کلید اجابت دعاها - صفحه 52 (به ترتیب امتیاز)


  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری کلید اجابت دعاها
    361MB
    71 دقیقه
  • فایل صوتی کلید اجابت دعاها
    70MB
    71 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

857 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    ابوالفضل گفته:
    مدت عضویت: 1116 روز

    سلام خدمت استاد و دوستانی که کامنت رو میخونند

    قربون خدایی بشم ک وقتی ک آرومی و رهایی و هر چیزی رو یک خیری ببینی برات خیر میشه

    این شب ها به عشق لحظات قبل از نماز صبح و بعدش و ارتباط با خدا سعی میکنم خیلی زود بخابم ک زودتر از روز قبلی بیدار بشم این قدر ک لذت بخشه

    لذتی ک این قدر خالص و پاکه ک یقینا هیچ گونه مواد مخدری نمیتونه همچین لذتی ایجاد کنه نکشیدمو و اینو مطمئنم چون قلبم بهم میگه

    امشب هم زودتر از بقیه شب ها خوابیدم اما ساعت حدود 11 با صدای خنده خانواده از خواب پریدم خواستم غر بزنم اما شکر کردم و گفتم خیره و خوابم نبرد و اومدم تو سایت

    کامنت یکی از دوستان رو در مورد رهایی خوندم و فهمیدم ک چ خیری در انتظارم بوده

    احساس میکنم زندگی یک تابلوی نقاشیه خامه ک هر لحظه دارم با افکارم یک شکلی میکشم

    دقیقا چیزی ک استاد در 12 قدم مثال داتماس همون نقاش بامزه مو فرفری معروف خودمون رو میزنه و داتناس در لحظه تصمیم میگرفت ک چی بکشه خب اینجا ی درخت میکشیم بغلش ی بچه ک داره بازی میکنه

    استاد میگه زندگی ما هم همینطوریه خودمون داریم میکشیمش

    من دوست دارم و آرزوم اینه ک خدا بهم قدرت رهایی در هر لحظه رو بهم بده جوری ک تو اون صفحه خام سفید فقط لنویسم خدایاشکرت

    به نظرم زیباترین تابلو میشه خدایاشکرت خدایاشکرت خدایاشکرت خدایاشکرت

    رهای رها تسلیم تسلیم راضیه راضی

    مثل اون لحظه ای حسین بن علی در لحظات قبل از مرگش باشم ن تنها هیچ شکایتی نکرد بلکه رهای رها میگفت خدایا راضیم ب رضای تو تسلیمم ب امر تو

    دست و پا نمیزنم زور نمیزنم

    ب یاد موسی و لحظه ی رهایی و دست و پا نزدنش و اعتراف ب ناتوانی و اعتراف به فقیر بودنش ب خیری از جانب خدا

    اون لحظه ای ک فهمید هیچ نیستش و دست از تکبرش برداشت و زاتو زد و به اشتباهش و ظلم ب خودش ب خاطر این ک فکر می‌کرد خودش میتونه اعتراف کرد

    فهمید ک همه جیز اونه فهمید ک صفره صفره

    و یا اون لحظه ای ک یونس فهمید ک غیر از ذات اقدس الهی پرستنده ای وجود نداره و اونه ک همه کارس

    و خدا چقدر لطف داره ب کسانی ک بالاخره ی روز فهمیدن و با می‌فهمند ک هیچی نیستن و جقدر آن هایی ک تک روی میکنن و با ذره ای موفقیت غرور برشون میداره ب خودشون ظلم میکنن

    موفقیتی ک اعتبارش ب خدا میرسه اما چشم و گوششون بسته شده ب خاطر اعمالشون

    وای ک جقدر زندگی سخته اونطوری چ سربالایی چ بار ستگینی کمر درد و پا درد و زود پیر شدن و

    و چقدر ایمان خوبه چقدر رهایی خوبه چقدر خشوع خوبه

    و چقدر غرور بده

    چقدر خوبه ک بدونی ک اعتبار تمام موفقیت ها ب خدا میرسه اون وقت از غرور نجات پیدا میکنی و حتی با موفقیت های بیشتر خاشع تر میشی

    چقدر آدم خاشع دوستان بیشتری داره اون کسیه ک هر لحظه سعی میکنه محبت کنه عاشق اطرافیانشه

    مثل استاد زندگی میکنه هر لحظه ب همه پیگه عاشقتم ب ما هم میگه عاشقونم

    ب خانم شایسته هم هر لحظه جودی محبت میکنه ک حد اعلا رو ب جا بیاره چونهر لحظه حواسش ب این هس ک شاید فردایی در کار نباشه و این فردا قطعا یک روز میاد هر لحظه امادس

    ب قول شاعر

    هنر این نیس برنجانی ز خود آدم را

    هنر آن است بیاموزی ز عشق عالم را

    این فلک زیباست اگر زیبا تو رفتار کنی

    ز آدم میشوی گر ک دلی باز کنی

    آدم باید در این دنیا درست زندگی کنه سالم راه راست رو بره زیر و رو نکشه با همه مهربون باشه

    جوری با آدم ها رفتار کنه ک دوست داره خدا با خودش اونطوری رفتار کنه

    اگر سفت باشه خدا هم براش سفته اگر نرم باشه و عشق بده و ببخشه خدا هم نرمه باهاش

    این بوده ک تقریبا همه پیغمبرها با این ک آزار و اذیت فراوون دیدن اما وقتی عذابی قرار بود نازل بشه هر کاری میکردن تا خدا رو منصرف کنن

    خدایا ب خودت پناه میارم میدونم این درخواست من اجابت نمیشه چون در قانون تو نیس اما ازت میخام ک همه رو ببخشی

    من میترسم از مقام و جایگاه تو

    خدایا مارو ببخش ب خاطر فساد در زمین خودت

    منو ببخش اگر جاهایی درست زندگی نکردم طلب مغفرت میکنم

    بندت فقیره ب خیری ک از جانب تو بهش نازل بشه وگرنه هیچی نیس

    من بلد نیستم من ناتوانم من نادانم

    ایاک نعبد و ایاک نستعین اهدنا الصراط المستقیم صراط الذین انعمت علیهم غیر المغصوب علیهم و لاالضالین

    استاد حتی اون جمله اول محصولاتتون ک در مورد زندگی ب شیوه درست هس مهم ترین درس شما برای ما بوده

    این ک درست زندگی کنیم احساس زرنگی نکنیم

    پرسش کن از آن کس ک مدام خیره است

    حقیقت نزد شیفته فقط اون دیده است

    می‌گویدت ک نیستم اهل دروغ

    کهکشانی ساخته شد بر پایه و نظم و اصول

    تلخیم نیست شود از شکرم یاد کنن

    جسمی بگذارم زنده تنم خاک کنن

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  2. -
    مهدی رمضانی فرد گفته:
    مدت عضویت: 1798 روز

    به نام خداوند بخشنده و مهربان

    سلام به استاد عباسمنش عزیز و خانم شایسته گرامی و تک تک دوستانم در این مسیر زیبای آگاهی

    از خداوند سپاسگزارم و همین طور از شما استاد عزیز

    فکر میکنم یه روز یا دو روز قبل از اینکه این فایل رو تو سایت قرار بدید

    دوست داشتم شما یه دوره داشته باشید که فقط از آیات قرآنی قوانین جهان هستی و موفقیت رو برامون توضیح بدید و این خواسته در من شکل گرفت …فردا ش شما این فایل رو تو سایت قرار دادید …خداوند بر قلب ما آگاه هست و خواسته ها رو اجابت میکند من همچین فایلی می خواستم و خداوند اجابت کرد و به قلب شما انداخت که این آگاهی رو ضبط کن و رو سایت بزار، خدایا سپاسگزارم ازت و ممنونم از شما استاد عزیزم.

    اون جایی که خداوند کلید دریافت نعمت ها و رسیدن به خواسته ها رو میگه برام جالب و آگاهی بخش بود که توضیح میده که باید ذهن ت رو خلع سلاح کنی و منطقی به ذهنت بدی تا امکان پذیر بدونی رسیدن به اهداف ت رو

    و خداوند از منطق و اتفاق های صحبت میکنه که باور پذیر بشود رسیدن به خواسته ها

    و در آیه ی من نزدیکم …..خداوند می فرمائید که من هر لحظه و همیشه اجابت میکنم و خواسته ها تون رو بر آورده میکنم پس… شما هم…..یعنی طرف من اوکیه…طرف خودت رو درست کن یعنی مانع دریافت نعمت نشو …

    چون اجابت شده و هست و فقط با باور های اشتباه و محدود کننده ساختگی جلو ش رو نگیر

    ذهن ت باور های اشتباه داره خوب با منطق و الگو های درست که به خودت نشون میدی باور ها تو تغییر بده ..و باور ها درست بشوند نعمت ها رو دریافت می کنیم چون نعمت ها و خواسته ها اجابت شدند ….

    سپاسگزارم خدایا

    و بهترین ها رو می خوام از خداوند برای همه ی شما دوستان عزیز و استاد گرامی و خانم شایسته عزیز

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  3. -
    سمانه بابایی گفته:
    مدت عضویت: 207 روز

    به نام الله یکتا و به نام خدای هدایتگر و تلنگر زننده

    امروز مشکل مالی داشتم و پول کم آورده بودم، طبق معمول که توی دفترم می نویسم و ازخدا میخوام که برام جورش کنه، امروز هم شروع کردم به خواستن، ولی مقاومتهای ذهنم شروع شد و این سوال ها میومد سراغش که چجوری میشه؟

    مگه امروز چقدر از این سوپر مارکت میخوای دربیاری؟

    باز هم کارت لنگ میمونه، بقیه اش از کجا میخواد برات جور بشه؟ و…..

    میومدم این نجوا رو ساکت کنم اون یکی نجوای دیگه شروع می کرد به نشخوار کردن ذهنم. دیگه داشتم اذیت میشدم تا اینکه گفتم بیام سایت، دیدم این فایل جدید اومده، وقتی دیدمش چقدر روشن شدم.

    وقتی خداوند به انسان یادآوری میکنه که هروقت شرایط برات سخت و طاقت فرسا شد، به یاد بیار اون شرایط گذشته رو که همانند شرایط فعلی تو بود، ولی چطور به کمک ما گذروندی. من این یه تیکه فایل رو خیلی دوست داشتم، چون باعث شد من هدایت بشم به این کار که برم سراغ دفتر شکرگزاریم.

    آشناییم با سایت از فروردین 1403 بوده و از اون موقع شروع کردم به نوشتن. رفتم سراغ دفتر و شروع کردم به خوندن تا به امروز رو خط به خط خوندم و دونه دونه برام یادآوری شد که چه روزهای سخت تر از این هم داشتم و با کمک خداوند حل شد برام.

    مگه من میدونستم چجوری؟

    الان که فکرشو میکنم می بینم اصلا چرا باید به ما مربوط بشه که چجوری و از چه طریقی قراره برامون پیش بره؟

    مهم اینه که درست حل بشه برامون. من دیگه نمیخوام انقدر سرک بکشم توی کار خدا که قراره چطوری مشکلمو حل کنه، فقط میخوام که درست حلش کنه، همین و بس.

    میخوام یک تشکر ویژه داشته باشم از استاد تمام عیارم که با دیدگاهی متفاوت و زیبا و بسیار کاربردی قرآن رو مطالعه میکنند و این دیدگاه رو به ما نشر میدن.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  4. -
    میثم رنجبر گفته:
    مدت عضویت: 1043 روز

    استاد من فقط اومدم بگم بعد دیدن این فایل مو به تنم سیخ شد و اشک در چشمام جاری بخصوص بعد آیه 186 سوره بقره. سپاسگزارم از خدای بزرگ به خاطر بودن شما و تحلیل بی نظیرتون. من محصولات مختلفی از سایت تهیه کردم اما این فایل چنان من رو تکون داد که نگم با اینکه تا الان هیچ کامنتی منتشر نکرده بودم اما فقط برای تحسین و تشکر اومدم کامنت گذاشتم. بی نهایت ممنونم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  5. -
    شهاب انشائی گفته:
    مدت عضویت: 1611 روز

    سلام به استاد عزیزم و همه دست اندرکاران سایت فوق‌العاده عباسمنش

    این فایل رو امروز بارها گوش دادم و فقط از فراوانی و گستردگی آگاهی های فایل اشک ریختم و هر لحظه قلبم بازتر و بازتر میشد…

    چند روز دیگر تولد همسر عزیزم،یار و رفیق و همدم من هستش و از چند روز قبل یک خواسته ای همواره در ذهنم مرور می‌شود و نشان عینی اش را هم در طول روز در اطرافم میبینم و ایمان دارم که خداوند وهاب اجابت می‌کند خواسته مرا و همواره طبق قانون تجسم وبهره گیری از تمرین ستاره قطبی فقط و فقط به نتیجه پایانی اش تمرکز کردم…

    نمیدونم چه احساسی هستش که هر روز که به روز تولد عزیز دلم نزدیک و نزدیکتر میشم ترمزهای ذهنی ام کمتر و کمرنگ تر میشه،خیلی نزدیک خواسته اجابت شده ام رو تصور و تجسم میکنم امیدوارم برآورده شدن این درخواست به قوی‌تر شدن ایمانم و عمل به آموزه های استادم بیشتر کمک کند و همیشه و همواره در این مسیر لذت‌بخش و پر از عشق پایدار و ثابت قدم بمانم…

    دعاگوی همه خانواده صمیمی عباسمنش هستم و درخواست دعای دوستان را دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  6. -
    ابوالفضل گفته:
    مدت عضویت: 1116 روز

    سلام خدمت استاد عزیز و هم فرکانسی های عزیزی که کامنت رو میخونند

    کامنت قبلیم نوشتم اما یک دفعه گوشیم غیرمنتظره حالت هنگی گرفت و از صفحه خارج شد و کامنت هم پاک شد

    کامت خوبی شده بود ب لطف خدا و همه اعتبارش ب خدا میرسید

    جالبه چند لحظه حالم بد شد و ب خدا گفتم چرا؟

    سر یک کامنت معمولی حالم بد شد این یعنی این دنیا خیلی برام مهمه و ب خدا باور ندارم ک اگر اتفاقی میفته باید خدا رو شکر کنم ک حتما خیر بوده و باید برعکس ب حای ناراحتی خوشحال باشم این میشه ایمان

    خیریتش هم همین کامنت جدید شد ک باعث شد بیشتر ب ضعف خودم پی ببرم

    و طلب مغفرت کنم از این ک بخام تقصیر رو گردن خدا بندازم

    یادم نره فانی بودن این دنیا رو و هر لحظه یاد مرگ باشم یاد انا لله و انا الیه راجعون

    و فریب شیطان رو نخورم این دنیا در حین ارزشمند بودنش ب قول خدا در قران بازیچه هس و نباید بهش دل ببندم

    وقتی ارزشمند میشه ک ب خدا نزدیک تر بشم و آخرت رو بدست بیارم

    تو کامنت قبلیم داشتم می‌نوشتم ک چرا واقعا ی سری خواسته ها برام غول شدن

    یا در خودم نمی بینم که همون احساس لیاقت

    یا دارم اشتباه فک میکنم ک خودم باید اجابتش کنم و وظیفه بدست آوردنش هم با خودمه

    در صورتی ک خدا از روح خودش از ارزشمندترین جیز در این دنیا منت گذاشته و در من دمیده

    یعنی من و همه انسان ها در ارزشمندترین حالت ممکن هستیم ی جورایی نهایت ترین حالت ارزشمندی رو داریم

    یعنی من لایق بهترین هام خداوند این لیاقت رو بهم داده و از اونطرف هم ی سری چیزها هم آفریده شده مثل زیباترین خونه ها بهترین ماشین ها و…

    وقتی ب یک خواسته نگاه میکنم و احساسم بد میشه یعنی دارم فک میکنم من لیاقت ندارم یا خدا فرق گذاشته

    در صورتی ک برعکسه همه این ها

    وقتی خدا یک خواسته رو در مسیر نگاه من قرار میده یعنی داره لطف میکنه بهم تا باور کنم راحت تر ک میشه چون برای یکی شده

    ب قول یکی از عزیزان سایت ک در این قسمت کامنت گذاشتن و من نوشتمش

    ((وقتی خواسته ای خیلی شدید باشه خدا الگوهارو می‌فرسته تا برای فرد باور پذیر کنه))

    ب حای احساس بد باید بگم خدایاشکرت ک اینو سر راهم قرار دادی این یعنی برای منم میشه

    واقعا یک سری خواسته ها باید جزو بدیهیات رندگی‌من باشه و اگر ب صورت طبیعی زندگی و فکر کنم ب صورت طبیعی هم وارد زندگیم میشه ب راحتی

    در واقع من اونو میخام اونم منو میخاد و جذب میشه

    من خیلی ارزشمندم و باید خیلی بالاتر فک کنم و ظرفیتم رو ببرم بالاتر و به چیزهای کوچیک ک جزو بدیهیات زندگیم باید باشه نباید وابسته باشم باید رهاش کنم

    از طرفی خواسته هام برام بزرگ جلوه میکنه چون هنوز وظیفه خودم و خدا رو نفهمیدم

    خداوند ب طور واضح در آیات قرآن وظیفه منو گفته ک همون خواستنه و باور کردن توانایی هاشه

    و باید ایمانم نشون بدم ک اجابت شده

    و وظیفه هدایت و خلق اتفاقات ب عهده خودشه

    حز او هیچ کس نمیتونه کاری کنه

    تینجاس ک حضرت موسی میگه ک خدایا من فقیرم ب خیری ک از جانب تو بهم برسه

    وقتی ک رفت و تلاش کرد و نشد و نشد فهمید ک ناتوان مطلقه و خداست ک توانای مطلقه و اونه میتونه و میدونه و بلده

    خاشع شد فهمید ک هیچی نیس و اگر خدا بهش خیر نرسونه تا آخر عمر هم اگر بدوه هیچی ب هیچی

    تسلیم شد خاشع شد و خالصانه از او خواست فقط از او

    ب قول استاد در یکی از آموزش ها قریب به مضمون میگه ک

    ((هر چقدر یک خواسته برات غول باشه سخت بهش میرسی یا نمیرسی هر چقدر بی اهمیت تر و میش پا افتاده تر باشه راحت تر میاد تو زندگیم))

    در واقع زمانی یک خواسته راحت جذب میشه ک ظرف ادم بزرگ باشه ظرفیت باید بیش از خواسته باشه

    ظرف هم زمانی بزرگ‌میشه ک یاد بیارم ارزشمندیمو

    یاد بیارم لطف هایی ک خداوند در زندگی بهم داشته و داره

    یاد بیارم معجزاتش رو

    یادبیارم ک چقدر دعاهامو اجابت کرده دعاهایی ک هر کاری کردم نشده بود

    یاد بیارم ک میشنوه منو

    یاد بیارم ک اگر من عاشقشم اون عاشق تره

    یاد بیارم ک خیلی دوسم داره

    یاد بیارم زمان هایی ک همه درها بسته بود چ جوری دری رو باز کرد معجزه وار

    یادم بیارم ک باز هم میخاد و میشه

    یادم باشه ک اون از من مشتاق تره ک بهم نعمت بده و شکرگزار تر و شادتر باشم

    یادم باشه ک اون از خودم بیشتر میخاد ک احساس خوب و شادی و لذت منو ببینه

    حرکت کنم و ب الهاماتش حتی با ترس عمل کنم و هر جا ناتوان شدم تسلیم نشم و از خودش بخام ک دری رو باز کنه

    اذا جا نصرالله و الفتح

    و رایت الناس یدخلون فی دین الله افواجا

    فسبح بحمد ربک و استغفره آنه کان توابا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  7. -
    باران گفته:
    مدت عضویت: 422 روز

    استادشماگفتین ویژگیهای مثبت همسرتونو َشکرگزاری کنید من ویژگیهای مثبت همسرمو شکرگزاری میکنم هروز ودردفترم مینویسم وقصدم جداشدن 100درصد هست .وقتی ویژگیهاشوشکرگزاری کردم دیشب قران بازکردم بخونم اتفاقی برخوردم به سوره انفال کل سوره راخوندم خیلی مرتبط شدبا مسایل زندگیم که قدم به قدم نشانه هارو دنبال میکنم البته هرچی بیشترسکوت میکنم نشانه ها واضحترمیاد

    برخوردم به این ایه 9سوره انفال

    به یادارید هنگامی راکه استغاثه وزاری به پرودرگار خودمیکردید پس دعای شمارا اجابت کرد و وعده داد که من سپاهی منظم ازهزارفرشته به مددشملمیفرستم .به همین دلیل خدابمن الهام کرده کامنت بزار برای استادت و باهاش مشورت کن تا الهامات منو واضح بفهمی این ایه رو که دیدم گفتم چه جالب من که نمیدونستم این ایه این قسمت قران هست ویاد این فایل اجابت دعاها افتادم که شما این ایه رومثال زدی وگفتی درجنگ هزارفرشته به کمک پیامبراومده ومن دیشب که خودم این ایه1 روخوندم گفتم نشانه هست که باید منتظر هزارفرشته باشم .

    ایه 10سوره انفال

    واین فرشتگان را خدانفرستاد مگرانکه بشارت ومژده فتح باشد تا دلهای شمارامطمین سازد وبدانید که نصرت وپیروزی نیست مگرازجانب خداکه خدارا کمال قدرت وحکمت است.

    ایه 15 سوره انفال

    ای اهل ایمان هرگاه باتهاجم وتعرض کافران درمیدان کارزار روبروشوید مبادا ازبیم انها پشت کرده وازجنگ بگریزید.

    ایه 16 سوره انفال

    هرکه روز جنگ به انها پشت نمود وفرارکرد به طرف غضب وخشم خدا روی اورده وجایگاهش دوزخ که بدترین منزل است خواهدبود مگرانکه ازمیمنه وبمیسره ویازقلب به جناح برای مصالح جنگی رود یا ازفرقه ای به یاری فرقه ای دیگرشتابد .

    برداشت من ازاین نشانه اینه که خدا داره بمن میگه پرنیا ارتش یک نفره خودتی وباید وارد جنگ بشی خدا برات هزارتا فرشته میفرسته مبادا ازکافران بترسی وازجنگ فرارکنی وگرنه باغضب خدامواجه میشی چون چندروز پیش ازخدادوتا سوال پرسبدم وخداگفت دوتا نشونه بهت میدم یکیش این بود یک تماس ازامریکا داشتم اونیکی نشونه رو دیشب خدا با این ایه ها جوابمو داد !!

    ایه 17سوره انفال

    ای مومنان نه شما بلکه خداکافران راکشت وای رسول چون توتیرافکندی نه توبلکه خدا افکند وشکست کافران راخدا برای این خواست که مومنان رابه پیش امد خوشی بیازماید که خدا شنوای دعای خلق ودانا است.

    ایه 26سوره انفال

    وای مومنان به یادارید زمانی راکه عده قلیلی درمیان دشمنان بسیاربودید که شما راضعیف وخوار درزمین مکه می شمردند وازهجوم مردم مشرک برخود ترسان بودید بعداز ان خداشمارا درپناه خود اورد وبه یاری خود نیرومندی ونصرت به شماعطا کرد وازبهترین غنائم وطعام ها روزی فرمود باشد که شکرنعمتش بجای ارید .

    برداشت من ازاین ایه این بودکه من تاچندوقت دیگه میخام خدابمن یک واحدنوساز 250متری درعظیمیه کرج بنام بده وبک ماشین النترا درحدنوسفید بنامم بده ولوازم کل خونه رونوبده وروزی 1/5میلیون تومان به حسابم بریزه ویک خدمتکار برام بفرسته چجوریش بمن ربطی نداره من ازمریم مقدس چیزی کم ندارم باید بده وظیفشه فعلا ایناروخدابده بعدش به مرحله طلاق برسم ودراین جنگ پیروزبشم به یاری خدا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  8. -
    ابوالفضل گفته:
    مدت عضویت: 1116 روز

    سلام خدمت استاد و دوستانی که کامنت رو میخونند

    این فایل ی جورایی مثل آیینه عمل کرده برای من

    داره بهم نشون میده ک آیا واقعا تو این چند وقت تغییر کردم با کار کردن روی فایل ها و خودم یا نه

    داره خودمو ب خودم نشون میده

    با روی کار آوردن بزرگترین پاشنه آشیل هام ک بحث باورهای توحیدی و احساس لیاقت هس

    خدا داره با روی کار آوردن قضیه باورها بهم نشون میده ک چرا تا الان اون تغییر بزرگه اتفاق نیفتاده

    ب قول استاد ک میگه باورها خیلی ریشه ای هستن هنوز خیلی از باورهای نادرست هس در وجودم

    خدا داره بهم جواب میده ک قضیه من نیستم قضیه تویی

    اگر بتونی باور کنی مژده ای ک در طول زمان داده ام و میدهم رو یعنی خوب روی خودت کار کردی و الان هم داری آرزوهاتو زندگی میکنی

    اگر هنوز نمیتونی باور کنی حالا ب هر دلیلی ک میتونه باور ب منه خدا و توانایی هام و قضیه ارزشمند دونستن خودت،پس خودت مشکل داری و درسته ک خیلی پیشرفت کردی اما اون باورهایی ک میاد بالا رو روشون کار کنی تا بتونی خیلی شفاف و واضح تجسم و باور کنی و نشونش هم در احساس خوبت ب نمایش گذاشته میشه

    آیا هنوز زندگی طبیعی ای ک باید داشته باشی در فکر و ذهنت بزرگ جلوه داده میشه؟یا از این مرحله عبود کردی و اگر رویاهات وارد زندگیت بشه بی جنبه بازی در میاری و میخای تکبر کنی و یا برات خیلی بزرگ‌باشن

    آیا ارزش خودت رو هنوز درک کردی ؟یا درگیر فرعیات و احساس گناهی

    خودتو سرگرم کردی با حاشیه ها یا نه واقعا در مسیری؟

    وقتی داشتم ب این فکر میکردم ک چ چیزهایی باید بنویسم ک خط به خطش اعتبارش ب خدا میرسه

    یاد یکی از جلسات دوره‌ای های استاد افتادم ک وقتی استاد ب رویاشون ک برگزاری یک سمینار بزرگ‌بوده میرسه خیلی عادی و طبیعی رفتار داشتن و ب گفته خود استاد یکی از فامیل هاشون میاد و از عادی بودن استاد تعجب میکنه و بهش میگه تو الان باید بری بالا و پایین چرا این قدر عادی هستی کار بزرگی انجام شد و این رویای تو بود

    استاد برمیگرده بهش میگه مم قبل از این میلیاردهابار در ذهنم تجسم کرده بودم این جلسه رو

    این یعنی من باید ب ی جایی برسم ک قبل از رسیدن ب چیزهایی ک الان رویام هستن جوری زندگی کنم ک انگار الان دارمشون و چیز بزرگی نیستن

    چقدر ظلم کردم ب خودم با بی ارزش دونستن خودم با عدم شناخت درست خدا و قدرتش

    با عدم شناخت همه کاره بودن خداوند

    با عدم درک شناخت جایگاه خودم و خدا

    این قدر خودمو آوردم پایین ک زندگی ای ک حق طبیعی منه و باید اونجوری باشه نمیتونم باورش کنم

    مژده ای ک خدا داره میده رو باید بارها باور و تجسمش کنم و زندگیش کنم تا وقتی ک وارد احساساتم فوران نکنه و ب حالت عادی نزدیک باشم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  9. -
    سارا مهدی گفته:
    مدت عضویت: 1544 روز

    استاد عزیزم سلام

    من این فایل رو روز 5شنبه دانلود کردم ولی تنیلی کردم و گوش نکردم

    دیشب با خواهرم و برادرم نشسته بودیم و صحبت از ازدواج شد برادرم به من وخواهرم میگفت که منتظر آدم عجیب و غریبی نباشید که بیاد خواستگاری شما و با شما ازدواج کنه چون شرایط خانوادگی ما معمولیه محل زندگی ما پایین شهره و با یه شرایط معمولی.در واقع برادرم داشت باورهای خودش رو به ما میگفت و من و خواهرم می‌گفتیم که چرا اینجوری فکر میکنی بااین طرز فکر تو خودت خودت رو لایق نمیدونی و کلی صحبت کردیم البته بیشتر برادرم و من و خواهرم سکوت کردیم.

    امروز اومدم سرکار گالری گوشیم رو باز کردم که عکسایی که دیشب از خودم گرفته بودم و نگاه کنم دستم رفت رو پوشه استاد(یه پوشه تو گالریم دارم به اسم استاد که تمامی فایل های رایگانی که دانلود میکنم رو میفرستم اونجا)و چششم خورد به این فایل و عجیب غریب دلم خواست گوشش کنم.

    در طول گوش کردم به حرفای شما مدام داشتم به خودم میگفتم من دوست دارم با آدمی ازدواج کنم یا تو رابطه باشم که سطح خوبی داشته باشه لولش مثل خودم باشه باشعور باشه با درک باشه مودب باشه و…..آخرش با خودم گفتم من به همه ی اینا فکر میکنم اما بعدش سریع اما و اگر میاد پشتش

    و فهمیدم من درخواست میکنم اما چون خودم باورش ندارم برام ممکن نمیشه.

    مثلا با خودم میگم من از اون آقا خوشم میاد دوسدارم باهم بیشتر آشنا بشیم اما سریع بعدش ذهنم و باورهای محدود کنندم میگن تو هنوز خوب نیستی یادت رفته تو چه جوری ای تو هنوز خیلی خوب نیستی و آدمایی که دور اونن خیلی بهتر از توان چرا باید تورو انتخاب کنه

    در صورتی که من واقعااااااا از نظر خودم خیلی عالی ام(سعی میکنم خودمو دوست داشته باشم)

    انگار من خودم باورش ندارم هنوز انگار هنوز تودم خودم رو لایق و ارزشمند او رابطه نمیدونم(دوره احساس لیاقت)

    خدا خیلی مهربونه و بزرگتر از چیزیه که ما فکر می‌کنیم نعمت هاش رو محدود به فرد یا قشر خاصی نمیکنه برخلاف تصور عموم مردم نعمت برای همه هس اما این خود ماییم که با باورهای محدودکننده اجازه دریافت نعمت هارو به خودمون نمیدیم انگار خودمون به خودمون ظلم میکنیم.

    از خدا هدایت میخوام بهم کمک کنه که واقعا باورش کنم وقتی خدارو باور میکنی هیچ چیز نشدنی ای وجود نخواهد داشت.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  10. -
    فاطمه علی پور گفته:
    مدت عضویت: 1321 روز

    بنام خداوند بخشنده مهربان

    سلام و درود ؛ دو باره به استاد،”همیشه در صحنه توحیدیم!……

    یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اذْکُرُوا اللهَ ذِکْراً کَثیراً [41]

    اى کسانى که ایمان آورده‌اید! خدا را بسیار یاد کنید.

    …………………

    این فایل..اجابت دعا…میدونی چه حکمی داره!…

    حکمش اینه..که داره قانون زندگی کردن رو در یه چشم بهم زدن به ما یاداوری میکند…

    استادم..شما اینروزا با فایلهای توحیدتون..داریید اب پاکی رو روی دستمون میریزیدد…

    این ذهن چموش اینقدر ،آوایش زیاد هست….اینقدر حلاجیش از همه طرفی زیاده…که باید بتونیم …فقط بهش منطق بدییم..

    با منطقی کردن ایات قران…خیلی خیلی تحت تاثیر قرار گرفتم…دقیقا توی ایه زیبای طه..همون داستان موسی…که باید وارد کاخ فرعون میشد…و اون قسمت موسی وجودش ترس گرفت…

    و با دعای زیبایش که شما در فایل گذشته بهمون یاداوری کردین…و همین دعای توحیدی باعث شد که ” موسی ، قدمهاشو برداره…..

    و تقاضاشو به فرعون بگه!…

    و اونجایی که موسی ترسید.خداوند بهش گفت..یادت میاد به مادرت وحی کردیم..و تورو نجات داد..و بعداش تو رو به مادرت برگردوندیم…

    شما با یاداوری کردن این سوره زیبای ضحی..این پترن و الگوی تکرار شدنی رو در داستان موسی هم دیدم..بخودم برگشت خوردم…

    همین دو هفته پیش من هدایت شدم.به مسیر بعدی برای بیزنسم….

    خداوند بهم گفت باید اینکار رو انجام بدی…تا چند ساعت ذهنم دروری میگفت.کجا تو میتونی.ولی گفتم خداوند بهم کمک میکنه..

    استادم من با همین وسیله ایی که فعلا در دسترسم نبود…تونستم چیزی رو خلق کنم.بخداوندی خودش.اصلا بهش فکرم نکرده بودم میخاد چی بشه…

    کار من نیاز به یه سیستم خاص داشت…که باید طبق اون برنامه انجام میشد..ولی برای من در دسترس نبود…ذهنم شروع کرد برو پیش فلان شخص…

    اون میگفت !….و من منطقی میکردم..میگفتم اگه رفتم از اون شخص کمک خاستم این اتفاقات پیش میاد!…

    و میخاد باهاش:سرو کله بزنی..و بخاد حرفهای ناجور بزنه.

    دوستداشتم ایده الهامیم جوری پیش بره.که هیچ نیازی به هیچکسی نداشته باشم.

    و دقیقا با چند تا تکنیک و الهام از خداوند .که واقعا معجزه الهی بود من تونستم با کمترین هزینه کارمو بجای خیلی خوبی بکشونم.

    و دقیقا همینم شد….

    لطف خداوند شامل حالم شد!…

    خداوند با کمترین هزینه.با چند تا اموزش یکی یکی ، درها رو برویم باز کرد..امروز تقریبا کارم تو این مرحله تمام شد.و مورد تایید قرار گرفت…

    همین دو هفته پیش..چه درهایی که من اصلا فکرشو نمیکردم.براحتی با کمترین هزینه کارمو پیش:بردم..

    و خیلی کارهای دیگه..از رفتن به قبرستان در محله تاریکی که روزهای شوم ،من بود.و یه عمر کابوس براش میدیدم…که خداوند روزی که هدایتم کرد..بهم گفت نترس.!پیش برو من بهت میگم…و در طی چند مرحله تونستم این مسیر را طی چند بار تکرار کنم.

    مسیری که میتونست خطرات زیادی رو برای من بوجود بیاره.ولی من با قدرت بیشتری اینکار رو دنبال میکردم..

    و خیلی جاهای ترسناکتر بود اونم تنهایی…تونستم بهش غلبه کنم.

    و طی این دو سال خورده ایی که عضو سایتم اینقدر وضعیت زندگیم در تمام ابعاد رشد کرده.که زبانم قاصره از اینهمه،شکرگزاری!….

    ولی ذهنم..متوجه نیست….امان از این ذهن..که فقط کارش:مقایسه هست…

    بخدا اینقدر ارامش دارم.اینقدر هزینه های زندگیم پایین اومده..منیکه که گذشته ها هر چی درامد داشتم….میرختم تو دهن نشتیها…

    و این نشتیها از همه طرف به من حمله ور میشدن!…

    و اجازه نمیداد من حالم خوب باشه..

    ولی امروز در همه جوانب حالم خوبه..ولی به محض اینکه تو معرض مقایسه قرار میگیرم.دقیقا سرو کله احساس:بد رو فورا متوجه میشم.ولی لطف خداوند شامل حالم شد ..که یه اتفاقی پیش بیاد.که اون مطلب اونجا محو بشه…

    اینروزا…بصورت تکاملی دارم کارمو پیش میبرم..هر جا از خداوند هدایت خاستم.فورا کن فیکون میشه..

    به محض اینکه روی ذهنم حساب باز میکنم….هر کاری انجام میدم که اونکار به درستی پیش بره..نمیشه!دقیقا آواشو میشنوم.

    ذهن کارش لجبازی هست .ذهن کارش محدود کنتده هست!…به محض اینکه ازش اطاعت میکنی.حال بدشو بهت نشون میده..

    مثل کسی که افتاده تو لجن..فقط داره دست و پا میزنه و نمیزاره تو کارتو پیش ببری!….

    پس….ما باید بتونیم همیشه سپاسگزار داشته های قبلمون باشیم.داشته هایی که قدم به قدم در گذشته برخورد به تضادها.و هدایت شدیم تو این مسیر بینظیر بهشتی…و وعده هایی که خداوند مدام بهمون الهام میکنه رو جدی بگیریم…

    وعده هایی که خداوند تو خواب بصورت واضح اون اتفاق رو بهم نشون داده…بیام اونروزا اون الهامات رو برای خودم بیاد بیارم… و بگم میشود…

    هر چقدر بیشتر این باور به امکان پذیری ،رو بگم میشود..مسیر بیشتر برام هموار میشود…و من با لذت بیشتری به خاسته ام میرسم..

    خداوند بصورت واضح بهم گفت..این اتفاق از طرف من انجام شده…فقط باید این مسیر رو ادامه بدی…اینده خوبی رو پیش رو داری…فقط یادت بمونه…که میشود..

    من با همین .چند بار گوش دادن.و برگشتن و فکر کردن….چقدر نکات مهمی برویم باز شد..چقدر فهمیدم…ما انسانها…نادان و ضعیف هستیم…

    هر چقدر مخصوصا خلقتمونو برای خودمون بیاد بیارییم بیشتر برام واضح میشود…که ما خیلی ناتوانیم…خیلی:ضعیف بودنمو میبینم….

    حدودا چند ماه پیش..حالت سکته قلبی تو حین خواب گرفتم…

    جوری که نمیتونستم دستمو تکون بدم.نمیتونستم پاهامو حرکت بدم….. مثل جرقه ایی آتش ،تو قلبم روشن و خاموش میشد.اون لحظه حتی نمیتونستم حرفم بزنم….خداوند بهم نشون داد…لحظه مرگ رو…که انسان به جایگاهی میرسه..که حتی نمیتونه بخودشم کمک کنه..

    اینقدر درد شدید بود.میگفتم خدا نگهدار….!!!! مُردم……

    ..بخدا مرگ یه چشم بهم زدنی بیش نیست..بخودم یاداوری میکنم..که خداوند یه ان میتونه همه چیز،رو تموم کنه…

    اینقدر دردش شدید بود…که میگفتم خدایا ،تموش کن…

    از شخصی سوال گرفتم..گفت سکته قلبی هست…

    چون علایمش بهمچنین پکیچی میخورد..

    خیلی خیلی نشانه های خداوند رو دیدم.ولی ناگفته نمونه ذهن، همیشه کار خودشو انجام میده..ولی با یاداوری میتونیم خلع سلاحش کنیم.که یادمون بمونه ..کدوم ” نقطعه قرار گرفتیم..

    چند روز پیش میخاستم یه قدم برای کارم بردارم..ذهنم اونچیزی گفت.که از نظر خودش:درسته.هر کاری کردم که اونکار درست پیش بره..وارد عملیات نمیشد..همون لحظه تسلیمش:شدم..قدم بعدی رو یه ،آن،”برام انجام داد..خیلی راحت و خیلی اسان!…

    پس چقدر خوبه همیشه باورهای خوب و عالی داشته باشیم.و مخصوصا تسلیم بودن…هر چقدر تسلیمش باشیم قدم به قدم هدایتمون میکنه…

    و خیلی راحت بدون اینکه کمترین مشکلی برامون پیش بیاد..از جایی بعد از باور کردن بهش…بهت کمک میکته.که اصلا فکرشو نمیکردی بخاد به این سادگی انجام بشه..

    من بهمچنین پکیچی اینروزا رسیدم..هر چقدر در مدار خداوند و توکل و ایمان باشی…کارات راحت تر و ساده تر پیش میره…ذهن هیچ وقت نمیتونسته بهش فکر کنه….و بعد سرسپزدگی رو میبینی…

    وعده هایی بهم الهام شده.بصورت واضح..که مدام دارم بخودم بیاد میارم..که بتونم این مسیر رو با قدرت بیشتری طی کنم..

    خداوند بصورت واضح بهم گفت…نترس..ادامه بده.جهان در انتظار توست…جهان در انتظار توست..

    دقیق وعده فزونی رو بهم یاداور نمود.همین باور..باعث شد..کارهایم براحتی طی این دو هفته به سادگی انجام بشه…

    حتی درخاست سلامتی یه قسمت از بدنم داشتم..الان نزدیک به چند هفته هست.دارم انجامش میدم..و من بهبود پیدا کردم..

    سلامتی که من باید میلیونها تومن هزینه میکردم.با یه ماده ساده انجام شد…که اطزافیانم به تعجب رسیدن.

    واقعا

    واقعا

    واقعا ،”با خداوند همه چیزو همه کس برات میشه…..و اطرافتو” تو وسط .اتفاقات ناجالب از نظر ذهن منطقی…برات آرام و نرم و روان میکند…

    و شخص من!.. به همچنین پکیچی رسیدم..و هر چقدر برای خودم بیاد بیارم…ذهنم جفتکش کمتر میشه…

    و بیشتر میدونم ،روی دوش خدا نشستن چه حکمی داره.!؟..

    اره حکمش اینه..جسارتتت توکلت در همه جنبه ها قوی قوی تر میشود..

    در نهایت میخام بگم….

    انشالله که بتونیم این مسیر هدایتی رو قدم به قدم پیش ببریم.و بتونیم زندگی سعادتمندی رو در دنیا و اخرت ،برای خودمان رقم بزنیم.

    و بتونیم باور کنیم….که میشود…..

    پس “نحوه زندگی کردن در این دنیا قانونی داره..که با استفاده از این قانون میتونیم زندگی رو در تمامی جنبه هاش..بهتر و بهتر کنیم..

    زندگی که در تمام جنبهایش عالی و با کیفیت باشد..و برای این عالی شدن.باید بتونیم باورهایی بسازیم.که به ما کمک کند…

    خدایا چنانکن سرانجام کار تو خوشنود باشی و ما رستگار.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای: