این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.
https://elmeservat.com/fa/wp-content/uploads/2020/08/abasmanesh-68.gif8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2024-10-05 09:44:212024-11-08 05:33:53live | تشخیص اصل از فرع درباره نتایج
4234نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
سلام بر استاد و همه دوستان؛ من مدت کمی است که با استاد و راهش اشنا شده ام و درکم از موفقیت روز افزون ایشان این است که :
۱_ ایشان به درجه ای از عزت مندی رسیده اند که عمیقا باور دارند گفته هایشان درسته و سخنانشان میتونه برا هر کسی که طالب باشه راهگشا باشه و دلیلشم اینه که کلمه به کلمه حرفاشو با گوشت و استخون تجربه کرده به خاطر همین وقتی به حرفاش گوش میدی با اون صدای قاطع در دلت میگی (جانا سخن از زبان ما میگویی)
۲_ حس لیاقت که بر گرفته از عزت نفس و خود شناسیه
۳_ توکل به رب یا همون توحید عملی که اینم به گفته خودشون از نوجوانی استارتش زده شد که باید اقرار کنم بسیار سخته؛ اگه توکلت به باورتبدیل شد و باورت به ایمان قلبی؛ میتونی مدیریت زندگیتو بدست خدا بدی وبشی عباسمنش که نیازی به غیر خدا نداره و اونقدر به ربش ایمان داره که برا ساده ترین کاراش هم با رب خودش مشورت میکنه به قول عباسمنش کار بنده؛ بندگی کردنه و کار رب؛ اربابیه
ب نظر من موفق شدن و مثل استاد عباس منش شدن احتیاج ب هیچ چیزی بیرون از ما نیست و همه چیز ب ما و خدای درون ما بستگی داره فقط باید توکل کرد ب خدا همون خدایی ک تو درون ما هست تو درون همه ی انسان ها هست اصلا خودش همه چیز میشود همه کس را یه مثال از خودم بزنم من ب پسرم گفتم بیا برو از قضا خوری ( تو کمپ زندگی میکنیم ) شام و بگیر پسرم با کلی خواهش و التماس گفت ک من دارم بازی میکنم بزار بابا از بیرون اومد بره بگیره منم در حال خوندن کامنت فوق العاده بچه ها بودم پیش خودم گفتم ولش کن می سپارم ب خدا خودش به موقع انجام میده ولی ذهنم مدام داشت نجوا میکرد ک العان وقتش تموم میشه و از این جور حرفها ک من بهش بی توجهی کردم گفتم خود خدا کار شو خوب بلده درست چند دقیقه بعد پسرم با غذا وارد اطاق شد انقدر راحت فقط توکل کردم به خدا و سپردم دست خودش یعنی همه چیز ب همین راحتی وقتی همه چیزو می سپاری دست خدا و باور داری ک خودش براحتی برات انجام میده همین طور هم میشه خدا خودش برات تبلیغ میشه خدا خودش برات رزق و روزی میشه خدا خودش برات شام میشه همین العان من اینو حسش کردم وقتی جلوی نجوای ذهن مو گرفتم همون لحظه خدا داشت کار منو انجام میداد یعنی همون خدایی ک درون منه خوب درون پسرم هم هست دیگه همون خدایی ک بهش همه چیزو می سپاری کار و تبلیغ و سرمایه تو ووووووو می سپاری خوب خودشه دیگه خودشه خود خودش همه چیز خودشه و همون موقع داره ب شکل خواسته هات به سمت تو هدایت میشه فقط باید صبر داشته باشی ایمان داشته باشی فقط همین این تجربه همین لحظه من بود گفتم براتون بنویس م چون خیلی خیلی ب درد همه مون میخوره همون طور ک من از تک تک کامنت ها دارم کلی درس میگیرم کلی آگاهی هام بیشتر میشه میدونم تجربه العان منم ب درد شما عزیزان هم فرکانسی میخوره
مرسی استاد این مسابقه انقدر ب درد العان زندگی من خورد ک انگار فقط برای من طرح شده بود ممنون از تک تک بچه ها ک چقدر قشنگ قانون و درک کردند و چقدر عالی تجربه هاشون و ب اشتراک میزارند ب نظر من همه بچه ها برنده اند چون با خوندن کامنت ها بیشتر از اون مقدار جایزه میتونیم پول و ثروت بسازیم مرسی استاد جونم
کسب و کار جدیدمو راه انداختم و کلی آدم اومد و کلی نشونه های خوب و کلی سفااااارش…….خدایا شکرت….فقط باور و دیگر هیچ ….فقط سپاسگزاری…..فقط کار ذهنی…..و بقیه اش گفته میشه….هدایتا میاد….و تو به هدف میرسی در حالی که از مسیر لذت میبری…..با آرامش…با توکل…..با تکامل…..با ایمان……با خدا…..
داشتم کامنت های دوستان میخوندم یک لحظه جرقه به ذهنم خورد
تنها چند عامل هست که استاد نسبت بقیه متمایز میکنه
? ایشون عمل میکنن به دانسته های خود ?
خیلی از ما ایده های دریافت کردیم ولی عمل نکردیم در صورتی که استاد به همه ایده هاش عمل میکنه
من عضو چند ساله سایت هستم به ۵۰ درصد حرف ها استاد عمل کردم و خیلی نتیجه گرفتم ولی اشکال ما اینجاست که هیچ وقت حرف های استاد کامل نمیپذیریم وقتی استاد عباسمنش میگن که از افراد منفی گرا دوری کنید خیلی از ما حاظر نیستیم اینکار انجام بدیم چون از تنهای می ترسیم
یا وقتی میگن تلویزیون و از شبکه های اجتماعی دوری کنید خیلی از ما انجام نمیدیم
یادم میاد وقتی استاد برای اولین بار گفت تلوزیون بزارید کنار خدا شاهده تا الان شاید درحد ۴ دقیقه تلوزیون نگاه کردم و همیشهسعی کردم به آموزه های استاد عمل کنم ولی درمورد روابط دارم روی خودمکار میکنم که کمتر با افراد منفی گرا رفت و آمد کنم و از تنهایی لذت ببرم
?روی خدا حساب باز کردن ?
تمامفایل های استاد درمورد توحید صحبت میکنه همیشه میگه امیدتون بخدا باشه و فقط روی خدا حساب باز کنید تا در زندگی ثروتمند و موفق باشید
اما بیشتر آدما نمیتونن چون از بچگی بهش گفتن اگر به فلانی احترام نذاری بدبخت میشی یا اگر رشوه ندی کارت پیش نمی ره یا اگر تو زندگیت کار اشتباه انجام بدی خدا هیچ فقط نمی بخشه و این طرز فکر زندگی آدمنابود میکنه ولی درصورتی که خدا بسیار بخشنده است و تمام سوره های قرآن با (بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ)اغاز میشود و این اوج مهربانی خداوند نشون میده
?عمل کردن به الهامات خداوند ?
اگر ما بخدا ایمان داشته باشیم بدون ترس به الهامات عمل میکردیم خیلی عاشق این حرف استادم که میگه ایمانی که عمل نیاورد حرف مفت است٫خود من ۲ بار به این الهامات عمل نکردم چوب شو خوردم و باعث شد پسر خالم از دستمناراحت باشه
?فرکانس و باورهای ما نتایج زندگی خلق میکنن ?
استاد عباسمنش میگن ما خالق شرایط هستیم و با باورها و فرکانس های که به جهان هستی ارسال میکنیم اتفاقات زندگیمان رقم میخوره (خوب یا بد)
وقتی یه اتفاقی به ظاهر بد رخ میده بجای اینکه کانون تمرکز بذاریمروی یه چیز مثبت شروع میکنیم به افکار منفی فکردن به وضوح فول hd اتفاقات بد بعدی
تجسم میکنیم بعد به قانون شکمیکنیم و اینباعث میشه هیچ وقت به خواسته هایمان نرسیم
? اعتماد بنفس بالا یا عزت نفس ?
کیفیت بالای محصولات و علاقه بسیار شدید به کار خود
وقتی هر کاری با عشق و علاقه شدید شروع بشه ما تو اون موفق میشم چون همش به فکر این هستیم چطور کار با کیفیتر ارائه بدیم یا اگر به تضاد برخورد کردیم درجا نمیزنیم و با خوشحالی با اون تضاد روبرو میشیم هم باعث گسترش جهان میشیم و هم باعث پیشرفت خودمون
رعایت قانون تکامل
خیلی از افراد میخوان راه یکساله رو یک شبه برن این طرز فکر باعث حرص و طمع و میشه و نتیجه این طرز فکر فقط و فقط درجا زدنه
و اینا تنها چیز های هستن که استاد نسبت به همه متمایز کرده است انشالا تونسته باشم به نکته های مفیدی اشاره کنم
یادم رفت به یه نکته دیگه اشاره کنم که استاد تو بیشتر فایل هاشون در موردش صحبت کردن
?احساس خوب مساوی است با اتفاقات خوب?کلا استاد همیشه عادت دارن به نکات مثبت توجه میکنن و همیشه با شور و اشتیاق در مورد اتفاقات خوب زندگیش و نتایجی که بدست آورده صحبت میکنه
این بیت از مولانا دقیقا مفهوم قانون جذب هست؛
که احساس شادى، شادى بیشتر و احساس خوشبختى، خوشبختى بیشترى را جذب مى کند!
تصور کنید اگر زباله های آشپزخانه را چند روزی بیرون نگذارید چه اتفاقی خواهد افتاد . تمام خانه بو می گیرد و آلوده می شود . در چنین خانه ای نمی توان احساس شادی و آرامش کرد .
دقیقا همین مسئله در مورد افکار و احساسات منفی هم درست است . اگر آنها را مدت طولانی در خود نگه داریم ذهن و دل ما را آلوده خواهند کرد آنگاه مشکل است که بتوانیم شاد باشیم.
به نظر من تفاوت این دو نگاه توحیدى و نگاه شرک آمیزه به طور مثال من در محل کار خودم پر ازیاء نگاه شرک آلوده یه پرسنل با همون شغل در همون محل درآمد چشمگیرى نداره برعکس یه شخص دیگه با همون شغل درآمدش مساوى با صاحب کار یا همون کارفرما رو داره یه بار به یکیشون که خیلى گلایه داشت گفتم مادامى که چشمت به دست کافرات که بهت روزى بده نه تنها پولى بدست نمیارى بلکه ازش ضربه بدى میخورى مطلب مهم دیدگاه انسانهاست که به شرک آلوده است و به جاى اینکه خدا رو رب و فرمانرواى کل جهان بدونن بنده هاش رو روزى رسون میدونن مثلا میگن قدم این آدم خیلى خوبه محل کارمون پر از مشترى شد یا میگن فلانى امروز کار زیبایى من رو انجام داد دستش خیلى برام بد بود اصلا امروز کاسب نبودم خلاصه به خاطر باورهاى غلط اجداد وگذشتگان تو پوستوخونشون ریشه دوانده و این میشه که میوفتن تو شبکه هاى اجتماعى و به قول استاد بأن توجه به تئورى سطل آب میخوان ببینن همکاراشون چقدر مشترى دارن چقدر درآمد دارن اگر خوب باشن میشن پارتى کلفت دارن نمیرن مسایل مثبت رو ببینن که طرف هر ۶ ماه خودشو آبدیت میکنه نکات مثبت پیشرفتشو نمیبینه همش انگ میبنده و به خودش و محیط کارش سمپاشى میکنه با افکارمنفیش حواسش به سطل خودش نیست خودشو اسکن نمیکنه که ایرادش کجاست که درجا میزنه هم شرک داره هم سطلشوکوچیکو باریک کم عمق نگهداشته
متاسفانه این اشخاص همونهایى هستن که موبایل به دست پر از خبرهاى منفى وناامید کننده هستن که نه حاضرند درون خودشونو بشناسن نه باورشونوتغییر بدن
مثلا تو یه سالن زیبایى که الان تو شبکه هاى اجتماعى پره از تبلیغاتشون به نظر من آرایشگرى که مثلا تو لاین رنگ مو هست وقتى هم رنگ باب میل مشتریشو درآورده و موى سالم بدون آسیب دیدگى تحویل داده نیازبه تبلیغات شبکه اجتماعى و بیلبورد و غیره و غیره نداره کار خوب نتیجه خوب رضایت مشترى خودش بهترین تبلیغ وقتى اطرافیان بپرسن کجا رفتى و رضایتشو ببینن خودش نهایت تبلیغ به قول استاد مگه کمپانى تسلا تبلیغ میکنه مردم براش تبلیغ میکنن به نظر من شرک فکرى، باورهاى غلط دیرینه و کهنه ، نگاه و برداشت غلط و کنجکاوى بیش ازحدبراى درآمد همکاران وقتى این در این شرایط باشن ناخودآگاه در مدار درستى قرار ندارند که بر این باور باشند که هدایت میشن و خدا بهشون الهام میکنه و نشونه هاى بیزنس درست و الهى روبهشون نشون میده یه دسته هم کلا نادونن وفکر میکنن خدا باهاشون لج داره خدا رو آدم فرض میکنن که چرا به اون میده به من نمیده و یا بدونه اینکه معنى قران رو بدونن بدونه هیچ تلاشى از صبح قرآن میگیرن ستون تأ شب حتى آداب خوندنشو هم بلد نیستن و منتظر یه کیسه پر از پول از آسمونن همه این موارددست به دست هم داده یه انسان خارج از مدار ثروته و اون شخص به نظر من باید ببینه پاشنه آشیلیش کجاى این موارده و اینکه اول درونش رو باورش رو پاکسازى کنه تأ جهان اونوهدایتش به ایده هاى پولساز و کلا جهان خودشو عوض کنه تا پول و رزق و روزى بیاد دنبالش به قول استاد الرزق الرزقان دون نوع رزق داریم یه رزقى که تودنبالش میرى یه رزقى که اون دنبالت میاد بأن توجه به قانون جذب در قرآن کارى کنیم رزق دنبال ما بیاد….، مواظب ورودیهامون باشیم که وقتى در حال تمرین رو باورامون هستیم اخبارهاى مخرب تو فکر و ذهن ما نفوذ نکنه ونجواهاى آذار دهنده گیجمون نکنه سردرگممون نکنه باتوکل به خدا و زندگى توحید عملى یعنى یگانگى و فقط و فقط خدا روفرمانرواى کل جهان بدونیم نه تشویق مردم وتبلیغات گسترده فقط و فقط روى خدا حساب باز کنیم ??? از روزی که لایو گذاشتن استاد تاساعت ونیم پیش ۷ الی ۸ باردیدم و گوش دادم وقتی شروع به تایپ کردم چند تا جمله بیشتر تو ذهنم نبود و همه کلمات و جملات همینطوری میومد تو ذهنم
امیدوارم مفید باشه با تشکر از استاد عزیزم و سپاسگزارم از خدای مهربونم
تنها مسیر خوشبختی و پیشرفت قانون جذب یا همون باور های ماست تنها تفاوت فقط نوع باور است ٫
اگر باور ما بر این مدار باشد که کسب و کار ما تنها در تبلیغات و نشان دادن کسب و کارمون به بقیست هیچ وقت کسب و کار ما رشد نمیکنه تا روزی که ما تبلیغات رو اغاز کنیم ٫چون فرکانس ذهنی ما این راه رو باور کرده و تمام راه های دیگرو قفل کرده٫
وبرعکس اگه ما بر روی باور خود طوری کار کنیم که بر این باور باشیم که بدون تبلیغات بدون هزینه فقط با شروع کارمون با روند تعامل کسب و کارمون رشد پیدا خواهد کرد به چیزی جز این نخواهد شد و تمام مشتریای ما در مدار ما قرار خواهند گرفت و کسب و کارمون رشد خواهد کرد ٫
دو راه برای خلاصی از این نوع فکر هست ٫یا انقدر روی افکار و باورامون کار کنیم تا در مداری قرار بگیریمکه بدون تبلیغات بدون اذافه کاری مشتریای ما در مدار ما قرار بگیرند ٫یا به باور خود عمل کنیم و تبلیغات رو شروع کنیم ٫
ببخشید از اینکه مختصر و ساده واری نظرمو گفتم ٫ودر اخر ممنون از استاد عباس منش که بدون هیچ کلک و شعبده بازی اصل واقیعیت رو به ما اموخت
در پاسخ به سوال دوست عزیزمان باید بگویم منبع هردو سبک یکی هست یعنی خداوند منبع هردو نوع روش هست اما بستگی به مدار هرکدام دارد مثلاالهامی که به استادعباس منش یا پائولوکوئیلوویا جوویتالی یا خانم استر هیکس یا تونی رابینزمی شود به من یا کسانی که هم مدار من هستندیا هم فرکانس من هستند یکی نیست اما هردواز طرف خداوند هستند که خداوند با توجه به ظرف وجود هرکس یک نوع الهام می کند
چون امکان دارد جنس الهامی که الان به استاد می شود و طبق همان الهام عمل می کند ونتیجه می گیرد اگر الان به من بشود یا اون الهام را درک نمی کنم وآنرا دریافت نمی کنم یا ممکن هست اون نتیجه ای که برای استاد واساتیدی دیگر که دربالا اسم بردم هست برای من نباشد اصلا ممکن هست مفید نباشد چون من به آن درجه از تکامل ویا رشد نرسیده باشم چه بسا بجای پبشرفت امکان دارد باعث سقوط من بشود بنابراین منبع الهامات یکی هست ولی با توجه به درجه وشرایط وظرفیت ما الهام می شود که همان ایده ویا روش انجام کار می باشد پس نتیجه می گیریم که هیچگونه تناقض ویا سردرگمی نیست بلکه بستگی به این دارد ما درچه شرایطی هستیم ایده ها و روشها متناسب با شرایطی که ما هستیم الهام می شود٫که چگونه کالای خودرا معرفی کنیم تبلیغ در شبکه های اجتماعی باشد یا هرروشی دیگر
خودش به ما می گوید الان در اینستا تبلیغ بکن و هرچه پستهای تو لایک بخورد بهتر هست ولی همزمان مثلا اگر استاد عباس منش اتفاقا همون نوع کالارا داشته باشد به او ایده ای دیگه الهام می شود وبه او گفته می شود در شبکه های اجتماعی تبلیغ نکن فقط درسایت خودت محصولاتت را معرفی کنی کافیه بقیه اش با من خب وقتی بارها این ایده به استاد الهام شده وجواب هم داده دیگه نمیاد روشی دیگه امتحان کنه وکسی چه میدونه شاید استاد هم درآینده به او الهام شود که درشبکه های اجتماعی این دفعه تبلیغ کن بهتر هست قطعا این کاررا خواهد کرد ونتیجه خواهد گرفت پس منبع هردو روش یکی هست اما علم او آنقدر بالا هست که به هرکس متناسب با شرایطش بهترین ایده را جلوی پاش می گذارد
وحالا مثالی در مورد کار خودم همان طور که اطلاع دارید استاد در تمام محصولات وفایلهای رایگان توصیه می کند تا آنجا که ممکن هست وام بانکی یا پول قرض نگیرید ولی خود من در شرایطی قرار گرفتم که بهترین گزینه برای اون شرایط گرفتن وام بود وقتی به من الهام شد که برو استفاده کن انجام دادم که نتیجه ای عالی داشت پس ما نباید در مورد ایده ها والهامات دُگم باشیم وعلت شکست ویا سرگردانی خودمون را به گردن خداوند ویا استاد ویا شرایط فعلی بیندازیم بلکه به خداوند اعتماد کنیم حتی اگر گاهی را حل به ظاهر عجیب بدهد مثلا وام گرفتن خودم که باعث شد محصولاتم را مفت وارزان نفروشم واتفاقا زمانی که سپری شد تا وام را بگیرم قیمت تولیدات من دوبرابر شد وبازار هم از رکود خارج شد خداروشکر باعث پیشرفت و نعمت ودرآمد بیشتر شد وخداوند را شاکر وسپاسگزارم که همیشه بهترین ایده ها را به من می گوید ومن هم بلافاصله تاکید می کنم امانش نمی دهم بلافاصله عمل می کنم وراضی هستم
خدایا شکر که بخشندگی ووهابیتت خاص وعام هست وبه همه می بخشد مگر خودمون مانع اون بشیم
سه فاکتور خیلی مهم وجود داره در کسب و کار که شاید خیلی هامون شنیدیم ولی بهش عمل نکردیم:
فاکتور اول عشق و علاقه به کاره… این که کاری رو انجام بدم که عاشقش هستم…. از انجام دادنش اینقدر لذت می برم که گذر زمان رو حس نمی کنم….. دائم نگاه نمی کنم به ساعت ببینم پس کی تموم میشه ساعت کاری!!! یه کاری که وقتی دارم انجامش می دم غذام روی گاز بسوزه!! یادم بره زنگ بزنم به فلانی!!! خسته نشم از انجام دادنش…. و خلاصه کاری باشه که صبح به شوق انجام دادنش از خواب بیدار بشم و شب موقع خواب، لحظه های شیرین انجام دادنش رو توی ذهنم مرور کنم و به خودم آفرین بگم و خدای بزرگ رو شکر کنم…
فاکتور دوم: بلد بودن کاره. این که من به این کار علاقه دارم و دوست دارم به بهترین شکل انجامش بدم… جرقه ها و ایده ها خودشون میان دنبالم…. یه وقتایی ناگهانی، بی دلیل، بی ربط میبینم یه جا آموزشی هست در مورد کارم. می رم می بینم. انگار آموزش خودش اومده دنبال من…. وقتی من بخوام یاد بگیرم نیاز نیست برم فلان کلاس یا بگردم دنبال فلان استاد. باور دارم که وقتی بخوام اینقدر راحت خدا خودش همه رو سر راهم قرار میده که خودم هم گاهی از حیرت و خوشحالی چشمام گرد میشه!!! خلاصه که در همه حال دنبال یاد گرفتن باشم و هیچ وقت فکر نکنم که دیگه همه چی رو بلدم!!! گاهی از حرف زدن بچه ها و آدم ها توی اتوبوس هم یه چیزایی یاد می گیرم!!!
فاکتور سوم اینه که باور داشته باشم می تونم از کارم کسب درآمد داشته باشم و بخوام که درآمد بالا داشته باشم…. همون باورهای فراوانی و بی نهایت بودن ثروت های دنیا که استاد بارها بهش اشاره کرده… گاهی برای سفارش پروژه هام کسانی بهم زنگ می زنند که فکر نمی کردم اونها نیازی به تخصص من داشته باشند… گاهی محلی رفت و آمد داشتم که باورم نمی شد روزی مسئولان اونجا از من بخوان براشون پروژه ای رو انجام بدم…. انگار مشتری خودش میاد دنبالم… واقعا نیازی به تبلیغ نیست…کسانی من رو برای کار به دیگران معرفی می کردند که من سالها بود هیچ نوع ارتباطی با اونها نداشتم…. و همه اینها زمانی اتفاق می افتاد که من عمیقا وجود خدا رو توی زندگیم حس می کردم و فقط و فقط از خودش می خواستم….تعدد مشتری نشونه کسب درآمد بالا برای من نبوده…گاهی حتی پروژه های کوچیک برای من روزنه ای بود برای ورود به یه دنیای بزرگ. دنیای عشق و یادگیری و ثروت…. دوره هایی بود که روزهای پر کاری برای من نبود و فرصت های شگفت انگیزی برام به وجود می اومد تا چیزهای جدیدی در زمینه کاریم یاد بگیرم و به طرز باورنکردنی (البته برای خودم باورکردنی!!!) کار بعدی در زمینه همون آموخته های جدیدم بود. طوری که اگر اون آموزشها رو ندیده بودم پروژه جدید که خیلی هم پر درآمد بود رو رد میکردم چون تسلط کافی روش نداشتم…ناخواسته ها و تضادها یه نشونه و یه راه هدایت جدید هستند که باید به چشم نشونه بهوشن نگاه کنم و ازشون در جهت پیشرفتم استفاده کنم…. باید خودم برای کار خودم ارزش قائل بشم و باور داشته باشم که من با عشق الهی و تسلط کافی کارم رو انجام دادم و باور داشته باشم که افرادی هستند که ارزش کار من رو می دونند و حتما خدا اونها رو به طرف من هدایت می کنه تا مشتری من باشند… خودم رو لایق داشتن ثروت بدونم و هر لحظه منتظر دریافت ثروت جدیدی از جهان باشم…. و یادم باشه که همه اینها رو مدیون خدای جهانیان هستم…
به نظرم استاد عزیزمون این سه فاکتور مهم رو در کارشون دارند. اینقدر با عشق و علاقه صحبت می کنند که کاملا میشه خودم رو جای استاد بذارم و تمام روزهای زندگی استاد رو باور کنم. کاملا مشخصه که استاد از انجام تمام کارهاشون لذت می برند و اینو از نوع تعریف و نگاهشون میشه فهمید.
بدون جسارت عرض می کنم: فایلهای قدیمی تر استاد رو که مقایسه می کنم با فایلهای جدیدشون کاملا پختگی و تکامل بیان و کلام ایشون رو حس می کنم و خیلی لذت می برم که یه استاد یکنواخت ندارم و ایشون هر روز بهتر از روز قبل هستند. و این نشون دهنده اینه که استاد ما به آنچه می دانستند اکتفا نکردند و خودشون هم توی فایلهاشون اشاره می کنند که هنوز در حال آموختن و کامل شدن هستند و هیچ وقت ادعای کامل بودن ندارند.
استاد عزیزمون واقعا دنبال بالا بردن بازدیدکننده و خریداران محصولشون نیستند که اگر اینطور بود دائم تخفیف می زدند یا به دنبال گلایه ها و شکایت های موردی که پیش میومد (مثلا سر قیمت های دوره 12 قدم) قیمت محصولات رو کم می کردند و … ایشون باور و البته ایمان قلبی دارند که هر کس لایق شنیدن و دریافت پیامهای ایشون باشند (که به گفته خودشون هم پیام جهان هستیه) به سمتش هدایت میشن. استاد باور داره که هر کس باور داشته باشه خودش میاد!!! خدا هدایتش می کنه که بیاد… مثل ما که الان اینجا هستیم….
یه فاکتور خیلی مهم دیگه هم عملی کردن ایمانه که خود استاد هم بارها و بارها اشاره کردند….. استاد ما آدمیه که واقعا به حرفهاش عمل می کنه و خودش نمونه عملی حرفهاییه که می زنه و این خیلی خوبه که ما داریم پایان راه (و البته شاید میانه راه!) رو می بینیم…. و می بینیم که نتیجه عمل به این حرفها چی میشه.
استاد خودش رو با دیگران مقایسه نمی کنه. کار اشتباهی که خیلی وقتا مرتکب میشیم….تمرکز روی کار دیگران و مقایسه خودمون با اونها به نظر من یه ترمز خیلی قویه که باید ازش دوری کنیم….. هر کس به اندازه باورهاش نتیجه می گیره….. خوش شانسی و بدشانسی معنی نداره…… اینو از حرفهای استاد یاد گرفتم و در تجربه زندگیم کاملا لمسش کردم….
استاد با عزت نفس بالا، خودش رو لایق داشتن این همه ثروت می دونه و با باور بی نهایت بودن ثروت هرگز نخواسته ثروت به او برسد و به دیگران نه! و همین اشتراک راه و روش زندگی خودش با دیگران این رو ثابت می کنه…. استاد هیچ وقت این باور رو نداره که یه کاری تبلیغاتی یا عجیب و غریب بکنم که افراد فقط سمت من بیان و به کلاس ها و آموزشگاههای دیگران نرن!!! تازه به نظر من اگر کسی به کلاسهای دیگه بره راحت تر و سریع تر جذب استاد ما میشه!! چون می بینه اونجا نتیجه دلخواهش وجود نداره اما همه ما که اینجاییم راضی هستیم و نتیجه گرفتیم و هر روز در حال پیشرفتیم…. و تازه اگر کسی از کلاس دیگه ای نتیجه خوبی گرفته حتما اونجا تونسته برای خودش باورهای درستی بسازه و این خیلی هم خوبه و همه ما یاد گرفتیم پیشرفت های دیگران رو تحسین کنیم و من خودم شخصا از ثروتمند شدن اطرافیان و آشنایانم لذت می برم چون این باعث نمیشه چیزی از ثروت های جهان کم بشه!! تازه من که با اونها در تعامل هستم می تونم از نزدیک احساس خوب اونها رو ببینم و به مدار ثروتمندتر شدن نزدیک تر بشم.
باور اشتباه “یک شبه به آرزوها رسیدن” از استاد دور بوده و ایشون قدم به قدم راه رو پیش رفتند و هر روز پیش تر می رن…. حتی ساختن باور ها هم یک شبه انجام نمیشه…. و هیچ کس نمی تونه یک دفعه از یک مدار پایین به صد مدار بالاتر بره و سیر تکاملی (همون طور که استاد بارها اشاره کرده اند) باید طی بشه. این باوریه که باید هر روز با خودمون تکرار کنیم تا موانع ذهنی برامون ایجاد نشه.
اینقدر باورهای استاد عمیقه که وقتی در موردشون صحبت می کنه چیز خارق العاده ای به نظر نمیاد (البته در عمل ساختن این باورها زمان برده و تمرین زیادی می خواد). خیلی عادیه. مثل خوردن آب… مثل نفس کشیدن!!! مگه من برای نفس کشیدنم فکر میکنم؟؟؟ هیچ وقت نگران نیستم نکنه یادم بره نفس بکشم!!!! این باورها میشن جزیی از زندگی که خوب معلومه مشتری میاد…خوب معلوه من هر روز ثروتمندتر میشم….خوب معلومه من هر روز بهتر و مسلط تر میشم توی کارم…خوب معلومه هر روزِ من بهتر از دیروزمه….
خدایا شکرت به خاطر این همه آرامشی که به من دادی….خدایا شکرت برای این همه ثروت که آفریدی…خدایا شکرت که منو هر روز ثروتمند تر میکنی!!!
نزدیکی فرکانس من و استاد یکی از دلایل قوی هدایت من به سمت سایت ایشون بود و خدا رو شاکرم که دوستان هم فرکانسی زیادی پیدا کردم.
امیدوارم همه مون از تک تک لحظه های زندگیمون لذت ببریم و ناخواسته ها رو به چشم یه نشونه و هدایت ببینیم و از همه زندگیمون نهایت استفاده رو داشته باشیم….
باور دارم که زندگی ما در دست باورها و فرکانسهای خود ماست…
به نظر من یکی از مهمترین باور های استاد که باعث شده بدون اون تکنیک ها یا راه حل های مقطعی کسب و کارشون رشد کنه اینه که باور های زیرین رو ندارن(وجود باور دومی به باور اولی وابستس)٫٫٫
۱) باور به محدودیت ثروت: چون استاد برخلاف بقیه این باور رو ندارن که پول و ثروت تو دنیا محدوده٫٫٫ وقتی انسان این باور رو تو ذهنش داشته باشه ناخودآگاه فکر میکنه که چون پول و مشتری و مثلا ملک خوب کم هست(محدود هست) باور بعدی آرام آرام ساخته میشه٫٫٫
۲) باور به رقیب: حال که انسان فهمید ثروت محدود هست پس باید سعی کنه سهمش رو از اون ثروت و نعمت بیشتر کنه٫٫٫ مثلا فکر میکنه که ۵ تا کسب و کار مشابه هستیم که داریم روی یه حوزه مشابه فعالیت میکنیم(یه باور بد که کسب و کار دیگران را بررسی میکنیم) پس هرکی مشتری بیشتری کسب کنه یا مثلا به موقع فلان ملک رو بخره و ٫٫٫ برنده میشه٫٫٫ برای بهتر شدن در یک مسابقه خود ساخته که افراد خودشون واسه خودشون ترتیب میدن دنبال راه حل یا به قول استاد تکنیک یا تقلب میرن تا مثلا سهم بیشتری از بازار داشته باشن٫
اساس این است که باور کنیم پول و ثروت به اندازه بی نهایت تو دنیا وجود داره واسه هممون٫٫٫ اون موقع دیگه از استرس و درگیر شدن با رقبای توهمی و ٫٫٫ راحت وآسوده میشیم٫٫٫
دلیل اینکه اون رشته ها مثل بازاریابی، سرمایه گذاری و٫٫٫ ایجاد شدن هم اینه که چون اکثر افراد دنیا (بالای ۹۵ درصد) باور به محدویت دارن، برای بهتر شدن در یک دنیای محدود شروع به استفاده از تکنیک ها کردن٫٫٫٫ چون همه در یک فرکانس مشابه بودند با اون تکنیک ها نتایج مشابه میگرفتند و افزایش جزیی در درآمد ها داشتند این باور ها ساخته شد که برای کسب و کار ها این تکنیک ها لازم و ضروریه و کسی پول و ثروت بیشتری خواهد داشت که در این نوع مهارت ها بهتر باشه ٫٫٫ همه(منظور اکثر افراد) راجع به این مهارت ها باور پیدا کردند و نتیجه هم گرفتند(اما جرئی)و همه ما الان میدونیم که هرچه را باور کنیم برایمان اتفاق می افتد٫
اینجاست که پیشرفت و ترقی استاد در کسب و کارش رو راحتتر میتونیم درک کنیم٫ یادمه استاد میگفتن که بجای تکنیک و تقلب فرمول و قاعده اصلی رو یاد بگیریم٫
–>نکته مهم: اصلی که نباید فراموش کنیم اینه که اون کسب و کار یا فعالیتمون همون علاقه و رسالتمون تو زندگی باشه و با عشق اون کارو انجام بدیم نه اینکه برای کسب درآمد یه کاریو شروع کنیم بعد با تکنیک هایی مثل بازاریابی و ٫٫٫ سعی کنیم درآمدمون رو افزایش بدیم٫ وقتی کارمون با عشق و زندگیمون فرق نداشته باشه، اون وقت کیفیت کارمون میره بالا و دنبال فرار از کار نیستیم، چون اوقات فراغت و کارو زندگی ما همش با هم هستش و نمی توان از هم جدایش کرد٫در مورد کسب و کار استاد اینگونه هست و استاد با لذت تمام این کارو انجام میدن٫ پس اگه کارمون اون چیزی نیست که ما با جون دل میخوایم انتظار پیشرفت در اون حوزه با مهارت ها و مسکن ها و تکنیک ها کار بیهوده ای است٫
وقتی یک ایده یا راه حل یا ابزار به ما الهام میشه(از طرق مختلف) باید ببینیم که آیا این ابزار به خاطر داشتن باور های محدود به ذهنمان خطور کرده یا نه٫٫٫ اگر باور اساس آن راهکار محدود کننده بود نباید از آن استفاده کنیم چون روح فارغ از محدودیت و استرس و اضطراب است و آن ایده به خاطر فرکانسی که در آن قرار داریم به ما الهام شده است٫٫٫٫اما نه اگر آن ایده احساس خوب به همراه داشت و اساسش هم باور های اشتباه نبود ٫٫٫ حتما از جانب خداست و اجرایش موجب ترقیمان میشود٫
فکر میکنم بزرگترین فرق این دو حالت اینه که رقیب ایشون تنها عامل تلاش فیزیکی رو در رونق کسب و کارشون موثر میدونن و بیشتر تمرکزشون رو روی فعالیت فیزیکی نظیر تبلیغ کردن و … گذاشتن و باورشون اینه فقط با اینجور کارا میشه موفق شد. و عملا قدرت رو برای موفقیتشون به تبلیغات دادن ولی آقای عباسمنش، تمرکز اصلیشون رو روی تغییر این باور گذاشتن و باورشون رو به این تغییر دادن اگر کار ی که باید رو با انرژی خوب و با هدایت الهی انجام بدن. همون هدایت الهی نیرویی بزرگی میشه که ادمهای مختلف رو به سمت ایشون هدایت میکنه خیلی بیشتر از تعداد ادمهایی که با تبلیغات میشه جمع کرد و این نیروی هدایت الهی اگر بهش باور داشته باشیم بسیار قوی تر از هر چیز دیگه ای تو این دنیا عمل میکنه
به نام رب یکتا
سلام بر استاد و همه دوستان؛ من مدت کمی است که با استاد و راهش اشنا شده ام و درکم از موفقیت روز افزون ایشان این است که :
۱_ ایشان به درجه ای از عزت مندی رسیده اند که عمیقا باور دارند گفته هایشان درسته و سخنانشان میتونه برا هر کسی که طالب باشه راهگشا باشه و دلیلشم اینه که کلمه به کلمه حرفاشو با گوشت و استخون تجربه کرده به خاطر همین وقتی به حرفاش گوش میدی با اون صدای قاطع در دلت میگی (جانا سخن از زبان ما میگویی)
۲_ حس لیاقت که بر گرفته از عزت نفس و خود شناسیه
۳_ توکل به رب یا همون توحید عملی که اینم به گفته خودشون از نوجوانی استارتش زده شد که باید اقرار کنم بسیار سخته؛ اگه توکلت به باورتبدیل شد و باورت به ایمان قلبی؛ میتونی مدیریت زندگیتو بدست خدا بدی وبشی عباسمنش که نیازی به غیر خدا نداره و اونقدر به ربش ایمان داره که برا ساده ترین کاراش هم با رب خودش مشورت میکنه به قول عباسمنش کار بنده؛ بندگی کردنه و کار رب؛ اربابیه
سلام ب استاد عزیزم و خانوم شایسته عزیز
ب نظر من موفق شدن و مثل استاد عباس منش شدن احتیاج ب هیچ چیزی بیرون از ما نیست و همه چیز ب ما و خدای درون ما بستگی داره فقط باید توکل کرد ب خدا همون خدایی ک تو درون ما هست تو درون همه ی انسان ها هست اصلا خودش همه چیز میشود همه کس را یه مثال از خودم بزنم من ب پسرم گفتم بیا برو از قضا خوری ( تو کمپ زندگی میکنیم ) شام و بگیر پسرم با کلی خواهش و التماس گفت ک من دارم بازی میکنم بزار بابا از بیرون اومد بره بگیره منم در حال خوندن کامنت فوق العاده بچه ها بودم پیش خودم گفتم ولش کن می سپارم ب خدا خودش به موقع انجام میده ولی ذهنم مدام داشت نجوا میکرد ک العان وقتش تموم میشه و از این جور حرفها ک من بهش بی توجهی کردم گفتم خود خدا کار شو خوب بلده درست چند دقیقه بعد پسرم با غذا وارد اطاق شد انقدر راحت فقط توکل کردم به خدا و سپردم دست خودش یعنی همه چیز ب همین راحتی وقتی همه چیزو می سپاری دست خدا و باور داری ک خودش براحتی برات انجام میده همین طور هم میشه خدا خودش برات تبلیغ میشه خدا خودش برات رزق و روزی میشه خدا خودش برات شام میشه همین العان من اینو حسش کردم وقتی جلوی نجوای ذهن مو گرفتم همون لحظه خدا داشت کار منو انجام میداد یعنی همون خدایی ک درون منه خوب درون پسرم هم هست دیگه همون خدایی ک بهش همه چیزو می سپاری کار و تبلیغ و سرمایه تو ووووووو می سپاری خوب خودشه دیگه خودشه خود خودش همه چیز خودشه و همون موقع داره ب شکل خواسته هات به سمت تو هدایت میشه فقط باید صبر داشته باشی ایمان داشته باشی فقط همین این تجربه همین لحظه من بود گفتم براتون بنویس م چون خیلی خیلی ب درد همه مون میخوره همون طور ک من از تک تک کامنت ها دارم کلی درس میگیرم کلی آگاهی هام بیشتر میشه میدونم تجربه العان منم ب درد شما عزیزان هم فرکانسی میخوره
مرسی استاد این مسابقه انقدر ب درد العان زندگی من خورد ک انگار فقط برای من طرح شده بود ممنون از تک تک بچه ها ک چقدر قشنگ قانون و درک کردند و چقدر عالی تجربه هاشون و ب اشتراک میزارند ب نظر من همه بچه ها برنده اند چون با خوندن کامنت ها بیشتر از اون مقدار جایزه میتونیم پول و ثروت بسازیم مرسی استاد جونم
دلبر و یار من تویی رونق کار من تویی
باغ و بهار من تویی بهر تو بود بودِ من …
#مولوى
استاد عاشقتم…..با این سوالت خیالمو راحت کردی……عاشقتم…..خدایا شکرت ….خدایا شکرت…خدایا شکرت…..خدایا عااااااشقتم
کسب و کار جدیدمو راه انداختم و کلی آدم اومد و کلی نشونه های خوب و کلی سفااااارش…….خدایا شکرت….فقط باور و دیگر هیچ ….فقط سپاسگزاری…..فقط کار ذهنی…..و بقیه اش گفته میشه….هدایتا میاد….و تو به هدف میرسی در حالی که از مسیر لذت میبری…..با آرامش…با توکل…..با تکامل…..با ایمان……با خدا…..
داشتم کامنت های دوستان میخوندم یک لحظه جرقه به ذهنم خورد
تنها چند عامل هست که استاد نسبت بقیه متمایز میکنه
? ایشون عمل میکنن به دانسته های خود ?
خیلی از ما ایده های دریافت کردیم ولی عمل نکردیم در صورتی که استاد به همه ایده هاش عمل میکنه
من عضو چند ساله سایت هستم به ۵۰ درصد حرف ها استاد عمل کردم و خیلی نتیجه گرفتم ولی اشکال ما اینجاست که هیچ وقت حرف های استاد کامل نمیپذیریم وقتی استاد عباسمنش میگن که از افراد منفی گرا دوری کنید خیلی از ما حاظر نیستیم اینکار انجام بدیم چون از تنهای می ترسیم
یا وقتی میگن تلویزیون و از شبکه های اجتماعی دوری کنید خیلی از ما انجام نمیدیم
یادم میاد وقتی استاد برای اولین بار گفت تلوزیون بزارید کنار خدا شاهده تا الان شاید درحد ۴ دقیقه تلوزیون نگاه کردم و همیشهسعی کردم به آموزه های استاد عمل کنم ولی درمورد روابط دارم روی خودمکار میکنم که کمتر با افراد منفی گرا رفت و آمد کنم و از تنهایی لذت ببرم
?روی خدا حساب باز کردن ?
تمامفایل های استاد درمورد توحید صحبت میکنه همیشه میگه امیدتون بخدا باشه و فقط روی خدا حساب باز کنید تا در زندگی ثروتمند و موفق باشید
اما بیشتر آدما نمیتونن چون از بچگی بهش گفتن اگر به فلانی احترام نذاری بدبخت میشی یا اگر رشوه ندی کارت پیش نمی ره یا اگر تو زندگیت کار اشتباه انجام بدی خدا هیچ فقط نمی بخشه و این طرز فکر زندگی آدمنابود میکنه ولی درصورتی که خدا بسیار بخشنده است و تمام سوره های قرآن با (بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ)اغاز میشود و این اوج مهربانی خداوند نشون میده
?عمل کردن به الهامات خداوند ?
اگر ما بخدا ایمان داشته باشیم بدون ترس به الهامات عمل میکردیم خیلی عاشق این حرف استادم که میگه ایمانی که عمل نیاورد حرف مفت است٫خود من ۲ بار به این الهامات عمل نکردم چوب شو خوردم و باعث شد پسر خالم از دستمناراحت باشه
?فرکانس و باورهای ما نتایج زندگی خلق میکنن ?
استاد عباسمنش میگن ما خالق شرایط هستیم و با باورها و فرکانس های که به جهان هستی ارسال میکنیم اتفاقات زندگیمان رقم میخوره (خوب یا بد)
وقتی یه اتفاقی به ظاهر بد رخ میده بجای اینکه کانون تمرکز بذاریمروی یه چیز مثبت شروع میکنیم به افکار منفی فکردن به وضوح فول hd اتفاقات بد بعدی
تجسم میکنیم بعد به قانون شکمیکنیم و اینباعث میشه هیچ وقت به خواسته هایمان نرسیم
? اعتماد بنفس بالا یا عزت نفس ?
کیفیت بالای محصولات و علاقه بسیار شدید به کار خود
وقتی هر کاری با عشق و علاقه شدید شروع بشه ما تو اون موفق میشم چون همش به فکر این هستیم چطور کار با کیفیتر ارائه بدیم یا اگر به تضاد برخورد کردیم درجا نمیزنیم و با خوشحالی با اون تضاد روبرو میشیم هم باعث گسترش جهان میشیم و هم باعث پیشرفت خودمون
رعایت قانون تکامل
خیلی از افراد میخوان راه یکساله رو یک شبه برن این طرز فکر باعث حرص و طمع و میشه و نتیجه این طرز فکر فقط و فقط درجا زدنه
و اینا تنها چیز های هستن که استاد نسبت به همه متمایز کرده است انشالا تونسته باشم به نکته های مفیدی اشاره کنم
یادم رفت به یه نکته دیگه اشاره کنم که استاد تو بیشتر فایل هاشون در موردش صحبت کردن
?احساس خوب مساوی است با اتفاقات خوب?کلا استاد همیشه عادت دارن به نکات مثبت توجه میکنن و همیشه با شور و اشتیاق در مورد اتفاقات خوب زندگیش و نتایجی که بدست آورده صحبت میکنه
این بیت از مولانا دقیقا مفهوم قانون جذب هست؛
که احساس شادى، شادى بیشتر و احساس خوشبختى، خوشبختى بیشترى را جذب مى کند!
تصور کنید اگر زباله های آشپزخانه را چند روزی بیرون نگذارید چه اتفاقی خواهد افتاد . تمام خانه بو می گیرد و آلوده می شود . در چنین خانه ای نمی توان احساس شادی و آرامش کرد .
دقیقا همین مسئله در مورد افکار و احساسات منفی هم درست است . اگر آنها را مدت طولانی در خود نگه داریم ذهن و دل ما را آلوده خواهند کرد آنگاه مشکل است که بتوانیم شاد باشیم.
سلام به استاد عزیز م و همراهان عزیز
به نظر من تفاوت این دو نگاه توحیدى و نگاه شرک آمیزه به طور مثال من در محل کار خودم پر ازیاء نگاه شرک آلوده یه پرسنل با همون شغل در همون محل درآمد چشمگیرى نداره برعکس یه شخص دیگه با همون شغل درآمدش مساوى با صاحب کار یا همون کارفرما رو داره یه بار به یکیشون که خیلى گلایه داشت گفتم مادامى که چشمت به دست کافرات که بهت روزى بده نه تنها پولى بدست نمیارى بلکه ازش ضربه بدى میخورى مطلب مهم دیدگاه انسانهاست که به شرک آلوده است و به جاى اینکه خدا رو رب و فرمانرواى کل جهان بدونن بنده هاش رو روزى رسون میدونن مثلا میگن قدم این آدم خیلى خوبه محل کارمون پر از مشترى شد یا میگن فلانى امروز کار زیبایى من رو انجام داد دستش خیلى برام بد بود اصلا امروز کاسب نبودم خلاصه به خاطر باورهاى غلط اجداد وگذشتگان تو پوستوخونشون ریشه دوانده و این میشه که میوفتن تو شبکه هاى اجتماعى و به قول استاد بأن توجه به تئورى سطل آب میخوان ببینن همکاراشون چقدر مشترى دارن چقدر درآمد دارن اگر خوب باشن میشن پارتى کلفت دارن نمیرن مسایل مثبت رو ببینن که طرف هر ۶ ماه خودشو آبدیت میکنه نکات مثبت پیشرفتشو نمیبینه همش انگ میبنده و به خودش و محیط کارش سمپاشى میکنه با افکارمنفیش حواسش به سطل خودش نیست خودشو اسکن نمیکنه که ایرادش کجاست که درجا میزنه هم شرک داره هم سطلشوکوچیکو باریک کم عمق نگهداشته
متاسفانه این اشخاص همونهایى هستن که موبایل به دست پر از خبرهاى منفى وناامید کننده هستن که نه حاضرند درون خودشونو بشناسن نه باورشونوتغییر بدن
مثلا تو یه سالن زیبایى که الان تو شبکه هاى اجتماعى پره از تبلیغاتشون به نظر من آرایشگرى که مثلا تو لاین رنگ مو هست وقتى هم رنگ باب میل مشتریشو درآورده و موى سالم بدون آسیب دیدگى تحویل داده نیازبه تبلیغات شبکه اجتماعى و بیلبورد و غیره و غیره نداره کار خوب نتیجه خوب رضایت مشترى خودش بهترین تبلیغ وقتى اطرافیان بپرسن کجا رفتى و رضایتشو ببینن خودش نهایت تبلیغ به قول استاد مگه کمپانى تسلا تبلیغ میکنه مردم براش تبلیغ میکنن به نظر من شرک فکرى، باورهاى غلط دیرینه و کهنه ، نگاه و برداشت غلط و کنجکاوى بیش ازحدبراى درآمد همکاران وقتى این در این شرایط باشن ناخودآگاه در مدار درستى قرار ندارند که بر این باور باشند که هدایت میشن و خدا بهشون الهام میکنه و نشونه هاى بیزنس درست و الهى روبهشون نشون میده یه دسته هم کلا نادونن وفکر میکنن خدا باهاشون لج داره خدا رو آدم فرض میکنن که چرا به اون میده به من نمیده و یا بدونه اینکه معنى قران رو بدونن بدونه هیچ تلاشى از صبح قرآن میگیرن ستون تأ شب حتى آداب خوندنشو هم بلد نیستن و منتظر یه کیسه پر از پول از آسمونن همه این موارددست به دست هم داده یه انسان خارج از مدار ثروته و اون شخص به نظر من باید ببینه پاشنه آشیلیش کجاى این موارده و اینکه اول درونش رو باورش رو پاکسازى کنه تأ جهان اونوهدایتش به ایده هاى پولساز و کلا جهان خودشو عوض کنه تا پول و رزق و روزى بیاد دنبالش به قول استاد الرزق الرزقان دون نوع رزق داریم یه رزقى که تودنبالش میرى یه رزقى که اون دنبالت میاد بأن توجه به قانون جذب در قرآن کارى کنیم رزق دنبال ما بیاد….، مواظب ورودیهامون باشیم که وقتى در حال تمرین رو باورامون هستیم اخبارهاى مخرب تو فکر و ذهن ما نفوذ نکنه ونجواهاى آذار دهنده گیجمون نکنه سردرگممون نکنه باتوکل به خدا و زندگى توحید عملى یعنى یگانگى و فقط و فقط خدا روفرمانرواى کل جهان بدونیم نه تشویق مردم وتبلیغات گسترده فقط و فقط روى خدا حساب باز کنیم ??? از روزی که لایو گذاشتن استاد تاساعت ونیم پیش ۷ الی ۸ باردیدم و گوش دادم وقتی شروع به تایپ کردم چند تا جمله بیشتر تو ذهنم نبود و همه کلمات و جملات همینطوری میومد تو ذهنم
امیدوارم مفید باشه با تشکر از استاد عزیزم و سپاسگزارم از خدای مهربونم
سلام بر همگی
هیچ تفاوتی در اصل ماجرا وجود نداره
تنها مسیر خوشبختی و پیشرفت قانون جذب یا همون باور های ماست تنها تفاوت فقط نوع باور است ٫
اگر باور ما بر این مدار باشد که کسب و کار ما تنها در تبلیغات و نشان دادن کسب و کارمون به بقیست هیچ وقت کسب و کار ما رشد نمیکنه تا روزی که ما تبلیغات رو اغاز کنیم ٫چون فرکانس ذهنی ما این راه رو باور کرده و تمام راه های دیگرو قفل کرده٫
وبرعکس اگه ما بر روی باور خود طوری کار کنیم که بر این باور باشیم که بدون تبلیغات بدون هزینه فقط با شروع کارمون با روند تعامل کسب و کارمون رشد پیدا خواهد کرد به چیزی جز این نخواهد شد و تمام مشتریای ما در مدار ما قرار خواهند گرفت و کسب و کارمون رشد خواهد کرد ٫
دو راه برای خلاصی از این نوع فکر هست ٫یا انقدر روی افکار و باورامون کار کنیم تا در مداری قرار بگیریمکه بدون تبلیغات بدون اذافه کاری مشتریای ما در مدار ما قرار بگیرند ٫یا به باور خود عمل کنیم و تبلیغات رو شروع کنیم ٫
ببخشید از اینکه مختصر و ساده واری نظرمو گفتم ٫ودر اخر ممنون از استاد عباس منش که بدون هیچ کلک و شعبده بازی اصل واقیعیت رو به ما اموخت
سلام
صد در صد باور به تبلیغات خیلی موثره
عالی بود
سلام خدمت استاد عزیزو دوستان گرامی
در پاسخ به سوال دوست عزیزمان باید بگویم منبع هردو سبک یکی هست یعنی خداوند منبع هردو نوع روش هست اما بستگی به مدار هرکدام دارد مثلاالهامی که به استادعباس منش یا پائولوکوئیلوویا جوویتالی یا خانم استر هیکس یا تونی رابینزمی شود به من یا کسانی که هم مدار من هستندیا هم فرکانس من هستند یکی نیست اما هردواز طرف خداوند هستند که خداوند با توجه به ظرف وجود هرکس یک نوع الهام می کند
چون امکان دارد جنس الهامی که الان به استاد می شود و طبق همان الهام عمل می کند ونتیجه می گیرد اگر الان به من بشود یا اون الهام را درک نمی کنم وآنرا دریافت نمی کنم یا ممکن هست اون نتیجه ای که برای استاد واساتیدی دیگر که دربالا اسم بردم هست برای من نباشد اصلا ممکن هست مفید نباشد چون من به آن درجه از تکامل ویا رشد نرسیده باشم چه بسا بجای پبشرفت امکان دارد باعث سقوط من بشود بنابراین منبع الهامات یکی هست ولی با توجه به درجه وشرایط وظرفیت ما الهام می شود که همان ایده ویا روش انجام کار می باشد پس نتیجه می گیریم که هیچگونه تناقض ویا سردرگمی نیست بلکه بستگی به این دارد ما درچه شرایطی هستیم ایده ها و روشها متناسب با شرایطی که ما هستیم الهام می شود٫که چگونه کالای خودرا معرفی کنیم تبلیغ در شبکه های اجتماعی باشد یا هرروشی دیگر
خودش به ما می گوید الان در اینستا تبلیغ بکن و هرچه پستهای تو لایک بخورد بهتر هست ولی همزمان مثلا اگر استاد عباس منش اتفاقا همون نوع کالارا داشته باشد به او ایده ای دیگه الهام می شود وبه او گفته می شود در شبکه های اجتماعی تبلیغ نکن فقط درسایت خودت محصولاتت را معرفی کنی کافیه بقیه اش با من خب وقتی بارها این ایده به استاد الهام شده وجواب هم داده دیگه نمیاد روشی دیگه امتحان کنه وکسی چه میدونه شاید استاد هم درآینده به او الهام شود که درشبکه های اجتماعی این دفعه تبلیغ کن بهتر هست قطعا این کاررا خواهد کرد ونتیجه خواهد گرفت پس منبع هردو روش یکی هست اما علم او آنقدر بالا هست که به هرکس متناسب با شرایطش بهترین ایده را جلوی پاش می گذارد
وحالا مثالی در مورد کار خودم همان طور که اطلاع دارید استاد در تمام محصولات وفایلهای رایگان توصیه می کند تا آنجا که ممکن هست وام بانکی یا پول قرض نگیرید ولی خود من در شرایطی قرار گرفتم که بهترین گزینه برای اون شرایط گرفتن وام بود وقتی به من الهام شد که برو استفاده کن انجام دادم که نتیجه ای عالی داشت پس ما نباید در مورد ایده ها والهامات دُگم باشیم وعلت شکست ویا سرگردانی خودمون را به گردن خداوند ویا استاد ویا شرایط فعلی بیندازیم بلکه به خداوند اعتماد کنیم حتی اگر گاهی را حل به ظاهر عجیب بدهد مثلا وام گرفتن خودم که باعث شد محصولاتم را مفت وارزان نفروشم واتفاقا زمانی که سپری شد تا وام را بگیرم قیمت تولیدات من دوبرابر شد وبازار هم از رکود خارج شد خداروشکر باعث پیشرفت و نعمت ودرآمد بیشتر شد وخداوند را شاکر وسپاسگزارم که همیشه بهترین ایده ها را به من می گوید ومن هم بلافاصله تاکید می کنم امانش نمی دهم بلافاصله عمل می کنم وراضی هستم
خدایا شکر که بخشندگی ووهابیتت خاص وعام هست وبه همه می بخشد مگر خودمون مانع اون بشیم
موفق باشید
سلام به همه دوستان عزیز و استاد خوبم
سه فاکتور خیلی مهم وجود داره در کسب و کار که شاید خیلی هامون شنیدیم ولی بهش عمل نکردیم:
فاکتور اول عشق و علاقه به کاره… این که کاری رو انجام بدم که عاشقش هستم…. از انجام دادنش اینقدر لذت می برم که گذر زمان رو حس نمی کنم….. دائم نگاه نمی کنم به ساعت ببینم پس کی تموم میشه ساعت کاری!!! یه کاری که وقتی دارم انجامش می دم غذام روی گاز بسوزه!! یادم بره زنگ بزنم به فلانی!!! خسته نشم از انجام دادنش…. و خلاصه کاری باشه که صبح به شوق انجام دادنش از خواب بیدار بشم و شب موقع خواب، لحظه های شیرین انجام دادنش رو توی ذهنم مرور کنم و به خودم آفرین بگم و خدای بزرگ رو شکر کنم…
فاکتور دوم: بلد بودن کاره. این که من به این کار علاقه دارم و دوست دارم به بهترین شکل انجامش بدم… جرقه ها و ایده ها خودشون میان دنبالم…. یه وقتایی ناگهانی، بی دلیل، بی ربط میبینم یه جا آموزشی هست در مورد کارم. می رم می بینم. انگار آموزش خودش اومده دنبال من…. وقتی من بخوام یاد بگیرم نیاز نیست برم فلان کلاس یا بگردم دنبال فلان استاد. باور دارم که وقتی بخوام اینقدر راحت خدا خودش همه رو سر راهم قرار میده که خودم هم گاهی از حیرت و خوشحالی چشمام گرد میشه!!! خلاصه که در همه حال دنبال یاد گرفتن باشم و هیچ وقت فکر نکنم که دیگه همه چی رو بلدم!!! گاهی از حرف زدن بچه ها و آدم ها توی اتوبوس هم یه چیزایی یاد می گیرم!!!
فاکتور سوم اینه که باور داشته باشم می تونم از کارم کسب درآمد داشته باشم و بخوام که درآمد بالا داشته باشم…. همون باورهای فراوانی و بی نهایت بودن ثروت های دنیا که استاد بارها بهش اشاره کرده… گاهی برای سفارش پروژه هام کسانی بهم زنگ می زنند که فکر نمی کردم اونها نیازی به تخصص من داشته باشند… گاهی محلی رفت و آمد داشتم که باورم نمی شد روزی مسئولان اونجا از من بخوان براشون پروژه ای رو انجام بدم…. انگار مشتری خودش میاد دنبالم… واقعا نیازی به تبلیغ نیست…کسانی من رو برای کار به دیگران معرفی می کردند که من سالها بود هیچ نوع ارتباطی با اونها نداشتم…. و همه اینها زمانی اتفاق می افتاد که من عمیقا وجود خدا رو توی زندگیم حس می کردم و فقط و فقط از خودش می خواستم….تعدد مشتری نشونه کسب درآمد بالا برای من نبوده…گاهی حتی پروژه های کوچیک برای من روزنه ای بود برای ورود به یه دنیای بزرگ. دنیای عشق و یادگیری و ثروت…. دوره هایی بود که روزهای پر کاری برای من نبود و فرصت های شگفت انگیزی برام به وجود می اومد تا چیزهای جدیدی در زمینه کاریم یاد بگیرم و به طرز باورنکردنی (البته برای خودم باورکردنی!!!) کار بعدی در زمینه همون آموخته های جدیدم بود. طوری که اگر اون آموزشها رو ندیده بودم پروژه جدید که خیلی هم پر درآمد بود رو رد میکردم چون تسلط کافی روش نداشتم…ناخواسته ها و تضادها یه نشونه و یه راه هدایت جدید هستند که باید به چشم نشونه بهوشن نگاه کنم و ازشون در جهت پیشرفتم استفاده کنم…. باید خودم برای کار خودم ارزش قائل بشم و باور داشته باشم که من با عشق الهی و تسلط کافی کارم رو انجام دادم و باور داشته باشم که افرادی هستند که ارزش کار من رو می دونند و حتما خدا اونها رو به طرف من هدایت می کنه تا مشتری من باشند… خودم رو لایق داشتن ثروت بدونم و هر لحظه منتظر دریافت ثروت جدیدی از جهان باشم…. و یادم باشه که همه اینها رو مدیون خدای جهانیان هستم…
به نظرم استاد عزیزمون این سه فاکتور مهم رو در کارشون دارند. اینقدر با عشق و علاقه صحبت می کنند که کاملا میشه خودم رو جای استاد بذارم و تمام روزهای زندگی استاد رو باور کنم. کاملا مشخصه که استاد از انجام تمام کارهاشون لذت می برند و اینو از نوع تعریف و نگاهشون میشه فهمید.
بدون جسارت عرض می کنم: فایلهای قدیمی تر استاد رو که مقایسه می کنم با فایلهای جدیدشون کاملا پختگی و تکامل بیان و کلام ایشون رو حس می کنم و خیلی لذت می برم که یه استاد یکنواخت ندارم و ایشون هر روز بهتر از روز قبل هستند. و این نشون دهنده اینه که استاد ما به آنچه می دانستند اکتفا نکردند و خودشون هم توی فایلهاشون اشاره می کنند که هنوز در حال آموختن و کامل شدن هستند و هیچ وقت ادعای کامل بودن ندارند.
استاد عزیزمون واقعا دنبال بالا بردن بازدیدکننده و خریداران محصولشون نیستند که اگر اینطور بود دائم تخفیف می زدند یا به دنبال گلایه ها و شکایت های موردی که پیش میومد (مثلا سر قیمت های دوره 12 قدم) قیمت محصولات رو کم می کردند و … ایشون باور و البته ایمان قلبی دارند که هر کس لایق شنیدن و دریافت پیامهای ایشون باشند (که به گفته خودشون هم پیام جهان هستیه) به سمتش هدایت میشن. استاد باور داره که هر کس باور داشته باشه خودش میاد!!! خدا هدایتش می کنه که بیاد… مثل ما که الان اینجا هستیم….
یه فاکتور خیلی مهم دیگه هم عملی کردن ایمانه که خود استاد هم بارها و بارها اشاره کردند….. استاد ما آدمیه که واقعا به حرفهاش عمل می کنه و خودش نمونه عملی حرفهاییه که می زنه و این خیلی خوبه که ما داریم پایان راه (و البته شاید میانه راه!) رو می بینیم…. و می بینیم که نتیجه عمل به این حرفها چی میشه.
استاد خودش رو با دیگران مقایسه نمی کنه. کار اشتباهی که خیلی وقتا مرتکب میشیم….تمرکز روی کار دیگران و مقایسه خودمون با اونها به نظر من یه ترمز خیلی قویه که باید ازش دوری کنیم….. هر کس به اندازه باورهاش نتیجه می گیره….. خوش شانسی و بدشانسی معنی نداره…… اینو از حرفهای استاد یاد گرفتم و در تجربه زندگیم کاملا لمسش کردم….
استاد با عزت نفس بالا، خودش رو لایق داشتن این همه ثروت می دونه و با باور بی نهایت بودن ثروت هرگز نخواسته ثروت به او برسد و به دیگران نه! و همین اشتراک راه و روش زندگی خودش با دیگران این رو ثابت می کنه…. استاد هیچ وقت این باور رو نداره که یه کاری تبلیغاتی یا عجیب و غریب بکنم که افراد فقط سمت من بیان و به کلاس ها و آموزشگاههای دیگران نرن!!! تازه به نظر من اگر کسی به کلاسهای دیگه بره راحت تر و سریع تر جذب استاد ما میشه!! چون می بینه اونجا نتیجه دلخواهش وجود نداره اما همه ما که اینجاییم راضی هستیم و نتیجه گرفتیم و هر روز در حال پیشرفتیم…. و تازه اگر کسی از کلاس دیگه ای نتیجه خوبی گرفته حتما اونجا تونسته برای خودش باورهای درستی بسازه و این خیلی هم خوبه و همه ما یاد گرفتیم پیشرفت های دیگران رو تحسین کنیم و من خودم شخصا از ثروتمند شدن اطرافیان و آشنایانم لذت می برم چون این باعث نمیشه چیزی از ثروت های جهان کم بشه!! تازه من که با اونها در تعامل هستم می تونم از نزدیک احساس خوب اونها رو ببینم و به مدار ثروتمندتر شدن نزدیک تر بشم.
باور اشتباه “یک شبه به آرزوها رسیدن” از استاد دور بوده و ایشون قدم به قدم راه رو پیش رفتند و هر روز پیش تر می رن…. حتی ساختن باور ها هم یک شبه انجام نمیشه…. و هیچ کس نمی تونه یک دفعه از یک مدار پایین به صد مدار بالاتر بره و سیر تکاملی (همون طور که استاد بارها اشاره کرده اند) باید طی بشه. این باوریه که باید هر روز با خودمون تکرار کنیم تا موانع ذهنی برامون ایجاد نشه.
اینقدر باورهای استاد عمیقه که وقتی در موردشون صحبت می کنه چیز خارق العاده ای به نظر نمیاد (البته در عمل ساختن این باورها زمان برده و تمرین زیادی می خواد). خیلی عادیه. مثل خوردن آب… مثل نفس کشیدن!!! مگه من برای نفس کشیدنم فکر میکنم؟؟؟ هیچ وقت نگران نیستم نکنه یادم بره نفس بکشم!!!! این باورها میشن جزیی از زندگی که خوب معلومه مشتری میاد…خوب معلوه من هر روز ثروتمندتر میشم….خوب معلومه من هر روز بهتر و مسلط تر میشم توی کارم…خوب معلومه هر روزِ من بهتر از دیروزمه….
خدایا شکرت به خاطر این همه آرامشی که به من دادی….خدایا شکرت برای این همه ثروت که آفریدی…خدایا شکرت که منو هر روز ثروتمند تر میکنی!!!
نزدیکی فرکانس من و استاد یکی از دلایل قوی هدایت من به سمت سایت ایشون بود و خدا رو شاکرم که دوستان هم فرکانسی زیادی پیدا کردم.
امیدوارم همه مون از تک تک لحظه های زندگیمون لذت ببریم و ناخواسته ها رو به چشم یه نشونه و هدایت ببینیم و از همه زندگیمون نهایت استفاده رو داشته باشیم….
باور دارم که زندگی ما در دست باورها و فرکانسهای خود ماست…
با سلام خدمت همه دوستان٫
به نظر من یکی از مهمترین باور های استاد که باعث شده بدون اون تکنیک ها یا راه حل های مقطعی کسب و کارشون رشد کنه اینه که باور های زیرین رو ندارن(وجود باور دومی به باور اولی وابستس)٫٫٫
۱) باور به محدودیت ثروت: چون استاد برخلاف بقیه این باور رو ندارن که پول و ثروت تو دنیا محدوده٫٫٫ وقتی انسان این باور رو تو ذهنش داشته باشه ناخودآگاه فکر میکنه که چون پول و مشتری و مثلا ملک خوب کم هست(محدود هست) باور بعدی آرام آرام ساخته میشه٫٫٫
۲) باور به رقیب: حال که انسان فهمید ثروت محدود هست پس باید سعی کنه سهمش رو از اون ثروت و نعمت بیشتر کنه٫٫٫ مثلا فکر میکنه که ۵ تا کسب و کار مشابه هستیم که داریم روی یه حوزه مشابه فعالیت میکنیم(یه باور بد که کسب و کار دیگران را بررسی میکنیم) پس هرکی مشتری بیشتری کسب کنه یا مثلا به موقع فلان ملک رو بخره و ٫٫٫ برنده میشه٫٫٫ برای بهتر شدن در یک مسابقه خود ساخته که افراد خودشون واسه خودشون ترتیب میدن دنبال راه حل یا به قول استاد تکنیک یا تقلب میرن تا مثلا سهم بیشتری از بازار داشته باشن٫
اساس این است که باور کنیم پول و ثروت به اندازه بی نهایت تو دنیا وجود داره واسه هممون٫٫٫ اون موقع دیگه از استرس و درگیر شدن با رقبای توهمی و ٫٫٫ راحت وآسوده میشیم٫٫٫
دلیل اینکه اون رشته ها مثل بازاریابی، سرمایه گذاری و٫٫٫ ایجاد شدن هم اینه که چون اکثر افراد دنیا (بالای ۹۵ درصد) باور به محدویت دارن، برای بهتر شدن در یک دنیای محدود شروع به استفاده از تکنیک ها کردن٫٫٫٫ چون همه در یک فرکانس مشابه بودند با اون تکنیک ها نتایج مشابه میگرفتند و افزایش جزیی در درآمد ها داشتند این باور ها ساخته شد که برای کسب و کار ها این تکنیک ها لازم و ضروریه و کسی پول و ثروت بیشتری خواهد داشت که در این نوع مهارت ها بهتر باشه ٫٫٫ همه(منظور اکثر افراد) راجع به این مهارت ها باور پیدا کردند و نتیجه هم گرفتند(اما جرئی)و همه ما الان میدونیم که هرچه را باور کنیم برایمان اتفاق می افتد٫
اینجاست که پیشرفت و ترقی استاد در کسب و کارش رو راحتتر میتونیم درک کنیم٫ یادمه استاد میگفتن که بجای تکنیک و تقلب فرمول و قاعده اصلی رو یاد بگیریم٫
–>نکته مهم: اصلی که نباید فراموش کنیم اینه که اون کسب و کار یا فعالیتمون همون علاقه و رسالتمون تو زندگی باشه و با عشق اون کارو انجام بدیم نه اینکه برای کسب درآمد یه کاریو شروع کنیم بعد با تکنیک هایی مثل بازاریابی و ٫٫٫ سعی کنیم درآمدمون رو افزایش بدیم٫ وقتی کارمون با عشق و زندگیمون فرق نداشته باشه، اون وقت کیفیت کارمون میره بالا و دنبال فرار از کار نیستیم، چون اوقات فراغت و کارو زندگی ما همش با هم هستش و نمی توان از هم جدایش کرد٫در مورد کسب و کار استاد اینگونه هست و استاد با لذت تمام این کارو انجام میدن٫ پس اگه کارمون اون چیزی نیست که ما با جون دل میخوایم انتظار پیشرفت در اون حوزه با مهارت ها و مسکن ها و تکنیک ها کار بیهوده ای است٫
وقتی یک ایده یا راه حل یا ابزار به ما الهام میشه(از طرق مختلف) باید ببینیم که آیا این ابزار به خاطر داشتن باور های محدود به ذهنمان خطور کرده یا نه٫٫٫ اگر باور اساس آن راهکار محدود کننده بود نباید از آن استفاده کنیم چون روح فارغ از محدودیت و استرس و اضطراب است و آن ایده به خاطر فرکانسی که در آن قرار داریم به ما الهام شده است٫٫٫٫اما نه اگر آن ایده احساس خوب به همراه داشت و اساسش هم باور های اشتباه نبود ٫٫٫ حتما از جانب خداست و اجرایش موجب ترقیمان میشود٫
ممنونم که وقت گذاشتین و مطالعه کردین٫
سلام به دوستان عزیز.
فکر میکنم بزرگترین فرق این دو حالت اینه که رقیب ایشون تنها عامل تلاش فیزیکی رو در رونق کسب و کارشون موثر میدونن و بیشتر تمرکزشون رو روی فعالیت فیزیکی نظیر تبلیغ کردن و … گذاشتن و باورشون اینه فقط با اینجور کارا میشه موفق شد. و عملا قدرت رو برای موفقیتشون به تبلیغات دادن ولی آقای عباسمنش، تمرکز اصلیشون رو روی تغییر این باور گذاشتن و باورشون رو به این تغییر دادن اگر کار ی که باید رو با انرژی خوب و با هدایت الهی انجام بدن. همون هدایت الهی نیرویی بزرگی میشه که ادمهای مختلف رو به سمت ایشون هدایت میکنه خیلی بیشتر از تعداد ادمهایی که با تبلیغات میشه جمع کرد و این نیروی هدایت الهی اگر بهش باور داشته باشیم بسیار قوی تر از هر چیز دیگه ای تو این دنیا عمل میکنه