مصاحبه با استاد | رابطه متقابل بین «تقوا» و «ثروت پایدار» - صفحه 14 (به ترتیب امتیاز)
- نمایش با مدیاپلیر پیشرفته
- فایل تصویری مصاحبه با استاد | رابطه متقابل بین «تقوا» و «ثروت پایدار»247MB33 دقیقه
- فایل صوتی مصاحبه با استاد | رابطه متقابل بین «تقوا» و «ثروت پایدار»32MB33 دقیقه
سلام استاد من یک سوال ذهنمو مشغول کرده شما اگه محرم باشید یعنی ازدواج کردید چه جوری محرم هستید ولی ازدواج نکردید استاد میشه توضیح بدین
ای خدا چقدر به استاد پیله میکنید بابا محرم یعنی چی وهزاران چرا رو من به شخصه درک نمیکنم … من هر چی کامنت خوندم همش یه سوال هی تکرار وهی بحث بسه به خدا اصل رو ول کردیم چسبیدیم به فرعیات
سلام. رابطه ای ک من با دوستم یا به اصطلاح نامزدم دارم اینطوریه ک ما دوسال پیش زمانیکه تازه با هم اشنا شده بودیم ب درخواست من با همدیگه صیغه دائمی محرمیت رو خوندیم. و به اصطلاح شدیم زن و شوهر. اما بدون هیچ جشن و مراسمی. و الان با گذشت دوسال رابطه ما مثل دو تا دوست و مثل دوران نامزدی هست. ما با هم زندگی میکنیم اما من بیشتر اوقات منزل مادرم هستم. خوشیها و ازادی مجردها رو بطور کامل دارم و مثل ی دختر شونزده هفده ساله بدون هیچ مسؤولیتی در قبال فرد مقابل و بدون کوچکترین وابستگی به ایشون.
3
و سپاس خدایی را که هدایت میکند درست زمانی که همه چیز تاریکه
من هرچه با تقوا تر باشم
کنترل ذهن داشته باشم
فکر و ذهنم و از لغو ها
از بدی ها
از چیزهای نا جالب دور کنم
در واقع فرکانس بهتری ارسال کنم
اتفاقا ت بهتری برام میوفته و در مدار بالاتر
و مدار نزدیک تری به مدار خورشید که منبع ثروته دارم
پس در مدار ثروت حتما ثروت بیشتری دارم
دسترسی بهتر به نعمت ها و ثروت ها دارم
در واقع ثروت
سلامتی
آرامش
..
و خداوند همه دریک مدار هستند
خدا رو شکر
به نام خداوند بخشنده مهربانم که هرآنچه دارم از آن تو دارم
سلام استاد عزیزم ومریم جانم
سلام به دوستان نازنینم
قانون احساس خوب=اتفاقات خوب
استاد سپاسگزارم از وقتی که این جمله رو از شما شنیدم وهر روز بهتر از روز قبلم درکش کردم وبهش عمل کردم نتیجه گرفتم استاد خداروهزاران بارشکر همیشه سعی میکنم حالم رو خوب نگهدارم ودید مثبتی نسبت به اتفاقات اطرافم داشته باشم
اوایل استاد که هنوز قانون رو خوب درک نکرده بودم خیلی تلاش میکردم همسرم هم این قانون رو رعایت کنن بعداز گذروندن تکاملم به این درک رسیدم که من باید تمرکزی روی خودم کار کنم وبا تغییر خودم دنیا وافراد اطرافم هم تغییر میکنن. وبا یادآوری این جمله که هرکس هرجا هست جای درستشه خیلی بهم کمک کرد که تمام توجهم روی خودم باشه استادچقدر این قانون کمکم کرد چقدر مسیر زندگیم رو واسم راحت ولذت بخش تر کرده چقدر از هیاهوهای اطرافم واطرافیانم دورم وسرم تو کار خودمه چقدر زندگی شیرین میشه وقتی آرامش واحساس خوبی داشته باشی وبا خودت در صلح باشی ونگران هیچ چیز نباشی وهمه چیز رو بسپاری به خداوندو به این باور رسیدم که هرچقدر هم اوضاع نامناسب به نظر برسه با خوب نگهداشتن احساسم وحالم قطعا همه چیز واسه خوب رقم میخوره. خداجونم سپاسگزارم که هر لحظه کنارمی وهوامو داری.
واینکه استاد با این باورِهرچقدر ثروتمندتر شویم نزد خداوند عزیزتریم استاد این موضوع هم خیلی بهم کمک کرده
درسته که از نظر مالی رشد نکردم اما میدونم وباور دارم که انشاالله همین فرمون برم جلو به ِثروت هم میرسم.
استاد چقدر این باور فراوانی بهم کمک کرده.
سپاسگزارم استاد عزیزم ومریم جانم خداوند حفطتون کنه.
به نام خداوند مهربان و بخشنده
به نام خدایی که قدرت فقط دست اونه
به نام خداوندی که از رگ گردن بهم نزدیکتره
به نام خدایی که هدایتم کرده به این مسیر عالی
سلام و تحیت پروردگار بر پیامبر خدا استاد سید حسین عباس منش عزیز
سلام و تحیت پروردگار بر استاد خانم مریم شایسته عزیز
سلام و تحیت پروردگار بر همفرکانسیهای عالیم
استاد جان میخوام در مورد فراوانی نعمتهای خداوند به یاری خداوند بنویسم
من اهل اردکان.یزد هستم
شهرستان ما من یادمه وقتی که بچه بودم کار زیاد نبود
امروز من 32سالم هست و دارم میبینم که چقدر کارخانه و مغازه و آشپزخونه و انواع و اقسام کسب و کار وجود داره
تو شهرستان ما اردکان یه کارخانه ای هست به نام کارخانجات شیشه اردکان
این کارخانه مال آقای محمود عزیزیان هست
یه سال در این کارخونه جشن گرفته بودن و من رفتم آقای عزیزیان صحبت میکرد اون میگفت ما چندهزار کارگر داریم اینجا و اونا دارن با عشق کار میکنن
آقای عزیزیان میگفت ما به 72کشور جهان شیشه صادر میکنیم
و خیلی چیزهای دیگه ای که یادم نیست بنویسم دوستان اگر علاقه داشتید در مورد این کارخانجات شیشه اردکان تو گوگل سرچ کنید
نه تنها شیشه بلکه بکوک سبک هم تولید میکنند
من خودم چند سال پیش تقریبا 10سال پیش نگهبان اونجا بودم اونزمون یادمه میگفتن یه سالنی هست که اونجا چنتا لودر نو نو هست که وقتی که اینا از چین دستگاه خریداری کردند بهشون به عنوان هدیه داده آمد
و الان هم این آقای عزیزیان برا کارخونشون تریلی های مخصوص بارگیری شیشه خریده و دارن کار میکنن
این حجم از فراوانی پول و ثروت فقط در این کارخانه شیشه خیلی جای شکر گذاری داره
یه کاخونه دیگه هم داریم که اونم غول کارخانجات شهرستانمون هست
اسم این کارخونه هست کارخانه گندله این کارخونه تولید شمش آهن میکنه و حتی حقوق کارکنانش الان دیگه کمتر از 40ملیون در ماه نیست حالا بماند که افرادی رو من میبینم اینجا که میگن باید پارتی داشته باشی تا بتونی بری اونجا کار کنی و این کاخانه که دولتی هم هست حقوق کارکنانش از همه کارخونهای تو شهرستان ما بیشتره
کارخانه های کاشی هم داریم اونم زیاد خیلی زیاد از کارخانه گلسرام .و ایفا سرام .گرفته تا……
معدن های آهن.شن.و معدنهای مختلف هم داریم که خیلی زیاده
ما یه روستایی داریم توی شهرستانمون به نام روستای توت
اونجا یه حسینیه داره و مردم آخر ماه صفر میرم برا عذاداری و اینا
اونجا خونهای بسیار زیاد و زیبایی ساختن و نعمت اونجا باید فقط بیاید ببینید فقط تو این روستایی که بابام میگه قدیم هیچی نبود چقدر زیاده
این روستا زیر اون خونها معدن طلا کشف کردن اونم از طرف کارخانه گندله
کارخانه گندله بهشون گفته ما خونهاتون رو میخریم و میخواستم معدن بزنیم چون اون خاک پر از اهنه و مردم قبول نکردن
تو شهرستان ما کارخانه زیاد هست از همه نوع کارخانه ای که مردم یه سال معترض شده بودن که آقا هر سال بارون میباریده و الان کم شده و هوا آلوده شده و کارخانه گندله گفته بوده آقا هر کی نمیخواد اینجا زندگی کنه پول خونشو کارت میکشیم و بره
من خودم هم 20تا سهم از کارخانه مهران سرام دارم که چون صاحبش با وام و اینا باور داره که بالا میاد و بخواطر اینکه بهم سود نمیدن تا پنج سال دیگه به احتمال زیاد بعد عید فروختم البته اگر خداوند بهم بگه نفروشم نمیفروشم
که اونم میخوام خداوند هدایتم کنه به سمتی که بهتر هست
تو شهرستان ما خیابونی نیست که اشپزخونه کبابی و آزیتا نباشه خیلی زیاده خیلی
اینجا از همه شهرهای مختلف ایران اومدن برا کار چون کار و نعمت خیلی زیاده
و خیلی جالبه اینجا حتی قیمت های اجناس هم مثل شهرهای دیگه فضایی نیست
به قول دامادمون میگفت اردکان طلاست
اینجا ما یه پسر عموی پدرم میشه آقای مصطفی ابوطالبی ایشون پدر خدابیامرزش یه مغازه داشت و خشک بار میفروختن و الان پدرش مغازش رو بزرگ تر کرد و بعد از چند سال از دنیا رفت خود آقا مصطفی هم یه فروشگاه داره خیلی بزرگ و شیک خود آقا مصطفی خونهای اطراف فروشگاهش خریده یه خوردش کرده پارکینگ و یه خوردش هم نمیدونم چکارش کرده این آقا مصطفی یه آشپزخونه ته چین داره و یه رستوران ته چین و همین چند هفته پیشها هم پدرم میگفت یه ساختمان نیمه ساز هست تو بهترین جای شهرمون که اونم خریده میخواد کسب و کارهای دیگه رو راه بندازه
فروشگاهای دیگه ای هم داریم و اونا هم بزرگ و عالیه
حتی اینجا کسب و کارهای اینترنتی هم هست
تولیدیهای مختلف و اوناع و اقسام کارها
اینا نشون میدم آقا این شهرستان میتونه فقط همین شهرستان ما چقددددر نعمت داره و پول و ثروت به قول بابام اردکان پول ریخته فقط باید جمع کنی.
یه شهرستان دیگه هم داریم به نام میبد
یه ربع فاصله داره تا اردکان
اونجا رو ندیدی اونجا دهن به دهن مغازه و ایناست
میبد هم کارخانهای کاشی و کارخانهای زیادی داره
تو استان یزد اردکان ما تک هست تک
من خودم علاقه دارم به پرنده و اینا
اینجا اردکان و میبد اونقدددر مغازهای پرنده فروشی داره که نگم براتون
من چون شرایط مالیش فعلا ندارم تو خونه خودم کبوتر بازی میکنم البته من کبوتر زیاد ندارم ولی با اون هشت تا کبوترم شروع کردم
ماشینهای لوکس و زیبا و خارجی و انواع و اقسام ماشینها موتورها اینجا هست
من اسم این شهر رو میزارم شهر کاروصنعت واقعا اینجا نعمت فراوونه فراووون
خدایا دمت گرم تا اینجا راهنماییم کردی و تونستم کامنتی که چند روز میخواستم بنویسم به خواستم رسوندیم و نوشتمش
خدایا شکر بابت سلامتیم
خدایا شکر بابت آرامشم
خدایا شکر بابت خانه ای که دارم
خدایا شکر بابت اینکه پدرم خونش رو تو بین بچهاش منو انتخاب کرده و بعد از فوت زده به نام من و این درخواست خودم بود از بچگی که این خونه باغ باشه برا من و شکر گذاریش کردم و یه روز زن بابام گفت بابا گفته خونه میخوام بدم به مصطفی فقط نفروشه در آینده و نگه داره. و من اینا رو از لطف و عنایت پروردگارم میدونم
خدایا شکر بابت کارخانهایی که تو اردکان و میبد و یزد هست
خدایا شکر بابت اینکه پول دست مردم زیاده
خدایا شکر بابت دوازده ملیون و صیسد پولی که تو حسابم دارم
خدایا شکر بابت پدر و زن بابام که مثل مادرم هست برام
خدایا شکر بابت این ماه رمضان
خدایا شکر بابت موتوری که دارم
خدایا شکر بابت کبوترام و قناریم
خدایا شکر بابت این سایت پر از اگاهی و نعمت و ثروت
خدایا شکر بابت استاد عباس منش
خدایا شکر بابت اینکه دوره عذت نفس و بخش اول قانون آفرینش و فایلهای رایگانی که دارم
خدایا شکر بابت اینکه وضع مالی خواهرهام خوبه
خدایا شکر بابت گوشهای سالمم که میتونم بشنوم و چشمهای سالمم که میتونم ببینم
خدایا شکر بابت اینلحظه که دارم توجه میکنم به زیباییها و به قول سعیده شهریاری عزیز صلاتم رو دارم به جا میارم
خدایا شکر بابت اینکه این کامنتمو استاد عباس منش عزیز میخونه
خدایا شکر بابت اینهمه نعمت و ثروت و پولی که در شهرمون وجود داره
خدایا شکر بابت گلهای زیبایی که در خونم دارم
خدایا شکر بابت آب مزاق دهانم
خدایا شکر بابت ریه و کبد کلیه شش قلب و معده سالمم
خدایا شکر بابت اینکه هدایتم کردی به این مسیر زیبا
خدایا شکر بابت موتور یاماها و هندایی که دارم
خدایا شکر بابت افکارات خوب و حال خوبی که الان دارم
خدایا شکر بابت تخم مرغ نون چای و دمنوش که در خانه ام دارم
خدایا شکر بابت اینکه آب. برق. گاز . خانه ام که دارم
خدایا شکر بابت حموم و آبگرم کن
خدایا شکر بابت تجربهایی که دارم
خدایا شکر بابت پسرم علی که دارمش
خدایا شکر بابت تمام نعمتهایی که به من دادی
خدایا سپاسگذارم سپاسگذارم سپاسگذارم
براتون آرزوی ثروت سلامتی خوشبختی شادی آرامش و سعادت در دنیا و آخرت خواستارم
استاد عاشقتونم
سلام
ثروت ، موفقیت پول سلامتی خوشبختی ووو اینها است فقط پول نیست
ایمان است که کارها را انجام می دهد نه حرف زدن
برای باور فراوانی نمودها والگوها را ببینیم راجبه آن می توانیم تحقیق کنیم که چقدر همه چیز زیاد است و یکسره آن را برای خود تداعی کنیم و یکسره آن را به خود یادآوری کنیم من همیشه برای خودم آبشار نیاگارا را مثال می زنم این همه آب و این همه فراوانی و زیبایی
باور خوب بساز و حرکت کن و باورهای را بهتر کن و بازم حرکت کن
در عشق اجباری نیست
به سبک شخصی خود زندگی کنیم
عشق یعنی آزاد باشی بدون وابستگی از حضور هم لذت ببریم.
just do it now
به نام خداوند مهربان
سلام به همگی عزیزانم
سپاس گزار خداوندم بابت بودن در فضای این اگاهی ها
سپاس گزار خداوندم بابت اینکه منو در صراط مستقیم حرکت میده و کمکم میکنه
طی تکامل از زمانی شروع میشه که ما دست به کار میشیم
به الهامات قلبی عمل میکنیم با هر بار کنترل ذهن در مواقع دشوار و برگشتن نتیجه به نفع ما منطق های قوی برای ذهن میسازیم
و صد البته که قدرتمندکننده ترین باور در مواقع دشوار که احساس روبه بدی میره ، یاداوری اینه که اصن مهم نیست چقدر دلیل هام منطقیه برای ناراحت شدن و چقدر حق با منه ، اگر نتوانم ذهنم رو جهت دهی کنم به سمت موارد دلخواه و احساس بهتر ، اون منو هدایت میکنه به سمت اتفاقات و شرایط ناخواسته بیشتر
در واقع تمام داستان همینه
اونروز دیرم شده بود و رفتم در اژانس که دیدم عع اونم نقل مکان کرده و شمارشم نمیگرف و گفتم اسنپم تا بگیره و بیاد دیر میشه و اصن یه لحظه انگار همه درا بسته بود از دید ذهنم
چندتا قدم زدم گفتم خدایا یه دونه ماشین برسون بریم حال ندارم پیاده برم سرده ،هوام سرد بود و شهر ما شهر خلوتیه ، چند ثانیه نگذشته بود که دیدم سه تا ماشین اژانس پشت سر هم دارن از خیابون میان ، دست تکون دادم یکی نگه داشت و یه ادم خوش رو و تازه اشنام در اومدیم دورادور و تودلم میگفتم ببین هزار بار اینطوری شده ها که فک کردی دیگه دیر شد یا تموم شد یا … ولی خدا رسیده همیشه به شرط ایمان تو
یا اون روز تو باشگاه یه موردی پیش اومد که عصبانی شدم و ناراحت ولی همون لحظه باز به خودم گفتم ببین ذهنت داره پیش فرض های قبلی رو بهت پیشنهاد میکنه ، همون رفتارهای قبلی نادرست که همیشه زد خراب کرد همه چی رو ،تو باید بتونی متفاوت عمل کنی و سعی کردم ذهنم و پرت کنم و خیلی خوشحالم که عالی این کارو انجام دادم و خداوند سریع پاسخ این کنترل ذهن و داد و اون داستان با خوبی و خوشی و با حرف زدن حل شد
یا اون روز بعد یه روز کاری واقعا پرکار که دیرم بستم باشگاهو و داشتم پیاده میومدم خونه ذهنم از دوساعت مونده به تعطیلی تا اونجا که داشتم پیاده میومدم شروع کرده بود و داشت غر میزد و میخواست من عصبانی بشم یا ….
گفتم خب ببین کور خوندی
گفتم خدایا چجوری ذهنمو کنترل کنم ؟؟؟
گف سپاس گزاری
واو
سپاس گزاری ؟؟؟؟!!!!!!!!
سپاس گزاری
یه لحظه گفتم پسر این ذهنه چقدر بی انصافه و در واقع خاصیتش اینه که من در اوج نعمت و روابط خوب و محیط کار خوب و همکار خوب و شرایط خوب داشت به خاطر زیادی کار و بردن توجه من به اون سمت کلا جوری نشون میداد که انگار همه چی جهنمه
شروع کردم گفتم خدایا صد هزار مرتبه شکرت امروز این همه من کار انجام دادم و فعالیت داشتم و انرژیم بالا بود و گفتم و خندیدم و روابط خوب و تجربه کردم و تازه یه تمرین عالیم داشتم گفتم خدایا چقدر باید سپاس گزار این سلامتی باشم ؟؟؟ خوبه من یه جاییم لنگ باشه و بیفتم تو خونه و نگاه اینو اون و تحمل کنم و نه درامدی داشته باشم و نه چیزی ؟؟؟
خوبه درگیر مواد و جمع های مزخرف و دوستای مزخرف تر باشم ؟؟؟
و ادامه دادم و ادامه دادم تا اشکم دراومد از نعمت هایی که داشتم و ذهنم فقط بخاطر خستگی داشت همه ی اونارو از یادم میبرد که اره ببین همه رفتن تو موندی همه دارن خونه گرم و نرم کیف میکنن و تو موندی اینجا
ولی یه حسی بهم همیشه میگه که شرایط تغییر میکنه و یه روزی اینها بخشی از سخنرانی موفقیتت میشن و من با تمام قلبم سعی میکنم هر کاری رو با عشق انجام بدم و با عشق جواب بقیه رو بدم ، با لبخند جواب بقیه رو بدم و انقد حالم خوبه که همیشه لبخند روی صورتم هست و هر کسی میخواد با من سلام علیک کنه اونم ناخود اگاه لبخند میزنه و همه ی اینهارو با عشق انجام میدم
صب که تایم بانوانه تا 2ظهر شب سعی میکنم همه چیز رو فراهم کنم و تر و تمیز کنم تا بیان و با لذت اول صب تمرین کنن و همه چی براشون محیا باشه ، با اینکه محیط بوفه رو چند باری کثیف کردن و اقا رضا میگه کلید و بزار تو جیبت ببر ولی میگم اشکال نداره یه تذکر بدیم حل میشه بزا استفاده کنن و توجه نمیکنم به نکات منفیشون
در واقع همه چیز ختم میشه به سپاس گزاری و سپاس گزاری مارو وصل میکنه به تمام مسیرهایی که خیرو برکت با سرعت هر چه تمامتر وارد زندگی ما بشه
چقدر سپاس گزاری کنیم ؟؟؟ میشه سپاس گزار بود واقعا ؟؟؟
با عمل به قانون ارام ارام چقدر کیفیت زندگی من بهتر شده ، چقدر روابط من بهتر شده و چقدر انسانهای ارزشمندتری به زندگیم میان
من فقط میگم که خدایا به من قدرت سپاس گزاری بیشتر بده و خداوند میگه که خب اقا رضا چقدر انسانهای مورد اعتماد دورو برت هست ؟؟؟ و پاسخ به این سوال اشکم رو در میاره و سپاس گزاریم عمیق تر میشه
داشتم فکمیکردم من در این مدت کمتر از یک ماه با انسانهای نازنینی اشنا شدم که انگار چندین ساله همو میشناسیم و داشتم فک میکردم و میگفتم اگر صد میلیارد تومن توی حسابم پول باشه و کل داراییم اون باشه من میتونم کارتم رو با رمزش بدم دست این ادما و خیالم تخت باشه از امانت داری و پاکی و صداقتشون ،
در یک محیطی هستم که همه انسانهای با ارزشین همه برا سلامتیشون وقت میزارن با لبخند از راه میرسن و معدب و با عشقن و احترام فراوان میزارن
چقدر باید سپاس گزار بود ؟؟؟
امروز زدم بیرون و داشتم میرفتم یه اقایی جلومو گرفت و رسید ده تراکنش اخیرشو گرفته بود و بلد نبود بخونه و به من نشون داد و حدود 5دیقه ای تو پیاده رو با عشق بهش توضیح دادم و گفت که جوون حاضرم میلیارد ها تومن بدم تا فقط سواد تورو داشته باشم و بتونم بخونم خودم ، بهش با احترام گفتم خب یاد میگرفتی دیگه همه چیز داره عوض میشه ، گف اخه نداشتیم که برم درس بخونم اون موقع و حالا هر چی ….
برای من سپاس گزاریش میمونه فقط ، سپاس گزار خانواده ای که توش بزرگ شدم
سپاس گزار پولی که برای درس و مشق و سره کلاس نشستن داشتم
سپاس گزار پدری که همیشه زحمت کشید تا چیزی کم نداشته باشم و بتونم راحت تحصیل کنم
سپاس گزار معلم هایی که درس دادن
سپاس گزار مدیر و معاون هایی که زحمت کشیدن
چقدر عادیه برای من خوندن و نوشتن و یکی داره از ته قلبش حسرت سواد منو میخوره
چقدر عادیه برام استایل قشنگی که خداوند بهم داده و تو باشگاه لباس دراوردنی همه نگاها به سمت منه و میان میگن داداش ای کاش بدن تورو من داشتم
چقدر برای من عادیه این خوش بین بودن و دوستم میگه که ای کاش منم میتونستم مثل تو همه رو خوب ببینم
استاد راس میگی مهم نیست چقدر دارایی داریم ، ما که روی دارایی حساب نمیکنیم ، ماروی خداوندی که این همه به ما داره میبخشه و هیچوقتم دره رحمتش بسته نمیشه داریم حساب میکنیم
اونروز یه داستانی پیش اومد که به خودم خیلی افتخار کردم یه نفر یه حرکتی توی باشگاه زده بود که من خواستم به شدت برخورد کنم که دیدم اقا رضا میگه زشته و اشکال نداره و اینا
چرا ؟؟؟ چون طرف وکیل پایه یک دادگستریه
و بالاخره کارمون شاید بیفته بهش و پارتی داره و …..
اما اصن توی ذهن من این نبود که طرف وکیله یا پیغمبره یا هر کی ، کاره اشتباه باید باهاش برخوردبشه حالا هرکی که میخواد باشه ، بعدش گفتم بابا بیخیال اینا که میترسن حرفی بزنن تو اینجا چیکاره ای وقتی خوده صاحب کار میگه ولش کن زشته و بیخیال شدم و بعدش اون هم خیلی معذرت خواست و….
میخوام بگم من انقد پشتم به خدا گرمه که این حس قدرت رو این حس حضورش رو این حس حضور یک فرمانروای قدرتمند کنار خودم رو با هیچ دارایی عوض نمیکنم ،
این حس قدرتی که هیچوقت از جوش و خروش نمیفته و به هیچ احدی حاضر نیستم هیج جوره باج بدم
دارایی من ، دارایی های واقعی من ایناس
نه حساب بانکی و صد البته که انقد پرش میکنه که من راضی بشم ولی باز هم من پشتم به اون و هدایت هاش و ایه های قران و وعده هاش گرمه نه به حساب بانکی و دارایی هام
الهی سپاس گزارم
بله تمام این کنترل ذهن ها و درست عمل کردن ها و مسیر خدارو پیش گرفتن همش رابطه مستقیمی با ثروت پایدار داره
کنترل ذهن و مسیر خداوند رو رفتن به انسان
عزت میده اعتبار میده ابرومیده
چون راه خداوند راه صداقته ، راهه درستیه راه امین بودنه راه عشق ورزیدنه راه بی قید و شرط خوبی کردنه ، راه عاشق بودنه ، عاشق خودت عاشق زندگی عاشق هر نفسی که در این تَن میکشی در این مدت زمان کوتاه که عین برق و باد میگذره ،
بله هر کنترل ذهن یعنی نه گفتن به یک عمل نادرست و لببک گفتن به عمل درست و الهی
هر کنترل ذهن یعنی اعتماد به خداوند و قوانین حاکمش
هر کنترل ذهن یعنی تکرار یک عادت درست و انجام ندادن یکعادت نادرست
هر کنترل ذهن یعنی رفتن به سمت فرکانس خداوند
هر کنترل ذهن یعنی حرکت به سوی نعمت بیشتر
هر کنترل ذهن یعنی بندگی کردن ارباب عالم
با هر بار کنترل ذهن لیاقت بندگی کردن بیشتری خداوند به من عطا میکنه و منو اسان میکنه برای اسانی ها
و همه ی اینا ثروته پایداره
این احساس ارامش به واسطه هر کنترل ذهن ثروت پایداره
این احساس شادی و شعف
این احساس امید و اشتیاق
همه ی اینها ثروت پایداره
درواقع من امید میخوام برای حرکت
من اشتیاق میخوام برای ادامه مسیر
من شادی میخوام من ارامش میخوام و هر ان چیزی که من نیاز دارم برای ادامه حرکت به سمت خواسته هام ،همه رو دارم به واسطه کنترل ذهن و اینا همه ثروت پایداره و انتهایی برای بهترشدن نیست
الهی شکرت که به من قدرت سپاس گزاری عطا میکنی
تنها تورا میپرستم و تنها از تو یاری میجویم .
در پناه الله یکتا .
عرض ادب آقای زارعی عزیز
سپاسگزارم از کامنت کامل و بی نظیرتون… این اولین مرتبه هست که من پاسخی برای کامنت عزیزی میگذارم و خوشحالم ازین بابت چون دارم روی مقاومتهام پا میزارم…
با هر جمله از کامنتتون لذت بردم نت برداری کردم و تحسینتون کردم برای احساس خوبی که دارید و برای حضور خداوند در زندگیتون… آرزو میکنم خبر افتتاح شعبات باشگاهتون در سراسر ایران رو بشنویم قطعن لایقش هستید و تبریک میگم بهتون برای اخلاق ورزشکاری و اندام ورزیده و تنومندتون… کامنتهای شما عزیزان از برکات زندگی من هست خدارو هزاران بار شاکرم🫶
سلام بهناز جان
دمت گرم که داری پا روی ترسات میزاری
دمت گرم که نوشتی
مرسی که اولین کامنتت رو برای من نوشتی ،خدارو سپاس گزارم بابت این نشونش
باورت نمیشه ،رفتم کامنت خودمو خوندم و اشک ریختم
سپاس گزار بابت این حس خوبی که به من هدیه دادی
امیدوارم همینجوری با قدرت پاروی ترسات بزاری و دوس دارم همیشه به خودت یاداوری کنی که هر ترسی توی وجودت هست زنجیر شیطانه و با پا گذاشتن روی هر ترس به خوده واقعیت نزدیکتر میشی ، عزت نفست رشد میکنه و به خداوند نزدیک تر میشی
و کل داستان همینه که بهش نزدیک بشیم و فقط باورش کنیم
خدا خیلی ساده توی قرانش میگه من نزدیکم بهت من حواسم بهت هس ،از من بخواه انقد میدم تا راضی بشی
امیدوارم واقعا در مسیرش حرکت کنیم و هر جا که به دو راهی خوردیم همیشه خدارو انتخاب کنیم و راه اونو بریم و خوشبختی و سعادت و ثروت و ارامش و لذت و عشق و …. همه ی اینا نتیجه ی طبیعی بندگی کردنه اربابه
و چقدر خوبه که به ما لیاقت بندگی کردن
لیاقت داده تا کلمه سپاس گزاری بر زبانمون جاری باشه چون تا اذن خداوند نباشه حتی نمی تونیم این کلمه رو به زبون بیاریم
ما خیلی خوشبختیم
ما همه چی داریم چون خدارو داریم و خدا به شدت کافیست
برای ما به شددددددت کافیست
الهی وجودت همواره غرق در عشق الهی باشه و زندگیت همیشه رنگ و بوی خداوند بده
در پناه الله یکتا دوست من .
تکلیفمان را روشن کن
سلام استاد، واقعا صمیمانه ازتون تشکر میکنم بابت همه ی آن چیزهایی را که به ما آموختی، ولی استاد عزیز ما مسلمونیم کتابمون قرآنه، پیامبرمون حضرت محمد، تو کتابمون چیزی به اسم دوستی نیومده ، ما ازدواج میکنیم و دوستی از نظر ما حرام و چیز بسیار زشتیه، تو فایلتون گفتید که محرم همید چطور همچنین چیزی ممکنه؟؟ استاد لطفا بدون اینکه طفره بروید نظرتون رو درباره ی احکام اسلامی مثل نماز و حجاب و ازدواج و اینجور مسائل دیگه بیان کنید، و اینقدر نترسید که یارانتان را از دست بدید، اگر طرز تفکر شما با ما مخالف باشه، شاید فقط در این یکی مورد باشه و مطمئن باشید که راجع به مسائل دیگه ما هم، هم عقیده ی شماییم پس لطفا با شجاعت راجع به این مسائل صحبت کنید
سلام محرمیت فقط در عقد دایم نیست در عقد موقت هم هست اینجوری دوطرف زن و شوهرن بدون وابستگی و خیلی چیزای دیگه ، دقیقا نامزدیهای توی ایران هم با صیغه محرمیت هست . مسلما کسی مثل استاد که یکتاپرست واقعی هست و در قرآن زنا رد شده هیچوقت کار حرام نمیکنه پس قطعا صیغه محرمیت با اون خانم خونده که میگه طرف محرممه ، مگه عقدموقت با کسیکه طرز فکرش در سطح تویه چه اشکالی داره بهتر از ازدواجهای دایم پر از خیانت و تشنج هست . من شیوه استاد رو کاملا قبول دارم و میخوام همین شیوه رو توی زندگیم پیاده کنم
سلام مهدی جان نظر شما به همان اندازه برای من قابل احترامه که شیوه و نظر استاد برای من قابل توجیح و محترمه
استاد یه قسمتی از زندگی شخصی و ارزشمندشون را توضیح دادن و ما اعضای سایت یکم با عقاید و معادله های ذهنیمون تضاد داشت و این جور برانگیخته شدیم فکر میکنم ظرفیت سایت هنوز به اون حد نرسیده که درمورد نماز و روزه و حجاب که یک عمررر از روز اول برامون باور ساخته شده بتونیم کوچک ترین تغییری را در ذهنمون در موردش ایجاد کنیم به نظرم به این سه تا سوال بایددهرکسی خودش در خلوته خودش جواب بده و سبک شخصی خودش را در مورد نماز و روزه و حجاب بسازه وعمل کنه و شجاعت به خرج بده همونجور که استاد با شجاعت به سبک شخصی خودش وفادار و در درست بودن. سبک شخصی خودش ذره ای شک نمیکنه به نظرم استاد نیومده که دیگه لقمه را بگیره و بزار دهن ما و حتی بجای ما بجوه!!!!! این که ما این باور را در خودمون بسازیم که دقیقااااا باید مثل استاد زندگی کنیم یکم غیر منطقیه ما باید خودمون باور ها و تعصباتی که بی جا هستن و به ما ضربه میزنن را شناسایی کنیم و نزارم مانع حرکت ما بشوند به نظرم این معنی شجاعته وشجاعت به این معنا نیست که اگر استاد به یه سری سوالات بنیادی و اساسی جواب نمیده پس شجاع نیست و ترسوعه
درفایل قبل دیدیم که وقتی از استاد پرسیده شد اگر همه چیزت را از دست بدی چه اتفاقی برات میوفته و چیکارمیکنی چقدر راحت گفت هیچی مگه باید. اتفاقی بیوفته پس یکم بی انصافیه اگه بگیم استاد میترسه اعضای سایت و یارانش را از دست بده به خاطرهمین به یه سری سواال ها جواب نمیده
ممنون از شما و بقیه دوستان که این پیام را وقت گذاشتین و خوندین
سلام سلام
مرد مردونه بعداز این حرفها بعداز این فایل گریه نکردی ؟؟؟
سخنان شما بجا ودرست است اما من حرفی دیگر دارم
همین حالا دراین فایل گفتی “مادرمن” درکمود بازشد. …. آره مادر من
اما من یک حرف میزنم و شاید هم اشتباه بکنم.”مادر صدا کردن ” رااز پسرت گرفتی رفیق. ” مهرمادری ” رااز فرزندت گرفتی
هیچ ثروتی وهیچ چیز جای اون لحظه رانمیگیرد که بچه صدا بزند ” مامان؛ مامان ”
ومادر صدا بزند چیه عزیزم. آره ؛چیه عزیزم ؟
دردنیا چیزهایی هست. رفیق ! که قابل خرید فروش نیستند یکی از آنها ” مادر ” ومحبت مادر است ومادر فقط یک دونه است وزاپاس ویدک هم نداره.
خیلی ناراحتم ای کاش هیچوقت از این مبحث حرف نمیزدید ؟؟؟!!!!
هیچکس جای مادر آدم نمیشه
بزار بزرگتر بشه. بزار پسرت بزرگتر بشه. بعد تجربه زیبایی بدست خواهی آورد.
فقط چون دوستت دارم اینو میگم وانشاالله این سخن من به حقیقت خواهد پیوست استاد عزیزم وآن این است که ؛ آتشی ومهری که دردل یک مادر هست برای فرزندش ؛ باتمام آب اقیانوسها خاموش نخواهد شد.
ممکن است لحظه ای فراموش کنند اما این آتش عشق مادر وفرزند تالحظه مرگ خاموش شدنی نیست. .
آدم وقتی خوبیهایی که نسبت به هم وعشق های زیبای شما دونفر را به یاد می آورد وقتی صدای قهقهه خنده خانم (درفیلم اتاق بندر عباس) ومصاحبه های زیبای این مادر وتعریف وتمجیدهای ایشان را از شما میخواند باخود میگوید شماااااااااااا ؟چراااااااااااااااا…؟
مرا به شعر بابا طاهر برد که گفت:
خوشا آنان که هر از بر ندانند. به بیابان میروند. ………
استاد این فایلت خیلی مرا ناراحت کرد اگر پیشم بودی یک سیلی آبدار بیخ گوشت میزدم به عنوان برار کپت
بزار حرف دلم رابزنم. آره بزار دراین تاریخ بگویم. به من الهام شده که مادر به پیش میکائیل برمیکرده. انشاءالله
بغلش میکنه. اشک شوق برگونه هاش جاری میشه
ببخش استاد ببخشید حرف دلم بود
سلام برادر
خداروشکر تو این جمع هستند کسانی که هرچی استاد میگه مثل وحی منزل قبولش نمیکنند
اصلا خود استاد هم همینو میگه
اگه ما بریم تو قرآن هم تحقیق کنیم هیچ وقت روش زندگی مشترک استاد رو منطبق با دستور خدا و سنت رسول الله پیدا نمیکنیم
اگه تو جهان همه چیز رو به تکامله قطعا ازدواج و بقای نسل هم جزئی از روند تکامل انسان هست …. فرضا پسر استاد هم همین رویه استاد رو پیش بگیرند و هرگز ازدواج نکنند و فرزندی نداشته باشند نسل آقای عباس منش اینجوری تموم میشه که و این اصلا در تضاد با میل غریزی جاودانگی انسان هست
خود استاد فکر کنند با این طرز فکرشون چه جوری روی خیلی از جوونایی که ازدواج جزء اهداف مقدس شون بود تاثیر میذارند و باعث منحرف شدن اونها میشوند و چقدر باعث میشود افرادی هم که ازدواج کردند نسبت به زندگی شون دلسرد و زده بشن ….ینی چی اخه هر وقت همدیگه رو نخواستن خداحافظ تمام!!
من اصلا نمیدونم چه جوری ازدواج نکردن و محرم هستن؟!
من خودم شخصا با فایلهای استاد قبل از آمریکا رفتنشان خ بهتر و بیشتر ارتباط برقرار میکنم مخصوصا دوره قانون آفرینش چون همش مطابق آیات قرآنی حرف میزنند ولی از وقتی آمریکا رفتند انگار قرآن رو بوسیدن گذاشتن کنار دیگه مثل قبل به آیات قرآن استناد میکنند حتی مسلمان بودن خودشون رو انکار میکنند همه جا میگن من یکتاپرستم! مگه مسلمانی جدا از یکتا پرستی هست ؟! مگه همه یکتاپرستان قرآن میخونند؟! چرا نمیگید من مسلمان یکتاپرست اهل قرآن هستم؟! چون به نفعتون نیست؟! تو آمریکا مسلمان ینی تروریست؟!
خداوند همه ما رو به راه راست هدایت کنند .
درود بر شما برادر گرامی. اتفاقا برام جالب بود که چرا کسی به این موضوع اشاره نکرد. به نظرم بی انصافی هست که یک بچه از مادرش جدا بشه. هر چند در اوج رفاه و امنیت مطلق باشه. اون مادر اگر بدترین باشه که نیست. اینهمه دوری حقش نیست. من از این حرف استاد که گفتن پسرشون دوست جدیدشون رو از مادرش هم بیشتر دوست داره. دلم لرزید و یکروز کامل غمگین بودم. استاد عزیزم به نظر میاد شما هم مثل اکثر مردای این سرزمین بی انصاف هستین و اگه پاش بیفته قانون مادر و فرزندی را هم نقض میکنین. با سپاس
درود خدا برشما زینب عزیز
من هم واقعا دلم شکست. آره دلم شکست ؟؟؟????
الان هم ناراحتم بعد از 5روز از جلسه پنجم مصاحبه خیلیییییییییی حالم خراب است فکرکنم این خانواده راترک کنم
متاسفانه آقای عباسمنش این دو سه جلسه است خوب حرف نمیزنند
آره یادش بخیر باور درباره ی خدا. کولاک شد
یادش بخیر دلنوشتههای خانم شب خیز. اشک آدم در می آورد. ..اما حالا چی. کسل سرد غمگین. ….
همیشه دعا میکردم که الهی هیچ بچه ای را از دامن مادر (دبستان اولیه بشر) محروم نکن الهی هیچ بچه ای رااز بوی پستان مادرش وبوی مادرش محروم نکن
همیشه خوشحال بودم که الگوی خوبی هدایتگر خوبی کنارم هست اما به یک باره ساختمانی که با عشق وذوق درست کرده بودم. فرو ریخت
ای کاش هیچوقت این مبحث رانمیگفتند
بوی مادر ؛ عشق مادر ؛ کتک زدن مادر ؛ گریه مادر هیچ جایگزینی ندارد
هیچ فکرکرده ای که حتی کتک مادر چه لذتی دارد
آقای داریوش کاردان درصندلی داغ میگفت باگریه فراوان ؛ کاش مادرم بیشتر مرا میزد حتی کتک ودعوای مادران ؛ عشق است واین چیزی نیست جزاینکه ؛ مادران مستقیم از وجود خود خداوند هستند. وجود مادر درکانون گرم خانواده ؛ یعنی حضور خداوند درخانه. زن درکانون گرم خانواده ؛ یعنی حضور نماینده خدا درروی زمین. …..
خدا نگهدارت زینب
سلام دوست عزیز ، زود قضاوت نکنید ، استاد خیلی زندگیش را دوست داشت و واقعا همسرش را میخواست اما همسر ایشون پیشنهاد طلاق دادند و نخواستند زندگی با استاد را ادامه بدند و مدتی بعد از اینکه از استاد جدا شدند ازدواج کردند و زندگی جدیدی تشکیل دادند ولی استاد تا مدتها بعد از ازدواج ایشون همچنان مجرد بودند ، مسلما استاد به دلیل بزرگمنشی و تواضعی که دارند به بیان خیلی از مسائل نمی پردازند ، مطمئن باشید اگر مادر میکائیل هر زمان که بخواد اونو ببینه ، استاد مانع نمیشه و هرگز مادر را از دیدار فرزندش محروم نمی کنه ، بیشتر از این نمی گم ولی هرگز به مردانگی و مرام و معرفت استاد شک نکنید ، کسی را که نمیخواد بمونه نمیشه به زور نگهش داشت ، اگر استاد از حق طلاقی که اسلام بهش داده استفاده می کرد و ب زور همسرش را نگه میداشت ، خلاف قوانین الهی بود برای همین هم حق طلاق بهشون داد تا خودشون تصمیم بگیرند و این اوج مهربانی و انسانیت یک مرد است
سلام افشین جان ممنون که اطلاعات خوبی وخوشحال کننده به مادادی.
حقیقت رابخواهی من هم ازدست استاد خیلی ناراحتم همیشه فکرمیکردم که یک برادر راهنما کنارم است باخودم میگفتم چطور یک آدمی که دم ازخدا وزیبایی وعشق وروابط زیبا میزند چنین مشکلی داشته باشد البته میدانم که خیلیییییییییی زشت وناپسند است که دیگران راقضاوت کنی و من هرگز این کاررانمیکنم
متاسفانه نمیدانم چرا ودلیلش چیست ؟؟؟؟اکثر آدمهای بزرگ این مشکل دارند.مرحوم شعبان طاووسی این مشکل داشت. شجریان این مشکل داشت. پروین “ره” این مشکل داشت استاد این مشکل داشت
حدس میزنم بعضی دلایلشان را. ولی بعضی مواقع باید حق به آنها داد
خیلی دلم گرفت میخواستم از این سایت خداحافظی کنم وهنوز درشک هستم اما جوصمیمیت این خانواده نمیتونم ترک کنم
ولی دیکه مثل گذشته باذوق وشوق اینجا نمی آیم. خیلیییییییییی سرد شدم خیلی درگیر شدم واقعا این فایل آقای عباسمنش خیلیییییییییی برایم سوال ایجاد کرده است. …..
انشاءالله معبود همه مان رابه راه راست هدایت کند انشاالله
سلام برادر عزیزم ، هرگز هرگز هرگز به مردانگی و معرفت استاد شک نکنید ، استاد آنقدر مومن و پاکه که بعد از اون همه مسائلی که در زندگی مشترکش داشته هنوز هم از همسرش به نیکی یاد می کنه ، کسی نمیداند ، شاید با خانمی که در زندگیش هست ازدواج نکرده که عنوان نامادری را نخواد روش بذاره ، اینطوری میکائیل هم راحت تره ، یقینا دوست یا خاله آدم بهتر از نامادری اونه ، و اینکه استاد تمام تلاشش را برای حفظ اون زندگی کردند ولی همسرشون اصرار بر طلاق کردند و بعد از طلاق هم ازدواج کردند ، حتما نمونه های مادرانی که بچه ها شون را رها میکنند دیدید و این اصلا چیز غیر ممکنی نیست ، هر چند که شاید غیر عادی باشه اما غیر ممکن نیست ، من خودم مادر هستم و میدونم اگر یک مادر بخواد کنار بچه ش باشه اگر زمین و زمان هم دست به دست هم بدند نمیتونند اونها را از هم جدا کنند مگر اینکه مادر یا بچه ، خودشون نخواند همدیگه را ببینند ، مطمئنا شما هم آرام تر که شدید حستون دوباره نسبت به استاد و این سایت خوب میشه ، ما باید درس بگیریم که همدیگه را قضاوت نکنیم ، موفق باشید
به نام خدای مهربان
پله سوم
تو این پله مادر شوهرمم همراهم بود
اول ازش اجازه گرفتم بعد فایل رو باز کردم
مادر شوهرم یک شخصیت آرومی داره به همین دلیل هدایت شد تا این فایل رو بشنوه
خدارو سپاسگزارم که در مدار دریافت این آگاهی ها هستم
باور فروانی
من همیشه روی این باور کار میکنم
از نگاه کردن به طبیعت
درختان
نوع درختان
دریاها
نوع پرندگان
نوع میوه ها
و خداوند چقدر دنیا رو متفاوت و فراوان آفریده که حوصله ما سر نره
مثلا در مورد خانه دار شدن
این همه ساختمان
این همه آپارتمان ها
همیشه میگم این همممممه آپارتمان و خانه مسلما از میان این همه فراوانی میتونم منم یکی برای خودم داشته باشم
این همه خونه، صاحب داره دیگه بی صاحب که نیس
منم میتونم صاحب یکی از این خونه ها بشم
در مورد ثروت
واقعا هم هرچقدر آدم ثروتمند بشه به خدا نزدیک تر میشه
با ثروتمون آرامش داریم
با ثروتمون میتونیم به دیگران کمک کنیم
من همیشه اینو به خودم یاد آوری میکنم
که برای به بی نیازی رسیدن قرار نیست هرررر کاری کنم من اگه در مسیر درست باشم و تکاملم رو طی کنم به بی نیازی میرسم
ممنونم استاد عزیز
که هروز باورهای بهتر به ما هدیه می دهید
عشق براتون
در پناه یکتا بی همتا
به نام الله یکتاوهدایتگر
سلام به استادعزیزم ومریم جان
من خودم چندسال پیش برادرشوهرم اومدگفت بیاین یه مقدارپول به من بدین بعدمن سرماه اینقدربه شمامیدم وهرچقدربتونیدزیرمجموعه های بیشتری داشته باشین به نفع شماست وشماسودبیشتری میبریدومنم طمع داشتم که پول بیشتری دستم میادورفتم کلی بافامیلهام توضیح دادن وصحبت کردن وازهرکسی اون مقدارپول گرفتم ومیدادم به برادرشوهرم وخوشحال بودم سرماه پول بیشتری دستم میادچون هی داشتم زیرمجموعه خودم بیشترمیکردم وبعدازمدتی گفتم به همین بنده خداکه چراپول حسابم نمیزنی وچراوچی شدکه هیچ جوابی نداشت وهی منوانروزفردابعدم گفت نشده بایدیه کاری میزدم نشده وهمه چی نابودشده ومنم موندم خودم وکلی کسایی که ازشون پول گرفته بودم وشرمنده شدن وقرض مردم البته ایناهمه مال قبل آشنایی باقانون بود
یایه مورددیگه که همیشه فکرمیکردم یک شبه پول دارمیشم وسعی داشتم یه کاری انجام بدم که یهواوضاع مالی ام متحول بشه
ازیکی ازاقوام مون بهم گفت ومنم انجام دادم قرعه کشی خانگی ویه تعدادافرادی روجمع میکردم همه پولهاشون میزاشتن وهرماه قرعه کشی میکردم وبه یه نفرمیفتادوپول تحویلش میدادم وهمه هم خوشحال که قرعه کشی بهشون میفته یهویه پولی دستشون میادوبعدش خودمم اولین قرعه روبدون اینکه قرعه کشی کنم برمیداشتم وهمه هم راضی بودن به این موضوع ومنم میگفتم یهویه پولی دستم میادوبعدهردفعه هم که شروع میکردم برداشتن میگفتم فلان چیزمیخریم وهمه پول خرج میشدوسالهاقصدمیدادم وسرکله زدن بامردم اماازپولم چیزی نمیفهمیدم یادمه یکبارصدمیلیون نوشتم واولین اسمم برداشتم به هوای که بااین صدمیلیون یه پژوپارس خشک میخریم که اون زمان خیلی ابهت داشت وماشین لاکچری بودپول برداشتم ماشین نشدهرچی تلاش کردم زمین خریدم وزمینم قبل سودکردن فروختم باضررمن پول نقدداده بودم طرف بهم چک دادودیگه نفهمیدم پولش چکهایکی یکی نقدشدکجاخرج شدوسالهاگذشت وبعدمیگفتم اگرمن همون زمان یه پژومیخریدم الان چی میشدوچیکارمیشدکه من اصلاتومدارثروت نبودم ووقتی باقانون آشناشدم دیدم کلاراه اشتباه رفتم ویه حسی بهم گفت هرچی قرعه کشی داری جمع کن وتصمیم گرفتم وقرعه کشی هاروجمع کردم دیگه هم ننوشتم دقیقازمانی که تصمیم گرفتم همه زنگ میزدن که ماتوروخیلی قبول داریم بیابنویس ماجای دیگه نمتونیم واعتمادنداریم میگفتم نه دیگه قصدندارم معرفی میکردم جاهای دیگه چون وقتی میگفتم قرعه کشی خوب نیست همه میگفتن نه اشتباه میکنی ماآدمهاجوردیگه ای نمیتونیم پول مون ذخیره کنیم مگه ازهمین طریق به من میگفتن توچی میگی مگه میشه پول جمع بشه به خودی خودمنم مقاومت نداشتم ومیگفتم اینهاخودشون میدونن وباورهاشون مثل قبل خودم اینجوریه ومعرفی شون میکردم جاهای دیگه که قرعه کشی ثبت نام دارن دیگه کم کم همه متوجه شدن من واقعادیگه قرعه کشی نمینویسم ونمیگفتن واینقدرذهنم بعدازاین تصمیم آزادورهاشداینقدرپیشرفت مالی داشتم خداروصدهزارمرتبه شکرکه چقدرفکرم بازشد
چقدرمن هرماه بامردم کل کل داشتم پولتونوبزنین دیرمیشدزودمیشدطرف که بهش افتاده پول میخواد
وخیلی دردسرهای دیگه وفایلهای ثروت یک که خریدم متوجه شدم که هرچیزی تکامل داره یه شبه ثروتمندنمیشیم یادگرفتم روی باورهام کارکنم تاتغییرات آرام آرام به وجودمیاد
یه نشونه دیگه ازاین فایلهای گام ب گام مهاجرت به مداربالاترکه ازخداوندخواستم مدتیه که به مداربالاترهدایتم کنه ازراحترین وآسانترین راه ممکن
وبعدازچندروزدیدم مریم عزیزم این فایل های مهاجرت به مداربالاترروی سایت گذاشتن وهدایت شدم به این فایلهاوآگاهی ها امروزفایل گام چهارم گوش میکردم استادگفتن ترس هاروبایدروی دوره عزت نفس کارکنیدواین برای من یه آگاهی بودمن دوره عزت نفس خریدم مدتیه ازسایت وتمام فایلهارونوشتم بارهاگوش کردم فقط تمرین آگاهی بازرگانی روانجام ندادم هی امروزوفردامیکنم وهردفعه ذهنم بهانه ای میاره وامروزاین برای من یه آگاهی بودکه روی این ترسم پابزارم وبرم انجامش بدم تمرینات دیگه دوره انجام دادم
واومدم نشانه روزم بازکردم دیدم خریدن دوره عزت نفس برام اومدومطمئن ترشدم که روی دوره عزت نفس بیشترکارکنم واین تمرین روبرم انجامش بدم که احساس میکنم این ترس پاشنه آشیل من باشه وهمینجاتصمیم میگیرم این تمرین برم برای انجامش وتعهدمیدم به خودم
خدایاسپاسگزارتوهستم بابت این آگاهی هاواستادومریم عزیزم سپاسگزارشماهستم بابت گذاشتن این فایلهاروی سایت وبه اشتراک گذاشتن این آگاهی هاباما
درپناه الله یکتاشادوسربلندوثروتمندوباعزت نفس بالاباشید