سریال زندگی در بهشت | قسمت 99 - صفحه 11 (به ترتیب امتیاز)

چرک و کثافت این قسمتو برداشته بود.. 😂😂😂 هیَم نشون میدین اون ترپارو.. کرم زده بود اوه … 😂😅 تهه داستان بود دیگه!

اینقدررر تو زمان های مختلف فکر و ایده به ذهنم رسیده سر مسائل مختلف مخصوصا همین پشه های بابا لنگ دراز خوناشام (ماسکیتو) هستن که بد نیش میزنن و جای نیشش بدجور اذیت میکنه، یکی هم همین مگسای لعنتی که خیلی رو مخن و با 11 روز عمر منحوسش چه گندکاریایی که نمیکنه تو طبیعت. استاد بخدا اینقدر ایده و الهام برای راه کار دادن واسه مسائل مختلف میاد تو سرم و هییییییییچ اقدامی نمیکنم و همون تو نطفه خفه میکنم ایده رو و اصلا وارد عمل نمیشم چون کلا روحیه مو باختم و از همه چی ناامید شدم! من بخاطر نتیجه نگرفتن های متوالی اصلا رگم از همه چی زده شده. یادش بخیر کوچیک بودم چقدر پر روحیه و پر انرژی بودم و عاشق حل مساله! و با بازیگوشی و شیطنت چه ایده هایی که نمیدادم واسه مسائل مختلف. مخصوصا ترکوندن جک و جونورای موزی و رو مخ 😅 سم درست میکردم ابداعی با فرمولاسیون شخصی خودم که میزد مارمولکو میترکوند در کثری از ثانیه، حسابشو کنید مارمولک! که میگفتن تو دمش سم بسیار خطرناک سیانور داره! اتفاقا همین پریروز بود که دوباره یه ایده جدید دیگه برای شکار پشه و مگس به ذهنم باز خطور کرد و هر از گاهی بعد مدتی هی اینا تکرار میشه تو ذهنم ولی هیچ حرکتی نمیزنم چون مشکل دارم و درگیرم با خودم و از درون هیچ انگیزه ای برای هیچی نمونده واسم😅 یا زنبورای وحشی مهاجم مثل اون زنبور زردا یا زنبور گاوی که خیلی وحشی و خطرناکن و نیش بدی دارن. استاد یه راهی واسه همین آبِ کولر گازی اسپلیت ها هست که از شیلنگشون همش آب میاد و باید سطلی چیزی بذاری زیرش و هی ببری خالی کنی و دوباره بذاری زیر شیلنگ کولر، یا کلا هدایتش کنی به جایی این آب رو و خب رو مخه واقعا این مساله، یه راه خیلی عالی به ذهنم رسیده بود با کمترین امکانات و بصورت طبیعی و با چرخه خود طبیعت این آب رو بشه دفع کرد و اصلا اثری ازش نباشه یا هدایتش کرد به جایی که نیاز نباشه هی دست انسان واسه خالی کردنش دخیل باشه.. یا خیییلی چیزای دیگه ولی میگم اصلا اهمیت نمیدم و میل رغبت ندارم که بخوام اجرایی کنم اینارو. واسه همین مشکل آب سردی که میاد تو دستشویی و توالت برای مخصوصا افراد مسن که احیانا سیستم آب گرم برای توی توالت ندارن اینقدر ایده جالب تو سرم هست ولی کم محلی میکنم و یا به خودم میخندم.. یا مشکل گرمای مناطق گرم سیر وحشتناکی تو فصل تابستون مثل خوزستان که آبها به شدت گرم و جوش هست مخصوصا آب تانکی که روی پشت بام هست. یا آب نچندان تمیز مناطق محروم که آب درست و حسابی ندارن برای مصرف روزانه و استحمام و شرب..

بعضی وقتا خبرای اینکه فلان اختراع و ابداع انجام شده توی صدا و سیما یا اینترنت میچرخه خبرش پیش خودم تو دلم یا به دیگران میگم اوه پسر من این ایده رو داشتما ولی هیچ حرکتی نزدم و یا مسخره میکردم خودم تو ذهنم.

خواهر زادم هم از بچگی همینطور بود و عاشق اختراع و کشف کردن بود ، البته خوشبختانه ایشون بهترین کارو کرد و حداقل دو تا اختراع ثبت کرد به اسم خودش همین دو سه سال پیش.

استاد من از درون نابود شدم از بچگی و با مسیر شما که آشنا شدم طی این سالها اوایل واقعا به همه چیز امیدوار شده بودم و فکر میکردم همینطور ادامه میدم و قوی تر میشم ولی با نتیجه نگرفتن های متوالی در طولانی مدت کلا از همه چی نا امید شدم و واقعا نمیدونم باید چیکار کنم با این حال و روزم و این ناامیدی رو چجوری باید خوبش کنم . واقعا نمیدونم با نا امیدی باید چیکار کنم و چجوری این مساله رو حلش کنم. تقریبا کل محصولات شما رو خریدم ازتون و با کل فایلا و زیر و بم سایت آشنا هستم و دیدم و شنیدم و بارها انجام دادم خیلی چیزارو ولی نتیجه نگرفتم یعنی نتیجه مطلوب و دلخواهمو نگرفتم تو زمینه های مختلف و اینشکلی شده که کلا ناامید شدم استاد. بخدا گاهی استاد راه حل ها عجیب و غریب و اینقدر جالب به ذهنم خطور میکنه راجع به پیچیده ترین مسائل کیهانی و جهان که طبق چیزایی که از شما یاد گرفتم تهه دلم این نوید رو میده که میدونم واقعا چقدر ارزشمنده و تهش چه دستاوردهای عظیمی میتونه داشته باشه واسم، ولی ناامیدی نمیذاره هیچ کاری بکنم. و توی حل این مساله خودم موندم.

شاید خیلی از دوستان که پیام منو میبینن تو دلشون بگن چقدر ناامیده این بشر و تعجب کنن که مگه میشه عباس منشی باشی و اینطور باشه حال و روزت!؟ و بله من هم مثل شماها پیامای پر انرژی و پر از شادی و احساس خوب میذاشتم یه زمانی و الان که خیلیارو میبینم واقعا یاد گذشته خودم میفتم که چقدر پر شور و حرارت بودم و امیدوار و پر انگیزه، اما..

😌