از میان نظراتی که شما دوستان عزیز در بخش نظرات این قسمت می نویسید، نوشته ای که بیشترین ارتباط با محتوای این فایل را داشته باشد، به عنوان متن انتخابی این قسمت انتخاب می شود.
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
قال هذا رحمه مِن ربی: گفت این رحمتی بود از جانب پروردگار من.
سلام مهدی عزیز. از خوندن کامنتتون سرشار از شعف و شادی شدم و چشم هام پر اشک شد.
سپاسگزارم، بی نهایت سپاسگزار و قدردانم که این کامنت رو نوشتی.
خیلی تحسینتون می کنم. خیلی تحسینتون می کنم که لایق این تحسین هستید.
می دونی مهدی جان؟ راستش من الان بدون اینکه فایل رو ببینم و هیچ اطلاعی از داستان فایل و صحبت های استاد داشته باشم، بلافاصله هدایت شدم به کامنت شما. و از همون سطر اول انقدر احساس نزدیکی کردم که نتونستم برم سراغ فایل و کامنت های دیگه. و اومدم که براتون بنویسم.
بعد می رم فایل رو می بینم.
مهدی جان وقتی کامنتتون رو خوندم انگار شرح حال خودم بود. شرح حالی که به این وضوح و شفافیت ازش آگاه نبودم و لازم بود بیام اینجا و شما مثل آینه اون رو به من نشون بدید.
من هم همیشه یه غرور خاصی داشتم و البته دارم. همیشه دوست دارم در هر گروه و هر جمع و مهمونی و هر جایی بهترین باشم، از لباسم گرفته تا درسی که مثلاً در یک دوره آموزشی ارائه می دم تا غذایی که درست می کنم و…
اتفاقاً در دوره ای که این اواخر برای یادگیری سایت شرکت کردم، دلم می خواست تکلیفم رو زودتر و بهتر از بقیه ارائه بدم. و با اینکه به زعم خودم سعی می کردم با بقیه ارتباط بگیرم و بهشون کمک می کردم، ولی تنها بودم و کسی خیلی با من ارتباط نمی گرفت. انگار ازم خوششون نمی اومد.
در جاهای دیگه هم همینطور، همیشه تنها بودم و هستم. همیشه مورد توجه رئیس هام و معلم هام بودم و هستم و خیلی تأیید و تشویقم می کنن ولی با همردیف های خودم رابطه خوبی ندارم. حس می کنم آدما از من خوششون نمیاد.
تا الان فکر می کردم دلیلش اینه که بهم حسادت می کنن. به خودم می گفتم انقدر من خوبم و کارم عالیه که بقیه بهم حسادت می کنن. واسه همین نمی تونن همسطح من باشن و بیان پیشم و تکلیفم رو لایک نمی کنن. واسه همین توی هر جمعی تنها هستم، چون سطحم و کلاسم از اونا بالاتره!
ولی الان نظرم با خوندن کامنت شما عوض شد.
در مورد کامنت نوشتن توی سایت هم همینطور بودم. یه زمانی برام مهم بود که کامنتم جزو کامنتای منتخب بشه و همه لایک کنن. هر بار کامنت می ذاشتم ده دفعه می اومدم چک می کردم ببینم چقدر لایک خورده.
بعد از مدتی به خودم اومدم و دیدم من دارم از اصل دور می شم. از هدف دور می شم. کامنت می ذارم که بقیه بهبه و چهچه کنن. واسه اینکه تحسین بشم.
بعد به خاطر همین دیگه نیومدم. یه مدت کامنت نذاشتم. کار می کردم، فایل ها رو گوش می کردم ولی کامنت نه.
الان بهتر شدم. تمایلم به تاپ شدن و اول شدن خیلی کم شده در سایت که دیگه اصلاً اینطوری نیستم و اگه کامنتی بذارم، به خاطر اینکه بهم گفته می شه، کامنت می ذارم. به لایک کاری ندارم.
ولی هنوز خیلی راه دارم مهدی جان.
کامنتت رو باید ده بار دیگه بخونم تا بتونم از مسیر هدایتت الهام بگیرم.
خیلی ذوق کردم که در چهار ماه بدهی 250 میلیونی رو پرداخت کردی و در شش روز پونصد میلیون تومن فروش کردی. ماشاالله، ماشاالله. خدا رو هزار مرتبه شکر که اینطور ظرف وجودی شما رو بزرگ کرد و تونستید در مدار ثروت و زیبایی قرار بگیرید. و خدای ارحم الراحمین رو هزاران بار شکر که من رو به کامنت شما هدایت کرد تا اینطور قشنگ بتونید ضعف و مشکل من رو بهم نشون بدید.
برات بهترین ها رو از خداوند وهاب طلب می کنم. همیشه سلامت و در احساس خوب، غرق نعمت و شادی و آرامش باشی دوست عزیزم.
قال هذا رحمه مِن ربی: گفت این رحمتی بود از جانب پروردگار من.
سلام مهدی عزیز. از خوندن کامنتتون سرشار از شعف و شادی شدم و چشم هام پر اشک شد.
سپاسگزارم، بی نهایت سپاسگزار و قدردانم که این کامنت رو نوشتی.
خیلی تحسینتون می کنم. خیلی تحسینتون می کنم که لایق این تحسین هستید.
می دونی مهدی جان؟ راستش من الان بدون اینکه فایل رو ببینم و هیچ اطلاعی از داستان فایل و صحبت های استاد داشته باشم، بلافاصله هدایت شدم به کامنت شما. و از همون سطر اول انقدر احساس نزدیکی کردم که نتونستم برم سراغ فایل و کامنت های دیگه. و اومدم که براتون بنویسم.
بعد می رم فایل رو می بینم.
مهدی جان وقتی کامنتتون رو خوندم انگار شرح حال خودم بود. شرح حالی که به این وضوح و شفافیت ازش آگاه نبودم و لازم بود بیام اینجا و شما مثل آینه اون رو به من نشون بدید.
من هم همیشه یه غرور خاصی داشتم و البته دارم. همیشه دوست دارم در هر گروه و هر جمع و مهمونی و هر جایی بهترین باشم، از لباسم گرفته تا درسی که مثلاً در یک دوره آموزشی ارائه می دم تا غذایی که درست می کنم و…
اتفاقاً در دوره ای که این اواخر برای یادگیری سایت شرکت کردم، دلم می خواست تکلیفم رو زودتر و بهتر از بقیه ارائه بدم. و با اینکه به زعم خودم سعی می کردم با بقیه ارتباط بگیرم و بهشون کمک می کردم، ولی تنها بودم و کسی خیلی با من ارتباط نمی گرفت. انگار ازم خوششون نمی اومد.
در جاهای دیگه هم همینطور، همیشه تنها بودم و هستم. همیشه مورد توجه رئیس هام و معلم هام بودم و هستم و خیلی تأیید و تشویقم می کنن ولی با همردیف های خودم رابطه خوبی ندارم. حس می کنم آدما از من خوششون نمیاد.
تا الان فکر می کردم دلیلش اینه که بهم حسادت می کنن. به خودم می گفتم انقدر من خوبم و کارم عالیه که بقیه بهم حسادت می کنن. واسه همین نمی تونن همسطح من باشن و بیان پیشم و تکلیفم رو لایک نمی کنن. واسه همین توی هر جمعی تنها هستم، چون سطحم و کلاسم از اونا بالاتره!
ولی الان نظرم با خوندن کامنت شما عوض شد.
در مورد کامنت نوشتن توی سایت هم همینطور بودم. یه زمانی برام مهم بود که کامنتم جزو کامنتای منتخب بشه و همه لایک کنن. هر بار کامنت می ذاشتم ده دفعه می اومدم چک می کردم ببینم چقدر لایک خورده.
بعد از مدتی به خودم اومدم و دیدم من دارم از اصل دور می شم. از هدف دور می شم. کامنت می ذارم که بقیه بهبه و چهچه کنن. واسه اینکه تحسین بشم.
بعد به خاطر همین دیگه نیومدم. یه مدت کامنت نذاشتم. کار می کردم، فایل ها رو گوش می کردم ولی کامنت نه.
الان بهتر شدم. تمایلم به تاپ شدن و اول شدن خیلی کم شده در سایت که دیگه اصلاً اینطوری نیستم و اگه کامنتی بذارم، به خاطر اینکه بهم گفته می شه، کامنت می ذارم. به لایک کاری ندارم.
ولی هنوز خیلی راه دارم مهدی جان.
کامنتت رو باید ده بار دیگه بخونم تا بتونم از مسیر هدایتت الهام بگیرم.
خیلی ذوق کردم که در چهار ماه بدهی 250 میلیونی رو پرداخت کردی و در شش روز پونصد میلیون تومن فروش کردی. ماشاالله، ماشاالله. خدا رو هزار مرتبه شکر که اینطور ظرف وجودی شما رو بزرگ کرد و تونستید در مدار ثروت و زیبایی قرار بگیرید. و خدای ارحم الراحمین رو هزاران بار شکر که من رو به کامنت شما هدایت کرد تا اینطور قشنگ بتونید ضعف و مشکل من رو بهم نشون بدید.
برات بهترین ها رو از خداوند وهاب طلب می کنم. همیشه سلامت و در احساس خوب، غرق نعمت و شادی و آرامش باشی دوست عزیزم.