اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
سلامی ویژه به شینای عزیز و دوست داشتنی ، با این اسم زیبایی که زلال و روان و دلنشینه…
خداوند برای شما و همسر گلتون ببخشه و زیر سایه شما دو عزیز خوشبخت و سعادتمند دنیا و اخرت باشه ان شاءالله..
چقدرررررررررررررر من شما رو تحسین میکنم در نوشتن کامنت هاتون..
احسنت به شما با این نظم و دسته بندی مطلب هم از نظر نوشتار و هم از نظر محتوا….
اولین موردی که اتفاقا برای منم جالب بود و در کامنت خودمم بهش اشاره کردم این نکته بود:
«« تفاوت نگاه کیتی(گربه ماده) و گربه چکمه پوش با نگاه پریستو (سگ/توله داستان) تفاوت میان نگاه من به زندگی با نگاه استاد به زندگی است! و این »نگاه توحیدی» است که این تفاوت فاحش رو ایجاد کرده است!»»
دومین مطلب تون:
نزدیکی روح الهی بچه ها به منبع لایزال ملکوت هست که خیلی عجیبه…
راستش رو بخواین الان به این درک رسیدم که خداوند به ما فرزندانی میده نه به خاطر اینکه بهشون چیزی یاد بدیم و تربیتشون کنیم بلکه از بچه ها چیزی یاد بگیریم و اصل فراموش شدهٔ خودمون رو به یاد بیاریم و تربیت بشیم برای خودِعزیزش…..
و خیلی از مطالب دیگه که در انیمیشن بود و شما هم به زیبایی بهش اشاره کردین که سپاسگزارم ازتون بابت همه یادآوری های مفید…
من و خواهرم تو خونه تنها بودیم و میخواستیم خاله بازی کنیم..
منم پیراهنمُ پوشیدم ، هرکدوم مون یک گوشه بهار خواب رو انتخاب کردیم شروع کردیم اول جارو زدن(با جارو سیخی) و بعد آبپاشی برای چیدن اسباب بازیهامون…
میگفت وقتی داشتم آبپاشی میکردم احساس کردم یک چیزی مثل زنبور توی پیراهنمه قسمت شکمم هی میخورد به شکمم و هی میسوخت سریع همون قسمت پیراهنمو محکم گرفتم تو دستم جیغ میکشیدم و دور خونه میدویدم
خواهرمم ترسیده بود، گفت واستا ی فکری دارم قیچی رو آورد و همون قسمت پیراهنمو قیچی کرد!!!!!!
وقتی قسمت قیچی شده افتاد یک سیخ جارو داخلش بود!!!!!!
میگفت فرصت نشد خاله بازی کنیم من تا اومدن مامانم برای پیراهن نوی سوراخم اشک ریختم…..
بله ترسها عجیب ضرر میزنن به ادم و خیلییییی هم انعطاف پذیرن چرا که در هر سنی به نوعی تغییر شکل میدن…..
امیدوارم خداوند ایمانی از جنس نور خودش به قلبهامون بتابونه که از هیییییچچیزی جز عملکرد بد خودمون نترسیم……
ممنونم برادر خوبم و الهی در کنار همسر عزیز و شینای نازنین غرق در نور و عشق الهی باشید .
دیدم امروز 77 روز از حضورت در این مأمن الهی میگذره…
بهت تبریک میگم ، حضورت مبارک باشه دوست خوبم..
کامنتت روخوندم
چه قشنگ شکر گزاری کردی و الطاف الهی رو به خودت و ما یادآور شدی آفرین دختر..
این که گفتی:
««پاشید و همین الان بابت خانواده هاتون ،مثل اون دختره در کارتون سپاسگزار خداوند عزیز باشید ،بابت سقفی ک بالاسرتونه،حس خوبی ک در طول روز دارین و سلامتی ک دارین خداوند را سپاسگزاری کنید تا بر شما بیافزاید ….»»
عاااااااالیییییییییی بود.
لذت بردم صمیمی و مفید و مختصر…
اتفاقا قبل از هدایت شدن به کامنت شما ، داشتم پاسخ یکی از دوستان خیلی عزیزم در این سایت (سمانه جان صوفی ) رو میخوندم خیلی قشنگ مناجات کرده بود با خدا…
خیلی لذت بردم
با شما هم به اشتراک میزارم، امیدوارم شما هم حظِ وافری ببری معصومه عزیز:
هر چی خیر، شادی، نعمت، زیبایی، ثروت، برکت، سلامتی، آرامش، خوشبختی، سعادت (مجموعه ی خوبی ها) تو زندگیم هست، اعتبارش از خداست
وقتی کامنتِ خوب مینویسم و مورد توجه قرار میگیره، وقتی کامنتهای خوب رو می خونم، اعتبارش از خداست.
وقتی سعادت پیدا میکنم، دستِ خدا میشم، برای کمک به دیگری (انسان، حیوان، گیاه و …) و وقتی دیگران دستِ خدا میشن برای من، اعتبارش از خداست.
وقتی به خواسته و هدفم میرسم، اعتبارش از خداست.
وقتی دیگران بهم محبت میکنن، تحسینم میکنن، بهم عشق رو هدیه میدن و وقتی من به دیگران محبت میکنم، تحسینشون میکنم، بهشون عشق رو هدیه میدم، اعتبارش از خداست.
وقتی خوراکی های خوشمزه میخورم، لباس های زیبا میپوشم، تو حسابم پول هست، با فراوانی زندگی میکنم، سوارِ ماشین خوب میشم، روابط خوب دارم، هدیه میگیرم، اعتبارش از خداست.
وقتی به نعمتِ زنده بودن، زندگی، اکسیژن، حرکت و جابجایی، آب و … دسترسی دارم، اعتبارش از خداست.
وقتی اطرافم پر میشه از آدم های خوب و مهربون، کلی زیبایی و حسِ خوب و آرامش و اتفاقات خوب، اعتبارش از خداست.
وقتی در مدار آگاهی و امنیت و ثروت و فراوانی و … قرار میگیرم، اعتبارش از خداست.
یک نوعی از سپاس ، آرامش و صلح درونی رو در کامنت تون دریافت کردم…
بعد رفتم و پروفایلتونو مطالعه کردم
و خیلییییییییییییی تحت تأثیر داستان هدایت تون قرار گرفتم…
خدایاااااااااااااااا شکر برای لحظه لحظه زندگی مون که بی شک اگر لطف ، مِهر و عنایت الله مهربان به تک تک ما نبود، بارها و بارها باید از زندگی خداحافظی میکردیم..
و به قول گربه چکمه پوش در نهایت با مرگ ملاقات میکنیم ولی نه با ترس و ناآگاهی….
برای زندگی دوباره و حضورتون در این دنیا خدا رو شکر میکنم و بهتون تبریک میگم که نگاه ویژه خداوند رو درک کردین…
خدایا شکرت
به قول خودتون:
خداروشکر بینهایت این رب العالمین را شکر. دیگه چه تکیه گاهی از خودش محکم تر که اجابت کننده ی درخواست های من هست؟!
خدا رو شکر که به معنای حقیقی همه ما غرق در نعمت لایزال ملکوتش هستیم….
واقعا چه از این بهتر ؟؟؟؟!!!!!
بازم از شما سپاسگزارم بابت نوشتن این کامنت عالی…
الهی در کنار همسر گلتون غرق در نور و عشق الهی باشید.
چقدرررررررررر زیباست وقتی بنده ایی متواضعانه ، خاکساری خودش رو در مقابل رب العالمین اعلام میکنه….
یاد این کلام طلایی استادبزرگوارمون افتادم که :
هرررررر چقدر سرمون پیش خدا خم پایین باشه ، همون قدر خدا ما رو پیش بنده هاش سربلند میکنه….
سبحان الله از لطفتش
از مهرش
از بخشش و کرَمش
مریم جان ، دوست خوبم ببین خداوند چه قشنگ، مطمئن و دلگرم مون کرده:
وَ إِذا سَأَلَکَ عِبادی عَنِّی فَإِنِّی قَریبٌ أُجیبُ دَعْوَهَ الدّاعِ إِذا دَعانِ فَلْیَسْتَجیبُوا لی وَ لْیُؤْمِنُوا بی لَعَلَّهُمْ یَرْشُدُونَ
و هنگامى که بندگان من، از تو درباره من سؤال کنند، (بگو:) من نزدیکم; دعاى دعاکننده را، به هنگامى که مرا مى خواند، پاسخ مى گویم. پس باید دعوت مرا بپذیرند، و به من ایمان بیاورند، تا راه یابند (و به مقصد برسند).
بهت تبریک میگم که ازش درخواست کردی و به درخواستت پاسخ گفته…
اول کامنتت از تجربه های خوبی یاد کردی که چون در مسیر، متعهدتر بودی حالت خیلی بهتر بوده…
برای درک همه این تجربه های فوق العاده بهت تبریک میگم دوست خوبم…
و در آخر کامنتت درخواست کردی راهکاری برای کمالگرایی بهت داده بشه…
چقدرررررر عالی که شما اون تجربه های مقدس رو در پرونده ذهنت داری…
استاد میگن:
ابزار ذهن منطق هستش
و الان شما ابزار رو داری با همین ابزار میتونی افسار ذهنتو بگیری…
درمان کمالگرایی شاکر بودن..
«شکر کامل»
یعنی چی: یعنی الان در هرررررررررررر شرایط هستی از هررررر جنبه ، بپذیری که اولا خودم مسئولشم..
دوم این که بی کم و کاست شکر گزار باشی بدون اینکه خواستهاتو در شکر گزاری دخیل بدی…
مثلااااا غذا میخوری میگی الهی شکر
حالا شاید اون غذا کمی شور باشه..یا روغنش کم و زیاد باشه یا طعمش باب میلت نباشه…( یعنی اگه بگی الهی شکر خوب بود ولییییی مثلا روغنش زیاد بود، شکر کامل بجا نیاوردی)
و همینطور در همه موارد زندگی مثلا الهی شکر بابت وجود همسرم ولیییییی کاش فلان اخلاق رو نداشت ….
بیان این کلمات « ولی ، ای کاش ، کاشکی » و… توی شکر گزاری یا صحبت کردن یعنی ناشکری…
یعنی نارضایتی از شرایط…
یعنی دنبال یک شرایط ایده آل ذهنی…
یعنی کمالگرایی…یعنی عقب گرد…
پس زهراجان آگاهانه در محاوره هات ، در نجواهای ذهنی ، در صحبت روزانه مراقب کلامت باش دوست خوبم…
با یاد تو ای لطیف
سلام به دو استاد عزیز و بزرگوارم
و سلام به همه دوستان همراه و هم قدمم در این مسیر سبز…
استاد بزرگوارم و مریم بانوی دوست داشتنی،
بی نهایت ممنون و سپاسگزارم از شما دو عزیز که عاشقانه تجربه های شیرین زندگیتون رو با ما به اشتراک میزارید..
تجربه هایی که درون هر کدومش چراغی رو برای این مسیر سبز مون روشن میکنه.
خدا رو شکر میکنم بابت این فایل عالی و همزمانی اون با امروزِمقدس.. روز جمعه..
که فرصت مناسبی بود برای دانلود انیمیشن «گربه چکمه پوش» و دیدن اون در کنار خانواده عزیز..
وقتی اول فایل زیباتونو در اون بهشت زمینی دیدم و توضیحات مفید و عالی شما رو شنیدم و بعد رفتم سراغ دیدن انیمیشن
متوجه شدم :
میان ماه من تا ماه گردون تفاوت از زمین تا آسمان است…
و تازه به اهمیت کانون توجه و فوکوس کردن روی یک موضوع پی بردم…
از خودم سوال کردم اگر من قبل از شنیدن این فایل ، انیمیشن رو میدیدم آیا باز هم برداشت من به همین میزان دقیق و لذت بخش و بر اساس قوانین بود؟؟؟!!!!
مسلما که پاسخ خیر است :(
پس برای یاد آوری به خودم میگم :
_وجیهه جان نتایج رو بر اساس قرعه کشی یا کیلویی یا شانسی تقسیم نمیکنن….
_قوانین کیهانی با کسی تعارف نداره….
_کانون توجهِ توعه که بازتابش رو در زندگیت نشون میده…
وقتی به یک فیلم یا انیمیشن در حد تفریح و دور همی نگاه کنی ، فقط تفریح و یک دورهمی با خانواده نسیبت میشه( صد البته خدا رو شکر)
ولی وقتی خان نعمت و برکت الهی پهن هست چرا به نون پنیر قناعت کنیم آخه؟؟! و مثلا گوشت بریونی رو بر نداریم !!!! :))
و این اولین درسی بود که از دیدن انیمیشن و شنیدن فایل با ارزش شما عزیزان دریافتم…
دومین درسی که درک کردم ، پذیرفتنِ گربه چکمه پوش،پنچه طلا،دختر و سه خرس و حتی جک کوچیکِ درون وجودم بود!!!!!!
چه غرور هایی که داشتم از سر جهل
چه قضاوتهایی که کردم از سر منیت
چه بی توجهی به نعمتهایی که کردم از سر ناسپاسی
چه ندیدن برکاتی که در همه ابعاد زندگیم داشتم از سر طمع….
و…..
همه اینها با منِ انسان هست زمانی که توحید رو فراموش میکنم و منیت بجاش میشینه….
زمانی که با غفلت ، قلبم از یاد خدا خالی میشه و ترس جاشو پر میکنه…
زمانی که هیچیییییی نیستم چون خدا رو ندارم….
چقدرررررررررررررر باید حواسمون جمع باشه.
چقدرررررررررررررر باید مراقب شرکی که مثل مورچه تو تاریکی شب رو سنگ سیاهِ ذهنمون راه میره باشیم….
چقدر باید هر لحظه خودمونو بازبینی کنیم و اشراف لحظه به لحظه به ذهنمون داشته باشیم و از خودش کمک بخوایم… ..
به قول حافظ عزیز:
آلوده ایی تو حافظ فیضی زِ شاه درخواه
کان عنصر سَماحَت بهر طهارت آمد
(سماحت= جوانمردی، بخشنده گی)
ما با توجه به آگاهی های این سایت،این مأمن الهی
با توجه با وجود استاد خردمندمون
با توجه به تجربه های دوستان عزیزمون در این جمع «عنصر سماحت » رو داریم…
باید ثابت قدم باشیم برای طهارت…برای پاکی روح… برای توحیدی بودن…. برای مسیر ابراهیم حنیف و محمد امین رو رفتن….
خدایا کمکمون کن که خوب میدونیم با کریمان کارها دشوار نیست…
و در نهایت به قول جناب خواجه عبدالله انصاری:
یا رب دل پاک و جان آگاهم ده
آه شب و گریه سحرگاهم ده
در راه خود اول ز خودم بیخود کن
بیخود چو شدم ز خود به خود راهم ده
استاد جانم ممنونتونم
استاد بانوجان ممنونتونم
و سپاس از همه دوستان دوست داشتنیم
الهی که همگی تون سراسر غرق عشق و نور الهی باشید.
هزاران درود به برادر بزرگوارم آقا رضا
چقدرررررررررررررر کامنت تون پر بود از بوی خدا
خدایا شکرت
از خط به خط این نوشته ها لذت بردم…
و بسیار تحسینتون میکنم که جاری شدین در چشمه روان الهی…
نور همیشه جاریست…
عشق همیشه جاریست…
خدا همیشه و هر لحظه هست…
امان از روزی که ما غافل بشیم….
کامنت تون هم برام تلنگر بود و هم بشارتی از طرف خدا….
خداوند میفرماید:
به صرف این که بگویید ایمان آورده ام قبول نیست ما شما را می آزماییم…
و خدا رو شکر که تا اینجا از آزمایش الهی سر بلند بیرون آمدین…
تبریک میگم که در خیل شکر گزاران درگاهش وارد شدین…
جناب سعدی بزرگ چه قشنگ حال اکنون شما و بسیاری دیگر از عزیزان نورانی رو بیان کردن که راه تسلیم رو پیش گرفتین:
ما گدایان خیل سلطانیم
شهربند هوای جانانیم
بنده را نام خویشتن نبود
هر چه ما را لقب دهند آنیم
گر برانند و گر ببخشایند
ره به جای دگر نمیدانیم
چون دلارام میزند شمشیر
سر ببازیم و رخ نگردانیم
خوش به سعادت عزیزانی که در این مسیر سر ببازند و رخ نگردانند…
همواره غرق عشق و نور الهی باشید
هزاران درود و مهر از قلبم به قلب پر مهرت
چه کامنت پر محتوایی آفرین ، آفرین آفرین….
برای خودم یادآوری میکنم :
دلیل تکبر ؛ خودخواهی ، کم بینی و حسد که ریشه در عدم اعتماد به نفس و کمبود عزت نفس داره…
و امانتی که انسان به دوش کشید روح الهی ست که با آدمیت به اون خواهد رسید…
و برای رسیدن به آدمیت باید محرم و پرده نشین درگاه حق باشیم….
و برای این مقام باید «خودشناسی» رو الویت هررررررر آموزشی قرار بدیم..
و برای خودشناسی باید عشق رو درک کنیم…
عجبببببب !!!!!!!
خداوند فرمول رسیدن به خودش رو همه جا ، به همه زبانها برای منِ وجیهه داره فریاد میزنه…
در کتاب قانونش، قرآن عزیز
در طبیعتش با زیبایی و دلربایی
و گاه با کلام حبیبش به شیوایی….
خدایا آگاهی رو روزی هر روز ما قرار بده و اراده انجامش رو بهمون عطا کن. الهی آمین
سپاسگزارم حبیب جانم
الهی هر لحظه غرق در نور و عشق الهی باشی عزیزم
سلاااااااااااااااامممممم و درود به سمانه نازنینم :)))
خدا رو شکر بابت دریافت آگاهی و درکی که از عملکردت داشتی دوستم…
سپاس که برای من هم مرور درس مهمی بود:
قضاوت نکردن و نترسیدن از قضاوت دیگران…
خدایاااا
خدایاااا
خدایااااا
هر چی بگم از این درس کمه …
ممنونم سمانه جان عزیز که مجدد برام یادآوری شد این مطلب مهم :
وقتی یاد بگیری قضاوت نکنی اولین اتفاقی که میافته خوشبینی هست…
و دومین اتفاق اینه که به خودت بسیار احترام میزاری..
نه احترامی از سر خود شیفتگی نه!!! از سر درک این مطلب که من روح الهی ام و قابل تقدیر و انسانم و ممکن الخطا…
و بعد راحت خودتو میبخشی..
عمیقا با خودت در صلح قرار میگیری
و اتفاق بسیاااااااااااااااااااار مهم دیگه اینکه بخش زیادی از نجواهای ذهنت رو میتونی به راحتی کنترل و بعد حذف کنی…..
و نتیجه شگفت انگیزش آرامش ِ
خدایا شکرت
و ممنونم دوست قشنگم
برات سراسر عشق و نور الهی میطلبم
هزاران درود به برادر باصفا و خوبم
سلامی ویژه به شینای عزیز و دوست داشتنی ، با این اسم زیبایی که زلال و روان و دلنشینه…
خداوند برای شما و همسر گلتون ببخشه و زیر سایه شما دو عزیز خوشبخت و سعادتمند دنیا و اخرت باشه ان شاءالله..
چقدرررررررررررررر من شما رو تحسین میکنم در نوشتن کامنت هاتون..
احسنت به شما با این نظم و دسته بندی مطلب هم از نظر نوشتار و هم از نظر محتوا….
اولین موردی که اتفاقا برای منم جالب بود و در کامنت خودمم بهش اشاره کردم این نکته بود:
«« تفاوت نگاه کیتی(گربه ماده) و گربه چکمه پوش با نگاه پریستو (سگ/توله داستان) تفاوت میان نگاه من به زندگی با نگاه استاد به زندگی است! و این »نگاه توحیدی» است که این تفاوت فاحش رو ایجاد کرده است!»»
دومین مطلب تون:
نزدیکی روح الهی بچه ها به منبع لایزال ملکوت هست که خیلی عجیبه…
راستش رو بخواین الان به این درک رسیدم که خداوند به ما فرزندانی میده نه به خاطر اینکه بهشون چیزی یاد بدیم و تربیتشون کنیم بلکه از بچه ها چیزی یاد بگیریم و اصل فراموش شدهٔ خودمون رو به یاد بیاریم و تربیت بشیم برای خودِعزیزش…..
و خیلی از مطالب دیگه که در انیمیشن بود و شما هم به زیبایی بهش اشاره کردین که سپاسگزارم ازتون بابت همه یادآوری های مفید…
اما در مورد خاطره تون :)))))
منو به یاد یک خاطره از یک فامیل نزدیک انداخت…
ایشون میگفت ی روز مامانم ی پیراهن خیلی قشنگی برام خریده بود..
من و خواهرم تو خونه تنها بودیم و میخواستیم خاله بازی کنیم..
منم پیراهنمُ پوشیدم ، هرکدوم مون یک گوشه بهار خواب رو انتخاب کردیم شروع کردیم اول جارو زدن(با جارو سیخی) و بعد آبپاشی برای چیدن اسباب بازیهامون…
میگفت وقتی داشتم آبپاشی میکردم احساس کردم یک چیزی مثل زنبور توی پیراهنمه قسمت شکمم هی میخورد به شکمم و هی میسوخت سریع همون قسمت پیراهنمو محکم گرفتم تو دستم جیغ میکشیدم و دور خونه میدویدم
خواهرمم ترسیده بود، گفت واستا ی فکری دارم قیچی رو آورد و همون قسمت پیراهنمو قیچی کرد!!!!!!
وقتی قسمت قیچی شده افتاد یک سیخ جارو داخلش بود!!!!!!
میگفت فرصت نشد خاله بازی کنیم من تا اومدن مامانم برای پیراهن نوی سوراخم اشک ریختم…..
بله ترسها عجیب ضرر میزنن به ادم و خیلییییی هم انعطاف پذیرن چرا که در هر سنی به نوعی تغییر شکل میدن…..
امیدوارم خداوند ایمانی از جنس نور خودش به قلبهامون بتابونه که از هیییییچچیزی جز عملکرد بد خودمون نترسیم……
ممنونم برادر خوبم و الهی در کنار همسر عزیز و شینای نازنین غرق در نور و عشق الهی باشید .
سلام معصومه جان
دیدم امروز 77 روز از حضورت در این مأمن الهی میگذره…
بهت تبریک میگم ، حضورت مبارک باشه دوست خوبم..
کامنتت روخوندم
چه قشنگ شکر گزاری کردی و الطاف الهی رو به خودت و ما یادآور شدی آفرین دختر..
این که گفتی:
««پاشید و همین الان بابت خانواده هاتون ،مثل اون دختره در کارتون سپاسگزار خداوند عزیز باشید ،بابت سقفی ک بالاسرتونه،حس خوبی ک در طول روز دارین و سلامتی ک دارین خداوند را سپاسگزاری کنید تا بر شما بیافزاید ….»»
عاااااااالیییییییییی بود.
لذت بردم صمیمی و مفید و مختصر…
اتفاقا قبل از هدایت شدن به کامنت شما ، داشتم پاسخ یکی از دوستان خیلی عزیزم در این سایت (سمانه جان صوفی ) رو میخوندم خیلی قشنگ مناجات کرده بود با خدا…
خیلی لذت بردم
با شما هم به اشتراک میزارم، امیدوارم شما هم حظِ وافری ببری معصومه عزیز:
هر چی خیر، شادی، نعمت، زیبایی، ثروت، برکت، سلامتی، آرامش، خوشبختی، سعادت (مجموعه ی خوبی ها) تو زندگیم هست، اعتبارش از خداست
وقتی کامنتِ خوب مینویسم و مورد توجه قرار میگیره، وقتی کامنتهای خوب رو می خونم، اعتبارش از خداست.
وقتی سعادت پیدا میکنم، دستِ خدا میشم، برای کمک به دیگری (انسان، حیوان، گیاه و …) و وقتی دیگران دستِ خدا میشن برای من، اعتبارش از خداست.
وقتی به خواسته و هدفم میرسم، اعتبارش از خداست.
وقتی دیگران بهم محبت میکنن، تحسینم میکنن، بهم عشق رو هدیه میدن و وقتی من به دیگران محبت میکنم، تحسینشون میکنم، بهشون عشق رو هدیه میدم، اعتبارش از خداست.
وقتی خوراکی های خوشمزه میخورم، لباس های زیبا میپوشم، تو حسابم پول هست، با فراوانی زندگی میکنم، سوارِ ماشین خوب میشم، روابط خوب دارم، هدیه میگیرم، اعتبارش از خداست.
وقتی به نعمتِ زنده بودن، زندگی، اکسیژن، حرکت و جابجایی، آب و … دسترسی دارم، اعتبارش از خداست.
وقتی اطرافم پر میشه از آدم های خوب و مهربون، کلی زیبایی و حسِ خوب و آرامش و اتفاقات خوب، اعتبارش از خداست.
وقتی در مدار آگاهی و امنیت و ثروت و فراوانی و … قرار میگیرم، اعتبارش از خداست.
سلام و درود به شما دوست گرامی..
کامنت تون انرژی خیلی خوبی داشت…
یک نوعی از سپاس ، آرامش و صلح درونی رو در کامنت تون دریافت کردم…
بعد رفتم و پروفایلتونو مطالعه کردم
و خیلییییییییییییی تحت تأثیر داستان هدایت تون قرار گرفتم…
خدایاااااااااااااااا شکر برای لحظه لحظه زندگی مون که بی شک اگر لطف ، مِهر و عنایت الله مهربان به تک تک ما نبود، بارها و بارها باید از زندگی خداحافظی میکردیم..
و به قول گربه چکمه پوش در نهایت با مرگ ملاقات میکنیم ولی نه با ترس و ناآگاهی….
برای زندگی دوباره و حضورتون در این دنیا خدا رو شکر میکنم و بهتون تبریک میگم که نگاه ویژه خداوند رو درک کردین…
خدایا شکرت
به قول خودتون:
خداروشکر بینهایت این رب العالمین را شکر. دیگه چه تکیه گاهی از خودش محکم تر که اجابت کننده ی درخواست های من هست؟!
خدا رو شکر که به معنای حقیقی همه ما غرق در نعمت لایزال ملکوتش هستیم….
واقعا چه از این بهتر ؟؟؟؟!!!!!
بازم از شما سپاسگزارم بابت نوشتن این کامنت عالی…
الهی در کنار همسر گلتون غرق در نور و عشق الهی باشید.
درود به شما مریم عزیزم
چقدرررررررررر زیباست وقتی بنده ایی متواضعانه ، خاکساری خودش رو در مقابل رب العالمین اعلام میکنه….
یاد این کلام طلایی استادبزرگوارمون افتادم که :
هرررررر چقدر سرمون پیش خدا خم پایین باشه ، همون قدر خدا ما رو پیش بنده هاش سربلند میکنه….
سبحان الله از لطفتش
از مهرش
از بخشش و کرَمش
مریم جان ، دوست خوبم ببین خداوند چه قشنگ، مطمئن و دلگرم مون کرده:
وَ إِذا سَأَلَکَ عِبادی عَنِّی فَإِنِّی قَریبٌ أُجیبُ دَعْوَهَ الدّاعِ إِذا دَعانِ فَلْیَسْتَجیبُوا لی وَ لْیُؤْمِنُوا بی لَعَلَّهُمْ یَرْشُدُونَ
و هنگامى که بندگان من، از تو درباره من سؤال کنند، (بگو:) من نزدیکم; دعاى دعاکننده را، به هنگامى که مرا مى خواند، پاسخ مى گویم. پس باید دعوت مرا بپذیرند، و به من ایمان بیاورند، تا راه یابند (و به مقصد برسند).
بهت تبریک میگم که ازش درخواست کردی و به درخواستت پاسخ گفته…
و الان در تعادلی…
الله اکبر
خدایا شکرت..
برات سراسر عشق و نور الهی میطلبم دوست خوبم.
هزاران درود به سمانه نازنینم
به دوست خوبم…
چقدرررررررررررررر من بابت حضور شما عزیزانم خداوند رو شاکرم…
چقدررررر خوش میگذره وقتی دوستانی داری زلال…. باصفا…. در مسیر نور…. با دلی که دادن به خداوند و شدن دلداده…خدایا شکرت..
ممنونم سمانه خوبم
اتفاقا امروز مناجاتنامه ایی که تو کامنت قبلی برام نوشتی بودی برای یکی از دوستان سایت (فک کنم اسمش معصومه افضلی بود)
کپی کردم…
خوندمش و باهاش اشک ریختم از ذوق… از عشق… از لطف الهی که در حق بنده هاش داره..
دوست خوش سیرتم ممنونم که برام مینویسی…
دیدن دایره کوچولوی آبی خودش یک روزی ویژه ایی که خداوند به بچه های سایت هدیه میکنه …حالا فک کن این دایره آبی به واسطه بنده گان
عزیزکرده ایی باشه که دارن رو خودشون کار میکنن…
که تلاش میکنن خودشون و خداشونو بهتر میشناسن….
که سمانه باشه :*
دوست دارم خواهرخوبم
و برات پیشرفتهای شگفت انگیزی در هر لحظه زندگیت آرزو میکنم چون با کریمان کارها دشوار نیست
برات سراسر عشق و نور الهی طلب میکنم دختر آسمانی
سلام زهرا جان
داشتم کامنتهای جدیدی که اومده رو میخوندم…
تا رسیدم به کامنت شما…
اول کامنتت از تجربه های خوبی یاد کردی که چون در مسیر، متعهدتر بودی حالت خیلی بهتر بوده…
برای درک همه این تجربه های فوق العاده بهت تبریک میگم دوست خوبم…
و در آخر کامنتت درخواست کردی راهکاری برای کمالگرایی بهت داده بشه…
چقدرررررر عالی که شما اون تجربه های مقدس رو در پرونده ذهنت داری…
استاد میگن:
ابزار ذهن منطق هستش
و الان شما ابزار رو داری با همین ابزار میتونی افسار ذهنتو بگیری…
درمان کمالگرایی شاکر بودن..
«شکر کامل»
یعنی چی: یعنی الان در هرررررررررررر شرایط هستی از هررررر جنبه ، بپذیری که اولا خودم مسئولشم..
دوم این که بی کم و کاست شکر گزار باشی بدون اینکه خواستهاتو در شکر گزاری دخیل بدی…
مثلااااا غذا میخوری میگی الهی شکر
حالا شاید اون غذا کمی شور باشه..یا روغنش کم و زیاد باشه یا طعمش باب میلت نباشه…( یعنی اگه بگی الهی شکر خوب بود ولییییی مثلا روغنش زیاد بود، شکر کامل بجا نیاوردی)
و همینطور در همه موارد زندگی مثلا الهی شکر بابت وجود همسرم ولیییییی کاش فلان اخلاق رو نداشت ….
بیان این کلمات « ولی ، ای کاش ، کاشکی » و… توی شکر گزاری یا صحبت کردن یعنی ناشکری…
یعنی نارضایتی از شرایط…
یعنی دنبال یک شرایط ایده آل ذهنی…
یعنی کمالگرایی…یعنی عقب گرد…
پس زهراجان آگاهانه در محاوره هات ، در نجواهای ذهنی ، در صحبت روزانه مراقب کلامت باش دوست خوبم…
خوشیخت و موفق باشی و سراسر غرق نور و عشق الهی…