اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
استادجان ومریم جان سلام گرم منو پذیرا باشید.سلامی که ازاعماق وجودم باآرزوی سلاپتی برای شما به سمتتون روانه میشه.
ردپای گام پنجم:
اززمانی که با استادآشنا شدم آگاهانه سعی کردم تمرکزم برروی زیبایی هاونعمت هاباشه.بله خطاولعژش هم داشتم زیادم داشتم هنوزم دارم ولی مدام درتلاشم که درمسیرصحیح باشم وانصافا پاداش این تلاش آرامش بیشتر وحال خوبی درونی پایداریه که بمن هدیه داده شده.خیلی خیلی روی اخلاق ورفتارم تاثیر گذاشته به خوبی متوجه این تغییرات شدم وحتی متوکل تروسپاسگزارتر از قبل شدم.خیلی زیاااااااد
حسادت دروجودم همیشه به مقدارخیلی کم بود حقیقتش بیشتر غبطه خوردم به حال اطرافیان تا حسادت کنم ولی آگاهانه سعی کردم هرجفتش رو کنار بذارم که توی این زمینه هم بسیارموفق بودم.وانگاری دیگه هیچ چیز زندگی دیگران برام مهم نیست حتی تااندازه ای که مشتاق باشم اطلاع پیداکنم که توزندگیشون چی میگذره وچه اتفاقی براشون افتاده.حتی زندگی عزیزانم واعضای خانوادم که این واقعا آرامش عجیبی برام به ارمغان آورده.حتی آگاهانه از شنیدن مشکلاتشون هم سرباز میزنم وگوشی برا شنیدن غرولند،مشکلات،بیماری،درد ودل و…ندارم.
هرچی بیشترمیگذره خیلی راحت ترمیتونم زمانی که اتفاق به ظاهرناجالبی میفته خودم روجمع وجور کنم وحال خودم رو خوب کنم.اولش اگر برام ببینم سخته میخوابم و وقتی بیدارمیشم قشنگ حس میکنم آرومتر شدم بعدکم کم خودم رو آروم میکنم تا به حال خوبتر برسم واون موضوع کلا ازذهن وقلبم پاک شه.
جدیدا خیلی بهتروبلندتر از قبل صدای خدارو میشنوم انگار ی نفر دیگه در درون من هست که داره باهام مکالمه میکنه اون ی چیزی میگه منم ی چیز دیگه.اوایل فکر میکردم صدای افکارخودمه ولی دقتم رو بردم بالا دیدم نه اصلا ی چیز دیگس ی جنس دیگه از ی جای دیگه میادو از ی جای دیگه شنیده میشه و ی حس عجیبی رو هم القا میکنه.
نمیدونم توی سایت گفتم یانه؟ولی ی گوشه باتاریخ وساعت ثبت نوشتاریش کردم که چندروز قبل سر ی داستانی یهو ناامیدی ب دلم چنگ زد و انگار ترسی تودلم اومد.بعد به صورت کاملا واضح ی صدایی از فرق سرم وارد سرم شدوگفت مگه توخدا نداری؟ از چی میترسی؟صدا توی سرم پخش شد و آروم محو شد.خیلی شوکه شده بودم یهوبه خودم اومدم دیدم ناخواسته دارم لبخند میزنم و دیگه هیچ حس ترس وناامیدی تووجودم حس نمیکنم.اشکم از ذوق دراومد.شاید باورش سخت باشه ولی واقعا با بندبندوجودم صدای خداوند عزیزترازجانم رو شنیدم ودرک کردم.
درمورد مهاجرت به امریکا من شخصا خیلی علاقمندم به این موضوع وخیلی ذوقشو دارم وطبق آموزه های استاد اصلا به حرفهای منفی دیگران توجهی نمیکنم وشک ندارم که این اتفاق برای من خواهدافتادوخدا همه کارهای منو انجام میده ومن خودمو توی اون کشور میبینم.
چون حس وحالم هرروز خوبه وشادوسرحالم برعکس روزگارگذشته حس میکنم درمسیرتکامل هستم .ازلحاظ گوارش وسلامت جسمانی ام که نگم براتون شکرالله مهربان فوق العاده سالم وروپا هستم.منی که دستگاه گوارشم کم کم ماهی یبار بهم میریخت الان اززمانی که باورهامو درست کردم اصلا تجربه بهم ریختگی دستگاه گوارش رو نداشتم.
من توپیاده روی هام یا ازموسیقی بیکلام تجسمی استفاده میکنم.یا جملات تاکیدی ویا فایلای استاد وحالم خیلی باهاشون خوبه.
منم از دکمه نشانه من وقدم بعدی خیلی خیرهای زیادی دیدم وخیلی جاها کمکم کرده.یکی دیگه از مزایاش اینکه که به محض اینکه ازاین دکمه ها استفاده میکنم وبهش عمل میکنم وتصمیم قطعی میگیرم وعمل میکنم بهش تمام استرس واضطراب ناشی از اون افکار از وجودم کنده میشه
به لطف شما و آگاهی هاتون من تونستم اینستاگرام،واتساپ،تلگرام و همه ایردراپ هایی که داشتم رو حذف کنم چون فهمیدم اینا تمرکز من رو از رو هدف برمیداره و منو سرگرم میکنه و وقتمو میگیره
اینا نشتی های انرژی من بود که خیلی خوب و راحت تونستم بزارمشون کنار
و الان تازه میفهمم چقد وقت اضافی دارم چقد متمرکز تر شدم چقد انرژی رفته بالا چقد ورودی های ذهنمو کنترل کرد چقد آروم شدم…و چقد حس و حال دلم خوب تر خوب تر میشه…
استاد عزیزم بابت تک تک حرفاتون باورهاتون و آگاهی هاتون ازتون سپاسگزارم….
من خیلی خوشحالم که درجمعی هستم که همدیگررامی فهمیم وتجربه هایی شبیه به هم داریم وازاینکه تجربه های مشترک باعث تقویت دیدگاه وباورهای ماخواهد شد خوشحالم من اززمانی که نگرش وباورهایم رو سعی کردم کنترل کنم واحساس خوب داشته باشم هرانچه را درذهن وضمیرم تصورکردم روبهش رسیدم یا نزدیک تربرام شده یاباورش برام راحت ترشده
من زمانی که قانو رونمی دونستم یه مشکلی برام پیش اومد وباکسی به خاطرملک درگیر شدم حتی وکیل گرفتم اما هرکاری کردم به ضرر خودم شد هرچند حق با من بود فکرمیکردم باید من پیروز بشم اشکال من این بود که که همش متمرکز برروی احساس بد بودم وکینه ونفرت سراسروجودم پرشده بود وبه همین خاطر طبق قانون قسمتی ازمنافعم ازبین رفت چون برطبق قانون عمل شده بود اما وقتی کینه روباوجود خسارتی که طرف مقابل به من زده بود ازخودم دورکردم وخودم رواروم کردم اینجا کارها درست شد مقداری ازملکم روکه باقی مونده بود زنده شد وبرام منافع زیادی داد وحتی تاحالا همون مقدارکم بازجوری شده که دارای ارزش زیادی شده واحتمالن باقسمتی ازاون برای اینده هدفم سرمایه گزاری کنم وواقعا تمرکز برخوبی وارامش باعث میشه مابه اهداف وخواسته هامون راهت تربرسیم اگرچه ظاهرن قوانین بشری وهرچی خلاف تصورما باشه قانون کارخودش رومیکنه ومابه خواستمون طبق قانون میرسیم یه باربرای یه بررسی بازاریک کالایی قرارشد برم به کشورامارات یه دوستی توی بازاربندرداشتم باهاش مشوره کردم که می خوام برم دبی برای برسی کالا وبازارکالای مورد نظر اون هم کفت اتفاقا یه دوستی اونجا دارم که درهمین زمینه کارمیکنه وباهاش هماهنگ میکنم کمکت کنه من هم برای ویزا وکارسفرم اقدام کردم تا این که روزسفروپروازم به دبی نزدیک شدی یک روزقبل ازپرواز ازدوست بازاریم پرسیدم فردا پروازم هست وشماهماهنگی بادوستت کردی واون هم گفت ببخشید من یادم رفته بهش زنگ بزنم وهماهنگی کنم البته این دوست خوش قول من به من اطمینان داده بودکه همه چی هله ومن کارهاتو ردیف میکنم ومن هم فقط به اون وقولش اعتماد کرده بودم وقتی بهش زنگ زد اون گفت یک ساله که کشورعمان رفته ودیگه امارات نیست من خیلی ناراحت وعصبانی شدم که مگه تونمی دونستی که اون امارت نیست وبرچه اساسی تواین قول صددرصد رو به من دادی فرداپرواز منه ومن اصلا کسی رواونجا نمی شناسم وهرینه ام همش برباد شد خیلی ناراحت شدم وبه سمت خونه حرکت کردم ماه رمضون بود برای افتاری رسیدم نزدیک خونه یکی ازدوستان بلوچ که مستاجرپدرخانومم بود منودید ومن قبلش با وجود ناراحتی که داشتم چون ما ه رمضون بود کلا بی خیالش شدم واحساسم روکنترل کردم وریلکس شدم وقتی دم درمغازش رسیدم ازاونجایی که
دوست بلوچ من خبرداشت برای یه سفرتحقیقی تجاری قراربود برم دبی ازم سوال کرد پس کی به سلامتی مسافری ومن هم بهش ماجرارفیق خوش قولم روگفتم وگفتم که کنسل شد چون کسی که قراربود راهنما وکارشناس من باشه ازاونجا رفته اونم گفت پس دیگه نمی ری من هم گفتم بااین وضعیت دیگه نه اما ته دلم یه حسی خوبی داشتم که باوجود مشکلات یه جوری به خیرختم میشه اون بهم گفت پسرخواهرمن دبی هستش اگه می خوای بهش بگم من اول گفتم نه اون که منو نمی شناسه ویهو مزاهم بشم خوب نیست اون گفت نه پسرخیلی خوبیه وخون گرمه ومهمون نوازه خوشحال میشه بتونه کمک کنه واون هم بهش زنگ زند وبنده خدا هم بهش گفته بود که من عکس من رووتاریخ پروازم وساعت پرواز روبراش بفرستم واون بیاد فرودگاه دبی دنبال من وخلاصه ما اون شب این کاروکردیم ومن فرداش باپرواز رفتم دبی ومتاسفانه ازفرودگاه قشم رفتم وشخصی باپارتی بازی یک کالایی ارسالش روبا برچسب کارت پروازمن وبال گردنم کرد که این کاربرام دردسرسازشد ومقداری توی فرودگاه دبی الاف شدم نیم ساعت ازنشستن پروازما گذشته بود ومن مجبورشدم کالای وبال گردن روببرم بیرون فرودگاه وبه کسی که شماره تلفنش روی کالا بود تحویل بدم بعد توبیرون فرودگاه یکی اسم منو صدازد ومن نگاهش کردم ومتوجه شدم کسی هست که اومده دنبال من خلاصه من روبه دفترشرکتشون برد وبعد به اپارتمانش رفتیم خلاصه بدون هتل والافی باهمکاری این دوست عزیزکه واقعا دستان خدا بود من اون سفرروبه خوشی وسلامتی رفتم وبرگشتم وارامش وکنترل ذهن وافکارروببینید چقدردرمسیرزندگی وکارما برخلاف اون چیزی که ظاهرن هست رورقم مبزنه
خدایا هرآنچه که دارم از آن توست من از خودم هیچ ندارم به هر خیری که از تو بهم برسه نیازمندم .
سلام به اساتید توحیدی در این جهان زیبا
روز پنجم الهی شکرت که منو ثابت قدم کردی در این مسیر بهشتی که مریم بانو مهربان آغازگرش بود بی نهایت سپاسگزارم
فایلی کوتاه ولی پر از کلیدهای گنج بود واقعا پر از آگاهی هست اول در مورد توانایی دیدن زیبایی ها که ما باید آگاهانه روتین کنیم که اوایل کمی سخته همون ادا دراوردنش هم مارو عادت میده و استمرار و تداوم آن حالمون را بهتر میکنه در فرکانس خدا قرار میده و تکاملی میشه دید زیباتری به دیدن آگاهانه زیبایی ها در هر جایی چیزی شخص باشیم در واقع به صورت جرفه ای میشیم با تکاملش شکارچی دیدن زیبایی ها که باید شروع کنیم و اول بدانیم باورش کنیم که چقدر اهمیت و حیاتی است برامون دیگه وسواس میشیم به نظرم ابتدا باید ما هر کاری میخایم انجام بدیم منطقش را درک کنیم که آقا این رفتار عملکرد نتیجه میشه این دیگه منطقی شده بتونیم این کارو کنیم که استاد عزیزم در این زمینه منطق دیگه تهش هست که از خودشون یاد گرفتیم که منطقی کردن بهمون کمک زیادی میکنه در واقع ایمانمون با منطقی شدن در اون موضوع بالا بره دیگه گل را زدیم میمونه تکامل که همیشه در تمام موضوعات باید رعایت و دیده بشه همون مثال ورزش
در مورد حسادتم منم اوایل قبل قوانین درگیرش بودم ولی خیلی نسبت به بدنه جامعه کمتر بود یه جورایی زور میزدم که خودمو کنترل کنم باید همچنان کار بشه برای سوخت حرکت ما اتفاقا خوبه که غیرتی بشیم با جدیت بیشتری به حرکت عملگرایی با باورهای درست ادامه دهیم به نظرم حسادت خوبه چاشنی گزاشته خدا که ما از اون یه اهرمی بشه حرکت وانستیم به جای حسادت اگر بتوانیم ارام ارام اوایل سخته که ابتدای کار اعراض کنیم کوچولو کنترل کنیم خودمونو تکاملی میشه به تحسین برسونیم و این همچنان ادامه دارد چون همه ماها در کار خودمون همکارانی داریم که وقتی موفق میشن ناخود آگاه حسود میشیم که چرا برای من نه و اینم خوبه که سوخت بشه نه تو مدار حسادت فرکانسش را بفرستیم که حالمونو بدتر کنه.
باید آگاهانه بتونیم همانطور که در مورد تغزیه خودمون وسواس به خرج میدیم برای ورودی های زهن اهمیت بدیم اینم اینو میخاد که ما اول بدونیم که چقدر این موضوع مهمه همون منطقی کردنش که آقا با هر منطقی دست تو آتیش کنیم به قول استاد عزیزم دستمون میسوزه برای این ورودی ها هم بتونیم عادت بدیم به خودمون اهمیتش بالا بره دیگه نا خود آگاه نمیزاریم نشتی انرژی به وجود بیاد مراقب روحمون هستیم تا غبار آلود نشه تاریک نشه حالمون را بد کنه آلارم حال بد هم که نشانه خوبی برای خودمون که سریع خودمون را از اون محیط بکشیم بیرون و یا اعراض کنیم حالا برای هر آدمی با روش خودش میتونه این کار را انجام بشه تبدیل بشه به عادت به کنترل ورودی .
هیچ برگی بدون ازن خدا زمین نمیفته اگر باور ایمان به این داشته باشیم در مواقع اتفاقات یهویی که میفته خودشو نشون میده من در این مدار دارم ریز میشم به تضادهای یهویی که میفته توجه میکنم که بفهمم با این همه کار با قوانین با خودم جند چندم واقعا یک تداوم استمرا میخاد برای هر باوری در تمام موضوعات باور توحیدی باشه که خیلی عالیه تقویتش کنیم که همه چی حول و حوش همین ایمان و توکل هست من برای خودم دیدم کسی که بخاد پایین بکشه تورو در صورتی که خدا بخاد بالا بکشه و برعکسش همین هیچ نیرویی در جهان نمیتونه این کارو بکنه اینجا فقط اون باور است ایمان ماست اندازش نشان میده که چقدر اعتماد داریم به خداوند و قوانینش .
برای داشتن احساس خوب کار کردن بنیادین روی باورها در تمام موضوعات و شکرگزاری دیدن زیبایی ها میتونه ما را همیشه در احساس خوب نگه داره اینم خوب تکامل داره برای هر آدمی فرق میکنه .
امشب با خانمم فیلم پیشگویی اسمانی را دیدیم در مورد الهامات و شهود بود و دیدن زیبایی ها هم زمانی جالبی بود با این فایل خدا رو شکر توصیه میکنم ببینید فیلم قوانین برامون خوبه .
خدارو شکر برای چنین فضایی که بوی خداو بهشت میده سپاسگزارم برای میزبانی شما فرشتگان توحیدی
سلام به استاد عزیزم و مریم خانم عزیزم و همه دوستان خوشکلم …
خدایا شکرت….
اول از همه سپاسگزارم از مریم خانوم عزیز که با این دوره چه کار کردند با ما…
الان که اومدن برای روز پنجم کامنت بذارم یکی از کامنتای بچه ها رو دیدم که گفته بود دوباره رفتم از اولین گام تمرکزی شروع کنم من هم گفتم دوباره برم و با اینکه من واقعا تمرکز کردم و دارم فایلا رو گوش میدم و تفکر و تعقل میکنم،یادداشت هم بکنم…
فایل گام اولو گوش دادم،آگاهی ها رو یادداشت کردم و مدیا پلیر گوشیم بلافاصله بعد از تموم شدن فایل رفت سراغ توضیحات سر کار خانم شایسته و دستور العمل رو دوباره گوش دادم و نکاتش رو نوشتم…
بعدش رفتم کامنتای جدید همون صفحه رو خوندم و چقدر خوشحال شدم….
خوشحال از اینکه این بچه ها هدایت شدن به این مسیر که اینقدر خوش انرژی شده و این همه داره نتیجه میده…
و نکاتی رو در کامنت دوستانم دیدم که انگیزه های خودم رو دوباره و دوباره بیشتر و بیشتر کرد برای ادامه مسیر…
اونا رد پا گذاشتن و میخوان تازه ورود کنن،ولی من میبینم که حال و احوالشون تقریبا مو نمیزنه با حال و هوای 5 روز پیش من…
و از اون جالب تر که فقط توی 5 روز من کجام و اون آدم کجا…
خیلی دقت کنید عزیزانم فقط 5 روز…
خانم شایسته در جایی میگن شما تغییر رو که شروع کنید خیلی زود و باز هم تاکید کردند که خیلی زود نتایج به وجود میاد،آرامش میاد،ارتباط با اصل میاد و و و ….
حالا خودم اینو کاملا با گوشت و پوست و خون دارم حس میکنمش.
با اینکه فقط 5 روز گذشته من باید تقریبا خیلی فکر کنم که یادم بیاد 5روز پیش چه حالی داشتم…
خیلی از اون نجواها و نگرانی ها نیستن؛
به همین راحتی….
تاکید میکنم؛
به همین راحتی….
خدایا ازت متشکرم و بسیار بسیار سپاسگزارم که منو هدایت کردی به این جاده زیبا و صاف و هموار پر از گنج…
واقعا ازت ممنونم دمت گرم…
بر طبق لایو استاد در همین گام پنجم متوجه شدم که داریم بهترین غذا رو برای روحمون استفاده میکنیم که اینقدر تونسته بهش انرژی بده و حالشو خوب کنه…
دوستان عزیزم هممون داریم رشد میکنیم و کیف میکنیم…
ادامه میدیم به امید الله مهربان و انشاءالله که بهترین نتایج رو به دست خواهیم آورد.
چند مدت قبل متوجه پررنگ شدن حس حسادت توی وجودم شدم برای رفعش از خداوند هدایت خواستم، فایلهایی که استاد در این مورد داشتند زیاد گوش داده و به تمریناتش عمل کردم بهترین کار تحسین کردن بود واقعا معجزه می کنه من تو زمینه مالی خیلی این حس در وجودم پررنگ میشد خصوصا اگر با ان طرف کدورتی داشتم که پررنگ تر میشد اما اینقدر این تحسین را تمرین میکردم تا به احساس خوب میرسیدم مثلاً یک مدت قبل گوشیم به مشکل بر خورد حالم گرفته شد و دیدم شخصی که زیاد هم حسی خوبی بهش نداشتم 3_ 4تا گوشی موبایل داره کلی هم کلاس میگذاره اول کمی حسم بد شد اما بعد شروع کردم به تحسین کردنش و حسمو خوب کردم یک مدت بعد خداوند با معجزاتش یک گوشی عالی بهم داد .
من یک دفتر دارم به نام به حال خوب وقتایی که توی زمینه های مختلف حالم بد میشه توی دفترم آن مورد را نوشته و با نگاهی متفاوت و مثبت در موردش توضیحاتی مینویسم این کار عجیب حالمو خوب میکنه.
من زمانی که با استاد عزیزم آشنا شدم قوانین رواززبون ایشون میشنیدم ولی زیاد متوجهش نبودم ولی هندزفری رو میزاشتم توگوشم وتا کارای خونه م ویاپیاده روی که میکردم به فایلهای استاد گوش میدادم وهرروز یک سریال از فایلهای دانلودی رومیدیدم والبته الآنم دارم میبینم .من اون موقع نمیدونستم دارم پیشرفت میکنم یانه ولی الان که نگاه میکنم زمین تاآسمون باهم فرق کردم
چون با شنیدن و دیدن نکات مثبت و فراوانی غذای سالمی به روحم میدادم وهربار خدا روبه خاطر نعمت های هرروزم شاکربودم واحساسم بهتروبهترمیشد وشاید اولش متوجه قوانین نبودم ولی هربار که گوش میدادم به صورت تکاملی سطح آگاهیم بالاترمیرفت وبهتردرکش میکردم
وآروم آروم نشانه ها میومدن وهدایت شدیم تا اینکه خداروشکر ازشهرمون به کرج مهاجرت کردیم
وحالمون خیلی بهتر شده چون دوباره باید غذای سالم تری به روحم میدادم واین شهر شده پرازنعمت
و سپاسگزاری برای من ..
داستان هدایت شدن انسان :یعنی وقتی که آدم به این حس میرسه یه احساسی ،یه حالی داره عجیب ،سبک سبک هستی وبه قول استاد ازخیابون هم که میخوای ردبشی ازش میپرسی وبهت جواب میده.
بهترین دوسته خداوند…
خدایا شکرت که هدایت شدم به این مسیر واین استاد واین سایت..
حتی اگر اوضاع بد باشد باز هم میشود شرایط تغییر داد اگر ذهن کنترل کنیم احساس خوب داشته باشیم. در شرایط سخت با تغییر زاویه دید و تغییر بنیادین باورها میتوان به احساس خوب رسید.دولت و قوانین توجه نکنید .خداوند که این جهان را خلق کرده به افکار و باور شما پاسخ میدهد.هر اتفاقی ممکن است.
کیست که خدا بخواهد ببرد بالا.کسی بتواند پایین بیاورد.باایمان بخدا هم چیز ممکن است. همه چیز در زمان مناسب رخ میدهد وقتی من بهتر شوم اتفاق میفتد.اتفاقات بخاطر کانون توجه و باور من رخ میدهد.
تقوا کنترل ذهن در شرایط خوب و بد است.و پاداش بی نهایت است.
سلام و درود دارم استاد عزیزم و خانم شایسته ی محترم
گام پنجم – خانه تکانی ذهن گام به گام
چقدر زیبا این اصل قانون برای من مثل پازل داره تاکید میشه که تمرکز کنیم بر روی زیبایی ها در هر لحظه
چشمامون رو عادت بدیم و یا بهتر بگم تربیت کنیم برای دیدن زیبایی ها و این نکته مهم:
به هر چیزی که تمرکز میکنی از جنس همون رو بیشتر و بیشتر وارد زندگیتون میکنید ، این قانون جهان هستیه، قانون طبیعته
اینجا که استاد شما گفتین که تو دنیا همه چی هست هم خوب هم حالا از دید انسان بدش چیز جالبی که من ازش برداشت کردم و اینجا میخوام به اشتراک بذارم و یک رد پایی باشه ابتدا میخوام از مثال خودتون بگم که این دنیا رو دو قطبی حساب کردید:
خوب و بد
روز و شب
بالا و پایین
چپ و راست
سفید و سیاه
که به نماد ینگ یانگ من یاد اون افتادم و واقعاً این فلسفه ینگ یانگ اینو نشون میده که در جهان این چیزها لازمه و اصل و اساس قانون جهان و پایه جهان به این دو قطب هستش هم خوب هم بد هم بالا هم پایین که گفتم خیلی جالبه که تو این جهان چیزهای خوبم پیدا میشه
مثلاً میتونیم ما تمرکزمونو بذاریم روی زیباییها روی سفیدیها سیاهیها و تاریکیها و منفیها دور باشیم درسته واقعیت رو داریم میبینیم و میپذیریم اما میخواهیم ذهنمون رو تربیت کنیم و تمرکز کنیم بر روی زیباییها ر روی اتفاقهای خوب حتی اگر خیلی کم باشن اما اگر تمرکز کنیم هی بیشتر و بیشتر میشن چون خودتون گفتین که این قانون جهان هستیه به هر چیزی که توجه کنیم از اون جنس رو تو زندگیمون بیشتر و بیشتر میکنه جهان
اگر دنبال زیبایی باشید زیبایی را بیشتر و بیشتر پیدا خواهید کرد!
اینجا مثال خیلی زیبایی زدید در مورد توجه مثل غذا خوردن میمونه که ما اگر غذا رو یه ذره مو توش ببینیم نمیخوریم اگه یه ذره غذا بو بده نمیخوریم، ولی حواسمون نیست که داریم چه غذاهایی به ذهنمون میدیم پس باید حواسمون باشه آگاهانه انتخاب کنیم برای ذهنمون
چه برداشت خیلی خوبی میشه کرد که اگر منی که دارم در طول روز توجه میکنم زندگی میکنم بیام آگاهانه تمرکزم رو حواسم رو جمع کنم که دارم چی میبینم چی میشنوم چه ورودیهایی به ذهنم میدم و اگر یه ذره اون ورودیها در مسیر اشتباه باشه یعنی منفی باشه دوری کنم ازشون و تمرکزمو بذارم روی زیباییها سپاسگزارم استاد
و چقدر زیبا اینجا تقوا رو برامون معنی کردید
گفتید که تقوا همون کنترل ذهنه طبق آیات قرآن
یعنی افرادی که میتونن ذهنشونو کنترل کنند افرادی هستند که تقوا دارند عنی تقوا پیشه کردن یعنی کنترل ورودیهای ذهن در طول روز پس این کنترل ذهن چقدر مهمه که خداوند بهش تاکید داشته و داره
راهکار خوبی رو برای کنترل حسادت پیشنهاد دادید
کسی که در هر جایگاهی که هست ، جایگاهی که باید باشه ، یعنی یکجایگاه عادلانه طبق قوانین جهان ، و به خاطر همین حسادتم خیلی کم شده
عجب راهکار قشنگیه استاد که ما اگر اینو درک بکنیم که هر کسی که الان هر جایگاهی که هست طبق قوانین جهان جایگاه درستشه میپذیریم و این باور رو خواهیم داشت که دیگه اصلاً نیازی نیست که ما قضاوتش کنیم و یا اونو با خودمون مقایسه کنیم واقعاً دمت گرم استاد
باز هم سوالاتی شد در خصوص شرایط نامطلوب زندگی و باز استاد اشاره کردند که شما بتونی ذهنت رو کنترل کنی یعنی این کنترل ذهنه که واقعاً هیچ چیزی جلو دارش نیست باز هم تاکید کردن استاد که شما کنترل ذهن کنی کنترل زندگی کردی دقیقاً تو گام پنجم تو لایو باور امکانپذیری واقعاً اینو گفتن که کنترل ذهن یعنی کنترل زندگی نقطه سر خط
چگونه میتونیم احساسمون رو خوب کنیم؟
با تغییر زاویه دید از اتفاق های به ظاهر بد که حالمون خوب بشه و بهتر بشیم و یا با تمرکز بر اتفاقهای خوبی که میافته
با بهبود باورهام احساس بهتری برسم دقیقاً همون تکرار عبارت تاکیدی تکرار باورها در ذهن و باز هم کنترل ذهن پایان نداره این کنترل ذهن!
به نظر من برای رسیدن به احساس خوب پایدار تغییر بنیادین باورهاست
در خصوص هدایت چقدر قشنگ توضیح دادم استاد که واقعاً اول باید احساس لیاقت اینو در خودتون ایجاد بکنید که هر لحظه خدا با من داره صحبت میکنه و منو هدایت میکنه اگر این احساس رو در خودتون تقویت کنید هدایت میکنید و استادم خیلی جالب میگه که من حتی در راه رفتن و حتی مسیر هم منو هدایت میکنه
جالبه اینجا که در مورد این قوانین دولتها و دیپلماتها میگه توجه به اینها نکنید استاد اشاره داره که توجه به اینها نداشته باشید چرا وب وقتی که ما با باورهامون وقتی با کنترل ذهنمون به خداوند توکل کردیم و واقعاً اینجا توحید داره اشاره میشه که به خداوند ایمان داریم کسی نمیتونه جلو دار ما باشه حتی با این همه قوانین
هیچکس نمیتونه جلوی کسی که باورهای مناسب داره رو بگیره مثل مثالی که در قرآن اشاره کردند ه میگن که کیست که خداوند میخواد اونو بکشه بالا مردم جهان اونو بخوان بکشن پایین و کیست که آن خداوند بخواد بکشدش پایین و مردم جهان بتوانند بکشن بالا ؟!
وقتی باورهای خوبی دارید و توحید عمل میکنید هیچ چیزی جلودار شما نخواهد بود
تمام اتفاقهای زندگیمون بدون استثنا به کانال توجه و باورهامون هستش نقطه سر خط و هیچ کسی بیرون از ما قدرتی نداره اگر ما قدرتو بهش ندیم و بدانیم که این خداوند هستش با این قوانینی که داره به زندگیمون اتفاقات رو رقم میزنه
چگونه بفهمیم که تو در مسیر هستیم یعنی در سیر تکاملی هستیم؟
با پیگیری روزانه و احساستون
واقعا خدا هزار مرتبه شکر وقتی که در طول روز احساسمون داره بهتر میشه جسممون داره بهتر میشه و حالمون داره بهتر میشه یعنی در سیر تکامل هستیم هزار مرتبه شکر
جالب اینجاست که میگه توی بندرعباس ازشون سوال پرسیدن که چه چیزی رو گوش میدادید وقتی پیادهروی میکردید
پاسخ میدن که من خب یه سری باورها رو با صدای خودم ضبط میکردم و گوش میدادم چون من خیلی صوتی هستم شنوایی هستم و حتی یه چیزی که توی کتاب برام جالب بود رو اونا تکرار و تکرار میکردم و حتی بعضی باورها نبود برای خودم باز میکردم و باز اونو تکرارش میکردم خیلی جالبه اینم یک تمرین خوبیه
خدایا سپاسگزارم واقعا ممنونم استاد چقدر نکته های اساسی از لایو ها من گرفتم و لذت بردم و باید حالا عملی کنمشون دمت شما گرم و با تمام وجود ازتون متشکرم
تمرکز بر زیبایی ها، تمرکز بر زیبایی ها در همه ابعاد
اگر دنبال زیبایی باشی هدایت میشی به زیبایی های بیشتر
زیاد به اتفاقات واکنش نشون ندیم.
به اندازه ای برامون مهمه مواظب غذامون باشیم باید مواظب افکار و باور هامون باشیم.
هرکسی در هرجایی ک هست، جای درستش همونجاست. هیچ چیز اشتباه نشده.
همه چیز بر اساس ایجاد احساس لیاقت، ایجاد افکار و باور ها مارو به مسیر های هم جهت باافکارمون هدایت میکنه.
این حرف استاد ک هرجا باشی با هر شرایطی میتونی بسازی و تغیر بدی اونجور ک دلت میخواد ولی شرطش پیروی از قانون تغییر بنیادین و تعهد عمل به آگاهی ها.کنترل احساسات در هر شرایط این ک سعی کنیم حتی در شرایط به ظاهر ناجالب هم از دیدگاهی نگاه کنی ک احساس خودت خوب بشه و مدت زمان بیشتری در احساس خب بمونی.
این ک زیاد درگیر قانون دولت های بقیه نباشیم، خدا هزار دستانه از جایی ک فکرشم نمیکنی و از راهی به ذهت خطور نمیکنه هدایت میکنه کارت درست میشه.
باور به این این شرایط فعلی موندگار نیست و قراره خیلی اوضاع بهتر بشه و فقط باید به خدا ایمان داشته باشی توکل کنی و حرکت کنی.
وقتی هروز روی خودت کار میکنی واقعا کار میکنی تنایج کم کم ظاهر میشه حسو حالت متفاوته، دقیقا مثل حسو حال این روزام من دیر وقت میخابم. زودتر از بقیه بیدار میشم کارامو انجام میدم وقتی بیدار میشم هدفی دارم ک بیدار شدم شکر گزاری در ذهن قلبم مسولیت پذیر بودن، استاد این اصل مسئول زندگیم بودن داره منو به یک سمت از زندگیم میبره قبلا نبوده اصلا من تا به حال این کارایی ک الان میکنم رو نمیکردم، خدارو هزار مرتبه سپاس گزارم.
استاد امروز هدایت شدم به نشانم در همین صفحه مصاحبه با استا قسمت 12
استاد چی گفتی طلا، قانون لذت بردن چیه؟
ینی تو کارت از زندگیت نباید جدا باشه تفریحات از کار زندگیت نباید جدا باشه خب این ینی
تو وقتی مار میکنی باید برات هم تفریح باشه هم لذت. چطور میشه زندگی رو زندگی کرد؟ خب معلومه لذت بردن از تک تک لحظه های زندگیت.
امروز یه جور دیگه درس خوندم با لذت! چیزی قبلا برام سخت بود.
در یک قسمت گفتین تو آدم درستی باش آدمای درست میان، تو کارتو حتی اگر تنهای و کس ینمبینتت هم درست انجام بده قابل اعتماد باش آدم درست کار باش، باور هات رو نسبت به ویژگی های خوب تغیر بوده خدا آدما و شرایطی رو برات ایجاد میکنه ک همه کار میکنن برات اونم با عشق.
همین ک بدونی توجه به نا خواسته هات تورو از مسیر دور میکنه خودش یه اصله.
پیدا کردن الگو های مناسب برای این که به ذهنت و افکار محدودت ثابت کنی این هدف شدنی هست رسیدن به اهداف شدنیه ممکنه.
محدودیت فقط تو ذهنه آدمه.
با این باور های من امروز هدایت شدم به یک کار اما از ترس ک نکنه قبول نشم نمیخواستم برم و از صبح همش میگفتم برم نرم. خلاصه وقتی به خودم اومدم دیدم تو خیابون و دارم با یه شوقی به سمتش حرکت میکنم وسطای راه بودم ک بنده خدا پیام داد اگر مهارت در ورد و کامپیوتر نداری نیا! (من چی؟ آره بلد نیستم با کامپیوتر کار کنم)
من کجا بودم؟ 500 متر دور تر از محل استخدام!
اون لحظه باید چیکار میکردم!
یک لحظه وسط پیاد رو وایسادم و خودم نگاه کردم، به خودم افتخار کردم ک ترسمو کنار گذاشتم و اومدم تا این کارو بگیرم درحالی ک تا دو ساعت قبلش همش استرس داشتم ک برم یا نه، از اون طرف 1.5 کیلو متر پیاده رو یک دم و حتی هدف پیاده روی امروزم هم تیک خورد، هوا هم خنک و عالی بود جون میداد راه برگشت رو با آرامش بیشتری پیاده روی کنم تا برسم خونه. «مهم ترین نکتش این بود خدا بهم گفت عزیزم تو باید مهارت کار با کامپیوتر رو یاد بگیری، تا اینجا اوردمت ک هم از این مسیر لذت ببری هم یاد بگیری توکل کنی قدم برداری هدایت بخوای صبور باشی، نچسبی به خواسته هات، بخوای ولی نچسبی بهش.»
خیلی لذت بردم و با عشق برگشتم خونه، تو راهم کلی فکر کردم و فقط لذت بردم.
اگر زهرا چند روز پیش بود الان درگیر این بود آه این چ شانسیه من دارم، برات متاسفم زهرا ک عرضه نداری یه کاریو بگیری، دیدی گفتم تو نمیتونی چون هیچی بلد نیسی!
ولی این زهرا رو دوس دارم خیلی راحت شادتره.
اینم نتیجه سوال و جواب و هدایت هست نتیجه توجه و تمرکز. درسته خیلییییییییی جای کار دارم خیلییی زیاد ولی سپاسگزارم از خدا ک دارم حرکت میکنم.
استادجان ومریم جان سلام گرم منو پذیرا باشید.سلامی که ازاعماق وجودم باآرزوی سلاپتی برای شما به سمتتون روانه میشه.
ردپای گام پنجم:
اززمانی که با استادآشنا شدم آگاهانه سعی کردم تمرکزم برروی زیبایی هاونعمت هاباشه.بله خطاولعژش هم داشتم زیادم داشتم هنوزم دارم ولی مدام درتلاشم که درمسیرصحیح باشم وانصافا پاداش این تلاش آرامش بیشتر وحال خوبی درونی پایداریه که بمن هدیه داده شده.خیلی خیلی روی اخلاق ورفتارم تاثیر گذاشته به خوبی متوجه این تغییرات شدم وحتی متوکل تروسپاسگزارتر از قبل شدم.خیلی زیاااااااد
حسادت دروجودم همیشه به مقدارخیلی کم بود حقیقتش بیشتر غبطه خوردم به حال اطرافیان تا حسادت کنم ولی آگاهانه سعی کردم هرجفتش رو کنار بذارم که توی این زمینه هم بسیارموفق بودم.وانگاری دیگه هیچ چیز زندگی دیگران برام مهم نیست حتی تااندازه ای که مشتاق باشم اطلاع پیداکنم که توزندگیشون چی میگذره وچه اتفاقی براشون افتاده.حتی زندگی عزیزانم واعضای خانوادم که این واقعا آرامش عجیبی برام به ارمغان آورده.حتی آگاهانه از شنیدن مشکلاتشون هم سرباز میزنم وگوشی برا شنیدن غرولند،مشکلات،بیماری،درد ودل و…ندارم.
هرچی بیشترمیگذره خیلی راحت ترمیتونم زمانی که اتفاق به ظاهرناجالبی میفته خودم روجمع وجور کنم وحال خودم رو خوب کنم.اولش اگر برام ببینم سخته میخوابم و وقتی بیدارمیشم قشنگ حس میکنم آرومتر شدم بعدکم کم خودم رو آروم میکنم تا به حال خوبتر برسم واون موضوع کلا ازذهن وقلبم پاک شه.
جدیدا خیلی بهتروبلندتر از قبل صدای خدارو میشنوم انگار ی نفر دیگه در درون من هست که داره باهام مکالمه میکنه اون ی چیزی میگه منم ی چیز دیگه.اوایل فکر میکردم صدای افکارخودمه ولی دقتم رو بردم بالا دیدم نه اصلا ی چیز دیگس ی جنس دیگه از ی جای دیگه میادو از ی جای دیگه شنیده میشه و ی حس عجیبی رو هم القا میکنه.
نمیدونم توی سایت گفتم یانه؟ولی ی گوشه باتاریخ وساعت ثبت نوشتاریش کردم که چندروز قبل سر ی داستانی یهو ناامیدی ب دلم چنگ زد و انگار ترسی تودلم اومد.بعد به صورت کاملا واضح ی صدایی از فرق سرم وارد سرم شدوگفت مگه توخدا نداری؟ از چی میترسی؟صدا توی سرم پخش شد و آروم محو شد.خیلی شوکه شده بودم یهوبه خودم اومدم دیدم ناخواسته دارم لبخند میزنم و دیگه هیچ حس ترس وناامیدی تووجودم حس نمیکنم.اشکم از ذوق دراومد.شاید باورش سخت باشه ولی واقعا با بندبندوجودم صدای خداوند عزیزترازجانم رو شنیدم ودرک کردم.
درمورد مهاجرت به امریکا من شخصا خیلی علاقمندم به این موضوع وخیلی ذوقشو دارم وطبق آموزه های استاد اصلا به حرفهای منفی دیگران توجهی نمیکنم وشک ندارم که این اتفاق برای من خواهدافتادوخدا همه کارهای منو انجام میده ومن خودمو توی اون کشور میبینم.
چون حس وحالم هرروز خوبه وشادوسرحالم برعکس روزگارگذشته حس میکنم درمسیرتکامل هستم .ازلحاظ گوارش وسلامت جسمانی ام که نگم براتون شکرالله مهربان فوق العاده سالم وروپا هستم.منی که دستگاه گوارشم کم کم ماهی یبار بهم میریخت الان اززمانی که باورهامو درست کردم اصلا تجربه بهم ریختگی دستگاه گوارش رو نداشتم.
من توپیاده روی هام یا ازموسیقی بیکلام تجسمی استفاده میکنم.یا جملات تاکیدی ویا فایلای استاد وحالم خیلی باهاشون خوبه.
منم از دکمه نشانه من وقدم بعدی خیلی خیرهای زیادی دیدم وخیلی جاها کمکم کرده.یکی دیگه از مزایاش اینکه که به محض اینکه ازاین دکمه ها استفاده میکنم وبهش عمل میکنم وتصمیم قطعی میگیرم وعمل میکنم بهش تمام استرس واضطراب ناشی از اون افکار از وجودم کنده میشه
درپناه خداباشید.آمین
بنام خدای عزیزم که مثل هوا همه جا پخشه
سلام خدمت استاد عزیزم و خانم شایسته مهربون
به لطف شما و آگاهی هاتون من تونستم اینستاگرام،واتساپ،تلگرام و همه ایردراپ هایی که داشتم رو حذف کنم چون فهمیدم اینا تمرکز من رو از رو هدف برمیداره و منو سرگرم میکنه و وقتمو میگیره
اینا نشتی های انرژی من بود که خیلی خوب و راحت تونستم بزارمشون کنار
و الان تازه میفهمم چقد وقت اضافی دارم چقد متمرکز تر شدم چقد انرژی رفته بالا چقد ورودی های ذهنمو کنترل کرد چقد آروم شدم…و چقد حس و حال دلم خوب تر خوب تر میشه…
استاد عزیزم بابت تک تک حرفاتون باورهاتون و آگاهی هاتون ازتون سپاسگزارم….
سلام
من خیلی خوشحالم که درجمعی هستم که همدیگررامی فهمیم وتجربه هایی شبیه به هم داریم وازاینکه تجربه های مشترک باعث تقویت دیدگاه وباورهای ماخواهد شد خوشحالم من اززمانی که نگرش وباورهایم رو سعی کردم کنترل کنم واحساس خوب داشته باشم هرانچه را درذهن وضمیرم تصورکردم روبهش رسیدم یا نزدیک تربرام شده یاباورش برام راحت ترشده
من زمانی که قانو رونمی دونستم یه مشکلی برام پیش اومد وباکسی به خاطرملک درگیر شدم حتی وکیل گرفتم اما هرکاری کردم به ضرر خودم شد هرچند حق با من بود فکرمیکردم باید من پیروز بشم اشکال من این بود که که همش متمرکز برروی احساس بد بودم وکینه ونفرت سراسروجودم پرشده بود وبه همین خاطر طبق قانون قسمتی ازمنافعم ازبین رفت چون برطبق قانون عمل شده بود اما وقتی کینه روباوجود خسارتی که طرف مقابل به من زده بود ازخودم دورکردم وخودم رواروم کردم اینجا کارها درست شد مقداری ازملکم روکه باقی مونده بود زنده شد وبرام منافع زیادی داد وحتی تاحالا همون مقدارکم بازجوری شده که دارای ارزش زیادی شده واحتمالن باقسمتی ازاون برای اینده هدفم سرمایه گزاری کنم وواقعا تمرکز برخوبی وارامش باعث میشه مابه اهداف وخواسته هامون راهت تربرسیم اگرچه ظاهرن قوانین بشری وهرچی خلاف تصورما باشه قانون کارخودش رومیکنه ومابه خواستمون طبق قانون میرسیم یه باربرای یه بررسی بازاریک کالایی قرارشد برم به کشورامارات یه دوستی توی بازاربندرداشتم باهاش مشوره کردم که می خوام برم دبی برای برسی کالا وبازارکالای مورد نظر اون هم کفت اتفاقا یه دوستی اونجا دارم که درهمین زمینه کارمیکنه وباهاش هماهنگ میکنم کمکت کنه من هم برای ویزا وکارسفرم اقدام کردم تا این که روزسفروپروازم به دبی نزدیک شدی یک روزقبل ازپرواز ازدوست بازاریم پرسیدم فردا پروازم هست وشماهماهنگی بادوستت کردی واون هم گفت ببخشید من یادم رفته بهش زنگ بزنم وهماهنگی کنم البته این دوست خوش قول من به من اطمینان داده بودکه همه چی هله ومن کارهاتو ردیف میکنم ومن هم فقط به اون وقولش اعتماد کرده بودم وقتی بهش زنگ زد اون گفت یک ساله که کشورعمان رفته ودیگه امارات نیست من خیلی ناراحت وعصبانی شدم که مگه تونمی دونستی که اون امارت نیست وبرچه اساسی تواین قول صددرصد رو به من دادی فرداپرواز منه ومن اصلا کسی رواونجا نمی شناسم وهرینه ام همش برباد شد خیلی ناراحت شدم وبه سمت خونه حرکت کردم ماه رمضون بود برای افتاری رسیدم نزدیک خونه یکی ازدوستان بلوچ که مستاجرپدرخانومم بود منودید ومن قبلش با وجود ناراحتی که داشتم چون ما ه رمضون بود کلا بی خیالش شدم واحساسم روکنترل کردم وریلکس شدم وقتی دم درمغازش رسیدم ازاونجایی که
دوست بلوچ من خبرداشت برای یه سفرتحقیقی تجاری قراربود برم دبی ازم سوال کرد پس کی به سلامتی مسافری ومن هم بهش ماجرارفیق خوش قولم روگفتم وگفتم که کنسل شد چون کسی که قراربود راهنما وکارشناس من باشه ازاونجا رفته اونم گفت پس دیگه نمی ری من هم گفتم بااین وضعیت دیگه نه اما ته دلم یه حسی خوبی داشتم که باوجود مشکلات یه جوری به خیرختم میشه اون بهم گفت پسرخواهرمن دبی هستش اگه می خوای بهش بگم من اول گفتم نه اون که منو نمی شناسه ویهو مزاهم بشم خوب نیست اون گفت نه پسرخیلی خوبیه وخون گرمه ومهمون نوازه خوشحال میشه بتونه کمک کنه واون هم بهش زنگ زند وبنده خدا هم بهش گفته بود که من عکس من رووتاریخ پروازم وساعت پرواز روبراش بفرستم واون بیاد فرودگاه دبی دنبال من وخلاصه ما اون شب این کاروکردیم ومن فرداش باپرواز رفتم دبی ومتاسفانه ازفرودگاه قشم رفتم وشخصی باپارتی بازی یک کالایی ارسالش روبا برچسب کارت پروازمن وبال گردنم کرد که این کاربرام دردسرسازشد ومقداری توی فرودگاه دبی الاف شدم نیم ساعت ازنشستن پروازما گذشته بود ومن مجبورشدم کالای وبال گردن روببرم بیرون فرودگاه وبه کسی که شماره تلفنش روی کالا بود تحویل بدم بعد توبیرون فرودگاه یکی اسم منو صدازد ومن نگاهش کردم ومتوجه شدم کسی هست که اومده دنبال من خلاصه من روبه دفترشرکتشون برد وبعد به اپارتمانش رفتیم خلاصه بدون هتل والافی باهمکاری این دوست عزیزکه واقعا دستان خدا بود من اون سفرروبه خوشی وسلامتی رفتم وبرگشتم وارامش وکنترل ذهن وافکارروببینید چقدردرمسیرزندگی وکارما برخلاف اون چیزی که ظاهرن هست رورقم مبزنه
به نام خدای مهربان و هدایتگم
خدایا هرآنچه که دارم از آن توست من از خودم هیچ ندارم به هر خیری که از تو بهم برسه نیازمندم .
سلام به اساتید توحیدی در این جهان زیبا
روز پنجم الهی شکرت که منو ثابت قدم کردی در این مسیر بهشتی که مریم بانو مهربان آغازگرش بود بی نهایت سپاسگزارم
فایلی کوتاه ولی پر از کلیدهای گنج بود واقعا پر از آگاهی هست اول در مورد توانایی دیدن زیبایی ها که ما باید آگاهانه روتین کنیم که اوایل کمی سخته همون ادا دراوردنش هم مارو عادت میده و استمرار و تداوم آن حالمون را بهتر میکنه در فرکانس خدا قرار میده و تکاملی میشه دید زیباتری به دیدن آگاهانه زیبایی ها در هر جایی چیزی شخص باشیم در واقع به صورت جرفه ای میشیم با تکاملش شکارچی دیدن زیبایی ها که باید شروع کنیم و اول بدانیم باورش کنیم که چقدر اهمیت و حیاتی است برامون دیگه وسواس میشیم به نظرم ابتدا باید ما هر کاری میخایم انجام بدیم منطقش را درک کنیم که آقا این رفتار عملکرد نتیجه میشه این دیگه منطقی شده بتونیم این کارو کنیم که استاد عزیزم در این زمینه منطق دیگه تهش هست که از خودشون یاد گرفتیم که منطقی کردن بهمون کمک زیادی میکنه در واقع ایمانمون با منطقی شدن در اون موضوع بالا بره دیگه گل را زدیم میمونه تکامل که همیشه در تمام موضوعات باید رعایت و دیده بشه همون مثال ورزش
در مورد حسادتم منم اوایل قبل قوانین درگیرش بودم ولی خیلی نسبت به بدنه جامعه کمتر بود یه جورایی زور میزدم که خودمو کنترل کنم باید همچنان کار بشه برای سوخت حرکت ما اتفاقا خوبه که غیرتی بشیم با جدیت بیشتری به حرکت عملگرایی با باورهای درست ادامه دهیم به نظرم حسادت خوبه چاشنی گزاشته خدا که ما از اون یه اهرمی بشه حرکت وانستیم به جای حسادت اگر بتوانیم ارام ارام اوایل سخته که ابتدای کار اعراض کنیم کوچولو کنترل کنیم خودمونو تکاملی میشه به تحسین برسونیم و این همچنان ادامه دارد چون همه ماها در کار خودمون همکارانی داریم که وقتی موفق میشن ناخود آگاه حسود میشیم که چرا برای من نه و اینم خوبه که سوخت بشه نه تو مدار حسادت فرکانسش را بفرستیم که حالمونو بدتر کنه.
باید آگاهانه بتونیم همانطور که در مورد تغزیه خودمون وسواس به خرج میدیم برای ورودی های زهن اهمیت بدیم اینم اینو میخاد که ما اول بدونیم که چقدر این موضوع مهمه همون منطقی کردنش که آقا با هر منطقی دست تو آتیش کنیم به قول استاد عزیزم دستمون میسوزه برای این ورودی ها هم بتونیم عادت بدیم به خودمون اهمیتش بالا بره دیگه نا خود آگاه نمیزاریم نشتی انرژی به وجود بیاد مراقب روحمون هستیم تا غبار آلود نشه تاریک نشه حالمون را بد کنه آلارم حال بد هم که نشانه خوبی برای خودمون که سریع خودمون را از اون محیط بکشیم بیرون و یا اعراض کنیم حالا برای هر آدمی با روش خودش میتونه این کار را انجام بشه تبدیل بشه به عادت به کنترل ورودی .
هیچ برگی بدون ازن خدا زمین نمیفته اگر باور ایمان به این داشته باشیم در مواقع اتفاقات یهویی که میفته خودشو نشون میده من در این مدار دارم ریز میشم به تضادهای یهویی که میفته توجه میکنم که بفهمم با این همه کار با قوانین با خودم جند چندم واقعا یک تداوم استمرا میخاد برای هر باوری در تمام موضوعات باور توحیدی باشه که خیلی عالیه تقویتش کنیم که همه چی حول و حوش همین ایمان و توکل هست من برای خودم دیدم کسی که بخاد پایین بکشه تورو در صورتی که خدا بخاد بالا بکشه و برعکسش همین هیچ نیرویی در جهان نمیتونه این کارو بکنه اینجا فقط اون باور است ایمان ماست اندازش نشان میده که چقدر اعتماد داریم به خداوند و قوانینش .
برای داشتن احساس خوب کار کردن بنیادین روی باورها در تمام موضوعات و شکرگزاری دیدن زیبایی ها میتونه ما را همیشه در احساس خوب نگه داره اینم خوب تکامل داره برای هر آدمی فرق میکنه .
امشب با خانمم فیلم پیشگویی اسمانی را دیدیم در مورد الهامات و شهود بود و دیدن زیبایی ها هم زمانی جالبی بود با این فایل خدا رو شکر توصیه میکنم ببینید فیلم قوانین برامون خوبه .
خدارو شکر برای چنین فضایی که بوی خداو بهشت میده سپاسگزارم برای میزبانی شما فرشتگان توحیدی
تا کامنت بعد همه شما را به خدای بزرگم میسپرم .
سلام به استاد عزیزم و مریم خانم عزیزم و همه دوستان خوشکلم …
خدایا شکرت….
اول از همه سپاسگزارم از مریم خانوم عزیز که با این دوره چه کار کردند با ما…
الان که اومدن برای روز پنجم کامنت بذارم یکی از کامنتای بچه ها رو دیدم که گفته بود دوباره رفتم از اولین گام تمرکزی شروع کنم من هم گفتم دوباره برم و با اینکه من واقعا تمرکز کردم و دارم فایلا رو گوش میدم و تفکر و تعقل میکنم،یادداشت هم بکنم…
فایل گام اولو گوش دادم،آگاهی ها رو یادداشت کردم و مدیا پلیر گوشیم بلافاصله بعد از تموم شدن فایل رفت سراغ توضیحات سر کار خانم شایسته و دستور العمل رو دوباره گوش دادم و نکاتش رو نوشتم…
بعدش رفتم کامنتای جدید همون صفحه رو خوندم و چقدر خوشحال شدم….
خوشحال از اینکه این بچه ها هدایت شدن به این مسیر که اینقدر خوش انرژی شده و این همه داره نتیجه میده…
و نکاتی رو در کامنت دوستانم دیدم که انگیزه های خودم رو دوباره و دوباره بیشتر و بیشتر کرد برای ادامه مسیر…
اونا رد پا گذاشتن و میخوان تازه ورود کنن،ولی من میبینم که حال و احوالشون تقریبا مو نمیزنه با حال و هوای 5 روز پیش من…
و از اون جالب تر که فقط توی 5 روز من کجام و اون آدم کجا…
خیلی دقت کنید عزیزانم فقط 5 روز…
خانم شایسته در جایی میگن شما تغییر رو که شروع کنید خیلی زود و باز هم تاکید کردند که خیلی زود نتایج به وجود میاد،آرامش میاد،ارتباط با اصل میاد و و و ….
حالا خودم اینو کاملا با گوشت و پوست و خون دارم حس میکنمش.
با اینکه فقط 5 روز گذشته من باید تقریبا خیلی فکر کنم که یادم بیاد 5روز پیش چه حالی داشتم…
خیلی از اون نجواها و نگرانی ها نیستن؛
به همین راحتی….
تاکید میکنم؛
به همین راحتی….
خدایا ازت متشکرم و بسیار بسیار سپاسگزارم که منو هدایت کردی به این جاده زیبا و صاف و هموار پر از گنج…
واقعا ازت ممنونم دمت گرم…
بر طبق لایو استاد در همین گام پنجم متوجه شدم که داریم بهترین غذا رو برای روحمون استفاده میکنیم که اینقدر تونسته بهش انرژی بده و حالشو خوب کنه…
دوستان عزیزم هممون داریم رشد میکنیم و کیف میکنیم…
ادامه میدیم به امید الله مهربان و انشاءالله که بهترین نتایج رو به دست خواهیم آورد.
سلام استاد عزیزم
ممنونم خانم شایسته
چند مدت قبل متوجه پررنگ شدن حس حسادت توی وجودم شدم برای رفعش از خداوند هدایت خواستم، فایلهایی که استاد در این مورد داشتند زیاد گوش داده و به تمریناتش عمل کردم بهترین کار تحسین کردن بود واقعا معجزه می کنه من تو زمینه مالی خیلی این حس در وجودم پررنگ میشد خصوصا اگر با ان طرف کدورتی داشتم که پررنگ تر میشد اما اینقدر این تحسین را تمرین میکردم تا به احساس خوب میرسیدم مثلاً یک مدت قبل گوشیم به مشکل بر خورد حالم گرفته شد و دیدم شخصی که زیاد هم حسی خوبی بهش نداشتم 3_ 4تا گوشی موبایل داره کلی هم کلاس میگذاره اول کمی حسم بد شد اما بعد شروع کردم به تحسین کردنش و حسمو خوب کردم یک مدت بعد خداوند با معجزاتش یک گوشی عالی بهم داد .
من یک دفتر دارم به نام به حال خوب وقتایی که توی زمینه های مختلف حالم بد میشه توی دفترم آن مورد را نوشته و با نگاهی متفاوت و مثبت در موردش توضیحاتی مینویسم این کار عجیب حالمو خوب میکنه.
سلام به استاد عزیزم ومریم خانم شایسته ی گل…
ردپای گام پنجم
من زمانی که با استاد عزیزم آشنا شدم قوانین رواززبون ایشون میشنیدم ولی زیاد متوجهش نبودم ولی هندزفری رو میزاشتم توگوشم وتا کارای خونه م ویاپیاده روی که میکردم به فایلهای استاد گوش میدادم وهرروز یک سریال از فایلهای دانلودی رومیدیدم والبته الآنم دارم میبینم .من اون موقع نمیدونستم دارم پیشرفت میکنم یانه ولی الان که نگاه میکنم زمین تاآسمون باهم فرق کردم
چون با شنیدن و دیدن نکات مثبت و فراوانی غذای سالمی به روحم میدادم وهربار خدا روبه خاطر نعمت های هرروزم شاکربودم واحساسم بهتروبهترمیشد وشاید اولش متوجه قوانین نبودم ولی هربار که گوش میدادم به صورت تکاملی سطح آگاهیم بالاترمیرفت وبهتردرکش میکردم
وآروم آروم نشانه ها میومدن وهدایت شدیم تا اینکه خداروشکر ازشهرمون به کرج مهاجرت کردیم
وحالمون خیلی بهتر شده چون دوباره باید غذای سالم تری به روحم میدادم واین شهر شده پرازنعمت
و سپاسگزاری برای من ..
داستان هدایت شدن انسان :یعنی وقتی که آدم به این حس میرسه یه احساسی ،یه حالی داره عجیب ،سبک سبک هستی وبه قول استاد ازخیابون هم که میخوای ردبشی ازش میپرسی وبهت جواب میده.
بهترین دوسته خداوند…
خدایا شکرت که هدایت شدم به این مسیر واین استاد واین سایت..
خدایارونگهدارهمه ی ما باشد…
سلام به همه
گام پنجم.خانه تکانی ذهنی.
چند پاسخ کلیدی
خدایا من هرآنچه دارم از توست
من به هر خیری که از تو برسد فقر هستم.
همه چیز قابل تغییر است.
حتی اگر اوضاع بد باشد باز هم میشود شرایط تغییر داد اگر ذهن کنترل کنیم احساس خوب داشته باشیم. در شرایط سخت با تغییر زاویه دید و تغییر بنیادین باورها میتوان به احساس خوب رسید.دولت و قوانین توجه نکنید .خداوند که این جهان را خلق کرده به افکار و باور شما پاسخ میدهد.هر اتفاقی ممکن است.
کیست که خدا بخواهد ببرد بالا.کسی بتواند پایین بیاورد.باایمان بخدا هم چیز ممکن است. همه چیز در زمان مناسب رخ میدهد وقتی من بهتر شوم اتفاق میفتد.اتفاقات بخاطر کانون توجه و باور من رخ میدهد.
تقوا کنترل ذهن در شرایط خوب و بد است.و پاداش بی نهایت است.
حسادت نکنیم چون هرکسی هرجاهست شایستگی آن را دارد.
مسیر درست یعنی حالم خوب است سلامت هستم.
به نام خالق هستی
سلام و درود دارم استاد عزیزم و خانم شایسته ی محترم
گام پنجم – خانه تکانی ذهن گام به گام
چقدر زیبا این اصل قانون برای من مثل پازل داره تاکید میشه که تمرکز کنیم بر روی زیبایی ها در هر لحظه
چشمامون رو عادت بدیم و یا بهتر بگم تربیت کنیم برای دیدن زیبایی ها و این نکته مهم:
به هر چیزی که تمرکز میکنی از جنس همون رو بیشتر و بیشتر وارد زندگیتون میکنید ، این قانون جهان هستیه، قانون طبیعته
اینجا که استاد شما گفتین که تو دنیا همه چی هست هم خوب هم حالا از دید انسان بدش چیز جالبی که من ازش برداشت کردم و اینجا میخوام به اشتراک بذارم و یک رد پایی باشه ابتدا میخوام از مثال خودتون بگم که این دنیا رو دو قطبی حساب کردید:
خوب و بد
روز و شب
بالا و پایین
چپ و راست
سفید و سیاه
که به نماد ینگ یانگ من یاد اون افتادم و واقعاً این فلسفه ینگ یانگ اینو نشون میده که در جهان این چیزها لازمه و اصل و اساس قانون جهان و پایه جهان به این دو قطب هستش هم خوب هم بد هم بالا هم پایین که گفتم خیلی جالبه که تو این جهان چیزهای خوبم پیدا میشه
مثلاً میتونیم ما تمرکزمونو بذاریم روی زیباییها روی سفیدیها سیاهیها و تاریکیها و منفیها دور باشیم درسته واقعیت رو داریم میبینیم و میپذیریم اما میخواهیم ذهنمون رو تربیت کنیم و تمرکز کنیم بر روی زیباییها ر روی اتفاقهای خوب حتی اگر خیلی کم باشن اما اگر تمرکز کنیم هی بیشتر و بیشتر میشن چون خودتون گفتین که این قانون جهان هستیه به هر چیزی که توجه کنیم از اون جنس رو تو زندگیمون بیشتر و بیشتر میکنه جهان
اگر دنبال زیبایی باشید زیبایی را بیشتر و بیشتر پیدا خواهید کرد!
اینجا مثال خیلی زیبایی زدید در مورد توجه مثل غذا خوردن میمونه که ما اگر غذا رو یه ذره مو توش ببینیم نمیخوریم اگه یه ذره غذا بو بده نمیخوریم، ولی حواسمون نیست که داریم چه غذاهایی به ذهنمون میدیم پس باید حواسمون باشه آگاهانه انتخاب کنیم برای ذهنمون
چه برداشت خیلی خوبی میشه کرد که اگر منی که دارم در طول روز توجه میکنم زندگی میکنم بیام آگاهانه تمرکزم رو حواسم رو جمع کنم که دارم چی میبینم چی میشنوم چه ورودیهایی به ذهنم میدم و اگر یه ذره اون ورودیها در مسیر اشتباه باشه یعنی منفی باشه دوری کنم ازشون و تمرکزمو بذارم روی زیباییها سپاسگزارم استاد
و چقدر زیبا اینجا تقوا رو برامون معنی کردید
گفتید که تقوا همون کنترل ذهنه طبق آیات قرآن
یعنی افرادی که میتونن ذهنشونو کنترل کنند افرادی هستند که تقوا دارند عنی تقوا پیشه کردن یعنی کنترل ورودیهای ذهن در طول روز پس این کنترل ذهن چقدر مهمه که خداوند بهش تاکید داشته و داره
راهکار خوبی رو برای کنترل حسادت پیشنهاد دادید
کسی که در هر جایگاهی که هست ، جایگاهی که باید باشه ، یعنی یکجایگاه عادلانه طبق قوانین جهان ، و به خاطر همین حسادتم خیلی کم شده
عجب راهکار قشنگیه استاد که ما اگر اینو درک بکنیم که هر کسی که الان هر جایگاهی که هست طبق قوانین جهان جایگاه درستشه میپذیریم و این باور رو خواهیم داشت که دیگه اصلاً نیازی نیست که ما قضاوتش کنیم و یا اونو با خودمون مقایسه کنیم واقعاً دمت گرم استاد
باز هم سوالاتی شد در خصوص شرایط نامطلوب زندگی و باز استاد اشاره کردند که شما بتونی ذهنت رو کنترل کنی یعنی این کنترل ذهنه که واقعاً هیچ چیزی جلو دارش نیست باز هم تاکید کردن استاد که شما کنترل ذهن کنی کنترل زندگی کردی دقیقاً تو گام پنجم تو لایو باور امکانپذیری واقعاً اینو گفتن که کنترل ذهن یعنی کنترل زندگی نقطه سر خط
چگونه میتونیم احساسمون رو خوب کنیم؟
با تغییر زاویه دید از اتفاق های به ظاهر بد که حالمون خوب بشه و بهتر بشیم و یا با تمرکز بر اتفاقهای خوبی که میافته
با بهبود باورهام احساس بهتری برسم دقیقاً همون تکرار عبارت تاکیدی تکرار باورها در ذهن و باز هم کنترل ذهن پایان نداره این کنترل ذهن!
به نظر من برای رسیدن به احساس خوب پایدار تغییر بنیادین باورهاست
در خصوص هدایت چقدر قشنگ توضیح دادم استاد که واقعاً اول باید احساس لیاقت اینو در خودتون ایجاد بکنید که هر لحظه خدا با من داره صحبت میکنه و منو هدایت میکنه اگر این احساس رو در خودتون تقویت کنید هدایت میکنید و استادم خیلی جالب میگه که من حتی در راه رفتن و حتی مسیر هم منو هدایت میکنه
جالبه اینجا که در مورد این قوانین دولتها و دیپلماتها میگه توجه به اینها نکنید استاد اشاره داره که توجه به اینها نداشته باشید چرا وب وقتی که ما با باورهامون وقتی با کنترل ذهنمون به خداوند توکل کردیم و واقعاً اینجا توحید داره اشاره میشه که به خداوند ایمان داریم کسی نمیتونه جلو دار ما باشه حتی با این همه قوانین
هیچکس نمیتونه جلوی کسی که باورهای مناسب داره رو بگیره مثل مثالی که در قرآن اشاره کردند ه میگن که کیست که خداوند میخواد اونو بکشه بالا مردم جهان اونو بخوان بکشن پایین و کیست که آن خداوند بخواد بکشدش پایین و مردم جهان بتوانند بکشن بالا ؟!
وقتی باورهای خوبی دارید و توحید عمل میکنید هیچ چیزی جلودار شما نخواهد بود
تمام اتفاقهای زندگیمون بدون استثنا به کانال توجه و باورهامون هستش نقطه سر خط و هیچ کسی بیرون از ما قدرتی نداره اگر ما قدرتو بهش ندیم و بدانیم که این خداوند هستش با این قوانینی که داره به زندگیمون اتفاقات رو رقم میزنه
چگونه بفهمیم که تو در مسیر هستیم یعنی در سیر تکاملی هستیم؟
با پیگیری روزانه و احساستون
واقعا خدا هزار مرتبه شکر وقتی که در طول روز احساسمون داره بهتر میشه جسممون داره بهتر میشه و حالمون داره بهتر میشه یعنی در سیر تکامل هستیم هزار مرتبه شکر
جالب اینجاست که میگه توی بندرعباس ازشون سوال پرسیدن که چه چیزی رو گوش میدادید وقتی پیادهروی میکردید
پاسخ میدن که من خب یه سری باورها رو با صدای خودم ضبط میکردم و گوش میدادم چون من خیلی صوتی هستم شنوایی هستم و حتی یه چیزی که توی کتاب برام جالب بود رو اونا تکرار و تکرار میکردم و حتی بعضی باورها نبود برای خودم باز میکردم و باز اونو تکرارش میکردم خیلی جالبه اینم یک تمرین خوبیه
خدایا سپاسگزارم واقعا ممنونم استاد چقدر نکته های اساسی از لایو ها من گرفتم و لذت بردم و باید حالا عملی کنمشون دمت شما گرم و با تمام وجود ازتون متشکرم
گام پنجم بنده
………………………………………..
علی وزیری وصال
5 مهر 1403
سلام بر استاد جان و مریم جان
روز 5 از خونه تکونی ذهن. رد پای امروزم.
تمرکز بر زیبایی ها، تمرکز بر زیبایی ها در همه ابعاد
اگر دنبال زیبایی باشی هدایت میشی به زیبایی های بیشتر
زیاد به اتفاقات واکنش نشون ندیم.
به اندازه ای برامون مهمه مواظب غذامون باشیم باید مواظب افکار و باور هامون باشیم.
هرکسی در هرجایی ک هست، جای درستش همونجاست. هیچ چیز اشتباه نشده.
همه چیز بر اساس ایجاد احساس لیاقت، ایجاد افکار و باور ها مارو به مسیر های هم جهت باافکارمون هدایت میکنه.
این حرف استاد ک هرجا باشی با هر شرایطی میتونی بسازی و تغیر بدی اونجور ک دلت میخواد ولی شرطش پیروی از قانون تغییر بنیادین و تعهد عمل به آگاهی ها.کنترل احساسات در هر شرایط این ک سعی کنیم حتی در شرایط به ظاهر ناجالب هم از دیدگاهی نگاه کنی ک احساس خودت خوب بشه و مدت زمان بیشتری در احساس خب بمونی.
این ک زیاد درگیر قانون دولت های بقیه نباشیم، خدا هزار دستانه از جایی ک فکرشم نمیکنی و از راهی به ذهت خطور نمیکنه هدایت میکنه کارت درست میشه.
باور به این این شرایط فعلی موندگار نیست و قراره خیلی اوضاع بهتر بشه و فقط باید به خدا ایمان داشته باشی توکل کنی و حرکت کنی.
وقتی هروز روی خودت کار میکنی واقعا کار میکنی تنایج کم کم ظاهر میشه حسو حالت متفاوته، دقیقا مثل حسو حال این روزام من دیر وقت میخابم. زودتر از بقیه بیدار میشم کارامو انجام میدم وقتی بیدار میشم هدفی دارم ک بیدار شدم شکر گزاری در ذهن قلبم مسولیت پذیر بودن، استاد این اصل مسئول زندگیم بودن داره منو به یک سمت از زندگیم میبره قبلا نبوده اصلا من تا به حال این کارایی ک الان میکنم رو نمیکردم، خدارو هزار مرتبه سپاس گزارم.
استاد امروز هدایت شدم به نشانم در همین صفحه مصاحبه با استا قسمت 12
استاد چی گفتی طلا، قانون لذت بردن چیه؟
ینی تو کارت از زندگیت نباید جدا باشه تفریحات از کار زندگیت نباید جدا باشه خب این ینی
تو وقتی مار میکنی باید برات هم تفریح باشه هم لذت. چطور میشه زندگی رو زندگی کرد؟ خب معلومه لذت بردن از تک تک لحظه های زندگیت.
امروز یه جور دیگه درس خوندم با لذت! چیزی قبلا برام سخت بود.
در یک قسمت گفتین تو آدم درستی باش آدمای درست میان، تو کارتو حتی اگر تنهای و کس ینمبینتت هم درست انجام بده قابل اعتماد باش آدم درست کار باش، باور هات رو نسبت به ویژگی های خوب تغیر بوده خدا آدما و شرایطی رو برات ایجاد میکنه ک همه کار میکنن برات اونم با عشق.
همین ک بدونی توجه به نا خواسته هات تورو از مسیر دور میکنه خودش یه اصله.
پیدا کردن الگو های مناسب برای این که به ذهنت و افکار محدودت ثابت کنی این هدف شدنی هست رسیدن به اهداف شدنیه ممکنه.
محدودیت فقط تو ذهنه آدمه.
با این باور های من امروز هدایت شدم به یک کار اما از ترس ک نکنه قبول نشم نمیخواستم برم و از صبح همش میگفتم برم نرم. خلاصه وقتی به خودم اومدم دیدم تو خیابون و دارم با یه شوقی به سمتش حرکت میکنم وسطای راه بودم ک بنده خدا پیام داد اگر مهارت در ورد و کامپیوتر نداری نیا! (من چی؟ آره بلد نیستم با کامپیوتر کار کنم)
من کجا بودم؟ 500 متر دور تر از محل استخدام!
اون لحظه باید چیکار میکردم!
یک لحظه وسط پیاد رو وایسادم و خودم نگاه کردم، به خودم افتخار کردم ک ترسمو کنار گذاشتم و اومدم تا این کارو بگیرم درحالی ک تا دو ساعت قبلش همش استرس داشتم ک برم یا نه، از اون طرف 1.5 کیلو متر پیاده رو یک دم و حتی هدف پیاده روی امروزم هم تیک خورد، هوا هم خنک و عالی بود جون میداد راه برگشت رو با آرامش بیشتری پیاده روی کنم تا برسم خونه. «مهم ترین نکتش این بود خدا بهم گفت عزیزم تو باید مهارت کار با کامپیوتر رو یاد بگیری، تا اینجا اوردمت ک هم از این مسیر لذت ببری هم یاد بگیری توکل کنی قدم برداری هدایت بخوای صبور باشی، نچسبی به خواسته هات، بخوای ولی نچسبی بهش.»
خیلی لذت بردم و با عشق برگشتم خونه، تو راهم کلی فکر کردم و فقط لذت بردم.
اگر زهرا چند روز پیش بود الان درگیر این بود آه این چ شانسیه من دارم، برات متاسفم زهرا ک عرضه نداری یه کاریو بگیری، دیدی گفتم تو نمیتونی چون هیچی بلد نیسی!
ولی این زهرا رو دوس دارم خیلی راحت شادتره.
اینم نتیجه سوال و جواب و هدایت هست نتیجه توجه و تمرکز. درسته خیلییییییییی جای کار دارم خیلییی زیاد ولی سپاسگزارم از خدا ک دارم حرکت میکنم.