اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
بنام خداوند دانا و توانا و عالم و محیط به تمامجهان هستی
درود بر استاد عباس منش بزرگوار و مریم بانوی نازنین و همه دوستای هم فرکانسی در سایت
تبریک آغاز سال نو به استاد عشق وتوحید و همگی عزیزان ، به قول استاد انشالله امسال بهترین سال زندگی مونباشه و سالهای بعد بهتر از امسال و هرروز در مسیر رشد و بهبود شخصیتی
قبل از شروع سال که این فایل فوق العاده رو روز سایت دیدم و گوش دادم ، چند ساعتی با خودم و خداوند یکتا خلوت کردم و تمرکزی نشستم روی هدف امسالم فکر کردم و نوشتم .
با تسلیم شدن در برابر خداوند مهربانم در شروع سال جدید طلب هدایت الهی در خواسته هام را دارم و همه چیز ذهن و باورهای ماست ، مثال توت فرنگی و داروهای دارونما …جهان بازتاب و فرکانس افکار مون و به زندگی مون میده .
استاد مجموعه فایلهای ادامه دارتون وخیلی دوست دارم و بیصبرانه منتظر بقیه فایلهای ارزشمند تون هستم مثل این این فایل تون وکه معلومه کلی دربهای آگاهی جدید و برامون باز میکنه و چقدر در شروع سال نو ، روی خودمون کار کنیم .
بزرگترین سپاسگزاری و شکرگزاری هررروزم بودن در این سایت مقدس و این مکان معنوی و آشنا شدن با استاد عشق و توحید وکار کردن روی خودم هست .
الهی هزاران بار شکر به درگاهت ، جان جانانم ، عشق الهی ام ، ، ای تغییر دهنده دلها و دیده ها ای مدبر شب و روز ای گرداننده سال و حالت ها * بگردان حال ما را به نیکوترین حال ، تجربه زندگی زیباتر با سراسر نعمت و لذت وشادی وسلامتی و عشق و لذت هدایتمون کن .
واقعا اطراف ما پر از درس زندگی هست و من به شخصه خیلی توجه نمیکردم . ببین حتا میشه از توت فرنگی هم درس گرفت
کامنت دوم رو مینویسم و یه مثال از خودم مینویسم که پندی باشه برام که خودم رو اصلاح کنم
داستان از جایی شروع میشه که من از زمان بچگی یعنی حدود 7-8 ساگی همیشه مادرم از دست پدرم شاکی بود و به من میگفت بابات به من ظلم کرده و پول نمیده و فلان و بیسار هست و من یه تنفر عمیق از پدرم داشتم و با همین تفکر تنفر از پدرم بزرگ شدم و هرکاری برام میکرد نمیدیدم و چه ریشه های تاریکی تو قلبم رشد میکرد و با من بزرگ میشد و یه چرک در وجودم بود و تا 30 سالگی ادامه داشت و یه اتفاقی افتاد که من خیلی ذهنم چرخید و نسبت به پدرم عوض شد شد یعنی اون اتفاق به ظاهر بد که منو خرد کرد اما دید و فکر منو باز کرد و وقتی کم کم پدرم رو بخشیدم متوجه شدم و به یاد اوردم چه کارهایی بزرگی در حق من کرده که کمتر پدری برای فرزندش میتونسته انجام بده و انجام داده و میده . اون تمام چیزهایی که داشته به پای من ریخته و الان که مینویسم فلش بک میاد جلو چشام اما من به واسطه سالها خوراک بد ذهنی کور و کر بودم
————————————
مثال دوم: رفیقم کلی فروشی لوازم جانبی موبایل داره که هم خودش وارد میکنه و هم با وارد کننده مستقیم همکاری داره و به شهرهای پخش میکنه . میگفت سعید مشتری(جزئی) میاد برای خرید سری شارژر(کلگی شارژر) و وقتی قیمت های کم من رو میبینه میگه جاهای دیگه به فلان قیمت بالاتر میدین و حتا نمونه میارن و فکر میکنن که من جنسم فیک هست و هرچه من براشون توضیح میدم میدم باور نمیکنند چون فکر میکنند گرون تره اورجینال هست و این بارها تکرار شده و منم رویه را عوض کردم و از وقتی قیمت بالاتر دادم بیشتر خیالشون راحت شده و بهتر میخرن و فکر میکنن چون بیشتر خریدن کیفیتش بهتره
———————————-
مثال سوم : اینکه تو جامعه مثلا بابت شده که فلان برند کیفیت داره و بقیه به گرد پاش نمیرسن و میبینی یه برندهایی هستن که اسمشون اونقدر شناخته شده نیست ولی کیفیت خیلی خوبی دارن ولی یکی بد میگه و یکی خوب میگه و میشه متوجه شد که با ارزش گذاری از چیزی یا زدن توسر چیزی میشه اون رو در ذهنی که هیچ تصوری نداره کم و بالا کرد
یا مثلا خیلی ها میگن و باور دارن که اسپند چشم حسود رو کور میکنه و تو خونه یا تو عروسی ها اسپند دود میکنند و یا فلان کار یا فلان دارو گیاهی یا شیمیایی بخوری فلان میشی و دقیقا همون اتفاق میوفته یا مهره مار یا دندان گرگ و … داشتن باعث جذب میشه و بقیه مطیعت بشن و یه زمانی عطری مد شده بود که خیلی هم گرون بود ( اسم عددی داشت و یادم نمیاد چیه) که این عطر رو بزنی بقیه جذبت میشن و خیلی ها میخریدن
خیلی از این طرفداری کردن و یا مخالفت کردن ها جهت های ذهنی که بر اساس اون عمل می کنیم .
استاد بسیار سپاسگزارم که تو عید جلسه جدید دوره همجهت رو نزاشتید و به جاش واقعا یک دوره ارزشمند هدیه برامون گذاشتید چون واقعا دوره هم جهت خیلی تمرکز بالایی میخواد سپاسگزارم
استاد در مورد تجربه خودم دقیقا همینجوری هست
یه مثال هم هست تحیلیل دو نفر از گل با خار
که یکی تحلیلش اینه عجب دنیای قشنگی که بوته های خار گل دارد
تحلیل دوم عجب دنیای زشتی که گلهای به این قشنگی پر از خار هست
واقعا برداشت و تحلیل ما از هر اتفاقی معنا میده به اون اتفاق و به قول معروف برچسبی که ما به اتفاقات میزنیم مهمه
استاد من تو همین چند هفته خودم یه سری آزمایشاتی انجام دادم دقیقا انتظارات و برداشتهای ما تجربیات و اتفاقات رو وارد زندگی ما میکنه مثلا من مادرم شیره انگور محلی درس میکنه من به چند نفر گفتم این شیره انگور با چوب بادام درس شده و در تشت و ظرف مسی مال 100 سال پیش که اصلیه درس شده(البته واقعی گفتم اینارو) بعد قیمتو 2 برابر شیره انگور بازار گفتم بازم طرف خرید چرا که من ذهتیت مثبتی بهش دادم در مورد خود من هم دقیقا همینه هر اتفاقی بیفته هر چقدر هم منفی باشه من وقتی ذهنیت مثبت دادم و برداشت مثبت دادم اتفاقه برا من مثبت شده
این موضوع استاد تو فروش خیلی عالی کمک کننده هست من زیاد تو بحث فروش استفاده میکنم
در مورد کسب وکارم هرچی قیمت پایینتر بگم مشتری فکر میکنه این هنر بی ارزشه و کار خاصی نکردم یا تمیز انجام نشده
میخام اینو واسه موضوع رو توی فروشم بکار ببرم
من دیدم جاهای گرون ک چقد سرشون شلوغه
یک پیتزایی ک خیلی معروفه توشهرمون و شوهرم کلی ازش تعریف کرد
دوسه بار رفتیم چقد سرش شلوغه باید منتظر باشی واسه گرفتن پیتزا و فیش غذا
من خوشم نیومد از پیتزاش اصلا
یا رفته بودم چرخ خیاطی بخرم فروشنده گفت همشون مثل هم هست اما مارک جک بخاطر برندش خیلی خیلی فروشش بالاست قیمتش بالاتره خیلی توی بازار ترند شده وگرنه من بعنوان یک فروشنده ای ک سالهاست دارم میفروشم وتعمیر میکنم واجناس رو میشناسم همشون یک نوع کارایی دارن همشون مثل هم هستن جنسشون
برای معرفی کارم قیمت ها رو میخام افزایش بدم وتمرین اگهی بازرگانی رو انجام بدم از خودم و مهارتم تعریف کنم
جهان داره منو ب سمتی میبره با نشانه ها دارم باور میکنم ک وقتی من کیفیت کارم رو بدونم براش ارزش قاعل باشم هر قیمتی بگم میخرن
فقط مهم اینه که من چ فکری میکنم
و درموردش با بقیه چی میگم
مثلا میگم ارزونه مفته ک اونا بخرن
یا میگم خیلی کیفیتش عالیه
جدیدا دوبار اینکارو کردم قیمت دلخواهمو گفتم کیفیتش خیلی عالیه تا 5 سال اگه خراب شد بیا پسش بده طرف هم گفته اره خیلی تمیزه کارت خیلی عالیه میخامش
سپاسگذارم استاد جان
باهر پیش فرضی برم جلو اون اتفاق میفته همیشه همینجوری بوده
اگه پیش فرضم از یک شخص یک کار یک مشتری خوب بوده
خوش قولی های توی روابط
مثلا پیش فرضم این شخص بدقول هست هربار بدقولی کرده
پیش فرضم درمورد عشقم اینکه خیلی دست دلبازه خیلی نظرم براش مهمه و
واقعا همینطور شده هربار
هرچی گفتم انجام داده
برعکس قبلا پیش فرضم این بود ک همسرم اصلا ادمیه مثل پدرم ادم بی احساس وبی تفاوت و اصلا ب زن اهمیتی نمیده
ک این باور مخرب از مادرم رفته بود تو ذهنم هنوز هم ریشه هاش هست
مادرم توی این موضوع خیلی احساس قربانی شدن داشت ک قربانی پدرم و شرایطش شده
وتمام سعیش براین بوده ب من بگه شوهرت هم اینطوره بعد فهمیدم من چقد ب خودم ظلم کردم چرا بذارم هی بهم بگه هی بپذیرم
وقتی ازشوهرم تعریف میکنم مادرم یکسری توجیهات میاره چون اینجوره چون مجبوره چون فلانه
اما اومدم ساختم و واقعا شوهرم عشقم دست دلبازه چشم پاک و خیلی دوسم داره و نظرم براش مهمه توی همه چیز و کل تلاشش این هست باهم خوش باشیم وقتی شادم میخندم میبینم عکس العملش چجوره
ساعتها باهم درمورد خاسته هامون باهم حرف میزنیم
همیشه دستی شده از دستان خدا وتوی کارهام وخاسته هام بامن همراه شده و هارون شده برای موسی
چقد این باور جدید باعث شد زندگی زیبا وارامتر بشه استاد
در مورد کسب وکارم هرچی قیمت پایینتر بگم مشتری فکر میکنه این هنر بی ارزشه و کار خاصی نکردم یا تمیز انجام نشده
میخام اینو واسه موضوع رو توی فروشم بکار ببرم
من دیدم جاهای گرون ک چقد سرشون شلوغه
یک پیتزایی ک خیلی معروفه توشهرمون و شوهرم کلی ازش تعریف کرد
دوسه بار رفتیم چقد سرش شلوغه باید منتظر باشی واسه گرفتن پیتزا و فیش غذا
من خوشم نیومد از پیتزاش اصلا
یا رفته بودم چرخ خیاطی بخرم فروشنده گفت همشون مثل هم هست اما مارک جک بخاطر برندش خیلی خیلی فروشش بالاست قیمتش بالاتره خیلی توی بازار ترند شده وگرنه من بعنوان یک فروشنده ای ک سالهاست دارم میفروشم وتعمیر میکنم واجناس رو میشناسم همشون یک نوع کارایی دارن همشون مثل هم هستن جنسشون
برای معرفی کارم قیمت ها رو میخام افزایش بدم وتمرین اگهی بازرگانی رو انجام بدم از خودم و مهارتم تعریف کنم
جهان داره منو ب سمتی میبره با نشانه ها دارم باور میکنم ک وقتی من کیفیت کارم رو بدونم براش ارزش قاعل باشم هر قیمتی بگم میخرن
فقط مهم اینه که من چ فکری میکنم
و درموردش با بقیه چی میگم
مثلا میگم ارزونه مفته ک اونا بخرن
یا میگم خیلی کیفیتش عالیه
جدیدا دوبار اینکارو کردم قیمت دلخواهمو گفتم کیفیتش خیلی عالیه تا 5 سال اگه خراب شد بیا پسش بده طرف هم گفته اره خیلی تمیزه کارت خیلی عالیه میخامش
سپاسگذارم استاد جان
باهر پیش فرضی برم جلو اون اتفاق میفته همیشه همینجوری بوده
اگه پیش فرضم از یک شخص یک کار یک مشتری خوب بوده
خوش قولی های توی روابط
مثلا پیش فرضم این شخص بدقول هست هربار بدقولی کرده
پیش فرضم درمورد عشقم اینکه خیلی دست دلبازه خیلی نظرم براش مهمه و
واقعا همینطور شده هربار
هرچی گفتم انجام داده
برعکس قبلا پیش فرضم این بود ک همسرم اصلا ادمیه مثل پدرم ادم بی احساس وبی تفاوت و اصلا ب زن اهمیتی نمیده
ک این باور مخرب از مادرم رفته بود تو ذهنم هنوز هم ریشه هاش هست
مادرم توی این موضوع خیلی احساس قربانی شدن داشت ک قربانی پدرم و شرایطش شده
وتمام سعیش براین بوده ب من بگه شوهرت هم اینطوره بعد فهمیدم من چقد ب خودم ظلم کردم چرا بذارم هی بهم بگه هی بپذیرم
وقتی ازشوهرم تعریف میکنم مادرم یکسری توجیهات میاره چون اینجوره چون مجبوره چون فلانه
اما اومدم ساختم و واقعا شوهرم عشقم دست دلبازه چشم پاک و خیلی دوسم داره و نظرم براش مهمه توی همه چیز و کل تلاشش این هست باهم خوش باشیم وقتی شادم میخندم میبینم عکس العملش چجوره
ساعتها باهم درمورد خاسته هامون باهم حرف میزنیم
همیشه دستی شده از دستان خدا وتوی کارهام وخاسته هام بامن همراه شده و هارون شده برای موسی
چقد این باور جدید باعث شد زندگی زیبا وارامتر بشه استاد
سلام به استاد سید عباس منش خانوم شایسته و تمامی دوستان.
استاد عزیزم من یادمه مادرم یه روز معده درد داشت و قرصاش تموم شده بودن و من رفتم داروخونه و اگه قرصش مثلا 500 بود اون داروخونه250 شو داشت ،قرص رو دادم ب مادرم و بهش گفتم که این قدرتش اندازه نصف قرص خودشه ،یکیشو خورد گفتم الان چطوری گفت حس میکنم کمی خوب شدم.چون تو ذهنش اون نصف بود حس کرد کمی خوب شده،و با این حرفش هم خندیدم هم برام جالب بود
گفت: اگر خدا بخواهد، مرا شکیبا خواهی یافت، و هیچ فرمانی را از تو مخالفت نخواهم کرد.
الهی به امید تو و با طلب یاری از تو
خدا رو شکرگزارم که در اولین لحظات اشتراک این فایل آگاهی بخش در مدار دریافتش قرار گرفتم و برخلاف همیشه که میگفتم بذار سرفرصت و … به این بهانه و با نگاه کمال گرایانه ذهنم گوش دادن به فایل رو به تاخیر مینداخت همون لحظه پلی کردم و شروع کردم به نوشیدن جرعه جرعه کلام ناب استادم…
استاد شما گفتین من بعد از سالها و هرروز صحبت کردن از قانون هنوز تشنهی شنیدن این آگاهی ها هستم . منم همینطور هستم استاد. تکرار این آگاهیهای ناب برای منِ فراموشکار واقعا ضروری و لازم و لازم و لازم هست . یعنی هربار که به این صحبتها گوش میدم و سیراب میشم تا میرم وارد زندگی روزمره میشم و یه روز میگذره و برمیگردم و فایل رو تو گوشم پخش میکنم میبینم چقدر نیاز دارم به شنیدن. چقدر نیاز دارم به این تکرار . چقدر اگر حواسم نباشه ممکنه همه چی فراموشم بشه و منم گول بخورم مثل خیلی از آدما و عامل شرایط و زندگی خودم رو به بیرون ربط بدم .
خدایا شکرت برای این تکرار و این ذکر مداوم که من رو در دستهی تقوا پیشگان قرار میده .
استاد باید بگم این لحن صداتون ، وجودتون ، جذبه و کاریزماتیک شخصیتتون در فایلهای اخیر ، هزار برابر از چند سال پیش و فایلهای قبلی بیشتر شده و چقدر من به وجود شما افتخار میکنم . چقدر افتخار میکنم که شاگرد استادی هستم که هرروز داره ارتقا پیدا میکنه و خودش مصداق این اصل هست که «همیشه جا هست برای بهتر شدن و رشد کردن سقفی نداره» . امیدوارم من هم شاگردی شایسته باشم و من هم هرروز بهتر از روز قبل و هر ماه و سال بهتر از ماه و سال گذشته باشم و شما هم با دیدن و خواندن نوشتههای من به من افتخار کنید .
چطور ذهنیت و باورهای ما داره اتفاقات رو شکل میده ؟!! یه اصل اساسی . و این اصل رو استاد من در تمام عناصر هستی و تمام مشاهداتش میبینه و درک میکنه و چقدر عالی با مثال و فکت منطق و باورهای درستی رو ذهن شکل میدن تا من هم روش ساخت باور رو یاد بگیرم . باید فکت و مثال بیارم.
پیشفرضها همواره در حال رهبری کردن ذهن هستن. انتظارات ما شکل میده واقعیت رو .
یک فرد با انتظارات مثبت اتفاقات مثبت رو جذب میکنه و یک فرد با انتظارات منفی اتفاقات منفی رو جذب میکنه . جهان هم اتفاقات رو با باورهای ما ایجاد و هماهنگ میکنه .
و اینکه ذهنیت ما از یک موضوع یکسان برداشتهای متفاوتی خواهدداشت . ذهنیت مثبت از اون اتفاق برداشت مثبت داره و به همون نسبت رفتار و واکنش مثبت و احساسات مثبت رو بروز میده . و ذهنیت منفی از همون اتفاق برداشت منفی و به همون نسبت رفتار و واکنش منفی و احساسات منفی بروز میده.
قدرت باور و قدرت ذهن
جهان مثل آینه است که آنچه بهش می فرستیم به ما برمیگردونه . وقتی یه سری افکار میفرستیم که افکار مثبتی هست و احساس شادی و اعتماد به نفس میده جهان اتقاق و آدمها و شرایطی رو وارد زندگی ما میکنه که این باور و احساس تشدید بشه .
اگر ما نگاهی خاص به یه خوردنی داشته باشیم واقعا کیفیت متفاوتی رو از اون خوردنی در جسم و مذاق خودمون تجربه میکنیم . چون در ذهنمون این نگاه هست تعبیر متفاوتی از اتفاقات خواهیم داشت .
آنچه انتظار داریم اتفاق میافته چون ما اینطور فکر میکنیم .
اگر انتظار داشته باشم که امروز روز خیلی خوبی باشه روز خیلی خوبی رو تجربه میکنم. اگر انتظار داشته باشم که صحبت خوبی رو با دوست و یا فرد مقابلم دارم قطعا اتفاق خوبی میافته و اگر انتظار داشته باشم که یه فاجعه و با ناخوشایندی قراره اتفاق بیفته همینطور میشه .
چون ما این افکار رو میفرستیم و جهان شرایطی رو ایجاد میکنه که هماهنگ باشه با افکار ما . در واقع ذهن ما جوری برنامه ریزی شده که ورودی ها رو جوری تعبیر و تفسیر کنه که هماهنگ باشه با باورهاش .
یعنی اگر باورش این باشه که نعمت و ثروت کم هست در جهان اطلاعاتی که دریافت میکنه رو جوری تفسیر میکنه که باورهاش رو تایید کنند .اگر باورش این باشه که ثروت و نعمت بینهایته به همین نسبت چیزهایی رو تجربه میکنه که این باور براش تایید بشه. اگر باورش این باشه که هرسال برای من سال خوبی خواهد بود چون من هستم که با باورهام زندگیم رو رقم میزنم اون وقت زمام زندگی رو به دست میگیره و با ساختن باورهای درست زندگی خوبی رو برای خودش خلق میکنه ک هربار بهتر از قبل باشه.
ذهن اگر چیزی متضاد با باورهاش ببینه ردش میکنه و جوری تفسیر میکنه مثلا وقتی باور کرده که موقعیت مناسب برای ثروت نیست، یا اکثر مردم فقیر هستند و پول ندارند و خلافش رو می بینه در جامعه اینطور تفسیر میکنه که طرف شانس داره یا اینکه خدا براش ساخته و یا حتا اینکه دزد و قاچاقچی و مال مردم خور و … هست … و توجیه های رو میاره ک با باورهاش هماهنگ بشه .
بنابراین وقتی انتظارت این هست که این کالا خیلی گرون و خاص و ارزشمند هست تجربهی متفاوتی رو از اون کالا خواهی داشت در حالی ک اون کالا کالایی معمولی و همگانی بوده ولی چون تو به این شکل باور کردی که خاص و منحصر به فرد هست احساس و برداشت متفاوتی رو تجربه میکنی ازش . چون ذهنیت داره تجربه رو ایجاد میکنه . باورها داره کار رو انجام میده . اگر که تو کالایی رو بخری که همه ازش تعریف میکنند و اون رو خاص میدونن تو تجربهی بهتری خواهی داشت از اون کالا نسبت به کالایی که همه نظر منفی درموردش داده باشن و درموردش بد گفته باشن.
اطلاعاتی که دریافت کردی و ذهنیتی که شکل گرفته باعث میشه ذهنت به اون تجربه شکلی رو بده ک هماهنگ باشه با باورهات .
در مورد فیلمها ما دقیقا همین برداشت رو داشتیم . وقتی رتبه imdb رو در مورد فیلمها میخوندیم و فیلم رو میدیدیم برداشت متفاوتی از اون فیلم داشتیم و
چون اون فیلم در رتبهی بالایی بود خود به خود ما منتظر بودیم تا چیز خاص و متفاوتی در اون فیلم ببینیم و برداشتهای خاصی از اون فیلم داشته باشیم و در مورد آهنگ هم همینطور .وقتی درموردش کلی تعریف و تمجید میخوندیم ناخودآگاه منتظر بودیم با یه چیز خاص رو ب رو بشیم .
نظرات و برداشتهایی که آدمها در مورد کالا و محصول و تجربهای ارائه میدهن ذهنیتی رو در انسان ایجاد میکنند و ذهنیت شکل گرفته انتظار ایجاد میکنه و تو با این انتظار اون موضوع رو تجربه میکنی. ذهنیت تو به کانون توجهت و به نگرش ت و در نتیجه به تجربیات ت شکل میده. یاد نمایشگاههای هنری میافتم ک مثلا افراد برای یه تابلوی نقاشی که از نظر ما یه چیز نامفهوم هستند چند هزار دلار پول میدن و ما تعجب میکنیم که خدای من! و دهن مون از تعجب باز می مونه … اما چون در مورد اون اثر و مفهوم پشتش کلی براشون ذهنیت ایجاد شده و اونها باور کردند اون رو، به همین شکل حاضرند پول هنگفتی براش خرج کنند .
وقتی با یه ذهنیت خاص با یه فرد تازه رو ب رو میشیم قطعا مطابق ذهنیت خودمون انتظارات ما و رفتارهای ما شکل میگیره و ما برداشتهایی از اون دیدار و آشنایی خواهیم داشت که هماهنگ باشه با اون اطلاعات و ورودی ها . و جالبه که الان متوجه میشم ذهنیت منفی در مورد آدمها دادن یا گرفتن چقدر میتونه تجربه متفاوتی از روابط رو برای ما شکل بده و به همین دلیل هست که قرآن اینقدر غیبت کردن رو مذموم و ناپسند میدونه چون ذهنیت میده وقتی تو پشت سر یه فرد با کسی که نمیشناسه ش صحبت منفی میکنه تو داره به اون فرد در مورد اون شخص غیبت شونده نگرش میدی …
ما با آموزههای استاد داریم یاد میگیریم که اطلاعات ورودی چطور داره باورهای ما رو شکل میده و این باورهای شکل گرفته و ذهنیت ساخته شده چطور داره تجربه های ما رو شکل میده و چطور میتونیم این روند رو در دست بگیریم و تجربههای متفاوتی رو برای خودمون خلق کنیم .
اگر به یک فرد باوری بدی در مورد چیزی ک هست یا ویژگی ای که داره و … داده بشه میتونه اون باور تاثیر بالایی داشته باشه در زندگی اون فرد . مثل وقتی که بچه بودیم افسانهی دوقلوها رو میدیدم و اینکه اون دونفر باور کرده بودن که اگر دست همدیگه رو بگیرن میتونن اتفاقات خاصی رو رقم بزنن و قدرتشون چند برابر میشه و تو همون عالم بچگی ما هم باور میکردیم چون میدیدیم که واقعا اونها در موقعیت و چالشهای مختلف وقتی کنار هم قرار میگیرند و دست همدیگه رو میگیرن قویتر میشن و از پس اون مشکل ب وجود اومده برمیان.
خود من چون در محیطی بزرگ شدم که باورهای اشتباهی رو در مورد خودم و آنچه دارم مثل صدام و یا ظاهرم بهم داده بودند و چون افراد نزدیک زندگیم این رو به من داده بودن من هم باور کرده بودم که صدای زشتی دارم و یا زیبا نیستم و مثلا موهام زشته چقدر هم این مورد در تجربیاتم تکرار میشد و میشنیدم و میدیدم و افراد مختلف تایید میکردن باور من رو … تا اینکه من از اون محیط جدا شدم و در محیط دیگه ای قرار گرفتم و دید و نگاهم در مورد خودم و توانایی هام تغییر کرد و اون وقت چقدر از افراد مختلف شنیدم که صدات خیلی قشنگ و منحصر به فرد هست و یا موهای فردار ت خیلی زیبا هستند و خیلی تک ن و … چون خودم باورم متفاوت شده بود و هربار با تایید شدن از طرف محیط بیرون تقویت شد تجربیاتم هم متفاوت شد و دیگه برام به یه موضوع بدیهی و تکراری تبدیل شده که افراد از صدای من و یا از زیبایی من تعریف کنند . در حال که سالها از همین چیزی که داشتم و بودم در دوران کودکی در رنج و عذاب بودم . همه چیز در این مورد برام تغییر کرد وقتی باورهای من در مورد خودم تغییر کرد .
تازه انگار الان داره برام جا می افته که همه آنچه در من نرگس ساخته شده پیش فرضها و باورهایی هست که از محیط و جامعه و خانواده منتقل شده و چطور زندگی من حول این باورهای شکل گرفته چرخیده و رقم خورده … خدای من !!
خداوند یاورم باشه تا این سریال بسیار آموزنده و عالی رو دنبال کنم و به این شکل دریچه ای از آگاهی های ناب و متحول کننده در ذهنم شکل بگیره و از من نرگس متفاوتی بسازه . نرگسی که با ذهنیت قدرتمند کننده و توحیدی زندگی متفاوت و طلایی ای رو برای خودش خلق خواهد کرد .
خدایا شکرت
سپاسگزارم از شما استاد عزیزم 🩶
و از دوستان عزیزم 🩶
طبق رسم استاد آرزو میکنم امسال بهترین سال زندگی برای همه ما باشه و هرسال از امسال بهتر باشه .
چند وقت پیش یکی از دوستانم برای یک مهمانی دعوت کرده بود که راستش رو بخوام بگم، خیلی هم دوست نداشتم برم. نه که طرفها رو دوست نداشته باشم، ولی واقعا حس خوبی به محیطشون نداشتم. اون موقعها به شدت ذهنم منفی بود و اصلاً فکر میکردم که این مهمانی هیچ چیزی جز یه شب خستهکننده برای من نخواهد بود. ولی از اونجایی که داشتم تازه روی خودم کار میکردم و سعی میکردم ذهنیتها و باورهای منفیام رو تغییر بدم، تصمیم گرفتم این بار متفاوت باشم.
قبل از اینکه برم، هر روز چند بار خودم رو آماده میکردم. با خودم میگفتم: «این مهمانی میتونه فرصت خوبی برای آشنایی با آدمهای جدید باشه. شاید این افراد هم در اصل خیلی بهتر از اون چیزی که من فکر میکنم باشند.» حتی جملاتی مثل «من قراره با انرژی مثبت برم و خوش بگذره» رو توی ذهنم تکرار میکردم. چند بار خودم رو تصور میکردم که با لبخند وارد میشم، با آدمها صحبت میکنم و از هر لحظه لذت میبرم.
وقتی رسیدم به مهمانی، با اینکه اولش خیلی توی خودم بودم و کمی درگیر احساسات منفی گذشتهام، یواشیواش متوجه شدم که تغییراتی ایجاد شده. به جایی که همیشه به منفیترین بخشها توجه میکردم، حالا داشتم چیزهای مثبت رو میدیدم. مثلا یکی از مهمانها که قبلاً فکر میکردم خیلی خشک و بیروح هست، الان با دیدگاه جدیدی بهش نگاه میکردم و متوجه شدم که خیلی هم جذاب و شوخطبع هست. یکی دیگه که قبلاً خیلی در دلم ازش ناراحت بودم، الان دیدم که خیلی باحال و مهربونه.
با هر کسی که صحبت میکردم، ذهنیتهای مثبت بیشتر و بیشتر در ذهنم پررنگ میشد. به هیچوجه به خودم اجازه ندادم که به افکار منفی برگردم. به مرور زمان، از اون مهمانیای که اصلاً براش منتظر نبودم و شاید حتی ازش فرار میکردم، تبدیل به یکی از بهترین مهمانیهایی شد که رفتم. احساس کردم که نه فقط من بلکه بقیه هم از حضورم خوشحال هستند.
=>> این تجربه به من ثابت کرد که چطور میشه با تغییر انتظارات ذهنی و با تکرار باورهای مثبت، حتی یک موقعیت ناخوشایند رو به چیزی تبدیل کرد که بشه ازش لذت برد و حتی یاد گرفت. اون مهمانی تبدیل شد به یک شب پر از خنده، گفتگو و حتی لحظات آموزنده. از اون شب به بعد همیشه یادم موند که هیچچیز در دسترس نیست که نتونم با ذهنی مثبت و باز، ازش بهترین بهره رو ببرم.
خیلی فایل فوق العاده زیبایی بود و من وقتی که اومدم نکته برداری کردم و به نکاتش فکر کردم چیزایی را توش درک کردم که فقط با گوش کردن
بهشون نرسیده بودم در واقع وقتی اومدم تو دفترم نوشتم اون موقع تازه فهمیدم که این فایل و استاد
چی دارند میگند.
دلیل اینکه قرآن این همه تاکید دارند که چرا در آیاتش تعقل نمیکنید چرا تفکر نمیکنید،
استاد اومدند تو این فایل این آیه را با دید باز برامون توضیح دادند.
ما باید حواسمون باشه به محیط اطرافمون، به حرفایی که میشنویم به خودمون فکر کنیم دلیل رفتارهامون را بشناسیم که این رفتار من از کجا داره نشأت میگیره چرا من کسی را یه بار یه حرفی
بهم زده دیگه بعد از سالها هنوزم ازش به عنوان
آدم نامناسب ازش یاد میکنم،
یا آدما را با توجه به ظاهرشون قضاوت میکنم،
یا در حالت مثبتش کسی را که برا بار اول دارم میبینمش در اکثر مواقع یه آدم خوب و خوش برخورد در اومده،
یا در مورد خرید هامون حتما جنس مورد علاقه ام
باید از فلانی باشه در صورتی هر دوشون از یه کارخونه اومده تولید کننده اش یکی بوده ولی دو تا نگاه متفاوت داریم.
من باید آگاهانه بیام به همه اینا فکر کنم و نخوام
به همون روش قبلم عمل بکنم یه کم به خودم جرات بدم و فراتر از دایره امنم فکر کنم یعنی با توجه به قوانینی که استاد دارند آموزش میدهند
پایم را فراتر بگذارم یعنی همون نباشه که از سالها قبل شنیدم و دارم یه مسیر ثابت را پیش میرم که به لطف خداوند تو دوره روانشناسی ثروت 1 اومدم
باورهای نادرست در مورد ثروت و پول را دارم شناسایی میکنم که هم رو نادرستی شون کار میکنم و هم باورهای مناسب جایگزین باورهای نادرست میکنم.
من وقتی داشتم این فایل را گوش میکردم به خودم گفتم چه خوب شد که این فایل به موقع رو سایت اومد و بهم کمک کرد تا بیشتر رو تغییر باورهام فعال باشم و این هم لطف خداوند بزرگ بود این یک همزمانی بود، یک معجزه الهی بود
که برام اتفاق افتاد.
تو این داستان دلیل این که یه نوع توت فرنگی از یه جعبه، داره دو تا بازخورد میده به همون پیش فرض های ذهنی بوده، نه به دلیل اینکه مزه شون فرق میکرده .
خیلی از آدما اتفاقات زندگی شون و تجربه شون و
واقعیت را یه جور دیگه برای خودشون تغییر میدند
تو مثال همین توت فرنگی از نظر قیمت و کیفیت
یه توت فرنگی معمولی بوده اما به انتظاری که مشتری داشت اون واقعیت را به نفع خودش تونسته تغییر بده یعنی ذهن اینقدر قدرت داره چون در مورد هر کدوم از توت فرنگی ها
تعریف های متفاوتی داده شده، تو مثال مشروب
چندین سال پیش یکی از دوستام مشروب را با آب مخلوط کرده بود و طبق تعریف هایی که از کیفیت و قدمت و قیمتی که به مشتری داده بود مشتری
به گفته خودش میگفت من تاحالا همچین مشروبی نخورده بودم نه به دلیل خوب بودنش، به خاطر اینکه اینقدر تو ذهن دوستمون این پیش فرضه قوی بوده بههمین دلیل ذهن سریع و به صورت
هوشمندانه جواب میده.
من تو کسب و کارم قبلا یه سری پیش فرض هایی داشتم که حتما بایستی محصولی که میخواستم بخرم حتما حتما از شخص مورد نظرم بخرم با همون مارک و اندازه، ومحصولاتی که خودم تولید میکردم یه جورایی برام کم ارزش بود در صورتی که دوستانم بهم از کیفیت کارم تعریف میکردند که
اومدم باورهام را بهبود دادم و اون پیش فرض های ذهنی ام را شناسایی کردم که چرا من برای کار خودم ارزش نمیگذارم دلیلش را پیدا کردم و باورهای جدیدی تو ذهنم ایجاد کردم که محصولات من بی نظیر هستش و من بهترین محصول را میتونم تولید بکنم و هدایت شدم به مسیری که با جان و دل درستی این باورهام را بهم
ثابت کرد که من دارم درست فکر میکنم و هرچی بیشتر میگذره با ادامه دادن و حرکت کردن، بیشتر
این باور داره تقویت میشه جوری که دوستانم من را به عنوان الگو برا خودشون انتخاب کردند.
خدا را شکر میکنم بابت این فایل فوق العاده بی نظیر برای من مثل یه دوره هستش تونستم ذهنم را بیشتر کنکاش کنم و یه سری باورها را تو عمق ذهنم شناسایی بکنم دلیل رفتارهام را بهتر بشناسم
به خصوص این فایل کمک زیادی بهم کرده که بتونم دوره روانشناسی ثروت را بهتر بفهمم و رو باورهام کار کنم.
بنام خداوند دانا و توانا و عالم و محیط به تمامجهان هستی
درود بر استاد عباس منش بزرگوار و مریم بانوی نازنین و همه دوستای هم فرکانسی در سایت
تبریک آغاز سال نو به استاد عشق وتوحید و همگی عزیزان ، به قول استاد انشالله امسال بهترین سال زندگی مونباشه و سالهای بعد بهتر از امسال و هرروز در مسیر رشد و بهبود شخصیتی
قبل از شروع سال که این فایل فوق العاده رو روز سایت دیدم و گوش دادم ، چند ساعتی با خودم و خداوند یکتا خلوت کردم و تمرکزی نشستم روی هدف امسالم فکر کردم و نوشتم .
با تسلیم شدن در برابر خداوند مهربانم در شروع سال جدید طلب هدایت الهی در خواسته هام را دارم و همه چیز ذهن و باورهای ماست ، مثال توت فرنگی و داروهای دارونما …جهان بازتاب و فرکانس افکار مون و به زندگی مون میده .
استاد مجموعه فایلهای ادامه دارتون وخیلی دوست دارم و بیصبرانه منتظر بقیه فایلهای ارزشمند تون هستم مثل این این فایل تون وکه معلومه کلی دربهای آگاهی جدید و برامون باز میکنه و چقدر در شروع سال نو ، روی خودمون کار کنیم .
بزرگترین سپاسگزاری و شکرگزاری هررروزم بودن در این سایت مقدس و این مکان معنوی و آشنا شدن با استاد عشق و توحید وکار کردن روی خودم هست .
الهی هزاران بار شکر به درگاهت ، جان جانانم ، عشق الهی ام ، ، ای تغییر دهنده دلها و دیده ها ای مدبر شب و روز ای گرداننده سال و حالت ها * بگردان حال ما را به نیکوترین حال ، تجربه زندگی زیباتر با سراسر نعمت و لذت وشادی وسلامتی و عشق و لذت هدایتمون کن .
الهی آمین
یا ستار العیوب
سلام به همه عزیزان
واقعا اطراف ما پر از درس زندگی هست و من به شخصه خیلی توجه نمیکردم . ببین حتا میشه از توت فرنگی هم درس گرفت
کامنت دوم رو مینویسم و یه مثال از خودم مینویسم که پندی باشه برام که خودم رو اصلاح کنم
داستان از جایی شروع میشه که من از زمان بچگی یعنی حدود 7-8 ساگی همیشه مادرم از دست پدرم شاکی بود و به من میگفت بابات به من ظلم کرده و پول نمیده و فلان و بیسار هست و من یه تنفر عمیق از پدرم داشتم و با همین تفکر تنفر از پدرم بزرگ شدم و هرکاری برام میکرد نمیدیدم و چه ریشه های تاریکی تو قلبم رشد میکرد و با من بزرگ میشد و یه چرک در وجودم بود و تا 30 سالگی ادامه داشت و یه اتفاقی افتاد که من خیلی ذهنم چرخید و نسبت به پدرم عوض شد شد یعنی اون اتفاق به ظاهر بد که منو خرد کرد اما دید و فکر منو باز کرد و وقتی کم کم پدرم رو بخشیدم متوجه شدم و به یاد اوردم چه کارهایی بزرگی در حق من کرده که کمتر پدری برای فرزندش میتونسته انجام بده و انجام داده و میده . اون تمام چیزهایی که داشته به پای من ریخته و الان که مینویسم فلش بک میاد جلو چشام اما من به واسطه سالها خوراک بد ذهنی کور و کر بودم
————————————
مثال دوم: رفیقم کلی فروشی لوازم جانبی موبایل داره که هم خودش وارد میکنه و هم با وارد کننده مستقیم همکاری داره و به شهرهای پخش میکنه . میگفت سعید مشتری(جزئی) میاد برای خرید سری شارژر(کلگی شارژر) و وقتی قیمت های کم من رو میبینه میگه جاهای دیگه به فلان قیمت بالاتر میدین و حتا نمونه میارن و فکر میکنن که من جنسم فیک هست و هرچه من براشون توضیح میدم میدم باور نمیکنند چون فکر میکنند گرون تره اورجینال هست و این بارها تکرار شده و منم رویه را عوض کردم و از وقتی قیمت بالاتر دادم بیشتر خیالشون راحت شده و بهتر میخرن و فکر میکنن چون بیشتر خریدن کیفیتش بهتره
———————————-
مثال سوم : اینکه تو جامعه مثلا بابت شده که فلان برند کیفیت داره و بقیه به گرد پاش نمیرسن و میبینی یه برندهایی هستن که اسمشون اونقدر شناخته شده نیست ولی کیفیت خیلی خوبی دارن ولی یکی بد میگه و یکی خوب میگه و میشه متوجه شد که با ارزش گذاری از چیزی یا زدن توسر چیزی میشه اون رو در ذهنی که هیچ تصوری نداره کم و بالا کرد
یا مثلا خیلی ها میگن و باور دارن که اسپند چشم حسود رو کور میکنه و تو خونه یا تو عروسی ها اسپند دود میکنند و یا فلان کار یا فلان دارو گیاهی یا شیمیایی بخوری فلان میشی و دقیقا همون اتفاق میوفته یا مهره مار یا دندان گرگ و … داشتن باعث جذب میشه و بقیه مطیعت بشن و یه زمانی عطری مد شده بود که خیلی هم گرون بود ( اسم عددی داشت و یادم نمیاد چیه) که این عطر رو بزنی بقیه جذبت میشن و خیلی ها میخریدن
خیلی از این طرفداری کردن و یا مخالفت کردن ها جهت های ذهنی که بر اساس اون عمل می کنیم .
خداروشکر
جمعه 1 فروردین 1404
Friday – 2025 21 March
بنام خدا
سلام استاد عزیزم و خانم شایسته
استاد بسیار سپاسگزارم که تو عید جلسه جدید دوره همجهت رو نزاشتید و به جاش واقعا یک دوره ارزشمند هدیه برامون گذاشتید چون واقعا دوره هم جهت خیلی تمرکز بالایی میخواد سپاسگزارم
استاد در مورد تجربه خودم دقیقا همینجوری هست
یه مثال هم هست تحیلیل دو نفر از گل با خار
که یکی تحلیلش اینه عجب دنیای قشنگی که بوته های خار گل دارد
تحلیل دوم عجب دنیای زشتی که گلهای به این قشنگی پر از خار هست
واقعا برداشت و تحلیل ما از هر اتفاقی معنا میده به اون اتفاق و به قول معروف برچسبی که ما به اتفاقات میزنیم مهمه
استاد من تو همین چند هفته خودم یه سری آزمایشاتی انجام دادم دقیقا انتظارات و برداشتهای ما تجربیات و اتفاقات رو وارد زندگی ما میکنه مثلا من مادرم شیره انگور محلی درس میکنه من به چند نفر گفتم این شیره انگور با چوب بادام درس شده و در تشت و ظرف مسی مال 100 سال پیش که اصلیه درس شده(البته واقعی گفتم اینارو) بعد قیمتو 2 برابر شیره انگور بازار گفتم بازم طرف خرید چرا که من ذهتیت مثبتی بهش دادم در مورد خود من هم دقیقا همینه هر اتفاقی بیفته هر چقدر هم منفی باشه من وقتی ذهنیت مثبت دادم و برداشت مثبت دادم اتفاقه برا من مثبت شده
این موضوع استاد تو فروش خیلی عالی کمک کننده هست من زیاد تو بحث فروش استفاده میکنم
بسم الله الرحمن الرحیم
ب ما گفتن پول بیشتر بده آش بهتر بخور
واین شده یک باور قوی .
ک حتما جایی ک گرونه قراره غذای بهتری بخوری یا لباسی ک گرونه جنسش خیلی عالیه
چقد شوهرم اهمیت میده ب این موضوع وسالهاست همش چیزای گرون میخوره
ومیگه وقتی چیزای گرون میخورم احساس میکنم درست زندگی کردم وبرای خودم ارزش قاعلم
در مورد کسب وکارم هرچی قیمت پایینتر بگم مشتری فکر میکنه این هنر بی ارزشه و کار خاصی نکردم یا تمیز انجام نشده
میخام اینو واسه موضوع رو توی فروشم بکار ببرم
من دیدم جاهای گرون ک چقد سرشون شلوغه
یک پیتزایی ک خیلی معروفه توشهرمون و شوهرم کلی ازش تعریف کرد
دوسه بار رفتیم چقد سرش شلوغه باید منتظر باشی واسه گرفتن پیتزا و فیش غذا
من خوشم نیومد از پیتزاش اصلا
یا رفته بودم چرخ خیاطی بخرم فروشنده گفت همشون مثل هم هست اما مارک جک بخاطر برندش خیلی خیلی فروشش بالاست قیمتش بالاتره خیلی توی بازار ترند شده وگرنه من بعنوان یک فروشنده ای ک سالهاست دارم میفروشم وتعمیر میکنم واجناس رو میشناسم همشون یک نوع کارایی دارن همشون مثل هم هستن جنسشون
برای معرفی کارم قیمت ها رو میخام افزایش بدم وتمرین اگهی بازرگانی رو انجام بدم از خودم و مهارتم تعریف کنم
جهان داره منو ب سمتی میبره با نشانه ها دارم باور میکنم ک وقتی من کیفیت کارم رو بدونم براش ارزش قاعل باشم هر قیمتی بگم میخرن
فقط مهم اینه که من چ فکری میکنم
و درموردش با بقیه چی میگم
مثلا میگم ارزونه مفته ک اونا بخرن
یا میگم خیلی کیفیتش عالیه
جدیدا دوبار اینکارو کردم قیمت دلخواهمو گفتم کیفیتش خیلی عالیه تا 5 سال اگه خراب شد بیا پسش بده طرف هم گفته اره خیلی تمیزه کارت خیلی عالیه میخامش
سپاسگذارم استاد جان
باهر پیش فرضی برم جلو اون اتفاق میفته همیشه همینجوری بوده
اگه پیش فرضم از یک شخص یک کار یک مشتری خوب بوده
خوش قولی های توی روابط
مثلا پیش فرضم این شخص بدقول هست هربار بدقولی کرده
پیش فرضم درمورد عشقم اینکه خیلی دست دلبازه خیلی نظرم براش مهمه و
واقعا همینطور شده هربار
هرچی گفتم انجام داده
برعکس قبلا پیش فرضم این بود ک همسرم اصلا ادمیه مثل پدرم ادم بی احساس وبی تفاوت و اصلا ب زن اهمیتی نمیده
ک این باور مخرب از مادرم رفته بود تو ذهنم هنوز هم ریشه هاش هست
مادرم توی این موضوع خیلی احساس قربانی شدن داشت ک قربانی پدرم و شرایطش شده
وتمام سعیش براین بوده ب من بگه شوهرت هم اینطوره بعد فهمیدم من چقد ب خودم ظلم کردم چرا بذارم هی بهم بگه هی بپذیرم
وقتی ازشوهرم تعریف میکنم مادرم یکسری توجیهات میاره چون اینجوره چون مجبوره چون فلانه
اما اومدم ساختم و واقعا شوهرم عشقم دست دلبازه چشم پاک و خیلی دوسم داره و نظرم براش مهمه توی همه چیز و کل تلاشش این هست باهم خوش باشیم وقتی شادم میخندم میبینم عکس العملش چجوره
ساعتها باهم درمورد خاسته هامون باهم حرف میزنیم
همیشه دستی شده از دستان خدا وتوی کارهام وخاسته هام بامن همراه شده و هارون شده برای موسی
چقد این باور جدید باعث شد زندگی زیبا وارامتر بشه استاد
همه چیز باوره
روابط
ثروت
سلامتی
خود باوری وعزت نفس
بسم الله الرحمن الرحیم
ب ما گفتن پول بیشتر بده آش بهتر بخور
واین شده یک باور قوی .
ک حتما جایی ک گرونه قراره غذای بهتری بخوری یا لباسی ک گرونه جنسش خیلی عالیه
چقد شوهرم اهمیت میده ب این موضوع وسالهاست همش چیزای گرون میخوره
ومیگه وقتی چیزای گرون میخورم احساس میکنم درست زندگی کردم وبرای خودم ارزش قاعلم
در مورد کسب وکارم هرچی قیمت پایینتر بگم مشتری فکر میکنه این هنر بی ارزشه و کار خاصی نکردم یا تمیز انجام نشده
میخام اینو واسه موضوع رو توی فروشم بکار ببرم
من دیدم جاهای گرون ک چقد سرشون شلوغه
یک پیتزایی ک خیلی معروفه توشهرمون و شوهرم کلی ازش تعریف کرد
دوسه بار رفتیم چقد سرش شلوغه باید منتظر باشی واسه گرفتن پیتزا و فیش غذا
من خوشم نیومد از پیتزاش اصلا
یا رفته بودم چرخ خیاطی بخرم فروشنده گفت همشون مثل هم هست اما مارک جک بخاطر برندش خیلی خیلی فروشش بالاست قیمتش بالاتره خیلی توی بازار ترند شده وگرنه من بعنوان یک فروشنده ای ک سالهاست دارم میفروشم وتعمیر میکنم واجناس رو میشناسم همشون یک نوع کارایی دارن همشون مثل هم هستن جنسشون
برای معرفی کارم قیمت ها رو میخام افزایش بدم وتمرین اگهی بازرگانی رو انجام بدم از خودم و مهارتم تعریف کنم
جهان داره منو ب سمتی میبره با نشانه ها دارم باور میکنم ک وقتی من کیفیت کارم رو بدونم براش ارزش قاعل باشم هر قیمتی بگم میخرن
فقط مهم اینه که من چ فکری میکنم
و درموردش با بقیه چی میگم
مثلا میگم ارزونه مفته ک اونا بخرن
یا میگم خیلی کیفیتش عالیه
جدیدا دوبار اینکارو کردم قیمت دلخواهمو گفتم کیفیتش خیلی عالیه تا 5 سال اگه خراب شد بیا پسش بده طرف هم گفته اره خیلی تمیزه کارت خیلی عالیه میخامش
سپاسگذارم استاد جان
باهر پیش فرضی برم جلو اون اتفاق میفته همیشه همینجوری بوده
اگه پیش فرضم از یک شخص یک کار یک مشتری خوب بوده
خوش قولی های توی روابط
مثلا پیش فرضم این شخص بدقول هست هربار بدقولی کرده
پیش فرضم درمورد عشقم اینکه خیلی دست دلبازه خیلی نظرم براش مهمه و
واقعا همینطور شده هربار
هرچی گفتم انجام داده
برعکس قبلا پیش فرضم این بود ک همسرم اصلا ادمیه مثل پدرم ادم بی احساس وبی تفاوت و اصلا ب زن اهمیتی نمیده
ک این باور مخرب از مادرم رفته بود تو ذهنم هنوز هم ریشه هاش هست
مادرم توی این موضوع خیلی احساس قربانی شدن داشت ک قربانی پدرم و شرایطش شده
وتمام سعیش براین بوده ب من بگه شوهرت هم اینطوره بعد فهمیدم من چقد ب خودم ظلم کردم چرا بذارم هی بهم بگه هی بپذیرم
وقتی ازشوهرم تعریف میکنم مادرم یکسری توجیهات میاره چون اینجوره چون مجبوره چون فلانه
اما اومدم ساختم و واقعا شوهرم عشقم دست دلبازه چشم پاک و خیلی دوسم داره و نظرم براش مهمه توی همه چیز و کل تلاشش این هست باهم خوش باشیم وقتی شادم میخندم میبینم عکس العملش چجوره
ساعتها باهم درمورد خاسته هامون باهم حرف میزنیم
همیشه دستی شده از دستان خدا وتوی کارهام وخاسته هام بامن همراه شده و هارون شده برای موسی
چقد این باور جدید باعث شد زندگی زیبا وارامتر بشه استاد
همه چیز باوره
روابط
ثروت
سلامتی
خود باوری وعزت نفس
سلام به استاد سید عباس منش خانوم شایسته و تمامی دوستان.
استاد عزیزم من یادمه مادرم یه روز معده درد داشت و قرصاش تموم شده بودن و من رفتم داروخونه و اگه قرصش مثلا 500 بود اون داروخونه250 شو داشت ،قرص رو دادم ب مادرم و بهش گفتم که این قدرتش اندازه نصف قرص خودشه ،یکیشو خورد گفتم الان چطوری گفت حس میکنم کمی خوب شدم.چون تو ذهنش اون نصف بود حس کرد کمی خوب شده،و با این حرفش هم خندیدم هم برام جالب بود
اون زمان قوانین رو نمیدونستم
به نام خداوند هدایتگر مهربانم
کهف
قَالَ لَهُ مُوسَىٰ هَلْ أَتَّبِعُکَ عَلَىٰ أَنْ تُعَلِّمَنِ مِمَّا عُلِّمْتَ رُشْدًا ﴿66﴾
موسی به او گفت: آیامن تو را پیروی کنم که از آنچه به تو آموخته اند، مایه رشدی به من بیاموزی؟(66)
قَالَ إِنَّکَ لَنْ تَسْتَطِیعَ مَعِیَ صَبْرًا ﴿6٧﴾
گفت: تو هرگز نمی توانی بر همراهی من شکیبایی ورزی. (67)
وَکَیْفَ تَصْبِرُ عَلَىٰ مَا لَمْ تُحِطْ بِهِ خُبْرًا ﴿6٨﴾
و چگونه می توانی بر چیزی که به آن احاطه نداری شکیبایی ورزی؟ (68)
قَالَ سَتَجِدُنِی إِنْ شَاءَ اللَّهُ صَابِرًا وَلَا أَعْصِی لَکَ أَمْرًا ﴿6٩﴾
گفت: اگر خدا بخواهد، مرا شکیبا خواهی یافت، و هیچ فرمانی را از تو مخالفت نخواهم کرد.
الهی به امید تو و با طلب یاری از تو
خدا رو شکرگزارم که در اولین لحظات اشتراک این فایل آگاهی بخش در مدار دریافتش قرار گرفتم و برخلاف همیشه که میگفتم بذار سرفرصت و … به این بهانه و با نگاه کمال گرایانه ذهنم گوش دادن به فایل رو به تاخیر مینداخت همون لحظه پلی کردم و شروع کردم به نوشیدن جرعه جرعه کلام ناب استادم…
استاد شما گفتین من بعد از سالها و هرروز صحبت کردن از قانون هنوز تشنهی شنیدن این آگاهی ها هستم . منم همینطور هستم استاد. تکرار این آگاهیهای ناب برای منِ فراموشکار واقعا ضروری و لازم و لازم و لازم هست . یعنی هربار که به این صحبتها گوش میدم و سیراب میشم تا میرم وارد زندگی روزمره میشم و یه روز میگذره و برمیگردم و فایل رو تو گوشم پخش میکنم میبینم چقدر نیاز دارم به شنیدن. چقدر نیاز دارم به این تکرار . چقدر اگر حواسم نباشه ممکنه همه چی فراموشم بشه و منم گول بخورم مثل خیلی از آدما و عامل شرایط و زندگی خودم رو به بیرون ربط بدم .
خدایا شکرت برای این تکرار و این ذکر مداوم که من رو در دستهی تقوا پیشگان قرار میده .
استاد باید بگم این لحن صداتون ، وجودتون ، جذبه و کاریزماتیک شخصیتتون در فایلهای اخیر ، هزار برابر از چند سال پیش و فایلهای قبلی بیشتر شده و چقدر من به وجود شما افتخار میکنم . چقدر افتخار میکنم که شاگرد استادی هستم که هرروز داره ارتقا پیدا میکنه و خودش مصداق این اصل هست که «همیشه جا هست برای بهتر شدن و رشد کردن سقفی نداره» . امیدوارم من هم شاگردی شایسته باشم و من هم هرروز بهتر از روز قبل و هر ماه و سال بهتر از ماه و سال گذشته باشم و شما هم با دیدن و خواندن نوشتههای من به من افتخار کنید .
چطور ذهنیت و باورهای ما داره اتفاقات رو شکل میده ؟!! یه اصل اساسی . و این اصل رو استاد من در تمام عناصر هستی و تمام مشاهداتش میبینه و درک میکنه و چقدر عالی با مثال و فکت منطق و باورهای درستی رو ذهن شکل میدن تا من هم روش ساخت باور رو یاد بگیرم . باید فکت و مثال بیارم.
پیشفرضها همواره در حال رهبری کردن ذهن هستن. انتظارات ما شکل میده واقعیت رو .
یک فرد با انتظارات مثبت اتفاقات مثبت رو جذب میکنه و یک فرد با انتظارات منفی اتفاقات منفی رو جذب میکنه . جهان هم اتفاقات رو با باورهای ما ایجاد و هماهنگ میکنه .
و اینکه ذهنیت ما از یک موضوع یکسان برداشتهای متفاوتی خواهدداشت . ذهنیت مثبت از اون اتفاق برداشت مثبت داره و به همون نسبت رفتار و واکنش مثبت و احساسات مثبت رو بروز میده . و ذهنیت منفی از همون اتفاق برداشت منفی و به همون نسبت رفتار و واکنش منفی و احساسات منفی بروز میده.
قدرت باور و قدرت ذهن
جهان مثل آینه است که آنچه بهش می فرستیم به ما برمیگردونه . وقتی یه سری افکار میفرستیم که افکار مثبتی هست و احساس شادی و اعتماد به نفس میده جهان اتقاق و آدمها و شرایطی رو وارد زندگی ما میکنه که این باور و احساس تشدید بشه .
اگر ما نگاهی خاص به یه خوردنی داشته باشیم واقعا کیفیت متفاوتی رو از اون خوردنی در جسم و مذاق خودمون تجربه میکنیم . چون در ذهنمون این نگاه هست تعبیر متفاوتی از اتفاقات خواهیم داشت .
آنچه انتظار داریم اتفاق میافته چون ما اینطور فکر میکنیم .
اگر انتظار داشته باشم که امروز روز خیلی خوبی باشه روز خیلی خوبی رو تجربه میکنم. اگر انتظار داشته باشم که صحبت خوبی رو با دوست و یا فرد مقابلم دارم قطعا اتفاق خوبی میافته و اگر انتظار داشته باشم که یه فاجعه و با ناخوشایندی قراره اتفاق بیفته همینطور میشه .
چون ما این افکار رو میفرستیم و جهان شرایطی رو ایجاد میکنه که هماهنگ باشه با افکار ما . در واقع ذهن ما جوری برنامه ریزی شده که ورودی ها رو جوری تعبیر و تفسیر کنه که هماهنگ باشه با باورهاش .
یعنی اگر باورش این باشه که نعمت و ثروت کم هست در جهان اطلاعاتی که دریافت میکنه رو جوری تفسیر میکنه که باورهاش رو تایید کنند .اگر باورش این باشه که ثروت و نعمت بینهایته به همین نسبت چیزهایی رو تجربه میکنه که این باور براش تایید بشه. اگر باورش این باشه که هرسال برای من سال خوبی خواهد بود چون من هستم که با باورهام زندگیم رو رقم میزنم اون وقت زمام زندگی رو به دست میگیره و با ساختن باورهای درست زندگی خوبی رو برای خودش خلق میکنه ک هربار بهتر از قبل باشه.
ذهن اگر چیزی متضاد با باورهاش ببینه ردش میکنه و جوری تفسیر میکنه مثلا وقتی باور کرده که موقعیت مناسب برای ثروت نیست، یا اکثر مردم فقیر هستند و پول ندارند و خلافش رو می بینه در جامعه اینطور تفسیر میکنه که طرف شانس داره یا اینکه خدا براش ساخته و یا حتا اینکه دزد و قاچاقچی و مال مردم خور و … هست … و توجیه های رو میاره ک با باورهاش هماهنگ بشه .
بنابراین وقتی انتظارت این هست که این کالا خیلی گرون و خاص و ارزشمند هست تجربهی متفاوتی رو از اون کالا خواهی داشت در حالی ک اون کالا کالایی معمولی و همگانی بوده ولی چون تو به این شکل باور کردی که خاص و منحصر به فرد هست احساس و برداشت متفاوتی رو تجربه میکنی ازش . چون ذهنیت داره تجربه رو ایجاد میکنه . باورها داره کار رو انجام میده . اگر که تو کالایی رو بخری که همه ازش تعریف میکنند و اون رو خاص میدونن تو تجربهی بهتری خواهی داشت از اون کالا نسبت به کالایی که همه نظر منفی درموردش داده باشن و درموردش بد گفته باشن.
اطلاعاتی که دریافت کردی و ذهنیتی که شکل گرفته باعث میشه ذهنت به اون تجربه شکلی رو بده ک هماهنگ باشه با باورهات .
در مورد فیلمها ما دقیقا همین برداشت رو داشتیم . وقتی رتبه imdb رو در مورد فیلمها میخوندیم و فیلم رو میدیدیم برداشت متفاوتی از اون فیلم داشتیم و
چون اون فیلم در رتبهی بالایی بود خود به خود ما منتظر بودیم تا چیز خاص و متفاوتی در اون فیلم ببینیم و برداشتهای خاصی از اون فیلم داشته باشیم و در مورد آهنگ هم همینطور .وقتی درموردش کلی تعریف و تمجید میخوندیم ناخودآگاه منتظر بودیم با یه چیز خاص رو ب رو بشیم .
نظرات و برداشتهایی که آدمها در مورد کالا و محصول و تجربهای ارائه میدهن ذهنیتی رو در انسان ایجاد میکنند و ذهنیت شکل گرفته انتظار ایجاد میکنه و تو با این انتظار اون موضوع رو تجربه میکنی. ذهنیت تو به کانون توجهت و به نگرش ت و در نتیجه به تجربیات ت شکل میده. یاد نمایشگاههای هنری میافتم ک مثلا افراد برای یه تابلوی نقاشی که از نظر ما یه چیز نامفهوم هستند چند هزار دلار پول میدن و ما تعجب میکنیم که خدای من! و دهن مون از تعجب باز می مونه … اما چون در مورد اون اثر و مفهوم پشتش کلی براشون ذهنیت ایجاد شده و اونها باور کردند اون رو، به همین شکل حاضرند پول هنگفتی براش خرج کنند .
وقتی با یه ذهنیت خاص با یه فرد تازه رو ب رو میشیم قطعا مطابق ذهنیت خودمون انتظارات ما و رفتارهای ما شکل میگیره و ما برداشتهایی از اون دیدار و آشنایی خواهیم داشت که هماهنگ باشه با اون اطلاعات و ورودی ها . و جالبه که الان متوجه میشم ذهنیت منفی در مورد آدمها دادن یا گرفتن چقدر میتونه تجربه متفاوتی از روابط رو برای ما شکل بده و به همین دلیل هست که قرآن اینقدر غیبت کردن رو مذموم و ناپسند میدونه چون ذهنیت میده وقتی تو پشت سر یه فرد با کسی که نمیشناسه ش صحبت منفی میکنه تو داره به اون فرد در مورد اون شخص غیبت شونده نگرش میدی …
ما با آموزههای استاد داریم یاد میگیریم که اطلاعات ورودی چطور داره باورهای ما رو شکل میده و این باورهای شکل گرفته و ذهنیت ساخته شده چطور داره تجربه های ما رو شکل میده و چطور میتونیم این روند رو در دست بگیریم و تجربههای متفاوتی رو برای خودمون خلق کنیم .
اگر به یک فرد باوری بدی در مورد چیزی ک هست یا ویژگی ای که داره و … داده بشه میتونه اون باور تاثیر بالایی داشته باشه در زندگی اون فرد . مثل وقتی که بچه بودیم افسانهی دوقلوها رو میدیدم و اینکه اون دونفر باور کرده بودن که اگر دست همدیگه رو بگیرن میتونن اتفاقات خاصی رو رقم بزنن و قدرتشون چند برابر میشه و تو همون عالم بچگی ما هم باور میکردیم چون میدیدیم که واقعا اونها در موقعیت و چالشهای مختلف وقتی کنار هم قرار میگیرند و دست همدیگه رو میگیرن قویتر میشن و از پس اون مشکل ب وجود اومده برمیان.
خود من چون در محیطی بزرگ شدم که باورهای اشتباهی رو در مورد خودم و آنچه دارم مثل صدام و یا ظاهرم بهم داده بودند و چون افراد نزدیک زندگیم این رو به من داده بودن من هم باور کرده بودم که صدای زشتی دارم و یا زیبا نیستم و مثلا موهام زشته چقدر هم این مورد در تجربیاتم تکرار میشد و میشنیدم و میدیدم و افراد مختلف تایید میکردن باور من رو … تا اینکه من از اون محیط جدا شدم و در محیط دیگه ای قرار گرفتم و دید و نگاهم در مورد خودم و توانایی هام تغییر کرد و اون وقت چقدر از افراد مختلف شنیدم که صدات خیلی قشنگ و منحصر به فرد هست و یا موهای فردار ت خیلی زیبا هستند و خیلی تک ن و … چون خودم باورم متفاوت شده بود و هربار با تایید شدن از طرف محیط بیرون تقویت شد تجربیاتم هم متفاوت شد و دیگه برام به یه موضوع بدیهی و تکراری تبدیل شده که افراد از صدای من و یا از زیبایی من تعریف کنند . در حال که سالها از همین چیزی که داشتم و بودم در دوران کودکی در رنج و عذاب بودم . همه چیز در این مورد برام تغییر کرد وقتی باورهای من در مورد خودم تغییر کرد .
تازه انگار الان داره برام جا می افته که همه آنچه در من نرگس ساخته شده پیش فرضها و باورهایی هست که از محیط و جامعه و خانواده منتقل شده و چطور زندگی من حول این باورهای شکل گرفته چرخیده و رقم خورده … خدای من !!
خداوند یاورم باشه تا این سریال بسیار آموزنده و عالی رو دنبال کنم و به این شکل دریچه ای از آگاهی های ناب و متحول کننده در ذهنم شکل بگیره و از من نرگس متفاوتی بسازه . نرگسی که با ذهنیت قدرتمند کننده و توحیدی زندگی متفاوت و طلایی ای رو برای خودش خلق خواهد کرد .
خدایا شکرت
سپاسگزارم از شما استاد عزیزم 🩶
و از دوستان عزیزم 🩶
طبق رسم استاد آرزو میکنم امسال بهترین سال زندگی برای همه ما باشه و هرسال از امسال بهتر باشه .
سلام
خدمت استاد و دوستان خوبم
وقتی فایل رو گوش میکردم
ذهنم رفت طرف مسایلی ک برعکس حرفهای استاد بود
مثلا تعریف یه رستوران یا شخص یا مکان یا غذایی رو خیلی میشنویم و شاید کلی تلاش کنیم برا رسیدن به اون
ولی وقتی اونو تجربه میکنیم خیلی میخوره تو ذوقمون واقعا تصورمون خیلی قشنگ تر و بهتر از اون چیزیه که داریم تجربه میکنیم
یا برعکسش
گاهی در مورد شخصی مطالب بد میشنویم
یا در مورد مکانی یا…
ولی وقتی به اون شخص برخورد میکنیم یا به اون مکان میرسیم میبینیم خیلی خیلی بهتر از چیزی هست ک در موردش تبلیغ شده
استاد جان
میشه در مورد این موارد هم توضیح بدین؟
واقعا خیلی وقتها در مورد من و خیلیها پیش اومده ک تبلیغ یا پیش فرضها هیچ تاثیری نداشته
گاهی از ذهنم رد میشه
ک چرا استاد رو این موارد آنقدر تمرکز میکنه؟
نکنه دوره هایی ک تهیه میکنه بر همین اساس بفروش میرسه
پیش فرضها و تبلیغات حتما تاثیر داره
ولی وقتی عکسش هم وجود داره
و وقتی که خیلی چیزها مثل حس و حال روحی طرف هم رو قضیه تاثیر داره
دیگه نمیشه اینهمه با قطعیت در مورد این مسیله حرف زد
باز نمیدونم چرا
هیچ یک از دوستان به این مورد اشاره نمیکنن
استاد جان
آیا بهتر نیست در مورد یک قضیه جوانب دیگه اش رو هم کمی توجه و بررسی کنین؟
یا دلیل خاصی داره اینجور تمرکز لیزری رو یک جنبه؟
دوستان عزیز ️
اگه شما هم به دهنتون چیزی میرسه منو راهنمایی کنین؟
چند وقت پیش یکی از دوستانم برای یک مهمانی دعوت کرده بود که راستش رو بخوام بگم، خیلی هم دوست نداشتم برم. نه که طرفها رو دوست نداشته باشم، ولی واقعا حس خوبی به محیطشون نداشتم. اون موقعها به شدت ذهنم منفی بود و اصلاً فکر میکردم که این مهمانی هیچ چیزی جز یه شب خستهکننده برای من نخواهد بود. ولی از اونجایی که داشتم تازه روی خودم کار میکردم و سعی میکردم ذهنیتها و باورهای منفیام رو تغییر بدم، تصمیم گرفتم این بار متفاوت باشم.
قبل از اینکه برم، هر روز چند بار خودم رو آماده میکردم. با خودم میگفتم: «این مهمانی میتونه فرصت خوبی برای آشنایی با آدمهای جدید باشه. شاید این افراد هم در اصل خیلی بهتر از اون چیزی که من فکر میکنم باشند.» حتی جملاتی مثل «من قراره با انرژی مثبت برم و خوش بگذره» رو توی ذهنم تکرار میکردم. چند بار خودم رو تصور میکردم که با لبخند وارد میشم، با آدمها صحبت میکنم و از هر لحظه لذت میبرم.
وقتی رسیدم به مهمانی، با اینکه اولش خیلی توی خودم بودم و کمی درگیر احساسات منفی گذشتهام، یواشیواش متوجه شدم که تغییراتی ایجاد شده. به جایی که همیشه به منفیترین بخشها توجه میکردم، حالا داشتم چیزهای مثبت رو میدیدم. مثلا یکی از مهمانها که قبلاً فکر میکردم خیلی خشک و بیروح هست، الان با دیدگاه جدیدی بهش نگاه میکردم و متوجه شدم که خیلی هم جذاب و شوخطبع هست. یکی دیگه که قبلاً خیلی در دلم ازش ناراحت بودم، الان دیدم که خیلی باحال و مهربونه.
با هر کسی که صحبت میکردم، ذهنیتهای مثبت بیشتر و بیشتر در ذهنم پررنگ میشد. به هیچوجه به خودم اجازه ندادم که به افکار منفی برگردم. به مرور زمان، از اون مهمانیای که اصلاً براش منتظر نبودم و شاید حتی ازش فرار میکردم، تبدیل به یکی از بهترین مهمانیهایی شد که رفتم. احساس کردم که نه فقط من بلکه بقیه هم از حضورم خوشحال هستند.
=>> این تجربه به من ثابت کرد که چطور میشه با تغییر انتظارات ذهنی و با تکرار باورهای مثبت، حتی یک موقعیت ناخوشایند رو به چیزی تبدیل کرد که بشه ازش لذت برد و حتی یاد گرفت. اون مهمانی تبدیل شد به یک شب پر از خنده، گفتگو و حتی لحظات آموزنده. از اون شب به بعد همیشه یادم موند که هیچچیز در دسترس نیست که نتونم با ذهنی مثبت و باز، ازش بهترین بهره رو ببرم.
به نام خداوند بخشنده و مهربان.
سلام به استاد عزیزم.
سلام به دوستان دوست داشتنی و ومهربان.
خیلی فایل فوق العاده زیبایی بود و من وقتی که اومدم نکته برداری کردم و به نکاتش فکر کردم چیزایی را توش درک کردم که فقط با گوش کردن
بهشون نرسیده بودم در واقع وقتی اومدم تو دفترم نوشتم اون موقع تازه فهمیدم که این فایل و استاد
چی دارند میگند.
دلیل اینکه قرآن این همه تاکید دارند که چرا در آیاتش تعقل نمیکنید چرا تفکر نمیکنید،
استاد اومدند تو این فایل این آیه را با دید باز برامون توضیح دادند.
ما باید حواسمون باشه به محیط اطرافمون، به حرفایی که میشنویم به خودمون فکر کنیم دلیل رفتارهامون را بشناسیم که این رفتار من از کجا داره نشأت میگیره چرا من کسی را یه بار یه حرفی
بهم زده دیگه بعد از سالها هنوزم ازش به عنوان
آدم نامناسب ازش یاد میکنم،
یا آدما را با توجه به ظاهرشون قضاوت میکنم،
یا در حالت مثبتش کسی را که برا بار اول دارم میبینمش در اکثر مواقع یه آدم خوب و خوش برخورد در اومده،
یا در مورد خرید هامون حتما جنس مورد علاقه ام
باید از فلانی باشه در صورتی هر دوشون از یه کارخونه اومده تولید کننده اش یکی بوده ولی دو تا نگاه متفاوت داریم.
من باید آگاهانه بیام به همه اینا فکر کنم و نخوام
به همون روش قبلم عمل بکنم یه کم به خودم جرات بدم و فراتر از دایره امنم فکر کنم یعنی با توجه به قوانینی که استاد دارند آموزش میدهند
پایم را فراتر بگذارم یعنی همون نباشه که از سالها قبل شنیدم و دارم یه مسیر ثابت را پیش میرم که به لطف خداوند تو دوره روانشناسی ثروت 1 اومدم
باورهای نادرست در مورد ثروت و پول را دارم شناسایی میکنم که هم رو نادرستی شون کار میکنم و هم باورهای مناسب جایگزین باورهای نادرست میکنم.
من وقتی داشتم این فایل را گوش میکردم به خودم گفتم چه خوب شد که این فایل به موقع رو سایت اومد و بهم کمک کرد تا بیشتر رو تغییر باورهام فعال باشم و این هم لطف خداوند بزرگ بود این یک همزمانی بود، یک معجزه الهی بود
که برام اتفاق افتاد.
تو این داستان دلیل این که یه نوع توت فرنگی از یه جعبه، داره دو تا بازخورد میده به همون پیش فرض های ذهنی بوده، نه به دلیل اینکه مزه شون فرق میکرده .
خیلی از آدما اتفاقات زندگی شون و تجربه شون و
واقعیت را یه جور دیگه برای خودشون تغییر میدند
تو مثال همین توت فرنگی از نظر قیمت و کیفیت
یه توت فرنگی معمولی بوده اما به انتظاری که مشتری داشت اون واقعیت را به نفع خودش تونسته تغییر بده یعنی ذهن اینقدر قدرت داره چون در مورد هر کدوم از توت فرنگی ها
تعریف های متفاوتی داده شده، تو مثال مشروب
چندین سال پیش یکی از دوستام مشروب را با آب مخلوط کرده بود و طبق تعریف هایی که از کیفیت و قدمت و قیمتی که به مشتری داده بود مشتری
به گفته خودش میگفت من تاحالا همچین مشروبی نخورده بودم نه به دلیل خوب بودنش، به خاطر اینکه اینقدر تو ذهن دوستمون این پیش فرضه قوی بوده بههمین دلیل ذهن سریع و به صورت
هوشمندانه جواب میده.
من تو کسب و کارم قبلا یه سری پیش فرض هایی داشتم که حتما بایستی محصولی که میخواستم بخرم حتما حتما از شخص مورد نظرم بخرم با همون مارک و اندازه، ومحصولاتی که خودم تولید میکردم یه جورایی برام کم ارزش بود در صورتی که دوستانم بهم از کیفیت کارم تعریف میکردند که
اومدم باورهام را بهبود دادم و اون پیش فرض های ذهنی ام را شناسایی کردم که چرا من برای کار خودم ارزش نمیگذارم دلیلش را پیدا کردم و باورهای جدیدی تو ذهنم ایجاد کردم که محصولات من بی نظیر هستش و من بهترین محصول را میتونم تولید بکنم و هدایت شدم به مسیری که با جان و دل درستی این باورهام را بهم
ثابت کرد که من دارم درست فکر میکنم و هرچی بیشتر میگذره با ادامه دادن و حرکت کردن، بیشتر
این باور داره تقویت میشه جوری که دوستانم من را به عنوان الگو برا خودشون انتخاب کردند.
خدا را شکر میکنم بابت این فایل فوق العاده بی نظیر برای من مثل یه دوره هستش تونستم ذهنم را بیشتر کنکاش کنم و یه سری باورها را تو عمق ذهنم شناسایی بکنم دلیل رفتارهام را بهتر بشناسم
به خصوص این فایل کمک زیادی بهم کرده که بتونم دوره روانشناسی ثروت را بهتر بفهمم و رو باورهام کار کنم.
استاد عزیزم مرسی.
در پناه حق پیروز و سربلند باشید.