مصاحبه با استاد | رابطه متقابل بین «تقوا» و «ثروت پایدار» - صفحه 40 (به ترتیب امتیاز)


توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

1104 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    فائزه سامی گفته:
    مدت عضویت: 3091 روز

    سلام استاد حسین نازنین،

    طرز فکر شما رو هزاران بار تحسین میکنم. خیلی تحت تاثیر صحبت های شما در مورد روابط قرار گرفتم. هرچی گفتین درسته عشق باید آزاد باشه. همیشه فکر میکردم کسی هست که انقدر راحت و ساده این مسائلو نگاه کنه و الکی پیچیدش نکنه که خداروشکر صحبت های شما رو دیدم. چون طرز فکر من در مورد روابط خیلی شبیه نظرهای شماست. دقیقا دنیا پر از فراوانی و اتفاقات و انسانهای خوبه که ما با درست کردن باورهامون اونها رو جذب می کنیم. استاد جان شما که اینهمه امکانات دارین و هیچ کمبودی ندارین، چرا فرزند بیشتری ندارین ؟

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  2. -
    amiri گفته:
    مدت عضویت: 2967 روز

    شاعر: مولانا

    ای با من و پنهان چو دل، از دل سلامت می کنم

    تو کعبه‌ای هر جا روم، قصدِ مقامت می کنم

    هر جا که هستی حاضری، از دور در ما ناظری

    شب خانه روشن می شود، چون یادِ نامت می کنم

    ای آفتاب! از دور تو، بر ما فرستی نور تو

    ای جانِ هر مهجور، تو! جان را غلامت می کنم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  3. -
    محمد رضا گفته:
    مدت عضویت: 3987 روز

    سلام بر شما استاد عزیز.ممنون از اینکه این همه بی پیرایه و بی تکلف و شفاف در مورد زندگی شخصی خود و همچنین سایر مسائل زندگیتون با ما صحبت کردید.اگر چه آشنایی من با شما ودیدگاه تون خیلی تصادفی بود و اتفاقی ،اما ادامه و تداوم این همراهی و یادگیری و آموختن از شما ،انتخاب من بوده و خوشحالم از این همراهی. در کنار این همراهی ،کیفیت آگاهی و دانشی که از مجاری دیگر دریافت می کنم هم بسیار تغییر کرده و در مجموع حال بسیار خوشی دارم.نا خود آگاه یاد یک بیت از حضرت مولانا افتادم که می فرمایند:

    هر نفس آواز عشق می رسد از چپ و راست

    ما به فـلک می رویم عـزم تماشـا که راست

    در سایه خداوند زنده و حاضر همیشه حال دل تون خوب باشه.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  4. -
    امید حسینی گفته:
    مدت عضویت: 3228 روز

    سلام به همه عزیزان

    استاد فردا همه بچه های سایت جدا میشن ،میرن از این حرکت های شما میزنن??

    خیلی تحت تاثیر حرف های شما قرار گرفتن بچه ?

    این بچه هایی که من دیدم شما حرفی بزنید فرداش میرن واسه اجراش??

    الان همه مردا تاید میکنن این سبک رو ?میگن اصلا این اصل رابطست و اون یکی حاشیست??

    همه ما از لحاظ روابط، ثروت یا هر چیز دیگه ای همچین ایده ال هایی رو یه جورایی میخوایم ولی خیلی وقت ها شرایط دست و پامون رو میبنده که این ایده ال ها رو اجرایشون بکنیم .

    پس وآسه اجرا کردن ایده ال های زندگیمون باید به یه سطحی از رشد کسب وکار، روابط و غیره برسیم که بتونیم اجرایشون بکنیم.

    مثلا من یکی از این ایده ال هستش یا هر چیز دیگه! واقعا اصلا شاید ما بهشون میگیم ایده ال!!! اسم های شاخدار میزاریم روی این طرز زندگی کردن! وآسه خیلی ها جز بدیعیاته!!

    مثلا من اینجوری بیشتر میپسندم جدی جدی یکی از باورهامه اگه ازدواج کنم میلم بیشتر به گرفتن یه بچه از این نهاد ها هستش تا مال خودم. اصلا حوصله بچه ای ندارم به دنیا بیاد هی گریه کنه و هی مراقبت بشه بخدا، آماده و حاضری یه بچه 4یا 5ساله تحویل میگیری ،خدا وکیلی کی حوصله بچه بزرگ کردن داره بچه وق وقو، اون هم بچه ای که تازه به دنیا بیاد، بخدا من که نه اعصابشو دارم نه حوصلش.

    بنظر من افرادی که همچین دیدگاههای دارن افرادی هستن که آزادی بالاترین اولویت هستش تو زندگیشون و البته افرادی که این سبک زندگی ها رو تو زندگیشون اجرا میکنن به یه درکی از زندگی رسیدن که بالاتر از بچه و ازدواج و این حرفاست.

    یه مثال از زندگی پیامبران شما نگاه میکنید تقریبا بیشترشون چندین ازدواج داشتن و به یه نفر متعهد نبودن مثلا پیامبر که مثال روشنی هستش ابراهیم و مابقی.

    نتیجه گیری اینکه اگه کسی بخواد اوج بگیره به یه قدرت باید وصل بشه که اون قدرت بتونه رهاش بکنه از هر چی وابستگی که هستش،افرادی که همچین سبک هایی دارن بنظرم خود باوری قوی دارن،

    به هر حال خداوند دست ما رو باز گذاشته و اختیار کامل بهمون داده هر کی هر جوری که دوست داره زندگیشو بکنه.

    خیلی ها شاید از همچین سبک هایی خوششون بیاد ولی در نهایت افرادی این حرکت ها رو میزن که خیلی خودشون رو باور دارن و از خودشون میبینن که میتونن آنجام بدن،

    من فقط یه چیزی که فهمیدم از همون اولا کلا آموزش ها و صحبت های استاد عباس منش بنظرم وآسه خیلی ها سنگینه، سطح صحبت ها و نگاه ها بالاست ،افرادی هم که با این طرز فکر استاد آشنا میشن خوششون میاد مثلا پیش خودشون قبول کردن این طرز فکر بعد یه چند ماهی حتی چند سالی که میگذره این طرز تفکر که فکر میکردن پذیرفتنش، طرز تفکره یه جایی گیرشون میندازه بعد اونجاست که ببینم چه واکنشی میخوان آنجام بدن!

    وآسه دست به آنجام تغییرات بزگتر باید امادگی بیشتری وجود داشته باشه .

    استاد بنظرم تو فایل بعدی این صحبت سبک شخصی رو یکم بیشتر تر بازش بکنید تا این بچه ها بیشتر متوجه موضوع بشن فردا نرن همه از این حرکتا بزنن ??

    بچه ها استاد رو وقتی با یه سوال تکراری بمباران میکنید مجبور میشه لو بده از این نوع تفکراتش ???

    خوب سوال بعدی که ایشونو بمباران بکنیم و لو بدن چی هستش??

    بچه ها استاد بنده خدا بزارید یه مساعلی هم تو حریم خصوصیش باشه و پیش ما باز نشه، از همه چیز که نمیشه اطلاع داشته باشیدچقدر کنجکاوید شما مثل انیشتن ??البته کنجکاوی هایی که هیچی توشون نیست??استاد راستی خنده حین نماز چجوریه ???? شوخی کردم.

    همگی موفق باشیم… به امید عشق -ثروت -سلامتی الاهی امین —امین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  5. -
    شهناز اباذري گفته:
    مدت عضویت: 3386 روز

    سلام به استاد عزیزم

    بسیار فایل زیبای بود مثل فایلهای دیگه که درسهای توش داشت که امیدوارم در مدارش قرار داشته باشم…..به جسارت و صداقت در کلماتتون آفرین میگم و این شجاعت قابل تحسینه……من با سن 55سال که شاید جای مادر اعضای گروه باشم که افتخارمه اگر قابل بدونین به نوع نگرش و سبک شخصیتون احترام میذارم و کاملا موافق شما هستم …..از نظر من یه همراهی دو نفره حتما نباید به ثبت سند وداشتن مدرک منتهی بشه…..و داشتن عشق ،احترام به عقاید هر شخص ،تعهد ات،…..تنها کفایت میکنه….البته به شرطی که هر دو به درجه ای از شناخت خودشون ودرجه ای از کمال رسیده باشن که بتونن کنار هم لذت ببرن …و این مهمترین بخش از یک رابطه هست…..خود من سی سال زندگی بدون عشق و تعهد رو پشت سر گذاستم و به قول استاد داشتن یک رابطه هر چند کوتاه و پر از عشق ،بهتر از منی که سی سال رنج رو تحمل کردم تا جدا شدم وصفر صفر با بچه هام از نو شروع کردیم…..بدون اینکه شوهرم حتی به بچه هاش تعهدی یا عشقی داشته باشه….میدونم که خیلی ها موافق یه همچین رابطه ای نیستن…..ولی کافیه کمی دقیق فکر کنیم و از زاویه دیگه ای نگاه کنیم که فقط باید ایمان.به داشته باشیم و همیشه خدا رو در هر چیزی در نظر بگیریم……برای شما استاد عزیز آرزوی سلامتی و عشق میکنم و دستتونو از راه دور میبوسم…..در پناه خدا باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  6. -
    مریم هوشیار گفته:
    مدت عضویت: 3077 روز

    سلام به همه دوستان

    بحث جالبی در گرفته. داشتم نظرات دوستان رو میخوندم. خیلی برام جالب بود که اکثر آقایون موافق سبک زندگی شخصی استاد بودن و اکثر خانمها مخالف بودن.

    دوستان! توجه کنین که سبک زندگی استاد، مختص خودشونه و قرار نیست که توی جامعه و فرهنگ ما هم قابل اجرا باشه.ما توی کشوری سنتی با اعتقادات فرهنگی و مذهبی خاص خودش زندگی میکنیم.

    مثلا آقایون محترمی که کلی ذوق کردن و میخوان همین سبک زندگی رو واسه خودشون پیاده کنن، لطفا در پاسخ به همین پست، اعلام کنن که آیا حاضرن خواهر خودشون چنین رابطه ای با کسی داشته باشه و آیا حاضرن به خواستگاری خانمی برن که قبلا چنین رابطه ای با کسی داشته؟

    خوشحال میشم آقایون محترم عضو سایت جواب منو بدن. فکر کنم نتایج جالبی میشه از این نظرسنجی گرفت.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      امیر غفاری گفته:
      مدت عضویت: 3895 روز

      سلام

      وقت بخیرو شادی

      خدارو بی نهایت سپاسگزارم به شکل استاد عباسمنش وارد زندگی من شده

      استاد عزیز بی نهایت سپاسگزارم تو این فایل به بزرگترین سوال زندگیم پاسخ دادید

      عاشق سبک زندگی استاد هستم و همین روشو دوست دارم تو زندگیم داشته باشم

      زندگی خواهر من هیچ ارتباطی به من نداره و خودش در مورد زندگی خودش تصمیم میگیره

      و روش زندگی خواهرم هیچ تاثیری تو زندگی من نداره

      موفق باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  7. -
    حسین خوشنویس گفته:
    مدت عضویت: 2730 روز

    با سلام.

    دوستان سید بزرگوار دارن قوانین رو میگن در این دنیا موضوع خوب یا بد بودن مطرح نیست خواسته و یا ناخواسته شماست. کائنات چیزی به نام نمیخوام درک نمیکنه فروانیه هر چی توجه کنی رو جذب میکنی.

    خوب خواسته جناب آقای عباس منش این بوده که این خواسته از طریق یه تضاد به وجود اومده بارها و بارها خود ایشون گفتن ممکن بعد ها این خواسته عوض بشه. مثل اینکه یه روز دوست داشتن تو شلوغی باشن و بعد مدتی خلوت و تنهایی رو انتخاب کردن.

    حس خوب داشتن مهمه چقدر استاد میگه سبک شخصی خودتون رو پیش بگیرید.

    بنظرم عزیزانی که به استاد در مورد سبک زندگی عاطفیش ایراد میگیرن قانون فرکانس رو خوب درک نکردند. ما چیزی رو که میخایم بر اساس فرکانسمون جذب میکنیم.

    ما در جایگاهی نیسیم که برای کسی تعیین تکلیف بکنیم.

    راسی کجای قران نوشته این ازدواج هایی که ما داریم شیوه درست زندگیه؟

    یا کجای زندگی اهل البیت این وابستگی هایی که ما داریم ذکر شده؟!

    هدف از ازدواج ارامشه، لذت بیشتره. زن و.مرد میتونن در عین آزادی همدیگه رو دوست داشته باشن. مثل رابطه مادر و فرزند.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  8. -
    مهرداد مرادی نظیف گفته:
    مدت عضویت: 3879 روز

    ادامه 100 نکته هفتم پیام قبلی ??????

    47- فهمیدم که این وظیفه ی من نیست که شور بزنم و به این در و اون در بزنم، وظیفه ی من خواستنه، خواستن بدون تردید، که این چیزهایی که از زبون استادم می‌شنوم فقط کلام خداست، وظیفه ی من خوشحال بودنه سپاسگذار بودنه و اعتماد کردن به خداست و کنترل ذهنم که هر بار که شیطون اومد بگم خدا برام می‌خره خدا بهم قول داده که هدایتم میکنه، خدا برای من کافیه

    48- بعد دوره روانشناسی ثروت خیلی دچار ابهام شده بودم. میدونید سختم بود…و با جهان بینی توحیدی فهمیدم اهااا نکته تو صبوری و امید و طی کردن تکامله. تو عجله نکردن. تو لذت بردن از مسیر.

    49- آیه 5 سوره الضحی

    وَلَسَوْفَ یُعْطِیکَ رَبُّکَ فَتَرْضَىٰ

    و به زودی پروردگارت آنقدر به تو عطا خواهد کرد که راضی شوی

    همون باوری که استاد میگفت : خدا بهم گفته از ثروت بی نیازت میکنم اونقدر که نتونی بشمری ، نتونی تصورش کنی . سیرت میکنم ازش

    50- خدا همه چیه خدا زمان خدا مکان خدا صداست خدا تصویره خدا حس خدا من خدا تو خدا همه خدا یه حشره ست خدا یه ستاره ست خدا یه انرژی ک همه چی رو در بر گرفته خدا یه قانون خدا یه تعادل خدا همه چیه

    وقتی ما یه همچین چیزی رو میخوایم بفهمیم ش میخوایم درکش کنیم بهترین راه اینه ک بیایم باورهای مناسبی در موردش ایجاد کنیم

    حالا ک نمیشه توضیحش داد هر جوری ک بخوای درکش کنی ب همون شکل در میاد یه انرژی ک تو بهش شکل میدی

    اصلا خدا تویی خدا افکارت خدا ن عشق ن نفرت ن خوبی ن بدی هم عشق هم نفرت هم خوبی هم بدی هم بالا هم پایین ب قول خودش هم اول هم آخر

    وقتی اگاهانه می فهمی همه چی خودشه اون وقت باورهات در مورد خداوند بیشتر میشه

    اینجوری نیست بگی خداوند خوبیه در مورد مکر خداوند میگه من مکارترین مکارانم

    همه چی خودشه همه چی اونه با توجه ب باورهای هر فرد با توجه ب شکل ظرفی ک ایجاد کردی مثل آب ب هر شکلی ک تو درش بیاری اون ویژگی ک تو می سازی در ذهنت ب همون شکل در میاد اون جوری میشه ک تو میسازیش تو باورش میکنی

    ب خاطر این میگم همه چی باور تمام اتفاقات زندگی ما بخاطر شکلی هست ک ما ب اتفاقات میدیم و باوری ک ما در مورد شون ایجاد میکنیم

    مثلا باورت این باشه ک خداوند همیشه با تو همراه تو در کنار ت حامی ته خداوند همیشه منبع رزق و ثروته و …

    حالا ک همه چی خودشه هر چقدر بتونیم بزرگتر فکر کنیم در موردش ب همون نسبت میتونیم بیشتر داشته باشیم به همون نسبت میتونیم بهتر زندگی کنیم به همون نسبت میتونیم آرامتر باشیم

    در هر صورت در هر کجا ک هستی ب هر صورت ک بتونی باورهات و در مورد هر چیزی و در مورد خداوند تغییر بدی ب همون نسبت میتونی جهان بهتری رو برای خودت خلق کنی میتونی دنیای بهتری رو برای خودت خلق کنی دنیای تو فقط دنیای تو هر جوری ک خدا رو باور کنی هر جوری ک قدرت بهش بدی هر جور ک احساس کنی بهت نزدیکه دوست داره بهت کمک میکنه نامحدود هر جوری ک ببینی همون جور میتونی تو زندگیت تجربه کنی

    البته باید ادامه بدی و هر روز کیلیر تر و واضح تر بشی و این روند و همین جور ادامه بدی

    51- بازم می خوام تشکر کنم بابت فایل کنترل نجواهای ذهنی هرچی بیشتر گوش میکنم آرام تر میشم

    دیگه تا یه ذره می خواد حالم بد بشه بهش میگم صبر کن کجا داری میری مچت رو گرفتم من اشرف مخلوقات هستم و تو به خاطر اینکه به من سجده نکردی رانده شدی از درگاه خداوند زمانی که پیامبر به معراج رفت فرشته مقرب درگاه خداوند از یه جایی نتونست بره جلو تر خداوند تمام هستی رو مسخر من کرده

    حالا من قدرت رو بدم به تو که حالم رو بد کنی؟شیطان هیچ قدرتی نداره اتفاقا وقتی میاد سراغم بهش میگم ممنونم که داری بهم باگ ها و باورها رو نشون می دهی

    52- اینقدرررر خدا مهربونه،تمااام کارامون رو برامون انجام میده حتی1درصد رو هم ما انجام نمیدیم،حتی ماهارو هم کول میکنه،یعنی ایییینننققددددررر مهربونه،خدایا شکر که عزیز دردانه خداییم،خدا میگه تو قدم برندار بنده یه نازنین من خودم همه جوره جُورتو میکشم نازنین من.

    بچه ها هرچی میخوایین به خود خدا دستور بدین به خداوندی خدا خودش همه چیو راست و ریست میکنه،زمین و زمان رو بهم میدوزه،میگه نور چشمی من ازم خواسته چشتون کور دندتون نرم همین الان براش همه چیو فراهم کنین و این میشه که ما به رویاهامون میرسیم.

    الحمدالله رب العالمین

    53- سلام سلام و صد تا سلام به بهترین استاد توحیدی دنیا،

    استاد عباس منش عزیز..و سلام به همسفرای گل و نازنینم..

    تمرین جلسه ششم….

    استاد اگه اجازه بدید میخام خلاصه جلسات گذشته رو بگم و ارتباطش با توحیدی شدن یک انسان رو…

    در جلسه ی اول یاد گرفتم که بر ترس ها غلبه کنم و قدم اول رو برای تغییر بردارم..

    ارتباطش با توحیدی شدن اینه که:

    وقتی شما مسیر توحیدی شدن رو طی کردی و ایمان و توکل تو قوی و کامل شده،پس دیگه ترس و نگرانی اصلا معنایی نداره چون تو به منبع اصلی جهان هستی خداوند وصل هستی…

    در جلسه ی دوم در مورد عجله نداشتن و طی کردن تکامل یادم دادید و اینکه ارامش داشته باشم…

    ارتباطش با توحیدی شدن اینه که:

    شما وقتی یک انسان توحیدی هستی و ایمان و توکل در تو اولین حرف رو میرنه..پس به یک ارامش عمیق و ناب الهی رسیدی..که برای هیچ چیز عجله نداری چون ایمان داری در موقع خودش به اون هدف میرسی..چون توکل کردی به منبع عظیم جهان هستی ..و این ارامش الهی به تو کمک میکنه تا تو هر زمینه به راحتی و بدون دغدغه تکاملت رو طی کنی..

    در جلسه ی چهارم یادم دادید دنبال عشق و علاقه ی خودم باشم و توجهی به افکار و جریانات جامعه نداشته باشم که به چه سمت و سویی هستش..و با خلاقیت دنبال گسترش جهان هستی باشم..

    ارتباطش با توحیدی شدن اینه که:

    وقتی مسیر توحیدی شدن رو هر روز و هر روز داریم تمرین میکنیم تا یک فرد توحیدی و یکتاپرست باشیم به راحتی روی باورهای مناسب با خواسته هامون کار میکنیم و ایمان داریم که خداوند بیشتر از ما دوست داده که ثروتمند باشیم و به گسترش جهان هستی کمک کنیم پس با این ایمان و توکل در مسیر درست و افراد درست قرار میگیریم و به راحتی با خلاقیت و نو اوری در زمینه ای که علاقه داریم به بسط و گسترش جهان هستی کمک میکنیم..

    در جلسه ی پنجم یادم دادید که شاه کلید رسیدن به خواسته ها ،لذت بردن از مسیر رسیدن به خواسته ها و در لحظه ی حال زندگی کردن هستش..

    ارتباطش با توحیدی شدن اینه که:

    وقتی شما یک انسان توحیدی هستی و ایمان و توکل کامل به خدواند داری،پس نه نگران اینده ای و نه در افسوس گذشته،چون با ارامش الهی که از خداوند میگیری فقط و فقط در لحطه ی حال زندگی میکنی و حتی اگه زمانی مشکلی هم پیش بیاد اینقدر ایمان و ارامش داری که نه تنها شادی تو بهم نمیریزه بلکه مطمعنی که خداوند از قبل برای حل مشکل تو اماده شده و تو اون لحظه از زندگیت لذت میبری..و این یعنی توحیدی شدن..

    در جلسه ی ششم بهم یاد دادید که ذهن ما هم مثل جهان دوقطبیه،1.‌نجواهای ذهنی 2..الهامات درونی

    استاد بهم یاد دادید که این دو قطب در ذهن همه ی ادم ها وجود داره.‌‌و اینکه کدوم در ما بروز میکنه برمیگرده به اینکه ما به کدوم قطب بهای بیشتری بدیم..اگه به نجواها تکجه کنیم و بخایم با اون مقابله کنیم پس اون قوی تر میشه…ولی اگه به نجواها بی توجه باشیم و دنبال این باشیم که باورهای متضاد بت اون نجواها رو بسازیم و تمرین کنیم تا الهامات درونی قوی و قوی تر بشه و وقتی الهامات درونی قوی میشه رفته رفته نجواها ضعیف و ضعیف تر میشه و حتی میتونه به صفر و 1 درصد هم برسه.…

    ارتباطش با توحیدی شدن اینه که:

    وقتی تو مسیر توحیدی شدن هستیم یعنی ایمان و توکل داریم به منبع اصلی یعنی خداوند عزیز

    ایمان و توکل یعنی چی؟ یعنی ایجاد باورهای خوبی که به ما ارامش میده و وقتی تو این ارامش و توکل رو داری؟به راحتی میتونی گفتگوهای ذهنی خودت رو در مورد موضوعات مختلف به سمتی هدایت میکنی که نتیجه ی اون احساس خوب و ارامشی هست که داری…

    و احساس خوب =اتفاقات خوب

    پس تا این جلسه یاد گرفتم که هر چه بیشتر و بیشتر تو زمینه ی توحیدی شدن خودم تکرار و تمرین داشته باشم چون با توحیدی شدن و توکل و ایمان به هر چه که می خواهم به راحتی میرسم..

    وقتی من ایمان و توکل به خداوند رو دارم ارامشی ناب از جنس الهی دارم که شیرین ترین ثمره ی توحیدی شدن من هست..ارامش دارم..عجله ندارم..شاد و خوشحالم و در لحظه ی حال زندگی میکنم و لذت میبرم

    وقتی ایمان دارم،باورهای قشنگ رو در ذهنم میسازم و نجواهای ذهنم خیلی کم و کم رنگ میشه و هر چه ایمانم قوی تر باشه، به صفر هم میرسه

    وقتی ایمان و توکل دارم به بهترین مسیر ها هدایت میشم و به راحتی نجواها در ذهن من کم میشه و به راحتی و اسونی متوجه الهامات درونی میشم…

    و این الهامات درونی باعث ارامش و خوشحالیه من میشه..

    و باعث میشه که من اصلا تو احساس بد نمونم…

    وقتی ایمان و توکل داری ،یک انسان سپاسگذار و سپاسگذار هستی و در شرایط سخت توجه تو به داشته ها و نعمت هات کشیده میشه چون ایمان داری ..چون میدونی که داشته های هزاران برابر بیشتر از نداشته هات هستش…پس باید روی باورهای مناسب کار کنید ..تکرار و تکرار و تمرین….

    54- با احساس دین به خواسته ها نمیرسیم

    اینکه با فورس کردن و منگنه گذاشتن خودمون به چیزی نمیرسیم

    55- نازنین کرمی دست عزیزم در خصوص سوال شما در رابطه با اینکه کارهاتون رو به تعویق میندازین

    من خودم از تنبلای روزگازم و خوب میفهمم به عقب انداختن کار یعنی چی

    اما روشی که استفاده کردم و برام عالی بوده از اهرم رنج لذت بوده

    وقتی یه کاری میخوام انجام بدم و عقب میندازم میشینم مینویسم که چه فوایدی داری انجام دادنش با کمی پر رنگ کردن فواید

    و همینطور ضررهاشو خیلی پر رنگ و ترسناک مینویسم و ذهنمو روشن میکنم چه عواقبی داره و خودم رو در حالتی میبینم که انجامش دادم و حس خوبی بهم میده

    اون حس رو حفظ میکنم و هی تجسم میکنم و انجااامش میدم‌

    56- بنام خدایی که برام همه چیز میشه در صورتی که باورش کنم،در صورتی که حرکت کنم . اصلن وقتی کنار میکشی خودتو و اجازه میدی خدا کارشو بکنه یعنی باورش داری،وگرنه نمیری کنار که خدا همه چیز میشود همه کس را.هم برای من هم برای تو هم برای همه

    57- چقدر قشنگ میشه درک کرد قانون و تو فوتبال

    اول تا آخر ک ما داشتیم فوتبال و نگاه میکردیم دخترم مدام دعا میکرد خدایا ما ببریم و آخرش هم گفت حقش نبود انقدر زحمت کشیدن چرا نبردنند واقعا چقدر ما باورهای محدود کننده ای داریم ک از ما ب بچه هامون هم انتقال داده شده فکر میکنند هر چقدر بیشتر سختی بکشیم حتما باید پیروز بشیم خدا باید دلش بسوز ه و ب نفع ما تموم بشه کلی براش توضیح دادم و بعد از یه کم فکر کردن فهمید ک خدا سیستمی عمل میکنه ن احساسی چقدر ب خود من تو درک قانون کمک کرد ک همه چی باور با اینکه خیلی خوب بازی کردند خیلی عالی ولی خودشون و باور نداشتند و قانون چقدر دقیق عمل میکنه و برای همه یکسان و ب هیچ وجه خدا پارتی بازی نمیکنه به هر چی باور داشته باشی همون تجربه رو میکنی ای کاش همه میدونستند ک همه چی ب باور ربط داره اگر خودشون رو باور داشتند و فکر نمیکردنند ک اونا ستاره اروپا هستند العان برنده بودند چقدر قشنگ و جوانمردانه بازی کردن بازم دمشون گرم

    58- استاد جونم آخه من چی بگم که جلسه ی ششم فوق العاده است.

    رابطه ام با چاخان خیلی خیلی خیلی خوبه اصلا خیلی باحال دوستیم با هم و مچش رو میگیرم.

    الان که فکر میکنم قبلا خیلی مقاومت داشتم در ارتباطم با چاخان و فکر میکردم دیگه اگر احساسم بد بشه کارم تمومه اما الان نه تا میاد حرف بزنه منم باهاش حرف میزنم میگم ای کلک من که تو رو میشناسم که همیشه بهم دروغ گفتی، تو کارتو بکن منم کار خودمو میکنم.

    اصلا همین صحبت کردن با چاخان هم حالت شادی و نشاط برام داره.

    استاد عزیزم ممنونم که شما اینقدر قوانین و ساده و عملی به ما یاد میدید، استاد عزیزم دوستتون دارم بی نهایت

    59- “هرانسان درمسیر تکامل خویش است”

    وچقدراین باوربه من آرامش میده ،اینکه عجله نکنم،اینکه باورکنم همه چیز درجهان درزمان مناسب خودش اتفاق میفته و بااحساس آرامش و احساس عالی.اگرمن از هرآن چیزی که دارم لذت ببرم و روی باورهام متمرکزکارکنم.بالذت و با این باور که” میدونم جواب میده” یقین دارم به زودی به همه خواسته هام دست پیدامیکنم.

    60- من به تازگی وبعداز هفت ماه کارکردن روی باورهام به باورهای محدودی پی بردم که فقط در پی عمل به یک الهام واضح برام رخ داد.که اگربه اون عمل نمیکردم هرگز متوجه اون باورهای محدودم نمیشدم.وچقدر خوشحال وراضیم.که شجاعانه جلورفتم و دستهای خداوند رو دیدم و دریک نقطه باورمحدودم رو شناسایی کردم.باوری که حلش میتونه کمک شایانی به رشد و موفقیت وپیشرفت من کنه.

    وفقط میخوام بگم دوستان عجله واقعا نجوا وزمزمه شیطانه.که گاهی بسیار زیرکانه و باحقه های متفاوت درلباسهای مختلف میخواد قانعمون کنه که این عجله بجاست وکارت درسته.!!! درحالیکه جنس الهامات خداوند ازآرامشه.وبی شک هردستاوردی که ازجنس آرامشه دربهترین زمان ممکن برامون رخ

    میده.

    فقط بایداین مساله روباورکنیم.و اززندگیمون لذت ببریم.

    همه چیز لذته،همه چیز احساس خوبه..بخدا اصلا نیاز نیست که انقدر ذهنمون رو درگیر تکامل کنیم..خودش بخوبی طی میشه..مافقط باید احساس خوب داشته باشیم و سپاسگزار باشیم..

    خدایا شکرت ،شکرت ،شکرت…

    61- الهامات در آرامش شنیده میشوند

    62- ((به من اعتماد کن و صبور باش،من برات کافی هستم)) خدا پدر هم میشود،خدا عشق هم میشود الحمدالله رب العالمین

    63- نازنین کریمی عزیزم،قربونت برم دقیقا مشکلی که من داشتم،یعنی چاخان مشغولم میکرد و من از برنامه عقب میموندم،این شد که من همه جا برای خودم یادآور گذاشتم و هرچند وقت یکبار رنگا و علامتها و متنها و نوشته هارو عوض میکنم،تا چشم بهش میخوره،میگم آفرین به من که دارم بهترین استفاده رو از وقتم میکنم.ایشالا مفید باشه برات

    64- علیرضابیرانوند دروازه بان تیم ملی ایران:

    کارگر نانوا بودم

    رفتگر شهرداری بودم

    ماشین میشستم

    در رستوران ظرف میشستم

    شبها در میدان آزادی میخوابیدم

    او هیچگاه درمانده نشد تا اینکه….

    علیرضا بیرانوند که این سال‌ها با قراردادهای میلیاردی در تیم پرسپولیس تهران و تیم ملی بازی می‌کند، از آن دسته افرادی است که از خانواده‌ای بسیار فقیر و بدون داشتن هیچ امکاناتی خود را به این مرحله رسانده است.

    به گفته خودش بیش از 10 بار داستان زندگی خود را برای هم‌تیمی‌هایش تعریف کرده ولی هیچ‌کس از شنیدن این ماجراها خسته نمی‌شود و همیشه همه گوش شنوای ماجراهای تلخ و سخت زندگی او هستند.

    او که متولد سال 71 در خرم‌آباد است، از بچگی علاقه بسیار زیادی به فوتبال داشته و این علاقه به‌شدت مورد نارضایتی پدرش بوده

    علیرضا در این‌باره می‌گوید: «پدرم اصرار داشت به جای اینکه وقت خود را برای بازی فوتبال بگذرانم کارگری کنم و بتوانم پول دربیاورم.»

    این‌طور که دروازه‌بان تیم ملی می‌گوید پدر او هیچ‌وقت او را کتک نزده و همیشه توپ، لباس فوتبال یا وسایل فوتبالی او را پاره می‌کرده که دیگر نتواند بازی کند زیرا می‌دانسته علیرضا چه علاقه‌ای به این ورزش دارد اما او هیچ‌وقت خسته نشده و بالاخره با کار کردن در نانوایی بربری در خرم‌آباد توانسته پدرش را راضی کند که فوتبال هم بازی کند.

    این دروازه‌بان می‌گوید: «بالاخره پول‌هایم را جمع کردم و بلیت اتوبوس خریدم و به تهران آمدم. در راه با حسین فیض که مربی تیم وحدت تهران بود همسفر شدم و او به من گفت اگر 250 هزار تومان بدهم من را به تیم می‌برد.»

    او ادامه می‌دهد: «من هیچ پولی نداشتم و همین را به فیض گفتم و او با این حال من را به تیم برد. در بازی تدارکاتی درخشیدم ولی این تیم خوابگاه نداشت و در میدان آزادی می‌خوابیدم.»

    او با بیان اینکه همه دستفروش‌های آنجا او را می‌شناختند، ادامه داد: «بعدا قرار شد در ازای شستن ظروف یک پیتزا‌فروشی شب‌ها را آنجا بخوابم. در آن روزها به تیم جوانان هما رفتم و در آنجا هم بازی می‌کردم.»

    او به‌عنوان تلخ‌ترین خاطره‌اش در آن روزها می‌گوید: «یک بار سعید ریاضی مربی‌مان ساعت یک و نیم شب به رستوران آمد. نمی‌خواستم مرا ببیند اما تصادفا دید و برایم گریه کرد و گفت چرا تا به حال درباره کار به او نگفته‌ام. بعد از آن به یک کارواش رفتم و مدتی در آنجا کار می‌کردم.

    بعد معرفی شدم به شهرداری و هر روز از ساعت 5 در خزانه در حوالی مترو رفتگری کردم.

    در همه این مدت پدر و مادرم نمی‌دانستند من در تهران کار می‌کنم.» اولین قرارداد این بازیکن با تیم نوجوانان نفت بود. 900 هزار تومان به او پول دادند که آن را به خانواده‌اش داد و به آنها گفت در تهران فوتبال بازی می‌کند.

    وقتی از نوجوانان به امید رفت رقم قرارداد او به دو میلیون و 500 هزار تومان رسید. پس از ‌آنکه نفت به لیگ برتر آمد، قراردادش 85 میلیون تومان شد و حالا با قرارداد یک میلیارد و 900میلیون تومانی که قراردادی دوساله با پرسپولیس است برای این تیم بازی می‌کند.

    شهرت بیرانوند به بلند پرتاب کردن توپ و دست‌های بلندش است. خودش در این‌باره می‌گوید: «دست‌های بلند من جان می‌داد برای شستن ماشین شاسی بلند».

    برای رسیدن به رویاهات هر بهایی که لازم هست بپرداز

    خودت را که باور داشته باشی،کائنات برای رسیدن به رویاهایت به تو کمک خواهد کرد.

    65- داشتم بازی ارژانتین و کرواسیو نگاه میکردم که هنوز هیچ گلیم نزده بودند سرمربی ارژانتینو که دیدم گفتم با این تند تند راه رفتنشو این حرص خوردناش معلومه که میبازن و واقعا تعجب هم نکردم که پیش بیتیم درست بودد هرچند که واقعا مسی رو خیییییییلی دوست دارم و ناراحت شدم که باختند اما قانون قانونه به هرچی بچسبی و حرص و جوش بزنی ازت دورتر میشه….

    خدایا شکرررررررت بابت این اگاهیها

    66- باچه تمرینات ذهنی هر رو هر روز و هر شب انجام میدید ؟ چقدر تکرار میکنید ؟

    من بیشترین تمرینی که انجام میدم تمرین سپاسگزاری …..واقعا مث این میمونه بگی چقد نفس میکشی در روز….من خیلی این تمرینو دوست دارم و تو این ماه مبارک رمضان که بیشتر قران خوندم بیشتر به یقین رسیدم که قویترین تمرین تمرین سپاسگزاری چون خیلی در قران تکرار شده که خداوند رو در صبحگاه و شامگاه به پاکی یاد کنیو و سپاسگزار باشید …این تمرین نزدیکترین فرکانس و به منبع داره ….و کتاب معجزه سپاسگزاری از کتابهای صوتی سایت خیلی خیییییلی شدید بهم کمک کرد و به حد ثبات رسوند منو …که میتونی تهیش کنی از انترنت یا از کتایفروشیها چون استاد الان اینو تو سایتش نداره ….و ایکاش که استاد خودشون یه کتاب سپاسگزاری با صدای خودشون رو سایت بذارن من بارها و بارها استاد عزیزم این درخواست رو دادم ….ان شاالله که اجراییش کنین …و خلاصه قلب ارام عزیزم صبح که از خواب پا میشم همونطور که از استاد و این کتاب یاد گرفتم بابت بالش زیر سرم .پتو بابت سقف روی سرم خدارو شکر میکنم بعدش همین که پامو میذارم روی زمین میگم خدایا شکرت بابت پاهای توانمندم و بعدش که میرم حیاط بابت دستها و پاهامو دمپایی که پام میکنم میگم خدیا شکرت و وقتی به حیاط فوووووووق العاده قشنگمون میرسم که الانم پررررررر از گلهای انار نارنجی رنگ خوشرنگ تو برگهای سبزززسببببببز درختان وقتی این صحنه های زیبا رو میبینم بابت چشمام و این حیاط زیبا خدا رو شکر میکنم …وقتی گلهای محمدی رو بوو میکتم بابت حس بویاییم و این گلهای خوشبوی زیبا خدارو صدهزار مرتبه شکر میکنم …و بابت صدای خیییلی زیاد و زیبای گنجشکها که اکثر روزها با صداشون بیدار میشم و بابت گوشم از خداوند عزیزم سپاسگزاری می کنم و بعدش بابت اب و صابونو سیستم لوله کشی اب که انقدر اسون شده خدارو شکر میکنم و بعدش بابت صبحانه و چای داغ و مادر بسیار مهربانم که هرصبح بعد خوندن نمازش سماور جوش و قوری چای امادس خدارو میلیاردها بار شکر میکنم ..بابت نون تازه و مخلفات صبحانه بابت سیستم بلع و گوارشیم خدا رو شکککر میکنم ..وکلا تو طول روز سعی میکنم انجامش بدم تا اخر شب ….

    دو نکته مهم در سپاسگزاری :حتما باید با احساس خوب انجامش بدی اگه مثلا از دست خواهرت عصبانی هستی و نمیتونی شکرگزارش باشی از یه چیز دیگه که بهت احساس خوب میده سپاسگزار باش و کم کم خودت رو به احساس خوب برسون …میخوام بگم نمیخواد زووورکی سپاسگزار باشی ….اگاهانه سپاسگزار باش ..

    و اینکه اگه تو طول روز یادت رفت ولی حتما با شروع صبح و اخر شب حتتما انجامش بده

    67- میدونم سوالاتم کلی هست و جوابش توی دوره ها و فایل های استاد هست ولی دوست دارم ببینم شما ها از اول روز تا آخر شب چه تمریناتی انجام میدید و چطور نتیجه میگیرد؟ و چطور به این مرحله رسیدید؟

    قلب ارام عزیزم همون طور که گفتم من تمرین سپاسگزاریو خیلی انجام میدم و البته با قدرت کلام انجام میدم کلا با نوشتن خیلی حال نمیکنم ولی کلام سادست و دم دست نه خودکار میخواد نه کاغذ نه نور میخواد هر موقع خواستی میتونی هم با صدای بلند هم ذهنی با خودت در مورد خواسته هات و باورات حرف بزنی ،،،با خدای خودت مناجات کنی …و و و

    تمرین دیگم که انجام میدم دیدن نشانه ها و سپاسگزاری بابت اونها حتی با دیدن کوچکترین نتیجه و نشانه سعی میکنم قوانین رو به خاطر بیارم و سریع سپاسگزاری کنم ..

    و تمرین دیگه اینه که به محض اینکه یه الهامیو دریافت میکنم سریع عملی میکنم و خیلی روی باور توحید عملی کار میکنم رو این باور که ایمانی که عمل نیاورد ایمان نیست حرف مفته …

    یه تمرین نوشتنی که انجام میدم غیر از خلاصه برداریهای جلسات که اونارو تو دفترم مینویسم اینه که فقط باورها و جملات تاکیدیو تو یه دفترچه که دم دستم باشه مینویسم و بارها اونها رو تکرار میکنم …

    امیدوارم برات مفید باشه دوست عزیزم …ان شاالله خداوند مهربان هممون رو به راه راست راه کسانی که به انها نعمت داده و نه گمراهان و نه غضب شدگان هدایت کند .

    68- یادتونه رفتم بذر ریحان خریدم …26خرداد اونا رو تو همون گلدونی که برای مامان جوووونم گل هدیه گرفتم..رفتم خاک باغچمونو توش ریختم و یه خورده بذرم پاشیدم روشو یهخورده اب ….بعد گفتم بذار انترنتو نگاه کنم ببینم بعد چند روز از زیر خاک سر میزنن بیرون نوشته بود بعد سه تا چهار روز البته اگه بذرها رو هشت ساعت تو اب ولرم بذاری و بعد اونها رو به خاک منتقل کنی

    روز دوم اومدم اب بدم هیچی ندیدم

    روز سوم بازم هیچی

    روز چهارم بازم هیچی ..چاخان اومد گفت ببین به نظرم خیلی الکی بذرها رو تو خاک گذاشتی بذو با همون روش استفاده کن و گلدان رو هم خالی کن و مجددا خاک تازه بریز توش ..تو خیلی سریع و سرسری بدون هیج قاعده خاصی هم رو سرهم اوردی …باور کنین داشتم وسوسه میشدم که برم بذرها رو بذارم تو اب ولرم و دقیقا گلدان رو خالی کنم و بعدش گفتم چچچچچچشش چی میگی تو اصصصصلا یادته من تو بچگی همش کارم این بود ریحان و لوبیا و نخود میذاشتم تو خاک نه اینترنتیم بود نه خاک انچنانی و انقدم مثل الان عجله نداشتم که کی میاد بیرون من مطمینم دیگه فردا یا پس فردا جونه میزنن ….دیگه جوابشو ندادم اونم حوصله بحثو نداشت

    روز پنجم اومدم اب به گلدان بدم دیدم سه تا کوچولو جوونه سبز میبینم که خیییلی به زور دیده میشدند …اولین کاری که کردم گفتم حمد و سپاس فقط برای خداوند مهربانم که خالق جهانیان است خدایا شکرت و اننننننقدر ذوق داشششستم و روز بعد روز ششم که امروز شد از خواب که بیدار شدم ناخوداگاه گوشیمو باز کردم و مجددا به عکس سه تا جوونه نگاه کردم و عنوانشو نوشتم روز پنجم به به نشانه ها توجه کنید و سپاسگزار انها باشید و بعد گفتم الان احتمالا سه تای دیگه اضافه شدن و رفتم که گلدان رو ننگاه کنمم به نظرتون چندتا دیگه اضافه شده بود ?من خودم حدس زده بودم نهایتا هفت تا ده تا میشن میدونین انققققققدر زیاد بودند برام قابل شمارش نبود و دققققیقا همون لحظه قوانینو سریع مرور کردم که بله سمیه جونم اگه همیشه با دیدن کوچکترین نشانه سپاسگزار باشی نشانه ها به سرعت و با تعداد زیاد خودشون رو نشون میدن فقط باید اروم باشی

    خدایا شکررررت

    69- فقط باید صبر کرد

    این موضوع صبر خیلی مهمه

    یادمه یبار یکی از خانم های فامیل باردار بود، شاید 1 ماه بود که خبر باردار بودنش به ما رسیده بود، مامانم یروز گفت یعنی هنوز بچه فلانی به دنیا نیومده؟ گفتم مامان مگه مایکروفره؟ بابا زمان میبره خخخخ پخش زمین شده بود از خنده میگفت این چه مثالیه میزنی آخه…

    حالا ما هم برا نتایج به قول استاد عادت کردیم به دوره فست فود ها، باباجان مایکروفر که نیست

    زمان میبره

    پس باید با ایمان بیشتری ادامه بدیم

    میدونین موضوع چیه، این که ما تو اکثر کارها اگر قرار باشه 1000 قدم برداریم تا به هدف برسیم 990 تا قدم بر میداریم اون چند قدم آخر رو دلسرد میشیم و میگیم بیخیال این دیگه نشد

    به نظرم همگی باید اهداف های کوتاه کوتاه انتخاب کنیم، وقتی بهشون میرسیم اعتماد به نفس بگیریم و

    بگیم قانون کار میکنه. این موضوع رو استاد بارها گفته که اهداف کوتاه انتخاب کنید تا وقتی بهش میرسید حالتون خوب بشه و امید بگیرید

    70- عادت کردم نگاه خاصی به خدا و جهان هستی داشته باشم، نگاه من اینه:

    دنیای من خلاصه میشه در من و خدا، تمام مخلوق و جهان هستی و کیهان آفریده شدن تا من در مسیر زندگی باشم

    همشون آفریده شدن تا من زندگی کنم، تا ازشون درس بگیرم و…

    پس خدایی که بخاطره من یک نفر اینهمه انسان و سیاره و… خلق کرده حتما قدرت های شگرفی در وجود من قرار داده

    ولی وظیفه کشف این قدرت ها فقط و فقط با خوده منه

    چقدر خوبه اگر همه این دیدگاه رو نسبت به خودشون و نظام هستی داشته باشن

    71- از اون قسمت از حرفهاتون که گفتید باورهای ثروت آفرین میتونند در به دست آوردن سلامتی هم کمک کنن خیلی لذت بردم . واقعا همین طوره ، ثروت به سلامتی خییییلیی کمک میکنه و احساسی که به آدم میده خود به خود باعث ایجاد سلامتی هم میشه.

    72- هُوَ الَّذِی یُصَلِّی عَلَیْکُمْ وَمَلَآئِکَتُهُ لِیُخْرِجَکُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلَی النُّورِ وَکَانَ بِالْمُؤْمِنِینَ رَحِیماً

    او کسی است که بر شما درود می فرستد و فرشتگان او ، تا شما را از تاریکی ها (باورهای نادرست که نتیجه اش :کفر، شرک، جهل، تفرقه و خرافات و نبودن آرامش و شادی است) به سوی نور (باورهای صحیح و صحیح و قرآنی و عااااالی که نتیجه اش ؛ توحید ،ایمان، تقوا، علم و وحدت و آرامش درونی و شادی در دنیا و آخرت است) در آورند و او به مؤمنان مهربان است.

    73- بار الها و ای رب العالمین به هر نیکی و خیر و رحمتی که از جانب تو بر ما رسد محتاجیم و از تو خیر و خوبی و رحمت و ثروت و تمام نعمات نیک را میخواهیم ::::::چون تنها تو صاحب و مالک و بخشنده ی آنهایی ،،،،نه کس دیگری .

    پس از تو میخواهیم که بر ما نعمت شکرگزاری را نیز در کنار سایر نعماتت ارزانی داری.

    74- ستایش کنم ایزد پاک را که گویا و بینا کند خاک را

    به گیتی نبینم همی یار کس جز ایزد مرا نیست فریاد رس

    75- همه ی ما انسان ها هر روز 24 ساعت زمان داریم، که میخواهیم ازش لذت ببریم.

    پس زمان همه ی ما محدود هست و تمرکز ما هم محدود هست، ما نمیتونیم همزمان روی 4 تا موضوع که علاقه هم بهش داریم تمرکز بذاریم.

    چون در اون صورت تمرکز ما برای هر موضوع 25% نمیشه خیلی کمتر میشه.

    اگر دوست داری در یک موضوعی که بهش علاقه داری، چاهی باشی به عمق هزاران کیلومتر، پس علاقه ی واقعیت رو شناسایی کن و تمرکزت رو روی یه موضوع بزار.

    دوست عزیزم این که از خودت توقع داشته باشی هر روز مثل یه ربات یه سری کارهای مشخص شده رو انجام بدی که اگر به هر دلیلی نتونستی انجامشون بدی، حالت گرفته بشه، روند درستی نیست، چون هدف ما از زندگی لذت بردن هست، هدفت از انجام کارهای مورد علاقه ات لذت بردن بیشتر هست، حالا اگر فکر کنی که وااااای داره وقتم تلف میشه و وای زمان کم دارم و بسان وفلان… اینها نجوای شیطانه که داره بهت میگه عجله کن که دیر شد که بهش نمیرسی.

    نه دوستم آرامش داشته باش و لذت ببر از هر لحظه ی زندگیت و اگر علاقه ی واقعی ات رو هنوز شناسایی نکردی هییییچ اشکالی نداره ، علایقت رو تک تک تجربه کن و ازش لذت ببر، نه همه رو همزمان بخواهی تجربه کنی، چون در این صورت از هیچکدومش هیچی نمیفهمی و لذتی نمیبری.

    و عجله نکن و لذت ببر از هر لحظه و بدون که در همین لذت بردن ها هست که خداوند هدایتت میکنه به مسیر درست

    در پناه خدا

    76- باور الوده رو بشناسیم اون سیب خراب و بندازیم دور و کندو کاو کنیم خوده خودشناسیه.. بنظر من کسایی که خودشون رو خیلی خوب میشناسن خیلیم خوب میتونن باورهای الوده رو تشخیص بدن و فکر میکنم خوده رسیدن به خود شناسی و پیدا کردن اون باورها هم یه جور تکامل میخواد و این خودش یعنی رسیدن به یقین و از بین رفتن باورهای مخرب… ما برای شناخت باورهای الوده باید از شاخ و برگها و اینکه این درخت ثمره ش و میوه ش کرم زده شده پی ببریم که ریشه مشکل داره…تمام اتفاقات زندگی هر روز و هر لحظه حتی تمام نجواها سره نخه برای پیدا کردن مجرم اصلی همون باوره الوده همون سیب خراب که اگه دست نجنبونی تمام جعبه سیب ت رو خراب کرده !

    باید قورباغه زشت و همون اول قورت بدی و بعد بری سراغ قورباغه های خشگل!

    این باورهای زیر پوستی و موزی رو باید پیدا کنیم و تعهد بدیم برای اینکه با هوش و زکاوت حواسمون بهشون باشه و چشم ازشون بر نداریم

    استاد واقعا هنینطوره همه چیز در همین موضوع خلاصه میشه که( ای کسانی که ایمان آورده اید ایمان بیاورید )

    همون هماهنگی درون همون جدال ذهن و روح…همون فاصله ای که بین ذهن و روح افتاده و نمیذاره دستت به خواسته هات برسه

    امیدوارم همه ما به خود شناسی دگر شنایی و خدا شناسی برسیم.که خوده خود شناسی خودش یه پروسه س که حس میکنم طی کردن تکاملش کلی باعث رشد فکری و شخصیتی میشه

    استاد به قول شما اون باور آلودهه …درد داره…سخته ….ولی نتایجش با یکم کار کردن زود خودشو نشون میده و بهت انگیزه میده برای ادامه

    77- موضوع :جلسه هفتم جهانبینی توحیدی تغییر باورها

    باورهای بنیادی خیلی ریشه دار هستند و تغییرشون جهاد اکبر می خواهد.

    باورهای اساسی و ایراد دار رو باید بکشی بیرون و روشون کار کنی

    باید قورباغه ات رو قورت بدهی کار راحتی نیست همت می خواد ایمان و اراده پولادین میطلبد.

    اما چون که صد آید نود هم پیش ماست,اون سخت ترین باورها که عوض بشن بقیه باورها راحت تر تغییر می کنن.

    یکی از دلایلی که پیداش نمیکنی اینه که نمی خوای بپذیری که ایراد داره بعد خسته میشی میگی قانون جواب نمیده

    هرچقدر هم روی بقیه باورها کار کنی بازم اون باور اصلی اگه تغییر نکنه فایده نداره به ثبات نمیرسی.

    باور اصلی خیلی موذیانه خودش رو نشون میده به شکل های مختلف اون باور که درست بشه بقیه باورها خود به هود عوض میشن.

    باید مرتب روشون کار کنی.

    هیچ وقت نگو فلان باور اشتباه رو داشتم و روش کار کردم و عوض شد چون هیچ وقت کامل کامل عوض نمیشه ولی بهتر و بهتر میشه باید بگی من این باور رو دارم که خودت رو ملزم بدونی برای کار کردن مستمر روش تا آخر عمر

    اگه شل بگیری دوباره بر میگرده اون باور

    اگه باور اساسی رو حل کنی بقیه موارد حل میشه.

    78- این باور اشتباه رو هم دارم کسی یه کاری میکنه حتما باید منم براش یه کاری بکنم خیلی عالی همه چیز رو توضیح دادید چقدر باورهای اشتباه دارم ک توی این قسمت پیداش کردم خیلی خیلی سپاسگزارم

    79- دوستای خوبم خیلی برام جالبه که ما وقتی وارد موضوعی میشیم چقدر مسایلی که برامون بوجود میاد خودش قشنگ ما رو به طی کردن تکامل و واضح شدن خواسته ها هدایت میکنه

    80- استاد جووونم ممنونم واقعا ممنونم که اینجوری دست شیطون رو برامون رو کردید و بهمون یا داید چطوری باید باهاش برخورد کنیم.

    اصلا عالیه این راه حل و من دارم باهاش عشق میکنم.

    یعنی هر بار که سر و کله اش پیدا میشه میخندم. قشنگ میخندما و یه لبخند میاد روی لبم ومیگم برو بابا برو چاخان برو که دستت برای من رو شده. تو کارت اینه ولی منم کارمو خوب بلدم. و در کسری از دقیقه حالمو خوب میکنم.

    اصلا مثل یه بازی میمونه برام و جای اینکه این نجواها حالمو بد کنه منو میخندونه خلاصه اقا جواب چاخان رو نده …شغلش چاخانیه (همون شیطان و نجواگر)

    81- بزرگی میگه:”نه هیچ انسانی دوست توست ونه هیچ انسانی دشمن توست بلکه هرانسانی معلم توست .”واقعاهمه آدماچیزای زیادی برای یاددادن به مادارند .درست مثل استاد که به میکاییل گفتن” من خیلی چیزا ازهمه یادگرفتم.حتی خیلی چیزاازخودتوهم یادگرفتم .”

    82- داشتم دوباره جلسه چهارم پارت اول گوش میدادم که دیدم با آیه که صبح خوندم و نظرم جلب کرد هماهنگ بود

    جایی که انتهای جلسه گفتید: بدون هچ وقت پاداشت گم نمیشه از راه میرسه زمانی که هماهنگ بشی, کی هماهنگ میشی؟ وقتی باورهات تثبیت بشه

    به آیه 147 آل عمران رسیدم,” ثبت اقدامنا….” و نوید پیروزی

    دوستت دارم استاد…سکوت میکنم فقط

    و یه موضوع از حدودا 16 یا 17 سال قبلم یادم اومد. من از بچگی سین گفتنم با نوک زبون بود. تو بچگی بامزه بود اما هر چی بزرگ شدم داشتم مورد تمسخر اطرافیان قرار میگرفتم. اون موقع ها توحید به معنای امروز نمیشناختم. به قدرتی در خودمم به این شکل باور نداشتم. اصلا قانونی نمیشناختم . اما یه روز که خیلی با حرفای بقیه اذیت شده بودم حدودا اوایل دبیرستان بودم فکر کنم. تازه سان مشهد شده بودیم. از مدرسه نرفتم خونه. رفتم حرم. و هنوز اون جایی که ایستادم و رو به گنبد طلا گفتم دیگه نمیخام سینم بزنه. دیگه نمیخام اذیتم کنن. خب اون موقع قانون نمیدونستم. با گریه و ناراحتی میگفتم. اما پشت اون گریه التماس نبود!! تصمیم بود…گفتم دیگه ازین لحظه سین من نباید بزنه . میشنوی صدامو؟؟؟؟؟

    و دیکه نزد . نمیدونم دقیقا از کی. اما هر وقت میخواستم تو کلمه ای به سین برخورد کنم یبار تو ذهنم میاوردم که نباید بزنه هااا. شاید یک روز شاید یک ساعت شایدم یک ماه نمیدونم. اما شد…..

    حالا میفهمم اون یعنی توحید. یعنی نا خوداگاه معتقد بودم باید خودم بتونم. یعنی باور

    83- استاد جونم جلسه ی هفتم باز هم فوق العاده بود.

    استاد مثال هاتون اصلا به قول میکاییل عزیز ادم رو میبره توی دیوار اینقدر که شفاف و واضح و گویا هست.

    استاد جونم چقدر قشنگ و راحت میشه فهمید مشکل کارمون کجاست.

    من در روابط مشکلی که مدتی هست، متوجهش شدم و دارم روش کار میکنم این هست که

    اگر با فردی رابطه ی عاطفی برقرار میکنم و طرف خیلی دست و دلبازانه دوست داره برام هدیه بگیره و خرج کنه از همون روزهای اول، من با خودم فکر میکنم که نه بابا حالا نه به باره نه به داره، من نباید قبول کنم و زشته و حالا فکر میکنه من ازین دخترا هستم که همه اش دنبال هدیه گرفتن هستن و… خلاصه یک عاااااالمه ازین افکار بیهوده.

    و در آخرین رابطه ی عاطفیم طرفم بارها و بارها از همون روز اول میخواست برام خرج کنه، منو بفرسته کیش، کارت باشگاهم رو شارژ کنه، برام گوشی موبایل بخره و هدیه بگیره و … بارها و بارها و بارها هزاران مورد بود که اون بنده خدا میخواست دست و دلبازانه محبت و عشقش رو این شکلی نشونم بده و من هم با اینکه هربار دلم میخواست ازش هدیه دریافت کنم اما به زور د اصرار میگفتم نه نه نه نمیخوام، من فقط خودتو میخوام!

    الان از این تفکرم خنده ام میگیره، با اینکه روی خودم کار کردم اما به قول استاد هنوز هم ریشه هاش هست و به شکل های دیگه ای خودش رو نشون میده.

    و ریشه ی این داستان رو در عزت نفس پیدا کردم و دیدم من مشکلم روی عزت نفس هست که خودگ رو لایق دریافت هدیه نمیدونم!

    84- استاد در مورد احساس گناه در مقابل خداوند من هم دفیقا مثل شمام خییییلی خدارو مهربون میدونم و از یه مدتی به بعد واقعا احساس گناه نداشتم و عاااااشق خودمم و خدای مهربان خودم و این دیدگاه خیلی بهم آرامش داده و خیلی راحت لذت میبرم از زندگیم به لطف خدای مهربون.

    85- واقعا دوووستان خوش به حال هممون …میدونین همه ماها یک درصد کره ی زمینم نمیشیم که از این موهبتها و نعمتها و این استاد عزیز برخورداریم و خدایی که همواره سعی میکنبم در مسیر اون باشیم و همش داره بهمون لطف می کنه ….خدایا شکرت ..استاد خیییلی خوشحالم خیلی خیلی …

    86- سلام به استاد عزیز و مهربانم و دوستان همسفرم

    دوستان خوبم تمرینی که بسیار بسیار بسیار در تمام جنبه های زندگیم کمکم کرده رو دوست دارم باهاتون به اشتراک بزارم. که تقریبا با جلسه ی پنج و شش هم مرتبط هست.

    استفاده عملی از قانون تضاد:

    همه ی ما میدونیم که تضادها اومدن که خواسته های ما رو واضح کنند و ما به میزانی که بتونیم به وضوح برسیم در مورد خواسته هامون و با باورهای مناسب به احساس خوب در مورد اون ها برسیم، خواسته ها رو وارد زندگیمون میکنیم.

    حالا چگونه تضادها رو بشناسیم؟

    از طریق احساسمون.

    هر موقع احساست به هر دلیلی بد شد، هشیار باش که این یه تضاد هست که داره بهت میگه، خواسته ات چی هست؟

    پس همون لحظه که احساست بد شد، که غمگین شدی، که ترسیدی، که نگران شدی، که ناامید شدی یا هر احساس بد دیگری، در همون لحظه سریع به خودت بگو این یه تضاده که داره بهم میگه خواسته ام چیه؟

    و از خودت بپرس، خواسته ام

    چیه الان که احساسم بد شده؟؟؟؟؟؟

    و خواسته ات رو همون لحظه بنویس،

    اگر امکان نوشتن نداری، توی گوشی موبایلت بنویس.

    اگر باز امکانش نیست، با صدای بلند خواسته ات رو بگو به خودت

    اگر بازم امکانش نیست توی دلت بگو.

    یا هر رااااه دیگه ای

    فقط مهم این هست که خواسته ات رو مشخص کنی و اصلا کار ذو به خودت سخت نکن. هر جوری میتونی انجامش بده.

    با اینکار آگاهانه داری تمرکزت رو از ناخواسته برمیداری و میذاری روی خواسته هات و اتفاقی که میوفته این هست که له احساس خوب میرسی.

    تضادها اومدن که خواسته های ما رو واضح کنند و با ما دوستند و اگر ما بتونیم سریییییع پیام اون تضاد رو دریافت کنیم و بفهمیم که خواسته مون چی هست، اتفاقی که میوفته این هست که تضادها خیلی سریع از زندگی ما رخت میبندند و خواسته ها وارد زندگیمون میشوند.

    این تمرینی اساسی هست که همیشه به خودم خیلی خیلی کمک میکنه و حس کردم که باید به شما دوستان عزیزم بگم.

    تمرینش کنید حس فوق العاده ای داره و بخشی از تمرینات دوره ی ثروت هست که خیلی بهم کمک کرده.

    دوستتون دارم همگی.

    87- چقدر زیبا گفتین که نشانه نیروی برتر بودن الله وجود همین قوانین بدون تغییره و هیچ کسی قدرت مدیریت این قوانین رو جهان هستی که به این دقت عمل میکنه رو نداره .. قرآن هم بارها این مطلب رو تایید کرده .. و ممنونم که به من یاد دادین که هماهنگی با این قوانین و حساب کردن عملی روی نیرویی که این قوانین رو خلق کرده منجر به عمل کردن به قوانین سیستم میشه و انسانی که این کار رو انجام میده فردی توحیدی به حساب میاد.. چون تنها افرادی که روی خالق هدایتگر این قوانین حساب باز میکنند قدرت استفاده عملی از قوانین را در تمام جنبه های زندگیشان پیدا میکنند و تبدیل به انسانی توحیدی میشوند چون اینگونه افراد جز تعهد به درک و اجرای قوانین و آرامشی که در لحظه به لحظه زندگیشان دارند هیچگونه وابستگی ای به هیچ فرد و مقام و .. ای ندارند و همواره در حال تکامل درجه تقوا خود هستند.. و تنها راه رسیدن به سعادت پایدار این هست که ما خودمان را با این قوانین هماهنگ کنیم.

    88- سوال:

    من از اعضای قدیمی گروه شما هستم. از روانشناسی ثروت استفاده کردم و طبق تعهدم درآمدم 3 برابر و بیشتر شد ولی روند آموزش ها را ادامه ندادم و 2 سال هیچ تمرینی انجام ندادم.

    اما الان تصمیم گرفته ام تا دوباره شروع کنم و این مسیر را ادامه دهم. دوباره تمرینات ثروت1 را از سر گرفته ام و ایده هایی هم دارم که تصمیم به اجرای آنها گرفته ام اما به محض اینکه درباره اجرایشان جدی می شوم، چیزی در درونم میگه ایندفعه نمی توانی نتایج قبلی رو تکرار کنی.

    الان واقعا سر در گم هستم. نمیدونم به کدام ایده و افکارم گوش کنم لطفا راهنماییم کنید.

    پاسخ گروه تحقیقاتی عباس منش

    هرچه بیتشر در این مسیر ثابت قدم بمانی و هرچه بیشتر برای ساختن باورهایت تعهد به خرج دهید و هرچه بیشتر سعی کنی ارتباط میان گفتگوهای غالب ذهنت و احساسی که به واسطه آن تجربه می کنی را با اتفاقات زندگی ات و شرایطی که در آن قرار داده می شوی بیابی، بیشتر و بیشتر این قانون را درک می کنی که تمام اتفاقات زندگی ات را خودت با افکار غالبت خلق می کنی.

    رسیدن به این درک، مثل یافتن کلید صندوقچه گنجی گرانبها و تمام نشدنی است.

    اما زمانی می توانی از این کلید برای دستیابی به گنج استفاده نمایی که قادر به کنترل ذهنت در همین مواقع شوی.

    یعنی هرچه در مسیر قوانین کیهانی و مسیر خودشناسی پیش می رویم، بیشتر درک می کنیم که مهم ترین توانایی ما به عنوان انسان، توانایی در کنترل ذهن مان است.

    هر فردی که در هر زمینه ای به موفقیتی دست یافته، بدون شک می توان رد پای این توانایی را بعنوان مهم ترین عامل، خواهی یافت.

    افراد زیادی با این قوانین آشنا هستند. افراد زیادی با دیدگاه های استاد عباس منش و نقش باورها در میزان موفقیت شان آشنا هستند

    افراد زیادی فهمیده اند که قانون این است که اگر با هر دلیل و برهانی، در احساس بد بمانند، اتفاقات بد را تجربه می کنند،

    اما با این حال، افراد کمی توانایی اجرای این قوانین را دارند به خاطر اینکه افراد بسیار کمی مهارت کنترل ذهن شان را کسب نموده اند.

    مأموریت ذهن این است که در هر لحظه و از هر فرصتی برای نگران کردن و ترساندن و در یک کلام، قرار دادنت در احساس بد، استفاده نماید.

    این طبع ذهن است.

    مثل یک گرگ درنده، که خلق و خویش درندگی است و هیچ فردی انتظار رحم و مرودت از گرگ را ندارد و این وضوع را می پذیرد.

    به همین دلیل، هرگز گرگ را به عنوان حیوان خانگی اش انتخاب نمی کند و ترجیح می دهد به جای آن مرغ و خروس و… نگه دارد.

    شما هم باید با ذهنت همین کار را انجام دهی. یعنی اول بپذیر که کار ذهن ناامید نمودنت از مسیر درست است.

    و گویا درباره شما موفق هم شده است. زیرا با اینکه شما قبلا از این آموزش ها به نتیجه رسیده ای، اما باز هم از طرق مختلفی مثل:

    دفعه قبل شانس آوردی، اما این دفعه دیگر خبری از شانس نیست!

    دلیل موفقیت دفعه قبل این بود که در آن زمان فرصتی پیش آمد که دلار ارزان شد، یا آن معامله جور شد، یا آن مشتری خاص سر راهت قرار گرفت و …

    یعنی به هزار دلیل و منطق کاری می کند تا باور کنی دلیل موفقیت گذشته ات، یک شانس یا عواملی بیرون از تو بوده که هیچ کنترلی بر آن نداشته ای.

    اینجا نقطه ای است که افراد زیادی، گمراه شده و دست از اجرای ایده های الهام شده شان یا فرصت هایی که به خاطر ساختن باورهاشان با آن مواجه شده اند، دست از ادامه بر می دارند. به همین دلیل است که به موفقیت های پایدار نمی رسند و موفقیت های شان بسیار موقتی است.

    زیرا موفقیت پایدار، با ادامه مسیر ، کم کم ساخته می شود و تنها راه ثابت قدم بودن در این مسیر، توانایی کنترل ذهن است.

    این موضوع آنقدر مهم است که اگر بتوانی همین یک توانایی را در خودت ایجاد نمایی، یعنی بتوانی در چنین لحظاتی، ذهنت را نادیده گرفته و به صدای قلبت گوش دهی، چیزی در جهان نیست که بخواهی اما نتوانی آن را داشته باشی.

    دلیل اینکه در جلسه ششم دوره جهان بینی توحیدی 1، استاد عباس منش تا این حد با ساختن این مهارت تاکید دارد، نقش این مهارت در کسب هر موفقیتی در هر جنبه ای است.

    ساختن مهارت کنترل ذهن، مثل هر مهارت دیگری، با تمرین و تکرار بسیار و همیشگی، حاص می شود.

    استاد عباس منش در جلسه ششم دوره جهان بینی توحیدی، با ارائه توضیحات و تمرینات بسیار، راه ساختن این توانایی را توضیح داده است.

    پیشنهاد می کنم از آموزش های این دوره، خصوصا این جلسه کمک بگیر و این مهارت را بیاموز.

    اگر من فقط می خواستم از یک فایل استاد عباس منش برای زیستن زندگی دلخواهم، استفاده نمایم ، بدون شک، آن فایل، جلسه ششم دوره جهان بینی توحیدی 1 بود.

    ادامه 100 نکته هفتم در پیام بعدی ??????

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      زدکارتیست گفته:
      مدت عضویت: 2703 روز

      دوست عزیز

      یافتم! یافتم!

      یه جورایی انگاری پیج 16 از زیر دستم در میرفت اما به یکباره به لطف الهی

      ادامه صد نکته هفتم را یافتم.

      البته زیاد هم بنده مقصر نبودم چون 10 نکته آخر در پیج 15 وارد شده و 90 نکته ابتدایی در پیج 16٫

      در کل از صمیم قلب سپاسگزار و متشکرم.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
      • -
        مهرداد مرادی نظیف گفته:
        مدت عضویت: 3879 روز

        سلام به دوست خوبم زینب عزیز

        خیلی خوشحالم که تونستی پیدا کنی ، خدا همیشه در حال هدایت

        منم مننونم ازت

        100 نکته هشتم هم در راه و توی نظرات آخرین فایل رایگان قرا میدم

        همیششششه شااااد و سلامممت و خندااان و سعادتمنننند و ثروتمننننننند همراه با احساس خوب پایدار در آرامش خدا باشید

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  9. -
    زهرا کرمی گفته:
    مدت عضویت: 2828 روز

    سلام خدمت استاد بزرگوار،وهمه دوستان، این فایل خیلی متفاوت با بقیه فایل ها بود من خودم اول شوکه شدم از این مدل زندگی کردن بعد که کمی فکر کردم از اینکه شما به هیچ کسی جز الله وابستگی ندارید خیلی عالی است این یعنی ایمان، شاید این سبک زندگی برای ما هضمش سخت باشه ولی فردی که در زندگیش فقط فقط روی خوبیها زیباییها وهر چیزی که از منبع آلهی سرچشمه میگیره توجه داره قطعا روابطش با جنس مخالف بر پایه عشق و پاکی میباشد،منتها چند تا سوال برای من پیش آمده ممکن خیلی از افراد این طور فکر کنند خیلی راحت وارد رابطه باشند واز رابطه بیرون بیان واین با قرآن که به بنیان خانواده سفارش کرده مغایرت داره و تداوم نسل چی میشه؟ یعنی نظر شما این هست هر وقت خواستی از رابطه بیرون بیایی؟این موضوع برای ما که دراین سطح هستیم دشوار است، لطفا یک کم شفاف تر توضیح بدهید، در ضمن از باور فراوانی که دارید لذت بردم واقعا تحسین می کنم خیلی ممنون که صادقانه همه چیز می گید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای: