مصاحبه با استاد | اجرای مفهوم «هم فرکانس شدن با خواسته» - صفحه 38 (به ترتیب امتیاز)

سلام بر استاد محترم

1- آقای عباسمنش تاکنون دوبار شما را در خواب دیده ام که ملاقاتتان می کنم خواب اول که یادم نمی اید اما یادم می آید وقتی در تاریکی هوا از خواب بیدار شدم حال بسیار خوبی داشتم و اشک آلود اما خرامان و با آرامش بسوی محل کارم می رفتم و و از خداوند می خواستم ای کاش دائم در این حال بمانم فارغ از هر چیزی و با ذهن آسوده و خالی و امیداوار طی طریق می کردم.واما خواب دوم را بعد از چند ماه دیدم و تا حدودی یادم می آید که شما مرا در آمریکا می بینید و با لبخند آغوش خود را برایم باز می کنید و از من می پرسید که اینجا چکار می کنید و من با خجالت و بازهم اشک الود جواب می دهم : خودمم نمی دانم چون در ایران خوابیدم و چشم باز کردم دیدم در آمریکا پیش شما هستم و خواهش می کنم مرا ببخشید که مزاحمتان شدم اما شما دستم را گرفتیم و مرا به کنار رودخانه بسیار پر اب و عمیق و سبز تیره راهنمایی کردید بنده به آب رودخانه که آنطرف درختان بسیار سبز و سر به فلک کشیده بود ، خیره شدم و کمی ترسیدم (اما شما تبسم به لب داشتید ) چون احساس کردم موجودات بزرگی در عمق رودخانه حرکت می کنند که نمی بینمشان اما موجهای خفیفی ناشی از تحرک آنها بر سطح رودخانه پر اب مشاهده می کردم بعد ناگهان ماهی بزرگی را مشاهده کردم که سه نفر که بنظرم یک خانواده سه نفره می آمدند سوار بر ماهی بودند و زیر رودخانه حرکت می کنندو بخشی دیگر از خواب یادم می آید که در راهرو خانه ایی شما کت و شلوار چهار خانه زیبایی به تن دارید و من بشما می گویم استاد در این لباس لاغر بنظر میآیید و شما از این حرفم خوشتان می آید و بقیه خواب دیگر یادم نمی آید.

2- استاد عزیز بنده از پدر مرحومم عادت به مطالعه را به ارث برده ام و بهمین دلیل مختصر تفاوت فکری با شما دارم اما قلبا شمارا دوست دارم و نوع خداپرستی شما مرا اکثرا متاثر و چشمانم را اشک الود می کند و حسرت می خورم کاش منهم ارتباط شما را با خداوند داشتم و در هرلحظه از آرامش و شکر گذاری مستمر برخوردار می شدم اما در عمل بدلیل مشغله روزانه از یاد خدا غافل می شوم و آن جور که دلم می خواهد سیراب از توکل و ارامش نمی شوم .

3- استاد عزیز جملاتی از دل و روح خود بما پیشنهاد بدهید تا هر وقت در خلوت خو د بودیم آنها را با خود بگوییم و تکرار کنیم

4- بنده با سبحان ا… و ان ا… علی کل شی قدیر هنگام خواب آرام می گیرم اما احساس می کنم کافی نیست لطفا شما کلمات و جملات بیشتری بعنوان هدیه عید قربان به خانواده بزرگتان پیشنهاد بدهید.

5- استاد عزیز مدتی است که دو خواسته کمرنگ برایم مطرح شده است یکی خرید خانه بزرگتر و دیگری مهاجرت البته برایم چندان آشکار نیست که چرا ایندو خواسته ویا نیاز برایم مطرح شده است از طرفی نمی دانم چطوری می شود ایندو خواسته را برآورده کرد اما امکانی اخیرا برایم آشکار شده است که شاید و شاید هدایت خداوند باشد باید صبور باشم و ادامه بدهم ببینم نتایج چه می شود.

5- استاد خیلی دلم می خواهد شرایطی فراهم شود و مقدر شود همسایه شما بشوم تا هر روز شما را ببینم و بغلتان بکنم چون مومن واقعی هستید.