معرفی دوره احساس لیاقت | قسمت 2 - صفحه 6 (به ترتیب امتیاز)


  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری معرفی دوره احساس لیاقت | قسمت 2
    378MB
    20 دقیقه
  • فایل صوتی معرفی دوره احساس لیاقت | قسمت 2
    0MB
    0 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

294 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    علی قاضی گفته:
    مدت عضویت: 1265 روز

    سلام به استاد عباس‌منش عزیزم و خانم شایسته و همه دوستان نازنین.

    استاد از اول که دوره احساس لیاقت روی سایت اومد قصد داشتم که خریداری کنم ولی مسائل مالی اجازه نمیداد. تا این فایل معرفی اومد و شما گفتید دنبال نشانه باشید و اگه نشانه ای دیدی بدونید که باید خرید کنید. حرف شما گوشه ذهنم بود و داشتم کامنت بچه هارو میخوندم که تو یکی از کامنت ها اشاره شده بود به پول بلوکه شده در بانک. یدفعه تو ذهنم یادم اومد که من سال 98 از بانک وام گرفته بودم و12 میلیون من بلوکه شده بود و البته هنوز به بانک بدهکار بودم. استاد جان فردا صبح که میخواستم بیام سرکار تو کد نویسی صبحم نوشتم میخوام پول بلوکه شده آزاد بشه و دوره رو خریداری کنم خدارو شکر کردم و اومدم سرکار ساعت 9 صبح به ریس بانک زنگ زدم و موضوع بلوکه شدن رو گفتم ودرخواست کردم وجه آزاد شه. بدون معطلی به کارمند اعتبارات گفت پول من آزاد بشه. استاد ساعت 12 پول تو حسابم بود و من دوره رو خریداری کردم استاد بینهایت خوشحال هستم هم تمرین کد نویسی دوره کشف قوانین جواب داد هم دوره رو خریدم خیلی خوشحالم مسیر رو پیدا کردم خیلی خوشحالم استاد. ازتون بی نهایت سپاسگزارم که دستی شدید از دستان خدا در زندگی من.

    ارادتمند شما

    علی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 26 رای:
    • -
      محمد کرمی گفته:
      مدت عضویت: 1226 روز

      سلام به آقای قاضی

      داشتم کامنت شما رو میخوندم وقتی که گفتین از کامنت بچها فهمیدین که پول بلوکه شده دارین و ایده به ذهنتون خطور کرد و دوره رو خرید زدین به یاد خودم افتادم که بارها خداوند از طریق کامنتها برام هدایت فرستاد و کلی خوشحال شدم برای شما که دوره رو خریدن و براتون آرزوی موفقیت دارم

      ایشاله با ذوقی که دارین این مسیرو ادامه بدین و از موفقیتهای خودتون برامون بنویسید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  2. -
    مهوش محمدی گفته:
    مدت عضویت: 1635 روز

    سلام ودرود فراوووان بر استاد فرستاده وتوحیدیم وهمه رهروان این خانواده بهشتی

    با افتخاررررررررفراوان من هم یکی از دانشحویان این دوره بینهایت ارزشمند ،مهم بنیادی وریشه ای هستم.

    دوره ای که بنظر من اسااااااااس تمام آموزشها ودورها در هر4حوزه سلامتی،ثروت،روابط عالی داشتن ومعنویت پایدار هست.

    کاش وای کاش وهزارررررران کاش که این دورررررررره بیتظر جزیی از دروس مدرسه ما هامیشد یعنی جهان را زیر وزبر میکرد .آنچنانی که آگاهی وبیداری اساسی با خودش میآورد وآن باورهای مخرب ووحشتناکی که از بزرگان ما به ما به ارث رسیده اند وپیامدش چه شخصیت های وحشتناک ،وابسته ،مشرک وبی ارزشی از تک تک ماها ساخته اتد را بکل نیست و نابود میکرد وباورهای توحیدی با منطق بسیار قوی واساسی جایگزینشان می کرد.

    چقدر آرزو داشتم ودارم برسد روزی که اینها جزیی از دروس اساسی ویایه ای مدرسه ودانشگاه بشود.

    واما آنچه تا کنون من از این دوره فوق العاده ارزشمند ومهم کسب کرده ام.

    _ما همه وهمه بدون استثنا با احساس ارزشمندی عالی عالی عالی بدنیا میآیم واین ذات وفطرت همممممه ماست.

    احساس ارزشمندی4پایه اساسی دارد

    1_من فارغ از سنم جنسم مدرکم ظاهرم خانواده ام و………..فوق العاده دوست داشتنی هستم

    منطق آن:چون من روووووووح پاک خدا هستم وهمانگونه که خدا بینهایت دوست داشتتنست پس من هم دقیقا همان گونه هستم

    2_من فوق العاده مهم،ارزشمند وقابل احترام هستم

    منطق آن:چون رووووووح پاک خدا قادر ومهربونم هستم .من خلیفه او در این دنیای مادی هستم . من اشرف مخلوقاتم پس فارغ ار هر دستاورد بیرونی من ذاتا وفطرتا بینهایت مهم وارزشمند وقابل احترام هستم

    3_من خودم وتنها خودم کافففففففففی هستم.

    منطق آن:

    چراکه روووووووح پاک خدای مهربانم هستم پس هر مسئله ای که درتمااااام طول زندگی برایم پیش بیاید از روح وخدای درونم هدایت میطلبم واو به آسانترین، راحت ترین ولذت بخش ترین روش مرا به تمام خواسته هایم میرساند ولحظه لحظه تا پایان عمرم بامن هست هدایتم میکند و راهنمایم میباشد .

    4_من توانمندم ،من قدرتمتدم وبه زبانی دیگر من میتوااااااااانم.

    متطق آن:چراکه روح پاک خدای مهربانم هستم پس تجربه میکنم ،هدایت میخوام وبه مسیر درست راهنمایی میشوم ورشد میکنم پس دیگر شکست واشتباه را ضعف وایراد نمیبینم وآن را جزیی از مسیر رشد وآگاهی میدانم وباروی باز آنهارا می پذیرم واز آنها استقبال میکنم وبا آنها میآموزم ،لذت میبرم وتجربه کسب میکنم وسپس میتوانم به هم نوعان خودم هم دراین مسیر لدت بخش کمک کنم واینچین هم خودم راضی وخشنود هستم وهم خدای وهاب ورزاقم.

    این4پایه احساس خود ارزشمندی بصورت بالقوه ،بالفطره وذاتی درهمممممه ما به ودیعه نهاده شده است وفقط وفقط وفقط ووالدین بزرگوار ،معلمین وهرآن کس که در مدت تشکیل شخصیت ما درر این مسیر ودر طول این مدت زمان بسیار مهم وارزشمند نقش اساسی دارند باید با آگاهی بر این مسائل بتوانند آنها را از بالقوه به باالفعل تبدیل کنند.

    چرا که شخصیت هر انسانی70درصد آن در7سال اول ومابقی تا14سالگی تکمیل خواهد شد واو یک عمرررررررطبق همان باورهایی که در این مدت زمان آموخته زندگی خواهد کرد واین باورها نقشه راه یک عمر زندگی اوهستند.

    حالا سئوال مهم.

    چطورررر.

    یعتی آنها چه باید بکنند در این مددددددت بسیار مهم واساسی

    1_باید کودک را بی قید وشرط همانطور که هست با هرظاهری وباهرشرایطی فررررراوان دوووووست داشت .

    محبت کلامی،لمسی،حمایت های بجا وبموقع،تعریف، تشویق،تحسین های بجا وبموقع و باید کودک را به این باور بنیادی برسانتد که تو دوست داشتنی هستی وما از صمیم قلب وعاشقانه خود خودخودت را دوست داریم واین باووووور درکودک شکل بگیرد برای یک عمر.

    2_باید از همان کودکی به کودک بسیاراحترام گداشته شود بجا وبموقع .

    درهمان دوران تشکیل شخصیتش به نطراتش به عقایدش به سلایقس به انتخابهایش احترررررام گذاشته شود درمواقع لازم از او نظر خواهی شود درمجموع خانواده به او برساند که نطر عقیده وانتخاب تو برای ما بسییییار محترم ارزشمتد وقابل احترام هست واین باوووووور اساسی درکودک شکل بگیرد که من مهم ارزشمند وقابل احترام هستم واین تا پایان عمر همراه او میماند.

    پس درتمام طول عمرش برای همه آنچه دارد چه ظاهری وچه توانای ها واستعدادهایش بسیار احترام قائل میشود وهمینطور هم بادیگران برخورد میکند داشته هایش را ارزشمند میداند واجازه بی احترامی کردن به آنهارا به هیچ احدی نمیدهد.

    3_باید به اوفرصت آزمون وخطا بدهند، موفقیت های هرچتد بسیار کوچک وناچیزش را بسیار ارزشمند بدانند وبایت هرکدامش تشویق های بحا وبه اندازه کنند. درحصور دیگران آن موفقیت هارا مطرح کنند ودراو انگیره ادامه دادددن شدیدتر این مسبر برای کسب موفقیهای بزرگتر را فراهم کنند

    اینگونه کودک کم کم ودطول مسیر تشکیل شخصیتش به این باور میرسد که من قدرتمتدم ،

    من توانمتدم،من کافی هستم ودیگر اشتباه وشکست را فقط وفقط یک تجربه میداند وابدا از آنها نمیترسد وراحت وارد دل هر ترسی میشود تا تجربه ای جدید کسب کند. وبیشتر بیاموزد ،رشدکنند ومهارت کسب کند.

    واما واما واما والیدین بزرگوار دقیقا برعکسسسی تمام موارد گفته شده عمل میکنندچرا که آنها هم خود اسیر باورهای اشتباه گذشتگان خود هستند وآنها خود حلقه ای معیوب هستند درزنجیره نفر قبلیشان.

    آنها خکد هم همینهارا آموخته اند وآنچه از والدینشان به ارث برده اند را به فرزندانشان میآموزند وهمانطور برخورد ورفتار میکنند. وبه خیال خو د با این رفتار وروشی که عمل میکنتد آیتده فرزندشان را تضمین کرده اند واورا آنگونه که باید تربیت نموده اند.

    آنها درطول این مدت تشکیل شخصیت عمرا فرصت آزمون وخطا رابه کودک خود نمیدهند بابت کوچکترین اشتباه یا شکست خوردنش بارهای بار اوراتحقیر، تنبهه، سرزنش، ومقایسه میکنند برچسب های وحشتناک میزنند

    اگر کودک چتد کار درست انجام دهد اما یکی را اشتباه کند فقط وفقط همان را میبینتد ومدام اورا برسرش میکوبند وعمرا نه اورا میبیند نه میشنوند ونه درک میکنند.

    همیشه تمرکزشان برروی عیب وایرادظاهری ویا نقطه ضعف آنهاست ومدام بخاطر آنها کودک را تحقیر وسرزنش میکنتد

    موفقیت هایش را نمیبینند ومدام اورا با افراد بهتر از خودش مقایسسسسسه میکنند

    از تشویق ،تحسن، تایید وتعریف های بجا وبموقع که عمرا خبری نیست چراکه باوووور دارن اینگونه کودکشان پررو میشود واز را بدر میشود وبا تحقیر وتنبهه میخواهند کودک درسش را بقول خودشان بگیرد.

    واینگونه بدلیل جهل ونا آگاهی والدین بزرگوار وآنان که در تشکیل شخصیت کودک نقش مهمی دارند احساس ارزشمتدی درکودک نابود وویران میشود واوبه این باور عمیق میرسد که من دوست داشتنی،ارزشمند،کافی وتوانمند نیستم وبه همممممممه آنچه چه ظاهری چه توانایی واستعدای داتی که دارد شککککک میکند.

    وهمین شک یک عمر فرکانس بی ارزشی اورا به جهان ارسال میکند وجهان هم همین باورش را در4حوزه سلامتی ،ثروت،روابط ،معنویت وآرامش پایدار درطول عمرش را به اوثابت میکند.

    و نکته مهم واساسی تر هم اینکه این ذهن ما بعداز دوران رشد وتشکیل شخصیت میشود نماینده تمام عیار همانهایی که شخصیت مارا ساختند وآن باورها را به خورد ما دادند ودقیقا از صبح تا شب همان حرفها ،همان تحقریها،همان سرزتشها،همان مقایسه ها،همان سختگیری ها را در موقع روبه روشدن با هرتضادی وهرناخواسته ای وبوجود آمدن اشتباه ویا شکستی به ما میدهد واحساس خودارزشمتدی که اساس خوشبختی وموفقیت هرانسان آگاه وبیداری هست را درما نابود ونابود ونابود میکند.

    بخاطر همین بنظر من اگر هرکس خودش خواهان رسیدن به آرامش ،شادی،عشق،ثروت پایدار هست باید برخود واججججب ولاززززم بداند که در این دوره بسیار مهم واساسی شرکت کند.

    تمریناتش راجدی ووحی متزل بداند واز نوشخصیتی با احساس ارزشمتدی اساسی ،توحیدی پایدار در درخود بسازد.

    عاجزانه از خدای قادر ومهربانم تمنا دارم کمکمان کند که همگی به آن شخصیت توحیدی با احساس ارزشمتدی عالی که درخور اشرف مخلوقات بودنمان هست دست پیدا کنیم.

    آمیییییین یا رب العالمین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 29 رای:
    • -
      شادمهر محمدی گفته:
      مدت عضویت: 1500 روز

      سلام خانم محمدی دوست عزیز

      با اختلاف یکی از بهترین کامنت هایی بود که تا حالا خوندم خدا رو شکر چونکه خودم شدیدا تحت تاثیر همین باورهای مخرب خانوادگی بودم از دوران کودکی و چقدر احساس ارزشمندی ام از بین رفت و چه ضربه هایی که نخوردم

      اری احساس ارزشمندی باید داشته باشم من قسمتی از خداوند هستم او من را آفرید ، به این جهان فرستاد ،

      زمین و آسمانها را مسخر من قرار داد

      از روح خودش در من دمید

      من قدرت خلق زندگی خودم را داد

      به این جهان فراوانی و نعمت ها داد

      به من قدرت و زیبایی و ثروت داد

      ولی من با نا آگاهی و غفلت کافی نبودن و ارزشمند نبودن خودمو تحقیر کردم و همیشه خودمو سرزنش کردم ،

      شکست های زندگی رو که باید بعنوان یک فرصت و تجربه و تمرین برای قویتر شدن می پذیرفتم ،

      مدام به خودم یاد آوری کردم که من ضعیفم ، نادانم ، نمی توانم ، و این گونه خودمو رنج دادم

      موفق و موید باشید در پنا الله مهربانیها

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  3. -
    مریم دستجردی گفته:
    مدت عضویت: 1838 روز

    به نام خالق زیبایی ها سلام به همه‌ی عزیزانم به قول سعیده جان در غار حرا

    خداجونم عاشقتم عاشقتم برای همین لحظه برای نوشتن این کامنت برای بودن در این غار و احساس رهایی از نجواهای شیطان متشکرم خداجونم متشکرم خودت بگو چی بنویسم یا رب به امید تو

    من فقط چند روزه تصمیم به کارکردن روی احساس لیاقتم با هدایت ها الله گرفتم و تنها با جواب دادن به دو سوال اول جلسه معرفی دوره 1 احساس سبکی میکنم وقتی به سوال جواب می‌دادم که درمورد خودم چی فکر میکنم ؟ و می بینم مدام در حال مقایسه خودم با اطرافیانم بودم و چقدر با حرف های الکی که هیچ منطقی پشتش نبود خودم کم ارزش تر از دیگران می‌دونستم از این که به طور مداوم و هر روز یکی تا دوتا خواسته هام براورده شه احساس عذاب میکنم همین دوروز روز اول ایرپاد روز دوم خرید خودکار و دفتر و هزینه اصلاح پشت سر هم بدون این که من یک ریال بخواهم خرج کنم داده میشه و من برای دریافت برگه های کلاسور معذب میشم و نمی گیرمش یعنی تا این حد خودم لایق دریافت نعمت نمی دونم اما سرزنش نمی کنم خودم رو و خدا رو شکر میکنم که فهمیدم این باگ من هست به خودم میگم عیبی نداره تکامل طی میکنیم تا آسان بشیم برای آسانی ها و خوب می‌دونم علتی که من خواسته هام لیست نکرده بودم هم عدم احساس لیاقت بود برای همین این سری لیستی از خواسته هام با حال خوب مینویسم و به جای دودوتا چهارتا برای خریدشون میگم خداجونم خودت من وارد مدار خواسته هام که برام آماده کردی بکن همین .

    با جواب دادن به همون دوتا سوال وقتی پنجشنبه میخواهم برم عروسی دیگه دنبال این نیستم که یکی از اعضای خانواده بیاد صورتم آرایش کنه تا زیبا تر بشم خودم خیلی خیلی ساده آرایش میکنم و برخلاف همیشه که نگران سیاهی و گودی زیر چشم هستم این بار احساس خوبی نسبت به صورتم و خودم دارم آخه شب قبلش به عنوان خواسته هام دوست داشتن بیشتر خودم خواسته بودم خداجونم هم خوب بلده کارها رو انجام بده (به طور عادی آرایش نمیکنم اما برای عروسی قبلا آرایشگاه میرفتم تقریبا یک ساله که دیگه نمیرم به جاش افراد ماهر تر در این کار به خصوص خط چشم و سایه تو خانواده می‌دادم این کار برام انجام بدن اما این سری یه پله رشد کردم بدون آرایش ابرو و مالیدن هفت قلم برای سفید تر شدن مثلا زیباتر شدن بدون این ها آماده میشم)

    این سری دیگه لاکی که به سختی پاک میشه چون به لباسم میاد نمیزنم به جاش همون لاک کرم که راحت پاک میشه استفاده کردم و این جمله مریم جون در سریال زندگی در بهشت میاد به ذهنم وسیله در عین زیبایی باید باعث آسایش و راحتی ما باشه اگر نیست پس میزاریمش کنار .

    کفش کتونیم برمیدارم وقتی میبینم کفش پاشنه بلندها پام اذیت میکنه درش میارم و ادامه مجلس بخشی بدون کفش و بخشی با کتونی به پایان میرسونم به شدت بر خلاف عروسی 4 ماه پیش حالم خوبه احساس بی ارزشی ندارم خودم برای خودم میرقصم و یا با افراد منتظر نیستم کسی بیاد با من برقصه و به هیچ وجه رقص خودم کمتر از دیگران نمیدونم. بلکه یک رقصنده زیبا می‌بینم تحسینش میکنم و لذت میبرم خلاصه این مریم نسبت به قبل می‌بینم که خوب تغییر کرده.

    بچه پسرخاله پول دستش میده به من میگم براچیه این، باباش ترجمه میکنه می‌خواهد بهت شاباش بده اولش مقاومت میکنم در برابر هزار تومن با خودم میگم بدِ از این بچه این رو بگیرم تو ذهنم اما این فکر که هر جا میری ثروت دنبالت میاد و نشونه ای از طرف رب با عشق ازش میگیرم.

    خدا جونم متشکرم متشکرم برای این رشد می‌خواهم قوی تر از الانم بشم به طوری که راحت تر زندگی کنم با هدایت های تو انشالله.

    الان دارم روی احساس ارزشمندی در درخواست از

    رب کار می‌کنم و به زودی از نتایج میگم استاد نمی‌دونم کی آماده دریافت دوره احساس لیاقت هستم اما خداجونم گفته فعلا روی معرفی دوره و علائم عدم احساس لیاقت کارکنم تا در بهترین زمان و مکان هدایت بشم به سمت این دوره گرانبها و منم میگم چشم. انشالله به زودی زود منم به شما می‌پیوندم نشانه امروز من دوره احساس لیاقت بود این رو نشونه ای از ربم برای درستی مسیر و تحقق خواسته ام که خرید دوره به صورت معجزه آسا هست می‌دونم. خدا جونم بینهایت متشکرم برای همین لحظه برای حال خوبم برای همه چی متشکرم .

    استاد جون متشکرم برای تهیه فایل های هدیه و پیش‌نیاز دوره احساس لیاقت که خودشون یک دوره هست به طور جدا و پر از نکات باارزش .

    به همه بچه هایی که در این دوره شرکت کردن و نتایج عالی دارند با کار کردن روی خودشون و شناخت خودشون می‌گیرند از صمیم قلبم تبریک میگم و منتظر خواندن اتفاقات زیبا و نتایج زیباتر از قبل به امید خدا در زندگیتون هستم چرا که همه نتایج در زندگی تگ تک ما نشونه ای هست برای همه ما.

    استاد گفتید خدا سرزنش نمیکنه وعده فزونی و فراوانی و بخشش میده و سرزنش از ناحیه شیطان یا نجواهای ذهن هست در این مدت به یاد میارم روز هایی که اشتباه میکردم خودم سرزنش میکردم ووفکر میکردم دارم به خودم لطف میکنم این طوری تنبیه میکنم خودم رو تا دیگه تکرار نکنم اما برعکس اون اشتباه به شکل های گوناگون در زندگیم دوباره و دوباره تکرار می‌شد و الان میفهمم به خاطر چی بوده .به خاطر سرزنش خودم برای فوکوس کردن روی اشتباهاتم.

    اگر هنوز درآمدی از کسب و کارم ندارم ریشه اش از احساس عدم خود ارزشمندی هست چون کار بقیه رو باارزش تر از خودم می‌ دونم. خدا جونم میگه هرکسی هر امکانات و مهارت و دانشی که داره برای راحتی خودش هست و هیچ ربطی به ارزشمند تر بودن اون فرد از من نداره و میتونه برای افراد نشانه ای از فراوانی باشه .

    اگر فردی جسم متناسبی داره به این معنا نیست که از من ارزشمند تر هست بلکه اون درست با بدنش برخورد کرده و سالم بودن جسمش به نفع خودش هست ربطی به باارزش بودن تر از من نداره برای خودش منم سلامتی و عدم سلامتی جسمم مربوط به خودم میشه و میتونم جسمی سالم داشته باشم. همین

    و این که اگر من نعمتی دارم و بقیه ندارند به این خاطر هست که هرکسی بر اساس ظرف وجود خودش نعمت دریافت میکنه نه بیش تر نه کمتر .

    الان میفهمم که همه ما به خدا متصلیم در هر لحظه اما یه سری ها آگاهانه یا ناآگاهانه از خدا به راحتی نعمت و روزی بی انتها میخواهند و خودشون ارزشمند می دونن برای همین زندگی عالی دارند اما عده بسیاری این اتصال فراموش کردن و اونقدر خودشون لایق دریافت که نه حتی درخواست هم نمی دونند برای همین به خواسته هاشون نمی‌رسند درست مثل این می مونه بلاتشبیه من وسیله ای دارم اما ازش استفاده نمیکنم. تو این مورد به نظرم هرکدوم در بخش های مختلف زندگیمون کم و زیاد این طور هستیم

    ما از خدا جدا نیستیم در هیچ یک از لحظات فقط زمان هایی هست که کور میشیم و این اتصال نمی‌بینیم و چنگ میزنیم به نجواهای پوچ ذهنمون که سست و بی پایه درست مثل تار عنکبوت

    استاد و مریم جون از همین جا بغلتون میکنم و میبوسمتون دست خدا به همراهتون

    خانواده خوبم هر جا هستید شاد و پیروز و لیاقتمند و ثروتمند در دنیا و آخرت باشید .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 27 رای:
  4. -
    مریم رنجبر گفته:
    مدت عضویت: 1037 روز

    به نام خداوند بخشنده ی مهربان

    سلام خدمت استاد عزیزم وخانم شایسته دوست داشتنی….

    وسلام خدمت تک تک بچه های خوب سایت ……

    چندماه پیش قبل از آمدن دوره ی احساس لیاقت روی سایت

    من پولی توحسابم داشتم وباخودم گفتم اگر این دوره بیاد حتما خریداریش میکنم …..

    بعد هم که خواستم دوره های دیگه رو بخرم

    که اونم نشد…

    حالا چرا نشد …

    چون ذهنم بهم میگفت چراعجله می‌کنی توهنوز آماده نیستی براش مگه دوره دوازده قدم رو تموم کردی ؟

    خلاصه که اون پولم تموم شدورفت

    .یه روز داشتم فایل گوش میکردم درمورد احساس لیاقت بود..

    انگار یه توگوشی محکم ازخودم خوردم …

    تازه متوجه شدم ‌‌‌‌.

    اون عدم احساس لیاقت درمن باعث شد حتی زمانی که پول توحسابم بود نتونم اون دوره رو بخرم ..

    چون فکرمیکردم هنوز لایقش نیستم …

    چون هنوز باورنداشتم بتونم دوره رو بخرم .اصلا نمی‌دونم چرا این فکرو کردم …

    اما وقتی به خودم آمدم .ومتوجه شدم خیلی خوشحال شدم چون حداقل پاشنه ی آشیل خودمو توخرید دوره ها وحتی چیزهای دیگه فهمیده بودم ….

    واقعا احساس لیاقت همه چیزه …..

    مورد بعدی درمورد روابطم با اطرافیانم هست

    من توروابط گذشته باتنها خواهرم خیلی اوقات دچاریک استرس ودلنگرانی میشدم .اونم به خاطر تقاضایی بود که اکثراواقات ازمن داشت ..

    توقع داشت ازمن که خلاصه یه جورایی همیشه هواشو توهرمسله ای داشته باشم …

    همین خیلی منو زیر فشار میبرد وحالمو بد میکرد …

    ویکی ازخواسته های قلبیم بود یه روز بتونم اینو ازش بخوام که دیگه این کارو براش انجام ندم ‌….

    تااینکه شروع کردم روی خودم کارکردن …

    وکم کم دیدم خواهرم اززندگیم دور شد ‌

    دیگه هیچ حضوری ازش توزندگیم نیست ..

    اولش خیلی ناراحت شدم وتوخودم رفتم .

    اما یه روز به خودم گفتم ناراحتی نداره مگه درخواست خودم نبود …

    وهمین جمله باعث شد هربار که بخواد این موضوع حالا به هر شکلی به ذهنم بیاد میگم به خودم .

    که مریم این خواسته ی خودت بود…..

    اما ذهن واقعا ادمو ول نمیکنه ومدام درحال وراجی هست .ویک چیز کوچکی رو برام بزرگ می‌کنه …

    اما خوبی این داستان اینه که من دیگه آدم سابق نیستم …

    وخیلی بهتر واگاهانه میام جهت فکرم رو تغییر میدم ….

    مورد بعدی درمورد یک دوست هست …

    چندوقت پیش من برای کلاسهای مربی گریم ثبت نام کردم ویکی از دوستانم که سابقه ی طولانی توی ورزش داشت ..

    بنا به پیشنهاد من آمد واین کلاس رو‌ثبت نام کرد…

    البته که من خیلی برای خودم خوشحالم که اینقدر تغییرات مثبت داشتم …

    چون من آدمی بودم اصلا باورنداشتم بتونم یه کارو خودم به تنهایی درست انجام بدم …

    ولی العان به جایی رسیدم هرجابرم تنها میرم

    خودم ازپس کارهام تااونجا که در توانم باشه انجام میدم

    خداروشکر وابستگی ندارم به کسی ….

    وطبق همیشه توقعم این بود حالا تنهایی کلاسها ودوره ها رو میگذرونم ..

    که به اصرار دوستم باهاش همراه شدم …

    اما این دوست من به شدت آدم وابسته ای بود .

    به شدت از تنها رفتن باخط مترو تعویض مسیر ..

    یا حتی تاکسی و اتوبوس مشکل داشت ..

    عملا کاری رو خودش انجام نمی‌داد ..

    وتوقع داشت من همه ی کارها رو براش انجام بدم ….

    ومدام داشت درمورد دلواپسیهاش ونگرانیهاش ونکات منفی حرف میزد…

    باخودم گفتم چیکارکردی مریم …

    دقیقا کاری و کردم که نباید میکردم به زورخواستم این دوستم هم، دوره ها رو بگذرونه ومربی بشه …

    درصورتی که حتی ایشون قادر نبود ازپس خودش بربیاد ..

    حتی ثبت نام کردن توی سایت براش غیرممکن بود …

    حتی توقع داشت من به جاش امتحان بدم ..

    ویاحتی توهرتایم ازشب یه ماشین بگیرم برم خونشون که فقط اونو توسایت ثبت نام کنم …

    یعنی وقتی این دوستم رو‌میدیم …

    به خودم گفتم ببین ..مریم این گذشته ی تو بود …

    چقدر خوب که تغییر کردم

    بزرگ شدم

    یادگرفتم وابسته به کسی نباشم

    یادگرفتم خدارو همیشه باخودم داشته باشم وبزارم خدا هدایتم کنه ازخودش بخوام اگر خواسته ای دارم

    یادگرفتم خودمو لایق بدونم که بخوام مربی برتر باشم نه برای مدرکش نه برای اینکه فقط بخوام چیزی رو یادکسی بدم یااینکه صرفا یک مدرک گرفته باشم بلکه ،برای ارتقای معلومات خودم کاری کرده باشم ……

    ومیدونم این تازه اول مسیره ودوست دارم بیشتر یادبگیرم بفهمم وعمل کنم ……

    خلاصه که ….

    باخودم گفتم اشکال نداره اتفاقا وجود این دوستم باعث شد قدرخودمو بدونم تغییرات مثبت خودمو بیشتر ببینم ..

    حتی همسر ایشون هم زیادی نگرانش بودن که حالا این بنده خدا با مترو می‌ره وبرمیگرده ….

    چرا چون همیشه همسرشون بوده که هرجا میخواست بره میبردش …

    راستش اولش خیلی دلم خواست که همسرمنم اینطور می‌بود …

    اما کمی بیشتر که بادوستم برخورد کردم واشنا شدم فهمیدم …

    این کارهمسرش نه تنها باعث شد این خانم اعتماد به نفس نداشته باشه بلکه ازپس کاراهای کوچکی هم برنیاد که حداقل بتونه لنگ نمونه بخواد ازکسی تقاضا کن……

    درس خوبی برام داشت ….

    اول اینکه قدرخودمو بدونم .

    واین که داشتن آزادی برای خودم چقدر لذت بخشه ..

    ومهمتر اینکه بلد باشی ازآزادی ک داری درست استفاده کنی …….

    اما باهمه ی اینها …..

    ذهنم مدام می‌گفت گناه داره چراکمکش نکردی چرا نرفتی سوالها رو براش جواب بدی و………

    ولی آگاهانه سعی کردم کاریو انجام بدم که به نفع من و دوستم بود …..

    خودم می‌دونم که این موضوع برمیگرده به احساس لیاقتم …….

    چون بعضی جاها خودم رو ارزشمند نمی‌دیدم که بخوام اون کاریو انجام بدم که راحتم که دوست دارم …

    وذهنم سرزنشم میکرد توچه‌دوستی هستی ….

    البته که این دوستی درحد کوتاهی بود شکل گرفت بود چندماه …

    ولی خیلی درس برام داشت …..

    بااینکه فایلها رو‌مدام گوش میکنم به خصوص دوره دوازده قدم رو

    ولی باز ازدستم درمیره

    وسعی میکنم به دیگران یه همچین کمکهایی بکنم …

    وخودم دیدم که چقدر اذیت شدم به این خاطر همین اسرار ……

    وقتی صحبتهای استاد رو‌گوش میکردم …

    دیدم دقیقا اون احساس لیاقت رو‌نداشتم توروابط باخواهرم با دوستم وحتی توخرید دوره ها هم نداشتم ….

    وبارها ذهنم من رو متحم کرد توخودخواهی ……

    اما من راحتم وقلبا احساس بدی ندارم ….

    ودوست دارم همینجا به خودم قول بدم بیشتر از همیشه روی این باورازشمندی واحساس لیاقتم کارکنم ….

    چون به عینه توی تمام قسمت‌های زندگیم باهاش درگیرم …..

    استاد جان ازت سپاسگذارم به خاطر این فایل ارزشمند…

    انشالله بعد ازاین بیشتر روی خودم باتعهد بیشتر کارمیکنم ……

    در پناه خدای مهربان باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 28 رای:
  5. -
    Sorur Yaghubi گفته:
    مدت عضویت: 2031 روز

    سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته و دوستان

    من قبلا که کلا هیچ دستاوردی از نظرم نداشتم

    بعد با دوره عزت نفس خودم و توانایی هام رو دیدم و دستاوردهام رو میدیدم

    اما با این دوره «درک» بهتری پیدا کردم نسبت به «درون» خودم … فارغ از تمام نتایج و دستاوردهام

    *اینکه من به «ذات» ، «ارزشمند» هستم

    من همینکه به این دنیا وارد شدم نشون میده «ارزشمند» هستم

    تمام این موارد و مثال ها رو من داشتم ولی خداروشکر کفه ترازو داره تغییر میکنه و ورژن خیلی خوبی داره ازم ساخته میشه

    *باید «آگاهانه» به ذهنم جهت دهی بدم و تمرکز رو بذارم روی نکات مثبت و توانایی های خودم

    سپاسگزار استاد عزیزم و خانم شایسته

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 27 رای:
  6. -
    صفاگنجی گفته:
    مدت عضویت: 1756 روز

    به نام خدای مهربان

    سلام خدمت استادعزیزم و همه ی هم دوره ای های ارزشمندم درمسیر رشدوپیشرفت شخصیتی.

    استاد جان سپاسگزارم ازشما بابت بازکردن موضوع عدم خودارزشمندی که واقعا تو همه ی جنبه های زندگیمون بدجوری شیره ی ما رو مکیده،و اگه نتونیم بااین آگاهی ها جلوی رشدش رو بگیریم،نتیجه ی زندگی ما چیزی کمتر از نتیجه ی زندگی پدرمادرامون نخواهد شد

    استاد وقتی پدرمادرمو میبینم که تو بعضی از موارد زندگیشون چقدر احساس عدم خودارزشمندی نسبت به خودشون دارن،بغض گلومو میگیره،و فوری به خودم میام میگم من نباید مثل اونها رفتارکنم وگرنه نتیجه ی خوبی تو زندگیم نمیبینم

    میدونید وقتی به رفتاراشون نگاه میکنم و یه نگاهی هم به رفتارای خودم توزندگیم میکنم میبینم منم دارم ناخوداگاه هم جنس همون رفتارا رو توزندگیم پیاده میکنم

    مثلا از یک مثال ساده بگم،پدرم اگه کاپشن برای فصل سرمانداشته باشه،اولین بار برای داداشم و مامانم پول تهیه میکنه،و بعد اگه پولی باقی موند برای خودش میخره

    مادرم وقتی خونشون میریم،برای منوخواهرو همسرامون بشقابو تا خرخره پر ازبرنجو خورش میکنه،اگه از غذا باقی موند ته قابلمه رو خودش میتراشه میخوره!

    حالا رفتارمن که ناخوداگاه اینجور الگوهارو‌میبینم

    گرون قیمت ترین لباس رو برای دخترم تهیه میکنم،برای خودم هم تهیه میکنم اما باقیمت بسیارمناسب..

    اولین بار برای همسروفرزندم غذا توی بشقاب میریزم،ته غذارو توی بشقاب برای خودم میریزم و با کمی نون کنارش خودمو سیرمیکنم

    حالا نتیجه ی اینجور رفتارا که ازپدرمادرم و ازخودم سرمیزنه چیه؟!..

    داداشم توخیلی موارد دیگه وظیفه ی پدرم میدونه که در اسرع وقت پول وسایل دیگش رو فراهم کنه

    مادرم وظیفش شده مثل یک گارسون رفتار کردن و اگه غذایی براش باقی نمونه مجبوره جلوی داماداش آبرو داری کنه و بگه من سیرم گشنم نیست!!

    ونتیجه ی رفتارمن این شده که روز بروز توقع دخترم داره بیشتر میشه و من رو مجبور میکنه که همون لباس ارزون قیمت رو هم برای خودم نخرم،تابه خواسته ای که درخواست داده برسه…

    و اگه توخونمون غذایی توقابلمه باقی نموند،هیچ کس یه تارف نمیزنه بگه بیا توبشقاب من شریک شو تاباهمدیگه بخوریم

    بخدا دارم اینارو تو زندگیم میبینم،ازساده ترین مثال گفتم و میبینم همین تو بشقاب ارزون برای خودم غذاریختن،داره تو جنبه های دیگه ی زندگیم اثر میذاره

    تو لیوانی که هیچ وقت دوست نداشتم چای بنوشم،ولی بخاطر قیمت گرونی که لیوان چای خوری موردعلاقم داشت،خودمو مجبور کردم تو یه لیوان تانکی و ارزون قیمت دمنوش مورد علاقمو بنوشم..

    ولی باشنیدن چندینو چندبار این فایل تواین دوسه روز جوره دیگه ای رفتارکردم،و به خودم نهیب زدم که چرا من یبار یک دست لیوان برای خودم نخریدم که واقعا دوسش دارم

    بلندشدم رفتم تو یه مغازه ای که لیوانای شیک وقیمت مناسبی داشت،یک درجه بهتراز لیوانای خودم بود،اونهارو خریدم و نمیدونید نمیدونید چه ذوقی بابتشون کردم

    انگار یه تحولی درمن ایجادشد،انگار تونستم یه قدم برای ارزشمندی خودم بردارم

    سریع اون لیوانای تانکی رو برداشتم گذاشتم تو یه کارتون،و از ذوقم یه چای درست کردم و تولیوان جدیدم میریختمو هربار بخودم میگفتم مبارکت باشه،الان بعدازمدتها چای بت جوره دیگه ای چسبید..

    استادبعدازین برخوردباخودم،بخدا قسم برخورد همسرم هم جوره دیگه ای بود

    وقتی لیوانای جدیدم رو دید،به طرز عجیبی بابت اونها بهم مبارک گفت،همسری که هیچوقت کلمه ی مبارک از دهنش درنیومده بود!

    فهمیدم بابا استادبزرگمنشم که میگه تو برای خودت ارزش قائل باش،جهان به خدمتت درمیاد و اونم مثل خودت باهات رفتارمیکنه یعنی همین…

    استاددیگه فهمیدم حتی کوچکترین وسیله ای هم که برای خودم میخرم و ازخرید اون وسیله به وجد میام و بابتش ازخودم سپاسگزاری میکنم،خودبخود همسروفرزندم هم ازون وسیله ازمن تشکر میکنن،و خوشحالن بابت وسیله ی جدیدی که باسلیقه ی خودم خریدم

    استادنتیجه ی مقایسه کردن خودم با هم سنوسالیام،یاباادمای فامیل شده عدم اعتمادبنفس،عدم عزت نفس،عدم لیاقت،و دیدم که چقدر توی جمع رفتن منو رمق میکنه و انگار یه گوشه کنار دوس دارم بشینمو فقط تماشاکنم و حسرت بخورم

    البته خیلی خیلی بهترشدم،واگه میبینم تو یه جمعی که میخواد نجواهای ذهنی شروع به چرتوپرت گفتن کنن،ترجیح میدم تواون جمع نرم و بیشتر تنهاباشم و تواین تنهایی بیشتر روی خودم کارکنم،که وقتی یروزی تو اون جمع دوباره رفتم،یک دلیلو منطق بهتری داشته باشم برای ذهن مقایسه گرم

    این یک مثالی بود که دوست داشتم درموردش ردپا بذارم،تا به خودم بگم بشقابای گرون قیمت،صرفا برای مهمون نیست،همیشه مجبورنیستم بشقاب همسروفرزندم رو اولین بار پر کنم،همیشه مجبورنیستم لباسی که دوسش دارم واونو نخرم ولی بجاش خواسته ی دخترمو دراولین فرصت اجابت کنم

    همیشه غذاهای شیک مالِ مهمون نیست،باید همونجور که برای مهمونم غذامیپزم و‌وقت میذارم،برای خودمون هم وقت بذارم

    ……

    بازهم سپاسگزارم بخاطراین جنس از اگاهی هاتون که واقعا توهیچ کتابی ندیدم و نخوندم

    هرکجاهستیدشادوپیروز باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 27 رای:
    • -
      مونا ترحمی گفته:
      مدت عضویت: 2121 روز

      به نام خداوند هدایتگر

      سلام به صفای عزیزم

      ازت سپاسگزارم برای هردو تا کامنت فوق العاده ای که نوشتی

      انگار داشتی من رو وصف میکردی

      انگار خودم بودم که این متن رو نوشته بودم

      چقدر منم از این کارا میکردم که ظرفهای خوب رو گذاشته بودم برای مهمون و ظرفهای معمولی رو به بهمونه اینکه اینا سبک ترن و بردن و آوردنشون راحت تره گذاشته بودم برای خودمون

      وقتی اومدیم خونه جدیدمون دیدم من فقط دارم تو هر اسباب کشی این وسایل که گذاشتم برای مهمون رو از این خونه به اون خونه میکشم میبرم و همش مواظبم که اتفاقی براشون نیفته

      به جای اینکه این وسایل در خدمت من باشن من در خدمتت اونا هستم

      اومدم همه اون بشقاب ها و قاشق و چنگال های گرون قیمت و که تا الان برای مهمون بود رو آوردم برای خودمون

      و همه اون وسایل که تا الان برای خودمون استفاده می‌کردیم رو جمع کردم و چقدررررر بهم احساس فوق العاده ای داد که با خودم گفتم چرا من تا به حال برای خودمون از این وسایل استفاده نکرده بودم؟

      و از اون موقع تصمیم گرفتم همه چیزای خوب رو اول برای خودم بخوام که البته من هنوز خیلی جای کار دارم

      الان هر وقت تنها باشم و بخوام برای خودم غذا درست کنم از خودم میپرسم اگه الان همسرت بود یا اگه مهمون داشتی براش چه کارایی میکردی؟ همون کارها رو برای خودت انجام بده

      و چقدر این ارزش قائل شدن برای خودمون احساس بی‌نظیری میده

      صفا جان راجب کار کردن و اون مثال هایی که از خودت و مامان عزیزت گفتی فوق العاده بود

      منم چقدر برای تایید گرفتن دیگران یا از سر دلسوزی برای دیگران کاری و انجام می‌دادم و خودم رو فدای اونا میکردم

      و قشنگ میدیدم که در آخر اون کار من هیچ ارزشی نداشته و شاید در ظاهر به تشکر میکردن ولی کم کم این کارا شد وظیفه من و دیدم اتفاقا اونی که به قول تو هیچ کدوم از این کارا رو انجام نمیده عزیز تر هست و براش ارزش بیشتری قائل هستن

      الان مدتهاست که دارم رو این موضوع کار میکنم که برای کسی دلسوزی نکنم و برای هر کاری خودم و نندازم وسط و اگه کاری برای کسی انجام میدم از سر عشق باشه نه از سر تایید گرفتن یا دلسوزی کردن یا احساس کنم وظیفه ام هست در صورتی که وظیفه ای ندارم

      ازت ممنونم عزیزم

      کامنت هایی که بچه ها از خودشون مثال میزنن خیلی به دلم میشینه و برام درس داره

      در پناه خدای مهربون زندگیت سرشار از خیر و برکت و سلامتی و ثروت باشه عزیزم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  7. -
    یاسمن اسدنژاد گفته:
    مدت عضویت: 1898 روز

    سلام بر عزیزانم

    استاد عزیزم من تاحالا سه تا از دوره های شما رو تهیه کردم اما به وضوح دارم میبینم که این دوره چقدر داره تاثیراتش رو بهم نشون میده من با هر جلسه احساس عجیبی پیدا میکنم و اشک میریزم اما اشکام از ناراحتی نیست یه حس عجیب و آرامشیه که دارم برای اولین بار تجربه ش میکنم

    از همون لحظه که این دوره رو گذاشتین روی سایت من آسان شدم بر آسانی ها چون واقعا خیلی آسان و بدون تعلل و با رضایت صددرصد این دوره رو خریدم و ایمان داشتم که به نتایج شگفت انگیزی میرسم و واقعا از زمان شروع این دوره انقدر با اتفاقات عالی شگفت زده شدم که حدو حساب نداره

    استاد جان زمان رسیدن به خواسته هام خیلی کوتاه شده و من گاهی احساس میکنم که خداوند اصلا با خواسته های من شوخی نداره و درست همون چیزی رو که میخوام زودتر از چیزی که فکرشو بکنم بهم میده

    استاد جان واقعا ازتون ممنونم برای این دوره ،این دوره کولاک میکنه میدونم که نتایجم باورنکردنی خواهد بود اینو بدون تعارف و اغراق میگم چون واقعا دارم نتایجش رو میبینم

    درباره گفتگوهای ذهنی که این روزا خیلی سعی میکنم بهشون توجه کنم و سعی میکنم آگاهانه منفی هارو به مثبت تبدیل کنم و از یه جایی میبینم به صورت ناخودآگاه همون صدای مهربون بهم میگه نگران نباش من خودم همه چیو درست میکنم همونطور که تا الان درست کردم

    استاد جان دارم عاشق این صدا میشم

    استاد عزیزم از شما و خانم شایسته عزیز بی نهایت ممنونم برای این دوره فوق العاده

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 28 رای:
  8. -
    سودا مختاری گفته:
    مدت عضویت: 1963 روز

    به نام خدایی که ویژگیش بخشنده گی از حد گذشته هست و همه چیز تحت سیطره قدرت اوست و هدایت تمام مخلوقاتش رو بر خود واجب کرده

    سلام به استاد جان و دوستان عزیزم

    خدا رو صد میلیارد بار شکرت دانشجوی دوره لیاقت شدم و چقدررررررر اگاهی ها خاص و ناب هستند متفاوت از هر اگاهی که داشتم کاملا عمیق و قلبی هست

    کاملا در سطح ذهنی و باوری تغییرات ایجاد میشه اولین نشانه ملموس اون ایجاد احساس خوب عمیق و درونی هست که از خود شناسی ایجاد میشه کاملا مسلط بر ذهن و باورهات میشی به راحتی میتونی بر گفتگوی ذهنی خودت اگاه بشی و با باورهای درست و بخصوص باورهای توحیدی به ارامش برسی

    بی قید و شرط به خود ارزشمندی درونیت اگاه میشی با منطقی که در این دوره استاد اوردند انرژی مثبتی که این دوره داره اون هیجان و ذوق ناشی از شناخت و درک خودت اون همه دیدگاهای بی نظیری که از صداقت و شناخت دوستان هست در دیگه ای از اگاهی به روی ادم باز میکنه

    خدا رو صد میلیارد بار شکرت تا امروز همه پنج هزار و سیصد و سه دیدگاهی که اومده خوندم و اتصالات عصبی جدیدی تو مغزم ایجاد شده که به درک بهتر این دوره و فرکانس قویتری از باور لیاقت در من ایجاد کرده که ارسال این فرکانس امید و ایمان منو برای اینکه اسون بشم برای اسونیها بیشتر کرده هدفی که منو راغب به داشتن این دوره کرد دروازه ای از نعمتها با این فرکانس به روی من قطعا گشوده میشه

    فرکانس و انرژی خاص استاد جان از فوران این اگاهی های منحصر به فرد هم کاملا قابل درک هست و من عاشق این اگاهی های نابم که کاملا احساس درونی منو بهتر کرده ارااااااامش منو بیشتر کرده

    استاد جان با تمام وجودم میگم عااااااشقتم خدایا عاشقتم که عاشقمی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 28 رای:
  9. -
    فائزه رستگار گفته:
    مدت عضویت: 769 روز

    به نام پناه همه بندگان

    سلام خدمت استاد عزیزم مریم جان عزیز دلم واقعا خسته نباشید بابت ضبط این فایل‌های زیبا خدا خیرتون بده که به ما کمک می‌کنید راه زندگیمون رو پیدا کنیم و خوشبخت و سعادتمند زندگی کنیم این

    فایل منو خیلی به فکر فرو برد من از بچگی هر وقت نمره بدی می‌گرفتم یا توی یک مسابقه‌ای شکست می‌خوردم خودم رو سرزنش می‌کردم این روند ادامه داشت تا همین چند ماه پیش من یادمه توی امتحانات ترم آخر خیلی استرس داشتم انقدری که از کوچکترین صدای اطرافم می‌ترسیدم با یکی از معلمام کلاس داشتم ایشون متوجه استرس من شد گفت شدند گفت که تو به خاطر درست مجبور شدی همه کار بکنی به جسمت آسیب بزنی خانواده‌تو نبینی به خودت سخت بگیری تفریح نکنی ایشون با قانون رهایی آشنا بودند و به من گفتن که اگر رها نکنی و آرامشو از دست بدی هدفی که داری با سرعت نور ازت دور میشه رسیدی بهش رسیدی نرسیدی نرسیدی زیاد سخت نگیر این حس بد تو رو بیشتر دور می‌کنه مگه فقط نمره خوب نشونه احساس لیاقت توئه و من یادم اومد از بچگی خودم رو داشتم آزار می‌دادم به خاطر چیزهای الکی یادمه هرکی با من دوست می‌شد می‌گفتم نکننه به خاطر اینکه با من دوسته به خاطر اینکه من معلولیت جسمی دارم با من بازی می‌کنه اذیت بشه نکننه خانوادم به خاطر داشتن من اذیت بشن الانم بعضی وقتا به خودم میگم نکنه برم سر کلاس یا برم مدرسه معلم دوستام به خاطر وجود من اذیت بشن من لیاقت این کلاس این مدرسه رو ندارم به خاطر جسمم همیشه توی خودم بابت این موضوع اما از یه جایی به بعد تصمیم گرفتم که به این چیزا فکر نکنم به خودم گفتم منم حق زندگی دارم منم انسانم حالا درسته شرایط زندگی مثل بقیه نیست اما این به معنای این نیست که من ارزشمند نیستم همیشه از حقم می‌گذشتم همیشه از خودم می‌پرسیدم نکنه نامزدم از بودن با من ناراحت باشه اما از وقتی ذهن مو دارم کنترل می‌کنم و تمرین می‌کنم که هرچی فکر کنم همون فرکانس زندگی من میشه باید افکارمو تغییر بدم و کمتر به این چیزا فکر می‌کنم سعی می‌کنم خودم رو از این فکرهای منفی دور نگه دارم زندگیم تغییر کرده که هرکی منو می‌بینه متوجه میشه امیدوارم که دوره تکاملمو زودتر طی کنم و بتونم این دوره بی نظیر رو بخرم که به آرامش بی‌نهایتی برسم

    استاد ممنونم بابت این فایل‌ها مرسی که زندگی رو برای ما قشنگ‌تر می‌کنید ممنونم از دوستانی که با کامنت‌های قشنگشون موضوع فایل‌ها را برای من باز می‌کنند �ای من قابل فهم‌تر می‌کنند

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 30 رای:
  10. -
    صدف احمدی گفته:
    مدت عضویت: 2392 روز

    این فایل توی این دو سه روزی که منتشر شده زندگی منو زیرو رو کرده

    و من نمیتونم بهتون بگم که چه تاثیری گذاشته ، واقعا وقتی نتیجه ای که از عمل کردن به اگاهی فقط همین فایل بدست اوردم و نگاه میکنم اشک تو چشام جمع میشه ،

    من امروز برای اولین بار

    برای اولین بار

    برای اولین بار

    بعد از سالها

    بعداز سالها رنج

    تونستم بفهمم چی داره جلوی پیشرفت منو منو میگیره اصا فهمیدم چه افکاری داره تو ذهن من چرخ میخوره مخصوصا لحظات حساس زندگیم ، لحظه های حساس توی رابطه ی عاطفیم ، و من امروز برا اولین بار تونستم غلبه کنم به این ترس اگاهانه و همه جوره جلوش قد علم کنم ،

    تونستم تو بدترین نجواهای صدای خدارو تشخیص بدم با سعی و تلاش با سعی و تلاش و خودمو با باور های درست توحیدی مجبوووور کنم که رو نکات مثبت تمرکز کنم ، و چه نتیجه ای و چه نتیجه ای و چه هدایت زیبایی شدم استاد ، چقدر قشنگ بود امروزم چقدر نفسم راحت بالا میومد چقدر حس کردم اخیییییش پس میشه

    پس قانون جواب میده

    پس توکل به خدا جواب میده

    پس میتونم ازین ترس بزرگ همیشگی که چند صدسال برام گذشته تو این چند سال توی روابطم بگذرم و برسم به بهشت ،

    بهشتی که خدا برام اورد

    بهشتی که توش آرومی چون میدونه خدا برات اوورده

    بهشتی که توش عاشقی عاشق خودت و ذهنت ساکته …..

    آرامشی که حس میکنم هدیه خداست

    و بهترین هدیه ست بعد این چند سال، نمیتونم حسمو توصیف کنم ، تو عشق ناب غرقم و با این نتیجه که تو دستم دارم ی باور بزرگ و ساختم و که پایه ی بزرگیه برای قدم های آتی ، پایه ای که هیچ جوره نمیزاره بنات خم شه

    استاد امروز پی ریزی من انجام شد

    قراره روش ی بنای زیبا بسازم استاد

    و استاد اینم بهتون بگم که چقد با لذت پی ریختم

    چقدر اروم و سطل سطل

    امروز همه ی خستگی از تنم در رفته استاده

    چون نتیجه کارم معلوم شد :)

    دوست دارم ساعت ها بشینم و به امروزز و به این نتیجه زیبایی که با کنترل ذهنم خداوند برام به ارمغان اوورد فکر کنم و لذت ببرم ، خدایا شکرت ،،

    امروز چندین بار چندین فایل مهم از شما گوش دادم و بی نهایت خوشبخت شدم ازون چند ساعت اگاهی ،

    دوستون دارم استاد

    این فایل تونست این اگاهی و بهم بده و منو هدایت کنه به روزی که تونستم ،

    من یک نتیجه ی بزرگ فقط با گوش دادن به این فایل کسب کردم

    و از خدا میخوام دوباره هدایتم کنه تا بتونم از محصول استفاده کنم

    خدا قوت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 31 رای:
    • -
      کیان علیپور گفته:
      مدت عضویت: 1423 روز

      سلام دوست عزیز و آگاهم خانم احمدی عزیز.من هم واقعا با خوندن موفقیت هاتون خوشحال شدم.واقعا انرژی مثبت تون به منم منتقل شد و کاملا درکتون میکنم.خیلی عالیه دارید ترمزها رو برمیدارید و فهمیدید کجای کار ایراد داره.به قول استاد حالا وقتشه دیگه اون چرخ های زنگ زده رو روغن کاری کنید و با توکل بخدا به مسیر پیشرفت با سرعت بیشتری حرکت کنید.براتون عشق و نور الهی آرزو میکنم.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای: