این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.
https://elmeservat.com/fa/wp-content/uploads/2020/08/abasmanesh-68.gif8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2024-10-05 09:44:212024-11-08 05:33:53live | تشخیص اصل از فرع درباره نتایج
4234نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
با سلام ٫ من هم از اون دسته ای هستم که خیلی کم کامنت می گذارم ولی دوست داشتم در این نظر خواهی شرکت کنم و مراتب سپاسم رو نسبت به استاد عزیز و آموزه هاشون ادا کرده باشم و در این آخرین ساعات باقیمانده دارم نظرم رو مینویسم ٫
من گاهی اینجوری تصور می کنم که انگار مثلا خداوند از اون بالا داره به بنده هاش و قصد ها و ادعاهاشون نگاه می کنه ، خیلی ها، خیلی حرفها می زنند و ادعاها می کنند و خداوند داره به ما نگاه می کنه که کی چی می گه !!!!!
اگه فقط حرف باشه که نگاهشون می کنه و کاری باهاشون نداره و توجهی نمی کنه ولی اگه ببینه بنده ای ادعای موحد بودن و خدمتگزار او بودن و امثال اینها داره و در واقع داره نظر خداوند رو داره به سمت خودش جلب می کنه و خدا داره نگاه می کنه به این بنده ای که ظاهرا جدیه در حرفش ؛ یه کمی خیره خیره بهش نگاه می کنه ببینه چکار می خواد بکنه و چطوری عمل می کنه ٫ اگه جدیت در ادعا و رفتارش ببینه احتمالا بارها و بارها امتحانش هم می کنه ٫ جاهایی مثل داستان استاد در آن جنگل تاریک و ترس های موهوم ، جاهایی که باید تصمیم بگیریم و بر اساس باور توحیدی و ایمان به خداوند عمل کنیم و بارها و بارها ترس به سراغمون میاد و نجواهای ذهنی و ٫٫٫٫٫٫٫
و در مواقع حساس دیگه ای که همه مون تجربه اش کردیم و بر سر دوراهی انتخاب قرار گرفتیم٫
و در انتها حتی احتمال داره که خداوند در مثال تاج پادشاهی رو از سر خودش برداره و بر سر بنده اش بزاره که گذاشته ٫٫٫٫( اشاره به خلیفه اللهی انسان بر روی زمین )
من فکر می کنم که رمز داستان افرادی شبیه استاد عباسمنش هم همینه ٫ اینها با تمام وجود و زندگی و باور و هستی شان ، باورهایشان را زندگی می کنند و نمایش و شو اجرا نمی کنند و دقیقا به دلیل همین هماهنگی و یگانگی و در صلح بودن با درونشان و فرکانس ها و ارتعاشاتشون هست که حرفشون به دل دیگران می نشینه و باور می کنند و عمل می کنند و نتیجه می گیرند در حالی که دیده ایم کسانی که با کلی مدرک دانشگاهی و سخترانی های انگیزشی آنچنانی و به کار بردن کلمات قلمبه و سلمبه ، نه تنها حرفهاشون هیچ چنگی به دل نمی زنه ٫ بلکه اصلا خودشون هم باور حقیقی به آنچه می گویند ندارند٫
نکته دیگه اینکه اگر ما دست از سعی و تلاش فراوان برای راضی کردن همه برداریم و نگاهمون رو عوض کنیم و از خودمون بپرسیم که ما واقعا برای چی می خواهیم تبلیغ کنیم ؟ اگر برای اینه که آدمهای بیشتری محصول ما رو بخرند یا ما رو نگاه کنند یا عده زیادی ما رو تحسین کنند و مانند این٫٫٫٫ که تلاشمون بیهوده است و کسی که همه سعی اش جلب توجه همه و یا برآورده کردن خواسته همه آدمهاست محکوم به شکست است چون این اتفاق نمی افته ٫
آخه مگه از خداوند بالاتر داریم ؟ حتی خود خداوند رو هم ، همه مردم قبول ندارند و کلی مخالف داره و همه او را نمی پرستند ٫ اصلا کی گفته که تعداد موافقان زیاد داشتن مزیته ؟ استاد عباسمنش هم خودشون بارها گفته اند که آموزش های من برای همه نیست و اصلا به دنبال جلب رضایت همه آدمها نیستند بنابر این اگر قصد ما از تبلیغات اینه که کاری کنیم که همه ما رو بپسندند یا روزی بیشتر و نعمت و برکت بیشتری رو تجربه کنیم راهش این نیست و باز بقول استاد قضیه الرزق رزقان است ٫ رزقی که ما بدنبالش هستیم و رزقی که آن به دنبال ماست که تفاوتش از زمین تا آسمان است ٫٫٫٫
اگر دوستی که این سوال را پرسیده اند و در واقع همه ما به جای سعی برای کسب منفعت بیشتر ، تمام تلاش مان را برای کاری که رسالت خود می دانیم و عاشقانه دوست می داریم و از انجام آن نه خسته می شویم و نه دل می کنیم ، بکار ببندیم و بجای چشم دوختن به سود مادی ، به ارزشی که تولید کرده ایم بیندیشیم ، و به اینکه چقدر دیگرانی که از آن استفاده می کنند به کارشان می آید و سودمند است براشون و چشممان به برکت خداوند باشد و نه دست مردم ٫٫٫٫ آن وقت است که همان برکت خداوند کاری که باید بکند می کند و زندگی ما رو آنقدر پر و غنی و لبریز می سازده که اصلا در باورهایمان نمی گنجد دقیقا همانطور که برای استاد عباسمنش شده ٫ ٫ برکت یعنی همین ٫٫٫٫ یعنی مثلا فقط یک بچه داری ولی به اندازه همه بچه های صالح خداوند ازش برخوردار می شوی و حظ و لذتش رو میبری ، ظاهرا فقط یک لیوان شیر می خوری ولی انگار شیر همه گاوهای دنیا رو خورده ای ، بیزینس تو ظاهرا کوچک و محدوده ولی میلیونها برابر یک تجارتی که پر از دفتر و ساختمان اداری و وسایل و ٫٫٫٫٫٫ داری سود میبری و امثال آن
و این بنظر من گوشه ای کوچک از رموز داستان موفقیت استاد عباسمنش است ٫ با خدا باش و پادشاهی کن ٫٫٫
سلام به همه دوستان عزیز منم دوست داشتم جوابی در حد خودم به این مسابقه بدم تا ردپایی از خودم به جا بگذارم.
مهم ترین باور اینه که ما خالق زندگیمان هستیم و با باورهایمان در حال ارسال فرکانس به جهان هستی هستیم و اتفاقات و شرایطی همسنگ با فرکانس هایمان را به زندگی مان جذب می کنیم. و باور مهم دیگه اینه که فقط روی خدا حساب کنیم و بس. به میزانی که بتوانیم این باورهای توحیدی را در وجودمان نهادینه کنیم و جلوی نجواهای ذهنی مان را بگیریم به همان اندازه خالق شرایط زندگی دلخواهمان هستیم.
باید توی این مسیر سعی کنیم که حال خودمون رو خوب نگه داریم و به زیباییها تمرکز داشته باشیم و اول باورهای مناسب را بسازیم بعد خداوند قدم های عملی را به ما الهام می کند. چون تلاش فیزیکی نیست که باعث موفقیت در کسب و کار می شود بلکه باورهای درست و عمل کردن به الهاماتی که بعد از ساختن باورهای درست به ما گفته می شود باعث موفقیت در کسب و کار ها و ایجاد نتایج متفاوت و چشم گیر می شود. پس همه چیز بر می گرده به باورهای درست و عمل کردن به الهامات و فقط حساب کردن روی خداوند نه مردم و شرایط بیرونی و تبلیغات و ….
اون چیزی که باعث ایجاد نتایج بزرگ و متفاوت از دیگران برای استاد عباس منش شده ایمان قوی و عمل کردن به دانسته هایشان و کنترل همیشگی ذهن شان هست.
در پاسخ به سئوال استاد مواردی که من میتونم پیشنهاد بدم موارد زیر خواهد بود .
اولین نکته ای که باید رعایت کنیم . انتخاب شغل یا حرفه ای هست که مطمئن هستیم به آن علاقه داریم البته شروع کار باید با همان سرمایه ای باشه که داریم بدون قرض بدون وام .
دومین نکته که در ایجاد بهترین نتیجه در کسب کار وجود دارد ، رسیدن به این باور هست که میتونیم بهترین ایده ها رو با بهترین نتیجه در اون کسب و کار خلق کنیم و این انگیزه ای خواهد بود برای پیشرفت مالی و نتیجه ی بهتر .
نکته ی دیگر اینکه برای رسیدن به ثروت فعالیت فیزیکی رو ملاک قرار ندهیم بلکه قانون اصلی نیروی درست تفکر و باورها در مورد کار مورد علاقه ی فرد هست که اونو به سمت موفقیت بیشتر سوق میده .
خلق ایده یا ایده هایی در زمانی که تشخیص میدی حال روحی تو در بهترین شرایط ممکنه و به زبان ساده حالت واقعا خوبه زمانی که بهترین تاثیر فرکانسی رو از اون زمان داری . موقعی که احساس میکنی فکرت آمادگی پذیرش بهترین نتیجه رو از خلق یک ایده یا تصویر سازی رو در اون شرایط روحی عالی داره .
اون زمان هست که باید ایده ها و افکار مثبت رو در زمینه ی پیشرفت کاری بسازیم و قطعا اون حال خوب پرنگترین احساس ایمان به خداوند است برای خلق بهترین نتیجه .
چون زمانی که حالت خوب باشه دقیقا همون زمان نتیجه را برای رسیدن به ثروت و یا عالی ترین نتیجه خلق کرده ای و در این مرحله کاری که باید انجام میدی حرکت به سمت نتیجه ی دلخواه است
این سوال که مطرح شده تقریبا همیشه واسه ی خود هم سوال بوده اما به این شکل که مردم چرا تبلیغ میکنن؟؟؟
چرا یک روش های عجیب و غریب وجود داره که مردم رو به موفقیت میرسونه؟؟
چرا به قولی مردم پیچیده میکنن همه چیزو
یادمه بچه که بودم همیشه از تبلیغات خوشم میومد و اکثرا تبلیغات واسه من اینقدر فانتزی بود که هر موقع تبلیغ توی تلویزیون پخش میشد هر جا که بودم خودمو سریع به تلویزیون میرسوندم و نگاش میکردم و این تبلیغات اینقدر با آهنگ ها و رنگ ها و ایده های مختلف قاتی شده بود و جذاب بود که من حتی گاهی تو خونه اون شعری که واسه تبلیغه بود میخوندم یا ادای ادمای توی تبلیغ در میاوردم…
با اینکه شاید بالای هزار بار در هفته اون تبلیغ پخش میشد اگه ازم میپرسیدن این شعری که میخونی تبلیغ چیه حتی اصن یادم نمیومد این اصلا واقعا تبلیغ چیه؟؟؟😁😅🤣
فقط اسمش یادم بود…
و اصن در مورد اون محصول یا هر چی که داشت تبلیغ میشد ازم میپرسیدن اصن جوابی نداشتم که بدم🤐
البته که من اون زمان ۵ یا ۶ سالم بود
اما میخوام بگم این تبلیغات با تزئناتش اینقدر روی ناخودآگاه من تاثیر گذاشته بود که دیگه کاری به اصل موضوع نداشتم ..
این حرفا نه تنها روی من که توی اون سن بودم تاثیر میذاشت بلکه روی بزرگ تر ها هم تاثیر داشت واقعا ،و اگه اون محصول رو جایی میدیدن واقعا وسوسه میشدن که بخرنش یا یه نوعی تجربش کنن
از روی همین توضیحات میتونین متوجه بشین که بخش عمده ای از این تبلیغ فقط واسه فریب ذهنی بیننده بود نه صرفا معرفی کار یا محصولی که تبلیغ میشد..حالا هر تبلیغی به شیوه خودش مثلا ی تبلیغی یادمه یه شعری داشت که توش بگم بالا صد بار اسم اون محصول تکرار میشد..یا یه تبلیغی بود که میپرسید کجا؟کی؟با چی؟چجوری؟و جواب همه این سوالا میشد اسم اون محصول😆
یا ی تبلیغی هم یادم میاد که مال شاید ۱۲ سال پیش این قضیه که من خیلی کوچیک بود ی تبلیغ یک جارو برقی بود که وقتا طرف روشنش میکرد موهای همسایه طبقه پایینه از اون مکش و قدرت جارو برقیه سیخ میشد😬😂
و از این قبیل تبلیغات الان هم زیاد که سعی میکنن با یک فریب اسم محصولو تو دهن مردم جا بدن..
اینا درسته ک شاید دو یا سه سال خیلی به نظر رشد میکردن اما چون اون کیفیت شاید نداشت و به قول استاد فقط ب فرع توجه کرده بودن به مرور محصولاتی که خیلی باکیفیت تر بودن و حتی تبلیغی هم ازشون نمیشد جای اینا ها رو میگرفتن و زیاد هستن مثال این تبلیغات و محصولاتشون ک نیاز به نام بردن نیست..
در واقع اینقد ادما خودشون رو مشغول چیزای حاشیه ای میکردن که از اصل یادشون میرفت و حتی شاید اهمیتشو واسشون از دست میداد و آنها اینقدر غرق رقابت میشدن و اینقدر پولشون رو برای این کارا خرج میکردن که چشم و گوششون و دلشون به موضوعات بهتر و راهکار های بهتر و الهامات بسته میشد..
غیر از این ی سری تبلیغات هم هستن که واقعا ادم از دیدنشون منزجر میشه… و اصلا آدم با دیدن تبلیغ اصن اگه محصول ی جا ببینه و رایگان هم بخوان بهش بدن نمیگیره بس که دروغ و حیله تو تبلیغه نشون داده..
البته بعد ها که بزرگ تر شدم حداقل من توی تبلیغات ی حس نیاز از طرفی که میخواست محصول رو بفروشه میدیدم
انگار داشت میگفت بیا منو بخر چون من خیلی بهت نیاز دارم🤔
این مدتی که فعالیتم رو توی سایت شروع کردم حس میکنم شاید اون ادما روی این موضوع که چقدر به مردم واسه خرید محصولاتشون نیازمند هستن تمرکز میکنن و همونطور که استاد گفتن و همه میدونین این تفکر تاثیر منفی داره..
از جنبه دیگه ای هم اگه بخوام این موضوع تبلیغات رو برسی کنم میتونم بگم به قول استیو جابز وقتی شما وارد یک سیستم میشین فقط میتونین مثل این سیستم عمل کنین و فقط هم در نهایت میتونین واسه همین سیستم کار کنین.. در واقع آدما وقتی میان روی رفتار بقیه تمرکز میکنن اینکه اون چیکار کرد من برم همون کارو بکنم یا من برم کاری کنم که نقطه ضعف اون باشه که نابودش کنم یا این فکرا، ذهن خودش رو از ایده های بهتر و حتی خلاقیت میبنده و در نهایت هم یکی مث همونایی که ازشون تقلید میکرده یا اینکه همونطور که دیگران رو نابود کرد خودش هم در نهایت به همون شکل نابود میشه(تمرکز بر روی اون موضوعات اتفاقات مشابه رو برایش رقم زد) و این جور آدما هیچ وقت راه به فراتر از این مسیر و ایده های موفقیت آمیزتر پیدا نمیکنن.
چون تصمیم گرفتن مثل بقیه باشن، چون تصمیم گرفتن مث بقیه فکر کنن، چون ترسیدن که راه درست تری رو انتخاب کنن و این ترس منجر به این شده که گاهی با نابود کردن ی کسب و کاری به نتیجه برسن و این افراد نه تنها نمیتونن آدما خلاق و مثبت رو از بین ببرن بلکه هیچ وقت خودشون رشد نمیکنن. از نظر من مسیر ادما در موفقیت میتونه خیلی متفاوت باشه و کسایی که فرصت هدایت رو از خودشون میگیرن به اون مسیر درست که برایشان سود بیشتری دارد به موفقیت بزرگی نمیرسند و پایدار نمیمونند و به همون راحتی که وارد ذهن شدن فراموش میشن(طی نکردن مسیر تکامل)
همونطور که استاد توی آخر فایل رستوران های پدیده رو مثال زدن که فکر نمیکنم تا الان کسی اندازه اونها تبلیغ کرده باشند تو ایران
و این مجموعه روی کیفیت غذای خودشون کار نکردند و فقط تبلیغ کردند و من به این نتیجه رسدم اگر آدم کار درستی باشی خدا خودش میاره مشتری واست
هممون توی بازار یه سری افراد قدیمی رو مینشناسیم توی یک حوزه که مغازشون نه دکور خاصی داره نه تبلیغ خاصی انجام میدن و نه هیچ چیز فقط باور های درستی دارند و این نشون میده که تبلیغات اصل نیست
اصل چیز های دیگری است که استاد توی همین فایل گفتن چند بار این فایل رو گوش کنید و به موضوعاتی که توی این فایل گفته شده دقت کنید متوجه خواهید شد
خیلی خوشحالم ک اولین کامنتم رو با این فایل می زارم ک نشانه ای بود برای امروزم مدت زیادی نیست ک با سایت آشنا شدم ولی از آگاهی های بی نظیرش خیلی لذت میبرم و حالم خوبه باهاش ک اینجوری ک من درک کردم همه چی خلاصه میشه تو همین حال خوبه خداروشکر این مدتی ک استفاده کردم خیلی اتفاقات خوب افتاده و هروز بیشتر بیشتر میشه
در جواب دوست عزیزم چیزی ک باعث موفقیت استاد شده تمرکز ۱۰۰٪ رو کارش و اعتقاد راسخی ک در مورد درست بودن کاری ک انجام میدنه
لذت بردن و عشق داشتن ب کسب و کاره ک بهش قدرت میده و مشتری جذب میکنه
سلام و درود ب استادعباسمنش عزیزم و همه ی دوستان عزیزم در خانواده صمیمی عباسمنش
نظره من راجع ب سوال:بنظره من یک دلیل نیست ک این تفاوت و ایجاد کرده و چندین و چند علت داره ک تا جایی ک ذهنم یاری کنه مینویسم :
توحید یکی از مهمترین دلایله بنظرم ،اینکه ب منبع قدرت وصل باشی و رب رو فرمانروا جهان بدونی و فقط و فقط ب خداوند توکل کنی شاه کلید همه چیه و بقول استاد که میگه خدا همه ی کارهارو واست انجام میده ،استا عباسمنش توحیدی ترین کسی هست که من تا ب امروز دیدم و توحید در عملی ک استاد عباسمنش داره واقعا قابل تحسینه
تشخیص اصل از فرع یکی دیگه از مهمترین علت هاس ک درواقع خوده توحید اصلی ترین اصله دیگه و مثلا راجع ب ثروت ک بتونی اصل رو از فرع تشخیص بدی و مهمترین عوامل ثروت و درنظر بگیری و روی اونها کار کنی ،من قبل از آشنایی با استاد عباسمنش سمینار های زیادی شرکت کردم ولی هیچوقت این صحبت هارو نشنیدم ک توی این سایت شنیدم و خیلی واسم واضحه ک چقدر استادعباسمتش با دیگران تو این موضوع متفاوته
استاد عباسمنش نقاب نمیزنه و خودشه و این یعنی عزت نفس و عزت نفس بالا و اینکه استاد خودشو همینجوری ک هست انقدر دوست داره یکی دیگه از مهمترین دلایله بنظرم ،متوقف نشدن استاددر ایران در شرایط عالی ک داشته بخاطره احساس لیاقتی ک استاد داره
کنترل ذهن یکی دیگه از عواملیه ک بنظرم خیلی مهمه ،استاد عباس منش در زمانی ک۷۵ملیون بدهی داشته میمونه پای هدفاش و کاراش و ادامه میده ،فرار نمیکنه ،افسرده نمیشه و… و این کنترل ذهنه استاد بوده و شرایطی ک الان داره نتیجه کنترل ذهن اون زمانه استاده
شاه کلید هدایت ک بنظرم استادعباسمنش خیلییییییییییییییی از این شاه کلید استفاده میکنه و بجای اینکه از مغز ک محدودیت های زیادی داره استفاده کنه از ابزاری استفاده میکنه که نامحدوده و بی نهایت قدرتمند و استاد وعده خداوند و باور کرده ک میگه ما جهان رو خلق کردیم و هدایت آن برماست
زندگی ب سبک شخصی ،کسب و کار ب سبک شخصی و بقول استاد گوسفند نبودن ،استاد توی این مورد هم فوق العادس و نمیاد بگه ببینم فلانی چجوری صحبت میکنه یا چیکار میکنه ک منم همون کارو بکنم
تحسین میکنم نگاه شما رو به استاد و دقیق توضیح دادنتون رو،استاد توحید نظری رو با توحید عملی منطبق کرده و تحت هیچ شرایطی خودش رو متوقف نمیکنه واز درون جوشش داره مثل چشمه ای که آب ازش میجوشه و صاف وپاکه،همه حرکات و سکنات استاد نشاندهنده ایمان قوی به خدای قادر ماست و البته باور داره که هدایت میشه
برای خلق یه چیزی توی دنیای واقعی اول باید انو توی ذهنت توی تمام قلب و وجودت خلق کرده باشی..
همه اینو تجربه کردند که گاهی اوقات یه خواسته ای یه لحظه از قلب و ذهنت گذشته، فقط یکبار اما عمیق،طوریکه گفتی چه خوب میشد اگه …..
بعد اون خواسته حالا هرچی بوده برات به شکل واقعی اتفاق افتاده….
از خوردن غذای مورد علاقت تا خرید مورد علاقت تا دیدن شخص مورد علاقت تا رفتن به مکان مورد علاقت و…..
وگاهی هم با تعجب به خودت گفتی کاش یه چیز بزرگتر از خدا خواسته بودم!!!!
دقیقا تواون لحظه که اون خواسته داشت از قلب وذهنت میگذشت نه وابستگی وچسبندگی بهش داشتی نه عجله ای برای داشتنش نه اجباری!!!
فقط یه خواسته بودکه توی وجودت حس خوبی رو رقم زده بود!!!
کل زندگی ما همینه ما چیزهایی رو توی زندگیمون تجربه می کنیم که با تمام وجود از ذهن وقلبمون گذشته گاهی یکبار وگاهی هزاران بار، چه حس خوب،چه حس بد…
در هر صورت چون حسی عمیق ودرونی رو با تصور اون خواسته تجربش کردیم توی دنیای واقعی ما هم رخ داده….
این در مورد تمام زندگی وکل خواسته های ما هم در هر موردی که باشه صدق میکنه وهمینطوردر مورد ناخواسته ها…
چه بسا چیزی رو نمیخواستیم اما ناخواسته باتمام وجودمون حسش کردیم توی ذهن وقلبمون طوریکه انگار داریم تجربش می کنیم واتفاقا دقیقا هم تجربش کردیم در دنیای واقعی…
توی کسب وکار توی داشتن سلامتی یا روابط عاطفی یا روابط معنوی اصلا توی هر خواسته ای، دقیقا اصل اینه که چه تصور وباوری از اون موضوع داریم…
خب ماها که میدونیم کلی باور اشتباه ومخرب توی وجودمون در مورد همه چیز داریم باید با الگو برداری از اشخاص موفق بتونیم برای خودمون کلی شواهد جور کنیم تا بهمون ثابت بشه که از راه و روش دیگه وبهتری هم میشه به خواسته ها رسید.
واین راه و روش رو دقیقا شما استاد قشنگم تو تمام دوره هاتون، حتی توی تمام فایلهای دانلودیتون تو این سایت به سادگی وراحتی نشون دادید.
هیچ راه و روش،واصول صد درصدی برای داشتن کسبوکار موفق وجود نداره که در مورد،همه صدق کنه،جز ایمان واعتماد به غیب( به خداوند)
به اینکه باورت این باشه که اونکه جهان رو من رو به این زیبایی آفریده و شکل وشمایل داده و فکر همه چیز وهمه جای خلقت منو کرده، پس در مورد تمام امورات زندگی من هم می تونه همه چیز رو به زیبایی وراحتی برام شکل بده…
کافیه که من تلاش خودم رو انجام بدم ،سهم خودم رو انجام بدم و باقی رو به خودش بسپارم..
وقتی باور دارم که همه چیز خودشه، پس دیگه نگران چی می تونم باشم؟؟؟
جبران کننده خودشه، پیش برنده خودشه، سروسامان دهنده خودشه، روبراه کننده خودشه…
کسب وکار خودشه، مشتری خودشه،پول خودشه، رونق در کار خودشه، ایده خودشه، اجرا کننده ایده هم خودشه…همه چیز خودشه…
فقط منتظره ببینه آیا من سهم ونقشم رو خوب انجام میدم وسهم ونقشش رو بهش واگذار میکنم تا به زیبایی برام انجامش بده…
تولحظه قدم به قدم باید سوال کنی ازش بپرسی بعد هوشیار باشی تا جوابهارو بشنوی ببینی ودرک کنی وانجام بدی….
انوقته که حس میکنی خدا کل کار وبار جهانش رو ول کرده اومده که فقط خواسته ی تو رو اجابت کنه….
وتنهاچیزیکه این وسط متفاوت هست در دریافت نتیجه!!!
میزان ایمان واعتماد واعتقاد هرکس به خداوند هست، ومیزان بازخوردیکه در نتیجه ایمانش میگیره نسبت به کسی که نه تنها به خداوند بلکه به خودش وتوانایی های خودشم باور وایمان نداره….
چیز پیچیده ای نیست فقط باید هر لحظه بهش وصل باشی…..
راهشو که بلد باشی این رابطه ی دوطرفه تا ابد ادامه دار خواهد بود…..
انوقته که می بینی نه عجله و دودلی داری،نه دنبال مقیاسه کردنی ونه دنبال زمین زدن کسی، نه جلو زدن از کسی، نه کور کردن چشم کسی و…..
خیلی لذت بردم از کامنت زیبا و قشنگتون خصوصا اون قسمتی که گفتین خدا همه چی هست ایده ما کار ما مشتری ما رونق ما و…. و اون قسمت که گفتین خدا منتظره که ببینه ما چه میکنیم آیا به وظیفه خودمون واقفیم و کارمونو درست انجام میدیم و تو کار خدا هم دخالت نمیکنیم تا برای ما همه چیز و همه کس شود خیلییییی لذت بردم و دقیقا این دعای بود که امروز داشتم با خدای خودم که خدایا من دارم رو باورهام کارمیکنم هر جا لازمه هرجا نیاز بود حاضر شو کمکم کن تا من هم کار خودمو درست انجام بدم هم تو کار تو دخالت نکنم و اجازع بدم تو کارتو درست برای من انجام بدی تا نقص هایم به نقطه قوت تبدیل بشه دقیقا این دعا رو کردم که کامتت شما هم برام نشونه بود هم بسیااااار آموزنده و هم بسیااااار لذت بخش ممنونم ازت خواهر توحیدی خوبم موفق و پیروز باشی.
اینم بگم که هیچ راهی بهتر ،زیباتر،لذت بخش تر،راحت تر، و عزتمندانه تر از تغییر باور و یاری از خداخواستن برای موفقیت روز افزون همه جانبه در دنیا وجود نداره پس دعا میکنم خدایا این نعمت توحیدی بودن و نسیب همه دوستان بیرون و درون عباس منشی ام بکن خدا یا کمک کن تا ما هم همانند استاد باعشقمون بلند گوی تو باشیم در هنه جای جهان آمین….
و یه چیزی امروز داشتم فایل های توحید 3استاد گوش میدادم به ذهنم اومد این بود ما همیشه دعا میکنیم خدایا مارو از همه چی جز خودت بی نیاز کن در صورتیکه ناآگاه بودیم که این دعا رو درخواست داشتیم و بابتش باید توبه کرد چون خداوند از بدو تولدمون مارو بی نیاز خلق کرد الان فکر کن با نعمت باور تو به چی نیازمندی بجز خودت و خدای خودت فقط به این یک موضوع فکر کنیم و تدبر کنیم میفهمیم که چه روزهایی رو سوزوندیم چه لحظه های نابی را با نیازمندی خود به این و اون از دست دادیم
خدایااااا شکرت برای این آگاهی ناااااااابی که بهم امروز دادی توبه میکنیم ازاین بی خبری توبه توبه توبه…
ایاک نعبد و ایاک نستعین…
بدرووود رفیق
چند ماه اینجا نبودم به دلیلی رفتم تمام ورودی هامو بستم فقط به قرآن و تفسیر اون رجوع کردم امروز دو سه روزه که دوباره اومدم اینجا اونم با الهام خداوند مهربانم بود اولین کامتتی که گذاشتم پاسخ به کامنت شما خواهر گلم بود که اومدنم به اینجا انگار چندین سال دور از وطن بودم اومدم، هر چند اونجایی که بودم خیلی عالیییی تر از هرجا و بجا بود …
واقعا اینجا که میگم سرزمین وحی هست بیجا نیست چون اینجا هم ،قرآن هست وقتی در جوار انسان کامل استاد باعشق باشیم بدنبال رشد یعنی در دل خود قرآنیم این از تفسیر استاد مسعود ریاعی آموختم که قرآن انسان کامل هست و انسان کامل قرآن هست که نماینده خدا بر روی زمین اند که در هر دوره و بحره ای خداوند آنها را برای برپا داشتن جهانش به زمین میفرستد.
خدایا شکرت برای این آگاهی.
درود بر شما خواهر گلم که رودخانه زیبایی از آگاهی ناب و در درونم به جریان انداختین.ممنونم از شما و خدای قشنگتون.
یه بار تو یه فایلی دیدم که استاد گفتند من زیاد به کامنتهایی که شما دوستان در پاسخ بهم میدید تمرکز نمی کنم وشایدم اصلا این بخش کامنتهای بین ما دوستان رد وبدل میشه رو نخونند و فقط منتشر کنند ولی من عادت دارم هم به استادقشنگم وهم به مریم عزیز ومهربانم سلام کنم…
دوست عزیزم، ممنونم از مهر ومحبت شما…
من میدونم که شما بعد از اگاهی هایی که استاد عباسمنش در مورد قرآن بهمون دادند، حالا با خوندن کلام خداوند چه حال و احساسی دارید، یعنی کم پیش میاد درطول ماه من یه شب بدون خوندن قرآن بخوابم، همیشه سعی میکنم حتی شده چندتا آیه بخونم بعد بخوابم، نمیدونم چطور توصیفش کنم، فقط می تونم بگم که انگار خداوند نشسته کنارم یا دراز کشیده رو تختم روبروم فیس تو فیس، داره فقط با من حرف میزنه و آیاتش فقط مختص به من هست و خطاب به من، وقتی میگه ابراهیم، موسی، عیسی، مریم، نوح و لوط و ……..محمد ..
همه ی اینها من هستم وداره به من میگه که اینطوری باش و اینطوری نباش….
حسش بی نظیره….
ان شالله قسمت همه بشه این روابطت دوطرفه وعاشقانه با خدا…
خیلی سخته وقتی به یه درک وباوری میرسی ومیدونی عالیه و کاربردی وخیر توشه بخوای انو به عزیزانت ودیگران هم انتقال بدی….
موقعه ای اینکار ساده میشه ودیگران پذیرش پیدا میکنند که از مسیر تو ودر مسیر تو حرکت کنند که نتیجه های واضح ومشخص وپایداری ازت دیده باشند….
که شکر الله مهربان، حس میکنم با درک قوانین جهان هستی و با حفظ رابطه ی خودم باخداوند، برای نزدیکانم نمونه یک فرد صبور وشاد و ارومی هستم که دیگران هربار ازم میپرسند اخه چطور می تونی انقدر صبور وشاد و آروم باشی؟؟!!
در صورتیکه ما اگه تو شرایط زندگی تو بودیم نمی تونستیم…
ومن چی دارم بگم جز اینکه بگم با خدا آشتی کردم ودل به دلش دادمو و دستمو در دستان پرمهرش گذاشتم و بهش اعتماد کامل دارم برای همین انقدر از درون وبیرون آرامش دارم، چون میدونم خودش محافظ ونگهدار کسی هست که به آستان پر مهرش پناه ببره….
دوست عزیزم ان شالله هر لحظه وهمیشه در پناه امن خداوند باشیدهرکجا که هستید
اصل چیه؟ افکار و باورها و فرکانس های خودم خالق صد در صد تمام تجربیات زندگیم است
برای خلق زندگی دلخواه باید به کنترل ذهن و کنترل ورودی ها بپردازم مهمترین مسله توجه لحظه ای به احساسم و کانون توجهم است
اگر دارم به رابطه عاطفی خوب فکر میکنم ولی حالم خوب نیست یعنی در مسیر خلق ناخواسته هستم یعنی دارم خلاف جهت میرم
حالا فرع چیه
در روابط عاطفی فکر کنیم فلان عامل بیرونی باعث داشتن آن رابطه دلخواه است مثلا سن خانواده وضعیت مالی زیبایی و ….
توحید یعنی همه قدرت را بدی به خدا در هر زمینه ای
شرک یعنی بقیه مهم آن بقیه باید خوششون بیاد فلان عامل را باید داشته باشم فلان ویژگی را باید داشته باشم
فرع یعنی رفتن دنبال نخود سیاه و گمراه شدن از مسیر و جاده اصلی که به قول استاد سوت زنان شما را به خواسته هایتان میرساند
این قانون سهل و ممتنع هست آنقدر راحته که باورش نمیکنیم سختش میگیرم
باید اصل درست بشه تا فرعیات هم به خودی خود دزست بشه درست کردن اصل سمت من است و اوکی کردن فرعیات سمت خداست، اصل همان جهاد اکبر است که سمت من است و وقتی من تو جهاد اکبر موفق عمل کنم خدا تمام جهاد اصغر ها (فرعیات)را به نفع من اوکی میکند، یعنی همزمانی ها پیش میاد اون چیزی که فکر میکردم نقطه ضعفمه میشه نقطه قوتم دستان خدا میاد ایده ها میاد در زمان و مکان مناسب قرار میگیرم اون اتفاق یا اون فرد که فکر میکردم به ضررمه به نفعم میشه و هزاران اتفاق دیگه که هرگز از دست این ذهن منطقی و کوچک و محدود من برنمیاد
خدایا مرا از مسیر هموار به ارامش درونی برسان و سعادت دنیا و آخرت را از همون جاده جنگلی نصیب من کن خدایا مرا آسان کن برای دریافت نعمت ها
با نام یاد پرودگار باری تعالی نوشته ام را شروع میکنم و از حضرتش هدایت می طلبم
و اما بعدف
در رابطه با موضوع سوال این فایل که استاد از ما خواستند تا به آن پاسخ دهیم،
اول، اینکه این لطف ایشان است که فرصت تفکر و تعقل مستقیم را به ما می دهند
دوم، وقتی که به آن فکر می کنم اولین چیزی که به ذهن خطور می کند همین اصل گرایی استاد و سرمایه گذاری بر روی خودش است. ایشان بزرگترین هزینه هایی که در زندگی انجام می دهد به منظور رشد و آموزش و پیشرفت شخصیت درونی خودش انجام می دهد.
این هایی که می نویسم نظر و حرف بنده هست در حالی که اعتقاد ایشان است و همواره سعی می کند همینگونه عمل کند.
وقتی که در مورد سوال فکر می کردم یاد فایلهای رایگان ابتدایی سایت می افتم که به وضوح تفاوتش را با بقیه نشان می دهد.
چیزی که استاد از آن به نام توحید صحبت می کند را اگر بتوان در یک جمله در رفتار عملی اش خلاصه کرد اینست که:
بهبود کیفیت شخصیت درونی که هر بار در تمام جنبه های زندگی هویدا می شود
کیفیت شخصیت استاد هر بار در بهبود کیفیت سخنانش، فایل هایش، سایتش، زندگی مادی اش، روابطش و حتی فیزیک بدنی اش هویدا می شود.
چیزی که ما به عنوان توحید می شنویم در کردار ایشان به وضوح قابل تشخیص است.
یعنی ابتدا باید خودت را بشناسی و به یک ثبات شخصیتی برسی و اصولت را چارچوب بندی کنی و بر اساس آن زندگیت ات را خلق کنی.
همه اینها توضیح مختصری از توحید عملی است بلکه ناقص
استاد بارها در فایلهایش به توحید اشاره کرده و همه اینهایی که گفتم از یک ارتباط و یک اتصال سرچشمه می گیرد
ساده اش همین توحید است
یعنی اعتماد و اتصال و اتکا به رب
یعنی در لایه های زیرین وجود به اصل هستی یقین داشته باشی و اینکه همه چیز اوست و همه را او هدایت می کند.
وقتی که همه چیز اوست، پس قدرت همه چیز در دستان اوست.
حال دیگر فقط موضوع دریافت مطرح است، به میزانی که سعی می کنی تا حال خوب و آرامش داشته باشی در مدار دریافت هدایتها و الهامات قرار می گیری به همان میزان هدایت می شوی و به میزانی که به هدایت ها عمل می کنی بهبود را تجربه می کنی
یاد این این آیه قرآن می افتم که می فرماید: قُلِ اللَّهُ ۖ ثُمَّ ذَرْهُمْ فِی خَوْضِهِمْ یَلْعَبُونَ انعام 91
بگو الله و بقیه را رها کن تا در بازیچه اراجیفشان فرو بروند
به خودم می گویم که به نوعی گاها مخاطب این آیه هستم.
آنچه که گفته می شود را نمی شنوم و به کار خودم مشغولم. حرفهای استاد برایم عادی می شود و رادیو وار گوش می کنم و فکر می کنم که مهمترین کار را دارم انجام می دهم، اتفاقا یک برچسب روشنفکری هم بر خود می زنم و دیگران را قضاوت می کنم. این بلای غم انگیزی است که در مسیر عادت مداری بر سر افراد زیادی که در این مسیر می آیند می آید.
از توهمی با درجه پاین تر به توهمی با درجه بالاتر می روم.
بهبود یک کلمه نیست! یک نمود است، یک بروز در رفتار و اعمال است، یک ظهور در زندگیست
خداوندا بهره ام را از رشد و بهبود و تعالی دوچندان کن تا بیشتر سپاسگزار تو باشم و تسبیح تو گویم
ابتدا از مریم بانو سپاس گذاری می کنم بابت این دوره عالی که طبقه بندی کردن
یکی از خواسته های مهم من از خدا این هست که خدایا خودت هدایت گرم باش
خودت مسیر درست رو بهم نشون بده
من آرامش ،آسایش ، راحتی ، ثروت ، سلامتی ،روابط عالی می خوام و نمی دونم از کدوم مسیر ، خودت قلبمرو جایگاه خودت قراربده تا راهنمایی هات رو بفهمم و خدای قشنگم هم دقیقا همین کار رو می کنه ، هر لحظه و هر ثانیه
حتی موقعی که دارم رانندگی من کنم و نمی دونم از کدوم مسیر برم ، به خدا میگم خودت بگو از کدوم کوچه و مسیر برم و همیشه کم ترافیکترین مسیر رو میگه
یا برای پارک ماشین همیشه بهم میگه کجا برم
مثلا چند روز پیش دنبال جای پارک بودم و به خاطر حس کمبود می خواستم یکحایی پارک که فاصله اش با جایی که کار داشتم زیاد بود پارککنم و خدا بهم گفت بیا ادامه بده یک جای خوب برات در نظر دارم و رفتم و نزدیک ترین حتی ممکن پارک کردم و خدا باز دوباره اشک منو درآورد
خیلی اوقات اشک من رو در میاره به خاطر اینکه همیشه بوده کنارم ومن ندیدم ، به خاطر اینکه چه راحت می تونستم مسیر موفقیت رو طی کنم و من بهش اجازه ندادم
البته هنوز خیلی مونده تا درک کنم حضورش رو
مثلا دیروز یک حسی بهم می گفت من باید برم سمت مشتری و از افراد بخوام پرزنت منوگوش کنن و با تمام وجودم حس می کردم این مسیر م.فقیت من هست ، باید از این مسیر گذر کنم تا رشد کنم و برسم به جایی که خودش برام مشتری بفرسته ولی از اونجایی که تشخیص اصل و فرع گاهی سخت میشه ، انجام ندادم و با خودم می گفتم خدایا خودت مشتری بفرست
و من فقط یک صدا می شنیدم : باید این مسیر رو بری باید قدم اول رو برداری و بری سمت مشتری
سعی میکنم در کسب و کارم ، حضور و صدای خدا رو بهتر بشنوم و انجام بدم
ممنون استاد عزیز
تشکر ویژه از بچه ها دارم که کامنت های فوق العاده عالی می نویسن
با سلام ٫ من هم از اون دسته ای هستم که خیلی کم کامنت می گذارم ولی دوست داشتم در این نظر خواهی شرکت کنم و مراتب سپاسم رو نسبت به استاد عزیز و آموزه هاشون ادا کرده باشم و در این آخرین ساعات باقیمانده دارم نظرم رو مینویسم ٫
من گاهی اینجوری تصور می کنم که انگار مثلا خداوند از اون بالا داره به بنده هاش و قصد ها و ادعاهاشون نگاه می کنه ، خیلی ها، خیلی حرفها می زنند و ادعاها می کنند و خداوند داره به ما نگاه می کنه که کی چی می گه !!!!!
اگه فقط حرف باشه که نگاهشون می کنه و کاری باهاشون نداره و توجهی نمی کنه ولی اگه ببینه بنده ای ادعای موحد بودن و خدمتگزار او بودن و امثال اینها داره و در واقع داره نظر خداوند رو داره به سمت خودش جلب می کنه و خدا داره نگاه می کنه به این بنده ای که ظاهرا جدیه در حرفش ؛ یه کمی خیره خیره بهش نگاه می کنه ببینه چکار می خواد بکنه و چطوری عمل می کنه ٫ اگه جدیت در ادعا و رفتارش ببینه احتمالا بارها و بارها امتحانش هم می کنه ٫ جاهایی مثل داستان استاد در آن جنگل تاریک و ترس های موهوم ، جاهایی که باید تصمیم بگیریم و بر اساس باور توحیدی و ایمان به خداوند عمل کنیم و بارها و بارها ترس به سراغمون میاد و نجواهای ذهنی و ٫٫٫٫٫٫٫
و در مواقع حساس دیگه ای که همه مون تجربه اش کردیم و بر سر دوراهی انتخاب قرار گرفتیم٫
و در انتها حتی احتمال داره که خداوند در مثال تاج پادشاهی رو از سر خودش برداره و بر سر بنده اش بزاره که گذاشته ٫٫٫٫( اشاره به خلیفه اللهی انسان بر روی زمین )
من فکر می کنم که رمز داستان افرادی شبیه استاد عباسمنش هم همینه ٫ اینها با تمام وجود و زندگی و باور و هستی شان ، باورهایشان را زندگی می کنند و نمایش و شو اجرا نمی کنند و دقیقا به دلیل همین هماهنگی و یگانگی و در صلح بودن با درونشان و فرکانس ها و ارتعاشاتشون هست که حرفشون به دل دیگران می نشینه و باور می کنند و عمل می کنند و نتیجه می گیرند در حالی که دیده ایم کسانی که با کلی مدرک دانشگاهی و سخترانی های انگیزشی آنچنانی و به کار بردن کلمات قلمبه و سلمبه ، نه تنها حرفهاشون هیچ چنگی به دل نمی زنه ٫ بلکه اصلا خودشون هم باور حقیقی به آنچه می گویند ندارند٫
نکته دیگه اینکه اگر ما دست از سعی و تلاش فراوان برای راضی کردن همه برداریم و نگاهمون رو عوض کنیم و از خودمون بپرسیم که ما واقعا برای چی می خواهیم تبلیغ کنیم ؟ اگر برای اینه که آدمهای بیشتری محصول ما رو بخرند یا ما رو نگاه کنند یا عده زیادی ما رو تحسین کنند و مانند این٫٫٫٫ که تلاشمون بیهوده است و کسی که همه سعی اش جلب توجه همه و یا برآورده کردن خواسته همه آدمهاست محکوم به شکست است چون این اتفاق نمی افته ٫
آخه مگه از خداوند بالاتر داریم ؟ حتی خود خداوند رو هم ، همه مردم قبول ندارند و کلی مخالف داره و همه او را نمی پرستند ٫ اصلا کی گفته که تعداد موافقان زیاد داشتن مزیته ؟ استاد عباسمنش هم خودشون بارها گفته اند که آموزش های من برای همه نیست و اصلا به دنبال جلب رضایت همه آدمها نیستند بنابر این اگر قصد ما از تبلیغات اینه که کاری کنیم که همه ما رو بپسندند یا روزی بیشتر و نعمت و برکت بیشتری رو تجربه کنیم راهش این نیست و باز بقول استاد قضیه الرزق رزقان است ٫ رزقی که ما بدنبالش هستیم و رزقی که آن به دنبال ماست که تفاوتش از زمین تا آسمان است ٫٫٫٫
اگر دوستی که این سوال را پرسیده اند و در واقع همه ما به جای سعی برای کسب منفعت بیشتر ، تمام تلاش مان را برای کاری که رسالت خود می دانیم و عاشقانه دوست می داریم و از انجام آن نه خسته می شویم و نه دل می کنیم ، بکار ببندیم و بجای چشم دوختن به سود مادی ، به ارزشی که تولید کرده ایم بیندیشیم ، و به اینکه چقدر دیگرانی که از آن استفاده می کنند به کارشان می آید و سودمند است براشون و چشممان به برکت خداوند باشد و نه دست مردم ٫٫٫٫ آن وقت است که همان برکت خداوند کاری که باید بکند می کند و زندگی ما رو آنقدر پر و غنی و لبریز می سازده که اصلا در باورهایمان نمی گنجد دقیقا همانطور که برای استاد عباسمنش شده ٫ ٫ برکت یعنی همین ٫٫٫٫ یعنی مثلا فقط یک بچه داری ولی به اندازه همه بچه های صالح خداوند ازش برخوردار می شوی و حظ و لذتش رو میبری ، ظاهرا فقط یک لیوان شیر می خوری ولی انگار شیر همه گاوهای دنیا رو خورده ای ، بیزینس تو ظاهرا کوچک و محدوده ولی میلیونها برابر یک تجارتی که پر از دفتر و ساختمان اداری و وسایل و ٫٫٫٫٫٫ داری سود میبری و امثال آن
و این بنظر من گوشه ای کوچک از رموز داستان موفقیت استاد عباسمنش است ٫ با خدا باش و پادشاهی کن ٫٫٫
در پناه خداوند باشید
سلام به همه دوستان عزیز منم دوست داشتم جوابی در حد خودم به این مسابقه بدم تا ردپایی از خودم به جا بگذارم.
مهم ترین باور اینه که ما خالق زندگیمان هستیم و با باورهایمان در حال ارسال فرکانس به جهان هستی هستیم و اتفاقات و شرایطی همسنگ با فرکانس هایمان را به زندگی مان جذب می کنیم. و باور مهم دیگه اینه که فقط روی خدا حساب کنیم و بس. به میزانی که بتوانیم این باورهای توحیدی را در وجودمان نهادینه کنیم و جلوی نجواهای ذهنی مان را بگیریم به همان اندازه خالق شرایط زندگی دلخواهمان هستیم.
باید توی این مسیر سعی کنیم که حال خودمون رو خوب نگه داریم و به زیباییها تمرکز داشته باشیم و اول باورهای مناسب را بسازیم بعد خداوند قدم های عملی را به ما الهام می کند. چون تلاش فیزیکی نیست که باعث موفقیت در کسب و کار می شود بلکه باورهای درست و عمل کردن به الهاماتی که بعد از ساختن باورهای درست به ما گفته می شود باعث موفقیت در کسب و کار ها و ایجاد نتایج متفاوت و چشم گیر می شود. پس همه چیز بر می گرده به باورهای درست و عمل کردن به الهامات و فقط حساب کردن روی خداوند نه مردم و شرایط بیرونی و تبلیغات و ….
اون چیزی که باعث ایجاد نتایج بزرگ و متفاوت از دیگران برای استاد عباس منش شده ایمان قوی و عمل کردن به دانسته هایشان و کنترل همیشگی ذهن شان هست.
در پناه الله یکتا شاد و سربلند باشید.
با عرض سلام به خانواده ی عزیز و دوست داشتنی .
در پاسخ به سئوال استاد مواردی که من میتونم پیشنهاد بدم موارد زیر خواهد بود .
اولین نکته ای که باید رعایت کنیم . انتخاب شغل یا حرفه ای هست که مطمئن هستیم به آن علاقه داریم البته شروع کار باید با همان سرمایه ای باشه که داریم بدون قرض بدون وام .
دومین نکته که در ایجاد بهترین نتیجه در کسب کار وجود دارد ، رسیدن به این باور هست که میتونیم بهترین ایده ها رو با بهترین نتیجه در اون کسب و کار خلق کنیم و این انگیزه ای خواهد بود برای پیشرفت مالی و نتیجه ی بهتر .
نکته ی دیگر اینکه برای رسیدن به ثروت فعالیت فیزیکی رو ملاک قرار ندهیم بلکه قانون اصلی نیروی درست تفکر و باورها در مورد کار مورد علاقه ی فرد هست که اونو به سمت موفقیت بیشتر سوق میده .
خلق ایده یا ایده هایی در زمانی که تشخیص میدی حال روحی تو در بهترین شرایط ممکنه و به زبان ساده حالت واقعا خوبه زمانی که بهترین تاثیر فرکانسی رو از اون زمان داری . موقعی که احساس میکنی فکرت آمادگی پذیرش بهترین نتیجه رو از خلق یک ایده یا تصویر سازی رو در اون شرایط روحی عالی داره .
اون زمان هست که باید ایده ها و افکار مثبت رو در زمینه ی پیشرفت کاری بسازیم و قطعا اون حال خوب پرنگترین احساس ایمان به خداوند است برای خلق بهترین نتیجه .
چون زمانی که حالت خوب باشه دقیقا همون زمان نتیجه را برای رسیدن به ثروت و یا عالی ترین نتیجه خلق کرده ای و در این مرحله کاری که باید انجام میدی حرکت به سمت نتیجه ی دلخواه است
درود بر دوستان و استاد عزیز
این سوال که مطرح شده تقریبا همیشه واسه ی خود هم سوال بوده اما به این شکل که مردم چرا تبلیغ میکنن؟؟؟
چرا یک روش های عجیب و غریب وجود داره که مردم رو به موفقیت میرسونه؟؟
چرا به قولی مردم پیچیده میکنن همه چیزو
یادمه بچه که بودم همیشه از تبلیغات خوشم میومد و اکثرا تبلیغات واسه من اینقدر فانتزی بود که هر موقع تبلیغ توی تلویزیون پخش میشد هر جا که بودم خودمو سریع به تلویزیون میرسوندم و نگاش میکردم و این تبلیغات اینقدر با آهنگ ها و رنگ ها و ایده های مختلف قاتی شده بود و جذاب بود که من حتی گاهی تو خونه اون شعری که واسه تبلیغه بود میخوندم یا ادای ادمای توی تبلیغ در میاوردم…
با اینکه شاید بالای هزار بار در هفته اون تبلیغ پخش میشد اگه ازم میپرسیدن این شعری که میخونی تبلیغ چیه حتی اصن یادم نمیومد این اصلا واقعا تبلیغ چیه؟؟؟😁😅🤣
فقط اسمش یادم بود…
و اصن در مورد اون محصول یا هر چی که داشت تبلیغ میشد ازم میپرسیدن اصن جوابی نداشتم که بدم🤐
البته که من اون زمان ۵ یا ۶ سالم بود
اما میخوام بگم این تبلیغات با تزئناتش اینقدر روی ناخودآگاه من تاثیر گذاشته بود که دیگه کاری به اصل موضوع نداشتم ..
این حرفا نه تنها روی من که توی اون سن بودم تاثیر میذاشت بلکه روی بزرگ تر ها هم تاثیر داشت واقعا ،و اگه اون محصول رو جایی میدیدن واقعا وسوسه میشدن که بخرنش یا یه نوعی تجربش کنن
از روی همین توضیحات میتونین متوجه بشین که بخش عمده ای از این تبلیغ فقط واسه فریب ذهنی بیننده بود نه صرفا معرفی کار یا محصولی که تبلیغ میشد..حالا هر تبلیغی به شیوه خودش مثلا ی تبلیغی یادمه یه شعری داشت که توش بگم بالا صد بار اسم اون محصول تکرار میشد..یا یه تبلیغی بود که میپرسید کجا؟کی؟با چی؟چجوری؟و جواب همه این سوالا میشد اسم اون محصول😆
یا ی تبلیغی هم یادم میاد که مال شاید ۱۲ سال پیش این قضیه که من خیلی کوچیک بود ی تبلیغ یک جارو برقی بود که وقتا طرف روشنش میکرد موهای همسایه طبقه پایینه از اون مکش و قدرت جارو برقیه سیخ میشد😬😂
و از این قبیل تبلیغات الان هم زیاد که سعی میکنن با یک فریب اسم محصولو تو دهن مردم جا بدن..
اینا درسته ک شاید دو یا سه سال خیلی به نظر رشد میکردن اما چون اون کیفیت شاید نداشت و به قول استاد فقط ب فرع توجه کرده بودن به مرور محصولاتی که خیلی باکیفیت تر بودن و حتی تبلیغی هم ازشون نمیشد جای اینا ها رو میگرفتن و زیاد هستن مثال این تبلیغات و محصولاتشون ک نیاز به نام بردن نیست..
در واقع اینقد ادما خودشون رو مشغول چیزای حاشیه ای میکردن که از اصل یادشون میرفت و حتی شاید اهمیتشو واسشون از دست میداد و آنها اینقدر غرق رقابت میشدن و اینقدر پولشون رو برای این کارا خرج میکردن که چشم و گوششون و دلشون به موضوعات بهتر و راهکار های بهتر و الهامات بسته میشد..
غیر از این ی سری تبلیغات هم هستن که واقعا ادم از دیدنشون منزجر میشه… و اصلا آدم با دیدن تبلیغ اصن اگه محصول ی جا ببینه و رایگان هم بخوان بهش بدن نمیگیره بس که دروغ و حیله تو تبلیغه نشون داده..
البته بعد ها که بزرگ تر شدم حداقل من توی تبلیغات ی حس نیاز از طرفی که میخواست محصول رو بفروشه میدیدم
انگار داشت میگفت بیا منو بخر چون من خیلی بهت نیاز دارم🤔
این مدتی که فعالیتم رو توی سایت شروع کردم حس میکنم شاید اون ادما روی این موضوع که چقدر به مردم واسه خرید محصولاتشون نیازمند هستن تمرکز میکنن و همونطور که استاد گفتن و همه میدونین این تفکر تاثیر منفی داره..
از جنبه دیگه ای هم اگه بخوام این موضوع تبلیغات رو برسی کنم میتونم بگم به قول استیو جابز وقتی شما وارد یک سیستم میشین فقط میتونین مثل این سیستم عمل کنین و فقط هم در نهایت میتونین واسه همین سیستم کار کنین.. در واقع آدما وقتی میان روی رفتار بقیه تمرکز میکنن اینکه اون چیکار کرد من برم همون کارو بکنم یا من برم کاری کنم که نقطه ضعف اون باشه که نابودش کنم یا این فکرا، ذهن خودش رو از ایده های بهتر و حتی خلاقیت میبنده و در نهایت هم یکی مث همونایی که ازشون تقلید میکرده یا اینکه همونطور که دیگران رو نابود کرد خودش هم در نهایت به همون شکل نابود میشه(تمرکز بر روی اون موضوعات اتفاقات مشابه رو برایش رقم زد) و این جور آدما هیچ وقت راه به فراتر از این مسیر و ایده های موفقیت آمیزتر پیدا نمیکنن.
چون تصمیم گرفتن مثل بقیه باشن، چون تصمیم گرفتن مث بقیه فکر کنن، چون ترسیدن که راه درست تری رو انتخاب کنن و این ترس منجر به این شده که گاهی با نابود کردن ی کسب و کاری به نتیجه برسن و این افراد نه تنها نمیتونن آدما خلاق و مثبت رو از بین ببرن بلکه هیچ وقت خودشون رشد نمیکنن. از نظر من مسیر ادما در موفقیت میتونه خیلی متفاوت باشه و کسایی که فرصت هدایت رو از خودشون میگیرن به اون مسیر درست که برایشان سود بیشتری دارد به موفقیت بزرگی نمیرسند و پایدار نمیمونند و به همون راحتی که وارد ذهن شدن فراموش میشن(طی نکردن مسیر تکامل)
سلام دوست عزیز
همونطور که استاد توی آخر فایل رستوران های پدیده رو مثال زدن که فکر نمیکنم تا الان کسی اندازه اونها تبلیغ کرده باشند تو ایران
و این مجموعه روی کیفیت غذای خودشون کار نکردند و فقط تبلیغ کردند و من به این نتیجه رسدم اگر آدم کار درستی باشی خدا خودش میاره مشتری واست
هممون توی بازار یه سری افراد قدیمی رو مینشناسیم توی یک حوزه که مغازشون نه دکور خاصی داره نه تبلیغ خاصی انجام میدن و نه هیچ چیز فقط باور های درستی دارند و این نشون میده که تبلیغات اصل نیست
اصل چیز های دیگری است که استاد توی همین فایل گفتن چند بار این فایل رو گوش کنید و به موضوعاتی که توی این فایل گفته شده دقت کنید متوجه خواهید شد
سلام خدمت هم فرکانسی های عزیز
خیلی خوشحالم ک اولین کامنتم رو با این فایل می زارم ک نشانه ای بود برای امروزم مدت زیادی نیست ک با سایت آشنا شدم ولی از آگاهی های بی نظیرش خیلی لذت میبرم و حالم خوبه باهاش ک اینجوری ک من درک کردم همه چی خلاصه میشه تو همین حال خوبه خداروشکر این مدتی ک استفاده کردم خیلی اتفاقات خوب افتاده و هروز بیشتر بیشتر میشه
در جواب دوست عزیزم چیزی ک باعث موفقیت استاد شده تمرکز ۱۰۰٪ رو کارش و اعتقاد راسخی ک در مورد درست بودن کاری ک انجام میدنه
لذت بردن و عشق داشتن ب کسب و کاره ک بهش قدرت میده و مشتری جذب میکنه
تهش بر میگرده ب همون حال خوبه
در پناه خداوند شاد و ثروتمند
آروزی بهترینها رو میکنم براتون
سلام و درود ب استادعباسمنش عزیزم و همه ی دوستان عزیزم در خانواده صمیمی عباسمنش
نظره من راجع ب سوال:بنظره من یک دلیل نیست ک این تفاوت و ایجاد کرده و چندین و چند علت داره ک تا جایی ک ذهنم یاری کنه مینویسم :
توحید یکی از مهمترین دلایله بنظرم ،اینکه ب منبع قدرت وصل باشی و رب رو فرمانروا جهان بدونی و فقط و فقط ب خداوند توکل کنی شاه کلید همه چیه و بقول استاد که میگه خدا همه ی کارهارو واست انجام میده ،استا عباسمنش توحیدی ترین کسی هست که من تا ب امروز دیدم و توحید در عملی ک استاد عباسمنش داره واقعا قابل تحسینه
تشخیص اصل از فرع یکی دیگه از مهمترین علت هاس ک درواقع خوده توحید اصلی ترین اصله دیگه و مثلا راجع ب ثروت ک بتونی اصل رو از فرع تشخیص بدی و مهمترین عوامل ثروت و درنظر بگیری و روی اونها کار کنی ،من قبل از آشنایی با استاد عباسمنش سمینار های زیادی شرکت کردم ولی هیچوقت این صحبت هارو نشنیدم ک توی این سایت شنیدم و خیلی واسم واضحه ک چقدر استادعباسمتش با دیگران تو این موضوع متفاوته
استاد عباسمنش نقاب نمیزنه و خودشه و این یعنی عزت نفس و عزت نفس بالا و اینکه استاد خودشو همینجوری ک هست انقدر دوست داره یکی دیگه از مهمترین دلایله بنظرم ،متوقف نشدن استاددر ایران در شرایط عالی ک داشته بخاطره احساس لیاقتی ک استاد داره
کنترل ذهن یکی دیگه از عواملیه ک بنظرم خیلی مهمه ،استاد عباس منش در زمانی ک۷۵ملیون بدهی داشته میمونه پای هدفاش و کاراش و ادامه میده ،فرار نمیکنه ،افسرده نمیشه و… و این کنترل ذهنه استاد بوده و شرایطی ک الان داره نتیجه کنترل ذهن اون زمانه استاده
شاه کلید هدایت ک بنظرم استادعباسمنش خیلییییییییییییییی از این شاه کلید استفاده میکنه و بجای اینکه از مغز ک محدودیت های زیادی داره استفاده کنه از ابزاری استفاده میکنه که نامحدوده و بی نهایت قدرتمند و استاد وعده خداوند و باور کرده ک میگه ما جهان رو خلق کردیم و هدایت آن برماست
زندگی ب سبک شخصی ،کسب و کار ب سبک شخصی و بقول استاد گوسفند نبودن ،استاد توی این مورد هم فوق العادس و نمیاد بگه ببینم فلانی چجوری صحبت میکنه یا چیکار میکنه ک منم همون کارو بکنم
عاشقتونم
در پناه رب تنها قدرته جهان باشید
تحسین میکنم نگاه شما رو به استاد و دقیق توضیح دادنتون رو،استاد توحید نظری رو با توحید عملی منطبق کرده و تحت هیچ شرایطی خودش رو متوقف نمیکنه واز درون جوشش داره مثل چشمه ای که آب ازش میجوشه و صاف وپاکه،همه حرکات و سکنات استاد نشاندهنده ایمان قوی به خدای قادر ماست و البته باور داره که هدایت میشه
به نام خداوندبخشنده ی مهربان
سلام به استادعزیزم وسلام به مریم بانوی مهربانم
وسلام به تک تک دوستانم
روزسی ام روزشمارتوانایی تشخیص اصل از فرع
به قول شما استادعزیزم همه چیز باوره….
برای خلق یه چیزی توی دنیای واقعی اول باید انو توی ذهنت توی تمام قلب و وجودت خلق کرده باشی..
همه اینو تجربه کردند که گاهی اوقات یه خواسته ای یه لحظه از قلب و ذهنت گذشته، فقط یکبار اما عمیق،طوریکه گفتی چه خوب میشد اگه …..
بعد اون خواسته حالا هرچی بوده برات به شکل واقعی اتفاق افتاده….
از خوردن غذای مورد علاقت تا خرید مورد علاقت تا دیدن شخص مورد علاقت تا رفتن به مکان مورد علاقت و…..
وگاهی هم با تعجب به خودت گفتی کاش یه چیز بزرگتر از خدا خواسته بودم!!!!
دقیقا تواون لحظه که اون خواسته داشت از قلب وذهنت میگذشت نه وابستگی وچسبندگی بهش داشتی نه عجله ای برای داشتنش نه اجباری!!!
فقط یه خواسته بودکه توی وجودت حس خوبی رو رقم زده بود!!!
کل زندگی ما همینه ما چیزهایی رو توی زندگیمون تجربه می کنیم که با تمام وجود از ذهن وقلبمون گذشته گاهی یکبار وگاهی هزاران بار، چه حس خوب،چه حس بد…
در هر صورت چون حسی عمیق ودرونی رو با تصور اون خواسته تجربش کردیم توی دنیای واقعی ما هم رخ داده….
این در مورد تمام زندگی وکل خواسته های ما هم در هر موردی که باشه صدق میکنه وهمینطوردر مورد ناخواسته ها…
چه بسا چیزی رو نمیخواستیم اما ناخواسته باتمام وجودمون حسش کردیم توی ذهن وقلبمون طوریکه انگار داریم تجربش می کنیم واتفاقا دقیقا هم تجربش کردیم در دنیای واقعی…
توی کسب وکار توی داشتن سلامتی یا روابط عاطفی یا روابط معنوی اصلا توی هر خواسته ای، دقیقا اصل اینه که چه تصور وباوری از اون موضوع داریم…
خب ماها که میدونیم کلی باور اشتباه ومخرب توی وجودمون در مورد همه چیز داریم باید با الگو برداری از اشخاص موفق بتونیم برای خودمون کلی شواهد جور کنیم تا بهمون ثابت بشه که از راه و روش دیگه وبهتری هم میشه به خواسته ها رسید.
واین راه و روش رو دقیقا شما استاد قشنگم تو تمام دوره هاتون، حتی توی تمام فایلهای دانلودیتون تو این سایت به سادگی وراحتی نشون دادید.
هیچ راه و روش،واصول صد درصدی برای داشتن کسبوکار موفق وجود نداره که در مورد،همه صدق کنه،جز ایمان واعتماد به غیب( به خداوند)
به اینکه باورت این باشه که اونکه جهان رو من رو به این زیبایی آفریده و شکل وشمایل داده و فکر همه چیز وهمه جای خلقت منو کرده، پس در مورد تمام امورات زندگی من هم می تونه همه چیز رو به زیبایی وراحتی برام شکل بده…
کافیه که من تلاش خودم رو انجام بدم ،سهم خودم رو انجام بدم و باقی رو به خودش بسپارم..
وقتی باور دارم که همه چیز خودشه، پس دیگه نگران چی می تونم باشم؟؟؟
جبران کننده خودشه، پیش برنده خودشه، سروسامان دهنده خودشه، روبراه کننده خودشه…
کسب وکار خودشه، مشتری خودشه،پول خودشه، رونق در کار خودشه، ایده خودشه، اجرا کننده ایده هم خودشه…همه چیز خودشه…
فقط منتظره ببینه آیا من سهم ونقشم رو خوب انجام میدم وسهم ونقشش رو بهش واگذار میکنم تا به زیبایی برام انجامش بده…
تولحظه قدم به قدم باید سوال کنی ازش بپرسی بعد هوشیار باشی تا جوابهارو بشنوی ببینی ودرک کنی وانجام بدی….
انوقته که حس میکنی خدا کل کار وبار جهانش رو ول کرده اومده که فقط خواسته ی تو رو اجابت کنه….
وتنهاچیزیکه این وسط متفاوت هست در دریافت نتیجه!!!
میزان ایمان واعتماد واعتقاد هرکس به خداوند هست، ومیزان بازخوردیکه در نتیجه ایمانش میگیره نسبت به کسی که نه تنها به خداوند بلکه به خودش وتوانایی های خودشم باور وایمان نداره….
چیز پیچیده ای نیست فقط باید هر لحظه بهش وصل باشی…..
راهشو که بلد باشی این رابطه ی دوطرفه تا ابد ادامه دار خواهد بود…..
انوقته که می بینی نه عجله و دودلی داری،نه دنبال مقیاسه کردنی ونه دنبال زمین زدن کسی، نه جلو زدن از کسی، نه کور کردن چشم کسی و…..
انوقته که کلی خیرو خوشی ولذت ورضایت نسیبت میشه…..
سلام بر دوست توحیدی ام
خیلی لذت بردم از کامنت زیبا و قشنگتون خصوصا اون قسمتی که گفتین خدا همه چی هست ایده ما کار ما مشتری ما رونق ما و…. و اون قسمت که گفتین خدا منتظره که ببینه ما چه میکنیم آیا به وظیفه خودمون واقفیم و کارمونو درست انجام میدیم و تو کار خدا هم دخالت نمیکنیم تا برای ما همه چیز و همه کس شود خیلییییی لذت بردم و دقیقا این دعای بود که امروز داشتم با خدای خودم که خدایا من دارم رو باورهام کارمیکنم هر جا لازمه هرجا نیاز بود حاضر شو کمکم کن تا من هم کار خودمو درست انجام بدم هم تو کار تو دخالت نکنم و اجازع بدم تو کارتو درست برای من انجام بدی تا نقص هایم به نقطه قوت تبدیل بشه دقیقا این دعا رو کردم که کامتت شما هم برام نشونه بود هم بسیااااار آموزنده و هم بسیااااار لذت بخش ممنونم ازت خواهر توحیدی خوبم موفق و پیروز باشی.
اینم بگم که هیچ راهی بهتر ،زیباتر،لذت بخش تر،راحت تر، و عزتمندانه تر از تغییر باور و یاری از خداخواستن برای موفقیت روز افزون همه جانبه در دنیا وجود نداره پس دعا میکنم خدایا این نعمت توحیدی بودن و نسیب همه دوستان بیرون و درون عباس منشی ام بکن خدا یا کمک کن تا ما هم همانند استاد باعشقمون بلند گوی تو باشیم در هنه جای جهان آمین….
و یه چیزی امروز داشتم فایل های توحید 3استاد گوش میدادم به ذهنم اومد این بود ما همیشه دعا میکنیم خدایا مارو از همه چی جز خودت بی نیاز کن در صورتیکه ناآگاه بودیم که این دعا رو درخواست داشتیم و بابتش باید توبه کرد چون خداوند از بدو تولدمون مارو بی نیاز خلق کرد الان فکر کن با نعمت باور تو به چی نیازمندی بجز خودت و خدای خودت فقط به این یک موضوع فکر کنیم و تدبر کنیم میفهمیم که چه روزهایی رو سوزوندیم چه لحظه های نابی را با نیازمندی خود به این و اون از دست دادیم
خدایااااا شکرت برای این آگاهی ناااااااابی که بهم امروز دادی توبه میکنیم ازاین بی خبری توبه توبه توبه…
ایاک نعبد و ایاک نستعین…
بدرووود رفیق
چند ماه اینجا نبودم به دلیلی رفتم تمام ورودی هامو بستم فقط به قرآن و تفسیر اون رجوع کردم امروز دو سه روزه که دوباره اومدم اینجا اونم با الهام خداوند مهربانم بود اولین کامتتی که گذاشتم پاسخ به کامنت شما خواهر گلم بود که اومدنم به اینجا انگار چندین سال دور از وطن بودم اومدم، هر چند اونجایی که بودم خیلی عالیییی تر از هرجا و بجا بود …
واقعا اینجا که میگم سرزمین وحی هست بیجا نیست چون اینجا هم ،قرآن هست وقتی در جوار انسان کامل استاد باعشق باشیم بدنبال رشد یعنی در دل خود قرآنیم این از تفسیر استاد مسعود ریاعی آموختم که قرآن انسان کامل هست و انسان کامل قرآن هست که نماینده خدا بر روی زمین اند که در هر دوره و بحره ای خداوند آنها را برای برپا داشتن جهانش به زمین میفرستد.
خدایا شکرت برای این آگاهی.
درود بر شما خواهر گلم که رودخانه زیبایی از آگاهی ناب و در درونم به جریان انداختین.ممنونم از شما و خدای قشنگتون.
به نام خداوند بخشنده ی مهربان
سلام به استاد عزیزم وسلام به مریم بانوی مهربانم
وسلام به شما دوست عزیز وگرامی ام..
یه بار تو یه فایلی دیدم که استاد گفتند من زیاد به کامنتهایی که شما دوستان در پاسخ بهم میدید تمرکز نمی کنم وشایدم اصلا این بخش کامنتهای بین ما دوستان رد وبدل میشه رو نخونند و فقط منتشر کنند ولی من عادت دارم هم به استادقشنگم وهم به مریم عزیز ومهربانم سلام کنم…
دوست عزیزم، ممنونم از مهر ومحبت شما…
من میدونم که شما بعد از اگاهی هایی که استاد عباسمنش در مورد قرآن بهمون دادند، حالا با خوندن کلام خداوند چه حال و احساسی دارید، یعنی کم پیش میاد درطول ماه من یه شب بدون خوندن قرآن بخوابم، همیشه سعی میکنم حتی شده چندتا آیه بخونم بعد بخوابم، نمیدونم چطور توصیفش کنم، فقط می تونم بگم که انگار خداوند نشسته کنارم یا دراز کشیده رو تختم روبروم فیس تو فیس، داره فقط با من حرف میزنه و آیاتش فقط مختص به من هست و خطاب به من، وقتی میگه ابراهیم، موسی، عیسی، مریم، نوح و لوط و ……..محمد ..
همه ی اینها من هستم وداره به من میگه که اینطوری باش و اینطوری نباش….
حسش بی نظیره….
ان شالله قسمت همه بشه این روابطت دوطرفه وعاشقانه با خدا…
خیلی سخته وقتی به یه درک وباوری میرسی ومیدونی عالیه و کاربردی وخیر توشه بخوای انو به عزیزانت ودیگران هم انتقال بدی….
موقعه ای اینکار ساده میشه ودیگران پذیرش پیدا میکنند که از مسیر تو ودر مسیر تو حرکت کنند که نتیجه های واضح ومشخص وپایداری ازت دیده باشند….
که شکر الله مهربان، حس میکنم با درک قوانین جهان هستی و با حفظ رابطه ی خودم باخداوند، برای نزدیکانم نمونه یک فرد صبور وشاد و ارومی هستم که دیگران هربار ازم میپرسند اخه چطور می تونی انقدر صبور وشاد و آروم باشی؟؟!!
در صورتیکه ما اگه تو شرایط زندگی تو بودیم نمی تونستیم…
ومن چی دارم بگم جز اینکه بگم با خدا آشتی کردم ودل به دلش دادمو و دستمو در دستان پرمهرش گذاشتم و بهش اعتماد کامل دارم برای همین انقدر از درون وبیرون آرامش دارم، چون میدونم خودش محافظ ونگهدار کسی هست که به آستان پر مهرش پناه ببره….
دوست عزیزم ان شالله هر لحظه وهمیشه در پناه امن خداوند باشیدهرکجا که هستید
به نام خدا
سلام بر استاد عزیز و همه دوستان
گام سیزدهم تشخیص اصل از فرع
اصل چیه؟ افکار و باورها و فرکانس های خودم خالق صد در صد تمام تجربیات زندگیم است
برای خلق زندگی دلخواه باید به کنترل ذهن و کنترل ورودی ها بپردازم مهمترین مسله توجه لحظه ای به احساسم و کانون توجهم است
اگر دارم به رابطه عاطفی خوب فکر میکنم ولی حالم خوب نیست یعنی در مسیر خلق ناخواسته هستم یعنی دارم خلاف جهت میرم
حالا فرع چیه
در روابط عاطفی فکر کنیم فلان عامل بیرونی باعث داشتن آن رابطه دلخواه است مثلا سن خانواده وضعیت مالی زیبایی و ….
توحید یعنی همه قدرت را بدی به خدا در هر زمینه ای
شرک یعنی بقیه مهم آن بقیه باید خوششون بیاد فلان عامل را باید داشته باشم فلان ویژگی را باید داشته باشم
فرع یعنی رفتن دنبال نخود سیاه و گمراه شدن از مسیر و جاده اصلی که به قول استاد سوت زنان شما را به خواسته هایتان میرساند
این قانون سهل و ممتنع هست آنقدر راحته که باورش نمیکنیم سختش میگیرم
باید اصل درست بشه تا فرعیات هم به خودی خود دزست بشه درست کردن اصل سمت من است و اوکی کردن فرعیات سمت خداست، اصل همان جهاد اکبر است که سمت من است و وقتی من تو جهاد اکبر موفق عمل کنم خدا تمام جهاد اصغر ها (فرعیات)را به نفع من اوکی میکند، یعنی همزمانی ها پیش میاد اون چیزی که فکر میکردم نقطه ضعفمه میشه نقطه قوتم دستان خدا میاد ایده ها میاد در زمان و مکان مناسب قرار میگیرم اون اتفاق یا اون فرد که فکر میکردم به ضررمه به نفعم میشه و هزاران اتفاق دیگه که هرگز از دست این ذهن منطقی و کوچک و محدود من برنمیاد
خدایا مرا از مسیر هموار به ارامش درونی برسان و سعادت دنیا و آخرت را از همون جاده جنگلی نصیب من کن خدایا مرا آسان کن برای دریافت نعمت ها
بسم الله الرحمن الرحیم
از خدا جوئیم توفیق ادب
بی ادب محروم ماند از لطف رب
با نام یاد پرودگار باری تعالی نوشته ام را شروع میکنم و از حضرتش هدایت می طلبم
و اما بعدف
در رابطه با موضوع سوال این فایل که استاد از ما خواستند تا به آن پاسخ دهیم،
اول، اینکه این لطف ایشان است که فرصت تفکر و تعقل مستقیم را به ما می دهند
دوم، وقتی که به آن فکر می کنم اولین چیزی که به ذهن خطور می کند همین اصل گرایی استاد و سرمایه گذاری بر روی خودش است. ایشان بزرگترین هزینه هایی که در زندگی انجام می دهد به منظور رشد و آموزش و پیشرفت شخصیت درونی خودش انجام می دهد.
این هایی که می نویسم نظر و حرف بنده هست در حالی که اعتقاد ایشان است و همواره سعی می کند همینگونه عمل کند.
وقتی که در مورد سوال فکر می کردم یاد فایلهای رایگان ابتدایی سایت می افتم که به وضوح تفاوتش را با بقیه نشان می دهد.
چیزی که استاد از آن به نام توحید صحبت می کند را اگر بتوان در یک جمله در رفتار عملی اش خلاصه کرد اینست که:
بهبود کیفیت شخصیت درونی که هر بار در تمام جنبه های زندگی هویدا می شود
کیفیت شخصیت استاد هر بار در بهبود کیفیت سخنانش، فایل هایش، سایتش، زندگی مادی اش، روابطش و حتی فیزیک بدنی اش هویدا می شود.
چیزی که ما به عنوان توحید می شنویم در کردار ایشان به وضوح قابل تشخیص است.
یعنی ابتدا باید خودت را بشناسی و به یک ثبات شخصیتی برسی و اصولت را چارچوب بندی کنی و بر اساس آن زندگیت ات را خلق کنی.
همه اینها توضیح مختصری از توحید عملی است بلکه ناقص
استاد بارها در فایلهایش به توحید اشاره کرده و همه اینهایی که گفتم از یک ارتباط و یک اتصال سرچشمه می گیرد
ساده اش همین توحید است
یعنی اعتماد و اتصال و اتکا به رب
یعنی در لایه های زیرین وجود به اصل هستی یقین داشته باشی و اینکه همه چیز اوست و همه را او هدایت می کند.
وقتی که همه چیز اوست، پس قدرت همه چیز در دستان اوست.
حال دیگر فقط موضوع دریافت مطرح است، به میزانی که سعی می کنی تا حال خوب و آرامش داشته باشی در مدار دریافت هدایتها و الهامات قرار می گیری به همان میزان هدایت می شوی و به میزانی که به هدایت ها عمل می کنی بهبود را تجربه می کنی
یاد این این آیه قرآن می افتم که می فرماید: قُلِ اللَّهُ ۖ ثُمَّ ذَرْهُمْ فِی خَوْضِهِمْ یَلْعَبُونَ انعام 91
بگو الله و بقیه را رها کن تا در بازیچه اراجیفشان فرو بروند
به خودم می گویم که به نوعی گاها مخاطب این آیه هستم.
آنچه که گفته می شود را نمی شنوم و به کار خودم مشغولم. حرفهای استاد برایم عادی می شود و رادیو وار گوش می کنم و فکر می کنم که مهمترین کار را دارم انجام می دهم، اتفاقا یک برچسب روشنفکری هم بر خود می زنم و دیگران را قضاوت می کنم. این بلای غم انگیزی است که در مسیر عادت مداری بر سر افراد زیادی که در این مسیر می آیند می آید.
از توهمی با درجه پاین تر به توهمی با درجه بالاتر می روم.
بهبود یک کلمه نیست! یک نمود است، یک بروز در رفتار و اعمال است، یک ظهور در زندگیست
خداوندا بهره ام را از رشد و بهبود و تعالی دوچندان کن تا بیشتر سپاسگزار تو باشم و تسبیح تو گویم
خدایا شکرت
خدایا شکرت
خدایا شکرت
سلام به استاد عزیز و مریم بانو.
ابتدا از مریم بانو سپاس گذاری می کنم بابت این دوره عالی که طبقه بندی کردن
یکی از خواسته های مهم من از خدا این هست که خدایا خودت هدایت گرم باش
خودت مسیر درست رو بهم نشون بده
من آرامش ،آسایش ، راحتی ، ثروت ، سلامتی ،روابط عالی می خوام و نمی دونم از کدوم مسیر ، خودت قلبمرو جایگاه خودت قراربده تا راهنمایی هات رو بفهمم و خدای قشنگم هم دقیقا همین کار رو می کنه ، هر لحظه و هر ثانیه
حتی موقعی که دارم رانندگی من کنم و نمی دونم از کدوم مسیر برم ، به خدا میگم خودت بگو از کدوم کوچه و مسیر برم و همیشه کم ترافیکترین مسیر رو میگه
یا برای پارک ماشین همیشه بهم میگه کجا برم
مثلا چند روز پیش دنبال جای پارک بودم و به خاطر حس کمبود می خواستم یکحایی پارک که فاصله اش با جایی که کار داشتم زیاد بود پارککنم و خدا بهم گفت بیا ادامه بده یک جای خوب برات در نظر دارم و رفتم و نزدیک ترین حتی ممکن پارک کردم و خدا باز دوباره اشک منو درآورد
خیلی اوقات اشک من رو در میاره به خاطر اینکه همیشه بوده کنارم ومن ندیدم ، به خاطر اینکه چه راحت می تونستم مسیر موفقیت رو طی کنم و من بهش اجازه ندادم
البته هنوز خیلی مونده تا درک کنم حضورش رو
مثلا دیروز یک حسی بهم می گفت من باید برم سمت مشتری و از افراد بخوام پرزنت منوگوش کنن و با تمام وجودم حس می کردم این مسیر م.فقیت من هست ، باید از این مسیر گذر کنم تا رشد کنم و برسم به جایی که خودش برام مشتری بفرسته ولی از اونجایی که تشخیص اصل و فرع گاهی سخت میشه ، انجام ندادم و با خودم می گفتم خدایا خودت مشتری بفرست
و من فقط یک صدا می شنیدم : باید این مسیر رو بری باید قدم اول رو برداری و بری سمت مشتری
سعی میکنم در کسب و کارم ، حضور و صدای خدا رو بهتر بشنوم و انجام بدم
ممنون استاد عزیز
تشکر ویژه از بچه ها دارم که کامنت های فوق العاده عالی می نویسن