مصاحبه با استاد | رابطه درونی با خداوند، با "تفکر" ایجاد می شود نه با تقلید - صفحه 19 (به ترتیب امتیاز)


توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

1120 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    ساحل آرامش گفته:
    مدت عضویت: 1725 روز

    به نام خدای مهربان🪴

    فایل صوتی توضیحات تکمیلی این جلسه

    در مورد بحثی که در مورد نماز و اینا بود و دوستان سوال پرسیده بودن نماز و روزه و کلا همه مسائل قرآنی، من البته این نکته رو آخر فایل گفتم ولی ترجیح دادم که بیشتر توضیح بدم.

    ببینید من فکر می کنم وقتی که آدم ذهنش از تعصبات، از پیش داوری ها، از باورهایی که گذشتگان بهش دادن پاک کنه و هیچ عینکی روی چشمش نداشته باشه خیلی دنیا رو قشنگ تر میبینه

    یعنی خیلی واقعیت ها رو درست تر درک میکنه، قوانین رو درست تر درک میکنه، خدا رو درست تر درک میکنه

    به قول مولانا میگه

    پیش چشمت داشتی شیشه کبود

    لاجرم عالم کبودت می‌نمود

    وقتی که یک عینکی روی چشم بذاری همه جا رو تاریک می بینی، وقتی عینک سبز بزنی همه جارو سبز میبینی، ولی وقتی عینکی نزده باشی همه چی رو همونجوری که هست میبینی، همونجوری که واقعا هست

    در مورد قرآن، دین و نماز و تمام مواردی که به دین برمیگرده نه فقط 1400سال، ما ده ها هزار ساله که بمباران شدیم با باورهایی در مورد دین و هر کسی به نفع خودش در واقع در هر دوره‌ای به نفع خودش یک سری باورها را القا کرده به افراد

    مثال جدیدش همون زمانی بود که ایران با شوروی به مشکل برخورد بعد اون قند و شکری که از شوروی وارد شد و استفاده میشد برای اینکه بخوان حرومش کنن یه سری از دوستان اومدن گفتن که این قند حرومه و نباید بخوریدش

    بعد چند وقت بعد رابطه شون خوب شد گفتن که حلال شده. فقط برای اینکه حلال بشه قند رو باید بزنی توی چای بخوریدش اون وقت دیگه حلال میشه.

    ما هنوز که هنوزه توی ایران وقتی میخواهیم چای بخوریم ناخودآگاه قند رو میزنیم توی چای بعد میخوریم

    یعنی می خوام بگم اینقدر بازی شده با ما توسط دین. دیگه تا تهش رو شما بخونید. به همین دلیل وقتی که با باورهای گذشته، وقتی که با عینک های متفاوت به دین به خدا و به قوانین نگاه میکنیم حقیقت رو درک

    نمیکنیم

    ولی وقتی که پاک میکنیم ذهنمون رو میگیم خدایا خودت ما رو هدایت کن، همون کاری که من انجام دادم و انجام میدم همیشه.

    نه فقط توی بحث قرآن و دین توی همه قسمتهای زندگیم، خدایا منو هدایت کن. همون صحبتی که خدا توی قرآن گفته

    خدایا ما را به راه راست هدایت کن، به راه کسانی که به آنها نعمت داده ای، نه کسانی که بر آنها غضب کرده و نه گمراهان

    ما را به راه خوبان هدایت کن

    خلاصه وقتی با نگاه پاک به جهان نگاه میکنیم و از خدا می‌خواهیم هدایت کنه اونوقت چیزهایی رو میبینی که قبلاً نمیدیدی.

    نگاه‌هایی رو و حوزه وسیعی از دید رو پیدا می کنی که قبلا نداشتی. من پیشنهاد می کنم اونجا که من گفتم برید قرآن رو چند بار بخونید قبلش کاشکی میگفتم بدون تعصب بدون پیش‌داوری، بدون باورهای قبلی برید بخونید این کتاب الهی رو تا به حقیقت برسید.

    یعنی کسی که با یک پیش داوری میخواد بره سراغ قران احتمالاً گمراه میشه، وقتی که میخواد، یعنی یه چیزی رو توی ذهنش پذیرفته و فقط میخواد همونو که پذیرفته رو ببینه. همین.

    اصلا نمیخواد چیز دیگه ای رو ببینه این احتمالاً گمراه میشه تا کسی که میگه من همش رو پاک می کنم، خدایا تو منو هدایت کن و شروع میکنه به خوندن قران

    پس قبل از اینکه قران رو بخونید به زبان فارسی بخونید، اصلاً عربی بخونید، اصلاً هر جوری که دوست دارید، گفتم فقط معنای خود کلمات رو بخونید نه اون قسمتی که توی پرانتز مترجم از دیدگاه خودش نوشته یا توضیحات بیشتر داده

    وقتی شروع می کنید بدون هیچ تعصب و پیش داوری شروع میکنید به خوندن اصلاً شما حکمت قرآن رو درک می کنید، اصلاً این کتاب رو درک می کنید، چند بار بخونید اصلش رو درک می کنید

    اصلاً خدا با شما صحبت میکنه، کاملاً درکش می کنید و می فهمید که قضیه چیه. به خاطر همین هم اینقدر اصرار دارم از کسی نپرسید خودتون بخونید اگه براتون مهمه.

    در مورد نماز اینقدر سوال پرسیدید دوستان این مثال هم همون مثالی بود که گفتم کاشکی میگفتم توی فایل،

    ما هنوز الان یک میلیارد و خورده‌ای نفر ما مسلمان توی جهان داریم از این یک میلیارد و خورده‌ای حدود 80 ، 100 میلیون نفر شون شیعه هستن، اون یک میلیارد و بقیه همه اهل تسنن هستن، ما هنوز نمیدونیم یعنی شیعه ها میگن اینجوری، سنی ها میگن اون جوری که پیامبر وقتی که وایمستاده نماز میخونده دست هاش رومیبسته روی سینش، یا باز نگه میداشته در موازی با پاهاش

    ما هنوز اینو نمیدونیم، ما نمیدونیم که پیامبر وقتی نماز میخونده مهر میذاشته یا مهر نمیذاشته

    ما هنوز اینو نمیدونیم که پیامبر وقتی وضو میگرفته موقع وضو گرفتن از بالا به پایین دست هاش رو میشسته یا از پایین به بالا.

    ما هنوز در مورد مسح پا نمیدونیم پیامبر پاش رو میشسته یا مسح می کرده

    یعنی اختلافِ بین این مسائل، اختلافِ بین مسائل ظاهری نماز

    در مورد مسائل ظاهری نماز اختلاف هست چه برسه به مسائل باطنی اون، که اصلاً هیچکس توی دل پیامبر نبوده که ببینه اونجا چه خبره، هیچکس توی غار حرا نبوده ببینه اونجا چه خبر بوده،

    توی مسائل ظاهری اختلاف هست بعد ما مثلاً دنبال اینیم که شیوه درست ارتباط با خداوند چیه.

    می خوام بگم به قول فکر فیلم مارمولک به تعداد انسانهای روی زمین راه هست برای رسیدن به خداوند و این تعصب ها رو بذاریم کنار و این پیش‌داوری‌ها رو بذاریم کنار دیدمون رو باز کنیم.🪴

    وقتی قرآن رو میرید میخونید می فهمید بارها و بارها گفته مثلاً این کار نادرسته اما اگه مجبور بودی اشکال نداره، خداوند توبه پذیر و مهربان است.

    یعنی اصلا این نگاه صفر و یکی به خدا داشتن که یا اینکه من میگم یا پدرتو در میارم میفرستمت ته جهنم، اصلاً توی قرآن نیست. اصلاً اثری ازش نیست. وقتی که شما بارها بدون قضاوت و پیش داوری و بدون باورهای گذشته میایید سراغ قرآن، به این آگاهی میرسید.

    دوست داشتم این ها رو باهاتون به اشتراک بذارم و از خدا بخوام که ما را به راه راست هدایت کنه. من تمام تلاشم اینه که اون باوری رو به شما بدم که خداوند رو مهربان ببینید، رزاق ببینید، وهاب و بخشنده ببینید، وسیع ببینید، خداوند رو توی وجود خودتون ببینید، خداوند رو هدایتگر ببینید، خداوند رو انرژی ببینید که همواره با شما هست، انرژی که شما ازش شکل گرفتید، شما از طریق اون انرژی جهانتون رو دارید تجربه می کنید، یعنی همه چیزی که شما دارید تجربه می کنید همون خداونده، همون انرژیه و دوست دارم که این نگاه رو به عنوان رسالتی که دارم این نگاه رو گسترش بدم، نگاه یکتاپرستی، نگاه توحید و نگاه باور به خداوند که توی وجود شماست، به شما وصل هست، با شما بوده، از قبل بوده، هست و در آینده هم خواهد بود

    هیچ وقت رابطه شما با خداوند قطع نمیشه هیچ وقت اون شما رو تنها رها نمیکنه، اون خود شماست، شما خود خداوند هستید، همه چیز همونه، امیدوارم که با یک نگاه پاک و بدون پیش داوری بدون قضاوت بدون باورهای گذشته بریم سراغ قرآن و مهمتر از همه قبلش از خداوند بخواهیم که خدایا خودت ما را هدایت کن.

    به خدا اگر با دل پاک و با تمام وجود بخواهی هدایت بشی نه فقط در مورد درک قرآن، در مورد ثروت، در مورد روابط، در مورد سلامتی

    به خدا بارها و بارها شده مثلاً یه ذره گلوم درد گرفته گفتم خدایا خودت منو هدایت کن الان چی بخورم خوبه

    یه تصویری یه لحظه از جلوی چشم من رد شده، یه مزه‌ای هوس کردم، یه چیزی شده که بهم نشون داده اگه اینو الان بخوری حالت خوب میشه، بعد میخورم همون موقع،فرداش میبینم حالم خوب شده🪴

    در مورد کارم، در مورد بیزینسم، در مورد یه جا مسافرت میریم، نمیدونم الان کجا بریم میگم خدایا الان دوتا جاده اینجا هست یه پیغامی، هدایتی یه چیزی به من داشته باش که از کدوم طرفی برم که بیشتر بهمون خوش بگذره، یهویی یه پرنده توی یکی از اون جاده‌ها میشینه، یه اتفاقی میفته، یه حسی، یه تصویری، یه چیزی میاد که میگه از اون ور برو بعد من میرم میبینم چقدر باحال چقدر فوق العاده.

    مثلاً دفعه های بعد که از اون یکی جاده که مثلاً نگفته بود رفتیم میدیدیم اون انتخاب اولی که خدا به ما کرد چقدر انتخاب خوبی بود، چقدر عالی بود

    یعنی این هدایت در هر لحظه در دسترس ماست، اگر ما باورش کنیم، اگر ببینیمش،

    اگر قبولش داشته باشیم

    وقتی شما قران رو میخونید متوجه میشید داستان هدایتِ پیامبران رو، داستان هدایت مردم رو توی لحظات مختلف، توی شرایط مختلف، اتفاقاتی که توی این داستان‌ها میفته چقدر اینها راهگشا و چقدر درس داره برای ما این نگاه رو داشته باشید،

    پیچیدگی هایی که روی قران گذاشتن اصلاً پاک کنید توی ذهنتون

    خود قرآن بارها و بارها گفته ما این کتاب را آسان کردیم برای فهمیدن نه یه بار و دوبار، بارها گفته اینو آسان کردیم برای اینکه بفهمید.

    آیا کسی هست که تحقق کنه، کسی هست که بفهمدش

    این چیزی که براش آسون کردیم

    به خدا خیلی این کتاب آسونه، خیلی فهمش آسونه

    امیدوارم که همیشه شاد باشید، در پناه الله یکتا شاد باشید، سالم باشید، خوشبخت باشید، ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت🪴

    سپاسگزارم از شما استاد عزیز و خانم شایسته جان

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  2. -
    سیده مینا سیدپور گفته:
    مدت عضویت: 1653 روز

    به نام خداوند بخشنده ی مهربان

    سلام به استادعزیزم وسلام به مریم بانوی مهربان

    وسلام به تک تک دوستانم

    روز بیست ویکم، روزشمارتوانایی تشخیص اصل از فرع!

    چقدر این بخش سیستمی بودن جهان رو دوست دارم، چقدر درک این موضوع بهم امنیت وآرامش داد، چقدر باعث شد بتونم خودم رو خداوند رو جهان رو بفهمم وبشناسم ودرک کنم.

    اینکه جهان براساس سیستمی بناشده که دو تا راه دوتا مسیر بیشتر نداره واین من هستم که انتخاب می کنم تو کدوم راه کدوم مسیر قرار داشته باشم.

    منفی یا مثبت؟ خیر یا شر؟

    خب از نظر خیلی از ماها که از بچگی مسیر خیر وشر کاملا مشخص ومعلوم بود؟ یعنی اکثرا میدونستیم شر چیه خیر چیه! کدوم کار بدهست وکدوم کار درست!

    پس چرا بیشتر اوقات بین شر وخیر گیر بودیم؟ پس چرا توانایی تشخیص اینکه شرایطی که الان داریم خیر هست یاشر! اینکه اینکارو انجام بدم خیرهست یاشر! اینکه از این مسیر برم یانرم، خیر هست یاشر! رو نداشتیم؟

    و90 درصد زندگیمون بین زمین وآسمون، وسط راه، گیرافتاده بودیم و انگار راه فراری از اون منجلابی که درش گیر کرده بودیم نداشتیم؟

    منجلاب باورها واعقتاداتمون!!!

    منجلاب ذهنمون…

    چون این نجواهای ذهنمون بود که باعث میشد همیشه در شکها وتردیدها وترسها و سکون باشیم ونتونیم قدم از قدم برداریم.

    چون در واقع اصلا وبه هیچ وجه قدرت تشخیص اصل از فرع رو نداشتیم، من تحت تاثیر یه سری باورها، یه سری اعمال رو خیر یا شر میدونستیم، غافل از اینکه افکار وتوجهاتمون هستند که می تونند خیر باشند یا شر، منفی باشند یا مثبت، باورها وتوجهات وافکاریکه هرچی بودند جاری میشدن در گفتارمون وبعد میشدن اعمالمون!!

    از وقتی درک کردم که فرکانسها وتوجهات منه که داره اتفاقات رو برام رقم میزنه وجهان سیستمی فقط وفقط پاسخگوی فرکانسهای منه، سعی کردم حواسم به افکار وتوجهاتم باشه، به اینکه مدام دارم به چی فکر میکنم؟ چه احساسی نسبت به افکارم دارم؟ در مورد چه چیزهایی حرف میزنم ؟ وچه اعمال ورفتارهای تکراری رو دارم مدام انجام میدم…

    انوقت تونستم آینه ی جهان رو ببینم، آینه ای که منو با همه ی درونم وبیرونم بازتاب میداد تا خودم رو نظاره کنم واون آینه نتایج بدون نقص افکار وتوجهاتم رو بهم نشون میده، یعنی هر چیزی توی زندگی روزمره ام اتفاق بیفته حالا بد یا خوب، سریع نگاه میکنم ببینم از توجه به چه چیزهایی این اتفاقات وشرایط برام به وجود اومده.

    واقعا یه کوله بار سنگین از روی دوشم برداشته شد وقتی درک کردم که خداوند اختیار تمام زندگیمو بهم سپرده وبهم آزادی عمل داده، وقتی مسئولییت صد درصد زندگیمو پذیرفتم.

    اینکه هیچ کس هیچکس بیرون از من قدرتی نداره تا بتونه به من حس خوشبختی یا بدبختی بده واین یه حس درونی هست که هرکسی نسبت به شناخت ودرک خودش بهش دست پیدا میکنه.

    هرچقدر قوانین جهان هستی رو درک میکنی هرچقدر خداوند رو میشناسی وهرچقدر خودت رو میشناسی، بهتر وبیشتر می تونی افسار زندگیتو دستت بگیری…

    واین شناخت خود وخداوند و جهان، یه انگیزه وشور شوقی میخواد که بتونی باهاش هرچی حاشیه هست هرچی از قبل توی ذهن وباورت بوده رو بریزی دور و اجازه بدی، خداوند هدایتت کنه ..به سمت وسویی که به این شناخت واین درک برسی کم کم…

    من سرسوزن فقط وفقط اندازه سرسوزن تونستم تواین چندسال اخیر خداوند و سیستمی بودن جهان رو بشناسم ودرک کنم، ولی اندازه تمام عمر، ارامش وامنیت اومده سراغم..

    اون ترسها واضطرابها، اون بیقراریهای مداوم، اون حرص ها وطمع ها، واون عجله کردنها ودوییدن های الکی رو، درک سیستمی بودن خداوند وجهان ازم گرفت…

    جهان به این بزرگی شده اندازه خود من، ومن خلاصه شدم در جهانی به وسعت خودم، اون بیرون هرچی پیش بیاد من سعی می کنم در جهان خودم زندگی کنم، در درون خودم وکاری به اون بیرون نداشته باشم…

    وقتی درونم رو پاک واراسته وزیبا می کنم جهان بیرون هم چشم نوازتر میشه…

    فقط تمرین لازمه، عشق لازمه، و یقین به مسیری که داری توش قدم برمیداری، تا بتونی راهتو ادامه بدی وهر روز روشن بین تر و فروتن تر و متواضعتر میشی در برابر عظمت وقدرتی برای پاسخ به درخواستهای تو همیشه حی وحاضر هست…

    اگه تومسیر خیر باشی پابه پات میاد و راهو برات هموار میکنه، اما اگه تو مسیر شر باشی تنها رهات میکنه تا در درد ورنجی که خواهانش هستی ادامه بدی…

    همینقدر نزدیک و همینقدر دور…دیگه این خودت هستی که انتخاب میکنی توکدوم مسیر قرار بگیری.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  3. -
    اکرم ملایی گفته:
    مدت عضویت: 1352 روز

    به نام خداوند بخشنده مهربان

    سلام به همه دوستان و سلام به استاد عزیز و خانم شایسته

    روز39 از روز شماره تحول زندگی

    اول از همه از خانم شایسته بابت اون مقاله و نامه دلی که نوشته بودند بسیار سپاسگذارم

    چقدر زیبا ارتباط با خداوند و صلوه رو بیان کردند

    چقدر نگاه توحیدی زیبایی این به هر چیز که نگاه کنیم و زیبایی ها رو ببینیم و نکات مثبت ها رو ببینیم فراوانی ها رو ببینیم خودش میشه صلوه

    خودش میشه توجه کردن به خداوند به منبع قدرت اینوه خداوند انرژی است

    و اینکه استاد فرمودند خداوند همه چیز هست خداوند انرژی است

    حالا هر کسی بر می گرده به باورهایش نسبت به این انرژی رو که شکل دهد

    از یک سال پیش برای من هم خیلی چیز ها عوض شد

    از پارسال که تصمیم گرفتم و یاد گرفتم از استاد که جور دیگه قران بخونم و جور دیگه ارتباط بگیرم با خداوند همه چیز خیلی برام لذت بخش شده

    و احساسم خیلی عالی شده

    من قبلا هم قران زیاد خودندم و نماز از 8 سالگی و تو کلاس پنجم ابتدایی که بودم یک ماجرا از ابوعلی سینای پزشک شنیدم همون با اینکه بچه بودم به خودم قول دادم که هیج وقت نماز رو ترک نکنم اما از این نماز خواندن ها و قران خوندان که بر اساس عادت و گفته ها والدین و معلم ها و احکام بود و یک روش کور کورانه بود چیز زیاد دستگیرم نشد

    همیشه استرس قضا شدن نماز و روزه و اینها رو داشتم بله 40 اندی از عمرم این شکلی سپری شد

    تا اینکه از سال گذشته چون بارها از خداوند هدایت خواسته بودم که تاارتباط قشنگ باهش بگیرم چون می خواستم واقعا با یادش دلم ارام بگیرد و همیشه دنبال این آرامش بودم تا اینکه هدایت شدم به سایت استاد و این فایل چند بار دیگه گوش کردم و (دوره 12 قدم فایل های قرانی اش واقعا کولاک به پا میکنه بخصوص ویس قرانی سوره توحید )

    و حدود چند ماه ذهنم درگیر بود

    و به قول استاد خواستم خودم دوباره تصمیم بگیرم که اونجور که دوست دارم با خدا ارتباط برقرار کنم چند وقتی بود تفکر می کردم و تو سایت و قران جستجو می کردم

    تا اینکه همه چیز رو تغییر دادم

    وصل شدن با خدا جوری شده که مدام وصل او هستم و بیشتر از قبلا به یادش هستم و در طی یک سال 5 بار قران رو خوندن فقط معنایش رو و خیلی چیزها یاد گرفتم دیگه این دفعه که قران خودندن رو شروع کردم برای ثواب نبود برای رفتن به بهشت نبود برای یاد گرفتن قوانین جهان هستی بود وهست برای درک بیشتر برای وصل شدن بیشتر به خداوند است

    نماز خوندن رو هم براساس تقلید بود کنار گذاشتم هر چند زمانی که می خواستم تعییر کنم نجوا ها زیاد بود و کار سختی بود اما گفتمدمن می خواهم همه چیز رو از این به بعد تو زندگیم آگاهانه انتخاب کنم نجواها می امد که به دیگران چی بگی بقیه در مورد چی فکر می کنند اکرمی که همیشه اول وقت نماز می خونده حالا چی شده جواب بزرگترها رو چی بدهم و خیلی حرف و حدیث ها امده بود به سراغم اما من انتخاب خودم رو کردم و باز هم از خداوند نشونع و هدایت خواستم که به یقین برسم که خداوند نشونه ها رو برام می فرستاد و حتی امروز دوباره برام فرستاد که مسیرت درست است اصل اینکه احساست خوب باشه و من دیگه اهمیت به حرف های مردم تا می توانم نمی دهم و با کسی هم در این موارد صحبت یا بحث نمی کنم و فقط راه خودم رو می روم وبه صدای درونم گوش می کنم

    و جور دیگه ارتباط دارم و با این کارم احساسم خیلی بهتر شد و خدارو بیشتر تو زندگیم می بینم

    و دارم رها شدن رو یاد می گیریم و اینکه فقط لذت ببرم از تمام لحظات زندگیم اینکه خونسرد تر شدم و باید هنوز خیلی بیشتر خونسرد تر بشم باید بشم علی بی غم

    دیگه بابت هر چیز از خداوند هدایت می خواهم و در مورد اون چیز فکر می کنم و به الهاماتی که بهم میشه عمل می کنم تلبته با تمام تلاشم و بصورت اگاهانه هر چند اول راه هستم اما تو همین چند وقت خیلی همه چیز برام تغییر کرده

    و من می خواهم در دانه خدا بشم و از خدا می خواهم که مرا در مسیر ثروت و فراوانی بی شمار قرار دهد که محبوب نزدش شوم

    ممنون از همگی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  4. -
    مریم بذرا گفته:
    مدت عضویت: 881 روز

    سلام استاد عباس منش عزیزم

    سلام استاد شایسته عزیزم همراه همیشگی من

    سلام دوستان هم فرکانس من در پروژه

    گام پنجم از پروژه مهاجرت به مدار بالاتر:

    خدارو شکر که دوساله شما استاد عزیزم رو دارم که داره به بهترین صورت راه رو بهم نشون میده.

    منو با اموزش های بی نظیرش از ته چاه بیرون کشیده.

    بزرگترین نتیجه ی من از بدو ورودم به سایت ارتباط عالی هست که با خدا گرفتم .درست یادمه قبل از اشنایی من با سایت بدجور باخدا سر جنگ داشتم.همیشه خدارو یه ادم میدیدم که انگار منو اورده تو این دنیا زجرم بده و بعد ببره .این اواخر که بهش میگفتم خدایا چرا این همه ظالم شدی په کو مهربونی که ازت میگن.

    نماز میخوندم ،اخر نماز همش به گله و شکایت ختم میشد،قران میخوندم ، اخرش به گله و شکایت ختم میشد.

    خدا منو ببخشه به خاطر اون افکار و شرکهایی که داشتم .

    دوسال هست که نماز رو به خواست خودم کنار گذاشتم ولی بخدا که ارتباطم باهاش عالیتر شده اگه یه روز نشینم باهاش حرف بزنم به قدری دل تنگ میشم که دلم میخواد گریه کنم.

    نمیدونین استاد چه لذتی داره وقتی باخدا حرف میزنم و لذت بیشتر اینکه احساس میکنم جوابمو میده ،احساس میکنم کنارمه.واین خیلی عالیه

    این لذتی که من دارم میبرم توی بیست سالی که نماز میخوندم نبردم .ففط شده بود جز یک کار روتین که سر یه زمان مشخص بایدهی خم بشم و بلند شم بدون درک درست.

    اطرافیانم وقتی شنیدن که دیگه نماز نمیخونم داشتن از تعجب شاخ در می اوردن ولی من برام مهم نبود دیگران چی میگن چون یادمه گاهی برای اینکه این تصویر (ادم مذهبی بودن )رو در ذهن اطرافیان حفظ کنم اینکارروانجام میدادم.

    این تصمیم الانمه نمیدونم شاید بعدها دوباره تصمیمم عوض بشه.

    استاد این شما بودین که این خدارو بهم نشون دادین این مسیر رو بهم یاد دادین .

    امروز توی سپاسگذاری هام بارها به خاطر وجود نازنینت از خدا سپاس گذاری کردم .و از خدا بهترین هارو برات خواستم.

    شما رو از ته قلبم دوست دارم استاد عزیزم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  5. -
    عرفانه تیموری گفته:
    مدت عضویت: 2640 روز

    بنام خدا و سلام خدمت جمع دوستان و استادعباسمنش عزیز و خانم شایسته.

    دیروز کلا مشغول نظافت خونه بودم و بجز یکی دوبار خیلی ب سایت سرک نکشیدم.

    دیشب ک از کارها فارغ شدم اومدم سر سایت و دیدم گام پنجم گذاشته شده.اول متن نوشتاری ک درمورد همین گام بود رو خوندم و همون موقع در لحظه تصمیم گرفتم کتاب چگونه فکرخدارو بخونیم رو بخرم.جالبه ک چندروز پیش هم توفکرش بودم ک بخرمش و دیشب انگار ی نشونه بود. حالا نمیدونم الهامات خداوند بود یا تصمیم خودم ک بالاخره خریدمش.و همون دیشب مقدمشو خوندم.

    یساعت پیش ک داشتم فایل رو گوش میکردم و نکته برداری میکردم دیدم هرچی استاد پیش میرند و میگند برید قران رو بخونید و….

    ترس من و مقاومت ذهن من بیشتر میشه.

    مخصوصا اونجا ک گفتند کلمه عذاب رو ببینید کجاها اومده تا ب خط قرمزهای قران پی ببرید ک اصلا دیگه گرخیدم.

    چون یادمه در گذشته هروقت سرقرآن میرفتم فقط آتش و جهنم و عذاب دردناک و چ میدونم این چیزا بود.منم ک ب زعم خودم نمیتونستم طبق استاندادهای این کتاب پیش برم واسه همین کلا بوسیدمش گذاشتمش کنار.

    واسه همین توی این فایل ب محض اینکه استاد درمورد خوندن قران پیشنهاد میدادند بلافاصله ذهنم منو برد سمت اون خاطره های گذشته از خوندن قرآن.

    انگار توذهن من خوندن قران مساوی شده با حقیقت روبرو شدن.حالا کدوم حقیقت؟اینکه همش از عذاب و گناه و نبخشیدن و عذاب الیم و اینا دیدن و شنیدن و بیچاره تو هم ک طبق هیچ کدومشون نتونستی عمل کنی پس همون بهتر ک کلا نخونی.اخه بالاخره یطوری میشه.

    استادجان میدونم ک ترس ناامیدی نگرانی دلواپسی اضطراب اینا همش از شیطانه ولی واقعا بخدا نمیدونم الان چیکارکنم.خیلی دلم میخاد اینجا توی مکتوب کردن تصمیم بنویسم ک از حالا تا پایان این مهاجرت سعی میکنم روزانه یکی از سوره هارو معنی فارسیشو بخونم ولی هی باز ذهنم میگه اگه مکتوب کردی و انجام ندادی چی.

    واسه همین فعلا تصمیم گرفتم حالا یاشایدم الهام خداونده و یا شایدم باز نجوای ذهنه واسه اینکه دربرم از زیر خوندن قرآن ولی درهرحال هرچی ک هست تصمیم گرفتم اول کتاب چگونه فکر خدارو بخونیم ک دیشب خریدمش رو بخونم شاید آگاهی های این کتاب باعث بشه ک مهاجرت کنم ب یک مدار بالاتر و اون خوندن و تعمق و تفکر قرآن باشه.نمیدونم واقعا

    از خدا میخام هدایتگرم باشه و راه درست رو نشونم بده.

    و اما باورهای زیبایی ک درین فایل در مورد شناخت خداوند و چگونگی اتصال ب او گفته شده:

    خداوند یک سیستمه ک هرفرکانسی ک بهش بدی ب همون شکل درمیاد.واکنش نشون میده ب افکارما.

    او همه چیزه.ظاهر و باطن و اول و آخره.

    ی چیزیه مثل آب ک توی شکل ظرفی ک مااایجاد میکنیم ب همون شکل درمیاد.

    حالا اگه ما باور کنیم رزاق بودنش رو رزاقه.

    وهاب بودنش رحمان بودنش رحیم و بخشنده بودنش.ربوبیتش،قادر مطلق بودنش،منبع عشق و سلامتی و باهوشی و ثروت و نیکی بودنش، همه و همه رو اگه باور کنیم هست.

    در مورد شناخت او از کسی الگو نگیریم.خودمون مسیرو پیداکنیم.او هست،کمکمون میکنه هدایتمون میکنه تا مسیرو پیداکنیم.تواین راه تنها نیستیم.او هرلحظه باهامونه.از ما جدا نیست.کمکمون میکنه.

    رابطه با خدا با تفکر و تعمق و تعقل امکان پذیزه نه باالگو گرفتن.این یک تجربه ی شخصیه ک هرکسی از خدا و شناخت از او و باور ب او داره.

    دلیلشم اینه ک اصلا درقران درمورد چگونگی رابطه باخداوندهیچ صحبتی نشده.خیلی چیزارو با جزئیات بارها گفته ولی درمورد یک رابطه خاص باخداوند نه.چرا؟چون رابطه باخداوند خاص نیست.این مربوط ب تجربه شخصی هرکسی نسبت ب شناختش از خداونده.پس دنبال الگو نباشیم.

    درزمان پیامبر هم مسیحی ها و یهودی ها هر کدوم ب روش خودشون خدارو عبادت میکردند.هیچ الگو یا اجباری نبوده.

    موقع خوندن قران ذهنمون رو از تعصبات پیش داوری ها و باورهای گذشته و حتی مثل من از ترسهای گذشته پاک کنیم و هیچ عینکی ب چشم نداشته باشیم تا اصل اون چیزی رو ک دنبالشیم رو کم کم باهدایت پروردگار بهش برسیم.ب اصل برسیم.این مهمه.

    خدای من خدای توبه پذیریه.خدای مهربونیه‌.

    اونقدر مهربون ک بااینکه گفته مثلا فلان کارو انجام ندید ولی بازم اگه جایی مجبور شدید انجام بدید توبه کنید و دوباره ب سمتش برگردید.او توبه پذیزه.او عاشق ماست.میخاد هرلحظه بیادش باشیم.ازش فاصله نگیریم واسه همین بااین ترفند توبه پذیری جلوی شیطان رو گرفته.ک فکر نکن اگه بنده های من مرتکب خطایی شدند من دیگه راههارو ب روشون میبندم.نه.

    خداوند رو مهربان رزاق وهاب بخشنده وسیع و درکل توی وجود خودمون ببینیم.

    او هدایتگر است.او انرژی پاک و خالص و دلچسبیه ک همواره باماست.لخظه ای مارو بحال خودمون وانذاشته و نمیذاره. ماهمگی از وجود چنین انرژی شکل گرفتیم و داریم جهانمون رو ک باز از سر لطف اوست تجربه میکنیم.او این اجازه رو ب ما داده.

    هرچیزی ک داریم تجربه میکنیم همون خداونده.چیزی از او جدا نیست.او همه چیزه.

    و برای هرکسی خودش ب تنهایی کافیه.

    تو وجود تک تک ماست.ب ما وصله.قبل از مابوده، همچنان و همین حالا هست و بعدازین هم خواهدبود.هیچوقت اومارو رها نمیکنه.

    دوست دارم چندبار اینو واسه دل خودم بنویسم ک:

    هیچوقت او مارو رها نمیکنه.هیچوقت او مارو رها نمیکنه.هیچوقت او مارو رها نمیکنه.

    رابطه ی ما با او هیچوقت قطع نمیشه.هرلحظه کنارمونه و هدایتمون میکنه و باهامون حرف میزنه.همینطور ک قبلا هم بارها اینکارو کرده.

    نه تنها درمورد قرآن،بلکه در مورد ثروت سلامتی روابط کسب و کار فرزندانمون و دغدغه ی اونارو داشتن،مسافرت حتی من پریروز ازش خاستم درمورد ناهار ظهر ی ایده ی راحت بهم بده و او بوسیله ی دخترم بهم گفت،در مورد هرچیزی هرچیزی اگه بادل پاک و ازته دل ازش بخایم مارو هدایت میکنه.این هدایت هر لحظه در دسترس ماست.بشرطیکه ما باورش کنیم و قبولش داشته باشیم.خدایا تو تک تک سلولهای بدنم اینو بگنجون ک تنها تو کافی هستی و باتو،ترس،معنانداره.

    بارالها!بینهایت بینهایت ازت سپاسگذارم ک بمن تجربه ی زندگی درین جهان رو دادی تا بااین آگاهی آشنابشم.همونطور ک باین مسیر هدایتم کردی لطفا کمکم کن اونارو سلولی درک کنم و بکاربندم.ازت عاجزانه درخاست میکنم هدایتگرم باش و خودت از سر مهربونیت کمکم کن تا باور کنم. تمام این نوشته ها و گفته هارو باور کنم.

    دوستتون دارم.عرفانه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  6. -
    هادی نیکوفکر گفته:
    مدت عضویت: 337 روز

    سلام عرض میکنم خدمت استاد عزیزم

    سلام به خانوم شایسته مهربان

    سلام به دوستان عزیز و توحیدیم در سایت

    اجازه بدید تا اول خدا رو شکر کنم بابت هدایتم به این سایت که واقعا نعمتی بزرگی هست که عطا شده ب همه ما شکری که تنها لایق خدای هدایتگر و مهربان هست

    از روز اول که پروژه مهاحرت به مدار بالاتر روی سایت قرار گرفت شروع کردم به گوش دادن امروز امشب که دارم مینویسم گام پنجم هستم

    نمی دونم خدا رو چطور شاکر باشم که این آگاهی ها ی ناب داره ب سمت من و عزیزانم میاد از اعماق قلبم از تو سپاسگذارم که منو لایق هدایت دونستی ای رب من

    امشب که داشتم از آگاهی های این فایل ارزشمند استفاده میکردم همسرم چند برشی از کتاب راز رو برام در روبیکا ارسال کرد که خلاصه آونها این بود که افکار ما باور های ما هستند که جهان بیرون ما رو شکل میدن

    از خدا خواستم که منو هدایت کنه به مسیری که فقط خودش باشه و من

    و هیچی قشنگ تر از این نیست من خدا رو میبینم

    کجا؟؟؟

    لا ب لای همین کلماتی که مینویسم

    بله استاد عزیز ممنون که یاد ما آوردید که ما برای ارتباط با خدا نیازی به تقلید نداریم ممنون که یادمون دادید که فکر کنیم و بدون اندیشه چیز رو نپزیریم

    به شخصه با نماز حال میکنم ولی تنها راه ارتباط هم نیست اینکه ما میتونیم درهر حالتی که هستیم به این منبع عشق و مهربانی وصل بشیم

    همین امروز در منجلابی گیر کردم که از خدا خواستم هدایتم کنه باور کنید به محض اینکه خواستم شد

    بار ها و بارها تو این گرفتاری گیر کرده بودم تا جایی که بع مرز نابودی کشیده شدم

    اما امروز فرق میکرد از خدا خیلی ساده و بدون هیچ ترسی خواستم نجاتم بده و نتیحش شد امنیت آرامش

    قرار گرفتن تو آغوشش

    به هر طرف که مینگرم تو را میبینم

    ب آسمان که مینگرم تو را میبینم

    ب تابلو های کنارم که مینگرم تو را میبینم

    ب دفترم که مینگرم تو را میبینم

    هر وقت که ب دستانم مینگرم ت را میبینم

    گرمی دستان گرمت را احساس میکنم

    به آینه که نگاه میکنم تو را میبینم

    شاید دیگر منی وجود نداشته باشد

    به خودم که نگاه میکنم تو را میبینم

    همه جا پر شده از تو فقط تو را میبینم

    راستی تو در قلب منی یا چشمان معصوم فرزندم؟

    تو در قلب منی یا نگاه پر از محبت همسرم؟

    تو کجایی ای مهربان خدایم؟

    بوی تو فضای خانه ام را پر کرده

    میدانم که گفته ای بخوانمت تا اجابتم کنی

    راستی کی خواندمت که اجابتم کرده ای؟

    می گویند نماز بخوان تا ببینیش

    من اکنون لاب لای کلماتم میبینمت

    دست مرا گرفته ای

    اما…

    چموشی میکنم و به سویی میدوم

    راستی چگونه رها نشوم از آغوش گرمت؟

    چگونه بمانم روی شانه های نرمت

    چگونه بشنوم صدای لطیفت را که میکویی

    بخوان مرا تا اجابت کنم تو را

    می خوانمت ای رب من

    میخوانمت با نامی که بندگان متقیت تو را به آن نام خواندند

    خدایا ممنون که منو هدایت کردی ممنون که دست منو گرفتی ممنون که منو رو دوش خودت گذاشتی و رنج مسیر رسیدن به همه زیبایی ها رو برداشتی

    براتون از خدای عزیزی کع در قلبم هست میخوام که کمکتون کنه که بیشتر از قبل هدایت هاش رو درک کنید و الهاماتش رو دریافت کنید

    در پناه خدای مهربان شاد و ثروتمند و عالی باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  7. -
    سمانه ام گفته:
    مدت عضویت: 4070 روز

    سلام استاد خوبم

    چند روز قبل از اینکه شما راجب رابطه تون عمیق تر صحبت کنید و این فایل منتشر شه ……… من داشتم راجب خودم و رابطه ام فکر میکردم ……. هر جوری حساب میکردم میدیدم اینکه دوستم بهم زنگ بزنه یا اسمس عاشقانه بده خوشحالم میکنه ….. اینکه روم حساس باشه و غیرتی شه خوشحالم میکنه …… حالا نه همیشه ….. من رو باورهام کار کرده بودم و همه چیز خیلی خیلی خوب تر شده بود و باور های توحیدیم خیلی بهتر و قوی تر شده …… ولی هر جوری دو دو تا چهارتا میکردم میدیدم ته احساسم اینه که دلم میخواد ازش توجه ببینم ……. خیلی به این فکر کردم ….. نجواهای ذهنیم میگفت آره بابا اصل و اساس رابطه ی عاشقانه اینه که طرف روت حساس باشه ….. گاه گاهی غیرتی شه …… گاه گاهی بگه حق نداری بری فلان جا خخخخخ….. گاه گاهی بهت اسمس عاشقانه بده و اتفاقا ازت توقع داشته باشه تو هم جوابشو سریع بدی…..نذاره بدون اون تکی بری تولد ……….. اجازه نده با خواهرت بری مسافرت خارج از کشور …… بابا باید روت حساس باشه …….. نجواهای ذهنیم میگفت اگه یه آدمی رو قانون مسلط باشه فقط به نکات مثبت تو توجه میکنه و تو براش خیلی مهم میشی و اون وقت رابطتون عاشقانه تر میشه…… میگفت قانون اینه که اون بهت عشق بده. ……..نجواهای ذهنیم میگفت اگه یه آدمی رو پیدا کنی که قانونو بلد باشه رابطه همونی میشه که تو میخوای …..شاید خنده دار باشه اما دلم میخواست اگه به دوستم بگم میخوام از این رابطه برم بیرون ناراحت شه و با زبون بی زبونی هم که شده بخواد منو نگه داره ………اینا نجواهای ذهنی من بود با اینکه رو باورهای توحیدیم کار کرده بودم ….. اما ته دلم اینا بود ……..تا اینکه …………. خودم با خودم جلسه گذاشتم …..خدا هم بود ….. من حرف زدم و اون جواب داد ….. کلنجار میرفتیم با هم …… و این شد نتیجه ش : بهم گفت سمانه بهترین آدمی که تو زندگیت میشناسی و قانونو بلده و داره طبق قانون زندگی میکنه و تو ازش راضی هستی کیه ؟ گفتم بهترین آدمی که داره قانون رو خوب رعایت مینکه و از تمام زندگیش راضی و خوشحاله خود استاده …… گفت: فکر میکنی خود استاد با رابطه ش چه جوری رفتار میکنه ؟ گفت فکر میکنی اگه رابطی ش بگه میخوام از زندگیت برم بیرون استاد ناراحت میشه ؟ ………………… با اینکه اون موقع هنوز این فایل منتشر نشده بود ولی حسم گفت منطقیه ……..اینو از صحبتهاتون میشد فهمید که شما درسته رابطه ی عاشقانه ای دارید اما توش از منت کشی و وابستگی و قهر و آشتی های پر از وابستگی خبری نیست …….یعنی من اگه با یه آدمی دوست میشدم که قانون رو کامل بلد باشه و من بهش بگم میخوام از این رابطه برم اون اصلا ناراحت نمیشه ….. یعنی اگه قانون و بلده اصلا رو من حساب نمیکنه و فقط خدا رو در نظر میگیره ….. پس این وسط من چی میشم ………. دیدم یه جای کار میلنگه …… دیدم تا وقتی خودم تو وجود خودم ناقص باشم و خلا داشته باشم حتی اگه با آدمی دوست شم که حتی بیشتر از خود شما هم قانونو بلد باشه بازم تضمینی وجود نداره که اون رابطه عالی باشه ….. چون من هنوز از طرفم” توقع” دارم…………. حرفاش منطقی بود ……. شدیدا هم منطق قوی ای داشت …….. فهمیدم هر چی هست . اول و آخر همه چی به خود من میرسه …….. انگار سرنخ از خود من شروع میشه و در نهایت به خود من میرسه ………… فهمیدم هر چی هست باید تو وجود خودم دنبالش بگردم ……….. به رفتارای دوستم فکر کردم و دیدم این آدم اون قدررررر با خودش هماهنگه که من این رفتاراشو میذارم رو حساب بی تفاوتیش ولی غافل از اینکه انگار بعضی چیزایی رو که من تازه دارم یاد میگیرم اون از قبل بلده و داره تو زندگیش رعایت میکنه ……….اگه بخوام مثال بزنم : یه روزی البته حدود سه سال پیش بهش گفتم اگه من بمیرم چی کار میکنی؟ فکر میکنید چی گفت : خخخخخخخ لبخند زد و گفت هیچی …….ناراحت شدم …. گفت وقتی بمیری دیگه کاری از دستم بر نمیاد ولی تا هستی قدرتو میدونم ………….الان که با باورهای توحیدی آشنا شدم میبینم این جمله خیلی هم زیباست …… راست میگه مرگ حقه و همه میمیرن ولی مهم اینه که تا هستم دلش میخواد با هم خوش باشیم …………. یه خاطره ی دیگه : بچه ها دوست من اصلا اهل ناله نیست ….. وقتی ام که مریض میشه دکتر نمیره و آخر آخر دوا درمونش اینه که یه استامینفون یا یه ادالت کلد بخوره خخخخخخخ ( یعنی سرطان هم داشته باشه با همینا خودشو خوب میکنه خخخخخخخخخ شوخی کردم )…… اون روز تو ماشین بودیم دیدم یهو زد کنار و پیاده شد و با حالتی شبیه دویدن رفت سمت سطل زباله و گلاب به روتون بالاآورد ….. من حتی پیاده هم نشدم ………. بعد اومد نشست تو ماشینو و من فقط گفتم میخوای برم پایین از سوپر مارکت آب معدنی بخرم برات؟ گفت نه و خیلی عادی به راهمون ادامه دادیم و رفتیم خرید و بعدشم با اینکه میدونستم اون چیزی نمیخوره ولی خب من گفتم گشنمه و رفتیم رستوران و من پیتزا خوردم و اون طفلک حتی نتونست لب به غذا هم بزنه و بعدشم مثل همیشه منو رسوند خونه و همین …….. همه چیز مثل همیشه بود …….. بچه ها اون با اینکه خودش بالا آورده بود اما به من حق میداد که گرسنه م باشه و منو برد رستوران و خودش نشست تا من غذامو بخورم …… آه و ناله نکرد ….. در حالیکه اگه من بود میگفتم بابا من مریضم اون وقت تو درک نمیکنی و میگی بریم رستوران ؟ اگه من بودم ناراحت میشدم که دارم بالا میارم و طرفم حتی از ماشین پیاده هم نشد …………جالب اینه که منم اگه مریض شم اون اضافه بر سازمان قربون صدقم نمیره ………… بهم میگه خوبی … بهتری ….. ولی این طوری نیست که من مریض شم بهم بیشتر توجه کنه ………. همیشه یه مدله ……. و من الآنا میفهمم که جه قدر این رفتاراش طبق قانونه ………. بچه ها روزای اول آشناییمون این کاراشو میذاشتم رو حساب بی تفاوتیش و بی احساس بودنش اما حالا میبینم این رفتارا نشون دهنده ی عدم وابستگی و شناخت قانونه ………………. عاشق خودمم از کجا شروع کردمو به کجا رسیدم خخخخخخ

    شاداب باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  8. -
    Malek_success گفته:
    مدت عضویت: 3013 روز

    سلام خدمت دوستان عزیزم

    اول از همه میخوام احساس خوبم رو به اشتراک بزارم

    به لطف الله در مدار دوستی قرار گرفتم که با شدت و تعهد روی خودش کار میکنه ..هرشب تمرینات بازی فراوانی، شکرگذاری روزانه و قرآن رو با هم انجام میدیم..واقعا بودن یک شخص خیلی به روند پیشرفت و رشدمون کمک میکنه…البته اون شخص خودبه خود و به طرز شگفت انگیزی به من پیام داد و گفت که ایدی تلگرام من رو دیده و اون رو به عنوان نشونه دیده…اشتراکات جالبی داریم و از هم درس یاد میگیریم.

    .آگاهی جلسه 6 بینظره ..من همیشه فکر میکردم که با انجام یک سری اعمال خاص میشه به خدا رسید. در حالی که بی نهایت مسیر برای رسیدن به خدا وجود داره مثل چوپانی که خدا رو مانند انسانی میدید و موهاش رو شونه میکرد و قربون صدقه اش میرفت. هنگامی که موسی اون رو دید سرزنشش کرد اما خدا به موسی گفت بزار به روش خودش عبادت کنه. و این عبادت پیش من مقبوله.. این که من یک سری اعمال رو بدون دلیل و صرف اینکه دیگران اون رو انجام میدن، انجام بدم به معنای جاهل و نادان بودنه…به قول استاد واقعا ما اگر نمیتونم تنها کتابی که خدا فرستاده رو مطالعه کنیم پس چرا سوال میپرسیم؟ چرا دوست داریم بدون تلاش جوابمون رو پیدا کنیم؟ اگر بدون پیش زمینه به سمت قران بریم هدایت میشم این رو منی که قبلا از خوندن قرآن بیزار بودم میگم اما الان سعی میکنم روزم رو بدون مطالعه چند ایه از قران سر نکنم..چون واقعا آگاهی هاش بینظیره..ان شالله بتونم در دوره جدید استاد شرکت کنم و بتونم از این اقیانوس بی کران الهی نهایت استفاده رو ببرم..

    در پناه الله یکتا شاد و پیروز

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  9. -
    سعید صادق زاده گفته:
    مدت عضویت: 1243 روز

    سلام بر استاد مهربان

    سلام بر دوستان خوب خودم

    خدا را شکر که در حال شنیدن این فایل عالی و زییا هستم

    واقعا صحبت های استاد در مورد تکامل و در مورد رشد و پیشرفت عالی و بی نظیر است

    بی شک می توان با شنیدن این صحبت ها و درس گرفتن از آنها و کمک گرفتن از این صحبت ها برای خود یک راه درست را انتخاب کرد

    خدای من ممنون تو هستم که من را به این راه زیبا هدایت کردی

    آنچه که از این فایل عالی یاد گرفتم سیستم بودن این خدای عزیز و مهربان بود

    که می توان او را در همه چیز و همه جا قرار داد

    هر جور که من این خدای مهربان را باور کنم این خدا همان می شود و به همان شکل و تصور من در می آید

    زیباتر از این نیست که هر چه من بیشتر به خواسته های خودم برسم من نسبت به آن خواسته رهاتر می شوم و از همه مهمتر اینکه من از همین که هست هم لذت می برم

    هرچه من بیشتر ثروتمند تر بشوم به خدای خودم نزدیک و نزدیک تر می شوم

    خدا را شکر که در این راه قرار گرفته ام و می توانم با کارکردن روی باورهای خودم برای خودم دنیایی عالی و شگفت انگیز بسازم

    همه چیز در دستهای من است و من می توانم با قدرت تفکر خودم برای خود یک زندگی عالی و زیبا بسازم

    خدای قدرتمند مهربان من همه چیز را در دستهای من قرار داده است

    من با ساختن افکار و باورهای خودم هستم که می توانم دنیا و آروزهای خوبی را برای خودم بسازم

    خدای من دوستت دارم بخاطر این همه نظم و قانون

    نکته زیبای دیگری که یاد گرفتم این بود که برای خودم الگوهای مناسب انتخاب کنم و با کمک گرفتن از این الگوها برای ذهن

    منطقی خودم مسیری را بسازم که بهترین راه ممکن باشد برای سریع تر و زودتر رسیدن به خواسته های خودم

    یک موضوع دیگر این است که باید برای اهداف خودم وقت بگذارم و تحقیق کنم و جلو بروم چرا که وقتی که یک هدف برای من مهم باشد باید وقت بگذارم و جلو بروم تا به جهان هستی این را اثبات کنم که من می توانم و قدرتمند هستم و برای هدف خودم ارزش قایل هستم

    ممنونم استاد عزیز از شما بخاطر این نکته های زیبا

    سپاس از خدای خوب خودم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  10. -
    امیر آهنگری گفته:
    مدت عضویت: 1748 روز

    به نام الله مهربان و هدایتگر به سمت زیبایی سلامتی شادی ثروت و حال خوب

    سلام به استاد عزیز

    =وقتی روی خودمون کار کنیم تغییرات شروع میشه و از همون کاری که داریم درامدمون بیشتر میشه

    =خداوند یه سیستمه که هر جوری هستیم و هر فرکانس بهش میدیم به همون شکل در میاد و هر مدلی باور کنیم به اون شکل در میاد

    =هر لحظه ای رو با غم افکار بیماری زا طی کنیم داریم خودمون از رسیدن به خواسته هامون دور میکنیم و باید رها باشیم و با رهایی و احساس خوب داشتن خاسته هامون نزدیک و نزدیک تر میشود

    =هر چقد ثروتمندتر شویم نزدخداعزیز ترینیم

    =وقتی کارمون عشقمون باشه شب روز نداره و کلن در هر حال لذت میبریم از کار زندگی

    =رابطه با خدا برای هر کسی جداست و الگو از کسی نباید بگیریم و تقلید نکنیم

    =آیه های عذاب خط قرمز های قران هست

    =خدایی که جهان خلق کرده و فرمانرای ربه یک کتاب داده بیرون و اگه این کتاب نخونیم یعنی باور نداریم به هیچ‌ چیز

    چقد فرکانس قوانین جالب الان دوباره دارم قران میخونم و هدایت شدم به این فایل

    چقد نکات در مورد نماز گفتید زیبا بود

    سپاسگذارم برای این فایل ها

    آرزوی سلامتی شادی ثروت حال خوب و هدایت الله دارم براتون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای: