سریال زندگی در بهشت | قسمت 198 - صفحه 14


  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • دانلود با کیفیت HD
    452MB
    29 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

230 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    لی لی گفته:
    مدت عضویت: 2256 روز

    فقط اون لحظه ای که استاد با گوشی پریدن توی آب؛ یه جورایی اصلا فکرشو نمیکردم این کارو کنن و دقیقا حس کسی رو داشتم که خودش پریده توی آب؛ یه لحظه چشمام رو بستم اون حس سبکی آب و رها شدن که امروز خیلی هم برام واجب بود و سرکار یه مقدار از روال کار کردن بچه ها عصبانی شده بودم

    من چند روزه که مجدد شروع کردم فایلهای عزت نفس رو گوش کردن؛ دفعه اول که این فایلها رو گوش میکردم وقتی استاد در مورد تغییر و رفتن توی دل ترسها میگفتن؛ راستش یه جورایی فکر میکردم شاخ غول شکستنه ولی الان که مجدد فایلها رو گوش میکنم متوجه تغییراتی که این چند ساله در من رخ داده میشم؛ الان یه جورایی معتاد به تغییر شدم البته که هنوز خیلی جای کار دارم ولی احساس میکنم باعث و بانی عادی شدن این روال رفتن تو دل ترسها و تغییر کردن؛ همین سریال زندگی در بهشته

    اصلا یه جورایی واحد عملی دوره عزت نفسه؛ وقتی تو در عمل داری هر روز همه اون موارد رو می بینی وقتی اونقدر در مورد تغییر صحبت میشه و تو تجربه هاش رو عملی می بینی؛ یه موقع به خودت میای می بینی بابا این من امروز اصلا قابل قیاس با من یه سال پیش نیستم

    درسته ما داریم زندگی در این بهشت زیبا رو می بینیم و تحسین میکنیم ولی اگر دقت کنیم همین زندگی کردن وسط یه زمین جنگلی به این بزرگی که تا کیلومترها نزدیکترش؛ کسی نیست و صدات رو نمی شنوه ترسناکه و رفتن تو دل ترسها رو میخواد؛ ایمان قوی میخواد

    فکر میکنید وسط این جنگل؛ حیوون وحشی و مار و سوسک و حشرات مختلف که واسه ما ترسناکه نیست

    وقتی می بینی مریم جان تنهایی توی تاریکی شب میره وسط جنگل که بر ترسهاش غلبه کنه خودش درسه

    وقتی می بینی مریم جان تنهایی توی این خونه جنگلی هفته ها تنها میمونه خودش درسه

    وقتی می بینی استاد کلی هزینه میکنه و تراکتور میخره و خیلی زود کار باهاش رو یاد میگیره و تازه مریم هم همینطور؛ خودش درسه

    وقتی می بینی اسکوتر میخرن و با اون زمین و زمان و جاهای شلوغ رو زیر پا میزارن خودش درسه

    وقتی می بینی با جت اسکی میزنن به دل آب و همینطور میرن و میرن؛ بدون ترس و واهمه خودش درسه؛ خودش ایمانه خودش توکله

    الان برای خودم چالش نساختن و چالش نداشتن حوصله سر بره؛ به قول استاد مگه چقدر فرصت واسه زندگی داریم که نخوایم چیزهای جدید رو تجربه کنیم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  2. -
    پریسا شعبانی گفته:
    مدت عضویت: 2681 روز

    به نام خداوند بخشنده مهربان

    سلام ب استاد عزیز و مریم جان و بچه های عالی عباسمنشی

    این فایل جزو نشانه های امروزم بوده

    طبق عادت من و دختر ۴ ساله ام هر روز صبح یکی از فایل های زندکی در بهشت و تو تلویزیون میزنیم و‌نگاه میکنیم با خوردن قهوه ی خوشمزه و عالی و‌حسش فوق العاده هست عالی🥰خدارو سپاسگذارم بخاطر این ارامش

    من هم تو‌زندگی خودم توجیهات زیادی دارم در تمام‌زمینه ها این توجیهات هم خیلی برام‌منطقی شده که انگاری هیچ راه انکاری نداره و فقط با نگاه متفاوت میشه این تو جیهات و عوض کرد

    مثلا در مورد رابطه عاطفی وقتی همسرم میخاد با دوستاش بره بیرون توجیهات ذهنم اینه که دخترم براش گریه میکنه و اون نباید بره در صورتی که شاید این گریه ۲دقیقه باشه و ذهنم بلد میکنه

    و میخاد من و درگیر کنه هر لحظه

    در صورتی که با تغییر نگاه میشه این فرکانس و عوض کرد اگه من و همسرم با همدیگه دوست بودیم آیا این دوری ۱شبه باز هم باعث‌ناراحتی من میشد نه بلکه باعث میشد بیشتر قدر همدیگه رو بدونیم

    و قدر همدیگرو‌بدونیم

    این توجیهات تو‌تمام‌جنبه های زندگی شخصی أم هست

    که باعث‌میشه اون انگیزه و‌شوق و‌ذوق کمتر بشه تو انجام دادن او‌نکار

    زمینه ای که باعث میشه من عقب بیفتم تو زمینه کسب و‌کار هست

    توجیهات منم اینه ک

    شوهرم دوست نداره من فعالیت کنم (شرک)

    در صورتی که من بخام‌خداوند خودش حمایت من میشه

    بهتره بگم خودم اون شوق و ذوق و ندارم و بهونه ها رو برای خودم توجیه کردم

    پول ندارم برای توسعه کارم

    در صورتی که توانایی زیادی دارم تو‌تمام زمینه ها

    و این أمنیتی که دارم برام خیلی لذت بخشه و من و راضی نگه داشته

    دلیل این همه حرکت نکردن بهانه هایی هست که خودم تو ذهن خودم ساختم

    در صورتی که شاید ۱۰سال بعد حسرت بخورم بخاطر این حرکت نکردن ها

    در مورد شنا هم خیلی ذوق دارم اما باز توجیه نداشتن وقت رو‌دارم

    رانندگی هم همین خودم و توجیه میکنم

    تو فکرم اینه شاید همسرم بهم ماشین و نده در صورتی که خودم تصور میکنم اوایل اگه بلد نباشم و‌ماشین و بزنم ب جایی چی

    🙄

    ب نظر من زمانی توجیه میکنیم خودمون رو‌که انگیزه ای واسه انجام اونکار نداریم

    اگه انگیزه و اون شوق و ذوق باشه دیگه توجیه هم وجود نداره و فقط میتونه جسارت انجام دادن‌کارها باشه

    بهرحال من در کل دوست دارم که تو‌تمام زمینه ها پویا باشم‌و‌تجربه ای ازشون داشته باشم

    و از تجربه کردن چیزایی که زیاد برام سنگین تموم‌نشه و بهم‌آسیب نرسونه چ از لحاظ روحی و‌جسمی نمیترسم

    امروز‌جمعه هست و ساعت ۱/۱۹دقیقه بعداظهر

    و من میخام امروز با خودم و خدای خودم در صلح باشم کامل و من ب پلن خداوند ایمان دارم

    پریسا شعبانی ۲۹ ساله از آمل 🥰

    سپاسگذار خداوند هستم بخاطر وجود این سایت سپاسگذارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  3. -
    رسول فتح نژاد گفته:
    مدت عضویت: 1183 روز

    به نام خداوند عزیز و بزرگوار

    با سلام خدمت استاد عزیزم و سرکار خانم شایسته مهربان و فعال

    استاد عزیز واقعا ممنونم از شما بابت سریال زندگی در بهشت استاد لحظه ای که شما با دوربین شیرجه زدن داخل من خودم رو احساس کردم در اون لحظه و تجسم کردم و در اون لحظه جوری مو های بدنم سیخ شد از این لذت که از خداوند خواستم منو در چنین لحظه ای قرار بده تجسم کردم خودم بجای شما انگار پریدم داخل آب واقعا ممنونم از شما بخاطر ساخت این سریال من خودم از بچه کی عاشق اینجور زندگی کردم هستم عاشق این هستم باغ داشته باشم با یه بیل نو بزارم سر شونم و کشاورزی کنم درخت رو هرس کنم یعنی دیوانه این جور زندگی به سبک شما هستم هر زمانم اگر جای میرم کسی باغ داره خودم پیش نهاد میدم اگر کاری دارید من انجام بدم براتون در این هد دوستدارم باغ بانی و کشاورزی رو و هرچی بیشتر سریال زندگی در بهشت رو نگاه می کنم عاشق اینجور زندگی می شم بازم ممنونم از شما دوستان دارم انشاالله همیشه شاد باشید و لبخند بر لب داشته باشد.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  4. -
    مهدی کیا گفته:
    مدت عضویت: 1435 روز

    به نام خدای مهربان

    سلام به همه‌ی خانواده ی صمیمی عباسمنش ، این فایل با تمام زیبایی ها و نکات مثبتی که داشت ، من احساس می کنم که تیکه ی اخر فقط برای من ساخته شده بود ،من وقتی این فایل رو دانلود کردم ، اصلا فکر نمی کردم که ،قراره همچین آگاهی نابی ازش دربیاد .

    واقعا در باره ی یک پاشنه آشیل بسیار مهم برای من توضیح دادید ،یادمه بچه تر که بودم با مربی و هم کلاسی ها می رفتم صبح ها ساعت ۸ کنار ساحل ورزش ،بعد آخرش همه می پریدند توی اپ و خلاصه تو سرو کله ی همه دیگه می زدند ،من هم اوایل ترسم رو توجیه می کردم و خلاصه نمی رفتم ولی آروم آروم، من هم بر این ترسم غلبه کردم،الان دیگه تو دریا می رم و شنا می کنم ،الان هم دیگه تابستون شده و کم‌کم وقتشه 🤣🤣

    واقعا خیلی از موقعیت ها پیش می یومد مخصوصا در گذشته که من ترسم رو توجیه می کردم ،

    الان صبح ساعته ۶ هست ،می خواستم یه کاری بکنم ،که ترس ها اومدند،یکدفه یک چیزی از درونم به من گفت که دیدی ترسیدی ؟؟

    ومن هم سعی کردم که ترس رو خط قرمزم بکنم .

    وبر ترسم غلبه کردم.و تمام این بهتر شدن هارو مدیون استاد عباسمنش هستم .

    عاشقتونم آرزوی خوشبختی دارم برای تمامی این خانواده ای که روز به روز بزرگتر می شه .🤣🤣🤣

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  5. -
    مهسا رونده گفته:
    مدت عضویت: 1434 روز

    سلام استاد

    سلام مریم جان

    میخواستم یه ایده بدم بهتون

    میتونید از این سینی چوبی های روی اب بگیرید و حس خوب صبحونه یا حتی ناهار و شام خوردن رو توی اب تجربه کنید حس لذت بخشیه به نظرم

    تجربه و تلفیق دو حس بی نظیر

    دوستتون دارم

    فعلا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  6. -
    داود زارعی گفته:
    مدت عضویت: 4023 روز

    به نام خدای مهربان

    سلام بر همه دوستان عزیز من جمله استاد عزیز و مریم بانوی گرامی

    اول فیلم وقتی درب قفس رو باز کردید و مرغ و خروس و…. اینجوری با اشتیاق فراوان بیرون اومدند به من تداعی شد که چقدر آزادی خوبه و آزادی چه نعمت بزرگیه و این حیوانات برای رهایی از قفس و رسیدن به آزادی اینجوری بی تاب بودند و یکی از مهمترین اولویت‌های من در زندگی علی الخصوص در بیزینسم آزادی بوده و دوست داشتم همیشه برای خودم کار کنم و هر وقت که بخوام میتونم دست از کار بکشم به همین دلیل هیچوقت نتونستم کارمند باشم چون آزادی بالاترین اولویت در زندگیمه

    حتی پیش اومده گاهی مجبور شدم با ماشینم مسافر کشی بکنم تا بتونم مخارج زندگی رو تامین کنم در حالی که می‌تونستم برم توی شغل خودم برای دیگران کار کنم و حقوق بگیرم اما میل به آزادی و استقلال در من خیلی قویه و من آزادی برام بالاترین اولویت زندگیه و با دیدن اول این پارت از زندگی در بهشت نعمت آزادی بمن تداعی شد و اینکه چقدر برای آزادی زندگیم ارزش قایل شدم و سعی کردم استقلال خودم رو حفظ کنم .

    خدایا شکرت

    استاد آب تنی بعد از کار کردن و یا ورزش کردن واقعا میچسبه مخصوصا وقتی که بدن حالت خستگی و کوفتگی داره

    آب تنی در آب ولرم مثل یک معجونی هست که خستگی بدن رو دفع می‌کنه و عضلات واقعا به حالت شل و آروم قرار می‌گیرند و کوفتگی بدن رفع میشه و بعد از آب تنی خواب خیلی میچسبه یعنی الان که دارم می‌نویسم قشنگ حسش میکنم و خیلی دوست دارم.

    مخصوصا دراز کشیدن روی سطح آب برای استراحت دادن به بدن و شل کردن عضلات خیلی خوبه و این عالیه که از این نعمت بهره مند هستید و ازش استفاده میکنید حقا که هزاران بار جای شکر داره

    خدایا شکرت

    استاد وقتی با گوشی اپل توی آب پریدی واقعا کیف کردم بنازم کیفیت گوشی و ضد آب بودنش رو که آنقدر مطمئن توی آب پریدی بدون اینکه نگران خراب شدن گوشی باشی و دیدیم که به معنای واقعی ضد آب ساخته شده و گوشی مثل روز اولش داره کار میکنه و این یعنی کیفیت و ماندگاری و این یعنی برند اپل و همین موضوع باعث میشه ارزش اپل به سه تریلیون دلار برسه و با ارزشترین شرکت جهان بشه یعنی الکی برند بازار نیست بلکه کیفیت بسیار بالا در محصولات اپل مخصوصا آیفون هست که مشتری همیشه ازش راضیه و به این گوشی وفادار میمونه و تمام اینها به دلیل سرمایه گذاری اپل روی کیفیت محصولاتش هست.

    زاویه فیلمبرداری از داخل آب خیلی قشنگ بود چه لحظه پریدن و چه تمام مدتی که در آب صحبت می‌کردید باز هم زیبایی پرادایس منو محو خودش کرد این بار نمای ابرها هم بالای درختان سرسبز بود و صحنه رویایی و زیبایی رو خلق کرده بود و از طرفی این تصاویر زیبا با گوشی اپل گرفته شده و زیبایی واقعیش رو با کیفیت تمام به تصویر میکشه.

    خدایا شکرت که فقط تو قادر به خلق این همه زیبایی هستی

    خدایا سپاسگزارم

    استاد نیمه دوم فایل ( تقریبا نصف زمان این قسمت) رو به صحبت در مورد ترس و رفتن توی دل ترسها اختصاص دادید.

    ازتون ممنونم بحث قشنگی رو باز کردید و مسائل بسیار مهمی در ذهن من تداعی شد که می‌خوام به برخی از اونها اشاره کنم.

    الان که دارم این کامنت رو مینویسم ترس تمام وجودم رو گرفته ترس از بی پولی و نداری و…

    اما در مورد ترس بهترین سندی که میتونم بهش اشاره کنم این آیه قرآن هست :

    إنما النجوى من الشیطان لیحزن الذین آمنوا ولیس بضارهم شیئا إلا بإذن الله ۚ وعلى الله فلیتوکل المؤمنون

    سوره مجادله آیه ۱۰

    قطعا اینگونه است و غیر از این نیست که نجوی تنها از ناحیه شیطان است، می‏خواهد با آن مؤمنان غمگین شوند، ولی نمی‏تواند ضرری به آنها برساند جز به فرمان خدا، بنابراین مؤمنان باید تنها بر خدا توکل کنند.

    دقت کنیم فعل لیحزن فعل مضارع هست و اگه به این آیه دقت کنیم میبینیم که همیشه و هر لحظه نجواهای شیطان هست برای اینکه مومنان رو اندوهناک کنه اما آیه های بسیاری هم هست که خداوند میگه در هر لحظه مارو هدایت می‌کنه و کسانی که به هدایت خداوند عمل کنند نه ترسی دارند و نه اندوهناک میشوند.

    و از تجربه خودم بگم ما در زندگی با ترس‌های زیادی مواجه هستیم ترس از صداهای بلند ترس از ارتفاع و….

    یکی از ترس‌های من ترس از ارتفاع بوده که البته الآنم هست اما به نسبت بهتر شده چون با طی کردن یک مسیر تکاملی تونستم بهش غلبه کنم و راه غلبه بر ترسها فقط اینه که به دل ترسها بریم اما بصورت آرام آرام و تکاملی

    به عنوان مثال من یک بار برای غلبه بر ترس ارتفاع از کنار یک جاده گردنه وار و کوهستانی ( حوالی شمشک) کنار جاده به پایین که نگاه کردم یک دره بسیار عمیق رو از بالا دیدم و در نگاه اول به حدی ترسناک بود که سرم داشت گیج می‌رفت و یک‌ شوک ذهنی به من وارد شد اما بعد از گذشت چند دقیقه که تونستم خودم رو آروم کنم دوباره به پایین نگاه کردم باز هم ترسناک بود این بار به منظره‌های اطراف دره نگاه کردم و تمرکز ذهنم رو روی فضای دیگه گذاشتم و با ادامه دادن این کار آرام آرام تونستم با خودم کنار بیام یعنی کاری که کردم توجهم رو به نقاط دیگه مثل کوه های اطراف معطوف کردم و همین موضوع باعث شد که به نقطه ترسناک زیاد توجه نکنم و با این روش آرام آرام برای ذهنم عادی شد تا حدی که بالای ارتفاع کنار یک سنگ نشستم و آش هیزمی خوردم اما نکته جالب این ماجرا این بود که بعد از اینکه برگشتم آنچنان احساس سبکی میکردم که وصفش با کلمات ممکن نیست و اونجا از درون حس کردم که وقتی با ترسی روبرو میشیم و بر اون غلبه میکنیم به حدی از سبکی و آرامش میرسیم که تماما احساس رضایت درونی از خود و زندگی مارا فرا میگیره

    و یکی از تجربه های دیگه من دقیقا همین موضوع ترس از آب بود

    من از بچگی خیلی دلم میخواست شنا یاد بگیرم و هر وقت به استخر میرفتم حسرت داشتم که چرا نمیتونم توی عمیق باشم

    علتش این بود تا عمقی که پای من به کف استخر می‌رسید احساس امنیت داشتم اما از وقتی که روی أب معلق میشدم احساس امنیت از بین می‌رفت و به شدت دچار هراس میشدم و همین ترس مانع از این میشد که بتونم شنا یاد بگیرم.

    اما باز هم بصورت تکاملی و بعد از اینکه چندین بار به قسمت عمیق رفتم و از لبه های دیواره می‌گرفتم موفق شدم بر ترسم غلبه کنم و کم‌کم تونستم روی آب بایستم و شنا کردن در قسمت عمیق رو یاد بگیرم و با غلبه بر این ترس هنوز هم نتایجش رو میبینم و هر موقع که به استخر میرم براحتی قسمت عمیق شنا میکنم و از اون لذت میبرم

    و در. نهایت می‌خوام بگم ترس موضوع بسیار انتزاعی و ذهنیه که در ۹۹ درصد مواقع اتفاق نمی‌افته اما این احساس در بعضی زمینه ها به حدی قویه که ذهن مارو تسخیر می‌کنه و قدرت تصمیم رو از ما میگیره و نکته بسیار بسیار مهم در مواجه با ترسها رعایت تکامل و آرام آرام غلبه بر اون هست آهسته اما پیوسته

    استاد به هر حال ممنونم از شما که به این موضوع اشاره کردید و یادم هست اولین باری که صحبتهای شما را در مورد ترس شنیدم در روانشناسی ثروت ورژن اول بود قسمت ۳۱ که در مورد ترس صحبت کردید و شما اولین کسی بودید که گفتید ترس کاملا ذهنیه و تنها راه غلبه بر ترس اینه که به دل ترسها بریم

    اما بصورت تکاملی و آرام آرام

    خدایا شکرت سپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  7. -
    سمانه گفته:
    مدت عضویت: 1389 روز

    به نام خدایی که مرا به این مسیر الهی به این سایت الهی هدایتم کرد

    سلام استاد عزیزم، سلام خانم شایسته عزیز

    تقریبا شش ماه است عضو این سایت شدم از اول سریال زندگی در بهشت را با علاقه نگاه میکنم

    یکی از ترس هایی که دوست دارم غلبه کنم ترس از آب است، شش سال پیش تو استخر غرق میشدم و ناجی پرید منو از آب بیرون آورد…از اون موقعه جرات ندارم به قسمت های عمیق برم ولی برای من یک حسرت شده بود ..و از وقتی با سایت شما آشنا شدم دوست دارم شنا رو یاد بگیرم و اتفاقا دیشب تو خواب حسابی شنا میکردم و الان که این قسمت رو نگاه کردم کلی ذوق کردم از همزمانی خواب من و پریدن خانم شایسته به آب..

    ترس دیگر من، ترس تماس با حیوانات حتی پرنده و ماهی کوچولو…توی بچگی یه بوقلمون با سر و صدای زیاد حمله کرده بود و من به دیوار برخورد کردم و زخمی شدم، جالبه خود بوقلمون زخمی نکرده بود…یه بار هم میخواستم کنار اسب عکس بگیرم اسب بهم لگد زد و من زمین افتادم…از اون موقعه دیگ جرات نداشتم کنار یه حیوانی بروم چه برسد تماس داشته باشم…اما بعد اینکه سریال زندگی در بهشت دیدم تصمیم گرفتم بر این ترسم غلبه کنم و یک هفته پیش با اینکه سگ رو بسته بودند من کلی نوازشش کردم و چقدر لذت بردم..و قصد دارم بیشتر خودمو رشد بدم.

    و اما مهترین ترس من تو زندگی، نرفتن به شغل آزاد…و چسبیدن به استخدامی ها و کارمندی…من آزمون استخدامی ثبت نام نکردم و به جاش یه ماه تو گلخونه کار کردم و الان قصد دارم با پولی که این ماه بهم میدن رو تو گل و گلدون و ساخت تراریوم سرمایه گذاری کنم…با اینکه هیچی از ساخت تراریوم نمی دونم ولی نمیترسم و میخواهم کم کم یاد بگیرم و درست کنم بفروشم. از شما یاد گرفتم ما انسان ها قادریم هرچی که دوست داریم خلق کنیم فقط کافی است که قدم برداریم خدای بزرگمان خودش به سمت خواسته هامون هدایت میکنه.

    مطمئنم روزی اینجا کامنت میزارم که چگونه به تک تک خواسته هام رسیدم.

    ممنونم از استاد عزیزم و خانم شایسته..عاشقتان هستم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  8. -
    زهرا جان گفته:
    مدت عضویت: 1555 روز

    خداروشکر میکنم با دیدن این قسمت واقعااا احساس عالی دارم و خوشحالم که مریم جان همچین لحظه های نابی زو در آب تجربه میکنه و به ترس خودش قلبه کرده.

    از دیدن این منظره شگفت انگیز و سرسبز که همزمان با صدای آب بود واقعاااا با تمام وجودم لذت بردم و حسش کردم انگار که خودم داخل آب بودم و شنا میکردم.

    شنا کردن در زیر خونه خیبیلیی شجاعت میخاد و همچنین با وجود بودن تمساح و لاک پشت استاد جان و مریم جان خیلیی خوب و خونسردانه شنا میکردن و هیچ ترسی نذاشتن این نکته واقعا قابله ستایشه.

    ممنون ازتون استاد جان شما به معنای واقعی کلمه الگوی یک فرد شجاع هستین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  9. -
    مرضیه سلیمی گفته:
    مدت عضویت: 2031 روز

    به نام خدا

    سلام به استاد عزیزم و همه‌ی دوستان عزیز

    یه فایل زیبای دیگه با هزاران زیبایی

    استاد قشنگ معلومه که خیلی خسته شدید

    امروز هم فایل معرفی دوره سلامتی رو دیدم و الان دارم این تصویر قبل رو میبینم چقدر شما تغییر کردید خداروشکر

    خدایا چقدر آزادی مهمه حتی برای این موجودات

    اصلا به نظر من از هرکس بپرسی میگه حاضرم منو بکشند ولی آزادیمو نگیرند

    واقعا در قفس بودن چه برای این پرنده ها چه برای ما انسانها وحشتناکه

    انسان ذاتا عاشق آزادی در همه ی ابعاد هست

    ما خودمون رو در بند افکار محدود کننده اسیر کردیم

    الان که فکر میکنم میبینم از وقتی با قوانین آشنا شدم چقدر آزاد تر شدم چقدر اقدامات داشتم چقدر جسارتم بیشتر شده

    من قبلاً خیلی خودم رو به دلیل زن بودنم محدود کرده بودم هرچی که به فکرم می‌رسید انجام بدم میگفتم من زن هستم نمیتونم ولی بعد از آشنایی با شما و دیدن الگوهایی از بانوان موفق سایت اصلا نگاهم به زندگیم خیلی تغییر کرد خیلی تصمیمات گرفتم و اجرایی کردم که تا قبل اون جرات نداشتم

    هدفهام خیلی بزرگ شدن من اصلا هدفی نداشتم باورتون نمیشه اگر دوتومن پول میومد دستم میگفتم من که زنم پول میخوام چی کار پس انداز کنم یا کار و درآمد میخوام چیکار همسرم کار می‌کنه همه ی امکانات رو فراهم می‌کنه دیگه

    باورتون نمیشه من سالها قربانی این بودم که من خانمم و نمیتونم برای خودم کسب و کار داشته باشم

    وای بیشتر از این حرف نزنم چقدر آشغال تو ذهنم بود الان ریختن بیرون

    زمین تا آسمون نگاهم تغییر کرده به خودم به توانایی هام

    الان اهداف بالایی دارم و تمام تلاشم را برای رسیدن میکنم

    خداروشکر برای آشنایی با این سایت خدارو هزاران بار شکر

    خداروشکر برای این دریاچه و آب که بعد از خستگی می‌پرید تو آب و کلی لذت میبرید

    آفرین به مریم جون که هر بار پا

    روی ترسهاشون میزارن اینبار هم توی آب دریاچه رفتن تحسین میکنم

    مرسی استاد که از این زاویه هم به ما زیبایی های پرادایس رو نشون دادید

    چقدر این ابرها خوشگل هستن خدایا

    استاد شما چقدر فوق العاده ای حتی در زیر خونه که به نظر من چیزی نیست هم شما دنبال زیبایی هستی چقدر شما توجه تون به زیبایی هست هرچقدر بیشتر میبینم این سریال رو بیشتر متوجه میشم که شما چقدر متعهد هستید به تمرکزتون

    ممنونم استاد بابت این فایل آموزنده تون

    در پناه خدا سالم و سلامت باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  10. -
    آمانج فلاحی گفته:
    مدت عضویت: 1603 روز

    سلام به استادعزیزم و همه شما دوستان

    شاید سخت باشه و همین الانم ذهن میگه ن اینطور نیست ولی واقعیته

    من یه عزیزی رو دارم که مدتهاست باهم تو رابطه ایم و دوسش دارم

    ولی تا الان ازدواج نکردم باهاش چرا؟!

    چون میگم زمان مناسبش نرسیده

    نه من باید دانشگاهم رو تموم کنم الان وقت ندارم که بخوام براش بزارم و..

    الان پول ندارم بزار پول جمع کنم

    بقیه موافقت نمی کنند و اینا

    درحالی که من دانشجو معلم هستم

    اگه کلا حساب کنم ۵ تا نصفه روز هم طول نمیکشه تازه کلاس ها ۲ ساله که مجازی هست

    چیزهای که دوست داشتم رو نگرفتم نخریدم چون منم فکر میکردم نه بابا اینا خرج های الکی پولت رو بزار یه چیز خوب بخر که ارزش داشته باشه

    ارزش از دید کی ؟از دید مردم

    یعنی مردم ببینن من موتور خوشکل دارم

    ببینن من ماشین دارم و خصوصا آقای پدرم منو تحسین کن و از این داستان ها

    تازه با تمام این ویژگی ها

    فکر میکردم که نه بابا من قانون رو میدونم من مسلطم به قانون و به به

    واقعا استاد اینکه شما میگید منم هنوز جای کار دارم صد درصد درسته و این تکامل میخواد که ماهایی که سال های سال اشتباهی زندگی میکردیم بخوایم مسیرمون رو اصلاح کنیم

    دیروز من رفتم لباس خریدم و یک میلیون و خورده ای شد

    ولی شبش خدا یک مشتری برام فرستاد یه محصولی فروختم که کلی سود کردم

    عاشقتم استاد ان‌شاءالله تا ابد پایدار به این مسیر باشم و بهترین زندگی رو خلق کنم

    برای تمامی شما عزیزانمم آرزوی سعادتمندی رو دارم

    در پناه الله یکتا🌹💝

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: