سریال زندگی در بهشت | قسمت 105 - صفحه 11

به نام رب یگانه فرمانروای هستی کسی که قدرت آسمان ها و زمین در دستان اووست

درووود و سلااااام بر استاداااان جااانم.

خوووبین خوشگلااای من؟

دروود و سلام بر دوستان الهی ارزشمندم

استاااد عاااشقتووونم.من عاااشق این تراکتورتونم عاااشق این گارانتی و وارانتیاشم عاااشق این بنزتونم عاااشق اون 47 هزارووو 700 دلاریم که جیرینگی پرداختید برای این تراکتوور و عاااشق این مووزیکاتووونم عااشق این هم خونیاتووونم.

خدااای من عششق کردم

من امروز یک کامنت الهی گرفتم از یکی از دوستان الهیم و همینجور گیج و ملنگ شده بودم و سریع رفتم به مامان بابای نازنینم زنگ زدم.

هر زمان دلم براشون تنگ میشه با اینکه به قول خودشون از داداشام بیشتر منو میبینن یاد شما دو عشق میفتم میگم بابا استاد و مریم جانه شایسته الان 7 یا 8 ساله اگه اشتباه نکنم از نزدیک مامانو باباشونو ندیدن تو تازه اخیرنم که رفتی پیششون و سریعااا نجواهای ذهنیمو خاموش میکنم که اونها در آغوش رب العالمین در لذت و شادی دارن زندگیشونو میکنن پس از شادیشون شاد باش و برای رفع دلتنگیشونم و دلتنگی خودت درست عمل کن.

استااد من فایل رو استپ کردم بعد از آهنگه اولیه که میگه امششب میاام فروودگااه پیشواز توووو و عمر جدااایی کووتاه و بدوو اومدم براتون بنویسم.

مامان بابام قراره بیان پیشمون و انقدر باهم پشت تلفن خندیدیم و شوخی کردیم و کیف داد و من این آهنگ رو نشونه دیدم که به زووودی میان پیشموون و حسابی خاطره میسازیمو لذت میبریییم.

استااد مامان بابام یکم تم مذهبی دارن و به لطف الله رزاق میتونن به راحتی برن مشهد اونجا خونه دارن که ازش استفاده کنن و بعد بیان اینجا.من تاکید کردم که حتمااا برین اول مشهد بعد ازونور بیاین اینجا که با صحنه ها و حوری هایی که میبینید ایمانتون بالاانس شه و اگه نیاز شد برگشتنیم از مشهد برین .

مامان نازنینم داشت خودشو برام لوس میکرد که میخوام برم مانتو بخرم نیستی منو ببری و من بسیار هوشمندانه و زیبااا شرایط رو کنترل کردم و با آب و تاب دادن به قضیه که نه که حالا سلیقه ی منم قبول داری هر زمانم رفتیم باهم خرید دعوامون شد بسکه سلیقه ی منو مورد عنایت قرار دادی :)))))))))

دیگه بابامم ازونور میگفت آرههه میبینی همینجوری منم اذیت میکنه و منم گفتم نه دیگه شمااا خواهشااا هیچی نگین حساابی بانو لوستون کردن بااید اوامرشونو اجرا کنیین و مامانمم چه ذوقی میزد ازینکه هواشو دارمووو و بابامم که دورش بگردمم میگفت نه تو هوای مامانتووو بیشتر داری :)))))

خلاااصه که انقدر بهمون خوش گذشت و خندیدیم و لذت بردیم که نگم براتون

یعنی من عاااشق تصویریم که وقتی بهشون زنگ میزنم میبینم.کلا نصف مامانم و نصف بابام تو تصویره و من همیییشه دارم کشکول پشت سرشون که روی اپن هست رو میبینم :)))))))

من قششششنگ حس کردم که خدا چه جوری قشنگ آرومم کرد مامانمو آرووم کرد و نوید اومدنشونو بهم داااد و من به شدددت مشتاق و منتظرم برای اون روزییی که میرم پیشوااازشووون فروودگااااه :)))))))))))))))))

والااا به مامانم حق میدم اینجور دلتنگم بااشه :)))))

همه از دوریه من آواره تریینن دیگه مامانم که خوووب میدونه چه لعبتی به دنیا عرضه نموووده :))))))))))

والاااا عشق جانمم حق داره اینجور عااشقم باشه

اصن من خودمو عااشق نباااشم و خودمووو تحویل نگیییرم کی اینکارو کنه و من خودم برا خووودم کافیم.انقدر قربون صدقه خودم میرم نیازی به کسی ندارم و البتههه که دارم به وضووح مشااهده میکنم این دلبریای بالفطرموو از دیگرااان.

بلههه دیگه دختر است دیگر.کارش این است.از جلوه های زیبایی و شگفتی پروردگااار است و نوووش جوونم این دلبریا و این ناز داشتنا و این شیطونیاااا.والاااااا.

استاد من بابای همسرم یک شخصیت جدییی و مقتدر دارن و کلیم خفن و کار درستن و همه ازشون حسااب میبرن.چیکاار دااارید عاشق ما شدن.از خداشونه با من حرف بزنن.دایم احوالمو میپرسن.

یعنیییی من عاشق ایین پروردگارم که جووری اجازه داده خلق کنم که خانواده همسرم حتی فراتر ازون چیزایین که من میخوام.یعنی اینارو دیگه باید حضوری براتون تعریف کنم نوشتنی نمیشه.

استااااد جااان خلاصه اینکه اینم از اییین.من برم بقیه فایل رو ببییینم عشق کنم.

رسیدیم به موزیک مورد علاقه باانو شایسته جااان که کلا شمسی خانم چشم ریز داره توش خودنمایی میکنه.

ببینیم ملاقه مامانه به کجاا میرسه :)))))