این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.
https://elmeservat.com/fa/wp-content/uploads/2020/08/abasmanesh-68.gif8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2024-10-05 09:44:212024-11-08 05:33:53live | تشخیص اصل از فرع درباره نتایج
4234نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
سلام و روزبخیر به همه دوستان،به نظر من: ۱)داشتن اطلاعات و دانستن علوم درباره هر موضوع لازمه ولی کافی نیست ۲)وقتی در مدار صحیح باشیم افراد هم فرکانس را جذب می کنیم ۳)پر کردن خود با مطالب تئوری اکثر اوقات دست و پاگیر هستند و همیشه جواب نمیده چون اصول ثابتی نیست۴)اگر دانش لازم را داشته باشیم و نیز به خداوند توکل کنیم،و امور خود را به او واگذار کنیم بهترینها برایمان رقم میخورد
۴)همیشه امور ظاهری را
با امور باطنی همراه کنیم و خداوند را ضامن رزق و ٫٫٫خود بدانیم۵)اگر محتوا با کیفیت باشد طالب آن پیدا میشود۶)همه زندگی در کسب و کار مادی خلاصه نمی شود ۷) تجارت خود را با توجه به علاقه،استعداد،شرایط و٫٫٫انتخاب کنیم و٫٫٫٫
به نظر من آنچه که نتایج را رقم می زنه میزان ایمان فرد هست ٫ بهترین و کوتاه ترین و مهم تر ازهمه کاراترین تعریفی که از ایمان پیدا کردم :
ایمان یا همان faith :
Believe to see it ٫باور کن تا ببینی
و این توانمندی بسیار خارق العاده هست که در معدود افرادی دیده می شود٫ و اکثر افراد خصوصا افرادی که به منطقی بودن شرطی شده اند جزو دسته دوم (درست عکس تعریف )یعنی see to believe هستن یعنی تا نبینن باور نمی کنند و مرتبا نجواهای ذهنی چگونه ، اخه چطور و٫٫ به ذهنشون می رسه و از این تکنیک به اون تکنیک شاخه به شاخه می روند در حالیکه شرط اصلی رو فراموش کرده اند ٫
ایمان به منزله ریشه می باشد که میوه های آن در هر فردی به صورت تکنیک های مختلف بروز می کند٫به همین علت می بینید که هر کس تکنیک های خاص خودش رو ارایه می ده ٫در
استفاده از این میوه ها (تکنیک ها) به دو نکته باید توجه کرد
۱- شاید اون میوه باب میل و مزاج شما نباشه
به همین خاطر یه عده نتیجه می گیرن و یه عده نه
۲- شما صاحب میوه ( تکنیک ) هستید نه درخت میوه ریشه دار(ایمان به تعریف فوق)
و دیر یا زود این میوه ها تمام می شه و همین علت باعث می شه خیلی ها از مکتب های مختلف موفقیت هی این شاخه به اون شاخه کنن
با این توضیحات در جواب به اینکه باور مهم هس یا تکنیک می توان این گونه جمع بندی کرد که باید ایمان داشت ( ایمانی که عمل نیاورد حرف مفت است ، جمله طلایی استاد )
و عمل کرد در این صورت تکنیک ها خودبخود ظاهر می شود که برای شخص منحصر به فرد هس یعنی یکی با تبلیغ فروش بالایی دارد و یکی بودن تبلیغ ٫
حال باید تکنیک ها را کنار گذاشت ؟ جواب خیر
همزمان که رو ایمان و باور هایمان کار می کنیم تکنیک هایی را که باب مزاجمان هستن (حس خوبی می دهند ) نیز انجام می دهیم و لی به هیچ عنوان وابسته نمی شویم به تکنیک (خیلی گیر نمی دیم )
نکته (عدم وابستگی به تکنیک را با عدم مداومت در انجام کار اشتباه نکنیم )
یعنی نباید دست رو دست گذاشت که یهو ایمانمان شکوفا بشه و نتایج بدست بیاد همون اول هم اگه باز باور نداریم باید عمل کنیم
(fake it to make it)
ایمان عمل میاره و عمل ایمان و این دو از هم جدا نیستن
در جواب سوال استاد که پرسیدن چه عاملی باعث ایجاد تفاوت نتیجه در کسب و کارهاست؟ میتونم بگم صد در صد باورهاست. باورها نه تنها روی کسب و کار بلکه در همه ی جنبه های زندگی ما تاثیر میذارن و اگه بخوایم به باورهای یک فرد پی ببریم (در هر جنبه ای) باید ببینیم اون فرد چطور رفتار و عمل میکنه.
من تجربه ی خودم رو میگم. در جایی مشغول به کار بودم که بسیار بسیار فراتر از مسیولیت هام ظاهر شدم. یعنی اگه 40 درصد بار و وظیفه ی اون مجموعه به عهده ی من بود، من 300 درصد ظاهر شدم. به طوریکه خیلی از همکارام به خاطر انرژی زیادی که واسه کارم میذاشتم یا بهم حسادت میکردن و یا سرزنشم میکردن که بابا اینقد کار نکن، اینا به تو ربطی نداره و فلان. نتیجه ی اون همه فعالیت چی بود؟ یه روزی خیلی لایت عذر منو خواستن!!!!!
این اتفاق برج 3، 97 واسم افتاد و کاری کرد باهام که میتونم بگم به کمک آموزه های استاد، تابستون پارسال من خودمو از یه جهنم کشیدم بیرون. از بس که اوضاع روحیم بد بود.
هر چی فکر میکردم میگفتم خدایا من که اینقدرررررررر با نیت خوب کار کردم، کارمو دوست داشتم، اینهمه فراتر از وظیفه م ظاهر شدم چرا باید با این بی رحمی منو جواب کنن؟ در صورتیکه بودن کسانی توو اون مجموعه که مستقیم و غیر مستقیم بهم میگفتن که کارت حرف نداره!!
شدت حس بد این اتفاق برام به حدی بود که میگفتم احساس میکنم بچه مو از دست دادم و خدا میدونه دقیقا همین حسو داشتم. اینقد که از نظر روحی خراب شدم و واقعا صدای شکسته شدن قلبمو شنیدم.
اتفاقی که افتاد بیشتر از قبل اومدم سراغ سایت عباس منش. و سعی کردم با این اتفاق باورهامو بیشتر و عمیق تر واکاوی کنم.
میدونستم آگاهی هام تا حدی بالاست اما نمیدونستم ازشون استفاده کنم.
با پیگیری بخش راهکار برای مسایل شما و خوندن نظرات سایت، به باورهای مخرب عمیق خودم پی بردم و دارم روشون کار میکنم.
فهمیدم من واسه اون مجموعه دلسوزی میکردم (قبلا از کلمه دلسوزی خوشم می اومد (لذت) اما با استفاده از تجربه هام و اهرم رنج و لذت الان حتی نوشتنشو دوست ندارم (رنج) ) چون علاوه بر اینکه منو به خواسته هام نرسوند، بلکه خییییلی از خواسته هام دورم کرد این لامصب (دلسوزی کردن رو میگم).
فهمیدم من به شدت باور کمبود و عدم احساس لیاقت داشتم و دارم (که استارت خیلی جدی زدم و دارم روو خودم کار میکنم. از راهنمایی های خانم شایسته ی نازنین هم استفاده میکنم)
مجموع این چند تا باور که اتفاقا خود استاد هم بعنوان اساسی ترین باورهای معیوب که اغلب مردم درگیرش هستن معرفی کرده، باعث شد علیرغم اینکه چقدر به اون مجموعه محبت داشتم، زیادی کار میکردم، در 90 درصد موارد از خوب کار نکردن بقیه حرص میخوردم و… اما کارم رو از دست بدم.
چرا؟ خب معلومه وقتی از درون احساس ارزشمندی و لیاقت نداشتم چطور میشد دیگران واسه کارم ارزش قایل بشن؟ چون دیگران بازتاب درون خودم بودن! اونها آینه ی ناخودآگاه من بودن. حالا اصلا مهم نبود خودمم واسه اون مجموعه میکشتم قدرمو نمیدونستن چون این حسو از درون، خودم نسبت به خودم داشتم.
باور کمبود رو هم داشتم که باعث میشد همکارهایی داشته باشم یکی از یکی بی عرضه تر، بی مسیولیت تر، کسانی که مطلقا باوری به خوب ظاهر شدن توو کار نداشتن و فقط میخواستن سمبل کاری کنن و یه حقوقی بگیرن.
همه اینها باور کمبود در وجودمو داشت بهم نشون میداد.
اصلا مهم نیست کارفرما باشی یا کارگر و پرسنل، چه شغلی داری، چه خدمتی ارایه میدی و….
اگه این سه تا باور بنیادی: 1) فراوانی 2) عزت نفس و احساس لیاقت 3) معنوی بودن پول و ثروت، در وجودت نباشه، هر چیزی که از هر طریق به دست آوردی رو از دست میدی.
باور سوم یعنی: معنوی بودن ثروت، به دلیل نوع تجربه هایی که در زندگیم داشتم در من قویه و تمرکزمو گذاشتم رو دو تا باور دیگه.
پس مجموعه ای از باورها نتایج رو واسه ما رقم میزنن، نه یه باور خاص.
یعنی همیشه (تقریبا بیشتر از خیلیا) آدمهای پولدار خیلی خوب رو که مومن هستن و کلی کارهای خیر انجام میدن و …. رو دیدم و یکی از برنامه های اصلی خودم بعد ازپولدار شدنم همینه. پس باور سوم رو باهاش اوکیم و مشکلی ندارم. اما مشکل اساسی من دو تا باور دیگه س.
جالبه بگم (افسوس البته) که به خاطر حس دلسوزی، عید امسال هم دست به کاری زدم که نتیجه نگرفتم ازش. چقدر این مطالب فرار هستن خدایا. من که گفتم از سر دلسوزی واسه کسی کار نکنم. اینم به نظر خودم باز برمیگرده به عدم عزت نفسم.
وقتی این باورهای قوی رو در خودمون بسازیم، عالم و آدم میشن دستان خدا که کار ما رو انجام بدن و ما رو به هدف ها و رویاهامون برسونن. به خدا از ساده ترین (با این باور که همه چی به راحتی به دست میاد) و بهترین و سریعترین راه ها.
مهم کار کردن روی باورهاست.
تاکید میکنم مهم کار کردن روی باورها در راستای تحقق اهدافمونه. نه رقابت کردن و خودمونوکوچیک دیدن و … که همش از باور کمبود و بی ارزشی میاد. بقیه ی چیزها فرعیاته. حکم همون آیات متشابه قرآن رو دارن.
بهترین نمونه در این زمینه خود استاد هستن. آموزه های استاد حکم کلید بهشت رو داره. خدایا شکرت.
به اینکه چطور به خواسته هامون میرسیم فکر نکنیم. به قول استاد همینکه به چطور فکر میکنی کارت تمومه.
رو باورهامون کار کنیم، نتایج خیلی فراتر از رویاهای ما ظاهر میشن.
من دارم رو باور عزت نفس و احساس لیاقتم کار میکنم، امیدوارم این مسابقه رو ببرم تا باهاش دوره عزت نفس رو تهیه کنم.
چندین و چند سال پیش تعدادی پزشک همین پرسش شما رو از خودشون پرسیدند….. ” آیا این علم پزشکی و علم داروها هست که بیماران را مداوا میکند یا باور و اعتمادی که بیماران به علم پزشکی دارند”. برای اینکه جواب سوال براشون روشن بشه یه تست انجام دادند. تعدادی قرص شکر تهیه کردند و به بیمارانی که سردرد داشتند، با القا این موضوع که این قرصها استامینوفن هستند، دادندو توانستند در بیش از ۹۵ درصد مواقع نتیجه بگیرند. (ببخشید برای ساده شدن تفهیم داستان ، کمی مثال رو تغییر دادم ). در واقع استامینوفنی وجود نداشت اما چون بیماران باور داشتند که آستامینوفن مشکل اونها رو حل میکنه و البته با توجه به باورشان آستامینوفن را هم خورده بودند ( یعنی همون قرص شکر رو ) بنابراین خوب شده بودند. در واقع علم پزشکی و دارو سازی نبود که به اونا کمک کرد این باور اونا بود که توانسته بود از قرص شکر معجزه بیافرینه. اگه باور داری که باید مارکتینگ انجام بدی تا مشتری بیاد و بفروشی چاره ای نداری جز اینکه انجامش بدی و اگر ذهنت رو قانع بکنی که برای فروش مارکتینگ و علم بازاریابی اصل نیست و خدا مشتریها رو به سمت تو هدایت میکنه ،کارت خیلی راحتتر میشه. حالا میمونه این موضوع که این باور رو چطور در ذهنم نهادینه کنم. …. خیلی ساده است با یادآوری موفقیت استاد عباسمنش ( برای مثال عرض میکنم). شما خودت اعتراف کردید که استاد پس چرا شما که سئو انجام ندادید، تبلیغ ندارید و ووو اینقدر در فروش و بازدید سایت موفقید و این یعنی یک مثال منطقی. به ذهنت بگو دیدی میشه بدون بازاریابی هم اول بود چون اون توانسته پس میشه . حالا شما فرصت داری روی محصولت و کیفیتش تمرکز کنی چون یاد گرفتی که میشه رو مارکتینگ انرژی نگذاشت و نتیجه گرفت. امیدوارم توانسته باشم چیزی که در ذهنم می گذشت به کلام بیارم. موفق باشید
سلام استاد عزیز و خوبم سلام خانواده ی بسیار گرم و صمیمی و هم فرکانسیم٫٫٫ باعث افتخارمه که این ۲۱۹ امین روزی که با شما همراه بوده ام٫٫٫ استاد سوال خیلی خوبی پرسید که سوال خیلی ها میتونه باشه٫٫٫ و خیلی هامون هم فکر میکنیم که جواب رو میدونیم مثل خوده من که اگه تا اخر نظرم رو بخونید کامل توضیح میدم دلیلش رو ولی اصل این موضوع دانستنش نیست و اصلش به اینه که ما تا چقدر به اون عمل میکنیم که استاد چقدر درباره این موضوع که چه چیزی اصله تو فایل های رایگان توحید عملی صحبت کردن و گفتن اصل اینه که همه این باورهارو باید دور بریزیم مثلا اگه فلان چیز تغییر کنه و اگه فلان تبلیغات رو انجام بدم و اگه فلان کشور برم و٫٫٫ و قدرت رو از دیگران بگیریم و بدیم به خدا و خودمون٫ من تمام نظر هایی که گفتن دلیل اصلی موفقیت استاد، توکل و ایمانه او به خدا بوده رو قبول دارم و استاد بارها در اکثر فایل هاشون درباره اصل که توحید و ایمانه صحبت کردن ولی آیا واقعا اعمالمون این باور رو نشون میدن؟؟؟
تنها کسی میتونه این کارو انجام بده که ایمان صددرصد داشته باشه ولی واقعا انجام ندادن تبلیغات در دنیای امروز برای خیلی ها نشدنی و قابل قبول نیست!!! این کار جرات میخواد اعتماد به نفس بسیار قوی میخواد که خیلی ها موقع عمل کلی شک و دو دلی در دلشون راه پیدا میکنن و همین شک ها همه چی رو خراب میکنه٫٫٫ من واقعا کسی رو غیر از استاد عباسمنش ندیدم که بدون هیچ تبلیغی انقدر موفق باشه٫٫٫ و شاید حتی کمتر از یک درصد از مردم جهان باشن که چنین ایمان قوی داشته باشن! خیلی از ما ایمان قوی داریم ولی اعمالمون اونو ثابت نمیکنه! مثلا تا وقتی که تبلیغات نباشه انگار صددرصد کار انجام نشده! ولی وقتی دوتا محصول رو نگاه میکنیم که هر دو تبلیغات مساوی انجام داده اند و دو نتیجه متفاوت گرفته اند خیلی راحت تر میتونیم درک کنیم که یک نیروی بسیار قوی تر داره موفقیت افراد رو رقم میزنه نه تبلیغات٫٫٫ همون نیروی که استاد صددرصد باورش کرده همون نیروی که به قول استاد اگه تمام ادم ها علیه ما باشن ولی اون با ما باشه بازم رسیدن ما به موفقیت صددرصده٫٫٫ همون نیرویی که هدایتگر کل جهانه نه فقط مشتری های بیشتر٫٫٫ همون نیرویی که برعکس تمام ادم ها که میگن بدون تبلیغ مردم با محصولاتمون آشنا نمیشن و هزاران غیر ممکن دیگه مثال میزنن، ولی اون نیرو براش هیچ غیر ممکنی وجود نداره!!! خودش ادم ها، موقعیت ها و ایده هایی رو وارد زندگیمون میکنه که با هیچ به هرچی که بخوایم میتونیم برسیم٫٫٫ حتی کوه ها رو جابه جا میکنه تا هدفی که باید به مقصد برسه، برسه و نیرویی که رب العالمینه٫ به قول استاد وقتی باورش کنیم بقیه کار هارو خودش انجام میده٫٫٫ آیا واقعا میتونیم تا این حد باورش کنیم و کارهارو به اون بسپاریم؟ جوری که ابراهیم باورش کرد و چاقو رو برداشت باورش کنیم؟؟؟ میتونیم مثل موسی که باورش کرد و به سمت دریا رفت باورش کنیم؟؟؟ ترس از شرک میاد تردید از شرک میاد ما تبلیغات رو بیشتر باور کردیم تا قدرت رب و این یعنی شرک٫٫٫ باید قبول کنیم هنوز خیلی جا داریم برای تکامل٫٫٫ ایا حاضریم مثل استاد عباس منش همه ترس هامونو کنار بزاریم و با دید الهی و فقط توکل به خدا بار ها از صفر شروع کنیم و انقدر ایمانمون قوی باشه که مثل او که تمام دارو ندارش رو تو بندرعباس بخشید و با هیچ رفت به سمت تهران، ما هم میتونیم فقط با توکل به رب کل زندگیمون رو ببخشیم؟ و از صفر شروع کنیم؟؟؟ تنها کسی این کارو میکنه که ایمانش به صددرصد رسیده باشه کسی که حتی با اینکه خدا بچه اش رو ازش گرفت خیلی زود بجای گله و شکایت از خدا بابت روز هایی که اون بچه پیششون بوده سپاسگزاری کرد٫٫٫
ماه ها و حتی سال ها طول میکشه تا بتونیم این باور رو در خودمون ایجاد کنیم٫٫٫ استاد خیلی رو خودش کار کرده در همه جنبه های زندگیش از این نیرو کمک گرفته و این رو ثابت کرده٫٫٫ این قانون وقتی جواب میده که ادم با خودشو خدای وجودش هماهنگ شده باشه و ظاهرش هم این موضوع رو اثبات کنه٫٫٫٫ و باز کسی میتونه این موضوع رو در اعمالش اثبات کنه که اعتماد به نفس کامل داشته باشه و کسی که اعتماد به نفس کامل نداره یعنی خدای وجودش رو هنوز باور نکرده کسی که به کاری که انجام میده باور نداشته باشه که کارش عالیه و به بهترین نحو داره اون کارو انجام میده بازم به خدای خودش که بخشی عظیمی از اون کار رو داره اداره میکنه و نیروی اونه که داره اون کارو مدیریت میکنه باور نکرده٫٫٫ استاد در کنار اینکه به خدا ایمان داره به خودش و محصولاتش هم ایمان داره و بخاطره همین ایمانه که فقط خودش درباره محصولاتش حرف میزنه چون همین باعث میشه مردم هم این اعتمادو بهش پیدا کنن و اون کارش رو دوست داره و با اشتیاق و عشق انجامش میده٫ پس تنها کسی میتونه از خدا با ایمان درخواست کنه که اول خودش به خودش ایمان داشته باشه، خدا طرف کسایی که خودشون رو باور دارن٫٫٫ چه بسیارن کسایی که خودشون رو باور ندارن و دوس دارن این کمبود رو با تبلیغات گسترده جبران کنن، ولی بازم اونا هیچوقت پیشرفت نمیکنن و فقط هزینه های الکی برای تبلیغات میدن٫٫٫٫ خود استاد تو یکی از فایل هاش گفت اگه ازم بپرسن اولین دلیل موفقیتم چی بوده میگم اعتماد به نفس٫٫٫٫ و کسی اعتماد به نفس کامل داره که بدونه یک نیرویی ماوراء خودش باهاش همراه٫٫٫٫ بنظر منم اولین دلیلی که همه ما با دیدن حتی یک فایل از استاد جذبش شدیم باور و ایمان قوی که ازش دریافت میکردیم بود من خودم خیلی ویدیو های انگیزشی و معلم های دیگه برای موفقیت دیدم حتی چون زبانم خوبه خیلی به استاد های موفقیت بین المللی گوش دادم ولی تنها کسی که تصمیم گرفتم تا همیشه بهش گوش بدم استاد عباس منش بوده و خواهد بود چون حرفاش یه جور دیگه به دلم میشینه و ارومم میکنه چون میتونم به حرفاش اعتماد کنم، چون خودش به حرفای خودش اعتماد داره و ایمان داره که این حرف ها فقط از طرف خودش نیستن و همون نیرو داره کمکش میکنه ، چون خودش راهی رو که پیشنهاد میده رفته و بخاطر همین ایمان پیدا کرده که این راه جواب میده و مثل خیلی های دیگه حرفاش دروغین و تبلیغ الکی نیستن٫٫٫ چون خودش به حرفاش ایمان داره و این ایمان رو به ما هم منتقل میکنه٫٫٫ حتی منی که الان دارم اینارو میگم بازم به شخصه اعتراف میکنم در این مورد خیلی خیلی باید رو خودم کار کنم و خیلی طول میکشه تا بتونم این باور و اعتماد به نفس رو در خودم ایجاد کنم چون باور با بارها تمرین ایجاد میشه نه با دانستن!!!
و در اخر دوس دارم به خود استاد عزیزم بگم من همه فایل های رایگانتون رو دانلود کردم و مدام دارم بهشون گوش میدم و جزئی از زندگیم شدن٫٫٫ صدهابار تا الان گوششون کردم و باید هزاران بار دیگه گوششون کنم و وقتی درسمو ازشون کامل یاد گرفتم اونوقته که دوره هاتون رو میخرم من هنوز دارم از همون فایل های رایگانتون یاد میگیرم٫٫٫ و به زودی میام تمام اتفاقای که تو این مدت حتی با گوش دادن به همون فایل ها برام اتفاق افتادن که برای بعضیا معجزه ان رو مینویسم٫٫٫ من از بچگی برای همه ادم عجیبی بودم و همیشه کار مخالف اکثریت رو انجام میدادم تو هر جمعی همه میگفتن نه من میگفتم اره و برعکسش و بخاطره همین اعتماد به نفس کمی داشتم٫٫٫ این اولین جمعی هست که احساس میکنم بهشون خیلی نزدیکم٫٫٫ با اینکه اعتماد به نفسم کم بود ولی روحیه شکست ناپذیری رو از بچگی تا الان داشتم و بخاطره همین باهاش جنگیدم و تو سن ۱۹ سالگی معلم شدم و تو این یه سالی که با شما اشنا شدم همون روزای اول گوش دادن به فایل هاتون اتفاقای خوب برام افتادن چون ذهنم خیلی مقاومت نداشت نمیگم باور هام درست بود ولی همیشه میدونستم حقیقت چیزه دیگست!!! الان تو سن ۲۲ سالگی شغل شخصی خودم رو دارم٫ اول از خدای خودم سپاسگزارم که اولین دلیل موفقیت هام و حتی دلیل هدایتم به سایت خوب استاد عباسمنش بوده و بعد هم از استاد خوبم که همیشه دارم ازش یاد میگیرم سپاسگزارم و در اخر از همه کسایی که نظرم رو با اینکه خیلی طولانی بود تا اینجا خوندن سپاسگزارم٫ شاید چند دقیقه از وقتتون رو گرفته باشه ولی من از روزی که لایو استاد رو دیدم تا الان روش فکر کردم و برای این جواب وقت گذاشتم٫
(((مگر از زندگی چه میخواهی که در خدایی خدا یافت نشود)))
یه درخت در نظر بگیرید باور میشه ریشه و اون دونه ای که کاشته شده و بقیه چیزها میشه شاخ و برگ اون درخت
یعنی شما تو هر کاری باور اون شخص هست که نتایج به بار میاره که در واقع همون دونه هست که کاشته بقیه چیزها مثل قالب سایت تو بحث سایت یا میز و صندلی و تزِینات تو بحث مغازه میشن شاخه و برگ های درخت تموم شد و رفت
اگر بخوام خلاصه نظرمو در باره این سوال بدم دریاچه تو فیلم خیلی برای من که واضح کننده است.
فرض کنیم هدف ماهی گیری باشه اصل مثله همون دریاچه مملو از ماهی است شما اصل و فهمیدی جای درست اومدی (بقول استاد تو مدار ثروت قرار گرفتی)
اگر قلاب بندازی تو خشکی حتی اگه بهترین قلاب، بهترین طعمه، بیشترین مهارت تو کشیدن انواع ماهی بزرگ یا کوچک… و حتی بیشترین شور و اشتیاق و صبر هم داشته باشیم چیزی گیرمون نمیاد
رفتن به سمت دریاچه پر از ماهی شرط لازم و کافیه٫ بعد اون حتی با کمترین وسیله با یه چوب و نخ با یه سبد، با دست حتی- میشه ماهی گرفت و از اونجا به بعد نگران نباش ایده ها برای گرفتن راحتتر ماهی بهت گفته میشه خرید تجهیزات توسعه کار….
و برخی از این راهکارهایی که در این کلاسها و تکنیک ها استفاده میشه با قانون چکش میکنیم اگر منافات نداره انجامش میدیم و نتایج بهتر و بهتر میشن
اینه که میبینیم یک کسب و کار اینقد خوب رشد میکنه اینقد ثروت به راحتی به سمتش میاد و صاحب اون کسب و کار چیزی راجع به این تکنیک ها شاید به اون صورت که تو دوره های آکادمیک گفته میشه ندونه و شاید حتی تمرکز روی برخی از اون تکنیک ها ادمو از مسیر دورکنه مثه همین بررسی رقبا که استاد گفتن.
اصل: باور توحیدی خدا و درک قوانین هستی و عمل به اونه.
بعد اون همه چی جور میشه با دستان خدا ابزارش؛ افراد مناسبش دانشی که لازمه یاد بگیریم و در تمام این مسیر احساس خوب داریم آرامش داریم اعتماد داریم امیدواریم و اتفاقات خوب میافته.
سلام چه مثال جالبی زدید .من متوجه شدم که حرکت به سوی جلو و ایمان به خدایی که مارا کمک خواهد کرد میتوانه مارا به فراوانی وصل کنه حتی زمانی که در زمین خشک هستی با قدم برداشتن به سمت دریاچه میتوانی به فراوانی دست پیدا کنی.واین مثال مرا آرام و خوشحال میکند.سپاسگزارم
حرکت به سمت جلو و ایمان به خدایی که کمکمون میکنه واقعا همینه من بارها وبارها فایل استاد درباره فقط روی خدا حساب باز کن گوش میدم وچقدر این فایل هم آرام کننده است برای من. دوست من درپناه الله یکتا باشید
سلام ، شاید بشه خیلی تایپ کرد وخیلی برای این موضوع نوشت اما به طور خلاصه مینویسم که حوصله بقیه هم به اندازه خوندنش باشه ، من یک فایلی رو از استاد یادم نیست توی قدم اول شنیدم یا توی بقیه محصولات دانلودی یک جمله توی این ویدیو بود که میگفت باید قدرت تعیین کنندگی و تاثیر رو از بنده های خدا بگیریم و قدرت اصلی رو از آن خداوند بدونیم اگر اینطور بدونیم و واقعا بهش ایمان داشته باشیم باید این رو هم بدونیم که خداوند هم برای جواب به ما قطعا به افکار و خواسته های ما نگاه میکنه نه به اینکه رقیب ما چقدر هزینه میکنه یا اینکه چقدر اون رقیب ما توی اون زمینه قدرتمنده و کارش رو خوب انجام میده و خیلی چیزهای دیگه ، فکر میکنم با این تصور خیلی از این تضادها و نا ارامی ها در ذهن ما از بین خواهد رفت ، امیدوارم که کمکی کرده باشم به دوستمون :)
اول ایمان به خدا که همه دارند اما در صد ان فرق میکند مثلا استاد اگر شصت درصد باشد من ده درصد دیگری بیست والی آخر
دوم باور های درست که اینهم همه دارن اما یکی کمتر و دیگری بیشتر
سوم مرحله اقدام است که همه اقدام میکنند و کسب وکار راه میاندازند
اما نکته مهم اینجاست فرق بین استا د و دیگران و کسب کار های موفق ونا موفق قدم دوم گذاشتن است یعنی
ایمان به خود داشتن به ندای قلب گوش کردن خلاق بودن کپی نکردن عشق به کار داشتن یعنی استاد زمانی با یک شاگرد کا ر میکرد وقتی علاقه باشد انسان ا دامه میدهد واز شکست نمی ترسد و دوباره ادامه میدهد بهتر از قبل بیشتر از مزدی که دریافت میکنید باید خدمات بدهید تقلب کم فروشی باعث نابودی کسب وکار میشود به روز شدن؛ استاد هر سال با آگاهی بیشتر محصول تولید میکند دل و جرات داشتن اینها باعث موفق شدن کسب وکار است
سلام به خانواده عزیزم.در مکتب توحیدی عباس منشی.وسلام به تماااام خواهر و برادر وپدر و مادر وعمه و عموودایی و خاله و… جدید توحیدی عزیزم .خدارو بی نهایت شکر که با شما اشناشدم.
و سلام به بزرگ خاندان اقا سید حسین عباس منش عزیزم.
جواب من توکل هست.
اره فقط و فقط و مهم ومهم و پایه واساس …..توکل …..است.
که دقیقا فرمول اصلی هست ( 80 درصد) و اگه هر مجهولی بره کنارش خیییییلی راحت با اون حرکت (20 درصد) خییییلی ساده حل میشه و غیر ممکنه که جواب نادرست باشه.که البته شاید در مسیر های حل کردن معادله (زندگی) کلیی اعمال باید انجام بشه.
قانون(باور 80…20عمل).
اره و هر کسی در هر زمینه ای(روابط.سلامتی.ثروت) به هر نتایجی رسیده از قانون توکل پی روی کرده که البته (رب) اصل یکی است اما هر کسی به یک شکل و شمایل و حتی اسم متفاوت باهاش ارتباط داره.
و به مقدار درصد بودن و نبودش یا بهتره بگم شناخت و نشناختنش نتایج هم پدیدار میشن.
شاد پیروز سلامت پر روزی و متفکر خوبی باشین در پناه همونی که هواتونو همیشه داشته و داره.
سلام و روزبخیر به همه دوستان،به نظر من: ۱)داشتن اطلاعات و دانستن علوم درباره هر موضوع لازمه ولی کافی نیست ۲)وقتی در مدار صحیح باشیم افراد هم فرکانس را جذب می کنیم ۳)پر کردن خود با مطالب تئوری اکثر اوقات دست و پاگیر هستند و همیشه جواب نمیده چون اصول ثابتی نیست۴)اگر دانش لازم را داشته باشیم و نیز به خداوند توکل کنیم،و امور خود را به او واگذار کنیم بهترینها برایمان رقم میخورد
۴)همیشه امور ظاهری را
با امور باطنی همراه کنیم و خداوند را ضامن رزق و ٫٫٫خود بدانیم۵)اگر محتوا با کیفیت باشد طالب آن پیدا میشود۶)همه زندگی در کسب و کار مادی خلاصه نمی شود ۷) تجارت خود را با توجه به علاقه،استعداد،شرایط و٫٫٫انتخاب کنیم و٫٫٫٫
ممنونم از زحمات استاد عزیز و گرامی
با عرض سلام و ادب خدمت همه دوستان
به نظر من آنچه که نتایج را رقم می زنه میزان ایمان فرد هست ٫ بهترین و کوتاه ترین و مهم تر ازهمه کاراترین تعریفی که از ایمان پیدا کردم :
ایمان یا همان faith :
Believe to see it ٫باور کن تا ببینی
و این توانمندی بسیار خارق العاده هست که در معدود افرادی دیده می شود٫ و اکثر افراد خصوصا افرادی که به منطقی بودن شرطی شده اند جزو دسته دوم (درست عکس تعریف )یعنی see to believe هستن یعنی تا نبینن باور نمی کنند و مرتبا نجواهای ذهنی چگونه ، اخه چطور و٫٫ به ذهنشون می رسه و از این تکنیک به اون تکنیک شاخه به شاخه می روند در حالیکه شرط اصلی رو فراموش کرده اند ٫
ایمان به منزله ریشه می باشد که میوه های آن در هر فردی به صورت تکنیک های مختلف بروز می کند٫به همین علت می بینید که هر کس تکنیک های خاص خودش رو ارایه می ده ٫در
استفاده از این میوه ها (تکنیک ها) به دو نکته باید توجه کرد
۱- شاید اون میوه باب میل و مزاج شما نباشه
به همین خاطر یه عده نتیجه می گیرن و یه عده نه
۲- شما صاحب میوه ( تکنیک ) هستید نه درخت میوه ریشه دار(ایمان به تعریف فوق)
و دیر یا زود این میوه ها تمام می شه و همین علت باعث می شه خیلی ها از مکتب های مختلف موفقیت هی این شاخه به اون شاخه کنن
با این توضیحات در جواب به اینکه باور مهم هس یا تکنیک می توان این گونه جمع بندی کرد که باید ایمان داشت ( ایمانی که عمل نیاورد حرف مفت است ، جمله طلایی استاد )
و عمل کرد در این صورت تکنیک ها خودبخود ظاهر می شود که برای شخص منحصر به فرد هس یعنی یکی با تبلیغ فروش بالایی دارد و یکی بودن تبلیغ ٫
حال باید تکنیک ها را کنار گذاشت ؟ جواب خیر
همزمان که رو ایمان و باور هایمان کار می کنیم تکنیک هایی را که باب مزاجمان هستن (حس خوبی می دهند ) نیز انجام می دهیم و لی به هیچ عنوان وابسته نمی شویم به تکنیک (خیلی گیر نمی دیم )
نکته (عدم وابستگی به تکنیک را با عدم مداومت در انجام کار اشتباه نکنیم )
یعنی نباید دست رو دست گذاشت که یهو ایمانمان شکوفا بشه و نتایج بدست بیاد همون اول هم اگه باز باور نداریم باید عمل کنیم
(fake it to make it)
ایمان عمل میاره و عمل ایمان و این دو از هم جدا نیستن
ارادتمند
با ارزوی موفقیت
با سلام به خانواده بزرگم.
در جواب سوال استاد که پرسیدن چه عاملی باعث ایجاد تفاوت نتیجه در کسب و کارهاست؟ میتونم بگم صد در صد باورهاست. باورها نه تنها روی کسب و کار بلکه در همه ی جنبه های زندگی ما تاثیر میذارن و اگه بخوایم به باورهای یک فرد پی ببریم (در هر جنبه ای) باید ببینیم اون فرد چطور رفتار و عمل میکنه.
من تجربه ی خودم رو میگم. در جایی مشغول به کار بودم که بسیار بسیار فراتر از مسیولیت هام ظاهر شدم. یعنی اگه 40 درصد بار و وظیفه ی اون مجموعه به عهده ی من بود، من 300 درصد ظاهر شدم. به طوریکه خیلی از همکارام به خاطر انرژی زیادی که واسه کارم میذاشتم یا بهم حسادت میکردن و یا سرزنشم میکردن که بابا اینقد کار نکن، اینا به تو ربطی نداره و فلان. نتیجه ی اون همه فعالیت چی بود؟ یه روزی خیلی لایت عذر منو خواستن!!!!!
این اتفاق برج 3، 97 واسم افتاد و کاری کرد باهام که میتونم بگم به کمک آموزه های استاد، تابستون پارسال من خودمو از یه جهنم کشیدم بیرون. از بس که اوضاع روحیم بد بود.
هر چی فکر میکردم میگفتم خدایا من که اینقدرررررررر با نیت خوب کار کردم، کارمو دوست داشتم، اینهمه فراتر از وظیفه م ظاهر شدم چرا باید با این بی رحمی منو جواب کنن؟ در صورتیکه بودن کسانی توو اون مجموعه که مستقیم و غیر مستقیم بهم میگفتن که کارت حرف نداره!!
شدت حس بد این اتفاق برام به حدی بود که میگفتم احساس میکنم بچه مو از دست دادم و خدا میدونه دقیقا همین حسو داشتم. اینقد که از نظر روحی خراب شدم و واقعا صدای شکسته شدن قلبمو شنیدم.
اتفاقی که افتاد بیشتر از قبل اومدم سراغ سایت عباس منش. و سعی کردم با این اتفاق باورهامو بیشتر و عمیق تر واکاوی کنم.
میدونستم آگاهی هام تا حدی بالاست اما نمیدونستم ازشون استفاده کنم.
با پیگیری بخش راهکار برای مسایل شما و خوندن نظرات سایت، به باورهای مخرب عمیق خودم پی بردم و دارم روشون کار میکنم.
فهمیدم من واسه اون مجموعه دلسوزی میکردم (قبلا از کلمه دلسوزی خوشم می اومد (لذت) اما با استفاده از تجربه هام و اهرم رنج و لذت الان حتی نوشتنشو دوست ندارم (رنج) ) چون علاوه بر اینکه منو به خواسته هام نرسوند، بلکه خییییلی از خواسته هام دورم کرد این لامصب (دلسوزی کردن رو میگم).
فهمیدم من به شدت باور کمبود و عدم احساس لیاقت داشتم و دارم (که استارت خیلی جدی زدم و دارم روو خودم کار میکنم. از راهنمایی های خانم شایسته ی نازنین هم استفاده میکنم)
مجموع این چند تا باور که اتفاقا خود استاد هم بعنوان اساسی ترین باورهای معیوب که اغلب مردم درگیرش هستن معرفی کرده، باعث شد علیرغم اینکه چقدر به اون مجموعه محبت داشتم، زیادی کار میکردم، در 90 درصد موارد از خوب کار نکردن بقیه حرص میخوردم و… اما کارم رو از دست بدم.
چرا؟ خب معلومه وقتی از درون احساس ارزشمندی و لیاقت نداشتم چطور میشد دیگران واسه کارم ارزش قایل بشن؟ چون دیگران بازتاب درون خودم بودن! اونها آینه ی ناخودآگاه من بودن. حالا اصلا مهم نبود خودمم واسه اون مجموعه میکشتم قدرمو نمیدونستن چون این حسو از درون، خودم نسبت به خودم داشتم.
باور کمبود رو هم داشتم که باعث میشد همکارهایی داشته باشم یکی از یکی بی عرضه تر، بی مسیولیت تر، کسانی که مطلقا باوری به خوب ظاهر شدن توو کار نداشتن و فقط میخواستن سمبل کاری کنن و یه حقوقی بگیرن.
همه اینها باور کمبود در وجودمو داشت بهم نشون میداد.
اصلا مهم نیست کارفرما باشی یا کارگر و پرسنل، چه شغلی داری، چه خدمتی ارایه میدی و….
اگه این سه تا باور بنیادی: 1) فراوانی 2) عزت نفس و احساس لیاقت 3) معنوی بودن پول و ثروت، در وجودت نباشه، هر چیزی که از هر طریق به دست آوردی رو از دست میدی.
باور سوم یعنی: معنوی بودن ثروت، به دلیل نوع تجربه هایی که در زندگیم داشتم در من قویه و تمرکزمو گذاشتم رو دو تا باور دیگه.
پس مجموعه ای از باورها نتایج رو واسه ما رقم میزنن، نه یه باور خاص.
یعنی همیشه (تقریبا بیشتر از خیلیا) آدمهای پولدار خیلی خوب رو که مومن هستن و کلی کارهای خیر انجام میدن و …. رو دیدم و یکی از برنامه های اصلی خودم بعد ازپولدار شدنم همینه. پس باور سوم رو باهاش اوکیم و مشکلی ندارم. اما مشکل اساسی من دو تا باور دیگه س.
جالبه بگم (افسوس البته) که به خاطر حس دلسوزی، عید امسال هم دست به کاری زدم که نتیجه نگرفتم ازش. چقدر این مطالب فرار هستن خدایا. من که گفتم از سر دلسوزی واسه کسی کار نکنم. اینم به نظر خودم باز برمیگرده به عدم عزت نفسم.
وقتی این باورهای قوی رو در خودمون بسازیم، عالم و آدم میشن دستان خدا که کار ما رو انجام بدن و ما رو به هدف ها و رویاهامون برسونن. به خدا از ساده ترین (با این باور که همه چی به راحتی به دست میاد) و بهترین و سریعترین راه ها.
مهم کار کردن روی باورهاست.
تاکید میکنم مهم کار کردن روی باورها در راستای تحقق اهدافمونه. نه رقابت کردن و خودمونوکوچیک دیدن و … که همش از باور کمبود و بی ارزشی میاد. بقیه ی چیزها فرعیاته. حکم همون آیات متشابه قرآن رو دارن.
بهترین نمونه در این زمینه خود استاد هستن. آموزه های استاد حکم کلید بهشت رو داره. خدایا شکرت.
به اینکه چطور به خواسته هامون میرسیم فکر نکنیم. به قول استاد همینکه به چطور فکر میکنی کارت تمومه.
رو باورهامون کار کنیم، نتایج خیلی فراتر از رویاهای ما ظاهر میشن.
من دارم رو باور عزت نفس و احساس لیاقتم کار میکنم، امیدوارم این مسابقه رو ببرم تا باهاش دوره عزت نفس رو تهیه کنم.
در پناه الله یکتا شاد و پیروز باشیم. یا حق
چندین و چند سال پیش تعدادی پزشک همین پرسش شما رو از خودشون پرسیدند….. ” آیا این علم پزشکی و علم داروها هست که بیماران را مداوا میکند یا باور و اعتمادی که بیماران به علم پزشکی دارند”. برای اینکه جواب سوال براشون روشن بشه یه تست انجام دادند. تعدادی قرص شکر تهیه کردند و به بیمارانی که سردرد داشتند، با القا این موضوع که این قرصها استامینوفن هستند، دادندو توانستند در بیش از ۹۵ درصد مواقع نتیجه بگیرند. (ببخشید برای ساده شدن تفهیم داستان ، کمی مثال رو تغییر دادم ). در واقع استامینوفنی وجود نداشت اما چون بیماران باور داشتند که آستامینوفن مشکل اونها رو حل میکنه و البته با توجه به باورشان آستامینوفن را هم خورده بودند ( یعنی همون قرص شکر رو ) بنابراین خوب شده بودند. در واقع علم پزشکی و دارو سازی نبود که به اونا کمک کرد این باور اونا بود که توانسته بود از قرص شکر معجزه بیافرینه. اگه باور داری که باید مارکتینگ انجام بدی تا مشتری بیاد و بفروشی چاره ای نداری جز اینکه انجامش بدی و اگر ذهنت رو قانع بکنی که برای فروش مارکتینگ و علم بازاریابی اصل نیست و خدا مشتریها رو به سمت تو هدایت میکنه ،کارت خیلی راحتتر میشه. حالا میمونه این موضوع که این باور رو چطور در ذهنم نهادینه کنم. …. خیلی ساده است با یادآوری موفقیت استاد عباسمنش ( برای مثال عرض میکنم). شما خودت اعتراف کردید که استاد پس چرا شما که سئو انجام ندادید، تبلیغ ندارید و ووو اینقدر در فروش و بازدید سایت موفقید و این یعنی یک مثال منطقی. به ذهنت بگو دیدی میشه بدون بازاریابی هم اول بود چون اون توانسته پس میشه . حالا شما فرصت داری روی محصولت و کیفیتش تمرکز کنی چون یاد گرفتی که میشه رو مارکتینگ انرژی نگذاشت و نتیجه گرفت. امیدوارم توانسته باشم چیزی که در ذهنم می گذشت به کلام بیارم. موفق باشید
به نام تنها قدرتی که شکست ناپذیر واقعیست
سلام استاد عزیز و خوبم سلام خانواده ی بسیار گرم و صمیمی و هم فرکانسیم٫٫٫ باعث افتخارمه که این ۲۱۹ امین روزی که با شما همراه بوده ام٫٫٫ استاد سوال خیلی خوبی پرسید که سوال خیلی ها میتونه باشه٫٫٫ و خیلی هامون هم فکر میکنیم که جواب رو میدونیم مثل خوده من که اگه تا اخر نظرم رو بخونید کامل توضیح میدم دلیلش رو ولی اصل این موضوع دانستنش نیست و اصلش به اینه که ما تا چقدر به اون عمل میکنیم که استاد چقدر درباره این موضوع که چه چیزی اصله تو فایل های رایگان توحید عملی صحبت کردن و گفتن اصل اینه که همه این باورهارو باید دور بریزیم مثلا اگه فلان چیز تغییر کنه و اگه فلان تبلیغات رو انجام بدم و اگه فلان کشور برم و٫٫٫ و قدرت رو از دیگران بگیریم و بدیم به خدا و خودمون٫ من تمام نظر هایی که گفتن دلیل اصلی موفقیت استاد، توکل و ایمانه او به خدا بوده رو قبول دارم و استاد بارها در اکثر فایل هاشون درباره اصل که توحید و ایمانه صحبت کردن ولی آیا واقعا اعمالمون این باور رو نشون میدن؟؟؟
تنها کسی میتونه این کارو انجام بده که ایمان صددرصد داشته باشه ولی واقعا انجام ندادن تبلیغات در دنیای امروز برای خیلی ها نشدنی و قابل قبول نیست!!! این کار جرات میخواد اعتماد به نفس بسیار قوی میخواد که خیلی ها موقع عمل کلی شک و دو دلی در دلشون راه پیدا میکنن و همین شک ها همه چی رو خراب میکنه٫٫٫ من واقعا کسی رو غیر از استاد عباسمنش ندیدم که بدون هیچ تبلیغی انقدر موفق باشه٫٫٫ و شاید حتی کمتر از یک درصد از مردم جهان باشن که چنین ایمان قوی داشته باشن! خیلی از ما ایمان قوی داریم ولی اعمالمون اونو ثابت نمیکنه! مثلا تا وقتی که تبلیغات نباشه انگار صددرصد کار انجام نشده! ولی وقتی دوتا محصول رو نگاه میکنیم که هر دو تبلیغات مساوی انجام داده اند و دو نتیجه متفاوت گرفته اند خیلی راحت تر میتونیم درک کنیم که یک نیروی بسیار قوی تر داره موفقیت افراد رو رقم میزنه نه تبلیغات٫٫٫ همون نیروی که استاد صددرصد باورش کرده همون نیروی که به قول استاد اگه تمام ادم ها علیه ما باشن ولی اون با ما باشه بازم رسیدن ما به موفقیت صددرصده٫٫٫ همون نیرویی که هدایتگر کل جهانه نه فقط مشتری های بیشتر٫٫٫ همون نیرویی که برعکس تمام ادم ها که میگن بدون تبلیغ مردم با محصولاتمون آشنا نمیشن و هزاران غیر ممکن دیگه مثال میزنن، ولی اون نیرو براش هیچ غیر ممکنی وجود نداره!!! خودش ادم ها، موقعیت ها و ایده هایی رو وارد زندگیمون میکنه که با هیچ به هرچی که بخوایم میتونیم برسیم٫٫٫ حتی کوه ها رو جابه جا میکنه تا هدفی که باید به مقصد برسه، برسه و نیرویی که رب العالمینه٫ به قول استاد وقتی باورش کنیم بقیه کار هارو خودش انجام میده٫٫٫ آیا واقعا میتونیم تا این حد باورش کنیم و کارهارو به اون بسپاریم؟ جوری که ابراهیم باورش کرد و چاقو رو برداشت باورش کنیم؟؟؟ میتونیم مثل موسی که باورش کرد و به سمت دریا رفت باورش کنیم؟؟؟ ترس از شرک میاد تردید از شرک میاد ما تبلیغات رو بیشتر باور کردیم تا قدرت رب و این یعنی شرک٫٫٫ باید قبول کنیم هنوز خیلی جا داریم برای تکامل٫٫٫ ایا حاضریم مثل استاد عباس منش همه ترس هامونو کنار بزاریم و با دید الهی و فقط توکل به خدا بار ها از صفر شروع کنیم و انقدر ایمانمون قوی باشه که مثل او که تمام دارو ندارش رو تو بندرعباس بخشید و با هیچ رفت به سمت تهران، ما هم میتونیم فقط با توکل به رب کل زندگیمون رو ببخشیم؟ و از صفر شروع کنیم؟؟؟ تنها کسی این کارو میکنه که ایمانش به صددرصد رسیده باشه کسی که حتی با اینکه خدا بچه اش رو ازش گرفت خیلی زود بجای گله و شکایت از خدا بابت روز هایی که اون بچه پیششون بوده سپاسگزاری کرد٫٫٫
ماه ها و حتی سال ها طول میکشه تا بتونیم این باور رو در خودمون ایجاد کنیم٫٫٫ استاد خیلی رو خودش کار کرده در همه جنبه های زندگیش از این نیرو کمک گرفته و این رو ثابت کرده٫٫٫ این قانون وقتی جواب میده که ادم با خودشو خدای وجودش هماهنگ شده باشه و ظاهرش هم این موضوع رو اثبات کنه٫٫٫٫ و باز کسی میتونه این موضوع رو در اعمالش اثبات کنه که اعتماد به نفس کامل داشته باشه و کسی که اعتماد به نفس کامل نداره یعنی خدای وجودش رو هنوز باور نکرده کسی که به کاری که انجام میده باور نداشته باشه که کارش عالیه و به بهترین نحو داره اون کارو انجام میده بازم به خدای خودش که بخشی عظیمی از اون کار رو داره اداره میکنه و نیروی اونه که داره اون کارو مدیریت میکنه باور نکرده٫٫٫ استاد در کنار اینکه به خدا ایمان داره به خودش و محصولاتش هم ایمان داره و بخاطره همین ایمانه که فقط خودش درباره محصولاتش حرف میزنه چون همین باعث میشه مردم هم این اعتمادو بهش پیدا کنن و اون کارش رو دوست داره و با اشتیاق و عشق انجامش میده٫ پس تنها کسی میتونه از خدا با ایمان درخواست کنه که اول خودش به خودش ایمان داشته باشه، خدا طرف کسایی که خودشون رو باور دارن٫٫٫ چه بسیارن کسایی که خودشون رو باور ندارن و دوس دارن این کمبود رو با تبلیغات گسترده جبران کنن، ولی بازم اونا هیچوقت پیشرفت نمیکنن و فقط هزینه های الکی برای تبلیغات میدن٫٫٫٫ خود استاد تو یکی از فایل هاش گفت اگه ازم بپرسن اولین دلیل موفقیتم چی بوده میگم اعتماد به نفس٫٫٫٫ و کسی اعتماد به نفس کامل داره که بدونه یک نیرویی ماوراء خودش باهاش همراه٫٫٫٫ بنظر منم اولین دلیلی که همه ما با دیدن حتی یک فایل از استاد جذبش شدیم باور و ایمان قوی که ازش دریافت میکردیم بود من خودم خیلی ویدیو های انگیزشی و معلم های دیگه برای موفقیت دیدم حتی چون زبانم خوبه خیلی به استاد های موفقیت بین المللی گوش دادم ولی تنها کسی که تصمیم گرفتم تا همیشه بهش گوش بدم استاد عباس منش بوده و خواهد بود چون حرفاش یه جور دیگه به دلم میشینه و ارومم میکنه چون میتونم به حرفاش اعتماد کنم، چون خودش به حرفای خودش اعتماد داره و ایمان داره که این حرف ها فقط از طرف خودش نیستن و همون نیرو داره کمکش میکنه ، چون خودش راهی رو که پیشنهاد میده رفته و بخاطر همین ایمان پیدا کرده که این راه جواب میده و مثل خیلی های دیگه حرفاش دروغین و تبلیغ الکی نیستن٫٫٫ چون خودش به حرفاش ایمان داره و این ایمان رو به ما هم منتقل میکنه٫٫٫ حتی منی که الان دارم اینارو میگم بازم به شخصه اعتراف میکنم در این مورد خیلی خیلی باید رو خودم کار کنم و خیلی طول میکشه تا بتونم این باور و اعتماد به نفس رو در خودم ایجاد کنم چون باور با بارها تمرین ایجاد میشه نه با دانستن!!!
و در اخر دوس دارم به خود استاد عزیزم بگم من همه فایل های رایگانتون رو دانلود کردم و مدام دارم بهشون گوش میدم و جزئی از زندگیم شدن٫٫٫ صدهابار تا الان گوششون کردم و باید هزاران بار دیگه گوششون کنم و وقتی درسمو ازشون کامل یاد گرفتم اونوقته که دوره هاتون رو میخرم من هنوز دارم از همون فایل های رایگانتون یاد میگیرم٫٫٫ و به زودی میام تمام اتفاقای که تو این مدت حتی با گوش دادن به همون فایل ها برام اتفاق افتادن که برای بعضیا معجزه ان رو مینویسم٫٫٫ من از بچگی برای همه ادم عجیبی بودم و همیشه کار مخالف اکثریت رو انجام میدادم تو هر جمعی همه میگفتن نه من میگفتم اره و برعکسش و بخاطره همین اعتماد به نفس کمی داشتم٫٫٫ این اولین جمعی هست که احساس میکنم بهشون خیلی نزدیکم٫٫٫ با اینکه اعتماد به نفسم کم بود ولی روحیه شکست ناپذیری رو از بچگی تا الان داشتم و بخاطره همین باهاش جنگیدم و تو سن ۱۹ سالگی معلم شدم و تو این یه سالی که با شما اشنا شدم همون روزای اول گوش دادن به فایل هاتون اتفاقای خوب برام افتادن چون ذهنم خیلی مقاومت نداشت نمیگم باور هام درست بود ولی همیشه میدونستم حقیقت چیزه دیگست!!! الان تو سن ۲۲ سالگی شغل شخصی خودم رو دارم٫ اول از خدای خودم سپاسگزارم که اولین دلیل موفقیت هام و حتی دلیل هدایتم به سایت خوب استاد عباسمنش بوده و بعد هم از استاد خوبم که همیشه دارم ازش یاد میگیرم سپاسگزارم و در اخر از همه کسایی که نظرم رو با اینکه خیلی طولانی بود تا اینجا خوندن سپاسگزارم٫ شاید چند دقیقه از وقتتون رو گرفته باشه ولی من از روزی که لایو استاد رو دیدم تا الان روش فکر کردم و برای این جواب وقت گذاشتم٫
(((مگر از زندگی چه میخواهی که در خدایی خدا یافت نشود)))
سلام دوست عزیز
سپاس فراوان ازدیدگاه زیباتون.عالی بود…
خلاصه و مفید بگم
یه درخت در نظر بگیرید باور میشه ریشه و اون دونه ای که کاشته شده و بقیه چیزها میشه شاخ و برگ اون درخت
یعنی شما تو هر کاری باور اون شخص هست که نتایج به بار میاره که در واقع همون دونه هست که کاشته بقیه چیزها مثل قالب سایت تو بحث سایت یا میز و صندلی و تزِینات تو بحث مغازه میشن شاخه و برگ های درخت تموم شد و رفت
سلام به اعضای خانواده عباسمنشیم
اگر بخوام خلاصه نظرمو در باره این سوال بدم دریاچه تو فیلم خیلی برای من که واضح کننده است.
فرض کنیم هدف ماهی گیری باشه اصل مثله همون دریاچه مملو از ماهی است شما اصل و فهمیدی جای درست اومدی (بقول استاد تو مدار ثروت قرار گرفتی)
اگر قلاب بندازی تو خشکی حتی اگه بهترین قلاب، بهترین طعمه، بیشترین مهارت تو کشیدن انواع ماهی بزرگ یا کوچک… و حتی بیشترین شور و اشتیاق و صبر هم داشته باشیم چیزی گیرمون نمیاد
رفتن به سمت دریاچه پر از ماهی شرط لازم و کافیه٫ بعد اون حتی با کمترین وسیله با یه چوب و نخ با یه سبد، با دست حتی- میشه ماهی گرفت و از اونجا به بعد نگران نباش ایده ها برای گرفتن راحتتر ماهی بهت گفته میشه خرید تجهیزات توسعه کار….
و برخی از این راهکارهایی که در این کلاسها و تکنیک ها استفاده میشه با قانون چکش میکنیم اگر منافات نداره انجامش میدیم و نتایج بهتر و بهتر میشن
اینه که میبینیم یک کسب و کار اینقد خوب رشد میکنه اینقد ثروت به راحتی به سمتش میاد و صاحب اون کسب و کار چیزی راجع به این تکنیک ها شاید به اون صورت که تو دوره های آکادمیک گفته میشه ندونه و شاید حتی تمرکز روی برخی از اون تکنیک ها ادمو از مسیر دورکنه مثه همین بررسی رقبا که استاد گفتن.
اصل: باور توحیدی خدا و درک قوانین هستی و عمل به اونه.
بعد اون همه چی جور میشه با دستان خدا ابزارش؛ افراد مناسبش دانشی که لازمه یاد بگیریم و در تمام این مسیر احساس خوب داریم آرامش داریم اعتماد داریم امیدواریم و اتفاقات خوب میافته.
در پناه الله یکتا شاد و سلامت باشید
سلام چه مثال جالبی زدید .من متوجه شدم که حرکت به سوی جلو و ایمان به خدایی که مارا کمک خواهد کرد میتوانه مارا به فراوانی وصل کنه حتی زمانی که در زمین خشک هستی با قدم برداشتن به سمت دریاچه میتوانی به فراوانی دست پیدا کنی.واین مثال مرا آرام و خوشحال میکند.سپاسگزارم
حرکت به سمت جلو و ایمان به خدایی که کمکمون میکنه واقعا همینه من بارها وبارها فایل استاد درباره فقط روی خدا حساب باز کن گوش میدم وچقدر این فایل هم آرام کننده است برای من. دوست من درپناه الله یکتا باشید
سلام ، شاید بشه خیلی تایپ کرد وخیلی برای این موضوع نوشت اما به طور خلاصه مینویسم که حوصله بقیه هم به اندازه خوندنش باشه ، من یک فایلی رو از استاد یادم نیست توی قدم اول شنیدم یا توی بقیه محصولات دانلودی یک جمله توی این ویدیو بود که میگفت باید قدرت تعیین کنندگی و تاثیر رو از بنده های خدا بگیریم و قدرت اصلی رو از آن خداوند بدونیم اگر اینطور بدونیم و واقعا بهش ایمان داشته باشیم باید این رو هم بدونیم که خداوند هم برای جواب به ما قطعا به افکار و خواسته های ما نگاه میکنه نه به اینکه رقیب ما چقدر هزینه میکنه یا اینکه چقدر اون رقیب ما توی اون زمینه قدرتمنده و کارش رو خوب انجام میده و خیلی چیزهای دیگه ، فکر میکنم با این تصور خیلی از این تضادها و نا ارامی ها در ذهن ما از بین خواهد رفت ، امیدوارم که کمکی کرده باشم به دوستمون :)
من برای موفق شدن در کسب وکار چند چیز مهم است
اول ایمان به خدا که همه دارند اما در صد ان فرق میکند مثلا استاد اگر شصت درصد باشد من ده درصد دیگری بیست والی آخر
دوم باور های درست که اینهم همه دارن اما یکی کمتر و دیگری بیشتر
سوم مرحله اقدام است که همه اقدام میکنند و کسب وکار راه میاندازند
اما نکته مهم اینجاست فرق بین استا د و دیگران و کسب کار های موفق ونا موفق قدم دوم گذاشتن است یعنی
ایمان به خود داشتن به ندای قلب گوش کردن خلاق بودن کپی نکردن عشق به کار داشتن یعنی استاد زمانی با یک شاگرد کا ر میکرد وقتی علاقه باشد انسان ا دامه میدهد واز شکست نمی ترسد و دوباره ادامه میدهد بهتر از قبل بیشتر از مزدی که دریافت میکنید باید خدمات بدهید تقلب کم فروشی باعث نابودی کسب وکار میشود به روز شدن؛ استاد هر سال با آگاهی بیشتر محصول تولید میکند دل و جرات داشتن اینها باعث موفق شدن کسب وکار است
سلام به خانواده عزیزم.در مکتب توحیدی عباس منشی.وسلام به تماااام خواهر و برادر وپدر و مادر وعمه و عموودایی و خاله و… جدید توحیدی عزیزم .خدارو بی نهایت شکر که با شما اشناشدم.
و سلام به بزرگ خاندان اقا سید حسین عباس منش عزیزم.
جواب من توکل هست.
اره فقط و فقط و مهم ومهم و پایه واساس …..توکل …..است.
که دقیقا فرمول اصلی هست ( 80 درصد) و اگه هر مجهولی بره کنارش خیییییلی راحت با اون حرکت (20 درصد) خییییلی ساده حل میشه و غیر ممکنه که جواب نادرست باشه.که البته شاید در مسیر های حل کردن معادله (زندگی) کلیی اعمال باید انجام بشه.
قانون(باور 80…20عمل).
اره و هر کسی در هر زمینه ای(روابط.سلامتی.ثروت) به هر نتایجی رسیده از قانون توکل پی روی کرده که البته (رب) اصل یکی است اما هر کسی به یک شکل و شمایل و حتی اسم متفاوت باهاش ارتباط داره.
و به مقدار درصد بودن و نبودش یا بهتره بگم شناخت و نشناختنش نتایج هم پدیدار میشن.
شاد پیروز سلامت پر روزی و متفکر خوبی باشین در پناه همونی که هواتونو همیشه داشته و داره.