این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.
https://elmeservat.com/fa/wp-content/uploads/2020/08/abasmanesh-68.gif8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2024-10-05 09:44:212024-11-08 05:33:53live | تشخیص اصل از فرع درباره نتایج
4234نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
با سلام خدمت همه دوستان.سوال از ریشه مشکل داره .در جواب دوست عزیز باید عرض کنم که باید یک مدت به خود سازی مشغول بشه وبعد پاسخ تمام سوالهای ذهنش رو پیدا میکنه .خود سازی یعنی هنوز باورهایش در مورد خدا اشتباهه و هنوز خدا رو مثل اکثر افراد میبینه.اگه باورها در مورد این سرچشمه خوبیها درست بشه اونوقت میبینه استفاده از ابزار هم بخاطر لطف خدای مهربونه و این ابزار و تلاش و…رو خارج از نیروی خدا نمیدونه.مگه میشه توکل نداشته باشیم و با ابزار به موفقیت رسید.مگه میشه توکل داشته باشیم ولی از ابزار خود خدا استفاده نکنیم ومنتظر معجزه باشیم.البته هر چی در کار جلوتر بریم خود خدا راه راحتر رو به ما نشان میده و با استفاده از ابزار کمتر به نتیجه بیشتر میرسیم.(تازه استفاده از مدار خدا و جذب افراد بدون تبلیغ اینم استفاده از ابزار خداست که کار هرکسی نیست و استاد سالهای زیادی رو هزینه کرده (وقت .تلاش.صبر و…)برای استفاده از این ابزار بهتر و کامل تر ).اینم تمرین میخواد تا ایمان و شناخت ما بیشتر بشه و زمان بر هستش.از ابزار صدر در صد استفاده کن ولی نتیجه اونو بسپار به خدا اونوقت کم کم سیر تکاملی رو طی میکنی و هر چی بشتر خدا رو درک کنی پاسخ سوالهای ذهنت بشتر حل میشه.ممنون از استاد خوبمون اقای عباس منش.خدا پشت و پناهت.
به نظر من فقط و فقط باید روی کار خود تمرکز کرد. می توان ایده های خوب دیگران را به کار برد ولی فقط تمرکز تمرکز و تمرکز….کاری به حرف دیگران نداشته باشیم. کاری به اینکه دیگران دارند چه کار می کنند نداشته باشیم. باید با کار خودت حال کنی. بگذار دیگران به هر روشی پولدار می شوند بشوند. ما فقط به کار خودمان باید نگاه کنیم وبس….
میخواهم پاسخ به سوال را با داستانی واقعی شروع کنم که برای خودم درس بزرگی بود:
دوستی داشتم که در گذشته در محل کار قبلیام همکارم بود و آگاهی خاصی از اصول و قوانین اصلی جهان هستی که همگی ما در این سایت به دنبال آن هستیم نداشت یا حداقل درک خاصی نسبت به این قوانین نداشت، در محل کار فردی ناموفق بود که اتفاقا در علوم بازاریابی هم دانش خوبی داشت و پر از ایدههایی بود یا آنها را اجرا نمیکرد و یا اگر اجرا میکرد نتایج خاصی در رشدش نداشت، نهایتا این فرد بهدلیل بی کفایتی از محل کار اخراج شد، اتفاقا دیگران از او بهعنوان فردی باهوش و با استعداد یاد میکردند ولی من یاد گرفته بودم که استعداد و هوش نقشی اساسی در پیشرفت انسانها ندارد٫ مدتی بعد با من تماس گرفت و از اوضاع و احوالش جویا شدم زیراکه میخواستم با نمونهای این موضوع را بیشتر درک کنم که موارد فرعی نظیر هوش و استعداد و آشنایی با علوم مارکتینگ و بازاریابی نقشی اساسی در پیشرفت افراد ندارد٫ از کسب و کار جدید شخصیاش گفت و اینکه در آن کسب و کار هم موفق نبوده، از ابزارهایی که استفاده کرده بود پرسیدم، نام سایتش را به من گفت و همان موقع در گوگل آن را جستجو کردم و سایتش را دیدم، میگفت مشتریانم خیلی خیلی کم هستند و دخل و خرجم با هم جور نیست و میخواهم کارم را تغییر دهم، در صنفی که کار میکرد روی سئوی سایتش خیلی عالی کار کرده بود به نحوی که با سرچ آن کلیدواژه خاص در نتیجه اول گوگل ظاهر میشد (کاش میشد نامش را میگفتم تا کاملا با چشم خود ببینید که نتیجه اول گوگل بودن کمکی به او نکرده بود) سایتش هم به دلیل مشخصههای خاصی که به کار برده بود بسیار زیبا و شیک بود (البته از روی سایت دیگری کپی کرده بود) و از نگاه اول و از دید علم مارکتینگ همه عوامل فراهم بود تا این کسبوکار به صورت فضایی رشد کند اما نتیجه چه بود !؟ تقریبا هیچی !!
میگفت کلی روی سئوی سایت و ظاهر آن و هر عوامل دیگری که علمش را داشت کار کرده و از افرادی هم برای رشد و اجرای ایدههای کسب و کارش استفاده کرده ولی نتیجهای نگرفته و متعجب بود و نهایتا هم میگفت علت ناموفق بودن من نوع کسب وکارم است که فروش خاصی ندارم!! به صحبتهایش و ابزارهایی که استفاده کرده بود خیلی فکر کردم و این حقیقت در ذهنم پررنگتر شد که فراتر از این ابزارهای ظاهری عامل بزرگتری است که آن عامل باعث خلق نتایج عالی میشود و آن عامل اصلی برتر از همه این عوامل فرعی و ظاهری است و اغلب عموم مردم بیشتر بر آن تمرکز میکنند٫ خیلی مشتاق آن بودم تا ببینم آن فرد در کسبوکار بعدی به چه نتیجهای رسیده و بعد از مدتی متوجه شدم به کسبو کار دیگری وارد شده، مغازهای اجاره کرده و دکوراسیون کرده و هرآنچه درخصوص علوم بازاریابی میدانسته در آنجا اجرا کرده ولی بازهم نتیجهای خلق نشده و هماکنون به فکر کسب و کار دیگری است که به قول خودش مادر و سرچشمه کسب و کارهای قبلیاش است و در فکر تبلیغات در گوگل ادورز است و میگفت مبالغ زیادی را هم برای تبلیغ در گوگل کنار گذاشته و نتیجه این کار هم کاملا معلوم و واضح است و نیازی به تحقیقات بعدی من ندارد٫
راستش را بخواهید خودمن هم اینچنین ذهنیاتی داشتم و هنوز هم تا حدودی دارم که اینگونه عوامل فرعی است که می تواند به موفقیت و رشد کسب و کارها کمک کند اما با این مثالی که زدم و سایر مثالهای مشابه که دنبال آن بودم از جمله سایت استاد عباسمنش و مقایسه او با فردی که در ایران میشناسم که به قول دیگران خدای علم بازاریابی است میبینم که نتایج استاد عباسمنش به مراتب بزرگتر از آن فردی است که همه او را بهعنوان استادبزرگ علم بازاریابی میدانند و میدانم که استاد عباسمنش به علوم بازاریابی شاید یک درصد آن فرد هم آشنا نباشد و از اکثر آن اصول پیروی نمیکند ولی نتیجه بسیار متفاوت است٫
همه این مثالهای عینی که در اطرافمان میبینیم تنها یک پیام واضح و آشکار را در گوشمان فریاد میزند که بنده من! به دنبال فرعیات نباش و اصل و اساس را دریاب٫ آن اصل و اساسی که کوتاهترین فاصله بین دونقطه است و هر ترفند و تکنیک و استراتژی غیر از آن بدون رعایت اصل و اساس، فقط منجر به دور شدن از مسیر اصلی میشود٫
من پاسخ را فقط و فقط در یک کلمه کلیدی میدانم و آن اصل اساسی، تـــوحیــــد است، به معنای واقعی حساب نکردن روی هر عامل بیرونی دیگر٫
حساب نکردن روی عواملی نظیر: تبلیغاتی خاص، ظاهری خاص از سایت، حمایت و معرفی افرادی خاص، انجام دکوراسیونی خاص، بودن در مکانی خاص، شریک شدن با افرادی خاص، استفاده از ابزارهای رسانهای خاص، وصل شدن به دولتها و حکومتها و ارگانهایی خاص، نوعی از کسبوکاری خاص و هزاران عاملی خاص که همگی فرعی هستند و اساس نیستند٫
که وقتی روی آن اصل اساسی که باور توحیدی است کار شود و آن اصل تقویت شود همه این ابزارهای خاص اگر لازم باشد به خدمت فردی درمیآید که نگاه توحیدی دارد و روی هیچیک از آنها حسابی خاص بازنکرده است که اگر در مسیر اصلی توحید باشد همه ابزارها درخدمت او هستند و آن ابزارها اگر نیاز باشد بهصورت خودکار میتوانند سبب تسهیل در کسبوکار فردی شوند که در مسیر صحیح باورسازی مناسب حرکت میکند٫
اگر فرد در مسیر درست باشد بهترین و کمک کنندهترین ابزارها به کمکش میآیند چون آن فرد بــــایـــــد رشد کند و هیچ راه گریزی نیست٫ حال آن ابزار میتواند شهرتش باشد که در مسیر توحید ایجاد شده یا میتواند تبلیغاتی دهان به دهان و خارج از اراده فرد باشد یا میتواند قرارگرفتن در مکانی خاص باشد، میتواند امکاناتی خاص در سایت باشد، میتواند حجم کامنتهایی باشد که افراد عاشقانه زمان میگذارند و هر کامنت دهها سطر باشد، میتواند افرادی باشند که آماده تغییرند و خداوند آنها را به مکانی هدایت کرده ساعتها زمان بگذارند و کامنتهای سایتی را بخوانند و ویدیوهایی را در سایت ببینند که شاید در طول عمرشان در هیچ سایتی اینگونه فعال نبودهاند، میتواند این ابزار حتی تبلیغات منفی باشد که افراد دیگری که در آن حوزه هستند برای تخریب آن فرد توحیدی انجام دادهاند و نه تنها به او ضربهای وارد نشده بلکه باعث آشنایی افراد بیشتری با او شدهاند و نهایتا موجب رشد بیشترش شده٫
ابزاری که مافوق همه ابزارهای دیگر است و درواقع مسبب سایر ابزارهاست تـــوحیــــد است٫ این ابزار باعث بروز عوامل دیگری میشود که آن عوامل نیز سرمنشاشان توحید است٫
عوامل جانبی کمک کننده دیگر مواردی هستند نظیر کیفیت در نوع ارائه یا محصول، کیفیتی که باعث تغییری مثبت یا احساسی بهتر یا تجربه کاربری لذتبخشتر در مخاطب میشود، کیفیتی که درنهایت سبب رشد و گسترش بیشتر جهان هستی میشود٫ کیفیتی که سبب خلق اثری متفاوت میشود٫ آن عامل توحیدی باعث میشود در زمان و مکان مناسب برای رشد و کسب و کارت باشی به گونهای که مردم فوج فوج به سمت خدمت یا محصول تو سرازیر شوند٫ آن عامل توحیدی باعث میشود اگر لازم باشد کارهایت را با سرعت مناسب انجام دهی ولی عجله نکنی، آن عامل از تو فردی میسازد که اگر ایدهای برای رشد کسب و کارت به ذهنت رسید فاصله اقدام تا عمل را به صفر نزدیک کنی، آن عامل افرادی را وارد کسب و کارت میکند که عاشقانه حتی در دوری مسافت تو از آنها برایت کار کنند و هم خیری نصیب آنها شود و هم چندین برابر به رشد کسبوکارت کمک کنند و به واسطه حضور آنها تیمی مناسب و توانمند داشته باشی که دستی از دستان خدا برایت باشند٫ آن عامل کمکت میکند که اگر برای رشد کسب و کارت حتی در مقطعی نیازمند کسب دانشی خاص باشی میل و اشتیاق یادگیری را در وجودت شعلهور میکند تا با لذت و آسودگی، زمانی را به کسب آن دانش اختصاص دهی٫ آن عامل باعث میشود که اگر لازم باشد حتی خانوادهات هم به رشد بیشتر کسب و کارت کمک کنند، آن عامل کمکت میکند تا با حداقل هزینه ممکن بیشترین نتیجه را بگیری و درآمد و سودت هیچ ربطی به هزینههای ناچیز آن نداشته باشد، آن عامل کمکت میکند تا آرامش داشته باشی و حرص نزنی و طمع نورزی و حسادت نکنی و عجله نکنی و خودت را با دیگران مقایسه نکنی و به دور از هرگونه حاشیه و استرس و اضطراب و نگرانی به مرور و با رعایت اصل تکامل در زمان مناسب رشد لگاریتمی و تصاعدیات را شاهد باشی و دیگران با تعجب بگویند: ” تو مگر چکار میکنی که ما نمیکنیم ”
آن عامل توحیدی کمکت میکند که حتی اگر نیاز باشد که رشد کنی با مسیرهایی آشنا شوی که باورهای تقویت کننده در تو شکل بگیرد و این باورهای کمک کننده به رشد بیشترت کمک کند و باز هم رشد کنی٫
آن عامل اگر در مسیر درست باشی زمین و آسمانها و انسانها و همه ابزارها و ادوات و علوم را در تسخیرت درمیآورد تا تو به هدفت برسی٫٫٫
و آن عامل هزاران کار دیگر میکند که هرکدام از آن کارها به مراتب ارزش بیشتری دارند از عواملی که شاید بدون عامل اصلی توحید به زور دنبال اضافه کردن آنها به کسب و کارت هستی که حتی اگر آنها را به زور به کسب و کارت اضافه کنی هم نتیجه مطلوب و دلخواهی نگیری٫
پس با درنظر گرفتن همه این موارد یک اصل اساسی و ریشهای و مافوق ابزار داریم که آن اصل توحید است که صدالبته توحید را فقط در ذات و باطن افراد و نتایج آنها میتوان جست نه در ظاهر فرد و آن عامل اصلی همه ابزارهای فرعی دیگر را اگر لازم باشد به خدمت فرد درمیآورد تا رشدی بیوقفه را شاهد باشد و در نهایت به رشد بیشتر این جهان هستی کمک کند٫
امیدوارم که بتوانم به همه این چیزهایی که نوشتم عمل کنم و هرکه بتواند روی این اصل اساسی حساب کند دنیا و آخرتش را به بهشتی لذتبخش مبدل میکند که پاداش توکل کنندگان است٫
در جواب به سوال استاد من یاد اتفاقی در زندگی خودم در سال ۹۵ افتادم٫
من اون موقع باردار بودم و خیلی خیلی عاشق بچم و با هزار امید و آرزو منتظر اومدنش به این دنیای زیبا٫
مادرا خوب میدونن که چقدر دوران بارداری سخته و هزار و یک درد و مرضی که مادر تحمل میکنه تا بچش به دنیا بیاد٫ از همه مهمتر چقدر آرزو داره و تموم نه ماهو با بچش حرف میزنه و تموم وجودش میشه اون بچه٫
خودم تموم این نه ماهو روز به روز و ماه به ماهشو تو اینترنت میخوندم که شرایط بچه الان چه جوریه و مادر باید چی کار کنه و چی بخوره چی گوش بده و ٫٫٫٫ و خیلی دوست داشتم که بچه طبیعی به دنیا بیاد چون بین زایمان طبیعی و سزارین چند هفته اختلافه و این اضافه موندن بچه در شکم مادر در تکامل جسمی و عقلی بچه بسیار تاثیرگذاره٫
خلاصه این زمان سخت گذشت تا موقع زایمان شد و تنها خود خدا میدونه که چه دردی رو باید تحمل کنی تا بچت به دنیا بیاد و با وجود تمام دردی که کشیدم شرایط جوری پیش رفت که ناچار شدن سزارین اضطراری کنن و به خاطر سهل انگاری دکتر که خیلی دیر برد واسه سزارین، بچه ای که انقدر سالم و کامل بود (۳٫۷۰۰ کیلو) که تو تموم سونوها میگفتن شرایطش بسیار عالیه در اثر فشار زایمان و اشتباه کادر پزشکی دچار خونریزی مغزی شد و آسیب جدی دیده بود و در NICU بستری شد٫ فقط خدا میدونه که چی به ما گذشت اون روزها٫ من با اون شرایط سخت زایمان فقط تو بیمارستان کارم شده بود گریه و زاری٫
چند روز اول فقط تو سر خودم میزدم و هیچ کاری ازم برنمیومد٫ دکترام هیچ امیدی نمیدادن و وضعیت بچم روز به روز بدتر میشد و روز به روز بی حالتر و دیگه نه چشماشو باز میکرد نه گریه میکرد٫ بی حال داخل دستگاه بود٫
از روز چهارم بود که تصمیم گرفتم به جای گریه و شیون، بشینم کنارش و باهاش حرف بزنم و بهش انرژِی مثبت بدم٫
شروع کردم باهاش حرف زدن براش قرآن میخوندم و دعا میخوندم بالا سرش٫
اون روزها حرفم با خدای خودم این بود که خدایا تویی که از یک نطفه این بچه رو به وجود آوردی و تک تک اجزاشو آفریدی و کامل کردی، اگر تو بخواهی قادری دوباره بچمو سالم به من برگردونی، واسه تو کاری نداره اصلاح کردن عضو آسیب دیده٫ خدایا هر چقدر همه کم گذاشتن تو جبران کن٫ برام دکتر و اصطلاحات پزشکیشون معنی نداشت فقط خدا رو صدا میزدم دیگه نرفتم راجع به ضایعاتی که به سر بچم اومده بود بخونم فقط میگفتم خدایی که این بچه رو آفریده تنها اونه که میتونه خوبش کنه٫
بعد از روز پنجم، سطح هوشیاریش بیشتر شد اما بازم بیحال بود و روز هفتم بهم گفتن بیا خودت بهش شیر بده اولش به اندازه چند ثانیه شیر میخورد و میخوابید یعنی حال نداشت٫ چند بار در روز میومدم اما نمیتونستم بیدارش کنم شیر بخوره اما تسلیم نشدم تو بیمارستان قسمت اتاق مادران تخت گرفتم و ۲۴ ساعته موندم٫ شب یا زمانی که واسه استراحت تو اتاق مادران بودم وقتی آیفون زنگ میخورد که مادری که بچش بیدار شده رو صدا بزنن حتی وقتی خواب بودم پا برهنه میدویدم سمت آیفون که شاید بچه من باشه که بیدار شده٫
وقتی با وجود اینکه بچم بیدار نمیشد که شیر بخوره اما موندم کامل پیشش (تمام کاری که میتونستم اون موقع واسش انجام بدم) معجزه شد از فرداش لحظه به لحظه هوشیارتر شد و شروع کرد به شیر خوردن٫ دست و پام میلرزید از خوشحالی وقتی دخترم شیر میخورد و اشک شادی بود که میومد از چشمام٫
جوری وضعیت هوشیاریش خوب شده بود که تمام مدت گریه میکرد و شیر میخواست٫ روز نهم گفتن دوباره باید ببرنش سی تی اسکن تا وضعیت خونریزی مغزشو چک کنن٫
اون موقع فقط تو دلم خدا رو صدا میزدم و آیه «و من یتق الله یجعل له مخرجا و یرزقه من حیث لا یحتسب و من یتوکل علی الله فهو حسبه ان الله با امره قد جعل الله لکل شیئا قدرا» رو میخوندم و اشک میریختم٫
تا اینکه دکترش اومد و گفت خدا رو شکر خون مغزش داره جذب میشه و سرش هم آب نیاورده٫
و روز دهم مرخص شد٫ با این حال دکتر میگفت باید ببینیم مراحل رشدش از نشستن و راه افتادن و حرف زدن و ٫٫٫٫ چه جوره تا بتونیم بگیم آسیب دیده یا نه٫
هر بار که برای چک آپ میبردم بچمو دکتر وقتی از مراحل رشدش میگفتم دکتر ناباورانه از اینکه حتی جلوتر از بچه های هم سنشه فقط میگفت خیلی خوشحالم نمیدونم چی باید بگم٫
خدا رو شکر الان که بچم دو و نیم سالشه و در تمام مراحل از بچه های هم سن و سالاش جلو ترم بوده٫ و خدا روشکر بسیار سالم و باهوش و بسیار عاقله٫
اون روزها به ظاهر بدترین روزهای زندگی من بود اما درسای زیادی ازش گرفتم٫
وقتی به خدا اعتماد کردم و با تمام وجودم به بچم عشق ورزیدم و انرژی دادم و سپردمش دست خود خدا، همه چی درست شد و بر خلاف نظر دکترا و برعکس علم پزشکی که ضایعه جدی رو عنوان میکرد اما فهمیدم وقتی خدا بخواد کاری کنه همه ی ابزارها و وسایل در مقابلش پوچن٫
امیدوارم از دوستان اگر کسی بیماره یا عزیزانش بیمارن هر چه زودتر سلامتیشونو به دست بیارن فقط مهم اینه که تسلیم نشن و درگیر اصطلاحات پزشکی نشن و خودشونو نبازن بدونن واسه اون خدایی که ما رو خلق کرده اگر بهش اعتماد کنیم هیچ کاری نداره درمان٫
کامنت تون خیلی تأثیرگزاره. شما یک مادر نمونه هستین. انشاا… خودت و فرزندت و خانواده ات همیشه در پناه خدا شاد و سلامت باشین.
خدای خوبم منو به خوندن متن شما هدایت کرد خیلی به توصیه شما و احساسی که ازش گفتین نیاز داشتم و به خصوص به ایمانی که به طور مفصل بازش کردین . خیلللللی ممنونم.
سلام.به همه عزیزان.در این دنیایی که ما زندگی میکنیم با پیشرفت تکنولوژی دردنیای اطلاعات وداده ها ودرنیای حرفه ها وشغل ها شاهد گسترش بیش از بیش جهان هستی هستیم.شغل های زیادی بوجود میان.شغل های زیادی پیشرفت میکنن.وبعضی شغل ها از بین میرن. چرا ؟ چرا حرف از یه سری حرفه ها میاد اسم افرادی از بین بیشمار افرادی که اون کارو انجام میدم میدرخشه .اونا چه کاری انجام دادن که بقیه نکردن .من قبلا درمورد بازاریابی اریک وور یه مطلبی خوندم بااینکه درمورد اون شغل بود ولی بایه سری تغییرات من بسطش دادم به همه شغل ها ودراخرهم طبق مطالبی از استاد عباسمنش یاد گرفتم .توضیحاتی خدمتتون عرض میکنم.
سه گروه افراد درشغل ها.
1.افراد پرادعا وخالی بند
این گروه افراد فقط حرف میزنن میگن ما اینجورییم ما این کارو میکنیم ما بهتر ازهمه بلدیم ومثل طبل تو خالی وهیچ چیزی در عمل نیست ومهارت خاصی هم ندارن
2.افراد آماتور ها (غیرحرفه ای ها)
بیشترین افراد در این گروه قرار دارن (وشاید همه افراد ابتدای کار جز این گروه اند) افرادی با درامد متوسط(بالا -پایین) با مهارت معمولی خرج خودشو وخونوادشو درمیارن. اغلب اوقات ناراضی وغر هم میزنن و تقصیر رو گردن این اون هم بندازن.
3.افراد حرفه ای.
این افراد تمرکزشون برای کسب مهارت هست وکارشو رو به نفع احسن انجام میدن وجز بهترین های اون حرفه به شمار میروند.متخصص ان ودرامد بسیار بالایی دارن وبا باور هایی که دارن که دارن موفقیت زیادی کسب میکنن.وبعضی هشون باورهایی هم داشته باشن از جمله اینکه مثلا بگن واسه شغلت مثلا بیست سال باید زحمت بکشی باید پدرت دربیاد یا در باور داشته باشن هزینه های زیادی رو واسه تبلیغات و دیده شدن هم خرج کنی تا موفق شی و یا شکست های زیادی باید داشته باشی تا موفق شی و…ولیی یه گروه از این دسته جدا میشن که افراد فوق حرفه ای هستن این افراد میشه باور های بهتری نسبت به حرفه ای ها دارن افرادی که آرامش خاصی دارن.وراحترپول در میاورن وشکست های کمتری دارن.تمام تمرکز آنها رو اصل موضوع هست وکاری هم به بقیه ندارن. درواقع باور بهتر این افراد نسبت به حرفه ای ها هست که متمایزشون میکنه واین باور میتونه درهز زمینه وموضوعی باشه.درواقع باوربهتراین افراد باعث میشه موفقیت درزمان کمتربا هزینه مثلا مالی وفیزیکی کمتردست یابند
-به نظرم باور بهتر وتمام انرژی وتمرکز رواصل موضوع به جای فرعیات استاد عباسمنش هست که نتایج را متفاوت کرده. وباورهایی از جمله:.وباور براینکه همه اتفاقات رو خودم تو زندگیم رقم میزنم وهیچکسی نمیتونه تا من نخوام تو زندگیم تاثیربزاره.وباور براینکه احساس خوب اتفاقات خوب رقم میزنه.-حس آرامش شکرگذاری-باوراینکه تنها منبع قدرت وثروت خداست وحساب کردن روی خدا نه غیر خدا. بهترشدن دراین باورهاست که نتایج استاد عباسمنش را متفاوت کرده است.ممنونم ازاینکه که وقت گذاشتیدوخواندید موفقیت تک تک همه عزیزان را خواستارم
باسلام خالصانه خدمت پیامبر زمان ما استاد گرانقدر اقای عباسمنش و دوستان هم فرکانسی ام: علت موفقیت روزافزون استاد این است که ایشان به قوانین ثابت جهان ایمان ویقین 100درصد دارد وایمانش به خدا واین سیستم به مرحله یقین رسیده است(عین الیقین=اخرین مرتبه ایمان)وثمره ایمان هم عمل است(قانون فرکانس-قانون باورها-و…). دوم اینکه:ایشان باتوکل 100درصد برخدا وعمل به الهاماتش شیطان ذهنش را به زنجیر کشیده است وطبق ایات قران شیطان تنها بر مشرکان تسلط دارد وبر مومنان خالص تسلطی ندارد .سوم اینکه ایشان تنها روی خدا حساب میکند نه هیچ کس دیگر ونه چیز دیگر حتی ثروت وتوانایی هایش .چهارم اینکه ایشان به کسی یا چیزی وابسته نیست جزخدای یکتا وتوحید در تمام ابعاد زندگی شخصی واجتماعی وکاری وخانوادگی ایشان آشکارا موج می زند. پنجم اینکه ایشان از زمانی که قانون باورها را درک نمود شبانه روز وبا عشق فراوان روی باورهایش کار نمود وشجاعانه به ایده هایش عمل کرد و وارد ترسهایش شد.ششم اینکه ایشان می خواهند هرروز نسبت به روز قبل درهمه امور زندگی پیشرفت کنند
پاسخ این سوال بسیار ساده است اگر پیرامون خود را بهتر و دقیق تر نگاه کنیم٫افراد موفق و با انگیزه و هدفمند که با تمرکز به یک کار و ایمان به نتیجه آن اما منعطف در مسیر قطعا به سر منزل مقصود خود میرسند٫
من در رشته حقوق قضایی لیسانس گرفتم و بغیر از ۴ سال دوره دانشگاه ۲ سال تمام برای گرفتن پروانه وکالت تلاش کردم اما موفق نشدم، خیلی به این موضوع فکر کردم در نهایت دلیل ناکامیم را دریافتم ،واقعا و بدون شعار با تک تک سلولهای بدنم و با تمام قلبم دریافتم که انسان زمانی واقعا موفق میشود که عاششششق کارش باشد
این حرف رو مستند میتوانم برایتان روشن کنم:
چند روز پیش برای تمیز کاری و مرتب کردن کتابخانه ام به کتابها و سررسید های سالهای قبل سرزدم چشمم به سررسید سال ۹۴ افتاد ورق ها رو یکی پس از دیگری مرور کردم در میان دلنوشتهایم به یک متن جالب که خودم نوشته بودم برخوردم :
(به نام خدا
روح آزاد من وکیل نمیشد
گویی مغزم دارد منفجر میشود ،بس که این کتابهای بیچاره را اسیر دست خود کرده ام
هر بار با وعده تا آخر خواندشان بازشان میکنم ولی چندی نمیگذرد که از آنها دلسرد میشوم و تصمیمی قطعی میگیرم که آنها را به کسی هدیه کنم کسی که بیشتر از من دوستشان دارد٫نمیدانم دلم برای این کتابها بسوزد یا برای خودم که تکلیفم را با خودم نمیدانم خنده دار است نه؟میخواهم رازی را فاش کنم ،هر بار که کتب قانون را باز میکنم و مجبور میشوم واژه ای خشک و بی روح را یاد بگیرم با خودم میگویم این چه کار است چرا من باید اینها را بخوانم آخر اگر من حقوقدان بودم که عاشق هنر نبودم٫ تناقضی عجیب در تمایلات خود مشاهده میکنم،گاهی از آدمها میشنوم که میگویند دوست داری به گذشته برگردی؟ و من شانه هایم را بالا میاندازم که هرگز،من از حال خود راضی هستم و هیچ تمایلی به برگشت به گذشته ام ندارم ،اما امروز برای اولین بار دوست داشتم به گذشته برگردم تا وقتی میخاستم کارم را انتخاب کنم هنر و٫٫٫را انتخاب میکردم نه حقوق، کاری که عاششششق آن باشم واقعاااا اما حرف دیگران را چه کنم با ترس هایم از آینده چه کنم؟؟؟نمیدانم
اما یک چیز را خوب میدانم اگر کاری با عشششششق انجام شود شاهکار میشود٫ ) این متن سال۹۴توسط خود من نوشته شده و ۴ سال از آن گذشته حال خودتان قضاوت کنید و درون خود را بهتر و بهتر و بهتر بشناسید تا قبل از شروع هر کار مطمئن باشید که عاششششق آن هستید٫
در پناه خداوند یکتا شاد سلامت و ثروتمند باشید ٫یا حق
باید بگم الان این به ذهنم رسید گفتم بیام ادامه جواب سوالم بگم دوستان عزیزم
ذهنمون همیشه سعی داره کارها رو سخت جلوه بده مثلا استاد میان و میگن باورهای نابی رو، بعد ذهنمون میگه چه جوری؟(آخه توی مدارش نیستیم از طرفی فاصله ما با نتایج استاد اونقدر زیاده که مقاومت داره و نمی پذیره بعد میاد و فلسفه بافی میکنه مگه میشه با چند باور نتایج به این بزرگی گرفت ) درصورتیکه باید بگم به این سادگی هم نیست استاد سخت ترین کار کردن، عمل به همون دانسته هایی که با اخلاص بارها برامون گفتن و ما هم شنیدیم اینقدر این قانون ساده است که بازم همه مقاومت داریم و انکارش میکنیم٫٫٫
بیاین و کمی تامل کنیم چرا ایمان ما در اون حد نیست که عمل کنیم؟چرا نمی تونیم درک کنیم که اگه با خدا به هماهنگی برسیم بهش نزدیک بشیم به همه خواسته هامون میرسیم؟
روی حساب این حرف اول بخودمه دوم بخودمه سوم بخودمه چرا؟واقعا چرا؟؟؟
بنظرم دلیل موفقیت استاد اینه که،راضی هستن ب راضی خدا و بهش اعتماد میکنه و حرفی ک خدا میزنه و بهش الهام میکنه رو تصدیق میکنه و حتما بهش عمل میکنه٫هر چی خدا میگه بهش عمل میکنن حالا اون گفته ،الهام ب سرمایه گذاری باشه ، یا الهام ب عدم تبلیغ کردن ٫دست خدارو باز گذاشته و عوامل بیرونی رو ب خدمت خودشون گرفتن و خودشون رو بازیچه ی این عوامل نکردن،مثلا نگفتن اگ تبلیغ کنم کارم شناخته میشه، و بعد بخواد با وسواس و استرس دنبال تبلیغ باشن و ٫٫٫٫
همه قدرتها رو ب خدا واگذار کرده ،خدا جلو حرکت میکنن و راه رو باز میکنن و استاد،پشت سر خدا راه میرن ٫
من میخوام جواب این سوال رو در دو بخش پاسخ بدم که شامل چگونگی استفاده من از فایل های استاد و نتیجه شخصی که من گرفتم شامل میشه چون این سوال مربوط به نتایج استاد هست و فقط تا وقتی ما از محصولات نتیجه نگرفته باشیم نمیتونیم پاسخ درستی در این مورد داشته باشیم ، یادمه بیشتر از سه سال پیش که با فایل چگونه در عرض یک سال درآمد خود را سه برابر کنید در یوتیوب آشنا شدم و اون زمان اصلا نمیدونستم ایشون وب سایت دارن و میتونی عضو بشی و تمام محصولات و فایل ها رو از اونجا دانلود کنی ! قبلا همگفتم که من تا از چیزی نتیجه نگیرم به هیچ کس توصیه نمیکنم و چیزی که منو ترغیب کرد پیگیر برنامه های استاد باشم موضوع اون فایل و چند برابر کردن ثروت نبود بلکه اشتیاق و علاقه ای بود که ایشون با شور و حال دوست داشت این قانون رو مجانی به ما یاد بده و من یه آرامش خاصی از اون فایل گرفتم انگار که دلم و قلبم خواست باورش کنم و کردم و این شروع آشنایی شد ، مدتی گذشت و وقتی با موضوعات مختلف فایل های جدید ایشون رو دنبال کردم احساسم بهتر میشد و پذیرفتم که در تمام موضوعاتی که ایشون فایل تولید میکنن نیاز به بهتر شدن دارم ، جنس حرفاشون به قلبم آرامش داد و هر جا مشکل داشتم فایل هایی با همون مظمون روی سایت قرار میگرفت ، باور کنید من بیشتر دنبال احساس خوب بودم تا افزایش درآمد و این کاریه که استاد توش فوق الاده مهارت داره ، درست مثل دندونپزشکی تا لثه شما رو بی حس نکنه نمیتونه دندوناتون رو ترمیم کنه ! مورد دیگه که باعث شد من محصول بخرم تاثیر و نتیجه فایل های رایگان بود که از همون اولین فایل نشونه هاش رخ داد و همش به خود ما بستگی داره که تا چه حد غرق باور میشیم تا نتیجه میگیریم ، من خودم تا اونجایی که گوش کردم و پذیرفتم و باور کردم و عمل کردم نتیجه گرفتم حتی توی چیزهایی که فکر میکردم عالیم و دنبال بهتر کردنشون نبودم از اونم عالی تر شدم مثل روابط و سلامتی ! بخدا قانون یه چوری عمل میکنه مثلا من روی خودم برای احساس خوب کار میکردم همزمان درآمدم هم افزایش پیدا کرد دقیقا از پارسال تا امسال من ده برابر افزایش درآمد داشتم چیزی که شاید هدف من نبود ، میخوام بگم نتایج همه جوره به نفع شما رقم میخوره زمانی که باور باور باور باور باور کنید ! درست مثل استاد که از گفتن این قانون خسته نمیشه و توی هر فایل بهش اشاره میکنه ، ایمان به خدا و اعتماد به نفس و باور به فراوانی و احساس خوب از مهمترین عوامل پیشرفت ایشون هست ، من دیدگاهم به استاد مثل یه مربی آموزش رانندگی هست که به من قوانین رانندگی رو یاد داد و این منم که باید عمل کنم تا راننده خوبی باشم و کاری هم ندارم مربی من با ماشین شخصی خودش چطوری رانندگی میکنه چون هر کسی ممکنه یه وقتی توی رانندگی احساس خواب آلودگی بهش دست بده یا خسته بشه یا حتی بد رانندگی کنه و این منم که مسئول خودم هستم و ایراد از آموزش مربی نیست ! با سپاس
با سلام خدمت همه دوستان.سوال از ریشه مشکل داره .در جواب دوست عزیز باید عرض کنم که باید یک مدت به خود سازی مشغول بشه وبعد پاسخ تمام سوالهای ذهنش رو پیدا میکنه .خود سازی یعنی هنوز باورهایش در مورد خدا اشتباهه و هنوز خدا رو مثل اکثر افراد میبینه.اگه باورها در مورد این سرچشمه خوبیها درست بشه اونوقت میبینه استفاده از ابزار هم بخاطر لطف خدای مهربونه و این ابزار و تلاش و…رو خارج از نیروی خدا نمیدونه.مگه میشه توکل نداشته باشیم و با ابزار به موفقیت رسید.مگه میشه توکل داشته باشیم ولی از ابزار خود خدا استفاده نکنیم ومنتظر معجزه باشیم.البته هر چی در کار جلوتر بریم خود خدا راه راحتر رو به ما نشان میده و با استفاده از ابزار کمتر به نتیجه بیشتر میرسیم.(تازه استفاده از مدار خدا و جذب افراد بدون تبلیغ اینم استفاده از ابزار خداست که کار هرکسی نیست و استاد سالهای زیادی رو هزینه کرده (وقت .تلاش.صبر و…)برای استفاده از این ابزار بهتر و کامل تر ).اینم تمرین میخواد تا ایمان و شناخت ما بیشتر بشه و زمان بر هستش.از ابزار صدر در صد استفاده کن ولی نتیجه اونو بسپار به خدا اونوقت کم کم سیر تکاملی رو طی میکنی و هر چی بشتر خدا رو درک کنی پاسخ سوالهای ذهنت بشتر حل میشه.ممنون از استاد خوبمون اقای عباس منش.خدا پشت و پناهت.
به نظر من فقط و فقط باید روی کار خود تمرکز کرد. می توان ایده های خوب دیگران را به کار برد ولی فقط تمرکز تمرکز و تمرکز….کاری به حرف دیگران نداشته باشیم. کاری به اینکه دیگران دارند چه کار می کنند نداشته باشیم. باید با کار خودت حال کنی. بگذار دیگران به هر روشی پولدار می شوند بشوند. ما فقط به کار خودمان باید نگاه کنیم وبس….
بهنام خداوند وهاب
سلام به استاد عباسمنش عزیز و همراهان گرامی سایت
میخواهم پاسخ به سوال را با داستانی واقعی شروع کنم که برای خودم درس بزرگی بود:
دوستی داشتم که در گذشته در محل کار قبلیام همکارم بود و آگاهی خاصی از اصول و قوانین اصلی جهان هستی که همگی ما در این سایت به دنبال آن هستیم نداشت یا حداقل درک خاصی نسبت به این قوانین نداشت، در محل کار فردی ناموفق بود که اتفاقا در علوم بازاریابی هم دانش خوبی داشت و پر از ایدههایی بود یا آنها را اجرا نمیکرد و یا اگر اجرا میکرد نتایج خاصی در رشدش نداشت، نهایتا این فرد بهدلیل بی کفایتی از محل کار اخراج شد، اتفاقا دیگران از او بهعنوان فردی باهوش و با استعداد یاد میکردند ولی من یاد گرفته بودم که استعداد و هوش نقشی اساسی در پیشرفت انسانها ندارد٫ مدتی بعد با من تماس گرفت و از اوضاع و احوالش جویا شدم زیراکه میخواستم با نمونهای این موضوع را بیشتر درک کنم که موارد فرعی نظیر هوش و استعداد و آشنایی با علوم مارکتینگ و بازاریابی نقشی اساسی در پیشرفت افراد ندارد٫ از کسب و کار جدید شخصیاش گفت و اینکه در آن کسب و کار هم موفق نبوده، از ابزارهایی که استفاده کرده بود پرسیدم، نام سایتش را به من گفت و همان موقع در گوگل آن را جستجو کردم و سایتش را دیدم، میگفت مشتریانم خیلی خیلی کم هستند و دخل و خرجم با هم جور نیست و میخواهم کارم را تغییر دهم، در صنفی که کار میکرد روی سئوی سایتش خیلی عالی کار کرده بود به نحوی که با سرچ آن کلیدواژه خاص در نتیجه اول گوگل ظاهر میشد (کاش میشد نامش را میگفتم تا کاملا با چشم خود ببینید که نتیجه اول گوگل بودن کمکی به او نکرده بود) سایتش هم به دلیل مشخصههای خاصی که به کار برده بود بسیار زیبا و شیک بود (البته از روی سایت دیگری کپی کرده بود) و از نگاه اول و از دید علم مارکتینگ همه عوامل فراهم بود تا این کسبوکار به صورت فضایی رشد کند اما نتیجه چه بود !؟ تقریبا هیچی !!
میگفت کلی روی سئوی سایت و ظاهر آن و هر عوامل دیگری که علمش را داشت کار کرده و از افرادی هم برای رشد و اجرای ایدههای کسب و کارش استفاده کرده ولی نتیجهای نگرفته و متعجب بود و نهایتا هم میگفت علت ناموفق بودن من نوع کسب وکارم است که فروش خاصی ندارم!! به صحبتهایش و ابزارهایی که استفاده کرده بود خیلی فکر کردم و این حقیقت در ذهنم پررنگتر شد که فراتر از این ابزارهای ظاهری عامل بزرگتری است که آن عامل باعث خلق نتایج عالی میشود و آن عامل اصلی برتر از همه این عوامل فرعی و ظاهری است و اغلب عموم مردم بیشتر بر آن تمرکز میکنند٫ خیلی مشتاق آن بودم تا ببینم آن فرد در کسبوکار بعدی به چه نتیجهای رسیده و بعد از مدتی متوجه شدم به کسبو کار دیگری وارد شده، مغازهای اجاره کرده و دکوراسیون کرده و هرآنچه درخصوص علوم بازاریابی میدانسته در آنجا اجرا کرده ولی بازهم نتیجهای خلق نشده و هماکنون به فکر کسب و کار دیگری است که به قول خودش مادر و سرچشمه کسب و کارهای قبلیاش است و در فکر تبلیغات در گوگل ادورز است و میگفت مبالغ زیادی را هم برای تبلیغ در گوگل کنار گذاشته و نتیجه این کار هم کاملا معلوم و واضح است و نیازی به تحقیقات بعدی من ندارد٫
راستش را بخواهید خودمن هم اینچنین ذهنیاتی داشتم و هنوز هم تا حدودی دارم که اینگونه عوامل فرعی است که می تواند به موفقیت و رشد کسب و کارها کمک کند اما با این مثالی که زدم و سایر مثالهای مشابه که دنبال آن بودم از جمله سایت استاد عباسمنش و مقایسه او با فردی که در ایران میشناسم که به قول دیگران خدای علم بازاریابی است میبینم که نتایج استاد عباسمنش به مراتب بزرگتر از آن فردی است که همه او را بهعنوان استادبزرگ علم بازاریابی میدانند و میدانم که استاد عباسمنش به علوم بازاریابی شاید یک درصد آن فرد هم آشنا نباشد و از اکثر آن اصول پیروی نمیکند ولی نتیجه بسیار متفاوت است٫
همه این مثالهای عینی که در اطرافمان میبینیم تنها یک پیام واضح و آشکار را در گوشمان فریاد میزند که بنده من! به دنبال فرعیات نباش و اصل و اساس را دریاب٫ آن اصل و اساسی که کوتاهترین فاصله بین دونقطه است و هر ترفند و تکنیک و استراتژی غیر از آن بدون رعایت اصل و اساس، فقط منجر به دور شدن از مسیر اصلی میشود٫
من پاسخ را فقط و فقط در یک کلمه کلیدی میدانم و آن اصل اساسی، تـــوحیــــد است، به معنای واقعی حساب نکردن روی هر عامل بیرونی دیگر٫
حساب نکردن روی عواملی نظیر: تبلیغاتی خاص، ظاهری خاص از سایت، حمایت و معرفی افرادی خاص، انجام دکوراسیونی خاص، بودن در مکانی خاص، شریک شدن با افرادی خاص، استفاده از ابزارهای رسانهای خاص، وصل شدن به دولتها و حکومتها و ارگانهایی خاص، نوعی از کسبوکاری خاص و هزاران عاملی خاص که همگی فرعی هستند و اساس نیستند٫
که وقتی روی آن اصل اساسی که باور توحیدی است کار شود و آن اصل تقویت شود همه این ابزارهای خاص اگر لازم باشد به خدمت فردی درمیآید که نگاه توحیدی دارد و روی هیچیک از آنها حسابی خاص بازنکرده است که اگر در مسیر اصلی توحید باشد همه ابزارها درخدمت او هستند و آن ابزارها اگر نیاز باشد بهصورت خودکار میتوانند سبب تسهیل در کسبوکار فردی شوند که در مسیر صحیح باورسازی مناسب حرکت میکند٫
اگر فرد در مسیر درست باشد بهترین و کمک کنندهترین ابزارها به کمکش میآیند چون آن فرد بــــایـــــد رشد کند و هیچ راه گریزی نیست٫ حال آن ابزار میتواند شهرتش باشد که در مسیر توحید ایجاد شده یا میتواند تبلیغاتی دهان به دهان و خارج از اراده فرد باشد یا میتواند قرارگرفتن در مکانی خاص باشد، میتواند امکاناتی خاص در سایت باشد، میتواند حجم کامنتهایی باشد که افراد عاشقانه زمان میگذارند و هر کامنت دهها سطر باشد، میتواند افرادی باشند که آماده تغییرند و خداوند آنها را به مکانی هدایت کرده ساعتها زمان بگذارند و کامنتهای سایتی را بخوانند و ویدیوهایی را در سایت ببینند که شاید در طول عمرشان در هیچ سایتی اینگونه فعال نبودهاند، میتواند این ابزار حتی تبلیغات منفی باشد که افراد دیگری که در آن حوزه هستند برای تخریب آن فرد توحیدی انجام دادهاند و نه تنها به او ضربهای وارد نشده بلکه باعث آشنایی افراد بیشتری با او شدهاند و نهایتا موجب رشد بیشترش شده٫
ابزاری که مافوق همه ابزارهای دیگر است و درواقع مسبب سایر ابزارهاست تـــوحیــــد است٫ این ابزار باعث بروز عوامل دیگری میشود که آن عوامل نیز سرمنشاشان توحید است٫
عوامل جانبی کمک کننده دیگر مواردی هستند نظیر کیفیت در نوع ارائه یا محصول، کیفیتی که باعث تغییری مثبت یا احساسی بهتر یا تجربه کاربری لذتبخشتر در مخاطب میشود، کیفیتی که درنهایت سبب رشد و گسترش بیشتر جهان هستی میشود٫ کیفیتی که سبب خلق اثری متفاوت میشود٫ آن عامل توحیدی باعث میشود در زمان و مکان مناسب برای رشد و کسب و کارت باشی به گونهای که مردم فوج فوج به سمت خدمت یا محصول تو سرازیر شوند٫ آن عامل توحیدی باعث میشود اگر لازم باشد کارهایت را با سرعت مناسب انجام دهی ولی عجله نکنی، آن عامل از تو فردی میسازد که اگر ایدهای برای رشد کسب و کارت به ذهنت رسید فاصله اقدام تا عمل را به صفر نزدیک کنی، آن عامل افرادی را وارد کسب و کارت میکند که عاشقانه حتی در دوری مسافت تو از آنها برایت کار کنند و هم خیری نصیب آنها شود و هم چندین برابر به رشد کسبوکارت کمک کنند و به واسطه حضور آنها تیمی مناسب و توانمند داشته باشی که دستی از دستان خدا برایت باشند٫ آن عامل کمکت میکند که اگر برای رشد کسب و کارت حتی در مقطعی نیازمند کسب دانشی خاص باشی میل و اشتیاق یادگیری را در وجودت شعلهور میکند تا با لذت و آسودگی، زمانی را به کسب آن دانش اختصاص دهی٫ آن عامل باعث میشود که اگر لازم باشد حتی خانوادهات هم به رشد بیشتر کسب و کارت کمک کنند، آن عامل کمکت میکند تا با حداقل هزینه ممکن بیشترین نتیجه را بگیری و درآمد و سودت هیچ ربطی به هزینههای ناچیز آن نداشته باشد، آن عامل کمکت میکند تا آرامش داشته باشی و حرص نزنی و طمع نورزی و حسادت نکنی و عجله نکنی و خودت را با دیگران مقایسه نکنی و به دور از هرگونه حاشیه و استرس و اضطراب و نگرانی به مرور و با رعایت اصل تکامل در زمان مناسب رشد لگاریتمی و تصاعدیات را شاهد باشی و دیگران با تعجب بگویند: ” تو مگر چکار میکنی که ما نمیکنیم ”
آن عامل توحیدی کمکت میکند که حتی اگر نیاز باشد که رشد کنی با مسیرهایی آشنا شوی که باورهای تقویت کننده در تو شکل بگیرد و این باورهای کمک کننده به رشد بیشترت کمک کند و باز هم رشد کنی٫
آن عامل اگر در مسیر درست باشی زمین و آسمانها و انسانها و همه ابزارها و ادوات و علوم را در تسخیرت درمیآورد تا تو به هدفت برسی٫٫٫
و آن عامل هزاران کار دیگر میکند که هرکدام از آن کارها به مراتب ارزش بیشتری دارند از عواملی که شاید بدون عامل اصلی توحید به زور دنبال اضافه کردن آنها به کسب و کارت هستی که حتی اگر آنها را به زور به کسب و کارت اضافه کنی هم نتیجه مطلوب و دلخواهی نگیری٫
پس با درنظر گرفتن همه این موارد یک اصل اساسی و ریشهای و مافوق ابزار داریم که آن اصل توحید است که صدالبته توحید را فقط در ذات و باطن افراد و نتایج آنها میتوان جست نه در ظاهر فرد و آن عامل اصلی همه ابزارهای فرعی دیگر را اگر لازم باشد به خدمت فرد درمیآورد تا رشدی بیوقفه را شاهد باشد و در نهایت به رشد بیشتر این جهان هستی کمک کند٫
امیدوارم که بتوانم به همه این چیزهایی که نوشتم عمل کنم و هرکه بتواند روی این اصل اساسی حساب کند دنیا و آخرتش را به بهشتی لذتبخش مبدل میکند که پاداش توکل کنندگان است٫
درپناه خدا باشید٫٫٫
از توضیحات کامل و مفصل تون لذت بردم مخصوصا” که با ادبیات خاصی بیان کردین. امیدوارم در عمل به این اصل شما وهمه ی ما مصمم باشیم با کمک خدای بزرگ
با سلام
در جواب به سوال استاد من یاد اتفاقی در زندگی خودم در سال ۹۵ افتادم٫
من اون موقع باردار بودم و خیلی خیلی عاشق بچم و با هزار امید و آرزو منتظر اومدنش به این دنیای زیبا٫
مادرا خوب میدونن که چقدر دوران بارداری سخته و هزار و یک درد و مرضی که مادر تحمل میکنه تا بچش به دنیا بیاد٫ از همه مهمتر چقدر آرزو داره و تموم نه ماهو با بچش حرف میزنه و تموم وجودش میشه اون بچه٫
خودم تموم این نه ماهو روز به روز و ماه به ماهشو تو اینترنت میخوندم که شرایط بچه الان چه جوریه و مادر باید چی کار کنه و چی بخوره چی گوش بده و ٫٫٫٫ و خیلی دوست داشتم که بچه طبیعی به دنیا بیاد چون بین زایمان طبیعی و سزارین چند هفته اختلافه و این اضافه موندن بچه در شکم مادر در تکامل جسمی و عقلی بچه بسیار تاثیرگذاره٫
خلاصه این زمان سخت گذشت تا موقع زایمان شد و تنها خود خدا میدونه که چه دردی رو باید تحمل کنی تا بچت به دنیا بیاد و با وجود تمام دردی که کشیدم شرایط جوری پیش رفت که ناچار شدن سزارین اضطراری کنن و به خاطر سهل انگاری دکتر که خیلی دیر برد واسه سزارین، بچه ای که انقدر سالم و کامل بود (۳٫۷۰۰ کیلو) که تو تموم سونوها میگفتن شرایطش بسیار عالیه در اثر فشار زایمان و اشتباه کادر پزشکی دچار خونریزی مغزی شد و آسیب جدی دیده بود و در NICU بستری شد٫ فقط خدا میدونه که چی به ما گذشت اون روزها٫ من با اون شرایط سخت زایمان فقط تو بیمارستان کارم شده بود گریه و زاری٫
چند روز اول فقط تو سر خودم میزدم و هیچ کاری ازم برنمیومد٫ دکترام هیچ امیدی نمیدادن و وضعیت بچم روز به روز بدتر میشد و روز به روز بی حالتر و دیگه نه چشماشو باز میکرد نه گریه میکرد٫ بی حال داخل دستگاه بود٫
از روز چهارم بود که تصمیم گرفتم به جای گریه و شیون، بشینم کنارش و باهاش حرف بزنم و بهش انرژِی مثبت بدم٫
شروع کردم باهاش حرف زدن براش قرآن میخوندم و دعا میخوندم بالا سرش٫
اون روزها حرفم با خدای خودم این بود که خدایا تویی که از یک نطفه این بچه رو به وجود آوردی و تک تک اجزاشو آفریدی و کامل کردی، اگر تو بخواهی قادری دوباره بچمو سالم به من برگردونی، واسه تو کاری نداره اصلاح کردن عضو آسیب دیده٫ خدایا هر چقدر همه کم گذاشتن تو جبران کن٫ برام دکتر و اصطلاحات پزشکیشون معنی نداشت فقط خدا رو صدا میزدم دیگه نرفتم راجع به ضایعاتی که به سر بچم اومده بود بخونم فقط میگفتم خدایی که این بچه رو آفریده تنها اونه که میتونه خوبش کنه٫
بعد از روز پنجم، سطح هوشیاریش بیشتر شد اما بازم بیحال بود و روز هفتم بهم گفتن بیا خودت بهش شیر بده اولش به اندازه چند ثانیه شیر میخورد و میخوابید یعنی حال نداشت٫ چند بار در روز میومدم اما نمیتونستم بیدارش کنم شیر بخوره اما تسلیم نشدم تو بیمارستان قسمت اتاق مادران تخت گرفتم و ۲۴ ساعته موندم٫ شب یا زمانی که واسه استراحت تو اتاق مادران بودم وقتی آیفون زنگ میخورد که مادری که بچش بیدار شده رو صدا بزنن حتی وقتی خواب بودم پا برهنه میدویدم سمت آیفون که شاید بچه من باشه که بیدار شده٫
وقتی با وجود اینکه بچم بیدار نمیشد که شیر بخوره اما موندم کامل پیشش (تمام کاری که میتونستم اون موقع واسش انجام بدم) معجزه شد از فرداش لحظه به لحظه هوشیارتر شد و شروع کرد به شیر خوردن٫ دست و پام میلرزید از خوشحالی وقتی دخترم شیر میخورد و اشک شادی بود که میومد از چشمام٫
جوری وضعیت هوشیاریش خوب شده بود که تمام مدت گریه میکرد و شیر میخواست٫ روز نهم گفتن دوباره باید ببرنش سی تی اسکن تا وضعیت خونریزی مغزشو چک کنن٫
اون موقع فقط تو دلم خدا رو صدا میزدم و آیه «و من یتق الله یجعل له مخرجا و یرزقه من حیث لا یحتسب و من یتوکل علی الله فهو حسبه ان الله با امره قد جعل الله لکل شیئا قدرا» رو میخوندم و اشک میریختم٫
تا اینکه دکترش اومد و گفت خدا رو شکر خون مغزش داره جذب میشه و سرش هم آب نیاورده٫
و روز دهم مرخص شد٫ با این حال دکتر میگفت باید ببینیم مراحل رشدش از نشستن و راه افتادن و حرف زدن و ٫٫٫٫ چه جوره تا بتونیم بگیم آسیب دیده یا نه٫
هر بار که برای چک آپ میبردم بچمو دکتر وقتی از مراحل رشدش میگفتم دکتر ناباورانه از اینکه حتی جلوتر از بچه های هم سنشه فقط میگفت خیلی خوشحالم نمیدونم چی باید بگم٫
خدا رو شکر الان که بچم دو و نیم سالشه و در تمام مراحل از بچه های هم سن و سالاش جلو ترم بوده٫ و خدا روشکر بسیار سالم و باهوش و بسیار عاقله٫
اون روزها به ظاهر بدترین روزهای زندگی من بود اما درسای زیادی ازش گرفتم٫
وقتی به خدا اعتماد کردم و با تمام وجودم به بچم عشق ورزیدم و انرژی دادم و سپردمش دست خود خدا، همه چی درست شد و بر خلاف نظر دکترا و برعکس علم پزشکی که ضایعه جدی رو عنوان میکرد اما فهمیدم وقتی خدا بخواد کاری کنه همه ی ابزارها و وسایل در مقابلش پوچن٫
امیدوارم از دوستان اگر کسی بیماره یا عزیزانش بیمارن هر چه زودتر سلامتیشونو به دست بیارن فقط مهم اینه که تسلیم نشن و درگیر اصطلاحات پزشکی نشن و خودشونو نبازن بدونن واسه اون خدایی که ما رو خلق کرده اگر بهش اعتماد کنیم هیچ کاری نداره درمان٫
ان شاالله هیچ پدر مادری مریضی و داغ بچشونو نبینه٫
سلام دوست عزیز واقعا” ایمان تون قابل تحسین هست
کامنت تون خیلی تأثیرگزاره. شما یک مادر نمونه هستین. انشاا… خودت و فرزندت و خانواده ات همیشه در پناه خدا شاد و سلامت باشین.
خدای خوبم منو به خوندن متن شما هدایت کرد خیلی به توصیه شما و احساسی که ازش گفتین نیاز داشتم و به خصوص به ایمانی که به طور مفصل بازش کردین . خیلللللی ممنونم.
سلام.به همه عزیزان.در این دنیایی که ما زندگی میکنیم با پیشرفت تکنولوژی دردنیای اطلاعات وداده ها ودرنیای حرفه ها وشغل ها شاهد گسترش بیش از بیش جهان هستی هستیم.شغل های زیادی بوجود میان.شغل های زیادی پیشرفت میکنن.وبعضی شغل ها از بین میرن. چرا ؟ چرا حرف از یه سری حرفه ها میاد اسم افرادی از بین بیشمار افرادی که اون کارو انجام میدم میدرخشه .اونا چه کاری انجام دادن که بقیه نکردن .من قبلا درمورد بازاریابی اریک وور یه مطلبی خوندم بااینکه درمورد اون شغل بود ولی بایه سری تغییرات من بسطش دادم به همه شغل ها ودراخرهم طبق مطالبی از استاد عباسمنش یاد گرفتم .توضیحاتی خدمتتون عرض میکنم.
سه گروه افراد درشغل ها.
1.افراد پرادعا وخالی بند
این گروه افراد فقط حرف میزنن میگن ما اینجورییم ما این کارو میکنیم ما بهتر ازهمه بلدیم ومثل طبل تو خالی وهیچ چیزی در عمل نیست ومهارت خاصی هم ندارن
2.افراد آماتور ها (غیرحرفه ای ها)
بیشترین افراد در این گروه قرار دارن (وشاید همه افراد ابتدای کار جز این گروه اند) افرادی با درامد متوسط(بالا -پایین) با مهارت معمولی خرج خودشو وخونوادشو درمیارن. اغلب اوقات ناراضی وغر هم میزنن و تقصیر رو گردن این اون هم بندازن.
3.افراد حرفه ای.
این افراد تمرکزشون برای کسب مهارت هست وکارشو رو به نفع احسن انجام میدن وجز بهترین های اون حرفه به شمار میروند.متخصص ان ودرامد بسیار بالایی دارن وبا باور هایی که دارن که دارن موفقیت زیادی کسب میکنن.وبعضی هشون باورهایی هم داشته باشن از جمله اینکه مثلا بگن واسه شغلت مثلا بیست سال باید زحمت بکشی باید پدرت دربیاد یا در باور داشته باشن هزینه های زیادی رو واسه تبلیغات و دیده شدن هم خرج کنی تا موفق شی و یا شکست های زیادی باید داشته باشی تا موفق شی و…ولیی یه گروه از این دسته جدا میشن که افراد فوق حرفه ای هستن این افراد میشه باور های بهتری نسبت به حرفه ای ها دارن افرادی که آرامش خاصی دارن.وراحترپول در میاورن وشکست های کمتری دارن.تمام تمرکز آنها رو اصل موضوع هست وکاری هم به بقیه ندارن. درواقع باور بهتر این افراد نسبت به حرفه ای ها هست که متمایزشون میکنه واین باور میتونه درهز زمینه وموضوعی باشه.درواقع باوربهتراین افراد باعث میشه موفقیت درزمان کمتربا هزینه مثلا مالی وفیزیکی کمتردست یابند
-به نظرم باور بهتر وتمام انرژی وتمرکز رواصل موضوع به جای فرعیات استاد عباسمنش هست که نتایج را متفاوت کرده. وباورهایی از جمله:.وباور براینکه همه اتفاقات رو خودم تو زندگیم رقم میزنم وهیچکسی نمیتونه تا من نخوام تو زندگیم تاثیربزاره.وباور براینکه احساس خوب اتفاقات خوب رقم میزنه.-حس آرامش شکرگذاری-باوراینکه تنها منبع قدرت وثروت خداست وحساب کردن روی خدا نه غیر خدا. بهترشدن دراین باورهاست که نتایج استاد عباسمنش را متفاوت کرده است.ممنونم ازاینکه که وقت گذاشتیدوخواندید موفقیت تک تک همه عزیزان را خواستارم
باسلام خالصانه خدمت پیامبر زمان ما استاد گرانقدر اقای عباسمنش و دوستان هم فرکانسی ام: علت موفقیت روزافزون استاد این است که ایشان به قوانین ثابت جهان ایمان ویقین 100درصد دارد وایمانش به خدا واین سیستم به مرحله یقین رسیده است(عین الیقین=اخرین مرتبه ایمان)وثمره ایمان هم عمل است(قانون فرکانس-قانون باورها-و…). دوم اینکه:ایشان باتوکل 100درصد برخدا وعمل به الهاماتش شیطان ذهنش را به زنجیر کشیده است وطبق ایات قران شیطان تنها بر مشرکان تسلط دارد وبر مومنان خالص تسلطی ندارد .سوم اینکه ایشان تنها روی خدا حساب میکند نه هیچ کس دیگر ونه چیز دیگر حتی ثروت وتوانایی هایش .چهارم اینکه ایشان به کسی یا چیزی وابسته نیست جزخدای یکتا وتوحید در تمام ابعاد زندگی شخصی واجتماعی وکاری وخانوادگی ایشان آشکارا موج می زند. پنجم اینکه ایشان از زمانی که قانون باورها را درک نمود شبانه روز وبا عشق فراوان روی باورهایش کار نمود وشجاعانه به ایده هایش عمل کرد و وارد ترسهایش شد.ششم اینکه ایشان می خواهند هرروز نسبت به روز قبل درهمه امور زندگی پیشرفت کنند
به نام خدا
با سلام خدمت نازنینان هم مدار
پاسخ این سوال بسیار ساده است اگر پیرامون خود را بهتر و دقیق تر نگاه کنیم٫افراد موفق و با انگیزه و هدفمند که با تمرکز به یک کار و ایمان به نتیجه آن اما منعطف در مسیر قطعا به سر منزل مقصود خود میرسند٫
من در رشته حقوق قضایی لیسانس گرفتم و بغیر از ۴ سال دوره دانشگاه ۲ سال تمام برای گرفتن پروانه وکالت تلاش کردم اما موفق نشدم، خیلی به این موضوع فکر کردم در نهایت دلیل ناکامیم را دریافتم ،واقعا و بدون شعار با تک تک سلولهای بدنم و با تمام قلبم دریافتم که انسان زمانی واقعا موفق میشود که عاششششق کارش باشد
این حرف رو مستند میتوانم برایتان روشن کنم:
چند روز پیش برای تمیز کاری و مرتب کردن کتابخانه ام به کتابها و سررسید های سالهای قبل سرزدم چشمم به سررسید سال ۹۴ افتاد ورق ها رو یکی پس از دیگری مرور کردم در میان دلنوشتهایم به یک متن جالب که خودم نوشته بودم برخوردم :
(به نام خدا
روح آزاد من وکیل نمیشد
گویی مغزم دارد منفجر میشود ،بس که این کتابهای بیچاره را اسیر دست خود کرده ام
هر بار با وعده تا آخر خواندشان بازشان میکنم ولی چندی نمیگذرد که از آنها دلسرد میشوم و تصمیمی قطعی میگیرم که آنها را به کسی هدیه کنم کسی که بیشتر از من دوستشان دارد٫نمیدانم دلم برای این کتابها بسوزد یا برای خودم که تکلیفم را با خودم نمیدانم خنده دار است نه؟میخواهم رازی را فاش کنم ،هر بار که کتب قانون را باز میکنم و مجبور میشوم واژه ای خشک و بی روح را یاد بگیرم با خودم میگویم این چه کار است چرا من باید اینها را بخوانم آخر اگر من حقوقدان بودم که عاشق هنر نبودم٫ تناقضی عجیب در تمایلات خود مشاهده میکنم،گاهی از آدمها میشنوم که میگویند دوست داری به گذشته برگردی؟ و من شانه هایم را بالا میاندازم که هرگز،من از حال خود راضی هستم و هیچ تمایلی به برگشت به گذشته ام ندارم ،اما امروز برای اولین بار دوست داشتم به گذشته برگردم تا وقتی میخاستم کارم را انتخاب کنم هنر و٫٫٫را انتخاب میکردم نه حقوق، کاری که عاششششق آن باشم واقعاااا اما حرف دیگران را چه کنم با ترس هایم از آینده چه کنم؟؟؟نمیدانم
اما یک چیز را خوب میدانم اگر کاری با عشششششق انجام شود شاهکار میشود٫ ) این متن سال۹۴توسط خود من نوشته شده و ۴ سال از آن گذشته حال خودتان قضاوت کنید و درون خود را بهتر و بهتر و بهتر بشناسید تا قبل از شروع هر کار مطمئن باشید که عاششششق آن هستید٫
در پناه خداوند یکتا شاد سلامت و ثروتمند باشید ٫یا حق
سلام
باید بگم الان این به ذهنم رسید گفتم بیام ادامه جواب سوالم بگم دوستان عزیزم
ذهنمون همیشه سعی داره کارها رو سخت جلوه بده مثلا استاد میان و میگن باورهای نابی رو، بعد ذهنمون میگه چه جوری؟(آخه توی مدارش نیستیم از طرفی فاصله ما با نتایج استاد اونقدر زیاده که مقاومت داره و نمی پذیره بعد میاد و فلسفه بافی میکنه مگه میشه با چند باور نتایج به این بزرگی گرفت ) درصورتیکه باید بگم به این سادگی هم نیست استاد سخت ترین کار کردن، عمل به همون دانسته هایی که با اخلاص بارها برامون گفتن و ما هم شنیدیم اینقدر این قانون ساده است که بازم همه مقاومت داریم و انکارش میکنیم٫٫٫
بیاین و کمی تامل کنیم چرا ایمان ما در اون حد نیست که عمل کنیم؟چرا نمی تونیم درک کنیم که اگه با خدا به هماهنگی برسیم بهش نزدیک بشیم به همه خواسته هامون میرسیم؟
روی حساب این حرف اول بخودمه دوم بخودمه سوم بخودمه چرا؟واقعا چرا؟؟؟
سلام به همه دوستانم و استاد عزیزم
بنظرم دلیل موفقیت استاد اینه که،راضی هستن ب راضی خدا و بهش اعتماد میکنه و حرفی ک خدا میزنه و بهش الهام میکنه رو تصدیق میکنه و حتما بهش عمل میکنه٫هر چی خدا میگه بهش عمل میکنن حالا اون گفته ،الهام ب سرمایه گذاری باشه ، یا الهام ب عدم تبلیغ کردن ٫دست خدارو باز گذاشته و عوامل بیرونی رو ب خدمت خودشون گرفتن و خودشون رو بازیچه ی این عوامل نکردن،مثلا نگفتن اگ تبلیغ کنم کارم شناخته میشه، و بعد بخواد با وسواس و استرس دنبال تبلیغ باشن و ٫٫٫٫
همه قدرتها رو ب خدا واگذار کرده ،خدا جلو حرکت میکنن و راه رو باز میکنن و استاد،پشت سر خدا راه میرن ٫
سلام به همگی
من میخوام جواب این سوال رو در دو بخش پاسخ بدم که شامل چگونگی استفاده من از فایل های استاد و نتیجه شخصی که من گرفتم شامل میشه چون این سوال مربوط به نتایج استاد هست و فقط تا وقتی ما از محصولات نتیجه نگرفته باشیم نمیتونیم پاسخ درستی در این مورد داشته باشیم ، یادمه بیشتر از سه سال پیش که با فایل چگونه در عرض یک سال درآمد خود را سه برابر کنید در یوتیوب آشنا شدم و اون زمان اصلا نمیدونستم ایشون وب سایت دارن و میتونی عضو بشی و تمام محصولات و فایل ها رو از اونجا دانلود کنی ! قبلا همگفتم که من تا از چیزی نتیجه نگیرم به هیچ کس توصیه نمیکنم و چیزی که منو ترغیب کرد پیگیر برنامه های استاد باشم موضوع اون فایل و چند برابر کردن ثروت نبود بلکه اشتیاق و علاقه ای بود که ایشون با شور و حال دوست داشت این قانون رو مجانی به ما یاد بده و من یه آرامش خاصی از اون فایل گرفتم انگار که دلم و قلبم خواست باورش کنم و کردم و این شروع آشنایی شد ، مدتی گذشت و وقتی با موضوعات مختلف فایل های جدید ایشون رو دنبال کردم احساسم بهتر میشد و پذیرفتم که در تمام موضوعاتی که ایشون فایل تولید میکنن نیاز به بهتر شدن دارم ، جنس حرفاشون به قلبم آرامش داد و هر جا مشکل داشتم فایل هایی با همون مظمون روی سایت قرار میگرفت ، باور کنید من بیشتر دنبال احساس خوب بودم تا افزایش درآمد و این کاریه که استاد توش فوق الاده مهارت داره ، درست مثل دندونپزشکی تا لثه شما رو بی حس نکنه نمیتونه دندوناتون رو ترمیم کنه ! مورد دیگه که باعث شد من محصول بخرم تاثیر و نتیجه فایل های رایگان بود که از همون اولین فایل نشونه هاش رخ داد و همش به خود ما بستگی داره که تا چه حد غرق باور میشیم تا نتیجه میگیریم ، من خودم تا اونجایی که گوش کردم و پذیرفتم و باور کردم و عمل کردم نتیجه گرفتم حتی توی چیزهایی که فکر میکردم عالیم و دنبال بهتر کردنشون نبودم از اونم عالی تر شدم مثل روابط و سلامتی ! بخدا قانون یه چوری عمل میکنه مثلا من روی خودم برای احساس خوب کار میکردم همزمان درآمدم هم افزایش پیدا کرد دقیقا از پارسال تا امسال من ده برابر افزایش درآمد داشتم چیزی که شاید هدف من نبود ، میخوام بگم نتایج همه جوره به نفع شما رقم میخوره زمانی که باور باور باور باور باور کنید ! درست مثل استاد که از گفتن این قانون خسته نمیشه و توی هر فایل بهش اشاره میکنه ، ایمان به خدا و اعتماد به نفس و باور به فراوانی و احساس خوب از مهمترین عوامل پیشرفت ایشون هست ، من دیدگاهم به استاد مثل یه مربی آموزش رانندگی هست که به من قوانین رانندگی رو یاد داد و این منم که باید عمل کنم تا راننده خوبی باشم و کاری هم ندارم مربی من با ماشین شخصی خودش چطوری رانندگی میکنه چون هر کسی ممکنه یه وقتی توی رانندگی احساس خواب آلودگی بهش دست بده یا خسته بشه یا حتی بد رانندگی کنه و این منم که مسئول خودم هستم و ایراد از آموزش مربی نیست ! با سپاس