزان توی کنترل ذهن هم بیشتر پیشرفت میکنه و به قولی قلق ذهنش بهتر دستش میاد و از اونجایی که سیستم ذهنی _ عصبی همه ی ماها مثل همدیگس، اون روشی که برای کنترل ذهن به درد استاد خورده، به کار منم میاد یعنی کارکرد و سیستم ذهن هممون یکیه فقط به شکل های متفاوتی برنامه نویسی شده.مثل یه لپ تاب با سیستم عامل و سخت افزار یکسان(ذهنمون) اما با برنامه ها و نرم افزارای نصب شده ی متفاوت(باورهایی که توی ذهن هر کدوم از ما با توجه به شرایطی که توش بزرگ شدیم ساخته شده).

    آگاهی جدیدی که تازگیا بهم الهام شده اینه که:👇

    خیلی وقتا ما به این دلیل توی احساس بد می مونیم چون به خودمون حق میدیم که احساس بدی داشته باشیم !! یعنی خودمون رو حق به جانب می دونیم برای موندن توی احساس بد! و فکر می کنیم با این کار می تونیم توجه و ترحم بقیه رو جلب کنیم یا اون طرف رو وادار به عذرخواهی یا جبران اشتباهش کنیم.

    الان دو تا کلمه هی داره توی ذهنم میچرخه. یکی مظلوم نمایی و دومی ضعف در باور داشتن قانون فرکانس.

    ۱) یکی از دلایلی که ما توی احساس بد می مونیم اینه که میخوایم خودمون رو طرف مظلوم و مورد ناجوانمردی قرار گرفته یا فریب خورده یا دلشکسته ی ماجرا نشون بدیم .برای چی؟! برای اینکه ترحم و توجه بقیه رو به خودمون جلب کنیم.برای اینکه هیچ وقت توی مدرسه ها یاد ندادن که چجوری احساست رو خودت خوب کنی اما یه میلیون بار از اینکه اون عامل بیرونی هه اگه باشه احساست خوب میشه بهمون مشق دادن! و ما هم خیلی خوش خط نوشتیم!😔

    یعنی یه ریشه ی این موضوع برمیگرده به عزت نفس که آقا یعنی آدم باید اینقدر از لحاظ شخصیتی و روانی سست و شکننده باشه که با جلب توجه و ترحم دیگران و نقش یک حق به جانب عصبانی رو بازی کردن بتونه سرپا وایسه و حالشو خوب کنه؟؟!!

    وقتی تو روی عزت نفست کار میکنی و شخصیتت رو رشد میدی، دیگه از این ادا و اطوارا درنمیاری.دیگه محتاج ترحم و دلسوزی بقیه نیستی که.دیگه قائم به ذات میشی.خودساخته میشی.خودباور میشی.خود حال خوب کن میشی(این واژه همین الان به فرهنگ معین اضافه شد!!😇)

    کسی میشی که خودش رو با ارزش تر از این حرفا میدونه که بخواد با ضعیف نشون دادن خودش به خاطر تضاد پیش اومده،جلب ترحم کنه.

    کسی میشی که در برابر تضادها به جای دلشکسته شدن یا ادای دلشکسته ها رو درآوردن، دنبال راه حل میگردی و سعی میکنی آگاهانه از زاویه ای به اون تضاد نگاه کنی که به احساس بهتری برسی و باور داری که خداوند در ها رو باز میکنه. با چه باوری؟! با همون باور (ان مع العسر یسرا)، با همون باور ابراهیمی (الذی خلقنی و هو یهدین)، با همون باور (و ما کنا عن الخلق غافلین…خدا هوامو داره…).

    🌼نشستم فکر کردم به آبشخور و ریشه های این رفتار در زندگی گذشته خودم.یه سری چیزا یادم اومد! دیدم بارها و بارها شده که مثلا بچه که بودم،وسط بازی با بچه های فامیل یه اتفاق بدی برام افتاده،بعد من رفتم یه گوشه قهر کردم برای اینکه یکی بیاد از دلم دربیاره!! و دلداریم بده.😔 و جالبه بدون استثنا در ۱۰۰ درصد مواقع هم دقیقا همین اتفاق میفتاده که مامان،بابا،عمو،عمه یا خاله و دایی خلاصه یه بزرگتری(که نمیدونسته داره با این کارش برام ترمز میسازه!!!) میومد و سعی میکرد حال من رو خوب کنه تا از قهر در بیام! یعنی در واقع اون موقع با این کار به طور غیر مستقیم به من حق میدادن که حالم بد باشه و ناآگاهانه بهم آموزش دادن که تو برای خوب کردن احساست باید به یه عاملی(که قطعا خودت نیستی!!!) تکیه کنی(در این مثال،قهر کردن و جلب ترحم).

    یا یه خاطره دیگه همین الان یادم اومد…

    🌼یادمه تو دوران راهنمایی یه روز وسط زنگ تفریح بود و من درحالیکه داشتم با ارامش ساندویچ مامان پزم رو دو لپی میخوردم(!) یهو هم میزیم با تب و تاب و اشفتگی اومد تو کلاس و بهم گفت امیررررر!بگو چی شده؟!😱😨

    سعی کردم بگم چی شده اما از اونجایی که مسیر نای و مری در انسان نمیتونه همزمان باز باشه!!! و لقمه ی ساندویچ هم هنوز توی دهنم بود،سعی کردم از زبان بدن به نشانه ی کنجکاوی و پرسش استفاده کنم!☺

    گفت شنیدی که فلان دانش اموز، بهمان تهمت ناروا رو بهت زده؟!خبرش مثل ویروس تو کل مدرسه پخش شده!😈

    چیزی که هم کلاسیام باید اون موقع بهم میگفتن: امیر! تو یک موجود فرکانسی هستی که به هر چیزی توجه کنی اساس همون فرکانس رو به زندگیت دعوت میکنی.بنابراین سعی کن با تغییر زاویه نگاهت و اعراض از این ناخواسته و تلاش برای نگاه کردن به این تضاد به شکل یک تولیدکننده ی خواسته های جدید در وجودت، ذهنت رو کنترل کنی تا به جنبه های متفاوتی از این اتفاق هدایت بشی.👼

    چیزی که در واقعیت بهم گفتن:این…….. باز هوس شر کرده(به جای خالی فکر نکنین!) امیر! داره بهت حسودی میکنه.ما اگه جای تو باشیم میریم پیش اقای مدیر ازش شکایت می کنیم یا به آقای ناظم میگیم والدینش رو به مدرسه احضار کنه…یهو یکی از بچه ها بلند گفت:نه نه!!هیچ کدوم از اینا ایده ی خوبی نیست،بهش بگو زنگ آخر دم در مدرسه منتظر باش!!!!😕😑

    تعجبی نداره که با طرز فکرای اون موقعم با یه همچین فرهیختگانی هم فرکانس بودم خخخخ!!😂

    حالا خدا رو شکر من چون از بچگی مخالف دعوا و خصومت و اینا بودم، اون روز خداجون هدایت کرد و با همه ی اون ورودی ها ی تحریک کننده ی منفی ختم به خیر شد!! بگذریم از اینکه من همون سال به خاطر ناآگاهانه درست عمل کردن به قانون(مثل اعراض و تجسم و احساس خوب و قانون رهایی و …) تونستم به نتایج خیلی خوبی برسم که باعث شد کلا از فضای فیزیکی و جغرافیایی اون دوستان فاصله بگیرم و مهاجرت کنم به یه جای جدیدتر و بزرگتر چون همون ناآگاهانه درست عمل کردن به قانون باعث شده بود از لحاظ فرکانسی تغییر کنم و فرکانس اون بچه ها و اون فضا و انرژی،پاسخگوی تغییر فرکانسم نبود برای همین هدایت شدم که بعدها که با استادجان اشنا شدم فهمیدم قضیه چی بوده!

    در کل هدفم از گفتن این خاطره این بود که بگم،🔅 باورهای فرهنگی اشتباه و محدودکننده باعث شدن که ذهن خیلی از آدم ها شرطی بشه برای مسئولیت پذیر نبودن در قبال خوب کردن احساسشون و دست به دامن یک عامل بیرونی شدن🔅

    .

    .

    .

    ۲)دلیل دومی که ما توی احساس بد میمونیم،باور نداشتن به قانون توجه و فرکانسه.

    هر چقدر که ایمان ما به این قانون که به هر چیزی توجه و تمرکز کنیم،اساس همون رو وارد زندگیمون می کنیم بیشتر بشه، به همون نسبت زمان کمتری رو در احساس بد میمونیم و زودتر حالمونو خوب می کنیم.

    استاد توی لایو ۷ از استعاره ی قشنگ آتیش برای احساس بد و ناخواسته ها استفاده کردن و اونجا گفتن که با هر منطق و دلیلی،مهم نیست اون منطق چقدر قوی باشه(به مثال مدرسه ای که زدم دقت کنین!)، اگه داری به چیزی توجه می کنی که نمیخوای توی زندگیت باشه،داری با دست خودت همون شرایط رو وارد زندگیت می کنی،اصلا مهم نیست که چقدر دلیل قانع کننده ای داری برای اینکه چرا من باید به این موضوع نادلخواه توجه کنم،مثل آتیش میمونه🔥.اصلا مهم نیست که با چه دلیل و منطقی دستت رو روی آتیش میذاری،در هر صورت دستت میسوزه.یعنی برای جهان اصلا اهمیتی نداره که تو چرا حالت بده همونطوری که هیچ اهمیتی نمیده به اینکه چرا حالت خوبه!!جهان فقط و فقط نگاه میکنه به احساس و فرکانس تو و همون رو عین یه آینه بهت برمیگردونه:

    این جهان بیند فرکانست فقط

    پاسخ میدهد به ان بی قضاوت

    به فرکانست نزند دست رد

    خواه خوب باشد ان یا خواه بد

    هر چه باشی همان نشانت دهد

    این عظیم سیستم هست کارش را بلد

    .

    .

    .

    خوشحالم.😊

    خیلی خوشحالم و سپاسگزار خداجونم که دارم توی این مسیر توحید و خداشناسی قدم برمیدارم.بارها از جاهای مختلف شنیده بودم که خودشناسی کلید خداشناسی است اما این روزها بهتر از همیشه معنای این جمله رو درک میکنم.همه چیز تکامله.به خدا همه چیز.همه چیز.حتی کامنت نوشتنای منم تکامل میخواست.اون اوایل حتی دوست نداشتم کامنت بچه ها رو بخونم چه برسه به اینکه خودم بیام و کامنت بنویسم!! الان کار به جایی رسیده که دفترچه گرفتم مخصوص اگاهی های کامنتای سایت.به خدا نمیدونین چه اگاهی های نابی توی کامنتای بچه ها هست.برای همین اول هر کامنتم میگم سلام به الماس های سایت چرا که تحسین کردن، زکات تجربه ی زیبایی هاست اصلا نمیدونم دارم چی میگم…!فقط میتونم بگم خدایا شکرت

    شکرت برای استاد

    شکرت برای مریم جان

    شکرت برای بچه ها

    شکرت برای همه ی این اگاهی هایی که بر قلبم که این روزا لطیف تر شده الهام میکنی❤

    شکرت برای نعمت هدایت🙏

    .

    .

    .

    عاقشتونم…همین! 💛

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 28 رای:
    • -
      مصطفی خدابخشی گفته:
      مدت عضویت: 2045 روز

      امیر عزیز و دوست داشتنی

      واقعا لذت بردم عزیزم از این کامنت زیباااااات.

      به قول خودت این یه کامنت نااااب هست از الماس های خانواده صمیمی مون.

      دیدگاهت در مورد مظلوم نمایی واقعا چشم باز کن بود و من از صفحه گوشی شات گرفتم تا بارها و بارها بخونمش.

      کامنت شما رو به علاقه مندی هام اضافه کردم تا بعدا بارها و بارها بخونمش.

      اصلا من نمیدونم واقعا چرا جنس کامنت های این سایت اینقدر متفاوته و اینقدر آگاهی توشون هست.

      من این فایل نشونه امروزم شد و با دیدن فایل چیز زیادی دستگیرم نشد. شایدم من تو مدارش نبودم ولی کامنت شما خیلی هدایتم کرد که توجه رو بزارم رو خواسته هام:

      رو اون چیزی که احساست رو بهتر میکنه، روی سپاسگذاری، توجه به نکات مثبت و قانون رهایی…نمیدونم شایدم چون مثال آوردی و با حالت طنز گفتیش درکش کردم…

      بهرحال از اون کامنت هایی بود که باید بگم: لایییییییییک

      تحسین میکنم این آگاهی های که دریافت کردی رو و خدا رو هزار بار شاکرم که چنین دوستان آگاهی رو در همین سایت پیدا کرده ام.

      دوست عزیز در پایان هر جا که هستی برایت آرزوی ثروت، عشق، سلامتی، شادی و رفاه بیشتر رو دارم.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      Princess Ela گفته:
      مدت عضویت: 2412 روز

      چقدرچقدرزیبا هرلحظه هدایتمون میکنهه چقدرچقدرزیباترین گفتی جان من که خدای من خدای من هزاران بارشکرت برای نعمت زیبای هدایت که همش تویی چقدرچقدرعاشقققمونهه هرلحظه هدایتمون میکنهه هرلحظه هدایتمون میکنهه عاشقانه ی عاشقانه سلام جان دلم

      سلام رفیق نازنینم

      پاره ی تنم

      چقدر چقدر بینطیربود که نتونستم ننویسم لین همه عشقققق بینهایتت رو

      چقدرچقدر عاشق این درک بینطیرتممم چقدرزیبا هرلحظه هدایتمون میکنههه خدای من انچه که لازم است بشنویمم انچه که لازم است ببینیم از هزاران طریق بهمون الهام میکنهه بهمون وحی میکنهه هرلحظه هدایتمون میکنهه به سمت اگاهی هااا و بینهایت نعمت ها و فراوانی های بیشترش هرلحظه بهمون میگه مسیر رو عاشققانه نشونمون میده خدای من شکرت هزاران بارشکرت چقدرچقدر با تمام وجکدم این درک بینظیرت این عشق بینهایتت رو بینهایت بینهایت تحسینتت میکنمم جان منن چقدربینهایت تحسینتت میکنمم چقدر این اتصالل نابتتت این عشقبینهایتت رو چقدربینهایت تحسینتتت میکنمم قلب منن بینهایت تحسیتتتت میکنمم بینطی بود بینظیر بود خداروهزاران بارشکرمیکنمم که هرلحظه عاشقققمونه عاشقمونه هرلحظه هدایتمون میکنهه هرلحظه هدایتمون میکنهههه الهیگه هرلحظه ات غرق بینهایتت نعمت ها وفراوانی ها وزیبایی ها بینهایت عشق خداوندم یاشی چقدرچقذزتحسینتت میکنم این تعهد بینطیرت رو من مردم واسه دفتر نابت که اگاهی های کامنت های عشقامونه چقدرزیبا ترین گفتی دقیقا دقیقا چقدرچقدر بال بال میزنم که برای تک تکشون بنویسم و بینهایت بینهایت تحسینشون کنم چقدرررتک تکشون رو با تمام وجودم تحسینشون میکنمم بینهایت تحسینشون میکنمم این اگاهی های نابشون رو چقدرعاشقتونم عاشقق تک تکتونم عاشققتکنمم خانواده ی بینهایتتت منن عاشقتونم بینظیر بود جان من

      الهی که هر آنچه در دل دارین با تمام عشق به بینهایتت فراترر بینهایت ترش برسی و به چشم بیینی الهی که جریانی از بینهایت نعمت و فراوانی وثروت وزیباییی وشادی سلامتی جاری ترین جاری ترین باشه برلحظه لحظه اتتت عاشققتم مننن بینهایت تحسینتت میکنمم بینهایت تحسینتت میکنمم بهترین هارو برایت میخواهمم از یگانه قدرتت جهانن که همه اوستت تنها قدرتتت اوستتت تنها قدرتتت اوستتتت تنها او کافی ترینهه کافی ترینه کافی ترینههه تنها قدرتتتت اونههه تنها اوو کافی ترینن کافی ترینه تنها قدرت اونهه که هرلحظه هدایتمون میکنه تنهاا او کافی ترینهه کافی ترینههه که هرلحظه تمام کارارو انجام میدهه تنهاا قدرتتت اوستتت تنهاا قدرتت اوستتت که کافی تزینهه کافی ترینهه خدای من شکرتت هزاران بارشکرتتت که هرلحظه هدایتمم میکنیی به سمت بینهایت زیبایی ها ونعمت ها وفراوانی های بیشترتت هرلحظه بهم الهام میکنیی هرلحظه هدایتمون میکنییی عاشقققتممم عاشقتم با تمام وجودمم بینهایت تحسینتت میکنمم عزیزجان بینهایت تحسینتت میکنمم عاشقتم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
      • -
        مصطفی خدابخشی گفته:
        مدت عضویت: 2045 روز

        پرنسس عزیز

        چقدر از خوندن کامنت های شما احساس خوبی به آدم دست میده…

        اینقدر کامنت هات پرقدرت هست که اگر من مدیر یک مدرسه چیزی بودم میگفتم کامنت هاتون باید سرآغاز برنامه صبحگاهی ما باشه…درست همون سر صف😅😅

        در پایان واقعا از خدای خودم سپاسگذارم بابت این فرصت که تونستم کامنت بگذارم.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      مصطفی خدابخشی گفته:
      مدت عضویت: 2045 روز

      امیر رضای عزیز

      واقعا لذت بردم عزیزم از این کامنت زیباااااات.

      به قول خودت این یه کامنت نااااب هست از الماس های خانواده صمیمی مون.

      دیدگاهت در مورد مظلوم نمایی واقعا چشم باز کن بود و من از صفحه گوشی شات گرفتم تا بارها و بارها بخونمش.

      کامنت شما رو به علاقه مندی هام اضافه کردم تا بعدا بارها و بارها بخونمش.

      اصلا من نمیدونم واقعا چرا جنس کامنت های این سایت اینقدر متفاوته و اینقدر آگاهی توشون هست.

      من این فایل نشونه امروزم شد و با دیدن فایل چیز زیادی دستگیرم نشد. شایدم من تو مدارش نبودم ولی کامنت شما خیلی هدایتم کرد که توجه رو بزارم رو خواسته هام:

      رو اون چیزی که احساست رو بهتر میکنه، روی سپاسگذاری، توجه به نکات مثبت و قانون رهایی…نمیدونم شایدم چون مثال آوردی و با حالت طنز گفتیش درکش کردم…

      بهرحال از اون کامنت هایی بود که باید بگم: لایییییییییک

      تحسین میکنم این آگاهی های که دریافت کردی رو و خدا رو هزار بار شاکرم که چنین دوستان آگاهی رو در همین سایت پیدا کرده ام.

      دوست عزیز در پایان هر جا که هستی برایت آرزوی ثروت، عشق، سلامتی، شادی و رفاه بیشتر رو دارم.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      مصطفی خدابخشی گفته:
      مدت عضویت: 2045 روز

      امیر رضای عزیز و دوست داشتنی

      واقعا لذت بردم عزیزم از این کامنت زیباااااات.

      به قول خودت این یه کامنت نااااب هست از الماس های خانواده صمیمی مون.

      دیدگاهت در مورد مظلوم نمایی واقعا چشم باز کن بود و من از صفحه گوشی شات گرفتم تا بارها و بارها بخونمش.

      کامنت شما رو به علاقه مندی هام اضافه کردم تا بعدا بارها و بارها بخونمش.

      اصلا من نمیدونم واقعا چرا جنس کامنت های این سایت اینقدر متفاوته و اینقدر آگاهی توشون هست.

      من این فایل نشونه امروزم شد و با دیدن فایل چیز زیادی دستگیرم نشد. شایدم من تو مدارش نبودم ولی کامنت شما خیلی هدایتم کرد که توجه رو بزارم رو خواسته هام:

      رو اون چیزی که احساست رو بهتر میکنه، روی سپاسگذاری، توجه به نکات مثبت و قانون رهایی…نمیدونم شایدم چون مثال آوردی و با حالت طنز گفتیش درکش کردم…

      بهرحال از اون کامنت هایی بود که باید بگم: لایییییییییک

      تحسین میکنم این آگاهی های که دریافت کردی رو و خدا رو هزار بار شاکرم که چنین دوستان آگاهی رو در همین سایت پیدا کرده ام.

      دوست عزیز در پایان هر جا که هستی برایت آرزوی عشق، سلامتی، شادی و رفاه بیشتر رو دارم.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
      • -
        AMIRREZA گفته:
        مدت عضویت: 2381 روز

        سپاسگزارم مصطفی جان💎 برای این انرژی و احساس خوبی که بهم منتقل کردی❤

        اعتبار همه ی این آگاهیا به خود خداجون برمیگرده و خوشحالم که میتونم با هر بار کار کردن روی خودم،دستی از دستاش باشم برای انتشار این عشق و آگاهی❤

        آره واقعاً منم باهات موافقم.کامنتای بچه ها توو کل کهکشان بی نظیره!😍 اینقد که میشه ازش ایده و آگاهی و تجربه بدست آورد. خدایا شکرت که هدایتمون کردی به یه همچین فضایی که پر از عطر و بوی الهیه.الهی شکرت❤🙏🏻🙏🏻🙏🏻

        ممنونم ازت مصطفی جان برای دعای قشنگت.بهترینا رو از خدای مهربون برات میخوام.انشالله هرجا هستی لبت خندون و دلت شاد باشه دوست خوبم😊❤❤❤🇺🇲

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      Abby گفته:
      مدت عضویت: 1787 روز

      سلام به شما امیر رضا و به قول خودتون یکی از الماسهای سایت

      من امروز بدلیلی ، کمی حالم گرفته شد ولی سریع به خودم گفتم که نباید این حالت رو در خودم نگه دارم. با خودم گفتم خوب خداوند حتما چیز بهتری و موقعیت عالیتری رو برام مهیا کرده و من باید ازاین حالت بیرون بیام تا موقعیت عالی خودم رو دریافت کنم. از خداوند خواستم یک نشانی بهم نشون بده و کمکم کنه تا سرحال و شاداب باشم. که منو به یکی از فایلهای استاد راهنمایی کرد که من از اون فایل هیچ نشونه ای نگرفتم و بعد با خودم گفتم دوباره نوشته اول اون رو که فکر کنم مریم مهربون طبق معمول با نوشته های بسیار عالیش منو به این فایل راهنمایی کرد و من هدایت شدم که نوشته بسیار زیبا و دلنشین شما را که بهم آرامش خاصی داد رو بخونم .چقدر زیبا و کامل توضیح دادین. بهتون آفرین میگم و در حین خواندن نوشته تان کلی تحسینتون کردم.آفرین به شما که به این حد توحیدی بودن رسیدین.

      در قسمت اول راجب مظلوم نمایی و قیافه حق به جانب گرفتن ، کاملا با شما موافقم. که فکر میکنیم هر چه بیشتر این حالت رو ادامه بدیم بیشتر جلب توجه خواهد کرد. و این حالت میتونه علاوه بر عزت نفس پایین ، عدم داشتن لیاقت شادی و خوشبختی هم باشه.ما لایق داشتن ساعات خوب زندگی و خوشبختی هستیم. الان که به گذشته خودم فکر میکنم میبینم من خودم هم این حالت رو زیاد داشتم ولی با خوندن متن شما وقتی به خودم دقیق شدم دیدم که چقدر این حالت در من کمرنگ شده و من بدون اینکه بهش فکر کنم و متوجه باشم از خودم دورش کردم و من این نتیجه بسیار عالی را از فایلهای بسیار عالی استاد و نوشته های شما دوستان مهربان دارم. خدا رو سپاسگزارم از این همه لطف و کرمش.

      سپاسگزارم که خداوند منو به این سمت هدایت کرده تا بتونم زندگیم رو هر چه بهتر و لذتبخشتر ادامه بدم.

      سپاسگزارم از استاد بسیار مهربان و بخشنده.

      سپاسگزارم از مریم مهربون که با چشمان تیز بینش تمام زیباییها رو به تصویر میکشه و با ما به اشتراک میگذاره.

      سپاسگزارم از شما دوست توحیدی، که دلنوشته خودتون رو در گروه به اشتراک گذاشتین.

      با آرزوی توحیدی شدن همه أعضاء خانواده استاد عباسمنش

      شاد، سلامت و در پناه خدا🙏

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      آزاده زمانی جوهرستانی گفته:
      مدت عضویت: 1916 روز

      سلام دوست عزیز هم فرکانسی ام. از خوندن کامنت زیبای شما نهایت لذت رو بردم. خدای من چقدر ترمز مخفی تو ذهنم پیدا کردم. چه قدر کامنت شما برام آگاهی بخش بود. از دیروز که احساسم بد بود با اینکه در حد نیم ساعت شد ولی تمام حس های بد خودشون رو نشون دادند. چقدر معنی کنترل ذهن رو دقیق با تک تک سلول‌های بدنم حس کردم. با اینکه تقریبا هر روز فایلهای عزت نفس رو گوش می کنم ولی خیلی بازم جای کار دارم. این آگاهی های شما خیلی به شناخت خودم کمک کرد. تحسینتون می کنم. بهترین ها رو براتون آرزو دارم. 😍

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  6. -
    الهام محمدی گفته:
    مدت عضویت: 2890 روز

    مهارتی که برای ساختن سرنوشت‌ات دنبالش هستی‌، توانایی کنترل ذهن نام دارد.

    The skill you are looking for to create your own destiny is called the ability to control your mind.

    رمز موفقیت خواننده‌ها‌، فوتبالیست‌ها‌، نوازنده‌ها‌، پزشکان‌‌، نقاشان‌، طراحان و همه افراد موفقی که آثارشان را تحسین می‌کنی‌، توانایی کنترل ذهن در لحظات سختی بوده که آدمهای معمولی نتوانسته‌اند از عهده‌اش برآیند.

    The secret to the success of singers, musicians, physicians, painters, designers, and all other people whose work you admire has been their ability to control their mind in difficult times when ordinary people failed to do so.

    کنترل ذهن‌، ایمان به غیب می‌خواهد تا بتوانی در زمانی که اوضاع مورد دلخواه نیست‌، زمانی که مورد تمسخر واقع می‌شوی‌، زمانی که حساب کتابهایت درست از کار در نمی‌آید و محصولی که تولید کرده‌ای یا تلاشی که انجام دادی‌، جواب مورد انتظارت را نداده است‌‌، ایمانت را حفظ و ایردهایت را پیدا و ادامه دهی.

    Controlling your mind requires faith in the unseen so that you can keep your faith, identify your shortcomings, and keep going when things are not going your way, you are ridiculed, your plans go wrong, or the product you have made or your efforts have not produced the expected results.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 29 رای:
  7. -
    لیلا فرجی گفته:
    مدت عضویت: 2029 روز

    توانایی کنترل ذهن

    احساس خوب = اتفاقات خوب

    توانایی اعراض از ناخواسته ها

    دیدن داشته ها

    جهت دهی آگاهانه به کانون توجه

    رمز رسیدن به خواسته ها اینه که از همین جایی که اکنون هستی شروع کنی به تغییر و خلق اون چیزی که میخوای نه اینکه بگی اگر شرایطم تغییر کنه اگر مکانم رو تغییر بدم شرایطم بهتر خواهد شد بخدا با احساسی که در وجودته چه خوب و چه بد هرجا بری آسمان همین رنگه مهم احساس توست که میتونه برای تو شرایط بهتری ایجاد کنه

    یعنی میدونید این نیرو و انرژی که درونته و میتونه منفی و مثبت باشه و اسمش و ما میزاریم احساس در واقع همه کاره است . اونه که میتونه تورو زمین گیر کنه یا بلندت کنه اونه که میتونه تو رو از فرش به عرش یا از عرش به فرش برسونه و توانایی کنترل این انرژی { احساس} قدرتی هست که تو رو به موفقیت میرسونه و این قدرت همون گوهری هست که دل سالها طلب جام جم میکرده و چیزی که خودش داشته از دیگران طلب میکرده و این گوهر جاش یجایی تو ته ته وجودته که فقط تو میتونی پیداش کنی نه هیچ کس دیگه بخاطر همین هم هست که هیچ کس توانایی کمک به تو رو نداره در شرایطی که تو اقدامی نمیکنی حتی خدااااااا

    چون درون توست و این انرژیه است که اگر جون بدی بهش مثل بنزین عمل میکنه و با استارت تو به حرکت در میاد و با هدایت الله میتونی بری و اون گوهر و بیابی و به واسطه اون جام جم رو به دست بیاری

    پس استارتش با توست نه خدا

    چطوری ؟ با ایمان به اینکه هست / میشه / پیداش میکنم / حلش میکنم و عبورمیکنم

    یادمه تو درسهای مدرسه میگفتند باید چنگ بزنی به ریسمان الهی هی پیش خودم تصور میکردم یه طناب ضخیم آویزون از آسمان هست بعد چشمامو میبستم و چنگ میزدم رو هوا که ریسمان و بگیرم ولی نمیدونستم اون ریسمان { امید } بوده امید به رحمت الله به غیب که در پس پرده تضاد خدایی نشسته که با اشاره من به امید یا همون گوهر حرکت میکنه و انا علینا للهدی میکنه و برخودش واجب میدونه هدایت من بسمت مسیر مستقیم رو

    خدای من

    خب وقتی درست تو لحظات سخت که بنزین رو به اتمام هست و تو وسط بیابونی باید کانون توجهت رو بیاری روی هر ریسمانی که میتونی بهش چنگ بزنی

    چی هست که الان بنظرت جالبه ؟ هاااااا میدونم تو زمانی که تو محدوده غباری اصلا چیزی دیده نمیشه که بتونی ببینی میگم بیناییت رسیده به یک دهم اما دقت کن یک چیز کوچولو پیدا کن لمسش کن هر چی میتونه باشه شاید نگاه کردن به یه گل یا دیدن پرواز یه کبوتر از پشت پنجره اتاق خوابت یا صدای فرزندت که با عشق صدا میکنه مامان

    مسیر سربالاییه بنزین تموم شده باید هل بدی جون نداری اما هل میدی و با تمام توانت نمیزاری دوباره سُر بخوری

    این قدرت قدرت فیزیکی نیست که با زور بازو اعمال بشه بلکه یه نیروی کاملا ذهنی هست

    وقتی در تضاد هستی انرژیت کم میشه و فرکانسهات تیره میشه

    هجوم افکار منفی اگر نشود ها – چه شد ها – کاش ها – چه کنم ها – حسرت ها و نگرانی ها تو رو له میکنه و درست این موقعه است که اگر کانون تمرکزت رو بیای بزاری روی مثبت ها که این کار بسیار توان ذهنی بالایی میخواد میتونی از مهلکه حمله نجواها رها بشی

    پس با تمام توانت کانون توجهت رو بزار رو موهبت هایی که میتونی ببینی حتی تار و با دید کم

    با هر موهبت هرچند کوچک و به ظاهر بی ارزش پله ای میسازی برای عبور از این شرایط و آهسته آهسته شرایط برات قابل تحمل میشه

    چگونه ؟؟؟

    درست مثل یک دعوای وحشتناک بین دو قبیله میمونه که صد نفر آدم با هم درگیرند و تو درست اون وسطی چطور میتونی خودتو بکشی بیرون با چه نیروی بدنی !!

    نیروی ماورایی … درسته

    ممکنه تا بیای بیرون کلی ضربه بخوری … اینم درسته

    حمله نجواها هیچ فرقی با این مهلکه نداره

    گاهی زیر هجومشون میخوای له بشی اما با همون تتمه انرژی که در درونت داری مبارزه میکنی با چه امیدی

    با امید به کمکی که از غیب میرسه

    با ایمان به غیب و نیروهای غیبی

    با همون چنگ زدن به ریسمان الهی

    با ایمان به اینکه خداوند صداتو داره میشنوه و میخواد ببینه تکلیفت با خودت چطوریه آیا مسئولیت اتفاقی که برات افتاده رو بعهده میگیری و تسلیم میشی و از خدای خودت کمک میخوای

    چطوری ؟؟ آیا باید فریاد بزنم … اوکی من تسلیمم من مسئولیت اتفاق و بعهده میگیرم!!! باورهای مخرب من این موقعیت و بوجود آورده بشینم اونا رو درستش کنم ببینم کجای راه و اشتباه رفتم

    یه عزیزی میگفت تعداد شکستها باعث افتخار مانیست بلکه تعداد درسهایی که از هر شکست گرفتیم نمره قبولی ماست و باعث افتخارمونه

    یافتن باورهای مخرب و ساختن باورهایی هم راستا با خواسته ها راه باز کنه این مسیر غبار آلوده

    میدونی باید حرف نزد عمل کرد باید تمرکزت رو بزاری روی چیزهایی که درست تو این تضاد هست و زیباست و تو به علت غباری که تو محیط تضاد ایجاد شده توانایی دیدنش رو نداری

    غبار همون نجواها و شاید ها و نباید هاست همون ترسها از گذشته و نگرانی ها برای آینده است

    آخ که چقدر این غبار چشم رو میسوزونه و قدرت دید رو از ده دهم به یک دهم میرسونه

    توانایی عبور از غبار ایمان به محیطی هست که توش غبار نیست و در مدار بعدی وجود داره

    ایمان به مقطعی بودن این شرایطه

    تو نباید بگی که اّه من غبار و نمیخوام من میخوام جایی باشم که همه چی عالی باشه این یعنی هم راستا نبودن با خواسته این یعنی درست برخلاف مسیر رفتن یعنی ارسال فرکانس حسرت و نگرانی

    پس با یافتن یک نکته مثبت در ذهن و برداشتن قدمهای هر چند لرزان اما مکرر میتونی عبور کنی باور کن که تنها راهش همینه

    ما فکر میکنیم مثلا پیامبران و اولیاء همیشه تو سختی ها و جنگ ها و تضادهاشون یه طناب براشون از آسمون آویزون شده و اونا بهش چنگ زدن و یهو اوضاع بهتر شده نهههههههه

    ما فکر میکنیم حضرت موسی وقتی فرعون و دارودسته اش بهش حمله کردن خدا همون موقع به پیامبر پیامک داد که موسی برو سمت نیل اونجا ک رسیدی دریا باز میشه عبور کن و بعد که آخرین نفر از یارانت رد شد فرعون اینا میرسن و بعد آب بسته میشه و اونها غرق میشن

    نه !!! اصلا اینطور نبوده موسی به الهاماتی که بهش میشده عمل کرد در شرایطی که اصلا خوب نبوده و حرکت میکنه و از پلن بعدی خبر نداشته شاکربوده و به رحمت خداوند ایمان داشته که رهاش نمیکنه

    و بعد اتفاق خوشایندی که بهش میرسه پاسخ به ایمانش بوده

    میدونید مهمترین مسئله چیه

    { ایمان به خداییه که هست و حواسش به ماست و رها نمیکنه بنده شو}

    این مسئله ابزار مهمیه برای حرکت شاید همون امیده یا بنزینه باشه برای حرکت اینکه ما تنها نیستیم و متصلیم و همواره در حال هدایت

    پیامبران کنترل ذهن قوی داشتن با اتکا به خدایی که رها نمیکنه و سعی میکردن به اوضاع جوری نگاه کنن که حسشون بهتر بشه

    تو سوره ضحی بعد از دو آیه قسم خوردن در آیه سوم اشاره میکنه به پیامبر که خداوندگارت تو را رها نکرده که تو نگرانی { چون وحی آیات مدتی قطع میشه } نه تو رو که پیامبری رها میکنه نه هیچ بنده دیگری رو

    میدونید چیه باید بپذیریم که لهو و لعب هست این دنیا یعنی یه بازیه اما یه بازی خفن که مو لا درزش نمیره مثل این بازی های اتاق فرار که انقدر عالی شبیه سازی شده که باورت نمیشه که الکیه و واقعا میترسی مثل موقعیت تضاد

    اگر بپذیری که خودت برای این بازی ثبت نام کردی که بری توش و هیجان و تجربه کنی و بقولی آدرنالین خونت بره بالا پس جدی نگیریش و فقط لذت ببری و سعی کنی یطوری ابزارهایی که مخفی شدن رو پیدا کنی تا تو مرحله بعدی کمکت کنه

    پس همش یه بازیه

    اما ترس در شرایط تضاد که بشکل نجوا وارد میشه مسیر و سنگلاخی میکنه و ممکنه چرخ ماشینت پنچر بشه

    تو آیه ۵۲ سوره حج خداوند میفرمایند ما پیامبری نفرستادیم مگر آنکه هر گاه قصد کاری میکرد شیطان در آرمانش القا میکرد

    پس نجوا هست برای همه بشر

    پیامبر هم براش تضاد وجود داشته و دچار حمله نجواها میشده اما بدلیل کنترل ذهن و قدرت ندادن به نجواها و ایمان به رحمت الهی میتونسته الهامات الله رو بشنوه و عبور کنه از غبار و توش نمونه

    کی میشه شنید وقتی که به نجواها قدرت ندی و باور کنی قدم برداری هرچند لرزان اما مکرربا امید به این که خدا تنهات نمیزاره و بر خودش واجب کرده هدایت تو رو

    {{وقتی تو میخوای یه مسیری رو پیدا کنی از کسی میپرسی آدرسو میگه برو چپ بعد راست بعد…. اما وقتی ویز و میزنی میبرتت میرسونه درست به مسیر و خداوند هم هدایتش به این صورته که دستت رو میگیره میبره درست در نقطه دلخواه تو خدا رهات نمیکنه مثل اون آدمه سوار ماشینت میشه میگه برو میام میرسونمت تا گم نشی }}

    با ایمان به اینکه تو وجودت گوهری داری که با استناد بهش میتونی چیزهایی که الان رسیدن بهش ممکن نیست رو تصور کنی یعنی همون ایمان به غیب

    بتونی با اون تصویر سازی ها با خودت حرف بزنی و قانع کنی خودتو که هست که میشه که طاقت بیار امیدوار شو رد شو نشین نترس ادامه بده

    و بعد میتونی ببینی موهبت اون شرایط چیه و میتونی چیز بدرد بخوری از این مهلکه به عنوان غنیمت پیدا کنی و با خودت ببری بیرون به فصل بعدی کتابت به مدار بعدی که نشانه ای باشه تا همیشه به عنوان یک کاپ طلا یه تقدیر نامه بهش نگاه کنی که من تونستم من موفق شدم و همون کاپ برات یک رزومه میشه که بهت اعتماد بنفس میده برای مراحل بعدی

    میدونید چیه میدونید چرا بعضی اتفاقات تکراری اند تو زندگیمون ؟ چون تجدید شدیم چون باید پاس کنیمش چون درسشو نگرفتیم چون نمره قبولی نگرفتیم

    اگر بفهمیمشون میرن از زندگیمون یعنی در حقیقت ما از مدار اون اتفاقات خارج میشیم و اونها میمونن تو اون مدار برای آدمهایی که تشریف دارن تو اون مدار

    و از ما دور میشن

    درست مثل وقتی که تو تمرین میکنی ورودی هاتو کنترل کنی غیبت نکنی / دروغ نگی / آهنگ منفی و فکر منفی نکنی و یکم بعد میبینی آدمهای دورو برت تغییر کردن یا حداقل وقتی پیش تو هستند اونطوری هستن که تو هستی بعد فکر میکنی معجزه شده

    نه عزیزم تو از مدار غیبت و بدگویی خارج شدی همون آدمها با کسان دیگر همچنان در حال بدگویی هستند ولی وقتی با تو هستن انرژی پاک تو که به خاطر کنترل ورودی ایجاد شده اصطلاحا حاله ای ایجاد میکنه که نمیتونن خارج از قائده تو رفتار کنن تو اون حاله

    دقیقا به همین سادگی

    میدونید به میزانی که تمرین میکنیم تا این ذهن رو ادب کنیم کنترلش رو دستمون بگیریم به همون میزان میتونیم این ذهن رام شده رو براش هدف تعیین کنیم تا به نفع ما و برای ما کار کنه در راستای هدفمون

    کل بازی همینه —– کنترل ذهن — کشیدن افسار ذهن — فرمان دادن به ذهن

    اوضاع نباید درست بشه که من حالم خوب بشه بلکه این خوب شدن حال من هست که باعث تغییر شرایط من میشه این مسئله مهمیه که فهمش دشواره

    ما باید تمرین کنیم تو هرشرایطی به اوضاع جوری نگاه کنیم که حالمون و بهتر کنه

    یه ویدئویی به دستم رسید به نام فیلم کوتاه لیلا با بازی آلما گارسیا که بهتون پیشنهاد میکنم ببینید که در تصدیق صحبتهای بالاست

    لیلا نقاشی هست که به هرچی نگاه میکنه سعی میکنی با قوه تخیلش اونو جوری تصور کنه که دوست داره حتی اتفاقات بد رو اونطور که دوست داره بر روی ورق میکشه و در ذهنش بهش جون میده یا اصطلاحا تصور میکنه و بعد در واقعیت اون اتفاق رخ میده اون در دنیای درونش یا کشور وجودش طوری که دوست داره زندگی میکنه و اوضاع رو برای خودش خلق میکنه

    همه ما میتونیم فقط قدرت ایمانمون رو باید بالا ببریم ایمان به جهانی که داره هر لحظه پاسخ میده به نوع نگاه ما به فرکانس ما به باورهای ما معجزه ای در کار نیست تنها کاری که باید بکنی اینه که پازل به پازل فرداهاتو الان در همین لحظه داری میچینی با آنچه که در ذهنت میسازی حالا اگر الان در شرایط سختی یه نهیب به خودت بزن و بگو هی نتیجه کار دست خودته اگر دوست داری اوضاع رو به وخامت بره بمون تو غبار اصلا بشین و گریه کن ولی مطمئن باش فقط وقتت تلف میشه و کاری از پیش نمیره و ذهنت گستاخ تر میشه و چنان افسارتو در دست میگیره و تو رو به درو دیوار میکوبه که له بشی اما اگر کنترل کنیش و قدرت رو بهش ندی و به خودت انگیزه بدی که اصلا راحت نیست میتونی رد شی و کاپ طلا رو بگیری فقط یه مسئله ای وجود داره و اون هم تمرین برای روزهای مبارزه است دقت کردید یه مبارز یه بوکسر یکسال شاید هم سالها تمرین میکنه و با دشمن فرضی میجنگه برای روز مسابقه خیلی وقتها خسته میشه میگه من بدرد این کار نمیخورم ولش کن یعنی نجوا سراغش میاد میدونید چقدر ورزشکارها – هنرمندها – دانشجوها و نویسنده ها یا شاعران و…. بودند که بواسطه همین نجواها از سر بالایی سر خوردن و همون پایین موندن !!! اما اگر ادامه بدهند قدمهای لرزانشون استوار میشه و میتونند برن مرحله بعدی

    ما همه مبارزیم با تمرین های مستمر با بالا بردن اعتماد بنفس میتونیم موفق بشیم

    پس رفیق برای عبور از ناملایمات زندگی باید مسلح شد به اعتماد به الله و اعتماد به خویش و اینکه خداوند منو کامل آفریده و من با داشتن نیروهای درونی ام و ایمان به خدایی که منو هرگز رها نمیکنه میتونممممممم

    این متنو درست تو همین شرایط غبارآلود نوشتم با هدایت الله دارم ادامه میدم با گامهای لرزان هر روز امیدواری رو شارژ میکنم برای ادامه مسیر شاید یروزی برام چیزی که الان مهمه و رسیدن بهش و عبور ازش سخته خنده دار بشه نمیدونم اما الان تو این بازی شبیه سازی شده ام و تصمیم دارم عبور کنم ازش با توکل به خدایی که منو رها نمیکنه

    الهی به امید تو که تو بواقع برایم کافی هستی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 31 رای:
    • -
      نرگس گفته:
      مدت عضویت: 1783 روز

      سلام خانم فرجی عزیز امیدوارم همچنان حال دلتان خوب باشد ودر اوج خوشبختی باشین لطفا هرازچندگاهی اکه برایتان مقدور است و به سایت سرزدید باز هم با قلم توانایتان از این کامنتهای پرازآگاهی و آرام بخش و تاثیرگذارتان برایمان بنویسید ممنونم ازشما پاینده باشی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  8. -
    حسین یکدل گفته:
    مدت عضویت: 3194 روز

    باسلام و ادب

    اللیل

    فَأَمَّا مَنْ أَعْطَىٰ وَاتَّقَىٰ

    ﺍﻣﺎ ﻛﺴﻲ ﻛﻪ [ ﺛﺮﻭﺗﺶ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺭﺍﻩ ﺧﺪﺍ ]ﺍﻧﻔﺎﻕ ﻛﺮﺩ ﻭ ﭘﺮﻫﻴﺰﻛﺎﺭﻱ ﭘﻴﺸﻪ ﺳﺎﺧﺖ(۵)

    اللیل

    وَصَدَّقَ بِالْحُسْنَىٰ

    ﻭ ﻭﻋﺪﻩ ﻧﻴﻜﻮﺗﺮ ﺭﺍ [ ﻛﻪ ﻭﻋﺪﻩ ﺧﺪﺍ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﭘﺎﺩﺍﺵ ﺍﻧﻔﺎﻕ ﻭ ﭘﺮﻫﻴﺰﻛﺎﺭﻱ ﺍﺳﺖ ] ﺑﺎﻭﺭ ﻛﺮﺩ ;(۶)

    اللیل

    فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْیُسْرَىٰ

    ﭘﺲ ﺑﻪ ﺯﻭﺩﻱ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﻱ ﺭﺍﻩ ﺁﺳﺎﻧﻲ [ ﻛﻪ ﺍﻧﺠﺎم ﻫﻤﻪ ﺍﻋﻤﺎﻝ ﻧﻴﻚ ﺑﻪ ﺗﻮﻓﻴﻖ ﺧﺪﺍﺳﺖ ] ﺁﻣﺎﺩﻩ ﻣﻰ ﻛﻨﻴﻢ(٧)

    آیه های بالا مشابه حرفهای استاده

    اگه کسی کنترل ذهن داشته باشه ، خداوند کارهاشو آسون میکنه و از جایی که فکرسو نمیکنه بهش روزی میده .مثلا تو داستان حضرت موسی ، موقعیکه همه قومش ناامید شده بودن که الان ما کشته میشیم و . .

    حضرت موسی با کنترل ذهن و ایمان میگه که خدا منو هدایت میکنه و خداوندم دریا رو براش میشکافه و حضرت موسی و قومشو نجات میده

    الشعراء

    فَلَمَّا تَرَاءَى الْجَمْعَانِ قَالَ أَصْحَابُ مُوسَىٰ إِنَّا لَمُدْرَکُونَ

    ﭼﻮﻥ ﺁﻥ ﺩﻭ ﮔﺮﻭﻩ ﻳﻜﺪﻳﮕﺮ ﺭﺍ ﺩﻳﺪﻧﺪ ، ﺍﺻﺤﺎﺏ ﻣﻮﺳﻲ ﮔﻔﺘﻨﺪ : ﺣﺘﻤﺎً ﻣﺎ ﺑﻪ ﭼﻨﮓ ﺁﻧﺎﻥ ﺧﻮﺍﻫﻴﻢ ﺍﻓﺘﺎﺩ .(۶١)

    الشعراء

    قَالَ کَلَّا إِنَّ مَعِیَ رَبِّی سَیَهْدِینِ

    ﻣﻮﺳﻲ ﮔﻔﺖ : ﺍﻳﻦ ﭼﻨﻴﻦ ﻧﻴﺴﺖ ، ﺑﻲ ﺗﺮﺩﻳﺪ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭم ﺑﺎ ﻣﻦ ﺍﺳﺖ ، ﻭ ﺑﻪ ﺯﻭﺩﻱ ﻣﺮﺍ ﻫﺪﺍﻳﺖ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﻛﺮﺩ .(۶٢)

    الشعراء

    فَأَوْحَیْنَا إِلَىٰ مُوسَىٰ أَنِ اضْرِب بِّعَصَاکَ الْبَحْرَ فَانفَلَقَ فَکَانَ کُلُّ فِرْقٍ کَالطَّوْدِ الْعَظِیمِ

    ﭘﺲ ﺑﻪ ﻣﻮﺳﻲ ﻭﺣﻲ ﻛﺮﺩﻳﻢ ﻛﻪ ﻋﺼﺎﻳﺖ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺍﻳﻦ ﺩﺭﻳﺎ ﺑﺰﻥ . [ ﻣﻮﺳﻲ ﻋﺼﺎﻳﺶ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺩﺭﻳﺎ ﺯﺩ ] ﭘﺲ [ ﺩﺭﻳﺎ ] ﺍﺯ ﻫﻢ ﺷﻜﺎﻓﺖ ﻭ ﻫﺮ ﭘﺎﺭﻩ ﺍﺵ ﭼﻮﻥ ﻛﻮﻫﻲ ﺑﺰﺭﮒ ﺑﻮﺩ .(۶٣)

    الشعراء

    وَأَزْلَفْنَا ثَمَّ الْآخَرِینَ

    ﻭ ﺁﻥ ﮔﺮﻭﻩ ﺩﻳﮕﺮ ﺭﺍ [ ﻫﻢ ﺩﺭ ﺁﻧﺠﺎ ]ﺑﻪ ﺩﺭﻳﺎ ﻧﺰﺩﻳﻚ ﻛﺮﺩﻳﻢ ،(۶۴)

    الشعراء

    وَأَنجَیْنَا مُوسَىٰ وَمَن مَّعَهُ أَجْمَعِینَ

    ﻭ ﻣﻮﺳﻲ ﻭ ﻫﺮ ﻛﻪ ﺑﺎ ﺍﻭ ﺑﻮﺩ ، ﻫﻤﻪ ﺭﺍ ﻧﺠﺎﺕ ﺩﺍﺩﻳﻢ .(۶۵)

    الشعراء

    ثُمَّ أَغْرَقْنَا الْآخَرِینَ

    ﺁﻥ ﮔﺎﻩ ﺁﻥ ﮔﺮﻭﻩ ﺩﻳﮕﺮ ﺭﺍ ﻏﺮﻕ ﻛﺮﺩﻳﻢ .(۶۶)

    موفق باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 33 رای:
  9. -
    محمد رجبی گفته:
    مدت عضویت: 2329 روز

    بنام خالق یکتا. رب عالمیان

    سلام استاد عزیز و دوستان عزیزم

    سلامی پر از مهر به هرانکس که این متن را میخواند.

    میخوام چیزی رو بگم که مدتها و شاید سالها در پی درک اون بودم و اما حالا دارم درک میکنم. همیشه به فایلهای استاد گوش میدم و هروز سعی میکنم به اندازه ای تغییر در زندگیم ایجاد کنم. یعنی هر روز در پی درک بیشتر قوانین و با درک بهتر، عمل به اون قوانینه و نمیدونم برای دوستان چطوریه اما برای من این کار لذت بخشه.

    یعنی دوست دارم این کار رو و یه جورایی متعهد میکنم خودم رو که تنها هدفم از زندگی همین بهتر شدن در عمل به قوانینه و بس.

    و واقعا هم نمودش رو در زندگیم تجربه میکنم اصلا دلیل ادامه دادنم همینه، برای اینه که نتیجه میگیرم از این عمل به قوانین و واقعا هر چی بیشتر آشنا میشم با قوانین و خودم و خداوند رو بهتر میشناسم میبینم واقعا این جهان یه سیستمه داره به فرکانسهای ما پاسخ میده و فرکانسها مهمه و نه هیچ چیز دیگه ای و اما…

    چیزی که میخوام بگم و فهمیدم هم منوط به همین موضوع میشه، یعنی اگه دقت کنیم کتابهایی که میخونیم، کلاسهایی که شرکت میکنیم، لیدرهایی که داریم، افرادی که در شغل و حرفه مورد علاقه ما مهارت و تجربه بیشتری دارند و کلا همه جا و همه کس، در مورد رسیدن به موفقیت در هر زمینه ای، چیزهایی رو عامل میدونند که عامل اصلی و اصل نیستند و میبینیم که به شکلی از اون نام میبرند و با مثالهای مختلف در مورد اون موضوع که فلانی چون فلان کار رو کرده، چون با فلان پوشش میاد سرکار، چون با تلاش زیادو با سماجت و با سختی زیاد کار میکنه،چون روزی فلان ساعت کار میکنه و کلی چیزهای دیگه که انگار اصل فقط اونها هستند، میخوان نشون بدن که فلانی اگه به این موفقیت رسیده به خاطر انجام اون کارها بوده و در حالی که به قول استاد مثال نقصش بسیاره افرادی که اون کارها رو انجام ندادن و بسیار هم موفق هستند و

    از طرفی هم با اینکه استاد میگه اینها اصل نیستند و اصل چیزی دیگست، ما نمیتونیم صددرصد قبول کنیم چرا ؟ چون به قول استاد باورهایی شبیه باورهای اونها داریم چون ما هم پیش همونها بزرگ شدیم و میلیونها بار این چیزها رو شنیدیم و ناخوداگاه باور کردیم و محیط اطرافمون پره از نمونه افرادی که اینجوری به موفقیت فکر میکنند و یا حتی میرسند، به همین دلیل خیلی سخته که اونها رو درنظر نگیریم و بیایم به حرفهای استاد گوش کنیم و به قول استاد که در مورد دوره ثروت ۱ صحبت میکردند در فایل مصاحبه ،میگفتند که اون اگاهی ها اونقدر خالص هست که وقتی به ذهنت میدی اون باورها رو، در اوایل اصلا هیچ جوره ذهن نمیخواد قبول کنه و من دارم میفمم که اینه که ما حرفهای استاد رو خیلی جدی نمیگیریم و اینم بگم که به قول استاد وقتی ادامه میدیم و بیشتر و بیشتر این فایلها رو گوش میکنیم و نتایج رو میبینیم و درک میکنیم قانون رو راحت تر میشه کار کردن رو باورها، و نتایج بزرگتر میشه و باور پذیری ساده تر میشه، اما این رو میخوام بگم که باز شاید برای بعضی ها مثل من این سوال باشه که خب چطوره که استاد میگن که فقط روی باورها کار کن و از طرفی هم میگه که کار کردن روی باورها به معنی نشستن تو خونه و فقط فایل گوش کردن نیست. یعنی چی؟ چطوره که انجام اون کارها که عامل اصلی موفقیت نیست ولی باید ما اون کارها رو هم انجام بدیم؟ چطوره که استاد میگن که به طور مثال موفقیت مالی یه کار صددرصد ذهنیه نه فیزیکی، اما این صددرصد به معنی نشستن و فقط فایل گوش دادن و روی باورها کار کردن نیست؟

    یعنی چطوره که ما باید اون عوامل رو تاثیر گذار و یا عامل موفقیتمون ندونیم، و از طرفی هم اینطور نیست که بیخیال بشیم و اون کارها رو انجام ندیم،

    تا اینکه امروز این الهام رو دریافت کردم که وقتی تو داری کارهایی رو برای رشد کسب و کارت انجام میدی و نتیجه اون چیزی که میخوای نیست، نه به این دلیل که اون کار رو نباید انجام داد، نه تو باید ادامه بدی و درواقع دیدگاهت رو تغییر بدی، یعنی بتونی احساست رو خوب نگه داری تا بتونی الهامات رو دریافت کنی، تا بتونی نشونه ها رو ببینی و فرع و اصل رو بفهمی، تا بتونی با درک بیشتر قوانین اون نشونه ها و نمونه ها رو تایید و تحسین کنی، تا به جای اینکه از موفقیت دیگران ناامید و مایوس بشی و بیخیال ادامه کار ، تا اینکه بگی نمیدونم چرا برای من اتفاق نمی افته، یا من بد شانسم و یا من بدبختم، چرا برای همه میشه برای من نمیشه،

    و اینه که استاد میگه هر کسی به هر موفقیتی رسیده به خاطر کنترل ذهنش بوده، که ذهنش رو کنترل کرده، که نگاهش رو تغییر داده و به شکلی به اون موضوع و شرایط نگاه کرده که به احساس بهتری رسیده و باعث شده با امید و حس خوب ادامه بده. اره واقعا دقیقا همینه.

    خدایا شکرت هر چقدر این اگاهی ها رو به اشتراک میذارم و در عمل از اونها استفاده میکنم، باعث میشه که بهتر عمل کنم و سپاسگذار تر باشم که نتیجه اش الهامات بیشتری رو دریافت میکنم. خدایا شکرت. خدای من از بینهایت طریق منو هدایت میکنه و سپاسگذارم از خداوند یکتا برای بنده خالصش

    استاد عزیزم. ممنون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 34 رای:
  10. -
    سعید مختاری گفته:
    مدت عضویت: 2450 روز

    سلام به استاد عزیزم بارها به من ثابت شده که تا میخواهی و میشود، صبح که از خواب بلند شدم از خدا خواستم ی مطلب باحال و تاثیرگذار بهم نشون بده که سریع خواسته ام رو براورده کرد واقعا چقد زیباست این مسیری که توش هدایت شدیم با اینکه قطع نخاع هستم 3ساله رو تختم ولی اینقد حالم خوبه اینقد امیدوارم که یروزی بلند میشم و راه میرم باورتون نمیشه منی که به اصطلاح بیمارم به اطرافیانم انرژی میدم، ی درهایی روی من باز شده توسط باورهام که فقط با قدرتمندکردنشون میتونم برم توی مدار نعمتای بیشتر و بنظرم تنها راهش کنترل ذهنمه امیدوارم همه دوستان هرروز مدارشون بره بالا و بالاتررررر ??

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 40 رای:
    • -
      رحیم خان گفته:
      مدت عضویت: 3468 روز

      سلام بر سعید مختاری عزیز : از اون خدایی که همش خیر وخوبی است میخواهم که دستان پراز مهر ومحبش را بر وجود شما بکشد وبه زودی زود راه بروید . اگر ایمانت را 100% ی کنی حتما خداوند پاهایت میشود . فرصت خوبی است تا درون خودت ودنیای بزرگی که در درون خودت نهفته داری ، بیدارش کنی وبه آن آگاهی یابی . پیشنهاد میکنم باتمام قدرتت ؛ زمان خوب شدنت را به کائنات بفرستید . مثلا بگو : من در سیزده بدر 1398/01/13 به کمک ربم وتنها با همین پاهایم به طبیعت میروم خیلی مهم است که با قدرت به این سیستم تخلف ناپذیر خداوند بگویی وعباسمنش میگوید وقتی من شروع کردم ودرحالی هیچ نشانه از خواستم نبود . اما با قدرت میگفتم که من تا دو سال دیگر اینجوری هستم ودقیقا همان طور شد ویه کار دیگر هم باید انجام دهی واون اینه که به نظر دکترا توجهی نکنی بجز موارد بسیار کم دارو

      عزیزم . آیا ذهن من وشما حد ومرزی دارد . مسلما جواب نه است . پس همانطور که ذهنت بی انتها است خودت هم بینهایت قدرتمندی وسرگذشت آدمهایی را بخوان که علیرغم وبرخلاف گفته پزشکان ؛ توانسته اند معجزه کنند ومن ایمان دارم که شما قادر به راه رفتن هستی .

      برادر عزیزم ؛ قسم به ذات پاک پروردگار هردویمان که ؛ هیچ محدودیتی نیست . محدودیت فقط در ذهن من وشماست ودیگر اینکه هر روز تجسم کن که در آن روز داری راه میروی وحتما هر روز از صاحبت بخواه کمکت کند

      من خیلی آدمها دیده ام که دکترها جوابش کرده اند اما وقتی قدرت خودشان را بااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااور کرده اند معجزه رخ داده است

      من خودم سال گذشته ؛ به خداقسم یه دختر فامیل داشتیم که سرطان پستان داشت ویه فامیل در کبیرکوه لرستان یک صمغ گیاهی بهش داد وبعداز یک هفته سالم سالم شد .

      دکترها که از قدرت باور وخدای درون انسانها که خبر ندارند بجر تعداد اندکی . که آنا هم ایران نیستند .

      عزیز دل ؛ شما ومن بی انتها ونامحدود هستیم . قدرت خدا در درونت است . ضعف را هرگز نپذیر .که خداوند وکیهان با شجاعان همراه است ودر خدمت 100%ی آنهاست . وموفق میشی ومن ایمان دارم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
      • -
        محمد معاوی گفته:
        مدت عضویت: 2567 روز

        اقا رحیم سپهوند عزیز

        ممنونم از کامنت زیباتون اونجا که گفتین به نظر پزشکا زیاد توجه نکنید خیلی بم چسبید چون واقعا وقتی به حرفشون توجه کنم حالم بدتر میشه و تا چند مدت درگیر همین میشم که نتایج بد نصیبم میشه

        خدایا شکرت که این کامنت هم یه دست از دستان پر مهرت در زندگیم شد

        با آرزوی موفقیت برای همه همنوعانم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      یاسر آزادی خواه سلیمی گفته:
      مدت عضویت: 2794 روز

      سلام آقا سعید مختاری گل

      امروز از خدا خواستم که یه کامنت عالی بهم نشون بده

      و کامنت زیبای شما رو بهم نشون داد

      الان سال 1401 و به امید الله شما الان راه میروی

      چقدر امید و انگیزه شما در آن سال شگفت زده ام کرد

      خدارو شکر میکنم که به کامنتتون هدایت شدم

      هرچه ارزوی خوبه ماله تو.. 🌹🌹

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: