اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
براستی که اگر یاد آور لطف ورحمت خداوند در حقمون نباشیم بدون شک بنده ای ناسپاس هستیم..
درسته توی خیلی از کامنت هام از معجزه های خداوند توی زندگیم گفتم از وقتهایی که دعاهام رو اجابت کرد حتی وقتی میخواستم دعا کنم هنوز مطمعن نبودم که داره میشنوه؟؟؟ اصلا برام وقت داره؟؟؟ نکنه به خاطر گناهانم ازم رو برگردونده!!!!!
نکنه دیگه منو دوست نداره وقتی میدونه به بنده هاش بیشتر امید بستم وروشون حساب کردم، تا خودش؟؟!!!!
ولی جدای این باورهای پوچ و خراب و جاهلانه ی من، اون همیشه حاضر و اماده و در حال اجابت درخواست های من بوده وهست…
حالا بماند که من با کلی باور غلط تمام عمر اومدم حلال خدارو برا خودم حروم کردم…
اونجاها که وقتی خواستم دعا کنم دیگران رو هم در اجابت دعاهام شریک میدونستم…
اونجاها که میگفتم نکنه خدا نخواد نکنه به صلاح ومصلحتم نباشه…
نکنه دعام مستجاب بشه ولی بعدش بفهمم برام نه تنها خوب نبوده بلکه باعث عذابمم شده..
این شک ها، این نکنه نکنه ها…اینها تمام عمر منو کشته بود..امونم رو بریده بود…
من سهم خودم رو بلد نبودم، من شناختی از خداوند و قوانینش نداشتم، من خودم تعادل نداشتم، من خودم صبر نداشتم، من خودم پر از ترس وتردید وشک بودم، بعد اون جاها که گند میزدم و خراب کاری میکردم، مینداختم کردن خدا که حتما صلاحم نبوده، حتما سهم من نبوده به زور خواستمش…حتما حکمتی داشته!!!!
پس چرا حالا اینجوری فکر نمی کنم؟؟؟؟ پس چرا حالا شرایطم عوض شده؟؟؟؟ پس چرا حالا که میدونم من خودم خالق زندگیم هستم این چرت وپرتها دیگه تو سرم نیست و اتفاقات 99 درصد به نفع من رقم میخوره؟ پس چرا حالا که میدونم ویقین دارم تنها صاحب اختیار من خداست و همه چیز در حیطه ی قدرت خودش هست نگران چشم زخم و حسادت وقضاوت وکار خرابی دیگران نیستم؟؟؟
پس چرا حالا خواسته هام سریع اجابت میشه چون کسی رو شریک در اجابت دعاهام نمی بینم؟؟؟
خب معلوم شد که خدا همون خداست، خدای ذکریا و خدای یحیی و خدای ابراهیم و خدای مریم و عیسی و موسی و خدای محمد و….
خدای منم هست…
من همونم که بعد فوت همسرم تو شهر غریب تک وتنها با اونهمه مسئولییتی که روی دوشم بود برای بزرگ کردن بچه کم شنوای 6 ساله و سرکار رفتن و دور از خانواده وبدون حمایت وقتی بهش گفتم، خدایا منم مثل مریم مادر عیسی، چه فرقی برات دارم؟؟؟
مگه به مریم روزی از غیب نمیدادی به منم باید بدی… و الحق که من مقدس نبودم ونیستم ولی خداوند الحق که مهربانترین هست بر بندگانش…و تا به امروز که 13 ساله از اون تاریخ میگذره، منو پسرم همچنان روزی از غیب داریم، چه کار کنیم چه نکنیم(الحمدالله رب العالمین)
من همونم که عید سال 97 از فرط تنهایی و البته از سر شوق وعشق که در وجودم بود، 7 سال بعد فوت همسرم خواستم که ازدواج کنم، روز 12 فروردین 97 من یه متن توی گوشیم تایپ کردم و یه لیست از مشخصات همسر آینده ام وچندتا عکس لباس عروس و ماشین عروی وحلقه و…( شاید خودمم تا این حدشو باور نداشتم ونمیخولستم اما) انجامش دادم و به خداوند ارائه دادم، 27 فروردین اولین دیدار من وهمسر دومم اتفاق افتاد و 12 اردیبهشت محرم شدیم و 6 شهریور 97 من تو سن 35 سالگی با داشتن یه پسر 13 ساله عروس شدم، ارایشگاه رفتم لباس عروس وجشن و خونه و زندگی و …..حتی یه فرزند دیگه که دوست داشتم حاضر وآماده خدا بهم داد..
فقط دقت کنید به تاریخ درخواست قلبی واجابت دعاهام….
حالا بماند که من از روی جهالت ونادانی و نداشتن شناخت از خودم و خداوند وقوانینش، با ناشکری وناسپاسی، وتمرکز گذاشتن روی منفی ها و زشتی های همسرم وزندگی مشترکمون اون لطف ورحمت ونعمت رو به کفران تبدیل کردم و اون زندگی واون آدم و هرچیزی که مربوط به زندگی مشترک و آرزوم بود رو از دست دادم!!!!(نتیجه اخلاقی اینکه وقتی دعاهاتون اجابت میشه با یاد آوری اینکه اینی که الان دارم یه روزی ارزوی من بوده و قدردان وسپاسگزار بودن به خاطرش، اون نعمت رو برای خودمون حفظ کنیم، بدون شک داشتن همسر وفرزند و خانواده یکی از نعمت های بزرگ این دنیاست )
حالا برسیم به همین دیروز ، صبح پاشدم قسمت 18 و19 سریال سفر به دور امریکارو دیدم، یه خواسته ای داشتم از 5 ماه قبل، خیلی برام مهم بود..
البته که 6 ماه قبل بهش رسیده بودم واون خواسته اجابت شده بود اما بازم بر اثر ناشکری وناسپاسی وتمرکز گذاشتن روی نازیبایی ها، اون نعمت از دستم رفته بود!!
دیروز ظهر نشستم باخودم فکر کردم چه باورهای مخربی داشتم که اون نعمت از دستم رفته؟ چندتا باور مخرب پیدا کردم که بزرگترینش این بود( حتما خواست وصلاح خداوند نبوده؟؟؟)
بعد به خودم گفتم بابا مینا از تو بعیده، این چه منطقیه برای خودت درست کردی هر بار نعمتی رو از دست میدی میگی حتما خدا نخواسته وصلاح نبوده؟؟؟
تو خودت قدرنشناسی کردی، تو خودت سهمت رو درست انجام ندادی ، تو خودت قدردان نبودی، تو برات عادی شد داشتن اون نعمت، تو خودت یه دفعه خرگازت گرفت گفتی هرکه بامش بیش برفش بیشتر، بابا اشتباه کردم این خواسته رو طلب کردم حالا مدیرییتش سخته برام!!!!
انوقت خدا مقصره؟ انوقت میگی خدا نخواسته؟؟؟
واز اونجایی که قوانین حاکم برجهان هستی به لطف الله بدون تغییر هست، دفترمو برداشتم وشروع کردم مثل ذکریا با خدا صحبت کردن، به الله قسم همین شکلی نوشتم، خدایا من هیچوقت از درگاهت برای دریافت خواسته هام ناامید برنگشتم، میدونم ناسپاسی کردم اما حالا دوباره اون نعمت رو میخوام، من میدونم که تو هیچ مخالفتی با خواسته های من نداری، و هیچ جیزی در زندگی بد نیست شر نیست، مگر اینکه من با افکار وگفتار ورفتارم( اعمالم) اون خیر وخوشی رو به شر تبدیل کنم، اون حلال رو به حرام تبدیل کنم، واون برکت رو به کفران نعمت تبدیل کنم…
پس همین امروز شرایطی رو فراهم بیار که اون اتفاق رقم بخوره به این شکل واین شکل….
در انتها ازش سپاسگزاری کردم که دعاهام رو اجابت کرده وازش خواستم کمکم کنه بعد اجابت دعام جز سپاسگزاران درگاهش باشم و هوشیار باشم ایندفعه بر این لطف ورحمتش، نه ناشکر وناسپاس…و بعد رها کردم رفتم سراغ کارام…
ساعت 5 بعداز ظهر پیامک اومد برام، ساعت 6 جلسه برگزار شد، ساعت 8 شب من اومده بودم خونه وسجده کنان اشک شوق ریزان وخنده بر لب سپاسگزار الله مهربانم بود…
به الله قسم که نه به خاطر اون شرایط وموقعییتی که دوباره نسیبم شده بود بلکه به خاطر اینکه هزار باره ایمان وتوکلم به خداوند زیاد شد و این اتفاق رابطه ی عاشقانه وصمیمانه ی من وخداوند رو بیشتر وبهتر کردو دوباره مهر تاییدی شد بر اینکه شما استاد قشنگم هر چی از خداوند وقوانینش میگید درسته وحق هست ….
یعنی قربون این خدا نشم من؟؟؟ که بهم لطف کرد وقبل مرگم اجازه داد تا بشناسمش وبا شناختش ازمسیر جهل ونادانی برگردم به مسیر ایمان وعمل صالح؟؟؟؟
براستی که چیزی به اسم صلاح ومصلحت وجود نداره واینها ساخته ی ذهن ماست…
توی این دنیا واین زندگی واین رابطه ی دو نفره ما وخداوند، هر چی خیر وخوشی هست از خداست وهرچه شر وبدی هست از خودمونه…
همه چیز نعمت هست وبرکت وتا زمانی که در اختیارمون هست حالا هرچیزی از خودمون وجسممون گرفته و وسایل زندگیمون و پول ومال وامکانات حالا کم یا زیاد…تا همسر وفرزند ورفیق و رهگذر و دوست و همسایه و جهان هر چه که درش هست، باید ازشون درست استفاده کنیم به چشم برکت ونعمت ببینینشون بابتشون سپاسگزار باشیم واگر در اوج سپاسگزاری وحال خوب چیزی از دستمون رفت انوقت بدونیم که قراره بهترش بیاد وجای نگرانی نیست…
فرقه بین زمین تا اسمونه، اینکه چیزی رو بدونی از سر بی لیاقتی بی کفایتی ناشکری وناسپاسی از دست دادی تا چیزی رو که در اوج قدردانی وشادی از دست دادی….
اینجا قلبت بهت میگه که کار خودت بود یا کار خدا؟
دهنده وگیرنده خودش هست!!!
اصلا همه چیز وهمه کس خودش هست…
این توهستی که باید ببینی با بدست اوردنها واز دست دادنها، حالت چطوره….
عذاب وجدان داری، حسرت میخوری و به فکر جبران و به فکر قدارن بودن وسپاسگزار بودن مییفتی وبهش عمل میکنی تا همانند اون نعمت یا خود اون نعمت بهت برگرده…
یا اینکه راضی هستی به رضای خداوند وشک نداری که اگر از بنده سپاسگزار چیزی کم بشه قراره که بهتر وبزرگترش بهش داده بشه، چون این قانون وراه ورسم کاره جهانه….
الهی هزاران بار الله مهربان رو شکر بابت تک تک نعمت هاش که همگی لطف هست و رحمت…ان شالله که هر لحظه قدردان وسپاسگزار و اگاه به نعمت هایی که در اختیارمون قرار داده باشیم خصوصا نعمت شناخت ونزدیکی به درگاه خودش رو، امین
استاد قشنگم بی نهایت ازتون سپاسگزارم…
این فایل بدون شک برای خیلی ها خصوصا من، مهر تاییدی هست که خداوند هر لحظه در حال اجابت دعاهای ماست.
چراماهمیشه نگران تموم شدنیم چراین باورمحدودیت نابودکرده ماروباورکمبودکه همه چی تموم میشه که هی حرص بورزیم هی طمع بورزیم
بی نهایت فرصت است بی نهایت نعمت است چقدر راههای جدید پیدا کردیم چقدرایده های جدید پیداکردیم خدا درقران گفته من اینقدرنعمت دادم که اگرتمام درختان قلم شود تمام دریاها مرکب شوند نمیتونیدبشمارید وبنویسیدشون ماروی گنج نشستیم نعمتها هروز داره بیشترمیشهالبته من این صحبتهاروبرای کسانی میگم که میخان به نعمت بینهایت برسن وبه ثروت بینهایت برسن به خوشبختی بینهایت برسن به فرزندان سالم وصالح برسن نگران هیچ چیزنباشن همه چیزبی نهایت هست کیس مناسب برای ازدواج بی نهایت هست وقتی باور دارم که میشود میگم ای بابا مردم نگران چه چیزهایی هستن برای من که باور فراوانی خیلی وقته تومغزم شکل گرفته بقیه چیزا براحتی حل میشه بخدامیگم خدایا توبرای من همه کارکردی یکاردیگه هم میخام برام انجام بدی واونم اینه که ازلحاظ مالی پیشرفت کنم اونقدرپیشرفت کنم که راضی بشم وقتی من زنگ میزنم درخواست کمک میکنم از دوستم که قدرتی داره ثروتی داره ولی اعتبارشوبخدامیدم (من خودم میدونم که وقتی دارم ازیکی درخواست میکنم واقعا توکلم به دوستمه یا توکلم بخدای اونه)
من میفهمم من درخواست کننده میفهمم خودم میفهمم یه چیزدرونیه من نه میخام چیزی روثابت کنم یاکسی چیزی روبه ماثابت کنه ما به بطن انسانها دسترسی نداریم اگرتوکلم بخداست اگرکمک نکرد شرایط کمک بمنونداشت پشتم خالی نمیشه ناراحت نمیشم ازاون بنده خدا چون اینقدرپشتم توسط ادمها خالی شده که 10ساله یادگرفتم فقط روی خداحساب بازکنم میگم خدا ازیک در دیگه بمن میدهیافکرنمیکنم الان اتفاق بدی میوفته کسی که توکلش بخداهست کارمیکنه با ادما درخواست کمک میکنه .خدابمن گفت این موضوع رابنویس وبه بندگان من انرژی بده
درس گرفتم که برای ازدواجم همون معیارهای اولی که خدابه دلم انداخته درسته که بافردی ازدواج کنم که متوکل باشه تهرانی باشه کارخونه دارباشه پدرمادرش به رحمت خدا رفته باشن خواهرنداشته باشه و مجرد باشه تا بحال باکسی ازدواج نکرده باشه سلامت جسمی و روان داشته باشه صادق باشه اقامت امریکا داشته باشه ودرشرایط طلاق اسان کنارم باشه بصورت طبیعی باهم اشنابشیم و بادخترم پیش به سوی خوشبختی ابدی درارامش ونعمت وثروت فراوان زندگی کنیم .
(زکریا)گفت:ای فرمانروای جهانیان استخوان من سست گشته و فروغ پیری بر سرم بتافته و من هرگز در دعای تو از اجابت محروم نبودهام
و این آیه و این فایل منو یاد این شعر از مولانا انداخت
جز تو پیش کی برآرد بنده دست
هم دعا و هم اجابت از تو است
هم ز اول تو دهی میل دعا
تو دهی آخِر دعاها را جزا
اول و آخر تویی ،ما در میان
هیچِ هیچی که نیاید در بیان
1-بدونم که چه قدرتی داره اجابت میکنه و چه توانایی بی حد و حصری داره.
2-بیام منطقی کنم برای ذهن خودم که به همون شکل که این کار (خاص) رو انجام داده به همون شکلی که به قول داستان زکریا من را از هیچ خلق کرده میتونه یه عالمه کار دیگه هم انجام بده.
کافیم بدهم تو را من جمله خیر
بی سبب ،بی واسطه ی یاری غیر
کافیم بی نان تو را سیری دهم
بی سپاه و لشکرت میری دهم
بی بهارت نرگس و نسرین دهم
بی کتاب و اوستا تلقین دهم
کافیم بی داروت، درمان کنم
گور را و چاه را میدان کنم
موسیی را دل دهم با یک عصا
تا زند بر عالمی شمشیرها
دست موسی را دهم یک نور و تاب
که طپانچه میزند بر آفتاب
چوب را ماری کنم من هفت سَر
که نزاید ماده مار او را ز نَر
به اندازه ای که این قدرت را باور کنیم هدایت میشویم به مسیرها و درها باز میشه و آدم ها و شرایط و اتفاقات تغییر میکنه و ما به خواسته هامون میرسیم.
امروز صبح داشتم شکرگزاری مینوشتم یه چیزی بهم گفت از اتفاقات و معجزاتی که خداوند برات رقم زده بنویس و یاداوری کن
سال 87 از خدمت سربازی، مرخصی گرفته بودم و تو اون تایم مرخصی، رفتم گواهینامه بگیرم مرخصیم تموم شده بود و فردای اون روز امتحان ایین نامه و تو شهری بود من تماس گرفتم از پادگان یه روز دیگه مرخصی گرفتم و همون روز به لطف خداوند صبح رفتم ایین نامه و تو شهری رو امتحان دادم و هر دو تاشو قبول شدم و شب حرکت کردم با قطار از یزد به طرف تهران
سال 1400 برای گرفتن پروانه کسب املاک یه وکیل یا مشاور حقوقی باید میومد اداره ثبت و برای پرونده پروانه من امضا میکرد حالا من توی شهرستانی که هیچ کسی و نداشتم به لطف خداوند داماد مدیر املاک کنار دفتر املاک من اومد و برام امضا کرد.
پارسال صاحب مغازه ام یه چیزی بهم گفت که مورد پسندم نبود بهم برخورد گفتم خدایا اگر من باید برم فلان مغازه تو فلان خیابون این شهر یه نشونه ای برام بفرست و خداوند بعدازظهرش صاحب اون مغازه رو که دو ماه بود ندیده بودمش آورد مغازه ام و جریان صبح و درخواستم از خداوند رو بهش گفتم اونم گفت بیا مغازه من و به لطف خداوند (من مغازه قبلی اجاره میدادم) ولی اینجا یه ریال اجاره نمیدم و با این بنده بی نظیر خداوند داریم بصورت درصدی کار میکنیم(نه شریکی)
و این جوری با شکرگزاری اتفاقات داشتم به قول استاد منطق ذهن را می شکوندم تا به پیشرویم ادامه بدم
واقعا که باید این فایل و فایل روان شدن چرخ زندگی را بارها و بارها گوش کنیم تا باور های قدرتمندی تو ذهنمون بسازیم تا زندگی مون هر روز بهتر و بهتر و بهتر بشه
خدایا ، ای فرمانروای جهانیان بی نهایت از تو بخاطر این آگاهی ها و این هدایت ها و این معجزه ها سپاسگزارم
هر آنچه دارم از آن توست
استاد از شما بسیار بسیار متشکرم بابت این فایل محشر
با سپاس از استاد عزیز بابت این فایل ارزشمند و همینطور هدیهای که بهمون دادین.
دوست دارم کامنتم رو با بررسی کارکرد مغز شروع کنم، چون حوزه مورد علاقه خودمه.
ببینید مکانیزم ذهن این شکلی هست که اگر خبر مثبتی دریافت کنه، میگه عادیه و ولش کن! ولی اگر یه خبر منفی دریافت کنه، اون رو پردازش میکنه! شروع میکنه به شاخه شاخه کردنش. طوری که تمام فضای ذهنی شما رو درگیر خودش میکنه. پس بخاطر همینه که اینقدر تاکید میشه روی کنترل ورودیهاتون حساس باشید، چون آنچه که شما میشنوید و یا میبینید، تبدیل میشه به خوراک برای ذهنتون.
حالا شما که آگاهی باید بدونی خبر منفی رو وارد ذهن نکنی و یا حالا اگر به هر طریقی وارد شد، اعراض کنی، توجه نکنی و آگاهانه و عمدی ورودیهای خوب به ذهنت بدی!
(یه تمرین خوب که از استاد یادم میاد، اینه که فایلهای سفر به دور آمریکا خودش رو هی میدید. اینا ورودیهای مثبت خوبی هستن! اشکال نداره…200 بارم شد بازم اشکال نداره. چه بهتر. اصلا قسمت 76 سفر به دور آمریکا رو ببینید حتما)
باید شما تو مصرف شدن انرژیات آگاه باشی، چون شما مدام در حال تولید فرکانسی، پس دقت کن انرژی که خداوند بهت داده، چجوری داره مصرف میشه.
برداشت من از کل صحبتهای این فایل اینه:
صبوری کن!
البته صبر با تحمل کردن فرق داره دیگه.
شرایط الانم اصلا تحمل و زجر نیست، بلکه همه چیز رو غلطکه.
یه سری خواستهها دارم و خب یه سری باورها رو هم دارم کار میکنم، ولی یه جاهایی احساس میکنم عجله دارم، و این منو باز برمیگردونه به عقب.
تهش میرسم به احساس نا امیدی!
این منطقهایی که آوردین و صلاتی که مرا بهش امر کردی، خیلی کمک میکنه تا برسم به تقوا، به کنترل ذهن…
واقعیتش قدم 2 رو خیلی وقت پیش تهیه کردم ولی هنوز نمیتونم بگم ایمان آوردم که قدرت ذهن من داره کارها رو انجام میده، بخاطر همینم، تجسم هنوز اولویت زندگیم نشده، و خب تجسم و سپردن کارها به خدا کل قدم 2 هست دیگه.
امیدوارم خداوند رو تو این داستان بیشتر و بهتر درک کنم.
داستان حضرت زکریا گفته شد و دلایل منطقی که ایشون به خدا میگه که من چطور بچهای داشته باشم؟ اونم با این وضعیت حساس کنونی؟
منطق قوی خداوند هم اینه که ما تو رو زمانی که هیچ نبودی آفریدیم.
داستان خانمهای طلاق گرفته گفته شد که حالا که تنها شدم، کی روزی میرسونه؟
باز هم منطق خداوند که اگر بر او توکل کنید، او برای شما کافیست.
من درک خودم از این منطقها رو مینویسم تا باورهام بهتر بشن.
این منطقهایی که خدا گفت، همون کلیدهایی هستن که ما رو به خواستههامون میرسانند. در واقع این منطقها نورخداوند رو پررنگتر میکنن تا ما سپاسگذارتر باشیم. یعنی چی؟
بزارید اینطور بگم که خواستههای شما از همون اولی که بهش بر میخورید، به جهان گفته میشه و جهان هم میگه اوکی، رفت تو نوبت!
حالا کل کاری که باید انجام بدیم اینه که از لحاظ فرکانسی با خواسته هماهنگ بشویم.
به بیان سادهتر کل کار اینه که وقتی پستچی کالا رو آورد، خونه باشی تا تحویل بگیری!
حالا چطور خونه باشیم؟
خونه بودن = امیدوار بودن
و برای امیدوار بودن شما باید ذهنت رو ساکت کرده باشی! چطور؟
با همین منطقها…
حالا خدا 2 نمونه نشون داد، استاد هم اشاره کرد به یه سری موارد دیگه، مثلا
کارهایی که خدا براتون کرده رو یادآوری کنید.
من همین الان که یادم میاد کجاها خدا آبرومو خرید و یا کجاها نجاتم داد و بلاها رو دفع کرد، واقعا خجالتزدهاش میشم، ولی منم فراموشکارم.
بخاطر همین هی تکرار میکنم.
استاد یه صلاتی داد که منطقی کنید، من از این داستانهای شخصی خودم خیلی استفاده میکنم. حالا یکیشو میگم..
چند روز پیش با بالابر میخواستم برم طبقه بالا که پام یجای بدی بود که یهو یه حسی گفت بکشش کنار و بعدا فهمیدم اگر گوش نمیدادم خدا میدونه چه اتفاقی میافتاد…
اینا چیزایی هست که حالیم میشه، خیلیهاشم که بقول کتاب نعمت پنهانه و اصلا نمیبینیم که بخوایم سپاسگذارش باشیم.
یه تمرین دیگه که الان میخوام بیشتر ازش استفاده کنم، داستان افراد موفق هست. 2 تا الگو دارم تا الان که خیلی کمکم میکنن. یکیش کودکی آرنولد شوارتزنیگر هست و یکی دیگش هم کودکی Giannis Antetokounmpo. میتونید سرچ کنید و ببینید.
هر وقت ذهنم میگه بابا شرایط تو فلانه و یا… میگم این 2 تا الگو 10ها برابر بدتر از من بودن پس میشود و من حرکت میکنم، ادامه میدم.
(یه پوینت مشترک جفت این 2 نفر تو داستانشون تعریف میکنن، برام خیلی جالب بود میگم، هر دوتاشون یه الگویی دیدن و همون موقع خواستن بشن مثل همون الگوهه، نکته بسیار کلیدیه، که قانون خارجی و غیرخارجی، مسلمون و غیر مسلمون ندارد. برای همه یکسانه)
خلاصه 2 تا روش هست که میتونیم بارورسازی رو انجام بدیم.
اول مرور کنیم کارهایی که خداوند برامون انجام داد، حالا چه وضعیت مالی بوده، سلامتی بوده، کاری بوده، خانوادگی، هرچی…
بگیم خداوند اونجا هدایت کرد، پس بازهم هدایت میکنه….
دوم هم بیایم از این الگوها استفاده کنیم که بابا تو میگی نمیشه، ایناها، این طرف تونسته! آرنولد خیلی الگو خوبیه واقعا… چون آرنولد یه داداش همسن خودش هم داشت، ولی اون داداشش هیچی نشد و آخرش هم در حالت مستی کشته شد. خیلی خیلی خیلی هر عامل دیگهای رو پاک میکنه و این باور رو میده که آیا تو میخوای کسی بشی یا نه؟ تو باور میکنی میشود یا نه؟
واقعا ببینید مستندهاشو…
یجایی هم میگه من یه روز خیلی فشار اومده بود و زدم زیر گریه ولی روز بعدش بخودم گفتم مرد گنده دیروز عیب نداره عین بچهها گریه کردی، الان حرکت کن!
اینکه احساسش رو خوب نگه میداشت واقعا کلیدهای ارزشمندی هست.
روز اولی که وارد دفتر فرمانداریش شد، میگفت نمیدونستم واقعا باید چکار کنم! ولی با همون احساس خوبش، چه کارهای مثبتی تو حوزه سیاست انجام داد..
یه تکه کلام تو فیلمهای ترمیناتور داشت که میگفت I’ll be back… چقدر از همین تکه کلامش تو دنیای سیاست استفاده کرد… که آقا من برمیگردم… درسته مسئله هست…ولی من برمیگردم
واقعا بحث امیدواری بحث مهمیه!
این فایل با فایل قبلی که گذاشتین استاد چقدر بشارتدهنده بود و هست خدایی که همیشه وعده فزونی و مغفرت میدهد.
بسم الله الرحمن الرحیم….
🟢 رحمنی که رحیمه
🟢 رحمانی که سبحانه
🟢 رحمانی که رزاقه….
خدایی… ربی…. که احساس امیدواری رو اینطور به پیامبرش میده که ای پیامبر…
ما تو رو وقتی یتیم بودی، هدایت کردیم، و وقتی گمراه بودی، دست گرفتیم، و وقتی نیازمند بودی، بینیازیت نکردیم؟
به روز و شب قسم که خدا بر تو عصبانی نیست…
(آقا این یه تیکش خیلی من حال کردم استااد، واقعا بموقع بود)
و بعد میاد و وعده آینده بسیار سعادتمند گونهتری رو هم به پیامبر میده.
همون خدایی که همیشه هست… همون خدایی که همیشه کارش اجابت درخواستهای ماست…
همیشه گفته من قریب هستم، نزدیک هستم… از رگ گردنتون نزدیکتر..
میدونید بچهها…. من…ما به این آگاهیها نیاز داریم، اونم بخاطر شرایطی که توش بزرگ شدیم…بخاطر بکگراند مذهبی و عقیدتیمون، من احساس میکنم یجورایی همیشه با مفهوم خدا بیشتر درگیر هستیم.
وگرنه تو همون 2 تا الگویی که گفتم، من ندیدم که طرف از خدا حرفی بزنه ولی اینقدرم موفق هستن. اینکه چقدر به خدا ایمان دارند، خودشون میدونن و ما بیخبریم…
ولی همیشه حق انتخاب داریم که چیو انتخاب کنیم و من میدونم کار کردن روی این آگاهیها (بصورت همیشگی، چه روی سایت و چه خارج سایت) نیاز روح منه، غذای روح منه. انشالله که خدا هدایت کنه در این مسیر باشیم.
پس آگاهانه این مسیر رو هر روز انتخاب میکنم تا رشد کنم.
فایل پر محتوایی بود و میشه ساعتها راجع به مفاهیم توحید و سپاسگذاری صحبت کرد.
استاد سپاسگذاری برای من با الهاماتی که دریافت کردم، یعنی تقواداشتن.
از همون روز اولی که وارد سایت شدم، با مفهوم سپاسگذاری کلنجار رفتم و فکر نمیکنم هنوزم درکش کرده باشم، ولی الان میدونم وقتی سپاسگذارترم، آرومترم، متوکلترم و به همون اندازه به خوشبختی موجود در کیهان دسترسی دارم، به احساس رضایت دسترسی بیشتری دارم.
وقتی که سپاسگذاری، ایمان داری و وقتی ایمان داری، نعمتها آسونن…
در پناه الله ثروتمند، در تمام ابعاد زندگیتون ثروتمند باشید.
چقدر باهر جملتون اشک ریختم و چقدر زندگیم مثل فیلم از جلوی چشمام رد شد ، تمام جاهایی که خدا دستم و گرفت و ازش درخواست کرده بودم و غیر ممکن هارو برام ممکن کرده بود
چقدر درست میگین استاد که شرک مثل راه رفتن مورچه روی سنگ سیاه در دل تاریکی شب پنهان است و چه فراموشکاریم ما
اون وقتی که بچه بودم و پدرو مادرم و از دست دادم و خدازندگیم و جوری چید تا عالی بزرگ بشم
اون وقتی که دختر نوجوانی بودم و برام ناخواسته ای پیش اومد که سینم و تنگ کرده بود معجزه وار ورق و برگردوندی و همه چی عوض شد
اون وقتی که تمام موانع و بدون اینکه من کاری کنم یکی یکی از سر راهم برداشتی
چطور همه اینارو یادم رفته و بازهم ترس سراغم میاد
چند وقته استاد مسئله ای ذهنم و درگیر کرده بود البته که هنوزم ذهن چموشم ول نمیکنه و برام سخت جلوه میکنه
اما با شنیدن این آیات قلبم آروم شد و به یاد آوردم
وگفتم این خواسته برای ذهن کوچک من بزرگه اما برای خالقم که کاری نداره
چقدر آروم شدم چقدر قلبم سبک شد انگار شما هر کلامی که به زبان می آوردین خدا داشت بهم پیام میداد که من هستم دخترم از چی میترسی رها باش و لذت ببر من مثل دفعات قبل انجامش میدم مهم نیست چقدر از نظر تو بزرگه برای من که خالقم خیلی راحته
انگار خدا به دلتون انداخت درباره داستان ذکریا صحبت کنید تا پیامشو به من برسونه
چقدر خدا نزدیکه ، میدونه حس و حال بنده هاش و فقط کافیه که باورش کنیم که نزدیکه و میشنوه و ما به حال خودمون رها نشدیم
خدایا شکرت که مثل همیشه بهم گفتی که کنارمی که دستم و محکم گرفتی
حالم خیلی خوبه قلبم باز شده و این خواستم و سپردم به خودت خداجونم
میدونم که چیزی نمیگذره که میام اینجا مینویسم که اونی که میخواستم خدا براحتی برام انجامش داد
استاد عزیزم که کلامتون کلام خداست از شما سپاسگزارم برای این فایل ارزشمند
فایل قبلیم در مورد اتفاقاتی وخاطره هایی بود از خدا که توی زندگیشون کمکشون کرده خیلی باحاله
حالا این فایل در مورد چیه
خدایی من عاشقتم قبل اینکه بیام توی فایل دوتا فایل دیدم میگفت خدا مثل رادیو هست توی دوتاش عجیب توصیح داد
توی این فایل خدا بهم چی میگه خیلی باحاله
مثل تکه های پازله
مثل یه عشقبازی خالص میخام همیشه تو این مدار باشم حس میکنم مدارم داره میره بالاتر
خدا چی میگه هی میگه مشک از فرستنده نیس از گیرند هست گیرنده های خودتونو وصل کنید بررسی کنید
هرچه قدر بهتر به خدا وصل بشی میتونی بیشتر لدت ببری عشقو ثروت سلامتی بیشتر همه چی برات اوکی تر
من همیشه تو روابط خوب بودم دختری درسخون با ادب خوشگل با اخلاق ولی این مرزی بود ثابت
ازدوج موفق توی روابطم عالیم ولی قانع نشدم بازم میخام بیشتر بیشتر
تا اینکه به خدا میرسیم
تویه فایله دیگه از حمایت هاش میگفت خدایی که نگهبان توعه نگهبان خودت دار ندارته برات نعمتم میاره اگاهیم میاره هدایتت میکنه برنامه ریز همه کارت هم میشه
یه جا میگفت تو هزاران خواسته ونیاز داشتی واجابت شده وهزاران وخواسته نیازم هنوزم داری حالا وقتی ارزویی داری جدیده وهنوز نداریش
ارامش داری خیالت راحت
ینی به اسونی راه به اینکه امکان پزیره باور داری
چند روز پیش تخم مرعم از روی کابینت سر شده بود ویه جای عجیب بنده شد برای من اتفاق کوچیک وحیرت انگیزی بود اگه به من بگن اینو سر بده وروی ماشین لباسشویی مثل یه پله کوچولو بند بود واسته نمیشه ولی من داشتم کارامو میکردم دیدم عجیب سر خورده نشکسته تازه اونجا بندشده واقعا دور حد تصورم بود این اتفاق
و چقد کمکم میکنه باور کنم قدرت ویزه ربو توی حمایت ومهربونی هاش
البته شده هزاران خواسته ازش بخام با اینکه خیلی عجیب باشه ودلیل منطقی پشتش نباشه به راحتی اجابت شده باشه
اصلا هفته ها که میگزره عجیب برام سوپرایزو هدیه داره هدیه هایی که اصلا نمیتونم فکرشو بکنم حالا فکرشو بکنخودم خواسته هایی باور نکردنی ولی باور کردنی داشته باشم
الان داشستان ثروتمندیمو باورهامو میگم
مزاکره زهن و قلب و با هدایت رب
زهن شما بفرمایید چرا ثروتمندیتون باورنکردنیه
منطقی بگو
اخه اگه ثروت ساده بود همه باید ثروت مند باشن اگه ثروت زیاد بود باید دسته همه خیلی باشه
قلب
بله که خیلی سادس خیلیا ثروتمندن بله خیلی ثروتمندن وکلی ثروت دارن وکارشون ارزشمنده وکلی مشتری دارند همیشه خیلی ساده هر کاری میکنن ثروت ازش میباره اتفاقات خوب وثروت به دنبالشون میره بدون تقلا زور
مثل استاد مثل ایلان ماسک مثل داداش مهدی مثل پدرجون مثل ابجی
زهن همه شغل دارن کار دارن کاره تو چیه هیچی کارهای خونه وطراحی اونم انقد کم روزی یه ساعت دوساعت
چه ارزشی میسازی که قابل ثروت باشه
قلب
من توی تکاملم من باورسازیمو متعهد انجام میدوم امروزم که بهبود خوبی داشتم ساعته کاریمو حساب میکردم وبیشتر شده بود وتمرینم ساده تر وبیشتر انجام دادم من به وقته مناسب مهارت مناسبو به سادگی یاد میگیرم
من توی هدایتم به احساس خوب وبه وقته مناسب لدت ارزش مناسبو میسازم
واقعا زهن ما چقد محدود استاد میگه هر خواسته ایو داری باید باور کنی من حتی نعمتای الانم بیشتر از حد تصورم هست نمیگم نمیخام میخام خیلی نعمتا بیشتر میخام خیلیم لایقم ولی باور کزدن نعمتها برام کمی سخته
خیلی شده نعمتی اومده و سوپرایز شدم واین خیلی خوبه که تو مداری هستم پر از سوپرایز ولی چقد خوب میشه با این سوپرایز ها نعمتای دیگه ایو باور پزیرتر کنم
خواسته مسافرت
ماهمسری سوپری داره دست تنهاس و خواسته من مسافرت بود و اقایی به زور اونم جمعه هارو تعطیل میکرد تازه اونم برنامه ای پیچیده داشت برا کارهاش حالا منو خاسته ای دور ولی شد خیلی ساده با اکیپ های خفن رویایی جور شد رفتیم مشهد تبریز شمال هر سفری رویایی بود توی هر سفر اتفاقات رویایی داشت تو یکیشون رفتیم خونه ای انقد رویایی که اگه من میخاستم انتخاب کنم قدرتشو نداشتم قدرت اینککه اخه چجوری جاش بدم پولش چی میشه اخه انقد خوشگل ویو رویایی
نه نمیشد خیلی خونش جیگر بود زیباترین خونه ای که دیده بودم
حالا سفر تبریز همش تو رستوران ماکه ظاهرا سوپری اونجوری درامد بالایی نداره ولی عجیب همش تو رستوران های مشتی و اورجینال بودیم وبهترین کبابها پیتزاهارو میخوردیم خدا جوری برنامه چیده بود خیلی راحت ورویایی وعجیب منو به خاسته رستوران های غذاهای مشت میرسونه وبعد از اون باورهام بهترشد وغذاهای ورستوران هامونم بیشتر شدن خداروشکرررر خیلی بیشترر
مشهد ما هر ماه عجیب تو مسافرت بودیم وظاهرا پولی نبود ولی خریدای با کیفیت با قیمتای رویایی باور نکردنی و همینجور خواسته هام راحت انجام میشد وکیفیت سفرم بیشترو بیشتر میشد
خلاصه
امید من قبلا توی فکرهام همش شوهریو پشتم میدیدم حامیو عاشقم ولی بعد یه تضاد یه خلا پیدا کردم با همسری عشق میکردم کلی ولی یه وابستگی ترسم کنارش بود که هر روز بزرگتر میشه ولی لدت ارامشمو میگرفت وهمون جا هداین به گنج ابر قدرت رب ینی سایت برخوردم وهدایتی دوره کتاب فایلها میومدن وقلب منو بزرگتر میکنن تا الان خیلی ترسم کمتر وشوقم بیشتر شده خیلی ایمانم به قدرت رب بیشتر شده وارزوی انجام قدم ارزشمند و اینکه ارزوی ثروتمندی برام قابل باور شده اخه خواسته رابطه جادویی ام انجام شد وبه ادم شاد و از خانواده خودمون خانواده ای خیلی ثروتمندتر ازدواج کردم و باورهام دارن بزرگتر میشن
من قبلا زور میزدم تقلا میکردم درس بخونم رشدکنم فقط دوس داشتم بخونم چون دیده بودم داداش خیلی از فکو فامیل راحت درسشونو میخونن ولی اینکه از درسشون کارشون نتیجه گرفته باشن نه کسی نبود
چیزی که الان به زهنم میرسه بهبود جهان هست من تو روستا بودم ولی هر چی میگزره بقیه بیشتر و راحت تر درسشونو ادامه میدن قبلا خیلی کمتر سخت تر بود ولی الان به راحت امکانت جور تر شده ومیان راحت ادامه میدن
میدونه چیه خواسته من رشد بود حالا علاقه خاصی نبود یا هدف خاصی نه تلاش میکردم ولی نتیجه انچنانی نداشت ولی از دور حسمومیگفت سال به سال تغییر میکنی روش درس خوندن روش نمره های خفن گرفتنو میگری نتیجه میومد یکم دیر یکم سخت ترمزش چیه خدا میدونه لیاقته حالا سعی میکنم بهبودش بدم یا باور به امکان پزیری
همین دیروز من هدایت شدم به داستان حضرت مریم و به دنیا آمدن عیسی و اینکه چطور ممکن است خواسته های ما محقق شود.
و اینکه قسمتی از داستان حضرت مریم بود که می خواست عیسی را به دنیا بیاورد و ندا آمد که ما فرشته ای را برای کمک به تو خواهیم آورد. اصلا جریان حاملگی حضرت مریم و به دنیا آمدن عیسی کلا با قوانین جهان هستی در تضاد است. اینکه همه ما میدانیم که برای درست شدن یک جنین نیاز به یک جفت است و حالا درست که با پیشرفت علم الان ما حامگی خارج رحم و از این موارد را داریم ولی بازهم به یک جفت انسان نیاز است. ولی شرایط حضرت مریم و عیسی کاملا از یک روشی دیگر بود.
من خودم این چند روز خواسته ای داشتم که با باورهای محدود کننده خودم اصلا در حال حاضر برای من با توجه به عقلم و تجربه ام امکان پذیر نیست. ولی من تجربه کرده و درک کرده ام تا حدودی که مثالهایی زیادی در زندگی خودم دارم که شرایط به نحوی اتفاق افتاد و از روشی برای من کارها پیش رفت که اصلا به عقل من نمی رسید و من اصلا به آن روش فکر نکرده بودم و به خواسته ام رسیده ام.
همین یکی دو روز گذشته بین من و نجواهای ذهنی ام چلنج و چالشی بزرگ بود و کماکان هم هست که این خواسته من چگونه می شود که محقق شود، هرچه که من منطق می آورم بازهم این نجواهای ذهنی من کار خودش را می کند و می گوید که همون یکبار بود و شانسی بود، باز یک مثال دیگر می آورم برایش بازهم ادامه می دهد که این بار فرق می کند و همان یکبار بود و … و اعتراف می کنم که فعلا زور اون بیشتر است و من نمی توانم از پس او فعلا بر بیایم. تا اینکه این فایل زیبا آمد و من هنوز 7 دقیقه از این فایل را گوش کردم و آمدم برای قانع کردن این ذهن نجواگر خودم، هدایت شدم برایش این کامنت را بگذارم که ببین استاد هم دقیقا در همین روزهایی که من این چالش را با خودم دارم فایلی میگذارد روی سایت و در مورد موضوعی صحبت می کند که شرایط حال حاضر من است کلید اجابت دعا و باز هم برای من واضح می شود که مثل هزاران باری که خدا از بی نهایت روشی که اصلا به فکر من نمی رسید این بار هم می تواند این خواسته من را برآورده سازد و این جواب دندان شکنی بود به ذهن منطقی من.
الهی شکر فعلا که لال مونی گرفته است این ذهن نجواگر من چون در مقابل استدلالهای استاد این ذهن نجواگر من کم می آورد و الان که این نشانه واضح برایش آمد که ببین الان خواسته تو از آبستن شدن یک پیرزن که غیر منطقی تر نیست!!!!! (جریان درخواست حضرت زکریا ) در این آیه. حالا می توانی لال مونی بگیری ای ذهن نجواگر من یا نه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟.
نه به خدا اصلا برآورده شدن این خواسته من اینقدر ساده است و اینقدر راه وجود دارد که من خودم بسیاری از راههای ساده ساده اش را به این ذهن نجواگرم یادآوری کرده ام ولی چکار کنم دیگر فعلا چالشی داریم با هم ولی به لطف هدایتهای الهی که همیشه و همیشه همراه من بوده است با آمدن این فایل که من فقط تا الان 7 دقیقه اش را دیده ام من 10 هیچ از ذهن نجواگرم پیش افتاده ام.
هدایت شدم به نوشتن این کامنت برای یادآوری به خودم و خاموش کردن ذهن منطقی خودم که واقعا ایراد از گیرنده است فرستنده عالی کار می کند
استاد جان ممنونم
انشالله که تا انتهای این فایل زیبا را که ببینم جنگ بین من و ذهن نجواگرم (همانگونه که فعلا یکطرفه به نفع من است و اون اصلا حرفی برای گفتن نداره) کاملا به نفع من باشد و این کاملا هدایت الله مهربان من و نشانه ای واضح برای من است که من آرام باشم و فقط روی ایمان خودم کار کنم و این بیت شعر را با خودم زمزمه کنم با ایمان قوی:
تو خود پای در راه بنه و هیچ مپرسراه خود بگویدت که چون باید کرد
سلام جناب استاد سیدحسین عباسمنش و همچنین استاد خانم شایسته عزیز!
اجازه دهید ابتدا از صمیم قلب از شما بابت تلاش های دائمی تان تشکر داشته باشم، عذر خواهی می کنم که من خیلی کم می نویسم البته که بیشتر کامنت های دوستان را چی فایل های رایگان و نیز که تازه رسیدم قدم هفتم از دوره قدم مبارک 12 قدم را می خوانم ولی بخاطر مقاومت های ذهنی خیلی کم کامنت می گذارم، ان شاءالله که خداوند من را در مدار نوشتن کامنت هم قرار دهد.
روز قبل داشتم مصاحبه تان را با آزاده عزیز برای چندمین بارگوش میدادم، در آخر مصاحبه ایشون بیان داشتن که شما قرآن را خوب فهمیدید و به حق که ایشون درست گفتن البته که نظر و باور خودمن هم چنین است، یعنی کسی را ندیدم که کسی همانند شما قرآن را به این شکل بفهمد و از آن بهربرداری عملی در زندگی اش داشته باشد.
این را برای خودم می گویم که اگر استاد می خواستن همین فایل رایگان را می توانستند که بعنوان دوره آماده کنند ولی بطور رایگان به دسترس همه قرار دهند.
استاد عزیز، با استفاده از برنامه های شما البته نه 100 فیصد، بلکه خیلی کم و ناچیز عمل کردم به خیلی ازخواستها رسیدم، دو سال می شود که همراه فامیل ام مهاجرت کردم به جرمنی، خواسته ای که از ایام کودکی داشته ام، همین دیشب بود که سرتفکیت زبانم را به بهترین درجه دریافت کردم، جناب استاد، امروز که داشتم فایل دوم قدم هفتم را گوش می دادم برای خودم تعهد دادم که ازین به بعد باید دست به قلم شوم، در کامنت نوشتن هم اشتراک کنم، بی نهایت از شما سپاسگزارم،
به گفته آبجی سعیده، شما را به نور آسمانها و زمین می سپارم، زندگی تان همواره با نور منور باد.
خدایا هزاران بار شکرت برای این قرآن که به معنای واقعی کلام حق است و استاد عزیز با این کلام زیبا انقدر خوب برامون سخن خداوند شد و خانم شایسته عزیز.
استاد انقدر خوب بود این فایل دیگه جای حرفی نیست اما اینکه اونجایی که در مورد سوره طلاق گفتید اینه که بابه میگن طلاق تنها حلال خداوند که عرش خدا رو به لرزه در میاره.
در مورد سوره جز سی اونجایی که خداوند میگه به پیامبر که خدا فراموشت نکرده حدود سی یا چهل روز بود آیه و سوره ایی نازل به پیامبر نشده بود که اون سوره ضحی نازل شد.
به نام خداوند بخشنده ی مهربان
سلام به استاد عزیزم وسلام به مریم بانوی مهربانم
وسلام به تک تک دوستانم..
براستی که اگر یاد آور لطف ورحمت خداوند در حقمون نباشیم بدون شک بنده ای ناسپاس هستیم..
درسته توی خیلی از کامنت هام از معجزه های خداوند توی زندگیم گفتم از وقتهایی که دعاهام رو اجابت کرد حتی وقتی میخواستم دعا کنم هنوز مطمعن نبودم که داره میشنوه؟؟؟ اصلا برام وقت داره؟؟؟ نکنه به خاطر گناهانم ازم رو برگردونده!!!!!
نکنه دیگه منو دوست نداره وقتی میدونه به بنده هاش بیشتر امید بستم وروشون حساب کردم، تا خودش؟؟!!!!
ولی جدای این باورهای پوچ و خراب و جاهلانه ی من، اون همیشه حاضر و اماده و در حال اجابت درخواست های من بوده وهست…
حالا بماند که من با کلی باور غلط تمام عمر اومدم حلال خدارو برا خودم حروم کردم…
اونجاها که وقتی خواستم دعا کنم دیگران رو هم در اجابت دعاهام شریک میدونستم…
اونجاها که میگفتم نکنه خدا نخواد نکنه به صلاح ومصلحتم نباشه…
نکنه دعام مستجاب بشه ولی بعدش بفهمم برام نه تنها خوب نبوده بلکه باعث عذابمم شده..
این شک ها، این نکنه نکنه ها…اینها تمام عمر منو کشته بود..امونم رو بریده بود…
من سهم خودم رو بلد نبودم، من شناختی از خداوند و قوانینش نداشتم، من خودم تعادل نداشتم، من خودم صبر نداشتم، من خودم پر از ترس وتردید وشک بودم، بعد اون جاها که گند میزدم و خراب کاری میکردم، مینداختم کردن خدا که حتما صلاحم نبوده، حتما سهم من نبوده به زور خواستمش…حتما حکمتی داشته!!!!
پس چرا حالا اینجوری فکر نمی کنم؟؟؟؟ پس چرا حالا شرایطم عوض شده؟؟؟؟ پس چرا حالا که میدونم من خودم خالق زندگیم هستم این چرت وپرتها دیگه تو سرم نیست و اتفاقات 99 درصد به نفع من رقم میخوره؟ پس چرا حالا که میدونم ویقین دارم تنها صاحب اختیار من خداست و همه چیز در حیطه ی قدرت خودش هست نگران چشم زخم و حسادت وقضاوت وکار خرابی دیگران نیستم؟؟؟
پس چرا حالا خواسته هام سریع اجابت میشه چون کسی رو شریک در اجابت دعاهام نمی بینم؟؟؟
خب معلوم شد که خدا همون خداست، خدای ذکریا و خدای یحیی و خدای ابراهیم و خدای مریم و عیسی و موسی و خدای محمد و….
خدای منم هست…
من همونم که بعد فوت همسرم تو شهر غریب تک وتنها با اونهمه مسئولییتی که روی دوشم بود برای بزرگ کردن بچه کم شنوای 6 ساله و سرکار رفتن و دور از خانواده وبدون حمایت وقتی بهش گفتم، خدایا منم مثل مریم مادر عیسی، چه فرقی برات دارم؟؟؟
مگه به مریم روزی از غیب نمیدادی به منم باید بدی… و الحق که من مقدس نبودم ونیستم ولی خداوند الحق که مهربانترین هست بر بندگانش…و تا به امروز که 13 ساله از اون تاریخ میگذره، منو پسرم همچنان روزی از غیب داریم، چه کار کنیم چه نکنیم(الحمدالله رب العالمین)
من همونم که عید سال 97 از فرط تنهایی و البته از سر شوق وعشق که در وجودم بود، 7 سال بعد فوت همسرم خواستم که ازدواج کنم، روز 12 فروردین 97 من یه متن توی گوشیم تایپ کردم و یه لیست از مشخصات همسر آینده ام وچندتا عکس لباس عروس و ماشین عروی وحلقه و…( شاید خودمم تا این حدشو باور نداشتم ونمیخولستم اما) انجامش دادم و به خداوند ارائه دادم، 27 فروردین اولین دیدار من وهمسر دومم اتفاق افتاد و 12 اردیبهشت محرم شدیم و 6 شهریور 97 من تو سن 35 سالگی با داشتن یه پسر 13 ساله عروس شدم، ارایشگاه رفتم لباس عروس وجشن و خونه و زندگی و …..حتی یه فرزند دیگه که دوست داشتم حاضر وآماده خدا بهم داد..
فقط دقت کنید به تاریخ درخواست قلبی واجابت دعاهام….
حالا بماند که من از روی جهالت ونادانی و نداشتن شناخت از خودم و خداوند وقوانینش، با ناشکری وناسپاسی، وتمرکز گذاشتن روی منفی ها و زشتی های همسرم وزندگی مشترکمون اون لطف ورحمت ونعمت رو به کفران تبدیل کردم و اون زندگی واون آدم و هرچیزی که مربوط به زندگی مشترک و آرزوم بود رو از دست دادم!!!!(نتیجه اخلاقی اینکه وقتی دعاهاتون اجابت میشه با یاد آوری اینکه اینی که الان دارم یه روزی ارزوی من بوده و قدردان وسپاسگزار بودن به خاطرش، اون نعمت رو برای خودمون حفظ کنیم، بدون شک داشتن همسر وفرزند و خانواده یکی از نعمت های بزرگ این دنیاست )
حالا برسیم به همین دیروز ، صبح پاشدم قسمت 18 و19 سریال سفر به دور امریکارو دیدم، یه خواسته ای داشتم از 5 ماه قبل، خیلی برام مهم بود..
البته که 6 ماه قبل بهش رسیده بودم واون خواسته اجابت شده بود اما بازم بر اثر ناشکری وناسپاسی وتمرکز گذاشتن روی نازیبایی ها، اون نعمت از دستم رفته بود!!
دیروز ظهر نشستم باخودم فکر کردم چه باورهای مخربی داشتم که اون نعمت از دستم رفته؟ چندتا باور مخرب پیدا کردم که بزرگترینش این بود( حتما خواست وصلاح خداوند نبوده؟؟؟)
بعد به خودم گفتم بابا مینا از تو بعیده، این چه منطقیه برای خودت درست کردی هر بار نعمتی رو از دست میدی میگی حتما خدا نخواسته وصلاح نبوده؟؟؟
تو خودت قدرنشناسی کردی، تو خودت سهمت رو درست انجام ندادی ، تو خودت قدردان نبودی، تو برات عادی شد داشتن اون نعمت، تو خودت یه دفعه خرگازت گرفت گفتی هرکه بامش بیش برفش بیشتر، بابا اشتباه کردم این خواسته رو طلب کردم حالا مدیرییتش سخته برام!!!!
انوقت خدا مقصره؟ انوقت میگی خدا نخواسته؟؟؟
واز اونجایی که قوانین حاکم برجهان هستی به لطف الله بدون تغییر هست، دفترمو برداشتم وشروع کردم مثل ذکریا با خدا صحبت کردن، به الله قسم همین شکلی نوشتم، خدایا من هیچوقت از درگاهت برای دریافت خواسته هام ناامید برنگشتم، میدونم ناسپاسی کردم اما حالا دوباره اون نعمت رو میخوام، من میدونم که تو هیچ مخالفتی با خواسته های من نداری، و هیچ جیزی در زندگی بد نیست شر نیست، مگر اینکه من با افکار وگفتار ورفتارم( اعمالم) اون خیر وخوشی رو به شر تبدیل کنم، اون حلال رو به حرام تبدیل کنم، واون برکت رو به کفران نعمت تبدیل کنم…
پس همین امروز شرایطی رو فراهم بیار که اون اتفاق رقم بخوره به این شکل واین شکل….
در انتها ازش سپاسگزاری کردم که دعاهام رو اجابت کرده وازش خواستم کمکم کنه بعد اجابت دعام جز سپاسگزاران درگاهش باشم و هوشیار باشم ایندفعه بر این لطف ورحمتش، نه ناشکر وناسپاس…و بعد رها کردم رفتم سراغ کارام…
ساعت 5 بعداز ظهر پیامک اومد برام، ساعت 6 جلسه برگزار شد، ساعت 8 شب من اومده بودم خونه وسجده کنان اشک شوق ریزان وخنده بر لب سپاسگزار الله مهربانم بود…
به الله قسم که نه به خاطر اون شرایط وموقعییتی که دوباره نسیبم شده بود بلکه به خاطر اینکه هزار باره ایمان وتوکلم به خداوند زیاد شد و این اتفاق رابطه ی عاشقانه وصمیمانه ی من وخداوند رو بیشتر وبهتر کردو دوباره مهر تاییدی شد بر اینکه شما استاد قشنگم هر چی از خداوند وقوانینش میگید درسته وحق هست ….
یعنی قربون این خدا نشم من؟؟؟ که بهم لطف کرد وقبل مرگم اجازه داد تا بشناسمش وبا شناختش ازمسیر جهل ونادانی برگردم به مسیر ایمان وعمل صالح؟؟؟؟
براستی که چیزی به اسم صلاح ومصلحت وجود نداره واینها ساخته ی ذهن ماست…
توی این دنیا واین زندگی واین رابطه ی دو نفره ما وخداوند، هر چی خیر وخوشی هست از خداست وهرچه شر وبدی هست از خودمونه…
همه چیز نعمت هست وبرکت وتا زمانی که در اختیارمون هست حالا هرچیزی از خودمون وجسممون گرفته و وسایل زندگیمون و پول ومال وامکانات حالا کم یا زیاد…تا همسر وفرزند ورفیق و رهگذر و دوست و همسایه و جهان هر چه که درش هست، باید ازشون درست استفاده کنیم به چشم برکت ونعمت ببینینشون بابتشون سپاسگزار باشیم واگر در اوج سپاسگزاری وحال خوب چیزی از دستمون رفت انوقت بدونیم که قراره بهترش بیاد وجای نگرانی نیست…
فرقه بین زمین تا اسمونه، اینکه چیزی رو بدونی از سر بی لیاقتی بی کفایتی ناشکری وناسپاسی از دست دادی تا چیزی رو که در اوج قدردانی وشادی از دست دادی….
اینجا قلبت بهت میگه که کار خودت بود یا کار خدا؟
دهنده وگیرنده خودش هست!!!
اصلا همه چیز وهمه کس خودش هست…
این توهستی که باید ببینی با بدست اوردنها واز دست دادنها، حالت چطوره….
عذاب وجدان داری، حسرت میخوری و به فکر جبران و به فکر قدارن بودن وسپاسگزار بودن مییفتی وبهش عمل میکنی تا همانند اون نعمت یا خود اون نعمت بهت برگرده…
یا اینکه راضی هستی به رضای خداوند وشک نداری که اگر از بنده سپاسگزار چیزی کم بشه قراره که بهتر وبزرگترش بهش داده بشه، چون این قانون وراه ورسم کاره جهانه….
الهی هزاران بار الله مهربان رو شکر بابت تک تک نعمت هاش که همگی لطف هست و رحمت…ان شالله که هر لحظه قدردان وسپاسگزار و اگاه به نعمت هایی که در اختیارمون قرار داده باشیم خصوصا نعمت شناخت ونزدیکی به درگاه خودش رو، امین
استاد قشنگم بی نهایت ازتون سپاسگزارم…
این فایل بدون شک برای خیلی ها خصوصا من، مهر تاییدی هست که خداوند هر لحظه در حال اجابت دعاهای ماست.
سلام به استادعزیزم وهمه دوستان عزیزم
چراماهمیشه نگران تموم شدنیم چراین باورمحدودیت نابودکرده ماروباورکمبودکه همه چی تموم میشه که هی حرص بورزیم هی طمع بورزیم
بی نهایت فرصت است بی نهایت نعمت است چقدر راههای جدید پیدا کردیم چقدرایده های جدید پیداکردیم خدا درقران گفته من اینقدرنعمت دادم که اگرتمام درختان قلم شود تمام دریاها مرکب شوند نمیتونیدبشمارید وبنویسیدشون ماروی گنج نشستیم نعمتها هروز داره بیشترمیشهالبته من این صحبتهاروبرای کسانی میگم که میخان به نعمت بینهایت برسن وبه ثروت بینهایت برسن به خوشبختی بینهایت برسن به فرزندان سالم وصالح برسن نگران هیچ چیزنباشن همه چیزبی نهایت هست کیس مناسب برای ازدواج بی نهایت هست وقتی باور دارم که میشود میگم ای بابا مردم نگران چه چیزهایی هستن برای من که باور فراوانی خیلی وقته تومغزم شکل گرفته بقیه چیزا براحتی حل میشه بخدامیگم خدایا توبرای من همه کارکردی یکاردیگه هم میخام برام انجام بدی واونم اینه که ازلحاظ مالی پیشرفت کنم اونقدرپیشرفت کنم که راضی بشم وقتی من زنگ میزنم درخواست کمک میکنم از دوستم که قدرتی داره ثروتی داره ولی اعتبارشوبخدامیدم (من خودم میدونم که وقتی دارم ازیکی درخواست میکنم واقعا توکلم به دوستمه یا توکلم بخدای اونه)
من میفهمم من درخواست کننده میفهمم خودم میفهمم یه چیزدرونیه من نه میخام چیزی روثابت کنم یاکسی چیزی روبه ماثابت کنه ما به بطن انسانها دسترسی نداریم اگرتوکلم بخداست اگرکمک نکرد شرایط کمک بمنونداشت پشتم خالی نمیشه ناراحت نمیشم ازاون بنده خدا چون اینقدرپشتم توسط ادمها خالی شده که 10ساله یادگرفتم فقط روی خداحساب بازکنم میگم خدا ازیک در دیگه بمن میدهیافکرنمیکنم الان اتفاق بدی میوفته کسی که توکلش بخداهست کارمیکنه با ادما درخواست کمک میکنه .خدابمن گفت این موضوع رابنویس وبه بندگان من انرژی بده
درس گرفتم که برای ازدواجم همون معیارهای اولی که خدابه دلم انداخته درسته که بافردی ازدواج کنم که متوکل باشه تهرانی باشه کارخونه دارباشه پدرمادرش به رحمت خدا رفته باشن خواهرنداشته باشه و مجرد باشه تا بحال باکسی ازدواج نکرده باشه سلامت جسمی و روان داشته باشه صادق باشه اقامت امریکا داشته باشه ودرشرایط طلاق اسان کنارم باشه بصورت طبیعی باهم اشنابشیم و بادخترم پیش به سوی خوشبختی ابدی درارامش ونعمت وثروت فراوان زندگی کنیم .
بنام خداوند بخشنده مهربان
درود بر استاد عباس منش عزیز و همه خوبان
چه فایل فوقالعاده و بی نظیری
ایه 4 سوره مریم
(زکریا)گفت:ای فرمانروای جهانیان استخوان من سست گشته و فروغ پیری بر سرم بتافته و من هرگز در دعای تو از اجابت محروم نبودهام
و این آیه و این فایل منو یاد این شعر از مولانا انداخت
جز تو پیش کی برآرد بنده دست
هم دعا و هم اجابت از تو است
هم ز اول تو دهی میل دعا
تو دهی آخِر دعاها را جزا
اول و آخر تویی ،ما در میان
هیچِ هیچی که نیاید در بیان
1-بدونم که چه قدرتی داره اجابت میکنه و چه توانایی بی حد و حصری داره.
2-بیام منطقی کنم برای ذهن خودم که به همون شکل که این کار (خاص) رو انجام داده به همون شکلی که به قول داستان زکریا من را از هیچ خلق کرده میتونه یه عالمه کار دیگه هم انجام بده.
کافیم بدهم تو را من جمله خیر
بی سبب ،بی واسطه ی یاری غیر
کافیم بی نان تو را سیری دهم
بی سپاه و لشکرت میری دهم
بی بهارت نرگس و نسرین دهم
بی کتاب و اوستا تلقین دهم
کافیم بی داروت، درمان کنم
گور را و چاه را میدان کنم
موسیی را دل دهم با یک عصا
تا زند بر عالمی شمشیرها
دست موسی را دهم یک نور و تاب
که طپانچه میزند بر آفتاب
چوب را ماری کنم من هفت سَر
که نزاید ماده مار او را ز نَر
به اندازه ای که این قدرت را باور کنیم هدایت میشویم به مسیرها و درها باز میشه و آدم ها و شرایط و اتفاقات تغییر میکنه و ما به خواسته هامون میرسیم.
امروز صبح داشتم شکرگزاری مینوشتم یه چیزی بهم گفت از اتفاقات و معجزاتی که خداوند برات رقم زده بنویس و یاداوری کن
سال 87 از خدمت سربازی، مرخصی گرفته بودم و تو اون تایم مرخصی، رفتم گواهینامه بگیرم مرخصیم تموم شده بود و فردای اون روز امتحان ایین نامه و تو شهری بود من تماس گرفتم از پادگان یه روز دیگه مرخصی گرفتم و همون روز به لطف خداوند صبح رفتم ایین نامه و تو شهری رو امتحان دادم و هر دو تاشو قبول شدم و شب حرکت کردم با قطار از یزد به طرف تهران
سال 1400 برای گرفتن پروانه کسب املاک یه وکیل یا مشاور حقوقی باید میومد اداره ثبت و برای پرونده پروانه من امضا میکرد حالا من توی شهرستانی که هیچ کسی و نداشتم به لطف خداوند داماد مدیر املاک کنار دفتر املاک من اومد و برام امضا کرد.
پارسال صاحب مغازه ام یه چیزی بهم گفت که مورد پسندم نبود بهم برخورد گفتم خدایا اگر من باید برم فلان مغازه تو فلان خیابون این شهر یه نشونه ای برام بفرست و خداوند بعدازظهرش صاحب اون مغازه رو که دو ماه بود ندیده بودمش آورد مغازه ام و جریان صبح و درخواستم از خداوند رو بهش گفتم اونم گفت بیا مغازه من و به لطف خداوند (من مغازه قبلی اجاره میدادم) ولی اینجا یه ریال اجاره نمیدم و با این بنده بی نظیر خداوند داریم بصورت درصدی کار میکنیم(نه شریکی)
و این جوری با شکرگزاری اتفاقات داشتم به قول استاد منطق ذهن را می شکوندم تا به پیشرویم ادامه بدم
واقعا که باید این فایل و فایل روان شدن چرخ زندگی را بارها و بارها گوش کنیم تا باور های قدرتمندی تو ذهنمون بسازیم تا زندگی مون هر روز بهتر و بهتر و بهتر بشه
خدایا ، ای فرمانروای جهانیان بی نهایت از تو بخاطر این آگاهی ها و این هدایت ها و این معجزه ها سپاسگزارم
هر آنچه دارم از آن توست
استاد از شما بسیار بسیار متشکرم بابت این فایل محشر
شاد باشید و از زندگی لذت ببرید
بنام خداوند مهربان
سلام به خانواده صمیمی عباسمنش
با سپاس از استاد عزیز بابت این فایل ارزشمند و همینطور هدیهای که بهمون دادین.
دوست دارم کامنتم رو با بررسی کارکرد مغز شروع کنم، چون حوزه مورد علاقه خودمه.
ببینید مکانیزم ذهن این شکلی هست که اگر خبر مثبتی دریافت کنه، میگه عادیه و ولش کن! ولی اگر یه خبر منفی دریافت کنه، اون رو پردازش میکنه! شروع میکنه به شاخه شاخه کردنش. طوری که تمام فضای ذهنی شما رو درگیر خودش میکنه. پس بخاطر همینه که اینقدر تاکید میشه روی کنترل ورودیهاتون حساس باشید، چون آنچه که شما میشنوید و یا میبینید، تبدیل میشه به خوراک برای ذهنتون.
حالا شما که آگاهی باید بدونی خبر منفی رو وارد ذهن نکنی و یا حالا اگر به هر طریقی وارد شد، اعراض کنی، توجه نکنی و آگاهانه و عمدی ورودیهای خوب به ذهنت بدی!
(یه تمرین خوب که از استاد یادم میاد، اینه که فایلهای سفر به دور آمریکا خودش رو هی میدید. اینا ورودیهای مثبت خوبی هستن! اشکال نداره…200 بارم شد بازم اشکال نداره. چه بهتر. اصلا قسمت 76 سفر به دور آمریکا رو ببینید حتما)
باید شما تو مصرف شدن انرژیات آگاه باشی، چون شما مدام در حال تولید فرکانسی، پس دقت کن انرژی که خداوند بهت داده، چجوری داره مصرف میشه.
برداشت من از کل صحبتهای این فایل اینه:
صبوری کن!
البته صبر با تحمل کردن فرق داره دیگه.
شرایط الانم اصلا تحمل و زجر نیست، بلکه همه چیز رو غلطکه.
یه سری خواستهها دارم و خب یه سری باورها رو هم دارم کار میکنم، ولی یه جاهایی احساس میکنم عجله دارم، و این منو باز برمیگردونه به عقب.
تهش میرسم به احساس نا امیدی!
این منطقهایی که آوردین و صلاتی که مرا بهش امر کردی، خیلی کمک میکنه تا برسم به تقوا، به کنترل ذهن…
واقعیتش قدم 2 رو خیلی وقت پیش تهیه کردم ولی هنوز نمیتونم بگم ایمان آوردم که قدرت ذهن من داره کارها رو انجام میده، بخاطر همینم، تجسم هنوز اولویت زندگیم نشده، و خب تجسم و سپردن کارها به خدا کل قدم 2 هست دیگه.
امیدوارم خداوند رو تو این داستان بیشتر و بهتر درک کنم.
داستان حضرت زکریا گفته شد و دلایل منطقی که ایشون به خدا میگه که من چطور بچهای داشته باشم؟ اونم با این وضعیت حساس کنونی؟
منطق قوی خداوند هم اینه که ما تو رو زمانی که هیچ نبودی آفریدیم.
داستان خانمهای طلاق گرفته گفته شد که حالا که تنها شدم، کی روزی میرسونه؟
باز هم منطق خداوند که اگر بر او توکل کنید، او برای شما کافیست.
من درک خودم از این منطقها رو مینویسم تا باورهام بهتر بشن.
این منطقهایی که خدا گفت، همون کلیدهایی هستن که ما رو به خواستههامون میرسانند. در واقع این منطقها نورخداوند رو پررنگتر میکنن تا ما سپاسگذارتر باشیم. یعنی چی؟
بزارید اینطور بگم که خواستههای شما از همون اولی که بهش بر میخورید، به جهان گفته میشه و جهان هم میگه اوکی، رفت تو نوبت!
حالا کل کاری که باید انجام بدیم اینه که از لحاظ فرکانسی با خواسته هماهنگ بشویم.
به بیان سادهتر کل کار اینه که وقتی پستچی کالا رو آورد، خونه باشی تا تحویل بگیری!
حالا چطور خونه باشیم؟
خونه بودن = امیدوار بودن
و برای امیدوار بودن شما باید ذهنت رو ساکت کرده باشی! چطور؟
با همین منطقها…
حالا خدا 2 نمونه نشون داد، استاد هم اشاره کرد به یه سری موارد دیگه، مثلا
کارهایی که خدا براتون کرده رو یادآوری کنید.
من همین الان که یادم میاد کجاها خدا آبرومو خرید و یا کجاها نجاتم داد و بلاها رو دفع کرد، واقعا خجالتزدهاش میشم، ولی منم فراموشکارم.
بخاطر همین هی تکرار میکنم.
استاد یه صلاتی داد که منطقی کنید، من از این داستانهای شخصی خودم خیلی استفاده میکنم. حالا یکیشو میگم..
چند روز پیش با بالابر میخواستم برم طبقه بالا که پام یجای بدی بود که یهو یه حسی گفت بکشش کنار و بعدا فهمیدم اگر گوش نمیدادم خدا میدونه چه اتفاقی میافتاد…
اینا چیزایی هست که حالیم میشه، خیلیهاشم که بقول کتاب نعمت پنهانه و اصلا نمیبینیم که بخوایم سپاسگذارش باشیم.
یه تمرین دیگه که الان میخوام بیشتر ازش استفاده کنم، داستان افراد موفق هست. 2 تا الگو دارم تا الان که خیلی کمکم میکنن. یکیش کودکی آرنولد شوارتزنیگر هست و یکی دیگش هم کودکی Giannis Antetokounmpo. میتونید سرچ کنید و ببینید.
هر وقت ذهنم میگه بابا شرایط تو فلانه و یا… میگم این 2 تا الگو 10ها برابر بدتر از من بودن پس میشود و من حرکت میکنم، ادامه میدم.
(یه پوینت مشترک جفت این 2 نفر تو داستانشون تعریف میکنن، برام خیلی جالب بود میگم، هر دوتاشون یه الگویی دیدن و همون موقع خواستن بشن مثل همون الگوهه، نکته بسیار کلیدیه، که قانون خارجی و غیرخارجی، مسلمون و غیر مسلمون ندارد. برای همه یکسانه)
خلاصه 2 تا روش هست که میتونیم بارورسازی رو انجام بدیم.
اول مرور کنیم کارهایی که خداوند برامون انجام داد، حالا چه وضعیت مالی بوده، سلامتی بوده، کاری بوده، خانوادگی، هرچی…
بگیم خداوند اونجا هدایت کرد، پس بازهم هدایت میکنه….
دوم هم بیایم از این الگوها استفاده کنیم که بابا تو میگی نمیشه، ایناها، این طرف تونسته! آرنولد خیلی الگو خوبیه واقعا… چون آرنولد یه داداش همسن خودش هم داشت، ولی اون داداشش هیچی نشد و آخرش هم در حالت مستی کشته شد. خیلی خیلی خیلی هر عامل دیگهای رو پاک میکنه و این باور رو میده که آیا تو میخوای کسی بشی یا نه؟ تو باور میکنی میشود یا نه؟
واقعا ببینید مستندهاشو…
یجایی هم میگه من یه روز خیلی فشار اومده بود و زدم زیر گریه ولی روز بعدش بخودم گفتم مرد گنده دیروز عیب نداره عین بچهها گریه کردی، الان حرکت کن!
اینکه احساسش رو خوب نگه میداشت واقعا کلیدهای ارزشمندی هست.
روز اولی که وارد دفتر فرمانداریش شد، میگفت نمیدونستم واقعا باید چکار کنم! ولی با همون احساس خوبش، چه کارهای مثبتی تو حوزه سیاست انجام داد..
یه تکه کلام تو فیلمهای ترمیناتور داشت که میگفت I’ll be back… چقدر از همین تکه کلامش تو دنیای سیاست استفاده کرد… که آقا من برمیگردم… درسته مسئله هست…ولی من برمیگردم
واقعا بحث امیدواری بحث مهمیه!
این فایل با فایل قبلی که گذاشتین استاد چقدر بشارتدهنده بود و هست خدایی که همیشه وعده فزونی و مغفرت میدهد.
بسم الله الرحمن الرحیم….
🟢 رحمنی که رحیمه
🟢 رحمانی که سبحانه
🟢 رحمانی که رزاقه….
خدایی… ربی…. که احساس امیدواری رو اینطور به پیامبرش میده که ای پیامبر…
ما تو رو وقتی یتیم بودی، هدایت کردیم، و وقتی گمراه بودی، دست گرفتیم، و وقتی نیازمند بودی، بینیازیت نکردیم؟
به روز و شب قسم که خدا بر تو عصبانی نیست…
(آقا این یه تیکش خیلی من حال کردم استااد، واقعا بموقع بود)
و بعد میاد و وعده آینده بسیار سعادتمند گونهتری رو هم به پیامبر میده.
همون خدایی که همیشه هست… همون خدایی که همیشه کارش اجابت درخواستهای ماست…
همیشه گفته من قریب هستم، نزدیک هستم… از رگ گردنتون نزدیکتر..
میدونید بچهها…. من…ما به این آگاهیها نیاز داریم، اونم بخاطر شرایطی که توش بزرگ شدیم…بخاطر بکگراند مذهبی و عقیدتیمون، من احساس میکنم یجورایی همیشه با مفهوم خدا بیشتر درگیر هستیم.
وگرنه تو همون 2 تا الگویی که گفتم، من ندیدم که طرف از خدا حرفی بزنه ولی اینقدرم موفق هستن. اینکه چقدر به خدا ایمان دارند، خودشون میدونن و ما بیخبریم…
ولی همیشه حق انتخاب داریم که چیو انتخاب کنیم و من میدونم کار کردن روی این آگاهیها (بصورت همیشگی، چه روی سایت و چه خارج سایت) نیاز روح منه، غذای روح منه. انشالله که خدا هدایت کنه در این مسیر باشیم.
پس آگاهانه این مسیر رو هر روز انتخاب میکنم تا رشد کنم.
فایل پر محتوایی بود و میشه ساعتها راجع به مفاهیم توحید و سپاسگذاری صحبت کرد.
استاد سپاسگذاری برای من با الهاماتی که دریافت کردم، یعنی تقواداشتن.
از همون روز اولی که وارد سایت شدم، با مفهوم سپاسگذاری کلنجار رفتم و فکر نمیکنم هنوزم درکش کرده باشم، ولی الان میدونم وقتی سپاسگذارترم، آرومترم، متوکلترم و به همون اندازه به خوشبختی موجود در کیهان دسترسی دارم، به احساس رضایت دسترسی بیشتری دارم.
وقتی که سپاسگذاری، ایمان داری و وقتی ایمان داری، نعمتها آسونن…
در پناه الله ثروتمند، در تمام ابعاد زندگیتون ثروتمند باشید.
به نام خداوند وهاب
سلام به استاد عزیزم و بانو شایسته نازنین
استادجان چقدر این فایل به جابود
چقدر باهر جملتون اشک ریختم و چقدر زندگیم مثل فیلم از جلوی چشمام رد شد ، تمام جاهایی که خدا دستم و گرفت و ازش درخواست کرده بودم و غیر ممکن هارو برام ممکن کرده بود
چقدر درست میگین استاد که شرک مثل راه رفتن مورچه روی سنگ سیاه در دل تاریکی شب پنهان است و چه فراموشکاریم ما
اون وقتی که بچه بودم و پدرو مادرم و از دست دادم و خدازندگیم و جوری چید تا عالی بزرگ بشم
اون وقتی که دختر نوجوانی بودم و برام ناخواسته ای پیش اومد که سینم و تنگ کرده بود معجزه وار ورق و برگردوندی و همه چی عوض شد
اون وقتی که تمام موانع و بدون اینکه من کاری کنم یکی یکی از سر راهم برداشتی
چطور همه اینارو یادم رفته و بازهم ترس سراغم میاد
چند وقته استاد مسئله ای ذهنم و درگیر کرده بود البته که هنوزم ذهن چموشم ول نمیکنه و برام سخت جلوه میکنه
اما با شنیدن این آیات قلبم آروم شد و به یاد آوردم
وگفتم این خواسته برای ذهن کوچک من بزرگه اما برای خالقم که کاری نداره
پس نگران چی هستی
چرا دلت میلرزه
اونی که داره تورو میترسونه شیطانه خدافقط وعده ی فزونی میده
چقدر آروم شدم چقدر قلبم سبک شد انگار شما هر کلامی که به زبان می آوردین خدا داشت بهم پیام میداد که من هستم دخترم از چی میترسی رها باش و لذت ببر من مثل دفعات قبل انجامش میدم مهم نیست چقدر از نظر تو بزرگه برای من که خالقم خیلی راحته
انگار خدا به دلتون انداخت درباره داستان ذکریا صحبت کنید تا پیامشو به من برسونه
چقدر خدا نزدیکه ، میدونه حس و حال بنده هاش و فقط کافیه که باورش کنیم که نزدیکه و میشنوه و ما به حال خودمون رها نشدیم
خدایا شکرت که مثل همیشه بهم گفتی که کنارمی که دستم و محکم گرفتی
حالم خیلی خوبه قلبم باز شده و این خواستم و سپردم به خودت خداجونم
میدونم که چیزی نمیگذره که میام اینجا مینویسم که اونی که میخواستم خدا براحتی برام انجامش داد
استاد عزیزم که کلامتون کلام خداست از شما سپاسگزارم برای این فایل ارزشمند
در پناه حق …
به نام خدای بخشنده مهربان
فایل قبلیم در مورد اتفاقاتی وخاطره هایی بود از خدا که توی زندگیشون کمکشون کرده خیلی باحاله
حالا این فایل در مورد چیه
خدایی من عاشقتم قبل اینکه بیام توی فایل دوتا فایل دیدم میگفت خدا مثل رادیو هست توی دوتاش عجیب توصیح داد
توی این فایل خدا بهم چی میگه خیلی باحاله
مثل تکه های پازله
مثل یه عشقبازی خالص میخام همیشه تو این مدار باشم حس میکنم مدارم داره میره بالاتر
خدا چی میگه هی میگه مشک از فرستنده نیس از گیرند هست گیرنده های خودتونو وصل کنید بررسی کنید
هرچه قدر بهتر به خدا وصل بشی میتونی بیشتر لدت ببری عشقو ثروت سلامتی بیشتر همه چی برات اوکی تر
من همیشه تو روابط خوب بودم دختری درسخون با ادب خوشگل با اخلاق ولی این مرزی بود ثابت
ازدوج موفق توی روابطم عالیم ولی قانع نشدم بازم میخام بیشتر بیشتر
تا اینکه به خدا میرسیم
تویه فایله دیگه از حمایت هاش میگفت خدایی که نگهبان توعه نگهبان خودت دار ندارته برات نعمتم میاره اگاهیم میاره هدایتت میکنه برنامه ریز همه کارت هم میشه
یه جا میگفت تو هزاران خواسته ونیاز داشتی واجابت شده وهزاران وخواسته نیازم هنوزم داری حالا وقتی ارزویی داری جدیده وهنوز نداریش
ارامش داری خیالت راحت
ینی به اسونی راه به اینکه امکان پزیره باور داری
چند روز پیش تخم مرعم از روی کابینت سر شده بود ویه جای عجیب بنده شد برای من اتفاق کوچیک وحیرت انگیزی بود اگه به من بگن اینو سر بده وروی ماشین لباسشویی مثل یه پله کوچولو بند بود واسته نمیشه ولی من داشتم کارامو میکردم دیدم عجیب سر خورده نشکسته تازه اونجا بندشده واقعا دور حد تصورم بود این اتفاق
و چقد کمکم میکنه باور کنم قدرت ویزه ربو توی حمایت ومهربونی هاش
البته شده هزاران خواسته ازش بخام با اینکه خیلی عجیب باشه ودلیل منطقی پشتش نباشه به راحتی اجابت شده باشه
اصلا هفته ها که میگزره عجیب برام سوپرایزو هدیه داره هدیه هایی که اصلا نمیتونم فکرشو بکنم حالا فکرشو بکنخودم خواسته هایی باور نکردنی ولی باور کردنی داشته باشم
الان داشستان ثروتمندیمو باورهامو میگم
مزاکره زهن و قلب و با هدایت رب
زهن شما بفرمایید چرا ثروتمندیتون باورنکردنیه
منطقی بگو
اخه اگه ثروت ساده بود همه باید ثروت مند باشن اگه ثروت زیاد بود باید دسته همه خیلی باشه
قلب
بله که خیلی سادس خیلیا ثروتمندن بله خیلی ثروتمندن وکلی ثروت دارن وکارشون ارزشمنده وکلی مشتری دارند همیشه خیلی ساده هر کاری میکنن ثروت ازش میباره اتفاقات خوب وثروت به دنبالشون میره بدون تقلا زور
مثل استاد مثل ایلان ماسک مثل داداش مهدی مثل پدرجون مثل ابجی
زهن همه شغل دارن کار دارن کاره تو چیه هیچی کارهای خونه وطراحی اونم انقد کم روزی یه ساعت دوساعت
چه ارزشی میسازی که قابل ثروت باشه
قلب
من توی تکاملم من باورسازیمو متعهد انجام میدوم امروزم که بهبود خوبی داشتم ساعته کاریمو حساب میکردم وبیشتر شده بود وتمرینم ساده تر وبیشتر انجام دادم من به وقته مناسب مهارت مناسبو به سادگی یاد میگیرم
من توی هدایتم به احساس خوب وبه وقته مناسب لدت ارزش مناسبو میسازم
واقعا زهن ما چقد محدود استاد میگه هر خواسته ایو داری باید باور کنی من حتی نعمتای الانم بیشتر از حد تصورم هست نمیگم نمیخام میخام خیلی نعمتا بیشتر میخام خیلیم لایقم ولی باور کزدن نعمتها برام کمی سخته
خیلی شده نعمتی اومده و سوپرایز شدم واین خیلی خوبه که تو مداری هستم پر از سوپرایز ولی چقد خوب میشه با این سوپرایز ها نعمتای دیگه ایو باور پزیرتر کنم
خواسته مسافرت
ماهمسری سوپری داره دست تنهاس و خواسته من مسافرت بود و اقایی به زور اونم جمعه هارو تعطیل میکرد تازه اونم برنامه ای پیچیده داشت برا کارهاش حالا منو خاسته ای دور ولی شد خیلی ساده با اکیپ های خفن رویایی جور شد رفتیم مشهد تبریز شمال هر سفری رویایی بود توی هر سفر اتفاقات رویایی داشت تو یکیشون رفتیم خونه ای انقد رویایی که اگه من میخاستم انتخاب کنم قدرتشو نداشتم قدرت اینککه اخه چجوری جاش بدم پولش چی میشه اخه انقد خوشگل ویو رویایی
نه نمیشد خیلی خونش جیگر بود زیباترین خونه ای که دیده بودم
حالا سفر تبریز همش تو رستوران ماکه ظاهرا سوپری اونجوری درامد بالایی نداره ولی عجیب همش تو رستوران های مشتی و اورجینال بودیم وبهترین کبابها پیتزاهارو میخوردیم خدا جوری برنامه چیده بود خیلی راحت ورویایی وعجیب منو به خاسته رستوران های غذاهای مشت میرسونه وبعد از اون باورهام بهترشد وغذاهای ورستوران هامونم بیشتر شدن خداروشکرررر خیلی بیشترر
مشهد ما هر ماه عجیب تو مسافرت بودیم وظاهرا پولی نبود ولی خریدای با کیفیت با قیمتای رویایی باور نکردنی و همینجور خواسته هام راحت انجام میشد وکیفیت سفرم بیشترو بیشتر میشد
خلاصه
امید من قبلا توی فکرهام همش شوهریو پشتم میدیدم حامیو عاشقم ولی بعد یه تضاد یه خلا پیدا کردم با همسری عشق میکردم کلی ولی یه وابستگی ترسم کنارش بود که هر روز بزرگتر میشه ولی لدت ارامشمو میگرفت وهمون جا هداین به گنج ابر قدرت رب ینی سایت برخوردم وهدایتی دوره کتاب فایلها میومدن وقلب منو بزرگتر میکنن تا الان خیلی ترسم کمتر وشوقم بیشتر شده خیلی ایمانم به قدرت رب بیشتر شده وارزوی انجام قدم ارزشمند و اینکه ارزوی ثروتمندی برام قابل باور شده اخه خواسته رابطه جادویی ام انجام شد وبه ادم شاد و از خانواده خودمون خانواده ای خیلی ثروتمندتر ازدواج کردم و باورهام دارن بزرگتر میشن
من قبلا زور میزدم تقلا میکردم درس بخونم رشدکنم فقط دوس داشتم بخونم چون دیده بودم داداش خیلی از فکو فامیل راحت درسشونو میخونن ولی اینکه از درسشون کارشون نتیجه گرفته باشن نه کسی نبود
چیزی که الان به زهنم میرسه بهبود جهان هست من تو روستا بودم ولی هر چی میگزره بقیه بیشتر و راحت تر درسشونو ادامه میدن قبلا خیلی کمتر سخت تر بود ولی الان به راحت امکانت جور تر شده ومیان راحت ادامه میدن
میدونه چیه خواسته من رشد بود حالا علاقه خاصی نبود یا هدف خاصی نه تلاش میکردم ولی نتیجه انچنانی نداشت ولی از دور حسمومیگفت سال به سال تغییر میکنی روش درس خوندن روش نمره های خفن گرفتنو میگری نتیجه میومد یکم دیر یکم سخت ترمزش چیه خدا میدونه لیاقته حالا سعی میکنم بهبودش بدم یا باور به امکان پزیری
به نام خداوند جان آفرین
حکیم سخن بر زبان آفرین
سلام استاد گرامی
سلام خانم شایسته مهربان
سلام دوستان همفرکانسی
الله و اکبر و الله و اکبر
من مانده ام و اشک در چشمان من جاری شده است
همین دیروز من هدایت شدم به داستان حضرت مریم و به دنیا آمدن عیسی و اینکه چطور ممکن است خواسته های ما محقق شود.
و اینکه قسمتی از داستان حضرت مریم بود که می خواست عیسی را به دنیا بیاورد و ندا آمد که ما فرشته ای را برای کمک به تو خواهیم آورد. اصلا جریان حاملگی حضرت مریم و به دنیا آمدن عیسی کلا با قوانین جهان هستی در تضاد است. اینکه همه ما میدانیم که برای درست شدن یک جنین نیاز به یک جفت است و حالا درست که با پیشرفت علم الان ما حامگی خارج رحم و از این موارد را داریم ولی بازهم به یک جفت انسان نیاز است. ولی شرایط حضرت مریم و عیسی کاملا از یک روشی دیگر بود.
من خودم این چند روز خواسته ای داشتم که با باورهای محدود کننده خودم اصلا در حال حاضر برای من با توجه به عقلم و تجربه ام امکان پذیر نیست. ولی من تجربه کرده و درک کرده ام تا حدودی که مثالهایی زیادی در زندگی خودم دارم که شرایط به نحوی اتفاق افتاد و از روشی برای من کارها پیش رفت که اصلا به عقل من نمی رسید و من اصلا به آن روش فکر نکرده بودم و به خواسته ام رسیده ام.
همین یکی دو روز گذشته بین من و نجواهای ذهنی ام چلنج و چالشی بزرگ بود و کماکان هم هست که این خواسته من چگونه می شود که محقق شود، هرچه که من منطق می آورم بازهم این نجواهای ذهنی من کار خودش را می کند و می گوید که همون یکبار بود و شانسی بود، باز یک مثال دیگر می آورم برایش بازهم ادامه می دهد که این بار فرق می کند و همان یکبار بود و … و اعتراف می کنم که فعلا زور اون بیشتر است و من نمی توانم از پس او فعلا بر بیایم. تا اینکه این فایل زیبا آمد و من هنوز 7 دقیقه از این فایل را گوش کردم و آمدم برای قانع کردن این ذهن نجواگر خودم، هدایت شدم برایش این کامنت را بگذارم که ببین استاد هم دقیقا در همین روزهایی که من این چالش را با خودم دارم فایلی میگذارد روی سایت و در مورد موضوعی صحبت می کند که شرایط حال حاضر من است کلید اجابت دعا و باز هم برای من واضح می شود که مثل هزاران باری که خدا از بی نهایت روشی که اصلا به فکر من نمی رسید این بار هم می تواند این خواسته من را برآورده سازد و این جواب دندان شکنی بود به ذهن منطقی من.
الهی شکر فعلا که لال مونی گرفته است این ذهن نجواگر من چون در مقابل استدلالهای استاد این ذهن نجواگر من کم می آورد و الان که این نشانه واضح برایش آمد که ببین الان خواسته تو از آبستن شدن یک پیرزن که غیر منطقی تر نیست!!!!! (جریان درخواست حضرت زکریا ) در این آیه. حالا می توانی لال مونی بگیری ای ذهن نجواگر من یا نه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟.
نه به خدا اصلا برآورده شدن این خواسته من اینقدر ساده است و اینقدر راه وجود دارد که من خودم بسیاری از راههای ساده ساده اش را به این ذهن نجواگرم یادآوری کرده ام ولی چکار کنم دیگر فعلا چالشی داریم با هم ولی به لطف هدایتهای الهی که همیشه و همیشه همراه من بوده است با آمدن این فایل که من فقط تا الان 7 دقیقه اش را دیده ام من 10 هیچ از ذهن نجواگرم پیش افتاده ام.
الهــــــــــــــــــــــــــــی شـــــــــــــــــکر
هدایت شدم به نوشتن این کامنت برای یادآوری به خودم و خاموش کردن ذهن منطقی خودم که واقعا ایراد از گیرنده است فرستنده عالی کار می کند
استاد جان ممنونم
انشالله که تا انتهای این فایل زیبا را که ببینم جنگ بین من و ذهن نجواگرم (همانگونه که فعلا یکطرفه به نفع من است و اون اصلا حرفی برای گفتن نداره) کاملا به نفع من باشد و این کاملا هدایت الله مهربان من و نشانه ای واضح برای من است که من آرام باشم و فقط روی ایمان خودم کار کنم و این بیت شعر را با خودم زمزمه کنم با ایمان قوی:
تو خود پای در راه بنه و هیچ مپرس راه خود بگویدت که چون باید کرد
در پناه الله یکتا شاد باشید و سربلند
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام بر استاد عزیزم
خدایا قلبم رو منور به نورت کن تا تمرین هام رو به درستی انجام بدم و جا پای خوبی از خودم به جا بزارم
به یادم بیار هرآنچه لازمه
و بهم بگو تا بنویسم
استاد عزیزم
نمی دونم چطوری ازتون تشکر کنم
واقعاً ممنونم ازتون
این فایل بی نهایت ارزشمند
وقتی قدم به قدم با خانم شایسته ذهنم رو خونه تکونی کردم، آماده شدم برای ورود به دوره مقدس عشق و مودت
همون جایی کن پاشنه آشیل منه
همون جایی که به خاطرش هدایت شدم به این سایت مقدس
و دوره رو خریدم و چقدر آگاهی هاش فوق العاده است
خدااااای من
چقدر با پیش فرض های ذهنی من فرق داشت
با اون پیش فرض ها، نتایج هم باید، این می بود
خدا قدم به قدم
آروم آروم
با لذت
داره منو هدایت می کنه
آخرین جلسه دوره عشق و مودت به این نتیجه رسیدم که باید به این زندگی مشترک که ایده آلم نیست خاتمه بدم
اما عجله ای نداشتم
اجازه دادم خدا هدایتم کنه
دستان خدا رو باز گذاشتم
اومدم مشخص کردم چی می خوام
به وضوح رسیدم
بعد خدایی که دانای نهان و آشکار و می دونه ترمز اجابت این خواسته ام چیه
میاد به استاد میگه در مورد
آیا من می توانم زندگی دیگران را تغییر دهم؟ دو قسمت بی نظیر ضبط می کنه
چون می دونه ترمز های من بچه هامه
این فایل بی نهایت به موقع بود
بی نهایت برام ارزشمند بود
خدایا شکرت
خدا هرگز دیر نمی کنه
فایل های اخیر استاد همشون قدم به قدم و آروم آروم دقیقاً داشت ترمزهای منو آشکار می کرد
تا اینکه این فایل اومد
کلید اجابت دعا
استاد این فایل رو باید بارها و بارها گوش کنم
باید بارها با خودم صحبت کنم
باید باور سازی کنم
باید بدونم خدا روزی رسان منه
باید باور کنم وقتی در مسیر درست باشم، هر روزم بهتر از دیروز خواهد شد
باید باور کنم خدا از جایی که فکرشو نمی کنم بهم نعمت میده
باید باور کنم که این تصمیمی که گرفتم درست ترین تصمیم زندگیمه و باید از شک و تردید بیام بیرون
تا اینکه با دنیال کردن کامنت های دوست عزیزم
آزاده زمانی جوهرستانی امروز رسیدم به فایل ارزشمند نحوه برخورد با الگوهای تکرار شونده دیگران
این فایل بود ولی در عجبم چرا من ندیده بودمش!!
فایل های پیدا کردن الگوهای تکرار شونده رو دیده بودم
ولی این فایل رو اصلا ندیده بودم
چون تو مدارش نبودم
اما الان زمانش بود
پلن خدا بی نظیر
وقتی این فایل رو گوش کردم
الله اکبر
دقیقاً داشت اشاره می کرد به ترمز بعدی من برای اجابت خواسته ام
آره منم چند بار تصمیم گرفته بودم این زندگی رو خاتمه بدم ولی قول میدم های همسرم منو نگه داشته بود…
آره پترن هایی که اجازه نمیدادن من این قدم شجاعانه و تصمیم جدی رو بگیرم
پترن هایی که مخالف اصول زندگی منه
منو آزار میدن
حالا امروز تصمیم کاملاً جدی شد
این قدمی بود که امروز باید برمیداشتم
ترمزی بود که امروز باید رفعش می کردم
به خاطر همینه که تو این مدت، این گنج رو من ندیده بودم
خدایا شکرت
خدایا شکرت
خدایا شکرت
چقدر کامنت های دوستانی که این پروسه براشون خیلی راحت و لذت بخش اوکی شده کمکم می کنه
تا باور کنم
خیلی راحت می تونه این اتفاق بیفته
چقدر آزاده عزیزم با استفاده از قانون این پروسه رو لذت بخش و عالی پشت سر گذاشته
برای منم می تونه همین قدر ساده و لذت بخش و عالی پیش بره
این بار دیگه این تصمیم من خالص
واضح
چون دلیل دارم براش
چون به خودشناسی رسیدم
چون اصول زندگیم مشخص شده
چون این زندگی مغایرت داره با اصول زندگی من
چون پترن های همسرم با اصول زندگیم مغایرت داره
چون دیگه عذاب وجدان این کار رو ندارم
چون دیگه احساس لیاقت یه زندگی اروم و لذت بخش رو دارم
چون دیگه خودمو لایق بهترین ها می دونم
چون دیگه به کم قانع نیستم
چون دیگه نمی خوام به خاطر باورهای محدودم، سقف ارزوهام رو کوتاه کنم
می خوام خودمو با قانون خدا هماهنگ کنم
نه با معیارهای جامعه و مردم
خدای بی نظیرم مرررررسی از این همراهیت و حمایت هات
من به تو محتاج ترینم
از اونجایی که هنوز الهامات رو به خوبی تشخیص نمیدم ازت می خوام واضحتر باهام حرف بزنی
مرررسی که همواره اجابتم می کنی
دیروز متوجه شدم که امروز جشن تکلیف دخترمه تو منطقه
ذهن نجواگر اومد و پلن داد که برو سوپرایزش کن
گل سفارش بده و عکسش رو رنگی بگیر و کلی ادا و اصول دیگه…
اولش به نظرم خیلی ایده خوبی بود
ولی بعدش دیدم داره حالم بد میشه
متوجه نمیشدم چرا حالم بد شد
وقتی نشستم واکاوی کردم
دیدم این ایده داره حالم رو بد می کنه
وقتی حالت بد یعنی از نگاه خدا فاصله داری
خب کجای قضیه مشکل داشت؟؟
ریشه ی این کار
از خودم پرسیدم چرا می خوام این کار رو انجام بدم؟؟
دیدم مدام میره سمت اینکه دیده بشم
به به چه چه دیگران
جلب توجه
آره این ایده در جهت رشد من نبود
این از خلأ می اومد
و اگر انجامش میدادم قطعاً حالم بدتر میشد
چون ریشه اش از خلأ بود
بعد که اصول خودمو یادآوری کردم که فقط کارهایی رو انجام میدم که با قانون خدا هماهنگه
قلبم اروم شد
قلبم نورانی شد
امروز متوجه شدم که مادرا سر همین کلی بحثشون شده که چرا برخی مادرا رفتن دختراشون رو سوپرایز کردن و دختر ما ناراحت شده و کلی تو در و دیوار بودن
کلی بحث های حاشیه ای
خدایا شکرت که با رعایت اصل، منو از حاشیه ها دور کردی
===================================
هُوَ مَعَکُمْ أَیْنَ ما کُنتُمْ
من باهاتم هرجا که باشی. (حدید آیه 4)
“فإنَّکَ بأَعْیُنِنا”
پس مطمئن باش که، ما مراقبتیم. (طور آیه 48)
“و یَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لا یَحْتَسِب”
و بهت میرسونم از جایی که حتی فکرشم نمیکنی. (طلاق آیه 3)
«إِنَّکَ لَا تُخْلِفُ الْمِیعَادَ» بی گمان تو خلف وعده نمی کنی
«إِنَّ اللَّهَ لَا یُخْلِفُ الْمِیعَادَ» بله صد البته که خداوند خلف وعده نمی کنه
خدای نازنینم
کمکم کن تا مسیر این خواسته ام رو لذت بخش و ساده و راحت طی کنم
و از جایی که فکرش رو نمی کنم بهم رزق و نعمت بده
دستانت رو بیار به کمکم
دل ها رو برام نرم کن
آمین
چقد حرفات به من آرامش میده دوبار خوندم چقد منو داری میگی چقد خدا نزدیکه چقد حالم بهتر شد انقد هدایتی دیدم کامنت و که باورم شد خدا داره باهام حرف میزنه
برات از خدا آرامش وهدایت بیشتری میخوام برای خودمم میخوام که فقط هدایت الله یکتا میتونه راه و نشونم بده و بس
سلام جناب استاد سیدحسین عباسمنش و همچنین استاد خانم شایسته عزیز!
اجازه دهید ابتدا از صمیم قلب از شما بابت تلاش های دائمی تان تشکر داشته باشم، عذر خواهی می کنم که من خیلی کم می نویسم البته که بیشتر کامنت های دوستان را چی فایل های رایگان و نیز که تازه رسیدم قدم هفتم از دوره قدم مبارک 12 قدم را می خوانم ولی بخاطر مقاومت های ذهنی خیلی کم کامنت می گذارم، ان شاءالله که خداوند من را در مدار نوشتن کامنت هم قرار دهد.
روز قبل داشتم مصاحبه تان را با آزاده عزیز برای چندمین بارگوش میدادم، در آخر مصاحبه ایشون بیان داشتن که شما قرآن را خوب فهمیدید و به حق که ایشون درست گفتن البته که نظر و باور خودمن هم چنین است، یعنی کسی را ندیدم که کسی همانند شما قرآن را به این شکل بفهمد و از آن بهربرداری عملی در زندگی اش داشته باشد.
این را برای خودم می گویم که اگر استاد می خواستن همین فایل رایگان را می توانستند که بعنوان دوره آماده کنند ولی بطور رایگان به دسترس همه قرار دهند.
استاد عزیز، با استفاده از برنامه های شما البته نه 100 فیصد، بلکه خیلی کم و ناچیز عمل کردم به خیلی ازخواستها رسیدم، دو سال می شود که همراه فامیل ام مهاجرت کردم به جرمنی، خواسته ای که از ایام کودکی داشته ام، همین دیشب بود که سرتفکیت زبانم را به بهترین درجه دریافت کردم، جناب استاد، امروز که داشتم فایل دوم قدم هفتم را گوش می دادم برای خودم تعهد دادم که ازین به بعد باید دست به قلم شوم، در کامنت نوشتن هم اشتراک کنم، بی نهایت از شما سپاسگزارم،
به گفته آبجی سعیده، شما را به نور آسمانها و زمین می سپارم، زندگی تان همواره با نور منور باد.
سلام
خدایا هزاران بار شکرت برای این قرآن که به معنای واقعی کلام حق است و استاد عزیز با این کلام زیبا انقدر خوب برامون سخن خداوند شد و خانم شایسته عزیز.
استاد انقدر خوب بود این فایل دیگه جای حرفی نیست اما اینکه اونجایی که در مورد سوره طلاق گفتید اینه که بابه میگن طلاق تنها حلال خداوند که عرش خدا رو به لرزه در میاره.
در مورد سوره جز سی اونجایی که خداوند میگه به پیامبر که خدا فراموشت نکرده حدود سی یا چهل روز بود آیه و سوره ایی نازل به پیامبر نشده بود که اون سوره ضحی نازل شد.
هزاران باز باید این فایل رو گوش داد خدایا شکرت