این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.
https://elmeservat.com/fa/wp-content/uploads/2020/07/abasmanesh-13.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2020-07-23 09:15:312020-07-25 21:58:53سریال زندگی در بهشت | قسمت 51
205نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
و منی که روز به روز داره حالم بهتر میشه خدایا شکرت
اسمی که مریم جان و استاد برای سریال انتخاب کردن قبل از هرچیز تهعد منو نگه میداره که ادامه بدم چون دارم بهشت رو میبینم چونمیخوام زندگی در بهشت رو هر چه بیشتر تجربه کنم . چون من بسیار لایق این سبک و نوع زندگی و با چنین افرادی هستم . افراد توحیدی سالم پاک شاد ثروتمند و عاشق
خدایا میفهمی که چی میگم عشق من….
آخ آخ عجب قسمت پربار و عالی هم دیدم . قرار هست که چند نفر از دوستانم روبه منزل ویلایی ام خارج از شهر دعوت کنم . راستش داشتم فکر میکردم آیا کل پذیرایی و انجام کارها با منه چون خونه من هم هست که طبق روال خدای عزیزم هدایتم کرد به این قسمت . خدایا شکرت برای اینهمه همزمانی برای اینهمه هدایت اینهمه عشق اینهمه بودنت اینهمه عزتت اینهمه دوست داشتن من …
خب پس مشخص شد عجب اخر هفته عالی و رویایی رو با هدایت خودت پیش رو دارم به امیدخودت . من خیلی مستقل و با اعتماد به نفس مطرح میکنم که چطور دوستانم با من همکاری کنند تا به همه خوش بگذره . ناگفته نمونه میدونم که اگه من نگم هم اونقدردوستان باشخصیت و بامرامی دارم که خودشون درک میکنند .
و باز هم کامنتهای منتخب … وای چی نوشته بودن دوستمون امیرجان . هنوز بهت و لذتم از کامنت منتخب قسمت 50 تمام نشده که رسیدم به این کامنت… در دو بخش انگلیسی و فارسی . واقعا ممنونم امیرجان امروز با خوندن کامنتت زبان هم کار کردم و چقدر عالی و رسا و شیوا و سلیس نوشته بودی . حظ کردم .
صداقت در نوشته هات که دیگه هیچ همه رو ذخیره کردم . البته شکر خدا تمام بخش انگلیسی رو اول خوندم و درک کردم . روز به روز دارم ارتقا پیدا میکنم مرسی خداجونم…به قول مریم جان واقعا این روش زندگی کردن و استفاده ازسایت همش سودو سود و سوده.
خدایا روزام شلوغ ولی پر از نظم و اولویت بندی ست . به همه کارام دارم میرسم چون تو رو دارم چون تو مراقب منی . قوربونت برم .هههه
امروز هم فیلم دوباره دیدم برام تازگی داشت انگار ندیدمش
باز هم بچه ها با ذوق و شوق زیادی شنا کردن ماهی گرفتن
چه آدمهای چه قدر راحت زندگی میکنن از کسی توقع ندارن
از بس مهمان های ما عادت کرده بودن ما تو روستا بودیم با کلی کار اگه می رفتی دنبال کار خودت فکر میکردن ما بدمون میاد
باید همش دور ورشون باشی در دسترس و بچرخی بزاری جلوشون آماده کنی بپزی …
اگه این جور مهمان بیاد کلی خوش می گذره خودم از شما یاد گرفتم برم مهمانی آسان بگیرم خودم از خودم پزیرایی کنم ..
خدا رو شکر چقدر خوردنی آوردن چقدر وسایل آوردن
حتی خواهر خودم اومده خونه ام خیلی ترسیدم حرس خوردم که قهر نکنه آخرش قهر کرد با کلی گلایه تازه من چقدر بدو بدو میکردم توی روستا کار داشتم باید به اونها هم می رسیدم معلومه این جوری مهمان اومدن و دوست نداری
استاد تحسینتون میکنم که مهمان داری بلدید وسخت نمی گیرید راحت هستید و آرامش دارید
درس زیادی از شما گرفتم
شما غذای خودتون هر وقت بخواهید می خورید و مهمانها هم غذای خودشون چه قدر لذت بردم
چه قدر فرهنگ دارن
ما چقدر می ترسیم قضاوت نشیم چی درست کنیم چکار کنیم استرس میگیریم غذا چه مزه ای باشه چی دوست دارن خرج زیاد روی دستمون میزاریم
گاهی با همسر سر مهمان دعوا کردیم غر زدیم از طرف همسر تهدید شدیم این گفته کس تو نیاد من گفتم کس تو نیاد …
استاد شما لایق بهترین زندگی هستید برای همینه مهمان خوب هم براتون میاد
راحت پذیرفتن سگ خونه نیارن
چقدر بچه ها خوش حالن قایق سواری کردن
براونی هم زیبایی خودشو به رخ میکشه
خدایا شکرت آروی تمام امکانات داره برای خواب برای غذا ….
خدایا شکرت ابرها چقدر قشنگن
درختها چقدر زیبان
مهمانها چقدر راحت اند
لذت میبرن بازی میکنن کسی قضاوت نمیکنن به خودشون میرسن شخصیت دارن دمشون گرم این سبک زندگی برام درس زیادی داره
شما عزت نفس بالایی دارید نباید همش دنبال راضی کردن دیگران باشیم به سبک گذشتگان زندگی نکنیم شیوه خودمون داشته باشیم این هم درس امروز ام بود امیدوارم توی زندگی اجراش کنم
یه روز زیبای دیگه خدایاشکرت تحسین میکنم این شجاعت بچه ها رو که همه چیز رو با عشق تجربه میکنن تحسین میکنم این سبک زندگی رو که باعث ارامش و لذت بی اندازه میشه خداروشکر استاد ما با سبک غذایی دوره سلامتی خود به خود مهمونی هامون کلا عوض شده و همه تقریبا با ما اوکی شدن ما هر جا میریم واسه خودمون گوشت میبریم واسه مهمونم کباب درست میکنیم خیلی کارامون راحت شده و مهمونا هم کلا از سبک غذایی ما به شدت لذت میبرن خیلی سپاسگزارم از توضیحاتی که دادین من هم همیشه اصول خودم رو داشتم و تمام سعیم رو میکردم که بهم خوش بگذره مثلا اینجا میگفتن باید همه خانواده رو دعوت کنی وگرنه ناراحت میشن من هم میگفتم نه من اونطوری برام سخت میشه چون خونه کوچیک هست شلوغی رو دوست نداشتم و خودم اون جوری که دوست داشتم دعوت میکردم و بیشتر اوقات کباب میزدیم و یه سالاد و سوپ الان که سبک خودمون کنارشم یه نون باشه تحسین میکنم این مهمونا رو که خودشون غذاشون رو میارن چقد عالی میشه اینجا خیلی خوبه تحسین میکنم این راحت گرفتنشو من هم خیلی راحت گیرم مخصوصا تو مسافرت فقط دوست دارم لذت ببرم چقد این بچه ها خوبن باهم همه باهم در صلح و دوستی چقد زیبان هستن خدایاشکرت چه هوای تحسین میکنم این اروی زیبا رو که باعث شد شما راحت تر و مهمونا هم راحت باشن تحسین میکنم این ازادی مالی زمانی و مکانی رو که باعث راحتی شده خدایاشکرت چه ماشین های هیولایی اوردن چقد وسایل چقد عالی خودشون رو سرگرم میکنن چقد تو غذا خوردن اسون گیرن خدایاشکرت خیلی کم غذا میخورن تحسین میکنم این سبک زندگی و لذت بردن رو تحسین میکنم استاد شما و خانم شایسته رو که یک اصول عالی واسه خودتون دارین سپاسگزارم از شما دوعزیز بابت به اشتراک گذاشتن زندگیتون خیلی زندگیمون رو عوض کردین در پناه خدا شاد باشید دستتون دارم
به نام خداوند بخشنده ی هدایتگر به سمت آرزوهایم به صورت کاملا طبیعی و باعزت
سپاسگزارلطف خداوندم که فرصتی دوباره را به من عطاکرد تا بتوانم باردیگر دست به قلم شوم و درسهای مهم این سریال ارزشمند رو بنویسم و به عنوان یک الگوی بی نظیر از این انسانهای شریف و فوق العاده در رشدوپیشرفت شخصیتم استفاده کنم
سلام و درود خدا برشما عزیزان دل که این درسهای مهم درست زندگی کردن رو باعشق به ما تعلیم میدید،عاشقتونم وبی نهایت بار ازشما بابت بهترین الگوی زندگیم سپاسگزارم
امروز چه درس مهمی رو استاد عزیز بهم یاداوری کرد و چقدر نیازدارم به ساختن این نوع باور تو ذهنم تا بتونم راحتی بیشتری رو توزندگیم درهمه حال تجربه کنم
خدایاشکرت بخاطر این همه شجاعتی که بچه های عزیزدارن که وقتی ماهیشکار میکنن،بدون هیچترسی ماهی رو تو دستشون میگیرن و قلاب رو از توی دهنشون آزاد رها میکنند
آخه چقدر اینا مهارت دارن توهرچیزی،ازشناکردن توی اب گرفته،ازماهی گیزی،ازمسئولیت پذیر بودن نسبت به کارهای خودشون،ازینکه هرنوع غذایی که بخوان خودشون آماده میکنن،واقعا چقدر این ادمهای شریف ونازنین رو تحسین کردم که انقدر خوب دارن خودشون رو باهمین کارها رشد میدن،آفرین به شما عزیزان دل و هزارن احسنت به پدرمادرتون که انقدر خوب دارن شمارو تربیت میکنن و درعین حال خیلی هم نسبت به همه ی شما ورها هستند،این کلمه ی رها بودن نسبت به فرزند برای من هنوز جای کارداره که بهتر عمل کنم،خدایاشکرت که شما دارید بهم درس درست زندگی کردن رو میدید،سپاسگزارم ازتک تک شما دوستان عزیزم
چقدر تحسین میکنم این ویژگی شخصیتیشون رو که انقدر خودشونن و بااینکه میدونن مریم جان داره از اونها فیلمبرداری میکنه اما هیچ کس هیچمقاومتی نداره و راحت داره رفتارشو میکنه و باهمدیگه حرف میزنن،اصلا انگار به طرزعجیبی آدمای جلوی دوربین رام میشن که بی هیچ مقاومتی اون رفتاری رونشون بدن که واقعا خودشونن و هیچ نقش و هیچ ماسکی جلوی صورتشون نمیزنن و واقعا خودشونن،واین بسیاربسیار تحسین برانگیزه که طبق روال به رفتار خودمونیشون ادامه میدن
واما صحبتهای گوهربار استادعزیز راجب مهمون داری و این صحنه ای که همه ی مهمونها خودشون دارن برای خودشون غذاآماده میکنن،و اونهم به سبک وشیوه ی خودشون،بدون اینکه هیچ انتظاری از میزبان داشته باشن،و تو سبک غذاخوردنشون غذایی رو انتخاب کردن که وقت و انرژی کمتری نیازداره
چقدرلذت میبرم که استادعزیز از وقتی که همه چیز رو آسون گرفتن و لذت بردن و به خودشون سختی ندادن و زندگی کردن رو به خودشون راحت گرفتن،خداهم افرادی رو وارد زندگیش کرده که اون ها هم از یک فرهنگ بسیار عالی و راحت طلبانه برخوردارن و کاملا به سبک زندگی شخصی دیگران ارزش و احترام قائلند،همونطور که برای سبک و زندگی شخصی خودشون ارزش قائلند
چقدر تحسین کردم این آقای محترم رو که خودشون دست به کار آماده کردن غذابودن،و در راحتترین روش ممکن داشت غذای فست فودی رو آماده میکرد،چقدر این ویژگی آقایون رو هزاران بار تحسین میکنم که برای غذادرست کردن فرقی بین خودشون و خانمها نمیدونن و راحت باوسایل آشپزخانه کارمیکنن،چیزی که اکثر آقایون ایرانی این کار رو خیلی پسند نمیکنند
چقدر تحسین کردم این آزادانه رفتار کردنشون رو،که راحت ازتویخچال وسیله درمیارن و غذادرست میکنند،چقدر تحسین کردم این فرهنگ درستشون رو که این وظیفه ای رو بر دوش میزبان تحمیل نمیکنن،واقعا لذت میبرم که این چنین افراد رو جذب زندگیم کنم
یک بحثی که اکثراوقات من وهمسرم باهمدیگه داریم،بخاطرهمین مهمون داری کردنمونه،که ایشون باورش اینه که برای مهمون چندمدل غذا آماده کنیم و اون هم فقط باید به دست پخت من باشه،ولی من دوست دارم بااذمایی درارتباط باشم که اگه غذای تخم مرغ هم جلوش گذاشتم آدمی باشه که بخاطر خودمون به خونمون اومده باشه،نه اینکه حتماباید چندمدل غذا برای اون بذاریم تا راضی بشه،بخاطرهمین وقتی میبینم میخواد بایکسری افرادی رفتوآمد کنیم که آغشته به فرهنگ نادرست جامعه ست و این نوع رفتار وباور من براشون تمسخرآمیزباشه،کمی مقاومت میکنم و دوست ندارن بااونها رفتوامد داشته باشم و همسرم خیلی وقتا ربطش میده به اینکه من کلا آداب معاشرتم ضعیفه
درصورتیکه واقعالذت میبرم ازمهمونی که خودش باشه و جوری رفتارکنه که من آرزو نکنم یک دقیقه دیگه بیشتر خونمون نمونه و زودتر ازخونمون بیرون بره…
خلاصه اینکه خیلی لذت میبرم ازینکه بقول استادجان،توفرهنگ امریکا هیچ فشار جسمی،مالی و ذهنی بردوش میزبان نیست و همه به سبک شخصی همدیگه حتی به فرهنگهای مختلف همدیگه هم احترام قائلند
و اصل و اساس زندگیشون فقط برپایه ی لذت بردنه،برپایه ی اینه که باهمدیگه شادباشن،تجربه های خوبی باهمدیگه داشته باشن،دریک کلا حس خوب و عشق و مهربانی ازهمدیگه دریافت کنند،نه اینکه چندین روز بالاجبار میزبان کلی مهمون رو تحمل کنه و خداخداکنه که هرچی زودتر خونشون رو ترک کنند!
چیزی که من بارها بااین مسئله برخوردکردم و وقتی مهمون روز دوم خونمون میمونه دیگه عاجزانه ازخدا طلب میکنم که زودتر بره،و همین فرکانس معذب بودن ازجانب هردومون باعث میشه کلا رفتوآمدها قطع بشه و دیگه کسی دلش نخواد مهمونی بره…
استادچقدر به نکته ی خوبی راجب مهم بودن حرف مردم زدید،اینکه فرهنگ جامعه ی ایران جوری داره پیش میره که همه ی ما داریم جوری رفتارمیکنیم که خوب دیده بشیم و خوب قضاوت بشیم و متأسفانه بااینکه خودمونو کردیم عروسک خیمه شب بازیِ دیگران و هیچ رضایتی ازطرف مقابل جلب نکردیم که هیچ،بلکه هیچ وقت نخواستیم جوره دیگه ای رفتارکنیم که ببینیم حداقل به سبک شخصی خودمون زندگی کردن چقدر میتونه لذتبخش تر باشه
اما من از استادم دارم یادمیگیرم که میشود باادمهای هم جهت تر با باورهای خودمون روجذب زندگیمون کنیم
دارم ازاستادم یادمیگیرم که هیچوقت نخوام همه رو ازخودم راضی نگه دارم چون این راضی نگه داشتن دیگران و طبق میل دیگران رفتارکردن برابرمیشه با نابودی خودم،برابرمیشه با پایین اومدن مدارخودم،و جذب کردن آدمهایی که هرچقدر عروسک خیمه شب بازیشون بشم بازهم هروز طلبکارتر میشن…
این رو توزندگیم یادگرفتم که گوسفندوار دنباله رو دیگرا نباشم
دارم یادمیگیرم که یک سبک شخصی برای خودم داشنه باشم،سبکی که بدونم پایه و اصول منطقی داره،و وقتی اعتمادبنفس و عزت نفسم رو رشد بدم،لااااجرم جهان هم آدمهای هم جهت باافکارو سبک زندگی خودم رو وارد زندگیم میکنن
دارم یادمیگیرم که دیگه کورکورانه دنباله رو فرهنگهای گذشتگان جامعمون نباشم و خودم رو از سنتها و فرهنگهایی که همش راضی نگه داشتن دیگرانه و همش رنجوسختیو فشار روحی جسمی و مالی روی دوشم باشه رو از زندگیم بیرون کنم
استادجان تحسینتون میکنم که اونقدر به سبک شخصی زندگی خودتون پای بندید که اگه هم مهمون هم داشته باشید،اون تمرکز اصلیتون روی رشدوپیشرفت خودتون و سایتتون هست و چقدر خوبه که این خونه ی متحرک به شمااین امکان رو داده تا هم راحت غذابپزید و هم در فضای آرام تری به کارهای سایت رسیدگی کنید،احسنت به این همه تمرکزو اعتماد بنفسی که ساختید و مهمونهایی سمتتون هدایت میشه که کاملا باسبک شخصی شما هماهنگ هستند و این نوع فرهنگ رو پذیرفتند که مثلا حیوان سگ رو وارد خونتون نکنند
واقعا این ویژگی آدمهارو هرچقدر تحسین کنم کم گفتم،خدایاصدهزاران مرتبه شکرت
استادجان ازتون بی نهایت بارسپاسگزارم به خاطر نشون دادن این نوع سبک زندگیتون که من نوعی به عنوان یک الگوی مناسب ازشما یادبگیرم که میشود مهمون داری کنم بدون هیچ ترسو نگرانی و بدون هیچ فشار روانیی،واقعا وقتی قراره مهمون خونمون بیاد کلی ترسو دلهره به دلم میوفته که چه نوع غذایی بپزم که اونها خوششون بیاد،البته خداروشکر چهارساله که باشمااشناشدم دیگه اون مهمونی های بیست سی نفره ای که کل پختن و شستن بر دوشم بود رو بدون هیچ ترسو نگرانیی از حرف دیگران اززندگیم حذف کردم،ولی دوست دارم همون دوسه نفر مهمونی که به خونمون میاد کاملا راحت باشه و آسون بگیره نوع پذیرایی کردن رو،چون هنوز تلاشم به اندازه ی همون تعداد نفرات بیست تایی هست که برای دوسه نفر انجام میدم و دوست دارم درراحتی و سادگی بیشتری همه چیز برگزاربشه ان شالله
چقدر تحسین کردم اون دخترخانم زیبا رو که با عروسکهاش داشت بازی میکرد،چقدر خوبه که باتنهایی خودش لذت میبره و فقط باچندتا عروسک داره کلی خودشو مشغول بازی میکنه
چیزی که منم دارم این رو به فرزندم اموزش میدم که حتما نباید یک فردی باشه که باهاش بازی کنی و لذت ببری،همینکه خودت باخودت حالت خوب باشه بهترین لذت دنیارو بردی،و چقدر میبینم همین حرف من باعث شده هرموقع تنها میشه ازتنهایی خودش لذت میبرره وبایک کاری خودش رو میشغول میکنه
خدای من چقدر اون لحظه ای که شیطونی اون دوتا آقا گل کرده بود و لونه های زنبورهارو خراب میکردن،کلی ازته دل خندیدم،خدایاشکرت که هرکدوم دارن به یه شیوه ای خودشونو مشغول میکنن و خنده وو فان یکی از اصول زندگیشونه
چقدر تحسین کردم اون بچه های عزیز رو که اونقدر دیگه شجاع شدن که میرن اون طرف دریاچه و شیرجه میزنن خدایا شکرت که اینقدر سریع همه چیز توذهنشون منطقی شد و شجاعت پیداکردند
چقدر تحسین کردم این گل پسرای عزیز رو که باتیراندازی نشونه میگرفتن و کلی حال میکردن ازینکه میتونن درست نشونه گیری کنند
چقدر تحسین کردم این همه امکانات عالیی که این سه تاخانواده اورده بودن و کاملا مجهز تواین فضای بکر و سرسبز عشقوحال میکردن،چقدرجالب بود که حتی دستمال هم گذاشته بودن تا تمیزتر کارآشپزیشون رو انجام بدن خدایاشکرت
چقدر تحسبن کردم این دخترخانمهای زیباونازنین رو که باصلح وآرامش روی آب بااین وسایل نشسته بودن و ساعتها باهمدیگه صحبت میکردن،چقدر همه ی این افراد دارن عالی به قانون عمل میکنن،از کوچیکش گرفته تابزرگترشون،و نتیجش هم مشخصه که لاجرم جهان هدایتشون کرده به سمت افرادی مثل استادعزیزومریم جان که کاااااملا هم فرکانس با اجرای قانون به جهان هستی هستند خدایاشششکرت
مریم جان عاشقتم و هزاران بار این ویژگی شخصیتیتون رو تحسین میکنم که همیشه توجهتون برروی تمیزی و نظافت هست و انصافا چقدر خوب مهموناتون رفتارمیکنن و چقدر همه چیز مرتب و سرجای خودشه،و چقدر عالی که کلی هم وسیله ی خوراکی برای خودشون اوردن،خدایاشکرت
استاد تحسینتون میکنم که به این حداز آزادی مکانی دست پیداکردید و خداوند این بندگان عالی رو سمت شماهدایت کرده تا از نعمتهای بی شماری که به لطف خداوند واردزندگیتون شده لذت ببرند،تحسین میکنم این حداز راحت گرفتن شمارو نسبت به مهمون که همه ی امکانات رو دراختیار اونها میذارید
چقدر اون وسیله ای که باید به دمای مورد نیاز می رسید جالب بود،چقدر این مهموناوسایل هیولایی باخودشون اورده بودن ،از یک آشپزخونه ی فوق حرفه ای که فقط اندازه ی یک چمدون جامیگیره ولی تااین حد بازمیشه،ازون قابلمه ی بسیار عالیی که انقدر عالی درموردش صحبت کرد،از اون وسیله ای که چوب درخت سیب رو داخلش ریخته بودن و قراربود یک غذای دودی خوشمزه نوشجان کنند،واقعا چقدر تحسین برانگیزه خدایاشکرت
استادجان راجب شرکت کلمن توضیح دادید،سپاسگزارم که منو اگاه کردید که به چه دلیل ما به وسیله ای که آب رو خنک نگه میداره کُلمن میگیم
کُلمن درواقع خودش یک شرکت معروفیه،خیلی هم عالی،استادجان این همه اطلاعات مفیدتون رو بی نهایت بار تحسین میکنم خدایاشکرت
استادچقدر تحسینتون میکنم که هروسیله ای رو میبینید بیشتر به خودتون یاداوری میکنید که بی نهایت ایده توجهان داره ازش ثروت سازی میشه
چقدر خوبه که منم بتونم مثل شما هر وسیله ای رو میبینم این رو به ذهنم یاداوری کنم که چقدر ایده هست برای ثروت آفرینی،و اگر بتونم به صورت بنیادین این رو تو ذهنم بسازم که بی نهایت ایده ی ثروت سازهست،من هم به سمت ایده ای هدایت میشم که علاوه بر علاقه داشتن به اون ایده ثروت خوبی هم ازش بسازم…
خیلی خیلی لذت بردم ازین قسمت گوهربار سریال،که سرشار از درس و آگاهی مهم بود و سرشار انرژی و پرازصلحو آرامش،خدارو صدهزارمرتبه شکر
داستان بهبود شخصیتم درراستای الگو گرفتن از انسانهای شریف این سریال و توجه به زیبایی ها ادامه دارد…
چقدر دلم برات تنگ شده بود، چهره ماهت رو دیدم کلی خوشحال شدم و به کامنت فوق العاده پر از نکته و درست هدایت شدم و دیگه نشد نیام برات ننویسم و تحسینت نکنم. که چقدر خوب و متعهدانه داری پیش میری.چقدر خوشحالم برای داشتنت صفا جان. چه مادر فوق العاده ایی هستی، چقدر قشنگ فرزندت رو تربیت کرد تا از تنهایی بازی کردن لذت ببره. چقدر قشنگ بود کامنتت و چقدر حس خوب گرفتم و چقدر چقدر تحسینت کردم عزیزم.
واقعا با این نگرش بچه تربیت کردن و پایه های عزت نفس و اعتماد به نفس ساختن به نظرم تنها وظیفه پدر و مادرهاست که میراث اونا در وجود بچه ها در آینده میشه نه ارث بنام پول و خانه و ماشین…ارث که دانه اش رو از بچگی در درون شون میکاری و اون بذر رو در حد توان خودت رشدش میدی و قطعا وقتی اون بچه بزرگ بشه و به درک و شعور بیشتر و تجربه های بیشتر در زندگی برسه میبینه همین چیزایی که درونش کاشته شده و هیچ وقت هم دیده نشده باعث زیباتر شدن و موفق تر و آسان تر شدن زندگی اش شده، بنظرم اینا مدل تربیت کردن بچه ها یکجورایی پایه های توحید و توحیدی عمل کردن میشه.
بازم ات سپاسگزارم صفای قشنگ و مهربونم که واقعا مثل اسمت باصفا و عشقی.
و این قسمت کامنتت رو هم برای خودم میخوام اینجا یادآوری کنم:
دارم ازاستادم یادمیگیرم که هیچوقت نخوام همه رو ازخودم راضی نگه دارم چون این راضی نگه داشتن دیگران و طبق میل دیگران رفتارکردن برابرمیشه با نابودی خودم،برابرمیشه با پایین اومدن مدارخودم،و جذب کردن آدمهایی که هرچقدر عروسک خیمه شب بازیشون بشم بازهم هروز طلبکارتر میشن…
این رو توزندگیم یادگرفتم که گوسفندوار دنباله رو دیگرا نباشم
با نام خداوند مهربان این کلاس درس زندگی را شروع میکنیم.
اینم یه درس خیلی بزرگی داره توی کلا زندگی ما .خب دیدید تو قسمت های سریال زندگی در بهشت کلا این شکل زندگی منه که همه چی رو خیلی آسون می گیرم تو کل زندگیم، یعنی از اون آدمایی نیستم که بخوام خودمو در مورد موضوعات مختلف اذیت کنم ،سختی بدم به خودم، اینا درسه، حالا خیلی هاتون نکات خیلی مهمی رو توی سریال در بهشت نوشته بودید ولی خیلی درس ها هست از اینکه آدم می تونه چقدر راحت بگیره مسائل رو ،چقدر می تونه زندگی رو راحته بگیره ، هرچند خود من خیلی هنوز کار دارم برای اینکه راحت تر بگیرم زندگی رو، ولی تا همین جاشم وقتی نگاه می کنم می بینم خیلی خوب پیش رفت کردم. توی مهمونی دادن یا کلا مسافرت رفتن ،این مسافرت سفر به دور امریکا یا مسافرت ما توی اروپا یا جاهای مختلف رفتیم، تایلند ، روسیه و فلان ،دلیلش این بود که خب خیلی راحت می گرفتیم دیگه، یعنی نمیومدیم خیلی کمال گرایانه نگاه کنیم به قضیه که باید همه چی پرفکت باشه تا ما بخوایم یه حرکتی بکنیم ،می رفتیم تو مسیر خیلی راحت ،خیلی راحت و ساده هر اتفاقی بیفته همون اتفاق خوبست، لذت ببریم این مهمه، توی بحث مهمون داری هم همین جور دیگه، شما خب دارید می بینید، حالا البته یه قسمتی از زندگی ما واقعا داره فیلم برداری میشه این حالا اتفاقاتی که تو سریال زندگی در بهشت می افتاد و خیلی اتفاقات دیگه می افته خیلی آدمای دیگه میان خیلی شرایط مختلفی هست که حالا فیلم برداری نمی شه یا از عزیز دلم خودش مشغول یه سری برنامه های خودشه یا رو سایت کار می کنه وقت نداره برای فیلم برداری کردن، اون چیزی که شما دارید می بینید اون چیزیه که از عزیزدل من وقت داره و در واقع حوصلش رو داره و فیلم برداریش می کنه و حالا روی سایتم قرار می گیره. ولی همون طور که می بینید ما توی بحث مهمون داری اون حالت به قول معروف traditional سنتی ایرانی رو نداریم دیگه که آقا مهمون میاد، آقا بگیر و ببند خودتو اذیت کن ،نه به همون شکلی که دارید می بینین خب توی امریکا خیلی مردم راحت تر فکر می کنن خیلی راحت تره این نوع زندگی کردن هرچند که من همین شکل زندگی تو ایرانم داشتم خیلی راحت می گرفتم خیلی راحت می گرفتم در مورد کلا مهمون و مسائل، در مورد همه مسائل حالا که در مورد مهمون داریم مثال می زنیم دوستان خودشون میان خودشون غذا درست می کنن همون جور که می بینیند یه سری وسایل خودشون آوردن حتی وسایل حالا ما یه سری وسیله خریده بودیم چون حالا سلیقه غذایی ما فرق می کنه دیگه ،اونا یه غذاهای دیگه می خورند آمریکایی ها خب خیلی غذاهای فست فودی و آماده و مثلا چیزایی این جوری می خورن ،ما یه ذره غذامون فرق می کنه ولی خودشون خوراک مورد نیازشون رو اورده بودن، خودشون غذاشونو درست می کردن ،تعدادشون هم خوب زیاد بود، خودشون غذاشون درست می کردن خودشون بعد از اینکه غذاشون رو درست کردن تر تمیز می کردن امیزها رو ،زمین جارو می کشیدن ظرف هاشون رو میشستن و به همین شکل. حالا ما همین شکل خودمون درست می کردیم ممکن بود زمانی که اونا داشتن غذا درست می کردن تا زمانی که ما غذا درست کنیم متفاوت باشه، مثل ما تو RV غذا درست کنیم توی خونه غذا درست کنن در هر صورت نکته ش اینجاست که اگر که اصل و اساس رو بر لذت بذاریم توی زندگیمون، خیلی تصمیمات درست تری می گیریم خب ،اگر اصل و اساس رو بذاریم بر آرامش بر آزادی بر راحتی ،اون وقت نمیایم تو قالب فرهنگ زندگی کنید که آقا مثلا مردم چی می گن ،یکی از بزرگترین پاشنه آشیل ما که من خودمم توش خیلی مشکل داشتم الان بهترم ولی بازم می دونم خیلی باید رو خودم کار کنم، اینه که هی رفتار هامون رو تنظیم می کنیم با قواعدی که جامعه برای ما مشخص کرده، که چه جوری ما مثلا زندگی کنیم که مردم خوششون بیاد یا مردم مثلا اگر هم خوششون میاد حداقل پشت سر ما بد نگن یا ناراحت نشن یا فلان نشه .خیلی از کامنت ها رو وقتی می خونم متوجه میشن فضای فکری خیلی از خانواده ها رو که البته خودمم تا یه زمانهایی تا یه حد توی اون فضاها بودم ولی خب الان انقد وقت گذشته، انقدر زمان زیادی گذاشته از اینکه من تغییر کردم و روی خودم کار کردم که یادم میره یه روزهایی من مثلا یه همچین فکرهایی داشتم یا توی جامعه ای زندگی می کردن که یه همچین فکرهایی داشتن که خیلی سخت بگیرن آقا مهمون میاد الان چکار کنیم نمی دونم چی کار نکنیم غذاشون رو چکار کنیم خانم صبح تا شب توی آشپزخونه باشن همش کار باشه همش ناراحتی باشه همش در واقع فشار ذهنی، فشار جسمی باشه نه لذتی ببرن از مهمون نه در واقع خودشون بفهمن چه اتفاقی افتاده آخرشم همش نگران باشن و در واقع اینکه طرف حالا ناراحت نشده باشه مهمون پشت سرشون بد نگه، بعدشم از یه جایی به بعدم دیگه مثل همون جور که تو کامنت هاتونم نوشته بودید، دیگه آدم به این نقطه ای می رسه که آقا زودتر مهمونا برن تو رو خدا، یعنی دیگه به یه جایی می رسه که لحظه شماری می کنه برای اینکه اینا برن ،ولی وقتی آدم خودش باشه راحت باشه به مهمونا قواعد خونشو بگه بگه آقا این قواعد منه و شما خودتون رو با این قواعد وفق بدید هم برای شما بهتره هم برای من بهتره. مثلا قاعده ما یه سری غذاها رو خب نمی خوردیم دیگه ،یا در مورد این مهمونا اینا دو تا سگ داشتن ما همون موقعی که اینا اومدن قبلش از ما پرسیده بودند که ما سگ داریم ، این فرهنگ قشنگ رو ببینید که گفتن که ما سگ داریم می تونیم بیاریم و منم بهشون گفتم آره می تونید بیارید البته منم نمیدونستم منظورش اینه که بیاریم داخل خونه فکر کردم می خوان با خودشون بیارن و وقتی که سگ اومد بیاد داخل خونه ما بهشون گفتیم که سگو داخل خونه فقط نیارید ،می تونید بیارید مثلا تو محوطه ،داخل خونه نیارید خیلی راحت پذیرفتند این قواعد مایه و بعد از اونم در واقع خیلی مراقب بود هیچ وقت هم با اینکه سگا خیلی شیطون بودن و سگ خونگی بودن، یعنی سگی بودن که تو کل زندگی شون تو خونه بودن و هیچ وقت بیرون نبودن اصلا ،ولی خب اینا پذیرفتن قواعد ما رو، اومدن یا غذاهایی که خب اینا می خوردن با غذایی که ما می خوردیم فرق می کرد در هر صورت یه شکله زندگی راحتی بود که این در واقع روزایی که مهمونامون کلا بود ما راحت بودیم ،اولا که خدا رو شکر که RV بود می تونستیم بریم توی RVو اون زمان کار خودمون بالاخره ما روزی هفت هشت ده ساعت باید روی سایت کار کنیم دیگه یعنی ،یکی از قسمت در واقع یکی قسمت های مهم زندگی ما کار کردن روی سایته و کار کردن با بچه هاست، تولید محتوایه، نمیدونم کامنت ها هست و ایمیل ها هست و خیلی مسائلی که در حول و حوش کار ما باید انجام بشه دیگه ،خب اون نیاز داره به تمرکز بالاتر نیاز داره به یه فضای ساکت نیاز داره به این محیط مناسب برای کار که خدا رو شکر ما RV رو توی پرادایس آوردیم و هر وقت هم مهمون ها میان خیلی راحت میریم تو RV و همه کارا رو انجام می دیم و مهمونامون هم راحت ن ،ما هم راحتیم، هر کسی خودش غذای خودشو درست می کنه ،این دوست دارم در واقع با این سریال زندگی در بهشت ،سریال سفر به دور امریکا ،کلا صحبت هایی که میشه یه چیزایی که از زندگی من می بینید یه سری باورهای کهنه و قدیمی رو که بر می گرده همش به حرف مردم، که آقا مردم چی می گن مردم چطوری فکر می کنن یا جامعه چطوری بوده همه رو بریزید دور ،برای خودتون زندگی کنید جوری زندگی کنید که از زندگی لذت ببرید و مطمئن باشید که اگر شما اعتماد به نفس کافی داشته باشید و یک سبک شخصی داشته باشید که منطقی باشه برای خودتون منطقی باشه، و پایه و اصول منطقی و درستی داشته باشه برای خودتون نه برای بقیه، مطمئن باشید انسان هایی رو جذب می کنید افرادی رو جذب می کنه توی زندگی تون حالا به عنوان دوست به عنوان مهمان به عنوان رفیق همراه هر جور که میشه اسمشو بذاریم که اون ها هم کاملا توی همون فضای فرکانسین، تو همون نوع طرز فکر کردن ما نیاز نیست که طرز فکر همه مردم رو عوض کنیم ،که ما خودمون به این طرز فکر مناسب برسیم خودمون به یه عزت نفس به یه اعتماد به نفس همون چیزایی که من تو دوره عزت نفس گفتم برسیم ،به روشی که بهش رسیدیم روشی که با فکر بهش رسیدیم مثل گوسفند دنباله رو روش دیگران نبودیم نه فکر کردیم بهش رسیدیم ،دلیل داریم برای روش سبک شخصی زندگی مون، و اگر به این عزت نفس برسیم مطمئن باشید انسان هایی وارد زندگی شما می شن که اون هاهم شبیه روش شماین و اصلا مقاومتی ندارن با روش زندگی شما و به همین شکل شما لذت می برید از زندگی تون ،یعنی من تقریبا یادم نمیاد از وقتی که خودمو شناختم و قوانین شناختم و زندگیمو بر اساس سبک شخصی خودم پایه گذاری کردم به آدمایی برخورده باشم که بهم نزدیک شده باشن و خیلی خیلی متفاوت باشن به اون سبک شخصی من، نه اگه خیلی متفاوت بودن جهان نذاشته نزدیک بشن خیلی راحت جدا کرده اونا رفتن مسیر زندگی خودشون و منم مسیر زندگی خودم بوده ولی اونایی که نزدیک شدن به من و اونایی که توی در واقع فضای فرکانسی بودن، اونایی بودن که کاملا خوشحال بودن از این نوع شیوه زندگی من اصلا همون جوری هم خودشون فکر می کردن و به همین شکل ما لذت بردیم. کلا هزاران هزار مثال دارم از دوستام از در واقع افرادی که حالا به هر شکل به هم نزدیک تر شده بودیم که به همین شکل بوده ،به همین دلیل می خوام بگم که این نباشه که ما فکر کنیم باید همه رو راضی کنیم برای اینکه مثل ما فکر کنند، نه ما به شیوه درست برسیم تو زندگی مون و بعدش مطمئن باشید که افرادی که توی اون نوع نگاه توی اون فضای فرکانسی هستن اونا جذب زندگی شما میشن البته می گن وقتی به اعتماد به نفس برسید که یه این شیوه یه شیوه درستیه خب وقتی تو شک و تردید هستید هنوز فرکانساتون و فرکانس های کاملی نیست، این نصف و نیمه آدم مناسب و جذب میکنید ولی وقتی که به یه عزت نفس کاملی برسید، به دلیل و مدرک منطق خوبی برسید تو رفتاراتون تو سبک زندگیون، اون وقت آدمای مناسبی میان شما از زندگی لذت میبرید و اجازه می دین که بقیه هم بشکل خودشون زندگی کنن ،اونایی که مهمونی رو خیلی سخت می گیرن اونایی که صبح تا شب وقتی مهمون میاد خودشونو درگیر می کنن توی آشپزخانه ،خونه هزار جور فشار مالی، هزار جور فشار روانی و جسمی روی خودشون میارن برای اینکه مهمونشون رو راضی نگه دارن اونا باید زندگی کنن ،ما کاری به اونا نداریم اونا باید زندگی کنن ولی همون جوری که اونا حق دارن به شیوه خودشون زندگی کنن ما هم حق داریم به شیوه خودمون زندگی کنیم. خب بنابراین ما بشیوه زندگی خودمون زندگی می کنیم، اوناهم به شیوه زندگی خودشون زندگی می کنن و ما شیوه مون خیلی لذت بخشه راضی هستیم خوشحال هستیم وقتی مهمون میاد لذت می بریم حال می کنیم واقعا حال می کنیم با بودن مهمونامون خب ولی ممکنه خیلیای دیگه که شیوه نادرستی دارن و به خاطر باورهای جامعه نمی تونن شیوه شون رو عوض کنن از هر لحظه مهمون اومدنشون ترس به دلشون بیفته ناراحتن خدا خدا میکن طرف زودتر بره و مسائلی که خودتون بهتر از من میدونید .دوست دارم که این چیزایی که حالا دارید به صورت مستند تو سریال زندگی در بهشت می بینید و سفر به دور امریکا و کلا فایل هایی که من توش هستم و در موردش صحبت می کنم یه سری درس ها رو بگیرید ،یه سری باورها بشکنه که یه سری در واقع نگاهی باشه ،می گم من خودم واقعا الگو نداشتم برای اینکه میشه این جوری زندگی کرد ،من این که زندگی ساختم توی زندگی خودم رو ،اینو توی ذهنم ساختم و بعد خلقش کردم این نبود که یکی رو ببینم فک و فامیل و دوست و آشنا و رفیق و فلان که این شکل آزادانه رو داره زندگی می کنه من بگم من همینو می خوام و بعدشم هدایت بشم به سمتش ،نه من توی ذهنم گفتم آقا یعنی تو هر قسمت از زندگیم هی می گفتم آقا چه جوری بهتر چه جوری راحت تر چه جوری لذت بخش تر ، چه جوری آزادانه تر و بعدش هدایت شدم به این مسیر خب ، به همین دلیل الان من فکر می کنم شما خیلی کار راحت تری دارید نسبت به من ،برای اینکه دارید می بینید آقا یه همچین زندگی هست در واقعیت و داره لذت می بره داره زندگی می کنه هم خودش لذت می بره هم مهموناش لذت می برن و از همه لحاظ اتفاقات خوب داره براش می افته و این باور پذیر میشه که آقا این شیوه یه شیوه بهتری نسبت به شیوه هایی که دیگران دارن .امیدوارم که حالا از ادامه این فایل لذت ببرید و ببینید که چه اتفاقات جالبی با این مهمونامون در قسمت آینده هم خواهد افتاد .عاشقتونم ،دوست داشتم این صحبت ها رو بکنم برای اینکه حالا پنجاه قسمت از سریال زندگی در بهش گذشته هم اینکه بیشتر تعمق کنیم بیشتر ایده بگیریم بیشتر باورامونو درست کنیم بیشتر از قالب های گذشتگانمون پدران و پدران و پدربزرگان ما که به یه شیوه ای زندگی کردن که اغلب فکری نبوده ،فقط فشار جامعه بوده فقط فشار در واقع سنت ها بوده، سنت هایی که کاملا اشتباه بوده ،نادرست بوده ،زجرآور بوده ولی آدما نمی تونستن از زیر فشارش بیان بیرون از زیر اون نگاه مردم از زیر اون در واقع فشار فرهنگی که به صورت نامناسب جا افتاده ولی واقعا میشه جور دیگه فکر کرد ،میشه جور دیگه زندگی کرد میشه با آدم های متفاوتی که هم جهت تر هستند با ما، با اونا زندگی کرد و از زندگی لذت برد
استاد عزیز یه جایی تو یکی از فایلهاتون میگین که با خودتون صحبت کنید و به خودشناسی برسین و من شروع کردم به انجام همین کار اینکه چه نوع زندگی رو دوست دارم.
اینو بگم که همیشه ما با الگوهای از پیش تعیین شده دیگران زندگی کردیم و همیشه چون عادت کردیم مسائل سخت پیش برن باز در این دور سختیها گیر کردیم فکر میکنیم همه چیز باید سخت باشه در حالی که برای من این سختیها و اذیت شدنها با روحم سازگار نیست
زندگی ما پر شده از اینکه مردم چی میگن همش داریم برای اینکه مردم چی میگن زندگی میکنیم.
من موقع آشنایی با شما و دیدن برنامهها خصوصاً سفرنامه و زندگی در بهشت خیلی به خودشناسیم نزدیک تر شدم و تا قبل از اون به این مسئله فکر نکرده بودم و چون دنبال راحتی کارها بودم فکر میکردم من تنبل هستم و مثل بقیه فکر میکردم اما زمانی که سبک شما رو دیدم گفتم خودشه اینجوری رو دوست دارم .اینو میخوام و الویتم اینه.
بنابراین خیلی شمارو تحسین میکنم و قطعاً این سبک راحتی و لذت بردن را میپسندم و سعی میکنم همیشه این سوال را بپرسم که چطور آسانتر و آیا این کار با آن چیزی که اولویت منه سازگاره . به قول شما استاد عزیز باید اصل و اساس لذت را در زندگی خودمون پیاده کنیم و من باید سبک شخصی خودمو داشته باشم و نمیتوانم مثل بقیه زندگی کنم . و نباید دنبال راضی کردن بقیه باشم و باید به شیوه و سبک زندگی خودم را داشته باشم
چقدر جالبه که خود مهمونها ان چیزی که میخوان رو درست کنن و برای خودشون وسایل میارن و خیلی راحت هرکس ان چیزی که دوست داره رو میخوره.
خدا را شکر بابت این حجم از فراوانی نعمت و برکت و ثروت و زیباییها که در اطراف ما هست
عجب ایدههای جذاب و خلاقانه فقط لذت بردن راحت شدن کارهاست. خداروشکر
تو این فایل استاد اشاره میکنه اگر یک ایده یا مسیر قبول کردی ولی متفاوت از نگاه دیگران ، راهت ادامه بده
مثل امروز صبح که من اومدم شمال خونه پدر شوهرم ساعت حدود 5/15بیدار شدم و رفتم پیاده روی ، اگر زهرای قبل بودم صدای نجوا ذهن باعث میشد منصرف بشم اما اینبار متفاوت تر عمل کردم و صدای نجوای ذهن خاموش کردم ، چقدر منظرهای زیبا چقدر فراوانی اکسیژن،ویلا،درخت،سرسبزیو…
به قول استاد مهمونی هارو سخت میگیریم البته من وقتی مهمون دارم واقعا لذت میبرم از اینکه غذای خوشمزه درست کنم و…ولی در کل اگر همه چیز راحت بگیریم همه چیز رو غلتک
یه نکته که در مورد فامیلای شوهرم صدق میکنه اینه وقتی دعوت میشن جایی خودجوش ظرفها و میشورن خشک میکنن میزارن سرجاشون و خلاصه نمیزارن میزبان خیلی اذیت بشه
خلاصه اینکه باید به سبک خودمون زندگی کنیم
در مورد این فایل یه سوالی که برام پیش اومد این بود چرا استاد اجازه ندادید سگ وارد خونتون بشه خیلی خوشحال میشم دلیل این کار بدونم،در صورتی که وقتی استاد تو آب میخواد و راضی که سگ بپره تو آب
چون در مورد سگ یه ترمزهای دارم حتی تو لمس کردنشون …
تو این فایل استاد اشاره میکنه اگر یک ایده یا مسیر قبول کردی ولی متفاوت از نگاه دیگران ، راهت ادامه بده
مثل امروز صبح که من اومدم شمال خونه پدر شوهرم ساعت حدود 5/15بیدار شدم و رفتم پیاده روی ، اگر زهرای قبل بودم صدای نجوا ذهن باعث میشد منصرف بشم اما اینبار متفاوت تر عمل کردم و صدای نجوای ذهن خاموش کردم ، چقدر منظرهای زیبا چقدر فراوانی اکسیژن،ویلا،درخت،سرسبزیو…
به قول استاد مهمونیعارو سخت میگیریم البته من وقتی مهمون دارم واقعا لذت میبرم از اینکه غذای خوشمزه درست کنم و…
یه نکته که در مورد فامیلای شوهرم صدق میکنه اینه وقتی دعوت میشن جایی خودجوش ظرفعارو میشورن خشک میکنن میزارن سرجاشون و خلاصه نمیزارن میزبان خیلی اذیت بشه
خلاصه اینکه باید به سبک خودمون زندگی کنیم
در مورد این فایل یه سوالی که برام پیش اومد این بود چرا استاد اجازه ندادید سگ وارد خونتون بشه خیلی خوشحال میشم دلیل این کار بدونم،در صورتی که وقتی استاد تو آب میخواد و راضی که سگ بپره تو آب
چون در مورد سگ یه ترمزهای دارم حتی تو لمس کردنشون …
تو این فایل استاد اشاره میکنه اگر یک ایده یا مسیر قبول کردی ولی متفاوت از نگاه دیگران ، راهت ادامه بده
مثل امروز صبح که من اومدم شمال خونه پدر شوهرم ساعت حدود 5/15بیدار شدم و رفتم پیاده روی ، اگر زهرای قبل بودم صدای نجوا ذهن باعث میشد منصرف بشم اما اینبار متفاوت تر عمل کردم و صدای نجوای ذهن خاموش کردم ، چقدر منظرهای زیبا چقدر فراوانی اکسیژن،ویلا،درخت،سرسبزیو…
به قول استاد مهمونیعارو سخت میگیریم البته من وقتی مهمون دارم واقعا لذت میبرم از اینکه غذای خوشمزه درست کنم و…
یه نکته که در مورد فامیلای شوهرم صدق میکنه اینه وقتی دعوت میشن جایی خودجوش ظرفعارو میشورن خشک میکنن میزارن سرجاشون و خلاصه نمیزارن میزبان خیلی اذیت بشه
خلاصه اینکه باید به سبک خودمون زندگی کنیم
در مورد این فایل یه سوالی که برام پیش اومد این بود چرا استاد اجازه ندادید سگ وارد خونتون بشه خیلی خوشحال میشم دلیل این کار بدونم …
یک لحظه الان برام تضاد و ناهمسانی و سوالی برام توی قانونی که درک کردم به وجود اومد
یکی اینکه من باور دارم عوامل و شرایط بیرونی روی موفقیت هیچ تاثیری نمیذاره و اگر کسی موفق شده خودش انتخابش بوده که موفق بشه و اگه نشده باز انتخاب خودش بوده … مثلا خیلی سلبریتی ها پدر مادراشون معتاد یا فقیر یا هر دو بودن اما موفق شدن …
اما از طرف دیگه اومدم توی کامنتی نوشتم که سلبریتی ها از بچگی در شرایط خاص و خوبی بزرگ شدن و از جامعه و خانوادشون باورهای خوبی گرفتن مثل تیلور سویفت که الان موفق ترین و ثروتمندترین خواننده ی دنیا هست واز بچگی توی خانواده ای بزرگ شده که پدر مادرش بهش باورای خوبی دادن که دقیقا چیزیه که دوست عزیز امیر هم گفت
.
خب این الان توی ذهنم بد جا افتاد
یه لحظه ذهنم گفت عه نگار دو تا باور متناقض داری میگی انگار
از طرفی میگی عوامل بیرونی تاثیری ندارن
از طرفی میگی تیلور سویفت به خاطر عامل بیرونی یعنی باورایی که پدر مادرش بهش دادن باعث شد موفق بشه
اینا که در تضاده
جواب چیه ؟؟؟
.
خب بیام بازش کنم از خداوند کمک میخوام هدایتم کنه به جواب صحیح
خب درسته موفقیت هر کسی به عامل درونیشه
این یعنی چی ؟؟
یعنی به باورهاشه
خب این یعنی هر کسی که باورای درست داشته باشه به موفقیت میرسه … فارق از اینکه پدر مادرش بهش این باورو دادن یا خودش ساخته
و افراد به اذن خداوند توانایی انتخاب دارن
یعنی ممکنه فردی پدر مادرش باورای خوبی بهش داده باشن اما انتخاب خودش این بوده که مسیر درست رو نره و یا اگر یه بار دوستش مسخرش کرد اون رو هزار بار بزرگتر میکنه تا تشویق و حمایت پدر مادرش
یعنی در مثال تیلور سویفت
اون خودش انتخاب کرده بود که موفق بشه
درسته پدر مادرش و محیط بهش باورایی دادن که باعث موفقیتش شده
اما واقعیت اینه مه هزاران نفر دیگه در محیط هایی شبیه به تیلور سویفت بزرگ شدن
هزاران نفر پدر مادرهای پولداری داشتن که بهشون از صبح تا شب انکیزه و باورای خوب میدادن و حمایتش میکردن برای رویاهاش
اما اون افراد به هیجا نرسیدن
پس هر دو باوری که من ساختم درستن و بر ضد هم نیستن
بلکه درک اینکه تکمیل میکنن همدیگه رو تکامل و ظرف بزرگتری میخواد
تیلور سویفت خودش انتخاب کرد که موفق بشه و عامل بیرونی یعنی خانواده اش به اون سرعت بخشید
حالا جالب چیه
اینکه تیلور سویفت نااگاهانه از طریق قانون به موفقیت رسیده ما میتونیم اگاهانه از این طریق به موفقیت برسیم
من فهمیدم اون در شرایطی بزرگ شده که باورای قدرتمند کننده ساخته شده براش و خودش هم انتخابش همین بوده
پس من هم باید این باورای قدرتمند کننده رو اگاهانه در خودم بسازم و همواره مسیر درست رو انتخاب کنم تا به نتیجه ای که تیلور سویفت رسیده برسم منم .
پس چه قدر زیبا همه ی قوانین در کنار هم تکمیل میکنن هم رو
افراد خودشون انتخاب میکنن که موفق باشن یا نه
فارق از اینکه عوامل بیرونی چی باشه
اما گاهی میبینیم که جمع میشن این دو تا عامل باهم و منجر به بزرگترین موفقیت های جهانی میشن ( البته نااگاهانه به قول دوستمون تیلور سویفت استاد زندگی و موفقیت نداشته )
برای تیلور سویفت این دو تا عامل بوده ( و خیلی از سلبریتی های دیگه اما تیلور که موفقیتش خیلی بیشتره نشون میده این دو تا عامل درونش بیشتر بوده سلبریتی عایی مه کمتر بوده این دو تا عامل هم درونشون کمتر بوده )
تیلور سویفت شخصی بوده که واقعا میخواسته موفق بشه و انتخابش این مسیر درست بوده همواره و هنوزم هست
و باورایی که خانواده و محیط بهش داده هم خیلی خوب و قدرتمند کننده بوده و در نتیجه به موفقیت های بزرگ جهانی ختم شده .
اینکه میگم خانواده اشتباهی که ذهن ما ازش میگیره اینه که این یک عامل بیرونیه
خیر خانواده یک عامل بیرونی نیست
چون چیزی که من دارم حرف میزنم راجبش بااااور هست نه پدر مادر
و باور هر فردی کاملا دست خودشه و میتونه اگاهانه تغییرش بده
حالا اگه کسی نااگاهانه باور ها درش ساخته شدن که هیچی اکه کسی اگاهانه بسازه خوشبحالشه چون میدونه دلیل موفقیت چی بوده و میتونه بزرگتر کنه اون موفقیت رو .
خیلی باحال بود جوابی که خداوند به من سریع داد خدایا شکرت الان درک کردم این موضوع رو
در واقع هر دو عاملی که تیلور رو موفق ترین کرده هر دو درونی بودن
1_ انتخاب خودش
2_ باورایی که داشت
من چجور اینو میتونم ثابت کنم ؟؟؟
با منطق
با الگو
سلبریتی هایی هستن که پدر مادرشون افتضاح بودن و یا از بچگی ولشون کردن و پیش پدر بزرگ مادربزرگ بزرگ شدن
اما موفق ترین شدن چون باورای قدرتمند کننده ای درونشون ساخته بودن
افرادی هستن که بهترین شرایط و حمایت و تشویق پدر مادرو دارن و حتی بهترین باورلرو گرفتن
اما مورد اول اونها انتخابشون مسیر موفقیت و درست نبوده
پس موفق نشدن
همین الان یه مثالی اوکد به ذهنم بگم
خود استادمون عباسمنش
اگه من بخوام بگم تیلور سویفت به خاطر باورایی که پدر مادر بهش دادن موفق شده پس دیگه الان میکائیل باید تمام جوایز و موفقیت های جهان و مدال های المپیک رو درو کرده باشه و ثروتمندترین و موفق ترین فرد توی شغلش باشه .
اما چرا تیلور توی 20 سالگی این موفقیت هارو داشت اما میکائیل خبری هنوز ازش نیست ؟؟؟
چون موفقیت یک عامل درونیه
تیلور سویفت انتخابش باور های قدرتمند کننده ای بود که محیط بهش داده بود
و اگر توی محیطش این باورا نبود باز از راهه دیگه ای این باورا رو میساخت در خودش
اما میدونید اینکه تیلور موفق ترین شده
چون نااگاهانه این دو عامل بسیار در وجودش بود
عامل باورای پدر مادر مزید بر علت شد نه عامل اصلی
اما بقیه سلبریتی ها کمتر بوده
میخوام بگم اگه ما انتخابمون این باشه که عالی باورارو بسازیم میتونیم ماهم موفق ترین در جهان بشیم
چون موفقیت فقط یک عامل درونیه
به لطف خدا هدایت شدیم و اگر بقیه سلبریتی ها این موفقیت هارو نااگاهانه به دست اوردن
ما میتونیم اگاهانه خیییلی بیشترش رو به دست بیاریم
چون دلیل رو میدونیم و میتونیم دلیل هارو مستحکم تر کنیم .
برای تیلور سویفت دلیل و عامل اصلی نااگاهانه خیلی بزرگ شده بوده که نتایج خیلی بزرگ شدن
امیدوارم تونسته باشم دقیقا منظورم رو برسونممممممم .
هی دوست دارم از جنبه ی دیگه ای هی توضیحش بدم و بررسی اش کنم .
صحبت های دلنشینتون در وسط فایل هست و الهام و آگاهی جدیدی که بعد از اینهمههههههه ساااااااال تازه درکش کردم
.
اسمش رو گذاشتم قانون پدیده هم مداری هم مکانی
.
استاد من بعد از حدودا پنج شیش سال شنیدن فایلای شما
و دو ساله که جدی کار میکنم
تازه فهمیدم هم مداری ، هم مکانی هم میاره
یعنی من تا الان فکر میکردم خب ادم با یک سری افرادی که هم مدارشن ممکنه دور باشن از هم و اینو پذیرفته بودم
یا با یه سری افراد هم مدارش نباشن ولی در بعد فیزیکی کنارشون باشه
استاد من امروز بهم الهام شد که اون کسی که هم مدار من هست هم مکان من هم هست و از نظر بعد فیزیکی هم بهم نزدیکه
اگر کسی ازم دوره یعنی هم مدار من نیست
مهم نیست اون هم عباسمنشی باشه یا فکرامون مثل هم باشه یا به هم علاقه داشته باشیم و …
این دلایل همه اش از منطق ذهنه ضعیفمونه
من فهمیدم اگر واقعا فردی هم فرکانس منه در بعد فیزیکی در کنار من قرار میگیره به راحتی
و اگر در بعد فیزیکی کنارم نیست یعنی هم مدارم نیست
مهم نیست چه قدر همو دوست داشته باشیم یا مثلا با هم تفاهم داشته باشیم و مثل هم باشیم اینا همه اش ظاهره و باطله …
باطن و درون آدمها رو جهان میفهمه
و اون کسی که درونش با تو یکیه و هم فرکانسه جهان میذاردتش کنارت در بعد مادی و فیزیکی
همون چیزی که خودتون گفتید تو این فایل
که دوستایی میان کنارتون که مثل خودتون فکر میکنن
استاد ما شاگردا رو ببخش که گاهی کج فهمی میکنیم و هیجانی میشیم کسیو تو سایت پیدا میکنیم فکر میکنیم این همونه …
بعد میگیم وای به هم برسیم چه خوب میشه
بعد به هم میرسیم میبینیم اصن هیچ بود هیچ
چرا ؟؟
چون وقتی هم مدار هم باشیم بیرون از این سایت کنار هم قرار میگیریم
نه با توی سایت حرف زدن و سعی برای توی اینستا همو پیدا کردن و …
استاد من تازه فهمیدم
منو ببخش اگه سعی کردم از طریق سایتتون یه فردی رو پیدا کنم و ارتباط بگیرم و تو ذهنم خیال میکردم وای ما هم مدار شدیم که توی سایت همو پیدا کردیم که اینستا همو پیدا کردیم و ….
اصن اینجوری نیست
اون کسی که هم مدار من باشه جهان میاردتش میذارتش کنار جسم من
چرا نمیخوایم بفهمیم قانون اشتباه نمیکنه قانون واقعا جواب میده واقعا فرکانس به فیزیک و ماده تبدیل میشه
انگار فرکانس یه چیز جداس و فضایی هست
فیزیک و مادیات هم جداست
نه نه نه نه بخدا
هم فرکانسی هم مکانی میاره
فرکانس ما اون چیزی که توی ذهن منه تبدیل میشه به ماده به فیزیک در دنیای واقعی
باید اون در کنار بعد جسمانی من قرار بگیره
خداروشکر میکنم به خاطر این اگاهی ام که از درک کمم از قانون بود و درستش کردی تو بهم اموختی خدا جونم شکرت
از دوستی که تو سایت باهاش اشنا شدم و فکر میکردم وای چه قدر مثل منه چه قدر خوبه همو پیدا کردیم جدا شدم چون در بعد فیزیکی کنار من نبود و این یعنی هم مدار و هم فرکانس من نبود چون اگه بود از من دور نبود و یا جهان زود شرایطی رو به راحتی پیش می اورد که کنار هم قرار بگیریم
.
و برعکسش هم همینه
مثلا میگفتم من با فلان اشخاص هم مدار نیستم چرا در بعد فیزیکی و مادی کنار هم قرار گرفتیم
الان فهمیدم که وقتی اونحوری قانون درست عمل میکنه تو این هم درست عمل میکنه تو فقط چیزای ظاهری رو میبینی که میگی من باش هم مدار نیستم اما در باطن و در کنه وحودت چرا تو هم مداری با اون ادما
مثلا من میگفتم من با داداشم خانواده ام و فلان رفیقم و … هم مدار نیستم چرا چون ظاهر رو میدیدم
فکر میکردم خب من عباسمنشی ام ولی اونا نیستن پس در مدار من نیستن
درحالیکه اصن هم مداری به این چیزا نیست
هر وقت خواستی ببینی با کیا هم مداری ببین در دنیای مادی از نظر جسمی کنار چه کسایی قرار گرفتی ،
نگو چرا کنار اینام چون این یعنی به قانون شک داری و داری زیر سوال میبریش
بگو چیکار کنم که اونقدر مدارم فاصله بگیره که دیگه جهان جدامون کنه
امکان نداره ما در بعد فیزیکی کنار کسایی باشیم که هم مدارمون نیستن
وقتی ما در عمق وجودمون مدارمون تغییر نکرده اونها میمونن
جهان مو لا درزش نمیره اندازه سر سوزن اشتباه نمیکنه
…
استاد بیشتر فهمیدم تفاوت ایمان و توهم رو
بیشتر یقین پیدا کردم قانون فرکانس در بعد فیزیکی خودشو نشون میده و ادا اطفار نیست
سلام
قسمت 51 از سریال بینظیر زندگی در بهشت
و منی که روز به روز داره حالم بهتر میشه خدایا شکرت
اسمی که مریم جان و استاد برای سریال انتخاب کردن قبل از هرچیز تهعد منو نگه میداره که ادامه بدم چون دارم بهشت رو میبینم چونمیخوام زندگی در بهشت رو هر چه بیشتر تجربه کنم . چون من بسیار لایق این سبک و نوع زندگی و با چنین افرادی هستم . افراد توحیدی سالم پاک شاد ثروتمند و عاشق
خدایا میفهمی که چی میگم عشق من….
آخ آخ عجب قسمت پربار و عالی هم دیدم . قرار هست که چند نفر از دوستانم روبه منزل ویلایی ام خارج از شهر دعوت کنم . راستش داشتم فکر میکردم آیا کل پذیرایی و انجام کارها با منه چون خونه من هم هست که طبق روال خدای عزیزم هدایتم کرد به این قسمت . خدایا شکرت برای اینهمه همزمانی برای اینهمه هدایت اینهمه عشق اینهمه بودنت اینهمه عزتت اینهمه دوست داشتن من …
خب پس مشخص شد عجب اخر هفته عالی و رویایی رو با هدایت خودت پیش رو دارم به امیدخودت . من خیلی مستقل و با اعتماد به نفس مطرح میکنم که چطور دوستانم با من همکاری کنند تا به همه خوش بگذره . ناگفته نمونه میدونم که اگه من نگم هم اونقدردوستان باشخصیت و بامرامی دارم که خودشون درک میکنند .
و باز هم کامنتهای منتخب … وای چی نوشته بودن دوستمون امیرجان . هنوز بهت و لذتم از کامنت منتخب قسمت 50 تمام نشده که رسیدم به این کامنت… در دو بخش انگلیسی و فارسی . واقعا ممنونم امیرجان امروز با خوندن کامنتت زبان هم کار کردم و چقدر عالی و رسا و شیوا و سلیس نوشته بودی . حظ کردم .
صداقت در نوشته هات که دیگه هیچ همه رو ذخیره کردم . البته شکر خدا تمام بخش انگلیسی رو اول خوندم و درک کردم . روز به روز دارم ارتقا پیدا میکنم مرسی خداجونم…به قول مریم جان واقعا این روش زندگی کردن و استفاده ازسایت همش سودو سود و سوده.
خدایا روزام شلوغ ولی پر از نظم و اولویت بندی ست . به همه کارام دارم میرسم چون تو رو دارم چون تو مراقب منی . قوربونت برم .هههه
به نام خدا
امروز هم فیلم دوباره دیدم برام تازگی داشت انگار ندیدمش
باز هم بچه ها با ذوق و شوق زیادی شنا کردن ماهی گرفتن
چه آدمهای چه قدر راحت زندگی میکنن از کسی توقع ندارن
از بس مهمان های ما عادت کرده بودن ما تو روستا بودیم با کلی کار اگه می رفتی دنبال کار خودت فکر میکردن ما بدمون میاد
باید همش دور ورشون باشی در دسترس و بچرخی بزاری جلوشون آماده کنی بپزی …
اگه این جور مهمان بیاد کلی خوش می گذره خودم از شما یاد گرفتم برم مهمانی آسان بگیرم خودم از خودم پزیرایی کنم ..
خدا رو شکر چقدر خوردنی آوردن چقدر وسایل آوردن
حتی خواهر خودم اومده خونه ام خیلی ترسیدم حرس خوردم که قهر نکنه آخرش قهر کرد با کلی گلایه تازه من چقدر بدو بدو میکردم توی روستا کار داشتم باید به اونها هم می رسیدم معلومه این جوری مهمان اومدن و دوست نداری
استاد تحسینتون میکنم که مهمان داری بلدید وسخت نمی گیرید راحت هستید و آرامش دارید
درس زیادی از شما گرفتم
شما غذای خودتون هر وقت بخواهید می خورید و مهمانها هم غذای خودشون چه قدر لذت بردم
چه قدر فرهنگ دارن
ما چقدر می ترسیم قضاوت نشیم چی درست کنیم چکار کنیم استرس میگیریم غذا چه مزه ای باشه چی دوست دارن خرج زیاد روی دستمون میزاریم
گاهی با همسر سر مهمان دعوا کردیم غر زدیم از طرف همسر تهدید شدیم این گفته کس تو نیاد من گفتم کس تو نیاد …
استاد شما لایق بهترین زندگی هستید برای همینه مهمان خوب هم براتون میاد
راحت پذیرفتن سگ خونه نیارن
چقدر بچه ها خوش حالن قایق سواری کردن
براونی هم زیبایی خودشو به رخ میکشه
خدایا شکرت آروی تمام امکانات داره برای خواب برای غذا ….
خدایا شکرت ابرها چقدر قشنگن
درختها چقدر زیبان
مهمانها چقدر راحت اند
لذت میبرن بازی میکنن کسی قضاوت نمیکنن به خودشون میرسن شخصیت دارن دمشون گرم این سبک زندگی برام درس زیادی داره
شما عزت نفس بالایی دارید نباید همش دنبال راضی کردن دیگران باشیم به سبک گذشتگان زندگی نکنیم شیوه خودمون داشته باشیم این هم درس امروز ام بود امیدوارم توی زندگی اجراش کنم
در پناه خداوند باشید
به نام خدای مهربان خداوندا هر چه دارم از ان توست
یه روز زیبای دیگه خدایاشکرت تحسین میکنم این شجاعت بچه ها رو که همه چیز رو با عشق تجربه میکنن تحسین میکنم این سبک زندگی رو که باعث ارامش و لذت بی اندازه میشه خداروشکر استاد ما با سبک غذایی دوره سلامتی خود به خود مهمونی هامون کلا عوض شده و همه تقریبا با ما اوکی شدن ما هر جا میریم واسه خودمون گوشت میبریم واسه مهمونم کباب درست میکنیم خیلی کارامون راحت شده و مهمونا هم کلا از سبک غذایی ما به شدت لذت میبرن خیلی سپاسگزارم از توضیحاتی که دادین من هم همیشه اصول خودم رو داشتم و تمام سعیم رو میکردم که بهم خوش بگذره مثلا اینجا میگفتن باید همه خانواده رو دعوت کنی وگرنه ناراحت میشن من هم میگفتم نه من اونطوری برام سخت میشه چون خونه کوچیک هست شلوغی رو دوست نداشتم و خودم اون جوری که دوست داشتم دعوت میکردم و بیشتر اوقات کباب میزدیم و یه سالاد و سوپ الان که سبک خودمون کنارشم یه نون باشه تحسین میکنم این مهمونا رو که خودشون غذاشون رو میارن چقد عالی میشه اینجا خیلی خوبه تحسین میکنم این راحت گرفتنشو من هم خیلی راحت گیرم مخصوصا تو مسافرت فقط دوست دارم لذت ببرم چقد این بچه ها خوبن باهم همه باهم در صلح و دوستی چقد زیبان هستن خدایاشکرت چه هوای تحسین میکنم این اروی زیبا رو که باعث شد شما راحت تر و مهمونا هم راحت باشن تحسین میکنم این ازادی مالی زمانی و مکانی رو که باعث راحتی شده خدایاشکرت چه ماشین های هیولایی اوردن چقد وسایل چقد عالی خودشون رو سرگرم میکنن چقد تو غذا خوردن اسون گیرن خدایاشکرت خیلی کم غذا میخورن تحسین میکنم این سبک زندگی و لذت بردن رو تحسین میکنم استاد شما و خانم شایسته رو که یک اصول عالی واسه خودتون دارین سپاسگزارم از شما دوعزیز بابت به اشتراک گذاشتن زندگیتون خیلی زندگیمون رو عوض کردین در پناه خدا شاد باشید دستتون دارم
به نام خداوند بخشنده ی هدایتگر به سمت آرزوهایم به صورت کاملا طبیعی و باعزت
سپاسگزارلطف خداوندم که فرصتی دوباره را به من عطاکرد تا بتوانم باردیگر دست به قلم شوم و درسهای مهم این سریال ارزشمند رو بنویسم و به عنوان یک الگوی بی نظیر از این انسانهای شریف و فوق العاده در رشدوپیشرفت شخصیتم استفاده کنم
سلام و درود خدا برشما عزیزان دل که این درسهای مهم درست زندگی کردن رو باعشق به ما تعلیم میدید،عاشقتونم وبی نهایت بار ازشما بابت بهترین الگوی زندگیم سپاسگزارم
امروز چه درس مهمی رو استاد عزیز بهم یاداوری کرد و چقدر نیازدارم به ساختن این نوع باور تو ذهنم تا بتونم راحتی بیشتری رو توزندگیم درهمه حال تجربه کنم
خدایاشکرت بخاطر این همه شجاعتی که بچه های عزیزدارن که وقتی ماهیشکار میکنن،بدون هیچترسی ماهی رو تو دستشون میگیرن و قلاب رو از توی دهنشون آزاد رها میکنند
آخه چقدر اینا مهارت دارن توهرچیزی،ازشناکردن توی اب گرفته،ازماهی گیزی،ازمسئولیت پذیر بودن نسبت به کارهای خودشون،ازینکه هرنوع غذایی که بخوان خودشون آماده میکنن،واقعا چقدر این ادمهای شریف ونازنین رو تحسین کردم که انقدر خوب دارن خودشون رو باهمین کارها رشد میدن،آفرین به شما عزیزان دل و هزارن احسنت به پدرمادرتون که انقدر خوب دارن شمارو تربیت میکنن و درعین حال خیلی هم نسبت به همه ی شما ورها هستند،این کلمه ی رها بودن نسبت به فرزند برای من هنوز جای کارداره که بهتر عمل کنم،خدایاشکرت که شما دارید بهم درس درست زندگی کردن رو میدید،سپاسگزارم ازتک تک شما دوستان عزیزم
چقدر تحسین میکنم این ویژگی شخصیتیشون رو که انقدر خودشونن و بااینکه میدونن مریم جان داره از اونها فیلمبرداری میکنه اما هیچ کس هیچمقاومتی نداره و راحت داره رفتارشو میکنه و باهمدیگه حرف میزنن،اصلا انگار به طرزعجیبی آدمای جلوی دوربین رام میشن که بی هیچ مقاومتی اون رفتاری رونشون بدن که واقعا خودشونن و هیچ نقش و هیچ ماسکی جلوی صورتشون نمیزنن و واقعا خودشونن،واین بسیاربسیار تحسین برانگیزه که طبق روال به رفتار خودمونیشون ادامه میدن
واما صحبتهای گوهربار استادعزیز راجب مهمون داری و این صحنه ای که همه ی مهمونها خودشون دارن برای خودشون غذاآماده میکنن،و اونهم به سبک وشیوه ی خودشون،بدون اینکه هیچ انتظاری از میزبان داشته باشن،و تو سبک غذاخوردنشون غذایی رو انتخاب کردن که وقت و انرژی کمتری نیازداره
چقدرلذت میبرم که استادعزیز از وقتی که همه چیز رو آسون گرفتن و لذت بردن و به خودشون سختی ندادن و زندگی کردن رو به خودشون راحت گرفتن،خداهم افرادی رو وارد زندگیش کرده که اون ها هم از یک فرهنگ بسیار عالی و راحت طلبانه برخوردارن و کاملا به سبک زندگی شخصی دیگران ارزش و احترام قائلند،همونطور که برای سبک و زندگی شخصی خودشون ارزش قائلند
چقدر تحسین کردم این آقای محترم رو که خودشون دست به کار آماده کردن غذابودن،و در راحتترین روش ممکن داشت غذای فست فودی رو آماده میکرد،چقدر این ویژگی آقایون رو هزاران بار تحسین میکنم که برای غذادرست کردن فرقی بین خودشون و خانمها نمیدونن و راحت باوسایل آشپزخانه کارمیکنن،چیزی که اکثر آقایون ایرانی این کار رو خیلی پسند نمیکنند
چقدر تحسین کردم این آزادانه رفتار کردنشون رو،که راحت ازتویخچال وسیله درمیارن و غذادرست میکنند،چقدر تحسین کردم این فرهنگ درستشون رو که این وظیفه ای رو بر دوش میزبان تحمیل نمیکنن،واقعا لذت میبرم که این چنین افراد رو جذب زندگیم کنم
یک بحثی که اکثراوقات من وهمسرم باهمدیگه داریم،بخاطرهمین مهمون داری کردنمونه،که ایشون باورش اینه که برای مهمون چندمدل غذا آماده کنیم و اون هم فقط باید به دست پخت من باشه،ولی من دوست دارم بااذمایی درارتباط باشم که اگه غذای تخم مرغ هم جلوش گذاشتم آدمی باشه که بخاطر خودمون به خونمون اومده باشه،نه اینکه حتماباید چندمدل غذا برای اون بذاریم تا راضی بشه،بخاطرهمین وقتی میبینم میخواد بایکسری افرادی رفتوآمد کنیم که آغشته به فرهنگ نادرست جامعه ست و این نوع رفتار وباور من براشون تمسخرآمیزباشه،کمی مقاومت میکنم و دوست ندارن بااونها رفتوامد داشته باشم و همسرم خیلی وقتا ربطش میده به اینکه من کلا آداب معاشرتم ضعیفه
درصورتیکه واقعالذت میبرم ازمهمونی که خودش باشه و جوری رفتارکنه که من آرزو نکنم یک دقیقه دیگه بیشتر خونمون نمونه و زودتر ازخونمون بیرون بره…
خلاصه اینکه خیلی لذت میبرم ازینکه بقول استادجان،توفرهنگ امریکا هیچ فشار جسمی،مالی و ذهنی بردوش میزبان نیست و همه به سبک شخصی همدیگه حتی به فرهنگهای مختلف همدیگه هم احترام قائلند
و اصل و اساس زندگیشون فقط برپایه ی لذت بردنه،برپایه ی اینه که باهمدیگه شادباشن،تجربه های خوبی باهمدیگه داشته باشن،دریک کلا حس خوب و عشق و مهربانی ازهمدیگه دریافت کنند،نه اینکه چندین روز بالاجبار میزبان کلی مهمون رو تحمل کنه و خداخداکنه که هرچی زودتر خونشون رو ترک کنند!
چیزی که من بارها بااین مسئله برخوردکردم و وقتی مهمون روز دوم خونمون میمونه دیگه عاجزانه ازخدا طلب میکنم که زودتر بره،و همین فرکانس معذب بودن ازجانب هردومون باعث میشه کلا رفتوآمدها قطع بشه و دیگه کسی دلش نخواد مهمونی بره…
استادچقدر به نکته ی خوبی راجب مهم بودن حرف مردم زدید،اینکه فرهنگ جامعه ی ایران جوری داره پیش میره که همه ی ما داریم جوری رفتارمیکنیم که خوب دیده بشیم و خوب قضاوت بشیم و متأسفانه بااینکه خودمونو کردیم عروسک خیمه شب بازیِ دیگران و هیچ رضایتی ازطرف مقابل جلب نکردیم که هیچ،بلکه هیچ وقت نخواستیم جوره دیگه ای رفتارکنیم که ببینیم حداقل به سبک شخصی خودمون زندگی کردن چقدر میتونه لذتبخش تر باشه
اما من از استادم دارم یادمیگیرم که میشود باادمهای هم جهت تر با باورهای خودمون روجذب زندگیمون کنیم
دارم ازاستادم یادمیگیرم که هیچوقت نخوام همه رو ازخودم راضی نگه دارم چون این راضی نگه داشتن دیگران و طبق میل دیگران رفتارکردن برابرمیشه با نابودی خودم،برابرمیشه با پایین اومدن مدارخودم،و جذب کردن آدمهایی که هرچقدر عروسک خیمه شب بازیشون بشم بازهم هروز طلبکارتر میشن…
این رو توزندگیم یادگرفتم که گوسفندوار دنباله رو دیگرا نباشم
دارم یادمیگیرم که یک سبک شخصی برای خودم داشنه باشم،سبکی که بدونم پایه و اصول منطقی داره،و وقتی اعتمادبنفس و عزت نفسم رو رشد بدم،لااااجرم جهان هم آدمهای هم جهت باافکارو سبک زندگی خودم رو وارد زندگیم میکنن
دارم یادمیگیرم که دیگه کورکورانه دنباله رو فرهنگهای گذشتگان جامعمون نباشم و خودم رو از سنتها و فرهنگهایی که همش راضی نگه داشتن دیگرانه و همش رنجوسختیو فشار روحی جسمی و مالی روی دوشم باشه رو از زندگیم بیرون کنم
استادجان تحسینتون میکنم که اونقدر به سبک شخصی زندگی خودتون پای بندید که اگه هم مهمون هم داشته باشید،اون تمرکز اصلیتون روی رشدوپیشرفت خودتون و سایتتون هست و چقدر خوبه که این خونه ی متحرک به شمااین امکان رو داده تا هم راحت غذابپزید و هم در فضای آرام تری به کارهای سایت رسیدگی کنید،احسنت به این همه تمرکزو اعتماد بنفسی که ساختید و مهمونهایی سمتتون هدایت میشه که کاملا باسبک شخصی شما هماهنگ هستند و این نوع فرهنگ رو پذیرفتند که مثلا حیوان سگ رو وارد خونتون نکنند
واقعا این ویژگی آدمهارو هرچقدر تحسین کنم کم گفتم،خدایاصدهزاران مرتبه شکرت
استادجان ازتون بی نهایت بارسپاسگزارم به خاطر نشون دادن این نوع سبک زندگیتون که من نوعی به عنوان یک الگوی مناسب ازشما یادبگیرم که میشود مهمون داری کنم بدون هیچ ترسو نگرانی و بدون هیچ فشار روانیی،واقعا وقتی قراره مهمون خونمون بیاد کلی ترسو دلهره به دلم میوفته که چه نوع غذایی بپزم که اونها خوششون بیاد،البته خداروشکر چهارساله که باشمااشناشدم دیگه اون مهمونی های بیست سی نفره ای که کل پختن و شستن بر دوشم بود رو بدون هیچ ترسو نگرانیی از حرف دیگران اززندگیم حذف کردم،ولی دوست دارم همون دوسه نفر مهمونی که به خونمون میاد کاملا راحت باشه و آسون بگیره نوع پذیرایی کردن رو،چون هنوز تلاشم به اندازه ی همون تعداد نفرات بیست تایی هست که برای دوسه نفر انجام میدم و دوست دارم درراحتی و سادگی بیشتری همه چیز برگزاربشه ان شالله
چقدر تحسین کردم اون دخترخانم زیبا رو که با عروسکهاش داشت بازی میکرد،چقدر خوبه که باتنهایی خودش لذت میبره و فقط باچندتا عروسک داره کلی خودشو مشغول بازی میکنه
چیزی که منم دارم این رو به فرزندم اموزش میدم که حتما نباید یک فردی باشه که باهاش بازی کنی و لذت ببری،همینکه خودت باخودت حالت خوب باشه بهترین لذت دنیارو بردی،و چقدر میبینم همین حرف من باعث شده هرموقع تنها میشه ازتنهایی خودش لذت میبرره وبایک کاری خودش رو میشغول میکنه
خدای من چقدر اون لحظه ای که شیطونی اون دوتا آقا گل کرده بود و لونه های زنبورهارو خراب میکردن،کلی ازته دل خندیدم،خدایاشکرت که هرکدوم دارن به یه شیوه ای خودشونو مشغول میکنن و خنده وو فان یکی از اصول زندگیشونه
چقدر تحسین کردم اون بچه های عزیز رو که اونقدر دیگه شجاع شدن که میرن اون طرف دریاچه و شیرجه میزنن خدایا شکرت که اینقدر سریع همه چیز توذهنشون منطقی شد و شجاعت پیداکردند
چقدر تحسین کردم این گل پسرای عزیز رو که باتیراندازی نشونه میگرفتن و کلی حال میکردن ازینکه میتونن درست نشونه گیری کنند
چقدر تحسین کردم این همه امکانات عالیی که این سه تاخانواده اورده بودن و کاملا مجهز تواین فضای بکر و سرسبز عشقوحال میکردن،چقدرجالب بود که حتی دستمال هم گذاشته بودن تا تمیزتر کارآشپزیشون رو انجام بدن خدایاشکرت
چقدر تحسبن کردم این دخترخانمهای زیباونازنین رو که باصلح وآرامش روی آب بااین وسایل نشسته بودن و ساعتها باهمدیگه صحبت میکردن،چقدر همه ی این افراد دارن عالی به قانون عمل میکنن،از کوچیکش گرفته تابزرگترشون،و نتیجش هم مشخصه که لاجرم جهان هدایتشون کرده به سمت افرادی مثل استادعزیزومریم جان که کاااااملا هم فرکانس با اجرای قانون به جهان هستی هستند خدایاشششکرت
مریم جان عاشقتم و هزاران بار این ویژگی شخصیتیتون رو تحسین میکنم که همیشه توجهتون برروی تمیزی و نظافت هست و انصافا چقدر خوب مهموناتون رفتارمیکنن و چقدر همه چیز مرتب و سرجای خودشه،و چقدر عالی که کلی هم وسیله ی خوراکی برای خودشون اوردن،خدایاشکرت
استاد تحسینتون میکنم که به این حداز آزادی مکانی دست پیداکردید و خداوند این بندگان عالی رو سمت شماهدایت کرده تا از نعمتهای بی شماری که به لطف خداوند واردزندگیتون شده لذت ببرند،تحسین میکنم این حداز راحت گرفتن شمارو نسبت به مهمون که همه ی امکانات رو دراختیار اونها میذارید
چقدر اون وسیله ای که باید به دمای مورد نیاز می رسید جالب بود،چقدر این مهموناوسایل هیولایی باخودشون اورده بودن ،از یک آشپزخونه ی فوق حرفه ای که فقط اندازه ی یک چمدون جامیگیره ولی تااین حد بازمیشه،ازون قابلمه ی بسیار عالیی که انقدر عالی درموردش صحبت کرد،از اون وسیله ای که چوب درخت سیب رو داخلش ریخته بودن و قراربود یک غذای دودی خوشمزه نوشجان کنند،واقعا چقدر تحسین برانگیزه خدایاشکرت
استادجان راجب شرکت کلمن توضیح دادید،سپاسگزارم که منو اگاه کردید که به چه دلیل ما به وسیله ای که آب رو خنک نگه میداره کُلمن میگیم
کُلمن درواقع خودش یک شرکت معروفیه،خیلی هم عالی،استادجان این همه اطلاعات مفیدتون رو بی نهایت بار تحسین میکنم خدایاشکرت
استادچقدر تحسینتون میکنم که هروسیله ای رو میبینید بیشتر به خودتون یاداوری میکنید که بی نهایت ایده توجهان داره ازش ثروت سازی میشه
چقدر خوبه که منم بتونم مثل شما هر وسیله ای رو میبینم این رو به ذهنم یاداوری کنم که چقدر ایده هست برای ثروت آفرینی،و اگر بتونم به صورت بنیادین این رو تو ذهنم بسازم که بی نهایت ایده ی ثروت سازهست،من هم به سمت ایده ای هدایت میشم که علاوه بر علاقه داشتن به اون ایده ثروت خوبی هم ازش بسازم…
خیلی خیلی لذت بردم ازین قسمت گوهربار سریال،که سرشار از درس و آگاهی مهم بود و سرشار انرژی و پرازصلحو آرامش،خدارو صدهزارمرتبه شکر
داستان بهبود شخصیتم درراستای الگو گرفتن از انسانهای شریف این سریال و توجه به زیبایی ها ادامه دارد…
سلام به شما عضو خانواده بزرگ و صمیمی ام
به تو صفا گنجی ارزشمندم
چقدر دلم برات تنگ شده بود، چهره ماهت رو دیدم کلی خوشحال شدم و به کامنت فوق العاده پر از نکته و درست هدایت شدم و دیگه نشد نیام برات ننویسم و تحسینت نکنم. که چقدر خوب و متعهدانه داری پیش میری.چقدر خوشحالم برای داشتنت صفا جان. چه مادر فوق العاده ایی هستی، چقدر قشنگ فرزندت رو تربیت کرد تا از تنهایی بازی کردن لذت ببره. چقدر قشنگ بود کامنتت و چقدر حس خوب گرفتم و چقدر چقدر تحسینت کردم عزیزم.
واقعا با این نگرش بچه تربیت کردن و پایه های عزت نفس و اعتماد به نفس ساختن به نظرم تنها وظیفه پدر و مادرهاست که میراث اونا در وجود بچه ها در آینده میشه نه ارث بنام پول و خانه و ماشین…ارث که دانه اش رو از بچگی در درون شون میکاری و اون بذر رو در حد توان خودت رشدش میدی و قطعا وقتی اون بچه بزرگ بشه و به درک و شعور بیشتر و تجربه های بیشتر در زندگی برسه میبینه همین چیزایی که درونش کاشته شده و هیچ وقت هم دیده نشده باعث زیباتر شدن و موفق تر و آسان تر شدن زندگی اش شده، بنظرم اینا مدل تربیت کردن بچه ها یکجورایی پایه های توحید و توحیدی عمل کردن میشه.
بازم ات سپاسگزارم صفای قشنگ و مهربونم که واقعا مثل اسمت باصفا و عشقی.
و این قسمت کامنتت رو هم برای خودم میخوام اینجا یادآوری کنم:
دارم ازاستادم یادمیگیرم که هیچوقت نخوام همه رو ازخودم راضی نگه دارم چون این راضی نگه داشتن دیگران و طبق میل دیگران رفتارکردن برابرمیشه با نابودی خودم،برابرمیشه با پایین اومدن مدارخودم،و جذب کردن آدمهایی که هرچقدر عروسک خیمه شب بازیشون بشم بازهم هروز طلبکارتر میشن…
این رو توزندگیم یادگرفتم که گوسفندوار دنباله رو دیگرا نباشم
واقعا داستان تغییر شخصیت ادامه دارد…
با نام خداوند مهربان این کلاس درس زندگی را شروع میکنیم.
اینم یه درس خیلی بزرگی داره توی کلا زندگی ما .خب دیدید تو قسمت های سریال زندگی در بهشت کلا این شکل زندگی منه که همه چی رو خیلی آسون می گیرم تو کل زندگیم، یعنی از اون آدمایی نیستم که بخوام خودمو در مورد موضوعات مختلف اذیت کنم ،سختی بدم به خودم، اینا درسه، حالا خیلی هاتون نکات خیلی مهمی رو توی سریال در بهشت نوشته بودید ولی خیلی درس ها هست از اینکه آدم می تونه چقدر راحت بگیره مسائل رو ،چقدر می تونه زندگی رو راحته بگیره ، هرچند خود من خیلی هنوز کار دارم برای اینکه راحت تر بگیرم زندگی رو، ولی تا همین جاشم وقتی نگاه می کنم می بینم خیلی خوب پیش رفت کردم. توی مهمونی دادن یا کلا مسافرت رفتن ،این مسافرت سفر به دور امریکا یا مسافرت ما توی اروپا یا جاهای مختلف رفتیم، تایلند ، روسیه و فلان ،دلیلش این بود که خب خیلی راحت می گرفتیم دیگه، یعنی نمیومدیم خیلی کمال گرایانه نگاه کنیم به قضیه که باید همه چی پرفکت باشه تا ما بخوایم یه حرکتی بکنیم ،می رفتیم تو مسیر خیلی راحت ،خیلی راحت و ساده هر اتفاقی بیفته همون اتفاق خوبست، لذت ببریم این مهمه، توی بحث مهمون داری هم همین جور دیگه، شما خب دارید می بینید، حالا البته یه قسمتی از زندگی ما واقعا داره فیلم برداری میشه این حالا اتفاقاتی که تو سریال زندگی در بهشت می افتاد و خیلی اتفاقات دیگه می افته خیلی آدمای دیگه میان خیلی شرایط مختلفی هست که حالا فیلم برداری نمی شه یا از عزیز دلم خودش مشغول یه سری برنامه های خودشه یا رو سایت کار می کنه وقت نداره برای فیلم برداری کردن، اون چیزی که شما دارید می بینید اون چیزیه که از عزیزدل من وقت داره و در واقع حوصلش رو داره و فیلم برداریش می کنه و حالا روی سایتم قرار می گیره. ولی همون طور که می بینید ما توی بحث مهمون داری اون حالت به قول معروف traditional سنتی ایرانی رو نداریم دیگه که آقا مهمون میاد، آقا بگیر و ببند خودتو اذیت کن ،نه به همون شکلی که دارید می بینین خب توی امریکا خیلی مردم راحت تر فکر می کنن خیلی راحت تره این نوع زندگی کردن هرچند که من همین شکل زندگی تو ایرانم داشتم خیلی راحت می گرفتم خیلی راحت می گرفتم در مورد کلا مهمون و مسائل، در مورد همه مسائل حالا که در مورد مهمون داریم مثال می زنیم دوستان خودشون میان خودشون غذا درست می کنن همون جور که می بینیند یه سری وسایل خودشون آوردن حتی وسایل حالا ما یه سری وسیله خریده بودیم چون حالا سلیقه غذایی ما فرق می کنه دیگه ،اونا یه غذاهای دیگه می خورند آمریکایی ها خب خیلی غذاهای فست فودی و آماده و مثلا چیزایی این جوری می خورن ،ما یه ذره غذامون فرق می کنه ولی خودشون خوراک مورد نیازشون رو اورده بودن، خودشون غذاشونو درست می کردن ،تعدادشون هم خوب زیاد بود، خودشون غذاشون درست می کردن خودشون بعد از اینکه غذاشون رو درست کردن تر تمیز می کردن امیزها رو ،زمین جارو می کشیدن ظرف هاشون رو میشستن و به همین شکل. حالا ما همین شکل خودمون درست می کردیم ممکن بود زمانی که اونا داشتن غذا درست می کردن تا زمانی که ما غذا درست کنیم متفاوت باشه، مثل ما تو RV غذا درست کنیم توی خونه غذا درست کنن در هر صورت نکته ش اینجاست که اگر که اصل و اساس رو بر لذت بذاریم توی زندگیمون، خیلی تصمیمات درست تری می گیریم خب ،اگر اصل و اساس رو بذاریم بر آرامش بر آزادی بر راحتی ،اون وقت نمیایم تو قالب فرهنگ زندگی کنید که آقا مثلا مردم چی می گن ،یکی از بزرگترین پاشنه آشیل ما که من خودمم توش خیلی مشکل داشتم الان بهترم ولی بازم می دونم خیلی باید رو خودم کار کنم، اینه که هی رفتار هامون رو تنظیم می کنیم با قواعدی که جامعه برای ما مشخص کرده، که چه جوری ما مثلا زندگی کنیم که مردم خوششون بیاد یا مردم مثلا اگر هم خوششون میاد حداقل پشت سر ما بد نگن یا ناراحت نشن یا فلان نشه .خیلی از کامنت ها رو وقتی می خونم متوجه میشن فضای فکری خیلی از خانواده ها رو که البته خودمم تا یه زمانهایی تا یه حد توی اون فضاها بودم ولی خب الان انقد وقت گذشته، انقدر زمان زیادی گذاشته از اینکه من تغییر کردم و روی خودم کار کردم که یادم میره یه روزهایی من مثلا یه همچین فکرهایی داشتم یا توی جامعه ای زندگی می کردن که یه همچین فکرهایی داشتن که خیلی سخت بگیرن آقا مهمون میاد الان چکار کنیم نمی دونم چی کار نکنیم غذاشون رو چکار کنیم خانم صبح تا شب توی آشپزخونه باشن همش کار باشه همش ناراحتی باشه همش در واقع فشار ذهنی، فشار جسمی باشه نه لذتی ببرن از مهمون نه در واقع خودشون بفهمن چه اتفاقی افتاده آخرشم همش نگران باشن و در واقع اینکه طرف حالا ناراحت نشده باشه مهمون پشت سرشون بد نگه، بعدشم از یه جایی به بعدم دیگه مثل همون جور که تو کامنت هاتونم نوشته بودید، دیگه آدم به این نقطه ای می رسه که آقا زودتر مهمونا برن تو رو خدا، یعنی دیگه به یه جایی می رسه که لحظه شماری می کنه برای اینکه اینا برن ،ولی وقتی آدم خودش باشه راحت باشه به مهمونا قواعد خونشو بگه بگه آقا این قواعد منه و شما خودتون رو با این قواعد وفق بدید هم برای شما بهتره هم برای من بهتره. مثلا قاعده ما یه سری غذاها رو خب نمی خوردیم دیگه ،یا در مورد این مهمونا اینا دو تا سگ داشتن ما همون موقعی که اینا اومدن قبلش از ما پرسیده بودند که ما سگ داریم ، این فرهنگ قشنگ رو ببینید که گفتن که ما سگ داریم می تونیم بیاریم و منم بهشون گفتم آره می تونید بیارید البته منم نمیدونستم منظورش اینه که بیاریم داخل خونه فکر کردم می خوان با خودشون بیارن و وقتی که سگ اومد بیاد داخل خونه ما بهشون گفتیم که سگو داخل خونه فقط نیارید ،می تونید بیارید مثلا تو محوطه ،داخل خونه نیارید خیلی راحت پذیرفتند این قواعد مایه و بعد از اونم در واقع خیلی مراقب بود هیچ وقت هم با اینکه سگا خیلی شیطون بودن و سگ خونگی بودن، یعنی سگی بودن که تو کل زندگی شون تو خونه بودن و هیچ وقت بیرون نبودن اصلا ،ولی خب اینا پذیرفتن قواعد ما رو، اومدن یا غذاهایی که خب اینا می خوردن با غذایی که ما می خوردیم فرق می کرد در هر صورت یه شکله زندگی راحتی بود که این در واقع روزایی که مهمونامون کلا بود ما راحت بودیم ،اولا که خدا رو شکر که RV بود می تونستیم بریم توی RVو اون زمان کار خودمون بالاخره ما روزی هفت هشت ده ساعت باید روی سایت کار کنیم دیگه یعنی ،یکی از قسمت در واقع یکی قسمت های مهم زندگی ما کار کردن روی سایته و کار کردن با بچه هاست، تولید محتوایه، نمیدونم کامنت ها هست و ایمیل ها هست و خیلی مسائلی که در حول و حوش کار ما باید انجام بشه دیگه ،خب اون نیاز داره به تمرکز بالاتر نیاز داره به یه فضای ساکت نیاز داره به این محیط مناسب برای کار که خدا رو شکر ما RV رو توی پرادایس آوردیم و هر وقت هم مهمون ها میان خیلی راحت میریم تو RV و همه کارا رو انجام می دیم و مهمونامون هم راحت ن ،ما هم راحتیم، هر کسی خودش غذای خودشو درست می کنه ،این دوست دارم در واقع با این سریال زندگی در بهشت ،سریال سفر به دور امریکا ،کلا صحبت هایی که میشه یه چیزایی که از زندگی من می بینید یه سری باورهای کهنه و قدیمی رو که بر می گرده همش به حرف مردم، که آقا مردم چی می گن مردم چطوری فکر می کنن یا جامعه چطوری بوده همه رو بریزید دور ،برای خودتون زندگی کنید جوری زندگی کنید که از زندگی لذت ببرید و مطمئن باشید که اگر شما اعتماد به نفس کافی داشته باشید و یک سبک شخصی داشته باشید که منطقی باشه برای خودتون منطقی باشه، و پایه و اصول منطقی و درستی داشته باشه برای خودتون نه برای بقیه، مطمئن باشید انسان هایی رو جذب می کنید افرادی رو جذب می کنه توی زندگی تون حالا به عنوان دوست به عنوان مهمان به عنوان رفیق همراه هر جور که میشه اسمشو بذاریم که اون ها هم کاملا توی همون فضای فرکانسین، تو همون نوع طرز فکر کردن ما نیاز نیست که طرز فکر همه مردم رو عوض کنیم ،که ما خودمون به این طرز فکر مناسب برسیم خودمون به یه عزت نفس به یه اعتماد به نفس همون چیزایی که من تو دوره عزت نفس گفتم برسیم ،به روشی که بهش رسیدیم روشی که با فکر بهش رسیدیم مثل گوسفند دنباله رو روش دیگران نبودیم نه فکر کردیم بهش رسیدیم ،دلیل داریم برای روش سبک شخصی زندگی مون، و اگر به این عزت نفس برسیم مطمئن باشید انسان هایی وارد زندگی شما می شن که اون هاهم شبیه روش شماین و اصلا مقاومتی ندارن با روش زندگی شما و به همین شکل شما لذت می برید از زندگی تون ،یعنی من تقریبا یادم نمیاد از وقتی که خودمو شناختم و قوانین شناختم و زندگیمو بر اساس سبک شخصی خودم پایه گذاری کردم به آدمایی برخورده باشم که بهم نزدیک شده باشن و خیلی خیلی متفاوت باشن به اون سبک شخصی من، نه اگه خیلی متفاوت بودن جهان نذاشته نزدیک بشن خیلی راحت جدا کرده اونا رفتن مسیر زندگی خودشون و منم مسیر زندگی خودم بوده ولی اونایی که نزدیک شدن به من و اونایی که توی در واقع فضای فرکانسی بودن، اونایی بودن که کاملا خوشحال بودن از این نوع شیوه زندگی من اصلا همون جوری هم خودشون فکر می کردن و به همین شکل ما لذت بردیم. کلا هزاران هزار مثال دارم از دوستام از در واقع افرادی که حالا به هر شکل به هم نزدیک تر شده بودیم که به همین شکل بوده ،به همین دلیل می خوام بگم که این نباشه که ما فکر کنیم باید همه رو راضی کنیم برای اینکه مثل ما فکر کنند، نه ما به شیوه درست برسیم تو زندگی مون و بعدش مطمئن باشید که افرادی که توی اون نوع نگاه توی اون فضای فرکانسی هستن اونا جذب زندگی شما میشن البته می گن وقتی به اعتماد به نفس برسید که یه این شیوه یه شیوه درستیه خب وقتی تو شک و تردید هستید هنوز فرکانساتون و فرکانس های کاملی نیست، این نصف و نیمه آدم مناسب و جذب میکنید ولی وقتی که به یه عزت نفس کاملی برسید، به دلیل و مدرک منطق خوبی برسید تو رفتاراتون تو سبک زندگیون، اون وقت آدمای مناسبی میان شما از زندگی لذت میبرید و اجازه می دین که بقیه هم بشکل خودشون زندگی کنن ،اونایی که مهمونی رو خیلی سخت می گیرن اونایی که صبح تا شب وقتی مهمون میاد خودشونو درگیر می کنن توی آشپزخانه ،خونه هزار جور فشار مالی، هزار جور فشار روانی و جسمی روی خودشون میارن برای اینکه مهمونشون رو راضی نگه دارن اونا باید زندگی کنن ،ما کاری به اونا نداریم اونا باید زندگی کنن ولی همون جوری که اونا حق دارن به شیوه خودشون زندگی کنن ما هم حق داریم به شیوه خودمون زندگی کنیم. خب بنابراین ما بشیوه زندگی خودمون زندگی می کنیم، اوناهم به شیوه زندگی خودشون زندگی می کنن و ما شیوه مون خیلی لذت بخشه راضی هستیم خوشحال هستیم وقتی مهمون میاد لذت می بریم حال می کنیم واقعا حال می کنیم با بودن مهمونامون خب ولی ممکنه خیلیای دیگه که شیوه نادرستی دارن و به خاطر باورهای جامعه نمی تونن شیوه شون رو عوض کنن از هر لحظه مهمون اومدنشون ترس به دلشون بیفته ناراحتن خدا خدا میکن طرف زودتر بره و مسائلی که خودتون بهتر از من میدونید .دوست دارم که این چیزایی که حالا دارید به صورت مستند تو سریال زندگی در بهشت می بینید و سفر به دور امریکا و کلا فایل هایی که من توش هستم و در موردش صحبت می کنم یه سری درس ها رو بگیرید ،یه سری باورها بشکنه که یه سری در واقع نگاهی باشه ،می گم من خودم واقعا الگو نداشتم برای اینکه میشه این جوری زندگی کرد ،من این که زندگی ساختم توی زندگی خودم رو ،اینو توی ذهنم ساختم و بعد خلقش کردم این نبود که یکی رو ببینم فک و فامیل و دوست و آشنا و رفیق و فلان که این شکل آزادانه رو داره زندگی می کنه من بگم من همینو می خوام و بعدشم هدایت بشم به سمتش ،نه من توی ذهنم گفتم آقا یعنی تو هر قسمت از زندگیم هی می گفتم آقا چه جوری بهتر چه جوری راحت تر چه جوری لذت بخش تر ، چه جوری آزادانه تر و بعدش هدایت شدم به این مسیر خب ، به همین دلیل الان من فکر می کنم شما خیلی کار راحت تری دارید نسبت به من ،برای اینکه دارید می بینید آقا یه همچین زندگی هست در واقعیت و داره لذت می بره داره زندگی می کنه هم خودش لذت می بره هم مهموناش لذت می برن و از همه لحاظ اتفاقات خوب داره براش می افته و این باور پذیر میشه که آقا این شیوه یه شیوه بهتری نسبت به شیوه هایی که دیگران دارن .امیدوارم که حالا از ادامه این فایل لذت ببرید و ببینید که چه اتفاقات جالبی با این مهمونامون در قسمت آینده هم خواهد افتاد .عاشقتونم ،دوست داشتم این صحبت ها رو بکنم برای اینکه حالا پنجاه قسمت از سریال زندگی در بهش گذشته هم اینکه بیشتر تعمق کنیم بیشتر ایده بگیریم بیشتر باورامونو درست کنیم بیشتر از قالب های گذشتگانمون پدران و پدران و پدربزرگان ما که به یه شیوه ای زندگی کردن که اغلب فکری نبوده ،فقط فشار جامعه بوده فقط فشار در واقع سنت ها بوده، سنت هایی که کاملا اشتباه بوده ،نادرست بوده ،زجرآور بوده ولی آدما نمی تونستن از زیر فشارش بیان بیرون از زیر اون نگاه مردم از زیر اون در واقع فشار فرهنگی که به صورت نامناسب جا افتاده ولی واقعا میشه جور دیگه فکر کرد ،میشه جور دیگه زندگی کرد میشه با آدم های متفاوتی که هم جهت تر هستند با ما، با اونا زندگی کرد و از زندگی لذت برد
استاد عزیز یه جایی تو یکی از فایلهاتون میگین که با خودتون صحبت کنید و به خودشناسی برسین و من شروع کردم به انجام همین کار اینکه چه نوع زندگی رو دوست دارم.
اینو بگم که همیشه ما با الگوهای از پیش تعیین شده دیگران زندگی کردیم و همیشه چون عادت کردیم مسائل سخت پیش برن باز در این دور سختیها گیر کردیم فکر میکنیم همه چیز باید سخت باشه در حالی که برای من این سختیها و اذیت شدنها با روحم سازگار نیست
زندگی ما پر شده از اینکه مردم چی میگن همش داریم برای اینکه مردم چی میگن زندگی میکنیم.
من موقع آشنایی با شما و دیدن برنامهها خصوصاً سفرنامه و زندگی در بهشت خیلی به خودشناسیم نزدیک تر شدم و تا قبل از اون به این مسئله فکر نکرده بودم و چون دنبال راحتی کارها بودم فکر میکردم من تنبل هستم و مثل بقیه فکر میکردم اما زمانی که سبک شما رو دیدم گفتم خودشه اینجوری رو دوست دارم .اینو میخوام و الویتم اینه.
بنابراین خیلی شمارو تحسین میکنم و قطعاً این سبک راحتی و لذت بردن را میپسندم و سعی میکنم همیشه این سوال را بپرسم که چطور آسانتر و آیا این کار با آن چیزی که اولویت منه سازگاره . به قول شما استاد عزیز باید اصل و اساس لذت را در زندگی خودمون پیاده کنیم و من باید سبک شخصی خودمو داشته باشم و نمیتوانم مثل بقیه زندگی کنم . و نباید دنبال راضی کردن بقیه باشم و باید به شیوه و سبک زندگی خودم را داشته باشم
چقدر جالبه که خود مهمونها ان چیزی که میخوان رو درست کنن و برای خودشون وسایل میارن و خیلی راحت هرکس ان چیزی که دوست داره رو میخوره.
خدا را شکر بابت این حجم از فراوانی نعمت و برکت و ثروت و زیباییها که در اطراف ما هست
عجب ایدههای جذاب و خلاقانه فقط لذت بردن راحت شدن کارهاست. خداروشکر
بنام خداوند یکتا
سلام به استاد و مریم عزیز و دوستان هم فرکانسی
تو این فایل استاد اشاره میکنه اگر یک ایده یا مسیر قبول کردی ولی متفاوت از نگاه دیگران ، راهت ادامه بده
مثل امروز صبح که من اومدم شمال خونه پدر شوهرم ساعت حدود 5/15بیدار شدم و رفتم پیاده روی ، اگر زهرای قبل بودم صدای نجوا ذهن باعث میشد منصرف بشم اما اینبار متفاوت تر عمل کردم و صدای نجوای ذهن خاموش کردم ، چقدر منظرهای زیبا چقدر فراوانی اکسیژن،ویلا،درخت،سرسبزیو…
به قول استاد مهمونی هارو سخت میگیریم البته من وقتی مهمون دارم واقعا لذت میبرم از اینکه غذای خوشمزه درست کنم و…ولی در کل اگر همه چیز راحت بگیریم همه چیز رو غلتک
یه نکته که در مورد فامیلای شوهرم صدق میکنه اینه وقتی دعوت میشن جایی خودجوش ظرفها و میشورن خشک میکنن میزارن سرجاشون و خلاصه نمیزارن میزبان خیلی اذیت بشه
خلاصه اینکه باید به سبک خودمون زندگی کنیم
در مورد این فایل یه سوالی که برام پیش اومد این بود چرا استاد اجازه ندادید سگ وارد خونتون بشه خیلی خوشحال میشم دلیل این کار بدونم،در صورتی که وقتی استاد تو آب میخواد و راضی که سگ بپره تو آب
چون در مورد سگ یه ترمزهای دارم حتی تو لمس کردنشون …
شاد و پیروز باشید
بنام خداوند یکتا
سلام به استاد و مریم عزیز و دوستان هم فرکانسی
تو این فایل استاد اشاره میکنه اگر یک ایده یا مسیر قبول کردی ولی متفاوت از نگاه دیگران ، راهت ادامه بده
مثل امروز صبح که من اومدم شمال خونه پدر شوهرم ساعت حدود 5/15بیدار شدم و رفتم پیاده روی ، اگر زهرای قبل بودم صدای نجوا ذهن باعث میشد منصرف بشم اما اینبار متفاوت تر عمل کردم و صدای نجوای ذهن خاموش کردم ، چقدر منظرهای زیبا چقدر فراوانی اکسیژن،ویلا،درخت،سرسبزیو…
به قول استاد مهمونیعارو سخت میگیریم البته من وقتی مهمون دارم واقعا لذت میبرم از اینکه غذای خوشمزه درست کنم و…
یه نکته که در مورد فامیلای شوهرم صدق میکنه اینه وقتی دعوت میشن جایی خودجوش ظرفعارو میشورن خشک میکنن میزارن سرجاشون و خلاصه نمیزارن میزبان خیلی اذیت بشه
خلاصه اینکه باید به سبک خودمون زندگی کنیم
در مورد این فایل یه سوالی که برام پیش اومد این بود چرا استاد اجازه ندادید سگ وارد خونتون بشه خیلی خوشحال میشم دلیل این کار بدونم،در صورتی که وقتی استاد تو آب میخواد و راضی که سگ بپره تو آب
چون در مورد سگ یه ترمزهای دارم حتی تو لمس کردنشون …
شاد و پیروز باشید
بنام خداوند یکتا
سلام به استاد و مریم عزیز و دوستان هم فرکانسی
تو این فایل استاد اشاره میکنه اگر یک ایده یا مسیر قبول کردی ولی متفاوت از نگاه دیگران ، راهت ادامه بده
مثل امروز صبح که من اومدم شمال خونه پدر شوهرم ساعت حدود 5/15بیدار شدم و رفتم پیاده روی ، اگر زهرای قبل بودم صدای نجوا ذهن باعث میشد منصرف بشم اما اینبار متفاوت تر عمل کردم و صدای نجوای ذهن خاموش کردم ، چقدر منظرهای زیبا چقدر فراوانی اکسیژن،ویلا،درخت،سرسبزیو…
به قول استاد مهمونیعارو سخت میگیریم البته من وقتی مهمون دارم واقعا لذت میبرم از اینکه غذای خوشمزه درست کنم و…
یه نکته که در مورد فامیلای شوهرم صدق میکنه اینه وقتی دعوت میشن جایی خودجوش ظرفعارو میشورن خشک میکنن میزارن سرجاشون و خلاصه نمیزارن میزبان خیلی اذیت بشه
خلاصه اینکه باید به سبک خودمون زندگی کنیم
در مورد این فایل یه سوالی که برام پیش اومد این بود چرا استاد اجازه ندادید سگ وارد خونتون بشه خیلی خوشحال میشم دلیل این کار بدونم …
شاد و پیروز باشید
یک لحظه الان برام تضاد و ناهمسانی و سوالی برام توی قانونی که درک کردم به وجود اومد
یکی اینکه من باور دارم عوامل و شرایط بیرونی روی موفقیت هیچ تاثیری نمیذاره و اگر کسی موفق شده خودش انتخابش بوده که موفق بشه و اگه نشده باز انتخاب خودش بوده … مثلا خیلی سلبریتی ها پدر مادراشون معتاد یا فقیر یا هر دو بودن اما موفق شدن …
اما از طرف دیگه اومدم توی کامنتی نوشتم که سلبریتی ها از بچگی در شرایط خاص و خوبی بزرگ شدن و از جامعه و خانوادشون باورهای خوبی گرفتن مثل تیلور سویفت که الان موفق ترین و ثروتمندترین خواننده ی دنیا هست واز بچگی توی خانواده ای بزرگ شده که پدر مادرش بهش باورای خوبی دادن که دقیقا چیزیه که دوست عزیز امیر هم گفت
.
خب این الان توی ذهنم بد جا افتاد
یه لحظه ذهنم گفت عه نگار دو تا باور متناقض داری میگی انگار
از طرفی میگی عوامل بیرونی تاثیری ندارن
از طرفی میگی تیلور سویفت به خاطر عامل بیرونی یعنی باورایی که پدر مادرش بهش دادن باعث شد موفق بشه
اینا که در تضاده
جواب چیه ؟؟؟
.
خب بیام بازش کنم از خداوند کمک میخوام هدایتم کنه به جواب صحیح
خب درسته موفقیت هر کسی به عامل درونیشه
این یعنی چی ؟؟
یعنی به باورهاشه
خب این یعنی هر کسی که باورای درست داشته باشه به موفقیت میرسه … فارق از اینکه پدر مادرش بهش این باورو دادن یا خودش ساخته
و افراد به اذن خداوند توانایی انتخاب دارن
یعنی ممکنه فردی پدر مادرش باورای خوبی بهش داده باشن اما انتخاب خودش این بوده که مسیر درست رو نره و یا اگر یه بار دوستش مسخرش کرد اون رو هزار بار بزرگتر میکنه تا تشویق و حمایت پدر مادرش
یعنی در مثال تیلور سویفت
اون خودش انتخاب کرده بود که موفق بشه
درسته پدر مادرش و محیط بهش باورایی دادن که باعث موفقیتش شده
اما واقعیت اینه مه هزاران نفر دیگه در محیط هایی شبیه به تیلور سویفت بزرگ شدن
هزاران نفر پدر مادرهای پولداری داشتن که بهشون از صبح تا شب انکیزه و باورای خوب میدادن و حمایتش میکردن برای رویاهاش
اما اون افراد به هیجا نرسیدن
پس هر دو باوری که من ساختم درستن و بر ضد هم نیستن
بلکه درک اینکه تکمیل میکنن همدیگه رو تکامل و ظرف بزرگتری میخواد
تیلور سویفت خودش انتخاب کرد که موفق بشه و عامل بیرونی یعنی خانواده اش به اون سرعت بخشید
حالا جالب چیه
اینکه تیلور سویفت نااگاهانه از طریق قانون به موفقیت رسیده ما میتونیم اگاهانه از این طریق به موفقیت برسیم
من فهمیدم اون در شرایطی بزرگ شده که باورای قدرتمند کننده ساخته شده براش و خودش هم انتخابش همین بوده
پس من هم باید این باورای قدرتمند کننده رو اگاهانه در خودم بسازم و همواره مسیر درست رو انتخاب کنم تا به نتیجه ای که تیلور سویفت رسیده برسم منم .
پس چه قدر زیبا همه ی قوانین در کنار هم تکمیل میکنن هم رو
افراد خودشون انتخاب میکنن که موفق باشن یا نه
فارق از اینکه عوامل بیرونی چی باشه
اما گاهی میبینیم که جمع میشن این دو تا عامل باهم و منجر به بزرگترین موفقیت های جهانی میشن ( البته نااگاهانه به قول دوستمون تیلور سویفت استاد زندگی و موفقیت نداشته )
برای تیلور سویفت این دو تا عامل بوده ( و خیلی از سلبریتی های دیگه اما تیلور که موفقیتش خیلی بیشتره نشون میده این دو تا عامل درونش بیشتر بوده سلبریتی عایی مه کمتر بوده این دو تا عامل هم درونشون کمتر بوده )
تیلور سویفت شخصی بوده که واقعا میخواسته موفق بشه و انتخابش این مسیر درست بوده همواره و هنوزم هست
و باورایی که خانواده و محیط بهش داده هم خیلی خوب و قدرتمند کننده بوده و در نتیجه به موفقیت های بزرگ جهانی ختم شده .
اینکه میگم خانواده اشتباهی که ذهن ما ازش میگیره اینه که این یک عامل بیرونیه
خیر خانواده یک عامل بیرونی نیست
چون چیزی که من دارم حرف میزنم راجبش بااااور هست نه پدر مادر
و باور هر فردی کاملا دست خودشه و میتونه اگاهانه تغییرش بده
حالا اگه کسی نااگاهانه باور ها درش ساخته شدن که هیچی اکه کسی اگاهانه بسازه خوشبحالشه چون میدونه دلیل موفقیت چی بوده و میتونه بزرگتر کنه اون موفقیت رو .
خیلی باحال بود جوابی که خداوند به من سریع داد خدایا شکرت الان درک کردم این موضوع رو
در واقع هر دو عاملی که تیلور رو موفق ترین کرده هر دو درونی بودن
1_ انتخاب خودش
2_ باورایی که داشت
من چجور اینو میتونم ثابت کنم ؟؟؟
با منطق
با الگو
سلبریتی هایی هستن که پدر مادرشون افتضاح بودن و یا از بچگی ولشون کردن و پیش پدر بزرگ مادربزرگ بزرگ شدن
اما موفق ترین شدن چون باورای قدرتمند کننده ای درونشون ساخته بودن
افرادی هستن که بهترین شرایط و حمایت و تشویق پدر مادرو دارن و حتی بهترین باورلرو گرفتن
اما مورد اول اونها انتخابشون مسیر موفقیت و درست نبوده
پس موفق نشدن
همین الان یه مثالی اوکد به ذهنم بگم
خود استادمون عباسمنش
اگه من بخوام بگم تیلور سویفت به خاطر باورایی که پدر مادر بهش دادن موفق شده پس دیگه الان میکائیل باید تمام جوایز و موفقیت های جهان و مدال های المپیک رو درو کرده باشه و ثروتمندترین و موفق ترین فرد توی شغلش باشه .
اما چرا تیلور توی 20 سالگی این موفقیت هارو داشت اما میکائیل خبری هنوز ازش نیست ؟؟؟
چون موفقیت یک عامل درونیه
تیلور سویفت انتخابش باور های قدرتمند کننده ای بود که محیط بهش داده بود
و اگر توی محیطش این باورا نبود باز از راهه دیگه ای این باورا رو میساخت در خودش
اما میدونید اینکه تیلور موفق ترین شده
چون نااگاهانه این دو عامل بسیار در وجودش بود
عامل باورای پدر مادر مزید بر علت شد نه عامل اصلی
اما بقیه سلبریتی ها کمتر بوده
میخوام بگم اگه ما انتخابمون این باشه که عالی باورارو بسازیم میتونیم ماهم موفق ترین در جهان بشیم
چون موفقیت فقط یک عامل درونیه
به لطف خدا هدایت شدیم و اگر بقیه سلبریتی ها این موفقیت هارو نااگاهانه به دست اوردن
ما میتونیم اگاهانه خیییلی بیشترش رو به دست بیاریم
چون دلیل رو میدونیم و میتونیم دلیل هارو مستحکم تر کنیم .
برای تیلور سویفت دلیل و عامل اصلی نااگاهانه خیلی بزرگ شده بوده که نتایج خیلی بزرگ شدن
امیدوارم تونسته باشم دقیقا منظورم رو برسونممممممم .
هی دوست دارم از جنبه ی دیگه ای هی توضیحش بدم و بررسی اش کنم .
خدایا شکرت
در ادامه ی کامنت قبلیم که همینجا نوشتم
یه مورد دیگه که دوست دارم دربارش بگم
صحبت های دلنشینتون در وسط فایل هست و الهام و آگاهی جدیدی که بعد از اینهمههههههه ساااااااال تازه درکش کردم
.
اسمش رو گذاشتم قانون پدیده هم مداری هم مکانی
.
استاد من بعد از حدودا پنج شیش سال شنیدن فایلای شما
و دو ساله که جدی کار میکنم
تازه فهمیدم هم مداری ، هم مکانی هم میاره
یعنی من تا الان فکر میکردم خب ادم با یک سری افرادی که هم مدارشن ممکنه دور باشن از هم و اینو پذیرفته بودم
یا با یه سری افراد هم مدارش نباشن ولی در بعد فیزیکی کنارشون باشه
استاد من امروز بهم الهام شد که اون کسی که هم مدار من هست هم مکان من هم هست و از نظر بعد فیزیکی هم بهم نزدیکه
اگر کسی ازم دوره یعنی هم مدار من نیست
مهم نیست اون هم عباسمنشی باشه یا فکرامون مثل هم باشه یا به هم علاقه داشته باشیم و …
این دلایل همه اش از منطق ذهنه ضعیفمونه
من فهمیدم اگر واقعا فردی هم فرکانس منه در بعد فیزیکی در کنار من قرار میگیره به راحتی
و اگر در بعد فیزیکی کنارم نیست یعنی هم مدارم نیست
مهم نیست چه قدر همو دوست داشته باشیم یا مثلا با هم تفاهم داشته باشیم و مثل هم باشیم اینا همه اش ظاهره و باطله …
باطن و درون آدمها رو جهان میفهمه
و اون کسی که درونش با تو یکیه و هم فرکانسه جهان میذاردتش کنارت در بعد مادی و فیزیکی
همون چیزی که خودتون گفتید تو این فایل
که دوستایی میان کنارتون که مثل خودتون فکر میکنن
استاد ما شاگردا رو ببخش که گاهی کج فهمی میکنیم و هیجانی میشیم کسیو تو سایت پیدا میکنیم فکر میکنیم این همونه …
بعد میگیم وای به هم برسیم چه خوب میشه
بعد به هم میرسیم میبینیم اصن هیچ بود هیچ
چرا ؟؟
چون وقتی هم مدار هم باشیم بیرون از این سایت کنار هم قرار میگیریم
نه با توی سایت حرف زدن و سعی برای توی اینستا همو پیدا کردن و …
استاد من تازه فهمیدم
منو ببخش اگه سعی کردم از طریق سایتتون یه فردی رو پیدا کنم و ارتباط بگیرم و تو ذهنم خیال میکردم وای ما هم مدار شدیم که توی سایت همو پیدا کردیم که اینستا همو پیدا کردیم و ….
اصن اینجوری نیست
اون کسی که هم مدار من باشه جهان میاردتش میذارتش کنار جسم من
چرا نمیخوایم بفهمیم قانون اشتباه نمیکنه قانون واقعا جواب میده واقعا فرکانس به فیزیک و ماده تبدیل میشه
انگار فرکانس یه چیز جداس و فضایی هست
فیزیک و مادیات هم جداست
نه نه نه نه بخدا
هم فرکانسی هم مکانی میاره
فرکانس ما اون چیزی که توی ذهن منه تبدیل میشه به ماده به فیزیک در دنیای واقعی
باید اون در کنار بعد جسمانی من قرار بگیره
خداروشکر میکنم به خاطر این اگاهی ام که از درک کمم از قانون بود و درستش کردی تو بهم اموختی خدا جونم شکرت
از دوستی که تو سایت باهاش اشنا شدم و فکر میکردم وای چه قدر مثل منه چه قدر خوبه همو پیدا کردیم جدا شدم چون در بعد فیزیکی کنار من نبود و این یعنی هم مدار و هم فرکانس من نبود چون اگه بود از من دور نبود و یا جهان زود شرایطی رو به راحتی پیش می اورد که کنار هم قرار بگیریم
.
و برعکسش هم همینه
مثلا میگفتم من با فلان اشخاص هم مدار نیستم چرا در بعد فیزیکی و مادی کنار هم قرار گرفتیم
الان فهمیدم که وقتی اونحوری قانون درست عمل میکنه تو این هم درست عمل میکنه تو فقط چیزای ظاهری رو میبینی که میگی من باش هم مدار نیستم اما در باطن و در کنه وحودت چرا تو هم مداری با اون ادما
مثلا من میگفتم من با داداشم خانواده ام و فلان رفیقم و … هم مدار نیستم چرا چون ظاهر رو میدیدم
فکر میکردم خب من عباسمنشی ام ولی اونا نیستن پس در مدار من نیستن
درحالیکه اصن هم مداری به این چیزا نیست
هر وقت خواستی ببینی با کیا هم مداری ببین در دنیای مادی از نظر جسمی کنار چه کسایی قرار گرفتی ،
نگو چرا کنار اینام چون این یعنی به قانون شک داری و داری زیر سوال میبریش
بگو چیکار کنم که اونقدر مدارم فاصله بگیره که دیگه جهان جدامون کنه
امکان نداره ما در بعد فیزیکی کنار کسایی باشیم که هم مدارمون نیستن
وقتی ما در عمق وجودمون مدارمون تغییر نکرده اونها میمونن
جهان مو لا درزش نمیره اندازه سر سوزن اشتباه نمیکنه
…
استاد بیشتر فهمیدم تفاوت ایمان و توهم رو
بیشتر یقین پیدا کردم قانون فرکانس در بعد فیزیکی خودشو نشون میده و ادا اطفار نیست
استاد خیلی دوستتون دارم
خیلی بیشتر تمرکزم رفته رو قانون
هی بیشتر میفهمم که هیچی نفهمیدم
هی بیشتر اب میخورم و تشنه تر از قبل میشم