اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
دقیقا استاد جان ،من وارد شرکتی شدم که به سخترین قسمت منتقل شدم ،یک کار پراسترس و وحشتناک اونقدر که یکروز از وحشت و حجم کاری بالا سالن تولید رو رها کردم و رفتم نگهبانی و با گریه و التماس خواستم منو بفرستن به خونه
مهندس شیفت بامن صحبت کرد که تو یمدت بمون من جاتو عوض میکنم اما من فقط میخواستم ازاونجا برم و هرگز برنگردم
سختی اون کار شده بود کابوس من ،شبها کابوس میدیدم ،من عاشق مستقل شدن بودم ،برخلاف میل خانواده وبدون اطلاع اونها دراون شرکت ثبت نام کرده بودم و بالاخره خانوادم با اکراه قبول کردن که من برمشرکت ،وقتی اونروز از ترس و وحشت کار و سختیاش اومدم خونه ،به مادرم گفتم هرگز نمیرم شرکت و کارشون سخت و طاقت فرسا بوده، و واکنش مادرم برام خیلی عجیب بود
بهم گفت ما موافق نبودیم بری شرکت حالا که بر خلاف میل ما رفتی ،باید برگردی و حتی اگه شده بمیری از سختی کار باید بری شرکت ,اون زمان متوجه نشدم مادرم چه لطف بزرگی درحقم کرده،من اونشب خیلی فکر کردم من کار کردن رو دوست داشتم اما توی اونمدت فقط به بدیها و سختیهای شرکت و کار فکر کرده بودم ،تصمیم گرفتم جور دیگه به کارم فکر کنم ،و تو نستم تو چهار الی 6ماه بهترین خودم بشم ،و تو کاری که حتی فرصت آب خوردن نداشتم ،حتی فرصت نمیکردم یکرب تایم چایی و استراحت شرکت رو انجام بدم ،جوری شد که ساعتها تایمم خالی میشد و به بقیه کارگرا تو کار کمک میکردم ،دیگه شرکت شده بود بهترین تفریگاه من حتی مرخصیها رو نمیرفتم اضافه کاریهارو قبول میکردم ،من تو ادبیات استعداد خوبی دارم و ازکودکی شعر و متن ادبی میگفتم و جایزه داستان نویسی رو تو دبیرستان بارها گرفته بودم ،روزها گذشت و جشن سال نو شرکت شد و همه کارگرها به اون جشن دعوت بودن صبح روز جشن که میخواستم برم یک متن ادبی نوشتم راجب سالن تولید و تولید نخ ،صاحب کارخونه که تو جشن ما شرکت کرده بود متن من رو نمیتونست بخونه ومتوجه متن نمیشد براهمین گفت هرکس این متن رو نوشته خودش بیاد بخونه ،ومن با اعتماد بنفس کامل بدون ترس و با افتخار بلند شدم و متن رو خوندم صاحب کارخونه مدیر عامل و مهندسها و کارگرها همه بلند شدن و با دست زدن تشویقم کردن ،مدیر عامل شرکت یهو اومد پشت میکروفن و گفت از طرف رییس کارخانه یک سکه بهار آزادی به این خانوم تقدیم میکنیم بخاطر نگاه زیبایی که به شرکت دارن وگفت چقدر خوبه که بانگاه متفاوت تو محیط کار کارکنید
من الان میفهمم وقتی نگاهم رو عوض کردم و بجای توجه به سختیها و رنجها زیباییهای کار رو دیدم و ازکارم لذت میبردم جهان به من پاداش داد بخاطر عوض کردن دید من نسبت به زندگی
و دقیقا من موافقم استاد جان ،ترسها تو زندگی خیلی از موفقیتهای مارو تو دل خودش پنهون میکنه و یادمون میره ما چقدر توانا هستیم
چقدر از شنیدن این تفسیر انیمیشن لذت بردم
من به محض شنیدن فایل رفتم این قسمت رو دانلود کردم و برای اولینبار تو زندگیم به این کارتون با دید قوانین نگاه کردم و چقدر لذتبخش بود
ممنون از شما استاد مهربانم
برای شما و همه دوستان آرزوی سربلندی و موفقیت میکنم
انقدر تو زندگیم همه چیز در جلوی نگاهم سخت گرفته شده از آشپزی از حمام رفتن از غذا خوردن از ی تفریحی مثل پیاده روی کردن از درس خوندن از ی فیلم نگاه کردن از همه چی که دنیا برام سختگیر شده.
دیروز به مامانم گفتم ( چند روزی آمدم دیدن مامان و بابام ) بیا کمکت کنم اگر دوست داری اتاق خواب رو دیزاینش رو عوض کنیم گفت اوکی اتفاقا تو فکر خودم هم بود خلاصه امروز صبح شد من برای ی کاری که مربوط به گذرنامه ام هست رفتم بیرون نیم ساعت برگشتم دیدم که اتاق رو ریخته بهم تا من رو دید گفت بابت فقط این آینه رو گذاشت کمکم زمین و از خونه رفت این مرد خیرش به آدم نمیرسه بعد من توجه نکردم گفتم بزار کمکت کنم وقتی رفتم تو دل کار داشتم از درون آتیش می گرفتم و داشت کنترل ذهن از دستم فرار می کرد که سریع خودم فرار کردم و رفتم بدون هیچگونه توجه ای له اینکه مامانم داره تنها چی کار می کنه بیرون روی مبل نشستم و شروع کردم به خوندن چندتا از کامنت ها و بعد فکر کردم که چقدر انسان مقاوت داره چقدر خودم این شکلی بزرگ شدم که انقدر کارها رو سخت گرفتم و چقدر دستان خدا آمدن برای کمک به من و با مقاومت های من رفتن و من نفهمیدم و امروز این موضوع پنهان در من داره آرام آرام آشکار میشه نمونه اش سایتی هست که می خوام راه اندازی کنم یک ساله هنوز تو شروع گیرم و دیدم بله از بس سختگیرم چون سختگیری رو یاد گرفتم سختگیری تو انجام نشدن راحت کارها منظورم هست و واقعا الان فهمیدم چرا هیچکی کمک مامانم نمی کنه یا همین موضوع در من و زندگی من هم نمایان هست خدایاشکرت واقعا برای من انقدر ذهنم مقاوت داره که به خدا برای نوشتن کامنت هم سخت میگیرم با خودم میگم ی چیزی ننویسم بعد باشه یا بچه ها و یا استاد بگن اا این چقدر ضایع ست ولی دیدم داره عوض میشه به اینکه الان دارم قضاوت می کنم مامانم رو یا دارم پاشنه آشیلم رو پیدا می کنم اما خر چی هست خیره همین فکر که آمد یعنی سخت گرفتن کارها سختگیری حتی تو نوشتن اتفاقات که چقدر دقیق قانون داره کار می کنه و من توجه ای بهش ندارم
خدایاشکرت همین الان اذان دادن الله و اکبر الله اکبر و خدا بزرگ و بلند مرتبه است خدایاشکرت من عاجز و درمانده ام من هیچی بلند نیستم نمیدونم چه کار کنم تو هدایت کن من رو به مسیر آسانی ها به مسیر راحتی ها فقط میخوام همه چی توو زندگیم از خوردن آب و غذا تا کار تو بیزینسم به راحترین و لذت بخش ترین راه ممکن برام انجام بشه خودت هادی هممون باش.
سلام به استاد عزیزم، مریم دوست داشتنی ام و تمام دوستان هم فرکانسی ام. خدا رو سپاس به خاطر حضور در این فضای عاااالی که فقط دنبال شکرگزاری، حال خوب و دیدن نکات مثبت زندگی مان هستیم.
استاد ممنون از این تفسیر و تحیلی زیبا از این انیمیشن که رفت تو برنامه مان که با پسرم حتما ببینیم. یکی از تفریحات مادر و پسر اینه که ماهی یک بار، شکل سینما میکنیم خانه را و با هم انیمیشن میبینیم.
واقعا زیبا بود …ممنون استاد و مریم عزیز.
از نکات خیلی بلد این فایل برای من، رفتار و اخلاق اون سگ بود. اینکه زیبا بین، سهل گیر باشی تا زیبایی و سادگی ها را بیشتر ببینی و در یک کلام، علی بی غم باشی که غم کمتری تو زندگی برات پیش بیاد.
در رفتار خود من که به لطف خدا از زمان آشنایی با شما و قوانین، بسیار دیده میشه که زیبایی را ببینم و بس، خیلی حال خوب ایجاد میکنه برام. مثلاً پسرم مدرسه دولتی درس میخونه و من آگاهانه تو گروه مادران بچه ها اصلا عضو نمیشم و اگر زوری بخوان من رو عضو بکنن، من بیرون میام. چون تجربه دارم که مادرها همش دنبال حاشیه و دیدن نکات منفی مدرسه و معلم و کلاس هستند و حال دل آدم رو بد میکنند. اینقدر به نکات منفی توجه میکنند و بحث میکنند که اصلا آدم فقط نگرانی میاد سراغش که ای بابا حتما مدرسه پسرم رو عوض کنم و … مثلاً دو سال پیش که رفت پایه دوم و مدرسه ها آنلاین بود، ما را اجباری عضو گروه مادرها در فضای مجازی کردند. معلم هم نکات بسیار خوب داشت و هم نکات منفی. اما مادرها عحیب زوم کرده بودند به نکات منفی و من هم تو گروه بی اختیار هی میخوندم و گوش میکردم به اون مطالب. بعد هم هر روز نگران تر از دیروز که ای بابا مدرسه اش را عوض کنم و یا معلم خصوصی براش بگیرم و …. اما یک دفعه خدا هدایتم کرد و به خودم گفتم که از گروه بیام بیرون. بعد از چند روز که دیگه اون حرف ها را نمیشنیدم، راحت شدم و فقط نکات خوب معلم به چشمم میومد و اون سال تحصیلی را خدا رو شکر خیلی خوب گذروند. بعدها هم حواسم بود که تا اونجا که جا داره با مادرها هم گروه نشم. چون کمتر پیش میاد که به نکات مثبت توجه کنند.
حالا از این مثال ها فراوان است. ممنون استاد از این فایل های عالی که باعث میشین نتایجی که ما از عمل به قانون داشته ایم، یادآوری بشه برامون و فراموش نکنیم.
استاد درست یک ماه پیش من این قسمت از انیمیشن گربه چکمه پوش رو بواسطه ی پسر کوچکم که مثلا نگا میکرد تماشاکردم البته چون از شبکه ماهواره ای تماشامیکردم دوبله ی خوبی نداشت واسه همین بعضی قسمتها و مکالمه هاش رو مثل شما تحلیل نکردم ولی واقعا تحسینتون میکنم که یک انیمیشن رو که من خودم برای لذت بردن سطحی نگاه میکنم ولی شماها نگاهتون خیلی خاص و عالی هست واقعا آفرین، و خودم رو هم تحسین میکنم که با شما اشناشدم و هربار چیزهای جالب و مفیدی ازتون یادمیگیرم خدایا سپاسگذارم.
درمورد انیمیشن واقعا گذراز لذتی که داشت من هم تاحدودی دربارش فکرکردم اون قسمتهاش که سگ و دوست گربه اش با نقشه رفتن دنبال ستاره واقعا منم درک کردم درون انسان هرطور باشه فکرش قلبش ، تو مسیری که میرن تاثیرمیذاره سخت بگیری سخت و سنگلاخ میشه، آرام باشی و آسون بگیری مثل آب روون میشه، استاد عزیز خیلی خوشحالم که از وقتی باشما آشناشدم روحیاتم خیلی فرق کرده به خودم سخت نمیگیرم قلبم روحم ذهنم رو آروم میکنم و خداروشکر که درارامش و امنیت و خوشی که خودم با ایمان به خدای مهربانم بدست میآورم در مسیر زندگی قدم برمیدارم. خدایا سپاسگذارم
برای همه ی انسانها آرامش امنیت سلامتی سعادت و ثروت از درگاه خداوند سخاوتمند خواستارم.
خدایا شکرت که امروز هم قدرت خداوند بهترینهع بهترین آرامش و آسایش و رفاه بیشتر و بیشتری رو به سمت من هدایت کرده و بخاطر این آرامش و آسایش و رفاه روزافزون بیشترینم از خداوند ممنون و سپاسگذارم خدایاااا شکرت سپاسگذارم سپاسگذارم سپاسگذارم
خدایا شکرت که امروز هم قدرت خداوند تک تک بهترینع بهترین و آسانترین ورودی های پولی و مالی و خیر و خوشی و شادی و شادمانی دیده ها و شنیده ها و زیبایی ها و سلامتی و نعمت و برکت رو به سادگی به راحتی به آسونی و سهولت و به زیبایی و عزتمندانه از کوتاهترین مسیر و بسرعت برق و باد بسمت من هدایت کرده است…. خدایا شکر گذارم شکر گذارم شکر گذارم خدایا شکرت..
استاد عزیزم یادمه که چند سال پیش هم شما یک فایلی رو در فایل های دانلودی بنام مراقب ورودی های ذهن مان باشیم توضیحی درباره فیلم کمدی الکساندر و روزهای بد راجب پسر بچه ای که احساس می کنه خیلی بد شانسع و روزهای بدی رو تجربه می کنه .. و پدر و مادری داره که خیلی خوشبین هستند و مثبت نگر هستند رو توضیح داده بودید ( پیشنهاد می کنم به دوستان همراه در این بخش حتما به این قسمت از فایل های دانلودی سایت مراجعه کنند و ببینند) چون استاد در کنار ساحل دریا راجب این فیلم خیلی قشنگ و زیبا توضیح دادند و چقدر امروز سعادت داشتم که دوباره این قسمت رو بواسطه این فایل جدید استاد گربه ی چکمه پوش ببینم
من یادمه که اون موقع ها که این فیلم رو دیده بودم یاد گرفتم اولا هر فیلم و هر موسیقی و آهنگی رو گوش ندم و نبینم دوماً اینکه با دقت به محتوای فیلم نگاه کنم و درس هاشو طبق قوانین پیدا کنم تا به ذهنم یادآوری کنم که هم مثبت نگر باشم و هم مراقب ورودی های ذهنم باشم و هم قوانین رو مرور کنم و هم به داشته هام توجه کنم و به زیبایی ها و نکات مثبت توجه کنم..
من هنوز این انیمیشن گربه چکمه پوش رو سرچ و دانلود نکردم ولی هم فایل و توضیحات استاد عزیزمون چندین بار دیدم و هم تعدادی از کامنت های دوستان رو خوندیم و به اطلاعات بیشتری برای دریافت و دانلود آن در آپارات با دوبله ی فارسی آن هدایت شدم و به امید خدا بعد از ارسال این کامنت ام بدنبال دیدن این فیلم پر محتوا و آموزشی که استاد عزیزم ریزبینانه با توجه به قوانین داشتند خواهم رفت..
اتفاقا دو روز پیش بعد از دیدن این فایل به منزل یکی از دوستان که یکی از همسایگان فوق العاده عالی ام در منزل قبلی ام بود رفتم و دعوت شدم … و رفتن به اونجا باعث شد که من خیلی خیلی خیلی بیشتر از همیشه به آن چیزی که الان در زندگیم دارم توجه کنم و قدرشناس تر بشم خدایاااا شکرت..
با اینکه خیلی از من پذیرایی شد و بهم خوش گذشت و از هر لحاظ راحت بودم و آرامش داشتم ولی به نکاتی توجه کردم که فهمیدم من چقدر خوشبختم و با سعادتمند هستم که خداوند منو به خواسته ام رساند و من الان دارمشون.
نکته هاشو الان براتون می نویسم که به خودم هم یادآوری بشه و هم دوستان عزیزم بدونند ..
همین سال گذشته یعنی در شهریور 1401 بخاطر تضادهایی که در مجتمع ساختمان قبلی ام بوجود آمد سبب خیر شد الخیر و ما فی وقع که در آن شلوغی ها ی جامعه و قطعی اینترنت و تضاد مالی ام بطور خیلی اعجاب انگیزی به این واحد آپارتمان جدیدم هدایت شدم که داستانش و در فایل های گذشته ام مفصلا توضیح دادم..
وقتی توی ساختمان قبلی ایم راحت و خوشحال و شکرگذار بودم ولی همش دوست داشتم به خانه ای هدایت بشم که بتونم محدودیتی برای دیدن آسمان زیبا و ماه و ستارگان و دیدن طلوع خورشید نداشته باشم …. چون من سحر خیز هستم و آن سحرگاه صبحگاهی رو خیلی دوست دارم.. که لحظه ی شروع روشنایی آسمان رو ببینم و شکر گذاری کنم و مدیتیشن های قدر شناسی رو انجام بدم فایل ها رو ببینم و کامنت ها رو بخونم و بنویسم و غیره.. انگار تمام کارهای دنیا رو باید اون موقع صبح زیبا انجام بدم و بهترین زمان برای متصل شدن من برای انرژی منبع الهی است ..
دوستان باورتون میشه!!!!! ؟؟؟؟؟؟ میدونم که باورتون میشه چون بروبچه های توحیدی این سایت الهی هستید!!!!!!!! الان دقیقا در آن واحد آپارتمانی هدایت شدم که از پنجره و درب شیشه ای بزرگ رو به بالکن اتاق خوابم می توانم براحتی دور دست رو بدون هیچ محدودیتی طلوع زیبای درخشان خورشید الماس نشان رو از پشت کوه ها ببینم شکر خدا .. در صورتی که در آن خانه ی قبلی ام بخاطر تجمع آپارتمان های 10 طبقه ی اطرافم آن آزادی عمل رو نداشتم ( واحد من طبق ی ششم بود ) و همیشه از لابلای آپارتمان ها کشیک می کشیدم که بتونم طلوع خورشید رو از یک جاهایی ببینم … و بخاطر گردش فصل و چرخش طلوع خورشید گاهی راحت میدیدم ولی در فصل هایی هم راحت نمیشد ببینم… بگذریم از اینکه واحدهای آپارتمان های اطرافم مدام منو جلوی پنجره میدیدند و شاید قضاوتم می کردند ولی من اصلا اهمیت نمیدادم .. .. اصلا پرده های سالن پذیرایی ام همیشه کنار بود و دوست داشتم آسمان رو ببینم یعنی هر لحظه گردش روز و شب مو بفهمم و ببینم و در لحظه حضور داشته باشم … وقتی میهمون این دوست عزیزم بودم که دقیقا واحد زیرین و طبقه ی پنجم من بود انگار رفته بودم خونه ی قبلیم… وووووای خدای من . خداوند چقدر برنامه ریز ماهری هستش خدایااآاا عاشقتم… خدایاااا شکرت که هر روز عاشق ترم می کنی و منو بسمت خودت بیشتر هدایتم می کنی.. خدایا سپاسگذارم
بقیه ی داستان..
اتفاقا شب به اصرار دوستم خونه اش ماندم .. یک اتاق خواب مخصوص میهمان با چیدمان انرژی مثبت و گل و گیاهان و.. داره که واقعا زیباست.. یک تختخواب بزرگ با ملافه ها ی عالی و زیبا رو با بهترین امکانات در اختیارم گذاشت و بهم گفت راحت باش و لذت ببر با امکانات سرویس بهداشتی اختصاصی .. ولی با تمام این امکانات من گفتم من ترجیح میدم توی سالن روی تختخواب شو جلوی پنجره بخوابم که طلوع خورشید رو ببینم .. خلاصه با اینکه شب گذشته اش دیر وقت خوابیده بودم ولی طبق عادت صبح زود قبل از طلوع خورشید بیدار شدم هر چند سحرگاه رو از دست داده بودم ولی خدا رو شکر کردم که حد اقل زمان طلوع خورشید رو خواهم دید.. بلند شدم و رفتم پرده سالن رو بکشم عقب.. دیدم م یا خدددداااااا چند لایه پرده رو هم هست که یک مقدار اینور و اونور پرده رو با( کلیپس و گیره ی موی سر ) جمع کردم تا بلکه آسمان و طلوع خورشید رو ببینم .. ولی بخاطر آن آپارتمان ها ی بلند نزدیک اصلا امکان دیدن طلوع خورشید رو نداشتم .. دقیقا یک ساعت بعد از طلوع خورشید تازه آفتاب از پشت آن ساختمان ها اومد بالا… آنقدر آنجا از خداوند تشکر و قدر دانی کردم .. آنقدر از صمیم قلبم و از اعماق وجودم شکر گذاری کردم که فقط خدا خودش میدونه که چقدر شکر گذارش بودم… گفتم خدایااآاا ممنون و سپاسگذارم که چنان تضادهایی رو در زندگی و ساختمان قبلی ام بوجود آوردی که من رو سه ماه زودتر از موعد مقرر قرار دادم بسرعت هل دادی به مکان جدیدم و اون خواسته هام … و همانجا روی مبل نشستم و سرمو بالا کردم و به سقف خانه خیره شدم و گفتم خدایاااا شکرت . یک زمانی من طبقه ی بالای همین خانه نشسته بودم و داشتم درخواست می کردم و می نوشتم و فایل های بینظیر استاد رو نگاه می کردم و همش از خداوند می خواستم که به جای بهتر و قشنگتر و بزرگتر و آرام تر و با دیدن دوردست ها و بدون هیچ محدودیتی هدایت بشم … و الان دارمش … درسته که دوستم مالک و صاحب خانه اش هست و شکر خدا کردم بخاطر ثروتمند بودنش ولی من فعلا خانه ام رهن و اجاره ای هست که باز شکر خدا رو بجا آوردم که اون تضادهای ساختمان و تضاد مالی قبل از جابجایی ام هم بطور شگفت انگیزی حل شده بود ولی در خانه ای هدایت شدم که خواسته ام بود و اینجا جای شکرگذاری داشت خدایاااا شکرت
وقتی روز قبل به خانه ی دوست داشتنی عزیزم برگشتم .. نمیدونید چطوری از خداوند تشکر کردم …. خدایااآاا شکرت که خانه ام بزرگتر هستش اونجا 92 متر بود اینجا 105 متر
اینجا کاملا نوساز با دو تا اتاق خواب بزرگ و کمدهای بزرگ تا سقف با درب های ریلی و کشوهای طبقه بندی شده ی داخل کمد در هر دو اتاق خواب…. یک کمد دیواری بزرگ تا سقف دیگری پشت درب ورودی داخل واحد برای جا کفشی و لباس و کشویی از جنس هایکلاس سفید براق و زیبا … با آشپزخانه ی بزرگ با کابینت های بزرگ و زیبا و سفید طوسی.. با سقف کناف کاری شده و چراغ های سقفی هالوژنی و با چراغ های ریسه ای زرد بالای کناف سقف سالن و آشپزخانه .. مثل چراغ های ریسه ای که استاد توی خونه ی پرادایس گذاشتند..( اینقدر که سریال زندگی در بهشت رو با عشق نگاه می کردم) خدایاااا شکرت
اونجا توی مجتمع قبلی ده طبقه ی چهار واحدی .. توی طبقه ی ششم بودم با محدودیت دیدن محیط طبیعت.. اینجا (خانه ی فعلی) کلا پنج طبقه ی دو واحدی است و من هم طبقه ی پنجم هستم ولی بخاطر شیب خیابان مان .. آپارتمان های اطرافم پایین تر از سطح واحد من هستند و من بدون هیچ دید و مشرفیتی به پنجره های ساختمان های اطرافم هستم شکر خدا و سمت اتاق خوابم می تونم نامحدود تا دور دست رو ببینم و لحظه ی طلوع خورشید رو از پشت کوه ها بوضوع در تمام چهار فصل می ببینم.. همیشه فکر می کردم خورشید فقط از مشرق طلوع می کنه ولی فهمیدم که که با گردش فصل ها از شمال شرقی. بسمت جنوب شرقی در حرکت هستش یعنی وقتی روی بالکن می ایستم رو به خورشید دستامو به دو طرف باز می کنم الان سمت چپم خورشید رو میبینم و بمرور که به فصل پاییز نزدیک میشیم. خورشید دقیقا از شمال شرقی بسمت شرق میرسه و بعدش در زمستان بسمت جنوب شرقی میرسه یعنی همان دستتی که دو طرف باز .. بسمت دست راستم … یعنی تقریبا یک نیم دایره بطول نیم کره ی زمین رو طی می کنه و الان تازه دارم میفهمم که ظاهرااااا خورشید در حال حرکت هستش ( در صورتی که کره ی زمین داره حرکت می کنه ) خدایا صد هزار مرتبه شکرت .. خدایااآاا بغیرالحساب شکرت خدایااآاا نامحدود شکرت که من الان در چنین خانه ای زندگی می کنم و جزو خواسته هام بود و من الان دارمش . و از سمت سالن پذیرایی ویوی یک کوه تپه رو به فاصله ی سه خیابان دارم که می تونم افرادی که بالای کوه تپه میرند رو براحتی روی مبل میشینم و نگاهشون می کنم رو ببینم که اکثرا برای پیاده روی هام میرم بالای اون کوه تپه و از اون بالا شهر زیبای پردیس رو به رشد و گسترش رو با ساختمان سازی و شهر سازی های جدید شو میبینم و ذهن مو برای باورهای ثروت و فراوانی تربیت می کنم .. خدایاااا شکرت
و درخواست بعدیم اینه که بجایی هدایت بشم که ویوی امواج دریا رو هم از بلندی روی تپه و صخره ای رو داشته باشم که هم کوه و طلوع و غروب خورشید رو داشته باشم و هم ویوی جنگل و سرسبزی و زیبایی رو داشته باشم یعنی یک ویوی 360 درجه به طبیعت نامحدود رو از خداوند درخواست کردم … و برای تمام موهبت های که هم اکنون در زندگیم جریان داره از خداوند ممنون و سپاسگذارم و بلطف خدای مهربانم و آموزش های نکته سنج استاد عزیزم می خوام همچون این انیمیشن گربه ی چکمه پوش به نکات زیبا و مثبت توجه کنم و از مسیرم لذت ببرم و شاد باشم تا به مسیرها و اهداف و خواسته های مدار بالاتری هدایت بشم . الهی آمین
و در نهایت از تمام دوستان عزیزم که وقت ارزشمندشون رو برای خواندن کامنت طولانی من گذاشتند تشکر و قدردانی می کنم و از اینکه با خواندن کامنت شما دوستان به درک و آگاهی بیشتری هدایت شدم ممنون و سپاسگذارم
دوستان همراه عزیزم بهترینع بهترین ها رو با احساس خوب و عالی همراه با عشق رو برای تک تک شما دوستان الهی ام آرزومندم
استاد قشنگم.. استاد عزیزم میدونم همه از شما بخاطر رسالتی که در پیش گرفتید همیشه تشکر و قدردانی می کنند ولی تشکر و قدردانی من از شما از حد گذشته و فراتر از حد تصورم و به انداره ی تمام وجودم شکرگذار خداوندم هستم که منو بسمت شما استاد گرانقدرم هدایت کرد ..
خانم شایسته ی ارزشمند و زیبایم عاشقانه دوستت دارم و روی ماهتون رو می بوسم و بی نهایت ممنون و سپاسگذارم که در کنار استاد مون و ما بروبچه های سایت حضور پررنگ دارید و این فایل ها رو برامون با عشق فیلمبرداری می کنید و داخل سایت قرار میدید و در تمام موارد برای تکمیل این آموزش ها مصممانه حضور دارید و در این مسیر الهی و توحیدی من هم بنوبه ی خودم از شما تشکر و قدردانی می کنم و قدردان حضورتون و وجودتان هستم خدایا شکرت..
انقدر زیبا خونه ی نازنینتو توصیف کردی که منم دلم میخواد برای این نعمت فوق العاده همراهت شکر گزاری کنم.
الهی بینهایت شکرت
منم تجربه ی درخواست خونه رو از ربم داشتم و چه قشنگ اجابت کرد
من از ربم خونه ای خواستم که خودش توش جاری باشه
الله نور السموات و الارض
ازش خواستم تمام خوابها و سالن و آشپزخانه نور داشته باشند
و الان دارم اجابت ربم رو تجربه میکنم
منم از یک بلوک از مجتمع 4 بلوکه که هر بلوک حدود 28 واحد بود الان به هدایت ربم اومدم توی یه ساختمان 4 طبقه که فقط 8 واحده
الهی بینهایت شکر
و نکته جالبی که هنوزم خودم ازش در حیرتم اینه از لحظه ی درخواست من خداوند اجابت کرده بود ، خونه قشنگم 2 سال خالی بوده و چشم انتظار من تا خودمو هم مدارش کنم.
و به لطف الله اتفاق افتاد
بینهایت شکر گذار درگاهشم
و از یکی از دوستام یاد گرفتم وقتی کلید میندازم و میرم تو با لبخند و با صدای بلند بهش میگم
سلام خونه قشنگم
رویای عزیزم ممنون با کامنت قشنگت نعمتی رو که از فضل الله مهربان نسیبم شد یادآوری کردی و باعث شدی شکرگزار باشم براش
الهی که خیر و سعادت و ثروت بیش از پیش در زندگیت جاری باشه
درود پر مهر خدمت دوست و سرنشینان الهی و درخشان این کشتی گوهر نشان عباسمنش
اکرم هاشمی نازنینم
خدایا بی نهایت شکرگذارم که الگوی دیگری برام فرستادی که ببینم و بفهمم و احساس کنم و از صمیم و اعماق قلبم فوق العاده خوشحال شدم اکرم عزیز و نازنینم واقعا اشک شوق توی چشمام حلقه زد.. همین الان داشتم توی عقل کل می خوندم که یکی از عزیزان با قدرت شکرگذاری بسمت خونه ای عالی هدایت شده بود .. نمیدونم چطوری لینکشو برات بفرستم .. ولی این خانم بیست سال در خونه ای زندگی می کرد که هیچ امکاناتی باب میلش نداشت اونجا رو اصلا دوست نداشت وقتی از نیرو و قدرت شکرگذاری مطلع شد شروع کرد به شکر گذاری کردن از همون خانه اش .. و بعد از مدتی هدایت شد به خانه ای که خیلی خیلی بهتر بود… در عقل کل .. سوالی مطرح شده بود به این مضمون ( چرا باید سپاسگذار از سیستم باشیم .؟؟؟
(خانم بانو آرامش این پاسخ رو نوشته بودند) پیشنهاد می کنم پیداش کنی و بخونی واقعا خدا رو شکر گذاری کردم و الان شما دومین نفری هستید که چراغ دل منو روشن کردید خدایاااا شکرتالله نور السموات و الارض انشالله همیشه خونه آت روشن و منور به نور الهی باشه خدایا صد هزار مرتبه شکرت..
اکرم عزیزم اتفاقا منم وقتی وارد خونه ام میشم کلی سلام و. احوال پرسی می کنم انگار با یک شخصی دارم صحبت می کنم و آنقدر قربون صدقه اش میرم که خدا میدونه البته من هر لحظه شکر گذاری می کنم از این اتاق وارد سالن میشم یا میرم سرویس بهداشتی و آشپزخانه و بالکن و توی کمدهام میگم خدایا شکر .. سلام قصر جادویی ام .. سلام بالکن نازنین به گلدون های بالکن هر وقت آبیاری می کنم میگه خدایا شکرت که این باغمو دارم آبیاری می کنم اینقدر گفتم قصرم قصرم که همه بهم میگن انشالله بری توی یک قصر بزرگتر .. و. الان هم من بهترینه گ بهترین قصر نورانی رو برات آرزو می کنم اکرم عزیزم انشالله همیشه منور به نور الهی باشی و بدرخشی .. خیلی خیلی ممنون و سپاسگذارم که وقت ارزشمندتو برای نوشتن این کامنت نورانی آت گذاشتی و نشونه ی پر رنگ الهی رو درون کامنت زیبات دریافت کردم ممنون و سپاسگذارم عزیز دلم ..
اینجا که گفتی….
و نکته جالبی که هنوزم خودم ازش در حیرتم اینه از لحظه ی درخواست من خداوند اجابت کرده بود ، خونه قشنگم 2 سال خالی بوده و چشم انتظار من تا خودمو هم مدارش کنم. بخاطر ایمان و توکل به خدای وهاب و رزاق. و بخشنده و مهربانم. ….همیشه با معجزاتش سوپرایزمون می کنه . خدایا شکر حضورتون . .ممنون عزیزم از دعای بسیار قشنگت که برام نوشتی
مطمعنان با ارسال فرکانس زیبایت این دعاهای قشنگت. بسمت خوده عزیز و گرامی اکرم نازنین بر می گرده الهی که خیر و سعادت و ثروت بیش از پیش در زندگیت جاری باشه
من هم میخواستم برداشت خودم رو در مورد این انیمیشن بگم
اون جایی که گرگه شکست میخوره و میره ولی قبل از رفتن به گربه میگه من دوباره بر میگردم
یاد حرف استاد افتادم که ترس ها هیچ وقت از بین نمی رن و همیشه در هر مرحله ای از زندگی به یه شکلی دیگه وارد زندگی شما میشن مهم اینه که ما از روبه رو شدن با اونا نترسیم
ترسها از بین رفتنی هستن اگر فقط برخدا توکل کنیم وبا ترسهامون روبه رو بشیم
سلام میکنم به استاد خوبم و خانم شایسته عزیز و دوستان
از این فایل و سری فایل های درس هایی از… استاد این بار این انگیزه رو گرفتم که این سوال رو به فانوس دریایی شب یا گزارش هرروزم اضافه کنم.
درس هایی از…
اگر میخوام غنی تر زندگی کنم، هربار کمی غنی تر، باید از تمام آنچه میبینم و میشنوم استفاده کنم. مثل استاد که همیشه در حال دیدن مثال ها و تقویت باورهاشون هستند حتی توی خواب.
مدتی هست که متوجه شدم من هم وقتی در حال تماشای محتوایی هستم همش توی فکرم، لحظاتی هست که تحت تاثیر قرار میگیرم و لحظاتی که انگیزه میگیرم و تصمیمی میگیرم ولی چون کمتر پیش میاد کتبی بنویسم شون و اون نوشته ها رو دوره کنم اون درس رو هم یادم میره.
مثلا این روزا سری مستند مسافرتی هست که دارم تماشا میکنم، به یک همزمانی جالبی خوردم، بعد از اینکه فایل های کنترل ذهن رو گوش دادم، در این برنامه سوالی شد که شما وقتی فکرتون زیادی شلوغ میشه چجوری ذهنتون رو کنترل میکنید؟ دقیقا این سوال پرسیده شد و برام جالب بود. پاسخ طرف مقابل این بود که: “من به خودم میگم دیگه بسه و تمام؛ میرم سراغ چیز دیگه ای، و این عادت رو تمرین کردم و حالا وقتی به خودم میگم بسه واقعا ذهنم بس میکنه.”
یه جای دیگه همین برنامه که چهار بازیگر در سفر هستند، یکی شون داشت شوخی میکرد با بقیه که چیکار کنیم بهتون کاراکتر اضافه کنیم که پیشنهاد نقش گانگستری بگیرید و به شوخی گفت بیا دندون جلویی ات رو بکشیم! و همینجوری که داشتند غذا میخوردند ایمپلنت دندون جلویی خودش در اومد!!! برام خیلی جالب بود گفتم جهان چه سریع دست به کار شد!
قسمت دیگه همین برنامه، بهشون گفتند امروز کار مزرعه انجام بدید و بابت دستمزد، غذا و جای خواب به دست بیارید. یکی شون که مدل مارک هایی مثل Levi’s و Calvin Klein بوده برای اولین بار سوار تراکتور چمن زن شد و مشغول کار شد، ازش پرسیدند تابحال کار شبیه به این رو انجام داده بودی؟ گفت نه. پرسیدند پس چجوری گفتی از پسش برمیای؟ گفت این کار رو نکردم ولی قبل از اینکه مدل بشم کارهای مختلفی کرده بودم و یاد گرفتم که نگم نه، بگم میرم امتحان میکنم بلاخره یادش میگیرم دیگه.
(یعنی یادآوری تجربیات گذشته به صورتی که در شروع کاری بهمون قدرت بده، دوره عزت نفس جلسه 1)
همین شخص (بازیگر سریال kingdom) تعریف کرد که من نمیدونستم که میتونم مدل بشم، فقط پولام رو جمع کردم و تست دادم برای یک برند معروف، و بین 1000 نفر شرکت کننده، جزو نفراتی بودم که رفتم مرحله ی آخر، قبول نشدم اما یهو به خودم اومدم، که عه میشه. میشه. اگر تا مرحله ی آخر رفتم پس میشه… و ادامه دادم و شد.
قبلا هم برای سرگرمی برنامه تماشا میکردم و این عادت و تفریح منه ولی نگاهم عوض شده، و به محتواهای خوبی هدایت میشم. هم حالم رو خوب میکنه، هم کشورهای دیگه و جهان بزرگ تر رو میبینم، هم اینجوری چیزهایی که دارم یاد میگیرم به شکل مثال واقعی نشونم داده میشه و حس میکنم واقعا به برنامه های خوبی هدایت میشم خدا رو شکر.
ممنونم استاد از این فایل و تمام فایل هایی که میگذارید.
خوبی استاد خوب این هست که حتی در حال تماشای یه انیمیشن هم که هست بچه هاشو از یاد نمیبره !!!!
میبینه ، تحلیل میکنه و یاد میده !!
تمام تلاشم در این راستا هست که به دنبال زیبایی و نکات مثبت باشم تا مثل شما در تمامی مواردی که اطرافم اتفاق میوفته فقط خیر و خوبی و زیبایی ببینم.
داستان جالب و قابل تامل با کاراکتر های جذابی بود.
اینکه در هر جامعه ای افرادی با خصوصیات منفی و مثبت در کنار هم هستند، گاهی به این روند ادامه میدن حتی به قیمت از دست دادن جون و زندگیشون، افرادی که هدفشون اینه زیبایی ببینن حتی با کمترین داشته ها و افرادی که در جستجوی نعمت هایی هستند که از قبل به اونها داده شده!
گربه چکمه پوش حتی اخرین فرصت زندگیشم رو استفاده کرد ولی از غرورش کوتاه نیومد نمیدونست اینو که هر کجا غرور میاد به منزله باخته، دختری نعمت هایی رو ارزو داشت داشته باشه که از قبل بهش داده شده بود ، و سگی که فقط زیبایی میدید و قانون دنیا بهش زیبایی نشون میداد …
در نتیجه میشه گفت هر انسانی تشکیل شده از خصوصیات اخلاقی خوب و بد که چه بسا انسانهایی سعادتمند هستند که به مسیر خدا هدایت بشن و تمام خودشون رو غرق در توحید کنند.
با عشق این انیمیشن رو میبینم و عشق نثارتون میکنم .
سپاسگزار خداوندم که به واسطه آشنایی با شما درهای جدید از حکمت و رحمت خودش رو بهم نشون داد، در پناهش باشین ..
سلام استاد عزیزم و مریمبانوی مهربوون
چقدر زیبا و شیوا این انیمیشن جذاب رو تفسیر کردید
چقدر اتفاقات زندگی من بااین صحبتها همخوانی داست
دقیقا استاد جان ،من وارد شرکتی شدم که به سخترین قسمت منتقل شدم ،یک کار پراسترس و وحشتناک اونقدر که یکروز از وحشت و حجم کاری بالا سالن تولید رو رها کردم و رفتم نگهبانی و با گریه و التماس خواستم منو بفرستن به خونه
مهندس شیفت بامن صحبت کرد که تو یمدت بمون من جاتو عوض میکنم اما من فقط میخواستم ازاونجا برم و هرگز برنگردم
سختی اون کار شده بود کابوس من ،شبها کابوس میدیدم ،من عاشق مستقل شدن بودم ،برخلاف میل خانواده وبدون اطلاع اونها دراون شرکت ثبت نام کرده بودم و بالاخره خانوادم با اکراه قبول کردن که من برمشرکت ،وقتی اونروز از ترس و وحشت کار و سختیاش اومدم خونه ،به مادرم گفتم هرگز نمیرم شرکت و کارشون سخت و طاقت فرسا بوده، و واکنش مادرم برام خیلی عجیب بود
بهم گفت ما موافق نبودیم بری شرکت حالا که بر خلاف میل ما رفتی ،باید برگردی و حتی اگه شده بمیری از سختی کار باید بری شرکت ,اون زمان متوجه نشدم مادرم چه لطف بزرگی درحقم کرده،من اونشب خیلی فکر کردم من کار کردن رو دوست داشتم اما توی اونمدت فقط به بدیها و سختیهای شرکت و کار فکر کرده بودم ،تصمیم گرفتم جور دیگه به کارم فکر کنم ،و تو نستم تو چهار الی 6ماه بهترین خودم بشم ،و تو کاری که حتی فرصت آب خوردن نداشتم ،حتی فرصت نمیکردم یکرب تایم چایی و استراحت شرکت رو انجام بدم ،جوری شد که ساعتها تایمم خالی میشد و به بقیه کارگرا تو کار کمک میکردم ،دیگه شرکت شده بود بهترین تفریگاه من حتی مرخصیها رو نمیرفتم اضافه کاریهارو قبول میکردم ،من تو ادبیات استعداد خوبی دارم و ازکودکی شعر و متن ادبی میگفتم و جایزه داستان نویسی رو تو دبیرستان بارها گرفته بودم ،روزها گذشت و جشن سال نو شرکت شد و همه کارگرها به اون جشن دعوت بودن صبح روز جشن که میخواستم برم یک متن ادبی نوشتم راجب سالن تولید و تولید نخ ،صاحب کارخونه که تو جشن ما شرکت کرده بود متن من رو نمیتونست بخونه ومتوجه متن نمیشد براهمین گفت هرکس این متن رو نوشته خودش بیاد بخونه ،ومن با اعتماد بنفس کامل بدون ترس و با افتخار بلند شدم و متن رو خوندم صاحب کارخونه مدیر عامل و مهندسها و کارگرها همه بلند شدن و با دست زدن تشویقم کردن ،مدیر عامل شرکت یهو اومد پشت میکروفن و گفت از طرف رییس کارخانه یک سکه بهار آزادی به این خانوم تقدیم میکنیم بخاطر نگاه زیبایی که به شرکت دارن وگفت چقدر خوبه که بانگاه متفاوت تو محیط کار کارکنید
من الان میفهمم وقتی نگاهم رو عوض کردم و بجای توجه به سختیها و رنجها زیباییهای کار رو دیدم و ازکارم لذت میبردم جهان به من پاداش داد بخاطر عوض کردن دید من نسبت به زندگی
و دقیقا من موافقم استاد جان ،ترسها تو زندگی خیلی از موفقیتهای مارو تو دل خودش پنهون میکنه و یادمون میره ما چقدر توانا هستیم
چقدر از شنیدن این تفسیر انیمیشن لذت بردم
من به محض شنیدن فایل رفتم این قسمت رو دانلود کردم و برای اولینبار تو زندگیم به این کارتون با دید قوانین نگاه کردم و چقدر لذتبخش بود
ممنون از شما استاد مهربانم
برای شما و همه دوستان آرزوی سربلندی و موفقیت میکنم
به نام خداوند بخشنده و مهربان
انقدر تو زندگیم همه چیز در جلوی نگاهم سخت گرفته شده از آشپزی از حمام رفتن از غذا خوردن از ی تفریحی مثل پیاده روی کردن از درس خوندن از ی فیلم نگاه کردن از همه چی که دنیا برام سختگیر شده.
دیروز به مامانم گفتم ( چند روزی آمدم دیدن مامان و بابام ) بیا کمکت کنم اگر دوست داری اتاق خواب رو دیزاینش رو عوض کنیم گفت اوکی اتفاقا تو فکر خودم هم بود خلاصه امروز صبح شد من برای ی کاری که مربوط به گذرنامه ام هست رفتم بیرون نیم ساعت برگشتم دیدم که اتاق رو ریخته بهم تا من رو دید گفت بابت فقط این آینه رو گذاشت کمکم زمین و از خونه رفت این مرد خیرش به آدم نمیرسه بعد من توجه نکردم گفتم بزار کمکت کنم وقتی رفتم تو دل کار داشتم از درون آتیش می گرفتم و داشت کنترل ذهن از دستم فرار می کرد که سریع خودم فرار کردم و رفتم بدون هیچگونه توجه ای له اینکه مامانم داره تنها چی کار می کنه بیرون روی مبل نشستم و شروع کردم به خوندن چندتا از کامنت ها و بعد فکر کردم که چقدر انسان مقاوت داره چقدر خودم این شکلی بزرگ شدم که انقدر کارها رو سخت گرفتم و چقدر دستان خدا آمدن برای کمک به من و با مقاومت های من رفتن و من نفهمیدم و امروز این موضوع پنهان در من داره آرام آرام آشکار میشه نمونه اش سایتی هست که می خوام راه اندازی کنم یک ساله هنوز تو شروع گیرم و دیدم بله از بس سختگیرم چون سختگیری رو یاد گرفتم سختگیری تو انجام نشدن راحت کارها منظورم هست و واقعا الان فهمیدم چرا هیچکی کمک مامانم نمی کنه یا همین موضوع در من و زندگی من هم نمایان هست خدایاشکرت واقعا برای من انقدر ذهنم مقاوت داره که به خدا برای نوشتن کامنت هم سخت میگیرم با خودم میگم ی چیزی ننویسم بعد باشه یا بچه ها و یا استاد بگن اا این چقدر ضایع ست ولی دیدم داره عوض میشه به اینکه الان دارم قضاوت می کنم مامانم رو یا دارم پاشنه آشیلم رو پیدا می کنم اما خر چی هست خیره همین فکر که آمد یعنی سخت گرفتن کارها سختگیری حتی تو نوشتن اتفاقات که چقدر دقیق قانون داره کار می کنه و من توجه ای بهش ندارم
خدایاشکرت همین الان اذان دادن الله و اکبر الله اکبر و خدا بزرگ و بلند مرتبه است خدایاشکرت من عاجز و درمانده ام من هیچی بلند نیستم نمیدونم چه کار کنم تو هدایت کن من رو به مسیر آسانی ها به مسیر راحتی ها فقط میخوام همه چی توو زندگیم از خوردن آب و غذا تا کار تو بیزینسم به راحترین و لذت بخش ترین راه ممکن برام انجام بشه خودت هادی هممون باش.
خدایا شروع سخن با نام توست.
وجودم به هر لحظه آرام توست.
دل ازنام و یادت بگیرد ،قرار
خوشم چونکه باشی مرا در کنار
خدایا بی تو دمی قرار نتوانم کرد
احسان ترا شمار نتوان کرد
گر بر تن من زبان شود هر مویی
یک شکر تو از هزار نتوان کرد.
وجودم به هر لحظه آرام توست.
بسیاری از آنچه که داریم همان دعا های دیروز مون بوده،
خدایا برای داده هایت شکر
خدایا گوشی چشمی از تو کافیست.
تاهر غصه ای رو به شادی
هر بیماری رو به سلامتی
هر قهر ی رو به آشتی
و هر وصالی رو به وصل
و هر تاریکی رو به نور
و هر غیر ممکنی رو به ممکن
مبدل سازی .
پشت تمام آرزوها خدایی ست.
کافی ست او رو باور کنیم
و او رو بخوانیم
تا اجابت کند …
بیاموزیم بدون نگرانی زندگی کنیم .
چون خداوند در همه حال هوامو نو داره ،
فقط کافیه ایمان داشته باشیم .
و بهش اعتماد کنیم…
الهی در های مهربانی همیشه به روی دلهاتون باز باشه. دوستان عزیزم
الهی همیشه نسیم عشق خداوند نوازشگر لحظه هاتون باشه …
همه تون رو به الله مهربان می سپارم
دعای گوی تک تک شما عزیزانم
هستم .
براتون بهترین ها رو آرزومندم.
سلام به استاد عزیزم، مریم دوست داشتنی ام و تمام دوستان هم فرکانسی ام. خدا رو سپاس به خاطر حضور در این فضای عاااالی که فقط دنبال شکرگزاری، حال خوب و دیدن نکات مثبت زندگی مان هستیم.
استاد ممنون از این تفسیر و تحیلی زیبا از این انیمیشن که رفت تو برنامه مان که با پسرم حتما ببینیم. یکی از تفریحات مادر و پسر اینه که ماهی یک بار، شکل سینما میکنیم خانه را و با هم انیمیشن میبینیم.
واقعا زیبا بود …ممنون استاد و مریم عزیز.
از نکات خیلی بلد این فایل برای من، رفتار و اخلاق اون سگ بود. اینکه زیبا بین، سهل گیر باشی تا زیبایی و سادگی ها را بیشتر ببینی و در یک کلام، علی بی غم باشی که غم کمتری تو زندگی برات پیش بیاد.
در رفتار خود من که به لطف خدا از زمان آشنایی با شما و قوانین، بسیار دیده میشه که زیبایی را ببینم و بس، خیلی حال خوب ایجاد میکنه برام. مثلاً پسرم مدرسه دولتی درس میخونه و من آگاهانه تو گروه مادران بچه ها اصلا عضو نمیشم و اگر زوری بخوان من رو عضو بکنن، من بیرون میام. چون تجربه دارم که مادرها همش دنبال حاشیه و دیدن نکات منفی مدرسه و معلم و کلاس هستند و حال دل آدم رو بد میکنند. اینقدر به نکات منفی توجه میکنند و بحث میکنند که اصلا آدم فقط نگرانی میاد سراغش که ای بابا حتما مدرسه پسرم رو عوض کنم و … مثلاً دو سال پیش که رفت پایه دوم و مدرسه ها آنلاین بود، ما را اجباری عضو گروه مادرها در فضای مجازی کردند. معلم هم نکات بسیار خوب داشت و هم نکات منفی. اما مادرها عحیب زوم کرده بودند به نکات منفی و من هم تو گروه بی اختیار هی میخوندم و گوش میکردم به اون مطالب. بعد هم هر روز نگران تر از دیروز که ای بابا مدرسه اش را عوض کنم و یا معلم خصوصی براش بگیرم و …. اما یک دفعه خدا هدایتم کرد و به خودم گفتم که از گروه بیام بیرون. بعد از چند روز که دیگه اون حرف ها را نمیشنیدم، راحت شدم و فقط نکات خوب معلم به چشمم میومد و اون سال تحصیلی را خدا رو شکر خیلی خوب گذروند. بعدها هم حواسم بود که تا اونجا که جا داره با مادرها هم گروه نشم. چون کمتر پیش میاد که به نکات مثبت توجه کنند.
حالا از این مثال ها فراوان است. ممنون استاد از این فایل های عالی که باعث میشین نتایجی که ما از عمل به قانون داشته ایم، یادآوری بشه برامون و فراموش نکنیم.
در پناه پروردگار زیبایی ها
شیما
به نام خدا
سپاس از این فایل ارزشمند
خدایا من و به آسانی هدایت کن
من و به انسانهای خوب و آسان هدایت کن
من و به راههای خوب و آسان هدایت کن
من و به سفرهای خوب و آسان هدایت کن
خدای ما خدای راحتی و خوبی هاست اگه زیبا ببینیم و سخت نگیریم
از روزی که بدنیا آمده ایم هدایت شدیم به خوبی ها
سپاس فراوان
به نام خداوند بخشنده بخشایشگرِمن
سلام استاد عزیز و خانم شایسته مهربان
سلام به همه ی اعضای خوب و نازنین
استاد درست یک ماه پیش من این قسمت از انیمیشن گربه چکمه پوش رو بواسطه ی پسر کوچکم که مثلا نگا میکرد تماشاکردم البته چون از شبکه ماهواره ای تماشامیکردم دوبله ی خوبی نداشت واسه همین بعضی قسمتها و مکالمه هاش رو مثل شما تحلیل نکردم ولی واقعا تحسینتون میکنم که یک انیمیشن رو که من خودم برای لذت بردن سطحی نگاه میکنم ولی شماها نگاهتون خیلی خاص و عالی هست واقعا آفرین، و خودم رو هم تحسین میکنم که با شما اشناشدم و هربار چیزهای جالب و مفیدی ازتون یادمیگیرم خدایا سپاسگذارم.
درمورد انیمیشن واقعا گذراز لذتی که داشت من هم تاحدودی دربارش فکرکردم اون قسمتهاش که سگ و دوست گربه اش با نقشه رفتن دنبال ستاره واقعا منم درک کردم درون انسان هرطور باشه فکرش قلبش ، تو مسیری که میرن تاثیرمیذاره سخت بگیری سخت و سنگلاخ میشه، آرام باشی و آسون بگیری مثل آب روون میشه، استاد عزیز خیلی خوشحالم که از وقتی باشما آشناشدم روحیاتم خیلی فرق کرده به خودم سخت نمیگیرم قلبم روحم ذهنم رو آروم میکنم و خداروشکر که درارامش و امنیت و خوشی که خودم با ایمان به خدای مهربانم بدست میآورم در مسیر زندگی قدم برمیدارم. خدایا سپاسگذارم
برای همه ی انسانها آرامش امنیت سلامتی سعادت و ثروت از درگاه خداوند سخاوتمند خواستارم.
بنام خداوند غفور و وهاب و رزاق و بخشنده ی مهربانم
سلام به دو اساتید عزیزم و دوستان الهی ام
خدایا شکرت که امروز هم قدرت خداوند بهترینهع بهترین آرامش و آسایش و رفاه بیشتر و بیشتری رو به سمت من هدایت کرده و بخاطر این آرامش و آسایش و رفاه روزافزون بیشترینم از خداوند ممنون و سپاسگذارم خدایاااا شکرت سپاسگذارم سپاسگذارم سپاسگذارم
خدایا شکرت که امروز هم قدرت خداوند تک تک بهترینع بهترین و آسانترین ورودی های پولی و مالی و خیر و خوشی و شادی و شادمانی دیده ها و شنیده ها و زیبایی ها و سلامتی و نعمت و برکت رو به سادگی به راحتی به آسونی و سهولت و به زیبایی و عزتمندانه از کوتاهترین مسیر و بسرعت برق و باد بسمت من هدایت کرده است…. خدایا شکر گذارم شکر گذارم شکر گذارم خدایا شکرت..
استاد عزیزم یادمه که چند سال پیش هم شما یک فایلی رو در فایل های دانلودی بنام مراقب ورودی های ذهن مان باشیم توضیحی درباره فیلم کمدی الکساندر و روزهای بد راجب پسر بچه ای که احساس می کنه خیلی بد شانسع و روزهای بدی رو تجربه می کنه .. و پدر و مادری داره که خیلی خوشبین هستند و مثبت نگر هستند رو توضیح داده بودید ( پیشنهاد می کنم به دوستان همراه در این بخش حتما به این قسمت از فایل های دانلودی سایت مراجعه کنند و ببینند) چون استاد در کنار ساحل دریا راجب این فیلم خیلی قشنگ و زیبا توضیح دادند و چقدر امروز سعادت داشتم که دوباره این قسمت رو بواسطه این فایل جدید استاد گربه ی چکمه پوش ببینم
من یادمه که اون موقع ها که این فیلم رو دیده بودم یاد گرفتم اولا هر فیلم و هر موسیقی و آهنگی رو گوش ندم و نبینم دوماً اینکه با دقت به محتوای فیلم نگاه کنم و درس هاشو طبق قوانین پیدا کنم تا به ذهنم یادآوری کنم که هم مثبت نگر باشم و هم مراقب ورودی های ذهنم باشم و هم قوانین رو مرور کنم و هم به داشته هام توجه کنم و به زیبایی ها و نکات مثبت توجه کنم..
من هنوز این انیمیشن گربه چکمه پوش رو سرچ و دانلود نکردم ولی هم فایل و توضیحات استاد عزیزمون چندین بار دیدم و هم تعدادی از کامنت های دوستان رو خوندیم و به اطلاعات بیشتری برای دریافت و دانلود آن در آپارات با دوبله ی فارسی آن هدایت شدم و به امید خدا بعد از ارسال این کامنت ام بدنبال دیدن این فیلم پر محتوا و آموزشی که استاد عزیزم ریزبینانه با توجه به قوانین داشتند خواهم رفت..
اتفاقا دو روز پیش بعد از دیدن این فایل به منزل یکی از دوستان که یکی از همسایگان فوق العاده عالی ام در منزل قبلی ام بود رفتم و دعوت شدم … و رفتن به اونجا باعث شد که من خیلی خیلی خیلی بیشتر از همیشه به آن چیزی که الان در زندگیم دارم توجه کنم و قدرشناس تر بشم خدایاااا شکرت..
با اینکه خیلی از من پذیرایی شد و بهم خوش گذشت و از هر لحاظ راحت بودم و آرامش داشتم ولی به نکاتی توجه کردم که فهمیدم من چقدر خوشبختم و با سعادتمند هستم که خداوند منو به خواسته ام رساند و من الان دارمشون.
نکته هاشو الان براتون می نویسم که به خودم هم یادآوری بشه و هم دوستان عزیزم بدونند ..
همین سال گذشته یعنی در شهریور 1401 بخاطر تضادهایی که در مجتمع ساختمان قبلی ام بوجود آمد سبب خیر شد الخیر و ما فی وقع که در آن شلوغی ها ی جامعه و قطعی اینترنت و تضاد مالی ام بطور خیلی اعجاب انگیزی به این واحد آپارتمان جدیدم هدایت شدم که داستانش و در فایل های گذشته ام مفصلا توضیح دادم..
وقتی توی ساختمان قبلی ایم راحت و خوشحال و شکرگذار بودم ولی همش دوست داشتم به خانه ای هدایت بشم که بتونم محدودیتی برای دیدن آسمان زیبا و ماه و ستارگان و دیدن طلوع خورشید نداشته باشم …. چون من سحر خیز هستم و آن سحرگاه صبحگاهی رو خیلی دوست دارم.. که لحظه ی شروع روشنایی آسمان رو ببینم و شکر گذاری کنم و مدیتیشن های قدر شناسی رو انجام بدم فایل ها رو ببینم و کامنت ها رو بخونم و بنویسم و غیره.. انگار تمام کارهای دنیا رو باید اون موقع صبح زیبا انجام بدم و بهترین زمان برای متصل شدن من برای انرژی منبع الهی است ..
دوستان باورتون میشه!!!!! ؟؟؟؟؟؟ میدونم که باورتون میشه چون بروبچه های توحیدی این سایت الهی هستید!!!!!!!! الان دقیقا در آن واحد آپارتمانی هدایت شدم که از پنجره و درب شیشه ای بزرگ رو به بالکن اتاق خوابم می توانم براحتی دور دست رو بدون هیچ محدودیتی طلوع زیبای درخشان خورشید الماس نشان رو از پشت کوه ها ببینم شکر خدا .. در صورتی که در آن خانه ی قبلی ام بخاطر تجمع آپارتمان های 10 طبقه ی اطرافم آن آزادی عمل رو نداشتم ( واحد من طبق ی ششم بود ) و همیشه از لابلای آپارتمان ها کشیک می کشیدم که بتونم طلوع خورشید رو از یک جاهایی ببینم … و بخاطر گردش فصل و چرخش طلوع خورشید گاهی راحت میدیدم ولی در فصل هایی هم راحت نمیشد ببینم… بگذریم از اینکه واحدهای آپارتمان های اطرافم مدام منو جلوی پنجره میدیدند و شاید قضاوتم می کردند ولی من اصلا اهمیت نمیدادم .. .. اصلا پرده های سالن پذیرایی ام همیشه کنار بود و دوست داشتم آسمان رو ببینم یعنی هر لحظه گردش روز و شب مو بفهمم و ببینم و در لحظه حضور داشته باشم … وقتی میهمون این دوست عزیزم بودم که دقیقا واحد زیرین و طبقه ی پنجم من بود انگار رفته بودم خونه ی قبلیم… وووووای خدای من . خداوند چقدر برنامه ریز ماهری هستش خدایااآاا عاشقتم… خدایاااا شکرت که هر روز عاشق ترم می کنی و منو بسمت خودت بیشتر هدایتم می کنی.. خدایا سپاسگذارم
بقیه ی داستان..
اتفاقا شب به اصرار دوستم خونه اش ماندم .. یک اتاق خواب مخصوص میهمان با چیدمان انرژی مثبت و گل و گیاهان و.. داره که واقعا زیباست.. یک تختخواب بزرگ با ملافه ها ی عالی و زیبا رو با بهترین امکانات در اختیارم گذاشت و بهم گفت راحت باش و لذت ببر با امکانات سرویس بهداشتی اختصاصی .. ولی با تمام این امکانات من گفتم من ترجیح میدم توی سالن روی تختخواب شو جلوی پنجره بخوابم که طلوع خورشید رو ببینم .. خلاصه با اینکه شب گذشته اش دیر وقت خوابیده بودم ولی طبق عادت صبح زود قبل از طلوع خورشید بیدار شدم هر چند سحرگاه رو از دست داده بودم ولی خدا رو شکر کردم که حد اقل زمان طلوع خورشید رو خواهم دید.. بلند شدم و رفتم پرده سالن رو بکشم عقب.. دیدم م یا خدددداااااا چند لایه پرده رو هم هست که یک مقدار اینور و اونور پرده رو با( کلیپس و گیره ی موی سر ) جمع کردم تا بلکه آسمان و طلوع خورشید رو ببینم .. ولی بخاطر آن آپارتمان ها ی بلند نزدیک اصلا امکان دیدن طلوع خورشید رو نداشتم .. دقیقا یک ساعت بعد از طلوع خورشید تازه آفتاب از پشت آن ساختمان ها اومد بالا… آنقدر آنجا از خداوند تشکر و قدر دانی کردم .. آنقدر از صمیم قلبم و از اعماق وجودم شکر گذاری کردم که فقط خدا خودش میدونه که چقدر شکر گذارش بودم… گفتم خدایااآاا ممنون و سپاسگذارم که چنان تضادهایی رو در زندگی و ساختمان قبلی ام بوجود آوردی که من رو سه ماه زودتر از موعد مقرر قرار دادم بسرعت هل دادی به مکان جدیدم و اون خواسته هام … و همانجا روی مبل نشستم و سرمو بالا کردم و به سقف خانه خیره شدم و گفتم خدایاااا شکرت . یک زمانی من طبقه ی بالای همین خانه نشسته بودم و داشتم درخواست می کردم و می نوشتم و فایل های بینظیر استاد رو نگاه می کردم و همش از خداوند می خواستم که به جای بهتر و قشنگتر و بزرگتر و آرام تر و با دیدن دوردست ها و بدون هیچ محدودیتی هدایت بشم … و الان دارمش … درسته که دوستم مالک و صاحب خانه اش هست و شکر خدا کردم بخاطر ثروتمند بودنش ولی من فعلا خانه ام رهن و اجاره ای هست که باز شکر خدا رو بجا آوردم که اون تضادهای ساختمان و تضاد مالی قبل از جابجایی ام هم بطور شگفت انگیزی حل شده بود ولی در خانه ای هدایت شدم که خواسته ام بود و اینجا جای شکرگذاری داشت خدایاااا شکرت
وقتی روز قبل به خانه ی دوست داشتنی عزیزم برگشتم .. نمیدونید چطوری از خداوند تشکر کردم …. خدایااآاا شکرت که خانه ام بزرگتر هستش اونجا 92 متر بود اینجا 105 متر
اینجا کاملا نوساز با دو تا اتاق خواب بزرگ و کمدهای بزرگ تا سقف با درب های ریلی و کشوهای طبقه بندی شده ی داخل کمد در هر دو اتاق خواب…. یک کمد دیواری بزرگ تا سقف دیگری پشت درب ورودی داخل واحد برای جا کفشی و لباس و کشویی از جنس هایکلاس سفید براق و زیبا … با آشپزخانه ی بزرگ با کابینت های بزرگ و زیبا و سفید طوسی.. با سقف کناف کاری شده و چراغ های سقفی هالوژنی و با چراغ های ریسه ای زرد بالای کناف سقف سالن و آشپزخانه .. مثل چراغ های ریسه ای که استاد توی خونه ی پرادایس گذاشتند..( اینقدر که سریال زندگی در بهشت رو با عشق نگاه می کردم) خدایاااا شکرت
اونجا توی مجتمع قبلی ده طبقه ی چهار واحدی .. توی طبقه ی ششم بودم با محدودیت دیدن محیط طبیعت.. اینجا (خانه ی فعلی) کلا پنج طبقه ی دو واحدی است و من هم طبقه ی پنجم هستم ولی بخاطر شیب خیابان مان .. آپارتمان های اطرافم پایین تر از سطح واحد من هستند و من بدون هیچ دید و مشرفیتی به پنجره های ساختمان های اطرافم هستم شکر خدا و سمت اتاق خوابم می تونم نامحدود تا دور دست رو ببینم و لحظه ی طلوع خورشید رو از پشت کوه ها بوضوع در تمام چهار فصل می ببینم.. همیشه فکر می کردم خورشید فقط از مشرق طلوع می کنه ولی فهمیدم که که با گردش فصل ها از شمال شرقی. بسمت جنوب شرقی در حرکت هستش یعنی وقتی روی بالکن می ایستم رو به خورشید دستامو به دو طرف باز می کنم الان سمت چپم خورشید رو میبینم و بمرور که به فصل پاییز نزدیک میشیم. خورشید دقیقا از شمال شرقی بسمت شرق میرسه و بعدش در زمستان بسمت جنوب شرقی میرسه یعنی همان دستتی که دو طرف باز .. بسمت دست راستم … یعنی تقریبا یک نیم دایره بطول نیم کره ی زمین رو طی می کنه و الان تازه دارم میفهمم که ظاهرااااا خورشید در حال حرکت هستش ( در صورتی که کره ی زمین داره حرکت می کنه ) خدایا صد هزار مرتبه شکرت .. خدایااآاا بغیرالحساب شکرت خدایااآاا نامحدود شکرت که من الان در چنین خانه ای زندگی می کنم و جزو خواسته هام بود و من الان دارمش . و از سمت سالن پذیرایی ویوی یک کوه تپه رو به فاصله ی سه خیابان دارم که می تونم افرادی که بالای کوه تپه میرند رو براحتی روی مبل میشینم و نگاهشون می کنم رو ببینم که اکثرا برای پیاده روی هام میرم بالای اون کوه تپه و از اون بالا شهر زیبای پردیس رو به رشد و گسترش رو با ساختمان سازی و شهر سازی های جدید شو میبینم و ذهن مو برای باورهای ثروت و فراوانی تربیت می کنم .. خدایاااا شکرت
و درخواست بعدیم اینه که بجایی هدایت بشم که ویوی امواج دریا رو هم از بلندی روی تپه و صخره ای رو داشته باشم که هم کوه و طلوع و غروب خورشید رو داشته باشم و هم ویوی جنگل و سرسبزی و زیبایی رو داشته باشم یعنی یک ویوی 360 درجه به طبیعت نامحدود رو از خداوند درخواست کردم … و برای تمام موهبت های که هم اکنون در زندگیم جریان داره از خداوند ممنون و سپاسگذارم و بلطف خدای مهربانم و آموزش های نکته سنج استاد عزیزم می خوام همچون این انیمیشن گربه ی چکمه پوش به نکات زیبا و مثبت توجه کنم و از مسیرم لذت ببرم و شاد باشم تا به مسیرها و اهداف و خواسته های مدار بالاتری هدایت بشم . الهی آمین
و در نهایت از تمام دوستان عزیزم که وقت ارزشمندشون رو برای خواندن کامنت طولانی من گذاشتند تشکر و قدردانی می کنم و از اینکه با خواندن کامنت شما دوستان به درک و آگاهی بیشتری هدایت شدم ممنون و سپاسگذارم
دوستان همراه عزیزم بهترینع بهترین ها رو با احساس خوب و عالی همراه با عشق رو برای تک تک شما دوستان الهی ام آرزومندم
استاد قشنگم.. استاد عزیزم میدونم همه از شما بخاطر رسالتی که در پیش گرفتید همیشه تشکر و قدردانی می کنند ولی تشکر و قدردانی من از شما از حد گذشته و فراتر از حد تصورم و به انداره ی تمام وجودم شکرگذار خداوندم هستم که منو بسمت شما استاد گرانقدرم هدایت کرد ..
خانم شایسته ی ارزشمند و زیبایم عاشقانه دوستت دارم و روی ماهتون رو می بوسم و بی نهایت ممنون و سپاسگذارم که در کنار استاد مون و ما بروبچه های سایت حضور پررنگ دارید و این فایل ها رو برامون با عشق فیلمبرداری می کنید و داخل سایت قرار میدید و در تمام موارد برای تکمیل این آموزش ها مصممانه حضور دارید و در این مسیر الهی و توحیدی من هم بنوبه ی خودم از شما تشکر و قدردانی می کنم و قدردان حضورتون و وجودتان هستم خدایا شکرت..
ارادتمند همیشگی شما عزیزان
رویال مهاجر سلطانی
2023/8/6 augest_uot
1402/5/16
بنام خداوند مهربان
سلام به رویای عزیزم
انقدر زیبا خونه ی نازنینتو توصیف کردی که منم دلم میخواد برای این نعمت فوق العاده همراهت شکر گزاری کنم.
الهی بینهایت شکرت
منم تجربه ی درخواست خونه رو از ربم داشتم و چه قشنگ اجابت کرد
من از ربم خونه ای خواستم که خودش توش جاری باشه
الله نور السموات و الارض
ازش خواستم تمام خوابها و سالن و آشپزخانه نور داشته باشند
و الان دارم اجابت ربم رو تجربه میکنم
منم از یک بلوک از مجتمع 4 بلوکه که هر بلوک حدود 28 واحد بود الان به هدایت ربم اومدم توی یه ساختمان 4 طبقه که فقط 8 واحده
الهی بینهایت شکر
و نکته جالبی که هنوزم خودم ازش در حیرتم اینه از لحظه ی درخواست من خداوند اجابت کرده بود ، خونه قشنگم 2 سال خالی بوده و چشم انتظار من تا خودمو هم مدارش کنم.
و به لطف الله اتفاق افتاد
بینهایت شکر گذار درگاهشم
و از یکی از دوستام یاد گرفتم وقتی کلید میندازم و میرم تو با لبخند و با صدای بلند بهش میگم
سلام خونه قشنگم
رویای عزیزم ممنون با کامنت قشنگت نعمتی رو که از فضل الله مهربان نسیبم شد یادآوری کردی و باعث شدی شکرگزار باشم براش
الهی که خیر و سعادت و ثروت بیش از پیش در زندگیت جاری باشه
به امید حضرتش
درود پر مهر خدمت دوست و سرنشینان الهی و درخشان این کشتی گوهر نشان عباسمنش
اکرم هاشمی نازنینم
خدایا بی نهایت شکرگذارم که الگوی دیگری برام فرستادی که ببینم و بفهمم و احساس کنم و از صمیم و اعماق قلبم فوق العاده خوشحال شدم اکرم عزیز و نازنینم واقعا اشک شوق توی چشمام حلقه زد.. همین الان داشتم توی عقل کل می خوندم که یکی از عزیزان با قدرت شکرگذاری بسمت خونه ای عالی هدایت شده بود .. نمیدونم چطوری لینکشو برات بفرستم .. ولی این خانم بیست سال در خونه ای زندگی می کرد که هیچ امکاناتی باب میلش نداشت اونجا رو اصلا دوست نداشت وقتی از نیرو و قدرت شکرگذاری مطلع شد شروع کرد به شکر گذاری کردن از همون خانه اش .. و بعد از مدتی هدایت شد به خانه ای که خیلی خیلی بهتر بود… در عقل کل .. سوالی مطرح شده بود به این مضمون ( چرا باید سپاسگذار از سیستم باشیم .؟؟؟
(خانم بانو آرامش این پاسخ رو نوشته بودند) پیشنهاد می کنم پیداش کنی و بخونی واقعا خدا رو شکر گذاری کردم و الان شما دومین نفری هستید که چراغ دل منو روشن کردید خدایاااا شکرتالله نور السموات و الارض انشالله همیشه خونه آت روشن و منور به نور الهی باشه خدایا صد هزار مرتبه شکرت..
اکرم عزیزم اتفاقا منم وقتی وارد خونه ام میشم کلی سلام و. احوال پرسی می کنم انگار با یک شخصی دارم صحبت می کنم و آنقدر قربون صدقه اش میرم که خدا میدونه البته من هر لحظه شکر گذاری می کنم از این اتاق وارد سالن میشم یا میرم سرویس بهداشتی و آشپزخانه و بالکن و توی کمدهام میگم خدایا شکر .. سلام قصر جادویی ام .. سلام بالکن نازنین به گلدون های بالکن هر وقت آبیاری می کنم میگه خدایا شکرت که این باغمو دارم آبیاری می کنم اینقدر گفتم قصرم قصرم که همه بهم میگن انشالله بری توی یک قصر بزرگتر .. و. الان هم من بهترینه گ بهترین قصر نورانی رو برات آرزو می کنم اکرم عزیزم انشالله همیشه منور به نور الهی باشی و بدرخشی .. خیلی خیلی ممنون و سپاسگذارم که وقت ارزشمندتو برای نوشتن این کامنت نورانی آت گذاشتی و نشونه ی پر رنگ الهی رو درون کامنت زیبات دریافت کردم ممنون و سپاسگذارم عزیز دلم ..
اینجا که گفتی….
و نکته جالبی که هنوزم خودم ازش در حیرتم اینه از لحظه ی درخواست من خداوند اجابت کرده بود ، خونه قشنگم 2 سال خالی بوده و چشم انتظار من تا خودمو هم مدارش کنم. بخاطر ایمان و توکل به خدای وهاب و رزاق. و بخشنده و مهربانم. ….همیشه با معجزاتش سوپرایزمون می کنه . خدایا شکر حضورتون . .ممنون عزیزم از دعای بسیار قشنگت که برام نوشتی
مطمعنان با ارسال فرکانس زیبایت این دعاهای قشنگت. بسمت خوده عزیز و گرامی اکرم نازنین بر می گرده الهی که خیر و سعادت و ثروت بیش از پیش در زندگیت جاری باشه
سلام خدمت استاد عزیزم وخانم شایسته ی عزیزم
با تشکر از این فایل خوبی که گذاشتید
من هم میخواستم برداشت خودم رو در مورد این انیمیشن بگم
اون جایی که گرگه شکست میخوره و میره ولی قبل از رفتن به گربه میگه من دوباره بر میگردم
یاد حرف استاد افتادم که ترس ها هیچ وقت از بین نمی رن و همیشه در هر مرحله ای از زندگی به یه شکلی دیگه وارد زندگی شما میشن مهم اینه که ما از روبه رو شدن با اونا نترسیم
ترسها از بین رفتنی هستن اگر فقط برخدا توکل کنیم وبا ترسهامون روبه رو بشیم
در این صورت هست که میتونیم اونها رو نابود کنیم
سلام میکنم به استاد خوبم و خانم شایسته عزیز و دوستان
از این فایل و سری فایل های درس هایی از… استاد این بار این انگیزه رو گرفتم که این سوال رو به فانوس دریایی شب یا گزارش هرروزم اضافه کنم.
درس هایی از…
اگر میخوام غنی تر زندگی کنم، هربار کمی غنی تر، باید از تمام آنچه میبینم و میشنوم استفاده کنم. مثل استاد که همیشه در حال دیدن مثال ها و تقویت باورهاشون هستند حتی توی خواب.
مدتی هست که متوجه شدم من هم وقتی در حال تماشای محتوایی هستم همش توی فکرم، لحظاتی هست که تحت تاثیر قرار میگیرم و لحظاتی که انگیزه میگیرم و تصمیمی میگیرم ولی چون کمتر پیش میاد کتبی بنویسم شون و اون نوشته ها رو دوره کنم اون درس رو هم یادم میره.
مثلا این روزا سری مستند مسافرتی هست که دارم تماشا میکنم، به یک همزمانی جالبی خوردم، بعد از اینکه فایل های کنترل ذهن رو گوش دادم، در این برنامه سوالی شد که شما وقتی فکرتون زیادی شلوغ میشه چجوری ذهنتون رو کنترل میکنید؟ دقیقا این سوال پرسیده شد و برام جالب بود. پاسخ طرف مقابل این بود که: “من به خودم میگم دیگه بسه و تمام؛ میرم سراغ چیز دیگه ای، و این عادت رو تمرین کردم و حالا وقتی به خودم میگم بسه واقعا ذهنم بس میکنه.”
یه جای دیگه همین برنامه که چهار بازیگر در سفر هستند، یکی شون داشت شوخی میکرد با بقیه که چیکار کنیم بهتون کاراکتر اضافه کنیم که پیشنهاد نقش گانگستری بگیرید و به شوخی گفت بیا دندون جلویی ات رو بکشیم! و همینجوری که داشتند غذا میخوردند ایمپلنت دندون جلویی خودش در اومد!!! برام خیلی جالب بود گفتم جهان چه سریع دست به کار شد!
قسمت دیگه همین برنامه، بهشون گفتند امروز کار مزرعه انجام بدید و بابت دستمزد، غذا و جای خواب به دست بیارید. یکی شون که مدل مارک هایی مثل Levi’s و Calvin Klein بوده برای اولین بار سوار تراکتور چمن زن شد و مشغول کار شد، ازش پرسیدند تابحال کار شبیه به این رو انجام داده بودی؟ گفت نه. پرسیدند پس چجوری گفتی از پسش برمیای؟ گفت این کار رو نکردم ولی قبل از اینکه مدل بشم کارهای مختلفی کرده بودم و یاد گرفتم که نگم نه، بگم میرم امتحان میکنم بلاخره یادش میگیرم دیگه.
(یعنی یادآوری تجربیات گذشته به صورتی که در شروع کاری بهمون قدرت بده، دوره عزت نفس جلسه 1)
همین شخص (بازیگر سریال kingdom) تعریف کرد که من نمیدونستم که میتونم مدل بشم، فقط پولام رو جمع کردم و تست دادم برای یک برند معروف، و بین 1000 نفر شرکت کننده، جزو نفراتی بودم که رفتم مرحله ی آخر، قبول نشدم اما یهو به خودم اومدم، که عه میشه. میشه. اگر تا مرحله ی آخر رفتم پس میشه… و ادامه دادم و شد.
قبلا هم برای سرگرمی برنامه تماشا میکردم و این عادت و تفریح منه ولی نگاهم عوض شده، و به محتواهای خوبی هدایت میشم. هم حالم رو خوب میکنه، هم کشورهای دیگه و جهان بزرگ تر رو میبینم، هم اینجوری چیزهایی که دارم یاد میگیرم به شکل مثال واقعی نشونم داده میشه و حس میکنم واقعا به برنامه های خوبی هدایت میشم خدا رو شکر.
ممنونم استاد از این فایل و تمام فایل هایی که میگذارید.
بنام خالق زیبایی ها ..
خوبی استاد خوب این هست که حتی در حال تماشای یه انیمیشن هم که هست بچه هاشو از یاد نمیبره !!!!
میبینه ، تحلیل میکنه و یاد میده !!
تمام تلاشم در این راستا هست که به دنبال زیبایی و نکات مثبت باشم تا مثل شما در تمامی مواردی که اطرافم اتفاق میوفته فقط خیر و خوبی و زیبایی ببینم.
داستان جالب و قابل تامل با کاراکتر های جذابی بود.
اینکه در هر جامعه ای افرادی با خصوصیات منفی و مثبت در کنار هم هستند، گاهی به این روند ادامه میدن حتی به قیمت از دست دادن جون و زندگیشون، افرادی که هدفشون اینه زیبایی ببینن حتی با کمترین داشته ها و افرادی که در جستجوی نعمت هایی هستند که از قبل به اونها داده شده!
گربه چکمه پوش حتی اخرین فرصت زندگیشم رو استفاده کرد ولی از غرورش کوتاه نیومد نمیدونست اینو که هر کجا غرور میاد به منزله باخته، دختری نعمت هایی رو ارزو داشت داشته باشه که از قبل بهش داده شده بود ، و سگی که فقط زیبایی میدید و قانون دنیا بهش زیبایی نشون میداد …
در نتیجه میشه گفت هر انسانی تشکیل شده از خصوصیات اخلاقی خوب و بد که چه بسا انسانهایی سعادتمند هستند که به مسیر خدا هدایت بشن و تمام خودشون رو غرق در توحید کنند.
با عشق این انیمیشن رو میبینم و عشق نثارتون میکنم .
سپاسگزار خداوندم که به واسطه آشنایی با شما درهای جدید از حکمت و رحمت خودش رو بهم نشون داد، در پناهش باشین ..