سریال زندگی در بهشت | قسمت ١49 - صفحه 18 (به ترتیب امتیاز)

سلام استاد عباسمنش وخانم شایسته عزیز

مرسی بخاطر به اشتراک گزاشتن لحظات قشنگتون

از لحظه اول موقع قهوه درست کردن تا اخرین لحظه میشد عشق رو لمس کرد میشد تصور کرد وخواست یه همچین رابطه زیبایی رو انقدر عمیق بود که جان تازه گرفتم من از بچه گی بخاطر تضاد بزرگی که تو خانوادم دیدم در مورد روابط همیشه خواستار عشق واحساس خوب بودم ولی یک مدتی وابسته گونه رفتار میکردم وهرگونه توهینی رو میپذیرفتم که فقط در ارامش مصنوعی که برای خودم درست کردم باشم ولی از یک زمانی به بعد قلبم فریاد زد منو دریاب بخواه بخواه تمام اون رویاهای بچه گیت رو بخواه تمام اون روابط زیبا رو بخواه ارامش رو بخواه در صلح بودن رو بخواه تو لایقشی تو بهش میرسی

قلبم هدایتم کرد به دل ترسهام رفتم واقعا کار دشواری بود ولی یک نیرویی ارامم میکرد ونمیزاشت کم بیارم اطرافیانم مدام در نگرانی بودن ولی من ارامش میخواستم اصلا کوتاه نیومدم وپیروز شدم میلیمتر به میلیمتر زندگیم رو دوباره ساختم

هر چه قدر هم ممکن بود شرایط به ظاهر بدتر بشه ولی دست از خواسته هام برنداشتم نمیتونستم دست بردارم هر لحظه یه ندایی درونم میگفت کوتاه نیا بخواه باور نکن شرایط خیلی از ادمای اطرافت رو که دارن فقط تحمل میکنند وتک تک ارزوهاشونو تو سطل اشغالی میریزن

یه نکته ای که چندین وقت منو تو گمراهی انداخته بود این بود که شنیده بودم به زیبایی ها دقت کن تا زیبایی های بیشتری رو جذب کنی ومن به زیبایی های رفتاری اشخاصی که ازارم میدادن نگاه میکردم ویه جورایی خودمو قانع میکردم ولی امروز دوباره با این کلیپ فهمیدم که باید به طور کل توجه رو از اون شخص برداریم چون خاطره های بدی که داریم ممکنه هر لحظه جلوی چشممون بیاد به جاش به یک موضوع دیگه که برامون دلنشینه دقت کنیم وباعث میشه کم کم زیبایی حتی تو رابطه با اون شخص هم به وجود بیاد یا حتی اگر اون انسان تو این مسیر نباشه به راحتی از کنارمون میره

فقط کافیه با تمام وجود بخوایم و دست از ارزوهامون برنداریم حتی اگر ممکن باشه به خاطرش نزدیکترین ادمای زندگیمون دیگه کنارمون نباشه چون مثل ما فکر نمیکنند ولی اینطور که من تجر کردم تمام ادمهای اطرافم باهام هم فرکانس شدن به نظرم رفتن تو دل ترسهامون واقعا زیباترین چیز هست (خدا خیلی بزرگه خدا خیلی بزرگه خدا خیلی خیلی خواهانه ارامش تک تک لحظات ما هست )