اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
و (یاد کن) زمانى که لقمان به پسرش در حال موعظه ى او گفت: فرزندم! چیزى را همتاى خدا قرار نده، زیرا که شرک (به خدا)، قطعاً ستمى بزرگ است.
نکتهای که از این فایل برام جالب و مهم بود ، اینکه، استاد عباسمنش گفت ما قدم اول را برداریم یعنی درخواست خود را به خدا اعلام کنیم و واضح بگیم چه می خوایم.
خیلی از مواقع ذهن ما مقاومت داره و میگه با شرایط فعلی چه طوری برسم و این خاصیت ذهن هست و مثل شیطان عمل می کنه
پس طبق قانون، ما درخواست خود را اعلام می کنیم هر چه که باشه ، اینکه چطور برسیم را خود جهان میگه
سلام به استاد عزیزم بانو شایسته و همه عزیزان همراه
خداروشکر می کنم در شرایطی هستم که میتونم این زیبایی ها رو ببینم اون بک گرانده بی نظیر که من رو یاد نقاشی های باب راس میندازه و یادمه وقتی بچه بودم همیشه دلم می خواست ببینم همچین صحنه ای رو در واقعیت و بعد که بزرگتر شدم دیدم یه سری مناطق تو اروپا مثل سوییس همچین جاهایی رو داره اما فکر نمی کردم که یه کسی هم بتونه اینجا زندگی کنه که وقتی ویدئوهای شما با این بک گراند رو می بینم خاطرات خوش اون زمان برام تداعی میشه، و این آگاهی ها که قدم به قدم گفته میشه.
دلیل دارم برای قدم به قدم گفته شدن
چند روزی بود که احساس میکردم یه مشکلی تو روند کاریم هست اما نمیدونم چیه و چرا با وجود این همه کارکردن نمیتونم به احساس خوب برسم و ذهنم رو کنترل کنم، از خداوند درخواست کردم و قدم به قدم راه بهم نشون داده شد ، توصیفش یه مقدار شاید مشکل باشه اما بخوام کوتاه کنم دیشب فایل جلسه چهار روانشناسی ثروت و عملگرا بودن و اهرم رنج و لذت بود و من گفتم همینه اما بازم نشونه خواستم تا ورژنم رو بهتر اپدیت کنم ، صبح که بلند شدم یه اپلیکیشن قرآن هست که اون هم باز هدایتی یکی از دوستان سایت معرفی کرد چیزی که خیلی وقت بود که دنبالش بود و درخواست کرده بودم ، باز کردم و هدایت شدم( به احساس درون گوش دادم) به آیه ۸ سوره آل عمران
اول آیه و ترجمه رو اینجا کپی کردم بعد یه حسی بهم گفت پاک کنم تا هرکس خودش خواست بره ببینه
که واقعا احساسم دگرگون شد
یاد یه جمله استاد تو اون فایل افتادم که می گفت من مطمئن بودم که انفاق میفته و مشابهش رو تو قسمتی ازین فایل هم دیدیم.
وقتی یه نکاه کردم به مسیر خودم دیدم خوب من سمت خودم رو نصفه نیمه دارم انجام میدم، چرا؟ چون ایمان ندارم که اتفاق میفته
استاد میگه وقتی صحبت از ایمان میشه نمیتونم عملگرایی رو نادیده بگیرم، ابراهیم چاقو رو برداشت که ببره ، از کدوم ایمان حرف میزنید وقتی عمل نمی کنید؟!!
مورد بعد اینکه واقعا یکی از مشکلات بزرگی که میشه گفت همه دارن اینکه میان شرایط کنونیشون رو در نظر میگیرن و میگن چجوری خواسته می خواد محقق بشه
یعنی مصداق بارزش رو خودم تو زندگیم دارم که هر دفعه یادش میفتم کلی انگیزه میگیرم.
دوران کنکور یادم میاد همیشه دوست داشتم دانشگاه تهران قبول بشم با اینکه هیچکدوم از دور و بریام حتی فکرش رو هم نمی کردن و بچه هایی که تو مدرسه یا کتابخونه بودم باوجود هزینه های عجیب غریبی که میکردن اصلا تو مخیلشونم نمی گنجید که به یه دانشگاه دولتی حتی فکر کنن.
اجازه بدید روند رو بررسی کنیم.
من اومدم خواستم رو مشخص کردم (فقط حضور تو دانشگاه)
به خودم قبولوندم که من میتونم قبول بشم
اومدم الگوش رو پیدا کردم ، شاید باور نکتید اما فقط یه الگو، اونم پسرخالم ، با خودم کفتم اگه این تونسته پس من هم میتونم.
گفتم من می خوام متمرکز تر درس بخونم، (خواسته جدید و هم جهت)
جالبه شرایط طوری به وجود اومد که من مدرسه نرم و برم کتابخونه یا تو خونه کار کنم و تو این مدت دوستایی که کوته فکرتر هم بودن دیگه نیمدن اصلا. وقتی سرجلسه کنجور بودم انقدر مطمئن بودم و جواب سوالارو میدادم که واقعا به معنای واقعی کلمه استرس نداشتم( این ها برای خودم پر از درسه واقعا)
و وقتی جوابا اومد میتونید حدس بزنید که چی شد.
من قبول شدم هم دانشگاه تهران هم علامه
و دقیقا مثل ذوقی که الان استاد داشت برای مرور رسیدن به خواسته هاش منم داشتم.
مرور این خاطره هم هدایتی بود انگار
من درخواستم واضح بود
من باور کردم که میرسم
یادم تمیره روزی که تو خیابون انقلاب قذم میزدم و تحسم میکردم قبولیم رو
خدایا شکرت
اون موقع نمیدونستم که مسیر چجوریه
بیشتر فکر میکردم شانسیه
اما الان بهتر میفهمم که قانونمنده همه چیز
خدایاشکرت
استاد عزیزم بانو شایسته ممنونتونم
دوستان عزیز ازتون سپاسگزارم از حرفاتون کامنتاتون بسیار الهام بخش و انگیزه بخشه
من برای اولین بارهست که هنوزکامنت روی سایت نیامده ودارم کامنت میگزارم
امروزچنددفعه آمدم وهردفعه دیدم 0 رونشون میده یدفعه یه ایده والهامی شدکه خوب کامنت بگذار وحالا که دارم مینوسم میبینم چه کار عالی دارم انجام میدم قبلش هم داشتم فایل روگوش میدام که حرکت کن اتفاقات میوفته
من هم عمل کردم درصورتی که هیچ ایده ای نداشتم واین باوربود که همیشه میومدم بعداز کامنت دوستان کامنت میگذاشتم وفکرکنم این کارنشون میده خوب دارم روی خودم کارمیکنم ونشان ازعزت نفس وخودباوری است ومن بیشترودرکل همشو نشون ازوصل بودن به خداوندمیدونم
شروع فایل که خیلی عالی بود
من واسه خودم زندگی کنم دنبال تایید دیگران نباشم
ونظرخودم برام مهم باشه
یه مثال ازترمز وپاشنه آشیل خودم
من قبلا واسه واسه خریدکه میرفتم دیگران هم بایدمیومدن ونظربدن چون واقعا با این فرم به داشتم زندگی میکردم
لباس سفید نخر زودکثیف میشه
این دخترونه هست
این خیلی روشنه
این خیلی سوسوله آدم بایدسنگین باشه
این خیلی تیره هست
این جوری شنبه یکشنبه میشی
شلوارلیلی اصلا حرفشونزن
موهات سنگین اصلاح کن
وهزارداستان دیگه
قدرت تصمیم نداشتم اینگاراونا میخواستن بپوشن
بابت نوشتن خواسته ها که ازهمون لحظه که شنیدم همزمان باگوش دادن خواسته هامونوشتم وچه قدرلذت بخش بود
ماشین بافلان امکانات میخوام
میخوام به این کشورهاسفرکنم آمریکا
درموردکسب وکارنوشتم
روابطم
سلامتی ارتباط باخدا
چقدرکه آخرفایل لذت بردم که استاد ازخانم شایسته پرسیدشماصحبتی داری وایشون خیلی راحت باعزت نفس بالا گفتن نه
خدا رو هزاران بار شکر بابت این فایل فوق العاده فوق العاده فوق العاده عالی🥳🥳🥳
واقعا فایل خاص و بینظیری هست این فایل خدا رو شکر😍😍😍
یعنی استاد دیوانه کردید منو🤩🤩🤩🤩دقیقا امروز صبح برای کاری میخواستم بیرون برم هرچی توی کمد نگاه کردم حس کردم نمیتونم مث قبل باشم باید راحتترین لباس ممکن بپوشم دقیقا یه لباس خیلی راحت پوشیدم و رفتم بیرون کارمو انجام دادم و خیلی زیاد حس خوبی داشتم و اصلا مهم نبود دیگران چه نظری دارند چون واقعا حس راحتی داشتم…
وقتی ظهر اومدم و فایل شما رو گوش دادم اصلا دیوانه شدم انقدرررر لذت بردم از این همزمانی که امروز رخ داد واقعا مهمترین نکته اینه که واقعا لذت ببری از زندگی و اون جوری زندگی کنی که خودت میخوای و بابِ میلِ خودته و نظر دیگران در حد نظر هست و تاثیری روی من نداره…چقدر بودن با شما حس و حال خوب داده چقدر عزت نفسم بالا رفته چقدر شکرگزار تر شدم واقعا بینظیرید استاد🤩🤩🤩
در خصوص چاقی که استاد اشاره کردند : من ۳سال هس مدام باشگاه میرم حتی توی این دوره بیماری ، مانع من نشد که باشگاه نرم…خیلی زیاد حس خوبی باشگاه بهم داره و لذت میبرم…و همه میگن تو باشگاه میری چرا روی فرم نیستی و چه و چه…ولی از نظر خودم خیلی زیاد جذابم و خوش فرم
و میگن چرا یه کم تپلی…دقیقا جوابی که میدم :
انقدر دارم از زندگی لذت میبرم و دنیا بهم خوش میگذره یه کم تپلم کرده و این نشونه شادی و لذت من از این دنیاست و خیلی همه تعجب میکنن و ….
خلاصه خیلی خوبه این دنیا و این زندگی که البته بعد از آشنایی من با این خانواده گرم زیباتر شده🤩🤩🤩🤩
واقعا بودن با شما و آگاهی های خالص و ناب تون بود که من خیلی الان احساس خوب دارم و کلی متحول شدم البته که پیش دبستانی تونم استاد و کلیییییی راه دارم و کلی مسیر هموار پیش روی خودم میبینم
استاد واقعا همیشه خدا رو شکر کردم و میکنم از اینکه منو این مدلی آفریده و انقدر همه چیز رو به بهترین و زیباترین حالت ممکن بمن داده و قراره بده😍😍😍😍
خدایا شکرت از این همه زیبایی و لطفت😍😍😍😍
واقعا در خصوص تمرین جلسات که فرمودید : دقیقا دقیقا وقتی تمرینها رو انجام میدی و مرور میکنی و باور میکنی مسیر رو اون وقته که لذت میبری از این مسیر و هدایت الهی و اتفاقات هرروزه و …اصلا دیوانه میشی
مخصوصا دوره افرینش مخصوصا سناریو نویسی …استاد اصلا این سناریونویسی نمیدونید با من چه کرده…دقیقا امروز ۶ روز هس که هرروز سناریو زندگیمو خودم مینویسم
از روز اول نتایجش رو به چشم دیدم …
همون روز اول ..
یعنی نگم براتون چه حالی داشتم اصلا روی زمین نبودم روی هوا …
سناریویی که نوشته بودم حداقل حداقل یک ماه در بهترین حالت بود که برای من رخ بده…
ولی همون روز همون روز اتفاق افتاد…خدا رو شکر میکردم و هی مصمم تر و کلی حال خوب گرفتم و واقعا انجام همین یه تمرین چه غوغایی در وجود من ایجاد کرد…خدایا شکررررت
در خصوص درخواست خواسته ها :
توی دوره که تمرین سناریونویسی بود و اشاره کرده بودید که بنویسید یواش یواش استاد این کار میشید…
چقدر در این فایل و اشاره یی که کردید در خصوص درخواست خواسته و هرآنچه که میخواهی بنویس و بخواه ؛ هرآنچه که هست رو بنویس …
چقدر این قسمت فایل بهم کمک کرد چقدر برام روشن و واضح شد چقدر عالی و بینظیر بود این قسمت که توی این فایل گذاشتید و استاد آگاهم کرد😍😍😍
چقدر روان تر میتونم سناریو زندگیمو قشنگ تر بخوام😍😍😍
استاد از وقتی با شما و این خانواده و این آگاهی ها آشنا شدم واقعا باورم شده که درخواست کنم هرآنچه که دوست دارم و باعث لذتم میشه😍😍😍
بک گراند گوشیم و سیستم کامپیوترم یه عکس بیتظیر پارادایس هست عکس پروفایل گوشیم یه عکس فوق العاده از پارادایس هست که هرکس میبینه میگه اینجا کجاس چقدر زیبا و زنده س …خودمو با فایلهاتون، عکسهای پارادایس،با هرآنچه که باید حال خوب برای من باشه …شده زندگی من😍😍😍😍
و دقیقا دارم روی خودم کار میکنم که واقعا از این به بعد بهتر از بهتر قوانین حاکم رو بشناسم و از خدا بخوام و توی این مسیر پیش برم و اتفاقات هرروز و هروز به بهترین حالت ممکن رخ بده
استاد واقعا از وقتی با شما و این خانواده بینظیر اشنا شدم خواسته های این دنیا و درخواست ها از خدا برام دور از دسترس نیست😍😍😍
وقتی اتفاقات به این زیبایی و فوق العاده گی برای شما رخ داده و قراره بهتر از بهتر براتون رخ بده…قطعا منم رخ میده😍😍😍😍
روی باورم کار میکنم و توی این مسیر زیبا که قرار گرفتم و لذت بی حد میبرم و از آگاهی های شما استفاده میکنم و قطعا اتفاقات خیلی زیبا قراره رخ بده و نتایج عالی رو حتمااا در میان خواهم گذاشت😍😍😍
خدایا شکررررت چقدر این فایل عالی و بینظیر بود مثل بقیه فایلهاتون
سلام و هزاران سلام بر همهی دوستان خوبم و استاد عزیزم و خانم شایستهی عزیزم ️
سلااااام ️️️
من فردا 30 خرداد تولدم هست
بین اینکه برم طبیعت یا شاه عبدالعظیم گیر کرده بودم گفتم بیام نشانه روزانمو ببینم طبق اون تصمیم بگیرم .
وقتی فایل اومد بالا قبل از اینکه پِلِی کنم چشمم خورد به کلمهی جنگل هزار هکتاری و گفتم آهان اوکی پس باید برم طبیعت .
بعدش در توضیحات فایل توسط استاد کلی ایده و الهام گرفتم برای کارهایی که فردا باید انجام بدم ، برم اهدافم رو بنویسم ، چیزهایی که میخوام رو بنویسم و…
من 4 سال قبل دوره قانون آفرینش رو به صورت غیر قانونی و ناسالم دیدم تا قسمت 8 و اگر میگم ناسالم چون هربااااار که اون کادر قرمز میومد بالا هزااار بار میمردم و صد بار تو کاغذ نوشته بودم بخدا پولش رو پس میدم ، عزت نفس رو هم به همین شکل دیدم و قبل تر از همهی اینها روانشناسی ثروت یک .
و واقعا من هدایت شدم به سمت عباسمنش و خرید اون فایل ها هرچند نمیدونستم واقعا که محصول سایت نیست بلدم نبودم اما درونم میگفت همین درسته ، من برای یک فایل پول پرداخت کردم اما همهی فایل های استاد برام یکجا ایمیل شد از طرف اون سایتی که خریده بودم .
وسطای دوره هم زنگ زدم گفتم بخدا من پول دادم و فلان و بهمان گفتن نععع که نععع باید بخری گفتم آخه من پول ندارم دیگه گفتن پس برو پولاتو جمع کن بعد بخر آقا خریدن محصول از سایت واسه ما شده بود رویا و از طرفی گوش کردن به فایل ها هم شیرین اما پر عذاب …
خلاصه گذشت و گذشت و گذشت
من خیییلی تغییر کردم
به لحاظ شخصیت
جایگاه اجتماعی
اعتماد بنفس و عزت نفس
روابط
در تمامی ابعاد
بجز
مسائل مالی
واقعا نمیدونم کجای مغزم ایراد داره باورش رو نمیتونم پیدا کنم با اینکه مغز ثروتمند و ثروت سازی هم دارم و واقعا ایده های بسیار پولسازی به ذهنم میاد اما هیچ ربطی به شغل خودم نداره و جالبه شغل و حرفهی من یکی از پولساز ترین حرفه هاست اما من موندم
جالب تر برای خودم اینه که الان دو ساله دارم درس میدم ولی نتونستم کاری بکنم
من اول رفتم سراغ بازیگری
بعدش دیدم به کارگردانی بیشتر علاقمندم
و بعد ترش دیدم اوه اوه تدریس مباحث بازیگری و تربیت بازیگر انگار هزار سال قبل از تولدم درون من بوده
واقعا واقعا واقعا با اختلاف کیفیت تدریس و ارائه و پرورش بازیگر خیلی متفاوته با تمام آموزشگاه های دیگه و سبک من کاملا شخصیه و همهی لحظات کلاس هام هدایت میشم از طرف خداوند .
فیلم کوتاه بازی کردم
کارگردانی کردم
هنوز نتونستم کار تئاتر کنم
فقط میتونم بازیگر ها رو خیلی خوب پرورش بدم
من روی خودشون کار میکنم و میندازمشون تو رینگ و هر حریفی باشه هرچقدرم چغر بازم مغلوبش میکنن .
حتی بهم پیشنهاد شد برم در یک آموزشگاهی به صورت رسمی درس بدم و کارت مربی گری بگیرم اما واقعا با درونم یکی نبود هرچند اون موقع ها باگِ نداشتن مدرک و بی سوادی داشتم .
جدیدا هم بهم پیشنهاد شده برم فرهنگسرا بازیگری درس بدم و این یکیو دلم گفت برو با کیفیت فوق العاده درس بده .
هرگز برام پول مهم نبوده همیشه از درون ثروتمند بودم خدا رو صد هزار مرتبه شکر و برای پول کار نکردم برای عشق و لذت خودم کار کردم.
اما تئاتر یک باور فقری داشت که به اشتباه و عدم توجه خودم به محیط ، ورودی ، انسانهای اطرافم هر روز به ذهنم وارد شد و بعد از چهار سال من رسما فقیر بودم
هر پولی داشتم در راه تئاتر و تمرین خرج میشد اما نمیتونستم یک قرون جمع کنم یک ترمز اصلیم هم همین محصول خریدن از سایت بود چون میدونستم اگه پول داشته باشم اولین بهایی که باید پرداخت کنم فایل هایی هست که دیدم و اون ورودی های نامناسب و باور های فقر این مسئله رو تشدید میکرد.
اون فایل ناسالمی که بدون شناخت و آگاهی خریدم 540 هزار تومان بود و من اون سال لباس عید نخریدم که این فایل رو بخرم و گذشت تا رسیدم به شهریور 1401
پول پول پول
شده بود آرزوی من و اینکه بتونم یک محصول یا حداقل یک فصل از کتاب از سایت بخرم با اینکه از هنرجوهامم پول خوبی میگرفتم اما باز همهی اون پول در راه تئاتر و خودشون خرج میشد .
یک شبی از شبهای شهریور من یک و چهارصد تمام پولی بود که برام مونده بود و بهم الهام شد همین الان 12 قدم رو بخر
80 تومن از مامانم گرفتم شبانه فایل رو خریدم
با وجود اینکه میدونستم هم حسابم صفر شده
هم ماه بعد دیگه پول ندارم
اما به خواهرم گفتم و ایشون هم با من شروع کرده بودند از همون سالها به گوش کردن فایل های نامناسب و ایشون هم همیشه عذاب میکشیدند
بعد گفت نصف من نصف تو
الان همینجوری نصفی نصفی قدم 10 رو خریدیم و 2 قدم دیگه مونده تا پایان اما در این یک سال فقط تونستیم 3 قدم بریم جلو با اینکه اووووون همه ام رو خودمون کار کرده بودیم اما خب عجله نداشتیم از اول گفتیم باید بره تو وجودمون و واقعا هم داره میره .
بعدش خواهرم سر کار رفت و مستقل شد عزت نفس رو خرید
بعدش من گفتم کاش میشد من شیوهی حل مسائل رو 1 تومن میخریدم
یهو آپدیتش رو گذاشتید
من 1 دادم
آبجیمم 1
بقیشم اون 15 درصدی بود که اضافه شده بود به کیف پولش و این شکلی تونستم با 1 تومن بخرمش .
فقط 3 جلسه ازش دیدم
مسئلم حل شد
همهی اپلیکیشن هام رو پاک کردم
همهی شماره هام رو پاک کردم
فقط خودم رو سپردم به هدایت
حالا مسئله چی بود
من نمیتونستم پول در بیارم
از هنرجوهامم پول نمیگرفتم
یکی از دوستام میدونست وضعم خوبه (من همیشه پول داشتم قرض بدم اما هیچوقت خودم نداشتم انگار) گفت پول قرض میخوام
منم که آه در بساط نداشتم رفتم پول قرض گرفتم
اونم نتونست پول منو بده
من موندم 10 میلیون پولی که هر روز میگفتم خدایا غلط کردم حالا چجوری پولو پس بدم
آقا از اسفند داشتم سکته میکردم که خب حالا چجوری پس بدم
چجوری
چجوری
چجوری
تا اینکه گفتم برم کارمند بشم
رفتم شدم
9 ساعت کار در روز و 8 میلیون حقوق
گفتم چند ساعتم تو روز اسنپ کار میکنم سریع پس میدم .
این قضیه برای همین یک خرداده
و خیلی هم بدم میومدم اونجا کار کنم خصوصا که مجبور بودم مقنعه بزنم و این منو هر روز میکشت .
تو همین سایت خونده بودم که یکی بدهی داشته بعد تصادف کرده بعد بیمه مبلغی براس بریده و تونسته بدهی رو صاف کنه
اون روز که اون پیام رو خوندم با خواهرم گفتیم واااای مردم چه فکرایی میکنن چه فرکانسایی میفرستن آخههه با تصادف آدم بدهی صاف میکنه .تا اینکه 14 خرداد 10 شب داشتم برمیگشتم خونه پشت چراغ قرمز ایستاده بودم در خط خودم یهو یه ماشین اوم تاااااق زد بهم فرار کرد
منم رفتم دنبالش
خلاصه جلوشو گرفتمو پلیس و این داستانا
قبل از اینکه پیاده شم ، همون لحظهی برخود گفتم اوس کریییم اینجوری میخوای صاف کنی ته دلم کلی با خدا گفتم خندیدم
گفتم حالا یکی تو سایت عباسمنش یه چیزی گذاشته بود ما هم قضاوتش کردیم دقیقا تو همون شرایط گذاشتیمون
پیاده شدم رفتم اونی که زده بود رو کلی ام دلداری دادم گفتم اشکالی نداره پیش میاد دیگه .
رفتم بیمه 4600 گرفتم
1600 ماشین شد
3600 بابت بدهی پرداخت کردم
2 تومن بابام داده بود ماهیانه که چند روز قبلش پرداخت کرده بودم و گفتم خدایا 2 تومن از من بقیش از تو که شد 3600 اع.
400 تومنم گفتم تولدمه پول بدید بهم
شد 5 تومن
5 بقیش رو هم چند روز پیش نوشته بودم تو ستاره قطبیم که خدایا اونایی که بدهکارن بریزن برام
رفتم سمت گوشیم دیدم اععع 5 تومن واریزی
بابام داده بود بهم و من فقط بهش گفته بودم که فلان مشکل رو دارم و اصلا انتظار اینو نداشتم بده اما ریخته بود و منم 5 تومن بقیش رو پرداخت کردم
دقیقا 3 ماه به چطور شدنش فکر کردم
حتی میخواستم صبحا برم دم مترو عدسی بفروشم بخدا بعدش سپردم به خدا و خدا خیلی راحت اوکیش کرد .
البته یه هدایتی هم شدما این وسط
ما بلدرچین مینیاتوری داریم (استاد شما هم بگیرید حتما خیلی باحالن ) بعد پسر عمو و دختر عموم داشتن نگاهشون میکردن ، دختر عموم 14 سالشه ازم پرسید چجوری این همه تخم تو شکم اینا جا میشه آخه چجوری میتونن این همه تخم بذارن بعد من میخواستم مقدمه چینی کنم دو ساعت یه چیزی بگم یهو پسر عموم که 6 سالشه با یه حالت گنگی که وا این چه چرت و پرتیه که میگی گفت :
میشه دیگه آبجی ! کار خداست دیگه .
چجوری ؟ میشه دیگه کار خداست دیگه
دینگگگگگ زنگش خورد تو ذهنم که از کجااا بودنم چجوری من اشتباه کردم قرض گرفتم خدایا تو درستش کن و درستشم کردم خیلی ام جادویی درستش کرد .
بگذریم کلی حرف دارم تصمیم گرفتم امروز بعد از هزار و چهارصد و اَندی روز عکس پروفایل بذارم و گذاشتم حس خوبی دارم والا ، حلش کردم .
حالا میخوام براتون چند تا از کارهایی که میخوام انجام بدم و الان هییییچ ایده ای برای چجوری شدنشون ندارم رو بنویسم
همونایی که فردا قراره تو طبیعت بنویسمشون رو کاغذ .
میخوام کار ببرم صحنه و کارگردانی کنم
فیلم نامه و نمایشنامه بنویسم
سینما رو بشناسم به تفکیک کارگردان و سبک فیلم هاشون .
تمام نمایشنامه هام رو از نو بخونم و با یک نگاه جدید .
تمام کتاب های تخصصی حرفم رو از نو بخونم و وقت زیاد بگذارم براش ️
اونجا گفتم 9 ساعت 8 تومن
اینجا شده بود 15 ساعت هم کار کرده بودم اما یک ریال هم دریافت نکردم تازه شبم که برمیگشتم مینشستم دفتر کارگردانی رو پر میکردم و با وجود کم خوابیدن کلی ذوق داشتم برای بیدار شدن و رفتن سر کار .
میخوام یک دوچرخه بخرم
میخوام مشهد برم
استانبول برم
وزنم رو بیارم رو 50 نگه دارم
رو استایلم کار کنم
شاهنامه رو بخونم
شعرهای خوب حفظ کنم
تحلیل رفتار متقابل یاد بگیرم
و روانشناسی رو هم دنبال کنم
زبان عربی و زبان انگلیسی یاد بگیرم و الان هیچ کدومشون رو بلد نیستم .
دلم میخواد یک گروه بازیگری در سراسر جهان داشته باشم یعنی سایت بزنم آموزش بدم دیگه نرم از اول هی توضیح بدم
هرکس هرجای ایران و جهان از طریق سایت محصولات و دوره هام رو بخره تمرین ها رو انجام بده و کار کنن منم نظارت میکنم و باهاشون تو شهر یا کشور خودشون کار میبندم و میبرم صحنه .
بعدش دوست دارم یک AuduQ5 داشته باشم .
دوست دارم یک خانهی بزرگ و مجلل داشته باشم و در زیر زمین خانه یک پلاتوی بزرگ باشه برای تمرین های تئاتریم ️
الان روابط عاشقانهی فوق العاده ای رو دارم تجربه میکنم و خدا رو سپاسگزارم بابت حضور و وجود عزیز دلم در زندگیم و دوست دارم تشکیل خانواده بدم و ازدواج کنم و بچه دار بشم انشاءالله
البته با انسانی هم فرکانسم و من و عزیز دلم در ابتدا اصصصصصصلا هم فرکناس نبودیم اما جهان ایشون رو به طرز معجزه آسایی تغییر داد و من نه به ایشون نه هیچکسی نمیگم عباسمنش گوش کن و … اما تو دفترشون دیدم عبارت تاکیدی نوشتن متوجه شدم دارن میگردن دنبال راه درست و قطعا پیدا خواهند کرد ️
و در نهایت من اسکارم رو میگیرم و اولین نفری میشم در جهان که که تمام صحبتش همین خواهد بود http://www.elmeservat.com
با همین سایت هرکسی که لازم باشه هدایت میشه به اینجا و استاد رو پیدا میکنه
و مسیرش روشن میشه
بعدش هرکی خدا رو میخواد
هرکی واقعیت قرآن رو میخواد
هرکی رابطهی خوب میخواد
هرکی پول میخواد
هرکی آرامش میخواد
هرکی سعادت میخواد
بهش میرسه و تمام
بعدا حتما رو خاویار و زعفرونم کار میکنما خیلی علاقه دارم
انشاءالله همگی سالم سلامت خوشبخت سعادتمند و ثروتمند باشید در دنیا و آخرت .
دوستان به این متن توجه کنید برادرانه ارزشش رو داره
چرا خودمون رو دست کم می گیریم؟
چون ماشین فلان مدل نداریم
خونه بالا شهر نداریم
تو خانواده خوبی نبودیم به هر دلیل
چرا خودمون رو دست کم می گیریم؟
چون درس نخوندیم واسه کنکور
چون شاگرد ضعیف مدرسه بود یم
چون هر موقع می خواستیم نظر بدیم میگفتن هییس ساکت !!!
چرا خودمون رو دست کم می گیریم
چون خانوادمون همیشه غاز همسایه رو می زدن تو سرمون
چرا خودمون رو دست کم می گیریم
چون قیافمون رو هیکلم نداریم
رو یا شخصیتمون رو مسخره می کردند
چون مورد قبول خانوادمون نبودیم
چون نخواستیم باور هایی که همه رو به ذلت کشونده داشته باشیم
چون دوست داشتیم اونجور که دوست داریم زندگی کنیم
چون خیلی فرصت از دست دادیم
چون خیلی خراب کردیم
تا حالا فکر کردید که چرا خدا به بندگانی که توی کثیف ترین لجنزار ها رفتن رو می گه
ای بندگان من که بر خود زیاده روی روا داشته اید
از رحمت خدا نومید نشوید
خدا گناهان همگی را می بخشاید
یه مثال
تو جامعه ما چقدر عادی و شایعه که یک میلیاردر به ورشکستگی و بد ترین شرایط اقتصادی برسه
اما اگر یک انسان مستمند روی خودش کار کنه
و میلیاردر بشه چقدر براشون سخته باورش که این فرد تغییر کرده و به هر شکلی نسبت های ناروا پشتش می بندند
و مثالی که در نزدیکی خود من هست
اگه یک انسان شریف کار خطا و گناهی انجام بده خدا شاهده طوری یک کلاغ چهل کلاغ می کنیم که نگو
اما خدا وکیلی برای کسی که مرتکب گناهی شده بوده و الان اصلاح شده توبه کرده
که در روز عاشورا می بینیم ما حور با اون همه جنایت هاش
بابا جلوی آب رو گرفته بود نمی گذاشت حتی علی اصغر کمی حلق خشکش که مثل خار شده بود رو تر کنه
صبح عاشورا اومد پیش امام حسین که با هزارتا التماس و خواهش
با شرمندگی و زجه زدن ها بلکه بتونه ببخشدش
امام حسین
این لحظه رو تصور کنید
میره و داره که به خیمه اما نزدیک میشه
امام به همون فرزندی که حلقش خشکه و شب تا صبح زجه می زنه از تشنگی بخاطر آبی که حر جلوشو گرفته
به همون فرزند میگه برو بلند شو از عمو حر استقبال کنید
به اهالی خیمه میگه شادی کنید حر برگشته
دعاهام مستجاب شد
حالا یک بر فرض مثال دختر جوون اگر خبط و خطایی انجام بده به دید ما یا قرآن
بد تر از کار حر که نمیشه
و توبه کنه
چقدر کمکش میکنیم
چقدر همراهش میشیم و گذشته رو می پوشونیم
آهای مسلمونا کسانی که به خدا ایمان دارید ایمان بیاورید
آخه چطور سنگ لای چرخ اون می ندازیم
و باعث هزار جور افسردگی و بیماری می شیم
ما مسئولیم
مسئول رفتار اونها نه
اما مسئول واکنشمون هستیم
ما ارزشمند هستیم
من یه نوجوانم که تازه ۱۷ سالم شده
بخدا با یه لباس متفاوت همین ها که ادعاشون میشه ما رو مفسد می دونن
ببین اوضاع ما به کجا رسیده که از رو ظاهر اصلا طرف رو نمیشناسیم اما نظر میدیم
خب دوستان و استاد گرامی این صحبتابی هست که تو جامعه زده میشه و همه هم برای کسی که جرئت گفتنشون رو داشته احترام قائلند
اما این دید گاهی هست که باور هایی رو ساخته که ما رو طبق قانون
به دلیل توجه به نا خواسته ها و دادن قدرت به دیگران و خارج شدن از مسئولیت ۱۰۰ درصدی زندگیمون
هر روز ضعیف تر می کنه
پله به پله پیش می ریم
اگر که ما حرف های منفی و عاجز کننده می شنویم
قطعا جذب خودمونه
( خدا ،سیستم جهان و قوانین الهی مثل آدم ها رفتار نمی کنه
دیدگاه و ری اکشن اونها نسبت به ما به دلیل باور های نامناسب خودشون اما قبول کردن و پذیرش نسبت های ناروا از ضعف باور های خودمونه)
نسبت به کانون توجهمون و اون باور های ساخته شده از آن توجه ها
(استاد می گن باور بعضی ها فکر می کنن یه چیز عجیب غریبه که داره زندگیمون رو می سازه
نه آقاجان
(باور تکرار چندین باره یک توجه هست به هرشکل درباره یک موضوع مثل ثروت ،سلامتی یا ……..)
هر اتفاقی توی زندگی خودم افتاده که بر احساساتم تاثیر گذاشته
۱.خودم جذب کردم
۲.خودم هم می تونم درستش کنم
این حس قدرتی که خودم خراب کردم خودمم درستش می کنم
زیبا تر از این نیست که مشرک وار
مظلومانه خودت رو قربانی بیرون از خودت
بدونی آقا الیاس؟!!!!
این یکی از معیوب ترین باور های اکثریت شده که
یک نا خواسته رو می شه با زور و فشار و اعتراض یا هرگونه توجه دیگری از زندگی بیرون کرد
نه خیر
اگر یه روز دیدی آدما تو هوا دارن پرواز میکنن
و قانون جاذبه از کار افتاد
اون موقع انتظار داشته باش با توجه به بدبختی ها
خوشبختی رو وارد زندگیمون کنیم
بلکه ما باید با بیتوجهی که خودش یک هنره به ناخواسته هامون
و توجه به چیز هایی که دوست داریم
(آقا جان به قول آقای شریفی
الان به شما بگن فقط تا سه ساعت دیگه زنده هستی
خدایی تو این مدت
درباره چیزهایی که دوست داریم حرف می زنیم کار هایی که دوست داریم انجام میدیم با خدا عاشقانه حرف می زدیم
یا می رفتیم سراغ کینه و غیبت و افسردگی
اگر به من بگن این آخرین باریه که داری چلوکباب می خوری از فردا باید بری چین حشره و کرم و سوسک بخوری(مثلا)
این چلو کباب رو طوری می خوردم که نهایت لذت رو ببرم
حالا شما این چلو کباب رو زندگی ای در نظر بگیر که تنها یکبار تجربه میشه و شرایط ابدی ما رو خلق می کنه
اونموقع
چجور زندگی می کردیم؟؟؟)
پس دوستان به قول استاد عباسمنش هر روز داره اختلاف فقیر ها با ثروتمندان از تمام لحاظ بیشتر میشه و هرچقدر که می گذره بیشتر به این نتیجه می رسم که آدم ها خودشون دوست دارند که در فقر و درماندگی به سر ببرند
پس حواسمون باشه که گول نخوریم
حقیقتا ابتدا از عمد داشتم شکایت کردم
و نمی تونم به زبان بیارم اما انگار یه حسی می گفت که این درستش نیستا !
مقاومت و لجبازی رو رها کن و دستت را به من بده تا برایت بنویسم و واقعا روی خودم این کامنت تاثیر گذاشت
خدایا شکرت
که از جایی روزی می دی که فکرشو نمی کنم
روزی که حتما پول و ثروت نیست
گاهی هم تلنگریست
برای بیدار شدن
با تشکر
راستی من خودم که کامنت رو خوندم اول قضاوت کردم که این شخص یک انسان منفی بین هست
جالب بود که هیچکس رو نباید قضاوت کرد چون فرکانس خیلی بدی داره
سلام استاد دلها سلام استاد جانها سلام استادی که خداوند هدایتگرم از زبان شما با من حرف زد سلام استاد عماگرا و قدرتمند من که فقط ظاهرش هم بدون هیچ کلام و سخنی سرشار از عزت و ارزشمندی و زیبایی هست …..
من عاشقتم استاد ….
من تو این مسیر و تو این سایت زنده شدم …
از بدنه جامعه ب اندازه ایمانم و عملم جدا شدم….
من میمیرم و میرم تو در و دیوار اگر از این مسیر جدا بشم اگر فراموش کنم ک خداوند هدایتگرم هدایتم میکنه.….
نقل قول از کامنت یکی از دوستان ….
خدایی ک همواره با ماست خدایی ک در درون ماست
خدایی ک ب ما هر لحظه الهام میکنه
خدایی که دوست مون داره
خدایی ک ما رو تنها نمیزاره
خدایی ک از من ب من مشتاقتر و
از من ب من نزدیکتره….
اخه بعد از ۲۷ سال زندگی ب شیوه ۹۹ درصدی و کلی دویدن کلی بار رو کولم گزاشتن و مدرسه و دانشگاه رفتن و و و و و ….
من از هیچ جا خدا رو پیدا نکردم 😭
بخدا ک من خدا رو از این سایت و از اینجا پیدا کردم
من خدا رو از کامنت دوستان اینجام پیدا کردم….
من خدا رو از زبان شما شناختم….
شرک مث مورچه سیاه روی سنگ سیاه تو دل تاریکی شب من این حدیث سخن یا عبارت رو از هر کس دیگه و هر جای دیگم که میشنیدیم فقط میشنیدم….ولی من اینجا هم شنیدم هم فک کردم و میکنم بهش و هم تلاش مبکنم تا حتی ب اندازه یک قدم هم ک شده بهش عمل کنم …..
استاد من این حرفات رو باید بزارم رو چشَم ….باید طلا کنم اویزون کنم ب گوشم و عمل کنم بهش….عمل ..عمل..عمل….
استاد این فایل ب عنوان نشانه امروز برام باز شد چقدر ب موقع بود چقدر مطابق حال من و در فرکانس من بود چقدر هر چیزی ک باید میشنیدم رو شنیدم
…
خدایا جهانت واقعا جادوییه و حیرت انگیز در عین سادگی قوانینش عجیب پیچیده میشه برا ما ادما استاد من شهریارم ….
شهری ک ب گوجه سبز و زردالو و میوه و هلوش میشناسن….
استاد من انقدر غرق این فایل شده بودم ک اصلا فراموش کرده بودم ک ب عنوان نشانه امروزم برام باز شده وقتی گفتید شهریار ب خودم اومدم و گفتم زهرا نشانه از این بزرگتر ک همه این حرفا برای تو گبته شد ……من عاشقتم استاد….
استاد من اوایل ک وارد سایت شده بودم و تو فایلا استاد میخوندم و میشنیدم ….اعصابم خورد میشد فک میکردم خیلی اغراق ک استاد صداتون بزنن و این کلمه خیلی بزرگ بود تو ذهنم…..
ولی هر چقدر بیشتر گذشت بیشتر خودم گفتم ک استادم بزرگتر از استاده…..
کمبود اعتماد بنفس باعث میشه که آدم حتی در مورد لباس خریدنشم از پنجاه نفر نظر بپرسه و چیزی رو که خوشش میاد شاید به خاطر امتقاد دیگران نخره، اون مدلی که میخواد نباشه، موهاشو طوری درست میکنه که بقیه خوششون بیاد، اونطوری حرف میزنه که بقیه خوششون بیاد.
در صورتی که ما تحت هیچ شرایطی هیچ قدرتی در راضی کردن بقیه نداریم، ما ناتوان هستیم در راضی کردن بقیه ولی توانا هستیم در راضی کردن خودمون.
اگر واقعا مشکلی در رفتار و وجود و اخلاقمون هست، بنیادی درستش کنیم، واقعا رفتارمون تغییر کنه، واقعا بهبود پیدا کنیم، نه اینکه جلوی بقیه ادا در بیاریم، باید رفتارمون تغییر کنه و چطوری رفتارمون میکنه؟
با تغییر باورهامون. حالا باورهامون چطوری تغییر میکنه؟
باید افکار غالبمون تغییر کنه، یعنی افکاری که بارها و بارها در ذهنمون تکرار میشن تغییر کنه، ورودی هامون تغییر کنه، آگاهانه دری وری ها رو نبینیم، نشنویم، آگاهانه ذهنمونو جهت بدیم به سمت چیزی که مناسبه، به افکار مناسب، به سمت زیبایی ها، به سمت خواسته هامون و اونطوری با تکرار این ها، افکار غالبمون تغییر میکنه، باورهامون تغییر میکنه و در نهایت رفتارهامون تغییر میکنه، اون موقع دیگه نظر هیچ کسی برامون اهمیتی نداره چون اون چیزی که مارو راضی میکنه مهمه، اون چیزی که به ما احساس خوبی میده، چیزی که دریچه های قلبمونو بازتر میکنه، چیزی که مارو به لعلک ترضی میرسونه.
باید خودمونو دوست داشته باشیم، برای خودمون ارزش قائل بشیم، با خودپون در صلح باشیم، ساده بگیریم، اون طوری که راحت تریم، سخت میگیرد جهان بر مردمان سخت کوش، طوری رفتار نکنیم که اذیت بشیم، رها باشیم،
جدیدا این لباسهای گشاد که ترند شده، میبینم واقعا مثل اینکه خیلیم خوبه، قشنگ افراد توش راحتن، بیلی آیلیش هم که دیگه نمونه واضحشه، همش لباسهای گشاد میپوشه، هم خوشگله، هم باهاشون راحته و دست و پاشو نمیبنده، هم یه چیزی فهمیدم که به دلیل اینکه با پوست زیاد تماس نداره، بدنو به عرق کردن زیاد تحریک نمیکنه چون قشنگ هوا میره و میاد، اره یه الگوی فوق العاده دیده شده در مورد راحت بودن و خود بودن بیلی آیلیشه، آنقدر خودشه که الان تو ۱۸ ۱۹ سالگیش واقعا نمیدونم ۶ تا؟ چقدر فقط جایزه گرمی برده، یعنی هر قسمتی که جایزه داشت میگفتن بیلی آیلیش. هر حرفی که دلش بخواد هرطور که بخواد میزنه، هر لباسی که میخواد میپوشه، هر قیافه ای میخواد میسازه، هر طوری که دلش میخواد رفتار میکنه و الان کجاست!!
یه چیزی هم بگم،
از اینکه میبینم مثالهای بزرگ و جالب رو وقتی میزنیم بیشتر از ۱۸ ۱۹ ساله ها میزنیم، به خدا خیلی خوشحال میشم، میگم خدایا چقدر تو بزرگی که داری به من میگی منم میتونم تو این سن به این همه موفقیت برسم، وقتی اونا تونستن منم میتونم. اصلا خیلی حال باحالیه خدایاشکرت.
تاکید بر قدم برداشتن، عمل گرا بودن ، همیشه اساس صحبت های استاد بوده. اینکه حرف مفت نزنیم، اگر حرفی میزنیم، چیزی باشه که بهش عمل میکنیم، نه اینکه فقط برای بقیه حرف بزنیم و نصیحت کنیم. و این همون دلیل پیشرفته که سعی کنیم هر حرفی که میزنیم بهش عمل کنیم.
آرزوها محقق میشوند، هرچقدر که بزرگ باشه، چون اونا فقط برای ذهن منطقی ما بزرگ هستند ولی برای خداوند هیچی نیستند، این ذهن منطقی، این هیله شیطان مدام میخواد مارو با شرایط الانمون بترسونه و نگران کنه، نگران اینکه از کجا و چطور میخواییم بهش برسیم.
آدم اگه در مسیر درست و با باور درست حرکت کنه در مسیر خواسته اش، قدم به قدم بهشون نزدیک میشه و بهشون میرسه.
ما فقط باید درخواستمونو بکنیم، باید بگیم چی میخواییم، باید قدم اولو برداریم، قدم اول اینه که واضح و مشخص و دقیق بگیم که چیو میخواییم، چرا اینقدر نگرانی؟ چرا اینقدر میترسیم که بعدش چی، چطور میخواییم بهش برسیم؟ چرا اینقدر نگرانیم؟ بعدش به ما چه؟ به ما ربطی نداره،
مسیرو خدا مشخص میکنه، وظیفه ما بندگیه، اینه که بگیم من اینو میخوام و خدایا تو هم باید بدهی، باید چیزی رو که من میخوام بهم بدی. من نمیدونم چطوری ولی باید باید منو به خواسته ام برسونی،
ازش توقع داری میدهد، توقع نداری نمیدهد.
قدم های بعدی گفته میشه، جهان بعدشو میگه. خیلی از ما به خاطر اینکه فکرشو نمیکنیم به خواسته مون میرسیم اصلا خواسته هه رو نداریمش، میگیم چطور آخه با این وضع الا من؟ چطورش به تو ربطی نداره، وظیفه تو بندگی کردنه، وظیفه تو درخواست کردنه، خدا خودش بلده چطور تو رو از راهی که فکرشم نمیکنی به خواسته ات برسونه، چون خواسته های ما فقط برای خودمون بزرگه، برای خدا هیچه.
بنویس آقا هرچه میخواهد دل تنگت بگو، میخوایی مریخو مسکونی کنی یا آب اقیانوسو شیرین کنی، میخوایی بدون هواپیما پرواز کنی یا بدون قایق شنا، بنویس. کاری نداشته باش چطوری، فقط بنویس، بگو من اینارو میخوام، تا قبل از مرگم میخوام، چطوریشو نمیدونم فقط میخوام و مطمئنم که پاسخ داده میشود و خداوند هم باید پاسخ بدهد، چون وظیفه اش اینه که به هر آنچه من میخوام پاسخ بدهد.
استاد جون اتفاقا من تمرین ویژگی های مثبت سال قبل و خواسته های سال جدیدو نصفشو انجام دادم و همین دیشب قبل خواب گفتم من فردا حتما و صد در صد میرم قسمت دومشم یعنی خواسته های ۱۴۰۰ رو هم مینویسم و نمیدونم چی بگم که خدای من چطور دلیل محکمی برام آورد و به قول شما اون انگیزه لازم رو بهم داد با این فایل تا دیگه برم و الان که دفترم جلومه خواسته های ۱۴۰۰ رو بنویسم، فقط بخوام کاری نداشته باشم چطوری و از الان اطمینان دارم که زندگی من تقسیم خواهد شد به دو بخش قبل از ۱۴۰۰ و بعد از اون که البته در ادامه مطمئنم شرایطی دوباره پیش میاد، به راه هایی هدایت میشم که اونجا ها هم زندگی دوباره به دو بخش قبل و بعد از اون تقسیم میشه.
خدایاشکرت.
همیشه درخواست اگر واضح باشه، راه ها به شما گفته میشه، عباسمنش همیشه فقط میگه چیو میخواد و اصلا کاری نداره که چجوری میخواد بشه، ولی به خدا میگه اینو باید به من بدی و راهش بعدا گفته میشه، همیشه تا حالا گفته شده، اون درخواست هارو کرده و مطمئن بوده که داده میشه ولی بلد نبوده چطوری. ولی جهان پاسخ داده و مسیر ها و در ها باز شدند.
خدایا عاشقتم شکرت
سپاسگزارم استاد جون از این همه آگاهی بینظیر و فوق العاده خالص که این نتایج عظیم رو به بار آورده که ارزششو نمیتونه هیچ کس مشخص کنه.
مریم جون خیلی بهمون لطف کردی این جلسه معرفی کلی حااال خوب بهمون داد به اضافه کلی آگاااهی ناااب🙏🙏🙏🙏
آفرین به استاد عزیز الگوی واضح و موفق خوب مون که اینقدر با تغییر افکارش شرایطش رو تغییر داده با اینکه هیییچ الگویی نداشته مگررر برعکس اون چیزی که میخواسته.
یعنی از قانون ادب از که آموختی الهام گرفتن و به مسیر به این خوبی ادامه دادن.
من بعد از دیدن این فایل تازه متوجه شدم این معرفی پارت 1 و 2 هم داره.رفتم دیدم تازه متوجه شدم منظور از قانون آفرینش یعنی آفریینش زندگیمون من فکر میکردم آفرینش دنیا رو از روز اول استاد توضیح میدن که به لطف خدااا امروز هدایت شدم و تصمیم گرفتم بعد از پایان دوره 12 قدم که الان نیمه راهش هستم ان شاءالله دوره قانون آفرینش رو تهیه میکنم.خدا تا اینجا هدایت کرده بقیه اش هم با خودشه.مرسی مریم جووون خیلی حس خوبی گرفتم و برای موفقیتهای استاد کلی ذوق کردم و اشک ریختم خدایا شکرت که استاد این همه نتیجه خوب گرفته.پس میشووووووود👏👏👏
استاد بدون الگوی موفق این همه نتیجه👌👌👌👌
ما با الگویی موفق و واضح به نام استاد منش به کجاها خواهیم رسید😍😍😍coming soooooon ♥♥♥
«قضاوت» چیزی که به شدت در گذشته نه چندان دور درگیرش بودم و هنوز آثارش هست،هرچی به اطرافم نگاه میکنم همیشه آدمای قضاوتگر کسایی بودن و هستن که هییییچ غلطی تو زندگی خودشون نکردن ، این حرف منو یاد یکی از افراد نزدیک زندگیم که به پزشکی خیلی علاقه داشت انداخت که تعریف گوشه ای از خاطراتش خیلی برام نکته داره نه فقط درباره حرف مردم و قضاوت بلکه در همه جنبه ها ، ایشون همیشه سرزنش میشد که تو از فلان خانواده ای حدت رو بدون اینا خواب و خیاله و بیا بریم سر زمین کشاورزی مثل همه ی برادرات کمک بده و چه مانع ها که براش نتراشیدن و چه جو متشنجی که درست میکردن تا نتونه درس بخونه و چقدر یادمه که چجوری از خونه فرار میکرد تا بره فرهنگسرا درس بخونه و چقدر همه مسخرش میکردن و چه برچسب ها که بهش نمیزدن و حتی از طرف خانواده تحریم شده بود و یه ریال پول هم بهش نمیدادن که ارشاد شه و بیاد بره سر زمین کار کنه ولی علاقه و عشق این چیزا نمیشناخت و ایشون تونست بلاخره کنکور بده و نتیجه همه ی خانواده که هیچ همه ی شهر رو تکون داد « رتبه یک گروه تجربی »
حتی وقتی انتخاب رشته کرد بازم همه حرف مفت ها شروع شد که یارو رتبه یک تجربیه هر رشته ای بخواد تو بهترین دانشگاه میتونه بره بعد رفته تشریح انتخاب کرده که بره جسد تیکه پاره کنه آخه بیچاره بیا برو قلب ، چشم ، مغز یه چیز آبرومند چیه اینکار ، یادمه وقتی چند روزی میومد ، با لباسایی که دوس داشت بیرون میومد یا توی کوچه با بچه ها فوتبال بازی میکرد و باز حرفایی که نگاه کن یارو مثلا دکتره با دمپایی و شلوارک اومده بیرون تازه موقع بازی دمپاییاشم درمیاره بابا تو الان باید خط اطو کشیده ی کت شلوارت رو بشه باهاش هندونه قاچ کرد و هزاران مسئله دیگه …
خلاصه در تموم سالهایی که ایشون مشغول پیشرفت و طی کردن مقاطع یکی پس از دیگری و کسب بهترین درجه های علمی و بررسی دعوتنامه هاش از کشورهای مختلف بود اطرافیان مشغول تمسخر و ایراد گرفتن و قضاوت کردن و الان جایگاه ها مثل قیاس قعر زمین با آسمونه، بهترین جایگاه شغلی ، وضع مالی عالی، اقامت بهترین کشور و بقیه الان کجان؟! درگیر همون خاله زنک بازیا و درگیر اینکه چجور چندرغاز پول رو مدیریت کنن که گرسنه نمونن یا این ماه کدوم دکتر برن بلکه فایده داشته باشه و سلامت شن ….
فکر این موضوع که یه روزگاری جزء همچین آدمای قضاوت گری بودم هم برام غیرقابل باوره و یه جورایی میخوام به شدت انکارش کنم چون انگار گذشته ام کابوسی بوده بسی وحشتناک و حال به هم زن دربرابر این مدت زندگیم ولی با یه تحسین گرم به خودم آفرین میگم که انقدرررر بهبود ایجاد کردم و بی انتها بهبود دیگه هم منتظرمه ، خدایا شکرررررت
به نام خداوند مهربان وهدایتگر
سلام
وَإِذْ قَالَ لُقْمَانُ لِابْنِهِ وَهُوَ یَعِظُهُ یَا بُنَیَّ لَا تُشْرِکْ بِاللَّهِ إِنَّ الشِّرْکَ لَظُلْمٌ عَظِیمٌ (13)
و (یاد کن) زمانى که لقمان به پسرش در حال موعظه ى او گفت: فرزندم! چیزى را همتاى خدا قرار نده، زیرا که شرک (به خدا)، قطعاً ستمى بزرگ است.
نکتهای که از این فایل برام جالب و مهم بود ، اینکه، استاد عباسمنش گفت ما قدم اول را برداریم یعنی درخواست خود را به خدا اعلام کنیم و واضح بگیم چه می خوایم.
خیلی از مواقع ذهن ما مقاومت داره و میگه با شرایط فعلی چه طوری برسم و این خاصیت ذهن هست و مثل شیطان عمل می کنه
پس طبق قانون، ما درخواست خود را اعلام می کنیم هر چه که باشه ، اینکه چطور برسیم را خود جهان میگه
به نام خالق زیبایی ها
سلام به استاد عزیزم بانو شایسته و همه عزیزان همراه
خداروشکر می کنم در شرایطی هستم که میتونم این زیبایی ها رو ببینم اون بک گرانده بی نظیر که من رو یاد نقاشی های باب راس میندازه و یادمه وقتی بچه بودم همیشه دلم می خواست ببینم همچین صحنه ای رو در واقعیت و بعد که بزرگتر شدم دیدم یه سری مناطق تو اروپا مثل سوییس همچین جاهایی رو داره اما فکر نمی کردم که یه کسی هم بتونه اینجا زندگی کنه که وقتی ویدئوهای شما با این بک گراند رو می بینم خاطرات خوش اون زمان برام تداعی میشه، و این آگاهی ها که قدم به قدم گفته میشه.
دلیل دارم برای قدم به قدم گفته شدن
چند روزی بود که احساس میکردم یه مشکلی تو روند کاریم هست اما نمیدونم چیه و چرا با وجود این همه کارکردن نمیتونم به احساس خوب برسم و ذهنم رو کنترل کنم، از خداوند درخواست کردم و قدم به قدم راه بهم نشون داده شد ، توصیفش یه مقدار شاید مشکل باشه اما بخوام کوتاه کنم دیشب فایل جلسه چهار روانشناسی ثروت و عملگرا بودن و اهرم رنج و لذت بود و من گفتم همینه اما بازم نشونه خواستم تا ورژنم رو بهتر اپدیت کنم ، صبح که بلند شدم یه اپلیکیشن قرآن هست که اون هم باز هدایتی یکی از دوستان سایت معرفی کرد چیزی که خیلی وقت بود که دنبالش بود و درخواست کرده بودم ، باز کردم و هدایت شدم( به احساس درون گوش دادم) به آیه ۸ سوره آل عمران
اول آیه و ترجمه رو اینجا کپی کردم بعد یه حسی بهم گفت پاک کنم تا هرکس خودش خواست بره ببینه
که واقعا احساسم دگرگون شد
یاد یه جمله استاد تو اون فایل افتادم که می گفت من مطمئن بودم که انفاق میفته و مشابهش رو تو قسمتی ازین فایل هم دیدیم.
وقتی یه نکاه کردم به مسیر خودم دیدم خوب من سمت خودم رو نصفه نیمه دارم انجام میدم، چرا؟ چون ایمان ندارم که اتفاق میفته
استاد میگه وقتی صحبت از ایمان میشه نمیتونم عملگرایی رو نادیده بگیرم، ابراهیم چاقو رو برداشت که ببره ، از کدوم ایمان حرف میزنید وقتی عمل نمی کنید؟!!
مورد بعد اینکه واقعا یکی از مشکلات بزرگی که میشه گفت همه دارن اینکه میان شرایط کنونیشون رو در نظر میگیرن و میگن چجوری خواسته می خواد محقق بشه
یعنی مصداق بارزش رو خودم تو زندگیم دارم که هر دفعه یادش میفتم کلی انگیزه میگیرم.
دوران کنکور یادم میاد همیشه دوست داشتم دانشگاه تهران قبول بشم با اینکه هیچکدوم از دور و بریام حتی فکرش رو هم نمی کردن و بچه هایی که تو مدرسه یا کتابخونه بودم باوجود هزینه های عجیب غریبی که میکردن اصلا تو مخیلشونم نمی گنجید که به یه دانشگاه دولتی حتی فکر کنن.
اجازه بدید روند رو بررسی کنیم.
من اومدم خواستم رو مشخص کردم (فقط حضور تو دانشگاه)
به خودم قبولوندم که من میتونم قبول بشم
اومدم الگوش رو پیدا کردم ، شاید باور نکتید اما فقط یه الگو، اونم پسرخالم ، با خودم کفتم اگه این تونسته پس من هم میتونم.
گفتم من می خوام متمرکز تر درس بخونم، (خواسته جدید و هم جهت)
جالبه شرایط طوری به وجود اومد که من مدرسه نرم و برم کتابخونه یا تو خونه کار کنم و تو این مدت دوستایی که کوته فکرتر هم بودن دیگه نیمدن اصلا. وقتی سرجلسه کنجور بودم انقدر مطمئن بودم و جواب سوالارو میدادم که واقعا به معنای واقعی کلمه استرس نداشتم( این ها برای خودم پر از درسه واقعا)
و وقتی جوابا اومد میتونید حدس بزنید که چی شد.
من قبول شدم هم دانشگاه تهران هم علامه
و دقیقا مثل ذوقی که الان استاد داشت برای مرور رسیدن به خواسته هاش منم داشتم.
مرور این خاطره هم هدایتی بود انگار
من درخواستم واضح بود
من باور کردم که میرسم
یادم تمیره روزی که تو خیابون انقلاب قذم میزدم و تحسم میکردم قبولیم رو
خدایا شکرت
اون موقع نمیدونستم که مسیر چجوریه
بیشتر فکر میکردم شانسیه
اما الان بهتر میفهمم که قانونمنده همه چیز
خدایاشکرت
استاد عزیزم بانو شایسته ممنونتونم
دوستان عزیز ازتون سپاسگزارم از حرفاتون کامنتاتون بسیار الهام بخش و انگیزه بخشه
خداروشکر
از خدا می خوام این دوره رو
خدانگهدارتون باشه
سلام
به همه دوستان گرامی
خدایاشکرت
من برای اولین بارهست که هنوزکامنت روی سایت نیامده ودارم کامنت میگزارم
امروزچنددفعه آمدم وهردفعه دیدم 0 رونشون میده یدفعه یه ایده والهامی شدکه خوب کامنت بگذار وحالا که دارم مینوسم میبینم چه کار عالی دارم انجام میدم قبلش هم داشتم فایل روگوش میدام که حرکت کن اتفاقات میوفته
من هم عمل کردم درصورتی که هیچ ایده ای نداشتم واین باوربود که همیشه میومدم بعداز کامنت دوستان کامنت میگذاشتم وفکرکنم این کارنشون میده خوب دارم روی خودم کارمیکنم ونشان ازعزت نفس وخودباوری است ومن بیشترودرکل همشو نشون ازوصل بودن به خداوندمیدونم
شروع فایل که خیلی عالی بود
من واسه خودم زندگی کنم دنبال تایید دیگران نباشم
ونظرخودم برام مهم باشه
یه مثال ازترمز وپاشنه آشیل خودم
من قبلا واسه واسه خریدکه میرفتم دیگران هم بایدمیومدن ونظربدن چون واقعا با این فرم به داشتم زندگی میکردم
لباس سفید نخر زودکثیف میشه
این دخترونه هست
این خیلی روشنه
این خیلی سوسوله آدم بایدسنگین باشه
این خیلی تیره هست
این جوری شنبه یکشنبه میشی
شلوارلیلی اصلا حرفشونزن
موهات سنگین اصلاح کن
وهزارداستان دیگه
قدرت تصمیم نداشتم اینگاراونا میخواستن بپوشن
بابت نوشتن خواسته ها که ازهمون لحظه که شنیدم همزمان باگوش دادن خواسته هامونوشتم وچه قدرلذت بخش بود
ماشین بافلان امکانات میخوام
میخوام به این کشورهاسفرکنم آمریکا
درموردکسب وکارنوشتم
روابطم
سلامتی ارتباط باخدا
چقدرکه آخرفایل لذت بردم که استاد ازخانم شایسته پرسیدشماصحبتی داری وایشون خیلی راحت باعزت نفس بالا گفتن نه
شادوثروتمندباشیددرپناه الله
سلام بر استادِ جان و مریم عزیز😍😍😍
خدا رو هزاران بار شکر بابت این فایل فوق العاده فوق العاده فوق العاده عالی🥳🥳🥳
واقعا فایل خاص و بینظیری هست این فایل خدا رو شکر😍😍😍
یعنی استاد دیوانه کردید منو🤩🤩🤩🤩دقیقا امروز صبح برای کاری میخواستم بیرون برم هرچی توی کمد نگاه کردم حس کردم نمیتونم مث قبل باشم باید راحتترین لباس ممکن بپوشم دقیقا یه لباس خیلی راحت پوشیدم و رفتم بیرون کارمو انجام دادم و خیلی زیاد حس خوبی داشتم و اصلا مهم نبود دیگران چه نظری دارند چون واقعا حس راحتی داشتم…
وقتی ظهر اومدم و فایل شما رو گوش دادم اصلا دیوانه شدم انقدرررر لذت بردم از این همزمانی که امروز رخ داد واقعا مهمترین نکته اینه که واقعا لذت ببری از زندگی و اون جوری زندگی کنی که خودت میخوای و بابِ میلِ خودته و نظر دیگران در حد نظر هست و تاثیری روی من نداره…چقدر بودن با شما حس و حال خوب داده چقدر عزت نفسم بالا رفته چقدر شکرگزار تر شدم واقعا بینظیرید استاد🤩🤩🤩
در خصوص چاقی که استاد اشاره کردند : من ۳سال هس مدام باشگاه میرم حتی توی این دوره بیماری ، مانع من نشد که باشگاه نرم…خیلی زیاد حس خوبی باشگاه بهم داره و لذت میبرم…و همه میگن تو باشگاه میری چرا روی فرم نیستی و چه و چه…ولی از نظر خودم خیلی زیاد جذابم و خوش فرم
و میگن چرا یه کم تپلی…دقیقا جوابی که میدم :
انقدر دارم از زندگی لذت میبرم و دنیا بهم خوش میگذره یه کم تپلم کرده و این نشونه شادی و لذت من از این دنیاست و خیلی همه تعجب میکنن و ….
خلاصه خیلی خوبه این دنیا و این زندگی که البته بعد از آشنایی من با این خانواده گرم زیباتر شده🤩🤩🤩🤩
واقعا بودن با شما و آگاهی های خالص و ناب تون بود که من خیلی الان احساس خوب دارم و کلی متحول شدم البته که پیش دبستانی تونم استاد و کلیییییی راه دارم و کلی مسیر هموار پیش روی خودم میبینم
استاد واقعا همیشه خدا رو شکر کردم و میکنم از اینکه منو این مدلی آفریده و انقدر همه چیز رو به بهترین و زیباترین حالت ممکن بمن داده و قراره بده😍😍😍😍
خدایا شکرت از این همه زیبایی و لطفت😍😍😍😍
واقعا در خصوص تمرین جلسات که فرمودید : دقیقا دقیقا وقتی تمرینها رو انجام میدی و مرور میکنی و باور میکنی مسیر رو اون وقته که لذت میبری از این مسیر و هدایت الهی و اتفاقات هرروزه و …اصلا دیوانه میشی
مخصوصا دوره افرینش مخصوصا سناریو نویسی …استاد اصلا این سناریونویسی نمیدونید با من چه کرده…دقیقا امروز ۶ روز هس که هرروز سناریو زندگیمو خودم مینویسم
از روز اول نتایجش رو به چشم دیدم …
همون روز اول ..
یعنی نگم براتون چه حالی داشتم اصلا روی زمین نبودم روی هوا …
سناریویی که نوشته بودم حداقل حداقل یک ماه در بهترین حالت بود که برای من رخ بده…
ولی همون روز همون روز اتفاق افتاد…خدا رو شکر میکردم و هی مصمم تر و کلی حال خوب گرفتم و واقعا انجام همین یه تمرین چه غوغایی در وجود من ایجاد کرد…خدایا شکررررت
در خصوص درخواست خواسته ها :
توی دوره که تمرین سناریونویسی بود و اشاره کرده بودید که بنویسید یواش یواش استاد این کار میشید…
چقدر در این فایل و اشاره یی که کردید در خصوص درخواست خواسته و هرآنچه که میخواهی بنویس و بخواه ؛ هرآنچه که هست رو بنویس …
چقدر این قسمت فایل بهم کمک کرد چقدر برام روشن و واضح شد چقدر عالی و بینظیر بود این قسمت که توی این فایل گذاشتید و استاد آگاهم کرد😍😍😍
چقدر روان تر میتونم سناریو زندگیمو قشنگ تر بخوام😍😍😍
استاد از وقتی با شما و این خانواده و این آگاهی ها آشنا شدم واقعا باورم شده که درخواست کنم هرآنچه که دوست دارم و باعث لذتم میشه😍😍😍
بک گراند گوشیم و سیستم کامپیوترم یه عکس بیتظیر پارادایس هست عکس پروفایل گوشیم یه عکس فوق العاده از پارادایس هست که هرکس میبینه میگه اینجا کجاس چقدر زیبا و زنده س …خودمو با فایلهاتون، عکسهای پارادایس،با هرآنچه که باید حال خوب برای من باشه …شده زندگی من😍😍😍😍
و دقیقا دارم روی خودم کار میکنم که واقعا از این به بعد بهتر از بهتر قوانین حاکم رو بشناسم و از خدا بخوام و توی این مسیر پیش برم و اتفاقات هرروز و هروز به بهترین حالت ممکن رخ بده
استاد واقعا از وقتی با شما و این خانواده بینظیر اشنا شدم خواسته های این دنیا و درخواست ها از خدا برام دور از دسترس نیست😍😍😍
وقتی اتفاقات به این زیبایی و فوق العاده گی برای شما رخ داده و قراره بهتر از بهتر براتون رخ بده…قطعا منم رخ میده😍😍😍😍
روی باورم کار میکنم و توی این مسیر زیبا که قرار گرفتم و لذت بی حد میبرم و از آگاهی های شما استفاده میکنم و قطعا اتفاقات خیلی زیبا قراره رخ بده و نتایج عالی رو حتمااا در میان خواهم گذاشت😍😍😍
خدایا شکررررت چقدر این فایل عالی و بینظیر بود مثل بقیه فایلهاتون
در پناه رب باشید😍😍😍😍
سلام و هزاران سلام بر همهی دوستان خوبم و استاد عزیزم و خانم شایستهی عزیزم ️
سلااااام ️️️
من فردا 30 خرداد تولدم هست
بین اینکه برم طبیعت یا شاه عبدالعظیم گیر کرده بودم گفتم بیام نشانه روزانمو ببینم طبق اون تصمیم بگیرم .
وقتی فایل اومد بالا قبل از اینکه پِلِی کنم چشمم خورد به کلمهی جنگل هزار هکتاری و گفتم آهان اوکی پس باید برم طبیعت .
بعدش در توضیحات فایل توسط استاد کلی ایده و الهام گرفتم برای کارهایی که فردا باید انجام بدم ، برم اهدافم رو بنویسم ، چیزهایی که میخوام رو بنویسم و…
من 4 سال قبل دوره قانون آفرینش رو به صورت غیر قانونی و ناسالم دیدم تا قسمت 8 و اگر میگم ناسالم چون هربااااار که اون کادر قرمز میومد بالا هزااار بار میمردم و صد بار تو کاغذ نوشته بودم بخدا پولش رو پس میدم ، عزت نفس رو هم به همین شکل دیدم و قبل تر از همهی اینها روانشناسی ثروت یک .
و واقعا من هدایت شدم به سمت عباسمنش و خرید اون فایل ها هرچند نمیدونستم واقعا که محصول سایت نیست بلدم نبودم اما درونم میگفت همین درسته ، من برای یک فایل پول پرداخت کردم اما همهی فایل های استاد برام یکجا ایمیل شد از طرف اون سایتی که خریده بودم .
وسطای دوره هم زنگ زدم گفتم بخدا من پول دادم و فلان و بهمان گفتن نععع که نععع باید بخری گفتم آخه من پول ندارم دیگه گفتن پس برو پولاتو جمع کن بعد بخر آقا خریدن محصول از سایت واسه ما شده بود رویا و از طرفی گوش کردن به فایل ها هم شیرین اما پر عذاب …
خلاصه گذشت و گذشت و گذشت
من خیییلی تغییر کردم
به لحاظ شخصیت
جایگاه اجتماعی
اعتماد بنفس و عزت نفس
روابط
در تمامی ابعاد
بجز
مسائل مالی
واقعا نمیدونم کجای مغزم ایراد داره باورش رو نمیتونم پیدا کنم با اینکه مغز ثروتمند و ثروت سازی هم دارم و واقعا ایده های بسیار پولسازی به ذهنم میاد اما هیچ ربطی به شغل خودم نداره و جالبه شغل و حرفهی من یکی از پولساز ترین حرفه هاست اما من موندم
جالب تر برای خودم اینه که الان دو ساله دارم درس میدم ولی نتونستم کاری بکنم
من اول رفتم سراغ بازیگری
بعدش دیدم به کارگردانی بیشتر علاقمندم
و بعد ترش دیدم اوه اوه تدریس مباحث بازیگری و تربیت بازیگر انگار هزار سال قبل از تولدم درون من بوده
واقعا واقعا واقعا با اختلاف کیفیت تدریس و ارائه و پرورش بازیگر خیلی متفاوته با تمام آموزشگاه های دیگه و سبک من کاملا شخصیه و همهی لحظات کلاس هام هدایت میشم از طرف خداوند .
فیلم کوتاه بازی کردم
کارگردانی کردم
هنوز نتونستم کار تئاتر کنم
فقط میتونم بازیگر ها رو خیلی خوب پرورش بدم
من روی خودشون کار میکنم و میندازمشون تو رینگ و هر حریفی باشه هرچقدرم چغر بازم مغلوبش میکنن .
حتی بهم پیشنهاد شد برم در یک آموزشگاهی به صورت رسمی درس بدم و کارت مربی گری بگیرم اما واقعا با درونم یکی نبود هرچند اون موقع ها باگِ نداشتن مدرک و بی سوادی داشتم .
جدیدا هم بهم پیشنهاد شده برم فرهنگسرا بازیگری درس بدم و این یکیو دلم گفت برو با کیفیت فوق العاده درس بده .
هرگز برام پول مهم نبوده همیشه از درون ثروتمند بودم خدا رو صد هزار مرتبه شکر و برای پول کار نکردم برای عشق و لذت خودم کار کردم.
اما تئاتر یک باور فقری داشت که به اشتباه و عدم توجه خودم به محیط ، ورودی ، انسانهای اطرافم هر روز به ذهنم وارد شد و بعد از چهار سال من رسما فقیر بودم
هر پولی داشتم در راه تئاتر و تمرین خرج میشد اما نمیتونستم یک قرون جمع کنم یک ترمز اصلیم هم همین محصول خریدن از سایت بود چون میدونستم اگه پول داشته باشم اولین بهایی که باید پرداخت کنم فایل هایی هست که دیدم و اون ورودی های نامناسب و باور های فقر این مسئله رو تشدید میکرد.
اون فایل ناسالمی که بدون شناخت و آگاهی خریدم 540 هزار تومان بود و من اون سال لباس عید نخریدم که این فایل رو بخرم و گذشت تا رسیدم به شهریور 1401
پول پول پول
شده بود آرزوی من و اینکه بتونم یک محصول یا حداقل یک فصل از کتاب از سایت بخرم با اینکه از هنرجوهامم پول خوبی میگرفتم اما باز همهی اون پول در راه تئاتر و خودشون خرج میشد .
یک شبی از شبهای شهریور من یک و چهارصد تمام پولی بود که برام مونده بود و بهم الهام شد همین الان 12 قدم رو بخر
80 تومن از مامانم گرفتم شبانه فایل رو خریدم
با وجود اینکه میدونستم هم حسابم صفر شده
هم ماه بعد دیگه پول ندارم
اما به خواهرم گفتم و ایشون هم با من شروع کرده بودند از همون سالها به گوش کردن فایل های نامناسب و ایشون هم همیشه عذاب میکشیدند
بعد گفت نصف من نصف تو
الان همینجوری نصفی نصفی قدم 10 رو خریدیم و 2 قدم دیگه مونده تا پایان اما در این یک سال فقط تونستیم 3 قدم بریم جلو با اینکه اووووون همه ام رو خودمون کار کرده بودیم اما خب عجله نداشتیم از اول گفتیم باید بره تو وجودمون و واقعا هم داره میره .
بعدش خواهرم سر کار رفت و مستقل شد عزت نفس رو خرید
بعدش من گفتم کاش میشد من شیوهی حل مسائل رو 1 تومن میخریدم
یهو آپدیتش رو گذاشتید
من 1 دادم
آبجیمم 1
بقیشم اون 15 درصدی بود که اضافه شده بود به کیف پولش و این شکلی تونستم با 1 تومن بخرمش .
فقط 3 جلسه ازش دیدم
مسئلم حل شد
همهی اپلیکیشن هام رو پاک کردم
همهی شماره هام رو پاک کردم
فقط خودم رو سپردم به هدایت
حالا مسئله چی بود
من نمیتونستم پول در بیارم
از هنرجوهامم پول نمیگرفتم
یکی از دوستام میدونست وضعم خوبه (من همیشه پول داشتم قرض بدم اما هیچوقت خودم نداشتم انگار) گفت پول قرض میخوام
منم که آه در بساط نداشتم رفتم پول قرض گرفتم
اونم نتونست پول منو بده
من موندم 10 میلیون پولی که هر روز میگفتم خدایا غلط کردم حالا چجوری پولو پس بدم
آقا از اسفند داشتم سکته میکردم که خب حالا چجوری پس بدم
چجوری
چجوری
چجوری
تا اینکه گفتم برم کارمند بشم
رفتم شدم
9 ساعت کار در روز و 8 میلیون حقوق
گفتم چند ساعتم تو روز اسنپ کار میکنم سریع پس میدم .
این قضیه برای همین یک خرداده
و خیلی هم بدم میومدم اونجا کار کنم خصوصا که مجبور بودم مقنعه بزنم و این منو هر روز میکشت .
تو همین سایت خونده بودم که یکی بدهی داشته بعد تصادف کرده بعد بیمه مبلغی براس بریده و تونسته بدهی رو صاف کنه
اون روز که اون پیام رو خوندم با خواهرم گفتیم واااای مردم چه فکرایی میکنن چه فرکانسایی میفرستن آخههه با تصادف آدم بدهی صاف میکنه .تا اینکه 14 خرداد 10 شب داشتم برمیگشتم خونه پشت چراغ قرمز ایستاده بودم در خط خودم یهو یه ماشین اوم تاااااق زد بهم فرار کرد
منم رفتم دنبالش
خلاصه جلوشو گرفتمو پلیس و این داستانا
قبل از اینکه پیاده شم ، همون لحظهی برخود گفتم اوس کریییم اینجوری میخوای صاف کنی ته دلم کلی با خدا گفتم خندیدم
گفتم حالا یکی تو سایت عباسمنش یه چیزی گذاشته بود ما هم قضاوتش کردیم دقیقا تو همون شرایط گذاشتیمون
پیاده شدم رفتم اونی که زده بود رو کلی ام دلداری دادم گفتم اشکالی نداره پیش میاد دیگه .
رفتم بیمه 4600 گرفتم
1600 ماشین شد
3600 بابت بدهی پرداخت کردم
2 تومن بابام داده بود ماهیانه که چند روز قبلش پرداخت کرده بودم و گفتم خدایا 2 تومن از من بقیش از تو که شد 3600 اع.
400 تومنم گفتم تولدمه پول بدید بهم
شد 5 تومن
5 بقیش رو هم چند روز پیش نوشته بودم تو ستاره قطبیم که خدایا اونایی که بدهکارن بریزن برام
رفتم سمت گوشیم دیدم اععع 5 تومن واریزی
بابام داده بود بهم و من فقط بهش گفته بودم که فلان مشکل رو دارم و اصلا انتظار اینو نداشتم بده اما ریخته بود و منم 5 تومن بقیش رو پرداخت کردم
دقیقا 3 ماه به چطور شدنش فکر کردم
حتی میخواستم صبحا برم دم مترو عدسی بفروشم بخدا بعدش سپردم به خدا و خدا خیلی راحت اوکیش کرد .
البته یه هدایتی هم شدما این وسط
ما بلدرچین مینیاتوری داریم (استاد شما هم بگیرید حتما خیلی باحالن ) بعد پسر عمو و دختر عموم داشتن نگاهشون میکردن ، دختر عموم 14 سالشه ازم پرسید چجوری این همه تخم تو شکم اینا جا میشه آخه چجوری میتونن این همه تخم بذارن بعد من میخواستم مقدمه چینی کنم دو ساعت یه چیزی بگم یهو پسر عموم که 6 سالشه با یه حالت گنگی که وا این چه چرت و پرتیه که میگی گفت :
میشه دیگه آبجی ! کار خداست دیگه .
چجوری ؟ میشه دیگه کار خداست دیگه
دینگگگگگ زنگش خورد تو ذهنم که از کجااا بودنم چجوری من اشتباه کردم قرض گرفتم خدایا تو درستش کن و درستشم کردم خیلی ام جادویی درستش کرد .
بگذریم کلی حرف دارم تصمیم گرفتم امروز بعد از هزار و چهارصد و اَندی روز عکس پروفایل بذارم و گذاشتم حس خوبی دارم والا ، حلش کردم .
حالا میخوام براتون چند تا از کارهایی که میخوام انجام بدم و الان هییییچ ایده ای برای چجوری شدنشون ندارم رو بنویسم
همونایی که فردا قراره تو طبیعت بنویسمشون رو کاغذ .
میخوام کار ببرم صحنه و کارگردانی کنم
فیلم نامه و نمایشنامه بنویسم
سینما رو بشناسم به تفکیک کارگردان و سبک فیلم هاشون .
تمام نمایشنامه هام رو از نو بخونم و با یک نگاه جدید .
تمام کتاب های تخصصی حرفم رو از نو بخونم و وقت زیاد بگذارم براش ️
اونجا گفتم 9 ساعت 8 تومن
اینجا شده بود 15 ساعت هم کار کرده بودم اما یک ریال هم دریافت نکردم تازه شبم که برمیگشتم مینشستم دفتر کارگردانی رو پر میکردم و با وجود کم خوابیدن کلی ذوق داشتم برای بیدار شدن و رفتن سر کار .
میخوام یک دوچرخه بخرم
میخوام مشهد برم
استانبول برم
وزنم رو بیارم رو 50 نگه دارم
رو استایلم کار کنم
شاهنامه رو بخونم
شعرهای خوب حفظ کنم
تحلیل رفتار متقابل یاد بگیرم
و روانشناسی رو هم دنبال کنم
زبان عربی و زبان انگلیسی یاد بگیرم و الان هیچ کدومشون رو بلد نیستم .
دلم میخواد یک گروه بازیگری در سراسر جهان داشته باشم یعنی سایت بزنم آموزش بدم دیگه نرم از اول هی توضیح بدم
هرکس هرجای ایران و جهان از طریق سایت محصولات و دوره هام رو بخره تمرین ها رو انجام بده و کار کنن منم نظارت میکنم و باهاشون تو شهر یا کشور خودشون کار میبندم و میبرم صحنه .
بعدش دوست دارم یک AuduQ5 داشته باشم .
دوست دارم یک خانهی بزرگ و مجلل داشته باشم و در زیر زمین خانه یک پلاتوی بزرگ باشه برای تمرین های تئاتریم ️
الان روابط عاشقانهی فوق العاده ای رو دارم تجربه میکنم و خدا رو سپاسگزارم بابت حضور و وجود عزیز دلم در زندگیم و دوست دارم تشکیل خانواده بدم و ازدواج کنم و بچه دار بشم انشاءالله
البته با انسانی هم فرکانسم و من و عزیز دلم در ابتدا اصصصصصصلا هم فرکناس نبودیم اما جهان ایشون رو به طرز معجزه آسایی تغییر داد و من نه به ایشون نه هیچکسی نمیگم عباسمنش گوش کن و … اما تو دفترشون دیدم عبارت تاکیدی نوشتن متوجه شدم دارن میگردن دنبال راه درست و قطعا پیدا خواهند کرد ️
و در نهایت من اسکارم رو میگیرم و اولین نفری میشم در جهان که که تمام صحبتش همین خواهد بود http://www.elmeservat.com
با همین سایت هرکسی که لازم باشه هدایت میشه به اینجا و استاد رو پیدا میکنه
و مسیرش روشن میشه
بعدش هرکی خدا رو میخواد
هرکی واقعیت قرآن رو میخواد
هرکی رابطهی خوب میخواد
هرکی پول میخواد
هرکی آرامش میخواد
هرکی سعادت میخواد
بهش میرسه و تمام
بعدا حتما رو خاویار و زعفرونم کار میکنما خیلی علاقه دارم
انشاءالله همگی سالم سلامت خوشبخت سعادتمند و ثروتمند باشید در دنیا و آخرت .
ماچ بهتووووون ️️️🫂🫂
️با عشق فراوان سارا نوید ️
تولدم مبارک و مبارکم باشه رسیدن به همهی اینها️
خدا رو صد هزار مرتبه شکر️
دوستان به این متن توجه کنید برادرانه ارزشش رو داره
چرا خودمون رو دست کم می گیریم؟
چون ماشین فلان مدل نداریم
خونه بالا شهر نداریم
تو خانواده خوبی نبودیم به هر دلیل
چرا خودمون رو دست کم می گیریم؟
چون درس نخوندیم واسه کنکور
چون شاگرد ضعیف مدرسه بود یم
چون هر موقع می خواستیم نظر بدیم میگفتن هییس ساکت !!!
چرا خودمون رو دست کم می گیریم
چون خانوادمون همیشه غاز همسایه رو می زدن تو سرمون
چرا خودمون رو دست کم می گیریم
چون قیافمون رو هیکلم نداریم
رو یا شخصیتمون رو مسخره می کردند
چون مورد قبول خانوادمون نبودیم
چون نخواستیم باور هایی که همه رو به ذلت کشونده داشته باشیم
چون دوست داشتیم اونجور که دوست داریم زندگی کنیم
چون خیلی فرصت از دست دادیم
چون خیلی خراب کردیم
تا حالا فکر کردید که چرا خدا به بندگانی که توی کثیف ترین لجنزار ها رفتن رو می گه
ای بندگان من که بر خود زیاده روی روا داشته اید
از رحمت خدا نومید نشوید
خدا گناهان همگی را می بخشاید
یه مثال
تو جامعه ما چقدر عادی و شایعه که یک میلیاردر به ورشکستگی و بد ترین شرایط اقتصادی برسه
اما اگر یک انسان مستمند روی خودش کار کنه
و میلیاردر بشه چقدر براشون سخته باورش که این فرد تغییر کرده و به هر شکلی نسبت های ناروا پشتش می بندند
و مثالی که در نزدیکی خود من هست
اگه یک انسان شریف کار خطا و گناهی انجام بده خدا شاهده طوری یک کلاغ چهل کلاغ می کنیم که نگو
اما خدا وکیلی برای کسی که مرتکب گناهی شده بوده و الان اصلاح شده توبه کرده
که در روز عاشورا می بینیم ما حور با اون همه جنایت هاش
بابا جلوی آب رو گرفته بود نمی گذاشت حتی علی اصغر کمی حلق خشکش که مثل خار شده بود رو تر کنه
صبح عاشورا اومد پیش امام حسین که با هزارتا التماس و خواهش
با شرمندگی و زجه زدن ها بلکه بتونه ببخشدش
امام حسین
این لحظه رو تصور کنید
میره و داره که به خیمه اما نزدیک میشه
امام به همون فرزندی که حلقش خشکه و شب تا صبح زجه می زنه از تشنگی بخاطر آبی که حر جلوشو گرفته
به همون فرزند میگه برو بلند شو از عمو حر استقبال کنید
به اهالی خیمه میگه شادی کنید حر برگشته
دعاهام مستجاب شد
حالا یک بر فرض مثال دختر جوون اگر خبط و خطایی انجام بده به دید ما یا قرآن
بد تر از کار حر که نمیشه
و توبه کنه
چقدر کمکش میکنیم
چقدر همراهش میشیم و گذشته رو می پوشونیم
آهای مسلمونا کسانی که به خدا ایمان دارید ایمان بیاورید
آخه چطور سنگ لای چرخ اون می ندازیم
و باعث هزار جور افسردگی و بیماری می شیم
ما مسئولیم
مسئول رفتار اونها نه
اما مسئول واکنشمون هستیم
ما ارزشمند هستیم
من یه نوجوانم که تازه ۱۷ سالم شده
بخدا با یه لباس متفاوت همین ها که ادعاشون میشه ما رو مفسد می دونن
ببین اوضاع ما به کجا رسیده که از رو ظاهر اصلا طرف رو نمیشناسیم اما نظر میدیم
خب دوستان و استاد گرامی این صحبتابی هست که تو جامعه زده میشه و همه هم برای کسی که جرئت گفتنشون رو داشته احترام قائلند
اما این دید گاهی هست که باور هایی رو ساخته که ما رو طبق قانون
به دلیل توجه به نا خواسته ها و دادن قدرت به دیگران و خارج شدن از مسئولیت ۱۰۰ درصدی زندگیمون
هر روز ضعیف تر می کنه
پله به پله پیش می ریم
اگر که ما حرف های منفی و عاجز کننده می شنویم
قطعا جذب خودمونه
( خدا ،سیستم جهان و قوانین الهی مثل آدم ها رفتار نمی کنه
دیدگاه و ری اکشن اونها نسبت به ما به دلیل باور های نامناسب خودشون اما قبول کردن و پذیرش نسبت های ناروا از ضعف باور های خودمونه)
نسبت به کانون توجهمون و اون باور های ساخته شده از آن توجه ها
(استاد می گن باور بعضی ها فکر می کنن یه چیز عجیب غریبه که داره زندگیمون رو می سازه
نه آقاجان
(باور تکرار چندین باره یک توجه هست به هرشکل درباره یک موضوع مثل ثروت ،سلامتی یا ……..)
هر اتفاقی توی زندگی خودم افتاده که بر احساساتم تاثیر گذاشته
۱.خودم جذب کردم
۲.خودم هم می تونم درستش کنم
این حس قدرتی که خودم خراب کردم خودمم درستش می کنم
زیبا تر از این نیست که مشرک وار
مظلومانه خودت رو قربانی بیرون از خودت
بدونی آقا الیاس؟!!!!
این یکی از معیوب ترین باور های اکثریت شده که
یک نا خواسته رو می شه با زور و فشار و اعتراض یا هرگونه توجه دیگری از زندگی بیرون کرد
نه خیر
اگر یه روز دیدی آدما تو هوا دارن پرواز میکنن
و قانون جاذبه از کار افتاد
اون موقع انتظار داشته باش با توجه به بدبختی ها
خوشبختی رو وارد زندگیمون کنیم
بلکه ما باید با بیتوجهی که خودش یک هنره به ناخواسته هامون
و توجه به چیز هایی که دوست داریم
(آقا جان به قول آقای شریفی
الان به شما بگن فقط تا سه ساعت دیگه زنده هستی
خدایی تو این مدت
درباره چیزهایی که دوست داریم حرف می زنیم کار هایی که دوست داریم انجام میدیم با خدا عاشقانه حرف می زدیم
یا می رفتیم سراغ کینه و غیبت و افسردگی
اگر به من بگن این آخرین باریه که داری چلوکباب می خوری از فردا باید بری چین حشره و کرم و سوسک بخوری(مثلا)
این چلو کباب رو طوری می خوردم که نهایت لذت رو ببرم
حالا شما این چلو کباب رو زندگی ای در نظر بگیر که تنها یکبار تجربه میشه و شرایط ابدی ما رو خلق می کنه
اونموقع
چجور زندگی می کردیم؟؟؟)
پس دوستان به قول استاد عباسمنش هر روز داره اختلاف فقیر ها با ثروتمندان از تمام لحاظ بیشتر میشه و هرچقدر که می گذره بیشتر به این نتیجه می رسم که آدم ها خودشون دوست دارند که در فقر و درماندگی به سر ببرند
پس حواسمون باشه که گول نخوریم
حقیقتا ابتدا از عمد داشتم شکایت کردم
و نمی تونم به زبان بیارم اما انگار یه حسی می گفت که این درستش نیستا !
مقاومت و لجبازی رو رها کن و دستت را به من بده تا برایت بنویسم و واقعا روی خودم این کامنت تاثیر گذاشت
خدایا شکرت
که از جایی روزی می دی که فکرشو نمی کنم
روزی که حتما پول و ثروت نیست
گاهی هم تلنگریست
برای بیدار شدن
با تشکر
راستی من خودم که کامنت رو خوندم اول قضاوت کردم که این شخص یک انسان منفی بین هست
جالب بود که هیچکس رو نباید قضاوت کرد چون فرکانس خیلی بدی داره
سلام استاد دلها سلام استاد جانها سلام استادی که خداوند هدایتگرم از زبان شما با من حرف زد سلام استاد عماگرا و قدرتمند من که فقط ظاهرش هم بدون هیچ کلام و سخنی سرشار از عزت و ارزشمندی و زیبایی هست …..
من عاشقتم استاد ….
من تو این مسیر و تو این سایت زنده شدم …
از بدنه جامعه ب اندازه ایمانم و عملم جدا شدم….
من میمیرم و میرم تو در و دیوار اگر از این مسیر جدا بشم اگر فراموش کنم ک خداوند هدایتگرم هدایتم میکنه.….
نقل قول از کامنت یکی از دوستان ….
خدایی ک همواره با ماست خدایی ک در درون ماست
خدایی ک ب ما هر لحظه الهام میکنه
خدایی که دوست مون داره
خدایی ک ما رو تنها نمیزاره
خدایی ک از من ب من مشتاقتر و
از من ب من نزدیکتره….
اخه بعد از ۲۷ سال زندگی ب شیوه ۹۹ درصدی و کلی دویدن کلی بار رو کولم گزاشتن و مدرسه و دانشگاه رفتن و و و و و ….
من از هیچ جا خدا رو پیدا نکردم 😭
بخدا ک من خدا رو از این سایت و از اینجا پیدا کردم
من خدا رو از کامنت دوستان اینجام پیدا کردم….
من خدا رو از زبان شما شناختم….
شرک مث مورچه سیاه روی سنگ سیاه تو دل تاریکی شب من این حدیث سخن یا عبارت رو از هر کس دیگه و هر جای دیگم که میشنیدیم فقط میشنیدم….ولی من اینجا هم شنیدم هم فک کردم و میکنم بهش و هم تلاش مبکنم تا حتی ب اندازه یک قدم هم ک شده بهش عمل کنم …..
استاد من این حرفات رو باید بزارم رو چشَم ….باید طلا کنم اویزون کنم ب گوشم و عمل کنم بهش….عمل ..عمل..عمل….
استاد این فایل ب عنوان نشانه امروز برام باز شد چقدر ب موقع بود چقدر مطابق حال من و در فرکانس من بود چقدر هر چیزی ک باید میشنیدم رو شنیدم
…
خدایا جهانت واقعا جادوییه و حیرت انگیز در عین سادگی قوانینش عجیب پیچیده میشه برا ما ادما استاد من شهریارم ….
شهری ک ب گوجه سبز و زردالو و میوه و هلوش میشناسن….
استاد من انقدر غرق این فایل شده بودم ک اصلا فراموش کرده بودم ک ب عنوان نشانه امروزم برام باز شده وقتی گفتید شهریار ب خودم اومدم و گفتم زهرا نشانه از این بزرگتر ک همه این حرفا برای تو گبته شد ……من عاشقتم استاد….
استاد من اوایل ک وارد سایت شده بودم و تو فایلا استاد میخوندم و میشنیدم ….اعصابم خورد میشد فک میکردم خیلی اغراق ک استاد صداتون بزنن و این کلمه خیلی بزرگ بود تو ذهنم…..
ولی هر چقدر بیشتر گذشت بیشتر خودم گفتم ک استادم بزرگتر از استاده…..
و این کلمه براش کوچیکه…..
الان شما استادِ جان و استاد قلب من هستین…..
استاد بخدا هر استادی ازم گرفته بشه گرفته بشه….
ولی شما نه😭😭😭😭😭
من عاشقتم استاد……
به نام الله یکتا
سلام
کمبود اعتماد بنفس باعث میشه که آدم حتی در مورد لباس خریدنشم از پنجاه نفر نظر بپرسه و چیزی رو که خوشش میاد شاید به خاطر امتقاد دیگران نخره، اون مدلی که میخواد نباشه، موهاشو طوری درست میکنه که بقیه خوششون بیاد، اونطوری حرف میزنه که بقیه خوششون بیاد.
در صورتی که ما تحت هیچ شرایطی هیچ قدرتی در راضی کردن بقیه نداریم، ما ناتوان هستیم در راضی کردن بقیه ولی توانا هستیم در راضی کردن خودمون.
اگر واقعا مشکلی در رفتار و وجود و اخلاقمون هست، بنیادی درستش کنیم، واقعا رفتارمون تغییر کنه، واقعا بهبود پیدا کنیم، نه اینکه جلوی بقیه ادا در بیاریم، باید رفتارمون تغییر کنه و چطوری رفتارمون میکنه؟
با تغییر باورهامون. حالا باورهامون چطوری تغییر میکنه؟
باید افکار غالبمون تغییر کنه، یعنی افکاری که بارها و بارها در ذهنمون تکرار میشن تغییر کنه، ورودی هامون تغییر کنه، آگاهانه دری وری ها رو نبینیم، نشنویم، آگاهانه ذهنمونو جهت بدیم به سمت چیزی که مناسبه، به افکار مناسب، به سمت زیبایی ها، به سمت خواسته هامون و اونطوری با تکرار این ها، افکار غالبمون تغییر میکنه، باورهامون تغییر میکنه و در نهایت رفتارهامون تغییر میکنه، اون موقع دیگه نظر هیچ کسی برامون اهمیتی نداره چون اون چیزی که مارو راضی میکنه مهمه، اون چیزی که به ما احساس خوبی میده، چیزی که دریچه های قلبمونو بازتر میکنه، چیزی که مارو به لعلک ترضی میرسونه.
باید خودمونو دوست داشته باشیم، برای خودمون ارزش قائل بشیم، با خودپون در صلح باشیم، ساده بگیریم، اون طوری که راحت تریم، سخت میگیرد جهان بر مردمان سخت کوش، طوری رفتار نکنیم که اذیت بشیم، رها باشیم،
جدیدا این لباسهای گشاد که ترند شده، میبینم واقعا مثل اینکه خیلیم خوبه، قشنگ افراد توش راحتن، بیلی آیلیش هم که دیگه نمونه واضحشه، همش لباسهای گشاد میپوشه، هم خوشگله، هم باهاشون راحته و دست و پاشو نمیبنده، هم یه چیزی فهمیدم که به دلیل اینکه با پوست زیاد تماس نداره، بدنو به عرق کردن زیاد تحریک نمیکنه چون قشنگ هوا میره و میاد، اره یه الگوی فوق العاده دیده شده در مورد راحت بودن و خود بودن بیلی آیلیشه، آنقدر خودشه که الان تو ۱۸ ۱۹ سالگیش واقعا نمیدونم ۶ تا؟ چقدر فقط جایزه گرمی برده، یعنی هر قسمتی که جایزه داشت میگفتن بیلی آیلیش. هر حرفی که دلش بخواد هرطور که بخواد میزنه، هر لباسی که میخواد میپوشه، هر قیافه ای میخواد میسازه، هر طوری که دلش میخواد رفتار میکنه و الان کجاست!!
یه چیزی هم بگم،
از اینکه میبینم مثالهای بزرگ و جالب رو وقتی میزنیم بیشتر از ۱۸ ۱۹ ساله ها میزنیم، به خدا خیلی خوشحال میشم، میگم خدایا چقدر تو بزرگی که داری به من میگی منم میتونم تو این سن به این همه موفقیت برسم، وقتی اونا تونستن منم میتونم. اصلا خیلی حال باحالیه خدایاشکرت.
تاکید بر قدم برداشتن، عمل گرا بودن ، همیشه اساس صحبت های استاد بوده. اینکه حرف مفت نزنیم، اگر حرفی میزنیم، چیزی باشه که بهش عمل میکنیم، نه اینکه فقط برای بقیه حرف بزنیم و نصیحت کنیم. و این همون دلیل پیشرفته که سعی کنیم هر حرفی که میزنیم بهش عمل کنیم.
آرزوها محقق میشوند، هرچقدر که بزرگ باشه، چون اونا فقط برای ذهن منطقی ما بزرگ هستند ولی برای خداوند هیچی نیستند، این ذهن منطقی، این هیله شیطان مدام میخواد مارو با شرایط الانمون بترسونه و نگران کنه، نگران اینکه از کجا و چطور میخواییم بهش برسیم.
آدم اگه در مسیر درست و با باور درست حرکت کنه در مسیر خواسته اش، قدم به قدم بهشون نزدیک میشه و بهشون میرسه.
ما فقط باید درخواستمونو بکنیم، باید بگیم چی میخواییم، باید قدم اولو برداریم، قدم اول اینه که واضح و مشخص و دقیق بگیم که چیو میخواییم، چرا اینقدر نگرانی؟ چرا اینقدر میترسیم که بعدش چی، چطور میخواییم بهش برسیم؟ چرا اینقدر نگرانیم؟ بعدش به ما چه؟ به ما ربطی نداره،
مسیرو خدا مشخص میکنه، وظیفه ما بندگیه، اینه که بگیم من اینو میخوام و خدایا تو هم باید بدهی، باید چیزی رو که من میخوام بهم بدی. من نمیدونم چطوری ولی باید باید منو به خواسته ام برسونی،
ازش توقع داری میدهد، توقع نداری نمیدهد.
قدم های بعدی گفته میشه، جهان بعدشو میگه. خیلی از ما به خاطر اینکه فکرشو نمیکنیم به خواسته مون میرسیم اصلا خواسته هه رو نداریمش، میگیم چطور آخه با این وضع الا من؟ چطورش به تو ربطی نداره، وظیفه تو بندگی کردنه، وظیفه تو درخواست کردنه، خدا خودش بلده چطور تو رو از راهی که فکرشم نمیکنی به خواسته ات برسونه، چون خواسته های ما فقط برای خودمون بزرگه، برای خدا هیچه.
بنویس آقا هرچه میخواهد دل تنگت بگو، میخوایی مریخو مسکونی کنی یا آب اقیانوسو شیرین کنی، میخوایی بدون هواپیما پرواز کنی یا بدون قایق شنا، بنویس. کاری نداشته باش چطوری، فقط بنویس، بگو من اینارو میخوام، تا قبل از مرگم میخوام، چطوریشو نمیدونم فقط میخوام و مطمئنم که پاسخ داده میشود و خداوند هم باید پاسخ بدهد، چون وظیفه اش اینه که به هر آنچه من میخوام پاسخ بدهد.
استاد جون اتفاقا من تمرین ویژگی های مثبت سال قبل و خواسته های سال جدیدو نصفشو انجام دادم و همین دیشب قبل خواب گفتم من فردا حتما و صد در صد میرم قسمت دومشم یعنی خواسته های ۱۴۰۰ رو هم مینویسم و نمیدونم چی بگم که خدای من چطور دلیل محکمی برام آورد و به قول شما اون انگیزه لازم رو بهم داد با این فایل تا دیگه برم و الان که دفترم جلومه خواسته های ۱۴۰۰ رو بنویسم، فقط بخوام کاری نداشته باشم چطوری و از الان اطمینان دارم که زندگی من تقسیم خواهد شد به دو بخش قبل از ۱۴۰۰ و بعد از اون که البته در ادامه مطمئنم شرایطی دوباره پیش میاد، به راه هایی هدایت میشم که اونجا ها هم زندگی دوباره به دو بخش قبل و بعد از اون تقسیم میشه.
خدایاشکرت.
همیشه درخواست اگر واضح باشه، راه ها به شما گفته میشه، عباسمنش همیشه فقط میگه چیو میخواد و اصلا کاری نداره که چجوری میخواد بشه، ولی به خدا میگه اینو باید به من بدی و راهش بعدا گفته میشه، همیشه تا حالا گفته شده، اون درخواست هارو کرده و مطمئن بوده که داده میشه ولی بلد نبوده چطوری. ولی جهان پاسخ داده و مسیر ها و در ها باز شدند.
خدایا عاشقتم شکرت
سپاسگزارم استاد جون از این همه آگاهی بینظیر و فوق العاده خالص که این نتایج عظیم رو به بار آورده که ارزششو نمیتونه هیچ کس مشخص کنه.
خدایاشکرت
عاشقتم استاد جونم
عاشقتم خانم شایسته جونم.
دستتون در دست الله یکتا
سلاااام بر مریم بانووو عزیز و استاد گرامی🌸🌸🌸
مریم جون خیلی بهمون لطف کردی این جلسه معرفی کلی حااال خوب بهمون داد به اضافه کلی آگاااهی ناااب🙏🙏🙏🙏
آفرین به استاد عزیز الگوی واضح و موفق خوب مون که اینقدر با تغییر افکارش شرایطش رو تغییر داده با اینکه هیییچ الگویی نداشته مگررر برعکس اون چیزی که میخواسته.
یعنی از قانون ادب از که آموختی الهام گرفتن و به مسیر به این خوبی ادامه دادن.
من بعد از دیدن این فایل تازه متوجه شدم این معرفی پارت 1 و 2 هم داره.رفتم دیدم تازه متوجه شدم منظور از قانون آفرینش یعنی آفریینش زندگیمون من فکر میکردم آفرینش دنیا رو از روز اول استاد توضیح میدن که به لطف خدااا امروز هدایت شدم و تصمیم گرفتم بعد از پایان دوره 12 قدم که الان نیمه راهش هستم ان شاءالله دوره قانون آفرینش رو تهیه میکنم.خدا تا اینجا هدایت کرده بقیه اش هم با خودشه.مرسی مریم جووون خیلی حس خوبی گرفتم و برای موفقیتهای استاد کلی ذوق کردم و اشک ریختم خدایا شکرت که استاد این همه نتیجه خوب گرفته.پس میشووووووود👏👏👏
استاد بدون الگوی موفق این همه نتیجه👌👌👌👌
ما با الگویی موفق و واضح به نام استاد منش به کجاها خواهیم رسید😍😍😍coming soooooon ♥♥♥
به نام الله یکتا
«قضاوت» چیزی که به شدت در گذشته نه چندان دور درگیرش بودم و هنوز آثارش هست،هرچی به اطرافم نگاه میکنم همیشه آدمای قضاوتگر کسایی بودن و هستن که هییییچ غلطی تو زندگی خودشون نکردن ، این حرف منو یاد یکی از افراد نزدیک زندگیم که به پزشکی خیلی علاقه داشت انداخت که تعریف گوشه ای از خاطراتش خیلی برام نکته داره نه فقط درباره حرف مردم و قضاوت بلکه در همه جنبه ها ، ایشون همیشه سرزنش میشد که تو از فلان خانواده ای حدت رو بدون اینا خواب و خیاله و بیا بریم سر زمین کشاورزی مثل همه ی برادرات کمک بده و چه مانع ها که براش نتراشیدن و چه جو متشنجی که درست میکردن تا نتونه درس بخونه و چقدر یادمه که چجوری از خونه فرار میکرد تا بره فرهنگسرا درس بخونه و چقدر همه مسخرش میکردن و چه برچسب ها که بهش نمیزدن و حتی از طرف خانواده تحریم شده بود و یه ریال پول هم بهش نمیدادن که ارشاد شه و بیاد بره سر زمین کار کنه ولی علاقه و عشق این چیزا نمیشناخت و ایشون تونست بلاخره کنکور بده و نتیجه همه ی خانواده که هیچ همه ی شهر رو تکون داد « رتبه یک گروه تجربی »
حتی وقتی انتخاب رشته کرد بازم همه حرف مفت ها شروع شد که یارو رتبه یک تجربیه هر رشته ای بخواد تو بهترین دانشگاه میتونه بره بعد رفته تشریح انتخاب کرده که بره جسد تیکه پاره کنه آخه بیچاره بیا برو قلب ، چشم ، مغز یه چیز آبرومند چیه اینکار ، یادمه وقتی چند روزی میومد ، با لباسایی که دوس داشت بیرون میومد یا توی کوچه با بچه ها فوتبال بازی میکرد و باز حرفایی که نگاه کن یارو مثلا دکتره با دمپایی و شلوارک اومده بیرون تازه موقع بازی دمپاییاشم درمیاره بابا تو الان باید خط اطو کشیده ی کت شلوارت رو بشه باهاش هندونه قاچ کرد و هزاران مسئله دیگه …
خلاصه در تموم سالهایی که ایشون مشغول پیشرفت و طی کردن مقاطع یکی پس از دیگری و کسب بهترین درجه های علمی و بررسی دعوتنامه هاش از کشورهای مختلف بود اطرافیان مشغول تمسخر و ایراد گرفتن و قضاوت کردن و الان جایگاه ها مثل قیاس قعر زمین با آسمونه، بهترین جایگاه شغلی ، وضع مالی عالی، اقامت بهترین کشور و بقیه الان کجان؟! درگیر همون خاله زنک بازیا و درگیر اینکه چجور چندرغاز پول رو مدیریت کنن که گرسنه نمونن یا این ماه کدوم دکتر برن بلکه فایده داشته باشه و سلامت شن ….
فکر این موضوع که یه روزگاری جزء همچین آدمای قضاوت گری بودم هم برام غیرقابل باوره و یه جورایی میخوام به شدت انکارش کنم چون انگار گذشته ام کابوسی بوده بسی وحشتناک و حال به هم زن دربرابر این مدت زندگیم ولی با یه تحسین گرم به خودم آفرین میگم که انقدرررر بهبود ایجاد کردم و بی انتها بهبود دیگه هم منتظرمه ، خدایا شکرررررت