آنچه از سفر به لاس وگاس آموختم - صفحه 12 (به ترتیب امتیاز)


توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

1028 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    امیر غلامی گفته:
    مدت عضویت: 2115 روز

    سلام

    به همه

    هر چقدر جلو تر میام از وجود همچین پروردگاری که تمام موجودات رو تو این زمین واقعا زیبا با این سیستم زیبا تر از زمین قرار داده و چقدر زیبا گونه به تمام موجودات از زیر زمین ، زیر اعماق دریاها روی جای جای این زمین پهناور ، کوها ، دشت ها ، کویر ها ، جنگلها روی آسمانها در فصول مختلف در شب و روز و در ساعات مختلف و در سنین مختلف بهشون توجه کرده و بهترین حالتی که براشون امکان داره مهیا کرده بدون هیچ گونه محدودیتی .

    و این سیستمی که بر کل این زندگی ها موجودات نظارت و رسیدگی می‌کنه از علفی که در دوردست ترین جنگلها رشد می‌کنه تا چرخش منظم ماه .

    که همشون تأثیر مستقیم در بهتر زندگی کردن من و تو داره .

    یواش یواش دارم میفهمم که چرا به ما میگن خلیفه روی زمین .

    چه قصر پادشاهی فرای بزرگ و پیچیده و خارق‌العاده برای ما چیده ، کاملا میزان علاقه اش به ما روی میزان فراوانی نعمتش همراه به زیبایی خیره کننده در گوشه گوشه این زمین پهناور مشخصه .

    یواش یواش دارم میفهمم که چرا اون بیشتر از ما می خواد تا ما از نعمتهای بیشتر و بیشتر بهره مند بشیم .

    من ۲ سال پدر شدم دقیقا وقتی برای فرزندم وسیله مهیا میکنم از قبیل اسباب بازی ، کارتون ، خوراک ویا پوشاک خودم بیشتر از فرزندم دوست دارم تا اونا زودتر تست کنه و خوشحال بشه و دوباره و دوباره ازش استفاده کنه و با چه ذوقی دوست دارم بیشتر بیشتر برای تهیه کنم چه او بخواد و چه او نخواد ، دوست دارم هدایتش بکنم و دوست دارم به حرف من گوش بده و از دست من بگیره من براش مهیا کنم نه دیگران ‌

    این حس فقط حس یک پدره ، در این جهان پهناور، که همه چیز درونش همراه با تمام احساسات رو اون خلق کرده

    حالا ببین خودش کیه

    چطوری هدایت می‌کنه

    تمام پرندگان مهاجر رو به سرزمین های مختلف

    تمام حیوانات و موجودات مختلف رو.

    تا به بهشتش برسیم .

    و بهاش فقط ایمان به اینکه جواب تو میده

    همین

    آخه این خدا ارزش ندارد بقلش کنیو ببوسیش بگی

    ممنونم که این جهان را خلق کردی

    ممنونم که پروردگارم تو هستی

    ممنونم که من رو به بندگی قبول کردی

    ممنونم که اینقدر مهربان و عالم هستی

    ممنونم که یک روز دیگر در این جهانت زندگی کردیم با تمام شادی ها ، غم ها ، ترس ها و چندش ها که چقدر زیبا بودن ‌.

    خدایا عاشقتم

    بی خیال هر فردایی

    چون خدا دارم

    چون باور دارم اون برام مسیر میده

    پس فردا چیزی به جوز لذت و عطر خدا و شناخت و استفاده بیشتر از توانایی هام و شناخت بهتر و بیشتر خداوند وهاب نیست .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  2. -
    سید مهدی سجادی نیا گفته:
    مدت عضویت: 1975 روز

    با سلام خدمت استاد عزیزم و خانواده دوست داشتنی خودم

    دوازدهمین برگ از سفرنامه

    به نظر من یکی از دلایلی که ما آدما روی شانس تکیه میکنیم بخاطر عدم باور به توانایی های خودمونه

    یعنی تنبلی میکنیم

    یعنی قدمی برای رسیدن به اهدافمان برنمیداریم

    یعنی قدمی برای بهتر شدن برنمیداریم

    چون بهمون گفتن که تو عرضه نداری

    از پس این کار برنمیای

    یا حتی اگه یه کاری انجام دادیم بعدش کلی ما رو مسخره کردند

    یا سرزنشمون کردن یا ذهنمون سرزنشمون کرده

    و کم کم باور کردیم بی عرضه ایم

    من خودم زمانی اینجوری بودم که فقط رویاهای خودم رو تجسم میکردم ولی حرکتی برای رسیدن بهش نمی کردم

    چون خیلی از افراد نزدیکم (مثل برادرم) بهم گفتن نمیتونم عرضه ندارم مسخرم کردند و …

    برای همین چهار سال عضو این خانواده بودم ولی تا همین یکماهه پیش حتی به این فکر نمیکردم که تو سایت کامنت بنویسم

    حاضر نبودم یک دریم بورد برا خودم بسازم

    با اینکه خیلی دوست داشتم قرآن بخونم ولی تنبلی میکردم چون باور نداشتم که می تونم بفهممش

    و یکسری کارهایی که خوب میدونیم برامون مفیده ولی از سر تنبلی انجام نمیدیم (بیاید به این کارها بگیم act undo)

    یادم میاد از بچگی، همیشه از انجام دادن فعالیتی تو مدرسه یا اجتماع فراری بودم

    چون باور نداشتم که از عهدی مسئولیتی بربایم

    همینا باعث شده بود که توانایی های خودم رو نبینم

    ولی یکماهه پیش به خودم تعهد دادم که احساس توانمندیم رو قوی تر کنم کار هایی رو انجام بدم که قبلا انجام نمیدادم مثل کامنت گذاشتن

    با اینکه ذهنم میدید که بقیه چه کامنت های پر محتوا و خوبی مینویسند و به من میگفت تو نمی تونی ولی من بهش میگفتم:

    – مگه هر کسی یک کاری رو همون اولش که شروع کرده توش بهترین بوده

    مگه تو شکم مادرش توانمند بوده

    نه اون از اشتباهاتی که انجام داده فلان کارو یاد گرفته و در اون بهتر شده

    – من بیشتر از اینکه برای بقیه بنویسم برای خودم مینویسم تا بعدا بخونمشون و متوجه اشکالاتم بشم

    مثلا یکبار گفتم هر کسی که تو این سایت لایک سبز میگیره اعتماد به نفس بالایی داره ولی الان میگم هر کسی که حاضر میشه که نظرش رو( هر چقدرم که از نظر خودش ساده باشه ) تو این سایت بنویسه اعتماد به نفس بالایی داره چون حاضر شده یک قدمی برداره

    به این خاطره که من تمام کسانی رو که پا رو نجواهای ذهنشون میذارند و میان خیلی راحت نظرشان رو مینویسند تحسین میکنم

    – بقول یه بزرگی که در مورد نویسندگی میگه:

    آدمی که صدتا داستان بنویسه، یک نویسنده است

    منم به شما و خودم میگم که اگه صدتا کامنت بنویسید بالاخره چندتایش خوب در میاد چون هیچکس نمیتونه تو این سایت صدتا کامنت بد بنویسه

    – و من الان حدود بیست تا کامنت نوشتم (هدف گذاری کردم برای صدتا)

    – شروع کردم به خوندن قرآن البته اول کارم

    – هنوز دریم بورد برای خودم نساختم ولی همین جا پیش شما به خودم تعهد میدم که انجامش بدم

    – برای علاقه ام نویسندگی، تو یک کلاس آنلاین ثبت نام کردم

    امیدوارم که شما هم اگه act undo دارید، امروز به خودتون تعهد بدید تنبلی رو کنار بذارید و انجامش بدید just do it

    در پناه الله یکتا شاد باشید سالم باشید ثروتمند باشید و سعادتمند در دنیا و آخرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  3. -
    مهدی وثوق گفته:
    مدت عضویت: 1979 روز

    قل بفضل الله و برحمته فبذالک فلیفرحوا هو خیر مما یجمعون

    بگو : به فضل و رحمت خدا ، شادمان باشند ،این از هر ثروتی که فراهم می اورند بهتر است.

    سلام

    این ایه چه کرد با من …

    خدایا شکرت که فرصتی مجدد دادیو تونستم 12 امین مدار این سفرنامه پرپرکت رو طی کنم.

    پیرو گزارش که در مدار دیروزم ثبت کردم ، کم کم دارم راه و شیوه هایی که حالمو خوب میکنه پیدا میکنم ، مثلا رفتن به طبیعت ، دوچرخه سواری ، شنا و…

    تا اینکه این یک چراغ تو ذهنم روشن شد مبنی بر این : مهدی جان الان هوا خوبه ، شرایط هست میتونی بیای پشت سد شنا کنی و لذت ببری فردا روز که هوا سرد بشه میخای چکار کنی ؟

    که میشه گفت تریلر یا پیش گفتار این روز سفر نامه بود .

    اون لحظه خیلی تو لحظه بودمو شاااااد اصلا به حرفش گوش ندادمو به خیال خودم برای حل مسئله اعراض کردم گفتم فردا وجود نداره ، همه چی الانه ، مسئله فردا مال فرداست.

    اما توی فکرم ، چند راه حل دیگه دم دست تر برای کنترل ذهنم و تغییر حس بد که بنا به تضاد های زندگیم رخ میده به خودم پیشنهاد دادم ، مثه دیدن مستند های زیبا یا مثه استاد برم سراغ گیم و بازی های کامپیوتری و… ( دلم میخاد قران خوندن اولویت اولم بشه)

    تا دیروز برنامه ریزیم این بود که با منحرف کردن ذهنم توسط فعالیت هایی که معمولا گیر عوامل بیرونی بود حس خوبو ادامه بدم تو وجودم داخل پرانترز تا الان با خلوت کردن با خودم کاملا اوکی هستمو تا بحال چندین برنامه تنهایی با خودم پاس کردمو نتایجش بقدری عالی بوده که به مکرر دارم تکرارش میکنم ، اما

    درکی که ازین فایل داشتم این بود:

    شادی و حس خوبو باید در درون خودم پیدا کنم و با هرچیزی کوچک دم دست ولو سرگرم شدن با یک سنجاق قفلی حس خوبم بیشتر بشه و نخاد چهار پنج ساعت طی طریق بکنم ، با ماشین برم تا برسم به یه طبیعت اونجا از انرژیش برای حال خوبم بهره بگیرم

    تو همین حوالی داشتم میچرخیدم یه هو ذهنم گفت یه جستار در قرانت داشته باش و سرچ کن : رحمت

    این کارو برای بار دومه دارم انجام میدم و خیلی خوشم میاد ازش ، اما گاهی با ایه های عذاب روبه رو میشم نمیدونم چرا یک گاردی ذهنم میگیره تا میخاد حسم بد بشه رد میشم ازشو نمیخونم

    بگذریم / چند تا نتیجه داشت جست و جوم تا اینکه رسیدم به این ایه زیبا در سوره یونس ایه 58 که خدااااا چه قفلی ، چه گره ای رو از ذهنم باز کرد

    بگو : به فضل و رحمت خدا ، شادمان باشند …

    این ایه خیلی حسمو خوب کرد ، رفتم ترجمه های دیگشو هم خوندم و بیشتر گل از گلم شکفت تا این لحظه ارتباطی روحی باهاش داشتم تا اینکه ذهنمم همراه شد به این شکل :

    تو کادر گوگل نوشتم : منظور شادی به فضل خدا در قران. عباسمنش

    با این سبک تنایج بیشتری که تو عقل کل وجود داره دسترسی میکنم ، یه جورایی اینجوری بیشتر ارتباط برقرار میکنم ،چون فکر میکنم هوش برنامه نویسی شده گوگل قوی تر از جستار از کادر جستجو خود سایت در عقل کله – دقیقا هم هر لینکی که نشون میده مربوط به همین سایت.

    خلاصه این روشو گفتم بگم شاید بدرد دوستان بخوره ( هر سوالی داری عین همون متنی که تو ذهنت میاد تو کادر گوگل بنویس یه نقطه بذار و اخرش بنویس عباسمنش )

    خلاصه علاوه برخوندن بخشی از کامنت های دوستان مربوط به همین فایل ارزشمند ” وگاس ” رفتم سراغ جواب هایی که دوستان داشتن با این استناد که من فهمیده بودم راز حال خوب داشتن توجه به فضل و رحمت خداوند هست اما نمیدونستم منظورش چطور؟؟

    نمیفهمیدم ، اخه چجوری – این ادارکی که امروز کسب کردم باور ” خدا به شدت برای من کافی است ” رو تو وجودم قوی تر کرد

    خلاصه بعد از خوندن جواب های عالی دوستان ، هدایت شدم به فصل سوم و چهارم کتاب رویاهایی که رویا نیستند استاد عزیز//////

    و خدای من ، چقدر شوق داشتم تند تند بخونم برم برسم بهش – یه جورایی حس یه ادمی که خیلی تشنه شه بعد کلی که این نیاز تو وجودش بزرگ شده و رسیده به مرحله طاق شدن صبرش یه هوو یه پارچ نوشیدنی موهیتو بهش تعارف میکنن !!!

    من اینجوریم که در این خصوص نمیتونم فطرتمو کنترل کنمو معمولا اگه یک لیوان مادرم واسم ریخته باشه اونو خالی میکنم تو پارچو سرررررر میکشم

    خلاصه با صد برابر همچین ولعی هر دو فصل این کتاب ارزشمندو خوندمو خدااااااااا

    چه ارامشی به دلم نشست

    در حقیقت میشه گفت مکمل این فایل و فایل دیروزی فصل سوم و چهارم کتاب رویاها هست که پیشنهاد میکنم حتما همین الان تهیه و مطالعش کنین

    توی اون کتاب به ادراکی کامل از ایجاد حس خوب از درون، بری از عوامل بیرونی رسیدم

    فهمیدم نیاز نیست برای کنترل ذهنم حتما برم تو طبیعت و ریلکس کنم همون لحظه فقط با توجه به فضل و رحمت خدا میشه ، میشه و میشه ، و باز بیشتر شد عشقش تو دلم که فقط خدا واسه بندش به شششششششششششششدددددددددددددتتتتتتتتتتتتتت کافیه

    و چه زیبا استاد تو اون مقاله توضیح داده شیوه بالانس کردن ذهن و روحو

    چه زیبا تعریف کرده ماهیت ذهن و ماهیت روح رو

    یه پاراگرافشو اینجا تایپ میکنم :

    روح ما در برابر چیزهایی که میخواهیم یا دوست داریم داشته باشیم همان واکنشی را دارد که ما در برابر اکسیژن داریم !!!

    هیچ کدام از ما هرگز نگرانی از بابت کمبود اکسیژن یا سخت به دست امدن آن یا در دسترس نبودنش نداریم

    همه جا به این موضوع واقف هستیم که هر اندازه که بخواهیم اکسیژن در اطراف ما موجود است و این موضوع برایمان کـــــــــــــــــامـــلا طبیعی و بدیهی است ///////////////////////////

    برای روح ما نیز رسیدن به هر خواسته ای کاملا بدیهی و طبیعی است . روح همه چیز را ممکن میداند ، روح میداند که همه آنچه که میخواهیم در جهان موجود است و البته دست یافتنی است

    روح میداند که برای رسیدن به خواسته ها نیاز به تقلا نداریم بلکه باید اجازه ورود انها را به زندگی مان بدهیم ////

    و چقدر زیبا در ادامه استاد توضیح دادن که به چه طریق میشه این نیرو رو در راستای خلق هر خواسته ای گمارد !

    که به صورت خلاصه میشه گفت احساس خوب = خلق هر چیزی که میخای !!!

    یا در جای دیگه فرمودن :

    وقتی در احساس بد هستید ، هر اقدام فیزیکیی برای برطرف کردن این احساس اشتباه است . زیرا با یک عمل خاص نمیتوان فرکانس را تغییر داد ، بلکه با تغییر فکر و زاویه دید میتوان این کار را کرد .

    یا در جایی دیگه نوشتند :

    شما نمیتوانید یک روز تماااام غذا بخورید تا انرژی یک سالتان را ذخیره کنید و شما نمیتوانید بگویید من امروز را کاملا صرف نفس کشیدن میکنم تا برای چند هفته آینده اکسیژن ذخیره کنم .

    ////////////////////////// شما باید در هر لحظه احساس خوبی داشته باشید تا یک زندگی شاد و سالم را تجربه کنید.

    خدایا ازت متشکرم چقدر زیبا هدایتم کردی به این محتوای ازشمند.

    اعتراف: من خودم جز اون دسته از کاربرای سایت بودمو تقریبا هستم که دائما از نفهمیدن و ندیدن نشانه ها و گم شدن تو مسیر که تقاضای هدایت داشتمو ابراز میکردمو تق ریبا میکنم

    یه جورایی همش فکرم این بود که نشانه ها و هدایت الهی خیلی خاصه و عجیبه ، همش تو فکرم مقولاتی مثه ید بیضا موسی یا بیرون اومدن شتر از دل کوه تو ماجرای حضرت صالح یا ازین دست اتفاقات تو ذهنم بود ینی منتظر بودم هدایت و نشونه های این مدلی ظاهر بشه

    به همین بزرگی شیوه هایی برای خودم ابداع کرده بودم که ذهنمو کنترل کنمو حس بدمو به حس خوب تبدیل کنم که طبق گذارش هام کمترین فعلی که اخرین بار برای تغییر حس بد به خوب انجام دادم ، شنای طولانی مدت و دراب ماندن بیش از 3 ســـااعت بود!! البته حسم خیلی خوبه با انجامش یه جورایی واقعا لذت میبرم و به خانواده گفتم دلم میخاد خونمون کنار سد باشه و هر لحظه بپرم تو آبو ساعت ها شنا کنم

    و خداااااااااااااا چه زیبا استاد از زبان سهراب سپهری در پایان کتاب رویاها فرمود : زندگی آب تنی در حوضچه ی اکنون است …

    ینی این حرف استاد مخصوص منه ، اگه به همین منوال به شنا کردن طولانی مدت ادامه میدادمو روشن نمیشدم به احتمال زیاد موهام میریختو بجاش پولک در میاوردم

    خخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخ

    بله زندگی آب تنی در حوضچه ی اکنون است … و حوضچه اکنون به نظر من توجه کردن به فضل و رحمت رب العالمینه که بقدری فضل و رحمتش زیاده که نیازی نیسسسسس برای بدست اوردن اکسیژن زحمت یا استرسی داشت

    ینی اگه با این دید به همه ماجرا ها و خواسته هام نگاه کنم ، بگم همونجوری که خدا به این راحتی اصلی ترین نیازمو که واقعا اگه چند دقیقه اکسیژن بهم نرسه میمیرم به این راحتی در اختیارم قرار داده ، داشتن سلامتی کامل و تناسب اندامو یه شغل ایده ال ، به شیوه ای عالی ، با خدمتی عالی با درامدی عالی و یه رابطه عاطفی زیبا و داشتن چنتا خونه و ویلا تو جاهای مختلف دنیا و چنتا ماشینو هواپیما ایکان ای فایو و جت شخصی و یکی دوتا کشتی که واقعا چیزی نیست !

    خدا گفته به فضل و رحمت من شادی کنین … ینی چی ؟؟

    خداییی که مالک تمام مملوکاته ، یا بهتر بگم بخشنده عام و خاصه یا بهتر بگم رب العالمینه گفته به فضل و رحمت من شاد باش

    ینی چی ؟؟

    ینی روی من حساب کن ، هرچی بخای میدمت

    جوری شادی کن که مثلا اینگارحالتی پیش اومده یا انگار میگه : مهدی اقا من از تو خوشم اومده هیچ فرزند و وارثی هم ندارم بیا کل ثروت و مال و منالی که دارم کمپلت مال تو!!!

    هیچیم ازت نمیخام فقط میخام واسم بخندی و شاد باشی !!! فقط توجهت به من باشه

    //

    خدایا کمکم کن به درک درستی از تو و قوانینت برسم

    کمکم کن هر لحظه در شوق و ذوق و توجه کامل تو باشم

    کمکم کن یقین پیدا کنم که فقط تو واسم کافی هستی و همه نیازامو به تو عرضه کنم و تقاضای ارضا ی هیچ نیازمو از هیچ جسم فانی نداشته باشم

    کمکم کن شادی رو در درون خودم پیدا کنم با خودم در صلح باشم

    یا رب العالیمن

    یا رحمان

    یا رحیم

    یا مالک یوم الدین

    کمکم کن تنها تورو بپرستم و تنها از تو یاری بطلبم در هر موضوعی

    ازت سپاسگذارم که هدایتم میکنی به راه راست

    راه کسانی که بهشون نعمت دادی

    وخدااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا کی میتونه بگه ، کی میتونه تشریح کنه نعمت و رحمت و فضل و کرم تو چقدره ؟؟؟!!!!؟؟؟

    در پایان متشکرم از استاد عزیزم جناب عباسمنش و خانم شایسته مهربان و هرآنکه در این بزم نقش دستی از دستان خدارو بر عهده گرفته .

    ارادتمند

    مهدی وثوق

    /

    /

    /

    /

    (الان ول!24/مشهد/ایران/در 96 اومین روز عضویتم)

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  4. -
    خدیجه شریعتی گفته:
    مدت عضویت: 2028 روز

    بنام خدای هدایتگر و وهاب

    سلام به استاد بی نظیرم و جویندگان خوشبختی

    روز دوازدهم سفرنامه: آموزه های سفر لاس وگاس

    داشتم فکر میکردم اگه آدمهای معمولی به این سفر رفته بودن چه برداشتی از این سفر داشتن و چجوری برامون خاطراتشونو تعریف میکردن.

    قطعا همش از شانسهایی که آوردن یا نیاوردن. از لذتهایی که بردن و از جاهای دیدنی که دیدن و یا بخاطر بدشانسی که آوردن و حالشون بد بوده و هیچ زیبایی ندیدن. اما وقتی یه آدم متفاوت و آگاه به این سفر بره تجربه ش از این سفر میشه یه درس که نه تنها به درک خودش بیشتر کمک می کنه بلکه چراغی میشه برای آدمهایی که در پی جواب سوالاتشون هستند.

    استاد سپاسگزارم‌ که از هر چیزی و از هر جایی درسی برامون داری.

    خب بریم سراغ برداشتهای من از این ۷ دقیقه:

    ذهن آدمهای بدبخت همیشه دنبال بهونه س. یعنی هرجا کم میاره دنبال چیزی میگرده تا بد بختیشو بهش نسبت بده و موجه ترین دلیل براشون شانسه. یعنی اگه یکی یه کاری رو انجام بده و بهر دلیلی تو اون کار موفق نباشه شانس نیاورده و اگه یه آدم دیگه دقیقا با همون شرایط همون کارو انجام بده و موفق بشه اون شانس آورده. ولی فقط یه عده خاص میدونن که دلیل موفقیت باورهای شخصه نه شانس و اقبال ……..

    همین باور به خوش شانسی خودش میشه یه باور تقریبا درست که اتفاقا کارم می کنه. مثلا خود من یه آدمیم که دیگران اعتقاد دارن که خوش شانسم. خنده م میگیره از اینکه بعضی وقتها یه سری آدمها اجناسشونو میاوردن من براشون بزارم برای فروش میگفتن تو دستت خوبه زود میفروشی😂😂

    همین کلمه دستت خوبه از بچگی باهام بوده

    یادمه کوچیک که بودم همسایه هامون یه روسری میاوردن میدادن به مامانم که نظر بچه شونو بگیره میگفتن دستش شفاست😆😅وای خدااا چقدر ما جاهل بودیم. قبلا فکر میکردم فقط افراد زمان پیامبر جاهل بودن ولی الان میبینم چه جهل وحشتناکی داشتیم.

    فکر میکردم جهل یعنی بیسوادی ولی الان میبینم که حتی خیلی از اندیشمندان و شعرا هم در جهل بودن. همین کلمه مرغ اقبال که اگه رو سر کسی می‌نشست خوشبخت واقعی بود که تو اکثر اشعار و حکایتهام هست.

    خداوندا شکرت که منو از جهل و گمراهی به سوی نور هدایت کردی🙏🙏🙏

    خیلی از آدمها بجای فکر کردن به دلیل موفقیت افراد موفق میگن ببینیم اون چکار کرده ما هم همون کارو انجام بدیم موفق شیم. همین صفهای خرید دلار و طلا و سکه و …… که الی ماشاالله تو کشور ما پره و هر روز مردم از اینور میپرن اونور و تعجب میکنن که چرا تا ما میرسیم همه چی تموم میشه. چه آدمهایی که بخاطر افت قیمت دلار و سکه قلبشون ایست کرد و کل زندگیشونو باختن و چه آدمهای که با باور درست رفتن و همون خریدها رو انجام دادن و ثروتشون چند برابر شده مثل استاد خودمون که برامون تعریف کردن که حسشون بهشون میگه دلار بخر و بعد ثروتشون افزایش چند برابری داره. و چه حسی بهتر و والاتر از اینکه به هدایتت عمل کنی و نتیجه بگیری و تمام وجودت غرق در سپاسگزاری بشه..

    و هدایت نتیجه حال خوب داشتنه. نتیجه تمرکز بر نکات مثبته و نتیجه پله پله بالا رفتنه تا به خود خدا برسی و وقتی به خدا برسی به همه گنجینه های ثروت و نعمت میرسی..

    خدای من شکرت بخاطر استاد حال خوبم. عاشقتم استاد که علمدار مسیر خوشبختی و سعادتی💚💚💚

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  5. -
    رضا احمدی گفته:
    مدت عضویت: 1820 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    به نام او که بیشتر از من میخواهد به اهدافم برسم

    در این روز نوشته ای در توضیحات فایل توجه من را به خودش جلب کرد و اونم اینکه

    باور کنیم که خدا بیشتر از ما میخواهد به اهدافمان برسیم

    واقعا چه جمله ای بود ، دگرگون شدم

    اگر اشتیاق من برای رسیدن به خواسته هام ۱۰۰ هست ، اشتیاق خدا برای این امر ۱۰۰ به توان بی نهایت است ، زیرا که او عاشق منه و همه چیز را برای من آفریده و من را برای خودش

    زیرا او خدایی است که به محض اینکه به چیزی بگوید باش ، می شود و دادن خواسته من برای او کاری که نداره هیچ بلکه کرامت خدا اینجوری اقتضا میکنه که درخواستم را بده

    اصلا اگر خدا عاشق دادن خواسته من به من نبود پس چرا گفته بخوانید مرا تا اجابت کنم شما را؟ چرا گفته از فضل من درخواست کنید؟ چرا گفته که من نزدیکم و دعای هر دعاکننده ای را اجابت میکنم؟

    حال که او چنین گفته پس در شان چنین خدایی نیست که به ما دستور بدهد از او بخواهیم ولی خواسته مان را به ما ندهد

    خب پس حلقه گمشده یا به اصطلاح دیگر این حجابی که اینجا هست چیه که مانع این شده این خواسته وارد زندگی ما بشه؟

    با کمی تفکر متوجه میشویم که از سمت خدا که هیچ مشکلی نیست ، هر چه هست از سمت ماست و به قول حافظ:

    میان عاشق و معشوق هیچ حائل نیست

    تو خود حجاب خودی حافظ از میان برخیز

    به یقین که وقتی بچه بودیم پاک بودیم و باورهای محدود کننده نداشتیم چون تازه از پیش خدا اومده بودیم ولی در طی روزگار بخاطر شرایط این پاکی ما مخلوط شد به باورهای محدودکننده ای مثل…

    باورکمبود

    باور عدم لیاقت

    باور بردگی دیگران

    و…

    و تنها کار ما همینه الان که به اصل خویش که همان پاکی اون دوران بود برگردیم و ذره ذره ناخالصی هایمان را پاک کنیم

    و خب مسلما چنین کاری یک شبه بوجود نمیاد چون که یک شبه ایجاد نشده و زمان آن به میزانی که متعهدانه روی خودمون کار میکنیم بستگی داره

    و از زمانی که شروع میکنیم به پاک کردن ناخالصی ها زندگی عوض میشه و بعد از مدتی اون شب رویایی میرسه

    همون شبی که پاک پاک پاک میشیم و نتایج خیره کننده میاد

    و وقتی که دیگران به نتایج ما نگاه میکنند با خودشون میگن ببین چه شانسی داره در صورتی که فقط اونها دارن میوه را می بییند ولی از دیدن ریشه غافل هستند

    از خدا میخواهم که‌ناخالصی های ما را پاک کند و بابت همه‌اون لحظه هایی که از یادش غافل شدم و مراقب پاکی وجودم نبودم توبه میکنم و زیر لب میگویم:

    زهر چه غیر یار استغفرالله

    سپاسگزارم آقای عباس منش و خانم شایسته بزرگوار🙏🌹

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    گزارش نقض قوانین سایت
  6. -
    آرام گفته:
    مدت عضویت: 1416 روز

    روز 12 سفرم

    خدارو شکر که اینجا هستم

    در کنا شما استاد عزیزم و میرم خانم عزیزتر

    و دوستان ناب با کلی آگاهی

    خدایا شکرت برای هدایت من به این مسیر

    من هم سال‌های زیادی درگیر کلمه شانس بودم و اینکه وای فلانی چه شانسی آورد فلان رشته، فلان دانشگاه، فلان همسر

    و روزی نشستم و فکر کردم پس چرا من نه

    مگه من چی کم دارم

    و به این نتیجه رسیدم که من چیزی کم ندارم

    فقط یه ایرادی تو نگاهم به دنیا هست و این رو وقتی با اون افراد حرف میزدم فهمیدم که اونا چطور به مسائل نگاه می کنند و من چطور

    چرا بعصی ها آب تو دلشون تکون نمیخوره و به همه چیز میرسن؟؟؟

    تا اینکه خسته شدم از خودم و کلنجار رفتن با عقایدم

    بعد طی مراحلی هدایت شدم به این سایت ارزشمند

    الانم کلی ایرادها رو فهمیدم

    امروز دوتا دوستمان که تازه ازدواج کرده بودند آمدن منزل ما و من اولش خیلی خوشحال بودم اما بعدش که رفتن یک غمی گرفت منو و رفتم بیرون برای خرید

    احساس کردم عصبانی هستم و پشت ماسک به دنیا بد میگفتم

    بعد گفتم طبق معمول همیشه برم یک بستنی بخورم حالم خوب بشه و از ماشین پیاده شدم اما یکهو به خودم اومدم که داری چیکار میکنی میخوای بایک چیز بی ربط حال درونی ات رو خوب کنی

    و این شد که برگشتم خونه و سعی کردم بخوابم و باز دیدم که ای داد داری به چی پناه میبری

    بعدش به خودم گفتم برو سایت و ادامه سفرنامه رو بخون

    و اومدم دیدم به به چه هدایتی چه کلامی

    گفتم آرام یا حالت رو خوب میکنی یا بلا میاد برات

    میدونستم عزت نفس ام پایینه و دارم روش کار میکنم، حسادت نکردم به دوستام اما من هم دلم خواست شرایط خوبی که اونا دارن تجربه می‌کنند و بحث مهاجرت کانادا و….

    رو منم داشته باشم که نداشتم و این حالم رو بد می‌کرد بعد گفتم یعنی خودت رو لایق داشتن اون شرایط نمیدونی که حالت اینه

    بعد شروع کردم به نوشتن شکرگزاری و چقدر خوبه شکرگزاری

    خدایا شکرت که که تونستم حداقل شکرگزاری رو یادبگیرم

    این دوای دردم هست

    گفتم اگر دوستات تونستن به این شرایط برسن و تو هم شاهد هستی این همه زیبایی و لذت و عشق رو شاکر باش که برای تو هم در راه هست، یک ارتباط عالی و عاشقانه و همان سبک زندگی که می‌خواهی

    صبر صبر صبر

    سپاسگزارم برای بودن همگی شما در زندگیم

    سپاسگزارم برای خدای به این عظمت

    سپاسگزارم برای حال خوبم و آرامشم و شادی ام

    به این نتیجه رسیدم با خرید، خوردن، پیاده روی وبودن با دوستان …. نمیشه حال خوب کرد

    راهش فقط شکرگزاری هست

    توجه به نعمات

    توجه به داشته ها

    توجه به فراوانی نعمت در اطرافت مثل حال خوب، ثروت، روابط عاشقانه…

    الان حالم عالیه

    خوشحالم

    البته اولش ناراحت بودم چون از مسیر داشتم دور میشدم اما الان خوبم

    حال خوب=اتفاقات خوی

    خدایا سپاسگزارم برای همه چیز

    ممنون مریم عزیز و استاد گرانقدر و دوستان عالی با این متن های زیبا که بهم خیلی کمک کرد🌹🌹🌹

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  7. -
    علیرضا بهادری گفته:
    مدت عضویت: 1363 روز

    روز دوازدهم

    با سلام خدمت استاد عزیزم و خانم شایسته و تمامی دوستان

    خدا رو شکر که امروز هم تونستم به عهدم وفادار باشم . روز رو با سپاس از خداوند شروع کردم و اولین ورودی ذهنم کلمات استاد بود.

    و چقدر امروز خوشحال و شادمان بودم . احساس خوب و آرامش را به وضوح دیدم .

    سعی کردم خوشحال و شاد باشم. بخندم غر نزنم . گیر ندم و فقط به جنبه مثبت هر چیزی فکر کنم.

    خدایا شکرت که مدتی است یاد گرفتم خلاهای درونی ام را فقط و فقط با نگاه خودم و احساس خوب و انگیزه برای زندگی کردن پر کنم.

    من یکی از اون آدمهایی بودم که استاد فرمودند .

    یعنی خلا های درونیم را با مواد مشروب سکس ورزش و هر چیز دیگر پر کردم تا به احساس خوب برسم اما هرگز این اتفاق نیفتاد.

    بلکه هر روز بدتر و بدتر میشد.و نه تنها پولم را از دست میدادم بلکه انرژی و عمرم رو هم بیهوده سر این راه گذاشتم.

    اما خدایا شکرت که گذشته من هر چه بود اما امروز اینجایم. پیش شما دوستان.

    و شاگرد استاد عزیزم.

    دوستان مدتی است که من دارم تمرین میکنم و حال خودم رو خودم با افکار خوب میکنم و هیچ نیازی به هیچ چیز اضافی ندارم و همه چیز های اضافی زندگیم رو پاک کردم چون فهمیدم مهمترین و بهترین و بالاترین منبع انرژی و احساس خوب خداوند است ‌.

    از زمانی که وصل به معبود شدم و تسلیم شدم و طبق خواست او جلو امدم جز شادی و حال خوب چیزی ندیدم .

    خدایا شکرت شکرت شکرت

    ور پناه ایزد منان باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  8. -
    M گفته:
    مدت عضویت: 2393 روز

    سلام بر استاد عزیزم

    وقتی ما از قوانین جهان آگاه نیستیم یعنی نادانیم و متاسفانه اکثر آدمها در جهلند و خود خبر ندارن.این جهل ما رو به سمت دعانویس و انجام کارهای خرافی سوق می ده چون فکر می کنیم که تمام تلاشمون رو برای رسیدن به خواستمون انجام دادیم و اون خواسته محقق نشده، احساس عجز می کنیم و این احساس باعث می شه که هر طناب پوسیده ای رو بگیریم . غافلیم از اینکه ما کار اصلی رو انجام ندادیم و اون تغییر باورها و ذهنیتمونه.

    آنهایی که این قوانین رو نمی دونن که نمی شه ازشون توقعی داشت ولی آیا منی که می دونم عمل می کنم؟

    خدا رو شکر مدتیه که جدی تر دارم روی خودم کار می کنم و آرامشم بیشتر شده ولی شیطان هر لحظه در کمین نشسته تا با نجواهاش منو به مسیر قبلی برگردونه و در خیلی از اون لحظات خداوند به کمکم اومده و مانع شده.

    واقعا بدون کمک خدا، خیلی سخته که جلوی شیطان ایستاد و شاید اصلا غیر ممکنه همونطور که در قرآن مومنان به خدا می گن که اگه یاری تو نبود ما تسلیم شیطان می شدیم.

    دیروز در فایل یازدهم استاد گفتید که نیروی خیر خیلی قویتر از نیروی شره و واقعا همینطوره فقط یه نیرو هست و اون نیرو، خداست و این ما هستیم که با تسلیم شدن در برابر شیطان به او قدرت می دهیم و بعد خودمون رو توجیه می کنیم که شیطان فریبمان داد و همه چیز تقصیر اونه.

    برای خودم بارها این اتفاق افتاده که با نجواهای یکسان بارها در یه چاه افتادم پس اشکال از منه که مرتب دارم از یه ناحیه ضربه می خورم و به فکر درمان هم نیستم با این توجیه که من نمی دونم باید چکار کنم یا خدا کمکم نمی کنه، ولی حقیقت اینه که تسلیم شدن و تغییر نکردن آسونتر از تغییر کردن و مبارزه کردنه.

    خدایا کمکم کن که بتونم این آگاهیها رو هر روز بیشتر از روز قبل به عمل تبدیل کنم.

    خدایا تو هدایت کردی پیمودن مسیر با منه.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  9. -
    متین گفته:
    مدت عضویت: 1711 روز

    روز ۱۲ از رورزشمار تحول زندگی من

    سلام به استاد عزیز و مریم جان و دوستان همراه

    من همیشه شانس رو باور داشتم . شانس تو خونواده بهتر بودن . شانس پولدار بودن . بخت و اقبال خوب داشتن . شانس بزنه و یکی پیدا بشه و باهاش ازدواج کنم که خیلی آدم خوب و ثروتمندی باشه . شانس بزنه و من مهاجرت کنم و تو تمام اینها هم عوامل بیرونی بود که بیان کمکم کنند . نه اینکه به خودم زحمتی بدم و یچیزی بدست بیارم ‌.

    من چندسال تو لاتاری برای مهاجرت شرکت کردم و برنده هم نشدم و میگفتم شانس ندارم که …

    یا بخاطر کمبود عزت نفس و خودارزشیم با هر پسری دوست میشدم بطرز عجیبی به سرعت و بیدلیل و خیلی مسخره طور از زندگیم خارج میشدن و بازم میگفتم شانس ندارم ….

    یا برای کار بسختی یجا پیدا میشد و بعد بازم نمیتونستم ادامه بدم و بازم میگفتم من آدم بیرون کار کردن نیستم شانس ندارم یه کار خوب پیدا کنم …

    یا تو پیج شروع کردم به کار کردن که بازم اونقدر مشتری نداشتم و بازم میگفتم چقدر بدبختم و شانس ندارم پول در بیارم و خدابرام نمیخواد بخت من بسته س و بدنبال همین آدمهای شیاد که با دعا و طلسم بخوان زندگی منو تغییر بدن … شرک بخدا و رفتن به سراغ عوامل بیرونی …

    و کم کم بالا رفتن سن . درآمد نداشتن و ازدواج نکردن و اوضاع نابسامان روحی که حتی پیش مشاور هم رفتم ولی جواب درست و درمون نگرفتم و میگفتم من خودم باید حالمو خوب کنم . افسردگیم داشت زیاد میشد که اخرین مشاور گفت باید به روانپزشک بری و دارو مصرف کنی . که پیش خودم گفتم هرگز

    حتما یه راهی هست و واقعا خسته شده بودم از اینهمه نشدنها . جلو نرفتنها و واقعا مثل آب راکدی بودم که داشتم میگندیدم

    میدونستم استعداد فوق العاده ای دارم تو هنر ولی به جایی هنوز نرسیدم با سنم که بالا رفته بود و ناامیدیم هرلحظه زیاد میشدم و هرروز از خدا میخواستم کمکم کنه .

    و نوری که خدا بهم نشون داد وارد شدن به سایت و حرفهای استاد بود الان تقریبا یکسال میگذره تو اینمدت از مسیر خارج شدم و اومدم . متوقف شدم و بازم اومدم …

    هنوز به درامد نرسیدم هنوز وارد رابطه عاطفی نشدم . هنوز کلی راه هست که باید برم

    ولی من حالم بهتره . تغییر کردم چون عزت نفسم بیشتر شده . خودمو دوست دارم . رابطم با خدا بهتر شده ازش میخوام قدمهامو بهم نشون بده .

    دورو برم هنوز آدمهای منفی هستن و خیلی تنهام چون تو خونه و اطرافم تنها کسی هستم که تلاش میکنه تغییر کنه . باورهام و زندگیمو .

    میدونم هنوز اونقدر باورهام قوی نیست وگرنه یا بقیه بامن همراه میشدن یا من ازشون دور میشدم .

    خوشحالم این راه دارم میرم درسته تنهام سخته و یجاهایی خسته میشم و میگم خدایا ینفر همراهم کن تا این مسیررو راحتتر برم .

    من تنهایی ورزش میکنم . تنهایی دارم سبک سلامتی رو پیش میگیرم و غذای خودمو درست میکنم و حرف هم زیاد میشنوم ولی خداروشکر میکنم که انقدر قوی شدم که اهمیت ندم یا بعضیوقتا که خیلی بهم فشار مییاد و میرم تو فرکانس غم . متوجه میشم سریع و آگاهانه افکارمو تغییر میدم .

    قبلا با یکی از خواهرام هم راحتتر بودم و حرف میزدم ولی الان احساس میکنم با اونم دیگه حرف مشترکی ندارم و نمیتونم چیزی بگم چون احساس میکنم از فرکانس اونم یکم رفتم بالاتر و واقعا تنها شدم .

    فقط مینویسم با خدا حرف میزنم تو سایت هستم از خوندن کامنتها لذت میبرم . دوست دارم تو فرکانس بالاتر برم که دوستای همفرکانسی پیدا کنم و وقتمو باهاشون بگذرونم و ازشون یاد بگیرم .

    خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  10. -
    امیر علی گفته:
    مدت عضویت: 2466 روز

    بنام خالق یکتا و مهربان ،ثروتمند و تنها یگانه خالق جهان هستی.

    خدایا سپاسگزارم که در هر لحظه من را به سمت خیر و برکت فراوان ،سلامتی ،شادی و آرامش و پول و مجموعا به سمت ثروتمند شدن هدایت میکنی،

    سلام بر استاد عزیز و دوستداشتنیم استاد عباسمنش عزیزم و سلام به خانم شایسته مهربان و عزیز و خانواده دوست داشتنی عباسمنش.

    این فایل رو چند بار گوش کردم ولی درک نکردم، وقتی داشتم طبق عادت متن ویدیو رو میخوندم و کامنت ها رو رسیدم به این جمله :

    بنابراین‌‌‌، اگر خواسته‌ات رسیدن به استقلال مالی است‌، تنها راه رسیدن به این خواسته‌‌، ساختن باورهای هماهنگ با این خواسته‌است و نه شانس و اقبال.

    من راه زیادی رو طی کردم مشاغل مختلفی رو ولی هنوز به استقلال مالی نرسیدم،این جمله مثل آب روی آتش برام بود که بفهمم چرا طی این سالها به استقلال مالی نرسیدم، من پولهای زیادی ساختم ولی پایدار نبودن ،تازه دارم درک میکنم چرا؟؟

    خدایا سپاسگزارم بابت این سایت ، بابت استاد عباسمنش عزیزم و بابت تمام توانایی هاایی که دارم و بابت هر لحظه از زندگیم .

    سپاسگزارم سپاسگزارم سپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای: