live | پاسخ های کلیدی به چند سوال - صفحه 45 (به ترتیب امتیاز)


  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل صوتی live | پاسخ های کلیدی به چند سوال
    10MB
    11 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

675 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    سهیل شیبانی گفته:
    مدت عضویت: 699 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    سلامی عاشقانه از صمیم قلبم خدمت الگوی تمام عیار زندگی ام استاد سیدحسین عباس منش و سلامی صادقانه و خالصانه خدمت استاد دوست داشتنی ام بانو شایسته عزیز و تمامی هم فرکانسی های عزیزم

    پروژه خانه تکانی ذهن | گام به گام (گام پنجم)

    خدایا هزاران بار شکرگزارتم که سرعت نوشتن کامنت هایم بهتر و با کیفیت تر شده خدایا از صمیم قلبم سپاسگزارتم

    میخوام مثال هایی از شخص خودم بزنم در مورد تقوا (کنترل ذهن) که در چه شرایط هایی تونستم کنترل ذهن داشته باشم و نتیجه اش برام چی بود

    مثال اول

    یادم میاد مازندران شهرستان آمل بودم توی یک رستوران فسفودی کار میکردم توی ظرفشور خانه بودم و بسیار بسیار همکارای عالی داشتم ، یه روزی از روزها که کار میکردم یه مقداری ظرف شسته و خشک کرده باید تحویل بالابر میدادم که بره طبقه بالا برای مشتری ها یکی از همکاران به من گفت چیکار کنم و من خیلی حواسم بهش نبود درست گوش ندادم و چون تازه هم شروع به کار کرده بودم خیلی با محیط آشنا نبودم ظرف های شسته و خشک کرده رو به جای اینکه بدم به بالابر ببره طبقه بالا دادم به بچه های میز سرخ کن برگشتم سمت ظرفشور خانه همکارم گفت ظرف هارو بردی منم گفتم آره دادم به بچه‌های میز سرخ کن بعد همکارم دید من اشتباه کردم نتونست خودشو کنترل کنه جلوی بقیه همکاران شروع کرد به تهدید کردن من و من هیچی نگفتم فقط تا میتونستم ذهنم رو کنترل میکردم و بارها و بارها به خودم و تو مغزم تکرار میکردم تنها با یاد خدا قلب ها آرامش میگیرد همین جمله رو هی تکرار میکردم تو ذهنم و ذهنم رو به شدت کنترل میکردم که واکنش نشون ندم دیدم که احساسم بهتر شد آرام تر شدم بهتر شدم و همه چی به نفع من شد و همه چی برعکس شد یه خانمی مدیر ظرفشور خانه بود خیلی خانم مهربان و صبوری بود ، بعد بهم گفت دیدم که خیلی خوب خودت رو کنترل کردی…

    مثال دوم

    یادم میاد استان گیلان شهرستان لاهیجان یه سوئیت اجاره کرده بودم فکر کنم برج 4 سال 1403 همین امسال بود روزش رو یادم نیست خلاصه تقریباً بین ساعت 2 الی 3 شب بود دیدم صاحب خانه در میزنه و هی در میزنه و صدا میزنه آقا ابوالفضل آقا ابوالفضل آقا ابوالفضل رفتم در باز کردم دیدم وای چنان بارانی گرفته که سیل اومده تو خونه ، سوئیت من رو آب گرفته و حالا من باید هی با کاسه و لگن آب جمع کنم بریزم دور همون موقع گفتم خیره ، خیره ، خیره و احساسم رو خووووب نگه داشتم و کلی فایل های استاد رو گوش کردم و به خودم گفتم 100٪ خیره و صبحش پدر و مادر آقا فرشید که صاحب خانه من بود اومدن سوئیت رو کمکم کردن و تمیزش کردن مادر آقا فرشید بیشتر کارها و تمیزکاری هارو خودش انجام داد برام

    مثال سوم

    پدر من قبلاً نظامی بوده جبهه رفته و خلاصه از این بحث ها تقریبا دو سه هفته پیش شهرستان خودمون که کازرون میشه از پادگان نظامی براش یه نامه گرفتم برای درست شدن یه سری از کارای جبهه اش ، خودش هم شیراز بود باید براش با اتوبوس می فرستادم ، خلاصه من نامه رو گرفتم سوار موتور شدم رفتم ترمینال رسیدم ترمینال که نامه رو بدم اتوبوس ببره یهو دیدم نامه نیست ، همون لحظه دررررررجا گفتم خیره گفتم این اتفاق برای من خیره حتما یه خیریتی برای من داره ابوالفضل این اتفاق خیره ، خدا شاهده به وضوح دیدم که نجواهای ذهنی ام کلا خفه شدن اصلا احساس نمیکردم که نجوایی در ذهنم باشه و مدام به خودم میگفتم خیره حتماً خیره این اتفاق ، خلاصه سوار موتور شدم و از همون مسیری که اومدم برگشتم یعنی خلاف رفتم تو راه که میرفتم با خودم تکرار میکردم این اتفاق خیره من توکلم به خداست و رفتم رفتم و هی رفتم ولی پیداش نکردم ولی امید تو قلبم بود یه جا از مسیر به خدا گفتم من تسلیمم من تسلیمت هستم تو بگو چیکار کنم؟ کجا برم؟

    خلاصه مسیری که با موتور رفته بودم ترمینال شفاف تر بهش هدایت شدم و یه جا از مسیر نامه رو پیداش کردم.

    از زمانی که فهمیدم نامه رو گم کردم فقط کنترل ذهن داشتم و تسلیم خداوند شدم و به مسیر های صحیح هدایت شدم و نامه رو پیدا کردم

    مثال چهارم

    یادم میاد زمانی که تو رستوران فسفودی کار میکردم از ظرفشور خانه ارتقاء پیدا کردم رفتم روی میز پیتزا ، پیتزا محصول اصلی اون رستوران بود کارشون خیلی حساس و سرعتی بود ، سرعت که میگم خدایی سررررررعتی بودا یه خانمی مدیر میز پیتزا بود خودش خیلی کار میکرد ماشاءالله به منم میگفت ابوالفضل وقتی داری کار میکنی پیتزا میزنی باید احساس کنی که داری منفجر میشی بااااااااید تمام وجودت رو بزاری که سرعتی پیتزا تحویل فر داده بشه پخته بشه و تحویل مشتری داده بشه خلاصه بچه های میز پیتزا خیلی سرعتی کار میکردن و استرسی کار میکردن و بااااااااید زود زود یاد میگرفتی من توی یاد گرفتن باید خیلی تکرار میکردم تا به خورد ذهنم بره توی همین حین یاد گرفتن بود که خانم فلانی که مدیر میز پیتزا بود به من یه حرف نادرستی زد که نمیخوام بگمش که اون جمله چی بود فقط همین رو بگم که به این عنوان بود که مثلاً ابوالفضل تو دور یاد میگیری

    مطمئنا هرکسی باشه ناراحت میشه یا خیلی خیلی بهم میریزه و حالا خود خوری و خود سرزنشی میکنه خودش رو

    من همون لحظه دقیقا همون لحظه تو ذهنم گفتم خدایا به عزت جلالت قسم بخشیدمش و همون لحظه نجواهای ذهنم خاموش شد ، حالم بهتر شد ذهنم آروم تر شد و بعدش دیدم خانم مدیر حرفش رو عوض کرد و رفتارش بهتر شد

    خیلی مثال های دیگه دارم در مورد تقوا (کنترل ذهن)

    اینم بگم که خیلی جاها هم نتونستم ذهنم رو کنترل کنم و نتیجه عذابش هم دیدم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  2. -
    مریم گفته:
    مدت عضویت: 1013 روز

    به نام الله مهربان

    سلام و درود ب اساتید عزیزم

    نمی‌دونم چند روزه کامنت میذارم میگه تکراری هست

    نمی‌دونم کامنتهام منتشر میشه یا ن

    ولی کلی حالم عالیه

    کلی اتفاقهای خوب داشتم و توی کامنتهام نوشتم امیدوارم ارسال بشه

    مریم بانوی سپاسگزارم از شما این آگاهی ها فوق العاده هستن

    تمامشون رو دانلود میکنم و مجدد گوش میدم

    در پناه الله مهربان باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  3. -
    سمیه اسفندیاری گفته:
    مدت عضویت: 1974 روز

    به نام خدای هدایتگر…

    سلام به جمع خانواده صمیمی عباس منش

    خداروشاکرم برای بودن در پروژه گام به گام خانه تکانی ذهن…

    به عطه خداوند من 3 سالی هست در روند یادگیری قانون هستم و این سه سال ادامه دار بوده و این تغییر و فرکانسی رو هر روز بهتر میشم،همون روتینی که در لایوهای قبلی گفته سد و با هر بار گوش دادن نوشتن و تفکر کردن یه گام به جلو میرم و یه زنگار برداشته میشه

    باورهام آنقدر کهنه و قدیمی و سخت هستن که باید هر روز تمرکزی تر از دیروز باشم…هر روز به لطف خداوند متعهد تر میشم برای بیرون آوردن آشغال های قدیمی و زمین گذاشتن کوله بار سنگین گذشته که سال هاست دارم‌حملش میکنم و این زمین گذاشتن هم فقط با روتین و تکرار هر روزه که واقعاااااجهاد اکبر میخواد و من هر روز به خودم میگم من توانایی زیادی دارمو از پسش بر میام…

    امروز موجی از اتفاقات الهی برام افتاد،شاید بهتره بگم چند روزه،سلید بهتر بگم هر روز…

    امروز من آزمون عملی داشتم توی فنی حرفه ای…اول صبح و از چند روز قبل با خداوند مکالمه داشتم…خدایا یه آزمون راحت…آزمون گیرنده مهربان و راحت گیر…دوختهای راحت که مث آب خوردن باشه برام…دو تا فرشته برام بفرست..‌کارهام راحت پیش بره…

    شاید بهتره برم بازم قبل تر…من با یه تصمیم که اونم نشانه بود…بازم قبل تر…هی یادم میاد… یه هدایت که گفت اگهی آموزش بذار دیوار…گذاشتم،با اینکه ترس داشتم و نجواها بود…گوش دادم و گفتم خدایا تو هدایتم کن…یه پیام آومد که من میخوام یه اموزشگاه بزنم شما مایلید مربی من بشید…من حالا مدارکم مال 10 سال پیش بود،نیاز به تمدید داشتن و مدرک مربی گری هم نداشتم…گفتم بله با کمال میل

    خوب کارهای که باید انجام میشد،تمدید کارتها و شرکت در کلاسها که هزینه هم دارن…منم انقدری نداشتم که هزینه کنم…ولی کلاس اولی رو شرکت کردم،نصف شهریه رو دادم و بقیه موند سر ماه…گفتم خدایا اگر خیره و برام خوبه خودت جورش کن…تازه ترس تمدید کارت‌ها هم بود،چون الان توی استان هستم،10 سال پیش مدارکم رو توی شهرستان گذروندم،گفتم خوب حالا کی میره شهرستان،اونم 4 تا مدرک که باید تمدید بشه و پروسه خودش رو داره…رفتم گفتم آقا من میخوام از کلاس پداگوژ ی انصراف بدم و نمیام،مربی گفت چرا؟گفتم فک کنم تمدید مدارک پروسه سختی داره،ایشون گفتن تو حالا نپرسیدی میگی سخته،فردا برو مرکز اگر سخت بود و درتوانت نبود من‌پولت رو میدم دیگه نیا…فرداش پرسیدم،گفت اصلن آزمون کتبی نداری،عملی هم راحته،همین جا توی مرکز انجام میشه…مسؤل آزمون گفت آب خوردنه برای شما که در حال کاری و مشتری خودتو داری نگران نباش و هفته دیگه بیا آزمونت رو بده…

    خوب امروز روز آزمون بود…مکامله من و خدا…

    خدایا یه آزمون گیرنده مهربان،خوش اخلاق،امروز روز منه،من در بهترین زمان و مکان هستم،خداوند همراه منه،پارتی منه،پشت سر و پیش روی منه،آزمونی هلو و راحت…توی مسیر با قلب مالامال از شوق و سپاسگزاری به مرکز رسیدم…

    آزمون گیرنده اولی که باهاش هماهنگ کرده بودم به دومی گفت ببین خانم ایشون چهار تا مدرک برای تمدید دارن،اولی که اوکی هست،چون برام الگو آماده آورده (اینو بگم روز اول برای تمدید به ایشون گفتم من مشتری شخصی دوزی دارم و اینا…گفتن الگو میکشی،گفتم اره،میخوای برات بیارم،گفت اگر زحمتی نیست بیار)اینا برای درس الکو سازیش،دیگه نمره اونو رد کن،این اولی به لطف خدا

    گفتن برو محل آزمون تا خانم فلانی بیاد آزمونت رو بگیره…من‌منتظر ایشون شدم،داشتن با همکارنشون در مورد اتفاق دیشب که جشن عقد دخترشون بود حرف میزدن،اخر مکالمه اسم شهرمنو آورد و بعد آمد برای آزمون…توی مسیر گفتم خانم شما اهل این شهر هستید گفتن اره،گفتم منم اهل اونجام،گفت اون اقایی که خیابان شکریه گل فروشی داره کی شما میشه،گفتم داداشم…دیگه خودش بیوگرافی خانوده منو و گفت و آشنا در آومد…گفت من دو روز پیش برای تزئین نات اتاق و سفره و عقد و گل‌آرایی پیش داداشت رفتیم

    برای آزمون گفت خوب دیگه همشهری منی هر مدلی دوس داری بدوز…وااااای خدای من.‌‌‌‌‌..من حالا به قول دخترم پروانه تو دلم پرپر میزد از ذوق…اولی در عرض نیم ساعت دوخته شد..‌.دید که مسلط به کارم گفت،مدل دومی پارچه بدم شلوار برای دخترم میدوزی…گفتم بله با کمال میل…پارچه از ایشون شد،پارچه من دست نزده موند….

    گفتم خانم فلانی من میخوام کارتهای مربیگری بگیرم،کلاس پداگوژی اموزشگاه فلانی رفتم.گفت چرا رفتی می ومدی اینجا با هزینه خیلی کم میگذروندی،گفت کلاس آی سی دی ال رفتی،گفتم نه هنوز…گفت دیگه اونو نرو،بیا اینجا خودم کارهشو برات انجام میدم،نگرانش نباش،کلاس بعدی تقریبا رایگان شد…در این‌حین یه مراجعه کننده آومد گفت من الان از ازمون پداگوژی میام با فلانی کار دارم…گفتم من کلای پداگوژی آموزشگاه رفتم هزینه دادم،گفت اره من چون هزینه کلاس نداشتم،گفتم اوضاع به نفع من عوض میشه و خدا کمک کرد اومدم مرکز رایگان شرکت کردم،اینم یه پیام دیگه از کسی که قانون رو نمی دونه،ولی من پیام خداوند رو دریافت کردم…خدا شاهده خودش گفت نمونه سوالاتت رو برای این خانم هم بفرست ایشونم هم آزمون دارن…خانم آزمون گر که همشهریم در آومد،برگاش ریخته بود،گفت خانم اسفندیاری چیکار کردی در راه خدا برات همه چی جور میشه،این تا اینجا

    آخرای ازمون سومی بودم،دوتا خانم اومدن با مربی آزمون گر دوست بودن،مربی مرکز بود،بعد از گپ و گفت،گفتم شما ازمون گر هستید؟گفت اره..‌گفتم چی….گفت آی سی دی ال…باورتون میشه

    گفتم خانم دیدی خدا میذاره سر راهم

    مربی گفت،خوب خانم فلانی ایشون همشهری منن،ازمون میخواد بده،سوالات رو براش بفرست،آزمون عملی هم بگیرررر….وای خدای من…من‌تپش قلب گرفتم از این همه دقت خداوند

    اون مکالمه همه شون دقیق اجرا شد…کارها مثل آب خوردن پیش رفت…خدای من کلاس دومی که هزینه برام سخت بود و تایم حضور در کلاس هم…برام حل شد

    اینه که استاد میگه در مسیر درست باشی کارها باید راحت انجام بشه و در عین حال احساست هم خوبه،تقلایی نداری،روی دوش خداوندی و تو پادشاهی میکنی و اینه که من امروز شوق داشتم و به خودم میگفتم دیدی خانم اسفندیاری جان،دیدی قانون چقدر دقیق و درسته…تو باید در مسیر باشی،رها و خوشحال…خودش انجام میشه

    بعد کارت چهارمی هم گفتن هفته دیگه بیا،اینجا فقط برش بزن و برو،فقط همین

    کار به این راحتی میشه آخه

    بعد نجواها اول کار چی گفت و با آگاهی لایو این جلسه..‌توحید توکل و بودن در احساس خوب و در مسیر درست بودن،تغییر زاویه دید

    اون تمرینها،دوختها،کار کردن های اول،که پولی درش نبود،ولی برای من تکرار بود،تجربه بود،الان به کارم اومده،در عرض 3 سال انقدر رشد کردم که میتونم آموزش بدم،مربی بشم

    آزمون گر خودش گفت احسنت در عرض نیم ساعت یه بلوز دوختی،خودش کیف کرد

    من این مهارت رو نداشتم،با شروع قانون آرام آرام منم رشد کردم،کار کردم،دوختم،اوایل کارم هر کس رو میدیدم میگفتم برات لباس بدوزم؟و جالبه همه قبول میکردن،بعد من ترس…ولی می‌دوختم…همین جوری در این سه سال دوختم،هی به چالش کشیدم،دوره خریدم،دوختم،دیدم…جالبه پول دوره هامم میرسید.‌‌..دوستم با کمال میل میداد،میگفت تو یاد بگیر من پولشو میدم…ایشون هم به اندازه من مشتاق بود

    اینه خداوند همه چیز میشود همه کس را…

    برای من شد،دستانش شد برای شروع کار با هیچ سرمایه اولیه،هیچی ینی هیچی،حتی یه هزاری،محل کار اونم در بهترین نقطه شهر،کارت بانکی و شارژش به نام خودم،محل فروش،تمام وسایل کار،از سیر تا پیازز،بدون دادن یه هزاری،محل کار رایگان،آب و برق و گاز و کرایه جا رایگان با مدیریت خودم،تازه ازم تشکر میکرد که دارم میام…خوب اینا چیه اگر لطف خداوند نیست

    من تا صد سال آینده درخواب هم نمیتونستم این شرایط رو ببینم

    تازه هزینه تمام کلاسها،دروه ها،سفرها،همه هزینه های محل کار،با ایشون هست،من فقط میرم اونجا

    مشتری ها آومد،بدون هیچ سرمایه،شناخت،دستاوردی،رزومه ایی،همه چی این سه سال به نفع من رقم خورده

    روز قبل همین ماجرا هم،ولی هدیه های خفن با انتخاب خودم دریافت کردم،وقتی فکر کردم دیدم همه نیازهای اولیه من،خوراک،پوشاک،مسکن، محل کار و…همه برام رسیده،حداقل سال 1403 من هیچ هزینه ای،هیچ هزینه ای برای لباس،کفش،روسری،لباس تو خونه ندادم،همه برام به صورت هدیه آومده،در بهترین کیفیت‌‌..‌.میدونی اینا چقدر هزینه های جاری منو کم کرده…بعد من هی یادم میره…اشکالی نداره…ولی این تکرار و یاد آوری مهمه

    اومدم اینجا برای ثبت رویدادهای زندگیم که هر روز هم داره بهتر میشه بنویسم،یادآوری کنم چون ذهنم همیشه در حال نجواست و من باید همیشه در حال تکرار و یادآوری باشم،این وظیفه منه

    هر روز که میگذره،با تمرکز خودم،با جدیت و پشتکارم،تغییر مدارم رو می‌بینم و خداروشکر میکنم برای این تعهد و پشتکار که لطف خداونده

    اینا رو گفتم و نوشتم اول برای یاد آوری به خودم،ثبت وقایع،چون هر بار بهتر میشه که بدونم این روند چه طوری پیش رفته.دادن ایمان و امید به دوستانم،تمرکز رو نعمتهایی که جاریه

    درسته در آمدم کمه،ولی اینم سه سال پیش نداشتم،این مهارت رو نداشتم، این ایمان رو نداشتم،این آزادی تایم برای خودم و کار کردن روی خودم رو نداشتم،این احساس لیاقت و ارزشمندی رو نداشتم،اینا سرمایه های منن،درستع درآمدم کمه،ولی هر روز داره بهتر میشه.‌‌..من در مسیر درستم و این کافیه،خداروشکررر

    من به خودم و دستاوردهام افتخار میکنم

    من لایق عشق آرامش شادی و احترام هستم

    من همینجوری که هستم کافیم

    من بی قید و شرط لایق و ارزشمندم

    من خودم رو به خاطر خطاو اشتباهاتم می‌بخشم

    من انرژهای مثبت،اتفاقات و رویدادهای مثبت رو جذب میکنم

    من امکانات و شرایط کافی برای رشد و پیشرفت رو دارم

    خداوند حامی و همراه منه…

    خانم شایسته عزیز ازتون سپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  4. -
    زهرا آقچه لو گفته:
    مدت عضویت: 833 روز

    به نام خداوند بخشنده و مهربان.

    سلام استاد و مریم مهربان. بازهم فایل عالی دیگر.

    پاسخ سوال1،قانون بدون تغییر خداوند:به هر چیز تمرکز کنیم از آن بیشتر و بیشتر جذب میکنیم.,اگر دنبال زیبایی باشیم زیبایی های بیشتری پیدا میکنیم.جهان هستی و خدای یکتا به فرکانس های ما پاسخ میدهد هر فرکانسی بفرستیم از جنس همان فرکانس را دریافت میکنیم.

    پاسخ2,تقوا یعنی کنترل ذهن که توانایی خیلی مهمی است و با تمرین کردن زیاد میتوان آن را بدست آورد.آدم زمانی که حالش بده و در شرایط سخت قرار داره بتونه ذهنش را کنترل کنه پاداش ها بینهایت هست.

    3،در هر شرایطی میتوانیم زندگی خود را تغییر دهیم و بهبود دهیم شرایط را فقط باید ذهن خود را کنترل کنیم و به احساس خوب برسیم.

    4,در زمانهایی که اتفاقات خوشایند می افتد بیشتر تمرکز کنیم روی آنها و آنها را هی یاداوری کنیم به خودمون.در اتفاقات بد با تغییر زاویه دید میتوانیم به احساس خوب برسیم با کار کردن بنیادین روی باورهای درست و تغییر باورهای نادرست مثلا با تغییر دیدگاه به مرگ میتوانیم به احساس خوب برسیم.

    سوال 5,خداوند در هر لحظه چه خواب و چه بیداری بر قلب ما وحی میکند مهمترین راه دریافت الهامات اینکه خودمون را لایق دریافت وحی الهی بدانیم

    6,به قوانینی که دولتها میگذارند توجه نکنیم.اگر میخواهیم به اینها توجه کنیم کلا باید هدف خود را از یاد ببریم هزارجور مانع ممکنه باشه در راه رسیدن به هدف ولی ایمان داشته باشیم قدرتی که این جهان را خلق کرده به باور و افکار ما پاسخ میدهد. هرچیزی در زمان درست خودش اگر باورهای درست داشته باشیم اتفاق می افتد.قدرت دست خداست و بس.کیست که خدا بخواهد بنده ای را بالا ببرد و او بتواند مانع شود و کیست که خدا بخواهد بنده ای را پایین ببرد و او بتواند بالا ببرد. زمانی که ایمان داشته باشیم توکل کنیم توحیدی باشیم هیچ چیز جلو دار ما نیست باایمان به خداوند همه چیز ممکن است.

    7,هرکسی در هرجایگاهی هست طبق قانون خدا کاملا عادلانه هست با درم و عمل به این موضوع در زندگی میتوانیم آرام باشیم.

    8,پاسخ همان سوال چهار هست.

    9,از اینکه هر روز روی خودمون کار میکنیم هر روز احساس بهتری داریم تکامل خود را طی میکنیم نشانه فرکانسی احساسمون هست احساس خوب اول از همه روی جسم ما تاثیر میگذارد خواب ارام سلامتی بیشتر و….

    پاسخ 10,ضبط کردن باورهای مناسب گوش کردن انها .باز کردن باورهای توحیدی برای خودم.

    مریم جانم در پایان این کامنت کمال تشکر را دارم ازت برای شروع این دوره.از خدای خودم سپاسگزارم که همزمانیهای مناسب را بوجود اورد تا من هم در این دوره کار کنم سوال پنج و شش دوتا سوال بسیار بسیار کلیدی بودند که من در این لحظه واقعا نیاز داشتم و پاسخ های خود را دریافت کردم خدایا شکرت.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  5. -
    رهاخانم گفته:
    مدت عضویت: 2258 روز

    من با کار کردن روی خودم می بینم واکنش جهان را به خودم

    مثلا جنس آدمها نسبت به من تغییر کرده

    یا اینکه در جمعی هستم و صد در صد به بهانه‌های مختلف اون جمع جمعی ساکت و آرام هستند

    و افرادی که صد در صد همیشه ی خدا در اون جمع بودند الان در اون جمع نیستند

    من تازه فهمیدم و خداوند بهم گفت

    یا پیجم به سرعت دارد رشد می کنه

    اینترنت سرعتش زیاد شده

    قبض تلفن همراهم را همسرم ناخودآگاه پرداخت می کنه

    خودش برنامه می ریزه روی گوشیم

    .

    نسبت به قبل واکنش و کنترل ذهنم نسبت به اتفاقات زندگیم بهتر شده

    اینها را خوب حسش می کنم

    خدایا بی نهایت ازت سپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  6. -
    ایمان طاهری گفته:
    مدت عضویت: 2345 روز

    به نام خدای فراوانیها

    تو جهان همه چی هست ولی ما به هرچی توجه کنیم از جنس همون بیشتر و بیشتر وارد زندگیمون میشه.ما باید آگاهانه تلاش کنیم توجه و تمرکز بذاریم روی زیبایی ها و نعمت ها. باید حواسمون باشه که داریم چه غذایی به روحمون میدیم.

    تقوا یعنی کنترل ذهن تقوا یعنی ایمان به غیب

    ایمان به غیب یعنی اگه اون چیزی رو که میخوای به صورت فیزیکی لمسش نکردی اول بیای تو بعد متافیزیکی،توی ذهنت بسازیش و با احساس خوب باور داشته باشی که در زمان مناسب در مکان مناسب به اندازه ای که تکامل طی کردی و ظرف وجودیت آماده شد وارد زندگیت میشه فارغ از اینکه جهان به چه سمتی میخواد ح کت کنه فارغ از اینکه از دید بقیه شدنی هست یا نه فارغ از اینکه قبلا چه خطاها و اشتباهاتی داشتی فارغ از اینکه بقیه چی میخوان.

    هرکس هرجا هست الان جای درستش همونجاست و قوانین خداوند و عدالت خداوند مو لای درزش نمیره.

    توی هر شرایطی میشه برگشت اگه بتونیم ذهنمون رو کنترل کنیم،خداوند قدرت خلق زندگی هرکدوممون به خودمون داده اگه بتونیم قدرتش باور کنیم دستمون بذاریم تو دستش و تسلیم قدرتش باشیم مارو از فرش به عرش میبره .

    چگونه به احساس خوب پایدار برسیم؟

    چگونه در شرایط به ظاهر سخت احساسمون رو خوب نگه داریم؟

    به قول استاد اگه به اهمیت این موضوع واقف بشیم کار راحت تره اگه بدونیم این چقدر موضوع مهمیه این اصله این همه چیه.

    با تغییر بنیادین باورها

    با تغییر زاویه نگاهمون به شرایط و اتفاقات

    این تغییر زاویه نگاه به رویدادها موضوعیه که ساعتها و ساعتها میشه دربارش صحبت کرد

    مثلا بازم به قول استاد رویدادها به خودی خود هیچ ماهیتی ندارند برچسبی که ما به آن رویداد میزنیم تعیین می‌کند که خوب است یا بد

    یا میشه به آیه 216 سوره بقره اشاره کرد.

    کُتِبَ عَلَیْکُمُ الْقِتَالُ وَهُوَ کُرْهٌ لَکُمْ ۖ وَعَسَىٰ أَنْ تَکْرَهُوا شَیْئًا وَهُوَ خَیْرٌ لَکُمْ ۖ وَعَسَىٰ أَنْ تُحِبُّوا شَیْئًا وَهُوَ شَرٌّ لَکُمْ ۗ وَاللَّهُ یَعْلَمُ وَأَنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ.

    حکم جهاد بر شما مقرّر گردید و حال آنکه بر شما ناگوار و مکروه است، لکن چه بسیار شود که چیزی را مکروه شمارید ولی به حقیقت خیر و صلاح شما در آن بوده، و چه بسیار شود چیزی را دوست دارید و در واقع شرّ و فساد شما در آن است، و خدا (به مصالح امور) داناست و شما نادانید.

    یا اینکه همیشه بگیم الخیر فی ما وقع یا هرآنچه مرا نکشد قویترم خواهد کرد البته اینا به همین سادگی نیست و تمرین زیاد میخواد

    خداوند همیشه توی قلب ما هست و داره با نا صحبت میکنه در هر لحظه شرطش اینه ما خودمون رو لایق دریافت الهامات بدونیم.

    هیچ چیز نمیتونه جلوی شخصی که باورهای مناسب داره و توحیدی عمل میکنه رو بگیره ازجمله قوانین دولت ها.

    تمام اتفاقات زندگی ما بواسطه افکار و باورهای خودمون رقم میخوره ‌و این انرژی که جهان روخلق کرده فقط و فقط پاسخیه به افکار خودمون.

    و من الله توفیق…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  7. -
    فهیمه مقاتلی گفته:
    مدت عضویت: 2597 روز

    به نام خداوند مهربان

    پاسخ به چند سوال کلیدی

    – چگونه تمرکز کنیم بر زیبایی ها؟ چشم ها را عادت بدیم به دیدن زیبایی ها، گوش ها را عادت بدیم به شنیدن زیبایی ها و نکات مثبت، ذهن را عادت بدیم به افکار مثبت و کردن به چیز های خوب و مثبت، بدن را عادت بدیم به انجام کارهای مفید و متبت که باعث احساس رضایت درونی ما از خودمون می شود.

    – چرا ما باید تمرکز کنیم بر روی زیبایی ها؟ چون به هر آنچه تمرکز کنیم از جنس همان بیشتر وارد زندگی ما می شود یعنی اگر تمرکز کنیم بر روی زیبایی ها، زیبایی بیشتر وارد زندگی ما می شود و اگر تمرکز کنیم بر روی نا زیبایی ها، نازیبایی بیشتری وارد زندگی ما می شود بنابراین اگر دوست دارم چیزهای که وارد زندگی ام می شود دلخواه من باشه باید به چیزهای که مورد دلخواه منه توجه کنم این قانون جهان هستی و طبیعت است و من هست که در این دنیایی که همه چی از زشت و زیبا، خوب و بد، بالا و پایین وجود داره انتخاب می کنم چی وارد زندگی ام شود

    – آیا همیشه می توان بر روی زیبایی ها تمرکز کرد؟ اگر در جایی که زندگی می کنم تمرکز بر روی زیبایی ها هر چند سخت باشه ولی با تمرکز بر روی یک چیز هر چند کوچک یا حتی ویژگی مثبت رفتاری افراد در محیط اطرافم لاجرم به زیبایی بیشتر هدایت شوم این یک قانون است و باید آگاهانه تلاش کنم که دنبال زیبایی ها و قشنگی ها در محیط اطراف و آدم ها باشم و خداوند هم من را طبق قانون جهان به زیبایی های بیشتر هدایت می کند.

    – چگونه ذهن را با افکار مثبت تغذیه کنیم؟ حواسم باشه چشم ها بر روی دیدن هر چیزی باز نزارم، گوش هام بر روی شنیدن هر چیزی باز نزارم، ذهن بر روی فکر کردن به هر چیزی باز نزارم و همانطور که برای غذا خوردن وسواس به خرج می دهم و هر غذای نا سالمی نمی‌خورم باید حواسم به تغذیه ذهن و روح باشه و اگه حواسم به ورودی هایم باشم که چیزهای خوب دریافت کنم، چیزهای خوب هم وارد زندگی ام می شود

    – تقوا در قرآن چیه، چرا تقوا خیلی مهمه؟ تقوا همان کنترل ذهن است و کنترل ذهن جزء مهم ترین توانایی انسان است چون با کنترل ذهن می توانم زاویه نگاهمون بر روی هر اتفاقی به سمت خوبی ها و نکات مثبت هدایت کنیم و هر آنچه را که دوست داریم وارد زندگیمون کنیم

    – چرا نباید حسادت کرد؟ اولا باید درک کنم قانون جهان هستی عادله و هیچ اشتباهی رخ نمی‌دهد و هر کس در هر جایی هست جای درستش هست و دوما حسادت موجب ایجاد کینه و نفرت در درون ما نی شود و این احساس بد موجب اتفاقات بد بیشتر برای ما به وجود می آورد و اگه اون را درک کنم بجای حسادت تحسن میکنم شخصی که به موفقیت رسیده چون موجب ایجاد احساس بهتر در من بخاطر اینکه من هم میتوانم به آن موفقیت برسم می شود و احساس بهتر موجب ایجاد اتفاقات بهتر در من می شود

    – چطور به احساس خوب بیشتر برسیم؟ یکی از راه ها اینه که زمانی که یک اتفاق خوب میفته بیشتر روش تمرکز کنم تا به احساس خوب بیشتر برسم و این احساس خوب بیشتر موجب اتفاقات بهتر و اتفاق بهتر باعث احساس خوب بیشتر و این چرخه همانطور ادامه پیدا می کند و یک راه دیگه با تغییر زاویه نگاه به هر مسئله و تغییر بنیادین باورها است

    – آیا خدا به ما هم وحی کنه؟ خدا همیشه به همه ی ما حتی زنبور عسل وحی میکنه و خداوند همیشه از طریق قلب ما با ما صحبت میکنه و ما را هدایت میکنه و این اتصال همیشگی است و به صبح و شب یا وقت و بی وقت ربطی نداره ولی به شرطی اینکه باور کنیم ما لایق هم صحبتی با خدا هستیم

    – آیا کسی می تواند مانع رسیدن من به خواسته ها شود؟

    – چگونه بدانم در مسیر صعودی و تکامل هستم؟ اگر من هر روز احساسم بهتر می شود و دارم روی باورهای مناسب کار میکنم یعنی در مسیر درست هستم یکی از نشانه های اینکه من در مسیر درست هستم جسمم است یعنی اگه جسمم سالمه و آرامش دارم و خواب راحت دارم و مسائل مالی ام عالیه و همه چی برام راحت و روان انجام میشه یعنی چرخ زندگی ام روانه یعنی در مسیر درست و صعودی هستم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  8. -
    شاهین حسن زاده گفته:
    مدت عضویت: 1470 روز

    به نام خداوند بخشاینده مهربان

    سلام به استاد عزیزم وخانم شایسته نازنین

    وهمه ی دوستان دعزیزم در این مسیر توحیدی

    گام پنجم

    استاد اینجا یک سری سوالات رو باز پاسخ دادن که دوست دارم دیدگاه خودم ودرکیات خودم رو بنویسم ونتایجی که گرفتم از اونها

    اینکه به هرچیزی توجه کنی از اساس اون وارد زندگیت میشه

    این از اساس اون خیلی مهمه به نظرم اساس از جمع وسایل میاد اسباب اینکه من به فراوانی ای درخت ویا هرچیزی توجه کنم ازاساس اون وارد زندگیم میشه اساس اون میتونه هرچیزی باشه مثل پول حالا اگه پول کمی میاد میتونه دلیلش باورهای نادرستش باشه

    این اگاهانه توجه کردن برای من به این صورته که من صبح بیدارم میشم وکلی فکر تو ذهنمه میتونه کلی مسئله داشته باشم یا نداشته باشم در هرصورت من تصمیم میگیرم انتخاب کنم به چه چیزهایی اگاهانه توجه کنم وشروع کنم یه سپاسگذاری کردن که اگاهانه توجه هم بره روی خواسته هام وبه اونها توجه کنم وروزم رو وتوجه م رو وفرکانس هام رو جهت دهی کنم واگاهانه انتخاب کنم که چه چیزهایی میخوام تجربه کنم امروز

    تقوا کنترل ذهن چیزی که من درک کردم و به کار میبرمداینه که تمام این اموزش هایی که مامیبینیم برای کنترل ذهنه کنترل ذهن کار واقعا سختیه وهرچقدر اموزش ببینیم باز هم کمه وهروقت ادم احساس کنه تویه موردی بهتر شده ازهمونمورد ضربه میخوره تجربه کردم واسه همینه خدا میگه این کتاب برای متقینه تقوا کنندگان پرهیزکاران پرهیز کردن واقعا کار سختیه چون یه کار کاملا ذهنی ودرونیه

    درمورد حسادت من ادم حسودی بودم وهستم الانشم اما خیلی بهتر شدم استاد گفتن که من پذیرفتم که هرکسی هرجایی هست جایه درستشه این یه باور فوق العاده س

    اما من وقتی ریشه یابی کردم فهمیدم احساس لیاقت و عزت نفس من به شدت پایینه ودر کنار اون ها باور به کم بودن فرصت ها ونعمت ها خب انسان وقتی باو عدم لیاقت وکمبود داشته باشه هیچ‌ وقت نمیتونه موفق بشه واگه این دونگاه رو داشته باشه که بدونه که میتونه داشته باشه و برای اونم به اندازه کافی وبیشتر نعمت هست دیگه چرا حسادت کنه یه لحضه حواسم نبود اب از دستم ریخت خب چ اشکال داره اب که فراوانه منم که میتونم راه برم پاشم لیوانم رو پر کنم

    مورد اخر که سرلوحه تمام باورهایت به نظر من و بدون اون زندگی هیچ‌لذتی نداره وانگار همیشه یه چیزی کمه توحیده

    استاد تو یکی از فایل ها میگه هرچقدر که جلوتر میری تازه میفهمی که از تچحید چیزی نفهمیدی خدای لا مکان ولا زمان

    دیشب روی تراس خونمون یه هماهنگی رخ داد که موهای بدنم سیخ شد

    وقتی اومدم روی تراس از پشت کوه یه چیز نورانی داشت میومد بیرون اول نفهمیدم ماهه ماه حلالی شکل روشن پرنور نشستم تا کم کم اومد بیرون کاملا هیچ وقت اینجوری ماه رو ندیده بودم انگار دعوت شده بودم به یه نمایش یه احساس عظمت وبزرگی رو حس کردم که چقدر ما دوریم از قدرت جهان همیشه سوال بچگیم این بود یعنی این جهان بی صاحبه که هرکسی هرکاری دلش خواست بکنه یامن محکوم به این سرنوشتم پس چرا من خلق شدم یعنی هیچ هدایتگری نیست که بهم بگه چیکار کنم

    خداوند صاحب هرانچه در اسمانها وزمینه وهرانچه بین انهاست من اگه بخوام برم جایی و ازاون بخوام چطور یه ادمی که از من نیازمند تره به خدا میتونه جلوی من رو بگیره

    اما این ایمانه مهمه که باید ساخته بشه همون ایمانی که چندین میلیارد پول وپروژه رو جمع کنه وبزنه به دل جاده

    فقط بخاطر الهامی که بهش شده

    صادقانه من حتی نمیتونم بهش الان فک کنم چه برسه بهش عمل کنم تکامل میخواد

    درپناه حق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  9. -
    فرشته کوهستانی گفته:
    مدت عضویت: 1409 روز

    سلام به استاد عزیزم

    سلام و صد سلام به مریم جانم که زحمت کشیده و گام به گام مارو پیش میبره

    بنظر من کنترل ذهن و کنترل افکار علی رغم سخت بودنش بی نهایت نتایج ارزشمند بدنبال داره

    مدتیه که سعی دارم در اینکه فقط ناظر افکارم باشم و فکرها و باورهای مثبتم رو تقویت کنم

    از وقتی که کنترل ذهن میکنم و افسار به دهنش بستم تونستم به ارامش نسبی برسم

    به نسبتی که موفق بودم آرامش داشتم

    برای خودم هدف گذاری کردم و خواسته هام و کنار گذاشتم و چشمم به داشته هام بوده

    امیدوارم روزی به درجه ی عرفان شما برسم

    در پناه الله یکتا شاد و ثروتمند باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  10. -
    سحر سجادیان گفته:
    مدت عضویت: 386 روز

    به نام خداوند رهنما و مهربان

    با سلام خدمت استاد عزیز و همراهان گرامی

    خداوندا بسیار بسیار سپاسگزارم برای دریافت آگاهی های کاربردی و راهگشا.

    استاد عزیز دوتا جمله تون توی این فایل برای من خیلی پررنگ تر از بقیه صحبت هاتون بود.

    اول اینکه

    «من به اندازه ای که سعی کردم امروز دارم نتیجه میگیرم.» و چقدر این جمله درسته. با اینکه بارها و بارها این حرف رو شنیدم و خوندم و تجربه کردم اما امروز متفاوت تر از سایر روزها درکش کردم و از این بابت خدا رو هزاران هزار بار شاکرم. این نوع تفکر که خوبیها و لذتهای الان زندگیم، نتیجه همون گامهاییه که در زمینه کنترل ذهن برداشتم و دقت کردن به لذتهای زندگی و آگاه بودن از اینکه نتیجه توجهات خودم هست ، انگیزه بیشتری برای رسیدن به خواسته های بعدی رو در من ایجاد می‌کنه. عرض کردم قبلاً هم این مطلب رو میدونستم ، توجه هم میکردم اما امروز این حرف شما رو بایستی دوباره گوش میکردم تا به این نوع نگاهم ضریب بزرگتری بدم و با قدرت و انگیزه بیشتری جلو برم از این بابت خیلی ازتون متشکرم.

    نکته دوم جمله ای بود که در مورد کنترل حس حسادت فرمودین. چقدر راهکار درست و کنترل کننده‌ای رو اشاره کردین. این نگاه که هر کسی در هر موقعیت مالی، اجتماعی، سلامتی و … هست باید در همون موقعیت باشه حالا یا نتیجه افکارشه یا اینکه باید در اون مسیر قرار داشته باشه تا بتونه به نتیجه افکارش برسه . بنظرم خیلی نگاه درستیه که برای من آروم کننده ذهن دربرابر نجواهای حسادت برانگیز هست. از بابت این موضوع هم ازتون واقعا سپاسگزارم.

    از مریم جان عزیز هم تشکر میکنم که پروژه خانه تکانی ذهنی رو شروع کردم تا چیزهایی که باید دوباره بشنویم ، برامون یادآوری میشه.

    ثروت ، برکت ، شادی و سلامتی رو برای همه عزیزان آرزومندم.️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: