این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.
https://elmeservat.com/fa/wp-content/uploads/2020/08/abasmanesh-68.gif8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2024-10-05 09:44:212024-11-08 05:33:53live | تشخیص اصل از فرع درباره نتایج
4234نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
چقدر لذت بردم از خواندن کامنتها، چقدر اشک شوق ریختم، چقدر ایمانم به خدا قوی تر شد، چقدر حالم خوب شد٫ واقعا از استاد برای فراهم کردن این فضا و هدایتی که خداوند شامل حالم کرده سپاسگزارم٫
واقعا چه عاملی باعث ایجاد تفاوت در نتایج کسب و کارها می شود؟
برای من که نیازی نیست راه دوری بروم تا بخواهم تحقیق و پژوهشی انجام بدهم٫ در حال حاضر در یک شرکت کارگزاری در حوزه بورس فعال هستم٫ شرکتی بسیار کوچک و در جایگاه بسیار پایین٫ فکر کنم در لیست ۱۰۸ شرکت فعال این حوزه، جزء پانزده شرکت انتهای لیست باشیم٫ بارها شایعه تعطیلی و ادغام در بین کارکنان نشر یافته است، هیچ یک از سهامداران اصلی شرکت راضی نیستند و تغییر مدیریتها نیز کمک چندانی به بهبود اوضاع نکرده است٫ تعداد شعب شرکت از تعداد انگشتان یک دست هم کمتر است٫
در سال های اخیر بخشی از فعالیت های شرکت که برای دریافت مجوز فعالیت کلی هزینه و انرژی صرف شده بود تعطیل شده است٫ من که چند سال پیش در یکی از بهترین های شرکت های این حوزه کار می کردم، به خوبی تفاوت دیدگاهها و نگرش ها را درک می کنم٫
خودم مدیر و موسس یکی از شعب شرکت هستم، خیلی جالب است بدانید که جایگاه شعبه من در بین شعب ۴۰ کارگزاری فعال در آن شهر بین ۲ تا ۳ در نوسان است٫ آمار فعالیت شعبه من از مجموع کلیه شعب شرکت بیشتر است٫ من با کمترین هزینه و امکانات و بدون هیچ حمایتی کار شعبه را شروع کردم و در مدتی کوتاه از شعبی که سابقه طولانی داشتند جلو افتادم٫ براستی چرا نتایج کارم متفاوت شد؟
دلیل اصلیش کار کردن روی خودم و باورهایم بود٫ دلیلش تغییر دیدگاهم نسبت به خدا بود، دلیلش رشد ایمانم به خالق هستی بود، دلیلش باور فراوانی بود که مشتریان از شهرهای دیگر به سمت من هدایت می شدند٫ دلیلش ایمان به خدایی است که مدیریت جهان را در دست دارد٫ دلیلش رشد باورهای ایمانی و شناخت شرک هایی بود که داشتم٫ دلیلش همین دوره های استاد است که هر فایلش نگاه شرکآلودم را شست و ایمانم را بالا برد، دلیلش همین کامنت های زیبایی است که شما عزیزان زحمت آن را کشیدید، دلیلش راهکار برای مسایل شماست که در سایت نگارش شده است٫
ریشه همه تحولات و نتایج واقعی از کار کردن روی خود حاصل می شود نه شرایط و موقعیت اجتماعی، نه تبلیغات نه دانش و تخصص، نه ثروت اولیه، نه خوش شانسی و بد اقبالی
درست زمانی که کارهای تاسیس شعبه را پیش می بردم در کلاسهای موفقیت ثبت نام کردم و در فاصلهای کوتاه با سایت عباس منش آشنا شدم، بر خلاف گذشته شکرگزاری را پیشه راه خود کردم و بار اصلی کارهایم را بردوش خدایی انداختم که تازه شناخته بودمش٫ دیگر از سگ دو زدن ها در زندگیم خبری نیست، دیگر التهاب و نگرانی در وجودم نیست، با آرامش پیش رفتم با روزی دو سه ساعت کار کردن نتایجی گرفتم که دیگران در درکش عاجزند٫ تفاوت در نتایج به باورهایی بر می گردد که نسبت به خدا و خودمان و ثروت و سلامتی و روابط و ٫٫٫ داریم
شخصی از عارفی پرسید وقتی جایی میرم و میخوام اسبم رو بذارم و برم باید چیکار کنم که دزد نبردش؟
اسبم رو ببندم ؟
یا ولش کنم و برم و به خدا توکل کنم؟
عارف جواب داد: اسبت رو ببند و به خدا توکل کن
در مورد این سوال با توجه به آموزه های آقای عباسمنش این دوستمون هم باید اسبش رو ببنده و توکل کنه
حالا اون اسب بستنه شامل چه چیزایی میشه؟
این نیست که بشینه تو خونه و بگه که من رو باورهام کارمیکنم و کیسه پول برام از آسمون میوفته
نه
بلکه در قدم اول باید کارش رو به خوبی انجام بده و ورودی هایش رو کنترل کنه و احساسش رو خوب نگه داره و تمرکزش رو بر زیباییها و نکات مثبت بذاره و تجسم به نقطه پایان رسیدن رو هم با احساس بسیار خوب و واقعی داشت باشه و با تمام جزییات حسش کنه
مثل تجسم وزش نسیم روی قله که صورت رو نوازش میده، بافت پول رو حس کنه که موقع شمردن سرانگشتانش رو نوازش میده
و نکته مهم اینکه با قلبش سپاسگزاری کنه با تمام سلولهاش
من این حس رو خیلی دوست دارم
و قدم دوم اینکه توکل کنه
و این قسمت چیه؟
باور کنه که خدا دوستش داره و در تمام لحظات همراهشه و خدا بیشتر از خودش میخواد که ایشون ثروتمند بشه و به گسترش جهان کمک کنه
سلام وخدا قوت به تمامی عزیزان امیدوارم عالی و پر نشاط باشید
برای جواب این سوال در ذهن من فقط آرامش پر رنگ است و میتونم به قدرت بگم تو تمام لحظاتی که لایو استاد رو تماشا میکردم فقط و فقط آرامش تو ذهن من تکرار میشد .
آرامش اون آرامشی که خود استاد هم گفتند اگه شما به خدا ایمان داشته باشید و در راه درست قدم بردارید و همه چیز را از خدا بدانید و اینکه خدا فرموده من برای بنده ام کافی هستم به آرامشی عالی خواهید رسید.
و در این صورت هست که تمام کارها جهت دار و به سمت موفقیت به پیش خواهد رفت و تمامی الهامات را درک خواهیم کرد پس چیزی که خداوند به ذهن ما الهام میکند را در آرامشی که به پشتوانه خداوند است درک میکنیم و هدایت میشویم و در این راه هست که از هر ابزاری استفاده کنیم به پیشرفت ما کمک خواهد کرد زیرا دغدغه ای نیست و میدانیم که خداوند پشتیبان و هدایت گر ماست.
در هر قدم از هدایت خدا و آرامش همراه بودن با خداوند استفاده کنیم و مقیاس سنجش ما در هر کار و ابزاری همین باشد.
اگر فقط از ابزار استفاده کنیم به دلیل تجزیه تحلیلی که در هر ابزار وجود دارد ما را نگران خواهد نمود و چون آرامشمون رو از دست می دهیم هدایت هارا درک نخواهیم کرد و راه را گم میکنیم و خب جوابی از ابزار به تنهایی نخواهیم گرفت.
و حتی اگر از ابزار استفاده نکنیم ولی آرامش را همراهمان داشته باشیم راه های مختلفی برای پیشرفت پیدا خواهیم کرد.
امیدوارم آرامش همراهی با خداوند را همه ما با تمام وجود درک و در زندگیمان استفاده کنیم.
طبق آنچه از استاد عزیزم آموختم این عالم همه بر اساس انرژی است و وقتی ما هدف و رویایی داریم اون هدف و رویا هم شکلی از انرژی است و انرژی از بین نمیرود و بوجود هم نمی آید بلکه از حالتی به حالت دیگر تبدیل میشود
انرژی های مشابه بصورت خودبخود در کنار یکدیگر قرار میگیرند و این طبیعت جهان است٫
ما تجربه هایی را لمس و تجربه میکنیم که ذات ما شبیه آنهاست٫ ینی ما هم، شکلی از انرژی هستیم و در کنار انرژی هایی هستیم که شبیه ماست٫
حال اگر تجربیاتی را مکررا لمس میکنیم که دوست نداریم بدین معناست که حالت انرژی ما خیلی شبیه به اون اتفاقات است
مثالی به ذهنم رسید که فکر کنم درک مسئله ارتعاش و اقدام رو راحت تر میکنه
فرض کنید فضای بزرگی رو در اختیار داریم که در این فضا گاز نشت کرده است ولی درصد گاز موجود در این فضا به مقداری نیست که بتوان با روشن کردن کبریت و یا جرقه ای، اشتعال ایجاد کنیم٫ این گاز حکم توجهات و ارتعاشات موافق اهداف رو داره٫ هر چی مقدار گاز داخل شده به فضای مورد نظر بیشتر باشه شرایط اشتعال فراهم تر است٫ حال فرض کنید اینقدر ارتعاش دادین ( به نقلی به اندازه کافی گاز وارد فضای مدنظر شده است) که هموسو با اهداف شدین ٫ اینجا دو حالت داره یا اینکه اقدامی انجام میدهید یا انجام نمیدهید٫ نکته اینجاست که یه اقدام کوچک (مثل روشن کردن یک کبریت یا تولید یک جرقه ) نتیجه بسیار بزرگی در بر دارد٫ و برای ما قابل درک تر است که ارتعاش موافق با اهداف ۹۹ قسمت است و اقدام بعد از ارتعاش ۱ قسمت است٫ و کار اصلی ما ارسال ارتعاشات درست و موافق اهداف است٫
بنابراین در پاسخ به سوال دوستمون باید بگم اون اقدام و تکنیکی موثر است که بعد از خالص سازی انرژی مورد نیاز اون هدف انجام بشه و ما تنها با ارتعاشات درست و هم راستا با انرژی الله یکتا میتونیم انرژی لازم برای به ثمر رسیدن اهدافمون رو فراهم کنیم و وقتی انرژی مدنظر فراهم شد تنها با یک اقدام کوچک اتفاقات بزرگ و شگرف بوجود می آید٫
پس مهم ترین وظیفه ما خالص سازی انرژی مون در راستا و همسو با انرژی جهان (الله یکتا) است٫
و اینجاست که توحید اساسی ترین موضوع زندگی می شود چرا که همسویی با انرژی خدای یکتا باعث می شود آسمانها و زمین مسخر ما شود و قدرت خدا در وجود و کالبد ما دمیده میشود و ما دقیقا مثل خدا آگاهانه خالق میشویم و اتفاقات زندگیمون در سطح و لول بسیار بالایی در جهت اهداف و رویاهامون مثل بمب صدا میکند و یکی پس از دیگری رخ میدهد٫
امیدوارم با این مثال به درک همه دوستانم کمکی کرده باشم٫
دوستان جالب اینکه تا به حالا خودم هیچ گاه اینجوری به مسائل نگاه نکردم و یک حسی بهم گفت برو سایت و تو هم پاسخی به سوال مسابقه استاد بده و میتونم بگم الهام وار این مطالب به زبانم جاری شد
با پاسخ به این سوال درکم از قوانین جهان بسیار بالاتر شد و خییییییییلی احساس بهتری پیدا کردم و نمیدونم چطور خدارو شکر کنم٫
سلام خدمت استاد عباسمنش و دوستان خانواده صمیمی عباسمنش
بنظرم تفاوت نتیجه ها از تفاوت باورها نشات میگیره و همین باورها هم از توجه به اصل و اعراض از فرعیات تاثیر میگیره و باور به تبلیغ زیاد و … توجه به فرع هست ، باید در هر مسئله ای به اصل موضوع بپردازیم
هر اتفاقی برای انسان میفته برآیند باورهای فرد در مورد اون مسئله هست و هر فردی در مورد مسایل مختلف باورهای متفاوتی داره و در مورد جذب مشتری و گسترش کسب و کار مثلا باور به اینکه باید تبلیغ بسیار زیادی کرد یا رقابت کرد و یا زیرفروشی(قیمت کمتر ) کرد و یا آپشن های زیادی ب مشتری داد ،باورهایی که در اغلب ما وجو داره هست
اصل موضوع اینه که ثروت و نعمت در جهان بینهاینه و این جمله طلایی استاد که ثروت و نعمت بیش از نیاز همه انسانها در جهان وجود داره و اگر کسی بسیار ناچیز این جمله رو درک کنه جهان براش بینهایت و بی حد و اندازه میشه و بهترینهارو تجربه میکنه که بنظرم استاد درکش کرده
این جمله یعنی چی یعنی همه انسانها هر چقدر خواسته و نیاز داشته باشن جهان بیش از اون ثروت و نعمت داره و این باور باعث میشه که دیگه حرص نزنیم عجله نکنیم ،تقلا نکنیم ، برای بدست آوردن پول هر کاری نکنیم.
این جمله رو چندروزه دارم میگم و هربار بدنم مور مور میشه که جهان چقد نعمت داره و هرروز چقدر ثروت و نعمت جدید در جهان پدیدار میشه
و اینکه خواوند بیشتر ازما دوست داره که ما ب خواستمون برسیم یعنی وقتی ما خواسته ای داریم و ب سمتش حرکت میکنیم اون خواسته ۱۰ برابر به سمت ما میاد پس ما تمرکزمون رو میزاریم روی این مسیله که خواستمون بدون هیچ عوامل بیرونی مثل تبلیغ و غیره بوجود میاد و وقتی که ما روی باورهای درست کار میکنیم جهان اون تبلیغ رو برای ما انجام میده
۱ مثال میزنم
چند روز پیش من کارگاه یکی از دوستان بودم یه مشتری اومده بود برای خرید البته مشتری خودش مغاره دار بود و میخاست اون اجناسو بفروشه ، به دوست من گفت من چون یه بار ازشما خرید کرده بودم هروقت مشتری میومد و کالاهای تولیدی شمارو که مرتبط با کار منه ازم درخواست میکرد من شماره شما و آدرس اینستاگرام شما رو میدادم بهش
ابن میشه تبلیغ جهان برای ما ،وقتی باور ما درسته از جهان ار میلیاردها طریق مشتری برای ما میفرسته.
حالا اگر بتوان جوری ذهن رو تربیت کرد و این باور رو با تمام وجود قبول کرد که اصل داستان قبول کردن و باور داشتن به اینکه با باور صحیح ثروت ،خودش وارد زندگی فرد میشه و فرد نیازی ب تبلیغ و تو بوق و کرنا کردن نداره و بجای توجه کردن ب عوامل بیرونی برای موفقیت کافیه فقط روی خودش و باورهاش کار کنه چون چیزی که در جهان تاثیر گذاره باور و فرکانس هست و اون کسی که باور میکنه با تبلیغات ب نتیجه میرسه باید فقط از همون راه بره تا به نتیجه برسه
ما باید نگاه کنیم ببینیم کدوم راه برای ما راحتتر و سریعتر و با آزادی بیشتر و کم هزینه تره چون باورها همیشه میتونن بهتر بشن پس بهتره این مسیله رو باور کنیم که نیازی ب تبلیغ زیاد و غیره نیست.
ذهنیت شامل باور ها ، نقطه جذب ، توجه ما ، مهم تر از همه احساس و ایمان داشتن به نتیجه ی کار
٫٫
میخوام کوتاه اما کاربردی توضیح بدم:
_ اولین موردی ، احساس دوست داشتن شما نسبت به کاری که انجام میدین هست٫
چون اگر علاقه ای به انجام کارتون نداشته باشید ، هرگز نمیتونید مطرح بشین و فقط یک کسب و کار عادی خواهید داشت و یـا شکست خواهید خورد!
مورد دوم : شما باید به کاری که انجام میدین احساس خوبی داشته باشین و باور داشته باشید که به خواسته تون میرسید٫٫
* اگر باور ندارید باید باور رو در خودتون بسازید٫٫
اما چطوری: با تکرار کردن جملات تاکیدی ، تجسم خلاق در اول صبح و اخر شب ، قبل خوابیدن و با توجه کردن به افرادی که کار مشابه شما رو انجام دادن و یا با امکانات کمتر از شما تونستن و موفق بشن! (این موضوع رو جدی بگیرید)
موضوع باور داشتن به دو قسمت تقسیم میشه٫٫
۱ باور داشتن به خود٫٫
۲ باور داشتن به نتیجه کاری که انجام میدین٫٫
–
که هر دو موضوع بر میگرده به اعتماد به نفس و عزت نفس شما٫٫
هر چه قدر باور بیشتری داشته باشیم که ما ارزشمندیم و قابل ستایش
و کار های که انجام میدیم ارزشمنده٫
٫٫ وقتی باور داشته باشید حالتون و احساستون بهتره در نتیجه نقطه جذب فوق العاده ای خواهید داشت٫٫
و قانون جذب رو به بهترین نحو فعال میکنید!!
_
_
مورد مهمی که باید دوباره بگم اما به زبون دیگه ای:
موضوع باور و ایمان هست٫٫
شما وقتی موضوعی رو تکرار کنید
میشه باور تون
و بعد میشه اعتقادتون و بهش ایمان میارید٫٫
دوباره این بخوونید لطـفا
٫
بدونیـم که ما خالق زندگیمون هستیم و باید به خودمون باور داشته باشیم٫٫
یادون باشه که اشرف مخلوقات هستیم و ما با ذهنمون میتونیم زندگیمون رو کنترل کنیم!
قدرت شگفتی ما در ذهنمون هست٫٫ ما وقتی بتونیم ذهنمون رو کنترل کنیم میتونیم زندگیمون رو کنترل کنیم٫٫
و بدونیم شما به چیزی میرسید که بهش توجه دارید و احساسش می کنید٫٫
افراد ثروتمند ورودی های ذهنشون رو کنترل میکنن٫٫
هر چیزی رو گوش نمیدن ، نگاه نمیکنن و هر چیزی هم نمی خوونن٫٫٫
دایره ی دوستاشون مثل خودشون قدرتـمند هست٫٫
٫
مــا هـم با این آگاهی و پشتکاری که داریم و انگیزه ای که در خـدمـون ایجـاد میکنیم
میتونیم باور هامون رو تغییر بدیم و به خواسته هامون برسیم٫٫
٫٫٫
٫٫
موفق و پیروز باشید
به زیبایی های دور اطرافتون توجه کنید و احساس خوبی داشته باشید
به نظر من اصل تمام این پیشرفت ها و موفقیت ها رو میشه گوش دادن به حرف های خداوند نامید. حرف های خداوند همون الهاماتی هستن که در لحظه لحظه های زندگیمون از طریق دلمون به ما گفته میشه. دقیقا مثل همین جملاتی که من دارم مینویسم.
بله گوش دادن به حرفهای خداوند این پیشرفت هارو در پی خواهد داشت. هرچند که همین موفقیت های استاد هم برای خداوند عددی محسوب نمیشه.
میخوام بگم کسی که توی کسب و کارش بگه من باید فالوور جمع کنم چون فالوور باعث میشه کسب و کارم موفق بشه، داره قدرت رو از خداوند میگیره و به فالوور میده. یا وقتیکه طرف میگه فقط تبلیغاته که باعث میشه فروشم بیشتر بشه. یا سئوی سایت و یا هرچیز دیگه ای شبیه به اینا باعث موفقیت در کسب و کارم میشه، بازهم قدرت رو از خدا میگیره و داره در اصل به بیراهه میره و از اصل دور میشه.
اصل اینه که به حرف دلت گوش بدی. حرف دل هم کارای بزرگ و سخت نیست. حرف دل، کارای کوچیکیه که فقط جسارت میخواد. فقط قدرت نفوذ کردن در ترس هارو میخواد. مثل زمانیکه دل استاد بهش گفت برای شروع، برو به 30تا کلاس و صحبت کن. این یه کار ساده ای هستش که نیاز به هزینه های گزاف نداره. فقط شجاعت میخواست. استاد گوش داد و انجام داد. که همون دانشجوها شدن شاگردان عباسمنش و عباسمنش باهاشون پیشرفت کرد. یا مثل زمانیکه در تهران برای اولین بار سالن رزرو کرد و دلش گفت چندتا کاغذ چاپ کن و به در و دیوار بچسبون. انجام این کارها هزینه بر نیست. نیاز به انجام مراحل سخت و پیچیده نداره.
به نظز من اصل تمام خوشبختی ها و موفقیت ها ایمان و اعتماد 100درصد به خداونده. خداوندی که به قول خودش همه چیزو ساده آفریده و ساده نظم داده و ساده داره پیشرفت میکنه.
یه کارای ساده ای رو به دلت میندازه و وقتی انجامش میدی، مبهوت میشی از نتایجی که به بار میاد.
یه مثال از خودم میزنم: اوایل استارت کسب و کارم، بعد از گذروندن دوره ثروت1، بهم الهام شد که از یکی از محصولاتم، تعدادی نمونه کوچیک تولید کنم (من تولید کننده انواع توری های درب و پنجره هستم و نمونه توری پلیسه رو ساختم) و این نمونه هارو در سطح شهر به آلومینیوم کاران بدم. این کار برام هزینه بر نبود و پخشش هم برام کاری نداشت. فقط یه ایمان میخواست که انجام بدم. حدودا 20تا نمونه ساختم و به 20تا آلومینیوم کار دادم. نتیجه چی شد؟ درآمد 6برابری در طی 3ماه.
من نه سرزبون دار بودم. نه با کت و شلوار رفتم. نه کلاس گذاشتم. خداشاهده فقط نمونه رو میبردم درمغازه طرف و میگفتم سلام من اینو تولید میکنم اینم شمارمه. همین..
همه مون مثالهای این چنینی بسیار زیادی توی زندگیمون رخ داده.
پس قدرت رو از خداوند نگیریم و به چیزها یا کسان دیگه ای ندیم.
قبل از اینکه سوال این مسابقه مطرح شود از حدود یکسال پیش این سوال رو بارها و بارها در ذهنم از خودم سوال کردم
به بازار شهر میرفتم و کسب و کارهای مختلفی میدیدم با فروش متفاوت….
با دقت در شخصیت و خصوصیات اخلاقی یکی از فامیل هایمون که بسیار فرد موفقو ثروتمندی هست و بیشتر از 30 سال پیش از یک گاری کارش را در بازار شروع کرده کم کم جواب این سوال به ذهنم میرسد اما کافی نبود…
یکبار از مادرم شنیدم که همین فامیلمان زمانی که کارش را در بازار شروع کرده یک نفر دیگر تقریبا همزمان در همان صنف(خرازی) در همان نزدیکی کارش را شروع کرده اماااااا نتیجه ای بسیار متفاوت گرفته!
بعد از شنیدن این حرف یکروز به بازار رفتم با پرس و جو درباره شخص موردنظر آدرس مغازه اش را پیدا کردم(مغازه که چه عرض کنم) جالب است اگر بگویم ایشان یک مغازه بسیار کوچک آن هم نه در بازار اصلی بلکه در کوچه پس کوچه های بازار داشت ! به قدری مغازه اش کوچک بود که یک میز جلوی مغازه اش گذاشته بود و جنس هایش را روی آن چیده بود…
اما راستش را بگویم مدتی گذشت تا اینکه بالاخره تصمیم گرفتم جلو بروم و با او صحبتی بکنم !
بالاخره یکروز به بهانه اینکه یک شغل کارمندی بهم پیشنهاد شده و مانده ام بین کارمندی و شغل آزاد کدام را انتخاب کنم رفتم جلو و با او گپی زدم! گپ که چه عرض کنم یک تمرین بزرگ باورسازی :) خلاصه باورهای قلبی ایشان را مینویسم:
شغل کارمندی یک آب باریکه ای دارد و از شغل آزاد خیلی بهتر است!
اگر هم احیانا خواستی مغازه بگیری سمت راسته اصلی نرو اجاره هایش بالا است!(باوری که 40 سال او را در آن کوچه پس کوچه های بازار نگه داشته)
عوامل بیرونی مثل اقتصاد و… نقش مستقیمی در اینکار دارند و به همین خاطر فروشم پایین است!
جالب است در بین صحبتهایش فهمیدم حدود40سال است در همنیجا در همین موقعیت(بدون هیچ پیشرفتی) کار میکند و با اینکه بازنشسته شده اما حقوق بازنشستگی کفاف زندگی اش را نمیدهد و مجبور است کار کند…
نتیجه : پس یک شغل خاص نمیتواند عاملی برای موفقیت باشد…
خیلی از افراد بدون اینکه از قوانین آگاه باشند آن را خیلی زیبا در زندگیشان اجرا میکنند…
مثال آقای عظیم زاده و محسن جلال پور دلیلی بر این گفته است…
حتما خیلی ها زندگینامه آقای عظیم زاده را خوانده اید! ایشان در سن بسیار پایین بدون هیچ پشتوانه مالی و حتی بدون بلد بودن زبان با یک تکه کاغد که آدرس هتلی روی آن نوشته شده بود راهی سوییس میشوند تا صادرات فرش را شروع کنند(ریسک پذیری و ایمان به خداوند) و خداوند هم بسیار زیبا ایشان را به بهترین آدمها و مسیرها هدایت میکند تا در کمترین زمان به خواسته اش برسد.
آقای جلال پور با اینکه پدرش از تاجران بنام کرمان بوده اما در جوانی همزمان با تحصیل در دانشگاه از یک زیر پله ای شروع میکند و بعد از مدت کوتاهی کار صادرات را شروع میکند و هم اکنون بزرگترین صادر کننده مغز پسته دنیا هستند.(باورهای خوبی که از پدرش یاد گرفت)
هرچقدر فرد رسیدن به موفقیت در کسب و کارش را (آگاهانه یا ناآگاهانه) مربوط به عوامل درونی بداند قطعا موفق تر خواهد بود… حال اگر از قوانین آگاه باشد قطعا درصد موفقیت بیشتری خواهد داشت!
و اگر هم ناآگاهانه باشد جز موارد زیر نمیتواند باشد :
ایمان و اعتقاد قلبی به رب و ایمان به این مسئله که تنها روزی دهنده مطلق الله است !(ممکن است فرد مذهبی باشد یا نباشد)
داشتن باورهای خوب درباره ثروت و مسائل مالی که معمولا از پدر خود یاد میگیرند یا حتی با الگو گرفتن و “توجه” به افراد موفق جامعه و اقوام
شخصیت : بسیاری از افرادی که در کسب و کارشان موفق هستند شخصیتی بسیار بیخیال و خونسرد دارند ! نکته بسیار مثبت این افراد اینست که به نکات منفی و اتفاقات ناخوشایند اطرافشان واکنشی نشان نمیدهند و احساسات خود را درگیر مسائل نمیکنند و کم کم اتفاقات خوبی (همان خواسته های درونی) در زندگیشان خودشان را نشان میدهند!
همنشینی با انسانهای موفق و ثروتمند کم کم طرز افراد افراد را تغییر میدهد و به طبع نتیجه متفاوت میگیرند!
مهاجرت : که در قرآن هم بارها ذکر شده مهاجرت کنید… در واقع وقتی کسی مهاجرت میکند اتفاقات و باورهای قبلی را کم کم فراموش میکند و چون با یک رویکرد جدید وارد شهر میشود ذهنش همیشه در حال جستجوی افراد موفق تر از خودش است و همین “توجه” باورهای او و در نتیجه عملکرد او را تغییر میدهد! (درست است که خیلی ها با مهاجرت زندگی بهتری برای خود رقم زده اند اما بعضی ها هم با مهاجرت زندگیشان دچار تحولی نشده چون اصل “تغییر فرکانس” است! )
پیش از هر چیز سپاسگزار خداوند هستم که به من فرصت داد تا در بین دوستان فوق العاده و ارزشمندم باشم واقعا از خوندن این همه پاسخ فوق العاده هیجان زده شدم و لذت بردم. چقدر دوستان عزیزم موشکافانه و ریزبینانه به این سوال نگاه کردن و پاسخ های ارزنده ای دادند.
اما من هم دوست داشتم بنوبه خودم به این سوال پاسخی بدم
موضوع اینجاست که دوستان خیلی از ما ها در زندگیمون اصل رو از فرع نمیتونیم تشخیص بدیم. بهمین دلیل همیشه آشفته هستیم بهمین دلیل نمیتونیم تصمیمات درست و به موقع در زمان درست و مناسب بگیریم. حالا سوال اینجاست که چطور میشه این اتفاق برامون رخ بده؟ پاسخ همون جوابیه که استاد بارها و بارها در دوره ها و محصولات شون بهش اشاره میکنن باید باورهای ما تغییر بکنه و اصل رو در زندگی بفهمیم در واقعی افرادی مثل سید حسین عباس منش ها الگوهای بسیار مناسبی هستند برای درک این موضوع فردی که از مسافرکشی به این همه نعمت و ثروت دست پیدا کرده و بقول خودش نه مدرک خاصی داره و نه دوره خاصی رفته دیده و نه …. بقول خیلی از ماها که تو ذهنمون یسری عوامل و شرایط رو پررنگ کردیم اون شرایط رو هم که نداره بظاهر پس نکته چیه؟ نکته اینه که باید بیایم قبل از اینکه دست به هر اقدام فیزیکی و عملی در مورد هر خاسته ای تو زندگیمون بزنیم یخورده با خودمون خلوت کنیم و ببینیم آیا باورهای مناسبی در مورد رسیدن به خاستمون توی ذهنمون ساختیم یا نه که اینکار کلا یه کار ذهنیه نه صرفا یه کار فیزیکی مثل گرفتن مدرک از فلان جا برای موفقیت مثل داشتن پول و پارتی برای شروع بکاری مثل اعتماد به مردم و خانواده بجای اعتماد به خداوند مثل مهم دونستن محل خوب برای شروع یه کسب و کار و هزاران عامل دیگه که قبل از هر هدفی احتمالا تو ذهن ماها چرخ میزنه بجز تمرکز و توجه بر روی عامل اصلی. دوستان خوبم بنظر من عامل اصلی ساختن باورهاست که کاریه بسیار بسیار لذت بخش اگر درست انجامش بدید و کلی بهتون احساس خوب میده و از اونجایی که قانون جهان هستی و قانون خداوند بر این مبنا قرار گرفته که احساس خوب = اتفاقات خوب شرایط ، ایده ها ، افراد و موقعیت هایی بسراغ شما میان دوست دارم مجدد بنویسم که شرایط ، ایده ها ، افراد و موقعیت ها بسراغ تون میاد نمیخاد شما بدوید بدنبالشون! که با اجرای اونها درب هایی از نعمت و ثروت بر روی شما باز خواهد شد. این بنظر من اون اصلیه که خیلی از ماها در طول زندگیمون فراموش کردیم یا در شرایط سختی که بهش برخورد میکنیم فراموش میکنیم. این قانون باعث رشد افرادی مثل استاد عباس منش عزیزم شده با اینکه بظاهر اون استانداردهایی رو که دیگران در ذهنشون مهم میدونن و اولویت فرض کردن نداشته و الانم نداره اما با قدرت داره این مسیر رو بلطف خدای مهربان ادامه میده چرا؟ چون اصلیترین قانون جهان رو درک کرده و داره بر طبق اون قانون عمل میکنه.
خداوند رو بسیار بسیار سپاسگزارم که در جمع دوستان فوق العاده ای مثل شما هستم و امیدوارم شاد و پیروز و سلامت و ثروتمند در دنیا و آخرت باشید.
دوستان سلام
چقدر لذت بردم از خواندن کامنتها، چقدر اشک شوق ریختم، چقدر ایمانم به خدا قوی تر شد، چقدر حالم خوب شد٫ واقعا از استاد برای فراهم کردن این فضا و هدایتی که خداوند شامل حالم کرده سپاسگزارم٫
واقعا چه عاملی باعث ایجاد تفاوت در نتایج کسب و کارها می شود؟
برای من که نیازی نیست راه دوری بروم تا بخواهم تحقیق و پژوهشی انجام بدهم٫ در حال حاضر در یک شرکت کارگزاری در حوزه بورس فعال هستم٫ شرکتی بسیار کوچک و در جایگاه بسیار پایین٫ فکر کنم در لیست ۱۰۸ شرکت فعال این حوزه، جزء پانزده شرکت انتهای لیست باشیم٫ بارها شایعه تعطیلی و ادغام در بین کارکنان نشر یافته است، هیچ یک از سهامداران اصلی شرکت راضی نیستند و تغییر مدیریتها نیز کمک چندانی به بهبود اوضاع نکرده است٫ تعداد شعب شرکت از تعداد انگشتان یک دست هم کمتر است٫
در سال های اخیر بخشی از فعالیت های شرکت که برای دریافت مجوز فعالیت کلی هزینه و انرژی صرف شده بود تعطیل شده است٫ من که چند سال پیش در یکی از بهترین های شرکت های این حوزه کار می کردم، به خوبی تفاوت دیدگاهها و نگرش ها را درک می کنم٫
خودم مدیر و موسس یکی از شعب شرکت هستم، خیلی جالب است بدانید که جایگاه شعبه من در بین شعب ۴۰ کارگزاری فعال در آن شهر بین ۲ تا ۳ در نوسان است٫ آمار فعالیت شعبه من از مجموع کلیه شعب شرکت بیشتر است٫ من با کمترین هزینه و امکانات و بدون هیچ حمایتی کار شعبه را شروع کردم و در مدتی کوتاه از شعبی که سابقه طولانی داشتند جلو افتادم٫ براستی چرا نتایج کارم متفاوت شد؟
دلیل اصلیش کار کردن روی خودم و باورهایم بود٫ دلیلش تغییر دیدگاهم نسبت به خدا بود، دلیلش رشد ایمانم به خالق هستی بود، دلیلش باور فراوانی بود که مشتریان از شهرهای دیگر به سمت من هدایت می شدند٫ دلیلش ایمان به خدایی است که مدیریت جهان را در دست دارد٫ دلیلش رشد باورهای ایمانی و شناخت شرک هایی بود که داشتم٫ دلیلش همین دوره های استاد است که هر فایلش نگاه شرکآلودم را شست و ایمانم را بالا برد، دلیلش همین کامنت های زیبایی است که شما عزیزان زحمت آن را کشیدید، دلیلش راهکار برای مسایل شماست که در سایت نگارش شده است٫
ریشه همه تحولات و نتایج واقعی از کار کردن روی خود حاصل می شود نه شرایط و موقعیت اجتماعی، نه تبلیغات نه دانش و تخصص، نه ثروت اولیه، نه خوش شانسی و بد اقبالی
درست زمانی که کارهای تاسیس شعبه را پیش می بردم در کلاسهای موفقیت ثبت نام کردم و در فاصلهای کوتاه با سایت عباس منش آشنا شدم، بر خلاف گذشته شکرگزاری را پیشه راه خود کردم و بار اصلی کارهایم را بردوش خدایی انداختم که تازه شناخته بودمش٫ دیگر از سگ دو زدن ها در زندگیم خبری نیست، دیگر التهاب و نگرانی در وجودم نیست، با آرامش پیش رفتم با روزی دو سه ساعت کار کردن نتایجی گرفتم که دیگران در درکش عاجزند٫ تفاوت در نتایج به باورهایی بر می گردد که نسبت به خدا و خودمان و ثروت و سلامتی و روابط و ٫٫٫ داریم
این سوال منو یاد اون داستانی انداخت با این مضمون
که
شخصی از عارفی پرسید وقتی جایی میرم و میخوام اسبم رو بذارم و برم باید چیکار کنم که دزد نبردش؟
اسبم رو ببندم ؟
یا ولش کنم و برم و به خدا توکل کنم؟
عارف جواب داد: اسبت رو ببند و به خدا توکل کن
در مورد این سوال با توجه به آموزه های آقای عباسمنش این دوستمون هم باید اسبش رو ببنده و توکل کنه
حالا اون اسب بستنه شامل چه چیزایی میشه؟
این نیست که بشینه تو خونه و بگه که من رو باورهام کارمیکنم و کیسه پول برام از آسمون میوفته
نه
بلکه در قدم اول باید کارش رو به خوبی انجام بده و ورودی هایش رو کنترل کنه و احساسش رو خوب نگه داره و تمرکزش رو بر زیباییها و نکات مثبت بذاره و تجسم به نقطه پایان رسیدن رو هم با احساس بسیار خوب و واقعی داشت باشه و با تمام جزییات حسش کنه
مثل تجسم وزش نسیم روی قله که صورت رو نوازش میده، بافت پول رو حس کنه که موقع شمردن سرانگشتانش رو نوازش میده
و نکته مهم اینکه با قلبش سپاسگزاری کنه با تمام سلولهاش
من این حس رو خیلی دوست دارم
و قدم دوم اینکه توکل کنه
و این قسمت چیه؟
باور کنه که خدا دوستش داره و در تمام لحظات همراهشه و خدا بیشتر از خودش میخواد که ایشون ثروتمند بشه و به گسترش جهان کمک کنه
باورش کنه
بهش ایمان داشته باشه
در عمل توحیدی رفتار کنه
و هدایت بطلبه
و صدالبته خودش رو هم لایق بهترینها بدونه
و با خیال راحت خودش رو بندازه تو بغل خدا
همین
سلام وخدا قوت به تمامی عزیزان امیدوارم عالی و پر نشاط باشید
برای جواب این سوال در ذهن من فقط آرامش پر رنگ است و میتونم به قدرت بگم تو تمام لحظاتی که لایو استاد رو تماشا میکردم فقط و فقط آرامش تو ذهن من تکرار میشد .
آرامش اون آرامشی که خود استاد هم گفتند اگه شما به خدا ایمان داشته باشید و در راه درست قدم بردارید و همه چیز را از خدا بدانید و اینکه خدا فرموده من برای بنده ام کافی هستم به آرامشی عالی خواهید رسید.
و در این صورت هست که تمام کارها جهت دار و به سمت موفقیت به پیش خواهد رفت و تمامی الهامات را درک خواهیم کرد پس چیزی که خداوند به ذهن ما الهام میکند را در آرامشی که به پشتوانه خداوند است درک میکنیم و هدایت میشویم و در این راه هست که از هر ابزاری استفاده کنیم به پیشرفت ما کمک خواهد کرد زیرا دغدغه ای نیست و میدانیم که خداوند پشتیبان و هدایت گر ماست.
در هر قدم از هدایت خدا و آرامش همراه بودن با خداوند استفاده کنیم و مقیاس سنجش ما در هر کار و ابزاری همین باشد.
اگر فقط از ابزار استفاده کنیم به دلیل تجزیه تحلیلی که در هر ابزار وجود دارد ما را نگران خواهد نمود و چون آرامشمون رو از دست می دهیم هدایت هارا درک نخواهیم کرد و راه را گم میکنیم و خب جوابی از ابزار به تنهایی نخواهیم گرفت.
و حتی اگر از ابزار استفاده نکنیم ولی آرامش را همراهمان داشته باشیم راه های مختلفی برای پیشرفت پیدا خواهیم کرد.
امیدوارم آرامش همراهی با خداوند را همه ما با تمام وجود درک و در زندگیمان استفاده کنیم.
سلام به استاد عزیز و همه دوستان بینظیرم
طبق آنچه از استاد عزیزم آموختم این عالم همه بر اساس انرژی است و وقتی ما هدف و رویایی داریم اون هدف و رویا هم شکلی از انرژی است و انرژی از بین نمیرود و بوجود هم نمی آید بلکه از حالتی به حالت دیگر تبدیل میشود
انرژی های مشابه بصورت خودبخود در کنار یکدیگر قرار میگیرند و این طبیعت جهان است٫
ما تجربه هایی را لمس و تجربه میکنیم که ذات ما شبیه آنهاست٫ ینی ما هم، شکلی از انرژی هستیم و در کنار انرژی هایی هستیم که شبیه ماست٫
حال اگر تجربیاتی را مکررا لمس میکنیم که دوست نداریم بدین معناست که حالت انرژی ما خیلی شبیه به اون اتفاقات است
مثالی به ذهنم رسید که فکر کنم درک مسئله ارتعاش و اقدام رو راحت تر میکنه
فرض کنید فضای بزرگی رو در اختیار داریم که در این فضا گاز نشت کرده است ولی درصد گاز موجود در این فضا به مقداری نیست که بتوان با روشن کردن کبریت و یا جرقه ای، اشتعال ایجاد کنیم٫ این گاز حکم توجهات و ارتعاشات موافق اهداف رو داره٫ هر چی مقدار گاز داخل شده به فضای مورد نظر بیشتر باشه شرایط اشتعال فراهم تر است٫ حال فرض کنید اینقدر ارتعاش دادین ( به نقلی به اندازه کافی گاز وارد فضای مدنظر شده است) که هموسو با اهداف شدین ٫ اینجا دو حالت داره یا اینکه اقدامی انجام میدهید یا انجام نمیدهید٫ نکته اینجاست که یه اقدام کوچک (مثل روشن کردن یک کبریت یا تولید یک جرقه ) نتیجه بسیار بزرگی در بر دارد٫ و برای ما قابل درک تر است که ارتعاش موافق با اهداف ۹۹ قسمت است و اقدام بعد از ارتعاش ۱ قسمت است٫ و کار اصلی ما ارسال ارتعاشات درست و موافق اهداف است٫
بنابراین در پاسخ به سوال دوستمون باید بگم اون اقدام و تکنیکی موثر است که بعد از خالص سازی انرژی مورد نیاز اون هدف انجام بشه و ما تنها با ارتعاشات درست و هم راستا با انرژی الله یکتا میتونیم انرژی لازم برای به ثمر رسیدن اهدافمون رو فراهم کنیم و وقتی انرژی مدنظر فراهم شد تنها با یک اقدام کوچک اتفاقات بزرگ و شگرف بوجود می آید٫
پس مهم ترین وظیفه ما خالص سازی انرژی مون در راستا و همسو با انرژی جهان (الله یکتا) است٫
و اینجاست که توحید اساسی ترین موضوع زندگی می شود چرا که همسویی با انرژی خدای یکتا باعث می شود آسمانها و زمین مسخر ما شود و قدرت خدا در وجود و کالبد ما دمیده میشود و ما دقیقا مثل خدا آگاهانه خالق میشویم و اتفاقات زندگیمون در سطح و لول بسیار بالایی در جهت اهداف و رویاهامون مثل بمب صدا میکند و یکی پس از دیگری رخ میدهد٫
امیدوارم با این مثال به درک همه دوستانم کمکی کرده باشم٫
دوستان جالب اینکه تا به حالا خودم هیچ گاه اینجوری به مسائل نگاه نکردم و یک حسی بهم گفت برو سایت و تو هم پاسخی به سوال مسابقه استاد بده و میتونم بگم الهام وار این مطالب به زبانم جاری شد
با پاسخ به این سوال درکم از قوانین جهان بسیار بالاتر شد و خییییییییلی احساس بهتری پیدا کردم و نمیدونم چطور خدارو شکر کنم٫
خدایا شکرت ٫ همین٫
سلام بر استاد گرامی و همه دوستان عزیز
عوامل موفقیت در زندگی و کسب و کار باورهای ماست (باور یعنی افکار و توجهاتی که مدام تکرار میشن به شکل های مختلف مانند تجسم،شنیدن،دیدن،صحبت کردن)
در نتیجه برای موفقیت در کسب و کار باید باورهامون تغییر کنن
ساختن باور=توجه به افکاری که احساس خوبی بهمون میدم (احساس قدرت،شور و شوق،امید،آرامش،انگیزه و…)
نمونه باورهای خوبی که میتونیم بهشون توجه کنیم و باهاشون زندگی کنیم، عبارتند از
?????????
? من نزد خدا بسیار بسیار ارزشمند هستم
? خداوند عاشق منه و منو حمایت میکنه
? من لایق داشتن بی نهایت ثروت هستم
? تنها راه رسیدن به خدا،ثروتمند شدنه
? سرنوشت من اینه که آنقدر ثروت داشته باشم که نتونم بشمرمش
? ایده های پول ساز هر روز بیشتر و بیشتر میشن
? من لیاقت اینو دارم که در بهترین جای جهان زندگی کنم و لذت ببرم
? خداوند هر روز راه رو نشونم میده و دوس داره که من ثروتمند بشم
? خدا یه انرژیه که به افکار من پاسخ میده و شکل میگیره با کانون توجه من
? خدا تنها فرمانروای جهانه و قدرت خلق زندگی منو دست خودم قرار داده
? من هر چیزی توی ذهنم بسازم( توجه کنم) ۱۰۰٪ اتفاق میافته
? خدای من بی حساب روزی دهنده است
? خداوند مالک همه چیز است
? بی نهایت نعمت و ثروت در جهان وجود داره
? ثروت ساختن بسیار بسیار ساده س
? من دست به هر کاری برنم موفق میشم
سلام خدمت استاد عباسمنش و دوستان خانواده صمیمی عباسمنش
بنظرم تفاوت نتیجه ها از تفاوت باورها نشات میگیره و همین باورها هم از توجه به اصل و اعراض از فرعیات تاثیر میگیره و باور به تبلیغ زیاد و … توجه به فرع هست ، باید در هر مسئله ای به اصل موضوع بپردازیم
هر اتفاقی برای انسان میفته برآیند باورهای فرد در مورد اون مسئله هست و هر فردی در مورد مسایل مختلف باورهای متفاوتی داره و در مورد جذب مشتری و گسترش کسب و کار مثلا باور به اینکه باید تبلیغ بسیار زیادی کرد یا رقابت کرد و یا زیرفروشی(قیمت کمتر ) کرد و یا آپشن های زیادی ب مشتری داد ،باورهایی که در اغلب ما وجو داره هست
اصل موضوع اینه که ثروت و نعمت در جهان بینهاینه و این جمله طلایی استاد که ثروت و نعمت بیش از نیاز همه انسانها در جهان وجود داره و اگر کسی بسیار ناچیز این جمله رو درک کنه جهان براش بینهایت و بی حد و اندازه میشه و بهترینهارو تجربه میکنه که بنظرم استاد درکش کرده
این جمله یعنی چی یعنی همه انسانها هر چقدر خواسته و نیاز داشته باشن جهان بیش از اون ثروت و نعمت داره و این باور باعث میشه که دیگه حرص نزنیم عجله نکنیم ،تقلا نکنیم ، برای بدست آوردن پول هر کاری نکنیم.
این جمله رو چندروزه دارم میگم و هربار بدنم مور مور میشه که جهان چقد نعمت داره و هرروز چقدر ثروت و نعمت جدید در جهان پدیدار میشه
و اینکه خواوند بیشتر ازما دوست داره که ما ب خواستمون برسیم یعنی وقتی ما خواسته ای داریم و ب سمتش حرکت میکنیم اون خواسته ۱۰ برابر به سمت ما میاد پس ما تمرکزمون رو میزاریم روی این مسیله که خواستمون بدون هیچ عوامل بیرونی مثل تبلیغ و غیره بوجود میاد و وقتی که ما روی باورهای درست کار میکنیم جهان اون تبلیغ رو برای ما انجام میده
۱ مثال میزنم
چند روز پیش من کارگاه یکی از دوستان بودم یه مشتری اومده بود برای خرید البته مشتری خودش مغاره دار بود و میخاست اون اجناسو بفروشه ، به دوست من گفت من چون یه بار ازشما خرید کرده بودم هروقت مشتری میومد و کالاهای تولیدی شمارو که مرتبط با کار منه ازم درخواست میکرد من شماره شما و آدرس اینستاگرام شما رو میدادم بهش
ابن میشه تبلیغ جهان برای ما ،وقتی باور ما درسته از جهان ار میلیاردها طریق مشتری برای ما میفرسته.
حالا اگر بتوان جوری ذهن رو تربیت کرد و این باور رو با تمام وجود قبول کرد که اصل داستان قبول کردن و باور داشتن به اینکه با باور صحیح ثروت ،خودش وارد زندگی فرد میشه و فرد نیازی ب تبلیغ و تو بوق و کرنا کردن نداره و بجای توجه کردن ب عوامل بیرونی برای موفقیت کافیه فقط روی خودش و باورهاش کار کنه چون چیزی که در جهان تاثیر گذاره باور و فرکانس هست و اون کسی که باور میکنه با تبلیغات ب نتیجه میرسه باید فقط از همون راه بره تا به نتیجه برسه
ما باید نگاه کنیم ببینیم کدوم راه برای ما راحتتر و سریعتر و با آزادی بیشتر و کم هزینه تره چون باورها همیشه میتونن بهتر بشن پس بهتره این مسیله رو باور کنیم که نیازی ب تبلیغ زیاد و غیره نیست.
سلامت و ثروتمند باشید
سلام به همه ی دوستان عزیز و قدرتمندم٫٫
٫٫٫
٫٫
٫
چیزی که باعث تفاوت در نتیجه ی کسب و کار هست
برمیگرده به ذهنیت ما!
٫٫
٫
ذهنیت شامل باور ها ، نقطه جذب ، توجه ما ، مهم تر از همه احساس و ایمان داشتن به نتیجه ی کار
٫٫
میخوام کوتاه اما کاربردی توضیح بدم:
_ اولین موردی ، احساس دوست داشتن شما نسبت به کاری که انجام میدین هست٫
چون اگر علاقه ای به انجام کارتون نداشته باشید ، هرگز نمیتونید مطرح بشین و فقط یک کسب و کار عادی خواهید داشت و یـا شکست خواهید خورد!
مورد دوم : شما باید به کاری که انجام میدین احساس خوبی داشته باشین و باور داشته باشید که به خواسته تون میرسید٫٫
* اگر باور ندارید باید باور رو در خودتون بسازید٫٫
اما چطوری: با تکرار کردن جملات تاکیدی ، تجسم خلاق در اول صبح و اخر شب ، قبل خوابیدن و با توجه کردن به افرادی که کار مشابه شما رو انجام دادن و یا با امکانات کمتر از شما تونستن و موفق بشن! (این موضوع رو جدی بگیرید)
موضوع باور داشتن به دو قسمت تقسیم میشه٫٫
۱ باور داشتن به خود٫٫
۲ باور داشتن به نتیجه کاری که انجام میدین٫٫
–
که هر دو موضوع بر میگرده به اعتماد به نفس و عزت نفس شما٫٫
هر چه قدر باور بیشتری داشته باشیم که ما ارزشمندیم و قابل ستایش
و کار های که انجام میدیم ارزشمنده٫
٫٫ وقتی باور داشته باشید حالتون و احساستون بهتره در نتیجه نقطه جذب فوق العاده ای خواهید داشت٫٫
و قانون جذب رو به بهترین نحو فعال میکنید!!
_
_
مورد مهمی که باید دوباره بگم اما به زبون دیگه ای:
موضوع باور و ایمان هست٫٫
شما وقتی موضوعی رو تکرار کنید
میشه باور تون
و بعد میشه اعتقادتون و بهش ایمان میارید٫٫
دوباره این بخوونید لطـفا
٫
بدونیـم که ما خالق زندگیمون هستیم و باید به خودمون باور داشته باشیم٫٫
یادون باشه که اشرف مخلوقات هستیم و ما با ذهنمون میتونیم زندگیمون رو کنترل کنیم!
قدرت شگفتی ما در ذهنمون هست٫٫ ما وقتی بتونیم ذهنمون رو کنترل کنیم میتونیم زندگیمون رو کنترل کنیم٫٫
و بدونیم شما به چیزی میرسید که بهش توجه دارید و احساسش می کنید٫٫
افراد ثروتمند ورودی های ذهنشون رو کنترل میکنن٫٫
هر چیزی رو گوش نمیدن ، نگاه نمیکنن و هر چیزی هم نمی خوونن٫٫٫
دایره ی دوستاشون مثل خودشون قدرتـمند هست٫٫
٫
مــا هـم با این آگاهی و پشتکاری که داریم و انگیزه ای که در خـدمـون ایجـاد میکنیم
میتونیم باور هامون رو تغییر بدیم و به خواسته هامون برسیم٫٫
٫٫٫
٫٫
موفق و پیروز باشید
به زیبایی های دور اطرافتون توجه کنید و احساس خوبی داشته باشید
ممنونم از نگاه و توجه تون دوستان قدرتمندم٫٫
سلام
به نظر من اصل تمام این پیشرفت ها و موفقیت ها رو میشه گوش دادن به حرف های خداوند نامید. حرف های خداوند همون الهاماتی هستن که در لحظه لحظه های زندگیمون از طریق دلمون به ما گفته میشه. دقیقا مثل همین جملاتی که من دارم مینویسم.
بله گوش دادن به حرفهای خداوند این پیشرفت هارو در پی خواهد داشت. هرچند که همین موفقیت های استاد هم برای خداوند عددی محسوب نمیشه.
میخوام بگم کسی که توی کسب و کارش بگه من باید فالوور جمع کنم چون فالوور باعث میشه کسب و کارم موفق بشه، داره قدرت رو از خداوند میگیره و به فالوور میده. یا وقتیکه طرف میگه فقط تبلیغاته که باعث میشه فروشم بیشتر بشه. یا سئوی سایت و یا هرچیز دیگه ای شبیه به اینا باعث موفقیت در کسب و کارم میشه، بازهم قدرت رو از خدا میگیره و داره در اصل به بیراهه میره و از اصل دور میشه.
اصل اینه که به حرف دلت گوش بدی. حرف دل هم کارای بزرگ و سخت نیست. حرف دل، کارای کوچیکیه که فقط جسارت میخواد. فقط قدرت نفوذ کردن در ترس هارو میخواد. مثل زمانیکه دل استاد بهش گفت برای شروع، برو به 30تا کلاس و صحبت کن. این یه کار ساده ای هستش که نیاز به هزینه های گزاف نداره. فقط شجاعت میخواست. استاد گوش داد و انجام داد. که همون دانشجوها شدن شاگردان عباسمنش و عباسمنش باهاشون پیشرفت کرد. یا مثل زمانیکه در تهران برای اولین بار سالن رزرو کرد و دلش گفت چندتا کاغذ چاپ کن و به در و دیوار بچسبون. انجام این کارها هزینه بر نیست. نیاز به انجام مراحل سخت و پیچیده نداره.
به نظز من اصل تمام خوشبختی ها و موفقیت ها ایمان و اعتماد 100درصد به خداونده. خداوندی که به قول خودش همه چیزو ساده آفریده و ساده نظم داده و ساده داره پیشرفت میکنه.
یه کارای ساده ای رو به دلت میندازه و وقتی انجامش میدی، مبهوت میشی از نتایجی که به بار میاد.
یه مثال از خودم میزنم: اوایل استارت کسب و کارم، بعد از گذروندن دوره ثروت1، بهم الهام شد که از یکی از محصولاتم، تعدادی نمونه کوچیک تولید کنم (من تولید کننده انواع توری های درب و پنجره هستم و نمونه توری پلیسه رو ساختم) و این نمونه هارو در سطح شهر به آلومینیوم کاران بدم. این کار برام هزینه بر نبود و پخشش هم برام کاری نداشت. فقط یه ایمان میخواست که انجام بدم. حدودا 20تا نمونه ساختم و به 20تا آلومینیوم کار دادم. نتیجه چی شد؟ درآمد 6برابری در طی 3ماه.
من نه سرزبون دار بودم. نه با کت و شلوار رفتم. نه کلاس گذاشتم. خداشاهده فقط نمونه رو میبردم درمغازه طرف و میگفتم سلام من اینو تولید میکنم اینم شمارمه. همین..
همه مون مثالهای این چنینی بسیار زیادی توی زندگیمون رخ داده.
پس قدرت رو از خداوند نگیریم و به چیزها یا کسان دیگه ای ندیم.
خدایا شکرت
باسلام خدمت همه استاد عزیز
قبل از اینکه سوال این مسابقه مطرح شود از حدود یکسال پیش این سوال رو بارها و بارها در ذهنم از خودم سوال کردم
به بازار شهر میرفتم و کسب و کارهای مختلفی میدیدم با فروش متفاوت….
با دقت در شخصیت و خصوصیات اخلاقی یکی از فامیل هایمون که بسیار فرد موفقو ثروتمندی هست و بیشتر از 30 سال پیش از یک گاری کارش را در بازار شروع کرده کم کم جواب این سوال به ذهنم میرسد اما کافی نبود…
یکبار از مادرم شنیدم که همین فامیلمان زمانی که کارش را در بازار شروع کرده یک نفر دیگر تقریبا همزمان در همان صنف(خرازی) در همان نزدیکی کارش را شروع کرده اماااااا نتیجه ای بسیار متفاوت گرفته!
بعد از شنیدن این حرف یکروز به بازار رفتم با پرس و جو درباره شخص موردنظر آدرس مغازه اش را پیدا کردم(مغازه که چه عرض کنم) جالب است اگر بگویم ایشان یک مغازه بسیار کوچک آن هم نه در بازار اصلی بلکه در کوچه پس کوچه های بازار داشت ! به قدری مغازه اش کوچک بود که یک میز جلوی مغازه اش گذاشته بود و جنس هایش را روی آن چیده بود…
اما راستش را بگویم مدتی گذشت تا اینکه بالاخره تصمیم گرفتم جلو بروم و با او صحبتی بکنم !
بالاخره یکروز به بهانه اینکه یک شغل کارمندی بهم پیشنهاد شده و مانده ام بین کارمندی و شغل آزاد کدام را انتخاب کنم رفتم جلو و با او گپی زدم! گپ که چه عرض کنم یک تمرین بزرگ باورسازی :) خلاصه باورهای قلبی ایشان را مینویسم:
شغل کارمندی یک آب باریکه ای دارد و از شغل آزاد خیلی بهتر است!
اگر هم احیانا خواستی مغازه بگیری سمت راسته اصلی نرو اجاره هایش بالا است!(باوری که 40 سال او را در آن کوچه پس کوچه های بازار نگه داشته)
عوامل بیرونی مثل اقتصاد و… نقش مستقیمی در اینکار دارند و به همین خاطر فروشم پایین است!
جالب است در بین صحبتهایش فهمیدم حدود40سال است در همنیجا در همین موقعیت(بدون هیچ پیشرفتی) کار میکند و با اینکه بازنشسته شده اما حقوق بازنشستگی کفاف زندگی اش را نمیدهد و مجبور است کار کند…
نتیجه : پس یک شغل خاص نمیتواند عاملی برای موفقیت باشد…
خیلی از افراد بدون اینکه از قوانین آگاه باشند آن را خیلی زیبا در زندگیشان اجرا میکنند…
مثال آقای عظیم زاده و محسن جلال پور دلیلی بر این گفته است…
حتما خیلی ها زندگینامه آقای عظیم زاده را خوانده اید! ایشان در سن بسیار پایین بدون هیچ پشتوانه مالی و حتی بدون بلد بودن زبان با یک تکه کاغد که آدرس هتلی روی آن نوشته شده بود راهی سوییس میشوند تا صادرات فرش را شروع کنند(ریسک پذیری و ایمان به خداوند) و خداوند هم بسیار زیبا ایشان را به بهترین آدمها و مسیرها هدایت میکند تا در کمترین زمان به خواسته اش برسد.
آقای جلال پور با اینکه پدرش از تاجران بنام کرمان بوده اما در جوانی همزمان با تحصیل در دانشگاه از یک زیر پله ای شروع میکند و بعد از مدت کوتاهی کار صادرات را شروع میکند و هم اکنون بزرگترین صادر کننده مغز پسته دنیا هستند.(باورهای خوبی که از پدرش یاد گرفت)
هرچقدر فرد رسیدن به موفقیت در کسب و کارش را (آگاهانه یا ناآگاهانه) مربوط به عوامل درونی بداند قطعا موفق تر خواهد بود… حال اگر از قوانین آگاه باشد قطعا درصد موفقیت بیشتری خواهد داشت!
و اگر هم ناآگاهانه باشد جز موارد زیر نمیتواند باشد :
ایمان و اعتقاد قلبی به رب و ایمان به این مسئله که تنها روزی دهنده مطلق الله است !(ممکن است فرد مذهبی باشد یا نباشد)
داشتن باورهای خوب درباره ثروت و مسائل مالی که معمولا از پدر خود یاد میگیرند یا حتی با الگو گرفتن و “توجه” به افراد موفق جامعه و اقوام
شخصیت : بسیاری از افرادی که در کسب و کارشان موفق هستند شخصیتی بسیار بیخیال و خونسرد دارند ! نکته بسیار مثبت این افراد اینست که به نکات منفی و اتفاقات ناخوشایند اطرافشان واکنشی نشان نمیدهند و احساسات خود را درگیر مسائل نمیکنند و کم کم اتفاقات خوبی (همان خواسته های درونی) در زندگیشان خودشان را نشان میدهند!
همنشینی با انسانهای موفق و ثروتمند کم کم طرز افراد افراد را تغییر میدهد و به طبع نتیجه متفاوت میگیرند!
مهاجرت : که در قرآن هم بارها ذکر شده مهاجرت کنید… در واقع وقتی کسی مهاجرت میکند اتفاقات و باورهای قبلی را کم کم فراموش میکند و چون با یک رویکرد جدید وارد شهر میشود ذهنش همیشه در حال جستجوی افراد موفق تر از خودش است و همین “توجه” باورهای او و در نتیجه عملکرد او را تغییر میدهد! (درست است که خیلی ها با مهاجرت زندگی بهتری برای خود رقم زده اند اما بعضی ها هم با مهاجرت زندگیشان دچار تحولی نشده چون اصل “تغییر فرکانس” است! )
ممنون از حوصله ای که برای خوندن نظرم گذاشتین!
به نام خداوند وهاب
پیش از هر چیز سپاسگزار خداوند هستم که به من فرصت داد تا در بین دوستان فوق العاده و ارزشمندم باشم واقعا از خوندن این همه پاسخ فوق العاده هیجان زده شدم و لذت بردم. چقدر دوستان عزیزم موشکافانه و ریزبینانه به این سوال نگاه کردن و پاسخ های ارزنده ای دادند.
اما من هم دوست داشتم بنوبه خودم به این سوال پاسخی بدم
موضوع اینجاست که دوستان خیلی از ما ها در زندگیمون اصل رو از فرع نمیتونیم تشخیص بدیم. بهمین دلیل همیشه آشفته هستیم بهمین دلیل نمیتونیم تصمیمات درست و به موقع در زمان درست و مناسب بگیریم. حالا سوال اینجاست که چطور میشه این اتفاق برامون رخ بده؟ پاسخ همون جوابیه که استاد بارها و بارها در دوره ها و محصولات شون بهش اشاره میکنن باید باورهای ما تغییر بکنه و اصل رو در زندگی بفهمیم در واقعی افرادی مثل سید حسین عباس منش ها الگوهای بسیار مناسبی هستند برای درک این موضوع فردی که از مسافرکشی به این همه نعمت و ثروت دست پیدا کرده و بقول خودش نه مدرک خاصی داره و نه دوره خاصی رفته دیده و نه …. بقول خیلی از ماها که تو ذهنمون یسری عوامل و شرایط رو پررنگ کردیم اون شرایط رو هم که نداره بظاهر پس نکته چیه؟ نکته اینه که باید بیایم قبل از اینکه دست به هر اقدام فیزیکی و عملی در مورد هر خاسته ای تو زندگیمون بزنیم یخورده با خودمون خلوت کنیم و ببینیم آیا باورهای مناسبی در مورد رسیدن به خاستمون توی ذهنمون ساختیم یا نه که اینکار کلا یه کار ذهنیه نه صرفا یه کار فیزیکی مثل گرفتن مدرک از فلان جا برای موفقیت مثل داشتن پول و پارتی برای شروع بکاری مثل اعتماد به مردم و خانواده بجای اعتماد به خداوند مثل مهم دونستن محل خوب برای شروع یه کسب و کار و هزاران عامل دیگه که قبل از هر هدفی احتمالا تو ذهن ماها چرخ میزنه بجز تمرکز و توجه بر روی عامل اصلی. دوستان خوبم بنظر من عامل اصلی ساختن باورهاست که کاریه بسیار بسیار لذت بخش اگر درست انجامش بدید و کلی بهتون احساس خوب میده و از اونجایی که قانون جهان هستی و قانون خداوند بر این مبنا قرار گرفته که احساس خوب = اتفاقات خوب شرایط ، ایده ها ، افراد و موقعیت هایی بسراغ شما میان دوست دارم مجدد بنویسم که شرایط ، ایده ها ، افراد و موقعیت ها بسراغ تون میاد نمیخاد شما بدوید بدنبالشون! که با اجرای اونها درب هایی از نعمت و ثروت بر روی شما باز خواهد شد. این بنظر من اون اصلیه که خیلی از ماها در طول زندگیمون فراموش کردیم یا در شرایط سختی که بهش برخورد میکنیم فراموش میکنیم. این قانون باعث رشد افرادی مثل استاد عباس منش عزیزم شده با اینکه بظاهر اون استانداردهایی رو که دیگران در ذهنشون مهم میدونن و اولویت فرض کردن نداشته و الانم نداره اما با قدرت داره این مسیر رو بلطف خدای مهربان ادامه میده چرا؟ چون اصلیترین قانون جهان رو درک کرده و داره بر طبق اون قانون عمل میکنه.
خداوند رو بسیار بسیار سپاسگزارم که در جمع دوستان فوق العاده ای مثل شما هستم و امیدوارم شاد و پیروز و سلامت و ثروتمند در دنیا و آخرت باشید.