درسهای زندگی از یک بازی | قسمت 2 - صفحه 9 (به ترتیب امتیاز)


  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری درسهای زندگی از یک بازی | قسمت 2
    322MB
    53 دقیقه
  • فایل صوتی درسهای زندگی از یک بازی | قسمت 2
    51MB
    53 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

282 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    ابوالفضل محمدی پیروز گفته:
    مدت عضویت: 1428 روز

    بسم الله الرحمان الرحیم

    سلام خدمت استاد عزیزم و دوستان گلم

    مثل همیشه یک فایل عالی از استاد، چقدر برای من درس داشت، چقدر نیاز داشتم که همین لحظه این صحبت هارو بشنوم

    دوست دارم تجربه خودم رو از این مسئله بگم، تا مرور کنم چه مسیری رو باچه نگاهی اومدم و چقدر باورهای من تغییر کرده و بهبود یافته، به لطف استاد خوشگلم

    دوستان من برق کش ساختمان هستم، در ابتدای کار به دوره فنی و حرفه ای رفتم و مدرکم رو گرفتم، پس از اون وردست یک اوستاکار شاگردی کردم

    مدت زمانی که من شاگردی کردم، سرجمع تمام روزهایی که کار کردم دوماه نمیشه، پس از اون بخاطر ذوق و شوقی که داشتم، خودم شروع به کار کردم تا درآمد بالایی داشته باشم و پیشرفت کنم

    من خیلی خیلی تلاش کردم، بسیار بسیار باورهای خوبی راجع خودم، کارم، فراوانی مشتری ساختم و اینکه خداوند افراد مناسب رو سمت من هدایت میکنه

    مدت زمانی که من برق کشی کار میکردم، یک سری پروژه هارو میرفتم سرکار و راحت انجام میدادم، یک سری پروژه هارو میرفتم سرکار ‌و برای من خیلی جدید بود، چون خیلی خوب روی خودم کار کرده بودم با شجاعت میرفتم توی دل کار، در نود درصد موارد کار باموفقیت انجام میشد، اما ده درصد هم از پسش برنمیومدم و به اون بنده خدا میگفتم که من نتونستم کار شمارو انجام بدم، وقتایی که اینطور میشد من خیلی به هم میریختم، احساس ناتوانی میکردم، و چندروز گاهی طول میکشید تا آرامش پیدا کنم و برگردم به مسیر صحیح

    یک سری کارهارو هم که میرفتم و میدیدم فعلا در توانم نیست، همونجا میگفتم این کار من نیست یا وقت ندارم و انجام نمیدادم

    این مسیری که من دو سال ادامه دادم، خیلی خیلی به اعتماد به نفس من کمک کرد، به عزت نفس من کمک کرد، بسیاری از پروژه هارو با ترس میرفتم توی دلش و با کمک های بیشمار خداوند انجام میدادم و خدامیدونه چقدر اعتماد به نفس در من ساخت

    اما میدونی، طبق حرف های استاد تکاملم درست طی نشده بود، خیلی جاها اذیت شدم، کار طول کشید، صاحب کار غور غور میکرد، و اینطور مسائل پیش میومد برام

    اما برای من درس داشت، درس اینکه باید یاد بگیرم تکاملم رو درست طی کنم، آرام آرام برم جلو

    استاد بارها گفتن زمانی که شریک داشتن و بدهکار شدن، اون اتفاق ها باید میفتاد تا یک سری درس هارو یاد بگیرن

    این قضیه در مورد من هم دقیقا همینه، من سر یک سری کارها خیلی اذیت شدم، احساس ناتوانی کردم، ناراحت میشدم، به توانایی های خودم شک میکردم، اما تمام این اتفاقات سبب شد من تکامل رو خیلی بهتر درک کنم، نه در حرف بلکه در عمل، یاد گرفتم باید خوب کار رو یاد بگیرم، بارها و‌بارها تکرار کنم، بعد برم سراغ کارهای بزرگ تر و مسیرم روان طی بشه

    خداروصدهزار مرتبه شکر میکنم، این مسیری بود که من باید میرفتم، تا کار رو یاد بگیرم، با تمام چالش هایی که برای من داشت، خیلی درس ها یاد گرفتم، مهارت های عالی در برق کشی، ارتباط با مشتری، ارتباط عالی با فروشندگان لوازم الکتریکی، اعتماد به نفسی که راجع خودم و معرفی خودم پیدا کردم تا کارم رو و خدمتم رو به همه معرفی کنم و با اعتماد به نفس این کارو کنم

    این مسیر به من شجاعت بسیار زیادی داد، شجاعت رفتن توی دل ناشناخته ها، درگیر شدن با کارهایی که قبلا انجام نداده بودم و برای من جدید بود و این مسیر سبب شد خیلی رشد کنم و بزرگ بشم، خدایا سپاس گزارم

    از اول تابستان امسال، کسب و کار من عوض شد، خداوند من رو هدایت کرد به یک محصول خاص که فقط اون رو کار کنم و تمام تمرکزم رو بزارم روی اون، منم دوهفته اولش مقاومت داشتم، میگفتم خدایا من دوساله زحمت کشیدم، کلی تلاش کردم تا برق کشی بیاد توی دستم، حالا کارو ول کنم؟!

    خداوند گفت دقیقا باید ول کنی، و این کاری که من میگم رو انجام بدی

    منم به خداوند خودم، عشق خودم لبیک گفتم، تمام تمرکز و انرژیم رو گذاشتم روی کسب و کار جدیدم، که عالی هست، با پتانسیل بسیار بالا برای کسب درآمد

    کار کن مرتبط با برق کشی هست، فروش یک محصول الکتریکی همراه با نصب که خدمت مشتریانم ارائه میشه، یعنی مشتری از خودم محصول رو میخره و خودم هم میرم براش نصب میکنم

    خیلی کار فوق‌العاده ای هست، خیلی کار ارزشمندی هست و نیاز تمام خانه های مردم هست، و من بسیار راضی هستم

    اینارو تعریف که یک چیزی بگم، تجربه من از برق کشی این بود که اگر تکامل خودم رو طی کنم، آروم آروم پیش برم، دیگه اذیت نمیشم، زجر نمیکشم، چون اون دورانی که کار میکردم گاها خیلی جاها اذیت شدم، کارهای بسیار سختی انجام دادم، حتی یک جاهایی از پس یک کارهایی برنیومدم

    اما الان که این درس رو خوب یاد گرفتم، دارم آرام میرم جلو، هیچ عجله ای ندارم، کسب و کارم داره خیلی قشنگ رشد میکنه، مشتری ها میان، البته که فعلا مشتریان زیادی ندارم، اما وقتی مشتری ها میان خیلی راحت و بااعتماد به نفس میرم کار رو انجام میدم، توی همین کارها چقدر درس های جدیدی یاد گرفتم، از روش کار، قلق هایی که باید بلد باشم، نکاتی که باید

    بدونم، اطلاعاتی در مورد محصولم، نحوه کارکرد محصول، نحوه توضیح دادن به مشتری و معرفی درست محصول که اصلا این محصول چرا باید خریداری بشه، چرا واجب هست که استفاده بشه

    و الحمدالله خیلی راضیم، از ثانیه به ثانیه زمانی که برای کارم میزارم لذت میبرم، از وقتی که دارم کار میکنم، از وقتی که دارم باورهای مناسب برای کسب و کارم ایجاد میکنم

    و ایمان دارم، ایمان دارم تا یکی دو سال دیگه، مشتریانم صدبرابر میشن، فروشم میره بالا و بسیار عالی رشد میکنم

    یک دنیا ذوق و شوق در وجود من هست برای کار، اما همیشه تلاش میکنم ذهنم رو قانع کنم، ذهن من خیلی وقت ها میاد مقایسه میکنه، میگه ببین بقیه هر روز مشتری دارن، کار میکنن، پول در میارن

    ولی تو چی؟ هفته ای یک مشتری داری؟ یا ماهی یک مشتری؟!

    اما من بهش میگم، ببین نوبت منم میشه، روزایی میرسه که صبح تا شب میرم سرکار، هر روز مشتری دارم، مشتری هام باید چند روز صبر کنند تا نوبتشون بشه و من برم کارشون رو انجام بدم

    چون من به خدای خودم ایمان دارم، خدایی که من رو هدایت کرد به این مسیر، به این کسب و کار، باورهای مناسب رو بهم داد و همیشه میده، من رو تکامل میده، درس هایی که باید یاد بگیرم رو بهم یاد میده

    خدایا شکرت، خدایا صدهزار مرتبه شکرت

    این فایل خیلی برای من درس داره، چون خودم زندگیش کردم، تجربه کردم، و الان دیگه خوب یاد گرفتم تکامل یعنی چی، چرا باید آروم آروم برم جلو، چرا نباید تبلیغات کنم، الکی پول صرف تبلیغات کنم که هیچ فایده ای نداره

    بجاش یاد بگیرم محصولم رو درست معرفی کنم، ارتباطات قوی ایجاد کنم، بزارم این محصول راه خودش رو پیدا کنه، مشتری هایی که براشون محصولم رو نصب کردم با خودشون ده ها مشتری دیگه میارن، به وقتش، به وقتش اتفاق میفته، فقط باید صبر داشته باشم، اجازه بدم که تکاملم درست طی بشه و فقط از مسیر لذت ببرم

    خدایا سپاس گزارت هستم

    چقدر یادآوری خوبی به خودم بود که چه مسیری رو اومدم و دارم ادامه میدم

    خدایا سپاس گزارت هستم، بی نهایت

    دوستتون دارم قشنگای سایت عباسمنش دات کام

    در پناه خدای زیباآفرین، عاقبت بخیر باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  2. -
    علی میرفخررجایی گفته:
    مدت عضویت: 1503 روز

    سلام استاد جان حالتون چطوره؟! حتما که عالی هستین

    چه خونه ی زیبایی چه طبیعتی از پشت پنجره ها احساس کردم

    و مطمئنم شما همیشه بهترین هارو برای زندگی و لذت بردن انتخاب میکنید و به انتخابتون ایمان دارم

    سلام میکنم مگبه مریم خانوم همیشه حاضر در پشت صحنه و آقا ابراهیم مسئول فنی این سایت الهی و خانم فرهادی عزیز در بخش پشتیبانی

    ،

    استاد من خودم به شخصه تو خیلی از مسائل و موارد از بچگی اصلا کمال گرا نبودم و تو هر قسمتی از زندگیم نگاه میکنم میبینم که تو این چیزایی که میخواستم و لازم بوده قدم به قدم مسیر رو طی کردم و در نهایت به خواستم رسیدم

    واضح ترین چیزی که میتونم بهش اشاره کنم ورزشم بود

    باور کنید یک روزی منم آرزوم بود که من هم بتونم تو هنر های رزمی خیلی عالی بشم و خوب عمل کنم

    اما همیشه یه حسی از درون به من می‌گفت که بهش میرسم و منم بالاخره یه روزی توش خوب میشم

    اینم فکر میکنم به خاطر نحوه ی تربیت پدرم بوده چون من در بیشتر مواقع پیش پدرم کار میکردم از بچگی و پدرم با شیوه ی صحیح گفتار و رفتار به من هنرشو آموزش میداد و من هم در 99 درصد موارد بالاخره کار درست رو انجام میدادم و حتی خیلی فراتر هم میرفتم خیلی بهتر از انتظارات هم عمل میکردم

    خدارو شکر میکنم بابت این موضوع

    و بعد هم که با شما و قانون آشنا شدم

    من متوجه شدم که به خاطر فضای مجازی و دیدن فیلم های دیگران انگار آروم آروم داشتم از اون سیکل آهسته و پیوسته خارج میشدم یعنی منم هرچی رو می‌دیدم میخواستم همون موقع یا در نهایت خیلی زود داشته باشمش و در 99 درصد مواقع هم احساس نام توانی و نا امیدی میومد سراغم چون خودم رو با اون لحظه‌ی اون فرد موفق حالا تو هر حوضه ای مقایسه میکردم

    میخواستم یک شبه موفق بشم

    میخواستم یک شبه ثروتمند بشم

    میخواستم یک شبه مشهور بشم

    میخواستم یک شبه چمیدونم کلی فالور داشته باشم مثلا

    و خدارو شکر خدارو شکر که خداوند منو هدایت کرد

    و با شما آشنا کرد

    و یکی یکی به یاد آوردم که من تو چه مواردی آروم آروم شروع کردم از مسیر لذت بردم هر روز یک قدم کوچیک براش برداشتم و رشد کردم و همش برام لذت بوده

    و باعث شد هر چی جلوتر اومدم خودمو از اون چرخه‌ی معیوب عجله ، چشم و هم چشمی با دیگران ، خدوتو به بقیه ثابت کردن و از بقیه عقب نیفتادن و جلو زدن بیام بیرون خارج بشم،

    و الان به معنای واقعی دوباره دارم از زندگیم از مسیری که توش قدم گذاشتم دارم لذت میبرم

    ،

    میدونید

    اول از همه ما بااااید خودمونو جدا کنیم از فضای جامعه از باورهای اشتباه از فوضولی و سرک کشیدن تو زندگی بقیه از فضای مجازی

    تا اصلا خواسته های اصلی خودمون بیادمون بیاد

    خواسته های اصلیمون فرصت ابراز وجود پیدا کنن

    و بعد به یاد بیاریم مسیر رسیدن به خواسته های قبلیمون رو که مسیرش چی بود؟

    هدف ما از رسیدن به اون خواسته ها چی بود؟

    چه عاملی باعث شد ما به اون خواسته ها برسیم؟

    چه عاملی باعث شد ما تو اون موضوع مورد علاقه حرفه ای بشیم؟

    آیا برای رسیدن بهش عجله داشتیم یا نه داشتیم با هر بار انجام دادنش لذت میبردیم؟

    آیا با زجر و عجله اون کارو انجام می‌دادیم و تمرین می‌کردیم یا با لذت و حس کنجکاوی و آرامش انجامش میدادیم؟

    حالا یه تجربه بگم براتون

    درسته که در خیلی از موارد کمالکرا نبودم و حرکت کردم کوچولو کوچولو و هر بار بهتر شدم

    اما در مواردی هم که بیشتر مربوط میشه به همین چند سال اخیر اگر جلوی کماگرایی رو نمی گرفتم هرگز کاری که دوست داشتم رو انجام نمی‌دادم و دستاوردی هم نداشتم

    با این که این همه سال هنر های رزمی رو تمرین کرده بودم و توش میتونم بگم عالی بودم اما وقتی میخواستم آموزش دادنش رو به خصوص در فضای مجازی شروع کنم دائم ذهنم میخواست منو با اون مربی که سالها در حال آموزش دادنه مقایسه کنه

    نه از لحاظ فنی چون من از لحاظ فنی از 99 درصدشون بهتر بودم بلکه از لحاظ تعداد مخاطب و مشتری

    چقدررر فایلها ی استاد و صحبت های استاد به من کمک کرد که با این کماگرایی مقابله کنم

    و شروع کردم البته شروع کردنم هم بسیار کمالگرایانه بود

    یعنی با دوربین که البته داشتم از قبل و میکروفون بیسیم که اینقدر صبر کردم که میکروفون خریدم و به محض اینکه خریدم شروع کردم،

    و به طرز عجیبی خیلی آمادش بودم یعنی اولین ویدئو آموزش من از صدمین ویدئوی آموزشی اساتید دیگه بهتر بود ، و اینقدر ادامه دادم که دیگه خیلی راحت و فی البداهه وقتی میرم پشت دوربین یا با گوشی تلفنم خیلی پشت سر هم آگاهی های که تو ذهنم دارم رو در موردش صحبت میکنم

    و خدارو شکر چقدرررر کمرنگ شده نظر دیگران برام تو این موضوع

    البته میگم

    هرچقدر که با خودم خلوت کردم با خودم تنها شدم و دور شدم از فضای جامعه

    به خودم فرصت دادم که ببینم اصلا چی میخواد

    دوست داره کجا و چه فعالیتی رو با چه افرادی انجام بده

    و خدارو شکر آدمی هستم که وقتی چیزی رو دوست داشته باشم یاد بگیرم و انجامش بدم اگر کل دنیا هم با هم جمع بشن بگن تو نمیتونی به این خواستت برسی من میگم میتونم و انجامش میدم و اینقدر تمرین میکنم تا بالاخره به دستش بیارم

    اینو از کجا میگم

    از اونجایی که استاد من طی 10 سالی که پیشش تمرین میکردم همش می‌گفت بوکس خیلی سخته بخوای توش به جایی برسی خیلی باند بازیه خیلی مافیاست خیلیا هستن که عالی هستن الان

    مثل احسان روز بهانی

    باورتون میشه یک روزی احسان روزبهانی الگوی من بود توی بوکس من عاشقانه میشستم بازی هاشو تو ی اینترنت می‌دیدم که تو سازمانهای حرفه ای مبارزه میکرد و یک چیزی تو وجود من فریاد میزد که تو هم میتونی

    و به محض اینکه این خواسته در من شدت گرفت

    با اینکه الگویی هم ندیده بودم که تو سازمان WBC از ایران بره مبارزه کنه من میگفتم من میرم و تو این سازمان مبارزه میکنم

    و یادمه حتی روزهای اولی هم که اومده بودم تهران با اینکه هنوز دستاورد خیلی بزرگی توی بوکس نداشتم اما تو یکی از ویدئو های آموزشیم گفتم که میشود و انشاالله خودم به زودی بازی میکنم در بوکس حرفه ای ولی همون موقع گفتم که مسیرش از همین قهرمان شدن تو شهر و کشور خودت شروع میشه

    که خدارو شکر قدم به قدم به همش رسیدم

    و الان این باورو دارم که به هرچی که بخوام میتونم برسم

    برام مهم نیست که چند نفر از من بهتر تو دنیا هست یا بقیه بگن تو نمیتونی یا میتونی،

    خدارو شکر من آموزش دیده ی سید حسین عباس منش هستم

    کسی از که از کارگری تو بندرعباس بدون هیچ مدرک خاصی بدون هیچ پیشینه و دستاورد خاصی شده بهترین استاد موفقیت دنیا که هنوز 99 درصد مردم دنیا نمی‌شناسنش اما همین 1 درصد که می‌شناسنش میلیون ها نفر هستن که هر کدوماشون شاید خیلی بهتر از اساتید موفقیت دنیا به قانون موفقیت مسلط هستن و بعضاً از شرایط زیر صفر به حلهای خیلی بالا رسیدن

    خدارو شکر من شاگرد همچین فردی هستم

    و اون چیزی که خواستش در وجودم شکل میگیره با توجه به ارزشهای خودم و علایق خودم برام خیلی خیلی ارزشمنده چون خواسته ی خداونده که میخواد از طریق من در جهان تجلی پیدا کنه

    و شروع میکنم به یادگیریش و همیشه این مسیر موفقیت تو بوکس رو به یاد خودم میارم که از کجا شروع کردم و به یکی از بهترین ها توی بوکس تبدیل شدم، تا بتونم با آرامش بیشتر و لذت بیشتری مسیرمو طی کنم و از تک به تک پیشرفت های کوچیکم از تک به تک درک های جدیدی که در مسیر جدیدم میکنم خوشحال بشم عشق کنم سپاسگذار باشم لذت ببرم و زندگی کنم واقعا

    منم ذهنم خیلی از مواقع میخواست به من بگه که درسته تو بوکس خیلی عالی هستی اما تو این موضوع نمیتونی این موضوع خیلیای دیگه هستن که الان توش عالی هستن و از این حرفهای تا امید کننده

    اما خدارو شکر من تو این زمینه ذهن به شدت قوی دارم یعنی اینقدر میرم تو دل داستان که ساااکت بشه این ذهنم

    استاد مرسی که اینقدر خوب و با عشق آموزش میدین و درکتون رو از جهان از موضوعات مختلف با ما به اشتراک می‌گذارید خیلی ارزشمنده خیلییی

    من چقدرررر از شما یاد گرفتم چقدر زیاد

    شما به من یاد دادین که فکر کنم تعقل کنم به من یاد دادین که خودم مسیر زندگیم رو انتخاب کنم با فکر کردن با تجربه کردن با بهش رسیدن

    این بزرگترین چیزی بود که از شما دریافت کردم

    این این منطق من رو قوی کردین در مورد موضوعات که خیلی از مواقع قشنگ میشنم یک موضوعی رو با منطق تو ذهنم حلش میکنم و البته نیاز داره به تکرار

    یک سری از دوستان میخواستن منو به اجبار گیاه خوار کنن

    از اونجایی که من فکر میکنم در مورد موضوعات و یاد گرفتم که احساس رفتار نکنم و تصمیم نگیرم

    و البته از اونجایی هم که استادی دارم که به حرفاش کاملا ایمان دارم و باور دارم و ازشون نتیجه گرفتم و خودش هم داره با نتایجش با ما حرف میزنه

    ،

    در حین گفت و گو با اون دوستان اولا دیدم که چقدررر توی کنترل ذهن و احساساتم عالی تر شدم و اصلا در حین این گفت و گو احساسم بد نشد چون با دید مربیگری داشتم این گفت و گو رو انجام میدادم و سعی کردم بدون قضاوت حرفهاشونو بشنوم و اصلا نه تایید کنم و نه نفی، من فقط با منطق درکم رو از موضوعات گفتم،

    جوری شد که اونها از من تاثیر گرفتن و به رفتارشون شک کردن نه به گیاه خواری بلکه به رفتارشون برای قانع کردن دیگران که به شیوه ی اونها روی بیارن،

    و خیلی از خودم از خدای خودم از آموزش های استادم لذت بردم

    و حس کردم که خیلی قوی تر شدم نسبت به گذشته در بیان خودم و افکارم و عقایدم بدون ثابت کردن چیزی به دیگران و فقط مهم بودن و ارزشمند بودن دیدگاهم و چیزی که بهش رسیدم

    ،

    استاد جان من خیلی دوستتون دارم و همیشه قدر دان و سپاسگذار لطف و بزرگ منشی شما هستم شما قلب بسیار پاک و رئوفی دارین که اینقدر عاشقانه و دست و دلبازانه این آگاهی ها و این زیبایی هارو با ما به اشتراک می‌گذارید

    خدارو شکر که بهم فرصت نوشتن داد

    از همگی سپاسگذارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  3. -
    آتوسا حداد گفته:
    مدت عضویت: 2147 روز

    به نام خدا

    سلام استاد عزیز و خانم شایسته ی مهربان

    استاد دارم روی تایپ ده انگشتی فارسی کار می‌کنم از طریق یکی از سایت‌های رایگان . با چند تکنیک بسیار ساده و کاربردی آموزشش خیلی عالیه . حروف ها رو بصورت اصولی یاد میده و با ادغام حروف ها در کلمات مختلف و حتی با بازی، خیلی خوب تو ذهن جا میده. مرحله به مرحله پیش رفتم ردیف وسط و بالای کیبورد رو آموزش پایه و اصولی دیدم . و کاملا متوجه پیشرفت خیلی خوبی تو خودم شدم. قبلا خودم تمرین داشتم ولی انقدر پیشرفت نداشتم کاملا واضح و شفاف متوجه این موضوع شدم. پیش رفتم تا جایی که وقتی زدم رو مرحله بعد نیاز به ثبت نام و پرداخت هزینه داشت. وقتی با خودم فکر کردم ذهنم گفت که من اصل کار رو پیش رفتم و حروف پایینی ها دیگه کاری نداره و تعدادشون کمترن، یه عکسی هم از جاگیری انگشت ها با حروف هارو دارم که میتونم از اون عکس کمک بگیرم و بقیه شو خودم به این شکل یاد بگیرم . حین این فکرها بودم و البته سرعت یادگیری و پیشرفت خودمم به یادمیآوردم که خیلی عالی بود. تا اینکه قبل از این فایل یاد صحبت های شما تو سفری که برای تمرین تکنیک های اصولی پینگ پنگ رفته بودید افتادم که میگفتید وقتی هر چیزی رو اصولی یاد نگیریم برای تغییر اون مورد و یا هر چیز دیگه خیلی سخته چون ما عادت میکنیم به اون موضوع وبعد باید انرژی، زمان و وقت بیشتری بزاریم تا اونو اصلاح کنیم.وقتی هم که اصولی یاد نگیریم احتمالا تو مسیر دچار مشکلاتی میشیم که مجبور میشیم برگردیم به عقب و راه رو درست پیش بریم. خداروشکر این فایل وقتی گذاشتید رو سایت و من امروز گوش دادم متوجه همزمانی م شدم به لطف خدا و تصمیم گرفتم با عشق بهای مهارتی رو که دوست دارم اصولی یاد بگیرم رو بپردازم.سپاسگزارم ازتون که همه جوره آگاهمون میکنید.

    در ادامه اضافه کنم که رفتم تو سایت دیوار،تو قسمت کاریابی همینجوری زدم تایپیست، بعد چندددین مورد دیدم نوشته تایپیست هستم مسلط به تایپ فارسی و انگلیسی، فکر کنید من تااازه شروع کردم با مبانی تایپ ده انگشتی آشنااا شدن، بعد داشتم اون نفر رو میدیدم که به تایپ فارسی که هیچ به تایپ انگلیسی مسلط هست.بعد به خودم میگفتم انگلیسی چیکار کنم خیلی سخته و این حرفا .. واقعاااا چقدر این ذهن عجله داره برای همه چیز زود رسیدن ،تازه وارد یه موضوعی شده تسلط پیدا نکرده، کامل یاد نگرفته سریع میره ته اون موضوع رو ببینه.

    استاد سپاسگزارم ازتون که قانون تکامل رو به ما یاد دادید و همچنین بازی ذهن رو که اینچنین میخواد ما رو متوقف کنه. من چقدر باااید این آگاهی هارو با خودم تکرااار کنم.

    استاد دقیقا من تو اوایل تایپ م باید فکر میکردم و با مکث کلیدهارو می‌فشردم ولی کم کم که بیشتر تمرین کردم دیدم انگشتهام خودشون کلیدهارو میزنن گاهی هم اشتباه میشه ولی با تکرار داره اشتباهات کمتر و سرعت تایپ بیشتر میشه .دقیقا تو رانندگی هم همینطور بود اوایل که آموزش می‌دیدیم یادمه وقتی می‌خواستم دنده عوض کنم تمام حواسم می‌رفت برای کلاج و کل ماشین رها و تمام حواسم رو کلاج تا از پس کلاج بربیایم ولی باتکرار و تمرین، دست و پا و چشم ها خودشون عکس العمل درست و به موقع رو انجام میدن.

    استاد همچنین من خودم تو کامنت گذاشتن میتونم این مثال رو بیارم که وقتی بیشتر و مداوم کامنت رو سایت بزارم جمله هایی که باید بنویسم راحت تر میاد برای نوشتن و وقت کمتری ازم می‌گیره ولی وقتی یه مدت زیادی کامنت نزاشتم وقت بیشتری ازم می‌گیره حین اینکه جمله بندیم رو با خودم هم بیشتر بالا و پایین میکنم حتی با توجه به اینکه میدونم چی میخوام بگم.

    ️واقعا وقتی ما یه بازی، مهارت، یا کاری رو که بهش علاقه داشته باشیم،هم بهاش رو و هم به راحتی و با علاقه بهش می‌پردازیم.

    ️وقتی یه مهارتی یا هر موضوعی رو شروع میکنیم اون رو از راه اصولی یادش بگیریم .

    قانون تکامل رو رعایت کنیم قدم به قدم پیش بریم.

    وقتی اصولی یاد گرفتیم فقط و فقط تکرار و تمرین کنیم و کم کم با تمرین عالی میشیم، این جادوی تمرینِ که هر بار بهتر میشه

    استاد ازتون سپاسگزارم بابت این آگاهی های ارزشمند

    در پناه خدا باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  4. -
    راضیه کریمی گفته:
    مدت عضویت: 693 روز

    به خداوند زیبایی ها که همواره درحال زیبا کردن زندگی منه

    سلام و احترام تقدیم میکنم خدمت استادی عزیزم

    خدمت بانو شایسته بندی دلم (عزیزدلم)

    وخدمت عزیزان هممدارم که به این کمنت هدایت شدن.

    راجع به فایل بینظیری استاد هرچی تعریف کنیم بازم کم گفتیم چون کارای استادمون حرف نداره،

    راستی از دیدن اسم این فایل من یادی بازی خودم افتادم و دیدم چقدر حرفای که استاد میگه را منم طی همین چند مدت تجربه کردم یک دوبار توجه ام را جلب کرده بود ولی انطور که مثلی استاد بیام شیر و شیره موضوعات مهم یا قانون زندگی را دربیارم وبه درس تبدیل کنم نبوده.

    مثلآ: من چند ماه تصمیم گرفتم که بعضی ورزشهای صبگاهی را آنلاین داخل خانه تمرین کنم،

    از آنجای که خداراصدهزار بار شکر اندام کاملآ خوش فرم وزیبایی دارم ورزش های سبکتر را برای اینکه کمی انرژی بیشتری داشته باشم انجام میدم

    منی که قبلآ هیچ وقت نه باشگاه رفتم ونه کدام ورزش خاصی را بلد بودم، فقط برای دلم این کاره میکردم، من تصمیم گرفتم که یک سری حرکت ها را دانلود کنم و تا مدتی را فقط آن حرکت ها را کار کنم بعد بیرم سطح کمی بالاتر

    اولا که شروع میکردم میدیدم بعضی حرکتا را من اصلآ خودم را تنظیم نمیتونم با آن که چطوری انجام میشه

    اول میگفتم چقدر سخته من نمیتونم این کاره انجام بیدم یا اولا زودتر خسته میشدم باز فکر میکردم من توانش را ندارم

    ولی بازم برای دلم ادامه میدم وبیشتر به تصویر دقت میکردم تصویر را جلوم روشن میکردم موقع کار کردن بیشتر به تصویر نگاه میکردم

    وخلاصه بعدی یک هفته یا بیشتر متوجه میشدم وبه خودم میگفتم وای من الان چقدر قشنگ این حرکتا را انجام میدم

    بعد دیر تر هم خسته میشدم و میگفتم انرژی من بیشتر شده باز کمی زمان و سطح تمرینم را بیشتر میکردم.

    واینجا بود که من چند بار متوجه قانون تکامل شدم و هر ازگاهی در ذهنم میگفتم بیبن من حرکت را که اول هیچ بلد نبود بعدی چند مدت. چقدر قشنگ یاد گرفتم.

    والان متوجه میشم

    1 در شروع کار من خودم را چقدر ناتوان میدیدم چون تصویری کسی را نگاه میکردم که در آن حوزه استاد بود دوست داشتم خودم مثلی ایشان کار کنم.

    2 من با اسمترار ادامه دادم

    3 وتوجه ام به حرکت های آن استاد بود که مثلی ایشان از اول حرکات درست را یاد بگیرم

    4 هم قانون تکامل را طی میکردم و بعدی چند مدت خودم را با دفعات اولم مقایسه میکردم و از دیدن تغییرات خوشحال میشدم.

    و از درس گرفتن آن بازی ام من یک ایده دیگه گرفتم که هنوز اجرا نکردم انشالله به زودی اجراش میکنم

    وآن ایده ام اینکه من خیلی علاقه به رقص دارم ولی متاسفانه بلد نیستم

    ولی ایده بهم الهام شد به جای این تمرینات صبگاهی ام بیام یک سری آموزش های رقص را روش کار کنم که با مرر زمان هم رقص بلد میشم وهم یک نوع ورزش برام میشه،

    پس انشالله الان چون رمضان هست روزا روزه دارم من میام به جای تمرین صبحگاهی بعدی افطاری تمرین رقصم را اجرا میکنم به امیدی الله

    استاد جانم بازم بابت این فایل بینظیری تان سپاسگزارتونم

    امیدوارم هرجای هستیم در پناه الله شاد، سلامت، ثروتمند وسعادتمند در دنیا وآخرت باشیم

    الله یارو یاوری همه ما باشه.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  5. -
    زینب طاهری گفته:
    مدت عضویت: 1273 روز

    سلام استاد جون، حالتون خوبه؟

    چقد استایلتون خفن بود توی این فایل، چقدر من اتاقی که توش تی وی گذاشته بودین رو دوست داشتم،نوری که توی اتاق بود، پنجره ها و رنگ اتاق خیلی منو به وجد آورد.

    من در حال انجام تمرین جلسه سوم دوره شیوه حل مسائل زندگی هستم. دارم در مورد اهمال کاری می نویسم و اطلاعاتم رو بالا میبرم. و تقریبا یک هفته میشه که دارم کار می کنم که متن یه تمرین رو بنویسم.

    از شنبه هر روز خودم رو سرزنش کردم که تو چرا انجام ندادی تمرین رو؟ چرا امروز تمومش نکردی؟

    چرا انقد طول می کشه نوشتنت؟

    خلاصه هی سرزنش کردم خودمو، تا اینکه چند روز پیش به خودم گفتم زینب شاید هنوز وقتش نرسیده این تمرینو انجام بدی.اطلاعات جمع کن و عجله نکن.وقتی هنوز نمیدونی لذت هایی که از عدم اهمال کاری میاد چیه، چه تمرینی می خوای انجام بدی؟ فقط می خوای بنویسی که بگی من نوشتم؟ خودتو می خوای گول بزنی؟

    دوست داشتم وقتی دارم تمرینم رو با صدای بلند برای خودم می خونم با گوشت و پوست و استخونم حسش کنم که چرا دارم اینکارو می کنم؟

    بعد به این نتیجه رسیدم که تمرکز رو هم باید ببینم چطوریه؟ سازوکار انجام دادن کارها چطوریه؟

    دو روز تو سایت فقط سرچ کردم و عنوان فایل هایی که تمرکز داشتند رو خوندم.امروز اومدم داخل سایت که یکی از فایل ها رو بخونم و یادداشت برداری کنم که این فایل جدید رو دیدم.

    از تجربه خودم در مورد قانون تکامل اگر بخوام بگم اینه که هر موقع برای خودم ددلاین تعیین کردم که توی یه زمان کوتاه یه کار سنگین رو انجام بدم شکست خوردم.

    مثلا موقع کنکور بدون اینکه نورون های عصبی جدید ایجاد کنم برای درس خوندن و عادت کردن به زمان طولانی درس خوندن، از همون اول اومدم واسه خودم برنامه گذاشتم که تو باید روزی 80 صفحه از فلان درس، روزی 50 صفحه از فلان درس و روزی سه تا کنکور سال های قبل رو واسه خودت بخونی و نکته برداری کنی.

    خب اتفاقی که افتاد این بود که من هیچ روزی نتونستم به این برنامه برسم و هر روز تو برنامه روز قبلم گیر کرده بودم و آخرشم یه عالمه درس تلمبار شده روی هم داشتم و استرسی که وای نکنه قبول نشم؟

    یه نکته دیگه هم این بود که من از روز اول تحقیق نکردم که چطوری درس بخونم واسه کنکور؟روش صحیح اینکار چیه؟یا مثلا در مورد ابزار خوب اگر بخوام بگم این بود که من می تونستم یک مشاور کنکور بگیرم که واسم برنامه ریزی کنه ،پیگیر کارهام باشه ولی اینکارو نکردم چون باور کمبود داشتم، با خودم می گفتم چرا باید پول بدم به ینفر دیگ واسم برنامه ریزی کنه. خودم برنامه ریزی می کنم. پول این برنامه ریزی رو میرم مثلا لباس می خرم.

    البته من کنکور قبول شدم خداروشکر و الان ترم پنج ارشدم و دارم پایان نامه می نویسم.

    خب نسبتا کار زمان بریه و من دوباره مثل قبل عمل کردم و یه بازه زمانی کوتاه 4ماهه واسه خودم تعیین کردم که زینب تو باید توی این 4 ماه با بهترین کیفیت این پایان نامه رو بنویسی که وقت کم نیاری و تا سال دیگ بتونی به هدف های دیگ هم برسی.

    چه اتفاقی افتاد؟از بازه زمانی 4ماهه فقط دو ماه مونده و من هنوز خونه ی اولم.

    وقتی واقع بینانه بهش فکر کردم، فهمیدم که من اطلاعات کامل ندارم در مورد اینکه دارم چیکار می کنم؟ می خوام چه ارزشی به جامع علمی اضافه کنم؟

    بحث مقایسه هم خیلی این وسط هست، هم کلاسی ها و دوستام رو می بینم که دارن فصل سه و چهار رو می نویسن و هر روز از من سوال می کنند که تو چیکار کردی؟ چرا کارت رو انجام نمیدی؟ خب بنویس دیگ. اینکه چیز خاصی نیست.

    ولی واسه من چیز خاصیه.من ذهنم مثل اونا عمل نمی کنه من احتیاج دارم زمان بیشتری بزارم برای انجام کارم.

    این ترس از کمبود وقت، این مقایسه ها همیشه منو از چیزی که خواستم دورتر کرد.

    این نرسیدن به خواسته ها، اعتماد به نفس من رو گرفت.اهمال کاری من هم احتمالا از همین موارد شروع شده، چون این باور شکل گرفته که من موفق نمیشم من بلد نیستم، باعث شده که اصلا کاری رو شروع نکنم که بخوام شکست بخورم و خودم رو سرزنش کنم.

    این فایلتون باعث شد بفهمم شماهم مثل همه ما یکسری مسائل رو دارید اما نحو برخورد شما با مسائل و حل مسائل متفاوته.نا امید نمیشید و به پروسه اطمینان دارید.صبر می کنید و بعدش اتفاقات خوب و در زمان سریع براتون اتفاق می افته.

    مرسی استاد جون، خیلی خوشحالم که شما هستید و من می تونم باهاتون صحبت کنم.خیلی ممنون که تجربه هاتون رو با ما به اشتراک می گذارید.

    روز خوبی داشته باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  6. -
    محمد علیزاده گفته:
    مدت عضویت: 1503 روز

    به نام خدای مهربان .

    سلام خدمت استاد عزیزم به به به خدارو شکر چهره زیبای شما را دیدیم استاد عزیزم

    خدارو شکر یک روز زیبای دیگه هستم در جهان زیبای خدا جونم

    خیلی خوشحال شدم برای فایل جدید و دیدن شما استاد عزیزم

    آقا شما هر روز ماشالله دارید خوش اندامتر و جوانتر و پر انرژی تر میشید الهی شکر

    شما را تحسین میکنم برای استمرار در یادگیری علایقتون واقعا شما استاد نمونه الگوی تمام عیارید برای من

    چون من هم در زمینه ورزشی خودم که فقط با عشق و علاقه خودم حدود بالای 25 سال هست کاراته کار میکنم

    البته فقط به صورت انفرادی برای خودم بعد مربی گری و داوری که مدارکشم دارم و باشگاه هم داشتم دیگه

    برای مشغله کاریم که نمیتونم متعهد باشم به یک ساعت خاصی که برم باشگاه فقط الان تایمهایی که خودم

    وقت دارم برای خودم میرم به صورت منظم دویدن و حرکات رزمی و بدنسازی ها که به لطف خدا من در شهر ساحلی

    و زیبای بابلسر زندگی میکنم اینجا میرم لب دریا برای دویدن و چقدر با خودم عشق میکنم در طبیعت زیبای خداوند

    نه اجباری نه زوری نه پولی برای تمرین کردن نیست فقط عشق و عشقو علاقه که منو میبره برای ورزش ادمها

    اغلب دوست دارن با هم جمعی ورزش کنن حرف بزنن من از ابتدا به خاطر درونگرایی که دارم همیشه انفرادی

    ورزش کردن بیشتر دوست داشتم و دارم چون آدمهای دیگه فقط حرف میزنن و میخان انگار وقت بگذرونن

    هیچی هم از ورزش نمیفهمن فقط ادا اتفار دارن واقعا ولی کسی که الان مثل خود استاد عزیزم و خودم

    تنها ورزش میکنه دلیلش فقط علاقه است عشق میتونه در تنهایی خودت این کارها را انجام بدی اجباری نیست

    کسی هم نمیبینه که بخای بگی برای دیگران خودنمایی و از این جور دسته حرفها دم شما گرم استاد عزیزم

    در مورد قانون تکامل بسیار فرار هست چون دوست داریم سریع بریم مرحله بعد حتی خودم تنهای ورزش میکنم

    هم میبینم ان حس هست و باید کنترل بشه کنترل ذهن همه چیه واقعا میتونه کمک کنه من خودم آسیب دیدم

    در ورزش به خاطر رعایت نکردن قانون تکامل چک و لگدش را خوردم الان حواسم خیلی بیشتر جمع شده

    بازم نمیتونم بگم کامل ولی هست عجله همیشه میاد استرس میاد باید خود کنترلی وجود داشته باشه در خودمون

    ایجادش کنیم تا در تمام مراحل زندگی از زندگی لذت ببریم رعایت قانون تکامل یعنی لذت بردن و پیشرفت کردن

    یاد گرفتن مرحله به مرحله اصلا ذات بشر عجوله ما باید بتونیم خودمون را کنترل کنیم ست کنترل در تمام

    زمینه های زندگی تا از مسیر زندگی لذت ببریم در لحظه زندگی کنیم کسی که شخصیتی از خودش بسازه

    که همیشه این اصل در لحظه زندگی کردن را رعایت کنه میتونه از زندگی لذت ببره داره پیشرفت هم

    میکنه با استمرار مرحله ای و قانون تکامل هم رعایت شده صبر کرده یعنی تکامل طی کرده

    شما را تحسین میکنم استاد عزیزم برای تمام زمنیه ها شما الگویی تمام عیار هستید برای من و همه

    انسانهایی که میخان خودشون زندگی زیبایی برای خودشون بسازن الهی شکرت

    دوستون دارم خیلی زیاد عاشقتونم

    خدا نگهدارتون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  7. -
    مریم مهدوی فر گفته:
    مدت عضویت: 910 روز

    اللَّهُ مَوْلَاکُمْ وَهُوَ خَیْرُ النَّاصِرِینَ

    خدا یار و سرپرست شماست؛ و او بهترین یارى دهندگان است.

    سوره آل عمران، آیه 150

    سلام به استاد گراتقدرم که خداوند او را در چنین روز مبارکی متولد کرد تا من در این مسیر توحیدی و لبریز از معجزه اش، هم گام با ایشان خود را در بهشتی از نعمت های فراوان احساس کنم ،

    استادم ،چلچراغ زندگیم تولدتون مبارک امیدوارم هرنفس شاد،سالم ، ثروتمند و سعادتمند باشید.

    در چه خانه زیبا ، ساده و آرامش بخشی زندگی می کنید واقعا انرژیِ مثبتش به جانم نشست ،پنجره های بدون پرده چقدر بی نظیره واقعا اگر خانه طوری باشد که پرده نیاز نباشد خیلی عالیه که روبرویت آسمان باشکوه را ببینی و باغچه حیاط و زیبایی های بی نظیر دیگر، خوش باشید.

    و سلام به مریم بانوی عزیزم که همه جوره از ایشان آموختم و سعی کردم در عمل از رفتارو عملکردهایشان در تمام زمینه ها ،درس ها پس بدهم ،دست مریزاد خداقوت عشق بهتون

    و سلام به دوستانِ گلم که متعهدانه و با عشق و ایمان به خداوند در این مسیر ،روز به روز پیشرفت های شان در تمام زمینه ها ،تجاربی فوق‌العاده هست ،دمتون گرم

    خدایاشکرت بابت همین لحظه، همین نقطه ای که در گوشه ای از زمین پهناورت در حیاط خانه باغ بهشتی که به من ارزانی داشته ای نشسته ام و بوی عطر گلها و شکوفه های درختانِ میوه های حیاط واین گلهای آفتابگردان زینتی زیبا وتلاقی با صدای گنجشک ها و چهچهه قناریِ نارنجی خوشگلم که در کنارم هست و کبوتران که هرازگاهی می آیند دور وبرم سرکی می کشند و می روند ،مرا مست حضورت کرده ،آنقدر احساسم عالی و بی نظیرست که خود را روی ابرهای باران زایی که روبرویم هستند می بینم ،سبکبال ،رها و آزاد.

    عجب هوایی ست هوای دلم، جوووونم به این هوای بارانی

    به بودنم در این شهر زیبا بوشهر ، که روزِ آن هم در تقویم همزمان شده با روز تولد استاد ارزشمندم واااای معجزه هست بخدا …..

    و خداوند زمزمه می کند که مریم جان دل به دل راه داره و در قرآن هم آیه زیبایش را آورده ام فَاذْکُرُونِی أَذْکُرْکُمْ وَاشْکُرُوا لِی پس مرا یاد کنید تا شما را یاد کنم و مرا سپاسگزارید،آخه خدایِ به این مهربونی ،خدای دلسوز و بخشنده ای به این عظمت که مرا هدایت کرد به این مسیر جادویی وباید هر نفسم شکرش را بگویم و کاری مگر واجب تر از این هست می شود لحظه ای فراموش کرد نه والا فقط کافیست تسلیمش باشم و افکار،ذهن و قلبم را تسلیم جریان هدایت هایش کنم بعدنتایجش را می بینم و به خداوندی خودش دیدم که چطور در همه حال مراقبم بود ،خیلی بهتر از آنچه که تصورش را می کردم ،او از من مراقبت کردو زندگیم رادر تمام ابعاد تغییر داد.

    خداوندی که اینطور ذهن ها را نوآوری می کند تا چنین رباتی تولید شود و هرروز همه چیز به راحتی در دسترس مان ،آنوقت جرا باید هنوز که هنوزه در پیچ و خم گذشته ها و ترس از آینده خود را اسیر نگه دارم و از لحظه های ناب زندگی که الحق

    هدیه ای گرانبهاست خود را محروم کنم همه رمزو رموز و رسیدن به هر خواسته ای درک لحظه هاست و شکرگزاری بابت آن که از خداوند حتی برای قدمی که راه می روی کمک و هدایت بخواهی و بعد یهویی می بینی که دوسال در این مسیر به صورت تکاملی پیش آمده ای و چه دستاوردهایی نصیبت کرده است ،

    چه تغییرات شگرفی در شخصیت مان رخ داده ،چقدر ایمان مان قوی شده ،صبوری را به تمام‌ معنا زندگی کرده ایم و عجله وااای که این نقص عجله چقدر به من در گذشته آسیب زد و بارزترین نقص شخصیتی من بود اما به لطف خداوند و خواستن و تمرین کردن توانستم این نقص را برطرف کنم.

    دیگر برای هیچ موردی عجله ای ندارم و آگاهی از قانون تکامل در این زمینه هم خیلی بهم کمک کرد

    مثلا در ماه مبارک رمضان قرآن می خواندم که واقعا قرآن، تراپی است و هرروز یک جزء می خواندم و تأمل و تفکر روی معانی نداشتم اما امسال خداروشکر یک یا دوصفحه می خوانم فقط معانی آیه های زیبا را و فهم ودرکم عالی تر شده ،چون یکی از خواسته های هرروزم در دفتر ستاره قطبی این هست که خدایا بر علم ،دانش و آگاهی من بیفزا چه در مورد قرآن و چه عملکردهایم و تصمیمات زندگیم ،واقعا خیلی برایم مهم و حیاتیست وقتی آگاهانه برای کوچکترین تصمیم تا بزرگترین تصمیمات تفکرو تعقل و تمرکز می گذاری و عجله ای نداری و خود را آماده نشانه ها ،الهامات و هدایت های خداوند می کنی ،با ذهن بازوپاک و آرامش ، لاجرم به نتایجی می رسی که رشدوپیشرفت هایت را شاهد هستی .

    در مورد کسب و کارمان که الان یکسال شد شروع به کار کردیم ،فقط با عشق و ایمان به خداوند ادامه دادیم با همان امکانات و چقدر خیروبرکت و فراوانی از درو دیوار می ریزد باید صبور بود ،باید روی مبلغ زوم نکرد اگر ایمان دارم خداوند روزی رسان است پس خودش همه جوره حواسش هست، ما سعی کردیم کیفیت را رعایت کنیم و آنچه برای خود می پسندیم برای مشتریان عزیزهم در نظر بگیریم و واقعا خداوند سنگ تمام گذاشته البته سنگ تمام گذاشتن از هر دیدگاهی فرق می کند ولی برای من و عزیزدلم مصطفی ،خداوند همه جوره خزانه زندگیمان را پروپیمون کرده است و پر خیرو برکت ….

    چرا که خزانه زندگیمان وصل به خزانه خداوند است و من آنقدر حالم با خودم فوق‌العاده است ،آرامش دارم و هر نَفَسم شکرگزار خداوند هستم که اصلا تمرکزم روی اصله و اصل همان حال عالی و ایمان به خداوند،اتفاقات و نتایج عالی هستش.

    من از کدام گذشته ای آمده ام ،و وقتی به همین فکر می کنم خدا می داند انگار ثروتمندترین هستم که همین طور هم هست چون من به کسی ایمانِ واقعی آوردم که ابتدا درونم را به آرامش تبدیل نمود و بعد تغییرات شخصیتی و رفتاری وبه خواست خودش ثروت های معنویِ دیگر را در وجودم جاری کرد با گوش جان سپردن هرروز به فایل ها،دوره ها ،کامنت نوشتن ها ،مراقبه کردن ها ،عمل کردن به آموزه ها ،سعی در عمل به رعایت قوانین الهی،پاک زندگی کردن ،نوشتن در دفتر ستاره قطبی و کلا ساعتها و ساعتها بودن در این فضای معنوی و روحانی که امروز برایم نتایجش، زندگی در بهشت باشد ،مگر بهشت جز حال خوب و آرامش و در لحظه زیستن است و داشتن یک زندگی توحیدی که همه کاره آن خداوند است …..

    همیشه در این مسیر سعی کردم خودم را با خودم مقایسه کنم و روز به روز کارنامه ام نزد خودم و خداوند درخشان باشد ،

    مثلا از رفتارهای مصطفی جان نسبت به خودم ،بیشتر می فهمم و درک می کنم که تغییراتم عالی بوده و خداروشکر می کنم که با مجدد کارکردن روی دوره 12 قدم و این روزها تمرکز دوباره روی دوره شیوه حل مسائل زندگی

    چقدر به آگاهی هایم اضافه تر شده و در فرکانس بالاتری می توانم عالی تر درک کرده و خداپسندانه در عملکردهایم آنها را پیاده کنم تا برایم این بهبودی دائمی شود که به لطف خداوند و استاد عزیزم و هرروز ادامه دادنم با عشق و شورواشتیاق ، احساس می کنم این بهبودی را و چقدر لذّت بخش است این مسیر، کامل و بی نقص .

    در کامنت چند روز پیش این متن رو نوشتم آنقدر به دلم نشست گفتم اینجا هم دوباره بنویسم و خالی از لطف نیست که

    بزار خدا برات بچینه

    خدا خیر مطلقه !

    دست ببری توش خراب میشه

    [أَنَّ الْقٌوَّهَ لِلَّهِ جَمیعًا]

    خدا میگه همه ی قدرت ها توی دست منه!

    پس از خدا بخواه که برات بچینه،

    که بهت ببخشه،

    برات فراهم کنه،

    نجاتت بده و خوشحالت کنه…

    جووووونم به این خدا ،چقدر با او بودن آرامم کرده و بیخیال از هر چه که در گذشته اسمش را خواسته مادی گذاشته بودم اما با آگاهی امروزم

    داشتن او و ایمان،توکل و امید به خودش یعنی رسیدن به هر خواسته ای در زمان مناسب آن هم فقط با خواست و اراده خودش می خواهم،

    واقعا او که تغییراتم را ببیند و بزرگیه ظرف وجودیم را شاهد باشد ،آنوقت است که رسیدن به خواسته ای به دل و جانم می چسبد و می نشیند مثل همین خانه باغ ،کسب و کار و کلی چیزهای دیگر که هرروز می بینم و شکرش را به جا می آورم انگار همین الان به من عطا کرده است ،خدایا بی نهایت شاکروسپاسگزارتم.

    در پناه خداوندمهربانم هر نفس شاد،سلامت،موفق وعالی باشید و بدرخشید، عاشقتونم.

    خدایاشکرت خدایاشکرت خدایاشکرت

    متشکرم متشکرم متشکرم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  8. -
    سولماز ستاری گفته:
    مدت عضویت: 2274 روز

    با سلام خدمت استاد گرامی و خانم شایسته گل و همه دوستان خوبم

    کجاها توانستید به قانون تکامل عمل کنید و مسیر برای شما آسان و لذت بخش شد؟

    در یکی از مسابقات کشوری که جایزه ش،سفر مکه بود و من خیلی انگیزه داشتم که حتما برنده بشم،و فکر میکردم که یه کتاب رو باید بخونم،اما وقتی برای دریافت کتاب رفتم،چندین کتاب بهم دادند که باید خط به خط یاد میگرفتم ،خوب اولش شوکه شدم که چجوری این همه کتاب رو بخونم ،اما خیلی زود گفتم برای برنده شدن باید شروع کنم،خلاصه برنامه ریزی کردم که مثلا اگر روزی فلان تعداد فصل از فلان کتاب رو بخونم ،میتونم چندین دور کتابها رو مرور کنم و کاملا مسلط بشم،و واقعا هم همین طور شد و من در امتحان کشوری نفر اول شدم و با یه نمره بالا قبول شدم،جوری که خانمی که برگه منو صحیح کرده بود میگفت پیش خودم گفتم لابد کلید سوالات رو داشتی،اخه تقریبا همه رو درست زده بودم .و واقعا از خوندن مطالب لذت بردم و قشنگ همه رو بلد شده بودم ،خب نتیجه شم عالی بود.

    کجاها برعکس عمل کردید؟ یعنی به‌جای تمرکز بر بهبودهای کوچک اما مستمر و تقویت فونداسیون درونی خود در این مرحله، عجله داشتید بدانید در مرحله‌ی بعدی چه خبر است، یا به خاطر مقایسه با دیگران، نمی‌خواستید از قافله عقب بمانید. در نتیجه، به‌جای تقویت فونداسیون، بار اضافه‌ای بر آن گذاشتید و قبل از تکمیل ساختمان، آن را ویران کردید.

    واقعا در بحث عجله کردن ،هزاران مثال دارم،از عجول بودن ،از عدم تکامل،در بحث یادگیری زبان ،رانندگی،دروس دانشگاهی،حتی دوره های استاد،یادگیری یه مطلب یا نرم افزار جدید

    یعنی مثلا در بحث زبان انگلیسی،چون علاقه دارم،استعداد و پشتکار هم دارم،مثلا گرامر حال ساده رو یاد گرفتم،حالا مثلا به جای اینکه بیام هزاران بار با جمله های کاربردی که در زندگی روزمره به کار میبریم ازش استفاده کنم و بزارم قشنگ تو وجودم بشینه ،سراغ ده ها متد و اپلیکیشن و کلاس و استاد و …،میرفتم ،چون فکر میکردم با اون روش یا استاد یا کتاب ،من سریعتر به هدفم که مکالمه هس میرسم،خوب نتیجه شم این شد اصلا دلزده شدم و خیلی وقت ها دیگه پیگیرشم نباشم ،میخوام بگم من علاقه و استعداد داشتم ،ولی به خودم اجازه نمیدادم که با گوشت و پوستم یکی بشه و همش عجله داشتم ،چون خواهرشوهرم هم مدرس زبان برای بچه ها هس،دیگه منم میگفتم همین فردا منم باید شاگرد بگیرم و اصلا اینجوری فایده نداره،حالا صدتا کار دیگه هم در کنارش انجام میدادم که میخواستم توی همه شون بهترین بشم،نتیجه شم مشخصه دیگه.

    ولی واقعا میبینم عجله فقط باعث شده که من پانصد بار تا نزدیک قله برم ،بعدش دوباره سُربخورم پایین.

    اما حالا میگم همزمان که داریم به سال جدید نزدیک میشیم،باید و باید این شخصیت رو در خودم بسازم که هر کجا خواستم عجول باشم به خودم بگم دفعات قبل که عجله کردی به کجا رسیدی،خیلی مهمه که به خودم یادآوری کنم.

    راستی چه دستگاههای جالبی که برای بازی ساخته شده بودند ،خیلی عالیع که شما میتونید هر وقت و هر مکان که حالشو داشتید بیایید و بازی کنید ،یعنی اون ربات که همیشه اماده بازی هس و چی از این بهتر،خدایا شکرت.

    اما فضای زیبای خانه هم برام جالب بود و دوست دارم که استاد توضیحاتی راجب بهش بدن.

    ممنونم ازتون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  9. -
    حسین نیساری گفته:
    مدت عضویت: 811 روز

    با سلام خدمت استاد جااااان

    و سرکار خانم شایسته گرامی

    در رابطه با فایل که استاد زحمت کشیدن و آماده کردن این رو باید بگم که ما قبل از آشنایی با استاد اصلا چیزی به نام قانون تکامل و استمرار در مسیر و تخصص و مهارت و تمرکز روی هدفی واضح و مشخص که نمی دونستیم و می گفتیم یه شبه آخ که از این یه شبه پولدار شدن و آمپولی پولدار شدم چقدر ضربه ها من خوردم یه مثال از خودم :

    ما اصلا از کشاورزی اطلاعاتی نداشتیم پول خونه بابامون رو که تنها داریش بود رو فروخته بودیم رفتیم کشاورزی کنیم و یه کارگر گرفتیم گذاشتیم که سر محصول بیایم جمع کنیم و ماهی یکبار هم سر می زدیم و وقتی سر محصول شد دیدیم این کارگر از خودمون بدتر بوده و محصول همه به بار نشست و مال ما فقط بوته بود یکی در میان محصول داده بود 70ملیون پول سال 95 به فتا رفت بدهکار هم شدیم که از سر زمین می خواستیم بیایم خونه که 500کیلو متر با خونه مون فاصله داشت باطری ماشینم خراب شده بود و پول یه باطری نداشتم که عوضش کنم که با هل دادن روشن می شد و اینکه شبا می خوابم سرم می ذارم رو بالشت هزاران بار خدارو بخاطر وجود شما شکر می کنم

    و حالا نکته جالب اینجاست که که وقتی رها می کنی و صبح داخل یکی از فایل هاتون دیدم که یه کلید جذاب برام باز شد که اگه تسلیم باشی هدایت میاد واقعا خدارو شکر کردم که بصورت معجزه آسا زندگیت آرام میشه و آروم آروم زندگیت رو غلطک می افته به سمت خواسته هات

    داشتم سوره حضرت یوسف رو می خوندم و در آخر سوره به پدرشون می گفتن که اون خوابم به حقیقت پیوست حالا که هدفهای رو که داریم رو نوشتیم و داریم زندگی می کنیم وقتی بهمون گفته شده پس می ده فقط نباید عجله کرد

    و اینکه چطور از این فایل باید برای آینده استفاده کرد که من یکسال هست به این شیوه کار می کنم بدون عجله و خدا داره هدایتم می کنه تخصص خود را افزایش بدهیم مهارت های لازم رو کسب بکنیم و این قاعده جذاب تکامل رو بگذاریم مثل عضله های ماهیچه هامون شکل بگیره

    و نکته آخر عجله عجله عجله نکنیم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  10. -
    نسترن بهداروند گفته:
    مدت عضویت: 2147 روز

    سلام بر مهربان استادم

    سلام بر گل مریم جان

    استاد خدا به من یک پسر دیگه داده که الان به لطفش 8 ماهه هست.

    با دیدن این فایلتون به یک موضوعی هدایت شدم.

    بیماری نوزاد یکی از تنش زا ترین مسائل برای اغلب مادر ها هست.من در گذشته خیلی خیلی زیادتر حساس بودم، اما الان مقداری کمتر.

    چند وقت پیش نوزاد من سرماخوردگی سختی گرفت و بالاخره به لطف خدا تازگی خوب شد. امروز دوباره از خواب بیدار شد و دیدم انگار سینه اش عفونت کرده دقیقا مشابه بیماری چند روز قبل.

    اولش نگرانی شدیدی اومد سراغم،طوری احساس کردم نفس کشیدن داره برام سخت میشه.بچه رو دادم دست همسرم و رفتم داخل حیاط و شروع کردم به مرور افکار درست تر و آگاهانه سعی کردم که ذهنمو کنترل کنم و اجازه ندم مومنتوم منفی شروع به قوی تر شدن کنه.به خودم گفتم قطعا این دفعه بیماری خیلی خفیف‌تر خواهد بود چون پسرم قبلا اونو گرفته و خودم هم گرفتم و از طریق شیرم آنتی بادی بهش میدم و خلاصه کلی افکار بر این مبنا که آقا بدن دیگه مثه دفعه ی اول درگیر نمیشه و به مراتب قوی‌تر و بهتر عمل میکنه.

    این جریان که گفتم دقیقا شبیه این مثال شما در مورد پینگ پنگ هست که آقا تمرین باعث میشه هر بار به صورت خودکار بهتر و بهتر عمل کنی تا جایی که ضربات رو به صورت ناخود اگاه

    وارد مموری ماسل میشن و دیگه نیازی نیست که تلاشه دفعه ی اول رو انجام بدی. انگاری که این قانون یکی از اصول که فارغ از اینکه درگیر چه مسئله ای هستی، روند ثابته، قانونش ثابته. در مورد سرماخوردگی پسرم هم این قضیه صدق میکنه، اکثر کارهای یک نوزاد داخل این سن غریزی و هدایتی هست. یعنی بنظرم نوزاد ها نمود قانون خداوند هستن که هنوز بدون تغییر و دستکاری توسط انسان هستن.

    چون خداوند این امر رو در سیستم ایمنی گذاشته که آقا مریض شدی اوکی، اما باید بتونی مدیریتش کنی و به شکل خودکار اونقدر که دیگه حتی اگر بعد از مدتی به اون بیماری برخورد هم کنی، عین خیالت نباشه و سیستم ایمنی ات اوکی باشه.

    استاد عزیزم از این شجاعت و صداقتتون در گفتن مسائل شخصیتون که بهبود میدین،نمیدونین که چقدر به من کمک میکنه برای زدن داخل دهنه ذهن منطقی که ببین استاد هم این مسائل رو داشته، اما حلشون کرده، پس عیبی نداره منم این مسائل رو دارم، فقط باید حلشون کنم.

    سپاسگزار حضور یکرنگ و مهربانتون هستم.

    در پناه الله مهربان شاد و سعادتمند دنیا و آخرت باشیم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای: