سریال زندگی در بهشت | قسمت 8 - صفحه 1

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • دانلود با کیفیت HD
    383MB
    25 دقیقه
  • فایل تصویری سریال زندگی در بهشت | قسمت 8
    109MB
    25 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

476 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    7star گفته:
    مدت عضویت: 2466 روز

    سلام

    این اولین کامنتم بعد از ۵۰۰وخورده ای روز توی سایته و این شجاعتو توی خودم بوجود اوردم که کامنت بزارم.

    اول از همه تشکر میکنم از استاد عباسمنش و خانم شایسته که انقدر زحمت میکشن و سریال رو درست میکنن.

    خواستم بگم که اون نرده ای که شما بریدید در حقیقت همون ترسا و شک هامونه که باعث میشه زیباییای درون و بیرون خودمونو نبینیم یاکمتر ببینیم

    وقتی که شروع کردید دور دریاچه رو از وجود درختچه ها و علف های هرز پاک کردید وقتی از بیرون ب دریاچه نگاه کردید دیدید که ی چیزی نمیزاره از نگاه کردن ب دریاچه و جنگل اطرافش لذت ببرید و اون نرده های چوبی بود نرده هایی که برای این طراحی و تعبیه شدن تااز انسانها محافظت کنند ک توی آب نیفتن و ی نوع حس ترس از مرگ و اسیب دیدگی داشت

    وقتی مااین ترسا رو میزنیم کنار ناخوداگاه میبینیم دنیای بیرون و اون چیزی که میبینیم بدون اون ترسا خیلی خیلی زیباتره

    درسته نرده ها حفاظت میکنه اما حفاظت از چی؟غرق شدن؟خب میریم یاد میگیریم شنا کنیم که غرق نشیم.

    یااینکه اون ترسو میزاریم کنار ب کل

    وقتی یکمی از ترسامونو کنار میزاریم میبینیم که بقیه ی ترسا مثل این ترسایی که بریدی و باهاشون روبرو شدی عددی نیستن و باانگیزه بیشتری میخای ترسا و ناراحتیا رو از بین ببری

    ی نکته ای که خواستم بگم اینه:تا زمانی ترساتو کنار نزاری دنیارو جای خوبی نمیبینی و عملکردت خوب نیست

    امااگه گذاشتی کنار همه چی عوض میشه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 42 رای:
  2. -
    شیرزاد گفته:
    مدت عضویت: 2321 روز

    بنام خداوند عشق و زیبایی

    درود فراوان به مرد عمل وایمان استادگرامی وخانم شایسته مهربان و خانواده الاهی من

    باز هم نگاهی دیگر به زیبایی ها وحرکت به سمت بهتر شدن وبهتر دیده شدن آنها

    درسهایی که هر روز در زندگی تک تک ما هزاران بار تکرار میشود و ما غافلیم .

    خرابکردن خیلی راحت است وسریع .

    که این روزها در همه جادیده میشود،

    در تفکر انسانها

    در عمل

    دراحساسات

    در واکنش به یک موضوع

    درحمایت از یک طرح وایده

    ودر …

    خرابکردن دیگران نه برای اصلاح وساختن ، بلکه برای عناد وکم بینی وغرض ورزی وتخریب دیگران و…

    وهمه اینها نشان ازندانستن قانون فراوانی است و سپاسگذاری از داشته ها .

    می توان مانع ها را حتی برای یک لحظه از جلو چشمان زیبابین خود برداریم

    تا مدلی دیگر از چیزهایی را ببینیم که هر روز میدیدیم .

    ویا میتوانیم ، بخاطر تضادهای لحظه ای دیواری بلند ومحکم جلو دیدمان بچینیم واز نعمت دیدن زیبایی وفراوانی محروم شویم ودر روزمرگی باقی بمانیم .

    تصمیم با خود مان است وبعد از تصمیم عمل کردن هم دست خودمان است وهیچ عامل بیرونی وجود ندارد .

    بعضی مواقع هم باید از انسانهایی با باورهای محدود کننده که بخاطر اهداف تو دچار به ظاهردغدغه ای برای خود شدند ، مثل آن زنبور ، فرارکنیم و از آنها فاصله بگیریم ودوباره با شجاعت به مسیر خود ادامه دهیم .

    چکش در افتاده هم، در زندگی ما همیشه هست .

    ابزاری را برای هدف در نظر داریم ودراوایل راه به هر دلیلی از دست میدهیم ، میتوانیم ناراحت ونا امید شویم ودست از طلب برداریم .

    یا میتواینم چند لحظه ای کوتاه سکوت کنیم تا هدایت دیگر برای ادامه مسیر به ما برسد .

    ولی خوب دوباره میتوانیم آن چکش در آب افتاده را با ابزار جذب دیگری مثل اون آهن ربای هیولا از آب بیرون بکشیم وبرای ادامه مسیر رسیدن به اهداف استفاده کنیم .

    نرده های اطرافما برای ایمنی ودر آب نیفتادن ماست ولی اگر شنا بلد باشیم ترسی از درآب افتادن نداریم .

    در زندگی ما از زمان تولد با باورهای محدود کننده نردههایی به دور ما ساخت اند که در طول زمان عمر ما محکم وبلندتر و قطور تر میشود .

    زمانی به خودمان میآییم که جدا شدن و تخریب این باورهای محدود کننده وقت وانرژی زیادی از ما میگیرد .

    باید صبور باشیم واستوار تا آرام آرام تکامل راطی کنیم واز بند این حصار خارج شویم وبه منبع اصلی خودمان برسیم

    به منبعی که عاشقانه دوستمان دارد و جز شادی ، لذت ،خوشبختی و همه خوبیها وخوشیها چیز دیگری برای ما نمیخواهد.

    آگاهیهای این قسمت بی نهایت است وهرکس با زاویه دید خود میتواند درس بگیرد .

    می توان به آن میخ ها ی روی چوبهای کنده شده نگاه کرد وبدترین حالت را که نشستن ویا پا گذاشتن استاد روی آن است تصور کردوخدارا شکر این اتفاق نیفتاد .

    حس بریدن شاخه ای که روی آن نشسته ایم هم در زندگی ورسیدن به هدف زیادوجود دارد ولی اطمینان واعتماد و باورهای درست میتواند ذهن ما را از این نجواهاو احساسات محدود کننده رها کند و مسیر را تا رسیدن به هدف ادامه دهیم .

    هر لحظه چیزی به ذهنم میرسد و دوست دارم بنویسم وشاید طولانی شود و از حوصله به در…

    خدایا شکرت ، خدایا شکرت بخاطر این همه درس که اول صبح با دیدن این سریال گرفتم.

    متشکرم استاد متشکرم دستیار استاد ومتشکرم از از بند رها شده های این جمع

    ارادتمند “شیرزاد “

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 36 رای:
    • -
      الهه رشیدی گفته:
      مدت عضویت: 2217 روز

      به نام خدای مهربان

      سلام دوست عزیزم

      کامنت تون فوق العاده زیبا نوشتین

      حس ارامش و حس رهایی و

      حس خدا گونه ای را برایم دارد

      دوست عزیزم نوشته تون بسیار عالی بود

      ممنونم که این نوشته ی بی نظیرتون رو برامون به اشتراک گذاشتین.

      ارزوی بهترین ها رو براتون دارم.

      در پناه خدای مهربان باشی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      ام البنین بیگدلی فر گفته:
      مدت عضویت: 3074 روز

      سلام دوست عزیز

      مرسی از کامنتتون. تک تک جملاتتون درس بود و من لذت بردم از اینکه اینقدر اندیشمندانه سریال رو نگاه کردین و از هر لحظه آن یک نکته مهم و پند آموز بیرون کشیدین.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      فریدون گفته:
      مدت عضویت: 2266 روز

      سلام دوست عزیزم

      ممنون از به اشتراک گذاشتن آگاهیهای زیباتون.

      من به دلیل عدم رعایت قوانین و اینکه این سریال فقط برای کسانی هست که در مدار مناسب قرار دارن

      ناخودآگاه از ذوقی که داشتم از دوستی دعوت به تماشا کردم.

      قانون رد خور نداره و همه جا ثابته.

      به غیر از تمسخر من نتیجه ای نداشت و باز به خودم اومدم که

      فریدون

      تو فقط روی خودت کار کن

      فقط روی خودت

      درک آگاهی ، آمپول و قرص نیست که بخواهی برای درمان به زور به کسی بدی.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  3. -
    علی رضایی گفته:
    مدت عضویت: 2314 روز

    سلام.اونروز که دیدم آهنربا خریدین با خودم گفتم طبق قانون همین روزا یه چیزی از دست استاد میوفته تو آب که به همون آهنربا احتیاج پیدا میکنن.الان که دیدم الکی الکی چکش افتاد تو آب کف کردم که چقدر قانون دقیق جواب میده.اتفاقا چکشی افتاد تو آب که داشتین آهنربا باهاش امتحان میکردین.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  4. -
    سپیده گفته:
    مدت عضویت: 3293 روز

    سلام جان جانانم ، اخ که چقدر حالم جا اومد اول صبحی ،

    چقدر حس خوب گرفتم ، راستش اومدم کلی از زیبایی های این فایل بنویسم که یهو یه هدایتی بهم گفت ، عه اون چکشه که افتاد تو آب با اون آهنربای قوی که استاد چند روز پیش نشون داد میاد بیرون که .. 😅 بعد گفتم دوستای خوبم به اندازه کافی کامنتاشون قشنگه حالا من بیام یه کامنت متفاوت بزارم و هدایتمو بگم به استاد امیدوارم جواب بده ☺️

    خدایا دوستت دارم چقدر خفنی چقدر خوبه که بفهمی یه نیرویی هست که هر لحظه بهت میگه چیکار کنی فقط کافیه آماده دریافت باشی ، خدایا شکرت ازین حال خوبی که دارم از این لمسی که میکنم حضورت رو تو زندگیم ازینکه دارم باهات کیف میکنم خدایا شکرت که انقدر رفیقمی انقدر هستی کنارم 😍🥰🥰 استاد دوستون دارم 😍😍

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  5. -
    محمد امین گفته:
    مدت عضویت: 2509 روز

    سلام استاد عزیز و خانم شایسته عزیز

    خیلی دل باز شد عجب ایده فوق العاده ای . خیلی فضا زیبا و قشنگ شد

    کسی که راه رفتن رو بلد نیست بعد میخواد به پرواز فکر کنه . خیلی از ما که وقتی با همچین اموزشهایی اشنا میشم مثل استاد عباس منش توی یک سری توهم قرار میگیرم .‌ بعد گذشت سه سال تازه میفهم که استاد عباس منش چی داره میگه .

    استاد عباس منش مدیر یک مدرسه هست شما و من هم میخوایم ثبت نام کنیم تو مدرسه .. خیلی از ماها اینطوری فکر میکنم که اقای مدیر من لباس مدرسه میخرم کیف دفتر کتاب میخرم من تلاش نمیکنم تمرین نمیکنم حرکت نمیکنم میشه همینطوری به من نمره بدید بلاخره من اومدیم ثبت نام کردم لباس خریدم مداد کیف کتاب دفتر خریدم حالا هر روز هم میرم میام واقعا جواب اون مدیر میخواد چی باشه …

    داستان ما شده دانش اموزی اون مدرسه ای فقط لباس کیف کتاب مداد براش خریدن و هر روز داره میره میاد بدون اینکه تمرین کنه حرکت کنه بعدش هم انتظار داره که اخر سال با معدل ۱۸ و ۱۹ قبول بشه … این داستان ماست خیلی از ماها دوست داریم با همون شخصیت با همون باورها و رفتار به یک سری نتایج جدید هم برسیم …

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  6. -
    ستاره بنی نجاریان گفته:
    مدت عضویت: 3901 روز

    باور کردنی نیست الان ۸ روزه که داریم زندگی در پارادایس رو در کنار شما دو عزیزدل تجربه میکنیم خدایاشکرت که این همه درس عالی داریم یادمیگیریم و داستان روز هشتم مربوط میشه به همون بریدن شاخ و برگ اضافی، انصافا باید بگم وقتی که گفتید میخواین نرده ها رو ببرید عقل منطقی من گفت بابا بی خیااال نرده رو بزارید باشه و این نشون میده که ذهن من واسه از دست دادن خیلی چیزا ترس داره و خیلی جا داره تا رو خودم کار کنم که قدم به قدم یاد بگیرم شاخ و برگای اضافی رو ببرم برای شروع میتونم از کمد لباسم شروع کنم و قدم های کوچیک رو بردارم. باید اعتراف کنم که تصمیم شجاعانه ای بود آفرین که الهام شد و عمل کردید و ننشستید با ذهن منطقیتون دو دوتا چهارتا کنید و این درس بزرگی به من داره میده باور کنید دیدن این سبک زندگیتون برای من همون پاسخ هدایتیه که از خدا خواستم چونکه اول سال از خدا خواستم من رو هدایتم کنه تا عمل کنم تا انجام بدم تا حرکت کنم و داره ذهنم عمل کردن و منطقی تر میکنه برای خودش و میبینم که چقدر ناخودآگاه تازگیها عملکردم بهتر شده مثلا قبلا میخواستم یه نقاشی بکشم کلی بهش فکر میکردم اما الان میگم خدایا تو بگو من چی بکشم خدا میگه من میشینم همون لحظه مقابل همون منظره ای که خدا میگه و شروع میکنم به کشیدن، این همه ابزار ارزشمند که نشون میده به من ثروتمند شدن چقدر مقدسه با ثروتمند شدن چقدر میتونی اول به خودت و بعد به جهان اطرافت خدمت کنی، چکشی که رها میشه تو آب و آب از آب توی دلتون تکون نمیخوره میخندید از اینکه چکش رفته واسه ماهیا و این نشون میده که چقدر شما تسلط دارید روی کنترل عواطفتون همه چیز در یک لحظه اتفاق افتاد چیزی که همون لحظه از دست رفت اما عملکردی که نشون میده هیچ باکی برای از دست دادن نیست چون ایمان داریم که میشه دوباره خلقش کنیم آفرین آفرین آفرین به شما و البته پیشنهاد میدم یه طناب بردارید با یکی از اون گره های مرگ که مریم جون میزنه وصلش کنید به اون آهنربا خفنه و مثل ماهی از اون زیرا بکشونیدش بالا اوف چه حالی میده😂👌 اون تکه چوبی که افتاد توی آب و نشانه ای که دریافتش کردید خدای من این اتفاقات که در لحظه جلوی دوربین رخ میده همش هدایت خود الله هست. و بعد شما دونفر با دریافت این هدایت چوبا رو میندازید توی آب . وقتی از ترس زنبورای عصبانی میرین داخل و بعد باز تصمیم میگیرید بیاین بیرون اون لحظه خییییلی با شکوهه وقتی که در رو باز میکنید و هیییییییچ نرده ی اضافی نیست که ویوی زیبای دریاچه رو بگیره خدای من اون لحظه به خودم گفتم آفرین به این شجاعت آفرین به این عملکرد چقدر عالی شد چقدر ناخالصی ها رفت و چه ویوی زیبایی اصلا ثبت اون لحظه بی نظیییر بود خیلی لذت بردم خدایا شکررررت. خراب کردن همیشه راحت تر از ساختنه هرچند اون هم نیاز داره به اقدام یه وقتایی خراب کردن لازمه یه وقتایی ساختن و این دو در کنار هم معنا پیدا میکنن. یه وقتایی لازمه که یه چیزایی از زندگی حذف بشه حتی این همه خونه های کلنگی توی شهر که اگه آدمها خرابشون نمیکردن هرگز جای اونا ساختمان های مدرن و نو با امکانات عالی تر ساخته نمیشد و این نشون میده که این جهان رو تضادها زیباتر و معنادارتر میکنه. خدایا شکرررررت هربار که قدم های کوچک پیوسته ای برای زیباتر کردن پارادایس برداشته میشه هدایت های تو آشکار تر میشه و یقینن هیچ پایانی برای این مسیر فوق العاده نیست هربار همه چیز میتونه بهتر و زیباتر بشه خدایا شکررررت باید پارو نزد واداد باید دل رو به دریا داد باید گوش داد به الهامات باید عمل کرد و رها بود تا نتیجه خودش رخ بده تا هدایت ها بیشترو بیشتر آشکار بشه داستان هدایت چقدر داستان شیرین و لذتبخشبه خدایا همواره هدایتمون کن و به اندازه پلک بر هم زدنی ما رو به حال خود رها نکن خدایا تنها تورا میپرستم و تنها از تو یاری میجویم خدایا ما رو در مسیر رشد و تکامل ثابت قدم و عمل کننده پرورش بده خدایا شکررررت که هستی و دستای ما رو در دستان مهربون و قدرتمندت گرفتی خدایا سپاسگذارم که تا این حد میتونم تو رو در درون خودم احساس کنم و خودم رو به تو نزدیک بدونم خدایا بابت این احساس ارزشمندی و لیاقتی که در خودم احساس میکنم شکرت چقدر سپاسگذار بودن به آدم احساس رشد میده قشنگ احساس میکنی ظرفیتت و گنجایشت داره بیشترو بیشتر میشه خدایا شککککرررررت.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 73 رای:
  7. -
    عادله گفته:
    مدت عضویت: 2457 روز

    سلام

    روز همگی به خیر و خوشی

    چقدر زیباست که هرروز صبحمو با تصویر این بهشت زیبا شروع میکنم.

    اینجا هر چقدر شاخ و برگ های اضافیش برداشته میشه زیباییش دوچندان میشه.

    احساس آزادی پیدا کردم بعد از بریدن حصار.

    دوست داشتم نفس عمیق بکشم.

    من با دیدن این فیلم ها گاهی به ترس های خودم آگاه میشم.مثلا وقتی داشتین چوب هارو می بریدین من احساس خطر و نگرانی و اینکه وای اینطوری همش باید استرس داشته باشی که نکنه کسی بیوفته توی آب و …

    ولی دیدم استاد گفت شنا بلدیم دیگه.افتادیم هم شنا میکنیم.

    واقعا خیلی از ترس های ما الکی هستن چون کل تمرکزمون روی ترس و عواقبشه،ولی اگر یک لحظه ذهنمون و از روی ترس برداریم و به این فکر کنیم که خب اگه این اتفاق بیوفته تهش چی میشه؟خودمون هم خنده مون میگیره که چرا انقدر این و بزرگ کردیم.

    جریان اهرم رنج و لذته دیگه.رنج هارو پررنگ میکنیم و هزار بهانه هم میاریم تا اون لذت و حسابی کوچیکش کنیم که تایید کنیم اون ترس ها رو.

    نکته بعدی این بو که وقتی چکش افتاد توی آب برام جالب بود که همون لحظه تموم شد اونم باخنده و شوخی.

    در صورتیکه توی زندگی خیلی ها همون اتفاق کوچیک و کلی بزرگ میکنن و میگن ای بابا،اومویم یه کاری بکنیم ضدحال شد و کلی غر و گلایه از بد شانسی و …

    ولی دیدم اینجا اصلا شما دیگه ادامه ندادینش.تموم شد.اعراض و رعایت کردین.

    ممنون از اینکه بازهم زندگی تون و با ما قسمت کردین.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  8. -
    محمدحسین پورحسینی گفته:
    مدت عضویت: 2203 روز

    سلام استاد عزیز و سلام دنیای زیبا و عادل

    باز هم یک صبح تازه با کلی اتفاقات خوب رو شروع میکنم مثل همیشه

    دیگه این عادتم شده

    امیدوارم شما هم به باور های خوب عادت کنید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای: