مصاحبه با استاد | فرصت «لذت بردن از مسیر رشد» را از خودت نگیر - صفحه 16 (به ترتیب امتیاز)
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری مصاحبه با استاد | فرصت «لذت بردن از مسیر رشد» را از خودت نگیر228MB38 دقیقه
- فایل صوتی مصاحبه با استاد | فرصت «لذت بردن از مسیر رشد» را از خودت نگیر36MB38 دقیقه













سلام به همه ی دوستان هم مسیر
برای تبدیل شدن به بهترین توی حوزه ی کاری خودم “ فقط و فقط باید از مسیر لذت ببرم، فقط باید احساس خوبی داشته باشم “
وقتی ما به خواسته های کوچیکمون میرسیم، رسیدن به خواسته های بزرگتر برای ذهنمون منطقی تر میشه.
هدف اصلی ما از زندگی لذت بردنه، ما باید از این فرصت کوتاهی که خدا بهمون داده و فقط یکبار هست نهایت لذت رو ببریم
باید خوب زندگی کنیم و کمک کنیم جهان رو جای بهتری برای زندگی کردن بشه
مهم نیست که از نظر دیگران موفق به نظر برسیم همینکه ما احساس خوبی به خودمون داریم و امروز خودمون رو با دیروز خودمون مقایسه کنیم و یک درصد بهتر شده باشیم این یعنی موفقیت
اگه عاشق کارت هستی پس باید با عشق و لذت انجامش بدی وقتی لذت میبری و احساس خوبی داری یعنی تو به خواسته هات رسیدی
خواسته های ما نهایت به همین احساس خوب برمیگرده
یعنی من یه خونه ی بزرگتر و شیک تر میخوام چون به من احساس بهتری میده
من یه ماشین مدل بالا میخوام چون احساس خوبی به من میده
من مشهور و محبوب بودن رو میخوام چون احساس بهتری به من میده
تو وقتی الان احساس خوبی داشته باشی و لذت ببری یعنی به اون خواسته رسیدی
درک این موضوع خیلی مهمه و البته که تکاملی رخ میده
زندگی همینه لذت بردن از مسیر، هیچ مقصدی وجود ندارد
اگه تو ماشین مدل بالا، خونه ی بزرگ، ثروت و معروفیت رو میخوای که به دیگران نشون بدی بدون که مسیرت اشتباهه
لذت بردن از زندگی و ادامه دادن خیلی مهمه، باید ادامه بدیم و استقامت بورزیم
زور زدن و تقلا کردن هیچ کمکی به ما نمیکنه فقط باید رها باشیم و از مسیر لذت ببریم
کسب و کار با استمرار، باورهای درست و عشق و علاقه شکوفا میشه
با لذت بردن از زندگی و احساس خوب کسب و کارت رو ادامه بده و به دنبال نتایج لحظه ای نباش
شهرت و ثروت در ادامه و با پشتکار داشتن حتما میاد، قانون اینو میگه
من وقتی قوانین رو یاد بگیرم و بهشون عمل کنم نتایج لاجرم وارد زندگیم میشه
اگه عاشق چیزی هستی توی اون مسیر حرکت کن، ادامه بده و از مسیر لذت ببر، نتایج حتما میاد، نتایجی که تو رو راضی میکنه
و در آخر
زندگی رو باید زندگی کرد
زندگی رو باید آسون گرفت
دوش با من گفت پنهان کاردانی تیزهوش
وز شما پنهان نشاید کرد سر می فروش
گفت آسان گیر بر خود کارها کز روی طبع
سخت میگردد جهان بر مردمان سخت کوش
به نام خدای لذت بخش ،
سلام و درود بر همه و تشکر از استادعزیز و بانوشایسته ،
لابه لای کار تو همین چند دقیقه که وقت هست اومدم بنویسم برم دوباره دور کارا ، جالب بود ، موقعی که دانلودش کردم و چون نمیشد نت برداری کنم گفتم حداقل هندفری بزنم و در حین ماهی پاک کردن گوش بدم ،
با اینکه نتیجه ای نگرفتم که بخوام بگم و شاید استاد هم باورش نشه البته چرا باورش میشه ، همون لحظه ای که گفت کدومرو انتخاب می کنی درون من بدون مقاومت گفت اونی که حتی هیچ کس نشناست ، قبل از اینکه بگه 99 درصد میگن توی شهر ولی همه بشناسن من درونم و ذهنم حتی گفت اونی که هیچ کس نشناست ، نمیدونم ولی شاید کلا چون توی این مسیر قرار گرفتم و اصلا مهم میست برام کی باشه و کی نباشه ، چون همین الانم یه رفیق صمیمی ندارم ، دوست و آشنا آره دارم ولی صمیمی تقریبا نه،
همین الان هم توی شرکت هم اصلا برام مهم نیست شناخته شده باشم ، همین الانم حتی موقع ماهی پاک کردن با اینکه خیلیاشون درشت بودن و لیز و نباید اینجا میومدن ولی من توی ذهنم گفتم علی غُر نزن و انجام بده با لذت ، همین الانم با اینکه توی بیست دستگاه هیچ کس رو ندیدم مثل خودم کوبیده بگیره ولی مهم نیست کی بشناسه و کی نشناسه ، اینو برا خودم مهم کردم که موقع سیخ گرفتن و نگاه کردن بهشون حاااااال می کنم و لذت میبرم از اینکه خدا این هنر رو بهم داد ، و میدونم بالاخره هدایت میشم به جای بهتر و به کسب و کار خودم و بعدشم به نتایج خوب و عالی ، ان شاالله
لذت بردم ،
دقیقا فایل برابر شد با 45 کیلو ماهی که پاک کردمو همزمان با هم تموم شدن ، خیلی باحال بود …
خداروشکر ،
شاد و سلامت و ثروتمند باشید و از هنر خودتون لذت ببرید
به نام خداوند مهربان و بخشنده
سلام به استادجان و مریم خانم شایسته و دوستان عزیز
گام هجدهم از مهاجرت به مدار بالاتر
من تجربه جلب توجه رو ببشتر در پوشش داشتم هنوزم برام مهمه چی بپوشم ولی الان با خودم بیشتر در صلحم و راحتتر میگیرم ولی قبلا ساعت ها باید لباس عوض میکردم تا اونی بشم که از نظر دیگران خاص به نظر برسم
در مورد جواب این سوال تجربه شغلی خودم رو میخوام بگم
من یازده ساله تو شغل خودم فعالیت دارم یعنی هزاران بار شل کردم سفت کردم،بی انگیزه فقط برای پول کار کردم و رشدی که باید رو نداشتم ولی الان برای آپدیت کلاس از دوره های استادی رو خریدم که چندین سال از خودم کوچکتره و نصف منم وقت نزاشتی ولی چون این تایم کم تمرکزی شب و روز با عشق کار میکرده و لذت میبرده الان انقدر پیشرفت کرده ولایق این پیشرفت و موفقیته
من باورهام هم بشدت محدودکننده بودن و ترمز زیاد داشتم
الان که مسیردرست رو خیلی بیشتر از قبل درک میکنم
میدونم باید با عشق کار کنم از کارم لذت ببرم احساسم عالی باشه،ترمز هام رو شناسایی میکنم و سعی میکنم حذفشون کنم برای ذهنم با آوردن منطق درست
باور مناسب با خواسته هام میسازم،باور فراوانی و توجه به فراوانی میکنم…
باید استمرار در مسیر داشت و لذت برد از زندگی از کسب و کاری که داری انجام میدی و باور درست و موافق با خواسته هم ساخت تا به نتیجه پایدار برسیم
اینو یاد گرفتم نباید خودم رو با بقیه مقایسه کنم این احساسم رو بد میکنه
هر کسی هر نتیجه ای دستشه با تمرکز و استمرار و باورهای خودش ساخته منم میتونم با کارکردن روی خودم به نتایج عالی برسم اگه فقط تمرکزم روی بهبود خودم باشه
سلام
مدتی هست که دارم روی احساس لیاقت کار میکنم و موضوع مقایسه نکردن خود با دیگران
اگر بتونیم خودمون را با دیگران مقایسه نکنیم خیلی از رفتارهای ما عوض میشه سرمون را از زندگی دیگران بیرون میکشیم و فقط روی رشد خودمون تمرکز میکنیم
خیلی از کارها بود که دلیل انجام دادن یا ندادنش نگاه کردن به رفتار دیگران بود و خودم را با دیگران مقایسه میکردم مثل همین کامنت نوشتن که آیا فلانی کامنت مینویسه که من هم بنویسم یا فلانی چطور داره باور میسازه که من هم همون کار را بکنم
اما الان دارم میفهمم که هر کسی تو این دنیا متفاوت از دیگری داره هدایت میشه یعنی بسته به باورهاش و امکانات اطرافش مسیر رشد بهش گفته میشه پس تصمیم گرفتم تمام حاشیه ها را از زندگیم پاک کنم و مقایسه ها را کنار بگذارم و فقط روی آگاهی های این سایت کار کنم مثل کسی که تو یه جزیره تنها و تنهاست و تنها ارتباطش ، ارتباط با خدا و هدایتهایی است که بهش میرسه
چه تو کسب و کارم چه تو روابطم چه تو تغذیم و در تک تک رفتارهام احساسم را در نظر بگیرم نه اینکه دیگران چکار دارن میکنن
هر چقدر بیشتر روی رشد خودم کار میکنم بیشتر به درون برمیگردم و تنها جایی که باید باشم و محل زندگی منه افکارم و باورهام هست چون تمام جهانم در باورهام خلاصه میشه
نه کشورم نه سنم نه تحصیلاتم نه درآمدم نه شغلم هیچ کدوم اصل و تاثیرگذار نیستند من هستم و باورهام و سعادت دنیا و آخرت
روزهایی که با تمرکز روی تغییر باورها کار میکردم به جایی رسیدم که خودم را ثروتمندترین فرد جهان میدونستم رابطه ای را تجربه میکردم که تو داستانها هم نبود آرامش و سلامتی را تجربه میکردم که انگار من در دنیای دیگه ای هستم حتی محیط اطرافم هم تغییر کرد رنگ ، بو و مزه ها هم تغییر کردند
اصلا وقتی من تغییر کردم جهان تغییر کرد الله اکبر
چه قدرتی این ذهن انسان داره که میتونه جهان با این عظمت را تغییر شکل بده ( تمام آسمانها و زمین را به تسخیر شما درآوردیم)
در مورد اینکه شناخته بشم یا نه خیلی روی این باور کار کردم و الان بیشتر دوست دارم تنها باشم و هیچ کسی منو نشناسه چه الان چه وقتی که بیشتر موفق و ثروتمند باشم علاقه کمی به جلب توجه دارم
هر خواسته ای که دنبالش هستم در نهایت میخوام به آرامش برسم به احساس خوب برسم و این اصل در زندگیم هست
سالهاست به این جایگاه رسیدم که فقط میخوام تنها باشم عاشق تنهایی هستم یکی از خواسته هام اینه که موقعیتی جور بشه که بتونم در یک محیط بکر و کیلومترها دورتر از انسانها تنها و تنها زندگی کنم و این بالاترین درجه را در ذهنم داره
سلام بر عزیزانم
سلام بر استاد عزیزم
سلام بر خانم شایسته عزیزم
خدارو شکر میکنم که در گام 18 هستم
چقدر این فایل عالی بود چقدر فوق العاده بود
من خیلی وقتا یادم میره که باید از مسیر لذت ببرم چقدر خوب میشه که همواره این نکته اساسی رو به خودم یادآوری کنم که هدف لذت بردن از مسیره نه رسیدن به مقصد و گاهی باید از خودم بپرسم، به کجا چنین شتابان؟
چون منم نسبت به خودم کمالگرا هستم مثلا چندشب پیش خواهرزاده م یه کاری کرد که عصبانی شدم و تند باهاش صحبت کردم بعد احساس بدی پیدا کردم که چرا من سر یه موضوع بیخودی انقدر عصبانی شدم ، بعد یادم افتاد که من قرار نیست بی خطا باشم، من به عنوان یک انسان طبیعیه که عصبانی شم اما نباید در اون حالت بمونم و در اون حالت تصمیم بگیرم ، وقتی عصبانی میشم باید بفهمم که کارم اشتباهه و بعد برم یه گوشه ای با خودم صحبت کنم و خودمو ببخشم و به خودم بگم که این چیزی که الان به خاطرش عصبانی شدی اصلا ارزششو نداره و از خداوند هدایت بخوام که قلبمو آرام کنه و البته که به خودم یادآوری کردم که قبلانا چقدر بیشتر از این عصبانی میشدم و تا ساعتها اثرش در من بود اما الان خیلی خیلی خیلی بهتر از قبل شدم خدایا شکرت و این یعنی کنترل ذهن یعنی تغییر باورها که باید هربار درش بهتر شم
استاد جان این مثالی که از دانشگاه زدین چقدر سازنده س و چقدر روی من تاثیر داره و این مثال منو یاد دوران تحصیل خودم انداخت که چقدر نگران درسهام بودم و مدرسه برای من یه چیز وحشتناک و سخت بود اما الان که فکر میکنم میبینم چقدر میتونستم توو دوران تحصیلم شادو خوشحال باشم و با دوستام خوش بگذرونم اما من همیشه نگران درسام بودم و درنهایت هم که با درس به جایی نرسیدم و الان دارم به خودم میگم از این دوران زندگیت لذت ببر ، ازاین خونه ای که تووشی لذت ببر ، از این مجردیت لذت ببر، از این بیکاریت لذت ببر، از این فصل سرد لذت ببر بلاخره بهار میرسه
توی نت برداریم از این فایل دوتا بزرگ نوشتم آسون بگیر آسون بگیر
استاد عزیزم و خانم شایسته عزیزم خیلی از شما سپاسگذارم برای این فایل ارزشمند واقعا با گوش دادن به این فایل خیلی خیلی احساسم بهترشد
سلام خدمت استاد عزیزم و خانم شایسته مهربان
سلام خدمت دوستان عزیزم در این مسیر زیبا و رویایی
چقدر فایل تاثیرگذار و قشنگ
ممنون استاد عزیزم هستم که اینقدر خوب دارید سوال دوستان را پاسخ های خوب می دهید
وقتی در مورد سوال این دوست عزیز مان صحبت می کردید
متوجه می شویم که بیشتر این چنین مثال ها را درک می کنیم
وقتی این سوال را مطرح کردید که می خواهید بهترین موزیسین در جهان باشید در حالیکه هیچ کس شما را نشناسد
یا اینکه فرد معروف و مشهور در شهر تان باشید که همه مردم آن شهر شما را بشناسد
من قبل از جواب استاد در ذهنم سریع رفتم به سمت اینکه من می خواهم معروف باشم در شهر خودم
و احساس می کردم که این چنین نگاه داشتن جالب نیست
وقتی توضیح می داد و رسید به اینجا که اری 99 در صد مردم می خواهد همان معروف در شهر خود شأن باشد تا اینکه بهترین موزیسین جهان باید در حالیکه هیچ کسی نشناسد
گفتند که اینها به هیچ عنوان بد نیست
ما انسان هستیم و نیاز داریم به توجه
من وقتی این توضیحات استاد را اینقدر مفصل شنیدم و نکته های را که استاد در مورد خودش و رفتار هاش بیان کرد بیشتر استاد را تحسین کردم که اینقدر راست و صادق است
در مورد های که درست رفتار می کند همان گونه درست بیان می کند
در مورد های که نقطه ضعف دارد هم راحت بیان می کند که اری من در فلان بخش خلی خوب نیستم و دارم روی خودم کار می کنم
من وقتی به خودم و رفتار های خودم دقت کردم که چگونه هستم
بیشتر متوجه شدم که اری منم خلی دوست دارم که مورد توجه قرار بیگرم
حتی خلی از مواقع من در تجسم خودم بیشتر این پر رنگ است که مردم بگوید اری فلانی به موفقیت رسیده است
و خلی جالب اینکه شاید بعضی موقع همان لحظه متوجه می شوم و با خودم می گویم که بابا این خواسته ای که تو می خواهی بهش برسی نشان دهنده این است که برای مردم به نحوی خودت را ثابت کنی و نشان دهی که اری من به فلان جاها رسیده ام
و ای موضوع در زندگی من خلی پر رنگ است که من به فلان مراحل زندگی برسم یا به فلان خواسته هام برسم و به مردم نشان دهم که اری من فلان چیز ها را دارم
من با این حرف شما خلی موافق هستم کسیکه امروز در جهان به جای بهتری رسیده و معروف و مشهور و ثروتمند شده این است که آن مسیر که عشق و علاقه داشته را با لذت انجام داده و باورهای ثروتمند هم داشته است
منم خلی از افراد را می شناسم که در حوزه ای موسیقی خلی توانمندی های خوبی دارد
اما از لحاظ مالی شرایط های ناجالب را تجربه می کند
چون این افراد باور های شأن در مورد ثروت مشکل دارد
و همین نکته است که اینها شرایط های بد مالی را تجربه می کند
در هر کسب و کاری داشتن باور های ثروتمند کننده خلی نقش مهم دارد
این فایل را صوتی چند بار شنیدم و حالا آمدم تصویری نگاه کردم و یاد داشت برداری هم کردم
و حالا همین قدر نکته ها را برای گفتن دارم
واقعا که بعضی مواقع همه چیز قلف می شود
اینگار که فعلا موقع کامنت نوشتن نیست
و منم به همین قدر اکتفا می کنم
استاد عزیزم از شما بیسار بسیار ممنون و سپاسگزارم
خدایا تنها تو را می پرستیم و تنها از تو یاری می جویم
خدایا صد هزار بار شکرت
سلام استاد عباسمنش عزیزم
سلام استاد شایسته عزیز
گام 18
پروژه مهاجرت به مدار بالاتر :
من وقتی این قسمت از مصاحبه رو دوباره بعد از چندسال گوش کردم فکر کردم به خودم دقیقا اون سالی که فایل های مصاحبه با استاد روی سایت قرار گرفت من هم این باور ایراد دار و داشتم که منم خیلی دوست داشتم توی جهان توی حوزه مورد علاقم بهترین بشم
اون سال با اونکه فهمیده بودم این یک باور مخرب باید تغییر پیدا کنه ولی هر بار که به این فایل گوش میکردم درد داشت برای من که بخوام قبول کنم که این باور ایراد داره من در واقعیت میخواستم تلاش کنم برای تغییر این باور ولی در پسِ ذهنم اون باور مخرب داشت مقاومت میکرد انگار داشتم خنجر بهش میزدم همش مخالفت میکرد
ولی از اونجایی که تلاش های زیادی کردم برای تغییرش مدت ها گذشت و گذشت ولی دیدم من چون درگیر اون ترین شدن شدم ناخودآگاه این باعث کمالگرایی شده توی من هر اقدامی که میخواستم برای زمینه مورد علاقم انجام بدم حتی باعث به مقایسه هم شد کم کم همون مبحث فوقالعاده ای که استاد عزیزمون توی دوره احساس لیاقت فرمودن بعد نشستم فکر کردم من بجای اقدام کردن دارم نگاه میکنم آیا این چیزی که من دارم انجام میدم برای کسب و کارم از بقیه بهتر هست یا نه.
طی گذر زمان و درک و آگاهی های مختلف به این درک رسیدم من که میخوام بهترین باشم توی زمینه مورد علاقم خب چرا نمیام بجای بهترین شدن ترین شدن این باور و جایگزین کنم که من بهترین خودم و توی زمینه مورد علاقم ارائه بدم نه اینکه بهترین باشم
بعد از خودم سوال پرسیدم بابا اونی که تو داری نگاه میکنی که بهترین شده توی این کسب و کار از اولین روزش که شروع کرد توی این زمینه فعالیت کنه بهترین بود؟!! دیدم نه گفتم عزیزم اگه اینجوری فکر کنی نه تنها هیچ اقدامی نمیکنی چون میگی اون کیفیت و ندارم که ناخودآگاه می افتی توی چرخه ای که خودت خودت و مأیوس ناامید میکنی این باعث میشه حالت بد بشه کم کم میرسی به اینکه من اصلا بدرد اینکار نمیخورم چون نمیتونم بهترین باشم و این چرخه ی معیوب تو رو به پایین ترین مدار میاره
خلاصه با سوال پرسیدن درست از خودم ذهنم و قانع کردم تو میتونی تو خیلی هم عالی هستی توی این کار
چقدر سوال پرسیدن های درست میتونه کمک کنه
البته من باور دارم که اول باید منطقی برای ذهن داشته باشیم که وقتی سوالی از دکتر چموش خان میپرسیم چرت و پرت تحویلمون داد با منطق هایی که داریم بتونیم این دکتر چموش خان و خلع سلاح کنیم تا با ما همراهی کنه
استاد عباسمنش عزیزم عاشقتم بابت این آموزش های فوق العاده ارزشمند ازتون سپاسگزارم نمیدونین با این آموزش های فوق العاده تون چه قدرت هایی رو تو وجود ما بیدار میکنین که سالها خودشون و به خواب زده بورن
استاد شایسته عزیز از شما هم بینهایت سپاسگزارم که مرور این فایل های مصاحبه با استاد چقدر داره طوفان بپا میکنه خدا میدونه
خدای عزیزم عشق توانمندم ازت سپاسگزارم که ثانیه ثانیه منو هدایت میکنی به مسیر آگاهی هایی که مسیر رو برای من روشن تر میکنه
خدایا عاشقتم که عاشقمی
سلام به روی ماه استادجان ومریم بانوی زیبای شجاعمون ودوستان عزیزم
ردپای گام 18
استادجان من همیشه راجع به این موضوع نیاز به دیده شدن،تائیدگرفتن،تحسین شدن خیلی فکر میکنم.
این فایل رو هم اولین بار که شنیدم خیلی برام تاثیرگذار بود والبته که به شدت در هرکدوم از فایلا که راجع به مذمت نیاز بیش ازحدبه دیده شدن وتحسین شدن که صحبت کردید همیشه سعی کردم مراقب باشم توی این دام نیفتم حالا به هرترتیبی.
ولی استادجان میدونید چیه؟من فکر میکنم این نیاز به دیدن شدن واینکه ما دوست داریم موفق شیم و به چشم دیگران بیایم راجع بهمون حرف بزنن تائیدمون کنن،تشویقمون کنن،تحسینمون کنن یا حتی ی وقتایی دلمون میخواد بهمون حسادت کنن،
برمیگرده به تحقیرهایی که از کودکی تا بزرگسالی برامون اتفاق افتاده.
اونجاهایی که بهمون گفتن توهیچی نمیشی،تواصلا هیچی بارت نیست،تو توی اینکارموفق نمیشی،ماکه پولدارنیستیم مثل فلانی،ما شانس نداریم،ما بدبختیم،
یااونایی که بهمون فخرفروختن،مسخرمون کردن،نگاه ازبالا به پایین داشتن وهزارتا مورد دیگه که قطعا همه ازش اطلاع دارن.
من میگم همه این جملات باعث شده من بخوام موفقیتم رو بقیه ببینن،ببینن که منم عرضه دارم که ثروتمند وموفق شم،من انقدر جنم دارم که بدون کمک کسی خودم به موفقیت رسیدم،من خوشبختم،آرامش دارم،آسایش دارم.
حقیقتش خیلی خیلی دارم تلاش میکنم و با خودم کلنجار میرم که مراقب باشم کارام برای تائید ودیده شدن نباشه ولی تماما علتش رو همون مواردی میدونم که خدمتتون عرض کردم.
من به شخصه از بچگی ی غرور عجیبی داشتم نسبت به این قضیه و نمیتونستم اگر کسی توی زمینه ثروت تحقیرم کنه تحمل کنم وهمیشه تورویاهای بچگیم تا الان این بوده که ی روز انقدر ثروتمند و موفق میشم که همه هاج و واج میمونن که این چطوری به اینجا رسید؟این ازکجا پول آورد؟خخخ
اما درمورد معروفیت:
انصافا هرچی بزرگتر شدم وعاقلتر از معروفیت به شدت فراری شدم.چیزی که آزادی تورو محدود کنه ازنظر من کاملا بی ارزش
چیزی که باعث شه همه جازیرذره بین باشی،همه ازت توقع داشته باشن حالا به هرنحوی،نتونی مثل آدمای عادی بدون جلب توجه هرجا دلت میخواد بری توخیابون باصدای بلند بخندی تو مهمونیا برنی برقصی بکوبی
همش مجبور باشی توی ی چهارچوب خاصی رفتار کنی واز مردم فراری باشه که نبیننت وآزادی هات سلب نشه
(خصوصا توایران که متاسفانه گوشی موبایل شده وسیله ای برای شکار لحظه های خصوصی مردم اللخصوص آدم های معروف)
این جمله کلیشه ای رو خیلی دوست دارم محبوبیت خوبه نه معروفیت
اینکه توکارت رو درست انجام بدی توحوزه شغلی خودت بهترین و با کیفیت ترین خدمت رو به مردم برسونی ومحبوب خداومردم باشی برای من خیلی ارزشمنده.
من ترجیحم اینه اگرم معروفیتی میخواد پیش بیاد بابت حسن انجام کاروکیفیت محصول یا خدمات انجام شده باشه نه صرفا خود شخص.
کما اینکه انقدر رفتارت درست وبجا باشه که محبوب مردم هم باشی اون کلا ی مسئله شخصی جداست که برمیگرده با انسانیت وشرافت واخلاق.
اینکه مثلا توکارخونه تولید پودر لباسشویی داری انقدر محصولت باکیفیت باشه که هرکسی وهرکجا ازش استفاده میکنه از کیفیتش برا بقیه بگه و مشهورش کنه.
حالا دیگه مهم نیست صاحب اون کارخونه کیه و چیه.
راستی استادجانم منکه میگم به همون اندازه ای که شما از معروفیت فرارمیکنیددرجریان باشید هزاربرابر اون محبوب هستید.
حالا چه خودتون بخواید،چه نخواید.
و… این جملتون از اون جمله ها بود که طبق معمول باید آویزه گوشم کنم
کسب وکار با استمرار،عشق وباورهای درست شکوفا میشه.
درپناه خداباشید.آمین
بنام خدا
سلام به استاد عزیز و همگی دوستان
هدف زندگی لذت بردنه واقعا اگه من خودم هر لحظه این تو ذهنم باشه واقعا همه چی حل شده اگه هدف لذت بردنه عصبی نمیشم، عجله نمیکنم، دنبال حرف مردم نیستم، اگه فقط بتونم این موضوع رو نهادینه کنم تو وجودم مثل یه نوری واقعا به کل وجودم و زندگیم روشنایی میده و اینکه عشقم و علاقم چیه به قول استاد واقعا اگه باور کنم هدایت میشم و قدم بردارم همینطور میشه من خیلی کارها تا اینجای زندگیم کردم از کشاورزی، تا مسافر کشی، کارمندی، و الانم که تجارت گوشت منجمد انجام میدم واقعا الان هم نمیدونم دقیقا عاشق چی هستم ولی از فروختن و دلالی کردن خوشم میاد اعتقاد دارم و به خودم میگم با در نظر گرفتن این که هدف زندگی لذت بردنه ادامه بده منم مثل استاد پاشنه آشیلم کمال گرایی تو بعضی از جنبه های ذاتی انسانی دارم مثل همین جلب توجه ولی فهمیدم که بابا منم انسانم اشکال نداره این ویژگی تو وجودم هست سرکوب نکنم ولی از اون ورم نیفتم باید کنترلش کنم مثل شهوت و ..
هر چقدر بیشتر تو سایت چرخ میزنم بیشتر به این میرسم باید همه زندگیمو بزارم رو لذت بردن و داشتن حس خوب چون این وظیفه منه بقیش اتفاق میفته و وظیفه خداست واقعا تا اینجای زندگیم هم این کارو خوب انجام ندادم که نتایج بزرگی نگرفتم واقعا به قول استاد از بس این موضوع ساده هست که بعضی وقتا باورم نمیشه یعنی فقط حسم خوب باشه و لذت ببرم حله؟ اره الان به این رسیدم که حله
بسم الله الرحمن الرحیم
چ همزمانی خدای من
هرچی میگذره بیشتر حرفهای شما برام قابل درک میشه
من چندوقته تعجب کردم از اینکه استاد خودم با این همه مهارت واینهمه اخلاق اینهمه صبر
دوره هاشو ب قیمتی میفروشه ک شاید دو جفت جوراب بیاره
اینقد ازش سواستفاده شده و کسانی ک دوره اشو میخورن فیلمهارو ب دوست وفک وفامیل میدن
و ناراحت شده بود ک چرا بقیه دلشون نسوخته
یعنی سر زبونم بود امد بهش بگم وقتی خودت برای اینهمه مهارت ارزشی قاعل نیستی چطور فک میکنی بقیه باید دلشون بسوزه
بااینکه خیلی دوره هاش ارزونه من هرگز اینکارو نکردم چون میگم اگه من بودم حتما وحتما قیمت دوره هامو باقیمت خیلی عالی میدم و ثروت فراوان ازش میسازم
اما از جاییکه شما در قدم پنجم گفتید دست از ارشاد وراهنمایی دیگران بردارید منم گفتم نه من متعهد شدم هیچکسو راهکار ندم ودرامور دیگران دخالت نکنم استاد جان
درمورد موفقیت مالی هم نت برداری کردم ک من ک در مسیر علاقم هستم باید استمرار داشته باشم خودمو بادیگران مقایسه نکنم دنبال نتایج لحظه ای نباشم
استمرار در علاقه+باور درست درمورد ثروت
ک واقعیتش من ندارم باید بسازم
اما نمیدونید استاد وقتی یک لباسی میدوزم چنان ذوقی دارم انگار میلیاردها تومان بهم دادن انگار تو اسمونم انگار روی ابرها قدم میزنم
قلبم باز میشه از خوشحالی
من از بچگی مادرم میگف برو خیاطی یاد بگیر
من میگفتم علاقه ندارم
اینقد خودمو نمیشناختم وقتی بعد بزرگتر شدم
یادمه مادرم یک چرخ خیاطی قدیمی مارشال داشت هنوزم داره ههههه
ک حتی پایه نداشت میذاشتم لباسامو تعمیر میکردم
گاهی اوقات سوزن چرخ مادرمو میشکوندم مادرم سرصدا میکرد میگف بازهم رفتی سراغ این چرخ
کی گفته ب چرخ من دست بزنی
اخرش یک نخ و سوزن بر میداشتم با دست میدوختم
یعنی تمام لباسهای منو اگه کسی چپه میکرد میدید من یا تنگ کردم یا کوتاه هههههههههه
ای خداجونم چقد من واسه خودم ناشناس وعجیب بودم ک حتی نمیدونستم من علاقم این موضوعه کلا عاشق هنرم
ساعتها صورت تمام خانمای فک و فامیل رو اصلاح بند میکردم کمرم درد میکشید از ایستادن بازهم عاشقانه انجام میدادم بدون هیچ چشم داشتی
یادمه کلاس بافتنی میرفتیم ومن شبها تا نصف شب یک گل قرمز بزرگه بزرگ بافتم و عمم تازه عروس شده بود براش یک خرس زرد خوشکل روی پادری اتاقش بافتم وروزها براش زحمت کشیدم
هرچی بزرگتر شدم این احساسات انگار درمن کشته شد تا موقه ای ک با شما اشنا شدم بارها وبارها ب خدا گفتم علاقم چیه با نشانه ها هزار بار پاسخ داد ….هنر
هنر علاقته عشق من بنده ی خوبم
گفتم چشم والان خیلی خوشحال وسپاسگذار پروردگار مهربانم هستم
ساعت نزدیک ب 1 بامداد هست همه خابیدن ومن باخدای خودم خلوت کردم ودرحال نوشتن این کامنتم
خدایا شکرت برای تمام لطفهایی ک ب من کردی
تمام الهاماتی ک بهم کردی
تمامی اتفاقات خوبی ک رقم زدی
تمامی امروز برایم شادی بود پراز اتفاقات خوب محبت دیگران نعمت رزق
خبرای خوب
افراد خوب
موفقیت توی کلاسم
کمک دخترم
شام خوشمزه ای ک همسرم سفارش داد توی این هوای برفی برام اوردن و خوردم
چقدر با پسر 10 ماهه ام خندیدم وخندیدم اینقد ناز وتپل و بامزست اینقد منو دوست داره وبرام میخنده خدا جونم
دخترم همه کارهاشو خودش انجام داد و مرتب بود و جمع و جور کرد اتاقو
باهمسرم شوخی کردم چقد. خندیدیم
مادرم باهام تماس گرفت و چقد. از خدا تشکر میکرد وخوشحال بود بخاطر عکس پسرم رو براش فرستادم دیده یکم بزرگترشده
استاد جانم سپاسگذارم بابت اینکه دستی از خداوند شدین واسه تغییر زندگی من
روزهایی ک توی مسیر هستم خوده بهشت رو دارم تجربه میکنم یک زندگی پراز ارامش وزیبایی