مصاحبه با استاد | چگونه در دوراهی های زندگی، راه درست را انتخاب کنیم؟ - صفحه 21 (به ترتیب امتیاز)


  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری مصاحبه با استاد | چگونه در دوراهی های زندگی، راه درست را انتخاب کنیم؟
    233MB
    19 دقیقه
  • فایل صوتی مصاحبه با استاد | چگونه در دوراهی های زندگی، راه درست را انتخاب کنیم؟
    18MB
    19 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

288 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    کبری مشتاقی گفته:
    مدت عضویت: 911 روز

    به نام خدای هدایتگرم

    سلام به استادان عزیزم و سلام به مریم جانم

    من نزدیک به دوسال تو خونه لباس می‌فروختم

    یعنی تو پارکینگ خونه بود

    بعد از اون الان یک و سال و نیمه تو همون خیابون خودمون یه مغازه اجاره کردم

    و نزدیک به یه ماه میشه از اصناف اومدن و گیر دادن که باید جواز کسب بگیری

    و من هم امروز رفتم اداره اصناف گفتن حتما باید جواز داشته باشین و خرجش هم تا حدوده 2 میلیون میشه تا همه کارهامو انجام بدم

    موضوع اصلی اینه منم تو دوراهی قرار گرفتم چکارکنم نمیدونم مغازه رو جمع کنم یا نه

    کرایه مغازه رو امسال اضافه کرد 1میلیون و 700 کرایه میدم با آب و برق و گاز اونم برجی 2 میلیون باید بدم یکم احساسم خوب نیست

    و قرارداد من هم‌ تا اول شهریور سال دیگه ست

    نمیدونم چکار کنم اگه جمع کنم باید تا ساله دیگه کرایه بدم برای مغازه خالی

    از طرفه دیگه باید جواز حتما بگیرم

    امروز متوجه شدم و هدایت خداوند بود اومدم تو سایت و چشمم به این فایل خورد و گفتم بیام پیام بذارم حتما دوستان کمکم میکنن

    لطفا راهنمایی کنین ممنون میشم از همه عزیزان و دوستان خوبم من منتظر جواب و راهنمایی شما هستم

    شما همون دستان زیبایی خداوند برای من هستین

    خدایا شکرت سپاسگزارتم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      Smaeil rostami گفته:
      مدت عضویت: 562 روز

      سلام خانم مشتاقی همکلاسی خوبم ،

      همون کاری رو بکنید که من کردم ،

      شما هم میتونید مغازه رو همچنان داشته باشید و هم امورات جواز کسب رو تو برنامه هاتون داشته باشید ،

      اگر این قصد جدی شما باشه مطمئن باشید محل کسب شما رو تعطیل نمیکنند براتون یعنی خدا نمیزاره و کار بعدی این هستش که جواز کسب رو که مساله اضافه و یا یه مزاحم نبینید ، جواز کسب به شما و به اهداف شما و به آینده شما اعتبار بیشتری میده و خودش یه موتور محرکه برای پیشبردتون میشه ؛

      در حال حاضر احساستون رو بد نکنید و به کارتون با دل ادامه بدید و برای نبستن مغازتون ضمن داشتن توکل به خدا ، اگر نیهز شد برید و با مسئول اونجا صحبت ونید و بگید که این کار رو خواهید کرد ( اخذ جواز ) ولی در حال حاضر کمی فرصت میخواید توجه هم داشته باشید که فقط اگر نیاز شد برید و خداست که قلبها رو براتون نرم میکنه

      و سر رشته کارها شکست تا پیروزی یکسره به دست خداست. پاینده و سلامت و سربلند باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  2. -
    مهسا آبسری گفته:
    مدت عضویت: 869 روز

    بنام خداوند هدایتگر و مهربانم

    سلام استاد عزیز و مهربونم

    سلام مریم بانوی شایسته ی زیبا و نازنینم

    سلام دوستای عزیز و هم فرکانسی من تو این سایت الهی

    الهی شکر بخاطر قدم آخر گام به گاممون به هممون تبریک میگم بابت پا به پای هم اومدن و عشق کردن این یکماه که تو سایت بودیم کامنت نوشتیم و کامنت خوندیم

    استاد راستش من خیلی کم از نشانه ها استفاده می‌کنم یعنی تو دوراهی ها خیلی کم خواستم که خدایا یه نشونه بده چون خوب هنوز انگار تکاملمو طی نکردم که بتونم به اون نشونه عمل کنم اما هر وقت که دیگه واقعا ته خط بودم و هیچی به ذهنم نرسیده از قرآن کمک گرفتم

    و انصافا از قرآن خیلی جواب گرفتم و عمل کردم به نشونه ای که فهمیدم ازش

    یکی از مثالهای خیلی قشنگی که از نشونه ها یادم میاد سر همین ماشین خریدنمون بود استاد من گفته بودم قبلا که منو شوهرم از وقتی با شما آشنا شدیم نه خواستیم وام بگیریم نه تو قرعه کشی شرکت کردیم نه قسطی چیزی رو خریدیم

    پارسال حدود آذر ماه بود که ما میخواستیم ماشینمونو عوض کنیم و یه ماشین بهتر بگیریم و گفتیم به هیچ عنوان وام نمیگیریم هرچی خدا خواست هرچی پول داشتیم میزاریم رو ماشینمون عوضش می‌کنیم قرار شد یه چانگان مدل قدیم بخریم که دیگه داشتیم میگشتیم نمی‌دونم از کجا یکی از اقوام پیشنهاد خرید حواله بهمون داد ما گفتیم نههه اصلا ما با هر چی جمع کردیم ماشینمونو نقدی میخریم و از این حرفا

    که یروز یه آقایی که مسئول این حواله ها بود بهمون زنگ زد و یه حواله سمند دوگانه بهمون پیشنهاد داد منم گفتم ما نمیخوایم به بابام زنگ زدم بابام میگفت اصلا ریسک نکنید و همسرمم گفت نه ما حواله و این چیزا نمیخوایم توکل بخدابا همین پولمون یه چانگان تمیز میخریم همون روز بود منم داشتم قرآن میخوندم ولی انگار مطمئن بودم که ما اون حواله رو نمیخوایم و داشتم به قرآن خوندنم ادامه میدادم از یه طرفم شوهرم قرار شد پولامونو دلار بخره به طرفم زنگ زده بود که انقد دلار میخوام من همینطور داشتم قرآن میخوندم و انگار یه صدای بلند تو دلم گفت نمیخوای بدونی خدا چی میگه ازش نمیخوای هدایتت کنه؟ من انگار یه لحظه میخ کوب شدم و بدون اینکه یه صفحه قرآنو ورق بزنم اول سوره ی ملک بودم الانم مو به تنم سیخ میشه از اینکه انقدددر واضح خدا با من حرف زد

    بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

    به نام خداوند رحمتگر مهربان

    تَبَارَکَ الَّذِی بِیَدِهِ الْمُلْکُ وَهُوَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ ﴿1﴾

    همیشه سودمند و با برکت است آنکه فرمانروایی [همه هستی] به دست اوست و او بر هر کاری تواناست.

    الَّذِی خَلَقَ الْمَوْتَ وَالْحَیَاهَ لِیَبْلُوَکُمْ أَیُّکُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا وَهُوَ الْعَزِیزُ الْغَفُورُ ﴿2﴾

    آنکه مرگ و زندگی را آفرید تا شما را بیازماید که کدامتان نیکوکارترید، و او توانای شکست ناپذیر و بسیار آمرزنده است.

    الَّذِی خَلَقَ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ طِبَاقًا مَا تَرَى فِی خَلْقِ الرَّحْمَنِ مِنْ تَفَاوُتٍ فَارْجِعِ الْبَصَرَ هَلْ تَرَى مِنْ فُطُورٍ ﴿3﴾

    آنکه هفت آسمان را بر فراز یکدیگر آفرید. در آفرینش [خدای] رحمان، خلل و نابسامانی و ناهمگونی نمی بینی، پس بار دیگر بنگر آیا هیچ خلل و نابسامانی و ناهمگونی می بینی؟

    ثُمَّ ارْجِعِ الْبَصَرَ کَرَّتَیْنِ یَنْقَلِبْ إِلَیْکَ الْبَصَرُ خَاسِئًا وَهُوَ حَسِیرٌ ﴿4)

    سپس بار دیگر بنگر تا دیده ات در حالی که خسته و کم سو شده [و از یافتن خلل، نابسامانی و ناهمگونی فرو مانده] و درمانده گشته است، به سویت باز گردد.

    این آیات انگار برام تلاوت شد و من اصلا یه قصد دیگه ای داشتم وقتی اینارو خوندم گفتم مهسا خدا می‌خواد امتحانت کنه (آنکه مرگ و زندگی را آفرید تا شما را بیازماید که کدام یک نیکوکارترید) همون لحظه من به شوهرم زنگ زدم گفتم محمد ما این معامله رو می‌کنیم من نمی‌دونم گفت به طرف گفتم دلار بگیره قبول نمیکنه بگم نمیخوام گفتم من نمی‌دونم خیلی با بابام و شوهرم حرف زدم رو حرفم مصمم بودم انگار هیچوقت انقد واضح خدا با من حرف نزده بود خداروشکر ما انجام دادیم معامله رو و به ظاهر این معامله واسمون همش ضرر بود و بس ،چون سمند دوگانه دیگه کارخونه تولید نمیکرد بابام هر بار میگفت به حرف من گوش نکردی گفتم نکن و من تو دلم گفتم در عوض اگه انجامش نمیدادم هرگز خودمو نمیبخشیدم از اون وضوحی که خدا با من حرف زد و ما امسال فقط یکسال از اون قضیه میگذره جای چانگان مدل قدیم که الان حدود800 تومنه تو بازار یه فیدلیتی مدل1402 خریدیم( با قیمت1740 نقدی) با امکانات فوق العاده من به اینکه چقد پولم خوابیده یا ضررایی که بابام و بقیه میگفتن اصصصلا فک نمیکنم من به این فک می‌کنم که خدا میگه خواستتو شاید یه خورده دیرتر بهت بدم یکسال دیرتر میدم ولی خیلی بهتر از اون چیزی که فکرشو میکنی بهت میدم خدارو همیشه هزار بار شکر می‌کنم بخاطر این نشونه واضحی که بهم داد و الان راضیم که بهش اعتماد کردم و تصمیممو عوض کردم و خدا خودش قلب شوهرمم نرم کرد که با حرفم موافقت کنه

    خدا همیشه هست همیشه داره باهامون حرف می‌زنه چه ازش نشونه بخوای چه نخوای وقتی مسیرت مسیر درستی باشه حتما نشونشو برات میفرسته

    بازم سپاسگزارم مریم جانم بخاطر فایلای که میزارین مشتاقم بدونم گام به گام بعدیمون چیه و خیلی آرزو دارم که این دوره جدید رو تهیه کنم خیلی خیلی دوس دارم با استاد تو جلسه اولش همراه باشم خداوند بهم کمک کنه بتونم بخرم دوره رو به امید خدا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  3. -
    مهدی جعفری گفته:
    مدت عضویت: 865 روز

    سلام خدمت آقای عباس منش وخانم شایسته

    این دورهم تموم شد وخیلی دوره‌ خوبی بود ومن خیلی علاقه زیادی به این دوره ها دارم وهروز فایل

    گوش میدم وخیلی منوبه جلو هول میده

    درباره دوراهی که ما خیلی شاید زیاد توزندگی قرار

    میگیریم من همیشه به اون موضوع فکر میکنم وحال دل مو میسنجم واگه خوب باشه ادامه اون مسیری بهش فکر کردم واگر نه حال دلم بد بوده من

    مسیر دیگه رو انتخاب میکنم ولی خیلی از مسیرهای

    زندگیم نشونه میاد ولی ما بهش توجه نمی‌کنیم

    من هروقت توکارهام یه کاری میخوام انجام بدم ولی خوب پیش نمیره میفهمم یه جاش مشکل داره

    من چند سالی که تواین مسیر هستم واگه ما با خودمون روراست باشیم به راه درست هدایت میشیم وخوب پیش میرم خدای ما خیلی دوست داره ما هدایت شیم مشکل ازماهست که مقاومت داریم یا گیر ندمون ضعیف هست ولی اگه ما بخواهیم میشود به ساده تمرین راه چون من خودم

    آمدم ازهمونجای ناامید بی پولی قصه داشتن لذت نبردن از زندگی شرایط خوب نبودن کسب کار

    من اون دوره زندگی خیلی بد بود و به اون موقع فکر میکنم اصلا حالم بد میشه چون همه خوش بختی ها جلو چشم من بود ومن نمی‌تونستم ببینم

    ولی من ذهنم عوض شد با همو ن کسب کار و همون آدمها وهمون منطقه من پیشرفت کنم این

    حرفهای من میگم فقط کسی که بهش رسید می‌تونه

    بفهمه من با درخواست ازخدا زندگیم عوض شد من فقط سر سفره عید موقع سال تحویل ازخدا خواستم قرن جدید زندگی منم جدید کن وچند

    وقت بعد من آمدم تواین مسیر ومن هرچی استاد گفتن پذیرفتم وخدا ی عزیزم رو هرروز شکر میکنم

    نه با گریه زاری نه از روی طلب کارانه نه از روی عصبانیت فقط مثل کسی که عاشقش هستی باهاش حرف میزنم وازش سپاس گذاری میکنم

    من خدای خوبم روشاکرم به خاطر همه چیزهای

    که داده ونداده و بهترین هارو برای من نگه داشته

    خدا وقتی یکم میشناسیم میفهمی چی هست وچه قدرتی داره ومارو به موفقیعت می‌رسونه چون ازبهتر شدن ما همه از پیش ما سود میبرن چه از نظر ثروت چه از نظر دانش الان استاد از نظر درک قوانین پیشرفت کرده ببین چقدر مردم به راه درست

    خوب هدایت می‌کنه ولی اگه پیشرفت نداشت و

    یه آدم معمولی میشد چقدر برای مردم سود داشت

    ویژه مثال دیگه وقتی پول داریم وخرج میکنیم ببینیم به چند نفر داریم نون میرسونیم واگه ضعیف باشیم همیشه دست بگیر داریم وخداوندهم میخواد ما به بهترینش برسیم این چیزی من درک کردیم

    ما اگه متعهد باشیم و به قانون عمل کنیم مثل پیامبران طبق قانون پیش رفتن وچه نتایج خوبی گرفتن مثل حضرت یوسف ته چاه ذهن خودشو کنترل کرد و خدارو فراموش نکرد و به کجا رسید وطبق قانون رفت اولینش شکر گزاری هست که

    معجزه کرد برام صبح شب می‌نویسم توجه به داشته ها وحال دل خوب نگه داریم وکنترل ذهن

    وفکر نکردن به نکات بد ومثبت فکر کردن غیبت نکردن قانون های که استاد گفتن عمل کنیم من

    وقتی تازه آمدم توسایت رفتم سراغ فایل های رایگان واز اول هرروز دانلود میکردم وگوش میکردم

    وکم کم آمدم سراغ محصولات باید کم کم شروع کنیم قدم‌های کوچیک‌ پیش زمینه قدم‌های بزرگ

    هست و تشکر میکنم از استاد که صادقانه فایل می‌زاره روسایتو تا ما استفاده کنیم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  4. -
    مریم رشیدی گفته:
    مدت عضویت: 523 روز

    به نام خدای مهربان

    نودوهفتمین تعهد

    ی سری از دوراهی ها باتوجه به قانونی که درک میکنیم از جهان ی جورایی قبلش جوابش مشخصه و تنها موضوعی که ادمو تو دوراهی قرار میده بحث احساساته بحث این که ما احساساتی میخوایم تصمیم بگیریم وگرنه اگه بخوایم منطقی تصمیم بگیریم یا نزاریم احساسات و ترسها و نگرانی هامون بر ما غلبه کنه ما تصمیمامون مشخصه این ی راهیه ما داریم دوراهی یا چند راهیش میکنیم یعنی خیلی موارد جوابش مشخصه فقط ما نمیتونیم احساساتمونو کنترل کنیم نمیتونیم از ترسهامون بگذریم نمیتونیم توکل کنیم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  5. -
    سیده فاطمه حسینی فر گفته:
    مدت عضویت: 1887 روز

    سلام استاد گرامی و خانم شایسته عزیز

    الهی هدایتم را سپاس ، فراوانی را سپاس

    در مورد نشانه ها چقدر دلنشین صحبت کردید ، دقیقا نشانه ها هست ما نمی بینیم یا نمیخوایم که ببینیم 😅 استاد این صحبت شما که خداوند با ما صحبت میکنه رو با جون و دل پذیرفتم و با‌ نشونه ها چقدر مسیر برام واضح تر شده ، ته دلمون و احساسمون میگه که جواب چیه و کدوم مسیر باید حرکت کنیم ،،استاد شما برامون نعمت اید ، سلامت باشید 🌺🌺

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  6. -
    جمال خسروی گفته:
    مدت عضویت: 1276 روز

    سلام استاد خوبم

    سلام بانوی زیبای این خانواده سبز

    سلام دوستان هم فرکانسم

    صبح زیبای امروز را با این فایل عالی شروع کردم نشانه امروزم بود

    احساس توحید وتقوا سراسر وجودم را گرفته است

    احساس پاک امنیت

    احساس پاک با خدا بودن

    خدایا شکرت بابت این احساست الوهیت وار

    سپاسگذارم

    سپاسگذارم که هستم .هستی . در این چرخه بی پایان زیبای زندگی منم در حال گسترش این جهان زیبا هستم وبابت همین بسیار سپاسگذارم

    سپاسگذارم یاد آوری می‌شود هر روز که توحید وتقوا داشتن واتحاد داشتن کار هر لحضه من است الهی شکرت

    سپاسگذارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  7. -
    آرزو یاری گفته:
    مدت عضویت: 2122 روز

    با سلام خدمت همه ی دوستان عزیز ، استاد عباسمنش و مریم جان مهربونم که مقاله هاشون منو همیشه شگفت زده میکنه

    من یه سوال دارم که ممنون میشم راهنماییم کنید

    در خصوص دیدن نشانه ها و و هدایت الهی من خیلی وقتا به نقض میخورم که اگه بخام مثال بزنم : من در حال حاضر کارمند هستم و بعدازظهرها مزون دارم که بعد از دو سال اونطوری که باید رشد نکرد و این چند روز به شدت ذهنم مشغول این بود که ازش خارج بشم یا نه. یه جاهایی نشونه ها میومد که اگه دیدی موضوعی جواب نمیده نترس و ازش خارج شو و من با خودم میگفتم پس یعنی تمومه و من نشانه رو دیدم. دوباره توی همون زمان یه فایل دیگه گوش دادم که نکنه با خودت بگی من از این کار درمیام و بکوب میشینم روی فایلها کار میکنم که سخت در اشتباهی و باید همزمان که داری کار میکنی روی خودت و ذهنت هم کار کنی. یعنی دوتا جواب برای سوالی که من داشتم. نمونه های این مدلی برام کم نیست و نمیدونم چطوری و به کدوم از جوابها باید اطمینان کنم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  8. -
    Smaeil rostami گفته:
    مدت عضویت: 562 روز

    سلامی دوباره باز از جنس نام زیبای خدا ؛

    خدمت استاد عزیزم

    و

    خانم شایسته فهیم

    و

    همه همکلاسی های ارزشمندم.

    اونچه رو که میخوام بگم ابتدا با شعری زیبا از شاعره بزرگ ایران زمین

    خانم پروین اعتصامی شروع میکنم :

    بر سر راهی، گدائی تیره‌ روز

    ناله‌ها میکرد با صد آه و سوز

    که ای خدا، بی خانه و بی روزیم

    ز آتش ادبار، خوش میسوزیم

    شد پریشانی چو باد و من چو کاه

    پیش باد، از کاه آسایش مخواه

    ساختم با آنکه عمری سوختم

    سوختم یک عمر و صبر آموختم

    آسمان، کس را بدین پستی نکشت

    چون من از درد تهیدستی نکشت

    هیچکس مانند من، حیران نشد

    روز و شب سرگشته بهر نان نشد

    ایستادم در پس درها بسی

    داد دشنامم کسی و ناکسی

    پیش من خوردند مردم نان گرم

    من همی خون جگر خوردم ز شرم

    دیده‌ام رنگین ندید از رخت نو

    سیر، یک نوبت نخوردم نان جو

    این ترازو، گر ترازوی خداست

    این کژی و نادرستی از کجاست

    در زمستانم، تف دل آتش است

    برف و باران خوابگاه و پوشش است

    آبرو بردم، ندیدم از تو روی

    گم شدم، هرگز نکردی جستجوی.

    ==========

    ( و حالا پاسخ زیبای خدا از زبان پروین اعتصامی )

    ==========

    گفتش اندر گوش دل، رب وَدود

    گر نبودی کاردان، جرم تو بود

    نیست راه کج، ره حق جلیل

    کجروان را حق نمیگردد دلیل

    تو براه من بنه گامی تمام

    تا مَنَت نزدیک آیم بیست گام

    گر به نام حق گشائی دفتری

    جز در اخلاص نشناسی دری

    گر کنی آئینه یِ ما را نظر

    عیبهایت سر بسر گردد هنر

    ما ترا بی توشه نفرستاده‌ایم

    آنچه می‌بایست دادن، داده‌ایم

    دست دادیمت که تا کاری کنی

    دِرهَمی گر هست، دیناری کنی

    پای دادیمت که باشی پا بجای

    وارهانی خویش را از تنگنای

    چشم دادم تا دلت ایمن کند

    بر تو راه زندگی، روشن کند

    بر تن خاکی دمیدم جان پاک

    خیرگیها دیدم از یک مشت خاک

    تا تو خاکی را منظم شد نفس

    ای عجب! خود را پرستیدی و بس

    ما کسی را ناشتا نگذاشتیم

    این بنا از بهر خلق افراشتیم

    کار ما جز رحمت و احسان نبود

    هیچگاه این سفره بی مهمان نبود

    در نمی‌بندد بکس، دربان ما

    کم نمیگردد ز خوردن، نان ما

    آنکه جان کرده است بی خواهش عطا

    نان کجا دارد دریغ از ناشتا

    این توانائی که در بازوی تُست

    شاهدِ بخت است و در پهلوی تُست

    گنجها بخشیدمت، ای ناسپاس

    که نگنجد هیچکس را در قیاس

    آنچه گفتی نیست، یک یک در تو هست

    گنجها داری و هستی تنگدست

    عقل و رای و عزم و همت، گنج تُست

    بهترین گنجور، سعی و رنج تُست

    عارفان، چون دولت از ما خواستند

    دست و بازوی توانا خواستند

    ما نمیگوئیم سائل در مزن

    چون زدی این در، در دیگر مزن

    آنکه بر خوان کریمان کرد پُشت

    از لئیمان بشنود حرف دُرشت

    آن درشتی، کیفر خودکامهاست

    ورنه بهر نامجویان، نامهاست

    هیچ خودبین، از خدا خرسند نیست

    شاخ بی بر، در خور پیوند نیست

    زین همه شادی، چرا غم خواستی

    از کریمان، از چه رو کم خواستی

    نور حق، همواره در جلوه‌گریست

    آنکه آگه نیست، از بینش بریست

    گُلبُن ما باش و بهر ما بروی

    هم صفا از ما طلب، هم رنگ و بوی

    زارع ما، خوشه را خروار کرد

    هر چه کم کردند، او بسیار کرد

    تا نباشی قطره، دریا چون شوی

    تا نه‌ای گم گشته، پیدا چون شوی.

    ===================

    همکلاسی های عزیزم ؛ چقدر اون حرفهایی که از زبون اون گدا توی اول شعر گفته شده برامون آشناست؟

    چقدر خود ما توی برهه هایی از زندگیمون یه جورایی به خدا گفتیمشون و منطقی هم دونستیمشون؟

    حالا بیایم و به بخش دوم شعر و اونچه خانم اعتصامی از زبان خدا میگند توجه کنیم ،

    آه خدای من

    مگه میشه

    مگه داریم

    از این قشنگتر

    جامعتر

    کاملتر و

    الهی تر.

    مخصوصا اون قسمتش که میگه :

    ما نمیگوئیم سائل در مزن

    چون زدی این در، در دیگر مزن

    آنکه بر خوان کریمان کرد پُشت

    از لئیمان بشنود حرف دُرشت.

    اصل توحیده به خدا ؛

    و حقا که اون کسی که به خوان کریمان پشت میکنه از لئیمان ( رذل ها ) حرف درشت خواهد شنید.

    همه ما همیشه بر سر دو راهی هایی قرار میگیریم که باید انتخاب کنیم / انتخابی میان راه سعادت که محتوایی از ایمان و از سکون قلب رو داره و از شهود و قلبمون تراوش میکنه و راهی که پر از تنش و هیجان منفی و پر از پیچ و خمه و البته لباسی از منطق هم به تنش داره!!.

    و اگر انتخاب کنیم اونچه رو که قلبمون بهمون میگه به اونچه میرسیم که خدا بابتش به ما و خلقت ما افتخار میکنه و اگر عمل نکنیم به اون حالتی دچار میشیم که اون گدای تیره روز زندگی باخته توی شعر پروین دچارش شده.

    گاهی خود من به گذشته م نگاه میکنم و با اینکه مدتهاست که به لطف الله از سرزنش خودم بابت سهل انگاری های زیادی که داشته ام دست کشیدم ولی گاهی گذشته خودم رو از بعضی جهات شبیه به اون گدا میبینم که چطور پشت به نور ایستاده بودم و بابت نبود نور خورشید گله میکردم؛

    از کریمان از چه رو کم خواستی ؟؟؟

    خدای من

    چقدر زیبا از زبون خدا این رو گفتند،

    واقعا این ماییم که کم خواستیم

    و حال که لطف بی پایان رب العالمین شامل حالمون‌ شده و در این کلاس توحیدی قرار گرفتیم باید عهد ببندیم که تلاشمون یک‌ تلاش همیشگی و ابدی باشه تا همیشه در حال بزرگتر کردن ظرف درونیمون باشیم برای دریافت نعمتها و الهامات بیشتر و باز بیشتر که به ول شاعر :

    نه من آنم که ز فیض نگهت چشم بپوشم / نه تو آنی که گدا را ننوازی به نگاهی.

    در پناه رب العامین الله مهربانتر از مادر سربلند و سلامت باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  9. -
    فاطمه پورهدایتی گفته:
    مدت عضویت: 1495 روز

    به نام خدای مهربان

    استاد جانم سلام

    مریم بانو سلام

    گام آخر ،،،،،،،

    من هم هر وقت سر دو راهی قرار می گیرم خیلی از خدا می خوام که هدایت کنه ، یا نشونه بهم بده .

    خیلی وقت ها نشونه میاد یا خود خدا خیلی راحت باهام حرف میزنه گاهی اوقات هم شده نشونه و نگرفتم وقتی اون کار و اشتباه انجام دادم بعدش خیلی واضح درک کردم که بابا خدا بهت نشونه داد ، راه و نشونت داد، چرا نگرفتی ؟؟

    اما دارم یاد می گیرم که اگه اشتباهی می کنم اول خودمو ببخشم و احساس م و خوب کنم و تصمیم بگیرم که هرگز تکرار نکنم.

    خیلی خوشحال و شاد میشم و لذت می برم

    خدایا شکرت اینم از لطف توست

    ما عباس منشی ها داریم هر روز هی بهتر و بهتر میشیم.

    خدایا شکرت شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  10. -
    مهدی حوازاده گفته:
    مدت عضویت: 1313 روز

    به نام تنها هدایتگر جهان هستی

    سلام به استاد عزیز دلم

    این فایل نشونه امروز من بود

    قبل از این روی من را به نشانه ام هدایت کن کلیک کنم توی یه دوراهی قرار گرفته بودم که ایا به کارم ادامه بدم یا نه که سوال این جلسه هم دقیقا این بود همین بود

    فقط قدرت هدایتگر بود خداوند رو باید دید که شاید از بین بیش از 700 تا فایل منو صاف اورد سر این فایل و نمیتونم با احساستم بیان کنم قدرت و عظمت هدایتگر بودنش رو

    قبل ار کلیک کردن گفتم خدایا خودت هدایت کن که ادامه بدم یا نه و به وضوح گفت که داری بهونه میاری برای ادامه ندادن

    من ادامه میدم

    خدایا من ادامه میدم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای: