سریال زندگی در بهشت | قسمت 4 - صفحه 41 (به ترتیب امتیاز)

سلااااام خدمت همه دوستانم در این سایت توحیدی

یک صبح دیگه، در پرادایس سرسبز و زیبا

خب بریم سراغ اولین تغییری که روی کلبه میدیم؛

باز هم ذهن جستجوگر استاد عزیزم، همیشه به دنبال اینه که چطور بهتر از قبل، از زندگی لذت ببریم

فکرشو بکن، یک ریسه رو قبلا خریدی و فهمیدی به کارت نمیاد؛ یهو میگی چطوره اینو یک جای دیگه استفاده کنم! چه ایده خفنیی.

حالا چه چیزی نیروی محرکه میشه که بیای و یک ریسه طولانی رو کلی با میخ چکش کاری کنی و نصبش کنی؟

تصور نقطه پایانی.

و بله، طولی نکشید که ذهن جستجوگر شما گفت یجای کار میلنگه، این نباید اینقدر سخت پیش بره!

WOW! کی فکرشو میکرد جایگزین کردن میخ با پیچ چقدرررر کارارو ساده تر می کنه

اینه پاداش کسی که فکر می کنه همیشه

همیشه دنبال اینه که چطور میشه بهتر یک کاری رو انجام داد

کسی که معتقده کارا باید براش ساده پیش بره.

نتیجش چی میشه؟ آسان می شوی برای آسانی ها

میخوام اینو تاکید کنم که ما توی کل زندگیمون دنبال یک قالب از پیش آماده شده ایم، یک نسخه شرکتی و کارخونه ای، ما دوست داریم تا از همین قالب استفاده کنیم و خودمون تفکر نکنیم. آخه کی فکرشو میکنه که اون بست هارو میشه با پیچ بست؟ کی فکرشو می کنه که بیاد و ریسه رو با دریل وصل کنه!

اگه یچیز سخت پیش بره، مثلا اینجا کلی دستمونو داغون کنیم، توی ارتفاعات سخت باشه چکش زدن، خیلی طول بکشه، میخ وسطش کج بشه، کلی لق بزنه، میگیم حتما روالش همینه دیگه!! درصورتی که نهههه! باید یک راه بهتری باشه.

و پاداش کسی که همواره برای ساده تر شدن کارها فکر می کنه، نعمت ها، فراوانی ها، ثروت ها و گشایش ها هست.

تماااااام پیشرفت ها و اختراعات این بشر زمانی اتفاق افتاد که فکر کرد، فکر کرد که آیا میتونه بهتر زندگی کنه؟ طبیعت هم در ازای همین کار آسانش کرد برای آسانی ها…

یا ایده ای که سری لامپو به پریز تبدیل می کنه! خدایی کی میاد فکر کنه به این! در حالت معمول سرپیچ لامپ روی سقف و بالای دیواره! اصلا چه ربطی به پریز داره! اما یکی اومد و فکر کرد، با تضاد هایی که بهشون برخورد کرد که چرا باید دوباره کاری بشه و یک پریز روی دیوار های بلند زده بشه؟ خب همونو تبدیل به پریزش می کنیم!

چیشده؟ یک نردبون به اون بزرگی رو با آمازون سفارش دادین و سفارشتون اومده دَرِ پرادایس؟!

بیایم به همین ایده فروش آنلاین آمازون فکر کنیم، چی میشه که یکی به این فکر میوفته توی فضای اینترنتی یک فروشگاه راه بندازه؟ اونم زمانی که اینترنت اصلا به اون شکل نبوده، مردم اعتماد نداشتن و کلللی چالش دیگه

اما یکی میاد و به ایده های الهامیش عمل می کنه، شاید اون روزا روحشم خبر نداشته از آینده، از این که قراره یزمانی اینترنت با زندگی مردم گره بخوره، قراره پاندمی بشه و فروشگاه های فیزیکی تعطیل بشن

ولی انجامش داد، عمل کرد و الان بزرگترین فروشگاه اینترنتی جهانه

ازین مثال ها هزاران تا دارم، از این که شخصی به نام ایلان ماسک میاد و فکر می کنه که چرا ماشینا لاستیکشون 5 تا پیچ داره؟ چرا باید فرآیند رنگ کردن ماشینا اینقدر پر هزینه باشه؟ چرا باید از بنزین توی ماشین ها استفاده بشه؟ مگه برق چشه!

و همین آدم توی روزگاری که همه به ایده هاش میخندیدن، اومد این ایده هارو ارائه کرد، و الان ثروتمند ترین شخص جهانه

اینا همش درس هایه که ما باید بگیریم

خلاصه با عمل به الهاماتتون و ایده های خداوند، تا شب، انجامش دادید، درست توی همون زمانی که تصورشو میکردین.

یک درس دیگه هم این بود که شما مقداری از ریسه هارو وصل کرده بودین، اونم با میخ و کلی زحمت؛ میتونستید بگید الان که اینو وصلش کردیم، باز کندنشون از دیوار سخته و جای میخ ها میمونه و…اما یک چیزی که خودم از شما یادگرفتم اینه که

«مهم نیست یک مسیر اشتباه رو چقدر رفتی، اگه میدونی که اون مسیر اشتباهه، باید برگردی»

و همین کار باعث شد تا پشت خونه که کلی کاربردی تره و توی شب استفاده میشه، روشن بشه

چقدر ویژگی سپاسگذار بودنتون رو دوست دارم؛ این که برای کوچترین چیز ها هم از عزیز دلتون تشکر می کنید .

این نعمت ها حاصل همین عادت ها هست، همین عادت باعث میشه تا خیلی خیلی سپاسگذار نعمت های خداوند هم باشی و طبق قانون، شکر نعمت، نعمتت افزون کند.

و در تاریکی شب، جایی که حتی ماه، ستاره هارو نمی بینه، ریسه های LED روشن میشن و تاریکی شب رو به روشنایی روز تبدیل می کنن!

چقدر باعث شد تا توی شب بتونید از دریاچه استفاده کنید، توی شب بشینید و به ستاره ها خیره بشید، پاهاتونو داخل آب بذارید، الطاف آب های گرم، پاهاتونو ماساژ بدن، نسیم و هوای پاااک که از لای درختا اومده به صورتتون بخوره و باعث بشه تا چقدددر بیشتر سپاسگذار خداوند باشید.

اگه فکر کردین منفعت های این چراغ های LED همینجا به پایان می رسه، سخت در اشتباهید!

شما توی این همکاری با عزیز دلتون چقــــدر روابطتون صمیمی تر شد، چقدر انرژی گرفتید برای انجام کارای بعدر در راستای بهبود پرادایس

آخ آخ غروب آفتاب توی دل پرادایس، آسمون صورتی و مخملی، رنگ سبز تیره درختا، نسیمی که از دل درختا گذر کرده، از روی آب زلال چشمه سفر کرده و پوستتو نوازش میده، صدای جیرجیرکا…. اگه این توصیف رو، توصیف بهشت ندونیم، دیگه چه توصیفی باید کنیم تا بهشت رو جلوی چشممون بیاره؟

و البته معلومه که قراره فردا یک روز خفن باشه! وقتی شبتو با فرکانسای توحیدی و با سپاسگذاری که نزدیک ترین فرکانس به خداست به پایان برسونی، معلومه قراره فردا صبحو خفن شروع کنی!

و اما درسی که این قسمت بیشتر از همه برام داشت، اینه که شروع کنم… فقط شروع کنم و کاری نداشته باشم به این که قراره در نهایت چجوری هدایت بشم به خواستم، از همین ایده ای که الان دارم شروع کنم، خداوند قدمای بعدیو الهام می کنه… حتی شاید یجایی بهت بگه برگرد! اونجا هم باید برگردی تا قرم بعدی بهت بگه..

و در نهایت، شیرینی نتیجه و انگیزه ای غول آسا برای انجام کار های بزرگتر در انتظارته.

استاد و خانم شایسته عزیز، عاشقتونم که با این برنامه، زندگی خودتونو برامون به نمایش گذاشتید تا قوانین رو در عمل ببینیم، همون چیزایی که توی فایل ها و دوره هاتون میگید رو به روایت تصویر ببینیم. ممنونم از مریم جان که اینقدر دقیق و با دقت فیلمبرداری می کنن از تک تک اتفاقات و همین شیوه فیلمبرداری باعث میشه تا انگار که داریم با چشای خودمون اون اتفاقتو می بینیم.

و خیلی خوشحالم برای خودم و همه دوستان عزیزم، که یروزی از خودمون پرسیدیم چرا… چرا باید زندگی ایقدر سخت پیش بره؟ و طبق قانون، هدایت شدیم به

آسانی ها…

ثروت ها…

نعمت ها…

و…

خداروشکر