مصاحبه با استاد | قانون پایداری نتایج - صفحه 10 (به ترتیب امتیاز)


توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

673 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    نجمه رضائی گفته:
    مدت عضویت: 1999 روز

    به نام رب توانگرم

    سلام و درود دوستان عزیزم امیدوارم در ااین پروژه حسابی رشد کنیم و اونچه میخواهیم رخ بده.

    قانون پایداری نتایج:

    در مورد سوال اول خیلی خوشحالم که چنین جوابی از استاد شنیدم چون استاد اصلا قضیه رو پیچیده نمیکنند و به سادگی هرچه تمام موضوعات را باور کرده و همون رو برای ما به اشتراک میذاره .

    سوال دوم که مربوط به ارتباط ب جنس مخالفه بسیاری از باورهای مذهبی رو به یاد آوردم که تو جامعه و فرهنگ من یعنی جایی که بزرگ شدم خیلی فراوونه همین مورد ترغیبم کرد بنویسم .

    این باورها نه تنها بهمون قدرت ندادن بلکه باعث ضعیف بار اومدن افراد مخصوصا جنس مونث شدند دوست دارم چند نمونه از باورهایی که از اطرافیان شنیدم و خانواده خودمم این باورها را داشتند بازگو کنم :

    دختر خوب کسی ست که حتی یک کلمه هم با مردها صحبت نکند و هیچ مردی بغیر از پدر و برادرانش صداشو نشنیده باشند !!

    دختر خوب دختری ست که هیچ مردی چهره اونو ندیده باشه !!!

    پیامبر گفته دخترانتون رو در کودکی روانه خانه بخت کنید (چون حضرت فاطمه در نه سالگی ازدواج کردند)!!!!!!

    خوشبحال پدر و مادری که دخترانشون رو قبل از دیدن خون حیض شوهر میدن!!!!!

    وقتی کسی اسم طلاق رو بیاره عرش خداوند به لرزه میوفته چه برسه به اینکه طلاق بگیره!!

    .

    نمیدونم این باورها از کجا اومده ولی تا سالهای پیش این موارد رو خیلی میشنیدم خوشبختانه در این ده سال اخیر خیلی بهتر شده ولی خب این باورها ریشه ای هست و آثارش وجود داره ، هنوزم خانواده هایی رو میبینم که دختر بچه زیر پانزده سالشون رو عروس میکنند و خیلی هم به این مورد افتخار میکردند اما این دختر یکسال یا دو سال بعد با حالت روحی داغون طلاق گرفته و برگشته خونه پدرش تنها به این دلیل که بلد نبوده خانه داری کنه و چیزی از ازدواج نمیفهمیده چون اون واقعا یک کودکه.

    این باورهای مذهبی خرافه باعث شده دختر و پسرهایی که همچین باورهایی دارند در زمان ازدواج نتونند باهم به درستی صحبت کنند و نتونند به درستی باهم آشنا بشن چون به قول خودشون میگن حجب و حیا دارن نمیتونند با طرف مقابل راحت صحبت کنند! بدون اینکه اشنایی و شناختی کسب کنند تن به ازدواج میدن و تازه بعد از ازدواج میفهمند طرف چه رفتارهایی داره چه باورهایی داره و بعدش اگه ازدواجه خوب نباشه میگن این قسمته و خدا خواست که ما باهم ازدواج کنیم!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

    مثل برادر خودم که کلا دوبار دختر خانم رو دیده بود و هیچ شناختی ازش نداشت اما ازدواج کردند و دقیقا چند روز بعد از عقد به مامانم گفت این دختر اونی نیست که فکر میکردم! اما همچنان زندگی میکنن بدون هیچ عشق و مودتی چون باور دارند ازدواج مثل یک هندونه سربسته است! همینه که هست! همه همینن!

    حتی برای خودمم پیش اومد سالها قبل که شاید 20 ساله بودم شب خاستگاری که قرار بود صحبت کنیم من هیچ موضوعی نداشتم که از اون آدم بپرسم چون بار اولی بود که میدیدمش و راحت نبودم ،توی اتاق دوسه کلمه مسخره صحبت کردیم و اون پسر بدون شناخت در مورد شخصیتم و بدون هیچ آشنایی دیگه ای گفته بود جوابم مثبته و این دخترخانم رو قبول کردم!!!!!!!!!!!!!!!!!! خدارو شاکرم که گفت جواب نه بده چون منم اونموقع عقاید خانوادم رو داشتم و فکر میکردم ازدواج باید همینجوری شکل بگیره!!!!!!!!!

    وای خدایا چقدر این جمله رو شنیدم . طرف هررروز تو زندگیش داره میمیره و زنده میشه ولی میگه این خواست خدا بوده قسمت منم این بوده! یک نمونه عینی و ملموسش خواهرم بود که سی سال زندگیشو ادامه داد در صورتیکه هرروز آرزوی مرگ میکرد ولی مامانم بهش میگف دخترجان این قسمته توعه زندگی بی رحمه و باید بسازی!

    خواهرم از ترس حرف مردم و باورهایی که داشت طلاق نمیگرفت ولی بارها اقدام به خودکشی کرد البته هیچکدوم منجر مرگش نشد ولی پارسال در اثر تصادف فوت کرد و میبینم الان همه اقوام و نزدیکان دور و نزدیک خواهرم رو ستایش میکنند و میگن خیلی زن وفاداری بود !خیلی زن بسازی بود! خیلی زن مظلومی بود !خیلی فداکار بود وهزارتا ازین جملات که جزئی از باورهای مردمه چون همه باور دارند زندگی یعنی زجر و مخصوصا برای یک زن! چون زن خوب زنی ست که بسوزه و بسازه و جیکش درنیاد!!!

    .

    اما من وجودم موافق این باورها نبود و همیشه از شنیدنش احساساتم برانگیخته میشد وقتی با سایت آشنا شدم هیچ مقاومتی در برابر حرفهای استاد نداشتم و اتفاقا وجودم پر از هیجان شد که آهان من همینو میخاستم وقتی استاد گفتند پدر مادرها مسئول فرزندان نیستند خیلی راحت قبولش کردم وقتی از حجاب گفتند از طلاق گفتند از ازدواج و ….گفتند راحت پذیرفتم .

    بیشترین نتیجه ام در این سایت تغییر عقایدمه که شخصیتم بلکل عوض شده و من دیگه اون دختر مذهبی و خرافاتی 4سال پیش نیستم و به هیچ عنوان عقایدم قابل مقایسه با اون سالها نیست. با خانواده و محلی که زندگی میکنم خیلی متفاوتم حتی در کوچیکترین مسائل ولی من در بهترین مکان در سکوت کامل در حال کارکردن روی خودم وشخصیتم هستم مثل یک پادشاه وقتی از خواب بیدار میشم همه چی محیاست لذت میبرم ازین هماهنگی در اکثر مواقع کسی کاری بهم نداره و قابل احترامم .

    تو خونواده های مذهبی خیلی دیدم که پسرهای خانواده روی خواهرا خیلی تعصب های بیمورد دارند ولی خداروشکر من هیچوقت اینو تجربه نکردمو تاحالا برادرام حتی یک کلمه نگفتن و در تصمیمام دخالت نکردن البته الان که فکرکردم قبلا هم هیچوقت دخالتی نمیکردن چون مامانم برای همه ما به یک اندازه ارزش و احترام قائل بود و فقط خودشون حق داشتند مارو تنبیه کنن یا نصیحتی کنن.

    مامانم گاهی چیزایی میگه(طبق باوراش که میخواد مثلا منو امر به معروف کنه ) مثلا نماز بخون فلان کن وو …. ولی تعدادش اونقدر کمه که میتونم صفر در نظر بگیرم . اینهم از لطف خدا نسبت بهمه که چندوقت پیش مامانم خوابی دیده که من در حال بالا رفتن از درختی هستم و بسیار هم خوشحال بودم واینطوربرای خودش تعبیر کرد که تو راهت درسته و میتونی و میدونی چطور زندگی کنی ، از اونموقع خیلی کمتر تو کارام و زندگی شخصیم دخالت میکنه و حتی نگرانیاش و مثلا امر به معروف کردناش خیلی کمتر شده در حد صفر. که خودم باورم نمیشه این مادر مذهبی که برای هر حرف کوچیکی ربطش میده به دین و دنبال نصیحت کردن همه س چطوری بهم چیزی نمیگه ؟!( تومسائل دیگه اهل نصیحت هست همچنان اما تو مسائل دینی خیلی کمتر شده )

    خداروشاکرم این هم نتیجه خیلی عالی است در نوع خودش و این فایل باعث شد بنویسم هرچند زیاد مرتبط نباشه اما احساساتم برای نوشتن غلیان کرد و نوشتم.

    به امید موفقیت تمامی دوستان عزیزم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  2. -
    عاطفه معین گفته:
    مدت عضویت: 885 روز

    بنام خداوند بخشنده مهربان

    سلام به همگی ، گام دوم از پروژه مهاجرت به مدار بالاتر

    اصل داستان همینه : همه اتفاقات زندگیمان را خودمان با افکارمان رقم میزنیم وقتی این اصل رو درک کنیم و شروع کنیم روی خودمان کار کردن اتفاقات و شرایط دلخواهمان رخ می‌دهد هر چقدر روی خودمان بیشتر کار کنیم و زمان بذاریم نتیجه بهتری میگیریم و هربار که نتیجه صورت می گیرد برامون باور پذیرتر می‌شود و ایمانمان قوی تر…

    از اتفاقات کوچک شروع می‌شود و با ادامه دادن نتایج به مرور بزرگتر می‌شود و نباید انتظار داشته باشیم یک شبه برامون اتفاقات بزرگ رخ دهد!

    ( کار کردن روی خود یعنی کنترل ذهن ، خوش بین بودن ، تمرکز بر نکات مثبت ، توکل به رب ، توجه به زیبائی ها ، اعراض از ناخواسته ها، قدم برداشتن و سپردن نتیجه به رب ..)

    اولش ذهن مقاومت می‌کند اما با کار کردن روی خودمان روز به روز چرخ های زندگی مان روان تر میشه و همین باورهای ما را قوی تر می‌کند و ادامه دادن این مسیر باعث نتایج بزرگتر و در واقع پایدار می‌شود.

    جمله های طلایی : افکار من است که دارد اتفاقات را رقم می‌زند.افکارم از کجا بوجود می آید؟ از طریق ورودی هام .

    پس باید ورودی هایم را کنترل کنم و آگاهانه آگاهانه آگاهانه یکسری باورها را در خودم ایجاد کنم و بعدش هدایت می‌شوم و ایده ها می آیند ، شرایط و موقعیت ها بوجود می آیند و من هدایت می‌شوم به مسیر خواسته هام .

    کسی که در مسیر درست است و سال هاست روی خودش کار می‌کند، روی باورها ، کنترل ذهن و توحید کار کرده هرگز برایش سقوط رخ نمی‌دهد چون باورهای درستی ساخته.

    جمله های طلایی :وقتی در مسیر درست پایدار می شوید به این راحتی ها به مسیر قبل بر نمی گردید ،وقتی یک آدمی روی خودش کار کرده و به نتایج بزرگ پایدار رسیده به این راحتی ها اتفاقات جوری رقم نمی‌خورد که سقوط کند، زیرا باورهایش بنیادین ایجاد شده اند و نشانه اش نتایج پایدار است.

    هیچوقت کسی با یک جمله متحول نمی‌شود و مسیر زندگیش تغییر نمیکند مگر اینکه آن فرد آماده باشد مثل کسی که 50 بار با چکش روی میخ ضربه زده باشد و ما فقط ضربه 51 ام را دیده باشیم.

    مریم عزیزم بابت این دوره بی‌نظیر ازت سپاسگزارم.

    خدایا شکرت.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  3. -
    حسین نیساری گفته:
    مدت عضویت: 889 روز

    با سلام خدمت استاد جان

    و یه نکته جالب دیگه در این مورد اینه که بعضی وقتا دیدم داخل سایت یا نجوا داشتم با خودم که آقا اینجایی و داری این کارها رو می کنی چرا رشد مالی نداری همش همتون میگین حال خوب یا یه دوستی چند وقت پیش یه کامنتی خواندم که همیت حرف رو می زدم می خوام به خودم و به دوستایی که هنوز از لحاظ مالی نتیجه نگرفتن بگم که همین که ما اینجا این چند تا مورد را یاد گرفتیم

    1-هدف واضح و مشخص

    2-تخصص و مهارت لازم درباره اون موضوع مورد علاقه

    3-باورهای مناسب درباه هدفت

    4-رعایت قانون تکامل

    5-کنترل ورودی های ذهن که از غذا خوردن هم واجب تره

    6-با برخورد به تضاد رشد می کنیم چیز بدی نیست چون خواسته های مارو به ما نشون می ده و…

    این عوامل هستن که استاد جان می فرمودن که مثل کشتی یه فن رو خوب و عالی شو همه حریف هات رو می تونی خاک کنی و نتایج پایدار بگیری و مستمر چون از درون شخصیتت داره تغییر می کنی و این یه روند داره که باید طی بشه چون دکمه نیس پس بخاطر اینکه یه دکمه نیس که بزنیم تغییر کنیم خیلی ها کم میارن و رد میشن و میرن

    ولی اینجا باید عشق کنی با جان جانان که میگه اگه بندگان من از تو در باره من پرسیدن بگو من نزدیکم و این چقدر حال آدم رو خوب میکنه که همیشه هست تو خوابی اون بیداره تو سر کاری مشغول کار کردن اون حواسش بهت هست به شرطی که تو هم اون رو اجابت کنی اجابت کردنش چطوره که نجوا اومد سراغت و گفت این کارها الکی هست آروم بهش میگی یه عمر به حرف تو گوش گرفتم اینه نتیجه اش نه آرامش داشتم نه پول نه سلامتی هیچ ولی الان شاید به ظاهر هیچی ندارم که در واقع در باطن رابطه ام با همسر و فرزندم عالی شده با خانوادم عالی با خانواده همسرم عالی با خدا عالی تر و هر روز هم بهتر میشه و پول و ثروت اینقد میاد به امید خدا مهم اینه که بتونی وایستی و رو خودت کار کنی

    دلیل نتیجه پایدار همین استمرار هست که تو دل کار عیب ها پیدا میشه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  4. -
    الهام گفته:
    مدت عضویت: 2870 روز

    بنام فرمانروای کل جهان

    سلام

    به لطف خدا و آموزشهای استاد عباس منش الان یکسری نتایج در دست دارم برای کنترل نجوای ذهنی ام در استمرار در این مسیر . هرچند که یه زمانهایی با برخورد با تضادها اول کمی احساسم بد میشود ولی بعد از زمان کوتاهی خودم به خودم انگیزه میدم و خودم حال خودم را خوب میکنم. سعی کردم حال خوبم را از درون خودم تغذیه کنم و وابسته ی عامل بیرونی نباشم . از آنجایی که من عاشق تنهایی هستم و همیشه دوست داشتم روابط و معاشرت محدودی داشته باشم آن هم با افراد باکیفیت ، به لطف خدا در این مسیر من خیلی زود به این شرایط رسیدم و الان ساعات زیادی تنها هستم و در خلوت خودم و معاشرت کمی دارم و از این شرایط لذت میبرم و حاظر نیستم این شرایط عالی را با هیچ چیزی عوض کنم بنابراین همیشه به خودم یادآوری میکنم ، ببین این شرایط خودت رقم زدی با افکار و باورها و تغییر دیدگاه و نگاهت پس همینو ادامه بده.

    این روزها خانوداه ام دارن شرایط جدیدی را تجربه می کنند. مادرم دارد تغییر مکان می دهدو میخواهد به منزل جدید نقل مکان کند . خواهرم برای مهاجرت به اتریش میرود تا چند هفته دیگر و بردارم از ترکیه آمده برای دیدو بازدید و پدرم کمی مشکلات جسمی برایش اتفاق افتاده . با تمام این اتفاقات من در سکوت و تنهایی خودم هستم و دارم از این زندگی لذت میبرم و هیچ اقدامی برای رفتن پیش خانواده ام نمی کنم . اولش با شنیدن خبر ویزای خواهرم خوشحال شدم برنامه ریزی کردم که به تهران بروم ولی نشد که برم در حالی که خواهرم چند بار تماس گرفت که بیا کنار هم باشیم در این چند مدت ولی پیش نیومد و من گفتم انشاله برای رفتن میام فرودگاه ببینمت. این اتفاقات به من این را می گوید که الهام باید هم مدار و هم فرکانسی باشی با آن فرد . الان مدتی شده که من در مدار رفت و آمد با خانواده خودم نیستم فقط تماس تلفنی . مگه از شمال تا تهران چقدر راهه. چند هفته پیش خواهرم برای گردش اومد شمال فقط برای چند دقیقه همدیگر دیدیم در حالی که چند روز شمال بود .

    آرامشی که دارم . حال خوبی که دارم ، سلامتی که دارم ، روابط خوبی که دارم، شرایط مالی بهتری که دارم و خیلی اتفاقات عالی که دارم تجربه میکنم به واسطه این استمرار در درک و عمل به قوانین هست و من حاضر نیستم به هیچ قیمتی این مسیر را رها کنم .

    امسال من هدیه ی ارزشمندی برای مادرم تهیه کردم که به خودم گفتم این نتیجه شرایط مالی عالی هست که برای خودم ساختم . ولی هنوز این هم زمانی اتفاق نیفتاده که من هدیه مادرم را برایش ببرم .

    خدایا از هر خیری که از تو به من برسد من فقیرم .

    یا رب العالمین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  5. -
    اعظم برزگری گفته:
    مدت عضویت: 1494 روز

    به نام خدا

    سلام خدمت استاد دانا و آگاه و خانم شایسته ی عزیز و تمام دوستان حاضر در این سایت الهی!

    خدایا شکرت که هر روز داریم روی خودمون و افکارمون کار می کنیم و آگاهانه تمرکزمون رو میزاریم روی نکات مثبت این سری فایل ها و آگاهی هایش،تا به لطف خودت بیشتر راه یابیم و رستگار شویم!

    نتایج پایدار

    با کار کردن هر روزه روی خودمون و افکارمون،یه مسیر دیگه ای رو در پیش می گیریم و به نسبت کم شدن نگرانی و دلهره ها،ترس ها و اضطراب ها

    آرامش درونی بیشتری رو بدست میاریم و به لطف الله مهربان همیشه سالم و تندرست و روبراه هستیم!

    روابط فوق العاده ایی رو با همسر و فرزندانت،با اطرافیانت،با دیگران بدست میاری و کلا هر چی آدم منفی دور و برت هست به طوره معجزه آسا میرن از مدارت و خودت میمونی و

    اون باورهای تازه شکل گرفته ایی که می خوان مسیر زندگیت رو روبراه کنند!

    از راههای مختلف پول وارده حسابت میشه که قبلا اینطوری نبوده،هدیه های خوبی دریافت می کنی که ارزش زیادی دارند،با آدمای متفاوت تر از قبل انس میگیری،جاهای جدیدی رو میری و ایده های خوبی بهت الهام میشه،دنیا رو زیباتر از قبل می بینی در حالیکه قبلا به هیچ کدوم توجه خاصی نداشتی،روحت لطیف تر میشه و بیشتر به خودت و منبع درونت متصل تر هستی!

    خودت رو لایق می دونی و شایسته ی هر چیزه خوب،با دیدن نشانه ها،گام هایت رو محکم تر از قبل بر میداری

    آرامش درونی داری و با یه تضاد مدت زیادی رو تو احساس بد نمیمونی من خودم یادم هست با کوچکترین حرف ناخوشایند از طرف کسی اون قدر لرزه تو وجودم می افتاد که صدای ضربان قلبم رو اطرافیانم می شنیدند ولی به کمک الله مهربان و استاد نازنین به یه ثبات شخصیتی رسیده ام که با تضادی که بهش بر می خورم سعی می کنم مدت زمان کمی رو تو احساس بد بمونم و زود خودم رو جمع می کنم!

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  6. -
    فاطمه پورهدایتی گفته:
    مدت عضویت: 1576 روز

    به نام خدا

    سلام به استاد عزیزم

    استاد خییییییییلی متشکرم که درس امروز رو بهم یاد داد، و در واقع این خداوند بود که با من حرف میزد، گفت فاطمه جان، تمام شرایط زندگیت بر اساس قانون ه، اگه قوانین جهان هستی رو یاد بگیری ، راحت و با آرامش زندگی می کنی، رو باورها ت خیلی کار کن ، رو ذهنت،خیلی کار کن، هر روز با تکرار و تمرین به خودت یاد بده که هر چی تو زندگی ت ، می خوای ، خودت می تونی خلق کنی، اگه تمام زندگی ت ، خودت، دنیا ت، وجود ت ، رو به خدا بسپاری، مطمئن باش که به دست خوب کسی سپردی، پس راحت و با آرامش زندگی کن.

    اینکه وارد سایت شدی، تو از قبل آماده شده بودی، یادت میاد دو سال پیش از خدا خواستی که ذهنی فرای ه، این ذهن،و قلبی فرای ه، این قلب بهت بده، خب، خدا خواسته ی تو رو جواب داد بوسیله ی جهان هستی، و عباس منش رو، وارد زندگی ت، کرد، با اینکه با چندین استاد کار کردی بودی اما مفهوم قانون رو نمی فهمیدی، ولی الان مثل آب خوردن راحت با قوانین آشنا شدی، و نباید تنبلی کنی،بلکه تمام تمرکز ت، رو باید بزاری روی باور ها ت، پس خوب کار، خوب کار کن ، خوب کار کن….

    تا تکامل ت رو عالی طی کنی، و از پایه خودت رو محکم کنی ، و کسی که راحت با قوانین بالا اومده،غیر ممکن ه، که فرو بریزه، و اگه تمام زندگی ت رو از دست بدی، خییییییییلی عالی و راحت با باورهای درست، در مسیر جدید دوباره با شرایط جدید می تونی بسازی ،

    پس بنده خوب ه، من خوب تلاش کن ، خوب رو خودت کار کن که به همه چیز برسی

    خدایا شکرت از درس امروز.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  7. -
    ژینا صالحی گفته:
    مدت عضویت: 813 روز

    (به نام خداوند یکتای هدایتگر)

    سلام استاد عزیزم خیلی ازتون ممنونم بابت این فایل فوق العاده

    من تصمیم گرفتم از نتایجی بنویسم که تو مدت تعهد به خودم برام اتفاق افتاده ، توی مدتی که تصمیم گرفتم جدی تر رو خودم کار کنم

    چون میدونم این قانونه : تا زمانی که من نتایج کوچیکم رو نبینم و نوتیس نکنم و شکرگزارشون نباشم ، هیچ نتیجه ی بزرگی‌ اتفاق نمیفته پس من مینویسم و ذکر میکنم

    مینویسم بخاطر خودم ، بخاطر استمراری که توی این مسیر باید داشته باشم ، بخاطر نتایج بزرگتری که منتظر تعهد منه تا از راه برسه

    1-من از قبل خیلی آرامش بیشتری دارم خیلی حالم بهتره ، با هر اتفاقی با هر خبری حالم بد نمیشه و سعی میکنم اگر ناخواسته ای به وجود میاد ، جوری بهش نگاه کنم و جوری واسه خودم تفسیرش کنم که احساس بهتری به من بده در حالی که این نوع شخصیت رو من قبلا نداشتم

    2-خودم رو با تمام ویژگی های خوب و بدم پذیرفتم و حالم با خودم خوبه‌ ، فارغ از اینکه دیگران در مورد من چه نظری داشته باشن

    3-با خدا دارم تقسیم کار میکنم ، ازش کمک میخوام ، ازش درخواست میکنم ، دارم عاشقش میشم و باهاش رفیق میشم چیزی که من قبلا خیلی توش مشکل داشتم و همش میگفتم خوش به حال این عزیزانی که توی سایت هستن و انقدر قشنگ در مورد رابطشون با خدا مینویسن

    4-هر چیز قشنگی که بهش فکر میکنم ، در موردش مینویسم و دوست دارم اتفاق بیفته ، به سرعت اتفاق میفته

    5-کارایی که دوست دارم انجام بدم و نیاز به پول داره،پولش به راحتی جور میشه از راه هایی که بعضا به ذهنمم نمیرسه

    6-آدما رو خیلی کمتر از قبل قضاوت میکنم ، به محض اینکه میخوام یکی رو بابت کارش یا ظاهرش قضاوت کنم جلوی خودم رو میگیرم و میگم زندگی خودشه و به من هیچ ربطی نداره

    7-این‌ مورد رو خیلی بهش افتخار میکنم و خیلی بابتش سپاسگزارم:

    من یه مسیری رو دو سال پیش رفتم و بینش یه وقفه افتاد و الان چند روزه که دارم دوباره عین اون مسیر رو میرم و اون هدفو دنبال میکنم اما الان خیلی خیلی متعهد تر و جدی تر و مصمم تر دارم پیش میرم ، خیلی حالم با خودمو و مسیر خوبه ، دارم ازش لذت میبرم و این به لطف آگاهی هایی هستش که استاد بار ها و بار ها تکرار کردن ، اینکه اگه میخوای یک هدف رو پیش بری باید صد خودتو واسش بذاری ، سینوسی حرکت کردن معنی نداره ، باید همیشه رو به پیشرفت باشی همیشه سیر صعودی رو طی کنی و این باعث شد به خودم اجازه ی خطا ها و اشتباهات گذشته رو ندم و نتایجم تو این مسیر خیلی بزرگتر بشه

    8-ایده های خیلی بهتر و جالبتر در مورد کارام به ذهنم میرسه اونم خیلی راحت

    9-بر خلاف قبلا عاشق پیاده روی کردن شدم و با تمام وجود ازش لذت میبرم

    10-خیلی بیشتر از قبل توی سایت کامنت میذارم چیزی که قبلا خیلی از انجامش میترسیدم

    خدایا ازت ممنونم که انجام این کار رو بهم الهام کردی و من نجامش دادم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  8. -
    ابوالفضل محمدی پیروز گفته:
    مدت عضویت: 1506 روز

    بسم الله الرحمان الرحیم

    به نام خدایی که جان و قلبم از اوست

    سلام به تمام رهروان مسیر نور هدایت، تمام انسان های خوب و بزرگوار و عاشقان پیشرفت و ساخت یک زندگی بهتر

    من ابوالفضل محمدی پیروز هستم، من برق کش ساختمان هستم

    تصمیم گرفتم که داستان هدایت خودم رو بنویسم که چی شد که امروز اینجام و اولین کامنتم رو با عشق مینویسم

    من در گذشته انسانی بودم که به قول استاد بلد نبودم فکر خدارو بخونم، عزت نفس پایینی داشتم و گاها میشد که تشنه محبت بقیه بودم. اما مسیر هدایتم از جایی شروع شد که سال 99 توی باشگاه یک دوست قدیمی رو دیدم و بعد مدت ها صحبت کردیم، دیدم که حالش خیلی خوبه و پر انرژی هست، بهم گفت میخوای تو هم حالت خوب بشه؟ برو توی این کانالی که برات میفرستم و مجموعه فایل قانون آفرینش رو گوش کن( اون کانال تلگرام غیرقانونی فایل های استاد رو میذاشت و من اون موقع نمیدونستم این قضیه رو) من توی اون کانال عضو شدم ولی هیچ فایلی رو گوش نکردم

    از اون قضیه گذشت تا اینکه بهار سال 1400 بود که من بخاطر فشار مشکلاتی که خودم برای خودم درست کرده بودم معده ام دچار مشکل شد. اینکه چه مشکلاتی داشتم مهم نیست و نمیخوام توضیح بدمش، فقط اینکه من در اون دوران بسیار ناسپاس با عزت نفس پایین بودم و ایمانم به خداوند فقط در حد حرف بود.

    من چندین بار دکتر رفتم، پیش متخصص و عمومی و طب سنتی و اینا، اما معده ام خوب نمیشد، خیلی ناراحت بودم، نمیشد یک دل سیر با لذت غذا بخورم، همش غدا اذیتم میکرد و معده ام درست کار نمیکرد. توی سه ماه 11 کیلو وزن کم کردم.

    تا اینکه یک روز به من الهام شد که برم اون کانالی که دوستم معرفی کرده بود، یهو یادش افتادم و رفتم و قسمت اول فایل قانون آفرینش رو دانلود کردم، فایل صوتی بود.

    گوش دادم و چشمام برق زد، استاد گفت که من سال هاست هیچ قرص و آمپولی مصرف نکردم و سالم وسلامتم، گفتم خدایا چه خوب، منم میخوام سالم بشم و همیشه با سلامتی زندگی کنم.

    همه چیز از اون فایل شروع شد، گوش کردم و بعدش به همون دوست عزیزی که اون کانال رو به من معرفی کرده بود زنگ زدم و گفتم بریم بیرون میخوام ببینمت

    بهش گفتم که وضعم اینه و میخوام بهبود پیدا کنم، گفت کتاب معجزه سپاس گزاری راندا برن رو بخون و تمرین هاش رو انجام بده

    رفتم کتاب رو خریدم و شروع کردم به تمرین، کنارش کتاب چهاراثر فلورانس رو میخوندم و دو تا فایل صوتی میکس شده از استاد عباسمنش رو برام فرستاده بود که از توحید صحبت میکرد و من اون فایل هارو به جرات میگم بیش از 50 بار گوش دادم

    من چندین ماه روی خودم کار کردم، گاهی وقت ها شک و ترس خیلی سراغم میومد، ناامید میشدم، نشانه های بهبودیم رو نمیدیدم و شک میکردم و …

    اما نور خداوند درون قلب من تابیده شده بود، یک احساس نابی درون من میگفت ادامه بده، دفتر شکرگزاری داشتم و شکرگزاری میکردم، ایمانم بسیار قوی تر شده بود

    بعد از حدود 4 ماه از کار کردن روی خودم، کم کم مصرف قرص هام رو کمتر کردم، کمتر و کمتر تا اینکه شاید بعد یکی دو هفته از کم کردن قرص ها یک بار برای همیشه همشون رو ریختم سطل آشغال و دیگه قرص نخوردم

    الحمدالله، خدایا شکرت که شفا یافتم، معده ام روز به روز بهتر و بهتر شد و لذت میبردم، از آگاهی که دارم، از ایمان به خداوند و قوانین بی نظیرش

    حالا الان از اون قضایا بیش از دو سال گذشته، من کجام؟

    من اینجام، باکلی خبر های خوب و عالی، ازدواج کردم، همسری دارم که باور دارم بهترین همسر دنیاست، عاشقش هستم و کنارهم حالمون خیلی خیلی خوبه، یک ماشین خوب و عالی دارم، کلی باهاش گشتیم و کیف کردیم

    طبقه بالای خونه بابام رو ساختم، خوشگل و عالی، یک خونه نوساز و قشنگ و فوق العاده دارم که با خانمم میخوایم بریم اونجا زندگی کنیم و عشق کنیم

    و به یکی از خواسته هام رسیدم ک همیشه آرزوش رو داشتم، کسب و کار خودم رو ایجاد کردم، با عشق کار برق کشی انجام میدم و با انجامش بسیار بسیار احساس قدرت و پیشرفت میکنم

    دوستان گلم اگر بخوام از اتفاق های خوبی که توی این دو سال برام افتاده بگم شاید بشه ازش یک کتاب نوشت، اما به نظرم این تازه آغاز مسیره و قراره خیلی خیلی بیشتر از اینا رشد کنم

    تنم سالمه، معده ام عالی کار میکنه و با لذت غذا میخورم. همیشه به همه میگم صبح تا شب اگر از خدا بابت داشتن سلامتی که داری سپاس گزاری کنی بازم کمه

    توی زندگیم ارامش دارم، عشق دارم و مهم تر از همه به خدایی ایمان دارم که با قدرتش همه کار برام انجام میده و با وجود اون میتونم همیشه در کمال خوشبختی زندگی کنم

    خداروشاکرم که بالاخره اولین کامنتم رو توی این سایت نورانی گذاشتم

    برای همه شما عزیزان دلم، آرزوی سلامتی، آرامش، عشق، ثروت و شادی و خوشبختی دارم

    در پناه الله یکتا باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  9. -
    فاطمه سليمى گفته:
    مدت عضویت: 1847 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    الحمد لله رب العالمین

    ایاک نعبد و ایاک نستعین

    اهدنا الصراط المستقیم

    سلام به دو استاد عزیز و دوستان نازنین

    گام دوم پروژه مهاجرت به مدار بالاتر

    اومدم بعنوان شاگرد در این کلاس حاضری بزنم و بگم دو بار با دقت هم صوتی هم تصویری فایلو دیدم و گوش کردم و تمام نکاتشو تو دفتر نوشتم

    و همزمان با اذان مغرب شد رفتم صلاتم رو اقامه کردم

    و چون روزه بودم میخوام افطاری بخورم و انشاء الله بعد از افطاری بیام کامنتهای عالی دوستان رو بخونم و از نظراتشون بهره مند بشم

    خدارو  شکر که گام دوم رو با تعهد انجام دادم

    برای خودم و همه دوستان دعا می کنم که پروژه رو تا انتها پیش بریم و  بعد از اون هم استرار در مسیر داشته باشیم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  10. -
    حسین نیساری گفته:
    مدت عضویت: 889 روز

    با سلام خدمت استاد جان و خانم شایسته و اعضای صمیمی سایت استاد عباس منش

    من قبل از اینکه با این قوانین آشنا بشوم یه رشد هم کاری هم مالی خیلی خوب داشتم ولی بعداز از مدتی چون قوانین رو نمی دونی احتمال اینکه سقوط کنی زیاده که برا من هم همین شد چون اوایل که نتایجی رقم می خوره به راحتی بازی ذهن رو می خوری و پیش خودت میگی حالا که داره همه چیز به راحتی اتفاق می افته خودم آدم باهوشی بودم و با فلانی ارتباط گرفتم فلانی رو مهمونی دادم که اون اتفاق افتاد ولی وقتی که با صورت رفتم تو دیوار یواش یواش فک کردم که دلیل اینکه من داشتم نتیجه خوب و عالی می گرفتم چرا همه چیز خراب شد اومدم تحلیل کردم گفتم اون موقع من قانون رو نمی دونستم ولی افتاده بودم توی احساس خوب =اتفاقات خوب خودمم نمی دونستم دوتا عامل خیلی بزرگ باعث شد که بیام پایین اول اعتبار این اتفاقات رو به خودم و ارتباطاتم می دادم بعد اون موقع هم که نمی دونستم کنترل ورودی یعنی چی با هر کس می نشستم و یه دوستی ما داشتیم اون زمان که مدیرمون بود و به واسطه ی اون ما یه پله رشد کرده بودیم چون قدرت رو از خدا گرفته بودین داده بودیم به عوامل بیرونی یواش یواش اومدیم پایین اون مدیرمون به شدت آدم سیاسی و منفی بود منم نمی دونستم که اینا مهمه که با کی هستی و چیکار می کنی

    الان که بعد گذشت یکی دو سال دارم اون روزها رو مرور می کنم می بینم بله همش خودم بودم و اینکه بازهم خیلی بهترش رو به امید الله و آموزهای حضرتعالی می سازیم چون یه ساختمان با پی خراب داشتم ولی الان اون ساختمان رو به کلی تخریب کردیم و از پی داریم می سازیم خیلی قوی تر و محکم تر و به خودم تعهد دادم که تا آخرین لحظه عمرم اعتبار هیچ کاری رو به خودم ندم و دووم کنترل ورودی ها مثل نفس کشیدن از نون شب واجبه و می دونم که اگه رها بشن چه بلایی سر آدم میارن و اصلا دوست ندارم به روزهای قبلم برگردم درسش رو گرفتم و دارم با قدرت به امید خدا دارم پیش میرم اینجاست که دلایل نتایج پایدار پیش میاد که در آینده وقتی بر می گردی این رد پاها رو می خونی می فهمی ریشه ها کجاست مثل الان استاد جان

    شکرت ای خدا که منو با خودت با استادجان و این محیط الهی آشنا کردی

    الهی شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای: