این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.
https://elmeservat.com/fa/wp-content/uploads/2020/08/abasmanesh-68.gif8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2024-10-05 09:44:212024-11-08 05:33:53live | تشخیص اصل از فرع درباره نتایج
4234نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
من واقعا با نوشتن سخت کنار میام.انشاالله مطلبم مفید واقع بشه برای دوستان حتی یک نفر،کلا برای رسیدن به یک نقطه جدید باید جایگاه الانمون رو ترک کنیم حداقل این یک قانون فیزیکیه بازم قضیه مثل همیشه و تا ابد باورهای ماست که از الگوهای ما شکل گرفته همونهایی که توی مقاطع مختلف زندگی
به عنوان الگوها و باورهای ذهنی پذیرفتیم و خروجی ذهن ما که همون احساسات و فرکانسهای ماست که نتایج رو برای ما تا کنون رقم زده.حالا برای ما وقت پارادایم شیفت(تغیر الگوها و باورهای ذهنی)رسیدهاز نو شروع کردن و نتیجه نو گرفتن اگه استاد رو با باورهای قبلیمون بخواهیم تحلیل کنیم ذهنمون زور میزنه و حرفهای خودمون رو نمیتونیم باور کنیم.ما رحا نیستیم بلکه اسیر دست باورها و الگوهای قبلیمون هستیم و ناخودآگاه توسط آنها هدایت میشیم.حالا وقت اون رسیده همه چیز رو ساده کنیم و رها باشیم و همچین هم به رویا ها بها ندیم چون پرو میشن و فکر میکنن از اشرف مخلوقات و گاهی از خداشون هم بزرگترن ما باید بدونیم اونها از قبل برای ما اتفاق افتادن
و با این آسودگی خاطر حرکت کنیم حالا اگه دوست داشتیم برای داشتهامون تبلیغ هم میکنیم اونقدر با خدا یکی میشیم که احساس قدرت و جسارت کل کائنات رو به تعظیم ما وا میدارد و هزاران فکر روزانه ما تنها به یک فکر محدود میشود که با خدا باش پادشاهی کن.
آره همینه وقتی با جسارت و شجاعت ایمان پیدا میکنی که همه چیز عالیه اون وقت تصاعدی همه چیز رشد میکنه.تنها نگرانی ما انسانها از زمانی هست که از دست داده ایم یا زمانهایی که ممکنه در آینده از دست بدیم و همش میگیم از ما گذشته اما غافلیم تنها کسی که میتونه زمان رو برای ما جبران کنه خداست دلهامون رو دگرگون میکنه،تو دیگه سخت نمیگیری فقط از قدرتت استفاده میکنی و خلق میکنی و زندگی میکنی.
سلام خدمت تمام شما عشقای پر قدرت من که عضوی از ذات الله هستید و قدرت خلق کنندگی دارید خوب جواب خیلی واضح مشخصه که هیچ عامل بیرونی در زندگی ما تاثیرگذار نیست تمام هر آنچه که در زندگی ما تاثیر گذار هست باور های ماست خداوند قوانینی رو روی دنیا گذاشته که بدون تغییر هست و استاد قوانین رو میدونه اصلا استاد مهم نمیدونه که رقیب چی هست دلار چطوره هیچ عامل بیرونی در زندگی ما تاثیر نداره فقط خودمون با باور هامون خلق میکنیم و زمان شروع باید به خدا اعتماد کنیم دوستان باور داشته باشید به خدا که رزاق هست و بی نهایت رزق میده باور داشته باشید به فرکانس باور داشته باشید همه چیز همینه عمل کنید نتیجه میگیرید شما اصلا توجه نکنید وضعیت اقتصادی چطوره شما تمرین ذهنی خودتون رو انجام بدین به قول استاد گردن خدا کلفته همه کار رو برامون انجام میده اگه باور هامون درست باشه خدا قدرت داره و انجام میده برای ما اصلا به ما ربطی نداره چطور
چون این وظیفه خدا هست و اونه که انجام میده استاد خواسته هاش بزرگ بود و هست و هر روز بیشتر و بیشتر میشه و استاد باور هاشو قوی کرده که به اینجا رسیده یک شبه هم به وجود نیومده و هر روز داره باور هاشو قوی تر میکنه و همچنین خواسته هاشو بزرگ تر میکنه و به اهدافشم به راحتی میرسه چون قانون رو میدونه استاد اگه از این جواب خوشت اومد یه روز اسم منو تو یکی از فایل های رایگان بگیر این بیشتر به من انرژی میده در پناه الله یکتا شاد باشید سالم باشید و ثروتمند و خوشبخت محمدامین براهویی
سلام به همه دوستانی که مشارکت کردن ور جواب دادن به این سوال٫
یکبار دیگه از خداوند سپاسگزارم و از استاد عزیزمون که سوال من به این شکل مطرح کرد و من با آگاهی های زیادی مواجه شدم٫
یبار با خودم حرف میزدم و میگفتم چه خوب میشد که بچه ها بیان از تجربیات شون برام بگم ببینم به چه نتیایجی رسیدن از دوره ها و من چرا نتیجه نمی گیرم؟!?
خدا خواست که من اینجوری به جواب سوالم برسم و هدایت بشم٫
راستش من اصلا اهل خوندن کامنت ها نبودم٫ اما این چند روز کلی کامنت خوندم که از من بعیده?
البته الان که می تونی براساس نظرات محبوب و لایک شده کامنت ها رو ببینی خیلی خوب شده٫ تشکر میکنم از همه دوستانی که وقت گذاشتن و از تجربه شون گفتن و خیلی اتفاقات باورپذیر میشه٫ شاید بخاطر همین قرآن هم به شکل داستان نازل شده که ما راحتتر باور کنیم٫
واقعیتش من تازه دارم مفهوم بعضی چیزا رو می فهم ام٫ تازه می فهم ام باور بسازیم یعنی چی٫ شاید تازه به تکاملش دارم میرسم٫ شاید هم بحث تعهد باشه٫ امسال بخودم قول دادم زندگیم تغییر بدم و از اول سال با دوره ۱۲ قدم شروع کردم و قول دادم اینقدر روش کار کنم تا شرایطم عوض کنم بعد برم سراغ باقی دوره ها٫
با اینکه مقاومت خاصی تو قبول کردن صحبت های استاد ندارم اما انگار باور نکرده بودم٫ همون ایمان بی عمل بوده٫
از حرفای بچه ها خیلی چیزا دستگیرم شد٫ یادمه تو یه فایلی استاد گفته بود باید ترمزهای ذهنی تون پیدا کنید که مانع ثروت میشه٫من کامنت گذاشتم من ترمزی ندارم اما نمیدونم چرا ثروت نمیاد٫
امروز یکی از کامنت ها رو میخوندم که میگفت من سئو و بازاریابی انجام ندادم و تو مدت دو سال خیلی هم رشد داشتن٫ با خودم فکر کردم دیدم من خیلی به سئوی سایت مون گیر دادم٫ اصلا هم متوجه نشدم٫ فکر میکردم خب طبیعیه دیگه٫ ما که تو فضای آنلاین کار میکنیم باید اینا رو داشته باشیم٫ یه لحظه با خودم گفتم پس بزاریمش کنار٫ ته دلم لرزید٫ گفتم پس این ترمزه٫
یا کلا خیلی روی مسائل فنی گیر دادم٫ قبل عید فروشم خیلی خوب نبود٫ همه چیز چک کردم که مشکل چیه٫ با خودم می گفتم که باید بخدا توکل کرد ها اما از اونطرف هم میگفتم باید بازدیدمون بیشتر شه٫ حتما رتبه فلان کم شده ما فروش نداریم یا اقتصاد خرابه یا حتما مشکل فنی روی سایت داریم که خرید نمیشه?
چندوقته دارم فکر میکنم چطوری بود که اون اوایل ما دانش فنی نداشتیم٫ تنوع محصول مون کم بود اما فروش مون بهتر بود٫ چرا اینجوری شده آخه٫
الان می فهم ام که من چسبیده بودم به فرعیات همون قانون ۸۰ ۲۰ که استاد گفت تو لایو ما برعکس عمل کردیم٫ من ۸۰ درصد و شاید ۹۰ تا ۹۵ درصد روی مسائل فنی٫
بیشتر تمرکزم روی این بود که چرا نمی فروشیم٫ بقول یکی از دوستان میگفت تمرکز باید روی خواسته ها باشه٫ من یادم رفته بود٫
———————————————–
یه توصیه ای دارم به همه دوستان٫ اگه به مشکلی برمیخورید بیاید تو سایت دنبال جوابش بگردید٫ وقتی ما خارج از سایت دنبال جواب سوالات هستیم همین داستان من میشه که روی ابزارها تمرکز میکنم تا اصل باورها٫
——————————————–
یه مثالی استاد تو یه فایلی میزد که یه نفر روی کامنت های مشتری ها تمرکز کرده بود و یادش رفته بود اصلا اصل قضیه چی بوده٫
اینا رو همه رو شنیده بودم ها اما انگار اصلا بهش فکر نمیکردم و فکر میکردم کار من درسته٫ الان که کامنت یچه ها رو میخونم می فهم ام چرا نتیجه میگیرن٫
دیروز یه سوالی تو عقل کل خوندم که پرسیده بود من میترسم ماه دیگه این درآمد نداشته باشم بنظرتون چکار کنم٫ یه دوستی جواب داده بود من مثلا با مشتری هام بصورت خیالی حرف میزنم و براشون وقت رزرو میکنم و اصلا یه دفتر دارم برای وقت مشتری های خیالی٫
گفتم چه باحال٫ منم شروع کردم انجام دادن٫ چقدر حس خوبی داشت٫
حالا چرا اینارو میگم٫
چون شاید بقیه هم مثل من تو این زمینه ها مشکل داشته باشن و یافته های من بتونه کمک شون کنه??
========================
کلیتی که من دستگیرم شده اینه که هر رسالتی داره تو زندگیش و فکر میکنم راه تشخیصش هم اینه که خیلی بهش علاقه داری و شاید هم جزء رویاهات بوده٫
وظیفه تو بعنوان کسی که به این دنیا اومده اینه که اون رسالت انجام بده٫
برای انجام درستش هم باید روی خدا حساب کنی و کارها رو به اون بسپاری و خودت یک وسیله بدونی٫
نقش ابزارها چیه؟
از ابزارها در جهت انجام رسالتت استفاده میکنی اما بهش وابسته نمیشی٫ (مثال خودم وابسته شدن به ابزار سئو یا چک کردن مداوم اینکه اینستاگرام مون چقدر رشد کرده یا این پست چقدر لایک گرفته)
ازش استفاده میکنم بعنوان یه ابزار اطلاع رسانی (اگه اشتباه میگم یا باورم درست نیست دوستانی که بیشتر تجربه دارن اصلاح کنن)
یا از اون ابزار استفاده میکنی که نیاز مشتری هات بیشتر درک کنی یا کار براشون ساده تر کنی٫
وظیفه خودت چیه؟ وظیفه ات اینه که اون کار درست انجام بدی و بهبودش بدی (فکر کنم من بعد یه مدت یادم رفت این مطلب و خیلی بیشتر به این فکر میکردم که چطوری ازش پول دربیارم٫ قرار بود من حس مردم نسبت به زندگی بهتر کنم و براشون فضای قشنگ تری ایجاد کنم اما دیگه انگار اون هدف نبود)
ما مطالب خوبی داشتیم تو حوزه خودمون که انگار بهم الهام میشد درباره اش بنویسیم اما از یجایی دیگه مطالب فقط برای رتبه گرفتن و بهبود سئو نوشته میشد?
اینا کلا یعنی من خدا رو یادم رفت دیگه٫ رفتم سراغ بقیه روش ها و بقول یکی از دوستان خدا هم گفت اگه فکر میکنی اینجوریه که از همونا بخاه درستش کنن٫
خلاصه اینا چیزایی بود که فعلا کشف کردم و فهمیدم که ترمز زیاد داشتم اما خودم خبر هم نداشتم٫
اینا شد
ایمانی که عمل نیاورد حرف مفت است٫
چگونه به دانسته هایمان عمل کنیم؟
فقط روی خدا حساب باز کن!
همون فایل رایگان ها که همه مون شنیدیم اما من می تونم بگم خیلی کم عمل کردم٫
هر کدوم ما اومدیم که دنیا رو جای بهتری برای زندگی بکنیم و بعد یه مدتی هم که ماموریت مون تموم شه میریم٫ مامور خوب اونیه که بچسبه به ماموریتش٫ فرمانده خودش حواسش هست که براش طوری شرایط فراهم کنه که از انجام ماموریت لذت ببره اما اگه ماموریتش و فرمانده یادش بره و بره دنبال کار دیگه ای باید اون شرایط قبول کنه٫ اگر هم مامور خوبی باشه ارتقا درجه میگیره ?
امیدوارم اتفاق خوبی که اول سال برام افتاد باعث بشه با انرژی بیشتر این راه ادامه بدم و آخر سال با خبرهای خوب خوشحال تون کنم و من هم عامل به قوانین باشم نه فقط شنونده٫
خدایا کمکم کن که بتونم به دانسته هام عمل کنم و ایمان داشته باشم که در هر شرایطی کمکم میکنی?
با سلام ، دوستان و استاد عزیز، می خوام یکی از تجربیات خودمو در خصوص قانون بنویسم ، قبل از اینکه اصلا با این سایت آشنا بشم انجام دادمش و نتیجه گرفت: تیر ماه سال 97 دقیقا 3 هفته بعد از جشن عقدم چند تا غده تو گردنم حس کردن کلی پیگیریو دکتر که ببینم اینا چیه تا بعد از کلی آزمایشو اسکنو نمونه برداری مشخص شد ببببله متاسفانه سرطان غدد لنفاوی تشخیص داده شد! بسیییییار غیر قابل باور بود برای من که تازه عروس و زیبا ، با موهای تقریبا بلند بودم، رزمی کار، داور، شاغل، فعال…. بعد از کلی آه و ناله و گریه و درمون گذاشتن با آقای همسر….
نشستم و با خودم خلوت کردم و به خودم گفتم تمومش کن، باورش نکن، باهاش نجنگ، اصن تحویلش نگیر که همچین چیزی هست.
به هیچ کس از فامیلو اطرافیان هم نگفتیم چون با دلسوزی و احوال پرسیو هزارتا سوال بیشتر حال آدمو خراب میکرد. بگذریم ازینکه میدیدم پدر مادرمو همسرم دارن بال بال میزنن!!! اما خودمو جمع کردم رفتم سراغ درمان و شیمی درمانی و سنگین ترین بخش کار کچل کردن بود، ولی جالبه که بگم بعد از کچل شدن عروس خانم اصن فک نمیکردم که من بیمارم بیشتر حس خلافکارا و زندانیارو داشتم و ادا درمیاوردم و کلی خوانوادمو میخندوندم!!!
نمیگم این دوران خیلی ساده گذشت اما خیلی راحتر از خیلی از دوستان دیگم که هر روز با گریه و کلی غصه میومدن برای تزریق گذشت و کلی از داروهاشون و عوارضش اطلاع داشتن ولی من حتی نمیدونستم داروهام چیه و چند تاس اصلا و اصلا باورش نکردم و در موردش تحقیق نکردم و الان که دارم براتون این مطلبو تایپ میکنم دوباره برگشتم به کار و پشت میز خودمم و موهامم مثل پسرایی که میخوان برن سربازی جیک زده و مشغول خرید جهاز و رنگ آمیزیه خونمم. چیزی که 6 ماه پیش آرزوم بود.
خدارو سپاسگذارم خیلی باعث قوی بودنم شد و تو این مسیر خیلی چیز یاد گرفتمو بزرگ شد.
اینو گفتم در راستای حرف استاد که من به دیگران( رقبا یا هم رده ها…) کار نداشتم تمرکز رو خودم و لذت بردنم بود و اینکه من بیشترین مسافرتو تو همون 6 ماه شیمی در مانیم رفتم شب های قبل تزریق تا نصف شب با همسرم جاده چالوس بودیم نه اینکه خیلی مثل آدمای سالم سالم باشم ولی کم نمیزاشتم. تو زندگیتون کم نزارید.
کلا حال میکنم تو کامنت ها میبینم که مینویسن در مورد این فایل یا این موضوع میخوام تجربه خودمو بگم.این خیلی تاثیر گذار تره و من هم میخوام تجربه خودمو بهت بگم
من هم جالبه فک کنم دو سال پیش یا سه سال پیش یک چیزی تو گردنم بود که اصلا کسی نمیدونست چیه هیچ دکتری تا تهران هم رفته بودم ولی کسی نفهمید با کورتون و بستری بعد سه ماه بهتر شد و سال بعدش دوباره برگشت و اون سال با قوانین و استاد آشنا شدم و باورت (شاید نشه) احتمال زیاد بشه که من عهد بستم با خودم و خدام که حس میکنم این حرف و مسیر درسته و اگه واقعا این حرف ها درسته ، بدون دارو پس باید خوب بشم و ( با احساس خوب و مرور یک سری آگاهی ها و باور ها که توی دوره قانون آفرینش گفته شده بود) بعد سه ماه (دقیقا همون زمانی که با دارو علائم از بین رفت) بدون ذره ای دارو مصرف کردن کم کم نتایج بزرگ خوب شدن رو دیدم و من یک سری ناتوانایی هایی در من اون بیماری ایجاد کرده بود کم کمرفع شد و الان وزنه میزنم ورزش میکنم میدو ام ، اون موقع نمیتونستم آرزو داشت میشد برام و حتی توی تکلم، ولی شد و مطمئن ام برای همه هم میشه خیلی ممنونم ازت که تجربه ات رو نوشتی
هر چه این دیدگاه ها را می خوانم میبینم درهای زیادتری از آگاهی که گویا منشا و منبع همه آنها یکجاست برایم باز می شود
اصل مطلب در کسب و کار در روابط در موفقیت و…در یک کلام است آن هم توحید ناب.
نه توحید زبانی و کلامی ونه توحیدی که از روی جهل و بعضاً تعصب و واکنش نشان دادن به یک فرد یا جامعه یا یک جریان که غیر خدا و من دون الله را کارساز یا دوست گرفته اندکه البته همان هم اگر از سر خیر خواهی بیان شود بسیار به تقویت باور توحیدی کمک میکند.
مسئله اصلی امّا داشتن توحید قلبی و عملی است و ایمان به خدا و فقط خدا در لایه های زیرین ذهن
اینکه با دو یا چند روز کسادی در کسب و کارم در ذهن من چه میگذرد آیا به فکر تبلیغات به شیوه های جدیدم یا آنالیز رقبا یا اینکه ته دلم قرص است به رب الارباب
آیا با دیدن یک شخص که از لحاظ موقعیت اجتماعی مقام و منصبی دارد ضربان قلبمان تغییر میکند یا دلمان قرص است به مالک الملک.
آیا برای حل کردن امورات روزانه ام وقتی به رییس فلان اداره یا برای فروش محصولات و خدماتم به مسئول خرید فلان شرکت مهم مراجعه میکنم آنان را دخیل میدانم اگر میدانم به چه میزان دخیل میدانم به همان میزان مشرکم وبه همان اندازه بایستی دست به دامان مارکتینگ و تبلیغات و…شوم.
تفاوت کسب و کار استاد و امثال استاد با بقیه ی کسب و کارها در میزان توحید است.
اَلَیسَ اللهُ بِکافٍ عَبدهُُ
آیا خدا برای بنده اش کافی نیست؟
برایم معما بود که چرا این آیه از قرآن کریم سوالی بیان شده بعدها به این نتیجه رسیدم به این خاطر که سوال نیاز به فکر کردن و پس از آن نیاز به تصمیم دارد تصمیمی که کار ساده ای هم نیست وشاید مهمترین تصمیم زندگی باشد آن وقت باید این سوال را جواب دهی و تصمیمت را بگیری با اعمالت با توکلت به الله با غلبه بر نجواهای شیطانی
هر چقدر که پاسخ آری به این سوال ناب تر و خالص تر باشد به همان اندازه به تبلیغات و مارکتینگ و فلان و بهمان نیازی نداری و رب العالمین به سمت نعمت و ثروت بی نهایت خویش هدایتت میکند.
“زبان جهان زبان باورهاست، باورها زندگی مارا میسازند”
از دیدگاه قوانین کیهانی نقش باورهای مدیر یک کسب و کار درباره محصولی که تولید میکند یا خدماتی که ارائه میدهد، در میزان سود یا زیان یک کسب و کار اونقدر مهم و حیاتی هست که همین یک امر به تنهایی کسب و کار های موفق را از سایر کسب وکارهای موفق متمایز میکند.???
اصلی ترین موضوع در رشد کسب و کار تلاش برای ساختن باورهای قدرتمند کننده تر درباره کسب وکار و ایجاد نحوه ای از نگرش و عادات رفتاری است که یک فرد را به سمت ایده های بهتر و بازار های سودآور هدایت کند.
خیلی مهم است که مدیر کسب و کار با چه باورهایی اقدام به شروع کسب و کاری کند؟
باور محدودکننده یا قدرتمند کننده
چون ایده های آسان و ثروت آفرین به سمت فردی می رود که توانسته قوانین و اصل و اساس ثروت را درک نماید و از آن در عمل استفاده کند؛ بنابراین این نگرش ما و طرز فکر ما درباره ی نحوه ی فروش، نحوه ی افزایش مشتری که به کسب و کار ما جهت میدهد.?
فرکانس هایی که حاصل باورهای ما میباشد ،توسط تمرکز کردن ما بر موضوعات ارسال میشود.
به محض اینکه به کسب و کارمان متمرکز میشویم ، جهان به باورهای جدید ما پاسخ میدهد. به شکل یک ایده،برای ایجاد تغییری ساده در نحوه ی مشتری یابی که به ذهنمان خطور میکند و با اجرایی کردن این ایده ها مشتری بیشتری به کسب و کار ما جذب میشود و نتایجی رضایت بخش به ارمغان می آورد.
به میزانی که مدیر یک کسب و کار طبق باورهایی که ایجاد کرده است برای خود و کارش ارزش قائل باشد و خود را لایق دریافت ثروت بداند ،وقتش را به مسائل فرعی هدر نمیدهد و کار و وقتش را ارزشمند می دارد.
اگرتمرکزمان روی موضوعات فرعی چون شیوه بازاریابی یا تبلیغات (که خود یک شیوه از هزاران شیوه برای رسیدن به هدف اصلی است) باشد، خود را محدود کردیم و از مسیر اصلی که استقلال مالی است دور میشویم.
اگر تمرکز ما بر روی هدف اصلی باشد و درمورد چگونگی رسیدن به اهداف اصلی منعطف باشیم و به یک راهکار (مثل تبلیغات)نچسبیم خودرا برای دیدن راهکار و فرصتهای عالی محروم نکرده ایم.(دست خدا را برای هدایت به سمت خواسته هایمان بازگذاشته ایم.???
وجه تمایز بین استاد عباس منش و دیگر سایت های موفقیت که روزانه هزینه های زیادی را صرف تبلیغات میکنند همین است.
استاد عباس منش به دلیل اجرایی نمودن اصول وضع شده در این جهان و هماهنگ شدن با این اصول است که نتایجی همچون افزایش فروش و سود و افزایش مشتری را به بار می آورده است.
همه ی ما به یک اندازه به خوان خدا دسترسی داریم. خداوند در نهایت عدالت این سیستم را خلق کرده است و به یک اندازه به همه ی ما توانایی خلق خواسته هایمان را داده است،حال این خواسته ثروت بیشتر و یا هر خواسته ی دیگری باشد. به میزانی که پروردگارمان را باور کنیم ، به میزانی که بخشش و قدرت اورا باور کنیم به همان میزان به ما نعمت میدهد.
وقتی اولین بار آموزش های استاد رو گوش کردم احساس خوبی داشتم٫از فایل های رایگان شروع شد٫یواش یواش یکسری باورها توی وجودم داشت شکل میگرفت ولی همچنان باورهای اشتباه زیادی داشتم که درخیلی از تصمیم گیریهام تاثیر زیادی داشتند٫انگار یه حسی بهم میگفت ادامه بده٫من کارمندم،توی همین حال وهوا بودم که یه ایده به ذهنم اومد که کنار کارم توی بورس فعالیت کنم بدون اینکه زمان زیادی نیاز داشته باشم٫هر طوری بود هزینه دوره های آموزش بورس رو تهیه کردم٫حدود ۴۰ -۵۰ ساعت آموزش بود٫شرایط کارم طوری بود که شب فرصت کار کردن روی آموزش ها رو نداشتم ،بنابراین تصمیم گرفتم صبح قبل از اینکه برم سر کار سی دی ها روببینم٫صبح ها با شور واشتیاق آموزش ها رو میدیدم تا بالاخره تموم شد٫درگیر کار شدم٫یه سری باور هم در مورد بورس از اساتید وبزرگان بورس وکسانی که توی بورس فعالیت داشتند بهم القا شد٫اینکه باید اخبار صنایع ،رویداد های سیاسی و٫٫٫ دنبال کنی که بتونی تصمیم درست در خرید وفروش سهم بگیری٫ومن اینو قبول کردم وبشدت از طریق کانال های تلگرامی پیگیر بودم٫این شرایط بود تا وقتی که من دیدم یکسال توی بورسم و سودی نکردم٫وهمچنان فایل های استاد رو گوش میدادم٫ انگار یه سری باورها توی وجودم شکل گرفته بود٫توی روابطم با اطرافیان ،ارتباطم با خدا وسلامتی بهتر شده بودم٫ولی توی بورس مثل قبل بودم ٫استاد میگه وقتی خواسته ای در شما شکل میگیره باید باورهای مناسب با خواسته رو ایجاد کنید٫چه باورهایی مناسبند؟ باورهایی که بهت احساس خوبی بده٫ منم گفتم باورهای مناسب برای بورس رو میسازم٫
(یه توضیح کوچولو درمورد بورس برای کسانی که با بورس آشنایی ندارن:بورس مکانیست که سهام شرکت های پذیرفته در سازمان بورس معامله میشه وشما میتونید در یک روز یک سهم از هر شرکتی رو بخرید وبفروشید٫سهمی که تقاضای زیاد داشته باشه به هر دلیلی قیمتش رشد میکنه وسهمی که خریدار نداشته باشه قیمتش افت میکنه٫)بورس جایی بود که خیلی از باورهام رو پررنگ میدیدم٫مثلا بارها اتفاق افتاده بود سهم رشد خوبی کرده بود ومن میتونستم با فشاردادن یه دکمه سهم رو بفروشم وسود خوبی کنم ولی طمع میکردم ومیگفتم شاید هنوز رشد کنه با اینکه تقریبا میدونستم که احتمال رشدش کمه٫ ودوباره سهم افت میکرد وسود رو ازدست میدادم٫با خودم گفتم چرا این کارو کردم دیدم به فراوانی ایمان ندارم٫بنابراین این باور رو نوشتم،بی نهایت سهم خوب برای خرید وجود داره پس زمانی که در سود هستم به راحتی سهمو میفروشم٫دیدم دنبال کردن اخبار مربوط به بورس وشنیدن نظرات افراد مختلف جز سردرگمی واحساس بد چیزی برام نداره٫پس همشونو حذف کردم واین باور رو ساختم خدا منو در خرید وفروش سهم در زمان مناسب هدایت میکنه٫یا وقتی سود میکردم حس بدی داشتم ومیگفتم خوب من سود کردم یکی ضرر کرده دیگه٫دیدم این احساس بد به خاطر باوری است که اکثرا دارن : بورس مثل قماره٫گفتم این باور نمیذاره سود کنم٫از خودم پرسیدم(استاد میگه سوال کنید تا جواب بگیرید)واقعا بورس با قمار چه فرقی داره؟وجواب گرفتم٫در هر دوتا پول جا به جا میشه در قمار از بازنده به برنده ودر بورس از کسی که ضرر میکنه به کسی که سود میکنه ولی در قمار این جابجایی پول هیچ نتیجه دیگه ای نداره ولی در بورس این جابه جایی به رشد صنعت کمک میکنه٫که این خودشو توی شاخص کل نشون میده٫(رشد وپویایی صنعت توسط شاخص کل مشخص میشه)که اگه نمودار شاخص کل رو به صورت کلی ببینید ،می بینید روند صعودی داره و با گسترش جهان هماهنگه٫
ومن این باور رو نوشتم٫فعالیت در بورس یک کار معنویست ،چه سود کنی چه ضرر فعایت در بورس باعث رشدصنعت وجهانه٫این باعث میشد وقتی سهم حد ضررش رو زد به راحتی بفروشم واز ضرر بیشتر جلوگیری کنم وازون مهمتر احساس بدی نداشته باشم٫همیشه وقتی ضرر میکردم حالم بد میشد٫واین احساس بد باعث میشد سهم بعدی که میخریدم خوب رشد نکنه وضرر بده٫استادکاری که باید در مورد سایت انجام میداد یادگیری قسمت فنی کار بود٫وچون باورهای خوب(دلیل اصلی نتایج)داشتند وهرروز بهتر میشه این نتایج رو گرفتندو میگیرن٫ درمورد من قسمت فنی رو یاد گرفتم(حداقلشو که نیاز هست)
ولی باورهای نامناسب(ترمزها)سبب شد که نتیجه نگیرم٫الان حدودا ۴ماهه که روی باورام در مورد بورس کار میکنم وهفته گذشته وقت سهمم داشت رشد میکرد به راحتی فروختم ودر مدت ۱۰ روز ۲۰ درصد سود کردم٫توی هر کاری باید قسمت های فنی کار رو یاد بگیریم وهمیشه به روز باشیم٫وبعد باورهایی رو بسازیم که به نفعمونه وبهمون حس خوبی میده٫وزمانی که احساس خوبی داشته باشیم الهامات رو بیشتر دریافت میکنیم ٫وقتی چیزی بهمون الهام شد عملیش کنیم٫وبا باورهای خوب ودیدن نتایج کوچک وتاییدشون ایمانمون رو قویتر کنیم که نتیجه میدهد٫به قول استاد به اندازهای که روی باورهاتون کار میکنید نتیجه میگیرید٫واین کار همیشگی است وتا ابد ادامه داره٫وقتی استاد به فراوانی باور داره، بی نهایت مشتری ،بی نهایت ایده و٫٫٫ چه نیازی به تبلیغات دارن یا اینکه رقبا چه کار میکنن٫به نظر من نیاز به تبلیغات ریشه در باور کمبود مشتری داره٫به قول استاد به اندازهای که به دانسته هاتون عمل میکنید نتیجه میگیرید ویکی ازابعاد عمل به باور فراوانی تبلیغ نکردنه٫ممنون که نظر منو خوندید شاد وپیروز باشید
سلام بر استاد عزیز، همکاران مهربانشون و تکاورن اندیشه ٫٫٫٫
احساس میکنم جواب این سوال رو بارها در فایلهاتون گفتید یکی از دلایل این هست که باید در کارمون چهار چوب داشته باشیم یعنی اگر دوست نداریم که بقیه کاری را با ما انجام دهند ما هم آن کار را بر علیه دیگران انجام ندهیم و تمرکز را روی کار کردن بر روی باورها قرار دهیم وقتی این باور وجود داشته باشه که فقط من هستم که با فرکانسهام زندگی و کسب و کارم را مدیریت میکنم عملا چوب لای چرخ بقیه کردن و تمرکز روی کار آنها رد میشود فقط کافیست در مسیر آن کسب و کار باورهای درست برای خودمان بسازیم و البته از چهارچوب خودمان استفاده کنیم من به شدت با این دیدگاه که پیرو بقیه باشیم یا مثل بقیه زندگی کنیم مشکل دارم و هر وقت که حتی یک مقدار میبینم که عمل و رفتارم مثل بقیه مردم شده سریع احساس ترس میکنم چون بدون شک نتیجه ام و زندگی ام هم مانند آنها میشود همانهایی که همواره راه میروند و از زمین و زمان بد میگویند و ناشکری میکنند ٫٫٫
تمرکز باید روی انرژی منبع باشد گاهی ایده هایی به تو میدهد که به نظر شاید خنده دار بیاید و کلی با پسند جامعه در کارت فرق کند ولی اگر ذهن منطقی تو جلویت را نگیرد و به آن عمل کنی واو میبینی که نتیجه شگفت انگیز است ٫٫٫
وقتی کاری را که دوست داری و عاشق آن هستی را فارغ از نظر بقیه به عنوان کسب و کار انتخاب میکنی بدیهی است که هر روز و هر ساعت از انجام دادن آن لذت میبری ساعتها متوقف میشوند و من بعضی وقتها اصلا نمیدانم کی شب شد کی صبح شد ، نه این که به خاطر باور اکثریت فلان کار برات نون و آب نمیشه و خودم رو مجبور به یک کار بی مزه که اصلا دوستش ندارم کنم و از اول صبح منتظر پایان کار باشم تا ساعاتی هم بتوانم به کار مورد علاقه ام برسم مثل بقیه بودن راحت است زندگی معمولی داشتن راحت است زندگی تلویزیونی داشتن ، حد متوسط بودن ، حق دیگران را به اسم زرنگی برای دو قرون پایمال کردن بسیار راحت است اما روی خدا حساب کردن بسیار سخت است ایمان داشتن به اینکه فقط اوست که میتواند از هر کاری هر شغلی که دوست داری تو را به اوج برساند سخت است وقتی عاشق شغلم هستم از هر ثانیه آن لذت میبرم و از هر پیشرفت اشک شادی در چشمانم جمع میشد این همان ارتعاشی است که جهان آنرا دریافت و در مقابل تو کرنش میکند این همان کاریست که جابزها ، انیشتین ها ، جکسونها ، زاکربرگها و جیم کری ها انجام دادند ٫٫٫٫
واییی استاد من نظرمو در مورد این سوال قبلا نوشتم اما الان که فایل توضیحات بیشتر رو دیدم خیلی دوست داشتم دوباره نظرم و داستانهایی در مورد تبلیغ ها و کار خودم برای شما و دوستانم بنویسم .
استاد می دونم که باورتون می شه از روزی که تصمیمم گرفتم شاگرد شما بشم تغییرات عالی توی زندگیم داشتم و فقط با تنظیم فرکانسها و نوشتن خواسته هام همشون محقق شدن استاد من توی شرکت خدمات بیمه یی مدیر داخلی بودم که سالهای زیادی دوست داشتم دفتر کار خودم رو داشته باشم حتی اگه شده یه دفتر بیمه کوچیک! برای همین به محض آشنایی باشما تصمیم گرفتم خلا ذهنی و فیزیکی رو توی زندگیم بکار بگیرم و برم دنبال خواسته هام حتی اگر شده چند ماه بیکار باشم و اون ترسهای گذشته رو کنار بگذارم و شد باور کنید دوستان برای منم این اتفاق افتاد ، الان دفتر بیمه خودم رو دارم هر چند هنوز تا نتیجه نهایی کمی فاصله دارم اما حرف استاد که گفتن قوانین رو نپذیر و به هدفت نگاه کن زمانی که هیچ مجوز دفتر بیمه جنرالی نمی دن من دفترم رو بدووووووووون مجوز بدوووووووون تابلو بدون تبلیغ افتتاح کردم و هر روز تونستم یه برگ جدیدی توی کارم رو ورق بزنم و از کل ادارات شهر برای بستن قرارداد همکاری با من خودشون بسمتم اومدن و خواستن با من کار بکنند باورتون می شه!!! من فقط لیست قراردادهای ادارات شهر روتوی دفترم نوشته بودم و هر روز یکی از اونها اومد سمتم و گفتن که می تونن این قراردادها رو برای من اوکی کنن بدون اینکه من ازشون بخوام یا انتظاری از من داشته باشند اره دوستای خوبم و استاد عزیزم قانون جواب داده و من هنوزززز هم حتی یه تابلو هم برای دفتر کارم ندارم و روزانه دهها بیمه نامه صادر می کنم و درآمدم از ماهی ۱ میلیون تومن به ۱۲ میلیون تومن رسیده توی یکسال و اونایی که توی این کارند می دونند که توی یکسال این پیشرفت خوبیه، من خودم رو مثال زدم تا به شما بگم بدون تبلیغ و تمرکز روی هدفها و با توکل بخدا همه چیز درست می شه. یه مورد دیگه رو در خصوص اینکه استاد گفتن فقط روی خدا حساب باز کن بگم و اون اینه که توی تمام این مدت فقط یکی از قراردادها رو بخدا نسپردم و به یکی از بستگانم سپردم که تا هنوز بدستش نیوردم و از این لحظه اون رو از خدا می خوام به بهترین شیوه و آسون برای من فراهمش کنه .
دوستان بازم می گم فقط بخدا توکل کنید و از اون بخواید که اون نیروووی مطلق جهانه.
به نام خداوند یکتا که جز یکتایی بر او، برهیچ چیز وهیچ کس یکتایی موجود نمیباشد٫
سوال مسابقه:
فرق بین اینکه کجا باید از یک ابزاری استفاده بشه وکجا باید روی خدا حساب کنیم چیه؟
جمله ای بسیار ساده اما بسیار بسیار پرمعنایی است که فقط میتواند به کسانی کمک کند که بدنبال کشف قوانین وطرز کار جهان هستی میباشند٫
پس اول از همه چیز مطالب را برای درک و بیان بهتر میتونیم دسته بندی کنیم٫لذا باید بدونیم که :
اول: باید جهان را بشناسیم، (منظورم از جهان قوانین جهانه)، همون قوانینی که بعنوان اصل ازش یاد میکنیم که ثابت و پابرجا هستند وتغییری نمکینند وبرای هر چیز وهر کس به یک صورت عمل میکند٫
پس قدم اول آگاهی بدست اوردن از جهانه که چطور داره کار میکنه
دوم: درک کردن آن آگاهی ها یا دانسته هاست، یعنی باید به قول معروف برامون جا بیافته٫
سوم: حالا باید به اون دانسته ها یا آگاهی ها یاشناخته ها از جهان عمل کنیم ویواش یواش در جهت رسیدن به خواسته هامون با اون ها کار کینم٫
چهارم: بدست اومدن نتیجه است که مسلما هم جهت اون آگاهی ها خودبه خود و بدون دخالت ما اتفاق میافته٫
پس میتونیم منتظر نتیجه باشیم که نتیجه چیزی جز خواسته ما نخواهد بود، البته اگر ما دقیقا طبق اون آگاهی ها عمل کرده باشیم٫
اما شناختن وآگاهی بدست اوردن از این جهان مادی:
به صورت خلاصه و مفید میگم بصورتیکه تقریبا میانبری برای هم درک راحت تر و هم استفاده سریعتر از قوانین باشه، چرا نمیشه کل آگاهی های موجود را درون چند خط خلاصه کرد٫ چون ذهن انسان این توانایی رو نداره که در یک آن همه چیز رو درک کنه٫ پس بنابراین قوانینی که هست به صورت خلاصه بیان میکنم برای درک فهیم تر٫
اگر شما به ساختار هر بازی ای نگاه کنید متوجه می شوید که هر بازی ای یک سری قانون هایی مربوط به خود داره٫(بهتره اسم قانون رو بذاریم چارچوب) که طبق اون چارچوب بازی شکل میگیره و معیار قرار داده میشود وبازی انجام میشود٫ که برد و باخت هم در آن بازی طبق اون چارچوب انجام میشود٫
حالا درادامه میخوام بگم که این جهان هستی هم یک بازیه و باید بدونی که من وتو هم بازیکنان این بازی هستیم٫
اما یک تفاوت عمده در این بازی جهان هست نسبت به بازی های دیگه و اونم اینه که بازی جهان کاملا بصورت نامحدود یعنی در بدون محدودیت مطلق سیر میکنه٫ در صورتیکه بازی های دیگه با محدودیت های خاص خود روبرو هست٫
و ارتباط من انسان با این جهان از طریق وسیله ای به نام ذهن انسان است٫ و از اونجایی که این جهان نامحدود هست، بنابراین ذهن انسان هم نامحدود هست٫
اما این ذهن وسیله ایست کاملا قدرتمند چون با جهانی کاملا قدرتمند مراوده داره٫ پس بنابراین باید از کل قدرتی که جهان از آن برخورداره، برخوردار باشه، تا بتونه خواسته های هر شخص را خلق کنه و بوجود بیاره٫
یکی از چارچوب های این جهان قانونی است به نام قانون جذب(دقیقا مثل قانون جذب آهنربا که هر چیزی که ماهیت آن فلز باشد را جذب میکند)
(قانون جذب از قانونی به نام جهان موازی با جهان مادی، برخواسته میشود)
کمی توضیح میدم:
درون یک صفحه یک دایره بزرگ رسم کن و درون دایره یک آدم بکش و از اطراف آن آدم فلش هایی به سمت دیواره دایره رسم کن(مثلا با رنگ قرمز)
و با یک رنگ متفاوت(مثلا مشکی) آن فلش ها را از سمت دیواره دایره به سمت آن آدم بازخورد بده و بکش٫
وحالا توضیح شکل و کارکرد آن:
اون دایره: همون جهان موازی با جهان مادی هست
اون آدم: خود تو هستی (یا هر شخص دیگه)
اون فلش های قرمز: ارتعاش ها یا همون فرکانس های اون شخص است که از ذهن او به سمت جهان ساطع شده، که این فرکانس ها همواره در حال ارسال است بنابراین همیشگی است(تا مادامی که انسان در این جهان زنده است)٫
اون فلش های مشکی: پاسخ فرکانسی جهان به سمت اون آدم هست، یعنی جهان هم همواه درحال بازخورد (پاسخ) به اون آدم هست٫
اما هیچ کسی جز همون فرد درون اون جهان موازی با جهان مادی نیست، یعنی فقط یک نفر در جهان موازی هست به همین دلیل قانون جذب برای هرآدمی به صورت جداگانه عمل میکند٫
بنابراین هر آدمی دریک جهان موازی با این جهان مادری درحال زندگیه که اون جهان فقط مال خودشه و بس٫
پس تا به اینجا ما یاد گرفتیم که هر آدمی بتوسط ذهنش فرکانس هایی به جهان هستی ارسال میکنه و قانون جذب هم پاسخ هایی مشابه( به شکل اتفاقات- شرایط- یا آدم ها و٫٫٫) با اون فرکانس ها را به سمت اون آدم ارسال میکنه٫
فرکانس ها چه چیزهایی هستند؟
همون افکار آدمی- همون توجهات آدمی- همون تجسمات آدمی- همون کلام آدمی_ در کل فرکانس ها تشکیل میشه از چیزهایی که (با گوش) میشنویم، چیزهایی که (با چشم) میبینیم، صحبت هایی که میکنیم، چیزهایی که مینویسیم، و افکارو باورهایی که در ذهن ناخودآگاه ما جا گرفته٫
که همه این ها رو میتونیم به دو دسته جمع بندی کنیم: ۱) توجهات ما ۲) باورهای ما
_ که توجهات ما بوسیله حواس پنج گانه انسان قابل انجام است٫
_ واما باورهای ما مستقیما بوسیله ذهن ما قابل انجام است که قابلیت تغییر دارند (چون ذهن انسان بدون محدودیت است)
نتیجه گیری اول:
بنابراین زندگی انسان بتوسط ذهنش شکل میگیره٫ و اگر از زندگیمون رضایت نداریم میتونیم با توانایی هایی که به ما داده شده برنامه ریزی ذهنی خود را عوض کنیم (یعنی تغییر باورها) ( که راحت ترین راه برای تغییر باورها اینه که باورهایی که ما رو به سمت خواسته هامون سوق میده را با صدای خود ضبط کنیم و مدام به آنها گوش کنیم)٫
نتیجه گیری دوم:
از اون جایی که ذهن انسان نامحدود هست بنابراین هر باوری که در اون جا بدی طبق همون باورهای هک شده در ذهن، قرکانس های مربوطه را به جهان ارسال میکنه، و جهان هم طبق همون ها به ما پاسخ مثبت میده٫
مثال: اگر باور ذهنی ما این باشه که، من حتما برای رونق کسب و کارم و بدست اوردن ثروت باید تبلیغات داشته باشم، بنابراین حتما باید تبلیغات انجام بدم تا به ثروت در کست وکارم برسم٫
اما اگر باور ذهنی ما این باشه که، تمام این جهان و انسانها را خداوند ساخته و برگی بدون فرمان خداوند بر زمین نمی افتد (یعنی تمام اتفاقات تحت کنترل خداونده، حتی افتادن یک برگ از درخت) و من به کارم بدون هیچ گونه تبلیغاتی ادامه میدم و خداوند برای من تبلیغات لازم را انجام میدهد٫
بنابراین من فقط کافیه که به خدای خودم توکل کنم و روی کمک های بی انتهای او حساب کنم، سپس اون هم برای من اگربه تبلیغاتی نیاز داشته باشم، انجام میدهد٫
نکته: حالا اگر میبینیم کسانی هستند که با وجود تبلیغات کسب وکار کوچکی دارند، بخاطر اینه که اون شخص حتی باور به تبلیغات را هم کامل باور نکرده، به همین خاطر باور به تبلیغات در ذهنش نوسان داره وثابت نیست، به همین دلیل گاهی کسب وکارش با تبلیغات پیش میرود و گاهی هم پیش نمی رود٫
ویا اینکه کلا روی تبلیغات خیلی حساب کرده که در این صورت کار او به شرک رسیده است، بنابراین رونق کار او تا حدودی کم وکمتر میشود٫
بحث توحید وشرک:
از آنجایی که همه چیز را خداوند خلق کرده، از جمله ذهن انسان که خود قدرت خلق کنندگی دارد و همه انسانها ازخداوند هستند، و پس از مرگ هم دوباره به سوی او برمیگردند، پس با وجود این همه قدرت و توانایی خلق کردن و غیره وغیره که به انسان داده اما یک شرط برای استفاده کردن ازهمه این توانایی ها، برای او قرار داده و اون هم چیزی نیست جز اینکه اون را به زندگی خود دعوت کینم، یعنی اینکه فقط وفقط تمام درخواست هامون از اون باشه، این همون معنای توحید ( یا توکل کردن به خداوند) است٫ چرا که قدرت انجام هر کاری را داره٫
درواقع توحید کلیدی است برای اینکه هر خواسته ای که داشته باشیم را خلق کنیم، چون فقط در صورت عمل به توحید است که توانایی خلق کنندگی به انسان داده میشود٫ که هرچقدر توحید بیشتری در عمل نشان دهیم، نعمت های بیشتری به ما داده میشود٫
بنابراین منشاء قدرت همه چیز از یک قدرت است و اون هم خداوند است و اگر قدرت را به عوامل بیرونی مثل تبلیغات یا دیگران بدهیم به این معنی است که ما شرک ورزیده ایم، وباید این را بدانیم که بحث توحید و شرک کاملا ذهنی است و قابل دیدن نیست٫ (یعنی کاملا درونی)
واما قدرت توحید(ایمان داشتن به خدا، توکل داشتن به خدا):
گاهی به این صورت است که اگر جایی قرار باشد که اون فرد توحیدی عمل خاصی را انجام دهد (مثل تبلیغات)، برای رونق بیشتر کسب و کارش، همون خداوند والا مقام به اون فرد ندا یا الهامی میدهد٫ بنابراین اون شخص توحیدی در اون شرایط خاص (نه همیشه) اون مورد الهامی را باید انجام دهد، که به رونق بیشتر یا خواسته اش برسد٫
نتیجه گیری سوم:
آدمی اگر میخواهد به ثروت های بی حساب و کتاب برسد، باید در همه حال روی خداوندی که قدرت نامحدود و بی انتها داره حساب کنه٫ چون فقط در این صورت است که انسان را به جایگاهی بالا میرسونه
بنابراین استاد مسلما نمونه یک فردی است که در حال اجرای توحید در زندگی و عمل خویش است، که این رو میشه از چکاپ زندگی ایشون از سالهایی که راننده تاکسی در بندر عباس بوده اند، و حال حاضر ایشون به طور کامل مشاهده کرد٫
با سلام خدمت استاد عزیز و تمام همراهان خوبم.
من واقعا با نوشتن سخت کنار میام.انشاالله مطلبم مفید واقع بشه برای دوستان حتی یک نفر،کلا برای رسیدن به یک نقطه جدید باید جایگاه الانمون رو ترک کنیم حداقل این یک قانون فیزیکیه بازم قضیه مثل همیشه و تا ابد باورهای ماست که از الگوهای ما شکل گرفته همونهایی که توی مقاطع مختلف زندگی
به عنوان الگوها و باورهای ذهنی پذیرفتیم و خروجی ذهن ما که همون احساسات و فرکانسهای ماست که نتایج رو برای ما تا کنون رقم زده.حالا برای ما وقت پارادایم شیفت(تغیر الگوها و باورهای ذهنی)رسیدهاز نو شروع کردن و نتیجه نو گرفتن اگه استاد رو با باورهای قبلیمون بخواهیم تحلیل کنیم ذهنمون زور میزنه و حرفهای خودمون رو نمیتونیم باور کنیم.ما رحا نیستیم بلکه اسیر دست باورها و الگوهای قبلیمون هستیم و ناخودآگاه توسط آنها هدایت میشیم.حالا وقت اون رسیده همه چیز رو ساده کنیم و رها باشیم و همچین هم به رویا ها بها ندیم چون پرو میشن و فکر میکنن از اشرف مخلوقات و گاهی از خداشون هم بزرگترن ما باید بدونیم اونها از قبل برای ما اتفاق افتادن
و با این آسودگی خاطر حرکت کنیم حالا اگه دوست داشتیم برای داشتهامون تبلیغ هم میکنیم اونقدر با خدا یکی میشیم که احساس قدرت و جسارت کل کائنات رو به تعظیم ما وا میدارد و هزاران فکر روزانه ما تنها به یک فکر محدود میشود که با خدا باش پادشاهی کن.
آره همینه وقتی با جسارت و شجاعت ایمان پیدا میکنی که همه چیز عالیه اون وقت تصاعدی همه چیز رشد میکنه.تنها نگرانی ما انسانها از زمانی هست که از دست داده ایم یا زمانهایی که ممکنه در آینده از دست بدیم و همش میگیم از ما گذشته اما غافلیم تنها کسی که میتونه زمان رو برای ما جبران کنه خداست دلهامون رو دگرگون میکنه،تو دیگه سخت نمیگیری فقط از قدرتت استفاده میکنی و خلق میکنی و زندگی میکنی.
سلام خدمت تمام شما عشقای پر قدرت من که عضوی از ذات الله هستید و قدرت خلق کنندگی دارید خوب جواب خیلی واضح مشخصه که هیچ عامل بیرونی در زندگی ما تاثیرگذار نیست تمام هر آنچه که در زندگی ما تاثیر گذار هست باور های ماست خداوند قوانینی رو روی دنیا گذاشته که بدون تغییر هست و استاد قوانین رو میدونه اصلا استاد مهم نمیدونه که رقیب چی هست دلار چطوره هیچ عامل بیرونی در زندگی ما تاثیر نداره فقط خودمون با باور هامون خلق میکنیم و زمان شروع باید به خدا اعتماد کنیم دوستان باور داشته باشید به خدا که رزاق هست و بی نهایت رزق میده باور داشته باشید به فرکانس باور داشته باشید همه چیز همینه عمل کنید نتیجه میگیرید شما اصلا توجه نکنید وضعیت اقتصادی چطوره شما تمرین ذهنی خودتون رو انجام بدین به قول استاد گردن خدا کلفته همه کار رو برامون انجام میده اگه باور هامون درست باشه خدا قدرت داره و انجام میده برای ما اصلا به ما ربطی نداره چطور
چون این وظیفه خدا هست و اونه که انجام میده استاد خواسته هاش بزرگ بود و هست و هر روز بیشتر و بیشتر میشه و استاد باور هاشو قوی کرده که به اینجا رسیده یک شبه هم به وجود نیومده و هر روز داره باور هاشو قوی تر میکنه و همچنین خواسته هاشو بزرگ تر میکنه و به اهدافشم به راحتی میرسه چون قانون رو میدونه استاد اگه از این جواب خوشت اومد یه روز اسم منو تو یکی از فایل های رایگان بگیر این بیشتر به من انرژی میده در پناه الله یکتا شاد باشید سالم باشید و ثروتمند و خوشبخت محمدامین براهویی
سلام به استاد عزیزم
سلام به همه دوستانی که مشارکت کردن ور جواب دادن به این سوال٫
یکبار دیگه از خداوند سپاسگزارم و از استاد عزیزمون که سوال من به این شکل مطرح کرد و من با آگاهی های زیادی مواجه شدم٫
یبار با خودم حرف میزدم و میگفتم چه خوب میشد که بچه ها بیان از تجربیات شون برام بگم ببینم به چه نتیایجی رسیدن از دوره ها و من چرا نتیجه نمی گیرم؟!?
خدا خواست که من اینجوری به جواب سوالم برسم و هدایت بشم٫
راستش من اصلا اهل خوندن کامنت ها نبودم٫ اما این چند روز کلی کامنت خوندم که از من بعیده?
البته الان که می تونی براساس نظرات محبوب و لایک شده کامنت ها رو ببینی خیلی خوب شده٫ تشکر میکنم از همه دوستانی که وقت گذاشتن و از تجربه شون گفتن و خیلی اتفاقات باورپذیر میشه٫ شاید بخاطر همین قرآن هم به شکل داستان نازل شده که ما راحتتر باور کنیم٫
واقعیتش من تازه دارم مفهوم بعضی چیزا رو می فهم ام٫ تازه می فهم ام باور بسازیم یعنی چی٫ شاید تازه به تکاملش دارم میرسم٫ شاید هم بحث تعهد باشه٫ امسال بخودم قول دادم زندگیم تغییر بدم و از اول سال با دوره ۱۲ قدم شروع کردم و قول دادم اینقدر روش کار کنم تا شرایطم عوض کنم بعد برم سراغ باقی دوره ها٫
با اینکه مقاومت خاصی تو قبول کردن صحبت های استاد ندارم اما انگار باور نکرده بودم٫ همون ایمان بی عمل بوده٫
از حرفای بچه ها خیلی چیزا دستگیرم شد٫ یادمه تو یه فایلی استاد گفته بود باید ترمزهای ذهنی تون پیدا کنید که مانع ثروت میشه٫من کامنت گذاشتم من ترمزی ندارم اما نمیدونم چرا ثروت نمیاد٫
امروز یکی از کامنت ها رو میخوندم که میگفت من سئو و بازاریابی انجام ندادم و تو مدت دو سال خیلی هم رشد داشتن٫ با خودم فکر کردم دیدم من خیلی به سئوی سایت مون گیر دادم٫ اصلا هم متوجه نشدم٫ فکر میکردم خب طبیعیه دیگه٫ ما که تو فضای آنلاین کار میکنیم باید اینا رو داشته باشیم٫ یه لحظه با خودم گفتم پس بزاریمش کنار٫ ته دلم لرزید٫ گفتم پس این ترمزه٫
یا کلا خیلی روی مسائل فنی گیر دادم٫ قبل عید فروشم خیلی خوب نبود٫ همه چیز چک کردم که مشکل چیه٫ با خودم می گفتم که باید بخدا توکل کرد ها اما از اونطرف هم میگفتم باید بازدیدمون بیشتر شه٫ حتما رتبه فلان کم شده ما فروش نداریم یا اقتصاد خرابه یا حتما مشکل فنی روی سایت داریم که خرید نمیشه?
چندوقته دارم فکر میکنم چطوری بود که اون اوایل ما دانش فنی نداشتیم٫ تنوع محصول مون کم بود اما فروش مون بهتر بود٫ چرا اینجوری شده آخه٫
الان می فهم ام که من چسبیده بودم به فرعیات همون قانون ۸۰ ۲۰ که استاد گفت تو لایو ما برعکس عمل کردیم٫ من ۸۰ درصد و شاید ۹۰ تا ۹۵ درصد روی مسائل فنی٫
بیشتر تمرکزم روی این بود که چرا نمی فروشیم٫ بقول یکی از دوستان میگفت تمرکز باید روی خواسته ها باشه٫ من یادم رفته بود٫
———————————————–
یه توصیه ای دارم به همه دوستان٫ اگه به مشکلی برمیخورید بیاید تو سایت دنبال جوابش بگردید٫ وقتی ما خارج از سایت دنبال جواب سوالات هستیم همین داستان من میشه که روی ابزارها تمرکز میکنم تا اصل باورها٫
——————————————–
یه مثالی استاد تو یه فایلی میزد که یه نفر روی کامنت های مشتری ها تمرکز کرده بود و یادش رفته بود اصلا اصل قضیه چی بوده٫
اینا رو همه رو شنیده بودم ها اما انگار اصلا بهش فکر نمیکردم و فکر میکردم کار من درسته٫ الان که کامنت یچه ها رو میخونم می فهم ام چرا نتیجه میگیرن٫
دیروز یه سوالی تو عقل کل خوندم که پرسیده بود من میترسم ماه دیگه این درآمد نداشته باشم بنظرتون چکار کنم٫ یه دوستی جواب داده بود من مثلا با مشتری هام بصورت خیالی حرف میزنم و براشون وقت رزرو میکنم و اصلا یه دفتر دارم برای وقت مشتری های خیالی٫
گفتم چه باحال٫ منم شروع کردم انجام دادن٫ چقدر حس خوبی داشت٫
حالا چرا اینارو میگم٫
چون شاید بقیه هم مثل من تو این زمینه ها مشکل داشته باشن و یافته های من بتونه کمک شون کنه??
========================
کلیتی که من دستگیرم شده اینه که هر رسالتی داره تو زندگیش و فکر میکنم راه تشخیصش هم اینه که خیلی بهش علاقه داری و شاید هم جزء رویاهات بوده٫
وظیفه تو بعنوان کسی که به این دنیا اومده اینه که اون رسالت انجام بده٫
برای انجام درستش هم باید روی خدا حساب کنی و کارها رو به اون بسپاری و خودت یک وسیله بدونی٫
نقش ابزارها چیه؟
از ابزارها در جهت انجام رسالتت استفاده میکنی اما بهش وابسته نمیشی٫ (مثال خودم وابسته شدن به ابزار سئو یا چک کردن مداوم اینکه اینستاگرام مون چقدر رشد کرده یا این پست چقدر لایک گرفته)
ازش استفاده میکنم بعنوان یه ابزار اطلاع رسانی (اگه اشتباه میگم یا باورم درست نیست دوستانی که بیشتر تجربه دارن اصلاح کنن)
یا از اون ابزار استفاده میکنی که نیاز مشتری هات بیشتر درک کنی یا کار براشون ساده تر کنی٫
وظیفه خودت چیه؟ وظیفه ات اینه که اون کار درست انجام بدی و بهبودش بدی (فکر کنم من بعد یه مدت یادم رفت این مطلب و خیلی بیشتر به این فکر میکردم که چطوری ازش پول دربیارم٫ قرار بود من حس مردم نسبت به زندگی بهتر کنم و براشون فضای قشنگ تری ایجاد کنم اما دیگه انگار اون هدف نبود)
ما مطالب خوبی داشتیم تو حوزه خودمون که انگار بهم الهام میشد درباره اش بنویسیم اما از یجایی دیگه مطالب فقط برای رتبه گرفتن و بهبود سئو نوشته میشد?
اینا کلا یعنی من خدا رو یادم رفت دیگه٫ رفتم سراغ بقیه روش ها و بقول یکی از دوستان خدا هم گفت اگه فکر میکنی اینجوریه که از همونا بخاه درستش کنن٫
خلاصه اینا چیزایی بود که فعلا کشف کردم و فهمیدم که ترمز زیاد داشتم اما خودم خبر هم نداشتم٫
اینا شد
ایمانی که عمل نیاورد حرف مفت است٫
چگونه به دانسته هایمان عمل کنیم؟
فقط روی خدا حساب باز کن!
همون فایل رایگان ها که همه مون شنیدیم اما من می تونم بگم خیلی کم عمل کردم٫
هر کدوم ما اومدیم که دنیا رو جای بهتری برای زندگی بکنیم و بعد یه مدتی هم که ماموریت مون تموم شه میریم٫ مامور خوب اونیه که بچسبه به ماموریتش٫ فرمانده خودش حواسش هست که براش طوری شرایط فراهم کنه که از انجام ماموریت لذت ببره اما اگه ماموریتش و فرمانده یادش بره و بره دنبال کار دیگه ای باید اون شرایط قبول کنه٫ اگر هم مامور خوبی باشه ارتقا درجه میگیره ?
امیدوارم اتفاق خوبی که اول سال برام افتاد باعث بشه با انرژی بیشتر این راه ادامه بدم و آخر سال با خبرهای خوب خوشحال تون کنم و من هم عامل به قوانین باشم نه فقط شنونده٫
خدایا کمکم کن که بتونم به دانسته هام عمل کنم و ایمان داشته باشم که در هر شرایطی کمکم میکنی?
با سلام ، دوستان و استاد عزیز، می خوام یکی از تجربیات خودمو در خصوص قانون بنویسم ، قبل از اینکه اصلا با این سایت آشنا بشم انجام دادمش و نتیجه گرفت: تیر ماه سال 97 دقیقا 3 هفته بعد از جشن عقدم چند تا غده تو گردنم حس کردن کلی پیگیریو دکتر که ببینم اینا چیه تا بعد از کلی آزمایشو اسکنو نمونه برداری مشخص شد ببببله متاسفانه سرطان غدد لنفاوی تشخیص داده شد! بسیییییار غیر قابل باور بود برای من که تازه عروس و زیبا ، با موهای تقریبا بلند بودم، رزمی کار، داور، شاغل، فعال…. بعد از کلی آه و ناله و گریه و درمون گذاشتن با آقای همسر….
نشستم و با خودم خلوت کردم و به خودم گفتم تمومش کن، باورش نکن، باهاش نجنگ، اصن تحویلش نگیر که همچین چیزی هست.
به هیچ کس از فامیلو اطرافیان هم نگفتیم چون با دلسوزی و احوال پرسیو هزارتا سوال بیشتر حال آدمو خراب میکرد. بگذریم ازینکه میدیدم پدر مادرمو همسرم دارن بال بال میزنن!!! اما خودمو جمع کردم رفتم سراغ درمان و شیمی درمانی و سنگین ترین بخش کار کچل کردن بود، ولی جالبه که بگم بعد از کچل شدن عروس خانم اصن فک نمیکردم که من بیمارم بیشتر حس خلافکارا و زندانیارو داشتم و ادا درمیاوردم و کلی خوانوادمو میخندوندم!!!
نمیگم این دوران خیلی ساده گذشت اما خیلی راحتر از خیلی از دوستان دیگم که هر روز با گریه و کلی غصه میومدن برای تزریق گذشت و کلی از داروهاشون و عوارضش اطلاع داشتن ولی من حتی نمیدونستم داروهام چیه و چند تاس اصلا و اصلا باورش نکردم و در موردش تحقیق نکردم و الان که دارم براتون این مطلبو تایپ میکنم دوباره برگشتم به کار و پشت میز خودمم و موهامم مثل پسرایی که میخوان برن سربازی جیک زده و مشغول خرید جهاز و رنگ آمیزیه خونمم. چیزی که 6 ماه پیش آرزوم بود.
خدارو سپاسگذارم خیلی باعث قوی بودنم شد و تو این مسیر خیلی چیز یاد گرفتمو بزرگ شد.
اینو گفتم در راستای حرف استاد که من به دیگران( رقبا یا هم رده ها…) کار نداشتم تمرکز رو خودم و لذت بردنم بود و اینکه من بیشترین مسافرتو تو همون 6 ماه شیمی در مانیم رفتم شب های قبل تزریق تا نصف شب با همسرم جاده چالوس بودیم نه اینکه خیلی مثل آدمای سالم سالم باشم ولی کم نمیزاشتم. تو زندگیتون کم نزارید.
سلام به یکتا عزیز خیلی خوشحالم تجربه خودتو نوشتی
کلا حال میکنم تو کامنت ها میبینم که مینویسن در مورد این فایل یا این موضوع میخوام تجربه خودمو بگم.این خیلی تاثیر گذار تره و من هم میخوام تجربه خودمو بهت بگم
من هم جالبه فک کنم دو سال پیش یا سه سال پیش یک چیزی تو گردنم بود که اصلا کسی نمیدونست چیه هیچ دکتری تا تهران هم رفته بودم ولی کسی نفهمید با کورتون و بستری بعد سه ماه بهتر شد و سال بعدش دوباره برگشت و اون سال با قوانین و استاد آشنا شدم و باورت (شاید نشه) احتمال زیاد بشه که من عهد بستم با خودم و خدام که حس میکنم این حرف و مسیر درسته و اگه واقعا این حرف ها درسته ، بدون دارو پس باید خوب بشم و ( با احساس خوب و مرور یک سری آگاهی ها و باور ها که توی دوره قانون آفرینش گفته شده بود) بعد سه ماه (دقیقا همون زمانی که با دارو علائم از بین رفت) بدون ذره ای دارو مصرف کردن کم کم نتایج بزرگ خوب شدن رو دیدم و من یک سری ناتوانایی هایی در من اون بیماری ایجاد کرده بود کم کمرفع شد و الان وزنه میزنم ورزش میکنم میدو ام ، اون موقع نمیتونستم آرزو داشت میشد برام و حتی توی تکلم، ولی شد و مطمئن ام برای همه هم میشه خیلی ممنونم ازت که تجربه ات رو نوشتی
به نام خداوند یکتا
هر چه این دیدگاه ها را می خوانم میبینم درهای زیادتری از آگاهی که گویا منشا و منبع همه آنها یکجاست برایم باز می شود
اصل مطلب در کسب و کار در روابط در موفقیت و…در یک کلام است آن هم توحید ناب.
نه توحید زبانی و کلامی ونه توحیدی که از روی جهل و بعضاً تعصب و واکنش نشان دادن به یک فرد یا جامعه یا یک جریان که غیر خدا و من دون الله را کارساز یا دوست گرفته اندکه البته همان هم اگر از سر خیر خواهی بیان شود بسیار به تقویت باور توحیدی کمک میکند.
مسئله اصلی امّا داشتن توحید قلبی و عملی است و ایمان به خدا و فقط خدا در لایه های زیرین ذهن
اینکه با دو یا چند روز کسادی در کسب و کارم در ذهن من چه میگذرد آیا به فکر تبلیغات به شیوه های جدیدم یا آنالیز رقبا یا اینکه ته دلم قرص است به رب الارباب
آیا با دیدن یک شخص که از لحاظ موقعیت اجتماعی مقام و منصبی دارد ضربان قلبمان تغییر میکند یا دلمان قرص است به مالک الملک.
آیا برای حل کردن امورات روزانه ام وقتی به رییس فلان اداره یا برای فروش محصولات و خدماتم به مسئول خرید فلان شرکت مهم مراجعه میکنم آنان را دخیل میدانم اگر میدانم به چه میزان دخیل میدانم به همان میزان مشرکم وبه همان اندازه بایستی دست به دامان مارکتینگ و تبلیغات و…شوم.
تفاوت کسب و کار استاد و امثال استاد با بقیه ی کسب و کارها در میزان توحید است.
اَلَیسَ اللهُ بِکافٍ عَبدهُُ
آیا خدا برای بنده اش کافی نیست؟
برایم معما بود که چرا این آیه از قرآن کریم سوالی بیان شده بعدها به این نتیجه رسیدم به این خاطر که سوال نیاز به فکر کردن و پس از آن نیاز به تصمیم دارد تصمیمی که کار ساده ای هم نیست وشاید مهمترین تصمیم زندگی باشد آن وقت باید این سوال را جواب دهی و تصمیمت را بگیری با اعمالت با توکلت به الله با غلبه بر نجواهای شیطانی
هر چقدر که پاسخ آری به این سوال ناب تر و خالص تر باشد به همان اندازه به تبلیغات و مارکتینگ و فلان و بهمان نیازی نداری و رب العالمین به سمت نعمت و ثروت بی نهایت خویش هدایتت میکند.
آری دوست من توحید .توحید .توحید
در پناه الله
سلام به استاد عزیزم و هم فرکانسی های خوبم
“زبان جهان زبان باورهاست، باورها زندگی مارا میسازند”
از دیدگاه قوانین کیهانی نقش باورهای مدیر یک کسب و کار درباره محصولی که تولید میکند یا خدماتی که ارائه میدهد، در میزان سود یا زیان یک کسب و کار اونقدر مهم و حیاتی هست که همین یک امر به تنهایی کسب و کار های موفق را از سایر کسب وکارهای موفق متمایز میکند.???
اصلی ترین موضوع در رشد کسب و کار تلاش برای ساختن باورهای قدرتمند کننده تر درباره کسب وکار و ایجاد نحوه ای از نگرش و عادات رفتاری است که یک فرد را به سمت ایده های بهتر و بازار های سودآور هدایت کند.
خیلی مهم است که مدیر کسب و کار با چه باورهایی اقدام به شروع کسب و کاری کند؟
باور محدودکننده یا قدرتمند کننده
چون ایده های آسان و ثروت آفرین به سمت فردی می رود که توانسته قوانین و اصل و اساس ثروت را درک نماید و از آن در عمل استفاده کند؛ بنابراین این نگرش ما و طرز فکر ما درباره ی نحوه ی فروش، نحوه ی افزایش مشتری که به کسب و کار ما جهت میدهد.?
فرکانس هایی که حاصل باورهای ما میباشد ،توسط تمرکز کردن ما بر موضوعات ارسال میشود.
به محض اینکه به کسب و کارمان متمرکز میشویم ، جهان به باورهای جدید ما پاسخ میدهد. به شکل یک ایده،برای ایجاد تغییری ساده در نحوه ی مشتری یابی که به ذهنمان خطور میکند و با اجرایی کردن این ایده ها مشتری بیشتری به کسب و کار ما جذب میشود و نتایجی رضایت بخش به ارمغان می آورد.
به میزانی که مدیر یک کسب و کار طبق باورهایی که ایجاد کرده است برای خود و کارش ارزش قائل باشد و خود را لایق دریافت ثروت بداند ،وقتش را به مسائل فرعی هدر نمیدهد و کار و وقتش را ارزشمند می دارد.
اگرتمرکزمان روی موضوعات فرعی چون شیوه بازاریابی یا تبلیغات (که خود یک شیوه از هزاران شیوه برای رسیدن به هدف اصلی است) باشد، خود را محدود کردیم و از مسیر اصلی که استقلال مالی است دور میشویم.
اگر تمرکز ما بر روی هدف اصلی باشد و درمورد چگونگی رسیدن به اهداف اصلی منعطف باشیم و به یک راهکار (مثل تبلیغات)نچسبیم خودرا برای دیدن راهکار و فرصتهای عالی محروم نکرده ایم.(دست خدا را برای هدایت به سمت خواسته هایمان بازگذاشته ایم.???
وجه تمایز بین استاد عباس منش و دیگر سایت های موفقیت که روزانه هزینه های زیادی را صرف تبلیغات میکنند همین است.
استاد عباس منش به دلیل اجرایی نمودن اصول وضع شده در این جهان و هماهنگ شدن با این اصول است که نتایجی همچون افزایش فروش و سود و افزایش مشتری را به بار می آورده است.
همه ی ما به یک اندازه به خوان خدا دسترسی داریم. خداوند در نهایت عدالت این سیستم را خلق کرده است و به یک اندازه به همه ی ما توانایی خلق خواسته هایمان را داده است،حال این خواسته ثروت بیشتر و یا هر خواسته ی دیگری باشد. به میزانی که پروردگارمان را باور کنیم ، به میزانی که بخشش و قدرت اورا باور کنیم به همان میزان به ما نعمت میدهد.
باورهای ما ،مارا محدود یا نامحدود میکند.?
در پناه حق شاد و ثروتمند و پیروز باشید.?
با سلام خدمت استاد عزیز وهمه دوستان گرامی
وقتی اولین بار آموزش های استاد رو گوش کردم احساس خوبی داشتم٫از فایل های رایگان شروع شد٫یواش یواش یکسری باورها توی وجودم داشت شکل میگرفت ولی همچنان باورهای اشتباه زیادی داشتم که درخیلی از تصمیم گیریهام تاثیر زیادی داشتند٫انگار یه حسی بهم میگفت ادامه بده٫من کارمندم،توی همین حال وهوا بودم که یه ایده به ذهنم اومد که کنار کارم توی بورس فعالیت کنم بدون اینکه زمان زیادی نیاز داشته باشم٫هر طوری بود هزینه دوره های آموزش بورس رو تهیه کردم٫حدود ۴۰ -۵۰ ساعت آموزش بود٫شرایط کارم طوری بود که شب فرصت کار کردن روی آموزش ها رو نداشتم ،بنابراین تصمیم گرفتم صبح قبل از اینکه برم سر کار سی دی ها روببینم٫صبح ها با شور واشتیاق آموزش ها رو میدیدم تا بالاخره تموم شد٫درگیر کار شدم٫یه سری باور هم در مورد بورس از اساتید وبزرگان بورس وکسانی که توی بورس فعالیت داشتند بهم القا شد٫اینکه باید اخبار صنایع ،رویداد های سیاسی و٫٫٫ دنبال کنی که بتونی تصمیم درست در خرید وفروش سهم بگیری٫ومن اینو قبول کردم وبشدت از طریق کانال های تلگرامی پیگیر بودم٫این شرایط بود تا وقتی که من دیدم یکسال توی بورسم و سودی نکردم٫وهمچنان فایل های استاد رو گوش میدادم٫ انگار یه سری باورها توی وجودم شکل گرفته بود٫توی روابطم با اطرافیان ،ارتباطم با خدا وسلامتی بهتر شده بودم٫ولی توی بورس مثل قبل بودم ٫استاد میگه وقتی خواسته ای در شما شکل میگیره باید باورهای مناسب با خواسته رو ایجاد کنید٫چه باورهایی مناسبند؟ باورهایی که بهت احساس خوبی بده٫ منم گفتم باورهای مناسب برای بورس رو میسازم٫
(یه توضیح کوچولو درمورد بورس برای کسانی که با بورس آشنایی ندارن:بورس مکانیست که سهام شرکت های پذیرفته در سازمان بورس معامله میشه وشما میتونید در یک روز یک سهم از هر شرکتی رو بخرید وبفروشید٫سهمی که تقاضای زیاد داشته باشه به هر دلیلی قیمتش رشد میکنه وسهمی که خریدار نداشته باشه قیمتش افت میکنه٫)بورس جایی بود که خیلی از باورهام رو پررنگ میدیدم٫مثلا بارها اتفاق افتاده بود سهم رشد خوبی کرده بود ومن میتونستم با فشاردادن یه دکمه سهم رو بفروشم وسود خوبی کنم ولی طمع میکردم ومیگفتم شاید هنوز رشد کنه با اینکه تقریبا میدونستم که احتمال رشدش کمه٫ ودوباره سهم افت میکرد وسود رو ازدست میدادم٫با خودم گفتم چرا این کارو کردم دیدم به فراوانی ایمان ندارم٫بنابراین این باور رو نوشتم،بی نهایت سهم خوب برای خرید وجود داره پس زمانی که در سود هستم به راحتی سهمو میفروشم٫دیدم دنبال کردن اخبار مربوط به بورس وشنیدن نظرات افراد مختلف جز سردرگمی واحساس بد چیزی برام نداره٫پس همشونو حذف کردم واین باور رو ساختم خدا منو در خرید وفروش سهم در زمان مناسب هدایت میکنه٫یا وقتی سود میکردم حس بدی داشتم ومیگفتم خوب من سود کردم یکی ضرر کرده دیگه٫دیدم این احساس بد به خاطر باوری است که اکثرا دارن : بورس مثل قماره٫گفتم این باور نمیذاره سود کنم٫از خودم پرسیدم(استاد میگه سوال کنید تا جواب بگیرید)واقعا بورس با قمار چه فرقی داره؟وجواب گرفتم٫در هر دوتا پول جا به جا میشه در قمار از بازنده به برنده ودر بورس از کسی که ضرر میکنه به کسی که سود میکنه ولی در قمار این جابجایی پول هیچ نتیجه دیگه ای نداره ولی در بورس این جابه جایی به رشد صنعت کمک میکنه٫که این خودشو توی شاخص کل نشون میده٫(رشد وپویایی صنعت توسط شاخص کل مشخص میشه)که اگه نمودار شاخص کل رو به صورت کلی ببینید ،می بینید روند صعودی داره و با گسترش جهان هماهنگه٫
ومن این باور رو نوشتم٫فعالیت در بورس یک کار معنویست ،چه سود کنی چه ضرر فعایت در بورس باعث رشدصنعت وجهانه٫این باعث میشد وقتی سهم حد ضررش رو زد به راحتی بفروشم واز ضرر بیشتر جلوگیری کنم وازون مهمتر احساس بدی نداشته باشم٫همیشه وقتی ضرر میکردم حالم بد میشد٫واین احساس بد باعث میشد سهم بعدی که میخریدم خوب رشد نکنه وضرر بده٫استادکاری که باید در مورد سایت انجام میداد یادگیری قسمت فنی کار بود٫وچون باورهای خوب(دلیل اصلی نتایج)داشتند وهرروز بهتر میشه این نتایج رو گرفتندو میگیرن٫ درمورد من قسمت فنی رو یاد گرفتم(حداقلشو که نیاز هست)
ولی باورهای نامناسب(ترمزها)سبب شد که نتیجه نگیرم٫الان حدودا ۴ماهه که روی باورام در مورد بورس کار میکنم وهفته گذشته وقت سهمم داشت رشد میکرد به راحتی فروختم ودر مدت ۱۰ روز ۲۰ درصد سود کردم٫توی هر کاری باید قسمت های فنی کار رو یاد بگیریم وهمیشه به روز باشیم٫وبعد باورهایی رو بسازیم که به نفعمونه وبهمون حس خوبی میده٫وزمانی که احساس خوبی داشته باشیم الهامات رو بیشتر دریافت میکنیم ٫وقتی چیزی بهمون الهام شد عملیش کنیم٫وبا باورهای خوب ودیدن نتایج کوچک وتاییدشون ایمانمون رو قویتر کنیم که نتیجه میدهد٫به قول استاد به اندازهای که روی باورهاتون کار میکنید نتیجه میگیرید٫واین کار همیشگی است وتا ابد ادامه داره٫وقتی استاد به فراوانی باور داره، بی نهایت مشتری ،بی نهایت ایده و٫٫٫ چه نیازی به تبلیغات دارن یا اینکه رقبا چه کار میکنن٫به نظر من نیاز به تبلیغات ریشه در باور کمبود مشتری داره٫به قول استاد به اندازهای که به دانسته هاتون عمل میکنید نتیجه میگیرید ویکی ازابعاد عمل به باور فراوانی تبلیغ نکردنه٫ممنون که نظر منو خوندید شاد وپیروز باشید
سلام بر استاد عزیز، همکاران مهربانشون و تکاورن اندیشه ٫٫٫٫
احساس میکنم جواب این سوال رو بارها در فایلهاتون گفتید یکی از دلایل این هست که باید در کارمون چهار چوب داشته باشیم یعنی اگر دوست نداریم که بقیه کاری را با ما انجام دهند ما هم آن کار را بر علیه دیگران انجام ندهیم و تمرکز را روی کار کردن بر روی باورها قرار دهیم وقتی این باور وجود داشته باشه که فقط من هستم که با فرکانسهام زندگی و کسب و کارم را مدیریت میکنم عملا چوب لای چرخ بقیه کردن و تمرکز روی کار آنها رد میشود فقط کافیست در مسیر آن کسب و کار باورهای درست برای خودمان بسازیم و البته از چهارچوب خودمان استفاده کنیم من به شدت با این دیدگاه که پیرو بقیه باشیم یا مثل بقیه زندگی کنیم مشکل دارم و هر وقت که حتی یک مقدار میبینم که عمل و رفتارم مثل بقیه مردم شده سریع احساس ترس میکنم چون بدون شک نتیجه ام و زندگی ام هم مانند آنها میشود همانهایی که همواره راه میروند و از زمین و زمان بد میگویند و ناشکری میکنند ٫٫٫
تمرکز باید روی انرژی منبع باشد گاهی ایده هایی به تو میدهد که به نظر شاید خنده دار بیاید و کلی با پسند جامعه در کارت فرق کند ولی اگر ذهن منطقی تو جلویت را نگیرد و به آن عمل کنی واو میبینی که نتیجه شگفت انگیز است ٫٫٫
وقتی کاری را که دوست داری و عاشق آن هستی را فارغ از نظر بقیه به عنوان کسب و کار انتخاب میکنی بدیهی است که هر روز و هر ساعت از انجام دادن آن لذت میبری ساعتها متوقف میشوند و من بعضی وقتها اصلا نمیدانم کی شب شد کی صبح شد ، نه این که به خاطر باور اکثریت فلان کار برات نون و آب نمیشه و خودم رو مجبور به یک کار بی مزه که اصلا دوستش ندارم کنم و از اول صبح منتظر پایان کار باشم تا ساعاتی هم بتوانم به کار مورد علاقه ام برسم مثل بقیه بودن راحت است زندگی معمولی داشتن راحت است زندگی تلویزیونی داشتن ، حد متوسط بودن ، حق دیگران را به اسم زرنگی برای دو قرون پایمال کردن بسیار راحت است اما روی خدا حساب کردن بسیار سخت است ایمان داشتن به اینکه فقط اوست که میتواند از هر کاری هر شغلی که دوست داری تو را به اوج برساند سخت است وقتی عاشق شغلم هستم از هر ثانیه آن لذت میبرم و از هر پیشرفت اشک شادی در چشمانم جمع میشد این همان ارتعاشی است که جهان آنرا دریافت و در مقابل تو کرنش میکند این همان کاریست که جابزها ، انیشتین ها ، جکسونها ، زاکربرگها و جیم کری ها انجام دادند ٫٫٫٫
ممنون از توجه و همراهی همه دوستان عزیزم ٫٫٫٫٫
سلام دوست عزیزم
چقدرزیبا بود دیدگاهتون.. سپاس فراوان ازاینهمه عشق الهی…باارزوی بهترینها برای شما
سلام به استاد عباسمنش عزیزم
واییی استاد من نظرمو در مورد این سوال قبلا نوشتم اما الان که فایل توضیحات بیشتر رو دیدم خیلی دوست داشتم دوباره نظرم و داستانهایی در مورد تبلیغ ها و کار خودم برای شما و دوستانم بنویسم .
استاد می دونم که باورتون می شه از روزی که تصمیمم گرفتم شاگرد شما بشم تغییرات عالی توی زندگیم داشتم و فقط با تنظیم فرکانسها و نوشتن خواسته هام همشون محقق شدن استاد من توی شرکت خدمات بیمه یی مدیر داخلی بودم که سالهای زیادی دوست داشتم دفتر کار خودم رو داشته باشم حتی اگه شده یه دفتر بیمه کوچیک! برای همین به محض آشنایی باشما تصمیم گرفتم خلا ذهنی و فیزیکی رو توی زندگیم بکار بگیرم و برم دنبال خواسته هام حتی اگر شده چند ماه بیکار باشم و اون ترسهای گذشته رو کنار بگذارم و شد باور کنید دوستان برای منم این اتفاق افتاد ، الان دفتر بیمه خودم رو دارم هر چند هنوز تا نتیجه نهایی کمی فاصله دارم اما حرف استاد که گفتن قوانین رو نپذیر و به هدفت نگاه کن زمانی که هیچ مجوز دفتر بیمه جنرالی نمی دن من دفترم رو بدووووووووون مجوز بدوووووووون تابلو بدون تبلیغ افتتاح کردم و هر روز تونستم یه برگ جدیدی توی کارم رو ورق بزنم و از کل ادارات شهر برای بستن قرارداد همکاری با من خودشون بسمتم اومدن و خواستن با من کار بکنند باورتون می شه!!! من فقط لیست قراردادهای ادارات شهر روتوی دفترم نوشته بودم و هر روز یکی از اونها اومد سمتم و گفتن که می تونن این قراردادها رو برای من اوکی کنن بدون اینکه من ازشون بخوام یا انتظاری از من داشته باشند اره دوستای خوبم و استاد عزیزم قانون جواب داده و من هنوزززز هم حتی یه تابلو هم برای دفتر کارم ندارم و روزانه دهها بیمه نامه صادر می کنم و درآمدم از ماهی ۱ میلیون تومن به ۱۲ میلیون تومن رسیده توی یکسال و اونایی که توی این کارند می دونند که توی یکسال این پیشرفت خوبیه، من خودم رو مثال زدم تا به شما بگم بدون تبلیغ و تمرکز روی هدفها و با توکل بخدا همه چیز درست می شه. یه مورد دیگه رو در خصوص اینکه استاد گفتن فقط روی خدا حساب باز کن بگم و اون اینه که توی تمام این مدت فقط یکی از قراردادها رو بخدا نسپردم و به یکی از بستگانم سپردم که تا هنوز بدستش نیوردم و از این لحظه اون رو از خدا می خوام به بهترین شیوه و آسون برای من فراهمش کنه .
دوستان بازم می گم فقط بخدا توکل کنید و از اون بخواید که اون نیروووی مطلق جهانه.
پیروز و شاد و موفق و ثروتمند باشید.
سلام دوست عزیزم
چقدرزیبا بوددیدگاهتون و پراز الهام خداوند برای من.. سپاس فراوان..باارزوی بهترینها برای شما
به نام خداوند یکتا که جز یکتایی بر او، برهیچ چیز وهیچ کس یکتایی موجود نمیباشد٫
سوال مسابقه:
فرق بین اینکه کجا باید از یک ابزاری استفاده بشه وکجا باید روی خدا حساب کنیم چیه؟
جمله ای بسیار ساده اما بسیار بسیار پرمعنایی است که فقط میتواند به کسانی کمک کند که بدنبال کشف قوانین وطرز کار جهان هستی میباشند٫
پس اول از همه چیز مطالب را برای درک و بیان بهتر میتونیم دسته بندی کنیم٫لذا باید بدونیم که :
اول: باید جهان را بشناسیم، (منظورم از جهان قوانین جهانه)، همون قوانینی که بعنوان اصل ازش یاد میکنیم که ثابت و پابرجا هستند وتغییری نمکینند وبرای هر چیز وهر کس به یک صورت عمل میکند٫
پس قدم اول آگاهی بدست اوردن از جهانه که چطور داره کار میکنه
دوم: درک کردن آن آگاهی ها یا دانسته هاست، یعنی باید به قول معروف برامون جا بیافته٫
سوم: حالا باید به اون دانسته ها یا آگاهی ها یاشناخته ها از جهان عمل کنیم ویواش یواش در جهت رسیدن به خواسته هامون با اون ها کار کینم٫
چهارم: بدست اومدن نتیجه است که مسلما هم جهت اون آگاهی ها خودبه خود و بدون دخالت ما اتفاق میافته٫
پس میتونیم منتظر نتیجه باشیم که نتیجه چیزی جز خواسته ما نخواهد بود، البته اگر ما دقیقا طبق اون آگاهی ها عمل کرده باشیم٫
اما شناختن وآگاهی بدست اوردن از این جهان مادی:
به صورت خلاصه و مفید میگم بصورتیکه تقریبا میانبری برای هم درک راحت تر و هم استفاده سریعتر از قوانین باشه، چرا نمیشه کل آگاهی های موجود را درون چند خط خلاصه کرد٫ چون ذهن انسان این توانایی رو نداره که در یک آن همه چیز رو درک کنه٫ پس بنابراین قوانینی که هست به صورت خلاصه بیان میکنم برای درک فهیم تر٫
اگر شما به ساختار هر بازی ای نگاه کنید متوجه می شوید که هر بازی ای یک سری قانون هایی مربوط به خود داره٫(بهتره اسم قانون رو بذاریم چارچوب) که طبق اون چارچوب بازی شکل میگیره و معیار قرار داده میشود وبازی انجام میشود٫ که برد و باخت هم در آن بازی طبق اون چارچوب انجام میشود٫
حالا درادامه میخوام بگم که این جهان هستی هم یک بازیه و باید بدونی که من وتو هم بازیکنان این بازی هستیم٫
اما یک تفاوت عمده در این بازی جهان هست نسبت به بازی های دیگه و اونم اینه که بازی جهان کاملا بصورت نامحدود یعنی در بدون محدودیت مطلق سیر میکنه٫ در صورتیکه بازی های دیگه با محدودیت های خاص خود روبرو هست٫
و ارتباط من انسان با این جهان از طریق وسیله ای به نام ذهن انسان است٫ و از اونجایی که این جهان نامحدود هست، بنابراین ذهن انسان هم نامحدود هست٫
اما این ذهن وسیله ایست کاملا قدرتمند چون با جهانی کاملا قدرتمند مراوده داره٫ پس بنابراین باید از کل قدرتی که جهان از آن برخورداره، برخوردار باشه، تا بتونه خواسته های هر شخص را خلق کنه و بوجود بیاره٫
یکی از چارچوب های این جهان قانونی است به نام قانون جذب(دقیقا مثل قانون جذب آهنربا که هر چیزی که ماهیت آن فلز باشد را جذب میکند)
(قانون جذب از قانونی به نام جهان موازی با جهان مادی، برخواسته میشود)
کمی توضیح میدم:
درون یک صفحه یک دایره بزرگ رسم کن و درون دایره یک آدم بکش و از اطراف آن آدم فلش هایی به سمت دیواره دایره رسم کن(مثلا با رنگ قرمز)
و با یک رنگ متفاوت(مثلا مشکی) آن فلش ها را از سمت دیواره دایره به سمت آن آدم بازخورد بده و بکش٫
وحالا توضیح شکل و کارکرد آن:
اون دایره: همون جهان موازی با جهان مادی هست
اون آدم: خود تو هستی (یا هر شخص دیگه)
اون فلش های قرمز: ارتعاش ها یا همون فرکانس های اون شخص است که از ذهن او به سمت جهان ساطع شده، که این فرکانس ها همواره در حال ارسال است بنابراین همیشگی است(تا مادامی که انسان در این جهان زنده است)٫
اون فلش های مشکی: پاسخ فرکانسی جهان به سمت اون آدم هست، یعنی جهان هم همواه درحال بازخورد (پاسخ) به اون آدم هست٫
اما هیچ کسی جز همون فرد درون اون جهان موازی با جهان مادی نیست، یعنی فقط یک نفر در جهان موازی هست به همین دلیل قانون جذب برای هرآدمی به صورت جداگانه عمل میکند٫
بنابراین هر آدمی دریک جهان موازی با این جهان مادری درحال زندگیه که اون جهان فقط مال خودشه و بس٫
پس تا به اینجا ما یاد گرفتیم که هر آدمی بتوسط ذهنش فرکانس هایی به جهان هستی ارسال میکنه و قانون جذب هم پاسخ هایی مشابه( به شکل اتفاقات- شرایط- یا آدم ها و٫٫٫) با اون فرکانس ها را به سمت اون آدم ارسال میکنه٫
فرکانس ها چه چیزهایی هستند؟
همون افکار آدمی- همون توجهات آدمی- همون تجسمات آدمی- همون کلام آدمی_ در کل فرکانس ها تشکیل میشه از چیزهایی که (با گوش) میشنویم، چیزهایی که (با چشم) میبینیم، صحبت هایی که میکنیم، چیزهایی که مینویسیم، و افکارو باورهایی که در ذهن ناخودآگاه ما جا گرفته٫
که همه این ها رو میتونیم به دو دسته جمع بندی کنیم: ۱) توجهات ما ۲) باورهای ما
_ که توجهات ما بوسیله حواس پنج گانه انسان قابل انجام است٫
_ واما باورهای ما مستقیما بوسیله ذهن ما قابل انجام است که قابلیت تغییر دارند (چون ذهن انسان بدون محدودیت است)
نتیجه گیری اول:
بنابراین زندگی انسان بتوسط ذهنش شکل میگیره٫ و اگر از زندگیمون رضایت نداریم میتونیم با توانایی هایی که به ما داده شده برنامه ریزی ذهنی خود را عوض کنیم (یعنی تغییر باورها) ( که راحت ترین راه برای تغییر باورها اینه که باورهایی که ما رو به سمت خواسته هامون سوق میده را با صدای خود ضبط کنیم و مدام به آنها گوش کنیم)٫
نتیجه گیری دوم:
از اون جایی که ذهن انسان نامحدود هست بنابراین هر باوری که در اون جا بدی طبق همون باورهای هک شده در ذهن، قرکانس های مربوطه را به جهان ارسال میکنه، و جهان هم طبق همون ها به ما پاسخ مثبت میده٫
مثال: اگر باور ذهنی ما این باشه که، من حتما برای رونق کسب و کارم و بدست اوردن ثروت باید تبلیغات داشته باشم، بنابراین حتما باید تبلیغات انجام بدم تا به ثروت در کست وکارم برسم٫
اما اگر باور ذهنی ما این باشه که، تمام این جهان و انسانها را خداوند ساخته و برگی بدون فرمان خداوند بر زمین نمی افتد (یعنی تمام اتفاقات تحت کنترل خداونده، حتی افتادن یک برگ از درخت) و من به کارم بدون هیچ گونه تبلیغاتی ادامه میدم و خداوند برای من تبلیغات لازم را انجام میدهد٫
بنابراین من فقط کافیه که به خدای خودم توکل کنم و روی کمک های بی انتهای او حساب کنم، سپس اون هم برای من اگربه تبلیغاتی نیاز داشته باشم، انجام میدهد٫
نکته: حالا اگر میبینیم کسانی هستند که با وجود تبلیغات کسب وکار کوچکی دارند، بخاطر اینه که اون شخص حتی باور به تبلیغات را هم کامل باور نکرده، به همین خاطر باور به تبلیغات در ذهنش نوسان داره وثابت نیست، به همین دلیل گاهی کسب وکارش با تبلیغات پیش میرود و گاهی هم پیش نمی رود٫
ویا اینکه کلا روی تبلیغات خیلی حساب کرده که در این صورت کار او به شرک رسیده است، بنابراین رونق کار او تا حدودی کم وکمتر میشود٫
بحث توحید وشرک:
از آنجایی که همه چیز را خداوند خلق کرده، از جمله ذهن انسان که خود قدرت خلق کنندگی دارد و همه انسانها ازخداوند هستند، و پس از مرگ هم دوباره به سوی او برمیگردند، پس با وجود این همه قدرت و توانایی خلق کردن و غیره وغیره که به انسان داده اما یک شرط برای استفاده کردن ازهمه این توانایی ها، برای او قرار داده و اون هم چیزی نیست جز اینکه اون را به زندگی خود دعوت کینم، یعنی اینکه فقط وفقط تمام درخواست هامون از اون باشه، این همون معنای توحید ( یا توکل کردن به خداوند) است٫ چرا که قدرت انجام هر کاری را داره٫
درواقع توحید کلیدی است برای اینکه هر خواسته ای که داشته باشیم را خلق کنیم، چون فقط در صورت عمل به توحید است که توانایی خلق کنندگی به انسان داده میشود٫ که هرچقدر توحید بیشتری در عمل نشان دهیم، نعمت های بیشتری به ما داده میشود٫
بنابراین منشاء قدرت همه چیز از یک قدرت است و اون هم خداوند است و اگر قدرت را به عوامل بیرونی مثل تبلیغات یا دیگران بدهیم به این معنی است که ما شرک ورزیده ایم، وباید این را بدانیم که بحث توحید و شرک کاملا ذهنی است و قابل دیدن نیست٫ (یعنی کاملا درونی)
واما قدرت توحید(ایمان داشتن به خدا، توکل داشتن به خدا):
گاهی به این صورت است که اگر جایی قرار باشد که اون فرد توحیدی عمل خاصی را انجام دهد (مثل تبلیغات)، برای رونق بیشتر کسب و کارش، همون خداوند والا مقام به اون فرد ندا یا الهامی میدهد٫ بنابراین اون شخص توحیدی در اون شرایط خاص (نه همیشه) اون مورد الهامی را باید انجام دهد، که به رونق بیشتر یا خواسته اش برسد٫
نتیجه گیری سوم:
آدمی اگر میخواهد به ثروت های بی حساب و کتاب برسد، باید در همه حال روی خداوندی که قدرت نامحدود و بی انتها داره حساب کنه٫ چون فقط در این صورت است که انسان را به جایگاهی بالا میرسونه
بنابراین استاد مسلما نمونه یک فردی است که در حال اجرای توحید در زندگی و عمل خویش است، که این رو میشه از چکاپ زندگی ایشون از سالهایی که راننده تاکسی در بندر عباس بوده اند، و حال حاضر ایشون به طور کامل مشاهده کرد٫
سلام دوست عزیز
سپاس فراوان از دیدگاهتون
چقدرزیبا و جامع نوشتین…واقعا لذت بردم… چندین بار مطالعه کردم و میکنم..واستون بهترینهاروارزو دارم…
سلام دوست عزیز
اول ازتون ممنونم که نظر و دیدگاه منو مطالعه کردین و پاسخ دادین و دوم خوشحالم میتونم با دیدگاهم به خودم، شما و دیگران کمک کنم.
چون واقعا یادم رفته بود که چی نوشته بودم و پاسخ شما امروز باعث این شد که دوباره دیدگاه خودمو مطالعه کنم.
همیشه شاد و سربلند باشید