مصاحبه با استاد | تفاوت «تسلیم بودن دربرابر خداوند» با «تسلیم شدن دربرابر مسائل» - صفحه 10 (به ترتیب امتیاز)


توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

681 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    رزا گفته:
    مدت عضویت: 1371 روز

    به نام خدایی که مهربان تراز حدتصورماست…

    سلام به استادعزیزم و دوستان گلم امیدوارم حالتون عالی باشه

    چه قدرررر پرادایس زیباست چه قدر رویاییه

    اونجایی که گفتین تسلیم کسیه که ….بعدش یه نفس عمیق کشیدین منم باهاتون نفس کشیدم

    منم هوای خوب پرادایس رو حسش کردم

    واقعا که پرادایس خودِ بهشته

    خدایاشکرت بابت بودن این بهشت زیبا

    .

    .

    .

    این فایل نشانه من بود ولی نه نشانه امروزم

    چندروز پیش از خدواند نشانه خواستم و از طریق مرا به سوی نشانه ام هدایت کن به این فایل هدایت شدم و نصف فایل رو دیدم و دیگه ندیدم و گفتم چندروز دیگه حتما میبینمش

    و امروز در بهترین زمان و مکان ممکن باید این فایل رو میدیدم

    نمیدونم تا حالا برای شما دوستان عزیزم همچین چیزی پیش اومده که به فایلی هدایت بشین و بعد چندروز اون فایل رو ببینید و متوجه بشید دقیقا باید امروز میدیدین دقیقا زمانی که واقعا آماده دیدنش بودین

    واقعا هرلحظه ردپای قانون رو توی زندگیم میبینم

    و خداروشکر میکنم بابت قوانین ثابت جهان هستی بابت این قوانین بدون تغییر

    خدایاشکرت

    و اما سوال این قسمت

    تفاوت تسلیم شدن در برابر خداوند و تسلیم شدن در برابر مشکلات ؟؟؟

    تسلیم بودن در برابر خدواند به این معناست که من ایمان دارم یک نیرویی برتر از کل نیروهای جهان داره من رو هدایت میکنه و اگر توکل کنم و خودمو بسپارم بهش و ازش کمک بخوام اگه باور و ایمان بهش داشته باشم اون منو هدایت میکنه

    تسلیم بودن دربرابر خداوند یعنی اجازه دادن به خداوند که پاسخ دهد به درخواست ما

    تسلیم یعنی کسی که حالش خوبه چون به خدا اعتماد داره

    تسلیم بودن بدون شک احساس خوب و احساس آرامش و احساس اطمینان قلبی میاره

    الَّذِینَ آمَنُوا وَتَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِکْرِ اللَّهِ أَلَا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ

    همان کسانى که ایمان آورده‏ اند و دلهایشان به یاد خدا آرام مى‏ گیرد آگاه باش که با یاد خدا دلها آرامش مى‏ یابد

    دیدید بعضی وقتا زیادی روی یه شخصی حساب میکنیم؟؟؟چی میشه؟؟؟

    من اینطوریم که خدا سریع پَس کله ای رو بهم میزنه یعنی سریعععععع

    دیدید بعضی وقتا یه شخصی رو اون قدررررر دوست داریم یا بهش وابسته هستیم که فکر می‌کنیم اگه بره زندگیمون نابود میشه؟؟؟

    وقتی رفت چیشد؟؟؟زندگیمون نابود شد؟؟؟

    نه تنها زندگیمون نابود نشد بلکه با رفتن اون شخص درهایی جدیدی تو زندگیمون باز شد

    مسیرهای جدید که فکرشم نمی‌کردیم

    باعث میشه خودمونو خیلی بهتر از قبل بشناسیم

    برای خودمون بیشتر ارزش قائل بشیم

    هرکسی در زندگی ما دستی از دستان خداست

    اگه رفت یه دست دیگه ای هست که بیاد

    به بزرگی خداوند ایمان داشته باشیم

    خداوند برای ما بهترینا رو میخواد

    خداوند فقط خیر مطلقه

    هرخیری به ما میرسه از طرف خداست و هر شری به ما میرسه از طرف خودمونه

    خدایا من به هر خیری که از تو به من برسه فقیرم

    تسلیم شدن در برابر مشکلات یعنی در برابر مشکلات و تضاد های زندگی تسلیم شدن

    به مسائل جوری نگاه کنیم که این مسائل دارن مارو به چالش میکشن تا ما بزرگ بشیم پیشرفت کنیم به موفقیت برسیم

    تضادهایی که بهشون برمی‌خوریم چیزای بدی نیستن اونا مسائلی هستن که اگه حلشون کنیم بزرگ میشیم

    استادجان چه قدررر این روحیه شما حل کردن مسائل رو دوست دارم

    میرید تو دل تضادها و ترس هاتون برای اینکه ببینید آیا میتونید این تضاد رو حلش کنید آیا از پَسش برمیاین

    و من خیلی خیلی تحسینتون میکنم استادجان

    چه قدرررررررررر توی داستانی تعریف کردید خوب عمل کردید چه قدررررر شما الگوی خوبی هستین برای ما

    تنها راه مقابله باترس رفتن تو دل اون ترسه

    درواقع همین کار باعث میشه اعتماد به نفس خوبی از رفتن تو دل اون ترس به دست بیاریم و همین اعتماد به نفس باعث میشه توی کارهای بعدی هم موفق تر عمل کنیم

    ازتون بی نهایت سپاسگذارم استادجان

    در پناه الله شاد و تندرست باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
    • -
      فاطمه رستاخیز گفته:
      مدت عضویت: 1441 روز

      سلام به دوست عزیزم

      دختر من عاشق کامنت ها و حس بسیار انرژی مثبت پشت نوشته هات هستم انگار واقعا از پشت صفحه گوشیم میتونم لبخند و حس خوبت رو درک کنم و چقدر خوشحالم که به کامنت زیبات هدایت شدم

      چقدر به نکات خوبی اشاره کرده بودی و من صمیمانه تحسینت میکنم

      به چشم دیدم زمان هایی که هدایت میخوایم وقتی تو مدارش باشیم خداوند به بهترین شکل ممکن هدایتمون میکنه و همیشه دربهترین زمان و مکان ممکن هست

      دیدگاه قشنگت:

      امروز در بهترین زمان و مکان ممکن باید این فایل رو میدیدم

      و ایه فوق العاده

      الَّذِینَ آمَنُوا وَتَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِکْرِ اللَّهِ أَلَا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ

      همان کسانى که ایمان آورده‏ اند و دلهایشان به یاد خدا آرام مى‏ گیرد آگاه باش که با یاد خدا دلها آرامش مى‏ یابد

      واقعا ادم باید همیشه مسیر تکاملش رو طی کنه تا بتونه فقط یکم از وجودش رو درک کنه و بشناسه

      منم خودم جاهایی بوده که روی بقیه حساب کردم و نتیجه اش فقط ناامید شدن خودم بوده و نه چیز دیگه

      و چقدر باورهای زیبایی درمورد مسائل و مشکلات نوشته بودی که باعث شد من هم دوباره و دوباره از اول بخوام وجود خودمو بررسی کنم

      سپاسگزارم از کامنت ارزشمندت

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  2. -
    فواد بنیادی گفته:
    مدت عضویت: 943 روز

    به نام تنها فرمانروایی هستی

    روز 157

    سلام به استاد عزیزم مریم جان عززیز و دوستان خوبم

    تسلیم بودن در برابر قدرت جهان هستی این که مالک همه چیز خدا را بدانی و فقط به خدا توکل کنی ایمان داشته باشی و امید و توکل خود را فقط روی یک قدرت بمانی همه چیز خود به خود برایت انجام می شود درهای بسته برویت باز می شود قلب ها را برایت نرم می کند همه جهان را به تسخیرت در می آورد فقط باید توکل کنی و ایمانت را نشان بدی

    خداوند فقط همین یک چیز را از ما می خواهد و دیگر اصلا چیزی نمی خواهد

    خداوند را هزاران مرتبه شکر بابت این که من را در این سایف عضو کرد تا در جمع یکتا پرستان عالم هستی باشم و فقط از او کمک و یاری بخواهم

    خدایا شکرت بابت همه چیز خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
    • -
      دختر خدا گفته:
      مدت عضویت: 917 روز

      سلام به فواد عزیز

      امیدوارم عالی باشی :)

      حال و احوالم نورانیه و موزیک نور سینا ساعی پلیه ،کلیک کردم روی ایتم مرا به سوی نشانه ام هدایت کن و هدایت شدم ب این فایل

      هنوز فایل رو ندیدم و دوس داشتم کامنتا رو بخونم ک چشمم خورد ب اسم قشنگتون :)

      این تیکه از کلامتون رو میذارم ک برای هممون مرور بشه :

      تسلیم بودن در برابر قدرت جهان هستی این که مالک همه چیز خدا را بدانی و فقط به خدا توکل کنی ایمان داشته باشی و امید و توکل خود را فقط روی یک قدرت بذاری،همه چیز خود به خود برایت انجام می شود،درهای بسته برویت باز می شود،قلب ها را برایت نرم می کند،همه جهان را به تسخیرت در می آورد،فقط باید توکل کنی و ایمانت را نشان بدهی

      الله من خوشبخت منم ک تنها تو را میپرستم و تنها از تو یاری میجویم …

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
      • -
        فواد بنیادی گفته:
        مدت عضویت: 943 روز

        سلام به فاطمه جان خوشگل و زیبا

        خدا را شکر که حالت عالیه امید وارم همیشه عالی نورانی باشی

        خییلی سپاسگزارم از این که این تیکه نیاز دارم و باید هر روز با خودم تکرار کنم را برایم نوشتید سپاسگزارم ازت

        و باید تیکه را هر روز هر روز تکرار کنم

        در پناه خدا همیشه همین طور شاد در انرژی و ثروتمند باشی

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      وحید حیدری گفته:
      مدت عضویت: 507 روز

      سلام دوست عزیز………

      کامنت ها رو خوندم

      رسیدم کامنت شما نکته…….

      عالیییییییی که بهش اشاره کردی

      که خداوند از ما فقط

      بندگی میخوا د ولا غیر

      خیلی حساس دلسوزی من نسبت

      به خدا رو داشت

      که میگه بیاید طرف من

      و فقط نگاه مک کنید

      ودر مسیر من ثابت قدم

      باشید شما را به هرآنچه که

      بخواید میرسانم

      دیه راحت تر ازن چیزی هست

      ممنون از کامنت عالیتون..

      تسلیم بودن در برابر قدرت جهان هستی این که مالک همه چیز خدا را بدانی و فقط به خدا توکل کنی ایمان داشته باشی و امید و توکل خود را فقط روی یک قدرت بمانی همه چیز خود به خود برایت انجام می شود درهای بسته برویت باز می شود قلب ها را برایت نرم می کند همه جهان را به تسخیرت در می آورد فقط باید توکل کنی و ایمانت را نشان بدی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  3. -
    فواد بنیادی گفته:
    مدت عضویت: 943 روز

    به نام خداوند مهربان و بخشنده

    خداوند را هزاران مرتبه سپاسگزارم بابت یک روز عالی دیگر الهی شکرت

    سلام به استاد عزیزم مریم جان عزیز و دوستان خوبم

    پروژه مهاجرت به مدار بالاتر

    گام12

    الا بذکر الله تطمئن القلوب

    با یاد خداوند است که دلها آرامش پیدا می کند

    وختی تسلیم هدایت خداوند می شوی همه چیز به صورت جادویی پیش می رود

    خداوند همه کار ها را برایت انجام می دهد از یک راه غیر منطقی راهی که منطق تو قبول نمی کند ولی خداوند پلان اش را چیده فقط ایمان و جسارت می خواهد که انجام بدهی

    یادم می آید که وختی در ایران بودم و واقعا به ناتوانی در مقابل خودم رسیده بودم و همانجا به سوی آسمان نگاه مردم شب نوروز 1402 به خدا گفتم خدایا من تا توانم از هر چیزی از تو به من می رسد

    من نه در اینجا کسی را دارم و نه کسی را می شناسم

    و همین طور در حال صحبت کردن با خدا بودم که یک پسر را دیدم ظاهراً لباس شیرینی پزی را پوشیده بود رفتم پیشش و همین صحبت کردیم بعد همین طور پرسیدم من می خواهم کار کنم هر وی باشه مهم نیست و می خواهم یک اطاق داشته باشم

    همین پسر گفت اتفاقا من هم دنبال یک هم اطاقی می گشتم و یک کارگر واقعا من همان طور ماندم و خداوند را سپاس گزاری کردم گفتم خدایا شکرت خدایا شکرت

    و بعد همان شب رفتم در اطاق اش خیییلی زمینی خوبی بود برای من که هم بالای خودم کار کنم و بعد درآمد کم بود ولی سپاسگزاری و حس خوب خیییلی زیاد داشتم همین طور می رفتم شهر را می‌گشتم و عکس برداری می کردم و سپاسگزاری الهی شکرت الهی شکرت

    آنجا خیییلی عالی مفهوم هدایت و تسلیم بودن را درک کردم خدایا شکرت

    این یک بهش از آن اتفاقات خوب است الهی شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  4. -
    عباس امیری گفته:
    مدت عضویت: 2195 روز

    بنام خدا

    سلام

    نمی‌دونم قراره چی بشه

    از صبح که این فایل رو دیدم دارم فکر میکنم

    کلی سوال و پاسخ توی سرم می‌چرخه

    اول یک تجربه بگم از هدایت الله که یکی از بزرگترین چالش ها و موانع ذهنی منو روشن کرد و مسیرمو آسون کرد

    از اونجایی که من حدود 3 ساله علاقم رو شناختم که زیر خرباری از باور دفن شده بود

    درش حرکت کردم و کم و بیش مهارت و دانش و تمرین و…

    اما کم کم به مسابقات فکر میکردم ( ورزش دوچرخه سواری)

    از طرفی هم آزادی مکانی و زمانی میخواستم

    مثلاً وقتی سریال سفر به دور آمریکا رو می‌دیدم میگفتم چه حالی میده اونجایی دوچرخه سواری کنی فلان جا فلان کار رو بکنی و…

    یعنی برنامه میچیدم که فلان شهرهای آمریکا رو برم دوچرخه سواری کنم چه داخل شهر و چه حومه شهر و…

    اما این دو هدف باهم جور در نمیومد:

    مسابقات

    جهان بینی با دوچرخه سواری

    چون مسابقات حرفه ای تو رو داخل چهارچوبی قرار میده که باید طبق اون پیش بری

    از خواب و بیدار شدن

    تغذیه

    مسائل روحی روانی

    و…

    که من این چهارچوب رو اصلا نمی‌خواستم

    مثلاً من اینجوری ام که هروقت حسم بگه میرم دوچرخه سواری و هرجا حسم بگه میرم نه این طبق برنامه ریزی خاصی باشه …

    خلاصه بین دو راهی مونده بودم شاید چند ماه…

    تا اینکه یک شب هدایت شدم دوستی رو ببینم که ایشون عاشق مولانا هست و تفسیر می‌کنه شعر هاشو…

    من رفتم بدون اینکه بخوام صحبتی از خودم بکنم یهویی بحث رفت سمت سوالاتی که توی ذهنم هست…

    و ایشون از زبان خداوند سوالاتی پرسید که و از اشعار مولانا چیزهایی خوند که من اشک تو چشمام جمع شده بود….

    آخه چطور ممکنه این اشعار آنقدر وصف حال من باشه!!!!!

    چطور با شعر داره بهم پاسخ میده

    من مات و مبهوت به اشعار گوش میدادم ….

    تا بلاخره از اون دو راهی یک راه روشن تر شد و دیگری تیره تر میشد

    من متوجه شدم که مسابقات رو برای منم منم میخواستم

    میخواستم اسمم رو زبونا باشه

    میخواستم خلأ هامو باش پر کنم

    اون مسیر ذهنم بود نه روحم

    روح من ماجراجویی رو میخواست

    روح من آزادی در کوهستانها و نگاه به طلوع و غروب رو میخواست که اشک بریزه

    هروقت طبق میل روحم دوچرخه سواری کردم برام مثل مدیتیشن بوده مخصوصا وقتی با موزیک بی کلام همراه میشه انگار تو بهشتم و مبهوت زیبایی جهان میشم حتی شده کلییی به خورشید زول زدم و اشک ریختم …

    من از این دوراهی در اومدم

    این تا به الان بزرگ ترین هدایتی بوده که تجربه کردم چیزی که منو با آرامش زیادی رسوند و از گمراهی درآورد

    البته هنوز خیلی شفاف نشدم

    یجورایی خیلی درگیر پول بودم و عشقم کمرنگ تر شد نسبت به مسیر علاقم

    یعنی یه روزایی باز شک میکنم بهش وقتی ذوق خاصی برای انجامش ندارم

    سوال امروزم همین بود که خدایا :

    مشکل از چیه

    از درون من

    با بیرون ( دوچرخه سواری)

    یا من مشکل دارم که یه روزایی ذوقش و دارم و یه روزایی خاموشم

    یا واقعا اینو دوست ندارم…

    باز سر دوراهی ام

    حسی میگه حس لیاقتت کمه و حس ارزشمندی نداری

    حسی میگه مشکل از بیرونه

    البته یه چیزی رو به یاد آوردم

    من از بچگی یک ضعفی داشتم:.

    هروقت میخواستم مسیری رو برم یا کاری رو انجام بدم ، اگر آدما باهام مخالف بودن دیگه اون مسیر جذابیتی برام نداشت و در اکثر مواقع کمی پیش میرفتم و زودی بیخیالش میشدم و ادامه نمی‌دادم…

    یعنی تا وقتی جماعت تایید میکردم بهم خوش می‌گذشت و شکی نبود

    اما بلعکس که میشد کلی شک نیومد سراغم و صدای درونم گم میشد…

    شاید دلیل این دوراهی اخیرم همین باشه که برمیگرده به این شخصیت من

    فکر کنم یجورایی احساس تنهایی میکنم وقتی مسیر خودمو می‌خوام برم و حسم خوب نیست و نمیتونم مثل قبل ازش لذت ببرم

    نگاه میکنم به سبک مردم ببینم اونا چه سبکی دارن چطور پیش میرن…

    خدایا کمکم کن از این دوراهیی در بیام و هدایتم کن به چیزی که روحم می‌خواد

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  5. -
    علی اکبر اکبری گفته:
    مدت عضویت: 2476 روز

    سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته دوست داشتنی،

    استاد من یادم نمیاد ولی فکر کنم یک سال میشه توی سایت هستم، قبل از اون هم فایل های شما را می دیدم چون هم فرکانس نبودم میگفتم ،پیش تر می ترسیدم وقتی می گفتین که باور های شما زندگی شما را رقم می زند، می ترسیدم چون رابطه خوبی نداشتم همیشه مریض بودم روماتیسم داشتم آمپول استفاده می کردم خیلی منفی باف بودم سرم توی زندگی بقیه بود، همیشه با دوستانم رفت آمد می کردم پر از غیبت ناله شکایت از همه چیز شوهرم را کنترول می کردم با کی حرف می زند گوشی شو همیشه چک می کردم، من این قدر احساس لیاقت ام کم بود که وقتی با خانواده خودش هم حرف می ناراخت می شدم، خودم را خیلی خیلی زیاد مقایسه می کردم با همه بالاتر از خودم هم پاین تر از خودم خودم را سرزنش می کردم بخاطر کار های اشتباهی که می کردم، خودم را زیبا نمی دیدم وقتی یکی از من زیباتر بود میگفتم من چقدر زیشتم، اون چقدر خوشکل هست، یک آدم افسرده وغمگین بودم، فکر می کردم مادری خوبی نیستم، همسر خوبی همیشه میگفتم علی اگر با کسی دیگر ازدواج می کرد خوشبخت می شد با من ازدواج کرده من بدم سواد ندارم مدرسه نرفتم اگر با یکی دیگه بود شوهرم با او خوشحال بود با من هست من خوب نیستم من بدم، همیشه با جاری هایم مقایسه می کردم خودم را اونا خوشکل هستن وقتی برادرشوهرم با خانمش خیلی مهربان بود دوستش داشت،من میگفتم من هتمن بدم وخوب نیستم که شوهرم من را دوست نداره هتمن من خوب نیستم مشکل دارم، همه میگفتن که اگر کف پای زن صاف باشد گودی نداشته باشد، اون زن مرد را خوشبخت می کند ثروت مند می شوند، ولی کف پای من گودی داشت همیشه با خودم میگفتم پس مشکل از من هست، بخاطر من هست که شوهرم بی پول هست چون همه می گفتن منم باور شده بود تا جای که یادم هست همه مردم دنبال دختری می گشتن که کف پاش صاف باشد، اگر نبود نمی گرفتن می گفتن این دختر کم روزی هست اگر بیگریم بچه ماه بدبخت می شود یعنی پول دار نمی شود. ترس از جن داشتم، ترس از آینده چی شود وفتی دوستانم درس یا مکتب می رفتن خیلی دلم می گرفت من چرا درس نمی تونم بخوانم، ولی وقتی توی سایت آمدم واقعا یک آدم دیگه شدم، دوره احساس لیاقت را خریداری کردم، تازه فهمیدم که همه اینا دورغ بوده، الان یک سال یا کم تر میشه که توی سایت هستم، من اون عاطفه فبلی نیستم، رابطه ام خیلی عاشقانه شد دیگه گوشی شو چک نمی کنم حالم بد می شود ،سلامتی ام سه ماه میشه که دیگه دارویی استفاده نکردم، هتا اصلا سرما هم نمی خورم جرعت و ایمان میخواد که دارو تو قد کنی من گفتم خدایا من دارویی روماتیسم را قد می کنم دارویی شفاه بخش تو را می خورم گفتم تورا دگتر شخصی خودم قرار میدم اول ترس داشتم نکنه بد شود ولی به لطف خدا اون موقع که دارو استفاده می کردم درد داشتم ولی الآن که دارویی استفاده نمی کنم، هیچ دردی ندارم، ایمانم خیلی قوی شوده وفتی به خدا توکل کردم میگم عاطفه تو باکمک خداوند هر کاری می تونی بکنی، وای که نگم از رابطه ام که چقدر عاشقانه شده دوستم داره چپ میره پیاد بوسم میکنه راست میره هم عشق میده خیلی ایمان آدم پیشتر میشه، اون روز به من میگه تو خیلی قوی شدی همچنین زنی کم پیدا میشه که با خودش در صلح باشد میگه تو اون عاطفه صابق نستی هرگز نمی خواهم تو را از دست بدم، این نشان داد که چقدر من تغییر کردم، قبلا می‌گفت تو خیلی زیف هستی این قدر به من وابسته نباش ،تو اول مصلی زلیخا عاشق خدا باش، اون موقع من خودم عاشقت میشم، من باور دارم که اون حرف را خدا گفت، همین کار را کردم عاشق خدا شدم اونم دلبسته من شده، مقایسه خودم دیگ خودم را با خودم مقایسه می کنم با سال قبلم می بیبینم چقدر پیش رفت کردم، ترس داشتم دیگه ترسی ندارم میگم خدا با منه، فهمیدم اون حرف های که من گفتن همه شان اشتباه بوده خودم را خیلی دوست دارم بدون آرایش میرم بیرون اعتماد بنفسم خیلی زیاد شده‌ عزت نفس ام خیلی زیاد شده، همه باورهای مخربی که داشتم برعکس شده مثبت شدم از ناله شکایت خیلی بدم میاد، دیگه رابطه ام را قد کردم با دوستانم، تنها شدم ولی دوست دارم این تنهایی رو دور برم پر هست از آدم های مثبت دوست داشتنی، سرم را بالا میگرم توی چشم طرف نگاه می کنم حرف می زنم، خودم را سرزنش نمی کنم خیلی با خودم دوست شدم، استاد اگر کاری اشتباهی کنم به جای گفتن حرف منفی خودم را تشویق می کنم، میگم عاطفه تو خیلی عالی هستی تو بسیار قوی شدی، حرف کسی نه ناراخت ام می کند نه حسم بد میشه برعکس خودم را دوست میدارم، وای نگم از رابطه من با خدا که خیلی زیبا شده صدای قلبم را میشنوم، پیشتر سوال های که دارم وخوب یا میگم درست یا نیست از فایل های شما می گیرم، صد در صد باور دارم همه چیز که من دنبال جواب اونا هستم وقتی میام سایت دریافت می کنم، همیشه دنبال یک چیزی هستم وقتی از زبان شما مشنوم خیلی خوشحال میشم شک ام بر طرف میشه، مثال وقتی شغل رویای ام را میگم چی طوری بهش برسم، چرا نمی رسم بهش میام سایت شما میگن باید دوره تکاملی تو طی کنی، وقتی نامید میشم باز میام سایت شما میگن ایمان وصبر جوابم رو می گیرم، استاد در همه موارد هست، شما یک معجزه خداوند هستین، روی زندگی من خیلی تعسیر مثبت گذاشتین، وقتی فکر می کنم همیشه میگم عاطفه تو اون عاطفه پارسال نیستی اینکار یک آدم دیگه ای شدم، خودم عاشق خودم شدم میرم جلوی آینه خیلی از صورت زیبایم چشم هایم خوشم میاد، یادم رفت بگم، من سایزم 42 بود ولی الان 36 شدم کاری هم نکردم هتا ورزش هم نمی کنم، خودم خوشم میاد از اندام زیبا ام، دوسال پیش نوشته بودم اندام زیبا، الان رسیدم ولی چربی دوری شکم دارم خیلی کم شده نصبت به دوسال پیش واقعا این وزن کم کردنم منو سوپرایز کرد، به طوری معجزه آسایی از دیگه شرینی ها دلم را زده پارسال همیشه می رفتم غذا از بیرون می خوردم ولی الان برم هم برای بچه هایم می خرم ولی خودم بدم آمده از شیرینی غذایی آماده چرب آبمیوه وقتی طرف نگاه می کنم سیر میشم، نتها غذایی که دوست دارم کباب کوبیده هست خیلی دوست دارم غذای مورد علاقه ام هست، همین طوری وقتی دارو استفاده می کردم، سرم سنگین می شد حالم بد می شد، ولی به خداوند مهربانم بخشنده ام سالم شدم، وقتی یکی از اعضای بدنم درد می کنه تا میگم خدا این جا بدنم درد می کنه استاد خدا شاهده سری خوب میشه به خودم میگم خدا دست کشید خوب شد، هر چی در خواست می کنم سری مستجاب می شود، خیلی چیز ها نمی شود بخاطر همان با خودم میگفتم چرا نمی شود مثال‌ خانه شخصی ام چرا درست نمی شود از فایل های شما جواب گرفتم که صبرو باشم ایمانم را خفظ کنم نامید نشم میشه ،اگر خانه که می خواهم همان خانه ای باشد همسایه مورد اعتماد مهربان مثبت اندیش باشد صبرو باشم، رو به فضایی سبز باشد همه امکانات باشد شغل رویای خداوند گفت اول باید رشت کنی، قوی بشی، منم گفتم یک زن بسیار تعسیر گذار مصلی شما استاد عزیزم باشم گفت بیبین یک شبه نرسیده اونم همان دوران بندر عباس تهران همان بی پولی همان تضاد ها باعث پیشرفت اش شده تو اول باورهایت را قوی کنی، وقتی نامید میشم نمشود بازم فایل که شما هم نامید شدین ولی تسلیم نشدین باورم قوی میشد میگفتم پس میشه ،وقتی میگم از چی طریق وچی راهی بازم فایل شما میاد که من اون موقع یک ایمانی داشتم میگفتم میشه وقتی همه می گفتن نمیشود، من باور داشتم اکر اون تونسنه منم می تونم، بازم ایمانم قوی میشود پیش میشه،بازم نامید میشم بازم میگن تنها چیزی که خیلی ایمانم را قوی می کرد این بود که من راه باز کنم به همه نشان بدم که همه چیز امکان پذیر هست، ،استاد من ایمان دارم خداوند داره قدم هایم را هدایت می کند، استاد من یعنی صد در صد باور دارم که به شغل رویای ام می رسم با این غیر ممکن میاد ولی یک حسی از قلبم میاد که به من آرامش میده، من حسم عالی هست حالم خوبه ترس ندارم که نمیشود، از چی راهی اینو میدانم همان طوری که رابطه عاشقانه ام را به دست آوردم سلامتی اندامم دوست داشتن خودم، رابطه بسیار زیبا با خدا یعنی مصلی پدر دختری که برای خوشحالی بچه ای همه کار می کند، من خودم را نوری چشمی اسم کذاشتم، خدا هم میگه اگر تو میگی پس هستی. چند روز پیش دعا کردم گفتم خدایا کمک کن برف بیاد هم درخت ها آب بخوره هم من ِلذت ببرم از زیبای فردای همان روز برف آمد، بعد ایمانم قوی شد، وقتی لباسی خوشم اومد، پولش راحت جور شد ،ولی تنها چیزی که ندارم ثروت هست خانه شخصی خودم هست باور دارم میگم اگر رابطه ام سلامتی و اندامم وغیره….. درست شده پس اینم درست میشه، اون باور های اشتباهی که قبلنا داشتم ندارم، پس ثروت هم میاد، قبلنا کسی بهم چیزی میگفت بحث میکردم، اینم از فایل های شما جواب گرفتم استاد جان اگر اون طرف منو وادار به واکنش کنه اون تونسنه دست کنه توی مخم دیگه این کار رو هم نکردم، از غیبت گفتن چون جای که ماه هستیم خانواده خودم وشوهرم خیلی غیبت می کنند، فکر می کردم اگر حرف نزنم درست هست گوش می کردم بازم استاد جان گفتین. هتا گوش کردنش هم گناه هست واقعا نمی دانستم چند وقت پیش بود وقتی کسی غیبت می کرد یا ناله شکایت میکرد حالم بد می شد، ولی این قدر گوش دادم دیگه برام تکراری شده بود، میگفتم ،دیگه تلاش می کنم، که گوش نکنم، ولی وقتی خانواده شوهرم میاد باید گوش ندم ،من آزاد شدم قوی شدم حرف هایم را محکم می زنم، یادم هست،یکی از گارگر ها هرچی گفت تو این کار نکن گفتم باشه بازم گیر میداد که تو درست کترت را انجام نمی دهی، اسم شما را به بالای میدم اگر خراب شد بگم کاری شما بود، من راستش آدمی خیلی مهربان خوش برخورد هستم خیلی بهش اخترام گذاشتم که حرفی مون نشه، تا این تهدید کرد که اسم را میدم استاد یک دفعه آمدم گفتم همین الان برو بنویس، من خودم کمکت می کنم برو تو منو از کی می ترسانی، این قدر با قدر بدون ترس گفتم هتمن این کار بکن، گفتم تو کسی را می ترسانی یک خدای بزرگ مهربان داره که همه جوره هوایش را داره گفتم دیگه از ترس با من حرف نزن، خودم خنده ام میگرفت میگفتم از چیزی منو می ترساند، گفتم اخترام همه را دارم ولی منو کسی نمی تواند بترساند، با خودم میگفتم اگر عاطفه پارسال می بود از ترس راهی فرار را گم می کرد، ولی الان خدای من همراهم هست، جالبش اینجاست، که خودش با بچه خوردش سری کار آمده بود گفتم منو تهدید می کنی پس تو چی میدان آوردن بچه توی محل جرم هست، منم میرم میگم این آقا چرا با چه آمده سری کار، دیگه ساکت شد، یک ساعت بعدش خودش آمد گفت به دل نگیر من چیری گفتم، چند دین بار بود که ازیتم می کرد خداوند چیطوری از اون به نفع من استفاده کرد الان خیلی با من خوب شده منم باهاش خوب شدم دیگه بهم گیر نمیده، اونم جواب صبروی هایم بود، منو کسی تهدید کنه خیلی قاتی میکنم میگم از چی منو میترسانی، چون من یک خدای مهربون دارم گه همه جوره هوایم را داره دوستم داره، اینا ایمانم را قوی می کند، ،وقتی میگفتم من ثروتمند میشم الان که اوضاع خوب نیست، بازم هدایت خداوند را دریافت می کنم.شما توی فایل هاتون اگر جریان سابت وقد نمی شود اون جریانه ادامه داره یعنی مسیرت درست هست، بازم پرواز می کنم پس درست هست ایمانم قوی می شود، ایگار خداوند از تریق شما قدم به قدم هدایت ام می کند، در موردی مدیتیشن من چقدر نگران بودم، شوهرم را می دیدم هر روز مدیتیشن می کرد، شنیده بودم که فقط بااین روش شما آرامش پیدا می کنید، هر کار می کردم آرام نمی شدم نگران می شدم بازم خداوند هدایت ام کرد شما گفتین اگر احساس تون خوبه آرامی یعنی مدیتیشن، جواب سوال ام را گرفتم آزاد شدم، استاد این قدر نتجه زیاد هست، فکر کنم یک هفته طول می کشد بنویسم، خیلی نتیجه گرفتم از شما استاد عزیزم و خانم شایسته دوست داشتنی ممنونم، واز خداوند وحابم سپاسگزارم که منو در مسیری آگاهی وپیشرفت قرار داد، من املا هم خوب نیست ببخشید چون من همین نوشتن خواندن را با تمرین یاد گرفتم،

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  6. -
    محسن روزبه گفته:
    مدت عضویت: 2894 روز

    سلام و درود

    تسلیم بودن یعنی خدایا من به تنهایی و بدون کمک تو کاری نمیتونم کنم و تو هستی که به من قدرت میدی و هدایت میکنی،دقیقا مثل حضرت یوسف زمانی که از شهر فرار میکرد و نگران بود در اون حال که نمی دانست چیکار کند گفت خدایا من را ببخش یعنی تسلیم شد که کاری به تنهایی از دستش بر نمیاد و به هر خیری که بر من بفرستی نیازمندم ،یعنی در واقع زمانیکه حضرت موسی تسلیم شد درها بر رویش باز شد که بعد هدایت شد به سر چاه و بعد داستان دختران شعیب اتفاق افتاد و بعد ازدواج با دختر حضرت شعیب و شغل که چوپانی بود

    معنی تسلیم بودن یعنی این

    خدایا تنها تو را می پرستیم و تنها از تو یاری می جوییم

    خدایا شکرت

    خدایا من باور دارم که همه چیزو به موقع درست میشود

    و تو ارامش بخش منی و همواره ه ایتم میکنی و من یکی از بهترین دستان تو هستم برای گسترش جهان هستی و تو عاشق منی و منم لایق دوست داشتن تو و لایق خوشبختی و سلامتی و ثروت مادی هستم

    خدای من خدای معجزه هاست و او در زندگیم معجزه میکند

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  7. -
    عسل گفته:
    مدت عضویت: 811 روز

    1403/9/17روز154

    به نام خداوند بخشنده مهربان

    سلام به استاد و مریم عزیز ودوستان گل

    خدایا شکرت بخاطر یک روز فوق العاده و یک فایل بی نظیر که دوباره جواب سوال منو از زبان استاد و این فایل دادی خدایا شکرت

    وقتی استاد میگفتید کنترل ذهن زمانی که تضاد وجود داره مهمه که بتونی کنترل کنی الان قشنگ درک می‌کنم یعنی چی؟ وقتی یکی میگفت مریض شدم یا درد دارم بهش میگفتم اینطور نگو و…..

    اما خودم دچار یک تضاد شدم که نمیخوام درمورد بنویسم فقط میخوام بگم که توی این شرایط که درد وجود داره تمام سعی ام می‌کنم دراخساس خوب بمونم و جالبه دیشب موقع خواب گفتم خدایا من واقعا نمی‌دونم باید چیکارکنم مثل یه بچه که پاشو میکوبه زمین و به پذرمادرش میگه من فلان چیزو میخوام منم همینطور به خدا گفتم من نمی‌دونم خودت خوبم کن خودت این درد و از وجودم بردار و ….

    همینطور داشتم که داشتم با خدا حرف میزنم شاید چند دقیقه هم نشد انگاری توی پنبه خوابم برده بود و صبح که پاشدم خیلی بهتر بودم خدایا شکرت

    واینکه این فایل و دیدم و فهمیدم موضوع تسلیم بودن هست مو‌به تنم سیخ شد و فهمیدم خدای مهربونم بهم میگه غصه نخور ناراحت نشو من هستم خودم همه کاری برات می‌کنم و … جالبه توی شرایط تضاد شیطان بدجوری جولان میده توی ذهن

    هی میاد میگه دیگه خوب نمیشی میاد میگه دیگه بدبخت شدی میاد میگه تو نمیتونی تغییر کنی میاد میگه ول کن بابا برو باج بده و شرک بورز میاد میگه ول کن بابا برای چی هدف داری برای چی داری با سلامتی ات بازی میکنی ول کن هدفتو راضی باش به یه لقمه نون که از طریق شرک بدست میاری

    اما اون صدای بلندی که خدای مهربونم باهام حرف میزنه و آرومم میکنه میگه عیب نداره عجله نکن یزره استراحت کن آرام باش نگران نباش بخاطر اینکه نگران شدی دچار این درد شدی بهم میگه به من اعتماد کن ریلکس باش

    خودم هرچی بخوابی بهت میدم فقط از مسیر خارج نشو اینقدر به پول فکرنکن ول کن مشکلات و من خودم حلشون می‌کنم به من توکل کن ازمن بخواه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  8. -
    بازیار گفته:
    مدت عضویت: 952 روز

    سم الله الرحمن الرحیم

    سلام خدمت استاد عباس منش و سلام خدمت استاد شایسته

    و سلام خدمت اعضای سایت

    پروژه ” مهاجرت به مدار بالاتر ”

    گام 12 (تفاوت بین تسلیم بودن در برابر خداوند با تسلیم شدن در برابر مسائل.)

    خدا رو شکر بابت یک گام دیگر برای ورود به مدار بالاتر.

    《تسلیم بودن در برابر خداوند یعنی من ایمان دارم که یک نیرویی برتر از کل نیروهای جهان، که جهان را خلق کرده و داره هدایتش میکنه اون من را خلق کرده و من را هدایت می کنه و من اگر توکل کنم . خودم را بهش بسپارم اگر ازش درخواست داشته باشم و اگر باورش داشته باشم و اگر بهش ایمان داشته باشم اون من را هدایت میکنه،اون من را به مسیرهای درست،آدم‌های درست و شرایط درست و موقعیت های درست هدایت می کند و در مسیر زندگی من قرار می دهد.

    تسلیم شدن به خداوند یعنی او پاسخ می دهد به درخواست‌های من و نشانه تسلیم هم احساس آرامش احساس امیدواری احساس توکل احساس شادی و هر چه احساس خوبه نشانه تسلیم در برابر خداوند هست تسلیم شدن در برابر خداوند یعنی: الا بذکر الله تطمئن القلوب

    و بهترین نمونه تسلیم در برابر خداوند داستان پیامبران در قرآن هست. و البته که خیلی راحت هم نیست.》

    و اما نمونه ای که استاد مثال زدند و در زندگیشان هم زیاد هست از این نمونه ها، من خودم شخصا در این مورد خیلی ضعیف هستم و همین تسلیم نشدن باعث شده که به آدم‌ها باج هم داده ام.

    در مورد مثالی که استاد گفتن، هم رد کردن اون آدم، و هم نگه داشتن اون شاگردا، هر دو شاید مشابه همدیگه بودن ولی استاد دو تا نگاه متفاوت و واکنش متفاوت داشتن و این ایده دو تا واکنش متفاوت نتیجه هدایت خداوند بود و نتیجه هم که دیگه نیاز به توضیح ندارد و این نشانه ایمان است که به هدایت خدا عمل می‌کنید. خداییش من اگر تو این شرایط بودم برا مورد دومی یعنی شاگردا هم هر جور بود پول جور میکردم و کلاس را تعطیل میکردم و اصلا فکرش هم نمی کردم که این یک چالش در مسیرم هست که باید حلش کنم نه اینکه از آن فرار کنم.

    و البته که من هم هر وقت در زندگی تسلیم خداوند شده ام و توکل کردم و زندگی ام را سپرده ام احساس آزادی و امنیت و آرامش داشته ام و هر وقت که تسلیم مسائل شدم احساس ترس و نگرانی و شکست وجودم را فرا گرفته بود.

    و من اکنون اینجا هستم تا با آموزه های استاد و بکارگیری این آموزه ها بتوانم در برابر خداوند تسلیم شوم و از زندگی ام لذت ببرم.

    خیلی سپاسگزارم استاد عزیز

    25 10 1304

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  9. -
    معصومه آذربویه گفته:
    مدت عضویت: 274 روز

    سلام به استاد عزیز وهمه دوستان عزیز این سایت

    خدارو هزارمرتبه شکر استادجان هروقت سوال کردم هروقت باخدا حرف زدم هدایتم کرده به اینجا به سخنان ناب

    استاد جان من بسیار زیاد نتیجه دارم ازتسلیم شدن خدا بزرگم هرجا که صداش کردم وکارهامو سپردم براحتی ازبی نهایت طریق بهم داده ازجایی که فکرشو نمیکردم میخام ی نمونه اشو بهتون بگم

    برای پول پیش خونه باید دویست میلیون میدادیم که ما هزارتومن هم نداشتیم وتصمیم گرفته بودم که دیگ هیچ وامی هم نگیرم وگفتم خدایا من ازتو میخام همون موقع بود که دوره کشف قوانین زندگی رو داشتم گوش میکردم ونوشتم خداجونم ازت میخام ازجایی که فکرشو نمیکنم پول پیش خونمون رو جور کنی تو خدای ثروتمند منی من از تومیخام نه ازبندگانت چند روز گذشت برادر همسرم زنگ زد وگفت زمین شهرستانی پدرش رو یکی میخاد زمینی که سی سال مونده وکسی نخریده ولی الان مشتری داره باورتون نمیشه سجده شکر بجا اوردم واشک ریختم وگفتم او میکشد قلاب را وبا خودم گفتم خدایا شکرت که جوابمو دادی وبراحتی پول پیش خونمون رو دادیم بدون هیچ وام یا قرضی وبعد از اون تسلیم خداوند شدم وبارها وبارها آخییئییییشششش گفتم وسپردم به خودش وبراحتی کارام جور شده واقعا فهمیدم که چقدر زندگی راحت وقتی خالقی به این قدرتمندی داری که هرلحظه داره پاسخ میده فقط کافیه باورش کنی وباایمان وتوکل حرکت کنی خدایا شکرت

    استاد من هرجا برم هرکاری بکنم فقط میگم خدا داره کارامو انجام میده هزارتا مثال دارم که بگم کجاها مثل یک معجزه دستمو گرفته جاهایی که همه گفتن نمیشه اما برای من براحتی جورشده خداروهزاران مرتبه شکر میکنم که به سمت شما هدایت شدم که اونم مثل یک معجزه بود واسم

    هرروز منتظر فایل جدید هستم واولین کاری که میکنم فایل شمارو گوش میدم بعد به کارام میرسم خداقوت میگم به شما وخانم شایسته عزیز

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  10. -
    علیرضا گفته:
    مدت عضویت: 2697 روز

    بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

    خدایا هر آنچه که دارم همه از آن توست

    ‹ أَلَا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ ›

    آگاه‌باشیدتنهابایادخدادلهـاآرامش‌می‌یابد

    سلام خدمت استاد عزیزم و بانو شایسته عزیز و دوستان گل

    إِنَّا هَدَیْنَاهُ السَّبِیلَ إِمَّا شَاکِراً وَ إِمَّا کَفُوراً

    چرا که در مقابل نعمت بزرگ هدایت الهى آنها که پذیرا و تسلیم شوند، و راه هدایت پیش گیرند، شکر این نعمت را بجا آورده ، و آنها که مخالفت کنند کفران کرده اند.

    تسلیم بودن در مقابل خداوند به این معناست که من ایمان دارم که یک نیرویی برتر از کل نیروهای جهان ،که جهان رو خلق کرده و به قول خداوند داره هدایتش میکنه ،اون من رو هدایت میکنه،اون من رو خلق کرده،اگه توکل کنم بهش ،اگه خودم رو بسپارم بهش ،اگه ازش درخواست کمک کنم ،اگه باورش داشته باشم، اگه ایمان بهش داشته باشم،اون منو هدایت میکنه، اون منو به مسیرهای درست هدایت میکنه، آدمهای درست،شرایط درست،موقعیت های درست وارد زندگی من میکنه و در مسیر زندگی من قرار میده

    جاهایی که تونستم یعنی سعی کردم ی کوچلو تسلیم خداوند باشم و جایی بوده دیگه هیچ کاری نمیتونستم بکنم بخودش گفتم خدایا نمیتونم ،بلد نیستم و کم آوردم تو درستش کن تو هدایتم کن

    من با عقلم خراب کردم دیدم خداوند برام جوری همه کارها رو انجام داده که نفهمیدم چیشد

    و باید جاهایی که سعی کردم تسلیم بشم رو هی بخودم بگم که فراموش نکنم و تمرین کنم که همیشه خودم رو تو آغوشش بندازم و تسلیمش باشم وقتی تسلیم هستم نشونه اش آرامشی که دارم وقتی ناراحتم یعنی تسلیم نیستم و به خدا اعتماد ندارم مثل اون بچه میمونم که بالا اون درخت رفتم الان میخوام بپرم پایین اما میگم اگه خودم رو پرت کنم پایین پدرم منو نمیگیره و میمیرم

    و تسلیم اون بچه ایی هست که دست پدرش رو گرفته و باورش داره و هرچی که میخواد به پدرش میگه و خیالش راحته

    اما کسی که تسلیم نیست مثل اون بچه ایی هست که داره نق میزنه و گریه میکنه و میخواد دست پدرش رو ول کنه بدوه وسط خیابون ک نمیدونه ماشین میزنه بهش

    تسلیم بودن یعنی اجازه دادن به خداوند که پاسخ دهد به درخواست های شما چون خیلی موقعها ما ی چیزی از خداوند میخوایم اما تسلیم نیستیم،شرک میورزیم.،نگرانیم،ناراحتیم،میترسیم،غصه میخوریم،هر کدوم از این احساس‌های شرک ورزیدن،غصه خوردن،نگران بودن،ترسیدن ،همه اینا به معنای اینکه ما تسلیم نیستیم

    تسلیم کسی هست که بگه خدایا شکرت راحت شدم خودم رو سپردم به تو

    تسلیم بودن بدون شک احساس خوب،احساس آرامش بهمراه داره

    أَلَا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ احساس اطمینان قلبی میاورد نشونه اش اینه،نشونه اش احساس آرامشه،احساس خوب،احساس شادی،احساس لذت،احساس امید،احساس توکل و هرچی احساس خوب می‌شناسید موقعی اتفاق میفته که ما تسلیم خداوندیم نشونه اش اینه که اینکار تمرین میخواد،اینکار شنیدن ی سری داستان های قرآنی میخواد که کمک کنه بهتر تسلیم خداوند باشیم

    اما تسلیم بودن در برابر مشکلات

    این سوال رو از خودمون بپرسیم ؟

    آیا من توانایی حل این مسئله رو دارم

    خیلی موقعها وقتی ی مسئله پیش میاد با نگاه بازی بهش با نگاه کردن حل یک معما ،با یک بازی شطرنج بهش نگاه کنیم و بگم بخودم آیا من میتونم این مسئله رو حل کنم باید کنجکاو باشم ببینم میشه حلش کرد این چالشی که باهاش روبرو هستم

    و وقتی تونستم چالش‌های که در سر راهم قرار میگیره حل کنم ی پله رشد کردم و رفتم مدار بالا تر و با خودش هم ثروت میاد اگه نگاه مثبت داشته باشم به چالش هایی که برخورد میکنم پیشرفت و بزرگ میشم اما بعضی مواقع به چالش‌های برخوردم به جایی اینکه حل کنم غر زدم و حسم بد شد و قانون رو بخودم یادآوری نکردم که بگم این تضاد کمک خداوند بمن است و جوری نگاه کنم به این قضیه ک میخوام به عنوان بازی برم جلو وقتی با این نگاه میرم و به خداوند هم نگاه کنم و هدایت بخوام و بگم قدم بعدی چیه برای حل کردن این مسئله بهم میگه و باید بخودم بگم اگه این چالشی که سر راهم هست اگه حل کنم چ پاداش هایی از خداوند میگیرم

    این تضادها و چالش‌های که بهش بر میخوریم اینا چیزی بدی نیست اینا مسائلی که اگر حل کنید بزرگ میشید ثروتمند میشید،رشد میکنید،اگه حل نکنید کوچلو میمونید

    وقتی هر مسئله ایی که حل کنید به موفقیت هایی میرسی و تا ابد ادامه داره این روند تا وقتی که حل کنم مسائل رو و اون اعتماد بنفسی که در خودتون ایجاد میکنید و این مسائلی که حل میکنید و راه حلش رو پیدا میکنید تا ابد میتونید استفاده کنید برای مسائل دیگه

    و به عنوان بازی نگاه کنید مسائل زندگیتون رو به عنوان یک معما به عنوان یک پازل نگاه کنید بهش و اینجوری میتونیم از این مسیر بسلامت عبور کنیم

    در پناه خداوند یکتا باشین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای: