این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.
https://elmeservat.com/fa/wp-content/uploads/2020/04/abasmanesh-13.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2020-04-29 07:04:562024-12-21 10:40:20سریال زندگی در بهشت | قسمت 8
476نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
واااای استاد عاشقتم یعنی وقتی گفتین میخای نرده ها رو بکنین بندازین اونور قشنگ ایده های خودم تو نظرم اومد. بعضی وقت ها یه ایده هایی میاد به ذهنم که به نظر میاد کله شفی و کار اضافیه اما در نهایتش انقدر خوبرمیشه که حد نداره.
اولش که شروع کردین گفتم استاد هم مثل من انگار نمیتونه اروم بشینه. مرد مومن با نرده ها چی کار داری اخه. مخصوصا که اولش به نظر سخت می اومد و کار اضافی. اما وقتی ویو رو دیدم خیییلی ارزششو داشت. واقعا جذاب شده بود.
به نظر من حتی خراب کردن هم گاهی سخته. یا شاید بهتر بگیم تصمیم به خراب کردن یه جیز سخته چون به نظر میاد خب حالا اینجا هست دیگه. چه کاریه خودتو به زحمت بندازی. اگر بد شد چی، چه شکلی میخای برگردونیش به حالت قبلی.
روز هشتم تمرکز بر نکات مثبت ، زیبایی هر و فراوانی جهان هستی – ١٣ بهمن ١۴٠٣
هر چی بیشتر فایل های زندگی در بهشت رو میبینم بیشتر و بیشتر قوانین جهان هستی رو درک میکنم و میبینم که استاد عزیزم و مریم جانم چطوری این قوانین رو توی زندگی زیبا و توحیدی شون استفاده میکنن
الهی صد هزاااار مرتبه شکرت بابت این همه فراوانی و زیبایی
بابت این رابطه توحیدی فوق العاده
بابت زیبایی های شگفت انگیز جهان هستی
استاد جانم و مریم عزیزم شما دو نفر برای من سمبل دو انسان موحد در یک رابطه رویایی هستین
عاشقتونم و حتما بیشتر و بیشتر درباره این فایل زیبا مینویسم
با سلام خدمت شما استاد بزرگوار و خانم شایسته گرامی.وبچه های سایت خدا.خدایا شکرت بابت این همه زیبایی خدایا شکرت بابت توی این مسیردریافت آگاهی ها خدایا شکرت بابت استاد خدایا شکرت بابت خانم شایسته خدایا شکرت بابت اینکه دارم روی خودم کار میکنم وباکسی کاری ندارم.القصه چند روز پیش با همسرم زندگی دربهشت رومی دیدیم و همسرم میگفت که ما اولین کاری که میکنیم یه همچین جایی داشته باشیم نرده بزنیم و من هم تایید کردم چون ما بچه کوچک داریم اما با دیدن فایل این قسمت نمیدونم چقدر ویوا عالی زیبا و رویایی خدایا شکرت چقدر همه چیز زیباست خدایا شکرت چقدر همه جا تمیزه خدایا شکرت بابت دیدن این نعمتها خدایا شکرت بابت این همه سرسبزی خدایا شکرت بودن امکان دیدن این همه زیبایی از طریق اینترنت وگوشی و…. خدایا شکرت بابت این همه ابزارآلات پیشرفته خدایا شکرت بابت تکتک نعمتها که به ما دادی خدایا شکرت خدایا شرکت خدایا شکرت
استاد باورتون میشه وقتی گفتین میخام نرده ها رو بردارم گفتم اخه این چه کاریه نرده ها به این خوشگلی از انجایی که من ادم به شدت محافظه کاری هستم و سخت تن به تغییر میدم و کلا تو چنین خانواده ای هم بودم برام کار شما عجیب بود حتی وقتی چکش افتاد تو اب گفتم نگاه کن اینم نتیجش چه کاریه اخه اما من به رفتار شما دقت کردم واکنش شما به افتادن چکش و وای وقتی نرده ها افتاد تو اب منم اون حس رهایی را تجربه کردم حتی گفتم اره واقعا انگار از پشت میله ها بخای خودت را محصور کنی و از دیدن این زیبایی ها بی واسطه محروم بشی و اموختم که چقدر تغییر میتونه نتیجه خوب بده و به قول شما بهبودهای مستمر میتونه به نتایج عالی در طول زمان بیانجامه
استاد من دیوانه این بهشت زیبای شما هستم و این رابطه قشنگ شما اینکه با هم مچ و همراه هستین عالیه منم از خدا یه رابطه لذتبخش و زندگی در جایی که دوسش دارم را خواهانم
اولندش خیلی خیلی سپاسگزارم برای تک تک این لحظه هایی که از این موقعیت های رویاییتون برامون این صحنه ها رو اماده کردید
هر لحظه زیبایی های بیشتری و از پرادایس کشف میکنیم چقدر ابزار های خفنی دارید چقدر زیبا و چقدر کارا هستن چقدر یک ابزار میتونه کار و برای ما راحتر و راحتر بکنه
واقعا یک تصمیم شجاعانه بود
اولش که استاد گفتید میخوام این کار و انجام بدم انقدر تو ذهن من ترمز هایی نمایان شد که من خودمو بهتر و بیشتر کشف کردم فهمیدم استاد که اول میگن یه تصمیم شجاعانه یعنی چی
فهمیدم که وقتی یه تصمیمی میگیرم دیگه باید انجام بدم باید ایمانمو شجاعتمو اینجا ها نشون بدم که از پس این ترمز های ذهنیم بر بیام
چقدر این فایل ها اموزندست و یک جوری توحید عملی هست بین یک ایده و تصمیم به انجام اون کار و نتیجه چقدر به من کمک میکنه این فایل ها
استاد با وجود تمام ترمز هایی که تو ذهن من ایجاد شد اول کار و بعد شما تصمیم و اجرا کردید و بعد نتیجه نمایان شد اصلا باور نکردنی بود چقدر زیباتر شد چقدر چشمانم با وضوح بیشتر همه چیز و تو یه کادر میبینه و چقدر زیبایی بیشتری و حس بهتری و میتونه به من انتقال بده
چقدر شما شجاع هستید و چقدر خوب ایده هایی که به ذهن تون میرسه رو اجرا و عملی میکنید و چقدر نتیجه یه نتیجه رضایت بخشی هست هم برای شما و هم برای ما
سلامی گرم خدمت استاد عزیزم، خانم شایسته گرامی و همه دوستانم
شاید هر کدوم از مارو که بندازن داخل این بهشت، حتی فکر ایجاد یک تغییر کوچیک روهم نکنیم، راضی باشیم به شرایطی که داریم؛ من از تجربه خودم بخوام بگم، از وقتی شرایطم یکم بهتر شده، خیلی شور و اشتیاقمو برای رسیدن به اهداف جدید از دست دادم، شور و اشتیاقی که برای بهبود مهارتم باید استفاده کنم رو کلا فراموش کردم و واقعا خیلی تنبل شدم
خواستم بگم «اگه منو توی این بهشت مینداختن…» یهو فهمیدم منو اصلا توی این بهشت نمیندازن! چون من خیلی زودتر از اینا جا می زدم، خیلی زودتر از اون، راضی میشدم به شرایطی که دارم…همونطوری که می بینم الان دیگه، مگه چقدر تغییر کردم، درسته نتایج از زمین تا آسمون با جایی که شروع کردم فرق می کنه ولی الان یک شرایط معمولی دارم.
همیشه توی ذهنم طمع رو با تلاش برای پیشرفت در هر شرایطی اشتباه گرفتم
بواسطه باور های قبلیم؛ میگفتن فلانی که یک خونه، یک ویلا، ماشین آخرین مدل داره دیگه چی میخواد؟ برایچی اینقدر کار می کنه؟!
اما اگه این ویژگی رو نمیداشت، سر یک خونه اجاره ای راضی میشد!
این پیام برای خودمه که ببینم چرا برای ذهنم سقف گذاشتم؟
مگه توی دریم بوردم عکس پنت هاوس توی منهتن نذاشتم؟ چرا برای رسیدن بهش تلاشی نمی کنم؟ جز اینه که رسیدن بهش رو باور نکردم؟ جز اینه که باور کمبود دارم؟ میگم موفقیت که کمه، ازون مقدار کم به من یک خونه و ماشین برسه، راضیم!
باید خراب کنی سقفارو…
باید تشنه پیشرفت باشی درست مثل زمانی که هیچی نداشتی و با عشق کار می کردی روی مهارتات
نذار این شرایط مثل زنجیر به پات وصل بشه…
استاد شما به معنای واقعی توی بهشت زندگی می کنید… اینو توی اولین فریم از این ویدیو میشه دید! رنگ سبز فسفری چمنا و درختایی که بازتابشون توی دریاچه آب شیرین شخصیتون افتاده خودش گویای همه چیزه!
اما از اولین فریم از این سریال، شروع کردین به بهبود.
این ویژگی استاده که «توی بهترین شرایط شروع به تغییر می کنه نه وقتی همچی خراب شده!»
همیشه به فکر بهبود باش، حتی اگه توی بهشت باشی… آب که یکجا بمونه، میگنده!
برام سوال بود که چرا پارسال اونقددددر نتیجه خفن گرفتم اما امسال نصف اون نتایجو هم نگرفتم؟ همین الان فهمیدم که من اون زمان شور و اشتیاق داشتم…چرا؟ چون به تضاد خوردم و وقتی به هدفم رسیدم، انگار به حد اعلا توی ذهنم رسیدم! و کلا تنبل بار اومدم…روزانه بیشتر از این که زندگی کنم، دارم میخوابم!!
پس اولین درس این فایل که نه، این سریال اینه که:
مهم نیست توی جهنمی یا بهشت، به هر حال باید برای پیشرفت زندگیت قدم برداری… توی زندگیت یا همیشه میری بالا، یا میری پایین؛ زندگی هیچوقت یک خط صاف نیست پس چه بهتر جزو آدمایی باشی که همیشه پیشرفت می کنن تا افرادی که همیشه پسرفت می کنن و هر سال آرزو می کنن که کاش شرایط مثل پارسال بود!
از دیدن این فایل، فهمیدم مثل ابوموسی هستم! من کاملا مخالف قطع کردن اون نرده ها بودم! نمیدونم چرا، کاملا بی منطق با قطع شدن این نرده ها مخالف بودم!!
خیلی از تصمیمات زندگی ماهم همینجوری هستن؛ نمیدونیم چرا ولی داریم انجامشون میدیم!
همین الان بریم توی انباری خونمون، یک عالمه وسیله هست که نمیدونیم چرا نگهشون داشتیم، فقط دلمون نمیاد دورشون بندازیم. بهونه هایی مثل این که حیفه، یروزی بکارم میاد و…
【قراره یک تصمیم شجاعانه بگیریم!!】
واقعا هم یک تصمیم شجاعانست. وای استاد چجوری داد بزنم که چقدررررر لایق این شرایط هستین! شما توی شک زندگی نمی کنید، توی طول مسیر هزاران نقطه بود که میتونستید جا بزنید ولی شما هدفتون مشخص بود؛
چجوری میشه یک آدم بدون فکر کردن به مشکلاتی که قراره براش توی طول مسیر پیش بیاد، حرکت کنه؟
میتونستید هزاران دلیل برای قطع نکردن نرده ها بیارید… این که قراره چجوری اون میخ های بین کنج های نرده هارو قطع کنید، سیم های برق رو میخواید چیکار کنید، مثلثی هارو میخواید چجوری قطع کنید، الان نرده هارو قطع کردیم، حالا کی میخواد این نرده های سنگین رو جابجا کنه؟ و…
ولی فکر نکردید و قدم برداشتید؛
هدایت خداوندو می بینی؟ یک تیکه چوب انداخت وسط آب و گفت که چجوری نرده هارو ببرید توی محوطه.
چه زمانی چوبو انداخت؟ وسط کار… زمانی که چوبارو زدید و وقت انداختن چوبا شد؛ اصلا الهام از جنس عمل بود، تیکه چوبی که افتاد از تیکه نرده هایی بود که قطع شده
شاید الان بگم چه جالب میشه چوبو انداخت توی آب، ولی من خودم اگه بخوام یک کاریو کنم، میتونم ذهنمو کنترل کنم بگم گفته خواهد شد بهم؟؟؟ وقتی در ظاهر هیچ ایده ای برای روبرو شدن با اون چالش ها ندارم؟
کاش ایجاد همچین عادتهایی به اندازه گفتنشون ساده بود
همونطور که میدونیم، یک زمانی طول می کشه تا چوب ها آرام آرام هدایت بشن به ساحل؛ من شاید توی این مرحله بگم معلوم نیست که چه زمانی قراره به ساحل برسه و کلی باید صبر کنم! (انگار که تیکه های چوب شاخ میزنن بهم!) ولی این ذهن کمالگرای من میخواد همه کارا در سریعترین زمان ممکن انجام بشه! ممکن بود توی این مرحله خودم به سختی بخوام نرده هارو دستی ببرم توی محوطه و کللی زجر بکشم، کللی بدنمو زخمی کنم و خودمو از حال بندازم برای این که این کار باید الان انجام بشه!
الان که فکر می کنم میفهمم دلیل زجر کشیدنام اینه که نمیتونم رها کنم بذارم جهان برام انجام بده مسائلو… و جالبه که در نهایت هدایت خداوند خیلی سریعتر مارو میرسونه به مقصد! فقط ما فکر می کنیم مسیر خودمون مارو خیلی سریعتر میرسونه!
همون مثالی که زدید راجع به جنگلی که فکر می کنیم مسیر سمت راستی نزدیک تره…حتی مقصدو می بینیم؛ ولی خداوند میگه از مسیر سمت چپی برو…
در ظاهر مسیر سمت راست خیلی قابل اعتماد تره چون داریم مقصدو می بینیم؛ ولی نمیدونیم که اون وسط کللی حیوون وحشی بهمون حمله می کنه، توی تله میوفتیم و…
ولی مسیر سمت چپی، مسیر هدایت، یک جاده آسفالت شده و سرسبزه
جریان هدایت خداوند مثل حرکت ابر ها توی آسمونه… در ظاهر خیلی کند حرکت می کنه ولی وقتی یدیقه ولش می کنی، یهو نگاه می کنی میبینی هزار کیلومتر جابجا شده!
کی میتونه ذهنشو اینجوری کنترل کنه که وقتی چکش افتاد، به حبابایی که روی آب ایجاد شد توجه کنه؟ جک بگه که «ارزش ابزار ماهیا شد!»
اگه من بودم که میگفتم قسمت نیست که انجامش بدم و معلوم نیست ادامه کار قراره چقدر ابزار بندازیم توی آب و دست بکشم از کار؛ مثل هزاران پروژه ای، هزاران خط کدی که ناقص مونده و توی سیستمم دارن خاک میخورن… چرا؟ چون یک جا به باگ خوردم، یک جا به مشکل خوردم و دیگه ولش کردم
استاد از نتیجه ای که ایجاد شد دیواااااانه شدم!!!
فکر این که قراره روی اون سکو بشینید و یک ویوی خالص از درختان سبز و دریاچه داشته باشید، منو دیوانه می کنه.
عاشقتونم، عاشقتونم که این سریال رو گرفتید
این سریال به من بیشتر از هر چیزی ثابت کرد که شما لاااایق این شرایط هستید.
به نام خدای مهربان سلام به استاد عزیزم وخانم شایسته نازنین ودوستان بزرگوار
وای خدای من چقدر این پردایس زیباست چقدر درختان سرسبز و قشنگ هستند چقدر آب دریاچه زلال و شفافه تحسین میکنم این همه عشق و روابط عالی شما عزیزان را که با عشق علاوه بر اینکه زیبایی های این پردایس را برای ما به اشتراک میگذارید ایده های نو وجذاب را برای ما خلق می کنید سپاس گزارم برای وجود شما عزیزان برای وجود خودم که خداوند هدایتم کرد به این مسیر الهی ودیدن یه همچین دنیای زیبایی به جای دیدن سریال هایی که فقط به من انرژی منفی میداد
چقدر خنده داره بود لحظهای که از دست زنبور ها فرار کردید من کلی لذت بردم از این صحنه های زیبا
استاد الان که این کامنت را می نویسم چقدر پردایس زیباتر شده کلی ایده های نو و جدید را اجرایی کردید از هرس درختان کنار رودخانه و عوض کردن درهای ورودی از برداشتن پردهها پنجره که البته این همه کار مثبت باعث شده که زیبایی های پردایس چندین برابر بشه
خدای من چقدر شما فعال و پر تلاش هستید وبا عشق این زیبایی ها را خلق میکنید استاد من همش به فکر پاهای شما بودم و با خودم میگفتم که خدا کنه میخها پاهای استاد را اذیت نکنه کاشکی یه دمپایی میپوشیدید
ایده های نو باعث پیشرفت خودمون و جهان اطرافمون می شود هم باعث خلق ثروت ونعمت وزیبایی می شویم هم باعث گسترش جهان هستی میشویم چی بهتر از این
وقتی که من هم سعی می کنم در مسیر درست قرار بگیریم و سعی کنم احساس خوب داشته باشم
کارها برای من راحتتر پیش میرود و مثل این می شود که باید پارو نزد وا داد باید دل را به دریا داد خودش میبردت هر جا دلش خواست به هر جا برد بدون ساحل همان جاست تو هیچی نمی دونند خداوند خودش بهتر از تو کمکت میکنه هدایتت می کنه استاد عزیزم من به عینه اینو تجربه کردم وقتی خواستم که چیزی را به زور و تقلا بدست بیاورم اتفاقا اون از دستم فرار میکرد
ولی الان من به خداوند اجازه می دهم که در هر لحظه منو هدایت کنه که بهترین حامی منه بهترین دوست و رفیقه من پدر و مادر منه همه کس منه امیده منه عاشقه من منو دوست داره مرا هدایت و حمایت میکند همیشه همراه منه وقتی که یه همچین خداوندی دارم آخه چرا باید نگران باشم
وقتی که اولین قدم را برای بهبود برمیداریم ایده های نو وجدید برای بهبود وضعیت به ما گفته میشود فقط باید باور داشته باشیم و حرکت کنیم
اولین ایدهای که به نظر شما آمد برداشتن نرده ها بود بعد تعویض درها بود و بعد هرس کردن درختان کنار دریاچه بعد کلی کارگاه درست کردید بعد پرورش مرغ و جوجهها وخیلی دیگه از ایده که الان حضور ذهن ندارم خدا قوت به شما عزیزان این همه زیبایی ونعمت وثروت وعشق گوارای وجودت شما عزیزان برازنده این همه نعمت وثروت وزیبایی وروابط عالی را دارید خداوند به شجاعان پاسخ میدهد این همه زیبایی هم پاسخ اون همه ایمان شماست
من هم سعی می کنم که شما عزیزان را بهترین الگو زندگیم قرار بدهم و بهترین زندگی را برای خودم خلق کنم با دیدن این زیبایی ها قطعآ به زیبایی های بیشتری هدایت می شوم
خدایا مرا آسان کن برای آسانی ها
تنها تو را می پرستم وتنها از تو کمک می خواهم
ما را به راه راست هدایت کن راه کسانی که به آنها نعمت دادهای نه راه گمراهان
سلام به همه و چقدر خوشحالم که تو این محیط فوق العاده مثبت و کنار شما عزیزان پرانرژی و در مسیر رشد،خودسازی و ساختن زندگی دلخواهم هستم.
این قسمت برای من نمونه عملی واضحی بود ازینکه هرگاه ایده ای به ذهنمون میرسه، الهامی دریافت میکنیم یا تصمیمی میگیریم مههههههم ترین کار اینه که شروع کنیم ،فقط قدم برداریم با هرررر روشی که به ذهنمون میرسه ،اصصصصصلا لازم نیس که همون اول کل مسیر واضح و مشخص باشه جلوی چشممون باشه، بلکه ما فقط باید قدم اولو برداریم ،حرکت کنیم، چکش اولو بزنیم تا راه های بعدی به ذهنمون برسه، اقدام بعدی بهمون الهام شه ،فقط انجام بدیم با امید و توکل به خدا و در ادامه مسیر خودشو نشون میده، درست مثل بازی های کامپیوتری که هرچه جلو میریم مسیر مشخص میشه.
همین کاری که استاد انجام دادن ، قدم برداشتن با همون اقدامی که اول به ذهنشون رسیده بود و لزوما اون مسیری نبود که جواب بده ولی همون ایده اولیه باعث شد که ایده های بعدی بیاد و استاد امتحان کنن و فقط پیش برن و در نهایت کار انقدر عالی تمام بشه.
خداروشکر میکنم که با دیدن هرکدوم ازین قسمت های سریال زندگی در بهشت ،روز به روز برام باور پذیر تر میشه این شیوه زندگی، این سطح از شرایط مالی، این محیط زندگی زیبا در دل جنگل و طبیعت،کنار دریاچه و حیوانات واین رابطه عاطفی قشنگ و دوست داشتنی و پر از همراهی و همدلی و عشق و احترام.
چقدر قشنگ شد حالا من از موبایل می بینم شما اونجا چه حسی داشتید نوش جونتون
چقدر قشنگ چکش افتاد شما مزاح کردین بدون حسرت ، رفت شد ارزش ابزار برای ماهی ها
استاد یه جاهایی که کار سخت میشد میگفتم من اگه بودم وا میدادم بابا چیه نمیخواد قشنگه قاب گرفته خونه رو مثلاً ولی شما ادامه دادین و باید همیشه ادامه داد تا به پاداش ها رسید
استاد شما اولین کسی بودید که گفتید تضادها دوست شما هستن من با تضادها در صلح قرار گرفتم دوستشون دارم مرحبا
استاد شما هماهنگی ذهن و روح رو برای خودتون راحت تر کردین توجه به زیبایی ها رو
چقدر قشنگ همیشه شاکر خدا هستین
و ذکر خدا بالاتر است
چقدر خوبه که به نشانه ها احترام میذارین
قسمت بعدی حتماً جالب خواهد بود ان شالله
و چقدر شما دوتایی با هم در این سکوت و تنهایی با هم در صلح و آرامش هستید
چقدر پرادایس زیباست و تا وقتی نرده ها بود هم ما زیبایی میدیذیم وقتی نرده ها کنده شد تازه فهمیدم چقدر زیبا تر هم میتونست باشه
خیلی مواقع ما میگیم همین که خوبه خداروشکر و اقدامی جهت بهبودش نمیکنیم وقتی اقدامی میکنیم میگیم وای چرا زودتر انجامش ندادم
من وقتی پارسال این قسمت دیدم به خودم گفتم ببین نرده نداره چرا اصلا نرده وصل میکنیم چون ما نگرانیم نکنه بیفتم تو اب، نکنه کسی بیاد بیفته، خطر داره و کلی باور اشتباه و یک درصد نگفتم خدا هست مراقبمه نرده مهم نیست خدا باشه با نرده یا بدون نرده من سالم و سلامتم نباشه با نرده یا بدون نرده باز مشکلات هست پس مهم نرده نیست مهم منم و باورهام،
وقتی این نرده ها کنده شد قبلا کلی ذهنم درگیر بود اما امسال من بزرگتر و اگاهتر شدم و وقتی نرده ها افتاد فقط زیبایی دیدم و گفتم درستش اینه، حال خوب و لذت بردن
خدایا شکرت اگاهی هایم گسترش پیدا کرده حتی ذهنمم ابدیت شده
و بعد هم افتادن او چکش، یادمه پارسال وقتی چکش افتاد گفتم استاد و مریم جان چرا حرفی نزدن چطور نگفت وای چرا حواست نبود و همون موقع فکرشون درگیر نشد و گفتم ببین ساناز کنترل ذهن یعنی این، چکش رفت که رفت اصلا خم به ابرو نیاوردن و رفتن ادامه کار من بودم کار تعطیل یک اعصاب خوردی جدید و بعدش هم حرص خوردن و…
میبینی ساناز فرق تو با استاد و مریم جان دقیقا فاصله افتادن چکش در اب و احساس های تو هست انقدر سریع اتفاق میفته یک ناخواسته، همه را فراموش میکنی و توجه به ناخواسته و حال بد،
امسال باورم نمیشه حتی صحنه افتادن چکش ندیدم و برام عادی بود خب افتاد و طبیعیه که استاد و مریم جان واکنش ندن چون منم خودمم خیلی عوض شدم و بارها ناخواسته ها بدتر برام شد گفتم خدا هست و واقعا خدا بود و برای من همه چیز عالی شد و الان من خیلی خیلی بهتر ذهنمو کنترل میکنم و یکروزی حتی این صحنه را هم دیگه بهش دقت نمیکنم که چی شد
اونموقع میگفتم استاد چقدر خفنه و خفنتر مریم جانه اما امروز میفهمم منم چقدر خفن شدم و دیگه حرص چیزای این مدل نمیخورم و چقدر من عاقلتر شدم
و دیدن مجدد سریال بهم داره حس اعتماد بنفس میده مثل موقعی که امتحان داذی بعد سال بعد بیای برگه امتحانیت چک کنی بعد میگی این سوال چقدر اسون بود من چقدر قبلا سختم بود یادش بگیرم اینکه چیزی نبود اصلا،
ممنون استاد این رشد را من امروز دارم میبینم که مسببش شما هستید
و بعد تکامل در مراحل، تخته کنده شد و با اره بریده شد هدایت خداوند و گام بعدی رها کردن چوبها و شما گفتید ما سه نفری میتونیم چوبها را ببریم من اصلا اینو نشنیده بودم اما الان شنیدم و گفتم من و مریم جان و خدا، ذهن من اینو جواب داد و بعد به خودم گفتم یعنی میشه خدا را همیشه بشمارم بعدش کفتم شاید مایک عزیز میگه چون اگه خدا را بیاریم تو تیممون و بشماریمش من میگم خدا تنها چون همه چیز را محقق میکنه و چقدر ذهنم قشنگتر میبینه که خدا را هم یادش میاد من الان قرانمو هر روز میخونم مذهبیم اصلا، هیج اعمالی از دینی که کفتن انجام نمیدم اما قرانو میخونم که بفهمم و الان میبینم دارم خدا را میشمارم روش حساب میکنم چقدر این موضوع شیرینه، کی شده خدا را بشماری؟ هیچوقت خدا را میزاشتیم نیرو ذخیره که اگه نشد خدا هست مگه قرار نیست باشه پس باید توی تیممون حسابش کنی جز هم تیمی های اصلی همون وسط بازی اصلی، نه وقتی دیگه به همه جا چنگ زدیم نشد بگیم خدا کمک کن الان دارم میفهمم قبلا خدا برام اخر بود الان خدا برام اول شده یعنی شخص میاد میگه تصادف کردم میگم حکمتی هست خدا هست امتحان دارم میگم خدا هست خونه میخوام میگم خدا برام جورش میکنه میگم پول میخوام خدا هست و الان واقعا خدا هست که بهش میگم و تمام انجام میده قبلا خدا بود اما من اخر همه بهش میگفتم الان اول همه، فرقش اینه قبلا سختیهامو میکشیدم بعد خدا را صدا میکردم و میشد و حسابی لذت میبردم میکفتم معجزه شده الان اصلا قدم برنمیدارم میگم خدا هست بعد قدمها کفته میشه پیش میرم میگم خدا هست اصلا نه سختی نه اذیتی هیچ، خداوند هست کافیه
مثلا پول اصلا نداشتم کفتم خدا هست یکدفعه از جاییکه فکر نمیکردم پول اومد
قبلا همه رو هامو میزدم به عالم و ادم میگفتم تهش میکفتم خدا برسون تا یکی با منت بده الان خدا میده بی منت چطور با دست همون بنده هاش، فقط فرقش اینه قبلا با سختی و حس بد و الان فقط به خدا میگم و تمام، مثلا کدوم خانواده ای سال سوم ازدواجشون براشون یلدایی میارن خانواده من، چرا چون خدا میخواد خونمو از نعمت پر کنه چرا برای بقیع نمیشه چون من الان میگم خدا هست و این یکسال خدا چنان بود که من متحیر بودم چرا تا الان روی خدا این مدل حساب نکردم تا کفتم شد و رسید به بهترین نحو،
خدایا ممنون که بی منت میبخشی و منو لایق ثروت و نعمتهات کردی و این راه زیبا را پیدا کردم که بتونم ازت بخوام و باهات حرف بزنم
و در نهایت تصویر زیبای پرادایس که انقدر الان زیباست که دوس داری بشینی و نگاش کنی لحظه اخر فیلم لبخند استاد و اینکه من یک نقشه های خوبی دارم و اگه بشه معجزه میشه مثل سکانس پایان فیلم همینقدر شیرین که در اوج فیلم تموم میشه و منتظری ببینی قسمت بعدی چه خبره و لبخندی از رضایت استاد، خب کدوم ما با افتادن یک چکش در اب این مدل ذوق داریم که پس یک کار بهتر پس یک ایده نابتر و خداوند این مدل هدایت میکنه که بخندب بگی مشکل، بخنذی بگی بی پولی، بخندی بگی فلان اتفاق و بخندی و اون ناخواسته را رد کنی یک نفر خارج این دوره باشه میگه دیونه شده اما من میفهمم که انقدر اتفاقات قشنگ چیده میشه که اصلا مشکل معنا نداره مثلا تصادف میکنی میخندی میگی تصادف و اصلا حالت بد نمیشه بعد خدا یک ماشین صفر میفرسته برات خب وقتی چند بار تجربش کردی تصادف بعدی بشگن میزنی و میرقصی میگی اخ جون تصادف
دقیقا ما وقتی ماشینمون خراب میشه من خوشحال میگم اخ جون یک اتفاق عالی تر چون هر بار یا پول اومد یا ماشین عوض شده یا اتفاقات عالی که سراسر نعمت بوده محاله الان همسرم بگع ماشین خراب شده حال من بد شه چون میدونم بعدش قراره بهتر بشه
ممنون استاد میبینی من همون ادمم ولی من چقدر بزرگ شدم نتایج شاگردات میبینی استاد و چقدر ممنون شما هستم که دستی از دستان خداوندید برای من
واااای استاد عاشقتم یعنی وقتی گفتین میخای نرده ها رو بکنین بندازین اونور قشنگ ایده های خودم تو نظرم اومد. بعضی وقت ها یه ایده هایی میاد به ذهنم که به نظر میاد کله شفی و کار اضافیه اما در نهایتش انقدر خوبرمیشه که حد نداره.
اولش که شروع کردین گفتم استاد هم مثل من انگار نمیتونه اروم بشینه. مرد مومن با نرده ها چی کار داری اخه. مخصوصا که اولش به نظر سخت می اومد و کار اضافی. اما وقتی ویو رو دیدم خیییلی ارزششو داشت. واقعا جذاب شده بود.
به نظر من حتی خراب کردن هم گاهی سخته. یا شاید بهتر بگیم تصمیم به خراب کردن یه جیز سخته چون به نظر میاد خب حالا اینجا هست دیگه. چه کاریه خودتو به زحمت بندازی. اگر بد شد چی، چه شکلی میخای برگردونیش به حالت قبلی.
اما استاد خیلی خوب شد. ایول به شما و مریم عزیز
به نام نور آسمان ها و زمین
سلام به روی ماهتون
روز هشتم تمرکز بر نکات مثبت ، زیبایی هر و فراوانی جهان هستی – ١٣ بهمن ١۴٠٣
هر چی بیشتر فایل های زندگی در بهشت رو میبینم بیشتر و بیشتر قوانین جهان هستی رو درک میکنم و میبینم که استاد عزیزم و مریم جانم چطوری این قوانین رو توی زندگی زیبا و توحیدی شون استفاده میکنن
الهی صد هزاااار مرتبه شکرت بابت این همه فراوانی و زیبایی
بابت این رابطه توحیدی فوق العاده
بابت زیبایی های شگفت انگیز جهان هستی
استاد جانم و مریم عزیزم شما دو نفر برای من سمبل دو انسان موحد در یک رابطه رویایی هستین
عاشقتونم و حتما بیشتر و بیشتر درباره این فایل زیبا مینویسم
الهی صد هزار مرتبه شکر شکر و همیشه شکرت
با سلام خدمت شما استاد بزرگوار و خانم شایسته گرامی.وبچه های سایت خدا.خدایا شکرت بابت این همه زیبایی خدایا شکرت بابت توی این مسیردریافت آگاهی ها خدایا شکرت بابت استاد خدایا شکرت بابت خانم شایسته خدایا شکرت بابت اینکه دارم روی خودم کار میکنم وباکسی کاری ندارم.القصه چند روز پیش با همسرم زندگی دربهشت رومی دیدیم و همسرم میگفت که ما اولین کاری که میکنیم یه همچین جایی داشته باشیم نرده بزنیم و من هم تایید کردم چون ما بچه کوچک داریم اما با دیدن فایل این قسمت نمیدونم چقدر ویوا عالی زیبا و رویایی خدایا شکرت چقدر همه چیز زیباست خدایا شکرت چقدر همه جا تمیزه خدایا شکرت بابت دیدن این نعمتها خدایا شکرت بابت این همه سرسبزی خدایا شکرت بودن امکان دیدن این همه زیبایی از طریق اینترنت وگوشی و…. خدایا شکرت بابت این همه ابزارآلات پیشرفته خدایا شکرت بابت تکتک نعمتها که به ما دادی خدایا شکرت خدایا شرکت خدایا شکرت
به نام خدا
سلام خدمت استاد عزیزم و همه دوستان این سایت الهی
استاد باورتون میشه وقتی گفتین میخام نرده ها رو بردارم گفتم اخه این چه کاریه نرده ها به این خوشگلی از انجایی که من ادم به شدت محافظه کاری هستم و سخت تن به تغییر میدم و کلا تو چنین خانواده ای هم بودم برام کار شما عجیب بود حتی وقتی چکش افتاد تو اب گفتم نگاه کن اینم نتیجش چه کاریه اخه اما من به رفتار شما دقت کردم واکنش شما به افتادن چکش و وای وقتی نرده ها افتاد تو اب منم اون حس رهایی را تجربه کردم حتی گفتم اره واقعا انگار از پشت میله ها بخای خودت را محصور کنی و از دیدن این زیبایی ها بی واسطه محروم بشی و اموختم که چقدر تغییر میتونه نتیجه خوب بده و به قول شما بهبودهای مستمر میتونه به نتایج عالی در طول زمان بیانجامه
استاد من دیوانه این بهشت زیبای شما هستم و این رابطه قشنگ شما اینکه با هم مچ و همراه هستین عالیه منم از خدا یه رابطه لذتبخش و زندگی در جایی که دوسش دارم را خواهانم
در پناه خدا هستیم
به نام خداوند بخشنده و مهربان
سلام استاد قشنگم و مریم عزیز
اولندش خیلی خیلی سپاسگزارم برای تک تک این لحظه هایی که از این موقعیت های رویاییتون برامون این صحنه ها رو اماده کردید
هر لحظه زیبایی های بیشتری و از پرادایس کشف میکنیم چقدر ابزار های خفنی دارید چقدر زیبا و چقدر کارا هستن چقدر یک ابزار میتونه کار و برای ما راحتر و راحتر بکنه
واقعا یک تصمیم شجاعانه بود
اولش که استاد گفتید میخوام این کار و انجام بدم انقدر تو ذهن من ترمز هایی نمایان شد که من خودمو بهتر و بیشتر کشف کردم فهمیدم استاد که اول میگن یه تصمیم شجاعانه یعنی چی
فهمیدم که وقتی یه تصمیمی میگیرم دیگه باید انجام بدم باید ایمانمو شجاعتمو اینجا ها نشون بدم که از پس این ترمز های ذهنیم بر بیام
چقدر این فایل ها اموزندست و یک جوری توحید عملی هست بین یک ایده و تصمیم به انجام اون کار و نتیجه چقدر به من کمک میکنه این فایل ها
استاد با وجود تمام ترمز هایی که تو ذهن من ایجاد شد اول کار و بعد شما تصمیم و اجرا کردید و بعد نتیجه نمایان شد اصلا باور نکردنی بود چقدر زیباتر شد چقدر چشمانم با وضوح بیشتر همه چیز و تو یه کادر میبینه و چقدر زیبایی بیشتری و حس بهتری و میتونه به من انتقال بده
چقدر شما شجاع هستید و چقدر خوب ایده هایی که به ذهن تون میرسه رو اجرا و عملی میکنید و چقدر نتیجه یه نتیجه رضایت بخشی هست هم برای شما و هم برای ما
استاد عاشقتم
سلامی گرم خدمت استاد عزیزم، خانم شایسته گرامی و همه دوستانم
شاید هر کدوم از مارو که بندازن داخل این بهشت، حتی فکر ایجاد یک تغییر کوچیک روهم نکنیم، راضی باشیم به شرایطی که داریم؛ من از تجربه خودم بخوام بگم، از وقتی شرایطم یکم بهتر شده، خیلی شور و اشتیاقمو برای رسیدن به اهداف جدید از دست دادم، شور و اشتیاقی که برای بهبود مهارتم باید استفاده کنم رو کلا فراموش کردم و واقعا خیلی تنبل شدم
خواستم بگم «اگه منو توی این بهشت مینداختن…» یهو فهمیدم منو اصلا توی این بهشت نمیندازن! چون من خیلی زودتر از اینا جا می زدم، خیلی زودتر از اون، راضی میشدم به شرایطی که دارم…همونطوری که می بینم الان دیگه، مگه چقدر تغییر کردم، درسته نتایج از زمین تا آسمون با جایی که شروع کردم فرق می کنه ولی الان یک شرایط معمولی دارم.
همیشه توی ذهنم طمع رو با تلاش برای پیشرفت در هر شرایطی اشتباه گرفتم
بواسطه باور های قبلیم؛ میگفتن فلانی که یک خونه، یک ویلا، ماشین آخرین مدل داره دیگه چی میخواد؟ برایچی اینقدر کار می کنه؟!
اما اگه این ویژگی رو نمیداشت، سر یک خونه اجاره ای راضی میشد!
این پیام برای خودمه که ببینم چرا برای ذهنم سقف گذاشتم؟
مگه توی دریم بوردم عکس پنت هاوس توی منهتن نذاشتم؟ چرا برای رسیدن بهش تلاشی نمی کنم؟ جز اینه که رسیدن بهش رو باور نکردم؟ جز اینه که باور کمبود دارم؟ میگم موفقیت که کمه، ازون مقدار کم به من یک خونه و ماشین برسه، راضیم!
باید خراب کنی سقفارو…
باید تشنه پیشرفت باشی درست مثل زمانی که هیچی نداشتی و با عشق کار می کردی روی مهارتات
نذار این شرایط مثل زنجیر به پات وصل بشه…
استاد شما به معنای واقعی توی بهشت زندگی می کنید… اینو توی اولین فریم از این ویدیو میشه دید! رنگ سبز فسفری چمنا و درختایی که بازتابشون توی دریاچه آب شیرین شخصیتون افتاده خودش گویای همه چیزه!
اما از اولین فریم از این سریال، شروع کردین به بهبود.
این ویژگی استاده که «توی بهترین شرایط شروع به تغییر می کنه نه وقتی همچی خراب شده!»
همیشه به فکر بهبود باش، حتی اگه توی بهشت باشی… آب که یکجا بمونه، میگنده!
برام سوال بود که چرا پارسال اونقددددر نتیجه خفن گرفتم اما امسال نصف اون نتایجو هم نگرفتم؟ همین الان فهمیدم که من اون زمان شور و اشتیاق داشتم…چرا؟ چون به تضاد خوردم و وقتی به هدفم رسیدم، انگار به حد اعلا توی ذهنم رسیدم! و کلا تنبل بار اومدم…روزانه بیشتر از این که زندگی کنم، دارم میخوابم!!
پس اولین درس این فایل که نه، این سریال اینه که:
مهم نیست توی جهنمی یا بهشت، به هر حال باید برای پیشرفت زندگیت قدم برداری… توی زندگیت یا همیشه میری بالا، یا میری پایین؛ زندگی هیچوقت یک خط صاف نیست پس چه بهتر جزو آدمایی باشی که همیشه پیشرفت می کنن تا افرادی که همیشه پسرفت می کنن و هر سال آرزو می کنن که کاش شرایط مثل پارسال بود!
از دیدن این فایل، فهمیدم مثل ابوموسی هستم! من کاملا مخالف قطع کردن اون نرده ها بودم! نمیدونم چرا، کاملا بی منطق با قطع شدن این نرده ها مخالف بودم!!
خیلی از تصمیمات زندگی ماهم همینجوری هستن؛ نمیدونیم چرا ولی داریم انجامشون میدیم!
همین الان بریم توی انباری خونمون، یک عالمه وسیله هست که نمیدونیم چرا نگهشون داشتیم، فقط دلمون نمیاد دورشون بندازیم. بهونه هایی مثل این که حیفه، یروزی بکارم میاد و…
【قراره یک تصمیم شجاعانه بگیریم!!】
واقعا هم یک تصمیم شجاعانست. وای استاد چجوری داد بزنم که چقدررررر لایق این شرایط هستین! شما توی شک زندگی نمی کنید، توی طول مسیر هزاران نقطه بود که میتونستید جا بزنید ولی شما هدفتون مشخص بود؛
چجوری میشه یک آدم بدون فکر کردن به مشکلاتی که قراره براش توی طول مسیر پیش بیاد، حرکت کنه؟
میتونستید هزاران دلیل برای قطع نکردن نرده ها بیارید… این که قراره چجوری اون میخ های بین کنج های نرده هارو قطع کنید، سیم های برق رو میخواید چیکار کنید، مثلثی هارو میخواید چجوری قطع کنید، الان نرده هارو قطع کردیم، حالا کی میخواد این نرده های سنگین رو جابجا کنه؟ و…
ولی فکر نکردید و قدم برداشتید؛
هدایت خداوندو می بینی؟ یک تیکه چوب انداخت وسط آب و گفت که چجوری نرده هارو ببرید توی محوطه.
چه زمانی چوبو انداخت؟ وسط کار… زمانی که چوبارو زدید و وقت انداختن چوبا شد؛ اصلا الهام از جنس عمل بود، تیکه چوبی که افتاد از تیکه نرده هایی بود که قطع شده
شاید الان بگم چه جالب میشه چوبو انداخت توی آب، ولی من خودم اگه بخوام یک کاریو کنم، میتونم ذهنمو کنترل کنم بگم گفته خواهد شد بهم؟؟؟ وقتی در ظاهر هیچ ایده ای برای روبرو شدن با اون چالش ها ندارم؟
کاش ایجاد همچین عادتهایی به اندازه گفتنشون ساده بود
همونطور که میدونیم، یک زمانی طول می کشه تا چوب ها آرام آرام هدایت بشن به ساحل؛ من شاید توی این مرحله بگم معلوم نیست که چه زمانی قراره به ساحل برسه و کلی باید صبر کنم! (انگار که تیکه های چوب شاخ میزنن بهم!) ولی این ذهن کمالگرای من میخواد همه کارا در سریعترین زمان ممکن انجام بشه! ممکن بود توی این مرحله خودم به سختی بخوام نرده هارو دستی ببرم توی محوطه و کللی زجر بکشم، کللی بدنمو زخمی کنم و خودمو از حال بندازم برای این که این کار باید الان انجام بشه!
الان که فکر می کنم میفهمم دلیل زجر کشیدنام اینه که نمیتونم رها کنم بذارم جهان برام انجام بده مسائلو… و جالبه که در نهایت هدایت خداوند خیلی سریعتر مارو میرسونه به مقصد! فقط ما فکر می کنیم مسیر خودمون مارو خیلی سریعتر میرسونه!
همون مثالی که زدید راجع به جنگلی که فکر می کنیم مسیر سمت راستی نزدیک تره…حتی مقصدو می بینیم؛ ولی خداوند میگه از مسیر سمت چپی برو…
در ظاهر مسیر سمت راست خیلی قابل اعتماد تره چون داریم مقصدو می بینیم؛ ولی نمیدونیم که اون وسط کللی حیوون وحشی بهمون حمله می کنه، توی تله میوفتیم و…
ولی مسیر سمت چپی، مسیر هدایت، یک جاده آسفالت شده و سرسبزه
جریان هدایت خداوند مثل حرکت ابر ها توی آسمونه… در ظاهر خیلی کند حرکت می کنه ولی وقتی یدیقه ولش می کنی، یهو نگاه می کنی میبینی هزار کیلومتر جابجا شده!
کی میتونه ذهنشو اینجوری کنترل کنه که وقتی چکش افتاد، به حبابایی که روی آب ایجاد شد توجه کنه؟ جک بگه که «ارزش ابزار ماهیا شد!»
اگه من بودم که میگفتم قسمت نیست که انجامش بدم و معلوم نیست ادامه کار قراره چقدر ابزار بندازیم توی آب و دست بکشم از کار؛ مثل هزاران پروژه ای، هزاران خط کدی که ناقص مونده و توی سیستمم دارن خاک میخورن… چرا؟ چون یک جا به باگ خوردم، یک جا به مشکل خوردم و دیگه ولش کردم
استاد از نتیجه ای که ایجاد شد دیواااااانه شدم!!!
فکر این که قراره روی اون سکو بشینید و یک ویوی خالص از درختان سبز و دریاچه داشته باشید، منو دیوانه می کنه.
عاشقتونم، عاشقتونم که این سریال رو گرفتید
این سریال به من بیشتر از هر چیزی ثابت کرد که شما لاااایق این شرایط هستید.
عاشقتونم
خداروشکر
به نام خدای مهربان سلام به استاد عزیزم وخانم شایسته نازنین ودوستان بزرگوار
وای خدای من چقدر این پردایس زیباست چقدر درختان سرسبز و قشنگ هستند چقدر آب دریاچه زلال و شفافه تحسین میکنم این همه عشق و روابط عالی شما عزیزان را که با عشق علاوه بر اینکه زیبایی های این پردایس را برای ما به اشتراک میگذارید ایده های نو وجذاب را برای ما خلق می کنید سپاس گزارم برای وجود شما عزیزان برای وجود خودم که خداوند هدایتم کرد به این مسیر الهی ودیدن یه همچین دنیای زیبایی به جای دیدن سریال هایی که فقط به من انرژی منفی میداد
چقدر خنده داره بود لحظهای که از دست زنبور ها فرار کردید من کلی لذت بردم از این صحنه های زیبا
استاد الان که این کامنت را می نویسم چقدر پردایس زیباتر شده کلی ایده های نو و جدید را اجرایی کردید از هرس درختان کنار رودخانه و عوض کردن درهای ورودی از برداشتن پردهها پنجره که البته این همه کار مثبت باعث شده که زیبایی های پردایس چندین برابر بشه
خدای من چقدر شما فعال و پر تلاش هستید وبا عشق این زیبایی ها را خلق میکنید استاد من همش به فکر پاهای شما بودم و با خودم میگفتم که خدا کنه میخها پاهای استاد را اذیت نکنه کاشکی یه دمپایی میپوشیدید
ایده های نو باعث پیشرفت خودمون و جهان اطرافمون می شود هم باعث خلق ثروت ونعمت وزیبایی می شویم هم باعث گسترش جهان هستی میشویم چی بهتر از این
وقتی که من هم سعی می کنم در مسیر درست قرار بگیریم و سعی کنم احساس خوب داشته باشم
کارها برای من راحتتر پیش میرود و مثل این می شود که باید پارو نزد وا داد باید دل را به دریا داد خودش میبردت هر جا دلش خواست به هر جا برد بدون ساحل همان جاست تو هیچی نمی دونند خداوند خودش بهتر از تو کمکت میکنه هدایتت می کنه استاد عزیزم من به عینه اینو تجربه کردم وقتی خواستم که چیزی را به زور و تقلا بدست بیاورم اتفاقا اون از دستم فرار میکرد
ولی الان من به خداوند اجازه می دهم که در هر لحظه منو هدایت کنه که بهترین حامی منه بهترین دوست و رفیقه من پدر و مادر منه همه کس منه امیده منه عاشقه من منو دوست داره مرا هدایت و حمایت میکند همیشه همراه منه وقتی که یه همچین خداوندی دارم آخه چرا باید نگران باشم
وقتی که اولین قدم را برای بهبود برمیداریم ایده های نو وجدید برای بهبود وضعیت به ما گفته میشود فقط باید باور داشته باشیم و حرکت کنیم
اولین ایدهای که به نظر شما آمد برداشتن نرده ها بود بعد تعویض درها بود و بعد هرس کردن درختان کنار دریاچه بعد کلی کارگاه درست کردید بعد پرورش مرغ و جوجهها وخیلی دیگه از ایده که الان حضور ذهن ندارم خدا قوت به شما عزیزان این همه زیبایی ونعمت وثروت وعشق گوارای وجودت شما عزیزان برازنده این همه نعمت وثروت وزیبایی وروابط عالی را دارید خداوند به شجاعان پاسخ میدهد این همه زیبایی هم پاسخ اون همه ایمان شماست
من هم سعی می کنم که شما عزیزان را بهترین الگو زندگیم قرار بدهم و بهترین زندگی را برای خودم خلق کنم با دیدن این زیبایی ها قطعآ به زیبایی های بیشتری هدایت می شوم
خدایا مرا آسان کن برای آسانی ها
تنها تو را می پرستم وتنها از تو کمک می خواهم
ما را به راه راست هدایت کن راه کسانی که به آنها نعمت دادهای نه راه گمراهان
سلام به همه و چقدر خوشحالم که تو این محیط فوق العاده مثبت و کنار شما عزیزان پرانرژی و در مسیر رشد،خودسازی و ساختن زندگی دلخواهم هستم.
این قسمت برای من نمونه عملی واضحی بود ازینکه هرگاه ایده ای به ذهنمون میرسه، الهامی دریافت میکنیم یا تصمیمی میگیریم مههههههم ترین کار اینه که شروع کنیم ،فقط قدم برداریم با هرررر روشی که به ذهنمون میرسه ،اصصصصصلا لازم نیس که همون اول کل مسیر واضح و مشخص باشه جلوی چشممون باشه، بلکه ما فقط باید قدم اولو برداریم ،حرکت کنیم، چکش اولو بزنیم تا راه های بعدی به ذهنمون برسه، اقدام بعدی بهمون الهام شه ،فقط انجام بدیم با امید و توکل به خدا و در ادامه مسیر خودشو نشون میده، درست مثل بازی های کامپیوتری که هرچه جلو میریم مسیر مشخص میشه.
همین کاری که استاد انجام دادن ، قدم برداشتن با همون اقدامی که اول به ذهنشون رسیده بود و لزوما اون مسیری نبود که جواب بده ولی همون ایده اولیه باعث شد که ایده های بعدی بیاد و استاد امتحان کنن و فقط پیش برن و در نهایت کار انقدر عالی تمام بشه.
خداروشکر میکنم که با دیدن هرکدوم ازین قسمت های سریال زندگی در بهشت ،روز به روز برام باور پذیر تر میشه این شیوه زندگی، این سطح از شرایط مالی، این محیط زندگی زیبا در دل جنگل و طبیعت،کنار دریاچه و حیوانات واین رابطه عاطفی قشنگ و دوست داشتنی و پر از همراهی و همدلی و عشق و احترام.
سلام
خدارو صدهزار مرتبه شکر
چقدر قشنگ شد حالا من از موبایل می بینم شما اونجا چه حسی داشتید نوش جونتون
چقدر قشنگ چکش افتاد شما مزاح کردین بدون حسرت ، رفت شد ارزش ابزار برای ماهی ها
استاد یه جاهایی که کار سخت میشد میگفتم من اگه بودم وا میدادم بابا چیه نمیخواد قشنگه قاب گرفته خونه رو مثلاً ولی شما ادامه دادین و باید همیشه ادامه داد تا به پاداش ها رسید
استاد شما اولین کسی بودید که گفتید تضادها دوست شما هستن من با تضادها در صلح قرار گرفتم دوستشون دارم مرحبا
استاد شما هماهنگی ذهن و روح رو برای خودتون راحت تر کردین توجه به زیبایی ها رو
چقدر قشنگ همیشه شاکر خدا هستین
و ذکر خدا بالاتر است
چقدر خوبه که به نشانه ها احترام میذارین
قسمت بعدی حتماً جالب خواهد بود ان شالله
و چقدر شما دوتایی با هم در این سکوت و تنهایی با هم در صلح و آرامش هستید
البته ماهم تماشاچی
خدا حفظتون کنه ان شالله
بهبودهای کوچک کوچک نتایج بزرگ دارد
چقدر پرادایس زیباست و تا وقتی نرده ها بود هم ما زیبایی میدیذیم وقتی نرده ها کنده شد تازه فهمیدم چقدر زیبا تر هم میتونست باشه
خیلی مواقع ما میگیم همین که خوبه خداروشکر و اقدامی جهت بهبودش نمیکنیم وقتی اقدامی میکنیم میگیم وای چرا زودتر انجامش ندادم
من وقتی پارسال این قسمت دیدم به خودم گفتم ببین نرده نداره چرا اصلا نرده وصل میکنیم چون ما نگرانیم نکنه بیفتم تو اب، نکنه کسی بیاد بیفته، خطر داره و کلی باور اشتباه و یک درصد نگفتم خدا هست مراقبمه نرده مهم نیست خدا باشه با نرده یا بدون نرده من سالم و سلامتم نباشه با نرده یا بدون نرده باز مشکلات هست پس مهم نرده نیست مهم منم و باورهام،
وقتی این نرده ها کنده شد قبلا کلی ذهنم درگیر بود اما امسال من بزرگتر و اگاهتر شدم و وقتی نرده ها افتاد فقط زیبایی دیدم و گفتم درستش اینه، حال خوب و لذت بردن
خدایا شکرت اگاهی هایم گسترش پیدا کرده حتی ذهنمم ابدیت شده
و بعد هم افتادن او چکش، یادمه پارسال وقتی چکش افتاد گفتم استاد و مریم جان چرا حرفی نزدن چطور نگفت وای چرا حواست نبود و همون موقع فکرشون درگیر نشد و گفتم ببین ساناز کنترل ذهن یعنی این، چکش رفت که رفت اصلا خم به ابرو نیاوردن و رفتن ادامه کار من بودم کار تعطیل یک اعصاب خوردی جدید و بعدش هم حرص خوردن و…
میبینی ساناز فرق تو با استاد و مریم جان دقیقا فاصله افتادن چکش در اب و احساس های تو هست انقدر سریع اتفاق میفته یک ناخواسته، همه را فراموش میکنی و توجه به ناخواسته و حال بد،
امسال باورم نمیشه حتی صحنه افتادن چکش ندیدم و برام عادی بود خب افتاد و طبیعیه که استاد و مریم جان واکنش ندن چون منم خودمم خیلی عوض شدم و بارها ناخواسته ها بدتر برام شد گفتم خدا هست و واقعا خدا بود و برای من همه چیز عالی شد و الان من خیلی خیلی بهتر ذهنمو کنترل میکنم و یکروزی حتی این صحنه را هم دیگه بهش دقت نمیکنم که چی شد
اونموقع میگفتم استاد چقدر خفنه و خفنتر مریم جانه اما امروز میفهمم منم چقدر خفن شدم و دیگه حرص چیزای این مدل نمیخورم و چقدر من عاقلتر شدم
و دیدن مجدد سریال بهم داره حس اعتماد بنفس میده مثل موقعی که امتحان داذی بعد سال بعد بیای برگه امتحانیت چک کنی بعد میگی این سوال چقدر اسون بود من چقدر قبلا سختم بود یادش بگیرم اینکه چیزی نبود اصلا،
ممنون استاد این رشد را من امروز دارم میبینم که مسببش شما هستید
و بعد تکامل در مراحل، تخته کنده شد و با اره بریده شد هدایت خداوند و گام بعدی رها کردن چوبها و شما گفتید ما سه نفری میتونیم چوبها را ببریم من اصلا اینو نشنیده بودم اما الان شنیدم و گفتم من و مریم جان و خدا، ذهن من اینو جواب داد و بعد به خودم گفتم یعنی میشه خدا را همیشه بشمارم بعدش کفتم شاید مایک عزیز میگه چون اگه خدا را بیاریم تو تیممون و بشماریمش من میگم خدا تنها چون همه چیز را محقق میکنه و چقدر ذهنم قشنگتر میبینه که خدا را هم یادش میاد من الان قرانمو هر روز میخونم مذهبیم اصلا، هیج اعمالی از دینی که کفتن انجام نمیدم اما قرانو میخونم که بفهمم و الان میبینم دارم خدا را میشمارم روش حساب میکنم چقدر این موضوع شیرینه، کی شده خدا را بشماری؟ هیچوقت خدا را میزاشتیم نیرو ذخیره که اگه نشد خدا هست مگه قرار نیست باشه پس باید توی تیممون حسابش کنی جز هم تیمی های اصلی همون وسط بازی اصلی، نه وقتی دیگه به همه جا چنگ زدیم نشد بگیم خدا کمک کن الان دارم میفهمم قبلا خدا برام اخر بود الان خدا برام اول شده یعنی شخص میاد میگه تصادف کردم میگم حکمتی هست خدا هست امتحان دارم میگم خدا هست خونه میخوام میگم خدا برام جورش میکنه میگم پول میخوام خدا هست و الان واقعا خدا هست که بهش میگم و تمام انجام میده قبلا خدا بود اما من اخر همه بهش میگفتم الان اول همه، فرقش اینه قبلا سختیهامو میکشیدم بعد خدا را صدا میکردم و میشد و حسابی لذت میبردم میکفتم معجزه شده الان اصلا قدم برنمیدارم میگم خدا هست بعد قدمها کفته میشه پیش میرم میگم خدا هست اصلا نه سختی نه اذیتی هیچ، خداوند هست کافیه
مثلا پول اصلا نداشتم کفتم خدا هست یکدفعه از جاییکه فکر نمیکردم پول اومد
قبلا همه رو هامو میزدم به عالم و ادم میگفتم تهش میکفتم خدا برسون تا یکی با منت بده الان خدا میده بی منت چطور با دست همون بنده هاش، فقط فرقش اینه قبلا با سختی و حس بد و الان فقط به خدا میگم و تمام، مثلا کدوم خانواده ای سال سوم ازدواجشون براشون یلدایی میارن خانواده من، چرا چون خدا میخواد خونمو از نعمت پر کنه چرا برای بقیع نمیشه چون من الان میگم خدا هست و این یکسال خدا چنان بود که من متحیر بودم چرا تا الان روی خدا این مدل حساب نکردم تا کفتم شد و رسید به بهترین نحو،
خدایا ممنون که بی منت میبخشی و منو لایق ثروت و نعمتهات کردی و این راه زیبا را پیدا کردم که بتونم ازت بخوام و باهات حرف بزنم
و در نهایت تصویر زیبای پرادایس که انقدر الان زیباست که دوس داری بشینی و نگاش کنی لحظه اخر فیلم لبخند استاد و اینکه من یک نقشه های خوبی دارم و اگه بشه معجزه میشه مثل سکانس پایان فیلم همینقدر شیرین که در اوج فیلم تموم میشه و منتظری ببینی قسمت بعدی چه خبره و لبخندی از رضایت استاد، خب کدوم ما با افتادن یک چکش در اب این مدل ذوق داریم که پس یک کار بهتر پس یک ایده نابتر و خداوند این مدل هدایت میکنه که بخندب بگی مشکل، بخنذی بگی بی پولی، بخندی بگی فلان اتفاق و بخندی و اون ناخواسته را رد کنی یک نفر خارج این دوره باشه میگه دیونه شده اما من میفهمم که انقدر اتفاقات قشنگ چیده میشه که اصلا مشکل معنا نداره مثلا تصادف میکنی میخندی میگی تصادف و اصلا حالت بد نمیشه بعد خدا یک ماشین صفر میفرسته برات خب وقتی چند بار تجربش کردی تصادف بعدی بشگن میزنی و میرقصی میگی اخ جون تصادف
دقیقا ما وقتی ماشینمون خراب میشه من خوشحال میگم اخ جون یک اتفاق عالی تر چون هر بار یا پول اومد یا ماشین عوض شده یا اتفاقات عالی که سراسر نعمت بوده محاله الان همسرم بگع ماشین خراب شده حال من بد شه چون میدونم بعدش قراره بهتر بشه
ممنون استاد میبینی من همون ادمم ولی من چقدر بزرگ شدم نتایج شاگردات میبینی استاد و چقدر ممنون شما هستم که دستی از دستان خداوندید برای من
شکر