کلید اجابت دعاها - صفحه 51 (به ترتیب امتیاز)


  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری کلید اجابت دعاها
    361MB
    71 دقیقه
  • فایل صوتی کلید اجابت دعاها
    70MB
    71 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

857 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    داوود گفته:
    مدت عضویت: 347 روز

    بنام خداوند بخشنده و مهربان

    سلام استاد عزیز .

    یک روز از خدا خواستم که بیشتر بفهمم و از روی فهم و دانایی روبه سوی زیبایی و عشق و خداوند حرکت کنم و از گناه فاصله بگیرم و نه از روی ترس.

    به صورت اتفاقی در برنامه اینستاگرام چند تصویر و جمله تکان دهنده از استاد الهی قمشه ای رو شنیدم و چون قبلاً هم شنیدن کلامشون رو دوست داشتم اونها رو دنبال کردم و در راستای همون تصاویر، تصویر شما رو دیدم و نظرم جلب شد تا اینکه به چند جمله زیبا و ارزشمند از شما گوش دادم و انگار همه عمر منتظر شنیدنش از زبان مهربان و تاثیرگذار و ساده و خودمانی شما بودم که حتما کلام و گفتار شما رهنمودی از سوی خداوند برای هدایت من شد. و من تازه وارد فرکانس شما شدم. ( الم نشرح لک صدرک. خداوند می خواست قلب مرا بگشاید. خدایا شکرت.)

    بعد از مدتی اسم شما و بعد صفحه اینستاگرام و بعد سایت شما رو پیدا کردم و اکنون به فایل های دانلودی گوش می دهم و انگار به آنها اعتیاد پیدا کرده ام. برای من لذت بخشترین اعتیاد دنیاست . حقایق محضی که شنیده و دیده بودم ولی در ذهن من فریز شده بودند و به اونها عمل نمی کردم و باور نداشتم .همچنین در راه هدفهایم گام برداشته ام. گام هایی که خودم باور نمی کردم اراده انجامشان را داشته باشم. استاد من تازه از بندرعباس خودم حرکت کردم .کار نامرتبط و حاشیه امن خودم را رها کردم و به سمت آرزوهایم به یاری خدا جلو می روم. اکنون خیلی به مطالب این فایل نیاز داشتم . چرخ دنده محکم و ارزشمندی در وجود و قلب و باور من کار گذاشت . تازه فهمیدم منظور شما از باور چه هست . اینکه باید به سمت هدف و آرزوهایمان حرکت کنیم در حالی که باور داریم خداوند خواسته ما رو اجابت میکند.

    دوست دارم به امید خدای مهربان روزی در شرایط بهتر علاوه بر فایلهای دانلودی فایل های دیگه سایت را به ترتیب اولویت هایم خریداری کنم و از محقق شدن آرزوهایم برای شما بنویسم. بسیار از شما سپاسگزارم همینطور از همسر شما که در این راه شما رو یاری می کنند. و خدا رو شکر میکنم به خاطر همه نعمت هایی که به ما ارزانی داشته که بیشمار و بیش از حد تصور است .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  2. -
    سوگند رحمتی گفته:
    مدت عضویت: 840 روز

    استاد من یک سوالی در خصوص این آیات همیشه داشتم. آیا حضرت ذکریا تا اون سن این تقاضا رو از خداوند نکرده بوده ( با توجه به اینکه او پیامبر است و حتما همیشه تنها منبع اجابت درخواست هاش رو خداوند میدونسته) و یا اینکه تا اون سن این درخواست رو از خداوند داشته ولی همین باورهای محدود کننده اش اجازه نداده بوده اجابت بشه. هر چند افزایش سن و نازا شدن همسرش در سنین جوانیش وجود نداشته که بخواد به عنوان یک باور محدود کننده در نظر داشته باشه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  3. -
    رامش فردوسی گفته:
    مدت عضویت: 692 روز

    بنام رب جهانیان !

    خدایا امروزم را آغاز میکنم به یاد تو !

    سلام مجدد بر استاد نهایت گرامی

    ما انسان ها همیشه وقت دنبال نتایج هستیم درین چند وقت است روی یک دوره ای کار میکنم و فکر میکنم چرا نتایج نمیایه در لحظه دنبال نتایج هستم

    از همین امروز تصمیم گرفتیم که روی خود به بهترین شکل کار میکنم و نتایج حقم است باید نتایج بگیرم به همین منظور شروع کردیم اینبار با تمام انرژی به مدت سه ماه روی برنامه های خودم کار کنم و نتایج میایه از بی نهایت طریق همان قسم که در سخترین مراحل زندگیم خداوند آمد و دستمه گرفته حالا هم در هر لحظه خداوند میایه دستمه میگرد چطور و چنان اش را نمیدانم ولی از بینهایت طریق زمانیکه من هیچی نداشتم همرایم بود وحالا هم ایره حس میکنم در هر لحظه خداوند کنارم است .

    خدایا تو خودت در هر لحظه کمکم کن برای تمام آگاهی های دارم عمل کنم و این همه پلان های روی کار دارم و این همه اهداف گوناگون که فعلا دارم خدایا کمکم کن

    در کامنت بعدی از تمام نتایج خود میگم تا باشد ردی پای بگذارم از خود که چگونه من نتایج گرفتم از بی نهایت طریقه از بی نهایت شکل ممکن خدایا شکرت بی نهایت

    برای تمام آگاهی این فایل و این همه زحمات که استاد میکشند خدا را هزاران مرتبه شکر !

    در حفظ الله باشید !

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  4. -
    یاسمن ایزانلو گفته:
    مدت عضویت: 1321 روز

    کامنت بیست و چهارم

    11 دی 1403

    تعهد اول:

    امروز دوباره مطالبی که نوشته بودم رو برای فیلم برداری سبک سنگین کردم و چیزهایی که باید میگفتم رو بهشون اضافه کردم.

    میخواستم اولین فیلم تدریسم رو ضبط کنم. براش آماده شدم و حتی دوربین ر‌و هم آماده ی فیلم برداری گذاشتم. اما یهو یادم افتاد میکروفونم شارژ نداره.

    میکروفون رو زدم به شارژ و بعدش دیگه وقت نکردم بیام ضبط کنم چون نازنین دخترم بیدار شد.

    بنابراین ضبط اولین فیلم تدریسم موند برای فردا. دیگه همه چیز مُحَیاست و فقط باید فیلم برداری رو شروع کنم. توکل به خدای مهربانم.

    تعهد دوم:

    کامنت گذاشتم و گزارش دادم.

    تعهد سوم:

    امروز روز بسیار زیبایی برام بود.

    اتفاقات خوبی افتاد.

    همسر نازنینم صبح موند خونه و من از بودن در کنارش لذت بردم. خداوندا سپاسگزارم که توی زندگیم دارمش و سلامته.

    عصر دخترکم رو گذاشتم توی آغوشی و رفتم توی پارکینگ و توی زیرزمین قدم زدم. خدایا شکرت که دختر نازنینم رو سالم و سلامت بهم هدیه دادی.

    امروز لبخندهای خوبی از آدم های خوب دریافت کردم. پروردگار مهربانم سپاسگزارم که این انسان های مهربان از آشنایان و عزیزان من هستن.

    دوباره شب دخترکم رو گذاشتم توی آغوشی و رفتم توی زیرزمین قدم زدم. این بار با صدا با خدا صحبت کردم. آگاهی های این فایل رو مرور کردم و ازش برای هدفم هدایت خواستم. بهش گفتم من اجابتت کردم، تو هم اجابتم کن. خدایا چقدر قلبم تازه شد. سپاسگزارم که برای مناجات با خودت بهم فرصت دادی.

    همین الان یهو از بیرون صدای آتیش بازی شنیدم و نورش رو هم توی خونه دیدم. سریع دویدم رفتم پای پنجره. از این پنجره به اون پنجره میدویدم که بتونم آتیش بازی رو بهتر ببینم. از ذوق و شوق بالا و پایین میپریدم. اصلا حواسم نبود امشب سال نو میلادیه. همسر نازنینم از اتاق اومد بیرون و وقتی ذوق و شوق منو دید، کلی خوشحال شد. بعد با هم از این پنجره به اون پنجره دویدیم و از این آتیش بازی طولانی سال 2025 کلی لذت بردیم. خدایا زبانم از شکر نعمتت قاصره. پروردگارا سپاسگزارم. شکرت. خدای مهربان من، تو کمکم کردی که امشب بتونم این حد از لذت رو تجربه کنم. خداوندا شکرت. شکرت. سپاس.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  5. -
    فرشته دارائی گفته:
    مدت عضویت: 812 روز

    سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته زیبا و همه ی دوستان عزیز.

    کلید اجابت دعا چیه؟؟؟؟

    جوابش خیلی سادس اما ساعت ها میشه بهش فکر کرد

    [قانون اجابت خواسته=باور امکان‌پذیر بودن خواستس]

    این باور امکان پذیری نیازمند یک سری باور های قدرتمنده که با این باور ها میشه به هر خواسته ایی رسید.

    _اولین و مهم ترین باور :

    باور ربوبیت خداوند…

    باور اینکه خداوند ابر قدرت ترین نیروی جهانه!

    باور اینکه خداوند خالق تمام جهانه!

    باور اینکه خداوند هدایتگر تمام انسانها و موجودات جهانه و حتی سیارات و تمام کیهان

    باور اینکه خداوند به همون اندازه که آدم های قدرتمند و بزرگ بهش دسترسی دارن؛به همون اندازه به من و آدمهای دیگه بهش دسترسی داریم،

    باور اینکه خداوند جهانش بر پایه عدالت خلق شده

    و هر آنچه که در زندگی تجربه میکنیم بازتاب افکار و رفتار خودمونه !

    باور اینکه من پاره ای از وجود خدا هستم مانند یک قطره در اقیانوس !

    باور اینکه من به این دلیل که خداوند ابر قدرت خلقم کرده بسیار ارزشمندم!

    باور اینکه خداوند وعده فزونی و نعمت میده

    باور اینکه تو به اندازه ایمانت به خداوند ،نعمت دریافت میکنی!

    باور اینکه تو با ناراحت بودن و ترس و نگرانی داشتنت؛ مشرک خدا هستی و نشون میدی در عمل که به خدا ایمان نداری!

    (اینم بگم ما انسانیم و صد درصد ممکنه ناراحت بشیم ،بترسیم و نگران بشیم،اما صابرین اما کسانی که به خدا ایمان دارن ؛ به‌خدا پناه میبرن و به خودشون یاد آوری میکنن؛فرشته تو خدای ابر قدرت رو داریا،همون که فلان جا مثل قهرمان کارتو درست کرد همون که همیشه هدایتت کرده و به قلبت آرامش داده…)

    باور اینکه خدایی که منو رو به این دنیا آورد همون موقع برای من شرایط غذام و نگهداری رو هم فراهم کرد!

    باور اینکه وظیفه خداوند ارباب بودنه و کارهارو انجام دادنه،وظیفه ی من اعتماد کردن ایمان داشتن و آرامش داشتن و لذت بردن از مسیره!

    باور اینکه خداوند در هر لحظه داره خواسته هارو اجابت میکنه به گفته خودش و اگر ما دریافتش نمی‌کنیم حتما باید ترمز هارو پیدا کنیم و اصلاحش کنیم و میبینیم به چشم که به راحتی که اجابت میشه!

    یعنی همیشه ایراد از گیرندس و هیچوقت ایراد از فرستنده نیس!

    باور اینکه تنها قدرت خداست و عوامل بیرونی هیچ قدرتی ندارن و اگر من بخوام دریا هم بشم هیچکس نمیتونه مانع بشه حتی اگر از قصد بخواد مانع هم بشه این توانایی رو نداره وقتی که من به خدا توکل کردم.

    خیلی برام جالبه که خداوند چقدر منطقی میکنه وعده هاشو و به ما یاد میده که چطور باور های مخرب رو اصلاح کنیم

    و اینکه در هر لحظه بیشتر اهمیت سپاسگزاری رو درک میکنم و اینکه با یاد آوریه اینکه خدا چه جاهایی دستمو گرفته ک کمکم کرده ،ایمانم بیشتر میشه

    و بیشتر باور میکنم که خواسته در حال حاضرم به راحتی اجابت میشه.

    یه چیز خیلی جالب دیگم بگم

    همه ی این باور ها زمانی نهادینه میشه که در کنارش احساس ارزشمندی و لیاقت داشته باشیم

    یتی کاملا وابسته هستن این دو باور (احساس ارزشمندی:ایمان داشتن به خداوند )

    ینی زمانی که خودتو ارزشمندی بدونی ،میتونی باور کنی یه نیروی قدرتمند در وجودته و هدایتت میکنه و کمکت میکنه و جهان رو جوری برای تو میچینه که به نفع تو باشه..

    زمانی که خودتو ارزشمند بدونی میتونی انتظار مثبت در همه ی جهات داشته باشی،میتونی انتظار داشته باشی همه چیز خوب پیش میره چون من ارزشمند و پاره از وجود خدا هستم و اون از من حمایت میکنه و هدایتم میکنه به مسیر درست…

    شاد و ثروتمند در پناه خداوند باشید…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  6. -
    مینا میری گفته:
    مدت عضویت: 793 روز

    با سلام و تشکر از استاد عباسمنش عزیز که پیوسته درحال بهبود خودشان شرایطشان و رابطه شان با خداوند هستند و دراین مسیر ماهم یادگرفته ایم که کمترین درخواست را که بهتر شدن از روز قبل هست را داشته باشیم…من بارها این قسمت راگوش دادم ولی تقریبا حتی نمیفهمیدم داستان چیست که بخواهم تمرینی بیابم ازآن یا بدانم که منظور از امکان پذیرساختن خواسته توسط خداوند چیست…ولی امروز فهمیدم که زکریا از هیچ توسط خداوند خلق شد و خدایاشکرت که این چنین توانمندی و من توانایی درک این اندازه را اکنون دارم و امروز فهمیدم که من دقیقا در روز قبل از شروع عادت ماهیانه مادرم نطفه ام شکل گرفته است و از نظر علمی این کمترین احتمال برای وجود داشتن من بوده است و خدایاشکرت که خلق شدم و مادرم هر روز وقتی در شکمش بوده ام برایم 50 آیه قرآن می خوانده است و خدایاشکرت و مادرم با وضو به من شیر می داده است همیشه و خدایاشکرت و تنها فرزندی که درخانواده ما قبل از خواب تمام بدنش را ماساژ می‌داده اند که به خواب راحتی برود من بوده ام و خدایاشکرت و همیشه برای هرچیزی که لازم داشتم شرایط فراهم بود و خدایاشکرت و من سالها شکر نمیکردم چون حتی نمی‌دانستم داستان اتفاق افتادن تمام این خواسته ها چیست و اولین بار برای دل دردم از خدا خواستم که درمانم کند در هشت سالگی و نورخدا مرا آرام کرد و به خواب رفتم چون مادرم اجازه نمی‌داد دارو مصرف کنم یا به دکتر برویم(نه اینکه باور درستی یا نادرستی باشد صرفا شرایطی که درآن رشد کردم را می گویم) و من تا زمانی که رابطه ی هماهنگی با روحم داشتم همه ی خواسته هایم بسیار راحت اتفاق می افتادند و بعد از 14 سالگی روند سخت ترشدن همه چیز برایم کاملا مشهود است و بعد از 26 سالگی ام یاد گرفتم که راحت بخواهم از خدا و به ندرت اتفاق بیافتد…ولی اکنون که دارم این داستان را از نگاه روحم می نگرم میبینم آن اتفاق ها که در بدو ورودم به جهان برایم خلق شده اند

    ( ازهمه مهم تراینکه من همیشه تا هجده سالگی ام سالم سالم بودم جز دو بار که سردردشدم آن هم بخاطر چشم هایم و باد به شدت تند بود که یک استامینوفن خوردم…)

    خیلی خیلی خیلی بزرگتر از درخواست هایی بودند که اکنون دارم…ولی اجابت نمی شوند چون که من درفرکانس اجابت نیستم،چرا؟چون که خودم با احساس گناه خفه کرده بودم…از همه مهم تر قلبم دیگر گشاده نبود و نور حق را در زندگیم نمی دیدم و زمانی که بخاطر شخصی ناراحت میشدم چنان سرما میخوردم که بارآخر تصور کردم نمیتوانم دیگر نفس بکشم که تمام این تجربه ها بخاطر انتظارداشتن از دیگران و حساب نکردن روی قدرت خدا برایم اتفاق افتاد…همیشه برایم سوال بود که چرا در کودکی بهترین لباس ها بهترین غذاها و بهترین اسباب بازی ها و بهترین سفرها و حتی سفرهای تنهایی من با مدرسه از تجربه های بزرگسالی ام جذاب تر بوده اند درحالی که خداوند پیوسته می تواند نعمت بدهد و این درحالی است که آن نعمت ها اکنون بسیار راحت تر می توانند بخشیده شوند به من پس چه چیز جز این شعر حافظ گویای این داستان است

    که تو خود حجاب خودی /حافظ ازمیان برخیز

    من واقعا حرف های بیشتری داشتم راجع به اینکه زکریا این طور زکریا آن طور اما وقتی به خدا گفتم تو بنویس تا ردپایم برایم آیتی محکم شود از جاهایی اجابت ها سر بیرون آوردند که حتی قوی ترین انسان ها نمی توانند دیگری را مجبور کنند که این کارهاراانجام دهد اما خداوند برای من انجام داد چون من راه راگم کرده بودم و چقدر دلنشین است که راه گم کنی و بیابی خدایت را بعد از سالهایی که نمی دانستی که پیوسته درآغوشش بوده ای و تمام روز هایی که فریاد زدی چرا از من اعراض می کنی اوتو را محکم تر درآغوشش فشرده است و می گوید خدای تو از تو ناراحت نیست و تورا ترک نگفته باز فریاد میزنی که خدایا از من اعراض نکن من فقط تورادارم این بار وعده بهترشدن را به تو می دهد اما دریغ و صد دریغ از گوش های کر جان من که صدای زیبای معشوق را نشنیدند

    اجابت های پیوسته اش را نادیده گرفتند چشم های کور جان من و بارها فریاد زدم میخواهم مرا مستجاب الدعوه خودم کنی میخواهم دعاهایم درحق خودم اجابت شوند ولی اینقدر کدهای مخرب از مشرکان برجانم نشست که دیگر نور تورا نمی دیدم تمام وجود سراسر سیاهی شد و وسیله ای شدم برای اجابت های دیگران و خودم می‌ساختم درحسرت کاری که برای دیگران انجام میدادی با دست های من با زبان من با وجود من

    من واقعا خیلی خسته بودم از همه چیز از همه کس از همه ی خداهایی که برایم ساخته بودند و همه را شکستم همه را رها کردم و گفتم خدای من این زمینی است که روی آن راه می روم خدای من آسمانی است که به آن می نگرم و خدای من توانی است که در پاهایم وجود دارد خدای من دست نوازشی است که بر موهایم می کشم خدای من بوسه ای است که بر دستانم میزنم و آن قدر گشتم دنبال خدا در روح و جسم تمام نعمت ها که با استاد عباسمنش آشناشدم دقیقا از همان روز هایی که ذکر های بی محتوا بر زبانم جاری بود و نمازهایی که برای غیرخدا می‌خواندم که واسطه ام باشند برای اجابت و همه چیز از همان لحظه ای شروع شد که گفتم میخواهم خدا فقط مرا دوست داشته باشد میخواهم من درجهانش باشم آنقدر مرا خسته کردند بت های بی انتهای این جهان شرک آلود که حتی دیگر با خدا حرف هم نمیزدم که بفهمم دردم چیست حالم چطور است و مهم ترین سوالی که برایم پیش آمد این است که می خواهم بیشتر راجع به رابطه امکان پذیر بودن خواسته ها و نگرشی که به خداوند داریم برای روان شدن چرخ زندگی و انجام شدن کارها به وسیله ی خداوند به راحتی بفهمم…

    می دانم درهمین فایل این مفاهیم بازشده است اما من شفاف تر می خواهم ممنون میشوم اگر در این باره توضیحات بیشتری بدهید استادعزیز که صدای خدای عزیزمنی…

    خدایاشکرت برای لحظه لحظه هایی که مارا می نگری و در فرکانس اجابت قرارمان می دهی…

    خدایا دستم رامحکم بگیر من عجیب راه گم کردن بلدم …

    مرسی که هستین و شکر برای تک تک نفس هاتون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  7. -
    یاسمن ایزانلو گفته:
    مدت عضویت: 1321 روز

    کامنت چهل و دوم

    29 دی 1403

    تعهد اول:

    امروز وقت فیلم برداری بود. موقع فیلم برداری کسی نباید خونه باشه که من بتونم با خیال راحت صحبت کنم. اصلا نمیخوام کسی صدامو بشنوه یا بفهمه من دارم چه محتوایی تولید میکنم. میدونن من دارم کار میکنم اما هیچوقت زمانی که کسی خونه بوده کار نکردم.

    امروز رفتم دوش گرفتم و همسر و فرزندم رفتن پیش مادر گل همسرم. وقتی اومدم بیرون به ذهنم رسید فیلم برداری کنم. سریع آماده شدم و دوربین رو گذاشتم و میکروفون رو روشن کردم و مطالب رو تمرین کردم. اما یهو عزیزان دلم برگشتن خونه و من در نهایت نتونستم کارم رو پیش ببرم.

    امروز به خاطر موضوعی با خدا مناجات کردم. ازش برای حل شدن مسئله ای درخواست اجابت کردم. اصلا یکی از دلایلی که امروز نشد محتوا تولید کنم هم همین مسئله بود. میخوام تا ده روز آینده هر روز ازش اجابت این مسئله رو بخوام و بعد ده روز ببینم چه نتیجه ای میگیرم. پس این هم یک تعهد جدید به مدت ده روز:

    اینجانب یاسمن ایزانلو تعهد میدهم تا ده روز آینده با خداوندم روزی حداقل یک ساعت صحبت کنم و اجابت این مسئله را درخواست کنم.

    تعهد دوم:

    کامنت گذاشتم و نوشتم امروز چه کردم.

    تعهد سوم:

    خداوندا به خاطر سر تا پای همسرم ازت سپاسگزارم. سپاسگزارم به خاطر اینکه مرد زندگی من انقدر خوب و سلامته. سپاسگزارم که بدن عضلانیش رو از کودکی با ورزش ساخته و الان عضلات بسیار قوی و زیبایی داره. خدایا شکرت به خاطر سلامتی همسرم. سپاسگزارم به خاطر وجود نازنینش در زندگیم و سپاسگزارم که انقدر در کنارش احساس خوبی دارم. خدایا شکرت. سپاسگزارم.

    خداوندا شکرت به خاطر اینکه خودم هم بسیار سالم و سلامتم و همیشه سالم و سلامت بودم.

    خدایا شکرت که من و همسرم رو سالم و سلامت آفریدی. سپاسگزارم که دخترم هم بسیار قوی و محکمه و سیستم ایمنی فوق العاده قوی ای داده. خدایا شکرت.

    پروردگارا شکرت به خاطر سلامتی هممون که بهترین و بالاترین نعمته. سپاسگزارم.

    خدایا شکرت.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  8. -
    رومينا افزونی گفته:
    مدت عضویت: 961 روز

    سلام استاد

    این قسمت و قسمت موسی و هارون خیلی جذاب بود خیلی بهم حال داد چون منطق حرفای خدا برای منو داشت و باعث میشه هی فرکانسام بهتر بشه. خواستم بگم بازم از این نوع فایل هارو بزارید خیلی فوق العاده است که حرفایی که خدا بهمون زده مستقیما بشنویم و چقدر باعث میشه ذهن خلع صلاح بشه. و نکته جالب اینجاست که دلیل اینکه خدا حرفاشو داستانی در قالب مثال میزنه همینه و نیومده کتابی و چندتا جمله فقط بگه. وقتی شنیدم این فایل رو گفتم واو زکریا ها چه باور محدود کننده ای داشته و باعث شد به خودمم حق بدم اونم مثل منه انسان بوده.

    سپاس

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  9. -
    مريم گفته:
    مدت عضویت: 2736 روز

    سلام به همگی

    خواستم از تجربه ام بگم اینکه استاد تو بیشتر فایل ها و آخر این فایل هم گفتن که این فایل رو گوش کنید تا اینکه سیمان باورهای محدود کننده کم کم بریزه

    من چند روز بود که به فکر خرید یه ماشین بودم برای جایی که قصد مهاجرت به اونجا رو دارم با خودم میگفتم من این ماشین رو می خوام ولی هر وقت میگفتم من این ماشین رو می خوام ذهنم میگفت نه خیلی قیمتش بالا ست و حالا حالاها نمیشه داشته باشی

    چند دقیقه بعد از دیدن این فایل یه ویدیو یوتیوب رو دیدم کسی بود که داشت شرایطی رو توضیح می داد که چطور میتونی اونجا خیلی راحت با درآمد متوسط صاحب اون ماشین بشی

    این باعث شد داشتنش برام منطقی تر بشه

    امیدوارم هم من و هم بقیه دوستان نهایت استفاده از این فایل ارزشمند رو ببریم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  10. -
    محمدعلی زینیا گفته:
    مدت عضویت: 441 روز

    به نام خدا

    19سال پیش وقتیکه همه دنیا برام تیره و تار شده بود

    فقط حال خوب را از خدا میخواستم

    دوستم بهم گفت تمام داروهایت را بگذار کنار و ازخدا 3تا ارز ازخدا بخواه

    گفتم باشه

    اولین چیز ی که ازخدا خواستم حال خوب را طلب کردم

    دوستم گفت حالا دومی یکم فکر کردم ماشین خونه پول

    همه اینها اگه باشه و حال خوب نباشه هیچ ارزشی ندارد

    و برای بار سوم هم ازخدا حال خوب را طلب کردم

    ارسال 84بود سالها گذشت و من هیچ موقع نه حال خوب را تجربه کردم پس تلاشهای بی وقفه در سال 95یک ورشکستگی را تجربه کردم که شاید دهمین شکست بود ولی تکانم داد به شدتی که حتی قادر به حرکت نبودم محل کارم بندرعباس بود شغلم کیفی پخش

    طلا در بندرعباس بود و یکی از دوستام که درحال رفتن به بندرعباس بود که منم باهاش همسفرشدم توی ماشین داستان یک کاربر سایت را بهم گفت و گفت درشغل خودش واقعا درآمدش معجزه هست و یک فایل از قانون آفرینش را دادبهم منم گوش کردم و اجرا کردم

    یک دوستی که محصولات دزدی را می‌فروخت تمام محصولات استاد را باقیمت کمی بهم داد که نتیجه آیی برایم ایجاد نکرد تا اینکه کشف قوانین را خریدم

    من فقط باهندزفری گوش میکردم و توی مغازها میرفتم و کارهام را می‌فروختم و شبها و مواقع بیکاری ترمزهای را برطرف میکردم از شدت استرسی که توی کارم بود روی بدنم تاثیر گذاشت ولی نمی‌دانستم که چطوری ازاین مسیرسخت بیرون بیام تا اینکه استاد داستان موسی را تعریف کرد نمازم را خواندم و توی قنوت و بعداز نماز گفتم خدایا من دیگه بریدم و نمی‌دونم که چکار کنم

    کارم بندره و خانواده ام یزد و من تنهایی زندگی کردن برایم سخته خودت بکاری بکن و دعای موسی را خواندم که خدایا از جانب تو هرخیری که به من برسد بازهم من

    نیازمند خیرتو هستم چند ماه بعد یک دوست آمد به کمکم

    رفتم خدود5میلیارد طلای ساخته بصورت اعتباری خریدم

    و دادم به دوستم که شاگردان بود بفروشد و خودم آمدم یزد پهلوی خانواده ام

    پس فردای آنروز شاگردم تماس گرفت و گفت آسا. یه چیزی میخام بهت بگم گفتم بگو گفت توی اغتشاشات بندر کیف را قاپیدن و من دوباره پس یکماه دوباره به وسیله کار کردن روی خودم خودم را آپدیت کردم پولی به دست آوردم و پس از دوسال کار کردن روی ثروت یک

    یکروز دم در خانه وایساده بودم یک گربه کاملا سفیدنزاد پرشین که توی باغ روبروی خانه ام زندگی میکرد آمد جلو و گفت میو منم گفتم چی میگی عشقم آوردمش توی خونه و بهش غذا دادم پس از چند ماه متوجه شدم که حامله هست خیلی حالم را خوب کرده بود ازشدت شور و شوق ازش فیلم گرفتم و گذاشتم توی اینیستا چنتا از فالورهام گفتن بچه هایش که دنیا آمدن ما ازت. می‌خریم

    خیلی خوشحال شدم و متوجه شدم که عشق و علاقه ام را پیدا کردم

    یک مرتبه یک هدایت شدم به فایل 9عشق و مودت که استاد می‌گفت اینا جهنمی هستن و نرو تو این مزخرفات

    سری آمدم بیرون و شروع کردم روی باورهام

    گربه ام وضع حمل کرد پریشب به خدا گفتم

    استاد که میگه نرو تو شبکه های اجتماعی پس من چطوری کارم را تبلیغ بکنم چند ساعت بعد رفتم تو استوری واتساپ پست بگذارم متوجه شدم که واتساپم

    کانال داره و از لحاظ حفاظت ورودیها ایمنتره خیلی خوشحال هستم که تا به خدا یه چیزی میگم سری هدایتم می‌کنه

    امروز هم روز عید هست و روز19رمضان دیشب تا صبح داشتم یک خاطره که درسن 5سالی مادرم بخاطر شب ادراری کتک‌وحشتناکی بهم میزد را پاکسازی میکردم و خالم بشدت خوب نبود نماز صبحم راخوندم و به ایاکه

    معبد و اینکه نستعین که رسیدم یاد فایل تسلیم استاد

    افتادم که میگه بگو ایاکه.نعبد نمازم که تمام شد

    به این فایل هدایت شدم خدا گفت کامنت بگذارم

    و من گذاشتم و چشمهایم پراز اشک و

    من تنها توی اتاقم هستم و گربه ام با چهارتا از بچه هایش که امروز 3روزه به دنیا آمدن و خدایی که اونم داره بهم نگاه می‌کنه به من و میگه آفرین بنده من داری

    کم کم بندگیت را به من ثابت می‌کنی

    خدایاشکرت بخاطر همه چیز

    یکی از

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای: